ارسالها: 3650
#11
Posted: 26 Aug 2013 00:03
مـــامــــــــان بخش بــــــر چهــــــــــــــــار 10
دستاشو می رسوند به کسم . امونمو بریده بود . آه کشیدنهاش منو به یاد باباش مینداخت . وقتی که می خواست کیرشو بکنه توی کسم این جور ناله می کرد و نفس می زد .. -مااااااماااااان -جااااااان -مااااااماااااان -جااااااان . می دونم چی می خوای بپرسی . چند دقیقه پیش هم بهت گفته بودم هر کاری که دوست داری می تونی با هام بکنی . هر کاری که مردای غریبه با یه زن دیگه می کنن . تو تازه برام که آشنا ترینی .. -ماااامااااانم -جوووووون . ایرادی نداره که شرایطت اینه .. -تا پشیمونم نکردی کارت رو بکن . تو که می دونی مامانت داره از حا ل میره . خودتت هم که خیلی سست نشون میدی .. -ارغوان جون قول میدی در مورد من فکرای بد نکنی ؟/؟ قول میدی منو مثل سابق دوست داشته باشی . -عزیزم تو چی . فکر نکن یه مامان بد داری . منم مثل توام . منم مثل تو . خیلی منو به بقیه چسبوندی . خیلی تهمتها بهم زدی . - ارغوان جون منو ببخش قول میدم دیگه از این کارا نکنم . قول میدم دیگه با حرفام آزارت ندم . ولی با یه چیز دیگه چرا .. منظورشو خوب فهمیده بودم . داشت می گفت که مثلا می خواد با کیرش آزارم بده . -عزیزم اون که آزار نیست . اون اوج خوشی و لذته . بازم شروع کرد به نرم نرم گاز گرفتن کونم . دستاشو گذاشته بود رو شونه هام . آروم تمام تنمو ماساژ می داد . پشت پامو, چاک کونمو , مغز کسمو . آتیشپاره آتیش بازی راه انداخته بود ولم نمی کرد . یه لحظه حس کردم که یه دستش دیگه کار نمی کنه . دستش رفته بود رو شورتش و داشت اونو پایین می کشید . -اوووووخخخخخخ جوووووون . اسحاق . زود تر زود تر زود باش .. -مامان .. بگو بازم بگو . بگو ردش نمی کنی . -چی داری میگی . آخه من چه جوری بگم . خیلی وقته منتظرشم . منتظرشم . این شیشه های چراغ سبزم دیگه داره می ترکه . من چه جوری بهت علامت بدم . دیگه چی بهت بگم که می خوام می خوام کیرت رو می خوام باید حتما اسمشو ببرم تا فرو کنی توی کسم ؟/؟ توی کس خونینم . اشکاش در اومده . داره خون گریه می کنه -مامان الان اشکاشو پاک می کنم . پاکش می کنم . -هر چی پاکش کنی بازم اشک می ریزه . بازم گریه می کنه -بگو چی می خواد ارغوان جون -تو رو . کیر تو رو . این قده باید اونو فروش کنی تا یه خیلی اشکاشو پاک کنه و بهش حال بده . اینقده باهاش ور بره تا سر حال سر حالش کنه . .. اوووووففففف اوووووفففففف اسحاق .. زود باش .. ولی اون همچنان در حال برشته کردن من بود داشت کاری می کرد که منو کاملا بسوزونه و بعد با یه حمله گاز انبری قدرت خودشو به من نشون بده . من دیگه واسم فرقی نمی کرد من که تسلیم تسلیم بودم و هیچ یک از اینا واسم اهمیتی نداشت . دیگه تا بوی بین من و اون شکسته شده بود و فرو رفتن کیر توی کس هم چیز زیادی رو عوض نمی کرد تا اینجاشو به خوبی و راحتی پیش رفته بودیم و مطمئن بودم که از این به بعدش هم میریم . از این که احسان هم بیدار باشه و در جزئیات کار قرار بگیره نگرانی نداشتم چون می دونستم اونم همه چی رو می دونه و در این مورد با اسحاق حرف زده و حتی اگه پاش بیاد خودشم منو میگاد و تمایل خودشو نشون داده ولی می دونستم که امشب فقط مال اسحاقم مال زیر کیر اونم . مال کیر اونم . من که دمرو رو تخت افتاده بودم و اونم دستاشو گذاشته بود رو کونم . شورتشو در آورده بود . یه لحظه رومو بر گردوندم . واووووووووو یعنی این اسحاق پسر منه ؟/؟ من که جز با پدرش با کس دیگه ای رابطه نداشتم . چرا کیرش این قدر کلفته و دراز . .. حالا هر چی هست بذار باشه بذار کارشو بکنه . حالشو بکنه . دیگه خسته شده بودم . طاقتم طاق شده بود . خودم دو تا کف دستامو گذاشتم دو طرف کونم و اونا رو به کناره ها بازش کردم تا سوراخ کسمو راحت تر توی دید خودش داشته باشه -فدات شم مامان دستای قشنگت خسته میشه -عیبی نداره عزیزم . هر وقت کیرت رو کردی توش من دستامو بر می دارم ولی این جوری هم یه حال و صفایی داره . عشق می کنم لذت می برم . دستمو گذاشتم روی قلبم رو سینه ام . حشرم فوق العاده زده بود بالا . حس کردم بازم ازم خون ریخته شده ولی این چیزا دیگه حالیم نبود . اسحاق می خواست کس خونین منو بکنه . من با چراغ سبزی که بهش نشون داده بودم بهش گفتم که می تونه کس قرمز منو بگاد .. آخخخخخخ داشت رد می شد از چهار راه ردشده بود . آتیش داد و رفت جلو .. بالاخره کیرشو گذاشت که بره توی کسم . رو من خم شد و در همون حال کیرش به پیشروی خودش در کسم ادامه می داد . نمی دونستم واسه چی رو من خم شده تا این که صورتشو به صورتم چسبوند و دو تایی مون زبونمو نو در آورده زبون به زبون هم عشقبازی می کردیم و با زبون زبونو لیس می زدیم .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#12
Posted: 28 Aug 2013 23:12
مـــامــــــــان بخش بــــــر چهــــــــــــــــار 11
اوووووووفففففف اسحاق چیکارش کردی .. بگو چیکارش کردی ؟/؟ بگو کیرتو چیکارش کردی . رفت ؟/؟ آره ؟/؟ -مامان تو که حسش می کنی . می بینی چقدر راحت رفت -این قدرا هم راحت نرفت . .. زبونمونو فرستادیم داخل و لب به لب کار می کردیم . کونمو محکم می زدم به عقب تا اونم کیرشو بفرسته رو به جلو و بیشتر بهم حال بده . اسحقاق گلم خیلی خوب این کارو انجام می داد . کیرشو سریع می کشید بیرون و یه ضرب می کرد تا ته کسم . -مامان اینا رو داشته باش تا دیگه به مال غریبه ها چش نداشته باشی . -اوووووخخخخخخ از این حرفا با من نزن . نههههه نههههه من به کیر دیگه ای چش ندارم . کیر فقط کیر تو پسرم .. فقط مال تو رو می خوام . دوباره لبامو ببوس منو ببوس . بگو دوستم داری . بگو عشق منی . تنهام نمیذاری . . ولش نمی کردم . -مامان دوستت دارم فقط با تو حال می کنم . کیرش فکر کنم با خیسی کس و خون قاطی شده بود . -عزیزم اسحاق بکش بیرون تا من ببینم . کیرت رو ببینم -مامان هول نکنی . قرمزه خونیه . -اوووووخخخخخ نه تو که اونو فرو کردیش توی کس من و هنوز هم داری منو می کنی و نترسیدم . از چی بترسم و من باید از این بترسم که تو دیگه نخوای کیرت رو فرو کنی توی کس من . -من همیشه می کنمت . هر وقت که هوس داشته باشی . -پس هر وقت که تو هوس داشته باشی چی ؟/؟ من می خوام که تو هم لذت ببری پسرم . چشم و دلت سیر باشه . -مامان تا تو رو دارم چشم و دلم سیره . ولی هیچوقت از این که تو رو بغل بزنم زده نمیشم وجز این که بهت بگم دوستت دارم بهت بگم برات می میرم مادرسیر نمیشم چی دارم که بگم . -0گو بازم بگو .. حالا دیگه نرم نرم کیرشو می کرد توی کسم و اونو بیرون می کشید . لذت داشت تمام تنمو آتیش می داد .. -نهههههه بکش بیرون سوختم بکش بیرون من کیرت رو ببینم . کیرشو از توی کسم بیرون کشید و اونو نشونم داد . چقدر خون روش نشسته بود اونو با دستمال پاکش کرد و دوباره فرو کرد توی کس . خون خیلی زود رو کیرش می نشست . -بیا عزیزم بیا . من می خوام کیرت رو بخورم ساک بزنم . -اووووخخخخخ مامان جون ارغوان . اسحاق به فدات . اتفاقا من می خواستم کس تو رو میکش بزنم . بخورمش .. -نهههههه نهههههه عزیزم کس من کثیفه خونیه . شسته نیست . -مامان کیر منم که می خوای ساک بزنی اونم خونیه -ولی اون خون منه . -مادر ! خون من و تو نداره . خون من و تو یکیست . من و تو هم خونیم . -فدای پسر هم خونم میشم . دوستت دارم . اسحاق طاقبازم کرد . پاهامو به دو طرف باز کرد . دیوونه می خواست کس خونی منو میک بزنه . زبونشو بکنه تو و بهش حال بده -عزیزدلم با همون کیرت هم حال می کنم . -مامان می دونم تو دلت می خواد . همه مدلشو دوست داری . می خوام چشم و دلت سیر باشه . قانع باشی . دیگه آبرومون نره -پسرم تو این کا را رو فقط برای این می کنی که من سیراب شم ؟/؟ خب دستت درد نکنه ولی خودت چی ؟/؟ من دلم می خواد تو هم در آسایش و رفاه باشی . هر وقت کیرت شق شد و عشقت کشید منو بکنی . -توچقدر خوبی مامان بهترین مامان دنیا .. توی دلم گفتم بهترین مامان کسوی تنها . شروع کرد به میک زدن کس من . دستامو گذاشته بودم رو سرش . موهای صاف و لخت اسحاق قشنگمو می کندم . فدای کیرش طوری رو من قرار گرفته بود که کیرش بر خورد می کرد به یه جایی بین مچ و ساق پای چپم .. عجب چیز درشتی بود . همونو باید کاری می کردم که تا می تونه فرو بره توی کسم . ار ضام کنه و منو سر حال سر حالم کنه و وقتی چشامو رو هم میذارم در جا بخوابم . اسحاق تا می تونست منو از این طرف به اون طرف می گایید . می بوسید . نوازشم می کرد . لذت می بردم . آتیشم می زد . هوسم زیاد می شد . خون منو پاک می کرد . این خون همه کثیف بود . من چی به این پسره بگم . حس کردم دور و بر کون و روی کسم سست شده . انگاری با میک زدنهای سریع اسحاق داشتم ار گاسم می شدم . -اسحاق عزیزم ولم نکن . نکن نکن . منو ببخش اگه موهای سرت رو می کشم . دیگه جایی نیست که دستمو زود تر بهش برسونم . -بکش بکش مامان . موهای سرم رو بکش . بگو دوستم داری . بکش بگو با کیر من حال می کنی . حالا من سکوت می کنم و کس می خورم -بخوراسحاق جون تو کس بخور ..بخورش . حقته . مال خودته . مال مامان مال پسرشه . دیگه من که بخیل نیستم . هر جور عشقته باهاش عشق کن . داره میاد .. ولم نکن .. پسرم دیگه سکوت کرده بود نمی خواست کاری کنه که در ار گاسم من وقفه ای بیفته . اون با تمام وجودش می خواست که من ارضا شم و این جوری اعتماد به نفس منم زیاد تر شه . -اومد .. اسحاق اومد .. بغلم بزن .. ارضا شدم سستم حالا سبکم ..ولم نکن بغلم بزن .. .. دوستت دارم . می میرم برای کیرت . .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#13
Posted: 2 Sep 2013 00:55
مـــامــــــــان بخش بــــــر چهــــــــــــــــار 12
عزیزم عزیزم عزیز دلم مادر فدات . حالا کیرتو بفرست بیاد . بیاد که دیگه زیاد ی منتظرشم . بیاد که منو خاکم کنه .. بزن توی کس . آتیشم کن . -مامان اگه کست می سوزه بگو که دیگه آتیشش نکنم . -نهههههه نهههههه عزیزم اگه نکنی کسم می سوزه . دلم می سوزه . -مامان دوستت دارم . نمی دونی واسه رسیدن این لحظه ها چقدر ثانیه شماری می کردم -یعنی کس مامان این قدر مزه میده . یا واسه اینه که هر وقت که بخوای حاضره برات . -نمی دونم چی بگم -بذار تو کسم . راستشو بگو اون وقتا که بابا بود و هنوز تنهام نذاشته بود بازم دوست داشتی که باهام باشی و حال کنی ؟/؟ بگو خوشم میاد بدونم -مامان وقتی که اون جوری لباس می پوشیدی وقتی که غریبه ها هوس می کردن با تو حال کنن خب معلومه دبگه منم دلم می خواست .. -اگه ملا میثم اون بی ادبی رو در مورد من انجام نمی داد بازم راضی می شدی با هام سکس کنی .-مامان این سوالا چیه .. -نمی دونم . نمی دونم چرا این سوالا رو از خودم می کنم .شاید واسه اینه که دلم می خواد تو منو واسه خودم بخوای . تو به خاطر خودم با من حال کنی . کیف کنی . مثل این که من و تو با هم دوست دختر و دوست پسر باشیم . بهانه ما عشق باشه و هوس . هوسی که همدیگه رو بغل بزنیم . از بدن برهنه هم لذت ببریم . -مامان چه حرفای قشنگی می زنی ! -و تو چه کارای قشنگی می کنی . بکن .. منو بکن .. کیر اسحاق یه بار دیگه وارد کسم شده بود . دیگه هیچی برام مهم نبود که کسم چه وضعی داره . تا چه اندازه داره خون ازش می چکه . من فقط می خواستم حال کنم . حرکت کیر از همون بیرون آتیش می داد و تا انتهای کسم هم ادامه داشت . بکن .. بکن .. می دونستم که احسان هم بیداره و دلش پیش اینه که آیا روزی لحظه ای می رسه که اونم منو بکنه یا نه . صحبتایی که با داداشش کرده بود نشون می داد که اونم زاضی به گاییدن منه . حالا شرایط و مقدماتش در امشب فراهم نبود ولی من می خواستم دل اونو ببرم . آتیشش بزنم . کاری کنم که هوس گاییدن مامان از سرش نره . همیشه به دنبال این باشه که یه روزی کیرشو فرو کنه توی کس مامانش . . برای همین صدامو بردم بالا . جیغ می کشیدم . اسحاق حالا دیگه کاری به کار من نداشت . انگاری اونم لذت می برد که داداشه صدای ما رو بشنوه و متوجه شه که من زیر کیر اسحاق قرار دارم و اون چیزی رو که ساعتها پیش حرفشو با هم زدند جامه عمل پوشیده .. -وااااااییییییی اسحاق .. ولم نکن -مامان مامان .. داره میاد . می خوام خالیش کنم توی کست . مامان سنگین شدم . دور کیرمن روی کیر کمرم همه سست شده .. -بزن بزن منو بزن ولم نکن . منو بکن .. چند تا پشت سر هم بزن به ته کسم . با هام حال کن . بعد خالیش کن .. آبتو که ریختی بازم باید به کیرت حرکت بدی من ولت نمی کنم .. کیییییییررررررر می خوام .. بزززززززن ووووووییییییی کسسسسسسم کسسسسسسم .. همچین کرده بودم که دیگه هر لحظه حس می کردم که شاید احسان کیر به دست خودشو وارد صحنه عملیات بکنه و بگه داداشی منم اومدم . داداشی خسته نباشی .. ولی این فعلا برام یه رویایی بود که معلوم نبود کی تحقق پذیرشه . من حالا طاقباز بودم و اون که کیرشو می کشید بیرون یه نگاهی بهش مینداختم و از این که می دیدم کیرشو فرو می کنه توی کس خونی من آرامش خاصی بهم دست می داد که این پریود لعنتی نتونسته جلوی عشق و حال منو بگیره .. -آخخخخخخخخ عزیزم فدات جااااااااان این چیه داری می ریزی توی کس من ..اسحاق خودشو از رو بدنم بالا تر آورده و چند بار پشت هم زد به ته کسم و در یه لحظه خودشو جمع کرد و با هوس تا اونجایی که می شد توی کس مامانش آب ریخت . وقتی که داشت آبشو خالی می کرد چشاشو به طرز قشنگ و هوس انگیزی باز و بسته می کرد . -اوووووفففففف اووووووفففففف مااااااماااااان سوختم سوختم .. جوووووون داره میاد میاد اومد .. چه حالی کردم .چه کیفی داشت . -حالا ادامه بده ادامه بده . ولم نکن . مادرت کیر می خواد . می خواد که اونو با تمام وجودش بکنی . بهش حال بدی . زود باش .. آب کیرش از پهلو ها در حال ریخته شدن به روی تشک بود ولی من خیالم نبود . فقط ازش می خواستم که منو بکنه . منو بکنه و امونم نده . دستاشو گذاشته بود رو سینه هام و خودشو رو بدنم و در نتیجه کیرشو داخل کسم حرکت می داد . -ماااااااماااااان هنوزم حال میده . کیرم داره قلقلکش میاد . -بکن منو ولم نکن . نگو کیرت شل شده . کس منم می خواد که بازم قلقلکش بیاری . بازم باید ار گاسمم کنی . به من حال بدی ارضام کنی . ولم نکنی . دوستت دارن دوستت دارم مامان ... کیرشو یه بار دیگه بیرون کشید . همه چی با هم قاطی شده بود . آب کیرش خون من و خیسی هوس من .. چه کیفی داشت ! دلم می خواست تا صبح همین جوری منو بکنه ... ادامه دارد .. نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#14
Posted: 4 Sep 2013 22:49
مـــامــــــــان بخش بــــــر چهــــــــــــــــار 13
ولم نکن .. ولم نکن . دور و بر کس من خونی بود . اسحاق از تماشای کس خونی من لذت می برد . اگه دست خودش بود و من بهش گیر نمی دادم حاضر بود همون تیکه های خون و منی رو که با هم یه رنگ سفید و خونی هوس انگیزی رو به گفته خودش درست کرده بودند بلیسه و میکش بزنه .. خیلی احساساتی و حشری شده بود . پاهامو به دو طرف باز کرد . یه لحظه فکر کردم می خواد که کسموبلیسه ولی پاهامو انداخت رو شونه هاش وبدنشو جلو کشید و کیرشو از همون روبرو کرد توی کسم .. -عزیزم تو داری امروز با مادرت چیکار می کنی که هر چی می کنی بازم تشنه ترم می کنی انگاری هر چی به من آب میدی همین جور تشنه تر میشم . -شاید واسه اینه که آبش شوره . -عزیزم کی میگه . این شیرین ترین آب دنیا واسه یه زنه . شیرین تر از عسل . من بازم می خوام . بازم ارضام کن . تند تر بکن .. -مامان دوستت دارم . دوستت دارم . پاهامو دور کمرش قلاب کرده سینه هام به سینه هاش و لبام به لباش چسبیده بود . دو تایی رفته بودیم توی هم . یه حسی به من می گفت که احسان هم اونجا وایساده و داره تماشا می کنه . دلم براش می سوخت ولی از اونجایی که حس می کردم داداشش اسحاق که در حال گاییدن منه شاید اون آمادگی رو نداشته باشه که در این لحظات وجودشو تحمل کنه و همین روی سکسش و در نتیجه ار ضا کردن دوباره من اثر بذاره واسه همین حرفی نزدم . در هر حال وقت وسیعه و بذار همین جورتشنه بمونه . بذار تشنه کس مامانش باشه و مامانش هم هر وقت دلش خواست یک کیری داشته باشه که بتونه باهاش حال کنه . جااااااااان چه حالی می کنم . مونده بودم که چه جوری اشکان و افشین رو هم جورش کنم . راستش فقط کافیه که روی زن باز شه . یه بار اگه خلافی بره انگاری براش فرق نمی کنه که به زمین و زمان کس بده . برای من زیر کیر یک پسر رفتنم یعنی مجوز زیر کیر چهار تا شونو به خودم دادن و این یک تا بو شکنی شیرین بود . چقدر آغوش اسحاق به من آرامش می بخشید . حرکات کیر پسرم توی کس من بهم لذت می داد . طوری که دوست داشتم ادامه داشته باشه .. . سینه هام سنگین شده بودند . تماس نوک سینه هام با موهای سینه اسحاق بیشتر آتیشم می زد .-لبامو کمی باز کرده تا براش حرفای سکسی بزنم -می بینی عزیزم . کس مامانت چقدر رو داره -مامانی ! اسحاق فدات شه از این حرفا نزن . من برات می میرم . هر چی که می خوای از خود من بخواه . .. -خیلی خوب خارش کسمو می گیری . فدای کمرت شم می دونم این جوری کمرت درد می گیره . -نه مامان تحمل چند دقیقه ای من به لذتش می ارزه . از این که تو لذت می بری من لذت می برم . مادر من هر کاری کنم به اندازه سر سوزنی از زحماتت نمیشه . من هنوز یادم نرفته که 9 ماه منو تو شکمت داشتی و چقدر اذیتت کردم . حالا باید حاصلشو ببینی . 9 دقیقه تحمل اونم در هوای آزاد کجا و اون 9 ماه سختی و سختی های بعد از اون کجا . تازه من خودمم از گاییدن تو دارم لذت می برم .. اوووووفففففف ماااااامااااااان دارم حال می کنم . فکر می کنم خیلی بی حال و بی حس شدم . -منم حسی ندارم . اول منو دریاب . اول به مامانت برس و سر حالش کن . پسر تو که الان توی کس من ریختی . چه خبرته ! -مامانی من جوونم و یه تیکه جوونو توی بغلم دارم که تند و تند آتیشای زیر خاکستر رو بیدار می کنه . اصلا خودش آتیشه .. -فدای اون زبون و اون کیرت بشه مامان .. حالا منو ار ضام کن . -دوستت دارم .. منو گذاشت زمین . دلم می خواست در هر مدلی منو بگاد . از پهلو . خوابیده به پشت .. حتی هوس کرده بودم که کیرشو فرو کنه توی کون من طوری که من جیغ بکشم و احسان جق بزنه .. لذت می بردم از این که می تونم این جوری هم برای پسرای حشری خودم مفید واقع شم . -مامان مامان .. خیلی داغ شدم .. -بکش بیرون خنک شه .. بکش بیرون .برو کمی آب سرد بهش بزن .. همین کارو کرد ولی یک دقیقه بیشتر دوام نیاورد با این حال به خودش فشار می آورد که توی کس مامانش دوباره خالی نکنه . دور و بر کس و کشاله های پام همه از خون قرمزشده بود . ولی حالا همون جوری که اسحاق از تماشای خون لذت می برد منم همون احساسو داشتم . و بی اندازه حال می کردم . -جاااااااان جااااااان این چیه چیه اسحاق .. پسرم هر چی که می کنی توش من دلم می خواد بازم دلم می خواد سیر نمیشم .. طوری منو به هوس آورده بود که دلم می خواست اون کیر خونی رو بذارم توی دهنم . -مامان کاش منم مثل تو بودم همین جور لذت می بردم و دیر به دیر آبم میومد . پوست کیرم و کیرم بهم لذتی می داد که همین جور دور خودم دور بزنم .. -اوووووفففففف می دونم چی میگی عزیزم .. ما زنا وقتی این قلقلک و لذت ما طول می کشه مثل حالا دلمون می خواد به یه جایی چنگ بندازیم -ارغوان جون حالا تو بهم چنگ بزن ولم نکن ولم نکن . دوستم داشته باش .. فشار عجیبی به اسحاق می آوردم . رهاش نمی کردم . رو من خم شده بود . منو بوسید و لبامو یک بار دیگه قفل کرد تا هم حالی کرده باشیم و هم این که جلو فریاد های منو بگیره ولی من طوری حس فرار از این دریای لذت و رسیدن به ساحل بهم دست داده بود که لبای اسحاق گلمو گازش گرفتم . اون حرفی نمی زد و فقط سرعت کردن منو زیاد کرده بود .. دیگه داشتم به ساحل می رسیدم . همونجایی که خیلی وقت بود که منتظرش بودم . نگام بهش بود ولی به جای این که یه حرکت طولی و جهشی به طرفش داشته باشم در عرض حرکت می کردم ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#15
Posted: 9 Sep 2013 15:35
مـــامــــــــان بخش بــــــر چهــــــــــــــــار 14
از سکس با شوهرم قلی تا این حد لذت نمی بردم تازه داشتم معنی زندگی رو می فهمیدم . می فهمیدم که لذت بردن و عشق و حال کردن یعنی چه . نگاه کردن به کیر خونی اون هوس منو زیاد تر می کرد و این که اون کیرخونی رو دوباره فرو می کنه توی کس من . قبلا هر وقت پریود می شدم چقدر حرص می خوردم . لجم می گرفت از این که یه مدت نمی تونم با قلی سکس کنم . هر چند سکس اون هم به درد عمه اش می خورد . زور و توان خودشو نگه می داشت برای غریبه ها . کاش از همون اول تلافی می کردم دیگه این جور به من و به اعصابم فشار نمی اومد و می تونستم از زندگی خودم یه چیزایی بفهمم . . دیگه چیزی به نام عادت ماهانه نمی تونست جلو لذت منو بگیره . تازه هوسم خیلی بیشتر می شد . خو.ن هم نتونست منو از پا بندازه . اسحاق جیغمو در آورده بود و منم عمدا بیشتر جیغ می کشیدم تا احسان هم متوجه سر و صداهای ما بشه . دلم می خواست اون بدونه که مامانش زیر کیر داداششه . حالا دیگه روی کس بی حیای من و صاحبش باز شده بود . راحت تر می تونستم خودمو بدم به دست این و اون . -احسان شق ترش کن . این چرا همش سفت و شل میشه . بهت گفته بودم که یه خورده دست نگه دار و بعدا توی کس من خالی کن . -مامان عزیزم دوباره سفت میشه . این که الان خوبه . -پس تند ترش کن . تند ترش کن . بتر کون . -مامان کونت بیسته . حرف نداره -ببینم پسر مگه هیجده و نوزده هاشو دیدی - این مدلی که مال تو رو دارم می بینم نه . از پشت شلوار دیدم -بی ادب -مامان پرسیدی و من جواب دادم . چی می گفتم . جواب باید دقیق می بود . حق با اون بود ولی باید یاد می گرفت وقتی که کون مامان در اختیار اونه از احساسش به کونهای دیگه چیزی نگه . -بکش بیرون ببینم خون کسمو . به من حال میده .. ولی حس می کردم یه کمی سرم گیج میره . با این که خیلی لذت می بردم . خودمو دمر کردم تا کس منو از پشت بکنه و این قدر هم با لذت خونو نگاه نکنم . شاید نگاه کردن به خون کس روی کیر و این که چطور شده تا حالا حالم بد نشده یه تلقینی بوده برای این که سرم گیج بره .. حس کردم بهترم . چشامو بسته بودم و خودمو سپرده بودم به دست کیر . می دونستم دور برکون من پر از خون و خیسی هوس کسم شده . اسحاق دستا شو آروم رو کون و کمر من داشت و خیلی تند منو می گایید .. -آخخخ آخخخخخخ ووووووووبیییییییی کسسسسسسسم کسسسسسسم تند تر تند تر .. اتیش کن منو بکن منو --مااااااااااماااااان جونم از این تند تر نمیشه .. مامان دوباره کیرم یه جوری شده .. -پسر آبم داره میاد عجله نکن . نگهش داشته باش برای سوراخ کونم . اگه الان خالیش کنی دیگه از کون خبری نیست . اسحاق سنگینم کردی . به دادم برس . نجاتم بده کمکم کن .. مثل یه کسی که داره غرق میشه ازش کمک می خواستم . نمی دونستم چه کار کنم . اینو که گفتم ذوق زده شد که هیچ حواسشو هم بیشتر جفت کرد تا همون کاری رو انجام بده که من ازش می خوام . با کف دستاش کونمو چنگش می گرفت . خوشم میومد لذت می بردم . خیلی حال می داد . پاهامو بازش کرد و این بار راحتد تر کیرشو می کرد توی کسم و می کشید بیرون . برای لحظاتی به خودش فشار آورد تا آبشو توی کس من خالی نکنه .. کف دستشو از پهلو گذاشته بود روی کس من و چنگش می گرفت خیلی لذت می بردم . خوابم گرفته بود . حس کردم که با فشار و سرعت کیرش داره خوابم می گیره .. ولی کیری که هر لحظه می رفت تا ته کس و بر می گشت و اوج لذتش نمی ذاشت که به خواب کامل برم . بازم حس کردم که داره ازم می ریزه . یه چیزی که می دونستم خون نیست اون آب هوسم بود .. -آههههههههه اسحاق کیرت درد نکنه .. جااااااااان جاااااااااان آماده باش بری برای گاییدن کونم ولی عجله نکن .. اووووووففففففف کشتی منو تو این دیگه چیه .. انگاری از نو شروع شده بود ..همین طور داشت ازم لذت می ریخت . اینا کجا بود . کف دستمو میذاشتم روی کس خونی و خیس خودم و اونو به صورتم می مالیدم . دیوونه شده بودم . کیف می کردم . از بوی خوش خون و هوس خوشم میومد . اسحاق کیرشو از کوسم بیرون کشید . با همون خیسی های کس , روی سوراخ کون منو لغزنده ترش کرد تا بتونه راحت تر منو بکنه .. بذار دلش به کونم خوش باشه .. ولی از این که یه چیزی توی کونمه و اونم مال پسرمه که هر وقت اراده کنم میره اون داخل لذت می بردم . کف دستمو هم از زیر پام به روی کیرش چسبونده بودم با این کارم بیشتر تحریک می شد . با این حال چند بار کیرشو فرو کرد به طرف جلو و برش گردوند عقب تا در یکی از این حالتها وقتی که دستمو گذاشتم رو کیرش اون دیگه حرکتی نکرد . فقط جهشهای آب کیرشو توی کونم حس می کردم که با هر پرش داغی دلپذیری به کونم می داد ....خیلی خوشم میاد پسرم . نمی دونم چرا تا حالا این قدر از سکس لذت نبرده بودم . دوستت دارم دوستت دارم . . تمام تنمو می بوسید . می خواست ثابت کنه نشونم بده که دیوونه وار دوستم داره و من همه چیزشم . حس می کردم که علاوه پر پسر حالا یک مرد دارم . در واقع چهار تا مرد داشتم . مردی که می تونست زندگی بخش من باشه و به من لذت زیادی بده . منو بغلم کرد و بوسید . لباشو گذاشت رو لبام و منم دستمو گذاشتم رو کیرش . اونم واسه این که یه حرکتی در مقابل حرکت من انجام داده باشه بازم با کس من ور رفت . چقدر از این حرکتش لذت می بردم . می دونستم که خیلی طول می کشه تا سه باره ار گاسم شم ولی از اونجایی که کیف می کردم گذاشتم که با دستاش با کوسم بازی کنه ...ادامه دارد .... نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#16
Posted: 12 Sep 2013 11:23
مـــامــــــــان بخش بــــــر چهــــــــــــــــار 15
این قدر با کس من بازی کرد و با لبه هاش ور رفت و دو طرفشو باز و بسته کرد و کس خونین منو لیس و میک زد که دیگه با این که فکر می کردم نمی تونم ار گاسم شم ولی نیم ساعت بعد حس کردم بازم یه آب کمی ازم خارج شده . یه حالتی که انگاری آب جوشی ازم خارج شده باشه .. -اسحاق بغلم بزن می خوام همین جا در آغوشت بخوابم . آروم بگیرم . فکر کنم یک ساعتی رو پیش من خوابیده باشه . بعدشم واسه این که احسان دیگه بیش از این دلش نره و حسرت نکشه اونو فرستادم که بره . .. خیلی سبک شده بودم . انرژی مثبت گرفته دیگه در اون دقایق افکار بد و منفی به سراغم نمیومد . حس می کردم که شاد شادم . زندگی برام به رنگ و بوی دیگه ای پیدا کرده بود . یک هیجانی که می دونستم برای چی زنده هستم و با اون به فر داو فرداهای خودم نگاه کنم . احساس گناه نداشتم . چون شوهر نداشتم و خودمو به دست نیازم سپرده بودم .یعنی شوهرم ترکم کرده بود . آخخخخخخ چی می شد ملاحظه پسر دومی رو نمی کردم و در آغوش اولی تا صبح آروم می گرفتم . اصلا چی می شد دو تایی شون بغلم می زدند . هر چند این جوری کمی کارم سخت می شد . باید کاری می کردم که فکر نکنن دارم بین اونا تفاوت قائل میشم . ازجام پا شدم . خیلی دلم می خواست بشنوم که اونا چی میگن . کاش از همون اول می رفتم . حتما بیشتر حرفاشونو زدن . ولی نه این اسحاق هنوز توی حموم بود . اون خیلی به این که بدنش خوشبو باشه و روزی یه بار هم سرشو بشوره اهمیت می داد . هر چی هم بهش می گفتم پسر روزی یه بار شستن سر باعث ریزش مو میشه ولی به حرفام توجه نمی کرد . ظاهرا صدای در حموم نشون می داد که تازه داره میره سمت اتاقش .. سریع رفتم زیر همون پنجره ای که چند ساعت پیش صداشونو از همون مسبرشنیده بودم . صدایی نمیومد . احتمالا احسان خوابیده بود . نا امیدانه قصد برگشتن رو داشتم که صداش در اومد -داداش چقدر لفتش دادی . خیلی دیر کردی . اصلا واسه بقیه مامان گذاشتی ؟/؟ -نترس احسان جات خالی جات خالی .. -دوستان به جای ما . اتفاقا بیشتر سر و صداهای شما رو می شنیدم . چند بار نزدیک بود از حال برم . دیگه چش واسه من نموند از بس جق زدم . -راستشو بگو چند بار جق زدی .. -اوووووفففففف نگو داداش . خودت کیرتو کردی توی کس و کون مامان حالا واسه ما داری از جق زدن میگی ؟/؟ ولی اگه بدونی چه حالی داد . دوبار که مامان داشت می گفت داره میاد داره مباد تند تر بکن اسحاق منم سرعت دستمو رو کیر زیاد تر کرده و همونجا آبمو خالی کردم . داشتم فکر می کردم این کیر منه که داره توی کس مامان حرکت می کنه . خیلی نامردی داداش . فکر نمی کنی منم نیاز دارم . منم دل دارم . خودت باید تنهایی بخوری ؟/؟ -احسان این جوری در مورد من حرف نزن که خیلی ناراحت میشم . این بی انصافیه که این جور در مورد من قضاوت کنی . من خودم به زحمت و با ترس و لرز تونستم مامانو جورش کنم . اون وقت هنوز خودم جا نیفتاده برم بهش بگم مامان اگه میشه به داداش احسان ما هم کس تقدیم بفر مایید ........دستمو گذاشته بودم جلو دهنم و به زور جلو خنده امو می گرفتم . از این که داشتند مامانشونو با هم قسمت می کردند لذت می بردم . هر چند تا حالا به احسان من چیزی نرسیده بود . -اسحاق من می خوام من هوس دارم -داداش تو الان دو بار جق زدی و واسه چشات خوب نیست .. -ولی حاضرم تا هر چند ساعتی که ارغوان جون بخواد اونو بگام . سکسی ترین و بهترین و خوشگل ترین مامان دنیا رو . -پسر تو منو کلافه کردی . ببین صبح هر چهار تا مون دانشگاه داریم .. و تا اوایل بعد از ظهر هم نمیاییم . تو برمی گردی خونه . سردرد یا یه چیز دیگه ای رو بهونه می کنی و خلاصه ..-خب بعدش باید چیکار کنم . بعدشو من چی بگم . با مامان گرم می گیری . یه جوری باهاش حرف بزن . اون اگه بفهمه من دارم این چیزا رو برات تعریف می کنم شایدم دلخور بشه . ولی احسان من دوستت دارم داداشم . چون ته دلم دوست دارم فقط این من باشم که مامانو میگام . کوس و کون اون فقط زیر کیر من قرار بگیره با این حال دارم کوتاه میام و خودمو قانع می کنم که نباید خود خواه باشم یا این حسو داشته باشم .. ولی یه چیزی بهت بگم اگه بتونی اونو خوب بمالی و ماساژش بدی و یواش یواش یه بهونه ای بیاری و لباسای روشو هم از تنش در بیاری ..می تونی بیشتر اونو سر حالش کنی و این آمادگی رو درش به وجود بیاری که خودشو تسلیم تو کنه . تازه احسان این قدر ترسیدن هم نداره .کار تو هم خیلی راحت تر از کار منه . من در واقع شدم جاده صاف کن تو . من نمی دونستم هنوزم اطمینان نداشتم شرایط مامان چیه . ولی تو حالا می دونی که مامان زیر کیر من خوابیده .. پس زیر کیر تو هم می تونه بخوابه .. اسحاق دیوونه چه تبلیغات و تفسیری داشت می کرد . بیشتر حرفاش هم درست بود . ولی آخرش گفت احسان فقط یادت باشه هر وقت گاییدن مامانو شروع کردی یه زنگ برم بزن که من یک ساعت بعدش باشم پیش تو سرزده بیام به خونه و یک سکس دو نفره رو روی مامان پیاده کنیم . یک سکس دوبل . نمی دونی چه کیفی داره . همش توی فیلمها می بینم . حسرتشو می خورم ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#17
Posted: 16 Sep 2013 18:18
مـــامــــــــان بخش بــــــر چهــــــــــــــــار 16
ببینم اسحاق اگه راست میگی پس چرا خودت که داشتی مامانو می کردی نگفتی بیاییم با هم یه سکس دوبل داشته باشیم -عزیز وقتی که من داشتم مامانو می کردم طرف مرد دیگه که تو باشی هنوز مشکل مجوز و استارت داشتی ولی حالا من که از راه برسم دیگه این مشکلو که ندارم . در واقع تو این مشکلو نداری . داداش نمی دونی چقدر ناراحت بودم وقتی کیرمو میذاشتنم تا ته کس ارغوان جونم و اونو بیرون می کشیدم و حس می کردم که تو هم دلت می خواد ولی از این می ترسیدم که اگه سر زده بیای مامان ناراحت شه . ولی تو دیگه این عذابو نمی کشی . خاطرت جمعه .. واقعا این اسحاق عجب مار مولکی بود . خودش نخواسته بود شریک داشته باشه ولی از این که شریک یکی دیگه شه لذت می برد . اون اگه می گفت که مانعی نداره که احسان بیاد توی کار , همون چند ساعت قبل اونوهم می آوردم و قال قضیه رو می کندم . حالا باید یه موش و گربه بازی دیگه ای به راه می انداختیم . چاره چی بود باید می ساختیم و دم بر نمی آوردیم . ولی این جوری هم خیلی حال می داد . سریع بر گشتم به اتاقم . دل تو دلم نبود . بازم یه هیجان دیگه اومده بود سراغم . وووووییییی ازدواج که کرده بودم هر چند که از شوهرم خوشم نمیومد ولی از این سکس به اون سکس حتی اگه فاصله اش یک شب بود بازم هیجان داشتم ولی حالا هیجانش شده بود از این شخص به اون شخص . هنوز یکی رو هضم نکرده یکی دیگه اومده بود سراغم . ولی به همین سادگیها هم نمی تونست ردیف شه و باید کلی روش کار می شد . شاید اون دچار استرس می شد . چون از اسحاق خیلی کم رو تر و محافظه کار تر نشون می داد . باید با اون برخور د خیلی ملایم تری می کردم . هی این پهلو اون پهلو می کردم . خودمو لخت کرده می رفتم جلوآینه . به کس و کون و سینه هام نگاه می کردم . می خواستم کاری کنم که در بهترین شرایط و حالات ممکنه با احسان جونم باشم . به همون اندازه که به اسحاق حال داده بودم به این یکی هم بدم ولی اینو دیگه نمیشه با پیمونه اندازه گرفت که مدیون نشم خلاصه به هر صورتی بود سه چهار ساعتی رو خوابیدم . پسرا از خونه رفتن بیرون . من باید منتظر می بودم که آیا احسان بر می گرده یا نه . از وقتی که خونه خلوت شد رفتم جلو آینه و شروع کردم خودمو مثل یه عروس خانوم خوشگل در آوردن . بعدشم کمی تمرین کردم تا حرفایی رو که باید بر زبون بیارم چی باشه بهتره . اگه اون این حرفو بزنه منم اونو بگم و از این حرفا . بالاخره احسان اومد . قند توی کسم آب شده بود . یه شلوارک و یه تاپ تنم کردم و رفتم به استفبالش .. -وااااااااووووووومامی .. چه تیپی به هم زدی . مگه کسی می خواد بیاد خواستگاریت .. -احسان چی داری میگی .من هنوز شوهر دارم . بابات ما رو گذاشته رفته دنبال عشق و حالش . من خودم دارم واسه دل خودم و واسه پسرام خودمو می سازم که روحیه ام شاد و قوی باشه . خودمو روبروی آینه قرار داده بودم و اون ناشیانه بدون این که متوجه باشه مشخصه داشت منو دید می زد . .. می دونم می خواست یه چیزی بگه و من و من می کرد . اون که پاش به خونه باز شده بود فهمیدم دیگه واسه اون هدفی که پاشده اومده حتما می جنگه .. -احسان جون راستی سرزده اومدی غافلگیرم کردی اصلا واسه چی اومدی خونه . مگه کلاس نداشتی . -چرا مامان حالم خوب نبود . اجازه گرفتم اومدم . -ببینم ناراحتی معده که نداری -نه -برات قرص بیارم ؟/؟ -نه مامان خوب میشم .. شنیدم کمرت درد می کنه و تازگیها میری ماساژ .. این از اون سوتی های اون بود که از حرفای اسحاق بر داشت بد کرده بود ولی من نخواستم به ضرر خودم کار کنم-هنوز که به صورت جدی نرفتم ولی خب دیگه پیریه دیگه -مامان تو که هنوز خیلی مونده تا چهل برسی . کمر درد دیگه چیه . پس دراز بکش تا من بمالونمت . -نه عزیز دلم تو خودت خسته و مریضی . اگه حالت خوب بود که همون دانشگاه می موندی تا از درسات عقب نمونی . -من برای مادر جونم همیشه وقت دارم . -خب احسان جون اونجا که آدم میره ماساژور برای ما زنا یک زنه , دیگه توی ایران خودمون که نمی تونه مرد بشه . ما همه لباسامونو جز شورت در میاریم . تازه شورتمون هم از نوع خیلی نازک انتخاب می کنیم که طرف راحت کارشو انجام بده .بعضی ها که اصلا شورت نمی پوشن . حالا من اگه بخوام با این شرایط خودمو آماده کنم یه وقتی نگی چرا مامانم این جوری شده و به این شکل در اومده . بیشتر وقتا روغن مخصوص هم می زنن . روغن شتر مرغ یا چیزی در همین مایه ها -مامان اتفاقا منم این جوری راحت ترم و تازه اثر اون هم روی بدن تو بیشتره . من هستم داداشم هست . چرا الکی بری بیرون پول بدی . -فدای تو عزیز دلم که این قدر به فکر مامانتی . رفتم شلوارک و سوتین خودمو در آوردم .شورت هم نداشتم . یه حوله کوچیک هم با خودم بر داشتم که مثلا ادای این بازیگرای فیلمهای بکن بکن ماساژی رو در بیارم که یه حوله میندازن رو خودشون . کونمم که چه عرض کنم . شاید هر کس دیگه ای جر احسان بود اون جوری منو می دید فوری می افتاد روم . یه لحظه پسرم رفت دستشویی تا برگرده یه نگاه به هیکل خودم توی آینه انداخته و یه نیم دوری از دو طرف زده و کونمم به خوبی یه دیدی بهش انداخته بودم . شده بودم عین جنده های لوکس فیلمهای سوپر .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#18
Posted: 19 Sep 2013 19:15
مـــامــــــــان بخش بــــــر چهــــــــــــــــار 17
اون اگه حوله رو از رو کونم بر می داشت من کاملا برهنه می شدم . زحمتشو به خودم ندادم که حتی یک شورت فانتزی هم بپوشم . من راضی , اون راضی و کوس و کیر هم راضی . پس واسه چی بریم پیش قاضی ؟/؟ اون می دونست که من اهل حالم و منم می دونستم که اون منو می خواد . ولی اون نمی دونست که من می دونم و همین به نفع من تموم شد که راحت بتونم اونوبه چنگ خودم در بیارم . رفتم رو تختم دراز کشیدم -حوله رو طوری رو کونم انداختم که اون قسمتی که شکاف و چاک کس زیر اون قرار داره پوشیده بشه حالا احسان اومد و شروع کرد . -راستی مامان من روغن هم بزنم ؟/؟ -عزیزم من باید این زیر یه روکش پلاستیکی ونایلونی یا یه چیزی در همین مایه های غیر قابل نفوذ به پایین و روی تشک پهن می کردم تو روغن می زدی حالا موردی نداره کمی به همین صورت عادی مشغول شو نرمم کن . فدای اون دستات شه مادر چقدر منو نرم و با حال مالش میدی خیلی لذت می برم احسان ! جااااااان مادر فدات شه .. سینه هامو هم می تونی بمالونی . خجالت نکش با همین دستای توست که من جون می گیرم . با طمانینه اومد پایین گودی کمر منو هم رد کرد رسید رو کونم . خیلی آروم طوری که من فکرشو نمی کردم حوله رو کنار داد و دستاشو گذاشت رو کونم . اونم مثل اسحاق طوری وانمود می کرد که داره مثلا کونمو گرم می کنه و اصول مالوندن رو رعایت می کنه در حالی که به اندازه کافی با این تکنیک از سوی پدرشون رو برو شده بودم . نوک انگشتای درازش به طرف کوسم دراز شده بود . باهاشون بازی می کرد . منو یاد انگشتای داداشش انداخته بود . انگاری این سریع تر می خواست پیشروی کنه می دونست مامانش اهلشه . چون داغ شده بودم خیس شده بودم . کونم دیگه روغن مالی نمی خواست . می تونست همون خیسی های کوسو بکشه بالا و اونو بکشونه به طرف بالا و حتما کونمو یه نمی چرب بهش بده و اون قدر این خیسی ها رو بیاره بالا که کونمو روغنیش کنه .. رفت به طرف پاها . رونها ی گوشتی منو گرفت بین دو کف دستش . تا مچ پامو با دو تا دستاش مالش می داد . با هر دو پا و هر دو دستم این کارو انجام داد . خوابم گرفت بود . حالتی بین خواب و هوسو داشتم . -آهههههههه ..نههههههه .. -چی شده مامان .. -هیچی عزیز دلم یه حس عجیبی دارم . حس می کنم که خون داغی در تمام تنم به جریان افتاده .. وقتی که سیستم گردش خون خوب باشه خیلی از چیزا تازه به یاد آدم میاد آدم به یاد خیلی کارا می افته که سیستم اونو به نوعی دیگه تنظیم می کنه . -من می دونم به چی میگی مامان .. -اگه گفتی جایزه داره .. -می تونم به یه صورت دیگه متوجه ات کنم . تا رفتم بگم هر کاری دوست داری بکن به خیالم این که می خواد کونمو ماساژبده اونو از دو طرف باز کرد و شورتشو سریع با یه دست به اندازه ای داد پایین که کیرش در آد و کیرشو هم در جا فرو کرد توی کسم ... تمام این کار ها در کمتر از چند ثانیه انجام شد .. -اووووووففففففف احسان می دونی چیکار کردی ؟/؟ با دم شیر بازی کردی . -مامان من با سرکیر با دم شیر بازی کردم . همون کیری که می خواستی .. -اوووووخخخخخخ نگو نگو منو کشتی . بکن مامان تشنه ات رو بکن -جایزه ام چیه -اینه که تا هر وقت که دلت بخواد منو سیر سیر بکنی .. کیف کنم به من حال بدی و خودت هم لذت ببری . عشق کنی چشم و دلت سیر بشه .. عین قرص خواب خورده ها چشام باز و بسته می شد . اونم یکسره کیرشو فرو می کرد تا ته کسم و می کشید بیرون -عزیزم فکرشو نمی کردم این قدر فرز باشی . -مامان من هر چی فرز باشم به سرعت و تندی تو نمی رسم . -ولی عزیزم شاید من سریع باشم ولی کیرت مثل فلفل تند و تیزه .. همش از این می ترسیدم که گاییدن من توسط اسحاقو به روی من بیاره و بگه که کیر اسحاق هم تند بوده که خوشبختانه همچین چیزی رو نگفت . هر چند گفتنش موردی نداشت ولی در اون لحظات شیرینی و لطف سکس در این بود که ما خودمون باشیم و خودمون و نسبت به هم حس تملک داشته باشیم این که اون مال منه و من مال اون . دیکه افراد غیر رو وارد جمعمون نکنیم .شاید عاملی که ما رو این قدر زود به هم جوش داد و سریع کیرشو به مراد کس رسوند این بود که هر دوی ما از خواست و نیاز هم خبر داشتیم . احسان دیگه عین فر فره منو می گایید . از اون خواستم که منو از پهلو و روبرو هم بکنه تا صورت قشنگشو ببینم تا ببینم اون هوسی رو که در چشای خوشگل و حرکاتش وجود داره . من انگاری اون آدم کس خیس کرده و ارضا شده دیشب نبودم . هر چی گاییده می شدم حرصم بیشتر می شد .نمی دونم چرا از پریود و کس خونی من چیزی نمی گفت . منم خیالم نبود . اینا تاره دو تا از پسرام بودند . افشین و اشکان رو چیکارشون می کردم . باید از احسان و اسحاق کمک می گرفتم که بیان کمک من و اونا . من نباید بین اونا فرقی قائل می شدم . طاقباز کردم . دستامو دور گردن پسرم حلقه زده اونم صورتشو به صورتم نزدیک کرد . منو بوسید . اون سومین مردی بود که منو می گایید و کیرشو فرو می کرد توی کسم . ملا میثم رو نمیشه به حساب گایشی ها گذاشت . اون نیومده و هنوز کارشو نکرده ناک اوت شده بود . ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم