بـــــــــــــــابـــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۸۰حالا دیگه وقتش بود که برای این دختر خودم سنگ تموم بذارم . اون به اندازه کافی اشک ریخته حسرت خورده عذاب کشیده بود . خودشو انداخت تو بغلم . دو تایی مون گریه می کردیم . من هم به خاطر خودش خوشحال بودم و هم این که می تونستم سری بین سر ها بلند کنم . این برای من یک افتخار بزرگ بود . نورا رو سخت بغل کرده به خودم می فشردمش . -دوستت دارم دخترم دوستت دارم . تو منو رو سفید کردی . خوشحالم کردی انتظار نداشتم تا این حد کولاک کنی . بهت اطمینان داشتم ولی گاهی وقتا می بینی فکر آدم تحت تاثیر قرار می گیره . می خواد به سوالا جواب بده تمر کزشو از دست میده -راستشو بگو بیشتر واسه چی خوشحالی .-بابا هم به خاطر تو خوشحالم و این که تونستم پیش تو شر منده نشم و هم به خاطر جایزه ای که می خوای بهم بدی .. می خواستم یه خورده اذیتش کنم -حالا نورا جون تو که موفق شدی و اجرشو می بری . به نظرت درسته که این کارو انجام بدیم ؟/؟ -بابا می دونم داری با من شوخی می کنی . خودت قول دادی . اگه نونا و نینا جای من بودند می تونستی این طور باهاشون حرف بزنی ؟/؟ من دختر مظلوم تو هستم . -فدای مظلومیت تو بشه بابا -آهای دخترای گلم . نونا ..نینا بیاین به خواهرتون تبریک بگین . اونا مخصوصا نینا می خواستند که خودشونو بیشتر از اونی که هست خوشحال نشون بدن . -شما نمی خواین یه چیزی بگین ؟/؟ دو تایی شون نورا رو بغل کرده بهش تبریک گفتن . با این رتبه دیگه همین پزشکی تهران رو شاخش بود . واسه این که حسرت و حسادتی رو در اونا نبینم بهشون گفتم عزیزان من دو تا دخترای دیگه ام نوبت شما هم میشه . شما هم همین خوشحالی رو دارین . ببینین که خواهرتون چه پشتکاری داشته که تونسته به اینجا برسه . اون الان خودشو خوشحال ترین آدم روی زمین می دونه . گلهای من بهتون گفتم من هر سه تا تونو به یک اندازه دوست دارم . پس نونا و نینا شما هم تلاش کنین تا به اون جایی که نورا جان رسیده برسین که پاداش بزرگ در انتظار شماست .. نینا : نمی دونم بابا یعنی ما از این شانسا داریم ؟/؟ ..-عزیزم موفقیت نورا شانسی نبوده . اون خیلی تلاش کرده حتی این اواخر بار ها و بار ها وقتی که کنار من بود و اون شبایی که من و اون با هم بودیم بیشتر درس می خوند تا به سکس با من توجه داشته باشه . شما هم می تونین تلاش کنین بجنگین .. . اگه بدونین مادرتون حالا چقدر خوشحاله . چقدر احساس آرامش می کنه . کاش زنده بود و موفقیتهای شما رو می دید .. نونا : بابا جون اون اگه زنده بود اجازه می دادکه شما این پاداش ها رو برای ما در نظر بگیرین ؟/؟ جز این که سکوت کنم چی می تونستم بگم . -حالا دخترا برین یه مقدار شیرینی و شکلات بخرین که امشب جشن داریم .نینا : جشن عروسی نورا ؟/؟ -خیلی شیطون شدی دخترم . واسه تو هم جشن می گیریم . نورا رتبه اش دو رقمی شده . حالا من ازت نمی خوام در اون حد باشی . تلاش کن که در همون دانشگاه و همون رشته قبول شی . -بابا منم می تونم .. دو تا دختر رو فرستاده گفتم نورا آمادگیشو داری -بابا بیشتر از هر وقت دیگه -صبر نمی کنی انتخاب رشته بشه و بعد که نتیجه اومد و ...-بابا من که چشم بسته هر جارو بزنم قبولم .. -بیا بغل بابا بیا تا خوب ببوسم و ببینمت . عاشقتم نورا -منم عاشقتم بابا . .-پدر دلم می خواد همین الان لخت شم . همین الان توی بغلت دست و پا بزنم . -اگه بدونی من چقدر هوس تو رو دارم چقدر هیجان زده ام . نمی دونی چند وقته کیرمو از تونل کس رد نکردم ؟/؟ -بابا شیطون راستشو بگو چند بار زیر آبی رفتی -نورا جونم این تن بمیره فدات شم به جون مامان حتی یک بار هم خلافی نداشتم -باورکردم بابا نیمای من . می دونم که دختراتو مخصوصا منو خیلی دوست داری -امان از دست دخترا . شما سه تا رو هر کاری کنن بازم نسبت به هم یه نقش هوورو هم باید بازی کنین . خدا بگم چیکارتون کنه عزیزان دوست داشتنی من . دوستت دارم نورا جونم . -بابا بریم اتاق . یه پیش پرداخت .. یه چیزی بهم بده .. -عزیزم همه چی برای امشب . مثل یک عروس خانوم ؟/؟ -لباس عروسم تنم می کنی ؟/؟ -اگه فکر نمی کنی مسخره میشه همونم حاضرم . -مال مامانو تنم کنم ؟/؟ -نمی دونم . دلم نمیاد عزیزم . دلم نمیاد . دوست دارم یکی برات بخرم -بابا خیلی گرونه .. میشه پولشو یه استفاده بهتری کرد . همون مال مامانو تنم می کنم . می دونم مامان ناراحت نمیشه . اگه ناراحت می شد از این که من و تو با همیم ناراحت می شد دیگه .. خنده ام گرفته بود . به خودم می گفتم نورا جون تو از کجا می دونی که مامان ناراحت نشده . -بابا از نظر تو مسئله ای نیست .؟/؟می دونم یاد خاطراتت میفتی ... بازم با خودم گفتم من بد تر از ایناشم تابو شکنی کردم . این که سهله .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
بـــــــــــــــابـــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۸۱چقدر لباس عروس به نورای خوشگلم میومد . شده بود عین مامانش . منو یاد اون انداخت . بغلش کردم . چشام پر اشک شده بود . نمی خواستم که در این لحظه های خوش اون منو این شکلی ببینه برای همین خودمو ازآغوشش دور نمی کردم . ولی اون خیلی زرنگ بود . دید که آروم شدم -بابا داری گریه می کنی ؟/؟ -نه عزیزم گریه خوشحالیه از این که می بینم تو موفق شدی که در کنکور قبول شی یه دنیا احساس آرامش و خوشحالی می کنم . . دستشو گذاشت زیر چونه ام و سرمو بالا آورد . -بابا راستشو بگو اگه می خوای من این لباسمو در آرم -نه عزیزم . کی گفته که من ناراحت شدم . اصلا این طور نیست . رفت و عکسی قاب شده از مامانشو که در لباس عروس یعنی همین لباس بود رو آورد و بهم نشون داد . -ببین بابا چقدر من شبیه مامان شدم ؟/؟ روبروی آینه قرار گرفته بود و خودشو با اون عکس مقایسه می کرد . بغلش کرده و زار زار می گریستم . -نورا خیلی خوشحالم .. دروغ نمی گفتم خوشحال رو که بودم ولی یه لحظه به یاد همسری افتاده بودم که نمی دونستم حالا کجاست و چیکار می کنه . اون رفته بود با دنیایی از خاطره .. -بابا اگه قراره از این کارا بکنی اصلا منم دیگه نمی خوام -یعنی بابات حق نداره احساسات خودشو نشون بده ؟/؟ -چرا بابای گلم . ولی من دلشو ندارم تو رو این جور گرفته و غمگین ببینم . اونو به خودم فشرده و سر تا پاشو می بوییدم و می بوسیدم .. نورا بازم بیشتر به خودش رسید تا خوشگل تر شه . خواهراش با کلی مخلفات وارد شدند . ازبس وسیله تو دستشون بود و به طرف زمین و هوا گرفته بودند که صورتشون دیده نمی شد -ببینم بچه ها چرا این قدر خودتونو به زحمت انداختین مگه قراره کل فامیلا رو هم دعوت کنبن ؟/؟ نونا : عیبی نداره بابا اگه زیاد اومد خودمون می شینیم می خوریم -ای شکمو ها . نینا : نورا خوب حواست باشه که این لباس عروس رو ما هم باید بپوشیم ها . حالا امروز نوبت توست فردا نوبت خواهر منه و پس فردا هم نوبت من . در هر حال آسیاب به نوبت . فقط کثیفش نکنی که شستنش سخته .. -حالا خواهرای گلم این لحظه های خوش و خوشحالی رو دیگه با من کل کل نکنین . به جای این کارا بیایین از من و پدرتون عکس و فیلم تهیه کنین . -نونا : می خوای چیکار کنی ؟/؟ بذاری فیس بوک ؟/؟ -نونا تو هم شوخیت گل کرده ها ؟/؟ ما رو دست ننداز دیگه . یعنی خودمون این قدر حق رو نداریم که با دیدن عکس و فیلم خودمون لذت ببریم و با این خاطره شیرینمون خوش باشیم ؟/؟ -چرا نورا جون . دخترا دست به کار شدند . خیلی خنده دار بود یه مجلس جشن چهار نفره سمبلیک . برای خانم پزشک خودم . که تا چند ساعت دیگه اونو زنش می کردم . نینا : بابا ما هم می تونیم ببینیم -عزیزم این شب برای شما هم هست . لطفش به اینه که زن و شوهر و اون دو تایی که می خوان با هم باشن تنها باشند .. به عروس خانوم خودم دو تا سکه دادم -بابا چرا دو تا ؟/؟ -یکی برای کنکور و یکی برای بله گفتن تو ..نینا : بابا حاج آقا حسینی آخوند مسجد محل عقد هم می کنه . می خوای برم بگم بیاد .. نورا : خیلی با مزه شدی نینا . -حالا ببینیم نوبت منم که شد تو هم با مزه میشی ؟/؟ -دخترا قرار مون چی بود ؟/؟ -بابا من تقصیری ندارم . نینا مقصره .. -بس کنین . نونا نینا می دونم خواهرتونو دوست دارین .. ببینم برای نورا جون عروس خانوم جی هدیه گرفتین ؟/؟ -.. خدا بگم این نینا رو چیکارش کنه . دختره با همه شیطنت و حسادتش جوک بود . معلوم نبود چه وسیله ای رو کارتن پیچ کرده آورده بود و گفت اینم ماکروفر برای عروس خانوم که غذارو سریع براش ردیف می کنه .. -دستت درد نکنه نینا جون . من که نمی خوام برم خونه شوهر همین جا پیش شما می مونم . -می دونم اگه غیر این بود که ما الان نمی ذاشتیم این عروسی سر بگیره .. نونا و نینا خواهرشونو بوسیدند و اونا هم نفری یه سکه به خواهرشون هدیه دادند . سه نفری همدیگه رو در آغوش کشیده منم دور بین رو تنظیم کرده و یه عکس چهار نفره ازمون بر داشت . چقدر خوشم اومده بود از صحنه ای که دخترا همو در آغوش داشته و هیچوقت اونا رو تا این حد صمیمی در آغوش هم ندیده بودم . بالاخره تنها شدیم . من و عروس خانوم خیلی خوشگل و ناز . با مختصر آرایشی که کرده بود فوق العاده زیبا به نظر می رسبد . از همه جا خوشگل تر لبای غنچه ای و نازش بود که اونو طوری با روژقرمز آغشته کرده که تر کیب اون با صورت سفیدش ازش یک عروسک ساخته بود . منم آخرین کت و شلوار ی رو که خریده بودم تنم کردم . که ازم خواست که بابا من که لباس مامانو تنم کردم تو هم اون کت و شلوار سرمه ای دو مادی خودتو تنت کن که با این لباس جور شه -عزیزم اون الان توی تنم آواز می خونه اگه بپوشم جر می خوره بوی نا و موندگیش خفه ام می کنه مگه این خانوم رضایت بده بود . کاری کرد که یه ده دقیقه ای تنمون کنیم و چند تا عکس هم با اون بر داریم . .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی
بـــــــــــــــابـــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۸۲من و دخترم نورا تنها موندیم . اون خیلی زیبا شده بود . زیبا و خانوم . ودلم می خواست اونو ساعتها در اون چهره می دیدم . دیگه بر خودم مسلط شدم . باید گذشت زمانو باور می کردم . باید مرگ رو باور می کردم و این که مادرش دیگه در بین ما نیست . باید به نبودن اون زن عادت می کردم . حالا وقت این بود که نورای من از زندگی لذت ببره از عشق و هوس لذت ببره از پدرش لذت ببره . اون خیلی سختی کشیده بود . این یک ساله اخیر خودشو کشته بود تا به این موفقیت رسیده بود . وقتی که می خندید بیش از هر وقت دیگه ای شبیه مامانش می شد . دلم می خواست همون شور و حال و نشاط اولیه رو می داشتم ومی تونستم به دخترم حالی اساسی بدم . باید سعی خودمو می کردم . باید این حس رو که الان با نوزده سال پیش فرق می کنه و زمونه عوض شده و منم یه آدم دیگه ای هستم در خودم زنده می کردم و رشدش می دادم . واسه این که لباس عروس کثیف نشه و دو تا خواهرای دیگه که در نوبتند عصبی نشن از نورا خواستم که اونو درش بیاره . .. اون رفت و وقتی که بر گشت با یه لباس خواب لیمویی براق رکابی خیلی کوتاه گه فقط تا انتهای کمرشو می پوشوند بر گشت . قالب کونش در دید قرار داشت . یه شورت نازک لیمویی هم که با پیرهنش ست باشه تنش کرده بود . من هم یه ربدو شامبر تقریبا به همون رنگ منتها سیر تر تنم کرده بودم . زیر اون هیچی تنم نبود . کافی بود گره شو باز می کردم و یک سره از تنم جدا می شد و کاملا بر هنه ام نشون می داد . -بابا چقدر خوش تیپ تر و خوشگل تر از همیشه شدی . اوووووففففففف اصلا باورم نمیشه . تو هوسمو زیاد می کنی . -تو چی نورا تو خودت به کی میگی تو هم یه دنیا زیبایی و هوس رو در خودت جمع کردی و من می دونم که باید امشب دو تایی مون سنگ تموم بذاریم -بابا من خیلی هیجان دارم . منم مث تو عزیزم . می دونی چرا چون خیلی وقته به اون چیزی که مدتها در اختیارش داشتم نرسیده حالا دارم می رسم . شاید نورا نمی دونست که زیر ربدو شامبر من شورتی نیست . گره شو با دستای نرم و لطیفش باز کرد -وااااااووووووو واووووووووو کیرنیمه شق منو دید که سر به زیر ه و داره به زمین نگاه می کنه . -بابا یه دنیا هیجان اون زیر قایم کردی . نمی دونم این چه حسیه که من دارم . حس می کنم که برای اولین باریه که میخوام خودمو در اختیارت بذارم . تسلیم تو شم . -شاید باور نکنی نورا منم همین حسو در مورد تو دارم . منم حس می کنم که برای اولین باره که می خوام باهات عشقبازی کنم -خوشحالم بابا که اینو ازت می شنوم . از این که هنوز برات تازه ام . هنوز همون حسو درت ایجاد می کنم . هنوز همون هیجانو برات دارم . خیلی خوشگلی تورا . وقتی که موهاتو می ریزی رو شونه هات و تا پایین کمرت می رسه چقدر ناز میشی و-برای تو که موهای بلند دوست داری همیشه بلندش نگه می دارم -هر طور راحتی عزیزم -بابا نمی خوای منو ببوسی .. -دلم می خواد یه رسم قدیمی رو در مورد تو انجامش بدم -بابا بریم تو رختخواب . حتما می خوای پاهامو بشوری . نمی خواد پدر گلم . -ولی من دلم می خواد این کارو انجام بدم .. یه نگاهی بهم انداخت و حس کردم که حس منو درک کرده . هم می خواستم بهش بگم که چقدر برام اهمیت داره و هم این که این کارو برای مادرش هم انجام داده بودم . از این مرحله هم گذشتیم . دو تایی مون رفتیم به فضای زفاف .. به همونی که نورا واسش ثانیه شماری می کرد و حالا بهش رسیده بود . با یه نور خواب ملایم به رنگ نار نجی محیط رو برای یک سکس پر هیجان آماده کرده بودیم . اولش این نور رو متغیر و چند رنگش کرده بودیم که به طور متناوب تغییر رنگ می داد ولی هر دومون حس کردیم رو اعصاب ما اثر گذاره واسه همین از یه نور استفاده کردیم . دو تایی مون از پهلو همدیگه رو بغل زده بودیم . سر من رو شونه نورا و سر نورا رو شونه من قرار داشت . سینه هاش از پشت لباش خوابش به بدنم چسبیده بود . سوتین اونم مثل شورتش نازک بود . نمی دونستم دستامو به کجا بمالم .. به هر جا دست می زدم نرم و لطیف بود و بعضی قسمتهای بدنش هم یه سفتی خاصی داشت که هیجان منو زیاد می کرد . کونش که به دو طرف بازش می کردم و حرکتش می دادم هم با لرزش ژله ای خودش منو آتیشم می زد و هم با سفتی و تو پری خاصی که داشت .ب-آههههههه بابا بابا .. منو ببوس ببوس لختم کن لختم کن .. خودشو پایین تر کشوند و دهنشو گذاشت رو کیر من منم در همون حال که اون داشت کیرمو ساک می زد دستمو رسونده بودم به انتهای لباس خوابش تا اونو از سرش در بیارم .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی
بـــــــــــــــابـــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۸۳بدنمو به تن نورا چسبونده بودم . دلم می خواست اون از این سکسمون نهایت لذتو ببره . خودمنم برام هیجان زیادی داشت . راستش به فکر من نرسیده بود ولی نورا گفت که از صحنه عشقبازی و این که بکارتشو بر می دارم فیلم تهیه کنیم تا اونو به عنوان یه یادگاری از این روزای خوش داشته باشه . من با این کارش نه موافق بودم نه مخالف . فقط ازش خواستم و بهش گفتم و گوشزد کردم که مراقب باشه اگه این فیلم به دست کسی بیفته کلاه مون پس معرکه هست . قول داد که فیلمو کد گذاری می کنه و از این حرفا . با این که می دونستیم از دور بین های قوی داریم استفاده می کنیم ولی ترجیح دادم یه یه ساعتی رو فضای اونجا رو نورانی کنیم تا شفافیت فیلم طبیعی تر به نظر برسه . -اووووووففففففف بابا بابا دلم می خواد برات برقصم شاد باشم .. می تونی برقصی عزیزم عشوه کنی .. پاشدیم و با هم کمی رقصیدیم . از تند بگیر تا رقص آروم .. -چی شد نورا .. نه به اون عجله نه به این لذت نرم .. -می خوام یه خاطره تصویری خوب هم داشته باشیم . همگام با اون می رقصیدم . هر چند حرکت یه بار خودشو رو کیر من خم می کرد و اونو میذاشت به دهنش .. -دو تایی مون در یه حالت خمیده رو زانو می نشستیم و دوباره بلند می شدیم . تا این که سوتین دخترمو هم آروم از تنش جدا کردم .. کون سفیدش که بر جسته تر از همیشه شده بود فقط با یه خط لیمویی به شکل صلیب پوشش داده شده که به کونش جذابیت خاصی می داد . -نورا بابا ت خیلی هیجانی شده .. -من از تو بد ترم بابا .. -بریم ؟/؟ -بریم .. بریم .. این بار دیگه دست در گردن و کمر هم روتخت ولو شدیم . لبای عروس خوشگلمو با لبام بستم و رفتم به عالم بوسه های داغ . هم پی در پی اونو می بوسیدم و هم این که با یه بوسه چسبون دیگه امونش نمی دادم . فرصت فکر کردن هم بهش نمی دادم . نمی ذاشتم که لبام و دستام بیکار بشینه یه خورده خودمو بالاتر کشیدم کیرم خورده بود به وسط شکم و نافش -آههههههه بابا بابا جونم .. -جون دل . بگو چی می خوای -مث همیشه تو رو .. -ببینم عزیزم پشیمون که نشدی .. -بابا الان این همه سکس که با هم داشتیم هر دفعه اینو ازم می پرسی . آخه چرا ؟/؟ واسه این که ممکنه هر لحظه پشیمون شی و من حس کنم که تو به خاطر من داری باهام سکس می کنی .. بابای خوبم .. دستتو بذار رو کسم .. ببین یه دریا هوسه .. اون کیرت رو می خواد .. اگه بدونی چقدر واسه رسیدن به این لحظه ثانیه شماری کردم . همش این آرزو رو داشتم که نمیرم و اگه از زندگی من فقط دقایقی مونده باشه در همون دقایق برم زیر کیر تو پدر خوبم و به این بزرگترین آرزوی زندگیم که فرو رفتن کیر پدر گلم توی کسم باشه برسم .. زود باش بابا . زود باش .. من هیجان زده ام . نمی خوام از این حالت رویا و عشق و هیجان بیام بیرون . دنیایی که الان درش سیر می کنم دنیاییه که شاید هیشکی حال منو در این دنیا ندونه . فقط دخترایی که با عشق و هوس و با تمام وجودخودشونو تقدیم و تسلیم باباشون می کنن می تونن این حس منو درک کنن . دوستت دارم با با نیمای من . عزیز دلم همسر و دوست پسر و معشوق و هستی من -نورا حرفای قشنگت منو به عالم هوس و عشقی رویایی می بره .عالمی که دلم نمی خواد ازش بیام بیرون . -بابا منو ببوس ..ببوس سینه هامو میک بزن . حالا دیگه پس از این همه مدت من که نباید بهت بگم . دوستت دارم .. نوک سینه هاش تیز شده بود . کسش ورم کرده بود . لباشو به گونه ای روژزده بود که بر جسته و هوس انگیز نشون می داد و لبای پایینش کلفت تر از لبای بالاش بود . یعنی به این سبک در آورده بود . اون لبارو یکی یکی می ذاشتم توی دهنم و می مکیدمشون . -نورا نورا فقط مال من باش .مال من . دوستت دارم . عشق منی . عشق من .. -بابا نیما منم عاشقتم .. بهم چسبیدیم . بدن نرم و تازه و خوشبو و حموم کرده نورا بیش از اونی که فکرشو می کردم وسوسه ام کرده بود . پس از این همه سکس یه حالی داشتم که انگاری اولین باریه که می خوام اونو بکنم . شاید واسه این بود که اولین باری بود که می خواستم کیرمو تا ته کسش فرو کنم . -دوستت دارم دوستت دارم . -منم همین طور تو عزیز دلمی . عشق منی .. شکمشو رو کیر من حرکت می داد .. من باید این آبمو واسه کس دخترم کنار میذاشتم . برام مهم نبود دخترم بار دار شه یا نه . خیلی راحت می تونستم بچه رو سقط کنم ولی فکر کنم قرص ضد بار داری رو شروع کرده بود . شاید حدس می زد که ممکنه به همچین شرایطی برسه . قبل از این که من برم سراغش و اون کس تپلی و کوچولو و ورم کرده از هوسشو بذارم تو دهنم اون اومد رو من نشست و کیرمو گذاشت دهنش ..-بابا خیلی کلفت تر نشون میده امروز -همون کیر همیشگیه دخترم . شاید هیجان اونو در نظرت درشت تر کرده .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
بـــــــــــــــابـــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۸۴از این شور و حال دخترونه دخترم خیلی خوشم میومد . می خواستم این شور و حالشو درک کنم . ولی حس کردم خیلی از دوران جوونی خودم فاصله دارم هرچند حول و حوش چهل سال رو نمی شد بهش گفت پیری ولی در هر صورت بازم به نسبت روز های شور و حال جوونی ضعیف شده بودم . اما نورا هنوز هم مثل اون دفعه اولی که باهام حال می کرد و می خواست که بهم کون بده اون شور و نشاط رو داشت . اندامش منو بی اندازه از این رو به اون رو کرده بود . وقتی ساک زدن با اشتهای اونو می دیدم خودم به اشتها می افتادم . پی در پی ترانه ها رو عوض می کرد . می خواست یه شور و حال دیگه ای داشته باشیم . در یک فضای رویایی و زیبا .. مثل یک فرشته بالهاشو واسه من باز کرده بود . دهنشو که از رو کیرم در آورد فوری رفتم طرف پاهاش .. دلم می خواست همون نخ نازک شورت مانندشو هم از پاهاش در بیارم . دهنمو گذاشتم رو کس ناز دختر نازم . چقدر سفید و بدون لک بود . تازه . کوچولو و تپل برق انداخته . خیلی زیبا . گاهی وقتا روزی سی چهل تا کس توی مطب می دیدم ولی هیشکدوم از این کس ها مثل کس نورا و به تازگی و سفیدی و شفافیت اون نبودند . نه این که بخوام بگم چون دخترمه دارم ازش پیش خودم تعریف می کنم . نورا از هوس زیاد پاهاشو از دو طرف به صورتم فشار می داد -اوخ اوخ اوخ بابا بابا باباجون ... آتیش گرفتم .. نههههه .. بخورش بخورش .. داره خوشم میاد .. دارم می زنم .. بازم یه چیزی رو کسم گلوله شده .. انگار می خواد بریزه .. بابا بیارش .. بیارش بخورش هیجان دارم .. اوخ جون اوخ جون بخورش کسمو .. نورا فدای اون لبات ..بابا ..بابا جونم ولم نکن .. ولم نکن . نورا طوری حشری و هوسی شده بود که از جاش بلند شد و اومد رو سرم قرار گرفت و کس خیسشو به دهنم می مالید و اونو رو بینی من می کشید . منم دو تا دستامو رو سینه هاش قرار داده باهاش ور می رفتم . وقتی به سینه هاش نگاه می کردم و نوک اونو بین دو تا انگشتام می گردوندم حس می کردم که داره بیهوش میشه . بد جوری از حال رفته بود . نورا بذار کستو بخورم . -می خوام هر جوری که دوست دارم باهاش حال کنم . -من چی عزیزم . واسه این که کس نازش نسوزه ازش خواستم که کونشو رو به من بگیره تا با اونم حال کنم . سرمو گذاشتم روی کون دختر نارم . نیمدایره های شرقی و غربی رو به دو طرف بازشون کرده و زبونمو گذاشتم روی کس دخترم . همونجایی که باید تا دقایقی دیگه راهشو باز می کردم و دخترمو وارد دنیای دیگه ای می کردم . دلم می خواست باهاش حرف می زدم . ذهنشو بیشتر آماده می کردم . از این که داره وارد دنیای جدیدی میشه . چند دقیقه بعد دخترم رو تخت دراز کشید . پاهاشو به دو طرف باز کرد . بابا من آماده ام -استرس که نداری -بابای گلم زندگی یعنی تبلور لحظه ها .. در یه لحطه نطفه بند میشه در یه لحظه کودکی به دنیا میاد در یه لحظه انسانی می میره . من هم در یه لحظه خونی رو که دور پرده کسمه از دست میدم . چیزی عوض نمیشه . فقط راحت میشم لذت می برم . از این که می تونی خیلی راحت با من حال کنی و دیگه این بهونه رو نداشته باشی که من دخترم و از این حرفا . چیه این مسخره بازیها رو در کشور خودمون راه انداختیم که یه پرده اینجا باشه که یعنی ما پلمب شده هستیم . مگه ما زنا کالای تجاری هستیم که مثلا بخوان پلمب ما رو تا هر وقت که عشقشون کشید بسته نگه داشته باشن ؟/؟ -خانوم دکتر ما چه بلبل زبون شدن ! -وقتی یه بابای بلبلی داشته باشم چرا که نشم .. بابا بیا دیگه من خسته شدم .. -خودت داری مقدمه می چینی . . -بیا عزیزم آغوشم برات بازه . اون صورت گرد و سفید و لبای سرخ و دندونای مروارید نشون و بینی قلمی . پیشونی کوتاه و موهای بلندش .. .ااااییییییی نورا از ناز ترین عروسکی هم که در عمرم دیده بودم ناز تر شده بود . می دونستم که می تونه منو درکم کنه . می تونه یه دختر یا در واقع همون یه همسر خوب برام باشه .. -نورا یه قولی رو بهم میدی ؟/؟ -چه قولی بابا -این که گول پسرا رو نخوری .. -بابا این حرفو نزن که من ازت ناراحت میشم . تو دوست پسر منی تو عشق منی .. تو هوس منی تو همه چیز منی هر چی که بخوام به من میدی تامینم می کنی مگه مرض دارم دنبال پسرای دیگه برم ؟/؟ اگه خواهرای بد دهنم بودند یه اصطلاح دیگه به کار می بردند .. -نورا این جا هم دست از سرشون ور نمی داری . حالا این اونا هستند که دارن به تو حسادت می کنند . . نورا دستشو دراز کرد به سمت کیرم .. سر کیرم دو طرف کس اون چاک وسطشو پوشش داده بود . من چطور می تونستم کیرمو به کس دخترم فشار بدم و اونو به جلو بفرستم . می دونستم نورا از اون کس های لذت بخش داره ولی از دست دادن بکارتش با درد و سوزش خاصی همراهه ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
بـــــــــــــــابـــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۸۵نگاه کن به من . تو چشام نگاه کن . بگودوستم داری دخترم . بگو .. -بابا می خوای این جوری آرومم کنی که نترسم . من هیجان دارم ولی ترس ندارم . من خوشبختم . من راحتم من آزادم . آزاد میشم . من مال بابای خودم هستم . مال بابام میشم . متعلق به اون میشم . دوستت دارم . عزیزم عاشقتم . بابا کیرتو همن جوری بمال . چقدر خیس شده . بابا فشارش بده . حالا آماده اینه که منفجر شه . پدر موشکتو بفرست . بفرست حالا دیگه سوختش هم زیاد شده .. هیجان منم زیاد بود . مدتها بود که کس نکرده بودم . داشتم از حال می رفتم . یعنی من دو تا هیجان به دنبالم بود . آخه منم راستی راستی داشتم داماد می شدم و باید با این حس و هوس کنار میومدم . دیگه نورا مردمکش رفته بود رو به عقب گاهی هم به سقف نگاه می کرد خمار شده بود . خسته شده بود . خیلی هم خیس کرده بود . کیرمو همین جور به چاک کوسش می مالوندم . یه دو سانتی رو فرستادم که بره ولی یه سفتی خاصی رو حس می کردم . نگاهم به چهره بسیار زیبا لبای یاقوتی ابرو های کشیده و مدل داده دخترم خیره شده بود . دختری که تا لحظاتی دیگه می رفتم که از اون یه زن بسازم و بهش بگم که بالاخره بابات به وعده اش وفا کرد همون جوری که تو به وعده خودت عمل کردی .. نورا نفس نفس می زد . -بابا کیرتو بده بابا کیرتو می خوام .من خسته شدم . دیگه طاقت ندارم . دلم رفت . من می خوامش .. زود باش ..-نکن دخترم . دستپاچه ام نکن . ببین حسش کن . خودش داره میره . راهشو پیدا کرده . اولشو رفته . این تنه کیرم خیلی کلفت بود و کس نورا فوق العاده تنگ . در اون لحظه کس دخترم حتی از کونش هم تنگ تر نشون می داد . همون دو سه سانت از سر کیرمو با کوس نورا جونم بازی بازی می دادم تا اونو نرم ترش کنم و سر حال ترش بیارم . حس کردم که این بار به جای بارون سیل راه افتاده و ترشح کس دخترم خیلی زیاد تر شده . شجاع تر شده یه فشاری به تنه آوردم . چقدر کیف داشت . واسه یه لحظه یه جوری شدم از این که دارم دختر خودمو میگام و دختری اونومی گیرم ولی وقتی که فهمیدم باباش پرده دوز زنانه و از این نظر می تونم کمکش کنم دیگه دلم نسوخت . من و نورا متعلق به هم بودیم . جااااااااان پیشروی همچنان ادامه داشت -آخخخخخخخ بااااااابااااااااا نورا فدااااااااا جووووووووون .. چقدر مزه میده .بابا بد جنسی کردی .. دیدی بهت گفتم همون وقتا بذار بابا چقدر کیف داره .. اوووووووفففففف داره آتیش می ده .. دخترم دو تا دستاشو گذاشته بود رو سینه ها اونا رو می گردوند و چه جور با نوک سینه هاش بازی می کرد و من برای اینکه حواسم پرت نشه و تمرکزم به هم نخوره حرکت رو به جلوی کیرم رو ادامه دادم . یه لحظه دخترم دندوناشو به هم فشرد . ول کرد . کیرمو کشیدم بیرون . پر از خون بود .. -دختر شجاع من بالاخره کار تموم شد . بالاخره به اونچه که می خواستی رسیدی -بابا تو چی . تو به خواسته ات نرسیدی ؟/؟اون چیزی که می خواستی نشد ؟/؟-خیلی بهتر از اونی که می خواستم شد . در جا رفتم و بر گشتم و یک سینه ریز طلا برای دخترم آوردم . اینم یه هدیه به مناسبت زن شدن تو .. -بابا بابای خوشگلم دستت درد نکنه تو چقدر دوستم داری . چفدر هوامو داری .این همه برام زحمت کشیدی منو فرستادی دانشگاه برام هم مادری کردی و هم پدری .. باشه من بعدا برات چیزی می گیرم . نمی دونی وقتی کیرت میره توی کس تنگم چه حالی بهم میده . دیگه هیچی جلو دارم نیست . -به همین زودی این احساس بهت دست داد ؟/؟ -بابا مشت نمونه خروار است . تازه این کیری که تو کردی توی کسم خودش خروار بود . -عزیز دلم . نگاه کن هنوز دور و برش خونه . -پدر من چقدر باید صبر داشته باشم . اگه سخته تمیزم کنی من خودم این کارو می کنم . -چی میگی نورای من . من حتی کس خونی تو رو هم لیس می زنم . .. -حالا نمی خواد کس خونی منو لیس بزنی همون کیرت رو بفرستی بره اون داخل کافیه . اون خونهای اضافه رو می کشه بیرون و از لخته شدن جلو گیری می کنه . -دختر من بهت چی بگم . -هیچی نگو بابا فقط کار خودت رو بکن و بدان که دخترت عاشق و دیوونه توست . ول کنت هم نیست . هوس تو رو داره و تا وقتی که اونو سیر نکردی دست از سرت بر نمی داره . -از دست شماسه تا من دیوونه شدم . شما باید سخنرانان خوبی می شدین . هیچ به این فکر کردین که اگه یه برادر داشتین دیگه این جور خیلی راحت نمی تونستیم این مراسم رو بر گزار کنیم -بابا صبح رو که به شب رسوندیم .. حالا هم که نزدیکه صبح بشه ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
بـــــــــــــــابـــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۸۶بابا بابای خوبم بیار بیار . هیجانو زود تر بیارش . بیارش که من اونو می خوام . می خوام که منو آتیشم بزنی . -نورا تو که الان چند وقته که داری آتیشم می زنی . -بابای گلم اتیش هم می سوزونه و هم می سوزه . -نمی دونم تو خانوم دکتری یا معلم ادبیات . -من اینو از دید گاه تجربی دارم بر رسی می کنم -از دید گاه عشق و هوس چی . شونه های دخترمو توی دستام نگه داشته با عشق به چشاش نگاه می کردم . . می دونستم خودشو خوشبخت ترین دختر دنیا احساس می کنه . به اون چه که خواسته بود رسیده و حالا باید اونو با کیرم هم به اوج می رسوندم . دیگه از راه دیگه ای نباید دوپینگ می کردم یا مثلا با میک زدن ارضاش می کردم . نوبت این بود که تا آخرش با کیرم گاییده شه . دستامو گذاشتم رو پاهاش . از مچ پا به طرف بالا رو مثل همیشه مالشش دادم . خیلی آروم روش می کشیدم و اونم عجیب لذت می برد . بازم چشاشو می بست .. -بابا بابا نمی دونی انتظار چقدر شیرینه .. موج هوس وقتی روی کست در حال چرخشه و هر لحظه منتظری که کیری بیاد و این دایره هوسو دور خودش بگردونه .. یهو یه چیزی با فشار ازش بریزه و آدمو تسکین بده .. بابا می دونی من چی میگم . احساس منو درک می کنی ؟/؟ -آره دخترم .. کیرمو کردم توی کسش . خیلی آروم -حالا برات میگم عزیزم . وقتی که حالا منم کیرمو فرستادم توی کست یه حسی شبیه به حس تو دارم . حالا من واسه این که دیرتر توی بدن داغ و ملتهبت خالی کنم هوسمو می کشونم به عقب ولی بالاخره اونو توی کس خوشگلت خالی می کنم . وقتی که ریختمش اون داخل حس می کنم که آروم گرفتم . تمام اون تنش ها دیگه یهو فرو کش می کنه .. -اووووووووففففف بااااااباااااااااا داری منو می سوزونی کسسسسسسم آخخخخخخخ کسسسسسم آتیش گرفته بگو بگو . بابا بابای گلم وقتی آبتو خالی کردی آتیشت خوابید دیگه دوستم نداری منو برای هوست می خوای ؟/؟ اصلا دیگه هوس منو نداری .. -خوشگل من نورای نازم . دختر عزیزم من در هر حال دوستت دارم . عشق , هوس , عشق و هوس .. همه چی با هم . وقتی آبمو توی کست خالی می کنم و آروم و قرار می گیرم حس می کنم به یه آرامشی رسیدم که انگاری هیچ غمی رو من اثر نمی کنه . لذت همش به این نیست که فقط غرق در هوس برای دسترسی به تن و بدن هم و اعضای جنسی باشیم . هر چند دقایقی یا ساعتی پس از ارضا شدن بازم میشه نسبت به هم تمایل سکسی داشت ولی این اندازه ای داره و هر چیزی هم جای خودشو داره . -بابا .. چقدر مزه میده .. حرفای قشنگت اون کیرت که میره توی کسم و دوباره بر می گرده کاش زود تر بهم می دادی کاش این قدر منو در انتظار نمیذاشتی . نورا حق داشت . هر چی می گفت حق داشت این دختره . اگه واقعا قراره در جامعه ما دخترا یا پسرا تا هیجده سالگی محرومیت از سکس بکشن این که میشه همون ریاضتهای اسلامی . منم پس از مدتها که کس نکرده بودم برام خیلی هیجان داشت که با دختر نازم طرف شم . -همین جوری خوبه بابا . ولم نکن . می سوزه ولی داره آبش می کنه .. اووووووففففففف بابا فشارم بگیر . به جفت پاهام چنگ بنداز . سینه هامو فشارش بده .. منو ببوس . لبامو گازش بگیر . شونه هامو گاز بگیر . منو بزن کبودم کن . تو بابامی . من مال تو ام . هر کاری که دلت می خواد با هام بکن . هر جور دوست داری . بابا عاشقتم . نورا خیلی حشری شده بود . حال و روزشو نمی فهمید . بهترین حالت ممکنه واسه اون در این لحظات این بود که زود تر اونو به شرایط ار گاسم برسونم و اون بتونه به خوبی با کیرم به ار گاسم برسه . ولی این تازه آغاز قصه ما بود . آغاز یک شب فراموش نشدنی . شبی که در کنار دختر خوب و خوشگلم باید تا صبح سر می کردم . دختری به زیبایی و شاید زیبا تر و خوش بدن تر از مادرش . دختری حسود مثل اون دو تا خواهرش . ولی مهربون . دوست داشتنی . درسته که حرف هم زیاد می زد ولی خوش قلب بود . شاید با گذشت تر از اونا بود و هر چه بود دختر من بود . دستمو گذاشتم زیر شونه هاش و اونو به طرف خودم کمی بالا تر کشیدم . بدنمو رو به جلو حرکت داده با سرعت کیرمو تند تر و بیشتر می کردم توی کسش و بیرون می کشیدم . چه حالی می داد . چهره حشری نورا و ضربات پی در پی من و جیغ کشیدنهای اون می دونستم دو تا خواهر دیگه رو به حسرت خاصی برده بود . هر چند می دونستم اونا هم در نوبت بعدی همین هیجانات رو خواهند داشت و نوبت اونا هم می رسه . -بابا لباتو بیار .. منو ببوس .. من بهت میگم گازم بگیر چرا گازم نمی گیری . اگه گازم نگیری من خودم گازت می گیرم . بابا دوست دارم جوجوتو بخورم و میکش بزنم . تو اگه کبودم نکنی من این کارو می کنم . نفس نفس زدنهاش .. تند حرف زدنهاش .. حرکاتش همه از حشر زیادش می گفت . تمام تنش سرخ شده بود . دلم نمیومد کبودش کنم ولی گذاشتم لباشو بذاره زیر شونه و بالای سینه ام و میک بزنه . چقدر این میک زدنهاش هوسمو زیاد می کرد -اوووووفففففف بابایی خوشت میاد ؟/؟ منم خوشم میاد کیرت توی کسمه داره بهم حال میده . بابای بدجنس چرا زود تر بهم ندادی ؟/؟ .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
بـــــــــــــــابـــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۸۷حالا کارت به جایی رسیدکه به بابات میگی بد جنس ؟/؟ آره ؟/؟ -بابا من داشتم باهات شوخی می کردم نازت می دادم . این یه جور ناز دادنه آخه . دوست دارم بابای گل و ناز خودمو نازش بدم و این جوری علاقه خودمو نشونش بدم . بعض وقتا بد جنس گفتن یعنـی خوش جنس بودن طرف .. -خب منم داشتم نازت می دادم -پدر پدر خیلی خوشم میاد . این چی داره که هر چی فرو می کنی توی حفره کسم من بیشتر خوشم میاد و دوست دارم که ادامه بدی -هر وقت بهم جواب دادی که حفره کست چی داره منم می تونم یه جواب درست و حسابی بهت بدم . -بابا هر چی داره من همون هر چی داره از تو رو می خوام . چقدر امشب قشنگه بابای من... قشنگه بغل زدنهاش و این کیری که توی کسمه قشنگه -جون من راست میگی نورا ؟/؟ تو چطور این کیری رو که توی کسته می بینی . -بابا داری بهم ادبیات درس میدی ؟/؟ من همه اینا رو هم خوندم و کنکور قبول شدم . خب این قبل از این که بره داخل قشنگ بوده حالا دلیل نمیشه وقتی که رفت توی کسم من نتونم ببینمش . ثانیه هایی بعد دو تایی مون به سکوت پناه برده بودیم و من پاهای دختر خوشگلمو انداخته بودم رو شونه هام و کس تنگ و نازشو می کردم . . دو تایی مون در یک آرامش و هوس خاصی فقط نفس نفس می زدیم . نورا چشاشو می بست و باز می کرد و با صدای ناله هاش و گاه جیغش بهم می فهموند که همچنان هوس داره . می دونستم اگه به خاطر خواهراش نبود با آخرین توان و از ته سینه اش فریاد می زد . خودشو خالی می کرد . این برای دختر ریاضت کشیده ام یه عقده ای شده بود که روزی سر این عقده شو این جوری باز کنه . می گفت بابا بالاخره یه روزی تا به اون حدی که دلم می خواد فریاد می کشم و میگم اون جوری که کیر بابا آتیش میده و می سوزونه هیچ چیز دیگه ای توی دنیا به آدم و به هیچ دختری عشق و حال نمیده و می دونستم که این حرفو با تمام وجودش می زنه . ابن در حرکات و رفتارش به خوبی مشخص بود و نمی دونستم که تاکجا می تونه همین طور ادامه بده .. . به نظرم میومد که مادرش وقتی که اونو واسه اولین بار از کس گاییدم و در همچین شبی حداقل یک بار رو تا همین دقایق ار ضا شده بود .. پاسخ این ابهام من خیلی ساده بود . این که من بار ها و بار ها دخترامو به روش های مختلف به ار گاسم رسونده و این برای اونا یه چیز تازه ای نبود . دو طرف کس نورا رو نگه داشته تا کیرم محکم تر بره داخلش و بر گرده . چه ناز و کوچولو و تپل و لقمه ای بود این کس . طراوات و تازگی کس تازه و جوون دختر جوونم احساس جوانی رو در منم زنده می کرد . دور کسش با حرکات کیر من مثل دهن یک ماهی باز و بسته می شد . جووووووون عجب چیزی بود این دختر گل ما و ما خبر نداشتیم .. ولی خب بهترین کارو کردم که این قدر راحت تسلیم حرفاش نشدم . . این جوری بهتر می تونم امور رو تحت تسلط خودم داشته باشم .پاهاشو به پهلوهام آویزون کرد و خودشو به طرف بالا می کشید . هم دوست داشت خودشو بهم بچسبونه و هم این که من با شدت بیشتری اونو بکنم . جوووووووون فدای دختر گل و کس تنگم . -لبامو ازرو لباش بر داشته سکوتو شکستم . -نورا نزدیک نیست ؟/؟ -چرا بابا بابای گلم یه چیزی می خواد ازم بریزه ولی انگاری تا می خواد بیاد بازم میره عقب قهر می کنه . -یه خورده عجله کن الان آب کیرم می خواد راه بیفته بریزه توی کست .. -بابا هولم نکن بذار هر وقت دلش می خواد بیاد . تو حالا آبتو بریز توی کسم. این کیرت که هر روز کلفت تر و سفت تر از روز قبل میشه می دونم کم نمیاری . اینو که راست می گفت . بهتر بود منم بی استرس اونو می گاییدم . -نورا عزیزم آبمو که خالی کردم توی کست بازم می کنمت . -منم که همینو می خوام -یه وقتی نگی که سنگین شدی ها -عزیز دلم من کی از این حرفا می زدم که این دو می اون باشه . بابا تو مردمی بابامی شوهرمی ارباب و سر ور منی . هر چی بابا جونم بگه میگم چشم .. -اووووففففففف بابا بابایی ولم نکن ولم نکن .. یه خورده ..یک چند ثانیه جووووووون اومد اومد ..داره ازم می ریزه اووووففففف ووووووویییییی .. حالا دلم می خواد جیغ بکشم و جیغ کشید و چه جور . دیگه از این که خواهراش بترسن و حسرت بخورن هراسی نداشت . منم یه دقیقه ای صبر کردم و با این که حس می کردم ارگاسمش طول زیادی پیدا کرده بازم به گاییدن ادامه می دادم . دیگه آب کیر منم راه افتاده بود -نورا بگیرش آب کیر بابا رو بگیرش . این همه مدت می خواستی و تشنه اش بودی --اووووووفففففف بابا با جونم کسسسسم کسسسسسسم تشنه اش بود . بازم تشنه شه . از این به بعد کم کمش باید روزی یه بار بهم آب برسونی .. جوووووون چه مزه ای داره ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
بـــــــــــــــابـــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســــــــــــــه ۸۸داری نورای من . داشتی ؟/؟ لذت بردی ؟/؟ -بابایی بابایی تو همون بابای گل و دوست داشتنی و خواستنی منی . چی می شد که فقط مال من باشی . -من چه می دونستم اون دو تا بچه هام پسر میشن -اون وقت فقط من کافی بودم ؟/؟ -عزیزم عزیزم تو هم که داری مث دو تا خواهرات میشی -چی میگی بابا دوست نداری که من حسود بشم و فقط بخوام که مال من باشی . -عزیز م چرا.. هر مردی دوست داره که عشقش نسبت به یه زن دیگه حسادت کنه ولی وقتی که دخترا یه حالت عشق و هوسی و دوست دختری پیدا می کنن این جا وضعیت فرق می کنه -بابا تو هم که همش حرف خودت رو می زنی -عزیزم تو جای من . اگه سه تا بچه داشته باشی بین اونا فرق میذاری ؟/؟ دو تا دیگه رو فراموش می کنی -حالا ولش بابا جون من بگو .. این تن بمیره ..منو بیشتر دوست داری ؟/؟ -دختر چرا می خوای از زیر زبون من حرف بکشی . اون دفعه هم گفتم خب تو که می خواستی به دنیا بیای یه هیجان خاصی داشتم . آخه بچه اولم بودی .. -حتما خیلی حرصت گرفت چرا پسر نشدم . -خیلی دیگه یکدنده ای نورا .. -ولی عاشقتم بابایی . هر چی باشم عاشقتم و دوستت دارم و بدون تو نمی تونم زندگی کنم . واقعا دخترم گل کاشته بود . کاری کرده بود که خستگی در سکس اصلا برای من مفهومی نداشته باشه . و فقط دلم بخواد هم چنان باهاش مشغول باشم . حس قشنگ و لطیفی رو که در من به وجود آورده بود فقط به سکس منحصر نمی شد . این حس عشق و سکس و نیازی بود که یک پدر و دخترو به هم پیوند می داد . صرف نظر از هر تابویی که در جامعه بین پدران و دختران وجود داره و من و نو را با این مسئله خیلی عاشقانه و راحت کنار اومده بودیم . هر چند دخترای دیگه امو تا مدتی دیگه باید ردیفشون می کردم . -بابا اصلا دوست ندارم این شب قشنگ تموم شه . ببینم این دو سه تا دور بین رو خوب تنظیم کردی ؟/؟ بیا چند تا عکس مستقیم هم بگیریم .-عزیز دلم نکنه این عکسها رو برای سایتها بفرستی . -بابا منو دیوونه گیر آوردی . ؟/؟ مثل این که فکر کردی دوست دارم هم خودم و هم تو رو به کشتن بدم .من برای دل خودم می خوام راستی بابا یاد یکی از حرفات افتادم . گفتی دوست داری که هر مردی دوست داره که عشقش نسبت به یه زن دیگه حسادت داشته باشه .. خواهرام که مستثتی هستند . نکنه منظورت اینه که به غیر از ما سه تا زن دیگه ای هم در کاره ها..ها ...ها ..ها ... با. .با ..؟/؟ اگه خبری هست بگو تا نونا و نینا رو هم در جریان بذارم . به موقعش ما سه تا خواهر با هم خوب متحد میشیم -چرا نمونه شو چند وقت پیش دیدم . فقط عزیز دلم واسه من یکی شر درست نکنین .آبروی منو ...-چی بابا حرفتو بزن بزن .. می خوای بگی آبروی تو رو پیش اون خانوم دکتره که می خواست سر همه ما رو قطع کنه بردیم . .. دلت میاد به این عروس قشنگت که اینجا مثل یک کنیز خودشو انداخته توی بغلت و بهت اجازه میده هر کاری که دوست داری باهاش انجام بدی این جوری گیر بدی ؟/؟ من هم برات آشپزی می کنم .. هم رختاتو می شورم و هم خودتم می شورم .. -چقدر واسم ناز می کنی نورا -دخترا اگه بدونن نازشون واسه باباشون خریدار داره همیشه ناز می کنن و خیلی هم نازشونو می برن بالا . کف دستامون رو کمر هم در حال گردش بود . انگشتامو گذاشتم رو سوراخ کون نورای عزیزم . -بابا هم خوشم میاد هم قلقلکم . چیه بازهم هوس کونمو کردی ؟/؟ -از هر چه که بگذریم سخن دوست خوشتر است -حالا کس ما شده دشمن ؟/؟ دستت درد نکنه . زبونت درد نکنه . -عزیزم نو که اومد به بازار کهنه شده دل آزار ؟/؟-بابا عجب چیزی گفتی من یکی حریف تو یکی نمیشم . باشه به افتخار این تیکه پراکنی جالبت یه تجدید خاطره ای هم می کنیم که از یادمون نره از کجا به کجا رسیدیم . قمبل کرد و کونشو نشونم داد تا من کیرمو با سوراخ کون ناز و همیشه دوست داشتنی اون هماهنگ کنم .-نورا جون خاطرم جمع باشه که از کس دادن به من سیر شدی ؟/؟ -بابا تو چی تو از کردن کس من سیر شدی ؟/؟-چی میگی عزیزم ؟/؟ مگه میشه من از گاییدن هر نقطه از بدن نورا جونم سیر شم . شب دراز است و قلندر بیدار . تا صبح کلی وقت داریم با هم حال کنیم . -ولی زمان خیلی سریع می گذره . -از این لحظه های خوش و شیرین با هم خواهیم داشت -میگم بابا چطوره سه روز رو به عنوان ماه عسل تعیین کنیم .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
بـــــــــــــــابـــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۸۹چی میگی نورا اون وقت می خوای خواهرات پدرت رو در بیارن ؟/؟ همچین می کنن که دیگه نتونی نفس بکشی-فکرکردن . حالا دیگه من یک زن شوهر دارم . -عزیزم بیا این لحظه های خودت رو خراب نکن . آخه اونا رو که می شناسی . من چند بار بهت بگم .. با این که نورا سرشو بر گردونده بود طرف من ولی من چشام به کونش بود و این که بازم باید از یه راهی کیرمو فرو کنم توی کونش که کمتر دردش بگیره و یواش یواش حال کنه .. ظاهرا چند بار صدام زد و من حواسم نبود و کونش هوش از سرم ربوده بود .-بابا من دارم باهات حرف می زنم . تو الان مال منی . نمی خوای بازم از این بگی که من و خواهرام شریک هستیم . تو که به دیدن من و تن من بیشتر از بقیه لذت می بری . صورتمو به صورت نورا نزدیک تر کرده تا با بوسیدن اون دیگه نذارم که حرف بزنه . خسته ام کرده بود . چهار تا انگشتمو گذاشتم داخل قوطی کرمی که کنارم بود و با همون غلظتی که رو انگشتام مونده بود اونو روی سوراخ کون نورا کشیدم . کیرمو فشار دادم به سوراخش تا از اون مسیری برم که تا به حال بیش از چند صد بار رفته بودم . راهی لذت بخش . هنوزم تقریبا همون تنگی رو حس می کردم . -بابا خوشم میاد لذت می برم . یاد اون روزا میفتم . نمی دونم چرا وقتی کیرت رو فرو می کنی توی تنم حس می کنم نمی تونم به چیزای منفی فکر کنم . -اصلا به خود واژه منفی هم فکر نکن . حس کن که همچه چیزی وجود نداره . فکر کن که من و تو داریم از لحظه های شیرین زندگیمون به بهترین نحوی استفاده می کنیم -بابا خوشم میاد . به من بگو چقدر از کیرت توی کسمه -نمی دونم نورا جون تو چقدرشو حس می کنی .تو خودت خیلی خوب می تونی حس و لمسش کنی .. -نمی دونم بابایی کمه کمه .. هر چقدر فرو کرده باشی توی کونم بازم کمه . بیشتر می خوام . بیشتر می خوام . منو بیشتر بکن . فشارش بده . کیرتو بیشتر فشار بده .. بابا می خوا م جرم بدی . بهم بگی که از کونم داره خون میاد . همین جا بیفتم زیر کیر تو . اون وقت خودت انگشت بذاری توی سوراخ کونم برام دوا بمالی -چی داری میگی نورا . اگه این جوری بشه من چه جوری کیرمو فرو کنم توی کونت . -بابا من بهت میدم . هر وقت بخوای بهت میدم . بچه سوسول نیستم . نمی دونی من چقدر درد کشیدم درد درون واسه لحظه ای که بتونم کاملا تسلیم تو بشم و کسمو تقدیمت کنم . اما تو ناز داشتی نمی خواستی. شبهای زیادی بود که تا صبح اشک می ریختم . من خیلی زحمت کشیدم تا بتونم موفق شم . عزیز دلم این قدر رویایی نباش . تو بیداری . بیداری و داری زندگی می کنی . پس بیا دو تایی مون از زندگی مون لذت ببریم . -حالا می دونی ازت چی می خوام بابا جونم -نه چی می خوای عزیزم فدات شم . -ازت می خوام که لبامو محکم تر ببوسی کیرتو هم محکم تر قرو کنی توی کسم . بیشتر بره توش . -تو کجا ؟/؟ -توی سوراخ کونم . هر کاری رو که نورای نازم می خواست براش انجام دادم . با فشاری که به کونش آوردم تا دو سه سانتی کیرمو بیشتر توی کون جا بدم طوری از درد به خودش پیچید که بی اختیار لبامو گاز گرفت . طعم و بوی خون لبامو احساس می کردم . ولی نورا لبامو میکش می زد . با زبونش بهم حال می داد . می دونست لبامو سوزونده . کونشو می زد به بدنم تا کیرم بیشتر حال کنه . -عزیزم تو خوابت نگرفته ؟/؟ اگه دوست داری بخواب . استراحت کن . -نه نه بابا . تو که با این بر نامه ماه عسل ما موافق نیستی -عزیزم من چیکاره ام . برو مجوز خودت رو از اون دو تا خواهرات بگیر ببین اجازه می دن که یک ساعت خارج از محدوده باهام بر نامه داشته باشی یا نه ؟/؟ -بابا روزایی هم که نوبت من بود همین جوری پیش می رفتیم . پس چه فرقی کرد حالا که زنت هم شدم همون شد . -نمی دونم عزیزم تو چی میگی . میذاری این کون کردن بهمون بچسبه یا نه ؟/؟ -بابا نیما من باید باهات یه قهر درست و حسابی بکنم یه تحریم جانانه بشی .-یعنی همون چیزی که اون دو تا خواهرات می خوان . اون وقت اونا میزان صادرات خودشونو زیاد تر کرده و به من جنس بیشتری میدن تا من کم نیارم . چی میگی حالا . -بابا خیلی عروستو اذیت می کنی -تو که خودت می دونی من عاشق عروسم هستم . فدای دخترنازم میشم . دوستش دارم . جونم نفسم هوسم همه چیم تو هستی . -و اون دو تا -شروع نکن -خوشم میاد اذیتت می کنم -پس به من هم حق بده که اذیتت کنم . -می دونم تا چند وقت دیگه هیکل نورا خیلی تپل تر و چاق تر از این میشه . این تذکر رو بهش دادم که بدنش رو روی فرم نگه داشته باشه که بابا شوهرش لذت بیشتری ببره -بابا من همین حالا شم دارم ورزش می کنم . هوای خودمو دارم . ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی