انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 8 از 22:  « پیشین  1  ...  7  8  9  ...  21  22  پسین »

پسران طلایی


زن

 
پســــــــــــــــــــــــــــــران طــــــــــــــــــــــــــــــلایی ۷۰

اووووووفففففففف سوختم سوختم سوختم سینا ... چقدر داغه ... بازم بریز بازم خالی کن و می خوام لبریز بشم . لبریز عشق و هوس تو .. منو بکن .. یه لحظه فکرش رفت پیش پسر دیروزی .. نه سارا به اون دیگه فکر نکن . شاید یه حکمتی بوده که رفتی زیر کیر او.ن .. شاید اگه نمی رفتی دیگه به امروز نمی رسیدی . هر کاری یه حکمتی داره . -من می خوام سینا . می خوام که بازم منو بکنی بازم با کیرت فشارم بگیری .. -سارا جون خیلی وقته با همیم کار ساناز هم معلوم نیست اگه یه وقتی زود تر بر گرده و به همه چی مشکوک شه چی . اون وقت دیوونه میشه وقتی که ببینه برادر و مادرش دارن با هم سکس می کنن . .. -چی داری میگی . فرضا هم که بیاد می بینه در اتاق مامانش قفله .. یه حموم هم که همین جا داره و تو میری اون داخل قایم میشی .. وووووووییییی حموم حموم .. بیا منو ببر اون داخل .. بریم حموم . می خوام داغ تر از اینا شم .. -سارا جون خوابم میاد بذاریم برای بعد .. فر دا و فر دا ها هم هست .. لذت و انتظار ما برای لذت بردن بیشتر میشه .. سینا چند تا پیام از شیرین داشت ولی به هیشکدومشون جواب نداد . -عزیزم سیما جون تو الان خیلی از شبا رو میری کشیک و نیستی . مگه اون جا راننده دیگه ای نداره . نباید این قدر به خودت زحمت بدی . -مامان بیشتر اونا زن و بچه دارن و من هم تا موقعی که مجردم سعی می کنم مدارا کنم وبیشتر هوای اونا رو داشته باشم -کی گفته تو مجرد هستی . تو هم ار حالا دیگه یک مرد متاهل هستی . تو هم معشوقه داری و هم مامان نگران و هم زنی که هم معشوقه توست هم مامانت .. -خوشگل ترین و جوون ترین مامان دنیا -جوون ترین که نه -ولی برای من هستی -نهههههههه سینا خودت میگی می خوای استراحت کنی اون وقت حرفایی می زنی که منو تحریک می کنی . بد جنس نشو . بیا بریم من بازم می خوام . می خوام برم توی وان و آب کف کنم و تو لیفم بزنی . اصلا خودم تو رو لیف مالی می کنم . عادت داشتی تا نزدیکای بلوغت با هام میومدی حموم . منم خوشم میومد تو رو با خودم ببرم . راستش منم فضولیم گل کرده بود . همش دلم می خواست ببینم تو کی تکلیف میشی .. آخه خیلی نگران تو بودم . میون دخترا طرفدار زیادی داشتی و داری . حتی خیلی ها شون پر رو بودند و علنا میومدن به من می گفتن که ما سینا رو دوست داریم . -مامان پس تو چرا فقط یکی دو موردشو برام گفتی .-نمی خواستم تو رو هوایی کنم . یه روز فهمیدم که تو دیگه بزرگ و بالغ شدی .. گفتم خودت برو حموم . ولی خیلی زود بود یازده سالت بود .. راستشو بگو اون موقع هم هوس منو کرده بودی -نه مامان .. -هوس دخترای همسایه رو داشتی ؟... با این حرفای سارا .. سینا به یاد اوایل دوران بلوغش افتاد و هیجان خاصی بهش دست داد . به یاد دورانی که این امکانات امروز رو در اختیار نداشت . هر کی رو دور و برش می دید برای خودش فانتزی هایی می بافت . به یاد تمام زنای فامیل جق می زد ... و حالا سارا کیر سینا رو گذاشت توی دهنش .. سینا می دونست که اگه برن داخل حموم شاید تا یکی دو ساعت دیگه هم از اون داخل در نیان با این که خیلی هم هوس و تمایل داشت . اون باید نیرو شو تقسیم می کرد هر چند فردا باید می رفت سر کار . باید ورزش می کرد . غذای خوب می خورد . کار مردا با زنا در این زمینه فرق می کنه . یک زن شاید در روز بتونه جوابگوی ده تا مشتری هم باشه ولی یک مرد در صورتی که زن و طرفش ازش تقاضای اینو داشته باشه که منی یا آب کیرشو خالی کنه اون نمی تونه نه بگه و اگرم طفره بره برای سابقه کاریش خوب نیست . خیلی از زنا نمی تونن اینو درک کنن . حتی به وقت سکس گاهی هم نمی تونن درک کنن که یک مرد خیلی سخته واسش جلو گیری کردن . گاهی دستشونو به کیر مرد می رسونن و وقتی که همون ده ثانیه اول می بینن که مرد آبشو رو دستش خالی کرده تعجب می کنند و فکر می کنند که معجزه کردند در حالی که این خصلت یک مرده .. سینا سارا رو غرق بوسه کرده بود . انگشتای دستشو دو نه به دونه می لیسید . طوری مادرشو بی حس کرده بود که زن همونجا دراز کشید و تکون نخورد .. دهن سینا رفت روی کس مادرش .. سارا دیگه حرفی نزد . حال حرکت رو نداشت .. -می خوام می خوام . عزیزم بخورش .. داغم آتیشم بده .. تنم داغه .. کسم داغه . می خواد می خواد . -بخور همش مال توست .. فقط مال تو .. مال توست عزیزم .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
پســــــــــــــــــــــــــــــران طــــــــــــــــــــــــــــــلایی ۷۱

-آخخخخخخخخخ سینا کسسسسسسم کسسسسسسسم چه قشنگ می خوریش .. من بدون تو چیکار کتم . نمی دونم چرا هر چی این کسمو می خوری هر چقدر به من حال میدی بازم سیر نمیشم . حس می کنم خیلی داغم .. من داغ داغم . دارم می سوزم ... آخخخخخخخخ .. همیشه تشنه توام عزیزم .. -سارا جون منم تو رو می خوام ولی این حس و حالی رو که داری خیلی خوبه . یه انگیزه ای میده بهت که برای رسیدن به لحظه های بعد مدام در حال تلاش باشی . و امید به لحظه های بعد رو داشته باشی . به اون لحظه هایی که من و تو کنار هم در آغوش هم قرار بگیریم . با هم بگیم و بخندیم و خوش باشیم و حال کنیم . اگه این حسو داشته باشی دیگه هیچ وقت غم به سراغت نمیاد و اون اذیت کردنای بابا هم هیچ اثری برات نداره .. -اووووووهههههه چه حرفای قشنگی می زنی .. من اگه داغ داغ باشم و همیشه هوس تو رو داشته باشم می ترسم خودمو جلو پدر و خواهرت لو بدم . اون وقت چیکار کنم .. -مامان دیگه از این حرفا نزن یادت رفت که چند ساله داری مبارزه می کنی فوقش من یه چند روزی رو باشم سر کار و بر می گردم . -کاش یه کاری برات پیدا می کردم که همیشه با هم بودیم . مثلا یه بوتیک می زدیم و با هم می رفتیم مغازه وای می ایستادیم و اون وقت هر وقت که مشتری نبود با هم حال می کردیم . -مامان تو رو خدا دیگه از این فکرا نکن . من کار یک جا وایسادن و یک جا نشینی رو دوست ندارم من عاشق تحرکم . اگه اون جوری که تو میگی عمل کنم دیگه حال و حوصله ای برام نمی مونه و نمی تونم بهت حال بدم . سینا ترس برش داشته بود از این که مامان به کمک این و اون و فروش طلا و به هرحال با تردستی های دیگه بتونه یه کار بهتری براش دست و پا کنه . -باشه هر طور که تو بخوای ولی اگه بخوای با این کارت به من نرسی من بابابات مشورت می کنم که یه کار بهتری برات گیر بیاریم . -مامان .. دیگه از این حرفا نزن .. دوستت دارم . -خیلی دیوونه ای سینا . فکر نمی کردم تو منو درمانم کنی اونم این جوری .. -چه حالی داری سارا جون -یه حس ناباوری .. خوشی زیاد .. این که که یه کاری انجام شده که واسه یه لحظه تصور اون مو بر اندامم سیخ می کنه و شاید اگه کس دیگه ای هم همینو بشنوه همین حس به اون دست بده ولی وقتی که به نتیجه اون فکر می کنم که معجزه کرده دیگه فراموش می کنم اون مرزهایی رو که وجود داشته و اون سد هایی که شکسته شده . -فدات شم سارا جون . معشوقه قشنگ من .. من اصلا نمی تونم ببینم که یکی به مامان من نظر خاصی داشته باشه . اصلا دلشو ندارم -مگه قراره کسی به مامان تو از این نظرا داشته باشه -نه اگه مثلا بخوای بوتیک باز کنی و هر روز مشتریای مرد بخوان بیان تو رو ببینن و نظر بدی داشته باشن من چیکار کنم .. -اووووووففففففف فدای تو پسر حسودم بشم ولی من که باید حسود تر باشم که دخترا تورت نکنن . -اگه این کارو بکنن چیکار می کنی ؟ تواونا رو پاره پاره شون می کنی -نمی دونم شاید تو رو پاره کردم .. خندید و خودشو انداخت توبغل سینا .. پسر اونو بوسید و دیگه یواش یواش شرایطی عادی گرفتند . چون سینا به سارا گفته بود که باید حسابی مراقب بود و به خاطر یک ساعت نباید ماهها و شاید سالها رو از دست داد . ممکنه یک عاشق و معشوقه عادی و اونایی که با هم نسبتی داشته باشن زود لو برن ولی اونایی که نسبت به هم محرمند اگه با هم سکس کنند و یه خورده احتیاط کنن امکان نداره لو برن و سینا خواسته بود که همون یه ذره رو هم رعایت کنن . از اون طرف سارا که می خواست بر گرده خونه خوشحال بود از این که امروز داداشش خونه هست . وقتی که دو ساعت آخر رو استاد نداشتند خیلی خوشحال شده بود . اون همش از این هراس داشت که تلفن های مشکوکی به برادرش بشه و اون از خونه خارج شه . بعد از این که از دانشگاه بیرون اومد اول یه زنگ برای سینا زد و خاطرش آسوده شد که اون خونه هست .. سینا رفت به اتاق خودش و مادر رو به حال خود گذاشت . سارا چشاشو بسته بود و فقط به لحظه های خوشی که با پسرش داشت فکر می کرد . به این که چه زود تونسته خودشو از مشکل و دردی که داشته رهایی بده . اون احساس آرامش و خوشبختی می کرد و حاضر نبود که این لحظات رو با چیز دیگه ای در این دنیا عوض کنه ... و ساناز هم به حسی که نسبت به برادرش پیدا کرده بود فکر می کرد . داشت دیوونه می شد .. اسم این احساس رو می تونست بذاره عشق یا هوس و می تونست هیشکدوم از اینا هم نباشه . پس چرا اون تا حد زیادی خودشو وابسته به سینا حس می کرد . .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
پســــــــــــــــــــــــــــــران طــــــــــــــــــــــــــــــلایی ۷۲

سلام داداشی ! چه عجب که یه بار هم ما اومدیم خونه و تو رو دیدیم . قبل از ما تشریف داشتی -اگه ناراحتی برم بیرون و بعد از شما تشریف بیارم -خیلی بد جنسی . ساناز آخرش تو یکی به درد من نمی خوری . میگم تو کی می خوای یکی از دوستان و همکلاساتو برای من جور کنی .. می دونی من چه دختری می خوام .. یک دختری که اخلاقش بیست نجابتش بیست ..حجابش معمولی باشه .. خوشگل باشه . باباش هم پولدار باشه و از خواهر شوهرش نترسه و حساب نبره .. ببینم کسی رو سراغ نداری ؟ -سینا با این که می دونم داری شوخی می کنی ولی هر بار که از این حرفا می زنی بدنم می لرزه . تو که می دونی من باید درس بخونم چرا فکرمو تحت تاثیر قرار می دی . -من می خوام دوست دختر بگیرم و تفریح کنم واسه چی فکر تو تحت تاثیر قرار می گیره . اگه واسه یکی تعریف کنی حتما فکر می کنه تو می خوای دوست دختر من شی که از این کار من داری ناراحت میشی . دیگه نمی دونه تو خواهر منی .- اون دفعه هم برات توضیح دادم بازم میگم . یعنی یک خواهر نباید برادرشو دوست داشته باشه نسبت به سرنوشتش نگران باشه و احساس مسئولیت کنه ؟ من نمی تونم در مورد تو بی تفاوت باشم . من دخترا رو می بینم . می بینم که چظور یا شیاد بازیهای خودشون می خوان دوست پسراشونو سر کیسه کنن و یا یه جوری با مردا رابطه بر قرار می کنن که به وقت جدایی دار و ندارشونو می گیرن . اونم با این قانون مسخره این روز ها .. -شما خانو ما فرمایش می کنین که ازتون حمایت نمیشه .. -حمایت مالی میشه ولی حمایت معنوی و روحی نمیشه . به خاطر این که طوری در جامعه اسلامی ما فرهنگ سازی کردند که در شرایط برابری , مسائل انسانی زن و مردرو نابرابر نشون میدن . راحت تر بگم یک زن و مردی که از هم جدا میشن آیا جامعه نسبت به هردو حس یکسانی داره ؟ -حالا بس کن دیگه مانتوتو در آر یه آبی به دست و روت بزن من برم بیرون کار دارم .. -سینا .. منو دیدی می خوای فرار کنی -خبری از آژانس ندارم دلم برای بر و بچه ها تنگ شده . آخه بدی رانندگی اینه که تا کار نکنی پول نمی گیری .. شوخی کردم خواهر کوچولو داشتم اذیتت می کردم می خواستم ببینم تا چه حد دوستم داری . -نمی دونم چی بگم داداش . بوی عطر مامانو میدی -آره ساناز بغلش زده بودم و دلداریش می دادم تا خوابش برد . -فدات شم . کاش من پیشت بودم و کمکش می کردم . این بار اگه بابا رو ببینم ناگفتنی ها رو دیگه میگم . میگم اگه خدای نکرده بلایی سر مامان بیاد مقصرش تویی . -خودتو ناراحت نکنت ساناز جون .. فعلا مادر بهتره . کمی واسش حرف زدم و دلداریش دادم و بهتر شدچند روز صبر کن اگه دیدی روحیه مامان مثل سابق بده اون وقت اگه دوست داشتی می تونی بری به بابا بگی که بابای بدیه . شاید حرف تو رو گوش کرد و به صراط مستقیم بر گشت -داری منو مسخره می کنی -مسخره چرا .. دارم طنز میگن . خواهر من . بابا کجا بود به حرف من و تو گوش کنه . دو سه ساعتی رو در خونه موند و سری به شیرین زد .. -ببینم سینا این همه تماس باهات می گیرم و میگم یه مشتری خوب پیدا شده اصلا تو باغ نیستی -ببین به من دو روز اجازه دادی که سر کار نیام . من مادرم بیماره . نیاز به مراقبت داره . خواهرم میره دانشگاه . پدرم بی قید و بنده . میره دنبال کار و تفریح خودش . مادرمو چیکار کنم . هر کی هم که دوست داره با من سکس کنه بهش وعده فردا رو بده . اگرم دوست نداری می خوای منو بیرون کنی بکن .. شیرین از این طرز بر خورد سینا خیلی دلگیر شد . -فکر می کردم منو بیشتر از اینا دوست داشته باشی . حالا واسه چی این جور تو ذوقم می زنی . تو که خودت می دونی من بهترین مشتریها رو واست جور می کنم . اگرم دو روز نباشی برای اونایی که تو رو می خوان یه بهونه ای جور می کنم که بر گردی . فکر می کنی ته دلم دوست دارم که تو رو تو بغل این و اون ببینم .. آخه من تنها نیستم . شوهرم هم شریک کار های منه . هرچند بیشترشو خودم ذی نفعم . -شیرین جون ناراحت شدی ؟ ولی این لباس خواب توری که پوشیدی خیلی بهت میاد . اندامتو خیلی تر و تازه نشون میده . -برای تو که مهم نیست . از بس رنگ و وارنگ دیدی شیرین چه به دردت می خوره .. -فدات شم . .. سینا حس می گرد که شیرینو دلخور کرده باید از دلش در بیاره .حال و حوصله سکس با اونو نداشت . از بس با مادرش بود خسته شده بود . شیرین مثل عاشقی دلخسته خودشو در آغوش سینا انداخت . یه حس خوبی داشت . حس جوونی .. عشق و هوس .... ادامه دارد .... نویسنده ... ایرانی
     
  
↓ Advertisement ↓
زن

 
پســــــــــــــــــــــــــــــران طــــــــــــــــــــــــــــــلایی ۷۳

عجله نکن سینا .. برای فرداشبت یه مورد خوب پیدا شده . الان طرف دو روزه منتظرته . فرداشب آخرین شبیه که فرصت داره . بعد ازتقریبا سی سال تصمیم گرفته که که از زندگیش لذت ببره . به خیلی از چیزا پشت و پا بزنه . شونزده ساله بوده که ازدواج کرده .. هفده سالگی صاحب یه پسر میشه . شوهرش همون زمان میره جبهه مجروح میشه .. کیرش می سوزه آسیب می بینه . دیگه اون توان و ایستادگی رو نداره . تمایلو نداره . باروری خودشو از دست داده . باید اونو نگه داشته باشه تا بمالونه به کس زنش . -یعنی اون همه اینا رو واسه تو تعریف کرده ؟ خب ما از قدیم با هم دوست بودیم .. همکلاس بودیم .. -تو سنت بیشتر نیست ؟ -دیوونه می خوای بگی شیرین خیلی پیر شده .؟ شیرین خودشو واسه تو شیرین نگه می داره .دوستم با این که یک زن مومنه ولی به تازگی حالت روحی بدی پیدا کرده .. میره دکتر اعصاب و روان . پزشک هم بهش توصیه ای می کنه که با روحیه اون ساز گاری نداره . میگه احتمالا این به یه درد مزمن تبدیل شده که چاره ای جز سکس و ارگاسم نداره ..البته نه این که بهش بگه با دیگران سکس کنه . استفاده از وسایل سکس ماشین رو که اینجا هم پیدا نمیشه برای اون که فشار خون بالایی داره جایز ندونسته . اگه بهت بگم خیلی وقته که باهاش در این مورد حرف می زنم باورت نمیشه . قبل از این که این جا رو ردیف کنم . راستش خیلی نوار سکسی در اختیارش گذاشتم تا اون و شوهرش با هم بشینن و ببینن ولی تاثیری نکرد جز این که خود زنه رو بیشتر آتیش زد و اونو حشری کرد .. قبل از این بر نامه ها خیلی به گوشش خوندم واسه خودش دوست مرد یا پسر بگیره . اون آخه مسئول کاروان هم هست . خلاصه سرت رو درد نیارم این روزا هم مجبور شدم جریان این جا رو براش بگم .-نمی ترسی لوت بده .. -من و اون این حرفا رو نداریم . کارش درحد یک نصیحته و از دیدگاه دین و ایمان باهام حرف می زنه ولی هیچوقت بهم زور نمیگه منو اون مثل دو تا خواهریم شایدم از دو تا خواهر به هم نزدیک تریم . هرچند خودشم حالا داره باور های خودشو می بره زیر سوال . . دلم می خواد یه جوری مشکل اونو حلش کنی . خیلی سختشه . خیلی عذاب می کشه . من اخلاقشو می دونم . ممکنه حتی بهت پرخاش هم کنه . با این که خودش خواسته که تو بری خونه شون . بازم یه عمل جراحی دیگه با آخرین متدهای روز داره رو کیر شوهرش انجام میشه .. فرداشب آخرین فرصت توست . -می تونی بهش بگی از فردا ظهر میام . -ببین اگه کارا رو خوب انجام بدی پول خیلی سنگینی در انتظارته .. -راستی شیرین به خوشگلی و شیرینی تو میشه ؟ اسمشو هم به من نگفتی .. بهش میگن نیره .. تو تا باهاش جیک نشدی بگو نیره خانوم . -می دونم . -هیکلش حرف نداره .. اگه بدونی سینه هاش چقدر سفت و توپ و آبداره . سی ساله که هر چند هفته درمیون با بی حالی شوهره بهش دست می زده .. اسپرم سازی شوهره و اشتیاق اونم ضعیفه . تازه مشکل زود انزالی هم داره و آبش که زود خالی میشه کیرشو به هیچ صراطی نمیشه وارد کس کرد . اگه بهت بگم شبیه سی ساله هاست باورت نمیشه . اهل آرایش نبوده تا حالا . فقط اون دفعه به زور دو چشمه ای رو صورتش اومدم یه تیکه ماه شده بود ولی کلا میگه مرد باید یک زنو همون جوری که هست دوست داشته باشه . یه حس عجیبی داره . چند بار پیش من گریه کرد . هر چند ساعت پشیمون میشه و من باحرفام دوباره شیرش می کنم . از اینش می ترسم که تو معطل کنی و این لقمه چرب و نرم از دستمون در ره . تاره من بهش گفتم همه این پولا مال توست ولی خودش می دونه که این طورام نیس. خب وضع مالیشون عالیه . حالا بیا یه خورده شیرینی شیرینتو بده -به خود شیرین بدم؟ .. -آبتو می کشم که وقتی به نیره رسیدی حسابی بتونی بهش حال بدی و ما رو رو سفید کنی . -شیرین من الان فقط حس کون کردن دارم .. -باشه هر کاری می کنی بکن . ولی سینا شیرینو هم از کون کرد و هم از کس .. با این حساب برای فردا کار سنگینی داشت . وقتی رسید خونه ساناز که حس حسادتش گل کرده بود رفت سمت برادرش .. -ببینم داداش از کی تا حالا مد شده که مردا هم عطرای زنونه بزنن ؟ -از وقتی که پسرا مث خانوما میکاپ می کنن . ابرو می گیرن .. -خوب داری صورت مسئله رو عوضش می کنی . باید با مامان مشورت کنم بینم در این مورد چی میگه .. سینا بازو های خواهرشو تو چنگش گرفت و اونو محکم فشارش داد . -تو هیچی نمیگی . من کاری نکردم بی خود اعصاب اونو به هم نریز . -اگه چیزی نبود این طور عصبی نمی شدی -ربطی به تو نداره .. ساناز اشکش سرازیر شده بود . بیش از این که خودشو تحقیر شده از خشونت برادرش حس کنه به این فکر می کرد که اون با یه دختری بوده و همین حس حسادتشو تحریک می کرد ...... ادامه دارد .... نویسنده ..... ایرانی
     
  
زن

 
پســــــــــــــــــــــــــــــران طــــــــــــــــــــــــــــــلایی ۷۴

سینا باز هم با مادر و خواهرش تنها مونده بود و هنوز هم از پدرش خبری نبود . سارا واسه بازگشت سینا لحظه شماری می کرد . ولی از این که می دید ساناز هنوز بیداره و داره دور و بر داداشه می پلکه حرص می خورد از این که چرا نمی ذاره اونا به کارشون برسن . از طرفی سینا هم که هیجان سکس با نیره و کاسبی سنگین فردا فکرشو مشغول کرده بود فقط به راهی فکر می کرد که بتونه امشبه رو از دست مادر و خواهرش خلاصی پیدا کنه . هرچند اون برنامه ای رو که با مادره داشت با خواهره نداشت ولی گاهی وقتا اونم بیش از حد کنه می شد .. سارا در این چند ساعتی که سینا نبود دو بار دوش گرفته بود . چند بار رنگ روژلبشو عوض کرده بود .. لباسا شو پی در پی تغییر می داد . یه پیراهن نرم شبیه دکلته تنش کرد . به رنگ پوست پیازی براق ... بعد از این که آخرین حرکات آرایشی رو رو خودش پیاده کرد سعی کرد که دیگه ساناز اونو با این شرایط و حالت نبینه . آخه دختره حتما تعجب می کرد که چرا مامانش به این شکل و شمایل در اومده . تازه باباهه هم که قرار نبود شبو بیاد خونه . اصلا معلوم نبود این مرد کجاست . جای دیگه زن داره .. خانوم بازی میره یا تفریح دیگه ای داره .. -ساناز! تو یا درساتو بخون یا بگیر بخواب -اگه داداشم نبودی یه چیزی می گفتما -حالا نمی خواد چیزی بگی . مودب باش -اووووووووویییییییییی تو منو دیوونه می کنی . بشین یه چهار تا کلام حرف بزنیم . نگفتی چیکار کردی . بعد از ظهری کجا بودی -تازه بهت گفتم با دخترا نبودم . منتظرم یکی از اون همکلاسای خوشگلتو که خودت می دونی روحیه اش خوبه و در آن واحد با دو نفر دوست نمیشه رو برام ردیفش کنی .. حالا دو تا هم شد ایرادی نداره . اگه یکی شون در دسترس نبود بتونم از وجود یکی دیگه مستفیض شم .. اینو که گفت خواهره رفت پی کارش .. مادر در اتاقشو باز کرد .. -عزیزم پسرم کجایی . چقدر منتظرت بمونم . خیلی لفتش میدی -مامان به این دخترت بگو. دست از سرم ور نمی داره .. سینا وارد اتاق خواب شد -ماااااااماااااااان چی ساختی .. ! چی بودی و چی شدی ! خیلی خسته ای امروز .. -خودت خسته ای منو بهونه نکن . من تازه سر حال اومدم .. سینا می خواست بگه من باید برم سر کار باید بخوابم ولی وقتی شوق و ذوق سارا رو دید و این که کلا پس از چندین سال اونو تا این حد بشاش و خندون می دید دلش نیومد توی ذوق مادرش بزنه .. -سارا جون خیلی خوشگل شدی .. چشات چقدر قشنگ شده .. ابروهاتو لباتو .. دونه دونه همه جاتو .. -فدای تو .هر جای بدنم مال تو .. زود باش بذار تو .. -می بینم یه چیز من زبونتو خیلی باز کرده و خوشحالم که تو رو این جوری خوشحال می بینم . شکاف سینه های سارا سینا رو تحریک کرده بود .دوست داشت مادره رو زودتر ار گاسمش کنه و استراحت کنه . سریع دستشو گذاشت روی سینه هاش .. -اووووووووههههههه سینا .. عزیزم از همین حالا خیلی زود داری منو تحریکم می کنی . -این سارایی که من دیدم حالی به حالی شده هست اونم از نوع درجه یکش .. -حواست به ساناز هست ؟/؟ -آرررررررره مامان گلم .. اگه ایرادی نداره من یک ساعتی پیشت می مونم و میرم اون طرف .. باشه ؟ می ترسم این دختره مشکوک شه .. -نههههههه نگوووووووو من دوست داشتم تا صبح کنارم بمونی .. دو تایی مون لخت همدیگه رو بغل بزنیم -اصلا فکر بابا رو کردی کارش معلوم نیست اون اگه سر زده بیاد خونه چی . -نهههههه امشبه رو زنگ زده گفته که فردا رو مرخصی گرفته رفته اصفهان می خواد ماشینشو عوض کنه . اونجا یه آشنا داره که مطمئنه .. -من از کارای این بابا سر در نمیارم . نکنه بخواد یه مامان دیگه برام بیاره یا اصلا آورده باشه -فرقی هم نمی کنه . اصلا بیاره بهتره . اون وقت من و تو بیشتر می تونیم با هم باشیم .. سینا داشت به این فکر می کرد که اگه پدرش به این رفتار خودش ادامه بده دیگه براش فرصت تجدید قوا و استراحتی باقی نمی مونه . .- نوک سینه های تیزتو .. دستشو گذاشت رو پیراهن مادرش با یه حرکت نرم اونو از تنش در آورد . -اووووووهههههههه سارا جون کاملا بر هنه ای ؟ -سارا به طرفش قمبل کرد . سینا کف دست راستشو از پشت گذاشت رو شکاف کون مادرش . شستشو فرو کرد توی سوراخ کون و انگشت وسطیشو کرد توی کس سارا .. -اووووووووفففففففف سارا جوووووووون این که خیسی رو از حد گذرونده .من با مامان خوبم چیکار کنم . بهم بگو دیگه ....-آخخخخخخخخخ دوست داشتم دو تا کیر داشتی و جای دو تا انگشتات می ذاشتی . ولی حالا یه خورده همین جوری بکن منو بکن .. اوووووووففففففففف ..کسسسسسم پس کی به کیر می رسسسسسم ؟ ..... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
پســــــــــــــــــــــــــــــران طــــــــــــــــــــلایی ۷۵

سینا در جا کیرشو فرو کرد توی کون سارا .. -اووووووووههههههه عزیزم عزیزم ... خوشم میاد خیلی خوشم میاد ولی مثل این که مثل دفعه قبل هیجان نداری بگو چته .. -مامان من باید صبح زود تر برم . یه سرویس راه دور به من خورده و ممکنه فرداشبو نتونم بیام نمیشه که نسبت به کارای آژانس بی تفاوت بود .. -به من چی . نسبت به من چی ؟ می تونی در مورد من بی تفاوت باشی ؟ -مامان! سینا فدات شه من که نسبت به تو بی تفاوت نیستم و خیلی هم دوستت دارم . برای این که اونو ساکت ترش کنه و حالشو جا بیاره چند بار اونم پشت هم و با سرعتی زیاد کیرشو به ته کس سارا زد .. تا تونست اونو ارضاش کنه . -مامان فدات شم . الان ساناز هم بیداره .. من برم یه چیزی بخورم و بخوابم . پس فردا که بر گشتم قول میدم که بهت برسم اونم چه رسیدنی .. آره وقتی که برگشتی همچین میفتی که انگاری چند ساله نخوابیده باشی . -مامان چیکار کنم . تو الان خونه ای هر وقت دلت بخواد می تونی بخوابی و بیدار شی . من اول جوونیمه باید کار کنم تا بتونم عادت کنم که خرج زن و بچه مو در بیارم . البته فعلا که تو رو دارم و قصد ار دواج ندارم -خدا از دلت بشنوه .. سینا حسادت رو در چهره و حرکات مادرش می دید از این که یه دختر بیاد و اون از رسیدگی جنسی به سارا کم کنه . می دونست چی می خواد ازش بشنوه . -مادر من حالا حالا ها زن نمی خوام . نمی خوام درد سر درست کنم . مگه کم می خورم و کم می پوشم . بهترین زندگی رو دارم و می تونم با تو خوش بگذرونم . مگر این که تو بابابا آشتی کنی و دیگه به من توجه نداشته باشی .. -اووووووههههههه نهههههههه من فقط مال توام . اصلا این بابات آدم بشو نیست . دوست ندارم آدم بشه . می خوام تو فقط مال من باشی . دوستت دارم .. بخور کسمو بخور ... یه کاری می کنم که اون بیشتر دوست داشته باشه با زنای دیگه حال کنه و کمتر بیاد خونه . دیگه کاری به کارش ندارم . دیگه سرش نق و نوق نمی زنم . دوستت دارم دوستت دارم .. سارا ول کن پسرش نبود .. اون شب هم گذشت و ساناز با رویاهایی که حس می کرد هر گز تبدیل به واقعیت نمیشن با این خیال که برهنه در آغوش برادرش قرار داره به خواب رفت . اون این روزا گرایش عجیبی پیدا کرده بود به مطالعه داستانهای سکسی که در اون از سکس برادر و خواهر می گفت و یا حتی از عشق اونا به هم . دوستاش خیلی از این داستانها می خوندن ولی بیشترشون مثل اون دیوونه داداششون نبودند . سینا رفت به اونجایی که باید بره . نیره منتظر سینا بود . . همون هیکلی رو داشت که سینا فکرشو می کرد با کمی تفاوت .. یه آرایش مختصری رو چهره اش انجام داده بود . یه چیزی در مایه های کت و دامن تنش کرده بود که سینا خنده اش گرفته بود . شیرین بهش سفارش کرده بود که در شروع صحبتش اونو نیره خانوم صداش بزنه . مجبور شد از حرف مافوقش اطاعت کنه . شاید اون با روحیه دوست قدیمش آشنایی بیشتری داشت با این حال اگه دست خودش بود از همون اول اونو نیره جون صداش می زد . ولی از طرز رو سری بستن اون خنده اش گرفته بود . پس از سلام و علیک معمولی دو تایی شون به هم نگاه می کردند . یکی شون شرم داشت و سینا هم که نمی دونست چی باید بگه . حسابی خسته شده بود . -حاج آقا چطورن -امشب جراحی دارن .. -امید وارم این آخرین عملش بشه و حالش خوب شه و دیگه مشکلی ازا ین بابت نداشته باشین -پناه بر خدا .. ای برادر اگه خوب بشو بود الان سی سال این درد روبا خودش یدک نمی کشید . پسر با خودش فکر می کرد که باید یه کاری کنه وگرنه اگه همین جوری هاج و واج به هم زل بزنن و به قول شیرین این زنه که هر چند ساعت در میون پشیمون میشه و پشیمون شه دیگه لقمه به این چرب و نرمی از دهنش در میره .. -ببخشید اجازه هست یه دوش بگیرم .. -بفر مایید حموم اونجا هست .صبر کنید یه حوله نو بهتون بدم . لباس با خودتون آوردین ؟ -همه رو تازه عوض کردم . مهم نیست دوباره همه شونو تنم می کنم .. سینا تصمیم داشت که یه حمله گاز انبری انجام بده . چون فهمیده بود این جوری به جایی نمی رسه .. نیره رفت طرف آشپز خونه . خیلی سختش بود . یه عمری رو آبرو داری کرده بود . باسختیها ساخته بود . یهو یاد جوونی کردن افتاده بود . شرم اونو به حالتی در آورده بود که هر لحظه امکانم داشت پسره رو بفرسته .. چرا من این جوری شدم . من که برای این لحظات ثانیه شماری می کردم . ترس و خجالت عجیبی داشت . این کار گناهه . آتیش جهنم .. نیاز ..هوس .. نههههههه نهههههههه .. اصلا من برای چی به اون گفتم بیاد .. اصلا برای چی گول حرفای شیرینو خوردم . اون رفته بود به آشپز خونه . در همین لحظه سینا رو پشت سر خودش دید . اون کاملا لخت بود .. کیرش در حال تلو تلو خوردن بود .. زن جیغی کشید و به طرفی رفت . پشت دستشو می زد و این که این چه کاری بود که کرده . سینا فهمید که حق با شیرین بوده . دیگه هر چه بادا باد میرم یا زنگی زنگ یا رومی روم . من که نیومدم اینجا روضه خونی . خودشو به زن رسوند. اولین کاری که کرد این بود که روسری رو از سرش بر داره . .... ادامه دارد .... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
پســــــــــــــــــــــــــــــران طــــــــــــــــــــــــــــــلایی ۷۶

-نهههههههه این کارو نکن . روسری رو از سرم نکش .. -ببینم نکنه مثل اون خانوم شعر ایرج میرزا می خوای از پایین وا بدی و از بالا پوشش داشته باشی . -این چه طرز حرف زدنه . ادبو رعایت کن . - تقصیر نداری سی ساله سکس درست در مون نداشتی حالا به این رفتار من میگی بی ادبانه ..خیلی خوشگلی نیره .. حیف از این سی سالی که تباهش کردی . چه خبره اینا رو تنت کردی .. من از سکس راحت خوشم میاد . دوست دارم آزاد باشم . بتونم باهات راحت کار کنم . ببینم این کت و دامنه تنت کردی ؟ مدل سی سال پیشه .. فکر کنم تا حالا دوبار مد شده باشه ولی حالا دیگه از مد افتاده . من چی بگم آخه .. -این کارو نکن . من شکایت می کنم -به کی شکایت می کنی . به اماکن .. سپاه ؟ شوهرت ؟ یا به شیرین شکایت می کنی . وقتی کارت رو تموم کنم دیگه اون وقت تمام این احساس شوم و منفی رو که داشتی فراموش می کنی . از من می خوای که شب و روز بیام پیشت و ردیفت کنم . خونه شیرینو که می دونی . یعنی اون جایی رو که میشه ساعتی خوش بود .. نیره رنگ به چهره نداشت . شاید تا حالا فقط نمایشی از اینو بازی می کرد که می خواد خودشو در اختیار یکی دیگه بذاره . هنوز اون آمادگی رو نداشت . عذاب وجدان و گناه اونو اسیر خودش کرده بود . ولی حس کرد بیشتر از اون اسیر دستای سینا شده . پسر لباساشو یکی یکی از تنش در می آورد . بوی عطر عجیبی رو می داد . از اون عطرایی که احتمالا سی سال پیش مد بود و اونم همراه جهاز و وسایل عروسیش آورده بود . با این حال چهره زیبا و تن گوشتی و بدن سفت و هوس انگیز نیره نشون می داد که می تونه لحظات خوشی رو تقدیم سینا کنه . ولی استرسو به خوبی در چهره زن می دید . تپش ضربان قلبش شدت یافته بود . -نهههههه نهههههه .. نکن .. من نمی خوام گناه کنم . من شوهر دارم . سی ساله خطا نکردم .. -اتفاقا سی ساله که خطا کردی . اشتباه کردی . جلو ضررو از هر جا که بگیری استفاده هست . نزدیک بود اشک از چشای نیره سرازیر شه . - پسرم از تو بزرگتره .. من چطور می تونم . -این هیچ مسئله ای نیست . انسان تا زنده هست می تونه و باید که از زندگی خودش لذت ببره . بازم جای شکرش باقی بود که شورت و سوتین اون از اون مدل جدیدی ها بود . فکر کنم دیگه مدل قدیمی اونودر بازار نداشتند و دیگه اینو نتونست پس انداز داشته باشه .. با این حال تاتوی ابرو و خط چش اون هم به مد روز بود . . نیره حس می کرد که نمی تونه . باورش نمی شد که خودشو تسلیم پسری کرده باشه که چند سالی رو ازپسر اون کوچیکتره . چشاشو بسته بود تا شاهد این ننگ نباشه . ولی با احساس خودش هم باید کنار میومد . با لمس دستای اون . .. وقتی دست سینا رو روشورت و لاپای خیس خودش حس کرد فهمید که دلش وجودش چیز دیگه ای می خواد . اون ته دلش قبول کرده که اسیر میوه شیرین گناه شه .. دست سینا با شورت و کس نیره بازی می کرد . هوس مثل گلوله ای در چرخشی دوار دور کسش در حرکت بود .. آتش این گلوله رفت بالا و بالا تر .. به سینه هاش رسید . چشاشو باز کرد . نوک سینه هاشو که دید حس کرد که داره می ترکه .. لبای سینا همزمان با نگاه نیره رفت رو نوک یکی از سینه هاش .. دستشو هم از لای شورت زن رد کرد و اونو به کسش رسوند . -اووووووههههه ..نمی خوام .. ولم کن .. تو هم می سوزی .. تو هم در آتیش گناه می سوزی .. بیا بر گردیم . بیا دیگه .. گناهمون بخشیده میشه . -من اگه الان ولت کنم بری گناهکارم . همون جوری که تو سی ساله به خودت ظلم کردی . از نظر شرعی می تونی برای خودت دوست مرد بگیری .. -ببینم از کی تا حالا مجتهد هم شدی .. -از وقتی که مجتهدین ما سفیه شدند . بذار نوک سینه هاتو بخورم . سینا چند تا از انگشتاشو فرو کرد توی کس نیره .. شورتشو پایین کشید . لباشو گذاشت رو لبای زن .. نیره حس کرد چندشش میشه . نمی تونست و نمی خواست لبای سینا رو تحمل منه . بوسه براش حکم دوست داشتن و عشقو داشت . اونو به یاد شوهرش مینداخت .. سینا کیرشو به کس نبره چسبوند .. زن حس کرد داره آتیش می گیره . دیگه هیچ چیز اونو نمی تونست از راهی که درش قدم گذاشته بر گردونه . حس کرد که کیر سینا رو می خواد . حالا دیگه می تونست لبای سینا رو تحمل کنه . چند بار لباشو باز و بسته کرد . بوسه و لبای پسر رو همزمان با کیرش می خواست .. اون شستشوی مغزی به جریان افتاده بود . .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
پســــــــــــــــــــــــــــــران طــــــــــــــــــــــــــــــلایی ۷۷

نفس زدنهای نیره به سینا ثابت کرده بود که اون بیش از اونی که فکرشو می کرده داغ و حشری شد ه . همچنان لباشو می بوسید .. کیر همچنان به کس نیره چسبیده بود .. زن دوست داشت زود تر این کیر فرو بره توی کسش . این تابو زود تر بشکنه . این تردید زود تر در وجودش بمیره .. سینا حس کرد که نیره داره کسشو به کیر اون می مالونه . با این حرکتش اونم لباشو بیشتر رو لبای زن مماس کرد و سینه هاشو به سینه هاش چسبوند . دستشو به کیرش رسوند و اونو مثل یه موشک به سمت کس نیره هدف گرفت . حالا سر کیر رو طوری روی کس زن مذهبی قرار داده بود که با یه حرکت می تونست کیرشو بفرسته توی کس .. نیره فکرکرد که الان قلبش داره از جا در میاد . دیگه تحمل نداشت .. ضربان قلبش خیلی تند و شدید شده بود و سینا اینو به خوبی می شنید . -خیلی خوشگلی خانومی .. خیلی خوش گوشت و خوش بدنی .. این تن و بدن تو حالا حالا ها طالب داره . بهت نشون میدم طعم شیرین لذت و زندگی و هوس رو . حتی می تونی عاشق بشی و خودتو با عشق تسلیم مردی کنی که دوستش داری . فقط شوهرت نباید بفهمه .. سینا دوست داشت نیره رو تا به مرز جنون برسونه و بعد کسشو بکنه . دوست داشت از زبونش بشنوه که کیر می خواد . زن بازم کسشو روی کیر سینا حرکت می داد . -چیه دوست داری کیرمو بکنم توی کست . اگه می خوای بگو .. بگو حرف بزن .. زن دوست داشت پسر با یه حرکت کارو تموم کنه .. می خواست فریاد بزنه . بگه بسه دیگه انتظار .. بگه بسه دیگه تنش در آتیش هوس داره می سوزه .. تمومش کن .. ولی سرشو آروم تکون داد .. -کیرمی خوای ؟ نیره بازم سرشو تکون داد و این بار سینا خیلی آروم سر کیرشو فرستاد توی کس هنوز تنگ زنی که سی سال بود که یک سکس درست و حسابی هم نداشته .. کس نیره غرق عرق بود غرق آبهای هوس . با این حال خیلی تنگ و چسبون نشون می داد . نیره حرکت ملایم کیر رو در کسش حس می کرد . با این حرکت کیر انگار تمام افکار مزاحم و دست و پا گیر از اون دور می شدند . اون حالا فقط به خودش فکر می کرد . حتی داشت با خودش می جنگید که به زمانها و فرصتهای از دست رفته فکر نکنه . کیر سینا رو وقتی در انتهای کسش حس کرد دیگه متوجه شد که به آخر خط غم و آغاز شادی و آرامش رسیده . دستاشو دور گردن سینا حلقه زد . حالا اون خودشو کاملا تسلیم شده می دونست و دوست داشت با تمام وجودش خودشو در اختیارش بذاره .. یه حس خاصی درش بر انگیخته شده بود . احساس یک تازه عروسو داشت . با همون ضربه اول این احساس درش به وجود اومده بود . سینا ازش پرسید اگه پشیمونی بکو دیگه ادامه ندم . پسر می دونست جوابش چیه ولی می خواست این جوری جریان رو شیرین ترش کنه و پیروزی خودشو به رخ زن بکشه . نیره دستشو گذاشت پشت سر سینا و این بار لباشو به لباش بست و با یه بوسه داغ و جانانه به اون نشون داد که کسش می خواد و می خاره .. -اوووووووهههههه سینا ..عزیزم هرچی که می گفتی درست می گفتی . من می خوام . می خوام منو بکن . بکن .. چقدر کلفته .. چقدر حال میده .. چقدر اینو می خواستم و خودم نمی دونستم .. سینا سر و صورت و زیر گلوی نیره رو غرق بوسه کرده بود . بدنشو رو کس نیره حرکت می داد تا ذهنش همچنان مشغول لحظه های پر تنش هوس باشه .. -اووووووووخخخخخخ بکن .. بکن .. من کیر می خوام .. -نیره جون هیچ کاری بی حکمت نیست . شاید دیر کردی خیر کردی . این کیر جون داره . این کبر خستگی ناپذیره .-آخخخخخخخ آی گفتی .... آی گفتی .. آی گفتی .. بکن .. نشون بده .. بازم نشون بده .. ولت نمی کنم .. ولت نمی کنم .. -ببینم نیره جون یادت رفت چه سر سختی می کردی . -غلط کردم . بیجا کردم . خیلی اذیتت کردم . جبران می کنم . تو مال منی .. دوستت دارم . -خوشگله .. نکنه می خوای سی سال کم کاری یا بیکاری رو در سی ساعت فعالیت جبران کنی ..-اووووووفففففف تو می تونی .. تو می تونی . کسسسسسسم کسسسسسسسم از کیرت برمیاد . جوووووووون .. خیلی درازه .. خیلی کلفته .. -پس تو فیلم سکسی هم دیدی .. -نهههه چند تا .. تو اگه بخوای دیگه نمی بینم . کیرتو از همه شون کلفت تره .. -در زبون باز کردن که حرف نداره ... پسر این حرفو واسه این زد که می دید واقعا این نیره با همون ضربه کیری اول کاری شده بود و خیلی هم پر حرف و خوش صحبت . .... ادامه دارد ... نویسنده ..... ایرانی
     
  ویرایش شده توسط: shahrzadc   
زن

 
پســــــــــــــــــــــــــــــران طــــــــــــــــــــــــــــــلایی ۷۸

حالا پسر می تونست به خودش بباله که تونسته یه سر سخت دیگه رو رام کنه . دستاشو رو صورت نیره قرار داد و خیلی آروم نوارشش کرد . زن هیجان می خواست . دیگه به این فکر نمی کرد که سینا از پسرش کوچیک تره . به شوهر بیمار و ناتوانش فکر نمی کرد . -جوووووووون اوووووووخخخخخخ سینا جون .. اگه می تونی یه لحظه هم بی حرکت نشو تا من به تو بگم . سینا دیگه خبره شده بود . کردن زنای مختلف از نظر بدنی اونو توانا و پر زور کرده بود دیگه خیلی زود خسته نمی شد . فقط انزال زیاد ممکن بود اونو اذیتش کنه که اونو هم بعد از هر دوروز معمولا شیرین یک روز بهش استراحت می داد در صورتی که خودش می خواست و اونم در شرایطی که دوروز پشت سر هم جون کنده باشه و یکسره در حال حال دادن به زنی بوده باشه . سفتی و تازگی رو در بدن زیبای نیره به خوبی می دید . بدنی پر حرارت که التهاب اون تمومی نداشت . نیره از لحظه ای که تسلیم شده بود حس اینو داشت که کا رو به اوجی رسونده که تصورشو هم نمی کرده . بیا جلوتر خانومی .. پاهای زنو انداخت رو شونه هاش . هرچه بیشتر به نیره می چسبید اون احساس حرارت بیشتری رو می کرد . -اووووووووففففففف کسسسسسس من .. کسسسسسسس من .. اوووووخخخخخخ همش داره می پره .. کف دستشو گذاشته بود زیر نافش و با زیر شکمش بازی می کرد . حس کرد با این کارش می تونه به کیر سینا یه حرکت و جهت خاصی بده .. -جوووووووون عشق می کنم . زندگی می کنم باهات .. کسسسسم حالا می دونه باید چیکار کنه .. ولی فقط به تو کس میدم . تو خیلی با حالی .. -پسرای دیگه چی .. -نمی دونم به اونا عادت نکردم . نمی دونم با اونا باید چیکار کنم . من فقط تو رو می خوام . -حالا بیا عزیزم نیره جون . هنوز این یکی رو هضمش نکردی از کیر های دیگه حرفی نزن . -بیا عزیزم با این دستمال پارچه ای کسمو خشکش کن . خوشم میاد تو این کار رو برام انجام بدی .. منو یاد اول از دواجم میندازی . برای لحظاتی به فکر فرو رفت .به یاد شوهرش افتاد این که اون روزای اول چقدر از سکس و عشقبازی خودشون لذت می بردند .. بعد خیلی زود اون حادثه اتفاق افتاد . برای اولین بار بود که نیره حس کرد راجع به نتیجه عمل شوهره استرس نداره . حالا می دونست که یه سینایی هست که به اون برسه و لذت بده . با همه اینا گاه فیلش یاد هندوستان افتاده و شرم و حیای خاصی رو حس می کرد .. - هر طور که دوست داری می تونی با هام حال کنی . خوشت میاد ؟ خیلی ها بهم گفتن که اگه بدن خیلی تازه ای داری . ولی یه زن هر قدر هم بدنش خوش استیل باشه وقتی که سنش میره بالا دیگه اون شور و نشاط و اون جذبه اولیه رو نداره .. سینا بازم شگفت زده شده بود از این که این زن یهو بلبل زبون شده و حرفای کلاس بالایی می زنه . باید اونو عادت می داد که در هر شرایطی با کیر احساس راحتی کنه .کیرشو از کس بیرون کشید . نیره مثل دختر بچه ها ناز می کرد . -نهههههههه عزیزم چقدر زود ! -قربونت ! وقت زیاده . می تونیم به اندازه کافی با هم حال کنیم . حالا تو باید به اندازه کافی با خیلی از چیزایی که در زمان شما شاید به این صورت عمل نمی شده عادت کنی . ممکنه همیشه من نباشم . -مثلا چی ؟ سینا کیرشو به دهن نیره چسبوند و گفت حالا بازش کن و اونو فرو کن توی دهنت .. -نههههههه عادت ندارم . -بشر که به دنیا اومد به چیزی عادت نداشت . یواش یواش خودشو عادت داد . بذار توی دهنت خیلی مزه داره . همش داری به این فکر می کنی که همین تا چند دقیقه دیگه فرو میره توی بدن داغ و طالب کیر .. با لذت اونو می خوری . در واقع دهنت به نوعی نقش کس رو بازی می کنه . راستش نیره تا حدودی چندشش می شد .عادت به این کار نداشت . می ترسید عقش بگیره . سینا به خوبی متوجه این جریان شده بود .. -نترس کمکت می کنم . زهر که نیست .. -آهههههههه همین جور خوبه آروم آروم . نرم نرم . فقط گازش نگیر . با این کارت می تونی منو آماده کنی که یک کیر داغ و شق و هیجان زده رو فرو کنم توی کست . حالا که این طور شد یه کار دیگه ای می کنیم . یک مدل 69 تقریبا دراز کش رو روت پیاده می کنم که هم من کست رو ساک بزنم و هم تو کیر منو بخوری .. -یعنی این در سال شصت و نه مد شده ؟ سینا خنده اش گرفته بود . -نه حالا بهت میگم جریان چیه . یه نیم دور رو بدن نیره گشت و کیرشو طوری رو دهن اون قرار داد که سرش لای لاپای اون قرار بگیره .. با کس لیسی ملایمی که پسر واسه زن انجام می داد نیره بی اختیار دهنش باز شده و به دنبال کیر سینا می گشت تا اونو ساک بزنه .. حس کرد که این پسر جادو می کنه . ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
مرد

 
پســــــــــــــــــــــــــــــران طــــــــــــــــــــــــــــــلایی 79

نیره کیر سینا رو طوری ساک می زد که پسر در قسمت سر کیر احساس سوزش می کرد .. انگاری داشت اونو گاز می زد . می خواست یه چیزی بگه از این می ترسید حالا که زن داره حرکات سکسو یاد می گیره بهتره که تو ذوقش نزنه . با این حال گاهی هم کیرشو توی دهن نیره حرکت می داد و در مقابل گاز زدنهای اون عکس العمل نشون می داد تا متوجهش کنه که دردش گرفته ولی کس تازه و اما کمی تپل نیره رو داشت لیس می زد و می خورد .. -نیره حس کرد که خیلی سست شده ولی برای این که پیش سینا کم نیاره به کارش ادامه می داد ولی دلش می خواست حواسشو ببره پیش کسش . داغ شده بود . زبون و لبای سینا آتیشش زده بود . تمام وجودشو لذتی گرفته بود که حتی یادش نمیومد سی سال پیش هم این حالت براش پیش اومده باشه .. با خودش می گفت جبران می کنم . تمام این کم کاریها رو جبران می کنم . دیگه سختی نمی کشم . کسشو به دهن سینا می مالوند .. سینا حس کرد که نیره کمی ساکت شده و حرکتی هم برای ساک زدن انجام نمیده . متوجه شد که به اندازه کافی تونسته زنو سست کنه . کیرشو از دهن اون در آورد و بازم روبروش قرار گرفت . این بار لباشو رو لبای نیره گذاشت و زن دیگه کاملا تسلیم شده بود . با تمام وجودش و با هوس .. هوس و عشق به سکس .. دیگه پذیرفته بود که کارش تمومه و سینا کیرشو جلوی صورت نیره گذاشت .. -ببین این الان می خواد بره توی کست و.بعدش هم میره توی کون تپلت . نه نیار .. اما و اگر نداره . تو خیلی خوشگلی .. توا ز هر دختر جوونی که من تا به حالا دیدم جذاب تر و خواستنی تری .. سینا می دونست که با ایبن حرفاش می تونه نیره رو رام کنه . البته نیره خوشگل و خوش بدن و هوس انگیز بود ولی نه به اون اندازه که از تمام دخترا و زنایی که تا حالا دیده باشه بهتر باشه . نیره کیر سینا رو حس می کرد که داره با لبه های کس و دور و برش بازی می کنه . این برای چند مین باری بود که در اون روز از این کارا می کرد و نمی دونست که باید با این پسره چیکار کنه .. -نهههههههه زود باش زود باش .. حرصمو در نیار .. من می خوام .. -دیگه از وجدان برام حرف نزنی ها .. ببین الان کست داغ کرده و کیر من هم برشته شده . واسه تو .. واسه تو .. -راست میگی من مث دخترای جوون خوشگل و خواستنی و تو دل برو هستم .. -دوروغم کجا بود . مگه سرخی کیرمو نمی بینی . اگه اونو تا چند لحظه دیگه توی کست فرو نکنم می سوزه -تو که الان بذاریش توی کس من روغن کس من اونو می سوزونه -واااااااااا عجب تیکه های قشنگی می پرونی . درست داری میشی همون چیزی که از خیلی وقتا پیش باید می بودی . باز کن پاهاتو . می خوام لاپاتو .. اون لبه هاتو .. اون ناز کردناتو ... با این حرفاش زنو بیش از هر لحظه ای در اون لحظات حشری ترش کرد . سینا دیگه ترسید جریمه مالی شه . به اندازه کافی تونسته بود زنه رو داغش کنه . کیرشو فرو کرد توی کس .. خیلی نرم ولی بازم با همون سفتی دفعه قبل . کس هنوز نشون می داد باید هزاران کیلومتر دیگه کار کنه تا با سن نیره هماهنگی داشته باشه . -پسر پسر کسسسسم کسسسسسم .. سینا خودشو به جلو کشوند . کیرشو تند تر می کرد توی کس نیره و اونو بیرون می کشید .. زن هم از اون طرف خودشو بیشتر به بدن سینا می زد .. دست سینا رو گرفت و اونو به دهنش نزدیک کرد . از هوس زیادی دونه به دونه انگشتای سینا رو می لیسید . پسر هم می خواست همین کار رو با زن انجام بده ولی می ترسید که بازم حواس اونو پرت کنه . لیس زده شدن انگشتای دست سینا توسط نیره هوسشو زیاد تر کرده با هر مکش اون تیزی خاصی رو در کیرش حس می کرد . نیره حالا پاهاشو به دو طرف پرت می کرد . اون دیگه رفت به حالتی که فراموش کنه شوهر و پسر داره . سینا اون دستی رو که آزاد بود بالای کس قرار داد و اون قسمت از بر آمدگی کسو چنگش گرفته و با اون بازی می کرد . ورم کس در قسمت بالا و اوج گیری هوس نیره رو حسش می کرد . -خیلی خیس کردی .. این همه هوسو چه جوری سالها قایم کرده بودی -اووووووففففففف اووووووووههههههه سینا بزن بزن .. تند تر . دیگه قایم نمی کنم . دیگه هر کاری دلم خواست انجام میدم .-بده بده .. حالا کس بده بعدش کون بده .. در حق خودت داری ثواب می کنی . کی میگه حرامه ...... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
صفحه  صفحه 8 از 22:  « پیشین  1  ...  7  8  9  ...  21  22  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

پسران طلایی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA