انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 10 از 12:  « پیشین  1  ...  9  10  11  12  پسین »

مامان بخش بر چهار


مرد

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهـــــــــــــــــــار 90

داشتم فکر می کردم که چیکار کنم که به چند کار بیارزه . آخه من تا حالا این بچه بازیها یا مسخره بازیها رو که یکی به گردن یکی قلاده میندازه و اونو می گردونه و میشه ارباب و طرف میشه برده رو در چند تا از همین فیلمهای بی خود و بی هیجان سکسی دیده بودم .. بیچاره این سگ ها سر گردان شده بودند و در بلا تکلیفی نمی دونستن چیکار کنن . هر چند لحظه در میون هم واسه این که یه تمرکزی گرفته باشم بهشون می گفتم که پارس کنین .. پارس کنین . به این فکر می کردم که چیکار کنم که خشم و قدرت خودمو نشون بدم . رفتم طرف نریمان و گفتم تا می تونی اون زبون درازت رو در بیار و این کسمو لیس بزن .. میک بزن . با انگشتات روی کسمو بمالون .. وگرنه همون بلایی رو که سر اون دو تا در آوردم سر تو در میارم . به احترام ریش سفیدی که تیغ کردی زیاد کارت ندارم ولی این دلیل نمیشه که همین جور مفت مفت بذارم از چنگم در ری .
-آخخخخخخخخ بخور .. بخورششششش .. افسار سگها یعنی نورور و محجوبه در دستم شل شده بود .
-پسرا حواستون باشه این سگا فرار نکنن .
اسحاق : نه مادر جون .. اگه فرار کنن من یکی میشم کفتار و تیکه پارشون می کنم .
-اسحاق از طرف من وکیلی که یه استخون بندازی دهن این ماده سگ . فقط حواست باشه که استخونتو خردش نکنه .
-مادر گردنشو خردش می کنم اگه بخواد استخونمو گازش بزنه ..
اسحاق کیرشو با خشونت وارد دهن محجوبه کرد .. رفتم در گوشش گفتم عزیزم من میرم رو نوروز اونو غسلش میدم تو هم هر وقت حس کردی تانکرت پر شد دختراین نوروز خانو بشورش . به نریمان هم به این خاطر گفته بودم که کسمو بخوره و روشو دست بکشه که مثانه منو هم تحریک کنه و ادرارم جمع شه .. کسمو گرفتم طرف سر و صورت نوروز خاان .. شما دو تا .. نیما و ناصر پاشین این یه تیکه فرشو بزنین کنار اصلا جمعش کنین .. اگه شاشمو بپاشونم اونجا دیگه باید از بوی گندش خفه شم .. شما دو تا پسرام و محبوبه جون که به تو هم ظلم شده و می دونم که باید جزو گروه ما باشی . نریمان پدرته ولی در حق تو بد داوری کرده .. تو و اسحاق و احسان داور میشین . نریمان دهنشو باز می کنه . اون وقتی که من دارم رو سر و صورتشو می شورم این پیری باید دهنشو باز کنه و شاشمو بخوره .. دهنش باید باز باشه . اگه دهنشو بست جای اون و نوروز رو عوض می کنم . فقط در مواردی اونم برای دو ثانیه می تونه دهنشو ببنده که شاشمو خورده باشه می خواد اونو ببلعه .
نریمان : میشه نوروز , پسر گلم جور منو بکشه ؟
-من حرفی ندارم .
نوروز : پدر تو که خودت می دونی من ناراحتی معده دارم ترش می کنم .
-تو که همه غذاها رو می خوری .
-اون دفعه رفتم دکتر به من پرهیز داد .
-نوروز دروغ نگو.
-مدارک پزشکی من هست پدر!
-من تو رو می شناسم .. مقصر تویی که منو مجبور کردی اون جوری قضاوت کنم .
خوشم میومد که می دیدم این دو تا پدر و پسر این جوری با هم کل کل کرده همو دارن رسوا می کنن . خیلی بدم میومد از این که یکی قضاوت بد انجام بده و داوری ها رو ببره زیر سوال . البته اشتباهات داوری جزوی از داوریه به شرطی که عمدی درش نباشه و این دو نفر که داشتن علنا می گفتند که ما اعمال نفوذ کردیم .
-اشکان برو دو تا لیوان آب واسم بیار و یه لیوان چای ..
سه تا لیوان نوشیدنی رو هم خوردم .. چند دقیقه ای هم سرشونو گرم کردم تا این آب ها یه حدی رو اثر بکنه .پ
-بچه ها .. داورا آماده باشین .. یک دو سه .. نریمان خان دهنتو باز کن . اگه مرحله اول موفقیت آمیز نباشه دستور می دم یک ساعت بعد این کار تکرار شه ولی این بار فک بالا و پایین تو رو به زور نگهش می دارن و اگه چاک خوردی تقصیر خودته .. تازه به تو رحم کردم به احترام پیش کسوت بودنت تو رو سگ نکردم .
-ارغوان خانوم .. من سگتم .. سگ میشم . واق واق می کنم . غلط کردم ناداوری کردم .
-بسیار بیجا کردی . تخم مرغ دزد , شتر دزد میشه .. امروز این جا ناداوری می کنی فردا سر صندوقای انتخاباتی رای قلابی می ریزی توی صندوق . ریشه تو رو باید از همین جا خشکانید .
-دوباره یک دو سه ..
اشکان : وای مامان عجب شاشی ! دهن نریمان باز بود و سر و صورتش هم خیس شده بود . انگاری داشت به سر و صورت و دهن نریمان سیل می بارید . دهنش پر شده بود .
-بخورش نریمان ! دهنتو ببند شاشو بخور .. منتظری همه رو یک دفعه بریزی بیرون ؟ بخورش .
دهنشو بست و اونو خورد . خیلی هم زیاد بود . سرفه اش گرفت . نزدیک بود بالا بیاره .. واسه این که به مثانه ام فشار نیاد در همین حالی که داشت نوش جون می کرد بقیه آبو به صورت و موهای سرش پاشوندم و دیگه تمومش کردم . سزای داورا و اونایی که در انتخابات و داوری های خودشون تقلب و تخلف می کنن و اونایی که ازشون حمایت می کنن همینه .. حالا می خوان هر پست و مقامی داشته باشن فرقی نمی کنه . شاه باشن یا گدا باشن . کسی که اهل عدالت نباشه باید باهاش این رفتارو کرد .. ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهـــــــــــــــــــار 91

نریمان دیگه حسابی بوی گندش همه جا رو گرفته بود .
-اسحاق جون حالا تو کیرت رو از دهن محجوبه در بیار . رو صورت این خانومی و پدرش می شاشی .. حالا اگه رو هوا نخواستن که بخورن ایرادی نداره ما اونا و رو زمین آب بندی می کنیم .
-اطاعت میشه مادر . هرچه شما بفر مایید . من حرفی ندارم .
نوروز : من ناراحتی معده دارم .
-اتفاقا ادرار اسید معده رو تنظیم می کنه . البته در مورد شما اگه مستقیما میل کردی که چه بهتر .. وگرنه باید زمینو لیس بزنی . فکر کنم اون جوری میکرب داشته باشه . اینجا کسی زیست شناسی نخونده که بدونه کف زمین چقدر میکرب داره ؟
اسحاق دست به کار شد .
نیما : این قدر با زنم بد رفتاری نکنین . اگه من در مسابقه مردان برنده شدم می دونم تلافی اونو چه جوری سرشما در بیارم . حالتونو می گیرم .
-ببخشید نیما خان .. من برنده شدم و این دستورات قابل اجراست دیگه نگفتم که زن و پدر زن شما کاملا لخت شن و برن خیابون .. شما که این قدر ایثار گر هستید می تونین جور همسرتون یا باباشو بکشین .
محجوبه : نیما هر کاری که من بگم انجام میده . و حاضره بیاد جای من .
نیما : ارغوان خانوم حرف حساب میگه . دیگه دستورو باید اجرا کرد .
هر جوری بود طفره رفت که نیاد و جای همسرش قرار نگیره
-محجوبه خانوم بفر مایید شوهر آدم وقتی اهل خالی بندی باشه و الکی قربون صدقه آدم بره معلومه چی میشه دیگه . دیگه از این بهتر نمیشه ..
حسابی زده بودم توی خال . زن و مرد دو تایی شون برج زهر مار شده بودن . اونا رو سکه یه پولشون کرده بودم . دقایقی بعد دو تا سگ یعنی نوروز و محجوبه روی زمینو داشتن لیس می زدن . خونم به جوش اومده بود .. نکنه این پسرام ببازن . اگه بازی مردا رو اونا می بردن دمار از روز گار ما در می آوردن . با این بلایی که سر نوروز و نریمان و محجوبه در آوردیم و حقشون بود که با اونا این رفتار شه معلوم نبود که با ما چیکار می کردند .. دیگه یواش یواش باید شروع می کردیم . مسابقه مردا شروع شد .. مسابقه مردا به این صورت بودکه ما زنا باید قمبل می کردیم و در یک حالت زانو زده و تقریبا سگی روی زمین طوری می نشستیم که جفت سوراخای ما یعنی کس و کون به خوبی مشخص می بود . پنج تا زن بودیم . برای هر نفر در قسمت سوراخ کون ده امتیاز بیشتر از کس در نظر گرفتیم و دسته بندی هم کردیم . مثلا منیژه رو که از همه مسن تر بود در قسمتی قرار دادیم که از اون می شد امتیاز کمتری رو گرفت . شروعشو از منیژه قرار دادیم زن نریمان . برای کوسش امتیاز ده و برای کونش بیست امتیاز در نظر گرفتیم . بعد از اون من و منصوره و محبوبه چون زیاد اختلاف اون چنانی سنی نداشتیم در یه دسته قرار گرفته .. کون ما سی امتیاز و کس ما بیست امتیاز داشت .. و برای محجوبه که از همه کم سن تر بود و بیست سال داشت چهل امتیاز کون و سی امتیاز کس در نظر گرفتیم . مردا باید کیرشونو تیز می کردند و وارد یکی از این سوراخ ها می کردند . اینجا اختیار با مردا بود که از کدوم قالب کون و کدوم سوراخ استفاده می کنن . این یک ریسک بود . مثلا انتخاب منیژه که بالای شصت سال سن داشت و کس و کون گشاد بود می تونست یه امتیاز تضمینی داشته باشه . چون کیر باید با یک ضربه وارد می شد . در صورتی که کیر به تیر دروازه می خورد طرف باید صبر می کرد تا پنالتی بعدی . هر بازیکنی هم حق داشت از پنج ضربه پنالتی استفاده کنه . اینجا حسن انتخاب خیلی شرط بود . معلوم نبود ریسک تا چه حد ارزش داشت . طرف باید کیر خودش و سوراخ طرفو می دید . آیا کیری که به طرف کون محجوبه هدف گرفته میشه در ضربه اول می تونه ورود داشته باشه ؟ اینجا زنا باید درد شدیدی رو تحمل می کردند . ولی چاره ای نبود . شرکت کنندگان در این بازی باید بر آورد می کردند و استعداد خودشونو هم در نظر می گرفتن . اگه من مربی بودم به اسحاق توصیه نمی کردم که ضربه خودشو روی محجوبه وارد کنه . چون کیر اون کلفت بود و تازگی کس و کون محجوبه شابد در ضربه ناگهانی جوابگو نمی شد و اون وقت یک ضربه پنالتی به هدر می رفت . من براش مناسب بودم . دل تو دل مردا نبود . این مسابقه نمی تونست در شرایط آماده باش داور داشته باشه ولی می تونست به این صورت باشه به غیر از اونی که نوبت پنالتی زدنشه و اون زن قمبل کرده بقیه همه داور باشن و نظرشونو بدن ..
اسحاقو کشیدم گوشه ای وو ازش پرسیدم استرس داری ؟
-نه مامان این حرفا چیه.
-کون منیژه رو می تونی ازش امتیاز بگیری و امتیاز کامل ولی فکر نکنم برای قهرمانی کافی باشه .
-به نظرت باید چیکار کنم .
-اینجا شده شبیه مسابقه وزنه برداری . من جات بودم صبر می کردم اول اونا محجوبه رو انتخاب کنن . تو با امتیاز متوسط شروع کنی بهتره . مثلاکیرت رو فرو کنی توی کون من یا منصوره ..که نه سیخ بسوزه نه کباب .
-مادر دعام کن .. دعام کن .
-من به تو ایمان دارم .. .. ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهـــــــــــــــــــار 92

دلم برای بچه هام می سوخت . نفر اول نیما بود که خواست از زنش شروع کنه .. منصوره مادر زن نیما رفت طرفش . کیرشو گذاشت توی دهنش تا اونو تیزش کنه . افشین : مامان این جزو دوپینگ حساب نمیشه و این که خلاف مقررات باشه ؟
-نه عزیزم . اون داره کیرشو شق می کنه و هیچ تخلفی در کار نیست ..
باید عدالت وانصاف رعایت می شد واز نظر من این کار خلاف نبود .
-افشین جان نوبت تو هم که شد من می تونم برات این کارو بکنم .
-اگه خودتو بخوای مورد امتحانم باشی چی ؟
-عزیزم این قدر استرس نداشته باش . یه چیزی میشه . این جا که نمی خوان مدال طلای المپیک بدن . که در مسابقه قبلی محجوبه داشت خودش جر می داد ..
نفسها در سینه ها حبس بود . نیما کیرشو به طرف یکی از سوراخای زنش هدف گرفته بود . محجوبه خانوم چلسی بود . چهل امتیاز کون و سی امتیاز کس داشت . اون اگه همون اول کون زنشو آتیش می کرد و حتی به اندازه کله کیر هم می ذاشت توی کون می تونست چهل امتیازو بگیره .. نیما یه حرکت و یه فشار روبه جلویی رو پیاده کرده و با ضربه پنالتی اول نصف کیرشو فرو کرد به یکی از سوراخای محجوبه . این کارو طوری با سرعت انجام داد که اولش نفهمیدم توی کون رفته یا کس ولی مشخص بود نصف کیر رفته بود جلو و توی کس قرار گرفته بود . نفسی به راحتی کشیدم . یک سی امتیازی دشت کرده بود . اون سی امتیاز گرفته بود . .. نفر بعدی افشین بود ..
-مامان من برم روی کدومشون .
-عزیزم تو که این قدر استرس داری عیبی نداره فعلا به فکر این باش که در عرصه رقابت باقی بمونی .. حتی اگه از نیما عقب باشی . یه دستی بر سر کون منیژه بکش و قلق گیری کن .. ببین چه جوره .. تو اگه کونشو بزنی بیست امتیاز می گیری ولی ده تا عقبی . در عوض برای حرکات بعدی روحیه می گیری ..
اسحاق اومد جلو ..
-مامان من اگه کونتو بزنم با امتیاز نیما مساوی می کنم .
-چرا کس محجوبه رو نمی زنی .
-راستش می ترسم اون یه حرکتی از خودش بکنه یه توطئه ای ..اون وقت شما هم که تازگی ها واسه این که کلاس بذارین و بقیه بدونن که عدالت چیز خوبیه همش از عدالت میگین و اونا اگه یه اقدام خصمانه هم بکنن رای رو به اونا میدین .
-اسحاق انتظار این حرفو ازت نداشتم .
-ببین مامان اون زمان که من دارم پنالتی رو به طرف سوراخ محجوبه می زنم اگه اون حرکت کنه طوری که شما متوجه نشین یا نتونین کاری انجام بدین تکلیف من چیه -هیچی تکلیفت اینه که دیگه این قدر در مورد مامانت قضاوت بد نداشته باشی .
در همین لحظات افشین که داشت با سوراخ منیژه بازی می کرد نیما اعتراض کرد .. اما در این جا دوباره من بودم که شروع کردم .
-ببخشید نیما خان قلق گیری هیچ اشکالی نداره . پسرم می خواد هدف رو ارزیابی کنه . در هر صورت مادر بزرگ خانومت امتیاز کمتری میده و افشین تازه اگه کونشو بزنه ده امتیازازت عقبه ..
رو کردم به اسحاق و گفتم دیدی پسرم من بخور کسی نیستم . با حرف منطقی همه رو راضی نگه می دارم .
منیژه قمبل کرده بود . رفتم جلو کیر پسرم افشینو توی دهنم می گردوندم . از بس نگران بود طول کشید تا شق شه .. یواش بهش گفتم عزیزم بذار توی کونش .. گشاده -مامان میگن تیراندازی که می کنن باید یه خورده مغرب و سمت چپو در نظر داشت و با گرایش به اون سمت هدف گرفت .
-افشین جان تیراندازی با کیر اندازی فرق می کنه . تازه اونجا قلق هم داره . تو اگه این جا بخوای چند میل انحراف به چپ داشته باشی می زنی به انتهای قاچ یا برش کونش که میشه تیر دروازه .. مستقیما سوراخو هدف بگیر .. با توجه به این که تمام کیر ها خودشون انحراف دارن می تونی ته کیرت رو دست داشته باشی اونو بفرستی منیژه هم دل تو دلش نیود .. افشین هم حمله رو شروع کرد .. کیرشو به طرف سوراخ بالا هدف گرفت و آخ که چه ضربه ای بود! سر کیر افشین و دو سانت بعد رفت توی کون منیژه
-آآآآآآآآآآآآآآآآخخخخخخخخخخ هلاک شدم .. پاره شدم ..
پیرزن رو زمین ولو شد کیر افشین در اومد ولی امتیازشو گرفته بود .
-مامان نمی دونی چقدر خوشحالم .
محجوبه : بازخوبه که از شوهرم عقبی . من رو قهرمانی نیما شرط بندی می کنم . اصلا تحویلش نگرفتم که چی داره می گه . محل سگ هم بهش نذاشتم . دیوونه عوضی . احمق بی شعور . هنوز هیشکی هیشکاری نکرده اون داره شرط بندی می کنه . باید در این مسابقه هم روی اونا رو کم می کردم . خلاصه هرکی میومد و یه ضربه ای می زد و می رفت ..
منصوره : میگم اگه ما سرعت پنالتی زدنها رو زیاد ترش کنیم بهتره . این جوری مسابقه چند ساعتی طول می کشه .
-بد فکری نیست ..
نگران اسحاق بودم که ضربه اولشو می خواد به کجا وارد کنه ..
-مامان من می خوام بذارم توی کونت . کون تو و کس محجوبه سی امتیازیه .
-من می ترسم .. آخه کونم الان خشکه .. می ترسم در ضرب اول تا سرکیرت نره اون داخل .. درمورد روغن کاری کون هم حرفی به میون نیومده که جزو دوپینگ حساب میشه یا نه .. ولی یه کاریش می کنم .. دیگه کسی که نمی تونست مزاحم دستشویی رفتن من شه ..
رفتم و سوراخ کونمو قسمتی از داخلشو طوری روغن مالی کردم که دیگه از بیرون نشون نمی داد . وقتی هم بر گشتم واسه این که اذهانو برش گردونم به سمت دیگه اینو عنوان کردم که برای جلو گیری از درد احتمالی برای زنا مخصوصا در ضربه های وارده به کون , کیر رو میشه چربش کرد که مورد موافقت اعضا مجلس قرار گرفت . اسحاق هم این کارو رو کیرش انجام داد. زانو زده قمبل کرده بودم . دو طرف کونمو نگه داشته بازش کردم .. ضربه اسحاق درست رو سوراخ کونم نشست و طوری فرو رفت توی کونم که جای حرف و حدیثی باقی موند .. و این یعنی سی امتیاز برای اسحاق ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهـــــــــــــــــــار 93

-اسحاق من به تو افتخار می کنم . نمی دونی که چقدر سخته آدم کیرشو یه ضرب فرو کنه توی کون .
نیما : اگه اون کون گشاد باشه کاری نداره .
نمی دونستم چی جوابشو بدم . فقط لبامو می جویدم .
-جوجه رو آخر پاییز می شمرن .
اسحاق خونش به جوش اومده بود . منو به گوشه ای کشید و گفت مامان اگه اجازه میدی حسابشو بذارم کف دستش . اون روش زیاد شده . نمی دونم چی داره میگه .
-عزیزم این همون چیزیه که اون می خواد . تو با خونسردی به کارت ادامه بده . شما هشت تا مرد هستین ولی فکر می کنم رقابت اصلی بین تو و نیما باشه . اون تنها کسیه که می تونه تو رو شکست بده ولی تو توانشو داری که اونو ببری . کیرت کلفتی خاصی داره که در این جا یه خورده به ضرر تو عمل می کنه . تو اگه می تونستی از محجوبه امتیاز می گرفتی خیلی خوب بود . ولی ضربه به کون محجوبه رو می تونی بذاری برای دفعه آخر و این که ببینی شرایط امتیاز بقیه به خصوص نیما چه طوره .
یکی از خوبی های این مسابقه این بود که توافق کرده بودیم که هر مردی که دوست داره به دفعات می تونه از هر زنی استفاده کنه و اصلا می تونه از زنی هم استفاده نکرده که امتیاز ازش بگیره .. یعنی اسحاق می تونست شانسشو هر پنج بار رو من آزمایش کنه که من این طور صلاح نمی دونستم . مثل یک مربی داشتم به اون فر مان می دادم . به بقیه بچه هام هم توجه داشتم . باید امتیازات رو به خوبی حساب می کردیم . امتیاز نفرات رو با نفر اول مقایسه کرده و اگه می دیدیم اون طرف دیگه نمی تونه برسه اونو حذف شده حساب کرده تا در وقت صرفه جویی شه . که البته در سه دور اول حذفی نداشتیم . نریمان و نوروز و ناصر در دور سوم حذف شدن . احسان و اشکان و افشین هم در پایان دور چهارم حذف شدن . یعنی ضرورتی نداشت که پنالتی پنجمو بزنن . مونده بودن اسحاق و نیما .. همون حدسی که من می زدم . اونا فعلا امتیازشون کاملا مساوی بود .. اولش قرار بود در شرایط مساوی بازیکنان به پنالتی کشی های خودشون ادامه بدن ولی این یه تیکه رو شبیه مسابقه کشتی در آورده بودن که در شرایط مساوی اگه بازیکنی امتیاز فنی بیشتری گرفت اون برنده باشه . و امتیازی روکه مردا ازکون می گرفتن فنی تر حساب می کردند . در این حالت نیما برنده بود . اون ده امتیاز کون بیشتر داشت ولی در کس اسحاق ده امتیاز جلو بود .. در مرحله پنج اسحاق باید ضربه ای رو انتخاب می کرد که بتونه خودشو به نیما برسونه .. اگه نیما کون محجوبه که زنش باشه رو می زد دیگه برنده بود و اسحاق به هیچ وجه نمی تونست بهش برسه .. رفتم جلو اسحاقو دلداریش دادم .
-نترس پسرم روحیه خودت رو ضعیف نکن . باختیم به درک . گردن که نمی زنن . چنین است رسم سرای درشت .. گهی پشت به زین و گهی زین به پشت . ما تا حالا دستور می دادیم حالا اونا دستور بدن .. سعی کن بی خیال باشی . خونسردی خودت رو حفظ کنی ..
نیما انتخابی منطقی انجام داد . اون احتمالا کون منو برای ضربه آخر انتخاب کرده بود . در اون شرایط پسرم برای برنده شدن مجبور بود کون زنشو بکنه .. جالب این جا بود که تمام بازیکنا نفری یک بار ضربه شونو به کون محجوبه وارد کرده بودن تمام اونا با خطا روبرو شده بود . اگه نیما سی امتیاز از من می گرفت اسحاق چاره ای نداشت جز این که کون محجوبه رو که یک بار از زیر کیرش در رفته دوباره هدف قرار بگیره . دل تودلم نبود . نفسها در سینه حبس شده بود . چه کیفی داشت اگه این ضربه با خطا مواجه می شد کیر نیما توی کونم نمی رفت ..
آخخخخخخ نههههههه واااااایییییییی کونم کونم ... اوووووخخخخخ دلم دلم ... چند سانت از کیر نیما یه ضرب رفت توی کونم . درد شدیدی رو دلم رو کونم در تمام بدنم نشست . روحیه ام ضعیف شده بود .. بر و بچه های خونه همسایه کف می زدند و شادی می کردند .
محجوبه : این دفعه نوبت ماست که حال شما رو بگیریم ..
-من که حال شما رو نگرفتم . اینا همه فانتزی های سکسه .. ولی هنوز مسابقه تموم نشده ..
نیما رفت طرف محجوبه . کون زنشو از وسط باز کرد .
-این از بس تنگه می خوام ماچش بدم نمی تونم .
ولی به هر کلکی بود یه ماچ کوتاه از سوراخ کون محجوبه برداشت .
-فداش شم که همین منو برنده می کنه ..
رفتم طرف اسحاق .. روحیه نداشت ..
-عزیزم ناراحت نباش .. کی فکرشو می کرد آلمان ضعیف و بی بر نامه در سال 74, هلندغول و افسانه ای بی نظیربا بازیکنانی مثل یوهان کرایفو ببره ..کی فکرشو می کرد ایران به جام جهانی 98 راه پیدا کنه .. کی فکرشو می کرد ایران جزو شش تیم برتر والیبال دنیا شه ؟ ببین عزیزم اگه می خوای برنده شی چند نکته رو در نظر بگیر .. بیرحم باش . دلت نسوزه . اینجا رو با سکس اشتباه نگیر که بترسی طرفت دردش بیاد . تو باید دردش بیاری . سر کیرت رو روغن بمال .. وقتی اون لحظه ای که تماس اولیه ات بر قرار شد بدون مکث به راهت ادامه بده . اصلا فرض کن کیرت در فضا داره حرکت می کنه . به حرکت سرعتی خودت ادامه بده . کون محجوبه هم بار ها گاییده شده پس کون قفل شده ای نیست . هیچ کونی قفل شده نیست . فقط به استارت توجه کن .. خیلی سخته ولی می تونی . تو می تونی اعتماد به نفس داشته باش .
-مامان من فقط می خوام روی اونا رو کم کنم . نیما و محجوبه و خونواده اونا خیلی کری می خونن .
-ما لیاقت خودمونو در میدان عمل ثابت می کنیم .
نفسها در سینه حبس شده بود . اسحاق لبخندی زد که می خواست نشون بده خونسرده.
-محجوبه به نظرم انصراف بدی و کیر خودت و کون منو به درد نیاری بهتره ..
-اعتراض دارم . رو اعصاب پنالتی زن نباید راه بری ..
نریمان : اعتراض وارده ..
محجوبه ساکت شد . اسحاق شلیک کرد .. کیر سه چهار سانتش محو شده بود .. نعره ای که محجوبه کشید فکر کنم تا چند صد متر اون طرف خونه هم رفته باشه . صدای کف زدنهای برادران اسحاق نشون می داد که اون موفق شده .. اون طرفی ها می گفتن که کیر خطا رفته.
-بیایین همه تون بیایین ببینین . کیر طوری رفته توی کون محجوبه که اسحاق می خواد اونو بکشه بیرون در نمیاد .
محجوبه نیم خیز کرده بیهوش شده بود . همه رای به پیروزی اسحاق دادند . من و احسان از اون صحنه فیلم گرفتیم که بعدا دبه در نیارن .. محجوبه رو زمین ولو شده بود و داشتن به سر و صورتش آب می زدند تا اونو به هوش بیارن . اسحاق از خوشحالی اشک می ریخت و می گفت مامان تو بهترین مربی دنیا هستی... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
زن

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار ۹۴

-مادر تو یک قهرمانی . تو اگه نبودی راهنمایی های تو نبود من چیکار می تونستم بکنم .
-اسحاق جان من نقش یک مربی فوتبال را داشتم تو تا خودت اون آمادگی رو نمی داشتی نمی تونستی کاری انجام بدی . ماریو زاگالو برزیل رو در جام جهانی 1970 قهرمان کرد اما همین شخص واسه تیم کویت نتونست کاری بکنه و کار به جایی رسید که تیم دوم ایران هم در مقدماتی جام جهانی 78 کویت رو شکست داد .
-مامان تو اینا رو از کجا می دونی ..
-یک مربی باید همه اینا رو بدونه .
-بچه ها به هوشش بیارین . اگه هوش نیومد به اورژانس و آمبولانس زنگ بزنین که بیان اونو ببرن .میگن زنی در اثر اصابت یک کیر کلفت راهی بیمارستان شد . ولی خب کون تنگی داشت .
خونواده نوروز خان رنگ به چهره نداشتن . رو محجوبه که داشت چشاشو باز می کرد خم شدم . منصوره رفت سر وقت دخترش .
-عزیزم حالت خوبه ؟ اسحاق خیلی بیرحمی .
- منصوره خانوم من خارج از مقررات رفتار نکردم . حکمتی بود که این تیر یا همون کیر به هدف بشینه و ما رو سیاه نشیم .
منم رو کردم به نیما گفتم : آقا پسر یادت باشه چی بهمون گفتی .. می خواستی جبران کنی ؟ این قدر به خودت نناز . سعی کن در زندگی طوری رفتار کنی که از شکست سر افکنده نشی . بتونی قبولش کنی و پیروزی تو رو مغرور نکنه یک آدم همیشه پیروز نیست . زندگی فراز و نشیب زیاد داره . اگه می خوای همیشه پیروز باشی همیشه عاقل و هوشیار باش اما خیلی کم پیش میاد که یه آدم همیشه هوشیار و عاقل باشه .
محجوبه با آه و ناله از جاش پا شد ..
-این دیگه چی بود ..
افشین : گرزگران بود کیر داداشم .
احسان : کیر رستم بود .
اشکان : اگه در شرایط عادی بخوری که این جوری نیست که بخواد جرت بده . محجوبه : فکر نکنم تا یه مدتی بتونم بشینم .
-دستات که کار می کنه بخوای به دستورات اسحاق گوش کنی و انجامش بدی ...
-در حد توانم باشه خیلی راحت این کارو می کنم . منو از چی می ترسونی ..
-از همون چیزی که تو ما رو در تئوری می ترسوندی . حالا ما در عمل تو رو می ترسونیم . شما خانوما هم خوب برای ما شاخ و شونه می کشیدین . البته محبوبه جونو چون اذیت کردین اون تا حدودی از ما حمایت کرده دستش درد نکنه ..
محجوبه : عمه مزدور خائن ..
محبوبه : خجالت بکش حقته که خودم حالتو بگیرم . حیف که کون درد رو بهونه می کنی تا از زیر جریمه سنگین در ری . فکر کنم اگه مشکلت هم رفع شده باشه خودت رو به درد می زنی تا بتونی از دست ما خلاص شی . ولی این رسمش نیست .
-بازم از این مسابقات بر گزار می کنیم . این جوری نیست که هیچوقت برنده نشیم .
-ولی تو باید درس اخلاق رو از خونواده ارغوان خانوم یاد بگیری ...
اسحاقو که هنوز غرق در شوک پیروزی بود کشوندم گوشه ای و دستور اولین مرحله رو بهش دادم .
- محجوبه یک خیار میدم به دستت . تا اونجایی که جا داره اونو فرو می کنی توی کون نیما ..
محجوبه نگاه عجیبی به خیار انداخت ..
-نترس کلفت نیست ولی خیلی سفته . فکر نکن می تونی کمر خیارو از وسط نصف کنی و توی کون شوهرت گیر کنه . این خطر ناکه ..
نیما رنگ و روش زرد شده بود .
-خیلی درد داره من چه جوری تحملش کنم .
-همون جوری که ما زنا اونو تحمل می کنیم .
-می تونم خیار رو به روغن آغشته کنم ؟
-ایرادی نداره . حتی می تونی کون شوهرت رو هم روغن مالی کنی .
-من یادم نمیاد تا حالا چیزی داخلش فرو کرده باشم.
-از یه جایی باید شروع کن نیما جان . نیما یه استیل سگی به خودش گرفت و کونشو به دو سمت بازش کرد ..
-محجوبه سوراخو می بینی ؟
-آره مگه تو بدون سوراخی ؟
-خیلی ریزه من می ترسم .
-مرد باش . به این فکر کن که زنت چند دقیقه پیش چه دردی رو تحمل کرده . یه نگاه به کیر اسحاق و کلفتی اون بنداز و یه نگاه هم به این خیار . اگه جای این خیار کیر اسحاق بخواد از این مسیر بره تو می تونی اونو تحمل بکنی ؟
خیلی خنده دار بود . محجوبه که نوک خیارو گذاشت رو سر سوراخ کون شوهرش اون یه لحظه خودشو عقب کشید .
-آخخخخخخخخخ دردم اومد .. کونم پاره شد ..
-نیما جون من هنوز کاری نکردم . فقط یه تماس کوچیک داشت . نگاه کن خیارو دارم طوری با کونت بازی میدم که فکر کنی داره قلقلکت میاد .
این بار دیگه محجوبه یه فشاری به این خیار قلمی آورد و اونو تا نصفه فرو کرد توی کون شوهرش .. گوشامونو داشتیم تا از دست این جیغ کشیدنهای نیما کلافه نشیم ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
مرد

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهـــــــــــــــــــار 95

نیما عین سگ زوزه می کشید و من لذت می بردم .. اسحاقو کشیدم به گوشه ای و گفتم هر گزاز پیروزی بر دشمن مغرور نشو . به یاد داشته باش که ممکنه شکست برای تو هم باشه . اما انسانی که از شکستش هم پند بگیره همیشه پیروزه ..
-میگی حالا چیکار کنیم .
-تا دلت بخواد به اینا دستور میدیم .
-نیما جان به اندازه کافی پذیرای درد شدند .. حالا از پسرای گلم درخواست می کنم که تشریف بیارن و به هر نحوی که صلاح می دونن با محجوبه خانوم حال بفر مایند . البته عذر می خوام من نباید بگم . نظر قهرمان کیر طلایی مسابقه اسحاق جان شرطه -خواهش می کنم مادر جان هر چه شما بفر مایید کاملا درست و بر حقه . آروم زیر گوشش گفتم اسحاق تو بگو . منظورمو گرفتی ؟ سه تا کیر توی دو تا سوراخ ..
-باشه مامان
محجوبه : چی داری به این بچه ننه بی اختیار میگی ؟
-همین بچه ننه بچه بابای تو رو آقای تو روشکست داده . کیر همین بچه ننه بوده که توی بچه ننه ناز نازو رو به غش کردن انداخته ..
محجوبه رو اگه کارد می زدی خونش در نمیومد . خیلی حال می داد که اونو این جوری می دیدم . به من لذت می داد .
اسحاق : احسان و افشین و اشکان شما دو تا تون کیرتون رو فرو می کنین توی کون محجوبه و یکی هم می ذاره توی کسش .
محجوبه : نه این عادلانه نیست .
-این کار نشد نداره . خیلی راحت هم انجام پذیره . پس طفره رفتن از اون بی خوده . ما از اول هم قرار گذاشتیم که اگه کاری میشه که انجامش بدیم و نشد نداره انجامش بدیم . پس مخالفت الکی تاثیری نداره . من که از شما نخواستم برای من چشمه آب حیاتو بیارین . این جوری سوراخ کون محجوبه خانوم به اندازه ای از گشادی می رسه که آقا نیما از این به بعد راحت تر می تونه کیرشو فرو کنه داخل اون .
احسان رفت زیر بدن محجوبه , افشین هم ایستاده کیرشو با فشار فرو کرد توی کون زن نیما . نیما اومد جلو محکم جلوی دهن زنشو گرفته بود که اون جیغ نکشه .
-داداش اسحاق واقعا شاهکار کردی که اون کیر کلفت رو یک ضرب کردیش توی کون این زن . من دو ضربشو هم به زور کردم .
نیما : با زنم مدارا کنین . اون هنوز در شوک ضربت اسحاقه ..
اشکان هم پاهاشو از دو طرف پهلو های محجوبه رد کرد و روش سوار شده کیرشو از بغل کیر داداشش فرو کرد توی کون محجوبه ولی واسه این که در نیاد زیاد حرکت نمی داد . در عوض احسان کیرشو توی کس حرکت می داد و افشین هم که ایستاده و از رو برو کیرشو در کون محجوبه مستقر کرده بود یه حرکتایی انجام می داد .
نیما : زنم گشاد شد .
-ببینم پسر مگه می خوای اونو ببری موزه نگهش داشته باشی که تنگ بمونه ؟ الان خیار توی کون تو همین جور مونده . در مرحله بعدی هویج و بعد موز و بعدش بادمجون فرو می کنیم توی کونت . کون تو هم ممکنه گشاد شه . اتفاقا این جوری بهتره عمل دفع بهتر انجام میشه .
اسحاق که باید دستور می داد رو کرد به من و گفت مامان جان جسارت میشه اگه امکان داره من به شما تفویض اختیار کنم که هر کاری رو که دوست دارین انجام بدین؟
-عزیز دلم دستور بده تو برنده شدی ..اگه امکان داره حالا موز و بعد هویج و بعد بادمجونو توی کون نیما جون وارد بفر مایید که با باز شدن کون شاید زبونشون بسته شه . این زن و شوهر حسابی از سوراخ گشاد شن و به اندازه کافی حال کنن .
خیار هنوز توی کون نیما مونده بود . اونو کشیدم بیرون و هویج رو که کمی کلفت تر و دراز تر از خیار بود کردمش توی کون ..
-این قدر از مردای کونی بدم میاد که نگو و نپرس . نیما جون همش از این می ترسم که یه وقتی با این اقلام حال کنی و اون وقت کونی شی . اگه این جوری شه من دیگه زیر کیر تو نمی خوابم .
چند تا محکم به کون نیما زدم و هویج رو به جای خیار کردمش توی کون ..
-منصوره جون .. شنیدم که هویج ویتامین آ داره برای چشم خیلی خوبه . شما می تونین اون قسمت از هویج رو که از کون نیما جون بیرون مونده گاز بزنین و میل کنین . فقط مراقب باشین زیاد نخورین که یه وقتی ممکنه به اندازه ای توی کونش جا بمونه که نشه بیرون کشیدش . فقط یک نفر بیاد گاز بزنه ببینم چه جوری می خوره .. پس کسی نمیاد . مثل این که خودم باید دهن به کار شم .
یه گازی به این هویج زدم که یارو یه تکونی به خودش داد .
-پسر من که اونو هلش ندادم به طرف جلو نترس .. ادامه دارد .. نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهـــــــــــــــــــار 96

-منصوره جون حالا که هویجو گازش نزدی می تونی کیرشو گاز بزنی . بیا از این طرف .. آها حالا شد یه چیزی . ته بیضه های دامادت رو می گیری توی دستت . کیر شل شده و ترسیده و لرزیده شو می ذاری توی دهنت . این جوری خیلی حال میده ..
منصوره کیر شوهر دخترشو گذاشت توی دهنش ولی از اون طرف محجوبه رو حسابی آب بندیش کرده بودیم . احسان داشت کونشو می کرد .
-حیف که یه مرد دیگه نمی تونه بیاد این جا و کنار احسان جون و کیرشو فرو کنه توی کون محجوبه ..
صحنه جالبی می شد دوتا کیر توی کون و دو تا داخل کس .. ولی عیبی نداره .. اسحاق جان دور بین دستت باشه .. آها اینم یه موز با حال از بغل کیر پسرم اونو فروش می کنم داخل کون محجوبه ..
رو کردم به عمه محجوبه ..محبوبه خانوم که برادر زاده اش در مسابقه قبلی حالشو گرفته بود و حقشو خورده بود ..
محبوبه : اجازه دارم خودم با دستای خودم این موز رو نثار کون پر فتوح برادر زاده خوشگلم بکنم ؟
-بفر مایید صاحب اختیار و صاحب خیارید یعنی این خیار رو هم می تونی وارد کونش بکنی ..
محبوبه یه خیار قلمی و یه موز متوسط گرفت توی دستش . موز رو فرو کرد توی کون و خیار رو هم از بغلای کیر افشین و اشکان گذاشت توی کس برادر زاده اش ..
-آها تازه شد یه چیزی ولی فکر کنم اگه همین جوری پیش بریم سری های بعد کردن کوس و کون محجوب جون امتیاز منفی داره . من و پسرا و محبوبه زدیم زیر خنده ...
-ببینم منصوره خانوم ما چیکار می کنه ؟ الان یه مسابقه میذارم بین جفت زن و شوهر . زن کیر شوهرو می گیره توی دستش و به حالت جق زدن حرکتایی رو از خودش نشون میده و آب مردو خالی می کنه و همه رو می خوره . جایزه برنده اینه که دیگه کاری به کارش ندارم ولی اون یک جفت بازنده رو براش یه فکرایی می کنم . زوده که از گردونه خارج شن .
منیژه داشت با نریمان شوهرش ور می رفت و منصوره و نوروز هم پیچیده بودن به پر و پای هم . محجوبه و نیما هم که به حال خودشون بوده و کاری کرده بودم که محجوبه ای که زیر کیر سه تا پسرام قرار داشت بچسبه به نیما ونیم نگاهی هم به کیر شوهربیجانش داشته باشه . اسحاقو می دیدم که یه گوشه ای وایساده وداره فکر می کنه حرکات بعدیش چی باشه و چه جوری حال اون دسته و گروه رو بگبره . کل کل منیژه و نریمان خیلی خنده دار بود .
منیژه : صد بار بهت گفتم یه چیزی بخور این لعنتی رو تقویت کن که از دو نفر عقب نمونیم ..
نریمان : به جون تو و به جون همون نوروزی که الان داریم تلاش می کنیم اونو ببریم و خودمون خلاص شیم قسم که من هر کاری که از دستم بر بیاد انجام میدم .
خیلی دلم می خواست که این دو تا خلاص می شدند ..
-آخ .. آخ یه خورده دیگه .. دستتو با یه چیزی چربش کن کیرمو بمال داره میاد ..
نوروز که حواسش رفته بود پیش پدر و مادرش گفت
-بابا دوپینگ نکن ..
اسحاق : ایرادی نداره این دوپینگ حساب نمیشه ..
نریمان : داره میاد داره می ریزه . منیژه اومد اومد ..
همچین با شوق و ذوق می گفت آب کیرم اومد که انگاری نماینده ایران در کمیسیون هسته ای از اجلاس بر گشته باشه . منیژه با شوق و ذوق سرگرم لیس زدن و خوردن این آب شد ..
-آخ بخور نوش جونت . هیچوقت این جوری با کیف نخورده بودی ..
خوردن آب کیرکه تموم شد منیژه لب باز کرد و گفت من کی تا حالا از اینا خورده بودم که این جوری نخورده بودم ؟ هر کی ندونه و بشنوه فکر می کنه تا حالا چقدر تشنه منی تو بودم ..
منصوره دو دستی زد توی سر شوهرش و گفت خاک توسرت حالا باید توی دور بمونیم و هر کاری که اونا دلشون خواست انجام بدیم .
اسحاق به نریمان و زنش گفت برده های من شما آزادید .. کیرشو گرفت سمت منصوره و گفت باز کن دهنتو .. باز کن تا به این شوهرت نشون بدم آب آوردن چه طوریه . یک قطره هم نباید حروم شه . مواظب باش اگه سرفه ات گرفت یک قطره شو هم ریختی زمین تو رو درازت می کنم که با زبونت همونجا رو بلیسی .
کیر اسحاق شده بود به کلفتی شلغم کلفت .. مادر به قربونش .. خیلی دلم می خواست همونو خودم میذاشتم دهنم ولی منصوره باید تنبیه می شد . یه خورده روغن زیتون آورده اونو رو کیر پسرم مالوندم
-اوخ مامان دست که روش می کشی آبش می خواد بریزه ..
-منصوره نوش جونت . آب کیر پسرم درمانی و شفا بخشه . نیت کن بخورش . خیلی حال میده . شوهرت که عرضه شو نداشت توی دهنت خالی کنه . حالا بیا و ببین ..
اسحاق کیرشو فرو کرد توی دهن منصوره و طوری هم سرشو میون دستاش گرفت که هر لحظه فکر می کردم گردنش می خواد بشکنه . ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
زن

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار ۹۷

جووووووووووون اسحاق کیرشو طوری فرو کرده بود توی دهن منصوره که یارو داشت بالا می آورد .
-همینه همینه قدرت پسرام همینه ..
اسحاق : میکش بزن جنده .
نوروز : حق تو هین کردن نداری ..
-نوروز جان حرکاتی که ما داریم این جا انجام میدیم دست کمی از جندگی نداره . حتما شما هم مردای جنده ای هستین ولی خب چه میشه کرد . اما با این لحن ادا کردن .. اسحاق جان! حالا هر کلمه ای رو هر جا نمیشه گفت ..
یه نگاه به منصوره نشون می داد که اون از میون بد و بد تری که برای خودش در نظر گرفته توسل کرده به بد . دیگه با یه شور و حالی کیر اسحاقو میکش می زد که آدم فکر می کرد اون خودش داوطلب این کار شده ..
اسحاق : منصوره خانوم وقتی که داری آبمو میاری همین جور باید به میک زدن ادامه بدی تا من بهت بگم بسه .. اون قدر کیرم سنگین شده و هوس دارم که این آبو توی دهن یکی خالی کنم و اونم با لذت همه رو بخوره که نگو و نپرس . اگه ببینم بدت میاد بازم کیرمو می ذارم توی دهنت تا برام ساک بزنی و کیف کردن تو رو ببینم .
خوب حالشو گرفته بود . تا دیگه هست از این ادا بازیها در نیاره . .. راستش ته دلم دیگه نمی خواست از این مسابقه ها بدیم . دوست نداشتم یه وقتی بازنده شیم و اونا همین بلا ها رو سر ما بیارن . هر چند ممکن بود به وقت سکس از این کارا زیاد انجام بدیم ولی اگه اسم دستور و رو کم کنی روش قرار می گرفت اون وقت مایه حقارت بود .
-مامان آبم داره می ریزه توی دهن منصوره جون .. اومد اومد . ول نکن همین جور میک بزن و نوش جون کن .. آخ چه حالی میده . نوروز خان زنت عجب دهنی داره عجب زبونی داره عجب کونی داره . این دهنش جون میده آدم کیر بکنه توش و اونم ساک بزنه ..
این جور تعریف کردنای اسحاق یواش یواش داشت حس حسادت منو تحریک می کرد -اسحاق جون منم امروز برات بد ساک زدم ؟
-مادر جونم من که می دونم بهترین ساک زن دنیایی ولی خب از این منصوره جون چون انتظار نداشتم ولی دیدم این جور داره با هوس به من حال میده تعجب کردم . .. محجوبه تمام دندوناش داشت می خورد به هم . موز و خیار و سه تا کیر اونو حسابی درب و داغونش کرده بود . . یه عکس و فیلم درست و حسابی و جانانه از اون فضا گرفتیم .
نیما : یه وقتی اینا رو توی اینترنت نذارینش .
- چرا اتفاقا بدون این که صورتشو نشون بدیم این کارو می کنیم . دیگه کسی از کون نمی تونه چهره شناسی کنه . همچنان که از چهره نمیشه کون شناسی کرد .
دلم واسه این که کیری بره به یکی از سوراخام لک زده بود . دوست داشتم سر به سر همه بذارم . دیگه خسته شده بودم مثل سگ , مردا و زنا رو از این سمت به اون سمت کشوندن و تنبیه کردن . این جور صحنه ها و حال کردنها برای من تکراری شده بود . به اندازه کافی روشونو کم کرده بودم .
-پسرا هر وقت حال کردنتون تموم شد می تونین دست از کس و کون محجوبه وردارین .
محبوبه : خیلی چیز توپیه .
محجوبه : خائن ..
محبوبه : خائن خودتی که به هر قیمتی می خوای و می خواستی همیشه پیروز شی ولی دیدی چه جوری سر و ته یکیت کردن ؟ کوس و کونت به هم جفت شد بد بخت . چند بار دیگه از این بر نامه ها داشته باشی سوراخ کونت میشه عینهو دروازه غار چه برسه به کست .
-عمه من که این جور باهام تا کنه وای به حال بقیه .
-حقته .. درسته که نذاشتن اسحاق به ننه ات بگه جنده ولی من به تو میگم جنده .. کونی کوسو .. عوضی چه جوری حاضر بودی عمه ات رو بزنی زمین و با تر فند و کلک خودت اول شی ولی خوشبختانه حق به حق دار رسید و در دو مرحله ارغوان جون و بعدش اسحاق قهرمان شدن .. ..
خون محجوبه به جوش اومده بود . پسرا موز و خیار رو از کس و کون محجوبه در آورده با جدیت تمام تر به گاییدن زن بخت بر گشته بیست ساله ادامه دادن .
-مثل این که خیلی بهتون خوش می گذره که دلشو ندارین از کس و کون این بی حیای یاغی دل بکنین . بازم هست . وقت وسیعه این قدر کس و کون این محجوبه جونو بکنین که خودتون حالتون به هم بخوره .
محجوبه : ارغوان خانوم ! پشت گوششونو دیدن دیگه کیرشونو توی تن من می بینن . اصلا این سه تا کیر که در اومد من به هیشکدوم از اعضای خونواده تون حال نمیدم .
-حرف زیادی نزن . فعلا که حداقل تا یک ساعت دیگه باید به دستورات توجه کنی . .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار ۹۸

-محجوبه خانوم شما در موقعیتی نیستید که این طور رفتار کنید و حرف بزنید . پسرا کاری کنید که زبون این گستاخ بسته شه . حق هیچ گونه اعتراضی هم نیست .
سه تایی کیرشونو به شدت به کس و کون محجوبه فشار داده اونو رو به جلو حرکت می دادند .
-آخخخخخخخخ ووووووییییییی .. احسان . این جوری کونمو نکن .. من دیگه نمی تونم . نمی تونم . پاره شدم . نیما : اگه من نتونم زنمو بکنم میام کونتو جر میدم ارغوان ..
- بچه ها نیما زبون درازی کرد . نیما قمبل کن . سزای تو بادمجون کلفته که محجوبه در حال جر خوردن باید فرو کنه توی کون تو . تا دو تایی تون پس از پاره شدن یه مدت رو توی خونه استراحت داشته باشین . امید وارم به خوبی متوجه این جریان شده باشین که زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد .نوروز خان! برو از داخل حیاط یه ماشه زغال داریم اونو بر دار بیار که من می خوام این خیار نصفه رو از کون نیما در بیارم . چون این جوری که رفته توی کون نیما بعید می دونم که با دست در بیاد .
-ارغوان شما چیکار کردین ؟ نکنه داماد من بمیره .
-برو ماشه رو بیار . کار انبر دست رو می کنه ولی ماشه درد و عذاب و شکنجه اش کمتره و اگه به خوبی وارد کون شه کمتر درد میاره . میشه تمامی خیار یا بهتره بگم اون نصفه ای رو که توی کونش گیر کرده در آورد .
-اگه بچه ام بمیره خفه شه چی ..
-فوقش یه چیز مسهل و ملین بهش بدیم کوفت کنه به کونش زور بیاره اون خیار رو رد کنه . ولی اگه بتونیم با ماشه درش بیاریم خیلی بهتره . چیه بر و بر نگام می کنی . من که نگفتم قراره با ساطور یا کارد و چنگال درش بیاریم . از طرفی من کاری ندارم که این جناب چی می کشه و چی نمی کشه ولی بعدش می خوام یک بادمجون فرو کنم توی کونش . بادمجون یه ویژگی داره که اگه دم اونو نزنین و وارد کون بکنین می تونین همون دم یا دسته اونو بکشین و اونو از جایی که فرو کردین درش بیارین . به همین راحتی .
لحظاتی بعد دو تا انگشت شست و سبابه دست چپمو گذاشتم روی سوراخ کون نیما و اونا رو باز ترش کردم . ماشه فلزی بود .. حتی نیم سانتیمتر هم حرکت رو به جلوی اون کشنده بود .
-بچه ها یکی بیاد جلوی دهن اینو داشته باشه .
نریمان : منو یاد اون قدیما که می خواستن دندون بکشن میندازه . دست و پای طرفو نگه می داشتند با یه چیزی شبیه به انبر دست دندونو می کشیدن . صدای نعره طرف تا بیست تا خونه اون ور تر می رفت . نیما جون سوسول بازی در نیار . الان بری بیمارستان بهتره ؟
بادمجون رو با دسته گرفتم جلو چشاش و گفتم نگاه کن الان درش میارم یه چیز کلفت تر فرو می کنم توی کونت .. در عوض نرم تره و دسته هم داره . وقتی تا ته بره توی کونت کونت میشه عین کون یک میمون دم دار. این بادمجونی که آوردم کلفته ولی کوتاهه . چون می خوام که همه اونو فرو کنم توی کونت .
داشتم ماشه رو می ذاشتم توی کونش ..
-یه فشار بیار به خودت .. یه فشار ..
چشای نیما داشت از حدقه در میومد . نریمان جلوی دهنشو داشت .. خیار یه حرکتی کرد و اونو راحت با ماشه در آوردم . حالا نوبت بادمجون بود .. اشک از چشای نیما در اومده بود .. بادمجونه رو هم نرم نرم و تا ته کردمش توی کون نیما .. هنوز فرصت باقی بود برای این که بازم بخواهیم حال این هشت نفر رو بگیریم ولی نریمان و منیژه رو که خلاص کرده بودیم چون بهشون قول داده بودم که اگه نوروز و منصوره روشکست بدن آزادن . محبوبه رو هم دوست نداشتم که بهش دستور بدم .. منصوره و محجوبه و نیما و ناصر و نوروز رو می تونساتم مشغولشون کنم . وای این سه تا پسرام همچنان در حال گاییدن محجوبه بوده دست از سرش ور نمی داشتن ..
-بس کنین شما منو از هر چی سکسه بدم آوردین.
اشکان : اتفاقا تازه داری لذت می بری واسه این که فضای کس و کون قشنگ تو با این سه تا کیر آشنایی پیدا کرده حیلی راحت می تونی با اونا کنار بیای . این سه تا پسرام حسابی این دختر بی پرده و زن نیما رو داغونش کرده بودن . شدت ضربات زیاد شده بود . در یک لحظه سه تایی شون کیرشونو در آوردند ..
-بچه ها سه تا کیر رو فرو کنین توی دهن منصوره جون . چقدر هم این آب از کس و کون محجوبه به عقب برگشت کرده بود . .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
مرد

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار 99

پسرا سه تا کیرشونو هم زمان فرو کردن توی دهن منصوره .. زن چشاش گرد شده بود . فریاد توی گلوش خفه شده بود . نمی دونست باید چیکار کنه . توانشو از دست داده بود .
نوروز : شما که خفه اش کردین . اون قبلا کیر منو هم به زور توی دهنش جا می داد -ولی تنوع که باشه همه جوره حال میده . خود من هم وقتی که اون قلی نامرد این جا بود و مثلا اسم شوهر بود روم خیلی لذت نمی بردم . رو یه عادت کیف می کردم و اونم ادامه دار نبود . اما حالا دارم لذت سکسو می چشم . می دونم عشق و حال کردن و جوونی یعنی چه .. پس زن تو هم داره با کیر پسرای من حال می کنه ..
صورت منصوره کبود شده بود که در این جا اسحاق با اجازه من دستور توقف عملیات انفجاری رو صادر کرد . پسرا کیر رو از دهن منصوره کشیدن بیرون .. .. من و اسحاق یه مشورتی با هم کردیم و گفتیم که دیگه حالا یه کار دیگه مونده که باید انجامش بدیم . منیژه جون و نریمان خان رو از این کار معاف می کنم . نیما و زنش محجوبه .. نوروز و زنش منصوره رو در تقابل با هم قرار میدم . اما می مونه محبوبه و ناصر .. من به محبوبه جون ارادت خاصی پیدا کردم . اون مظلوم واقع شده از ما حمایت کرده ولی از طرفی ناصر خان باید تنبیه شه . ریاضت بکشه . در نتیجه به محبوبه جون میگم که استراحت کنه من روبروی شوهرش قرار می گیرم ..
محجوبه : ارغوان خانوم . چرا همش شما د اری دستور میدی ؟ اون مسابقه ای که شما درش شرکت کردی و برنده شدی و دستور می دادی تموم شد .
-ساکت بچه . این فضولی ها به تو نیومده . یک بندی داشتیم که می تونستیم وکالتا وظایف رو واگذار کنیم و این هم به صورت مکتوب و هم به صورت شفاهی انجام پذیر بوده .. حالا ما این جا قرار داد و نوشته نداریم اما شاهد داریم که اسحاق خودش به من گفته که می تونم هر دستوری رو بدم .البته به شرطی که انجام پذیر باشه . حالا بر نامه اینه . هر زنی کیر مرد روبروشو می گیره توی دستش و در یه حالت جق زنی اونو با حرکات رو به جلوی خودش حشری می کنه .. می دونین که یه مرد اوج لذتش مربوط به زمانیه که منی اون در حال خارج شدن باشه . از همون لحظه اول تا زمانی که تمام آبش بریزه . در این فاصله مخصوصا اگه در استارت کار وقفه ای پیش بیاد و اون لذت نتونه ادامه پیدا کنه آقایون به یک عصبیت خاصی دچار میشن . من روی هر کیری روغن زیتون می مالونم که کف دست ما زنا اثر بیشتر و داغ تری رو روی کیر مردا بذاره . به محض این که چند قطره ار منی این آقایون ریخت در جا اون زن دستشو ول می کنه .. در این جا روند حرکتی منی متوقف میشه و اون داخل گیر می کنه . اون نیرو و شتابی که باید داشته باشه تا بریزه بیرون یهو به یک حرکت ایستایی تبدیل میشه .. این جاست که به مرد فشار میاد .. میشه برج زهر مار . خیلی با حاله . چه کیفی می کنیم ما خانوما . مطمئن باشین لذت بخشه . بذار مردا بسوزن . تا دیگه هستن این قدر دنبال تفریح نرن .. منصوره لجش گرفته بود .
-تو کونت می سوزه شوهرت ولت کرده رفته امریکا . ما که از شوهرمون راضی هستیم وشوهرم خیلی نجیب وآقا و چشم پاک و سر به زیره .
-آره مثل شما که در نبود من سر شوهرت رو کلاه گذاشتی و مثل یه جنده اومدی زیر کیر پسرام .. اینو که گفتم خورد و دم نکشید .
- اسحاق و احسان شما رو اون دو تا زوج نظارت داشته باشین . اگه زنی تخلف کرد و دستشو تا انزال کامل مرد از رو کیرطرفش بر نداشت به شدید ترین وجهی تنبیه میشه .
محجوبه : داری ریاضی درس میدی ؟ تو که ما رو کشتی زود تر خلاصمون کن .. روغن مالی روی کیر سبب شده بود که کیر ها خیلی زود داغ شن و حرکت منی هم سریع باشه ..
-پسرا همون یه دونه یه دونه کافیه .. من خودم نظارت می کنم . اول محجوبه کیر شوهرشو گرفت توی دستش . نیما حالی به حالی شده بود .. دو سه جهش از آب کیرش خالی شده بود ولی محجوبه همچنان داشت واسش جق می زد . درجا دو تا دستامو گذاشتم رو سینه اش و اونو به عقب هل دادم . اسحاق بگیرش و بکنش . به شدید ترین وجه بکن توی کس و کونش .. محجوبه خلاف کرده بود .. نیما هم عصبی شده بود چون نقشه زنش نگرفته بود . فقط به جای دو جهش آب کیر تا چهار تا رو رفته بود جلو ولی این هنوز هیچی نبود . نیما هم عصبی رفت به یه گوشه ای کز کرده بود و داشت نگاه می کرد که اسحاق چه جوری داره کیرشو از توی کس زنش می کشه بیرون تا فرو کنه توی کون اون و بر عکس . دیگه منصوره حساب کار خودشو کرده بود ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
صفحه  صفحه 10 از 12:  « پیشین  1  ...  9  10  11  12  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

مامان بخش بر چهار


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA