مــــــــــامــــــــــان بخش بــــــــــر چهــــــــــــــــــــار 20پهمون دو تا دو تا با هم هم دست بودیم . راستش اسحاق می خواست حرفی بزنه مانوری بیاد ولی انگاری شرایطش طوری نبود که بخواد زیاد بره توی خط فیلم . پس از این که چند ساعت قبل منو گاییده بود بازم هوسش بر گشته و اون کیر تیز و آماده پرتابش به سر زمین کس من نشون می داد که دیگه به هیچ چیز دیگه ای فکر نمی کنه جز این که منو اتیش کنه . -ببینم مثل این که بد نمی گذره . داداش حالا دیگه تنهایی می خوری . -اسحاق جان ما در مقابل شما سرمون همیشه خمه . -ببینم شما از کیسه خلیفه می بخشین ؟/؟ اسحاق تو نبودی که به من تهمت می زدی که من با فلانی هستم و تمایل دارم ؟/؟ حالا تو رو اگه جریمه ات کنم خوبه ؟/؟ اگه بگم از این نعمتی که احسان بر خوردار شده تو بی نصیب باش چه حالی بهت دست میده .. ولی چه کنیم و چه کنم که تو بهتر از هر کسی می دونی که مادر ارغوان چقدر بچه هاشو دوست داره . دلخوشی اون به همین شما بچه هاست . بدون شما هیچه . اگه شما نبودین اون از دست کارای پدر قلی شما به دق میومد و تا حالا صد تا کفن پوسونده بود . همین جور داشتم واسه خودم حرف می زدم که دیدم اسحاق رفت روی تخت دراز کشید . دیگه وقتش نبود که زیاد بریم توی خط فیلم ونمایش و این چیزا . در حال حاضر تا همین دو تا پسر کافی بود . جاش نبود که اون دو تا دیگه هم سر برسن و یک دفعه شوکه شن . در یه حد تعادلی باید کار ها رو پیش می برد و به موقعش هم آس های دیگه ای رو می کرد که بتونه هضم این مسئله رو ساده اش کنه . اسحاق رفته بود روی تخت دراز کشیده بود . انگاری که در یک بر نامه از پیش تعیین شده من باید می رفتم روی کیرش می نشستم و. کیرشو می ذاشتم که بره توی کس من و احسان هم از عقب می کرد توی کون من . انگشتمو گذاشتم روی سوراخ کونم . حس کردم که هیجان شدیدی داره بر من غلبه می کنه . دست خودم نبود .زیر دو تا کیر بودن و با دو تا کیر حال کردن .. زیر کیر پسران دلاور و رشیدم در خونه .. جایی که کاملا امن بود . استرسی نداشتم که یکی بیاد و ما رو ببینه . چه هیجانی ! واسه این که صحنه رو پیش احسان طبیعی نشون بدم و دیگه زیادی مصنوعی نشه به اسحاق گفتم عزیز دلم من پریودم . وقتی که کیرت رو بذاری توی کسم اگه بیرون بکشی خون می کشی . -مامان تو که می دونی وقتی کیر میره توی کس مخصوصا اگه کس عزیز ترین کس زندگیش باشه دیگه این چیزا حالیش نیست . خودت اگه حس می کنی دوست داری و می خوای من یکی که حرفی ندارم . باهاش حال می کنم . باهات حال می کنم . دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم . تازه مگه داداش احسان کیرشو توی کست نکرده ؟/؟ الان روی کیرش لخته های خون چسبیده . احسان برو بشورش بر گرد . من روی کیر اسحاق نشستم . کیر وقتی که داشت می سوزوند و می رفت توی کس همراه با این سوزوندن ذره ذره پوست و گوشت و استخون و روح و جسممو غرق لذت کرده بود .. -وووووویییییی اسحاق اسحاق مادر چرا این جوری شده .. -چی میگی مامان . این هیجان و نیاز و خواسته طبیعیه . بگو پسرت پسرت چرا این جوری شده همزمان با قرار گرفتن لبهای من رو لبان اسحاق حس کردم که از پشت یه چیز کلفتی داره میره توی کونم . سر سوراخ کونمو باز کرد و یواش یواش راهشو پیدا کرد به طرف جلو .. -بچه ها بکنین . بکنین .. مادرتونوبکنین . اصلا فکر نکنین که از همین کس اومدین بیرون . فکر نکنین که ما با هم چه نسبتی داریم . اجازه بدین سه تایی مون غرق ذر لذت گناه باشیم . این هیجان که دو تا کیر داره منو می کنه دست کمی از خود گاییدن نداشت . چقدر حال می کردم . چشامو بسته بودم . به حرکات دو تا کیر توی کس فکر کرده و اون احساس لمسی رو که از این دو تا کیر داشتم . داغ داغ و سرشار از لذت با هر ضربه ای منتظر ضربات بعدی بودم تا ببینم چه اثری رو من میذاره خیلی بیشتر از اون چه که فکرشو می کردم از سکس دو به یک لذت می بردم . -بچه ها تند تر تند تر . محکم بذارین توی سوراخا.. احسان تو که می دونی کونم واسه خودش یه چشمه کس شده . بازش کن بازش کن . اسحاق کسسسسسم .. کسسسسسم تیرش کن . بذار همین جوری خونش بریزه . من دارم شهید میشم . من دارم از پا در میام .. سرمو خم می کردم تا بتونم کیر اسحاق رو که در حال ورود و خروجه ببینم . بیشتر دوست داشتم اون لحظاتی رو ببینم که بیشترش از داخل کس بیرون کشیده میشه . تصویر خونی که بر روی کیر نشسته بود به من آرامش می بخشید . هرچی این خون بیشتر خودشو نشون می داد منم لذت بیشتری می بردم . -اوووووفففففف اوووووووفففففف سوختم پسرا سوختم .. -مامان تو که ما رو سوزوندی .. احسان که بر هر دو تا سوراخ من تسلط داشت با انگشتش گاهی با سوراخ کونم بازی می کرد و گاه با کسم ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
مـــــــــــــــامـــــــــــــــان بخش بـــــــــــــــر چهـــــــــــــــــــــــــار ۲۱انگشت بکن توی هر دو تا سوراخ که مادر فدای انگشتات شه که مثل یه کیر داره منو آتیش میده .اوووووووو..اووووووو وو کسمو فوتش بزنیبن که داره می سوزه . می شنوین بچه ها .. بوی سوختگیه .. مامان کس سوخته شما کسش آتیش گرفته .. -نگو مامان .. این بوی سوختگی کیر ماست .. اسحاق کمرمو گرفته بود و از طرف پایین به بالا کسمو آتیش کرده بود و به من فرصت فکر کردن نمی داد .ولی در اوج لذت بودم . دو تا کیر رو با هم دشت کردم به نظرم آرزوی خیلی از زناست . -در حال بوسیدن اسحاق و گاییده شدن دو تا کیر بودم که حس کردم احسان داره کیرشو می کشه به طرف عقب تا اونو دوباره فرو کنه توی کونم و به اصطلاح این جوری حال کنه . اسحاق هیجان زده سینه های منو بین دو تا دستاش می گردوند . این به عقب کشیدن و دوباره فرو کردن احسان توی کونم درد شدیدی رودر مقعد من ایجاد کرد ولی دندون رو جیگر گذاشته درد رو تحمل کردم . پس از چند ضربه محکم تر که کونم روون شد دیگه بازم داشتم دو کیره حال می کردم . -شیطونا کیر کلفتا عاشقتونم . احسان : مامان کون گنده سوراخ کوچیک منم عاشقتم و اگه تا آخر دنیا بکنمت سیر نمی شم . اسحاق : داداش مرگ من یواش .. یه جوری برو که ما هم برسیم -باشه برادر دو تایی مون با هم میریم تا آخر دنیا .. -ببینم مثل این که دونفر دیگه هم هستندا .. -نمی دونم پسرا یعنی باید به اونا هم رسید ؟/؟ اسحاق : خدا از دلت بشنوه مادر . توتازه موتورت گرم شده -یعنی میگی من این قدر هوسبازم ؟/؟ خب چون پای بچه هات در میونه نمیشه اینو به حساب هوسبازی گذاشت . اینو باید به حساب عشق و توجه و لذت گذاشت که خیلی حال میده . کونمو حرکت می دادم تا سرعت کیر در کسم بیشتر شه و بتونم بیشتر حال کنم .هم زمان با اون احسان هم سریع تر کیرشو به داخل مقعدم حرکت می داد تا با حرکت من کیرش بیرون کشیده نشه . اوخ که چه حالی داشت و لذتی می بردم . -مادر مادر .. عاشقتم .. احسان یود که از گاییدن کون به اوج هیجان رسیده بود . اسحاق هم گفت مامان جان منم عاشق و دیوونتم . -پسرا هر چی بیشتر کیرتو نوتوی سوراخام فرو می کنین انگاری تشنه تر و طالب تر میشم . پس بزنین و مادرتونو سرخ سرخش کنین .. اسحاق : مادر ما خودمون برشته شدیم کیرمون دیگه داره اون داخل جا می مونه . کونمو روی دور کیر اسحاق می گردوندم که احسان دستشوگذاشته بود دور کیرش و اونو به طرف داخل کون نگه داشته بود که کیر در اثر حرکت کون از کون در نیاد .چون حالت و استیل کیر در کس وکون با هم فرق می کنه . امونمو بریدین پسرا . عاشقتونم . دوستتون دارم .کف کیرتونم . فدایی دارین اونم مامانتونه ..دوتایی شون یک زبون و هم زمون گفتند مامان پیش مرگت شیم . -مادر بی بچه هاش مرده .. فعلا جای این حرفا نیست . اسحاق : ولی واقعا جای داداشامون خالی . احسان اگه داداشامون الان اینجا بودند باید چیکار می کردند . اونا می تونستن به کجا بچسبن ؟/؟یه چیزی بگو مامان .. -پسرا شما از این که بازم شریک پیدا کنین بدتون نمیاد حسادت نمی کنین -مامان تو مگه از این که به چهار تا پسرت حال بدی سختته ؟/؟ خب ما داداشا هم با هم جوریم و خوبیم .همو دوست داریم . با هم عشق می کنیم . ما که باشیم از یک خون , راحت میذاریم تویک کون . -فدای این جور حرف زدناتون بشه مادر . -اسحاق از خون چه خبر . -مادر هر چی خون توی کست اضافه بر سازمان وجود داره دارم می کشم بیرون . تمومی نداره . من اون کس کسونو بخورم با هرچی آب و خیسی که داخلش جمع شده مال خودمه .. راستی مادر می خواستی از کیر داداشا بگی . -بچه ها یه خورده رعایت کنین .. ولی خیلی حال می داد اگه یکی از اونا می تونست کنار یه کیر دیگه فرو کنه توی کسم . اسحاق ولی مامان در بعضی فیلمها دو تا کیر هم وارد یک کون میشن . -بچه ها شما کی از این فیلمها دیدین که من خبر نداشتم -مگه قراره هر چی که می بینیم تو روهم دعوت کنیم .. -تا حالا شو به شما حق میدم ولی از این به بعدشو چون همه با هم یکی شدیم باید منو هم دعوت کنین که بیام . ولی پسرا راستی راستی دو تا کیر با هم رفتن تی یک سوراخ کون ؟/؟ اگه بدونی زن چه دردی می کشه .ممکنه رگش پاره شه . ولی این جوری که تو میگی اگه فیلمبر داری شه واونی که داره کون میده بعدا فیلم خودشوببینه می تونه به اندازه همون کون دادن خودش حال کنه ولذت ببره . -ادامه بدین بچه ها که من از شما لذت می برم و دارم عشق می کنم .زود زود .. کون دادن هم واقعا لذت میده به آدم ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
مـــــــــــــــامـــــــــــــــان بخش بـــــــــــــــر چهـــــــــــــــــــــــــار ۲۲-زود باشین زود باشین پسرا . پسرا من می خوام سقفو بشکا فم و پرواز کنم . -مامان مگه مواد زدی ؟/؟ بگو وافور و منقل کجاست ؟/؟ -وافور همونی که تو و احسان جون فرو کردین توی کونم . منقل همون کس من ودور و برشه که شما وافور رو فرو کردین داخلش . حالا پسرا به من بگین کدوم بیشتر می سوزونه . آتیش کدومش بیشتره -اوووووووفففففف نمی دونم نمی دونم . فقط می سوزه و می سوزونه . پاهامو در یه حالت لرزشی به دو طرف می گردوندم . -بچه ها بگین اون طرف چی دارین می بینین . احسان : مامان اگه بدونی که کونت چه جور داره با لرزش ژله ای به من حال میده . اسحاق : مامان جون اگه جسارت نمیشه باید بگم که این جفت کیر بد جوری روی شما اثر گذاشته . من الان روبروت قرار دارم در یه حرکت رو به هوا دارم کست رو میگام چه جوری کونتو ببینم . -حالا این قدر گیر نده . حس خودت رو به من بگو . بگو عزیز دلم . بگو .. یه نگاهی به صورتم انداخت و گفت مامان ! مامان ! یه صورت داغ و پر هوس . وقتی که زیر کیر قرار می گیره داره به این فکر می کنه که دفعه بعد کی می تونه این لحظات پر هوس و پر از عشق و حال رو تکرار کنه . -وووویییییی عزیز دلم چه خوب می تونی مامان خودت رو تفسیرش کنی . اونو خوب می شناسی . دوستت دارم . دوستت دارم . -مامان تا ما رو داری غم نخور . -می دونم ما ها یکی از یکی بهتر . هر گلی یه بویی داره . گلهای خوشبو و دوست داشتنی . -اسحاق جون چه گلی رو بیشتر دوست داری . -من همه گلها رو دوست دارم . ولی این یکی دو روزه به گل سرخ یه علاقه خاصی پیدا کردم چون منو به یاد کس مامان میندازه . کسی که وقتی برای اولین بار گاییدمش کیرم خون سرخ رو کشید بیرون . فدای کس سرخت بشه مامان - اسحاق این حرفا رو می زنی و نمی دونی که چه جوری با آتیش سرخت داری برشته ام می کنی .من دارم می سوزم . دارم می میرم . دارم رشته رشته برشته برشته میشم . واااااااااایییییی فدات شم عزیزم نازم گل من . خیلی خیلی فدایی داری . هم فدای تو و هم فدای بقیه بچه هام . تعارف کردن شروع شده بود اونا هم می گفتن مامان ما فدات شیم . صدای بر خورد کیر ها با کس و کون برام زیبا ترین و هیجان انگیز ترین آهنگی بود که تا به حال شنیده بودم . آهنگی که رو دور تکرار قرار گرفته بود و دوست داشتم حالا حالا ها گوشش کنم . -آهههههه اوووووووووووهههههه پسرا عشق می کنم . من دارم تموم می کنم . کس مامان کون مامان هر طوری که هست مال خودتون . دیگه به من این تهمت ها رو نزنین که مامان می خواست به غریبه ها خیر برسونه . شمعی که بر خانه رواست بر مسجد حرامه . مامان فدای تو و اون شمع تو بشیم ما .. ما داریم مثل پروانه به دور شمع کست می گردیم . اینو احسان با تمام وجودش گفته بود . -تا کی می خواین منو بکنین . من دوست ندارم بال و پر های پر وانه های قشنگ خشک و خسته شه و در آتیش مامانش بسوزه - اسحاق : مامان سوختن در آتیش تو یعنی رفتن به جهنم . .. چه حرفایی بین ما رد و بدل می شد !حرفایی که هوس منو زیاد می کرد . آتیشم می زد و منو تا به عرش می رسوند . دلم می خواست بیشتر از اینا عشق می کردم و اونا هم داشتند با کاراشون با کیراشون وکلامشون این عشق و حال رو به من می دادند . اسحاق دو دستی به یکی از سینه های من چسبیده بود و همین سبک رو هم احسان رو یکی دیگه از سینه های من پیاده کرده بود . با نوک سینه هام بازی می کردند .. -اووووووووففففف ..ووووویییییی چهار تا دست رو سینه هام و دو تا کیر داخل سوراخام . چقدر حال میده . چه لذت بخشه . دیگه از این بهتر فکر نکنم چیزی باشه . -پسرا پسرا خیلی دارم حال می کنم . اصلا نمی دونم از کسم داره آب میاد یا از سینه هام داره آب ریزش می کنه .. نفسام به شماره افتاده بود . حس قشنگی داشتم . با تمام وجودم داشتم کیف می کردم . چنگش بگیرین . دادمو در بیارین .. ولی اونا به ملایمت و فشاری کم با سینه هام بر خورد می کردند . همون جوری که احسان کونمو به نر می می گایید اسحاق به شنت از پایین به بالا کسمو می گایید . -جاااااااان جااااااان -جان جوااااااان -اووووووفففففف راست میگین راست میگین مامانتون شده جوااااااان . داره از کسم می ریزه . الان یه دقیقه هست همین جور داره میاد . یه آب داغ داغ و خیلی با حال .. به من حال میده . آتیشم میده . جونم عمرم . عشق من شما پسرا .. دوستتون دارم .. سبک شدم حالا نوبت شماست . بریزین مثل اون فواره آب کیرتونو منتظرم .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهـــــــــــــــــــــــــار ۲۳دو تا پسرا محکم کمر منو نگه داشته تا می تونستن به گاییدنم ادامه دادن . -بچه ها اگه آب توی کیرتون جمع شده زود تر ولش بدین که من هوسم داره بر می گرده اون وقت ولتون نمی کنم . خیلی از حرکات گایشی این دو تا پسرم لذت می بردم . دو تایی شون با هم در یک لحظه یه ناله ای کرده ویکی شون ریخت توی کسم و یکی هم توی کونم . مثل یه تشنه ای که سیراب شده و داره از رفع تشنگی خودش لذت می بره شده بودم بعد از پایان عملیات دو نفرشون شروع کردن به نوازش من خیلی آروم با هام ور می رفتند . نوک سینه هامو می مکیدند . زیر بغلمو لیس می زدند . لبامو می بوسیدند . دقایقی بعد رفتم که بخوابم . با یه حس خوب و زیبا . با آرامشی که این یکی دوروزه اومده بود به سراغم . چه لذتی می داد خوابیدن بعد از سکس با دو مردی که هر وقت می خواستم می تونستم اونا رو در اختیار داشته باشم . . هر وقت از خواب بیدار می شدم و به اون چه که بر سرم اومده فکر می کردم , فکر می کردم که خوابم .. ارغوان ارغوان تو بیداری دو تا پسرات با تو حال کردند . تو زیر کیر این پسرات بودی . باور کن . اینها خواب و رویا نیست . یک واقعیت شیرینه که هر وقت که بخوای تکرار میشه . با رویا ها و بهتره بگم فانتزیهای شیرینی که یک بار دیگه کیر های پسران جوانمو در بدن خودم ببینم به خواب رفتم . غروب شده بود . نمی دونستم پسرام کجا رفتند . چند دقیقه پس از این که بیدار شدم افشین و اشکان به خونه بر گشتند . دکترای آینده مملکت . .. تا اونا رو دیدم برای اولین بار اولین چیزی که به ذهنم خطور کرد این بود که آیا می رسه روزی که این دو تا کیر رو هم در کنارم داشته باشم ؟/؟ می رسه روزی که من و چهار تا پسرام یک سکس دسته جمعی داشته باشیم ؟/؟ .آخ که چقدر واسه رسیدن اون لحظات و اون روز ها لحظه شماری می کردم . از همین حالا. کاش اون دو تا حالا توی رختخواب من بودند و من هم به عنوان دو تا شوهر اونا رو در کنار خودم می داشتم . دلم واسه افشین و اشکان تنگ شده بود . با یه دید دیگه ای به اونا نگاه می کردم . انگاری هر لحظه دوست داشتم که اونا هم مثل دو تای دیگه بیان سراغم . ولی نمی دونستم از کجا شروع کنم . نمی دونم چرا هنوز هیچی نشده حریص شده بودم . من تازه فقط دو تا کیر خورده بودم که این قدر حریص شده بودم اگه چند تا دیگه می خوردم و مزه بیشتری می گرفتم می شدم یک جنده درست و حسابی و عطر خوشبو و ملایمی به خودم زده بودم . پسرامو در آغوش گرفته با عشق و هوس خاصی اونا رو می بوسیدم . اونا هم حتما باید به داداشاشون رفته باشن . ولی از اونا خجالتی تر بودند . هر چند برادرا خجالت سرشون نمی شد . نمی دونم چرا خیلی بی هوا شده بودم . -افشین عزیزم راحت باش . فضای اینجا خیلی گرم شده . می تونی پیر هنتو در آری راحت باشی . تا بخواد چیزی بگه اونو از شکم لختش کردم . می دونستم که واسه امروز نمیشه کاری کرد . شاید هم واسه هیچوقت دیگه . با این حال بهونه نوازش کرده گفتم عزیزم یاد بچگی هات میفتم . یه فرزند هر قدر هم بزرگ شه و رشد کنه بازم بچه کوچولوی مامانشه . کف دستمو گذاشته بودم رو سینه افشین و با موهای سینه بازی می کردم . پسرم افشین هم خیلی خوش تیپ شده بود . با موهایی صاف و بینی کوچولو صورتی پر و ته ریشی که بهش میومد . افشین چشاشو باز و بسته می کرد . خیلی خوشش میومد .منم داغ شده بودم . حس کردم که با این که منظور خاصی به من نداره شاید بشه یه جورایی وسوسه اش کرد و این فکر رو به سرش انداخت . خیلی خوشش میومد که با موهای سینه اش بازی می کردم . مخصوصا از این قسمت که با ناخنهام موهاشو مرتب می کردم . -مامان می تونم تو رو ببوسم -عزیزم مامانت هر جوره مال توست . مال پسرای گلم . مال تو نازنین و بقیه . خودمو بیشتر بهش چسبوندم . فقط می خواستم بدونه شرایطشو درک می کنم . یه لحظه عمدا کف پامو زدم به کیر داخل شلوار اقشین و تا زه فهمیدم که کیر این افشین هم دست کمی از قد و قواره های اون دو تا کیر نداره . بادا باد هر چی باشه من قبولش می کنم . اون باید به خاطر این حرکات من شق کرده باشه . همین کارا رو هم با اشکان انجانم دادم تا اون فکر نکنه که بین اونا تفاوت قائلم . -پسرا خیلی دلم می خواست بغلتون می زدم و سه تایی مون در بغل هم آروم می گرفتیم و می خوابیدیم . ولی حالا می بینم که سیستم شما یه جور دیگه ایه .فرداشبش با پسرا شامو بودیم خونه عمه شون . قمر خانوم خواهر قلی هم که در تهران زندگی می کرد از اون زنای اهل حالی بود که به علت کهولت سن و سال دیگه همش روونه بیمارستان می شد ...... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
مـــــــــــــــــــامـــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهـــــــــــــــــــــار ۲۴اون شب اصغر شوهر قمر خانوم خیلی به پر و پای من می پیچید که از دید پسرام پنهون نموند . افشین و اشکان خیلی لجشون گرفته بود . البته احسان و اسحاق هم خیلی ناراحت شده بودند ولی از اون جایی که می دونستن من کسی نیستم که به اصغرآ قا باج بدم و خودمو دراختیار شون گذاشته بودم یه جوری با این قضیه کنار اومده بودند . اصغر آقا همش از این موضوع صحبت می کرد که یک زن نمی تونه بدون شوهر زندگی کنه و یه حرفایی می زد که قمر خانوم می تونست اونو بر زبون بیاره . چند بار قمر خانوم لب ور چید و یه اشاره ای به شوهره زد . حتی یک بار هم که منو در آشپز خونه تنها گیر آورده بود خودشو به من چسبونده ولی به زور خودمو از زیر دستش خلاص کردم . بالای پنجاه سال سنش بود و از رو هم نمی رفت که با یه زن خیلی جوون تر از خودش می خواد حال بکنه . این حرکت اون منو خیلی ناراحت کرده بود ولی از این که زیر کیر دو تا از پسرام قرار گرفته بودم و خودمم همچین آدم درست و حسابی نبودم یه جوری با این قضیه کنار اومدم . در عوض همش به این فکر می کردم که چه جوری می تونم با این افشین و اشکان کنار بیام . می دونستم که اونا در محیطی قرار دارند که با دخترای زیادی هم هستند و هر لحظه ممکنه یکی از اون دخترا خودشونو بهشون بچسبونن ولی اینا همش بهونه ای بود که من بخوام خودمو به این دو تا پسرام بچسبونم .نمی تونستم دست رو دست بذارم و ببینم همین جور از کسم داره یه چیزایی می ریزه . من که همین دیروز با دو تا پسر بزرگ ترم حال کرده بودم . این قدر زود .. شاید طعم شیرین هوسو این بار به طور کامل چشیده بودم و مزه اش هنوز زیر کس و دندونام باقی بود و بازم یه تنوع دیگه می خواستم . این موضوع رو با اسحاق و احسان در میون گذاشتم . راستش اول احساس شرم می کردم . ولی وقتی که به یاد آوردم چه جوری در حضور یک کیر به یک کیر دیگه هم اجازه دادم که وارد بدنم شه دیگه دور خجالت رو خط کشیدم .اولش موضوع رو این طور مطرح کردم -پسرا من نگران داداشاتون هستم و کلی هم صغری کبری بافتم که این که باید اون دو تا رو هم یه جوری تامین کنم . . اسحاق : مامان ما دیگه سیرت نمی کنیم ؟/؟ احسان : مامان این دو تا کیر بست نیست . ؟/؟ -حالا کارتون به جایی رسیده که جواب مادرتون رو این جوری میدین ؟/؟ دو تایی خودشونو به من چسبونده اسحاق گفت مامان دلخورنشو .. ما کمکت می کنیم ولی حداقل ده روز وقت می بره . باید مخشونو به کار بگیریم . یه وقت فراغتی می خواد که براشون فیلمهای سکسی مادر و پسر بذارم . با هم بریم از داستانهایی که مربوط به سکس مادر و پسره رو بخونیم . خلاصه ...-ببینید بچه ها من دیروز که داشتم نوازششون می کردم حس کردم کیر هر دو شون شق شده . خیلی تیز شده بود . -مامان مگه شلوارشونو کشیدی پایین ؟/؟ -نه با کف پام از رو شلوارشون حس کردم . احسان : فدای مامانم بشم که گیرنده اش قویه . اگه میشه نشون بده که من و داداش اشتباه نکردیم . -دیوونه ها . چقدر دلم می خواد اون دو تا هم مثل شما تشنه و حریص باشن . .. اسحاق : هستن مامان . هستن . فقط خودت رو خیلی فانتزی و خوشگل تر نشون بده .لباسای سکسی بپوش . پیش اونا لخت بگرد . سعی کن ازشون دلبری کنی . پیش اونا تا می تونی بشینی فیلمهای عشقی و هیجانی و صحنه دار ببینی و از این طرف من و داداش هم میریم روی مخ این دو نفر . گر صبر کنی زغوره حلوا سازی . -مامان حالا مزد ما دستمزد ما .. یه لب از این و یه لب از اون گرفته و از اونجایی که اون دو تا داداش خونه نبودند دو تایی شون لختم کردند و افتادن روم . با رویای این که افشین و اشکان پسرای سوم و چهارم منم با من مشغولند خودمو در اختیار اسحاق و احسان گذاشتم . گذاشتم هر کاری که دلشون می خواد باهام انجام بدن . نمی دونم چرا این قدر تنوع طلب شده بودم . رفته بودم توی حسی که با مردای دیگه دارم سکس می کنم . با هیجانهای دیگه . انگاری زمانه عوض شده بود . یادم میومد با این که از قلی خوشم نمیومد و به زور باهاش ازدواج کرده بودم ولی حداقل تا یه مدتی از این که باهاش سکس داشته باشم هیجان زده می شدم . این دو تا زبل کی کیراشونو فرو کرده بودند توی کس و کون من و من خبر نداشتم .؟/؟!دوتایی شون با چه سرعتی داشتند منو می گاییدند . همچین که با هر ضربه رو به جلو پرت می شدم و برمی گشتم به عقب .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهـــــــــــــــــــــــــار ۲۵طوری رفته بودم به عالم خودم که نمی دونستم کدوم کیر توی کسمه و کدومشون هم توی کونم . چشام بسته بود .. می خواستم ببینم که حس لامسه من تا چه حد قویه . کیر اسحاق پسر بزرگه ام کمی قوی تره . ببینم حس کنم کیر قوی تر کجاست .. بالاخره اون قوی تره رو داخل کسم تشخیص دادم . شانس آوردم که پسرا هم در اوج هیجان حرفی نزدند که برام تقلب شه . احسان داشت کونمو می گایید و اسحاق هم با سرعت در حال کردن کسم بود . بازم با دستاشون سینه ها و کونمو به بازی گرفته بودند . داشتم به این فکر می کردم اگه اوایل جوونی ام رو زجر کشیده به زور به عقد مرد ثروتمندی در اومدم حالا دارم از این ثروت استفاده می کنم و طوری کیف می کنم که شاید به این نوع زندگی کردن راضی باشم و عادت کرده باشم . کیر اسحاق همچین توی کسم تا میومد و می رفت جلو و میومد عقب که فکر می کردم درسته بدنمو کس کرده رفته . لبای اسحاقوهم می تونستم ببوسم . دستای احسانو روی کون خودم حس می کردم . چی می شد چهار تا دست دیگه هم روی تنم حس می کردم . هشتا دست و چهار تا کیر روی تن و بدن من . این همون چیزی بود که می تونست منو به اوج برسونه . به من لذتی بده که اون سرش ناپیدا . -پسرا تا من ار گاسم نشدم حق خالی کردن آبتونو توی تن من ندارین . نگاه نکنین که مامانتون داره زیر کیرتون دست و پا می زنه . به موقعش هم خیلی قالتاق و شجاع میشم .. اسحاق : مامان قالتاق چیز بدیه . قالتاق یعنی شیاد -خب حالا منظور من این بوده که مامانتون زبل و شجاع میشه . -تو همون که حریف این دو تا کیر میشی دنیایی از شجاعت رو نشون پسرات میدی . . -اگه این دو تا تبدیل به چهار تا بشه چی میشه . -اون وقت میشی زن استثنایی . -احسان جون بیا و یه کاری بکنیم که به دو کار بیارزه . تا این داداشا رو با مامانمون جور نکنیم اون حالش همین جور دگر گونه . -اسحاق تو کجا دیدی یکی دوست داشته باشه واسه خودش شریک بیاره . -خب حالا .. ببینم احسان من برای خودم شریک نیاوردم ؟/؟ -نمی دونم چی بگم شاید از اونجایی که من حس کرده بودم تو و مامان رابطه دارین تو هم با من کنار اومدی . -داداش چی داری میگی . منم دارم لذت می برم از این که کیر یک هم خون خودمو توی تن مادر جونم می بینم . اگه یه غریبه بخواد بیاد طرف مامان پوست از سرش می کنم . با این که کیر همون کیره .. هر دو شون از جنس گوشت و پوست و استخون هستند . -اوووووخخخخخخ پسرا مادر فدای اون گوشت داغتون بشه . این قدر با هم بحث نکنین . به موقعش کس مادرتون رو با کیر دو تا داداشاتون جوش میدین . حالا کیرای خودتونو با کس و کون مادرتون جوش بدین که دیگه این قدر توی خماری نمونم . احسان : مادر ..مادر بنازم به مادر حشری خودم که هر چی کیر می خوره سیر نمیشه . -باید باعث افتخار شما باشه که می تونم همیشه این آمادگی رو داشته باشم که به شما حال بدم . دقایقی رو در سکوت سپری کردیم . در سکوت و آرامش تا لحظه های شیرین عشقبازی رو به نهایت شیرینی برسونیم . یه لحظه که چشامو باز کردم دیدم که چشای اسحاق هم بسته شده . سرمو بر گردوندم و یه نگاهی به احسان انداختم که در حال گاییدن کونم بود . اونم چشاش بسته بود . فدای دو تایی شون که تن مامانشون اونا رو به حالت خلسه رسونده بود . خیلی بیشتر از این که با یک نوجوون حال کنند داشتند با من حال می کردند . لذت می بردم از این که به این جوانان داشتم سرویس می دادم . سرویسی فوق العاده که خودمم داشتم واقعا حظ می کردم . لحظاتی بعد چشای اسحاق باز شده بود . پسر زیری من دو تا دستاشو دور هر یک از سینه هام میذاشت و نوک اونو به نوبت توی دهنش قرار می داد . احسان هم از پشت کونمو آتیش کرده بود . -اووووووففففففف اووووووففففففف مااااااماااااان کیرم کیرم .. -احسان این قدر شل نباش . هم کسم کیر می خواد و هم کونم . -باشه مامان باشه .. به خودش فشار می آورد . دندوناشو گذاشته بود روی هم . لباشو گاز می گرفت . من لذت می بردم . من که نمی دونستم یه مرد از جلو گیری چی می کشه . قلی که زیاد به خودش فشار نمی آورد . بیشتر وقتا که آبش می خواست خالی شه همون بار اول ولش می کرد تا به اونجایی که می خواد بریزه . منم که یک زن بودم و بر عکس مردا باید خودمو می کشتم و کلی حس می گرفتم و می رفتم به عالم یوگایی تا این که ار گاسم شم . طوری سر حالم کرده بودند که وجود کیر رو در سوراخ کون و مقعد خودم یه نعمتی می دونستم . فقط سکوت و سکوت و باز هم سکوت بود که یک بار دیگه بر ما حاکم شده بود . فقط دو سه دقیقه اگه به همین صورت منو می گاییدند و باهام ور رفته تحریکم می کردند آبم میومد .. ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــــــار ۲۶حدسم درست بود . اونا کاملا تونسته بودند منو به اون چه که می خوام برسونن . سر حال سر حال شده بودم . حس کردم که با یه قلقلک و داغی خاصی ازم داره یه چیزی می ریزه . -پسرا حالا می تونین خودتونو سبک کنین . دو تایی شون همچین ضرباتی به کس و کونم می زدند که حس کردم هم کون و هم کس منو دارن پاره پاره می کنند . با این که ار ضا شده بودم ولی از این که این قدر حریصانه دارن آتیشم می کنن و با من حال می کنند لذت می بردم . اونا دیگه امونم نداده بودند . .. ووووویییییی مثل هفت تیر های آب پاش آب کیرشونو طوری با سرعت و فشار ریختند توی کوس و کونم که لذتشو مثل یه آتیش در تمام نقاط بدنم حس می کردم . مثل یه فلفل تند و تیز تمام تنمو آتیش می داد . حتی وقتی کیر هاشونو از توی سوراخام بیرون کشیدند بازم این آتیشو احساس می کردم .ولی گویی که یه باد خنکی به سر سوراخ های آزاد شده ام می خورد و تا حدودی اونا رو خنک می کرد . یعنی کس و کونمو . رو زمین و طاقباز دراز کشیده . دهنمو تا اونجایی که می تونستم بازکرده و از پسرام خواستم که کیرشونو فرو کنن توی دهنم . می خواستم که منم یه مادر مفید و لذت دهنده واسه اونا باشم . ازم لذت ببرن باهام حال کنن و این خاطره های شیرین برای اونا باقی بمونه . دو تایی شون همین کارو با من کردند . چقدر هم با فرو کردن خشن کیر توی دهنم حال می کردند . منم ازشون خواسته بودم که هر جوری دوست دارن با دهن من رفتار کنند . اونا هم کیرشونو اونم دو تایی محکم به سر حلقم فشار می دادند . دیگه نایی برام نمونده بود که این کیر ها رو ساک بزنم . کیر هاشون همش در حال حرکت بود تا این که در جایی ثابت شد و تا حدودی تونستم اونا رو توی دهنم بگردونم . امان از دست این پسرا . بذار هر جور دوست دارن با من حال کنن . اگه یه وقتی خواستن زن بگیرن یا با دخترای مردم از این کارا بکنن من که مادرشون هستم دل ندارم که اون دخترا یه اوف به پسرام بگن یا به اونا بگن که بالای چشتون ابروست هر چند که در اون شرایط این پسرا نمیان که از این حرفا با مادرشون بزنن ولی من خودم در تصورات خودم باید که پیش خود حساب باشم . اونا رو به خوبی سیر کنم که دیگه عقده ای نشن . فقط نفسم بند اومده بود . طوری که از راه دهن که هیچ .. برای لحظاتی هم از بینی به سختی نفس می کشیدم ولی گذشته از اینها کیر هایی که توی دهنم بود با همه سختیهاش بهم حال می داد . یه خورده که جون گرفتم و نفسی با بینی ام تازه کردم و کمی دهنم منبسط شد می تونستم دو تا کله کیر رو با هم میکشون بزنم و گاه یکی یکی این کیر رو میکش می زدم . اصلا فکرشو نمی کردم که یک بار دیگه این پسرام آبشونو توی دهنم خالی کنند . یک بار دیگه دهنمو پر آب کرده بودند . وقتی که داشتن آب کیرشونو توی دهنم خالی می کردند دو تا دستامو گذاشتم روی دو تا لپام و کیر اونا رو که لپامو گنده نشون می داد از رو صورتم مالش داده و طوری که حس می کردم با مالش صورتم و نرمشی که به کیرشون می دادم آب بیشتری از کیرشونو وارد دهنم کردم . پسرای زرنگ تا می تونستن تو دهنم خالی کرده بودند و اون قدر زبل بودند که وقتی فهمیدند دیگه چیزی توی دهنم نمونده که فرو نداده باشم کیرشونو از دهنم بیرون کشیدند . تا چند دقیقه همین جور داشتم نفس نفس می زدم . از حال رفته بودم ولی دو تایی شون با ماساژ و مالوندن قسمتهای مختلف بدنم منو سر حالم کرده بودند . یک بار دیگه از سکس و عشقبازی تقریبا سیر شده بودم . بازم به یاد این افتاده بودم که باید کاری کنم که افشین واشکان هم به من حال بدن . .. -پسرا بر نامه هاتون چیه . چه طرح و نقشه ای پیاده کردین که دو تا داداشای دیگه به من نزدیک شن .. اسحاق : به نظرم تا یه مدتی اگه ما دو تا به شما سه تا کاری نداشته باشیم و شما رو به حال خودتون بذاریم بهتر باشه . اون وقت تو می تونی راحت واسه این پسرا افسونگری کنی -آخه اونا دارن درس می خونن . پزشکی درسش خیلی سخته . -خب مامان کاری نداره .. خونه ما که خیلی اتاق داره . هر کدوم از ما یه اتاق مستقل و بزرگ هم داریم . تازگیها اونا با هم درس می خونن . تو می تونی با لباسای فانتزی و سکسی و به بهانه پذیرایی از اونا و رفع خستگی شون دور و برشون بپلکی و براشون نوشیدنی و خوردنی ببری و از این کارا . در این بین دیدنی ها رو هم نشونشون بدی که اونا روحیه شون شاد شه . ما هم تا بتونیم اونا رو ذهنشونو به شیوه های مختلف آماده می کنیم تا تو بتونی راحت تر کارات رو پیش ببری . اینو هم باید به یاد داشته باشی مامان جون که حرفای وسوسه انگیزی هم بزنی و هنوزم درساشون به اون صورت سنگین نشده بهترین زمان برای پیاده کردن نقشه همین وقته .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهـــــــــــــــــــــــــار ۲۷شب شد و اسحاق و احسان همون طوری که می گفتند میدون رو برای ما سه نفر خالی کردند . بهونه درس رو کردند و منم رفتم تا سری به افشین و اشکان بزنم. رفته بودم به آرایشگاه . موهامو به صورتی در آورده بودم که افشین دوست داشت و طوری از داخل به چشام حالت دادم و از بیرون ردیفش کردم که اشکان خیلی خوشش میومد . هر چند در تر کیب هر دو تا شون از دیدن این مامان جدید لذت برده تعجب می کردند . افشین : مامان چه خبر شده ! تو که می خواستی بری یه مجلسی خودت رو این جوری ردیف نمی کردی . ببینم اگه قراره مهمونی چیزی بیاد به ما بگو بریم زود تر بخوابیم که فردا کلی درس داریم و نمی تونیم تا نیمه شب بیدار بمونم -پسرا مهمون کجا بود . اینم از اون حرفاستا . کی بیکار بود این وقت شب و اونم یه شب معمولی بیاد به خونه مون . بابات که رفت ما هم دیگه فراموش شدیم . اشکان : مامان هر گلی یه بویی داره . ولی گذشته از اینا تو الان مثل یه گلی هستی که خیلی خوشبو کردی . خیلی ناز شدی . دستانی برهنه و بلوزی که تا نیمه های سینه مو بر هنه نشون می داد , رنگ قرمز و شاد بلوزم با استرچ آبی که خط کونمو بیشتر و بهتر از زمانی که لخت بودم نشون می داد همه و همه مزید بر علت شده بود که پسرا با دید خاصی بهم نگاه کنن . افشین : مامان چی شد که امشب بهمون توجه نشون میدی . دور و بر مایی . -من کاری به کارتون ندارم . اومدم اینجا ببینم پسرای گلم چیکار می کنن . چیزی کم و کسری نداشته باشن . بعدم دلم می خواد کمی هم باهاتون در مورد مسائل دانشگاه و فسادی که در اونجا وجود داره و دخترای این دوره زمونه حرف بزنم . پسرا می دونم شما هم مثل هر جوون دیگه ای در ابتدای بلوغتون در اوج نیاز های جنسی خودتون به سر می برین . این روزا دخترا وقتی یه جوون ساده ای گیر میارن تر فندهای زیادی رو به کار می گیرن که خودشونو به اون پسره بچسبونن . حالا به خاطر یه لذت گذرا من نمی خوام که پسرام بد بخت شن . شما باید بدونین که دور و برتون چی می گذره . کاملا متوجه بودم که حواسشونو پرت کردم . رفتم روبروی آینه دیواری تا مثلا یه نگاهی به صورتم بندازم ولی نگام متوجه پسرام بود که ببینم با چه نگاه هیزی دارن تعقیبم می کنن . انگاری اونا خیلی حشری تر از اون دو تا داداشاش نشون می دادند . خیلی هیز و تیز بودند . مخصوصا یه شیب و حالت خفیف قمبلی به کونم می دادم که اونو واسه پسرا جذاب ترش کنم و بیشتر دلشونو ببرم . .. دوباره رفتم پیششون . -ببینم پسرای خوبم من اگه باهاتون در این مورد حرف می زنم یه وقتی خجالت نکشین . من مادرتون هستم خوبی شما رو می خوام و با شناختی که از زنا دارم می دونم که اونا چیکار می کنن و چی می خوان . کیر احسان و اسحاق و نگاه هیز این دو تا پسرام منو بی حیا کرده بود . -بچه ها گول حرف زنا یا این دخترای دانشجو رو نخورین . بیان بگن ما قرص می خوریم و از این حرفا .. ..افشین : مامان این حرفا چیه دارین می زنین . دستمو رو صورتش کشیده و صورتشو با اون لبای بر جسته روژمالی شده خودم بوسیدم و گفتم فدای پسر خجالتی خودم بشم باید گفتنی ها رو گفت . اگه همچین چیزی گفتن مشخصه که این دخترا سابقه دارن انواع و اقسام آلودگی ها رو دارن . اشکان که با این حرکات من کمی گستاخ تر شده بود گفت خب مامان حالا میگی ما چیکار کنیم -هیچی باید بی خیال این موارد شین . با مادرتون دوست باشین . مادر میاد کمکتون . راهنماتون میشه .. -مادر این چه حرفیه که شما می زنین . آخه شما چه جوری می خواین راهنمای من شین . لحظاتی هست که تصمیم گیری در اون لحظات کمی سخت به نظر می رسه . ما شما رو از کجا پیدا کنیم . پیش اون دختر برات زنگ بزنیم ؟/؟ این حرف اشکان حسادت منو تحریک کرده بود . دلم می خواست این من باشم که اونو ارضاش می کنم . با من به همه چیز برسه . هر چند این دو تا پسر از اون دو تا پسر لاغر تر نشون می دادند ولی اونا هم یه جذبه مردونه ای داشتند که می دونستم اگه لخت خودمو به آغوششون بسپرم می تونن مثل یک معشوقه با من رفتار کرده و شاید حتی خیلی بیشتر از اون دو تا داداش به من حال بدن -پسرا شما چند وقتی نیست که رفتین دانشگاه به همین زودی رفتین توی خلاف ؟/؟ -مامان این یک مثالی بود که زدم . گفتم اگه همچین شرایطی پیش بیاد . -ولی طرز گفتنت طوری بود که من این طور برداشت کردم که پیش اومده -ببخشید مامان اگه بد عنوان کردم معذرت می خوام . اشکان اومد جلو و بغلم زد . سینه هامو به سینه هاش فشرد . چقدر دلم می خواست برای دقایقی رو در اون حالت می موندیم . ولی هنوز زود بود که پیشروی انجام شه . باید چند تا چراغ سبز دیگه از اونا می دیدم . شایدم اونا منتظر چند تا چراغ سبز از سوی من بودند .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهـــــــــــــــــــــــار ۲۸افشین : اشکان توکه مامانو درسته قورتش دادی یه خورده هم واسه ما بذار .. خودمو از بغل اشکان رها کرده وانداختم توی بغل افشین . این یکی دیگه ظاهرا خیلی از اون زبل تر بود طوری خودشو به من چسبوند و بدنشو رو بدن من حرکت داد و بر جستگی کیرشو حس می کردم که با خودم گفتم صد رحمت به اسحاق که برای اولین بار می خواست خودشو به من بچسبونه . حال و روز اینا هم دست کمی از اون دو تا نداشت . ولی نمی شد با این حرکات بی گدار به آب زد . نمی دونستم باید چیکار کنم . اگه اینجا مسابقه فوتبال بود می شد طرح و بر نامه هایی برای نزدیک شدن به در وازه حریف داشت . شاید اونا بودند که با طرح و بر نامه ریزی بهتری باید میومدن سراغ من . افشین ول کن من نبود و دست از سرم بر نمی داشت . منم دوست نداشتم که اشکان هم در یک اقدام مقابله به مثل از برادرش بخواد که دست از سر من بر داره . برای همین به اشکان گفتم که بیاد و اونم منوبغل بزنه . -افشین جان یه خورده برای داداشت جا باز کن . همچین مدلی رو در فیلمها هم ندیده بودم . مگر در فیلمهای سوپر که دو تا مرد یک زن رو ایستاده بغل می زنن و می خوان که اونو بکنن . ولی این پسرا هنوز به اون درجه ای نرسیده بودند که بخوان با من به صورتی حال کنند که نشون بده قصد گاییدن منو دارند . وای که چقدر می تونستم با اونا هم حال کنم . نمی دونستم آیا باید از داداشاشون کمک بگیرم یا نه . . راستی راستی داشتند شجاع می شدند . با این که چیزی ندیدم ولی از اونجایی که احساس یک مادر قویه حس کردم که اشکان یه اشاره ای به افشین زدو خودشو رسوند به پشت من و قسمت جلوی بدن منو در بست در اختیار داداشش قرار داد . حالا من بین دو تا پسرام ایستاده بودم . اوخ اصلا فکرشونمی کردم اونا تا این حد و به این صورت اونم وقتی که داشتم از خودم می پرسیدم چی می خواد بشه این جور پیشرفت کرده باشن . لحظه به لحظه حرارت بیشتری رو در خودم حس می کردم . اشکان از پشت تماس بیشتری با من گرفته بود . بالای شلوارشو به کونم چسبونده بود بر جستگی کیرشو وقتی روی کونم حس کردم منم یه حرکتی به خودم دادم تا اون از این تماس لذت بیشتری ببره . از طرف جلو هم افشین صورتشو رو صورتم قرار داده بود و با بوسه هایی نرم به طرف زیر گلوم رفت . و زیر گلو و چونه مو غرق بوسه کرده بود -مادر عشق منی . امشب خیلی خوشگل و خوشبو و خواستنی شدی . مامان نکنه یه خواستگار بیاد و تو رو از ما بگیره -بچه ها دیوونه شدین . ؟/؟ من مال شما چهار تا پسرام هستم . تازه مثل این که هنوز درساتون زیاد نشده قاطی کردین . من اسمم هنوز توی شناسنامه باباتون باطل نشده . من هنوز شوهر دارم و شوهرم رفته خارج .. -اووووهههههه ماااااماااااااان ما اینو خوب می دونیم ولی خب این ملاهای پدر سوخته رو که می شناسی . حتی مرد رو به صیغه مرد در میارن . از این کثافتا هیچی بعید نیست . -عزیزای دلم . من تا شما ها رو دارم شوهر می خوام چیکار . حتی اگه باباتون نیاد من متکی به شما هستم . اشکان هم در حالی که از پشت دستاشو دور کمرم حلقه زده بود پس گردنمو غرق بوسه کرد . و گونه هامو با زبونش می لیسید . دستشو گذاشت رو اون قسمت از کمرم که لخت بود . با کف دستش روی اون قسمت بر هنه می کشید . چشام بسته شده بود . دیگه هیچ حالی واسم نمونده بود . دلم می خواست همونجا منو می خوابوندند . تر تیب منو می دادند . ولی این پسرا طوری وانمود می کردند که از روی عشق و علاقه دارن این کار رو می کنند و در جهان هیچ عشقی بالا تر از عشق مادر وجود نداره . کیرشون داشت شلوارشونو می تر کند . اگه تا چند دقیقه دیگه با دو تا کیر داخل شلوارشون می خواستند به کس و کون من فشار بیارن حتم داشتم که خیسی کس من از شلوارم می زنه بیرون . گیج شده بودم . مونده بودم که چیکار کنم . اگه این صحنه و حالت رو به امون خدا ول می کردم و ول می کردیم شروع دیگه ای برای رسیدن به اوج خواسته هامون دشوار بود . از این موقعیت به دست اومده باید نهایت استفاده رو می کردم . تصمیم گرفتم فتنه گری رو شروع کنم و همین جور حرکت رو به جلویی داشته باشم تا ببینم بعدش چی میشه . -پسرا کمرم خیلی درد می کنه و پاهام . نمی دونم چرا . شما هم اگه درس نداشتین می گفتم امشب دست نوازشتونو بر بدن مادرتون بکشین و خون بیشتری رو در رگهاش به جریان بندازین . داداشاتون مثل این که امشبو گرفتن زود تر خوابیدن .. . افشین : ما خودمون نوکرتیم مامان . درس چیه . هنوز اون جوری سنگین نشده . اشکان میای دیگه . البته اگرم نیای من خودم به تنهایی این کارو می کنم . -نه داداش منم باهات میام . دو تایی با هم می تونیم زودتر بدن مامانو گرم کنیم و تسکینش بدیم .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهـــــــــــــــــــــار ۲۹دمرو روی تخت افتادن چه حالی می داد . استرچ خیلی نازک . شاید اگه کون لخت من در دید اونا قرار می گرفت تا این حد به اونا هیجان نمی داد که در این وضعیت اونا رو به آتیش کشیده بودم . انگاری همه این پسرا به باباشون رفته بودند . همه شون اکشن بودند و خیلی هم حشری . -پسرا من آماده ام . می تونین مامانتونو قسمت کنین . یکی تا نصف و یکی هم از نصف به پایین . چیه پسرا دو تایی تون ساکت شدین . درضمن برای این که خسته نشین هر چند دقیقه می تونین جاتونو با هم عوض کنین . افشین مامان تو بگو انتخاب اول با کدوممون باشه که کدوم قسمت رو در اختیار خودمون بگیریم . -من نمی تونم حرفی بزنم . اینجا هم که مسابقه تلویزیونی و بر نامه بازیهای لیگ بر تر نیست که قرعه کشی کنیم . از اونجایی که افشین جان از اشکان جان بزرگتره اگه اشکان گلم ناراحت نمیشه انتخاب اول با افشین باشه . هر پنج دقیقه در میون دست عوض میشه .. اشکان : اینش موردی نداره فقط در مورد جای تقسیم یک سوال داشتم . باسن رو جزو قسمت بالا به حساب بیاریم یا پایین .. انتظار این پرسشو نداشتم . نمی دونستم چی جواب بدم . -خب پسرا ما اگه بخواهیم از نظر فشاری که به بدن شما میاد اینا رو بر رسی کنیم نمی تونیم به نتیجه برسیم . ولی تا اونجایی که من می دونم اگه بخواهیم از نظر اصولی تقسیم کنیم تا زیر کمر میشه قسمت بالا . از باسن به پایین هم یک قسمت دیگه . می دونستم که افشین برای بار اول همون قسمت پایین رو انتخاب می کنه و همین کارو هم انجام داد . دوست داشتم به اشکان بگم که بلوزمو در بیاره . ولی می تونست از زیر بلوزم تنمو ماساژبده . افشین و اشکان کارشونو شروع کردند . اشکان : مامان فقط کمر و شونه هات رو ماساژبدم یا قسمت جلوی بدنت رو هم میشه نرمش داد . -خودت یه خورده فکر کن ببین کدوم کار درست تره . -از نظر ماساژ یا از نظر یه سری مسائل دیگه ؟/؟ -ما این جا به ماساژکار داریم . مسائل دیگه ای نداریم -آخه مامان .. می دونم در مورد چی داشت حرف می زد . اون دوست داشت که سینه هامو بمالونه همون کاری که به من لذت می داد و هیجان منو زیاد می کرد . -اشکان عیبی نداره می تونی سینه ها مو هم مالشش بدی . اینا هم جزوی از بدن منن .الان افشین جان هم می خواد پا ها و باسن منو بماله . پسرا زود باشین دیگه . تعارف نکنین . می دونم که مزاحم درس خوندنتون شدم . افشین : مامان اصلا این حرفو نزن که این کاری که حالا داریم انجام میدیم خیلی واجب تر از درس خوندنه . افشین ماتش برده بود . اشکان کارشو شروع کرده بود . -اشکان می تونی دستتو بذاری زیر بلوزم . عیبی نداره . بین دستت و بدن من فاصله ای نباشه بهتره . دستای افشین هم رو بدن من قرار گرفته بود و خیلی آروم شروع کرد به ماساژمن . از مچ پا تا یه وجب زیر زانوی من بر هنه بود ولی اون دستاش فقط رو ی کون و رون پام کار می کرد . از همون اول نشون داد که با چه هیجانی داره این کارو انجام میده . -نههههههه بچه ها داره خوابم می گیره . بد جوری هم خوابم می گیره . دست افشین روی کونم کار می کرد . استرچ نازک منو بد جوری توی چنگش گرفته بود . شورت منم خیلی نازک و فانتزی بود . حس کردم که کسم خیس کرده و این خیسی هم از طرف شورت من داره می زنه میاد بیرون ومی دونستم که استرچ منو خیس می کنه و این جوری پسرام متوجه می شدند که من خیلی هوس دارم و شاید نرخشونو می بردند بالا . اوخ نه .. چرا نمی تونم حواسمو ببرم جای دیگه . اگرم بهش می گفتم شلوارمو بکشه پایین شاید هنوز زود بود .. ولی هر چی بود بهتر از این بود که پشت شلوارم و دور و بر کس و قسمتی از کونم خیس شه . شلوارم لک کنه . واسه همین اول به اشکان گفتم که اگه سختش نیبست بلوزمو در بیاره . -ببین اشکان من نمی خوام راندمان کارت بیاد پایین . داری زحمت می کشی دوست دارم انرژی مصرف شده بیشتر به من منتقل بشه . خون بیشتری رو در رگهای خسته من به جریان بندازه و بیشتر داغ بشم . درد بدنم کمتر شه . تا می خواستم بگم افشین تو هم دوست داشته باشی می تونی شلوار منو پایین بکشی خودش پیشدستی کرد و گفت مامان پس من چی من می تونم این شلوارو در آرم .؟/؟اون جوری بهتر میشه مالش داد و اثرش بیشتره . -باشه عزیزم اگه سختت نیست موردی نداره . اشکان می تونی سوتین منو هم در بیاری . پیشرفت عالی بود . ولی اون پیشرفت نهایی هم یه شهامت دیگه ای می خواست . همه مون با هم جور بودیم . به خوبی منظور هم درک می کردیم ولی خب من هنوز نمی دونستم که آیا اونا می دونن که مامانشون تمایل به گاییده شدن و زیر کیر دو تا پسرش قرار گرفتن داره یا نه ؟/؟ .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی