انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 4 از 12:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  9  10  11  12  پسین »

مامان بخش بر چهار


زن

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بـــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار ۳۰

افشین رو قسمتای پایین بدنم کار می کرد و اشکان هم روی نیمتنه ام . .. دلم می خواست صدای هوسمو به گوش پسرای نازم برسونم . به اونا بگم که دیوونشونم . دلم می خواد منو برسونن به عرش .. به اون بالا بالا ها .. -بچه ها یه آهنگ ملایم و اکشن بذارین . یه آهنگی که بتونه همراه با ماساژ خونو به خوبی در تمام بدنم پخش کنه .. معلوم نبود اونا چی واسم گذاشتن . یه ترانه ای گذاشتند از یه خواننده زن که اصلا نمی دونستم کیه . فقط داشت ناله می کرد و معلوم بود که کیر می خواد -اوووووخخخخخخ پسرا شما عجب شیطونی شدینا . اصلا فکرشو نمی کردم که از این ترانه ها گوش کنین . -مگه ما چمونه مامان . -نمی دونم چی بگم . افشین شلوارمو آروم آروم کشید پایین . از اون طرف اشکان که بلوز و سوتین منو در آورده بود . -افشین جون استخاره نکن . وقتی اجازه شو از من گرفتی دیگه درش بیار .. -مامان عجب بدن خوش نقش و نگاری داری -پسر چش چرون شدی ها . نا سلامتی من مامانت هستم . این حرف رو طوری به زبون آوردم که اونا متوجه شن من ناراحت نشدم و این انتقاد من از روی عشقه و علاقه بوده تازه خوشمم میاد و کیف هم می کنم . واسه این که بحث عوض نشه بهش گفتم ولی افشین باسنم خیلی گنده هست . باید برم ورزش و اونو آبش کنم . یه حالت بدی داره . جلب توجه می کنه . -مامان این کارو نکن . همین جوری خیلی خوب و قشنگه . خیلی بهت میاد .. -افشین من بهت میگم شیطون شدی میگی نه . خوشگل من . مگه من دوست دخترتم ؟/؟ همچین میگی که انگاری این صورت منه . .. این کون منه .. اوووووههههههه منو ببخش افشین . این باسن منه . -نه مامان همون کون هم خیلی قشنگه . شلوار منو هم تا آخر در آورد . یه چزخشی به کونم دام که می دونستم دلشو می برم . حتی می دونستم اشکان هم که داره کمر منو می مالونه توجهش به سمت کون منه . این نقطه ضعف وحساس پسرا بود . . توجه من به قسمت پایین بدن سبب شده بود که کمی از حرکات اشکان غافل بمونم .اونم از فرصت استفاده کرده و حالا پس از مالوندن شونه هام دستاشو گذاشته بود رو سینه هام . دو تا سینه هامو با یه هماهنگی خاصی مالششون می داد . دستمالی سینه هام زیر سینه ها و کسمو داغ ترش کرده بود . حس می کردم که کسم همچنان در حال خیس کردنه . طوری به سینه هام دست می زد که کاملا متوجه بودم این کارو داره با هوس انجام میده . به خصوص این که نوک سینه هامو توی دستش می گردوند .. . آخه من رو کدومشون باید تمرکز می داشتم . باید چیکار می کردم تا اونا هم لخت می شدن . چه حرفایی باید می زدیم تا اونا شلوارشونو پایین می کشیدند و کیرشونو نشون من می دادن . نمی دونستم گیج شده بودم . افشین هم دستاشو گذاشته بود رو قاچای بر جسته کون من . -مامان ماساژ این قسمت خیلی کار می بره . چون حجمش زیاده گوشت زیادی داره برای همین باید بیشتر روی این قسمت زوم کنم . -برای همینه که میگم باید آبش کنم تا از مالوندن من خسته نشی -مامان چند بار باید بگم که این کارو نکن . من اگه شده کتابمو بیارم همین جا کنار خودم ودر کنار تو درس بخونم تا هر چند ساعتی که باشه کونتو می مالونم تا تو بگی بسه .. -هیچ اینو می دونی اونی که اون زیر ه هیچوقت نمیگه بسشه ؟/؟ -خب هر وقت که خوابیدی دست ازت می کشم . .. اشکان : داداش مثل این که ما هم هستیما .. -چیه اشکان نون و حلوا تقسیم که نمی کنن . تو فعلا ساکت باش .. تا وقتی که مامان از ماساژ دادن من لذت می بره من رو همین قسمتم . -بچه ها با هم دعوا نیفتین . خودتون اگه تونستین با هم کنار بیایین و گرنه من داوری می کنم . اشکان تو همون قسمت خودت رو داشته باش .. معلوم نبود رو سر من چه شکلکهایی در آوردند و چه علامتهایی به هم دادند که ظاعرا افشین رو همون قسمت پایین من موندگار شد . کف دستاشو گذاشته بود رو قاچای کون من و اونا رو می گردند . یه دور به اطراف بعد اونا رو به سمت داخل هم می گردوند . طوری که کناره های داخلی کونم وقتی که با حرکت دستای افشین به کسم می چسبید یه لذتی رو در من به وجود می آورد که خیسی کسمو زیاد می کرد . صدای شلپ شلیپ این خیسی رو می شنیدم . اشکان که هنوز حرکت دستاش رو سینه هامو ول نکرده بود . چشامو بسته بودم . اولش خجالت می کشیدم از این که پسرا خیسی کسمو ببینن ولی کم کم داشتم بی خیال می شدم . . -آخخخخخخخ پسرا پسرا . دستاتون جادو می کنه -چیه مامان جون . خوشت میاد ؟/؟ کیف می کنی ؟/؟ لذت می بری .. -آررررره آرررررره هم با دستای تو حال می کنم افشین جون هم با دستای تو اشکان . هر دو تون روی خوب نقطه ای تمر کز کردین . دو جایی که بیشتر از جاهای دیگه احساس خستگی و کوفتگی می کنه ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهـــــــــــــــــــــار ۳۱

دستای اشکان که روی سینه هام بود اثرشو تا به عمق سینه هام می ذاشت . حتی اگه اون فشار زیادی بر من وارد نمی کرد لذتی که از دست زدنش به سینه هام می بردم دور سینه هام و تا به انتهاش می رسید ولی وقتی که افشین جفت دستاشو روی کون گنده ام و دو تا قاچش می ذاشت دلم می خواست که اونا رو با آخرین زورش چنگش بگیره و یا این که کف دستاشو از بالای کون برسونه به پهلو ی برش ها یعنی کناره های چاک وسط . -افشین جان .. این دو طرف کونم رو می تونی به دو طرف بازشون کنی که حرارت یک دستی به همه جاش برسه . -مامان اگه داغ شدی و حالت جا اومد تو هم می تونی منو ماساژبدی -عزیزم تو که جوون هستی و بدنت استواره .. -مامان مگه تو پیر شدی ؟/؟ پوست بدنت که تازه تازه هست و اندامت هم که با اندام دخترای بیست ساله مو نمی زنه .. -افشین کلک تو با اندام اونا از کجا سر و کار داری . ببینم نکنه به دیدن بدن مامانت به فکر اندام اونا بیفتی . ای شیطون . اشکان : مگه ایرادی داره ؟/؟ -نمی دونم اگه از نظر شما ایرادی نداره خب ایرادی نداره . حالا به کارتون ادامه بدین که بدن من یخ نزنه . افشین . مامان من این جور فعالیت می کنم حس می کنم خیلی گرم شدم . اشکان : منم همین طور مامان .. -اشکان من نمی دونم چرا هر کاری که داداشت انجام میده و ازش صحبت می کنه بلافاصله تو هم میگی . خب اگه شما گرمتونه لباساتونو در آرین . می تونین شورتتونو هم در بیارین هوا بخورین .. این حرفو که زدم خودم دیگه حسابی داغ کرده بودم واسه یه لحظه خجالت کشیدم . افشین : مامان از اون حرفا می زنی ها یه وقتی دیدیم همین کارو کردیم . -مامانو از چی می ترسونین . پسرای منین . غریبه که نیستین . کمی شجاع شده بودم . اونا لباساشونو در آوردند ولی هنوز به خودشون این اجازه رو ندادند که شورتشونو در بیارن و این دیوار فاصله رو بشکنن . ولی مادر حشری اونا دست بر دار نبود .دلم می خواست بازم اذیتشون کنم . -چیه افشین چی شد شورتتو در نیاوردی . خوب حالتونو گرفتم -مامام درش میارما . منو شیرم نکن . -خب درش بیار .. تو که نمی خوای شمشیر بکشی .. من رومو بر می گردونم اصلا سرم زمینه . اشکان : مامان منم در میارما -باز که تو هر کاری که داداشت می خواد انجام بده ازش حرف می زنی .. چشامو بستم . صدای پایین کشیده شدن شورت پسرامو می شنیدم . -پسرا حالا من یه چیزی گفتم شما هم منتظر وقت که در جا بکشین پایین ؟/؟افشین : مامان ما رو حرفای تو حساب می کنیم . حالا یک سکس ماساژ حسابی به راه انداخته بودند با این تفاوت که کسی از سکسی بودن اون نمی گفت . مثلا چشامو بسته بودم . کیر افشین در فضای پشتم قرار داشت و کیر اشکان روبرو و در کنار من که می تونستم چشامو به حالت نیمه باز در بیارم و یه دیدکی به اون بندازم . حالت نشستن اشکان طوری بود که سر و قسمتی از تنه کیرشو می دیدم . دستای افشین روی کون من به یه حالت خاصی در چرخش بود . کمی پایین تر اومد . پشت رون منو با هوس می مالوند .به یاد این افتاده بودم که وضعیت کس من قرمزه . -اشکان تو کارت درسته . هم روی تنمو می مالی و هم پشتمو ولی افشین ! قسمت جلوی پا و رونم احساس سنگینی می کنه . بمالش .. بمال .. سنگین شدم .. از مچ پا تا به انتهای کونم همه رو تحت مالشش قرار داده بود . یکی از این دفعاتی که دستش از بالا به انتهای پام رسیده بود دستمو گذاشتم پشت دستش . کف دستش خود به خود روی کسم قرار گرفت .. -آهههههههه -چیه مامان .. اینجا رو هم بمالم ؟/؟ -بمال . این جا هم فعلا جزو اختیارات من میشه ..می خواستم بگم شرایط قر مزه ولی گفتم باشه برای بعد . برای لحظه ای که فرصتی برای باز گشت نیست . خوب با فکر هم بازی می کردیم و زبون همو می فهمیدیم . اشکان هم خواست که در بازی ما شرکت کنه . افشین قالب کس منو در کف دست خودش نگه داشته بود . حس کردم که اشکان فقط داره نگاش می کنه . چون دستای اشکان رو سینه ها و شکم و کمر من شل شده بود . یا حرکتی نداشت و یا اگرم داشت انگاری مصنوعی بود . منم کاری به کارش نداشتم تمام حواسم به کف دست افشین بود که کسمو در چنگش داشت و خیلی آروم کف دستشو باز و بسته می کرد . سکوت عجیبی بین ما حکمفر ما شده بود . هیشکدوم از ما نمی دونستیم که تا چند دقیقه دیگه چه اتفاقی میفته . همه نگران و هیجان زده بودیم . اشکان حس کرد که از قافله عقب مونده . -مامان داداش ناحیه کاریش زیاده این قسمت از بدن مربوط به کار من نمیشه ؟/؟ -راستش اگه بخوام داوری کنم و بدن رو به دو قسمت تقسیم کنم فعلا مربوط به افشین میشه ولی اگه اون اجازه بده می تونه وکالتا بهت بگه که تو هم قسمت زیر شکم و لای پای منو بمالی . دو تایی می تونین همکاری هم بکنین .. جااااااان یواش یواش داشتم به هدفم می رسیدم . همون چیزی که می خواستم . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهـــــــــــــــــــــار ۳۲

اشکان هم اومد به طرف ما . کف دستشو گذاشته بود رو کف دست داداشش تا با فشار بیشتری کس من تحت مالش قرار بگیره . بازم از دو فشار در حال لذت بردن بودم . احساس همون احساس بود. . می دونستم که دو تایی شون دارن لذت می برن و همین منو خیلی آرومم می کرد . دلم می خواست زود تر بگم کارشونو بکنن . افشین : مادر دستم داره به یه جایی ات فشار میاره تو بدت که نمیاد .. -نه عزیزم من مامانتم . هیچ چیز بین من و شما نباید پوشیده بمونه . فقط همینو بگم که از هر دو تاتون راضیم که دارین داغم می کنیم تا بتونم رو پاهای خودم وایسم و سر حال تر به پسرای گل و نازنینم برسم . فقط یک نکته این که خیلی دلم می خواست شما عمقی تر مالش ها تو نو انجام می دادین ولی یه مانعی هست .. اشکان : چیه مامان بر سر راه عشق ما پسرا به مادر گل و زحمتکشمون هیچ مانعی نباید وجود داشته باشه. بگو مادر! چیه بد خواه مد خواه داری بگو جفت چشاشو از کاسه در آریم . افشین : تا داداش بزرگه هست داداش کوچیکه نمی تونه از جاش تکون بخوره -مگه چند سال ازت کوچیک ترم . -پسرا یه چیزی هست که الان بهتون میگم . امید وارم بدتون نیاد . غریبه نیستین . من پریود هستم امید وارم که چندشتون نشده باشه .. افشین : اووووففففف مامان چی داری میگی . مگه میشه ما مامان خوشگلمونو توی بغل خودمون داشته باشیم و ازش بدمون بیاد . افشین شروع کرد به بوسیدن لبام و اشکان هم دستشو رسوند به سینه هام - مامان یه دستم رو سینه اته که اونجا سرد نشه . افشین : خب مامانی اگه پریود نبودی می خواست چطور شه . مثلا تو از ما چی می خواستی و ما باید چیکار می کردیم -اگه پریود نبودی می گفتم انگشتاتو یه خورده بفرستی اون داخل . حس می کنم از داخل اون بغلاش یه درد و سفتی خاصی داره که باید از داخل مالیده شه .. -خب مادر واسه چی سخته -آخه اون داخل کثیفه می ترسم بدتون بیاد .. افشین یک بند از چهار تا انگشتشو وارد کسم کرد -اووووووههههههههه نههههههههه نههههههههههه . -چیه مامانم داغ شدی با انگشتام ؟/؟ یه بند دیگه رو هم فرستاد . حسش می کردم . بازم خیسی و خون قاطی شده بودند . بوی خون فضای اون جا رو پر کرده بود . انگشتاشو که فرو کرده بود توی کس بوی غلظت خون رو بیشتر به مشام می رسوند . این بار حس کردم که هر چهار تا انگشتشو با هم و تا ته فرو کرده توی کسم .. اشکان در حالی که حالا هر دو تا دستاشو رو سینه هام قرار داده بود صورتشو به صورتم چسبوند و شروع کرد به بوسیدن لبهام . یک بار دیگه داشتم پر واز می کردم . در عالم خوشی ها و لذت خودم بودم که افشین انگشتاشو از توی کسم بیرون کشید و اونو روبروی صورتم قرار داد طوری که دیگه بایستی چشامو باز می کردم . این کارو انجام دادم . انگشتای خونین شده شومی دیدم که اونا رو به طرف دهنش برده . اولش زبونوشو روی دونه دونه اش کشیده بعد هر چهار تا انگشتو با هم برد توی دهنش و اونا رو یک ملچ ملوچ حسابی می داد . -افشین پسر چه با لذت داری این انگشتاتو می لیسی . مثل یک گربه گرسنه -مادر من خیلی گرسنه ام . گاهی وقتا یک مرد از گرسنگی به وحشی گری می رسه -تا یک مادر هست و وجود داره و نفس می کشه بچه هاش نباید گشنگی بکشن . خودم سیرت می کنم . خودم .. -مامان مطمئنی که تو گرسنه ات نیست . -می تونم یه سفره ای پهن کنم که همه روش بشینیم و غذامونو بخوریم . افشین : مامان من خیلی گرسنه مه .. -عزیزم فکر نمی کنی اول کوچیک ترا باید سیر شن .. -اوووووخخخخخخخ این مدل غذایی که میگی فرق می کنه . اونی که زود تر به دنیا میاد بیشتر گرسنه اشه . پس اول باید اون سیر شه -حالا من می خوام کاری کنم که هر دو تا با هم سیر شین -مامان ما دوست داریم تو هم سیر شی . -اوووووخخخخخخ عزیزم من قبلا هم گفتم . سه تایی مون . سه تایی . تو چه جوری با اشتیاق داری انگشتامو میکش می زنی . بازم چهار تا انگشتشو کرد توی کسم . هوس کیر به سرم افتاده بود .. هنوز زود بود که خودمو بندازم زیر کیر اونا . بذار اونا بیان روی کس من . افشین بازم داشت انگشتای خونین شده از کس منو لیس و میک می زد -داداش واسه منم بذار . منم می خوام .. -بیا بیا .. این مامان مال تو . اگه گذاشتی اون جوری که دلش می خواد سر حالش کنیم ؟/؟ -افشین جون آخه منم یه سهمی دارم دیگه .. -وای پسرا ارث تقسیم نکنین . اشکان جان تو هم اگه دوست داری می تونی ماساژانگشت بدی . من متعلق به چهار تا پسرام هستم ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
↓ Advertisement ↓
زن

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار ۳۳

حالا دیگه می تونستم با کمی خم کردن سر خودم کیر پسرامو بهتر ببینم . افشین دستشو کشید کنار تا ته تغاری منم بتونه با هام ور بره . هر سه تا مون نمی دونستیم چه جوری به راهمون ادامه بدیم . راهی که می دونستیم مقصدش کجاست . -پسرا بیکار نشینین . اشکان اومد و یه پامو از وسط خم کرد و با دو تا دستاش مالوندن منو شروع کرد . اون طرف افشین همچنان با کسم مشغول بود . کاملا سست شده بودم . سه تا آدم لخت در کنار هم .. باید یواش یواش یک قدم جلو تر می رفتم . باید در نمایشی که اونا رو هم بازی می دادم شرکت می کردم . طاقباز کرده دستمو گذاشتم روی کسم . به پسرام گفتم که این قسمت خیلی درد می کنه و نمی دونم که چیکار کنم . خیلی بی حسه .. افشین اومد جلو .. کف دستشو گذاشت روی کسم .. از اونجا رفت زیر ناف -مامان اینجات درد می کنه ؟/؟ -آره تا زیر نافم درد می کنه . می خواستم کاری کنم که بگه با یه نیروی قوی میشه اونو ردیفش کرد . مثلا یه کیری که وارد کس شه و حالشو جا بیاره . اشکان هم واسه این که سرش بی کلاه نمونه کف دستشو گذاشت رو شکم و مثلا داشت منومعاینه می کرد . -شما مردا راحتین از این دردا ندارین و خوب باهاش کنار میایین . هر چند هفته در میون هم چیزی به نام پریود شما رو اذیت نمی کنه دچار ضعف بدنی نمیشین . -مامان تو هم اگه خوب با این شرایط کنار بیایی و مدارا کنی دچار مشکل نمیشی .. کیرافشین درست روبروی کسم قرار داشت و سر کیرش به سوراخ کسم چشمک می زد . انگاری داشت به من تعظیم می کرد . -مادر این دردی که تو داری باید از درون گرم شی . باید یه چیزی اون قسمت شکم و زیر شکمت رو گرم کنه .. اون داشت کس شر می گفت و منم کس شر می شنیدم . افشین خودمو میگم . -حالا بیا منو کاملا بغلم بزن خودتو بهم بچسبون شاید این جوری گرم شدم . همین کارو هم انجام داد ولی این بار کیرشو به بدنم چسبوند .دلم می خواست ناله کنم و بگم زود باش پسر زود باش من دیگه نمی تونم صبر کنم تحملشو ندارم . مادر شما کیر می خواد..ولی اینجا هم مثل زمانی که با اون دو تا پسرام بودم دلم می خواست که اونا خودشون پیشقدم شن . من طاقباز شده بودم . افشین کف دستشو گذاشت رو شکمم و گفت مادر همین جات درد می کنه دیگه . مشکل دیگه ای که نداری -تمام تنم درد می کنه که تو و داداشت دارین منو سر حالم می کنین ولی این قسمت داخل بدنه .. -یه راهی داره . من نمی دونم شاید حالا پریود هستی این درد رو داری -نه عزیزم این درد روقبل از پریود و بعد از اون هم دارم . همیشه دنبالمه .. -از کی شروع شده .. -راستش تا وقتی که بابات پیش ما بود این درد رو نداشتم . از وقتی که واسه عیاشی های خودش رفت امریکا منم یه مدت بعد این درد هام شروع شد . -مادر راستش چاره اش اینه که ازدواج کنی ولی ما پسرا نمی تونیم تحمل یه مرد غریبه رو در این منزل داشته باشیم و تحمل دوری از مامان گلمونو هم نداریم . البته مادر امید وارم متوجه منظورم شده باشی که برای چی من گفتم که باید از دواج کرد . -آره عزیزم دوزاریم افتاد . از این که این جور با نزاکت و مودبانه مسائلو مطرح کردی خیلی خوشحالم و نشون میده که پسرای گل من چقدر خوب تر بیت شده و فر هنگشون بالاست . پس به نظرت باید چیکار کرد که درد در این ناحیه خوب شه .. -خب مامان آب در چشمه و ما تشنه لبان می گردیم . باید به بعضی مسائل از دید گاه درمانی اون توجه داشت .. فقط به خاطر در مان ..-میشه روشن تر بگی .. -خب مادر من خودم به تنهایی می تونم در مانت کنم . -داداش ! منو فراموش نکن . منم هستم . منم می خوام یه کمکی به مادر جونم کرده باشم . تازه تو تنهایی خسته میشی و من دوست ندارم این جور شه .. اشکان هم اومد کنار افشین قرار گرفت . حالا دیگه راحت تر از هر زمانی زبون همو می فهمیدیم . کیر دو تایی شون کاملا شق القمر شده بود . آماده ورود به کس من بود . افشین : مادر خیلی سخته گفتنش-بگو نترس ..دستشو ته آلتش لول کرد و در حالی که کیر کلفتشو به رخ من می کشید گفت مادر این باید بره توی بدنت .. باید داغ در مانی بشه . تماس این قسمت از بدن من با قسمت داخلی بدن تو حرارتی ایجاد می کنه که درد ها رو تسکین میده و به مرور زمان در مان می کنه .. اشکان : داداش پس از درمان نمی تونی ولش کنی . اون وقت بیماری بر می گرده ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار ۳۴

-آخ ماما ن گل من که این داداش گل من یه چیز خیلی گلی گفته که حرفشو باید با آب طلا نوشت . این درمان باید همیشگی باشه وگرنه این درد بر می گرده .. -حالا نمیشه به جای این همه حرف زدن یه چشمه شو نشونم بدین تا ببینم که راست میگن اون چیزایی رو که شنیدم ؟/؟ اشکان : مامان مگه تو چی شنیدی ؟/؟ -شنیدم که شنیدن کی بود مانند دیدن .. افشین کیرشو به سمت کس من راست کرد و گفت با اجازه مادر جان و برادر گرامی که می دونم اون به ما حق میده واسه داداش بزرگش حق درمان قائله . به سلامتی اقدام خیر خواهانه برای مامان .. -زود باش افشین درد من لحظه به لحظه داره بیشتر میشه . من نمی تونم طافت بیارم . سوختم . دارم می سوزم افشین . -مامان اون جوری که من خوندم این قدرت درمانی اون خیلی زیاده . انرژی درمانی به همین میگن . -اثرشو تا حالا دیدی ؟/؟ ...افشین خیلی زرنگتر از این حرفا بود که رو دست بخوره . دست منو خونده بود . هرچند که حس می کردم شایدهم تجربه ای در این زمینه نداشته باشه و اونم جواب داد که من تا حالا آزمایش نکردم . رو من دراز کشید . کیرشو به چاک کسم چسبونده بود . داشت منو داغم می کرد . آتیشم می زد . با من حال می کرد . می خواست بگه مامان این کیر منه که فرمان میده همه کاره هست . درسته که تو مادر منی ولی به عنوان یک دوست دختر .. یک معشوقه ..این کیره که رهبری می کنه . رهبری در اینجا با کیره . خودمو به طرفش حرکت دادم . با زبون بی زبونی حالیش کردم که می خوامش . می خوام اون وجودشو اون کیر شق شده رو .. حرکتشو احساس می کردم . اون داشت وارد کسم می شد . همون جایی که می خواستم و انتظارشو می کشیدم ..سومین کیر رو در عرض دو روز در کسم حس می کردم .. افشین کیرشو خیلی آروم وارد کسم کرده بود . داغ داغ شده بودم . کف دستشو گذاشت روی کس ورم کرده من .. . لحظه به لحظه سرعتشو زیاد تر می کرد . تونسته بودم اونو به دام خودم بکشونم . یا بهتره بگم اونم منو به دام انداخته بود . منو به خواسته ام رسونده بود . خواسته ای قوی . قوی تر از هر چیزی که تصورشو می کردم . و چهارمین کیر هم منتظر وایساده بود . می دونم هیجان اشکان بیشتر از هیجان و انتظار من بود . چون من یکی رو داشتم که در حال حال دادن به من بود . لبام آماده این بود که فریاد هوسمو بده بیرون ولی لبای اشکان رو لبام قرار گرفته تا به جای فریاد با مکیدن لبهای چهار مین پسرم که در انتظار کسم بی تابی می کرد لحظه های شیرین و داغ سکسو پیش ببرم . پاهامو از دو طرف به کیر داغ افشین فشار می دادم و اون با حرارت بیشتری به گاییدن مادرش ادامه می داد . . اشکان در یه حالت خوابیده لباشو رو لبای من قرار داده بود تا مزاحم حرکات افشین نشه . یه سینه منو اشکان می مالید و یکیشو هم افشین . من فقط می تونستم همین فرصتو داشته باشم که فکر کنم به این که اونا دارن با من چیکار می کنن . خوشحال بودم از این که تا این حد با هم تفاهم داریم و می تونیم نیاز های همو درک کنیم . لذت می بردم از این کارشون . -مامان .. چطوره . گرما و حرارت رو احساس می کنی .. دهن اشکان رو دهن من قرار داشت و فقط می تونستم تو دهنی حرف بزنم . -اشکان دهنشو بر داشت تا بتونم جواب داداششو بدم . -همون اول اثر کرده .. خیلی هم خوب اثرشو نشون داده . فقط ولم نکن ولم نکن .. اشکان هم گفت مامان نگران نباش . داداش هر وقت کار دارو در مانیشو تموم کرد منم هستم . دیگه تا ما رو داری راحت بخواب . بابا هم اگه یه روزی بر گرده با دارو های قوی تر و تازه تری که از ما می رسه باید درمان شی . -می دونستم که پسر بزرگ کردم که یه همچه روزی به دردم بخورن . بازم شر گویی من گل کرده بود . سرمو آوردم بالا تا ببینم کیر افشین که از کسم بیرون میاد چه حالتی داره و اون چیزایی رو که بیرون می کشه چیه . آثار خون روی کیر افشین کاملا مشخص بود . . -کیرتو بذار توی دستم واست تمیزش کنم . .. -مامان خوبه بازم میره توی کس همون میشه .. سرمو به عقب برگردونده و اشکان آماده رو دیدم که بالا سرم وایساده . -کیرشو شق و آماده دیدم که دنبال شکار می گرده .. دستمو از پشت به کیر اشکان رسونده با باز کردن دهنم و بعد با علامت دادن لبام متوجهش کردم که می تونه کیرشو فرو کنه توی دهنم . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
مرد

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار 35

اشکان کیرشو به دهنم مالید . من که لبامو باز کرده بودم کیرشو به دهن گرفتم . آخ که چقدر به من مزه می داد . دو تا کیر رو در تنم حس می کردم . یکی رو داشتم با لبای کسم میک می زدم و یکی دیگه رو با لبای دهنم . چشامو از بالا به صورت اشکان دو خته بودم تا حالت نگاهشو ببینم . چشاشو بسته بود . داشت با دهن مادرش حال می کرد . منم با لذت و خیلی آروم کیرشو میک می زدم دستمو رسوندم به ته کیر اشکان و اونو به سمت جلو هدایتش کردم . -مامان این جوری خفه میشی . نفست نمیاد . با اشاره دست حالیش کردم که اشکالی نداره . بده بیاد جلو که به من مزه میده . عشق می کنم . چیکار کنم . این به من خیلی حال می داد . لپام از دو طرف ورم کرده بود . افشین چقدر از این حالت من خوشش اومده بود . از این که کیر داداشش توی دهنم باد کرده بود . دستاشو دو طرف صورت من می گردوند . طوری دهنم جمع شده بود که کلفتی کیر اشکان از دو طرف صورتم داشت می زد بیرون . برای لحظاتی کیر رو توی دهنم ثابت نگه داشتم . و افشین داشت صورتمو می مالید . با مالش دستای افشین روی صورتم کیر اشکان هم اون داخل مالیده شده و یه حس گرما و داغی خاصی به اون دست داده بود .. --آخخخخخخخخ داداش این جوری که صورت مامانو می مالی کیرم اون داخل نمی تونه خودشو نگه داشته باشه . ووووویییییی نههههههه مامان داره میاد داره میاد .. این بار با اشاره دست و تکون دادن سر , افشینو که علامت گیری خوبی داشت حالیش کردم که باید به این کارش ادامه بده . ارغوان خیالش نبود از این که آب کیر پسرش رو در دهنش احساس کنه . این جوری خیلی به من مزه می داد .. دستمو دوباره رسوندم به ته کیر اشکان . افشین هم که کیرش داخل کسم بود یا دو طرف دستش دو طرف صورتمو می مالید و دیگه چاره ای برای اشکان نمونده بود جز این که آب کیرشو خالی کنه توی دهن من . چقدر حال می کردم با این حرکات بچه ها . حالت دهنمو طوری کرده بودم که آب کیر اشکان وارد نای من نشه و این مستلزم این بود که همه رو سریع قورت بدم . هر چند این جوری اون جور که من دوست داشتم و می خواستم حال کنم و مزه مزه بگیرم نمی شد ولی از اونجایی که هنوزم دوست داشتم کیر اشکان توی دهنم بمونه تر جیح دادم آبا رو ببلعم . خوشبختانه نفسم بند نیومده بود ولی حرکات تنفسی و تپش قلب من شدید تر شده بود . افشین سرعت گاییدنشو زیاد تر کرده بود . دیگه حسی برام نمونده بود . حالا به لذت سکس وکس و لحظه های ار گاسم فکر می کردم و الان این اشکان بود که کیرشو در دهنم حرکت می داد . چقدر زود دوباره شق کرده بود . و منم چقدر خوب بهش حال داده حال کرده بودم . فکرشو هم نمی کرد که مادر آتشین و پر شر و شوری داشته باشه . اشکان کیرشو از دهنم بیرون کشید و این بار سینه خوری رو شروع کرد . لاپامو بیشتر باز کردم تا وقتی که کیر افشین از کسم بیرون کشیده میشه لبه های کس و کناره های پام در تماس بیشتری با کیر قرار بگیرن . دستای افشین رو بدنم کار می کرد . اشکان از اون فضا فاصله گرفت تا داداشش راحت تر کارشو انجام بده . پاهای من رو شونه های افشین قرار گرفته اون منو کمی به طرف خودش کشید . حالا کیرش مستقیم می رفت توی کس من . با یه حرکت اونو می فرستاد که تا ته بره . -آخخخخخخخ عزیزم عزیز دلم .. -مامان .. هنوز خون از کست می زنه بیرون .. -عشق من .. گل من .. باشه وقتی که این دوران پریود من تموم شد بهتر و تمیز تر بهت می رسم . -مامان برای ما فرقی نمی کنه .. ما انرژی در مانی خودمونو در هر شرایطی ادامه میدیم . من و داداش تنهات نمی ذاریم . مامامان جونمونو دوست داریم . -آخخخخخخخ فدای شما دو تا و اون مامان مامان گفتن ها تون بشم من . که اگه نبودین من چه جوری امروز می تونستم به در مان خودم امید وار باشم . پسرای گل و دوست داشتنی خودم . حس می کردم که لحظه به لحظه کیر کلفت تر میشه . دلم برای اشکان هم می سوخت . دوست داشتم به خاطر اونم که شده زود تر ار گاسم شم تا دلش به اصطلاح بچه ها آب نشه . حس گرفتم .. به خودم گفتم ار غوان حواست فقط به این جا باشه به لذت .. به عشق به هوس به این که بی هیچ درد سر و فضولی زیر کیر پسرات داری حال می کنی ..-آخخخخخخخخخ افشین ولم نکن بزن بزن محکم تر داره میاد دارم ار ضا میشم .. جوووووووون کسسسسسسم کسسسسسسم دارم بهش می رسم ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار 36

-افشین فدات ..دارم آب میشم .و می ریزم ..-اوخ فدات مامان حالا اگه ممکنه خودت آب نشو اون آبتو بریز بیرون .. که می دونم داداش الان منتظر منه . که جامو بدم به اون . خسته شده . دلم واسش می سوزه .. یه عشوه ای واسش اومده گفتم گل من دلت برای مامانت نمی سوزه که چقدر تا حالا سختی کشیده و از این درد هابوده که امروز نیاز به در مان داره ؟/؟ -فدات میشم .. -ولم نکن ولم نکن عزیزم . دارم خالی می کنم .. صدای جیغ کشیدنهای من طوری فضای اونجا رو پر کرده بود که اشکان فوری اومد طرف من لباشو گذاشت رو لبام و طوری هم به من فشار می آورد که نتونم به هیچ طریقی فریاد بزنم . چاره ای واسم نمونده بود جز این که آب کسم با نرمش خاصی بزنه بیرون .. حرکات افشین رو بدنم طوری بود که متوجه بودم که مایع هوس من با ناز و عشوه خاصی اومده بیرون .. . چشامو بستم . دلم می خواست واسه دقایقی رو بخوابم و پلک نزنم . چند دقیقه ای رو در همین حس و آرامش بودم . احساس لمس یک کیر منو بیدارم کرد . اشکان بی طاقت بود که کیرشو توی کس من فرو کرده بود . چه سرعتی و ضربتی کار می کرد . -اشکان با سینه هام ور برو .. خیلی سنگین شده . درست مثل اون وقتایی که پر از شیر بود و با مکیدن سبکش می کردی . هنوز حرفام تموم نشده بود که اون لباشو گذاشت رو سینه ام . هر دو تا شو دونه دونه میکشون می زد . -نههههههههه نهههههههه پسرم -آره مامان .. حالا هم دارم سینه هاتو می خورم . -بخورش . هر جوری که دوست داری . هر مدلی که می خوای بخورش . آب لنبوش کن . همش مال تو و داداشت . لاپامو باز ترش کردم تا به نرمی و سرعت بیشتری بتونه باهام حال کنه . این چهارمی اونا بود . حالا دیگه خاطرم آسوده شده بود . از اونجایی که افشین سر حالم کرده بود با این که لذت می بردم ولی می دونستم که اشکان باید مدت زمان بیشتری منو بکنه تا ارگاسم شم .. حالا دیگه من شده بودم کاملا ضد اسلامی . آخه دین ما میگه یک مرد می تونه تا چهار تا زن داشته باشه ولی من حالا چهار تا مرد داشتم و اگه اونی رو که سر و کله اش غیب شده بود و رفته دنبال عیاشی های خودش به حساب بیاریم میشه پنج تا مرد . حالا می دونم چه جوری از زندگیم لذت ببرم . این همون راهیه که شوهرم قلی پیش پام گذاشته . و من حالا کاملا یک زن آزاد هستم . دعا می کنم که اون دیگه هیچوقت بر نگرده . بیشتر ثروتشو هم که به اسم من کرده حالا چقدر دیگه خودش داره اونو نمی دونم ولی برام مهم نیست من مال دنیا واسم مهم نیست .حتی اگه شده در یه چادر هم با پسرام باشم برام خیلی با ارزش تر از این میلیارد ها ثروتیه که شوهرم به اسم من کرده .. ولی اون اگرم بر گرده من پسرامو فراموش نمی کنم .. حالا شده بودم مثل خیلی از زنای تبتی که چهار تا شوهر دارن . اونا هر هفته میرن بغل یکی از شوهراشون ولی من می خواستم کار رو به جایی برسونم که هر چهار تاشون اگه شده هر روز بیان سراغم . اشکان خیلی خسته شده بود . -خیلی آروم همه جامو ببوس . همه جامو بخور . صورتمو زیر گردن .. بگو دوستم داری . با چشایی بسته و آرامش خیال به کیری فکر می کردم که توی کسم داره مانور میده . یه حس داغ .. حسی که هوسمو به همه جا می رسوند . پوست تنم همه جاش در حال سوختن بود . نمی دونم چرا هوس کرده بودم اون دو تا دیگه هم بیان و حالمو جا بیارن .. ارغوان !ارغوان ! حواست فقط به همین سکس باشه .. ولی نمی دونم چرا هر لذتی رو که می بردم درجا به فکر لذت و عشق و حال بعدی بودم . به این فکر می کردم که اگه بخوام یک سکس با چهار تا پسرام در ان واحد داشته باشم بهتر اینه که با افشین و اشکان باشم و اسحاق و احسان سر برسن و ما رو مثلا گیر بندازن اون وقت خودشونم وارد عملیات شن . ولی اگه بر عکش باشه چون افشین و اشکان جریان من با اونا رو نمی دونن ممکنه شوکه شن . واقعا یک مادر تحت هر شرایطی به فکر بچه ها شه و واسشون دل می سوزونه .-اشکان عزیزم با کمرم پشتم .. ور برو . یه دور بر گشتم یه حالت دمر به خودم گرفتم تا این جوری به دیدن کونم به هیجان بیشتری بیفته و منو هم به هیجان بیاره .. افشین هم به وجد اومده بود . اوخ جون کون مامان .. -صبر کن پسرم به تو هم می رسه . اشکان که نمی خواد بخورتش تموم کنه -مامان من می خوام الان همه شو بخورم .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار 37

-اگه تونستی بخوریش که باید بهت جایزه داد . نمیشه .. کون مامان از بس گنده هست که به این سادگیها تموم نمیشه . تازه شما که بهش لیس می زنین و تحریک میشه بازم رشد می کنه . همون خوردن شما سبب میشه که اندازه اش ثابت بمونه . اشکان از پشت دستشو دور کمر من حلقه زد و کیرشو اول خیلی آروم فرو کرده بود توی کسم و. اونو نرم میذاشت که تا آخر بره و بعد نرم می کشیدش بیرون ولی یواش یواش سرعتشو زیاد کرد . -نهههههه نههههههه اشکان اشکان داری چیکارم می کنی .. آروم تر آروم تر تو که مامانتو قیمه قیمه اش کردی .. حس کردم بوی خون در اون فضا پیچیده ولی کیف می کردم . مثل دو روزه اخیر . دیگه چیزی به نام پریود نمی تونست مانع لذت من شه .. بازم به یاد این افتادم که قبلا خیلی رعایت می کردم . هیچوقت نمی ذاشتم وقتی که پریود هستم قلی با کسم ور بره و کیرشو توی کسم فرو کنه . به نجس بودن و پاک بودن اهمیت می دادم . به این که نباید به رحم در دوران عادت ماهانه فشار آورد وبه تلاش برای میکربی نشدنش اهمیت می دادم ولی حالا دیگه بی خیال این چیزا شده بودم . حالا این هوس بود که حرف اولو می زد و نوبت اشکان بود که ضربه چهارم رو بر من وارد کنه که این کارو کرده بود .. اووووووففففف بکن بکن مامان فدای کیرت .. هر قدر به خودم عطرم زده بودم بازم بوی خون تا حدودی به مشام می رسید -عزیزم اگه بدت میاد اگه از خون کس مادرت بدت میاد به من بگو -نه مامان این جوری بیشتر کیف می کنم . بیشتر متوجه میشم که ماماتم چقدر داره حال می کنه که خودشو این جوری سپرده دست ما . که مامان ما چقدر نیاز داره که با ماساژداخل کسش اونو داغش کنیم . بهش حال بدیم . بهش لذت بدیم . شارژش کنیم -اوخ فدای شما پسرای گلم و فدای اون جفت کیراتون بشم . اگه بدونین چقدر تنم داغ شده . حالا فکر می کنم دردام کمتر شده . اشکان نمی دونی که چقدر دلم می خواد که با شما گل پسرام برم در فضای باز در باغ کرج .. در همین استخر خودمون حال کنم . هنوز هوا گرمه . .. میشه ..وسط روز حال کرد ..اگرم نباشه تن داغ ما وقتی که به هم می چسبه می تونه آتیشمون بزنه .. افشین : اوفففففف مامان می سوزونه . بد جوری هم می سوزونه . اشکان : داداش اگه حوصله ات سر اومده می تونی کمی از درساتو بخونی .... یک آن دو تا داداش خنده شون گرفت و با صدای بلند می خندیدند .. افشین : خب چطوره اون وقت به مامان جون هم بگم از من بپرسه .. -من اگه بپرسم میگم .. بچه ها به من جواب بدین وقتی کیر یک پسر وارد کس مادرش میشه چه حالتی پیدا می کنه .. دو تا پسرا مثل بچه محصلا می گفتن اول من بگم ..اول من جواب بدم مامان -افشین اول تو جواب بده .. -مامان کیر من که وارد کست میشه .. فقط یک کیر هوس نیست .. یه دنیا عشقه .. عشق و محبتی که منو به تو نزدیک می کنه .. یک کیر سرخ و ملتهب . وقتی میره توی کس پیوند عشق و هوس جشن گرفته میشه .. -حالا اشکان تو چی می خوای بگی -منم همین چیزایی رو که داداش گفته می خواستم بگم . چیکار کنم یه چند وقت کوچیک تر بودن همین دردسرا رو هم داره ولی می خوام یه چیزی رو هم به گفته هاش اضافه کنم .. این عشق و هوسی رو که یک پسر در آمیزش با مادرش احساس می کنه با اون عشق و هوسی که از همبستری با یک زن بیگانه احساس می کنه فرق می کنه . این عشق عشقی هست که درش خیانتی وجود نداره و این هوس هوسی هست که انگاری هر دفعه بیشتر از دفعه قبل اوج می گیره . -آخخخخخخ پسرای گلم .. مادر فدای جفت کیراتون بشه که همش عشق و حال و هوسه . چه قشنگ و با احساس حرف می زنین . نمی دونم من چه جوری ازتون تشکر کنم . افشین : حالا مامان تو چه احساسی داری .. -نمی دونم چی بگم . راستش یک ساعت پیش که فکر این مسئله رو می کردم برای لحظاتی مو بر تنم سیخ شد ولی حس کردم این همون عشق خالص و پاکه که ما رو به هم پیوند میده .. حس کردم که این وجود خود منه که می خواد وارد وجود خودم شه . از من به سوی خود من . یک احساس داغ و لطیف . یک حس قشنگ . هوسی که با همه هوسهای دنیا فرق می کنه . از همون اولش اوج می گیره . نمی دونم شاید اگه شما مادر بودین حس می کردین که دارم چی میگم .. . اشکان در حالی که همچنان تند و تیز به گاییدن من ادامه می داد گفت چرا مامان من اینو به خوبی حس می کنم ..من می دونم کیر من و کس تو از یه جنسن . یکی هستن .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
زن

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بـــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار ۳۸

وووووووههههههه المیرا المیرا خیلی خیلی باحالی .. دخترم در عین این که داشت کیرمو ساک می زد یه نگاهی هم از بالای چش بهم مینداخت و می خواست ببینه میزان هوس و اشتیاق من چقدره . من که خودم بی اندازه کیف می کردم ولی برای این که نشون بدم خیلی زیاد دارم حال می کنم و به اون روحیه و انگیزه بدم هیجان بیشتری نشون دادم . اونم همین جور داشت یک ریز واسم ساک می زد . نه تنها تخلیه اش کرد بلکه از نو شقش کرد .. -المیرا حالا واسه تو کاملا آماده شده . دوستت دارم . دوستت دارم . عشق من . خیلی خیلی دوستت دارم . کیرمو از دهنش کشیدم بیرون . انگشتانو فرو کردم توی کسش . اون قدر اونو توی کس دخترم فروش کردم که اونو از حال برده بودم . -بابا بابا زود باش . ولم نکن .. من همین حالا می خوامش . بدش به من . بدش به من .. اونو بیش از این منتظرش نذاشتم . چون به اندازه کافی شاهد گاییده شدن خواهرش بود . حالا من باید به اون حال می دادم . پاهاشو باز و بسته می کرد مثل ژِیماستیک کارا . این جوری می خواست مثلا دل منو بیشتر ببره و آتیشم بزنه . هر چند حین اجرای کار بیشتر دلمو می برد . کیرمو چسبوندم به داغی روی کس المیرا . پاهاشو به دور کیرم چسبوند و اونو قفلش کرد . اونو دور پاش می گردوند . چقدر گرم و پر حرارت بود . با این که آبم اومده بود و به این زودیها خیس نمی کردم ولی حس کردم که لذتم داره زیاد میشه .. -المیرا نکن نکن .. -می کنم می کنم بابا .. روی الهه زیاد خالی کردی همین کارو باید با منم انجام بدی . من دوست دارم . دلم می خواد . -فکر نمی کردم شما دو تا دخترای من این قدر شیطون باشین . از دست شما دو تا دیگه من کلافه شدم -بابا از دست الهام کلافه نشدی ؟/؟ ما که داریم به تو حال میدیم . -ببینید بچه ها اگه شما با هم سازش نداشته باشین من دیگه با هیشکدوم از شما دیگه حال نمی کنم -بابا چرا حالا داری از این حرفا می زنی . بذار من از این کیری که توی کسته لذت ببرم . حالا که نوبت من شد داری روحیه منو کسل می کنی ؟/؟ -من که حرف بدی نزدم . من فقط گفتم شما خواهرا باید همودوست داشته باشین . آیا این انتظار زیادیه که از شما دارم . -نمی دونم پدر جون من اصلا از این زرنگ بازیهای الهام خوشم نمیاد . الهه هم خودشو کشیده بود جلو و داشت با کمرم ور می رفت . این کار اون بیشتر تحریکم می کرد و کیرم رو رو به جلو حرکت می داد -بببنید دخترا فرض رو هم بر این میذاریم که الهام زرنگ باشه .. هر چی باشه اون که دختر منه .حقی هم داره. شما که نمی تونین منکر حقش شین . این کیر من مشاعی مال شما دختراست -پس بابا این جوری که میگی الناز هم حقی داره. -اصلا حرفشو نزن . الناز رو وارد بر نامه نکن -چیه بابا این دخترت طوری فرق می کنه که اصلا میگی داخل این بر نامه ها نباشه ؟/؟-بازم که شلوغش کردین . شما چند جور حرف می زنین . اگه من بخوام الناز رو وارد سکس کنم که همچه چیزی امکان نداره اولین نفری که اعتراض می کنه خود تو هستی . حالا میای میگی چرا دوست دارم با شما سکس داشته باشم و در مورد الناز همچه احساسی ندارم؟/؟ -خوب بابا .. این نشون میده که احساس مردونه تری نسبت به اون داری با نوعی محبت خاص . -دخترا شما دارین منو می کشین . دیگه این بحثای الکی رو ولش کنین . من حالا می خوام راجع به الناز احساس خاصی داشته باشم یا نداشته باشم دیگه اونش مربط به خودمه . فرقی هم برای شما نداره چون در هر دو حالت منو محکوم می کنید . -خب بابا ما رو هم همونجوری دوست داشته باش .-. به جای این کارا یه کاری کنین که باباتون از این لحظه ها نهایت استفاده رو بکنه . لذتشوببره که یه وقتی هوس اینو نکنه که بازم بره زن بگیره .. المیرا : بابا می کشیمت . الان دو تا بدن تر گل و ورگل و تر و تازه دارن بهت حال میدن اون وقت می خوای بری یک زن پلاسیده دست دوم بگیری -المیرا یادت باشه که سه تا . خواهرت الهامو فراموش کردی .. -ببینم یواش یواش داری به خیلی چیزا اعتراف می کنی -نیست که به شما حال نمی دم . حالا یه خورده زتعارف کم کنید بر مبلغ افزایید که حسابی کار دارم .. -بمال الهه جون داری یه کاری می کنی که هوس کنم ای کاش دو تا کیر می داشتم و دو تایی تونو با هم می گاییدم . کیف می کنم شما دو تا خواهرو با هم می بینم . هر لحظه بیشتر از لحظه قبل کون المیرا رو گنده تر می دیدم . انگشتمو فرو کرده بودم توی سوراخ کونش .. چقدر مزه می داد . با فکر این که کیرمم جای انگشت میره توی کونش ازکردن کسش لذت می بردم .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
مرد

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بـــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار 39

یه آهنگ تند غربی رو هم همراه با عملیات خودشون واسم گذاشتن تا سکس ما بیشتر هضم شه .. -بچه ها پسرا اگه بدونین چقدر مامانتو داغ کردین . افشین ! پسرم ! حالا من ازت یه سوال می کنم . تو پیبشنهاد دادی که داروی شما تزریق شه به قسمت کسم و خیلی هم شفا بخش بود و اثرشو همین حالا هم دارم می بینم و حس می کنم . جریان فرو رفتن کیر داخل کون رو به چی تشبیه می کنی .. -مادر جان ما سالها غفلت کردیم . پدر به شما توجهی نداشت . اگه می دونستیم همچین شرایطی پیش میومد اون وقت زود تر دست به کار می شدیم . میگن پیشگیری بهتر از در مان است . الان هم این کیری که داره وارد کون میشه هر چیز اضافی و هر چربی بی خود رو که داخل کونته حلش می کنه . غذاهایی که می خوریم بهداشتی نیستند و چربی تولید می کنند . مادر جاان تو به در مان روزانه نیاز داری . پس یک بار دیگه میگم که پیشگیری بهتر از در مان است . .. -فدای شما دو تا بشه مادر . چطوره بگیم پیش کیری بهتر از در مان است .. -آره مامانی تو که الان پیششی . دو تا دو تا هم بهت تزریق می کنیم که دیگه تضمینی باشه . . صدای یرخورد بدن اونا با من و آهنگی هم که گذاشته بودند و انرژی و هوس منو زیاد تر می کرد فضای اونجا رو پر کرده بود . من داغ داغ شده بودم . دیگه بی خیال بودم . می دونستم که اسحاق و احسان می دونن که من زیر کیر داداشاشون هستم برای همین خیالم نبود که اونا سر و صدای منو هم بشنون . حالا فکر کنم از روزنه های پشت اتاق داشتن به این صحنه ها دیدکی می زدند . هر چند عسل عسل گفتن دهن شیرین نمیشه . ولی به اندازه کافی از عسل من چشیده بودند . بازم بوی خون فضای اونجا رو پر کرده بود ولی من دیگه بی خیال بودم . پسرام نشون داده بودند که چقدر به مادرشون عشق میدن حال میدن . کس خوتی منو لیس می زدند و خیالشون نبود . یه حس خوب و قشنگی داشتم که نمی تونستم اونو با هیچی مقایسه کنم . حسی که از بودن با اون دو تا پسرام هم نصیبم شده بود . دستامو گذاشته بودم رو دو تا برش کونم اونا رو بازشون کردم تا از تماس جفت کیر های سوزاننده با دو قسمت بدنم حال کنم . چه حال کردنی ! -اووووووفففففف بی بی .. عزیزم .. عشق من .. پسرام .. جفت پسرم .. نهههههه نههههههه ... اون لحظه طوری از کون دادن کیف می کردم که حس می کردم سوراخ کون من هم خودش یه پا کس شده . دستام رو صورت اشکان که زیر دراز کشیده بود قرار داشت . . اشکان خیس عرق شده بود اون کمر منو نگه داشته از پایین به بالا کس منو می گایید . -اووووووووههههه مامان مامان .. کیر من توی کونت داغ کرده .. داره میاد .. آبش میخواد بریزه -صبر کن پسر ... تو که نیم ساعت پیش آبت اومد . باز بگو مادر بهمون نمی رسه غذا خوب درست نمی کنه . -مادر من غلط کرده باشم همچین حرفی زده باشم . مامانم بهترین آشپز دنیاست -خب بگو بینم باز چی درست می کنه که شما لذتشو ببرین .. -اووووووففففففف نگو نگو .. افشین دستاشو گذاشت رو کونم و گفت این کیک خوشمزه رو .. اینو که هر چی بخورم سیر نمیشم -بپا دلتو نزنه .. غش نکنی .. اشکان از اون زیر به حرف اوند و گفت من که این زیر غش کردم .. هوس من که به اوج خودش رسیده بود بازم کاری کردم که اون بیشتر غش کنه . خودمو انداختم روش . لبامو رو لباش گذاشتم و اونو سفت و سخت به خودم فشردم . -مامان فدات شم .. کیرم کیرم .. -افشین تحمل کن .. تحمل کن هنوز چربی های کونم حل نشده .. صبر کن .. آبم بیاد . دوباره ار گاسم شم اون وقت به دو تایی تون میگم که کس و کونمو حسابی خیس خیسش کنین . -ووووویییییی وووووویییییی نههههههههه اشکان اشکان نزدیکه . خودمو روی کیر می گردوندم .. -داره میاد ..اووووووخخخخخخ داره می رسم به اونجا .. لبامو از رو لبای اشکان بر داشته تا در یک حالت عمود تری به حرکاتم ادامه بدم . اونو دیگه پرسش کرده بودم . حرکات کیر افشینم توی کون من کند شده بود . می دونستم که نمی تونه دیگه طاقت بیاره . در همین لحظه حس کردم که آب کسم دیگه به نرمی راه افتاده .. هر چند اشکان اگه می خواست باید سر بالایی خالی می کرد ولی از هر دو تاشون خواستم که در همون وضعیت کارو تموم کنن . من ار گاسم شده بودم .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
صفحه  صفحه 4 از 12:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  9  10  11  12  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

مامان بخش بر چهار


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA