انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 2 از 22:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  19  20  21  22  پسین »

پسران طلایی


زن

 
پســــــــــــــــــــــــــــــرا ن طــــــــــــــــــــــــــــــلایی ۱۰

مهشید واسه این که سینا رو بیشتر تحریک کنه روی راحتی چرمی که نزدیک تخت بود ولو شد و پاهاشو به دو طرف دراز کرد و خیلی آروم شورتشو کشید پایین و دستشو میذاشت لای شورتش . ادای زنای هوسبازو در می آورد و مثل مار هم با حرکات نیش زبونی می خواست سینا رو بیشتر به آتیش بکشه هر چند خودشم واقعا هوس داشت . -خب بچه ها مشغول شین .می خوام ببینم مقاومت ملیسا جان تا کجاست اراده اش تا کجا اونو کمک می کنه .. -سینا جان باید قول بدی تا اونجایی که هوست تو رو می کشونه تلاش خودت رو اونم جوانمردونه انجام بدی . .. سینا داشت به این فکر می کرد که این دو تا دیوونه افعی دارن اونو زجر کش می کنن . یعنی من اومدم اینجا واسه جق زدن دارم پول می گیرم ؟/؟ خدا کنه مشتریای دیگه مثل اینا نباشن . آدم از بیکاری حوصله اش سر میره . ولی همچین بیکار بیکار هم نبود . چون می بایستی با ملیسا ور می رفت . مهشید که بی اندازه خیس کرده بود و دلش می خواست جای ملیسا تو رختخواب باشه و سینا با تن داغش ور بره . ملیسا با شکم رو تخت افتاده بود و منتظر بود که سینا مالوندن اونو شروع کنه . مهشید از جاش پا شد . -سینا جون ! اگه روت میشه اون شورتت رو در آر . خیلی از این مدل شورتا ی فانتزی مردونه خوشم میاد .اندازه واقعی کیر رو نشون میده . خیلی درشته . حالا قدشو نمی دونم . کمرش شکسته رفته اون داخل به هم پیچیده . طفلک باید بیاریش بیرون هوا بخوره . از جاش پاشد و با نگاههایی التماس آلود به سمت سینا رفت . -این یه تیکه رو من کمکت می کنم ولی در آوردن شورتای ملیسا جون پای خودت . خیلی آروم و با طنازی شورت سینا رو از پاش در آورد . ملیسا داشت به این فکر می کرد که مهشید هر قدر از این کارا بکنه گذشت زمان به نفع خودشه . اون می تونه وفاداری خودشو به شوهرش جمشید نشون بده . من باید ثابت کنم که وقتی پای عشق در میونه خیانت مفهومی نداره . درسته که ما قبل از از دواج و اونم بدون این که عاشق کسی شیم خیلی کارا کردیم ولی دلیل نمیشه اون کارا رو همین حالا انجام بدیم . مهشید وقتی چشش به کیر سینا افتاد لبخندی رو لباش نقش بست .. به خودش گفت چه من پیروز شم چه تو ملیسا در هر دو حال برد با منه . ولی شایدم دلم می خواد که تو پیروز شی تا این کیر کلفت و صاحبشو در چنگ خودم داشته با شم . مهشید کیر سینا رو به دست گرفت .. بد جوری هوسشو کرده بود ولی شرایط طوری بود که نمی تونست باهاش سکس کامل داشته باشه . در اون لحظات نباید پیش ملیسا نقطه ضعف نشون می داد چون اون وقت ملیسا حس می کرد که این بازی برای مهشید اهمیتی نداره . در نتیجه اونم بی تفاوت تر نسبت به این مسئله بر خورد می کرد . لباشو گذاشت رو سر کیر سینا .. چشای سینا باز و بسته می شد . حالا که وضعیتش به این صورت بود خیلی دلش می خواست که با مهشید بتونه حال کنه . ولی اینجا تصمیم گیرنده اون نبود . اسیر دو تا زنی شده بود که معلوم نبود اونو می خوان به کجا بکشونن . مهشید بیضه های سینا رو میک زده از اونجا زبونشو رو تنه کیر کشید و به سمت سر کیر سینا رفت .-جااااااان ملیسا اگه بدونی چه مزه ای داره . من یادم نمیاد تو دست و بالمون همچین کیری داشته بودیم . ملیسا : مهشید خواهش می کنم اونو تحریکش نکن . .. مهشید : ملیسا جون تحریک شدن اون چه ربطی به تو داره .تو خودت اراده داشته باش . این آقا سینای ما هم از اون بچه خوشگلای با اراده هست . تا وقتی که تو نخوای که اراده تو رو نمی شکنه . درسته آقا سینا ؟/؟ آخ که مهشید فدای اون کیرت بشه . ملی جون ناراحت نباش . بهت کمکم می کنم .. می پرسی چه جوری .. حالا بهت نشون میدم . البته نمی تونی ببینی .. ولی رو تو بر گردون تا ببینی دارم چیکار می کنم . . مهشید یه دستش روی کسش بود و یه دستش روی کیر سینا . کیررو فرو برد توی دهنش و شروع کرد به ساک زدن طوری که در همون دقیقه اول سینا چاه ای نداشت جز این که هر چی آب توی کیرش جمع شده رو خالی کنه توی دهن مهشید ..-آخخخخخخخ مهشید خانوم داره داره میاد داره میاد تقصیر من نیست ..اوووووفففففف .. داره میاد .. مهشید جلو چشای ملیسا کیر سینا رو همین جور میکش می زد تا کاملا پاکش کنه . سینا ازحال رفته بود . ملیسا عصبی شده بود . با این که بحث اون و مهشید سر چیز دیگه ای بود ولی انتظار این حرکتو ازش نداشت .. دهنش رو از رو کیر سینا بر داشت و گفت چرا این جوری بهم نگاه می کنی . تازه این یه کمکی شده به حالت که سینا جان با هوس کمتری میاد سراغت . اینو هم به حساب وقت تو میذارم که ضرر نکرده باشی . -اگه بخوای می تونی بری -نه یه چند دقیقه ای می تونم وایسم . ببینم که این آقا پسر ما شل نگیره . هر چند که حالا خودش شل شده . مهشید به شدت حشری شده بود ولی حس می کرد که باید اونا رو به حال خودشون بذاره . دوباره روی مبل نشست . ملیسا به دیدن کیر سینا بدنش لرزیده بود . ولی می دونست که در مقابل این دختر پررو نباید کم بیاره . سینا دستاشو گذاشت رو شونه های ملیسا مالش آرومو شروع کرد . می دونست تا چند دقیقه ای رو به خاطر انزالی که داشته کمی سبک تره و راحت تر می تونه با ملیسا ور بره .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
پســـــــــــــــــــــــــــــــــــران طـــــــــــــــــــــــــــــــــــلایی ۱۱

سه بر هنه در یک اتاق بدون این که سکس به نهایتش برسه . سینا با این که به ملیسا گفته بود می خواد باهاش همکاری کنه ولی می دونست که یک زن وقتی به یه درجه ای از نیاز برسه دیگه کنترل فکرش از دستش خارج میشه از این که بخواد نیاز هاشو بسپره به کسی که ازش دوره . مگر آن که ایمان و اراده اش فوق العاده قوی باشه . اون اینو در ملیسا نمی دید ولی دیگه خیلی بی تاب و کم حوصله شد . حس می کرد که باید بجنبه . کف دستاشو رو شونه های ملیسا می گردوند . ملیسا با نوازش دستای سینا حس می کرد که گرمای خاصی به تمام تنش نفوذ کرده . یه هیجانی که نمی تونست تحملش کنه . هنوز حرکات سینا به اوجش نرسیده بود .. نه من باید تصور کنم که جمشید همسرم داره این کارو باهام می کنه .من باید مهشید رو از رو ببرم . دستای سینا رسیده بود پایین تر . حالا رو کونش قرار گرفته بود . مهشید هم با چشایی خمار در حالی که دستاش رو کسش بود به صحنه نگاه می کرد . کیر سینا از نظر اندازه بر گشته بود به حالتی که در دهن مهشید بود و واسش ساک می زد . یواش یواش با کون ملیسا ور می رفت . با این که از فشار دستش کم کرده بود ولی ملیسا از تماس دستای سینا حشری شده بود . به مغزش فشار می آورد .. به خودش تلقین می کرد که اهل خیانت نیست . مدام این جمله رو در ذهنش تکرار می کرد من بهش وفا دارم . فکرشو می برد به اون دور دورا . به زمانی که با شوهرش درددل می کرده .. من و اون با همیم . اون بر می گرده منو به اوج می رسونه . روی مهشیدو کم می کنم . همش میگه حرف حرف منه .. -ملیسا خوابت که نبرد .. . ملیسا صدای مهشید رو به خوبی می شنید .. هم خواب داشت و هم هوس .. چند ثانیه ای کشید تا بتونه بر خودش مسلط شه و طوری جواب دوستشو بده که متوجه بی حالیش نشه . -مهشید خوابم گرفته خسته ام . من اگه بخوابم ایرادی که نداره . -اگه خوابت می گیره بخواب . ولی من جات بودم زیر این کیر می خوابیدم . نمی دونی چه صفایی داره . تا چند روز دیگه خوابت نمی گیره . به اون خوابایی میری که انگار والیوم 10 خورده باشی .. بی اختیار می خندید -مهشید مسخره نکن تو که خمار تری .-من خودمم دارم میگم . من که ادعایی ندارم تو مدعی هستی هوس نداری -خب ندارم دیگه می بینی که بی خیالم .. سینا دیگه جوش آورده بود . به زحمت بر خودش مسلط بود . به خودش می گفت ای شیرین کجایی ؟/؟ به همون تو قانعیم . این کیر من فقط دلش می خواد بره به یه سوراخی . هر چند کیرش به دهن مهشید رفته بود ولی دوست داشت این سوراخ وسط بدن ملیسا یا مهشید باشه . دوست داشت بالاخره ملیسا رو شکستش بده . مهشید : آقا سینا ما گفتیم مجازی کیرت رو وارد کس دوستمون نکنی . دیگه نگفتیم که خیلی راحت باهاش راه بیای . تو الان داری کار ناظر جلسه امتحانو می کنی که اجازه میده بچه ها راحت تقلب کنن . این بی عدالتی در حق منه . سینا جان از تو این انتظار رو ندارم . به نظرمیاد خیلی عادل باشی . چیه اون هوات رو داشته می خوای جبران کنی ؟/؟ ..ملیسا : مهشید ساکت باش ..برام شکست و پیروزی معنا نداره .تو داری این قدر به این مسئله اهمیت میدی . واسه من فرقی نداره . من اگه به هوس بیام خودم از سینا جون می خوام کیرشو فرو کنه توی کسم .. مهشید از جاش بلند شد و کف دست سینا رو گرفت و اونو به چاک کون دوستش رسوند . خوب کف دست پسر رو منطبق بر کس کرد .. - حالا مثل پسرای خوب کسشو می مالی . همین جوری بمال . ملیسا چون نمی تونست لباشو بجوه و از هوس به خودش فشار بیاره از داخل با دندوناش زبونشو گاز می گرفت . انگشتای سینا به صورت خوابیده و طولی روی کس در حرکت بودند و گاهی بین دو لبه کس و از راه شکاف یه سانتی رو به کس نفوذ می کردند .. -مهشید جان مجوز گاییدن با کیر رو ملیسا جان باید به من بده ؟/؟ در مورد فرو کردن انگشت به کس هم ایشون باید دستور بدن ؟/؟ ..سینا عمدا اینو از مهشید پرسیده بود . می دونست که اگه این کارو کنه ملیسا حشری تر میشه و می خواست توپ رو بندازه توی زمین مهشید . مهشید هم که کرم کار بود و کیر بر افراشته سینا رو که دید حس کرد که می تونه به برد خودش امید وار باشه و حس کرد که سینا ته دلش می خواد دوستشو به آتیش بکشه گفت ..-اتفاقا من می خواستم الان بهت بگم . فقط در مورد فرو کردن کیرت به کس باید از این خانوم مجوز بگیری و من ازت می خوام که همین الان انگشتاتم توی کس ملیسا جون فرو کنی تا دیگه جای گله ای واسه من باقی نمونه و اعتراضی نداشته باشم .-مهشید به چه حقی به این آقا دستور میدی که چیکار بکنه چیکار نکنه . شاید اون نخواد از این تاکتیک استفاده کنه -چیه جا زدی ؟/؟ می خوای لالایی بخونم براش بگیره بخوابه ؟/؟ سینا سه تا از انگشتاشو کرد توی کس ملیسا . ملیسا داشت دیوونه می شد . نمی خواست شکستو قبول کنه .. من باید صبر داشته باشم . فردا رو که از دستم نگرفتن . من نباید بنده کس خودم باشم . این هوسه یا عذاب نمی دونم . -مهشید تو از این جا برو چقدر دخالت می کنی .. .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
پســــــــــــــــــــــــــــــران طــــــــــــــــــــــــــــــلایی 12

سینا دیگه کاری به دعوای اونا نداشت . سه تا از انگشتاشو کرد توی کس ملیسا . تا بتونه این جوری حالی کرده باشه و حالی داده باشه . ملیسا همچنان لذت و عذاب هوسو داشت تحمل می کرد . از هوس به خود می پیچیتد . کسشو به زمین می فشرد . خودشو بی خیال نشون می داد . می خواست ثابت کنه که حرف حرف اونه . اون هنوزم خودشو متعلق به شوهرش می دونست . وابسته به همون راه و زندگی که انتخابش کرده بود . -مهشید تو هم باید بیای رو حرف من . باید بدونی که عشق و وابستگی و علاقه از هوس بالاتره . تو اگه اراده کنی می تونی بر هوست غلبه کنی . اون این حرفا رو به تندی بر زبون آورد و دیگه ادامه نداد . نمی تونست . چون نفسش نمیومد . هم خوشش میومد و لذت می برد و هم عصبانی شده بود . از این که حس می کرد قرار او با سینا این نبوده .اون نباید این جوری اونو آتیش می زد . نهههههه نهههههه ملیسا تو نباید به کیر دیگه ای جز کیر شوهرت دل ببندی . فقط باید به اون فکر کنی . این گناهه .. کاش این بازی و کری مسخره رو با مهشید به راه نمینداخت . هنوز یک ساعت هم نشده بود . اون چطور می تونست تحمل کنه . سینا دستاشو روی کون ملیسا قرار داده بود و با اون ور می رفت . پشت پاهاشو با نوک انگشتاش می مالید . مهشید : ملیسا یادت هست با این تلنگر ها چقدر آتیش می گرفتیم ؟/؟ من هنوز هم همون آدمم و همون حالت رو دارم . بشر از نظر شهوت و هوس هیچ تغییری نمی کنه . همون حالت و احساس رو داره . پس فکر نکن که می تونی خودت رو از این مخمصه نجات بدی . سینا خودشو روی ملیسای زیبا خم کرده بود . -فقط کبودم نکن . مهشید : سینا جان ملیسا راست میگه . یه کاری نکن که کبود شه و اون وقت پیش شوهرش خجالت زده بشه . چون اون وقت نمی دونه باید چیکار کنه و آبروی این زن باوفا به خطر میفته . ملیسا از این که این جوری مسخره اش کنن عذاب می کشید و نمی دونست که چیکار کنه . با این حال بدنشو محکم به زمین می فشرد . هر لحظه یه قسمت از بدنش با دستای سینا لمس می شد . آتیش به مغز سرش رسیده بود . .. خود پسر هم از این که این بازی بخواد به همین صورت یکنواخت تا ساعتها ادامه داشته باشه اعصابش خرد بود .. حالا می فهمم که این پولی هم که کاسبی کردم همچین حرام حرام هم نبود . واقعا باید سخت کار کرد . کون ملیسا رو از وسط بازش کرد و نوک زبونشو اول روی سوراخ کون خوشبو و نازش کشید و اونو لیسش زد . ملیسا حس کرد به یه شوک شهوتی عجیبی داره می رسه . تازه زبون سینا هنوز روی سوراخ کونش قرار داشت . از اونجا کمی اومد پایین تر و رفت به روی کس .همین جور داشت آتیشش می داد . کس ملیسا لحظه به لحظه خیس تر می شد . . مهشید به خوبی تمام این جریانات رو می دید . اوبه اندازه کافی با روحیه ملیسا آشنایی داشت . می دونست که داره لذت می بره لی غرورش اجازه نمی ده که بخواد پیشروی داشته باشه و یا این که بخواد بگه شکست خوردم . شاید هم تا حدودی دلش می خواست که به شوهرش هم وفا دار بمونه و این تابو رو نشکنه . مهشید رو کرد به سینا و گفت اگه دوست داشته باشی می تونی حرفای سکسی هم بزنی . خلاف نیست . سینا با خودش فکر کرد که حالا که داره در عمل ملیسا رو آتیش می زنه پس بهتر اینه که کمی هم وانمود کنه که هوای ملیسا رو داره .. -خوبه همین جوری خوبه . نمی خوام آرامش و حس ملیسا جونو بر هم بزنم -اتفاقا ملیسا این جوری بیشتر لذت می بره از این که حس کنه اونی که باهاش داره حال می کنه فوق العاده کیف می کنه . ملیسا اگه بدونی چه گناهی می کنی . کیر تیز و کلفت سینا رو ببین . حیفه که داری اسراف می کنی . اگه من جای تو بودم نمیذاشتم که حتی واسه یه لحظه هم وقت تلف شه . از این لحظه ها استفاده می کنم . عشق می کنم . مهشید رفت و رو صندلی نشست . .. چشاش رفت رو هم . حس کرد خوابش گرفته . خیلی دلش می خواست با سینا حال می کرد . از این بازی دیگه حالش داشت به هم می خورد . می دونست یه احساسی می گفت که حق با اونه ولی دوستش نمی خواست این مسئله رو قبول کنه . سینا سرشو بر گردوند و دید که مهشید خوابیده . با این که می دونست از این عملیات داره فیلمبرداری میشه دوست داشت یه جورایی با ملیسا هماهنگی کنه که چیکار کنه که اون ازش راضی تر باشه .با صدایی آروم گفت -عزیزم بگو چیکار کنم . -هیچی انگشتتو فرو کن توی کسم .. -سینا هم بی هوا این کارو کرد .. -اووووففففف داری چیکار می کنی . داشتم مسخره می کردم . این جوری می خواستی هوای منو داشته باشی ؟/؟ -ملی جون تو باید اراده داشته باشی . چیکار کنم مهشید گفت . -باشه حالا .. ولی یواشتر حرف بزن . بیدار که بشه فیلمو باز بینی کنه به همینشم گیر میده ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
↓ Advertisement ↓
زن

 
پســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــران طــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلایی 13

یعنی ما تا چند ساعت دیگه باید به همین صورت عمل کنیم ؟/؟ -نمی دونم نمی دونم . هر کاری که میشه باید این دوست من در جریان باشه تا من روشو کم کنم . سینا داشت حسرت هر دو تا کس رو می خورد . هر چند می دونست که می تونه مهشید رو خیلی راحت تر در اختیار داشته باشه . سینا چشاشو باز کرد حس کرد که از خواب سیر شده . کنار ملیسا قرار داشت . اونم به خواب رفته بود . غرق در لذت و شهوت و مقاومت برای این که بتونه خودشو حفظ کنه از حال رفته بود . یه نگاه به مهشید که داشت نگاش می کرد انداخت . اونم تازه چشاشو باز کرده بود . -مهشید جون ما تازه خوابمون برد . همین جور داشتیم فعالیت می کردیم یه نگاهی به پسرانداخت و گفت حالا نمی خوای ازش حمایت کنی . من برای این نیمه گیرش نمیدم . با اشاره انگشت به سینا گفت بیا .. پسراز تخت اومد پایین . -بیا بریم جایی که ما رو نبینه . باهات کار دارم . -خب به نظر تو اون در چه شرایطیه . می تونی همچین کنی که دیگه نتونه حرفی واسه گفتن داشته باشه ؟/؟ تو اگه با کیرت کوسشو تسلیم کنی سرش پیش من پایینه . البته من دوست ندارم این جوری باشه من دوستش دارم ولی اون مغروره میگه حرف حرف منه . یه عمریه داشتیم عشق و حال می کردیم حالا تازگیها جون خودش شوهر دوست شده . من صورت و حالت ورم سینه ها و روی کوسشو که می بینم همش داره کیر کیر میگه . پوست کونش داره می ترکه . سر مقعدش ورم کرده و اون غنچه سوراخ کونش در حال شکفتنه . اون وقت میاد به من میگه من کیر غریبه نمی خوام . ببینم سینا خودت چه طوری . می بینم پسر خیلی با حالی هستی . میگن پسرا اگه حشری شن خیلی وحشی میشن . میفتن رو زنا و دخترا و حالشونو می گیرن . تو که از این دسته نیستی . اگرم باشی من خوشم میاد . همه جور حرفه دیده بودم جز این کاری که تو حالا داری می کنی . اصلا به پسرا نمیاد که این کاره باشن . ببینم موافقی که یه حالی با هم بکنیم . -مهشید خانوم من که دارم آتیش می گیرم . اینجا رو نگاه کن . پوست کیرمو می بینی ؟/؟ -آره فدا فداش شم . طفلک گناه داره . این ملیسا چقدر بهش زور میگه . بمیرم براش . خودم درستش می کنم . -مهشید جون بر نامه رقابتی شما و ملیسا به یک طرف ولی من حالا مثلا در اختیار اونم اگه بیدار شه و ببینه که من و تو در حال سکسیم ممکنه خیلی ناراحت شه و بهش بر بخوره . -اونش با من . اون حالا تمام فکر و ذهنش مشغول اینه که بگه من اهل خیانت و این حرفا نیستم . داره شر میگه . الان کس من ورم داره . یه چیزی باید بهش مالیده شه . عزیز دلم شوهر خوشگلم رفته سفر نیست . من باید چیکار کنم . تا کی باید دست به سینه بشینم تا این آقا از سفر بر گرده . مگه چقدر می خوایم عمر کنیم . زندگی ارزش این حرفا رو نداره . مهشید گوشه چشمی نازک کرد و سینا هم با قدرت بازو و اندام محکم و ورزشکاری خود اونو رو دستاش بلند کرد . مهشید از این حرکت سینا خیلی لذت برده بود . در آغوشش احساس آرامش می کرد . یادش رفته بود که واسه چی اومده اینجا . رفته بودند به یکی دیگه از اتاقهای این خونه کاخ نما .. -چه حالی میده پسر .کاش حالا فقط من بودم و تو و این ملیسا اینجا نبود . لباشو گذاشت رو سینه های سینا . از سینه های درشت پسر خوشش اومده بود . سینا از این که یک دختر به سینه هاش دست بزنه با موهاش بازی کنه مث هر پسر دیگه ای لذت می برد -اووووخخخخخ مهشید مهشید .. -چیه خوشت نمیاد ؟/؟ -فوق العاده هس مثل خودت .. پسر دستشو گذاشت رو موهای زنی که سالها ازش بزرگ تر بود ولی طوری به خودش می رسید که این فاصله های سنی اصلا احساس نمی شد . انگاری مهشید سالهای اول جوونی خودشو می گذروند . مهشید خودشو بالاتر کشید تا سینا اونو ببوسه . وقتی همدیگه رو بغل زدند سینه های مهشید و سینا در تماس با هم آتیش هوسو در هر دو شعله ور کردند . سینا حس کرد که دیگه نمی تونه بیش از این صبر کنه . پاهای مهشیدو به دو طرف بازکرد و لباشو گذاشت روی کسش . -اووووخخخخخ نههههههه نهههههه .. چقدر از میک زدنت خوشم میاد . ولم نکنی ها . مهشید کوسشو می کوبوند به دهن سینا . -بخورش بخورش . فدای اون لب و دهنت شه مهشید . بخورش که اگه تو نخوری کی بخوره . این دفعه خودم میام سراغت . هرچی برات خرج کنم کم کردم . هنوز هیچی نشده واسه سینا مشتری گیر اومده بود . -مهشید جون تو خودت یه دنیا می ارزی این حرفا چیه . من فدات میشم . دوستت دارم . سینا سینه های مهشید رو که می دید این طور خوش فرم مونده و دست مردان روز گار اونو شل و ولش نکرده تعجب می کرد .. -اگه موافق باشی زود تر برم سر اصل مطلب می ترسم ملیسا بیدار شه و نذاره من و تو با هم حال کنیم . -سینا هر کاری که حس می کنی درسته انجام بده من دیگه تحملشو ندارم .. سینا که کیرش دیگه حالت سرخ و سفیدی پیدا کرده و مویرگهاش در حال ترکیدن بودند اونو به کس مهشید چسبوند . و در حالی که با هوس به چشای زن خیره شده بود یه حرکتی به کیرش داد و اونو به کس مهشید فرستاد ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
پســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــران طــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلایی ۱۴

پس ز ساعتها ریاضت کشی سینا حس کرد که تازه به بهشت سکس رسیده . مهشید هیجان رو تازه داشت به خوبی احساس می کرد .-سینا لذت ببر لذت ببر . می دونم این دوستم به تو خیلی عذاب و سختی داده . مهشید همون جوری که تصور می کرد کیر سینا داشت آتیشش می داد .. اون حالا به تنها چیزی که فکر نمی کرد کری خوندن با ملیسا و کل کل کردن با اون بود . -پسر پسر تو معرکه ای . دلم می خواد با تو باشم .ملیسا دیوونه هست . -اگه بدونی منم دیوونه کرده . -می دونم عشقم عزیزم عمرم .. جونم نفسم .. همه چیزم . از نگات از کیری که داره می ترکه معلومه . من عطش کیر رو می شناسم . تشنگی اونو می شناسم . حالتهای مختلف کیر و انواع و اقسام اونا رو .. سینا داشت به این فکر می کرد این جوری که مهشید داره بیان می کنه حتما باید یک جنده حرفه ای باشه . هر چند این جور زنا اهل حال و تفریح هستند ولی به اینا میگن جنده های با کلاس . فرق خاصی با جنده های معمولی ندارند . اما چرا یک تفاوت اساسی دارن که جنده ها معمولا از سکسشون لذت نمی برن ولی اونا معمولا از سکس لذت می برن . سینا به صورت دختر خیره شده بود و می خواست مقایسه کنه که اون قشنگ تره یا ملیسا . بینی ملیسا خوشگل تر و ظزیف تر بود ولی بینی مهشید هم به صورتش میومد و اونو هوس انگیز تر نشون می داد . از اون فابریک های نوک بالا بود . اون جراحی هم نکرده بود . صورت کشیده و گوشتی مهشید هم هوسشو زیاد تر کرده بود . لباشو گذاشت کناره های گردنش . آروم آروم زیر گوشش و غرق بوسه کرده و واسش از دوست داشتن می گفت - مهشید از وقتی که تو رو دیدم همین جور دلم می خواد با تو باشم .. - آره ولی اگه ملیسا بهت راه می داد دیگه سراغ من نمیومدی -نزن این حرفو . هر گلی یه بویی داره . تو خیلی دوست داشتنی هستی . وقتی که سیاست میری خواستنی تر میشی . بهت میاد ناظم مدرسه باشی . -یعنی من این قدر خشن هستم . نگو این حرفو من خیلی احساساتی هستم . اهل عشق و حالم . زود رنجم . -ببینم کیر رو داری ؟/؟ حال می کنی . -مگه نمی بینی از چشام ؟/؟ وقتی چشام رو به زور باز نگه می دارم با نگام ازت می خوام که بکوبونی به ته کسم یعنی دارم حال می کنم . بگو بگو سینا از هوست بگو .. - خیلی هوس کست رو دارم . راستشو بگو این کست رو به هم دوختی با این که دور و برش تپله و یه حالتی داره که منو به یاد انبه کوچولو میندازه ولی مغزش و سوراخش تنگه . مسیر باریکی هم داره تا بخوام به ته کست برسم . -برس برس هر جوری که می خوای برس . نه کوس من دست کاری شده نیست . اصل اصل و اورجیناله . سینا از این بیم داشت که ملیسا بیدار شه و بیا د اونا رو گیر بندازه . البته مهشید که خیالش نبود و سینا قاعدتا نباید زیا د ناراحت می شداگه ملیسا اونو گیر مینداخت ولی از اونجایی که به سینا پول داده بود پسر حس می کردنسبت به اون کار بدی رو انجام داده. ولی اگه ملیسا هوس اونونداشت حسادت هم نمی کرد نمی بایستی ناراحت می شد و ازش انتقاد می کرد .. -آخخخخخخ سینا به چی داری فکر می کنی . تند تر کارتو انجام بده -دارم به تو فکر می کنم . -ای کلک چشات میگه که به ملیسا هم فکر می کنی . راستش تا حالا دوست داشتم که ملیسا بره زیر کیرت ولی حالا نمی دونم چرا دوست دارم که تو فقط مال من باشی . هر چند با هم کیر های اشتراکی زیادی خوردیم . اون لیاقت تو رو نداره . از بس کون ملیسا رو دیده بودو در حسرتش سوخته بود دوست داشت که کونشو در چنگ خودش داشته با شه . اونو به دمر انداخت . کون مهشید درخشش خاصی داشت . سینا دستاشو گذاشته بود رو قاچای کون مهشیذ کیرشو از طرف چاک کونش فرو کرده بود توی کس خیس و حشری دختر . با هر ضربه ای که از پشت به کس مهشید می زد و کیرشو تا ته می فرستاد اون قسمت گوشتی کونش به قسمت بالای کیرش می خورد و بیش از اندازه داغش می کرد . سینه های دختر رو گرفت توی دستاش . حالا از این که در این خونه کاخ مانند داره حال می کنه نهایت لذت رو می برد . -سینا محکم تر منو بکن . من تازگیها وقتی کیر دراز و کلفت می بینم که این جوری جون داره دست و پامو گم می کنم ولی راستشو بخوای خیلی وقته که دست و پامو گم نکردم . کیر ها دیگه اون جوری که باید و شاید به آدم حال نمیده و ملیسا هم که خب با اون فلسفه خیالی خودش هم خودشو داغون کرده هم ما رو . حداقل نمیگه که عقب نشینی کذدم ... منو ببوس .. زبونتو بکش به هر نقطه از بدنم که بهش رسیدی . اووووووهههههه چقدر با حال و هوس انگیز باهام ور میری . .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
پســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــران طــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلایی ۱۵

-جوووووووووون چقدر عالی شد که ملیسا گرفته خوابیده .. تازگیها اخلاقش یه جوری شده نه خود خورم نه کس دهم گنده کنم به سگ دهم . سینا خنده اش گرفته بود از این که مهشیداونو تشبیه کرده بود به اینکه ملیسا اونو گندش میاره میندازه جلوی سگ . تازه داشت لذت این دوسه روز اومدن به این دور و برا رو درک می کرد . مهشید کونشو با یه چرخش سریع به دور کیر سینا از این سمت به اون سمت می گردوند.خیلی دلش می خواست قبل از این که ملیسا بیدار شه به اندازه کافی از سینا لذت ببره . -بیا عزیزم . بیا فدات شم می دونم ملیسا خیلی اذیتت کرده خیلی زجرت داده . اون اصلا به این فکر نکرده که تو هم باید حال کنی تو هم جوونی و نیاز داری . . زن که به هیجان اومده بود فریادمی زد ببین کوسم از هوس داره می ترکه. ورم اومده. تشنه کیرته . داغ داغ و در انتظارته . کیر تو هم حتما همینه بگو بگو کسمو می خواد . سینا به دیدن این حرکات مهشید حسابی به هیجان اومده بود. حس می کرد که انرژی بیشتری واسه گاییدن مهشید پیدا کرده . یه لحظه پسر احساس کرد که آب کیرش می خواد توی کوس مهشید خالی شه . واسه همین به خودش فشار آورد که جلو گیری کنه .اما مهشید از پشت دستشو در یه حالت حلقه ای به پشت پای سینا رسوند و اونو به پاهای خودش جفت کرد تا کیرش به سختی بیاد عقب -اوه نه مهشید -آاررررررره آرررررره سینا جون بریز آبتوتوی کسم وادامه بده.. سینا که از جق زدن حسته شده بود حس کرد که این همون چیزیه که این چندروزه به اون نیاز داشته . تا بیاد تصمیم بگیره که چند تا ضربه ای رو به کس مهشید وارد کنه و توی کسش خالی کنه آب کیرش راه افتاده بود . اون که حال و روز مهشید رو با اون وضع حشر آلود خودش دیده بود دست از ضربات شدید کیری و کاری خودش بر نداشته بود . مهشید حس کرد نوک یه بلندی قرار داره و هر لحظه می خواد سقوط کنه . این حالت اون در واقع نشون دهنده این بود که ار ضا شدنش نزدیکه . سرشو بر گردوند تا سینا اونو ببوسه و یه لذت عجیبی رو در خودش حس می کرد . دستشو گذاشت روی کسش و با اون ور می رفت . چشاشو بسته بود . حس می کرد که آبش داره خالی میشه .. احسا س سبکی و نشاط می کرد . لحظه به لحظه این حس بیشتر درش اوج می گرفت . یه لحظه سرعت چرخش کون دور کیر سینا رو زیاد کرد . سینا به شونه های مهشید چنگ انداخت و با همون کیر سر مست از گاییدن و انزال خودش فریاد های هوس مهشید رو در آورده بود. -باید بکنی . بازم باید منو بکنی . سینا من سیر نشدم . بازم کیر می خوام . سهمیه ملیسا رو هم باید بدی به من . از اون طرف ملیسا پس از ساعتی خواب چشاشو باز کرد و اثری از سینا ندید و تعجب کرده بود . فکر کرد پسر به خاطر کمک به اون از جاش بلند شده .. ولی اگه این طور باشه این قسمت از فیلمبر داری نشون میده که اون تنها خوابیده . حوصله بهانه جویی های مهشید رو نداشت . به نظرش اومد که از یه جایی صدای آه و ناله سکسی میاد . .. نگاهی به تلویزیون روبروش انداخت . دید که خاموشه . یعنی چه من که در اتاق دیگه ای ویدیویی روشن نکردم . هنوز خواب آلود بود و نمی تونست حس کنه که جریان از چه قراره .. فریاد های بکن بکن منو بکن زنی توجهشو جلب کرده بود . چشاشومالید . از این که صدای فیلم سوپر ایرانی میاد ولی برای ثانیه هایی بعد صدای مهشید رو که زیر کیر سینا بی خیال شده بود شناخت .ملیسا که غرق در شهوت و حشر زیاد بود و از هوس زیاد نمی دونست چیکار کنه خونش به جوش اومده بود . یعنی مهشید دوست پسر منو از چنگم به در آورده ؟/؟اون حق نداشته این کارو بکنه .من و اون که دعوا و بحثمون راجع به موضوع دیگه ای بود . حس می کرد که کسش نیاز داره . کیر می خوادولی عاشق شوهرش بود .شوهرش خیلی نازشومی خرید و می کشید و بهش احترام میذاشت ولی کس دیگه براش فرقی نمی کرد که مهمون می خواد واردش شه یا صاحب خونه . وقتی وارد اتاق عملیاتی سینا و مهشید شد سینا لنگای مهشید رو انداخته بود رو شونه هاش و از روبرو با یه دور تند کس اونوبسته بود به رگبار. ملیسا تا اونا رو دیدچند بار دستاشو زد به هم . مثلاواسه اونا کف زد و بهشون آفرین گفت -مهشید خانوم بد که نمی گذره . خوب بهونه امتحان و آزمایشومی کنی و دوست پسر آدمو از چنگش در میاری .اون قدیما که این جوری نبودی و -ببینم ملیسا تو چرا لجت گرفته. تو که همش به فکربرنده شدن خودتی -عصبی ام نکن . من اصلا نمیدونم حالیم نیست تو چیکار داری می کنی -می خوای به سینا جون بگم که نشونت بده که من دارم چیکار می کنم؟/؟ -خانوما به خاطر من دوستی چند دهه خودتون رو به خطر نندازین . ملیسا : سینا از تو یکی انتظار نداشتم . واقعا آتش بیار معرکه ای -من خودم یکپای این آتیشم ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
پســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــران طــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلایی ۱۶

اگه کارد به ملیسا می زدی خونش در نمیومد . خیلی عصبی شده بود -چت شده دختر مگه من چیکار کردم . این جوری که تو عصبی نشون میدی و رفتار می کنی انگاری که من شوهر تو رو از چنگت به در آورده باشم . خب تو هدفت این بود که نشون بدی که اصلا کس دیگه ای رو غیر شوهرت نمی خوای . حالا چی شده که یک موضوع دیگه ای رو پیش کشیدی . نکنه که گلوت پیش این آقا سینا گیر کرده . خواست در مورد مسئله پول حرف بزنه و از اونجایی که برای سینا شخصیت خاصی قائل شده بود نمی خواست که پسر احساس حقارت بکنه .. خیلی آروم دست ملیسا رو کشید و اونو به گوشه ای برد -چیه خانوم خانوما اگه دلت واسه پولی که دادی می سوزه من هر چی که به این پسره دادی رو بهت میدم . حالا کاری ندارم که بابت دلالی چقدر پول دادی . -حواست باشه چی داری میگی . تو می خواستی مقاومت منو در نظر بگیری و حالا خودت هم از ادامه راه سر باز زدی . -ملیسا حس می کنم که گلوت پیش این پسره گیر کرده . -اون شور و علاقه بیشتری نسبت به من داشته . می دونم تو به زور خودت رو به اون تحمیل کردی -ولی اون با عشق اومده سراغ من .از دست تو خیلی هم عصبی بوده و گله داشته .. -جدی میگی مهشید ؟/؟ .. مهشید چون دید که ممکنه برای سینا بد شه واسه همین دیگه ادامه نداد . ملیسا دست سینا رو کشید و اونو با خودش برد . -مهشید من دارم میرم بقیه امتحانمو پس بدم . دیگه هم به فکر سوءاستفاده کردن از فرصتها نباش . سینا اصلا فکرشو نمی کردم تو همچین کاری بکنی . پسر لذت می برد از این که می دید ملیسا تا این حد به خاطر اون حسادت کرده . حسادت رو در چهره و حرکات اون می دید . یه خورده رفت در خط مخ زنی و چاخان . -ملیسا جان من از اونجایی که دیدم خیلی خسته شدی و باز هم کلی وقت باید تلف کنی تا به مهشید ثابت کنی که پیروز واقعی تویی و این که چند ساعت دیگه هم وقت تلف شه رفتم سراغ مهشید . -اون اومد سراغ تو -کاملا درسته . اون اومد سراغ من ولی به توافق هم کار رو شروع کردیم . به این خاطر که من دوستت داشتم . می خواستم در این امتحان موفق شی . می خواستم تو برنده شی و برای همین دوست داشتم که اگه تو خوابیدی کارت نداشته باشم . معطلش کنم . کاری کنم که لذت ببره و همش ازم بخواد که در آغوش هم باشیم . اخه اگه زمان امتحان می گذشت بازم برنده واقعی تو بودی . اون منو درچنگ خودش داشت و بنا براین با گذشت زمان همه چی به نفع تو تموم می شد . ملیسا ته دلش می دونست که همه این حرفا فقط واسه اینه که سینا دوست نداره که باغث دلخوری شه وگرنه می دونست که چه جوری تونسته پسر رو آتیشش بزنه . از حرکات سینا مشخص بود که چقدر حشری شده و همچنین خودش . از این که سینا تشنه اون بوده ولی به وسیله مهشید تونسته خودشو سیراب کنه لجش می گرفت . اعصابش خرد شده بود . دوست داشت همچنان نیاز سینا باشه . حرف اولو واسش بزنه .. سینا هم در این فکر بود که آیا می تونه بالاخره از ملیسا به نوایی برسه یا نه .از اونجایی که سینا مهشید رو گاییده بود و احساس سبکی خاصی می کرد می تونست در مقابل عرض اندام ملیسا مقاوم باشه . از اون طرف که مهشید از حرکت ملیسا عصبی شده بود و اونو واسه خودش افتی می دونست با خودش گفت حالتو می گیرم ملیسا اگه گیج خواب باشم همین جور بیدار می مونم تا شش ساعت دیگه هم مراقبت باشم . کاری کنم که شکست بخوری به غیر از شوهرت بری زیر کیر یه نفر دیگه . اون وقت حرف حرف من میشه . دوباره بر گشتند به وضعیت چند ساعت قبل . مهشید خودشو به اونا رسونده بود . -سینا این بار دیگه نباید به ملیسا ارفاق کرد . در ضمن اگه برنده شدی و از این امتحان سر بلند بیرون اومدی من سینا رو با خودم می برم . چون تو که قصد سکس و حال کردن با اونو نداری . ملیسا سرش سوت می کشید از پر حرفیای مهشید. هنوز یه حرفش تموم نشده یه حرف دیگه ای رو شروع می کرد . سینا حس کرد که این کون تپل و گنده نیاز به دستکاری شدن داره . وقتشه که حداکثر لذت رو از این زن پولدار ببره . دستاشو گذاشت روی کون ملیسا . به سبکی کون ژله ای شو می لرزوند و می گردوند که در یه حالت خاصی سوراخ کون و کوس ملیسا مشخص می شد . مهشید به دقت اونا رو به خصوص ملیسا رو زیر نظرش داشت . -سینا جون ! هر چند دلم نمی خواد کیرت رو نزدیک کس و کون ملیسا بکنی ولی این بار دیگه کاری به قول و قرار ها ندارم . ملیسا باید قوی باشه . کیرت رو بمال به قسمت بیرونی و چاک کوس و کونش . .. ملیسا قلبش به شدت می تپید . کیر سینا رو حالا روی درز وسط و چاک کونش احساس می کرد .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
پســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــران طلایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ۱۷

ملیسا شکست رو خیلی نزدیک احساس می کرد . شکستی که می تونست براش نوعی پیروزی باشه . حس کرد بیش از هر زمان دیگه ای به این کیر نیاز داره . به این نیاز داره که حس کنه کیر دیگه ای اول چاک کسشو می شکافه راه رو باز می کنه و تمام مسیر کس رو تا به آخر طی می کنه . باتمام وجودش هوس داشت . بعد از از دواج اولین باری بود که این حالت درش به وجود میومد . شاید حق با مهشید بود . نمی دونست که آیا باید به شکست اعتراف کنه یا نه .. خب اگه بخوام این کارو بکنم اگه با سینا باشم جمشید که چیزی نمی دونه . ولی بعدا چه جوری باهاش زندگی کنم . بعدا چه جوری باهاش احساس خوشبختی کنم . چه جوری خودمو متعلق به اون بدونم در حالی که رفتم زیر کیر یه غریبه . سینا چهره سرخ شده ملیسا رومی دید و می دونست که می تونه به راحتی باهاش سکس کنه . می دونست که مقاومت این زن در هم شکسته شده . -مهشید خیلی خسته ای اگه خوابت میاد برو بخواب . برو من که حرفی ندارم . برو . خانومی تو که از این بابت مشکلی نداری . فیلم تمام کار هامون یکسره داره ضبط میشه . مهشید رفت که بخوابه . ملیسا دل تو دلش نبود . خیلی سختش بود که بخواد تمام عقاید و فلسفه خودشو زیر پا بذاره . حتی پیش سینا . می دونست که سینا هر گز مثل یه شکست خورده باهاش رفتار نمی کنه . -دلم می خواد پنجره ها رو باز کنم و از هوای سالم اینجا استفاده کنم . از نور طبیعی . دوست دارم روشنی طبیعت و سر سبزی فضای بیرونو ببینم . لامپا رو خاموش کرد . -سینا عزیزم الان میرم بیرون و بر می گردم . میرم دستشویی و میام . سینا متوجه استرس ملیسا شده بود . با این حال به روی خودش نیاورد . اینو به حساب اون گذاشت که زن هوس داره و نمی دونه که طور و با چه زبونی اینو حالیش کنه . چه جوری بگه که دلش می خواد . وقتی ملیسا بر گشت عطر هوس انگیز و ملایمش غلیظ تر از دقایقی قبل به نظر می رسید . -سینا چه جوری دوست داری . بگو بگو به من .. به همون صورت قبل و لحظاتی قبل که مهشید اونجا بود و می دید خودشو دمر انداحت روی تخت . سینا دستاشو گذاشت رو شونه هاش و آروم نوازشش کرد . -ببین ملیسا من هنوزم باهات همراهم . می خوام کاری کنم که برنده شی . باور کن دلم نمی خواست برم و با مهشید باشم . ملیسا دستشو از پشت به کیر سینا رسوند . کونشو کمی از رو تشک بلند تر کرد و از لاپای خودش بود که کیر سینا رو لمس کرد . -پسر این که خیلی کلفته . یعنی میگی این دوست نداره که بره توی کسم . این نمی خواد ؟/؟ - ملیسا می دونی که سینا و کیر اون چقدر شیفته تن و بدن توست . ولی این کیر همونی رو می خواد که کس خوشگل و ناز و نقلی تو می خواد . نمی خواد که به زور برت تحمیل شه . -با من بازی کن ور برو به تن و بدنم دست بکش . زود تر زود تر . خواهش می کنم . ملیسا در اتاقو از داخل قفل کرده بود . اون دوست نداشت که مهشید بیاد داخل . سینا از این کارش تعجب کرده بود . یعنی اون می خواد خودشو تسلیم من کنه ؟/؟ پس این فیلمبرداری با هارد و دستگاه چه معنایی می تونه داشته باشه . -ملیسا جون وقتی این جوری به کیرم دست می کشی حس می کنم وارد یه دنیای رویایی شدم که واقعیت به من چسبیده ولی فر سنگها ازش دورم . -اگه من تو رو به واقعیت برسونم اون وقت چی می گی ؟/؟ -احساس خودت و احساس مهشید رو چی میگی ؟/؟ من میون دو احساس گیر کردم . تکلیف خودمو نمی دونم . من تا فر دا صبح در اختیارتم . اون وقت شیرین می تونه منو بفرسته دنبال یکی دیگه . یا یکی دیگه رو بفرسته سراغ من . این همون راه و زندگیه که من انتخاب کردم . -هر کسی در زندگی یه راهی داره . بعضی راهها بسته و بعضی راهها بازه . حالا راه من برات بازه .. نازم کن . کیرت رو بیشتر بهم بچسبون نترس . سینا پشت پاها و کمر ملیسا رو می مالید . دستشو رسونده بود به سینه هاش . با نوک سینه ها بازی می کرد . ملیسا غرق در لذتی شده بود که حس می کرد داره از مرز بی نهایت می گذره . حس می کرد که همونی که دستش گرفته می تونه در جاده هوسش قرار بگیره و با رسیدن به مقصد اونو هم به مقصد برسونه .. -سینا سیناااااااااااا -بگو چی می خوای ملیسا -تو رو .. کیرتو .. هوستو .. -ببینم اینا همه داره ضبط میشه ؟/؟ -بی خیالش .. من از همه اینا مهم ترم . می خوام مثل یه مرد من زنو توی چنگت داشته باشی . می خوام اسیر تو باشم . -ملیسا اگر چند لحظه دیگه کیرم توی دستای تو باشه آبم خالی میشه -نگو نههههه نگو .. تو این کیر رو اگه توی کس من فرو کنی می خوای چقدر مقاومت داشته باشی .. -ملیسا اگرم توی کست فرو کنم اون قدر کلفتی و بلندی داره که وقتی هوسم خالی شه بتونم همچنان اونو توی کست داشته باشم . ملیسا دستشو باز کرد . -من حالا مال توام . همون جوری که از دیروز تا حالا بودم و نمی خواستم که قبولش کنم . باورش نداشتم . سینا حالا دیگه کیرش از دستای ملیسا آزاد شده بود . اون دیگه حس کرده بود که به اون چیزی که می خواست رسیده . دیگه براش در گیری های مهشید و ملیسا اهمیتی نداشت . دستاشو گذاشت روی کون بر جسته ملیسا . با لذت نگاش کرد اونو از وسط بازش کرد . کیرشو یک بار دیگه گذاشت رو سر کسش ولی این بار این لذتو داشت که می دونست کیر می تونه این درو باز کنه و وارد خونه کس ملیسا بشه . ملیسا داغی کیر سینا رو احساس می کرد . کیر حرکتشو شروع کرده بود . -آخخخخخخخ سینا بالاخره این دیوار شکست .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
پســـــــــــــــــــــــــــــــــــران طلایـــــــــــــــــــــــــــــــــــی ۱۸

اووووووووخخخخخخخخخ جوووووووون جوووووووووون تمومش کردی من همینو می خواستم از اولش هم همینو می خواستم . صداشو آورد پایین تر . انگاری دلش نمی خواست اگه مهشید بیدار شده صداشو بشنوه . روی دستگیره در یه شلواری رو قرار داد که جلو دید از راه روزنه کلید گرفته شه . سینا اصلا نمی فهمید که این کارا برای چیه . چون از نظر اون مهشید می تونست متوجه شه که اونا با هم سکس کردن و در واقع ملیسا اعلام شکست کرده بود . اون که نمی تونست زیر کیر سینا خوابیدنو تکذیب یا کتمان کنه . با این حال کاری به این کارا نداشت . اون به آرزوش رسیده بود . با این که مهشید رو گاییده بود و به اندازه کافی از اون کام دل گرفته بود ولی حس می کرد ملیسا چیز دیگه ایه . هر چند شاید یه خورده از مهشید زیبا تر بود و تا حدودی خوش بدن تر ولی از اونجایی که اونو بیش از حد گذاشته بود توی خماری ملیسا رو واسه خودش یه سدی می دید که شکستنش برای اون خیلی دشواره . حالا به اون چه که می خواست رسیده بود . -آههههههههه سینا سینا عزیزم می دونم خیلی اذیتت کردم . من حالا دیگه به هیچی جز تو فکر نمی کنم . این لحظات حس می کنم که مجردم . این منم که باید خودمو قانع کنم که در هر لحظه از زندگیم فکر کردن به چه چیزی برام لازمه و مهم تره . حالا من ففط دارم به این فکر می کنم به همون چیزی که با لذت و حرارت داره میره توی کسم و بر می گرده . محکم محکم تر سریع تر . دستتو بذار جلو دهنم نمی خوام جیغ بکشم نمی خوام فریاد بزنم . وووووویییییی نههههههه نههههههههه -آره عزیزم آره عشق من . ملیسا به دمر روی تخت افتاده بود . سینا به استیل کونش نگاه می کرد . کونی خوش نقش و بر جسته . دوطرفش ا نگار حتی یک میل هم نمی زد .به نظر پسر با این همه شیطنتی که اون و مهشید قبل از از دواج داشتند حفظ این بدن اونم به این صورت جای تعجب داشت . سینا اصلا دوست نداشت به این زودیها ملیسا رو به سمت خودش بر گردونه . چون تماشای کون خوش نقش و شکیل او و گاییدن کسش در همین مسیر براش یه آرزو شده بود . دستاشو رو قاچای کون زن حشری که حالا خودشو یه دختر مجرد می دونست گذاشته بود تمام هیکل کیرشو می آورد بیرون و یکسره اونو فرو می کرد توی کس ملیسا . زن یه بالش نرم گذاشته بود دهنش و با دندوناش سخت گازش می گرفت . دلش نمی خواست صدای فریادشو مهشید بشنوه . من باید اونو شکست بدم . حالشو می گیرم .. ولی بذار حالا زیر کیر سینا حال کنم . .. یه لحظه به فکر شوهرش افتاد . یه نهیبی به خودش زد و گفت مگه تو قرار نبود به جمشید فکر نکنی ؟/؟ وقتی سینا از این جا رفت دوباره میشی یک زن متاهل .. شوهر دار .اون وقت جز به جمشید به مرد دیگه ای فکر نمی کنی . کسی هم نمی تونه بهت ایرادی بگیره . با این که دیگه ته دلش حق رو به مهشید می داد ولی دوست نداشت اون احساس پیروزی بکنه . مخصوصا این که ملیسا به خاطر این که مهشید سینا رو از چنگش در آوره و باهاش سکس کرده بود از دستش به شدت عصبی بود .سینا از مالش پشت بدن و پاها و کون ملیسا هنوز خسته نشده بود . ملیسا هم هنوز دوست داشت که در همین حالت سینا به کردنش ادامه بده . وقتی تمامی کیر سینا رو در کسش حس می کرد و این احساس وقتی که کیر در حال حرکت بود اونو بی اندازه حشری می کرد دلش می خواست در اتاقو باز کنه خودشو به مهشید برسونه فریاد بزنه سینا مال منه من و اون .. بیشتر داریم حال می کنیم . اون از وجود من بیشتر لذت برده تا از وجود تو . ولی از بس شاخ و شونه کشیدنها و کری خوندنها ی سر بر تری عقیده رو بزرگش کرده بود تردید داشت که چه رفتاری رو در پیش بگیره . واقعا نمی دونست گیج شده بود . سینا کیرشو کشید بیرون . سرشو گذاشت لای کون ملیسا . از خود بی خود شده بود . با صورت و چونه و لب و زبون و دندون افتاد به جون کس و کون ملیسا .. -نههههههه .نهههههه سینا .. حریص .. پسر بد .. چیکار داری می کنی ؟/؟ چرا این جوری داری آتیشم می زنی . من سوختم سوختم سوختم . .. اووووووفففففف نههههههه سیناااااا سینااااا خواهش می کنم . سینا دستاشو گذاشت جلو دهن زن . حالا اون به جای بالش دست سینا رو گاز می گرفت . سینا از گاز گرفتن ملیسا لذت می برد . یه پای ملیسا رو داد هوا تا راحت تر بتونه کسشو میک بزنه . زن داشت دیوونه می شد . جفت پاهاشو از دو طرف به سر پسر فشار می داد . مونده بود که چیکار کنه تا لذت و هوس خودشو کنترل کنه . سینا انگشتای دستشو فرو کرده بود توی کون ملیسا . -آهههههههه داری منو می کشی منو می کشی . ملیسا خودشو طاقباز کرده بود . دوست داشت پسر اونو از روبرو بکنه . دوست داشت صورت زیبای اونو بدن مردونه و کیرشو ببینه . عطش و تشنگی اونو ببینه .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
پســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــران طلایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلایی ۱۹

وقتی ملیسا خودشو یه دور بر گردوند تا طاقباز شه و چهره سینا رو به وقت سکس ببینه پسر از این کارش هیجان زده شده و کیرشو گرفت جلوی صورت ملیسا و می خواست به اون نشون بده که چه چیزی در غلاف داشته . ملیسا به دیدن این کیر به خوبی متوجه شده بود که تا حالا چه چیزی رو از دست داده . هر چند وقتی این کیر رفته بود توی کسش اینو با تمام وجودش حس کرده بود وقتی تمام بدنش به یه ارتعاش و برق گرفتگی خاصی رسیده بود . سینا سعی کرد که با نگاهش روی ملیسا نفوذ خاصی داشته باشه . ملیسا یه لحظه حس کرد که این شوهرشه که داره با یه محبت خاصی به اون نگاه می کنه . وقتی کف دست سینا رو روی کس خودش احساس کرد اون وقت بیشتر دلش می خواست که پسر, اونو درآغوش بگیره . سینا به خوبی فهمیده بود که ملیسا دیگه افکار مزاحمی نداره که بخواد مانع سکسش بشه . دستاشو روسینه های زن قرار داده بود . سر کیرشو هم به کس چسبوند و با چشای خمارش نشون داد که در اوج هوس به سر می بره . حالا که خودشو قانع کرده بود که تسلیم پسر شه با لذت و حشر خاصی به ادامه سکسش فکر می کرد . سینا لباشو غنچه می کرد و ملیسا بهش چشمک می زد . اون طرف مهشید هنوز خواب بود . می دونست که وقتی بیدار شه می تونه فیلم عملیات رو ببینه که پیشرفت اون در چه حدی بوده . لذتی رو که از چشیدن کیر سینا و هماغوشی با اون نصیبش شده بود اونو در یه حالت ریلکس و سبکی خاصی قرار داده بود که دوست داشت ساعتها بخوابه هر چند که بازم نیاز به این داشت که زیر کیر سینا باشه و سر رسیدن ملیسا مثل یک خروس بی محل حالشو گرفته بود . لحظه به لحظه بدنهای دو تن به هم نزدیک تر می شد . سینا سر کیرشو کرده بود توی کس ملیسا . لبای ناز ملیسا رو که با روژ بر جسته تر نشون میداد به لباش چسبوند . زن حشری زبونشو در آورد اونو در تماس با زبون در حرکت سینا قرار داد . ملیسا چشاشو بسته بود و به حرکت کیر سینا در کسش فکر می کرد و تماس سینه های پسر که خیلی نرم همراه با حرکاتی وسوسه انگیز حرکت می کرد . دستاشو دور کمر سینا حلقه کرد اونو محکم به خودش فشرد تا به سینه هاش فشار بیاد و به کسش . -جوووووووون .. هر چی خوشگلی و هوسه و تازگیه در تو یکی جمع شده ملیسا .. سینا داشت با خودش فکر می کرد که همیشه از این شانسا گیرش نمیاد که یه کس با حال و ناز رو بکنه و تازه دویست و پنجاه تومن هم گیرش بیاد . شاید به جای ملیسا یه زن هفتاد ساله میومد و حتما هم از این مشتریا به گیرش میفتاد . سینا خودشو آورد بالا تر دستاشو رو کناره های سینه قرار داده اونو به طرف بالا و طرفین حرکت می داد . و همراه با اون سرعت گاییدن ملیسا رو زیاد تر کرده بود . زن اصلا به این فکر نمی کرد که مهشید ممکنه از راه برسه .. -سینا نمی تونم سر جام بند شم . نمی تونم .. اگه بدونی چقدر خوشم میاد . دلم می خواد همه کاری باهام انجام بدی .. منو ببوس .. یه بار دیگه بغلم کن . حرفای قشنگ بزن .. -ملیسا چی بگم بگم تو خوشگل ترین و سکسی ترین زنی هستی که تا حالا دیدم ؟/؟ -اینو از ته دلت میگی ؟/؟ -آره عشق من .. ملیسا با شنیدن این حرفش یه لحظه به یاد جمشید افتاد . آخه اونم از این عبارت زیاد استفاده می کرد . دیگه به شوهرش فکر نمی کرد . حتی شنیدن حرفای عاشقونه از زبون سینا هم هوسشو زیاد می کرد . -منو ببوس . گازم بگیر . نشگونم بگیر . بزن اون کیر کلفتو به آخر کسسسسسم .. چیکار می کنی زود باش پسر . سوختم سوختم .. سینا کناره های کف دستشو به دندونای ملیسا سپرد تا اونو با هوس گازش بگیره و خودشو کنترل کنه . در عوض امونش نداد . سرعتشو به همون صورت که ملیسا می خواست زیاد کرد . زن حس می کرد که لحظه به لحظه بدنش بیشتر داره می سوزه .. حتی توان حرف زدن نداشت و این که به سینا بگه به همین صورت و سرعت ادامه بده . در این لحظات سکوت بهش آرامش می داد و لذت بخش بود . حالتی که دوست داشت تا ساعتها ادامه داشته باشه . با این که عاشق شوهرش بود و از سکس با اون لذت می برد ولی سینا خیلی زود تر و سریعتر از جمشید اونو به این حالت رسونده بود .. یه دستشو رسونده بود به پس گردن سینا و محکم فشارش می گرفت . سینا با این که سوزش و درد خاصی رو در پس گردنش حس می کرد ولی به همون تندی کیرشو می کوبوند به کس ملیسا . تازه با دندوناش همچنان در حال گاز گرفتن دست سینا یود . ثانیه هایی بعد وقتی که آروم شد سینای بی طاقت گذاشت که کیرش ثابت در کس ملیسا باقی بمونه . وقتی با اولین جهش کیر قطرات منی رو روانه کس ملیسا کرد بقیه آبش هم طی حرکتی نرم وارد کس ملیسا شد . .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
     
  
صفحه  صفحه 2 از 22:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  19  20  21  22  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

پسران طلایی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA