انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 6 از 22:  « پیشین  1  ...  5  6  7  ...  21  22  پسین »

پسران طلایی


مرد

 
پســــــــــــــــــــــــــــــران طــــــــــــــــــــــــــــــلایی 50

-ساناز دوباره شروع نکن . من از دست همه خلاص شم از دست تو یکی نمی دونم چیکار کنم . نمی دونم . انگاری تو واسه من یک نگهبان مخصوصی منو دیوونه می کنی . -خوشم میاد . حرص می خوری . تو منو حرص میدی ؟-من مگه چیکارت کردم. تو خودت ازمن دلخوری و دلت نمی خواد موفقیت های داداشتو ببینی . ببینم آبجی کوچولوی ما دوست داره واسش چی بخرم . -ممنونم من خودم همه چی دارم . فقط می خوام با من رو راست باشی . به من بگی اون دختری که خودشو شیفته تو نشون میده ولی هدفش چاپیدن توست کیه . این دوره زمونه دخترا در آن واحد چند تا دوست پسر دارن وهدف همه شون کلاه بر داریه . من با خیلی ها شون هستم . -نکنه خودت هم یکی از اونایی . -در من می بینی ؟/؟ من هر کی باشم و هر چی باشم سر داداش خودم کلاه نمی ذارم . -یعنی میگی من بیام دوست پسر خواهرم شم ؟/؟ ساناز برای لحظاتی نگاشو رو صورت سینا متمر کز کرد . چشاشو بهش دوخت . ته دلش از این حرف برادر لذت برده بود .چون حس می کرد یه حس خاصی نسبت به اون داره . حسی که نمی دونست اونو به چه حسی نسبت بده . این عشقی نبود که بتونه اونو با علاقه یک خواهر به برادرش بسنجه ...-کجا داری میری سینا ..اصلا چقدر حرفای عجیبی می زنی .معلوم هست چی داری میگی ؟/؟ مگه میشه یک جفت خواهر و برادر دوست پسر و دوست دختر هم باشن ؟/؟ ساناز دوست داشت که برادرش حرفای اونو ادامه بده واونم با لذت و احساس قوی خودش یه چیز دیگه ای بگه . صورتش اول سرخ شده بود ولی حالا تپش قلب گرفته بود . اما سینا دیگه ادامه نداد .. رفت که دوباره بخوابه که دوستش فرزاد واسش زنگ زد . -پسر کجایی . تو چقدر زود وا میری . یه شب تا صبح کس کردن که این جور وا رفتن نداره . -مشتریای سختو همه میدن به جمع من . همه شون هم مشکل تر . -خب دیگه عزیز دل شیرین بودن همین دردسرا رو هم داره دیگه . اون تو رو از همه بر و بچه های اینجا بیشتر دوست داره . -ببینم فرزاد مگه چند تا جنده دیگه مثل ما جمع کرده .. -فعلا چند تایی میشیم . در اینجا فرزاد که کبکش خروس می خوند گفت قراره یک ماموریت دبی هم داشته باشی کیرت رو به رخ مردا و زناتی عرب بکشی .. -بس کن فرزاد تو هم امروز نفست از جای گرم بلند میشه . اگه دوست داری بیا با هم یه دوری بزنیم . - سینا جون من یک ساعت دیگه یه مشتری دارم و می تونم دو ساعت دیگه با هم بریم گردش .. بریم دختر بازی . خسته شدم از بس بالای بیستو گاییدم . هوس زیر بیستو کردم -ببینم نکنه وا بری -نه این از اون مشتریهای کس خله . یا باید کسشو ساک بزنم یا صحیح تربگم میک بزنم یا این که کیر منو ساک بزنه . فقط دستمالی کردن رو هم میشه بهش اضافه کرد و خوردن سینه ها .. تازه دو تایی مون نقاب میذاریم که همو نبینیم .. خیلی رعایت می کنه .. مثلا داره مخفی کاری می کنه . -ببینم فقط این کیرت اضافه هست ؟/؟ من جات بودم کاری می کردم که اون خودشو راحت تسلیم کنه . -ببینم تو الان در کدوم ساختمونی . شیرین اگه اونجا نباشه من میام -پسر اون که خیلی دوستت داره . چپ میره سینا .. راست میره سینا . زیر کیر شوهرشه سینا ..من تا ته فرو می کنم تو کسش میگه سینا .. اون یه چیز دیگه ایه . خیلی عاشق توست . -من که حال و حوصله شو ندارم . اون قدر از این شیرین عسلها خودم دارم که پاک خسته شدم . نمی دونم چیکار کنم . دیگه جا واسه این شیرین ندارم -سینا راستشو بگو اگه این شیرین به یاد تو و از روی اجبار بیاد زیر کیر من حسادت می کنی ؟/؟ -حاضرم از در آمد خودم یه چیزی بهت دستی هم بدم که منو از شرش خلاص کنی .در همین لحظه ساناز به سینا نزدیک شد . می خواست بفهمه داداشه چی میگه .. سینا متوجه حرکت ساناز شده بود -فرزاد من الان دارم میام اونجا . ساناز از این حرکت برادرش خوشش نیومد .ولی اون رفته بود دم در یکی از این ساختمونایی که گاهی شیرین مشتریاشو به اون جا می برد . بعضی وقتا هم زنا خودشون پسرا رو با خودشون می بردن به جایی که دوست داشتند که تا به حال از این مشتریا به تور سینا خورده بود . سینا به نزدیکی ساختمون رسیده بود . فرزاد رو دید که داره میاد سراغش .. .. یک لحظه سرشو به اون سمت خیابون بر گردوند . یک آن مادرشو دید که داره میره طرف ساختمون فوری پشت یکی از ماشینا پنهون شد .. فرزادمتوجهش شد و اومد بالا سرش .. -چی شده پسر لولو خورخوره دیدی ؟/؟ اون زنی که خواستی تو رو نبینه همون مشتریه که واسم ساک می زنه چشاشو می پوشونه ..جون عمه اش خیلی نجیبه و کس نمیده ..ولی یه روزی اونو می کنم . حتی اگه مجانی باشه و بهم پول نده . سینا باورش نمی شد .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
زن

 
پســــــــــــــــــــــــــــــران طــــــــــــــــــــــــــــــلایی ۵۱

سینا پسر چت شده وا رفتی ؟/؟ مگه جن دیدی ؟/؟ .. سارا به جای آسانسور تر جیح داده بود از راه پله ها بره بالا . در طبقه اول دو واحد بود که ظاهرا هر دو شون تجاری بودند که یکی از اون واحد ها رو شیرین به عملیات سکس گروه اختصاص داده بود که زیر بناش هم زیاد بوده و اتاق هم زیاد داشت . یک واحد دیگه هم یه شرکت کامپیوتری در رابطه با ار تباطات اینترنتی و اشتراک کار بران بود .. -ببینم تو از کجا می دونی که اون با ساختمون روبرویی کار نداره . یه بار که حوصله سوار شدن آسانسور رو نداشتم و خواستم یک ورزشی بکنم توی راه پله هم سفرش بودم . پشت دست چپش یه لک قهوه ای کوچیک هست و با چند سانت فاصله یک خال سیاه هم مشخصه . وقتی دو تایی مون رسیدم به طبقه ای که باید می رفتیم به واحد مربوطه اون یک استرس خاصی داشت . من بی خیال رفتم طرف واحد خودمون ولی اون رفت اون سمت . بعد این که اون زنی که من باهاش حال می کنم و تا حالا بهم کس نداده و ناز می کنه و بالاخره جرش میدم پشت دستش همین حالتا رو داره ببینم پسر خیلی آشناست ؟/؟ می ترسی شناسایی شی ؟/؟ -نه ..نههههه ..-اون کیه ..-نمی دونم خوب چهره شو ندیدم . به نظرم اومد یکی از همسایه ها باشه . -این که ترس نداره . به محض این که وارد شد میره اتاق مخصوص .. چشم بند میذاره . اصلا چهره اش مشخص نیست .تو هم خودت رو نشون داده یا نقاب بذار . اگه بدونی چه با حال ساک می زنه . کسش کمی گنده هست ولی خیلی جون دار و آب دار و تازه هست . هر چی آدم می خوره سیر نمیشه . چند بار رفتم کیرمو بفرستم طرف کسش ولی پاهاشو جمع کرد و همش می گفت من اون کاره نیستم و من نمی خوام . یک بار هم نزدیک بود اشکش در آد . عجب کس خلایی پیدا میشن . مگه مرض داری وقتی که نمی خوای کس بدی میای این جا ؟/؟ از این کارش خیلی اعصابم ریخت به هم . اصلا دوست نداشتم که این جور شه . خیلی تشنه ام می کنه . چه کونی داره اگه بدونی چه کونی داره سینا .. عین یه هندونه درشت رسیده . اون چاک وسطشو انگاری شکاف داده باشن و از اون هندونه های تازه رسیده افتاده به گیر آدم . حیف که هنوز نکردمش . ولی هر روز بیشتر از روز پیش حشری میشه . -چند بار تا حالا باهاش بودی -سه دفعه . ببینم اگه دوست داری امروز بدمش به دم تو .. سینا بدنش لرزید . تصور این که بخواد با مادرش باشه مو بر تنش راست کرد . ولی این تصور که یکی دیگه بخواد از وجود مادرش استفاده کنه اونو می لرزوند . اگه مادرش اونو بشناسه چی ؟/؟ اگه بفهمه اینی که داره باهاش حال می کنه همون پسر اونه که اونم مثل بقیه پسرای بی کار و کاسبی درست خودشو علاف این جور کارا کرده چی ؟/؟ بفهمه که آژانسی در کار نبوده و همه اینها یک فیلم بوده چی .. پس بی خود نبود که مادرش تا اون حد اضطراب داشت و نگران بود . اون شیرین رو از کجا می شناخته . چه کسی بهش گفته که همچین پسرایی وجود دارن . اگه این طور باشه تا چند وقت دیگه که باید همه شون لو برن . این نمیشه .. نه ..خیلی خطرناک شده . باید بیشتر از اینا مراقب بود و به این آسونی ها هم کوتاه نیومد . خوبی کار شیرین در این بود که پی در پی ساختمون عوض می کرد . می خرید و می فروخت و اجاره می کرد و ..آخر تا کی ؟/؟ ولی یکی دو تا نگهبان هم همیشه مراقب کار ها بودند . -چی میگی پسر ؟/؟ اگه دوست داری من یه بهونه ای بیارم و جامو بدم به تو . پولشم مال خودت . -مطمئنی که شناسایی نمیشم ؟/؟ -ببینم تو رو از کجا می خواد بشناسه ؟/؟ مگه تو اونو قبلا گاییدی ؟/؟ که اندازه کیرت رو بدونه . بر فرض اندازه کیرت رو هم بدونه . مگه شبیه کیر تو در این دنیا کیر وجود نداره ؟/؟ کافیه فقط چشم آدم پوشیده باشه .. بقیه بدن موردی نداره . مگر این که تو قبلا اونو گاییده باشی و یه مشخصه ای در بدنت باشه که تو رو بشناسه . سینا کمی به فکر رفت و دید که چیز خاصی در بدنش نیست و مادرش هم که این سالها اونو بر هنه ندیده . .. عذاب می کشید . باورش نمی شد . احساس بدی داشت . سارا جون !مامان سارای مهربون و شکیبا ! آخه واسه چی ؟/؟ می دونم همه اینا به خاطر این بوده که می خواستی خودت رو از دست بابا خلاص کنی . از دست عذابی که واسه تو درست کرده . می دونم تقصیری نداری . ولی کاش خیلی خود نگه دار تر از اینا می بودی . آخه من دیگه چه جوری سرمو بالا بگیرم . .. -فرزاد ممکنه اون بخواد کس خودشو در اختیار تو بذاره ؟/؟ -هر لحظه امکانش هست . گاهی وقتا طوری حشری میشه که من تا حالا هیچ زنی رو مثل اون ندیدم . ولی لاپاشو بیشتر باز می کنه تا دهنم بیشتر روی کسش قرار بگیره و با میک زدن بیشتر حال کنه . ..... ادامه دارد .. . نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
پســــــــــــــــــــــــــــــران طــــــــــــــــــــــــــــــلایی ۵۲

]-فرزاد من ازت می خوام یه کاری کنی که من امروز به جای تو برم و با این زن باشم . پولشم مال خودت . قبوله ؟/؟ -داداش ما که با هم این حرفا رو نداریم . جیب من و تو نداره . تو که خودت این طور می خوای من حرفی ندارم . ولی این توی مرام من نیست . داداش پولشم مال خودت . -باشه هر جور که تو راحت تری . ولی منم یکی از مشتریای خودمو میذارم در اختیارت -سینا جون ما که اینجا مشتری کم نداریم -درعوض این برات راحت تربود -نه بابا چه راحتی ! همش حسرت اینو به دلم می ذاشت که چرا کیرم وارد کسش نمیشه و تازه خیلی هم اعصابمو خرد می کرد و می ریخت به هم . -فقط فرزاد جان یه چیزی رو هم بهش بگو . بگو مثلا مریضی و حالت خوش نیست و یه رفیقی داری که نمی تونه حرف بزنه و لی می تونه بشنوه . خیلی هم داغه و از این چیزایی که تو می دونی . نیمساعت بعد سارا و فرزاد در اتاق مخصوص در کنار هم بودند . در این فضا دو سه اتاق دیگه هم وجود داشت . و هر زوجی مراعات حال بقیه رو می کرد . سارای برهنه و فرزاد لخت در حالی که دورچشاشونو پوشونده بودند در کنار هم قرار گرفتند . -ببینم چرا پلکاتو رو هم گذاشتی . انگاری امروز حالت خوش نیست . -همین طوره که میگی . اصلا نمی تونم . دست سارا به طرف کیر فرزاد درازشده بود . اون هوس اینو داشت که اونو سر حالش بیاره و بعد از این که اونو حسابی داغ داغش کرد لاپاشو باز کنه و کسشو بذاره رو دهن اون و فرزاد براش میک بزته .. -حالا امروز چیکار کنم . -ببخشید اگه اجازه میدین یکی از همکارام پشت دره .. من اونو بیارم جای خودم . -ببینم شیرین در جریان هست ؟/؟ این چه مسخره بازیه که در آوردین . اصلا کارای اینجا بر مبنای نظم نیست . من شکایت می کنم .. -ببخشید من دست خودم نیست . همین حالاشم دارم از پا میفتم . سارا : حالا اون اطمینانی هست ؟/؟ از من هم اطمینانی تره . می تونی روش حساب کنی .. سارا دو دل بود . کاملا بر هنه جلوی فرزاد ایستاده بود . دستشو روی کسش که کاملا آماده کرده بود و اگه مورچه روش حرکت می کرد سر می خورد کشید و متوجه اشکش شد . کسش داشت گریه می کرد و لبهای فرزاد رو می خواست . ولی اون به این لبها عادت کرده بود . مثل روز اول سختش نبود که کیر فرزاد رو بگیره توی دستش و ساکش بزنه . برای ثانیه و دقایق اول احساس بدی داشت . داشت پشیمون میشد ولی عادت کرد . وقتی وارد این محیط می شد حس می کرد که حتی گفتار و کلامش هم تحت تاثیر حرکات و حرفای این پسر و شیرین و این فضا قرار گرفته در حالی که پیش از این عادت نداشت این جوری حرف بزنه . مثلا به فرزاد گفت ببینم به دردی هست ؟/؟ -از من بهتره . فقط عیبش اینه که نمی تونه حرف بزنه ولی خوب می شنوه .. -این دیگه چه مرضیه که اون داره . مهم نیست . زبونش حرف نمی زنه عمل که می کنه -اووووووفففففف چه جورم . دوست داری زبونشو بکنی با خودت ببری . خیلی ازش تعریف می کنن . از همه بهتره .. -پس چرا شیرین اونو بهم معرفی نکرده . -عزیزم .. خانومی من حالم خوش نیست . حتما اون لحظه که واسه بار اول تشریف آورده بودین این جا ایشون ماموریت تشیف داشت . بود روی بار .. یا این که یک باری روی دوشش سوار بود . آدم تا بار گیری نکنه یه باری رو از رو دوشش بر نداره که نمی تونه به یه بار دیگه بچسبه -حالا ما شدیم بار ؟ -این یه اصطلاحه .. فرزاد حس کرد که گاهی وقتا نمی تونه بیش از حد فیلم بازی کنه برای همین هر چند لحظه در میون یه آه و اوهی می کرد . .. بالاخره موافقت سارا رو جلب کرد خودشو به سینا رسوند -زود باش چشم بندت رو همین جا بذار . من اگه جات بودم لباسامو همین دم در اتاق در می آوردم تا وقتی چشاش به کیرت میفته همون اول زبونش بند بیاد . -من می ترسم فرزاد . نزدیکه پشیمون شم . -ولی یه کار درست عجیبیه . یکی هست که از دیدن اندامش سیر نمیشی . فقط کسش قالب کسش تا یه حدی گشاد به نظر می رسه که اونو هم تا کیرت رو اون داخل فرو نکنی دقیقا اندازه دستت نمیاد ما باید درون را بنگریم هر چند من دو تا لبه هاشو به پهلو ها کشیدم و سوراخ کسشو تا جایی که جا داشت بازش کردم بازم گشاد به نظرم رسید . پسر اگه می تونستی و می گاییدیش خیلی باحال می شد . خیلی خودشو می گیره . فکر می کنه دختر شاه پریونه . نمی دونه ما اگه مجبور نمی شدیم نمیومدیم این جا .. فرزاد دیگه سر سینا رو برده بود .. -سینا من بیرون در می ایستم اگه قبولت کرد دیگه میرم .. یه زنگ واسه شیرین می زنم و اگه کاری نبود میرم لالا .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
پســــــــــــــــــــــــــــــران طــــــــــــــــــــــــــــــلایی 53

پسر و مادر رودر روی هم قرار گرفتند . بدون این که همو بشناسن . ترس سبب شده بود که سینا عذاب وجدان و این کار زجر آور مادرشو که حس می کرد باعث تحقیر او شده موقتا فراموش کنه . .. نکنه اون به من شک کنه . نکنه منو بشناسه . بی اختیار به کیرش نگاه می کرد . به این که نکنه مشخصه ای داشته که از بچگی باقی مونده باشه و مادر اونو بشناسه و یا یکی از اعضای بدنش همچه حالتی داشته باشه . می ترسید . هیجان و ترس شدید و این که هنوز باورش نمی شد که باید با سارای عزیزش حال کنه سبب شده بود که کیرش اون رشد و شق شدن همیشگی رو نداشته باشه ولی نمای کیر نشون می داد که کیر چاق و چله و فعالیه . سارا هم متوجه حالت و پویا بودن کیر سینا شده بود .هنوز تا حدودی عذاب می کشید از این که نمی تونست خودشو وقف این جور محیط ها بکنه . اون فقط می خواست به آرامشی برسه از این که در مقابل کار های شوهرش حرفی برای گفتن به خودش داشته باشه . هنوز یک تابو رو واسه خودش باقی گذاشته بود . فرزاد به بدنش دست زده بود .با خوردن و میک زدن کسش چند بار اونو به ار گاسم رسونده بود . هر بار حس می کرد که بازم جا داره . باید کیربا سرعت و شدت زیاد اونو می گایید تا به اون مرحله ای برسه که آب کسشو بتونه خالی کنه . با این حال همیشه وقتی که تا حدودی احساس سبکی می کرد تمومش می کرد . فرزاد سر تا پاشو می لیسید . به اون هیجان زیادی می داد . نوک سینه هاشو طوری میک می زد که چند بار حس کرد نزدیکه با دستای خودش کیر اونو به داخل کسش بفرسته ولی بازم مقاومت کرد . هنوزم باور نداشت که پاش به این جا باز شده . وقتی می رفت خونه و باز هم همون شرایط گذشته رو می دید حس می کرد که کار اشتباهی نکرده از این که خودشو در اختیار یکی از این پسران قرار داده . اون دلهره و شرم اولیه رو که از رویارویی با فرزاد داشت دیگه نداشت . با این حال می دونست که باید خیلی چیزا رو واسش آشکار کنه .. -ببخشید فرزاد همه چی رو تو ضیح داده که من تا کجا پیش میر؟/؟ .. سینا نزدیک بود لب باز کنه و جواب بده ولی فوری جلو خودشو گرفت و سر تکون داد . مادر اومد جلو تر . خواست کیر پسرشو فرو کنه توی دهنش .. سینا سختش بود . دلش می خواست زمین دهن باز کنه اونو ببلعه .دلش می خواست فریاد بزنه به مادرش بگه مامان این منم . این من که دارم به عنوان یک پسر فاحشه یک پسر هر جایی کار می کنم و تو مادر من هم به نوعی همین نقش رو داری ولی خودت رو به دیگران تقدیم می کنی . دوست داشت بهش بگه اگه من بدم تو هم بد هستی .. دلش می خواست بغلش کنه در آغوشش اشک بریزه . یه نهیبی به خودش زد و گفت سینا عیبی نداره . اینا رو فراموش کن . به این فکر کن که اگه تو با مادرت نباشی و سر حالش نکنی اون خودشو در اختیار یکی دیگه میذاره . غرور تو و غرور خانوادگی رو می بره زیر سوال. اونم مادری که واسه خودش و در میان فامیل شخصیت و وجهه خاصی داشت . الگو بود . مادرشو رو تخت خوابوند . -بذار من اول کیرت رو بخورم می خوام حال کنم . سینا لباشو به هم می فشرد . گازشون می گرفت .. حرفی نزد . سرشو تکون داد . مادر دهنشو گذاشت رو کیر پسرش . سینا چشاشو بسته بود . دلش می خواست اشک بریزه . فریاد بزنه . برای یکی دو دقیقه حواس خودشو پرت کرد ولی بعد از اون حس کرد کیرش داره حرکتی رو به جلو می کنه .. دراز و دراز تر و ضخیم تر شد . سارا حس کرد که کیر پسر که فرزاد اسمشو نگفته بود نفسش . بند آورده و سر حلقش گیر کرده . سینا به خودش فشار می آورد . دوست نداشت دهن مادرشو از آب خودش پر کنه ولی سارا که از احساس یک کیر کلفت و داغ و جوندار به هیجان اومده بود ول کن معامله نبود . لذت می برد از این که تونسته اونو به هیجان بیاره و دلشو ببره . همین چند دقیقه بهش نشون داد که اون می تونه بیشتر از فرزاد بهش لذت بده . سینا همچنان با خودش در ستیز بود . فشار جلو گیری داشت اونو از پا مینداخت . سارا طوری با هوس و تمام وجودش کیر سینا رو ساک می زد که پسر اینو کاملا احساس می کرد .. نتوست جلو شو بگیره .. سارا متوجه شد که جهش کیر به صورتی شده که تا ثانیه هایی دیگه آب کیر توی دهنش خالی میشه . سرعت میک زدنو زیاد کرد و دستشو گذاشت به ته کیر سینا و همراه با بازی کردن با بیضه ها به آلت یه حرکت رو به جلویی هم می داد . سینا فقط لباشو گاز می گرفت .. هرچند صدای بی کلام سارا رو مشکوک نمی کرد ولی اون فعلا سکوت رو ترجیح می داد . لذت و شیره کیرش روانه دهن مادرش شد .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی



شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
پســــــــــــــــــــــــــــــران طــــــــــــــــــــــــــــــلایی 54

سارا کیر سینا رو داده بود عقب تر تا همچنان با دهنش بتونه به راحتی اونو میک بزنه و لذت ببره . اون نمی دونست که این کیر محصول همون کیریه که بچه هاشو به دنیا آورده . سینا وقتی آبشو توی دهن سارا خالی کرد حس کرد که کل بدنش به یه آرامشی باور نکردنی رسیده . اشک در چشاش حلقه زده بود . نمی خواست کار به این جا بکشه . اصلا دوست نداشت این شرایطو . نمی خواست با اون طرف شه . خودشو لعنت می کرد . با این که لذت برده بود واحساس سبکی می کرد ولی می خواست سرشو بزنه به دیوار و بهش بگه چه کار احمقانه ای کرده . اما با این کارش هم مادرشو می برد زیر سوال و اونو دچار شرمندگی و عذاب وجدان نزد پسرش می کرد و هم خودش لو می رفت . به عنوان یک گناهکار و این که راضی شده با مادرش باشه و از طرفی به حرفه ای رو بیاره که مناسب اون و در شان خانوادگی اونا نبود . مادرشو دراز کش کرد و پاهاشو به دو طرف باز کرد . فرزاد گفته بود که اون عاشق اینه که کسشو بخورن . سینا هم شروع کرد . راست می گفت کس مادرش کمی گشاد به نظر می رسید . با این حال دهنشو تا می تونست باز کرد و زبونشو کشید روی اون . سارا دو تا دستاشو گذاشته بود دو طرف کشاله رونش و لاپاشو باز ترش کرد تا از وجود دهن سینا و میک و زبون زدن اون لذت بیشتری ببره -نههههههه ... نهههههههه .. پسر بخورش .. بخورش .. بخورشششش آخخخخخخ کسسسسسم .. آبتو که آوردی .. به منم حال بده .. بذار عشق کنم .. یه لحظه سرشو بالا گرفت . قسمتی از کیر سینا رو یک بار دیگه دید . دلش رفت . ولی چشاشو بست . نمی خواست کار رو به جایی بکشونه که ازش بخواد کس اونو با کیرش بکنه . هنوز خودشو یک زنی می دونست که براش راه باز گشت وجود داره . واسه خودش یه فلسفه ای گذاشته بود که تا زمانی که کیر خلافی وارد کسش نشده خودشو هنوز متعهد به شوهر و زندگی خانوادگیش می دونه . حس می کرد که پهنای زبون این پسر دو برابر زبون فرزاد شده . .. با میک زدنهای اون طوری حال می کرد که انگاری یه کیر کلفت رفته توی کسش . سینا با این که نفسا از این کار خوشش نمیومد ولی دوست داشت مامان سارا رو به ار گاسم برسونه تا اون نیاز مند غریبه ها نباشه . طرز حرکت پاهای سارا به خوبی نشون می داد که اون اوج گرفته و به طرز شگفت انگیزی داره لذت می بره . سینا دستاشو گذاشت رو سینه های مادر . سینه هایی که یه زمانی دستای کوچیکشو میذاشت رو اون و ازش شیر می خورد . یادش نمیومد .. حالا دور سینه ها کمی کبود به نظر می رسید . دستاشو گذاشت رو اون سینه ها و اونا رو می گردوند . چه با هوس این کارو انجام می داد . -اووووووههههه اوووووههههه .. . زن دو تا دستشو گذاشته بود رو سر سینا و اونو محکم به کسش فشار می داد . حس کرد که این بار داره به اوج می رسه . یه چیزی ازش داره می پاشه . مدتی بود که احساس سبکی کرده بود . حالا آب کسش به دور کس یه گرمای خاصی بخشیده بود . حس کرد که داره آروم و آروم تر میشه . دستاش از رو سر سینا به دو طرف افتاد . هیچوقت تا به این اندازه از سکس لذت نبرده بود . چشاشو بسته بود و آروم سینا رو نوازش می کرد ولی خوابش برد . سینا لباشو گذاشت رو لبای مادرش تا با آرامش بیشتری اونو در عالم خلسه نگه داشته باشه .. دقایقی بعد سارا با این که کس و کمرش سبک شده بود بازم حس می کرد که نیاز داره . کسش می خواد .. نههههههه نههههههه .. سارا تو فکرت شیطونی شده .. یادت رفته وقتی که داشتی میومدی اینجا چی به خودت قول دادی ؟/؟ گفتی فقط واسه این که به خودت ثابت کنی که تو هم می تونی . حالا تا همین جاش که بر هنه شدی کافیه .. گریه اش گرفته بود . چشاشو باز کرد . یه نگاهی به کیر سینا انداخت . کیر اونو خیلی با حال می دید . دستشو به کیر رسوند . -خیلی درشته . باید به خانوما خیلی حال بده . واسه یه لحظه به صاحبان کس هایی که این کیر وارد بدنشون شده بود احساس حسادت کرد . نهههههه سارا این فکر رو از سرت دور کن . تو نمی تونی و نباید که بتونی . تو نباید که بخوای . این درست نیست . زشته . سارا بازم کیر سینا رو گذاشت تو دهنش و داشت به این فکر می کرد که اگه این کیر فرو بره توی کسش چی میشه . رنگش پریده بود . دستشو به زیر بیضه های سینا رسوند . پسر هم از این کار مادرش لذت می برد . با این حال منتظر بود که اون یه جای کار , کار رو تمومش کنه ولی ناگهان سارا رفت و دوباره رو تخت دراز کشید . این بار خودشو به دمر روی تخت انداخت .. -می خوام امروز یه کاری کنم که برای خودم سورپرایز باشه و تو رو هم خوشحالت کنم . .... ادامه دارد .... نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .



شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
پســــــــــــــــــــــــــــــران طــــــــــــــــــــــــــــــلایی 55

برای سارا خیلی سخت بود که از این پسر بخواد که اونو بگاد . .. قلبش تند تند می زد . انتظار این حرکت رو از طرف خودش نداشت . فکرشونمی کرد یه روزی کار رو به این جا بکشونه . براش سخت بود . عمری رو در مقابل خیانتهای شوهرش مقاومت کرده بود . با شرافت زندگی کرده بود حتی برای چند بار هم اومده بود اینجا . لذت برده بود . کیر ساک زده بود و کسشو هم میک زده بودن . به ار گاسم رسیده امروز هم آب کسش خالی شده بود ولی اون تابوی اصلی رو می خواست که یک بار برای همیشه بشکنه . بشکنه و به خودش ثابت کنه که اونم به عنوان یک زن در جامعه حق و حقوقی داره و نباید با اون این طوربر خورد شه . -پسر من تا حالا هیچ کیری رو به جز کیر شوهرم توی کسم حس نکردم . ولی حس می کنم اگه امروز کیرت رو در وجود خودم در سوراخ کس خودم و در اعماق جونم حس نکنم شبو خوابم نمی گیره . خوابشو می بینم . عذاب می کشم . شرمم میاد خجالت هم می کشم . نمی تونم توروت نگاه کنم ولی دلم می خواد سرمو بگیرم سمت کیرت . وقتی لاپامو باز می کنی و کیرت رو می فرستی به کسم ببینم که چه جوری لذت می بری و حال میدی . اما حالا نمی تونم می خوام چشامو ببندم و کیرت رو حسش کنم . به من جون میده .. دیگه اصلا به فکر خیانت همسرم نیستم . حالا دلم خنک شده آروم شدم . زود باش . بذار تو .. بذار توی کسم .. سینا اشکش در اومده بود . نمی خواست این کار رو انجام بده .. من چیکار کنم . نمی تونم بهش بگم که تو مادر منی .. سرشو چند بار به علامت نفی تکون داد . سارا به شدت حشری شده بود . از این تامل پسر سر در نمی آورد -چیه اگه خوشت نمیاد کیرت رو فرو کنی توی کسم به من بگو من یکی دیگه رو برای خودم انتخاب کنم . ولی به شیرین شکایت می کنم . شما که دختر باکره نیستی این قدر داری ناز می کنی .. در همون حالت خوابیده بدون این که روشو بر گردونه دستشو به سمت کیر سیناگرفت و اونو لمسش کرد . باهاش ور رفت . -چیه ناز داری پسر این که بی اندازه شقه واسه چی این قدر داری ناز می کنی . این منم که باید سختم باشه . باور نمی کنم که تو امروز شکارم کرده باشی . فکرشو نمی کردم . عاقل باش . با من لج نکن . در نیفت اگه می خوای کاسبی کنی پس هوای منو داشته باش . سارا در حالی که به دمر روی تخت افتاده بود دو تا دستاشو گذاشت روی کون بر جسته اش و اونا رو به دو سمت بازشون کرد . -نگاه کن .. نگاه کن .. هر کدومو که دوست داری می تونی کیرت رو فرو کنی داخلش . سالم سالم و تمیزه . ببین لک هم زیاد نداره . خیلی وقته اون جوری که من می خوام دست خورده هم نیست . ولی اگه کیرت رو اول فرو کنی توی کسم خوشحال تر میشم . منو روونه بغل این و اون نکن . من یک زن بدکاره نیستم . منم احساس دارم . نیاز دارم . یک عمره که با بدیهای شوهرم ساختم .. سینا گریه اش گرفته بود . چاره ای نداشت جز این که بخواد این درد رو تحمل کنه و کیرشو به سمت کس مادرش هدف بگیره . گاییدن مادرش توسط اون خیلی راحت تر بود تا اونو زیر کیر یه غریبه ببینه و عذاب بکشه . سرشو گذاشت رو کون مادرش .. سارا هیجان زده شده بود . سینا با خودش گفت حالا که قراره کیرمو از سوراخای مادر رد کنم پس بهتره بهش لذت بدم . لذت و هیجانی که حتی اگه یه روزی هم این دور و برا نباشم اون نخواد با کس دیگه ای باشه . صبر کنه که من اونو بکنم . پشت پا و کون سارا رو غرق بوسه کرده بود . سارا یه احساس قشنگ لرزش داشت . همراه با هوسی فوق العاده . دیگه اینو می دونست که کیری که امروز تو دهنش جا داده و آبشو خورده تا لحظاتی دیگه میره توی کسش . معطلی فایده ای نداشت . سینا با همه هوسش سعی بر این داشت که کمی هم معطل کنه تا که شاید مادرش منصرف شه ولی خودشم حرکاتی می کرد که سارا رو بیشتر آتیشش می زد و حشری می کرد . لباشو غنچه کرد و پی در پی سوراخ کون و کس مادرشو ماچ می کرد . اونم از اون ماچای صدادار و آبداری که سارا رو به وجد آورده بود و بی صبرانه منتظر لحظه ای بود که کیر پسر رو در کسش حس کنه .. وقتی دیگه تماسی رو روی کون و شکاف اون حس نکرد نفسشو در سینه حبس کرد و منتظر کیری شد که براش طلسم شکن باشه . سینا کیرشو به کس مادرنزدیک کرد . لحظه پیوند عشق و هوس نزدیک شده بود . ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .



شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
زن

 
پســــــــــــــــــــــــــــــران طــــــــــــــــــــــــــــــلایی ۵۶

سارا نوک کیر سینا رو روی کسش حس می کرد . دستشو گذاشته بود زیر سینه اش تا قلبشو آروم کنه . دلی که به شدت می زد و هیجانی که رهاش نمی کرد . -زود باش .. زود باش . فقط یه فشار بهش بیار بفرستش اون داخل . منتظر همین یه حرکتم . دیگه طاقت ندارم . سینا هم ناراحت بود و هم حشری . پسر فکر کن داری یه زن غریبه رو می گایی . باید بین کون مادر و صورتش تفاوت قائل شی . اونو مث یه غریبه بکن . حالا که خودش می خواد با یکی دیگه باشه نذار که بره زیر کیر یک نفر دیگه . اونو با تمام وجودت بکشون سمت خودت . نذار محتاج کیر هر کس و ناکثی شه . سر کیرشو رو سوراخ کس سارا نگه داشته و با حالت دادن کیرخود زن بیچاره رو بیش از پیش سوزونده بود . -معطلش نکن . بابت این کار دارم پول میدم . نههههههه چی دارم میگم . عصبی ام نکن . می خوام با هوس منو بکنی . خوشت بیاد ولذت ببری . مثل اون وقتا . مثل اوایل از دواجم . چه روزای خوشی بود . حالا همونو می خوام . پسر دیگه نتونست تحمل کنه که مادرش داره به یاد خاطرات و لحظات شیرینش زجر می کشه . حس کرد که باید بهش کمک کنه تا از زیر بار این مشکل روانی خلاص شه . سر کیرشو کرد توی کس سارا جونش . نگاهشو به کون مادر و قاچهای یک دست اون دوخته بود . قاچایی که روحیه شو شاد کرده بود . .. تو دلش گفت مامان همچین بکنمت که جز من هوس هیشکی دیگه رو نکنی . فقط کیر منو بخوای . فقط با من باشی . ولی اگه یه وقتی منو بخوای و من اینجا نباشم چی. ؟/؟ اگه به سکس فینال عادت کنی و من نباشم حتما به فرزاد یا یکی دیگه رو میندازی که تو رو بکنه . نه نه .. من دارم این کارو می کتم که تو با بقیه نباشی . فکر پسر خسته و در هم شده بود . زود خودشو از این افکار خلاص کرد تا یک بار دیگه بتونه راحت با مادرش باشه . سارا سر کیر پسر رو داخل کسش حس می کرد . همین براش کافی بود تا طلسم رو شکسته حس کنه . تا جون بگیره . کونشو به سمت عقب فرستاد . اما شرایط قرار گرفتن اون به صورتی بود که فقط دو سانت دیگه از کیر رو در کسش حس کرد که اونم وقتی بدنش به شرایط عادی بر گشت همون سر کیر بود که در کسش قرار داشت . . سینا دوست داشت سارا رو حشری تر کنه . انگشتشو می کشید دور کس مادرش و با چوچوله هاش به نرمی بازی می کرد . سارا تا حالا این جور و اونم در این مرحله از سکس حال نکرده بود . سینا حس کرد که داره موفق میشه که مادرشو به اوج برسونه و به اون لذتی بده که جز سکس با اون سکس با کسی رو نخواد . داشت به این فکر می کرد که کیرشو یه ضرب فرو کنه تا ته کس مادرش یا این که به نرمی اونو بکنه .. بار اول نرم گاییدنش بیشتر حال میده . همین کارو هم انجام داد . سانتیمتر به سانتی متر کیرشو کرد توی کس مادرش . کیرش با همه کلفتی و درازی تا ته کس سارا رفت .. سارا چشاشو بسته بود و حرکت کیر رو درون کسش تصور می کرد .. کیر سفت وقتی به نرمی کسش می خورد آتیشش می داد . آتیشی که لذتو در تمام بدنش پخش می کرد . . سینا رفته رفته سرعتشو بیشتر و بیشتر کرد .. لباشو به هم فشرد . بازم مراقب بود که چیزی نگه و کار رو خراب نکنه حرف زدن به جای خود اما سوتی دان یعنی این که لو رفتن صداش که همون خودش باشه . دستشو گذاشت زیر شکم مادرش و اونو یه پهلو کرد خودشو بیشتر به سارا چسبوند . کیرشو همچنان می کوبوند به ته کس مادرش و اونو بیرون می کشید . -ببین ببین پسر ببین لذت ببر . کیف کن .. جووووووووووون ..چه مزه ای داره ! پسر کاش زبون داشتی و حرف می زدی . می گفتی داری حال می کنی .. منم واسه این که نشون بدم دارم لذت می برم سر و صداهای بی کلامی انجام می دادم .. -آهههههههه پسر .. عزیز دل من .. نشون بده .. نشون بده که داری حال می کنی . نشون بده ..سینا حس می کرد لذتی رو که داره از این کس و سکس می بره با بقیه لذتها فرق می کنه . اون داشت مادرشو خوشحال می کرد و از طرفی پای بیگانه رو به خونه شون و زندگیشون باز نمی کرد . این مسئله به اون آرامش می داد . و حالا که فکرشو می کرد متوجه می شد که مادرش هم خیلی اکشن و هوس انگیزه . می تونه از اون لذت ببره . ولی اصلا دوست نداشت اونو در این محیط ها ببینه . دستشو گذاشت زیر یه طرف صورت سارا و سرشو به سمت خودش کرد و لباشو رو لبای مادرش قرار داد . این جوری از سکس لذت بیشتری می برد . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
پســــــــــــــــــــــــــــــران طــــــــــــــــــــــــــــــلایی ۵۷

سارا طعم شیرین بوسه های سینا رو می چشید و حس می کرد با اون رسیده به دنیای آرزوهایی که می تونه در اون دنیا اوج بگیره و به خواسته هاش برسه . با چشایی بسته و لبایی قفل کرده به لبای سینا و کیری که مثل یک کلید رفته بود توی سوراخش تا قفل کسشو باز کنه همه و همه از آینده روشن و آرامی می گفتند که همه چی رو طوفانی آغاز کرده بود . . سارای یک پهلو پای چپشو داد هوا تا پسر, اونو با دقت و راحتی بیشتری بکنه . چشاشو خیلی آروم باز و بسته می کرد . -پسر ! نوازشم کن . با کف دستات کمرمو بمالون . سینا می دونست که مادرش از این که یکی شونه هاشو بماله و با پشت گردنش ور بره خیلی خوشش میومدومیاد . همیشه از ساناز می خواست که این کارو براش انجام بده و حالا در این لحظات این پسرش بود که این کارو واسه مامانش انجام می داد .. -آهههههههه نههههههه نهههههههه تو چقدر خوب می دونی که من چی می خوام و بیشتر با چی حال می کنم .تو یک جادو گری . سارا پای چپشو حالا دیگه روی پای چپ سینا انداخته بود خودشو به پسر قفل کرده تا اون بتونه راحت تر تنشو بمالونه . در عوض سرعت ضربات گایشی سینا روی کس مادرش کمتر شده بود . شونه های سارا اسیر دستان سینا بود .. -آخخخخخخخ ..آخخخخخخخخ بکش بیرون بکش بیرون ... سینا کیرشو از توی کس مادرش کشید بیرون .. -دیوونه چیکار کردی .. من نگفتم کیرت رو بکش بیرون . منظورم این بود که آبمو بکشی بیرون . روغنمو بکشی بیرون .. هوسمو بکشی بیرون . سینا در اون لحظات مادرشو زن دیگه ای یا فته بود . حس می کرد که اونو تا به حال خوب نشناخته . هر چند تابو هایی بین فرزند و مادر وجود داره و نمیشه به همین سادگی انتظار داشت که مادر از اسرار داخل رختخواب خودش واسه پسرش بگه . با این حال می دید و می شنید که اون چقدر حشریه و طالب و تشنه کیره . -جوووووووووون .. کیررررررررررر کیرررررررررر .. امروز این کیرت زبونمو باز کرده . اصلا تو رو باید همیشه بیارم ور دل خودم . ولی حیف که نمیشه . نمیشه . تو باید مال خودم باشی . معشوق اختصاصی خودم . بکن .. سینا کون سارا رو طوری با پنجه هاش به دو طرف بازشون کرد که خیلی راحت بتونه کیرشو ببینه که در حال شکافتن کس مامانشه و داره مانور میده . یه انگشتشو هم رو پوسته بالایی کس و از همون طرف عقب فشار می داد طوری که سارا حس می کرد این یه انگشت داره نقش یه کیر دیگه رو بازی می کنه .. با این که سینا کیرشو محکم به کس سارا می کوبوند و با حرکات شدید گایشی خودش اونو به طرف جلو پرت می کرد ولی سارای حشری انگاری که این کمش بود و با حرکات رو به عقب کونش لذت تماسو زیاد ترش می کرد . -هوووووووووووووفففففففففففف ..اووووووففففففففف می خواد بیاد می خواد بیاد .. بمالون منو . سینه هام .. فشارش بگیر .. بگیرشون تو چنگت .. داره میاد .. خوشم میاد .. سینا هم دیگه هوسش به اوج رسیده بود .. حس کرد که آب کیرش داره خالی میشه .. می خواد بریزه توی کس سارایی که تصورشو نمی کرد یه روزی اونو بکنه . ولی هر دوی اونا به اوج لذت رسیده بودن . نزدیک بود از دهن سینا بپره که بگیر آبم داره خالی میشه ولی لباشو گاز گرفت . باید برای چسبوندن لباش فکر دیگه ای می کرد . حالت مادرش نشون می داد که اونم در حال ار گاسمه . با این حال از اونجایی که می دونست بعد از انزال بازم می تونه به کس مادرش حال بده و اونو بگاد و این اطلاع رو هم داشت که مادرش از قرص استفاده می کنه جلو ی آبشو نگرفت -نهههههههه/.. نهههههههه .. آررررررررره آررررررررره خالیش کن .. عجب موقعی .. وووووووووییییییی مال منم داره میاد داره میاد ..داره میاد .. سارا نفس نفس می زد .. حس کرد که بازم یه چیز گرمی ازش خالی شده .. همچنان هوس ازش می ریخت . می دونست که بازم جا داره .. هر چند آروم گرفته احساس سر خوشی او در یه حالت آرامش و خلسه قرار گرفته بود ولی می دونست که اگه بعد از دقایقی این پسر باهاش ور بره بازم می تونه اونو به نقطه اولی برسونه که برای رسیدن به نقطه اوج و آخر همچنان هیجان داشته باشه . سینا آب کیرشو می دید که همچنان در حال ریزش از کس مادرشه .. سوراخ کون سارا بهش چشمک می زد . زن حریص سریع دستشو گذاشت زیر کسش با انگشت چند قطره از آب کیر سینا رو جمع کرد و فرو برد توی دهنش .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
پســــــــــــــــــــــــــــــران طــــــــــــــــــــــــــــــلایی ۵۸

سینا احساس می کرد که خیلی سبک شده و کیرش احساس آرامش و نشاط می کنه . این آرامش بیشتر از این جهت هم نصیبش شده بود که حس می کرد مادرشو به اوج رسونده . تا دیگه مرد غریبه ای رو در آغوش خودش جای نده . این حسو هم داشت که شاید اون بعدا دچار عذاب وجدان شه . ولی هنوز برای قضاوت در این مورد دیر بود . نباید مادرشو رها می کرد . شاید بهترین کار این می بود که برای چند روز از شیرین مرخصی بگیره ولی نمی تونست کارشو از دست بده . سارا هم که برای اولین بار بود که تا به این حد بی پروا اونم با مردی غیر از شوهرش سکس می کرد و به مرحله فینال رسیده بود دوست نداشت که به این آسونی ها از سینا دل بکنه . پسر خسته شده بود ولی مادر از بس کونشو به کیر سینامالید و مالید که سینا هوس کرد که بکنه توی کون مامانش . از اون محلول و مایع باز کننده عضلات مقعد رو ریخت روی کونش و با انگشتاش با اون ناحیه ور رفت . چند دقیقه ای رو با ماچ و بوسه ای که به مادرش داد سر کرد و کیرشو که هنوز کاملا سفت و دراز نشده بود به سوراخ کون مادرش فشار داد . ته بیضه ها شو هم در دستش گرفت تا نوک کیر از روی سوراخ کون مادرش نپره . هر چند کیرش کلفت بود ولی کون و سوراخ مادرش به اندازه کافی لغزنده شده بود که کیرش سر بخوره و بره اوت . یه چند دقیقه ای صبر کرد . کیرشو به سوراخ کون فشار داد . با همه چرب کردنا و گشاد کردن عضله مامانش کمی سخت تونست کیرشو بکنه توی کون مادرش ولی همین که سر کیر رفت توی کون و چند میل بیشتر هم به طرف جلو رفت بقیه رو راحت تر فرستاد تا در کون مادرش جای بگیره .. -آقا خوش کیر ..خوشت میاد ؟/؟ پس حال کن . حال کن . یادت باشه هر وقت که دلم خواست باید مال من باشی . در اختیار تن و بدنم باشی . فکر پولش هم نباش هر چی که دیگران بهت میدن نرخ رسمی توست من دو برابرشو میدم . هر چی که خودت خواستی بهت میدم . سینا همچنان در این فکر بود که چیکار می تونه بکنه تا در آینده با اطمینان و امنیت بیشتری با این شرایط روبرو شه . تا کی می تونه مخفی کاری کنه . دستشو دور کمر سارا حلقه زده کیرشو آروم توی کون سارا حرکت می داد و برش می گردوند به عقب . سارا هم یه چیز کلفتی رو در کونش حس می کرد . این بار کون دادن مثل اون دفعاتی که به شوهرش کون می داد درد نداشت یا احساس درد کمتری می کرد . می دونست که پسر یه چیزی به اون مالیده تا اونو واسه یک عملیات سخت آماده کنه . حرکات کیر رو داخل کونش به خوبی تحمل می کرد و بی اندازه لذت می برد . سینا با این که خیلی کیف می کرد و می دونست مامانش هم لذت می بره دیگه از این که بخواد بازم منی خودشو توی سوراخ سارا خالی کنه می ترسیدکه ضعیف شه . هر چند سارا طوری کونشو به بدن پسرش می چسبوند که اونو دوباره داغش کرده بود و می تونست بازم ارضا شه .. برای لحظاتی پسر کیرشو داخل مقعد مادر نگه داشت .. حس کرد که چند قطره بیشتر نمیاد . به این آرامش که توی کون مادرش هم خالی کنه نیاز داشت . نگاهشو به کون مادرش دو خته بود . به برشهای بر جسته کون و ابتدای سوراخی که کیرشو در اون فرو کرده بود . بهتر از این نمی تونست حال کنه . سارا دلش نمیومد با سینا وداع کنه .. شماره موبایلشو گرفت ..سینا یه شماره جدیدو بهش داده بود . زن خودشو انداخت توی بغل پسر . می خواست حالاکه رسوایی رو به جون خریده با تمام وجودش پذیرای اون یشه . با تمام حسش . سینا لذت می برد از لحظه هایی که در اون لحظات تونسته بود مادرشو به اوج برسونه .. اون شب سینا بود خونه شون . بعد از مادرش به خونه رسید . ساناز طبق معمول اومد به استقبالش. خودشو انداخت توی بغل سینا . -بوی عطر مامانو میدی . ای ناقلا بازم که رفتی دختر بازی . این عطر خیلی گرونه . دخترا ی خیلی کلاس بالا وزیادی پولدار از این عطرا می خرن . و بهتره بگم خیلی هوسباز -ساناز بازم که داری از این حرفا می زنی . ببینم مامان ما هم خیلی پولداره ؟/؟ -چرا که نه پس از این همه سال زندگی با بابایی که همش به دنبال دیگرونه ؟..این قدر ثروت هم اگه در دست مامان نبود که دیگه هیچی .. سینا لباساشو عوض کرد و قبلی ها رو انداخت توی گنجه . این جوری کمتر شک بر انگیز بود. -ساناز مامان کجاست .. -نمی دونم از وقتی که بر گشته رفته توی اتاق و در نمیاد انگاری خودشو حبس کرده ..سینا رفت یه دوشی گرفت و یه نگاهی هم به تن و بدنش انداخت ..و اومد بیرون .. باید می دید مادر چشه ..فکر نمی کرد به همین زودی عذاب وجدان بگیره .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
پســــــــــــــــــــــــــــــران طــــــــــــــــــــــــــــــلایی ۵۹

شیرین با سینا تماس گرفت و بهش گفت که یک مشتری خوب اومده سراغش . ولی سینا دوست داشت در کنار مادرش بمونه و به اون روحیه بده . نگران اون بود . به شیرین گفت که حال مادرش خوب نیست و یکی دو روزی رو به اون مرخصی بده . .. زن هم خلاف خواسته اش پذیرفت . دوست نداشت پسر رو ناراحت کنه یا ناراحت ببینه . با این حال از این نگران بود که نکنه پسر دوست پسر گرفته باشه یا این که خودش رفته باشه دنبال مشتری .. اون که شماره تلفن خونه سینا رو هم داشت یکی دوبار به خونه شون زنگ زد و مطمئن شد که پسر خونه هست . .. اون شب سیاوش خان نیومد خونه . ساناز هم خودشو به برادرش می چسبوند . و همش به این فکر می کرد که کاش باباش میومد خونه تا اون راحت تر پیش داداشش می بود . این جوری شاید مادرش به اون شک می کرد . -ساناز من دو روزی نمیرم آژانس تا بتونم راحت تر مراقب مادر و کارای اون باشم . نمی دونم چرا اون داره به یک حالت افسردگی می رسه . پس اجازه بده من امشبه رو بیشتر برم سمت اون . -منم می تونم با هات بیام -عزیزم . خواهرم . اگه دو نفری بخواهیم درددل کنیم باهاش اون ناراحت میشه . اون سختشه . اون وقت پیش خودش حس می کنه که نکنه ما اونو بچه گیر آورده باشیم . ولی عزیزم ساناز جون من که نمی خوام تا صبح پیشش باشم . تازه مگه تو با هام چیکار داری . چقدر با هم درددل کنیم . من که دوست دخترت نیستم راز ها و خواسته ها تو با هاش در میون بذاری . -حالا ما داداش خودمو نو دوست داریم و اونو محرم اسرار خودمون قرار دادیم گناه کردیم ؟/؟ -اوووووووههههههه کی میره این همه راه رو . تو یه الف بچه مگه چه رازی داری که بخوای با من در میون بذاری . ؟/؟ راز عروسک بازی ؟/؟ . سینا داشت سر به سر ساناز میذاشت ولی اون بهش بر خورده بود . لجش گرفته بود . -آخرش من تو رو می کشم داداش . عروسک بازی چیه ؟/؟ -همون چیزی که تو اونو خیلی دوست داری و می دونم هنوز هم عاشق این کارایی . .. خلاصه به هر کلکی بود از دست خواهرش خلاص شد و رفت سراغ مادرش . -مامان درو باز کن . باهات حرف دارم . -چیکار داری . بذار به حال خودم باشم . -این قدر به فکر پدر نباش یه طوری میشه . .. سارا درو باز کرد . اون سختش بود که به پسرش نگاه کنه . احساس شرم می کرد . یه نگاهی به قد و قواره سینا انداخت . تقریبا هم هیکل اون پسر لالی نشون می داد که اونو گاییده بود و بهش لذت داده بود . از این که سیاوش حس کنه که اون زن بد کاره ایه شاید این قدر در استرس نبود که اگه سینا می فهمید نمی تونست خودشو ببخشه . نگاهشو به لبخند سینا دو خته بود . -مامان خودت رو نگران نکن . من به تو افتخار می کنم . یک مادر خوب و صبور و شکیبا دارم که در مقابل کارای زشت پدر تونسته خودشو. حفظ کنه . نجابت خودشو حفظ کنه . همچنان زن پاک و پاکدامنی باشه . چند تا زنو سراغ دارم که اصلا تحمل این جور حرکات شوهره رو نداشتند و رفتند تلافی . اونم چند برابر تلافی اونم سر شوهره در آوردند . درسته اعصابشون آروم شدو لذت بردند و خودشونو در اختیار پسرای جوون تر از خودشون قرار دادند ولی این نمی تونه برای همیشه در مان درد ها باشه .. سارا شگفت زده شده بود از این که سابقه نداشت سینا تا این حد و به این گستردگی و عمق درمورد این مسائل با هاش حرف بزنه . همیشه مرزی بین خودش و مادر ش قائل بود . -مادر دوستت دارم . نمی تونم ناراحتی تو رو ببینم . سینا می دونست چیکار داره می کنه . اون برای اون شب و کلا این تصمیمو نداشت که با مادرش سکس کنه . فقط دلش می خواست کاری کنه که مامانش دیگه وارد اون خونه ها نشه . و اگه این امر اجتناب نا پذیر می بود حداقل دوست داشت که خودش این کار رو انجام بده . یعنی با همون چهره نا شناخته و چشم بندی که البته جای چشا باز باشه و ببینه که داره چیکار می کنه . این که بخواد اونوبه صورت آشکار و به عنوان یک پسر بکنه براش غیر قابل تصور بود . دستشو گذاشت رو صورت سارا تا اونو دلداری بده . خواست که به این فکر نکنه که چند ساعت پیش با اون سکس کرده .. ولی سارا حس کرد که دست پسرش با اون دستی که با بدنش ور رفته شباهت زیادی داره و تا حدودی داره اون احسااس رو درش تداعی می کنه . حس کرد که بدنش داره می لرزه . نمی دونست که برای احساس یک گناهه یا نیازی که بخواد یک بار دیگه با اون پسر باشه .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
صفحه  صفحه 6 از 22:  « پیشین  1  ...  5  6  7  ...  21  22  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

پسران طلایی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA