انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 7 از 12:  « پیشین  1  ...  6  7  8  ...  12  پسین »

مامان بخش بر چهار


مرد

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهـــــــــــــــــــــار 60

به همه شون حال دادم . سیر سیرشون کردم . داشتم فکر می کردم اون وقتایی که بهشون شیر می دادم راحت تر بود یا حالا . ولی با همه اینا عجب سینه هایی دارم حالا . نشون نمی ده که این چهار تا در بچگی شیر سینه منو خورده باشن . شاید به من الهام شده بود که باید طوری از اونا مراقبت کنم که در همچین روزایی به دردم بخوره . -پسرا به اندازه کافی این مامان بهتون رسیده . دیگه این قرار نشد که هر دقیقه و ثانیه بخواین بیان و مامانو بدوشین . چهار تایی شون در یک لحظه طوری هماهنگ کرده با هم کیرشونو در دست گرفته به طرف من اومدند که تعجب کردم . احسان : مامان این تویی که باید اینو بدوشی .. -واااااایییییی چند بار کس کردین دمتون در اومد ؟/؟ تنبیهتون کنم دیگه بزرگتر کوچیک تر حالیتون شه . -مامان زیر کیر ما همش حس می کنی که کوچیک تری . -اسحاق جون باید این حس رو داشته باشم که سکس بهمون بچسبه . آخ که چه عشق و حالیه . داشتم خسته می شدم . از اون تالارش بگیر با همه خستگی و ترس و لرز و شور و حالش تا حالا بگیر که با هیجان چهار کیره اش حسابی دارن منو مستهلک می کنن . ولی می دونم که این جوریهام نیست . مثلا یک کیر اگه می خواست یکی دو ساعت منو بگاد الان این چهار تا کیر با هم همون کار رو می کنه . ممکنه چند دقیقه هم بیشتر باشه . ایبنجا اون چهار تا صاحب کیر ضرر می کنن . -پسرا برای پنجشنبه میاین بریم به ویلای خودمون در برغان کرج .. -مامان اون جا الان از این جا سرد تره .. در و پنجره ها بسته .. -من پنجشنبه صبح میرم شما اگه کار دارین و درسای عقب مونده برسین و من که خودتون می دونین به موقعش به اندازه چند مرد می تونم کار کنم . -آره می دونیم مامان . ما از قدرتت با خبریم . پنجشنبه صبح کلی بند و بساطو با خودم به برغان بردم . ویلای ما در یه جای قشنگ با دور نمایی بسیار زیبا بود . اینجا رو هم قلی خان به اسم من کرده بود . ظاهرا خوب که ازم سیر شده بود و بهش حال داده بودم تر جیح داد که برای تنوع هم که شده از این آب و خاک بزنه به چاک و با زنای تر و تازه ای باشه . صبح پنجشنبه به قول پسرا تیپ زده و از همون دم در ویلا با یه کون نمایی حسابی وارد خونه شدم . قبلا با قلی دو نفری خیلی اومده بودیم اینجا . فقط یه همسایه داشتیم اونم سمت چپ ما که یه زن و شوهر بودند و یه دختر و پسر هم داشتند . که دختره سال قبلو می دونستم عقد کرده منتظره که بره خونه شوهر . پسرشون با این که بزرگتر بود و چهار پنج سالی رو از بچه های من بزرگتر هنوز از دواج نکرده بود . اونا ظاهرا همونجا زندگی می کردند و قلی به اونا سپرده بود که مراقب خونه باشن هر چند که اگه جنسای خونه روبه سرقت هم می بردند برای ما خرید دوباره اونا کاری نداشت . ولی هیشکی بیکار نبود بیاد این قسمت از محل خودشو به زحمت بندازه که یه چیزی بلند کنه و ببره . این پسره از اون هیز هایی بود که لنگه نداشت . گاهی که می خواستم برم توی باغ بگردم اونو می دیدم که به هر سمت که میرم یه جایی سنگر می گیره که منو دید بزنه . هر وقت که منو تنها می دید میومد . وگرنه قلی که همرام بود از این کارا نمی کرد . حرصم می گرفت از این که اون چی فکر کرده که من هم از اون زنام . یه زن باید خودش بخواد اراده کنه که به یه مرد دیگه حال بده . پسر بدی نبود از اون لیسانس بیکاره ها بود که پیش پدر مادرش می خورد و می خوابید . وقتی رسیدم اونجا اولین کاری که کردم در و پنجره ها رو باز کردم . چقدر صبح پاییزی همه جا قشنگ و دلپذیر بود . .بیشتر فضای سبز دور و بر ساختمون ویلای مات در فضایی مسطح واقع شده بود و و یه دو سه هزار متر هم یه باغکی داشتیم که به خونه همسایه بغلی هم راه داشت . راستش حالا خوشم میومد که منو دیدم بزنه . یکی دو تا از اون شلوار های کون نما رو امتحان کردم و یکی رو که به رنگ کاملا سفید بود و دور نمای قشنگی هم داشت و می شد با فاصله هم شاهد بر جستگیهای کون بود پام کردم . با یه نیمتنه کوتاه و خیلی فانتزی به رنگ آبی که انداممو خیلی خوشگل تر و تازه تر نشون می داد مثلا رفتم قدم بزنم . این بار خودم دلم می خواست که منو دید بزنه . حالا دیگه خوشم میومد که اونو وسوسه اش کنم . -نهههههه .. اوووووففففف چرا این قدر حشری شدم من . این قشنگیهای طبیعتو که می دیدم و آفتاب زیبا رو و از اونجایی که این اواخر دیگه خیلی فعال شده بودم حس کردم بازم کسم ازم طلبکاره ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهـــــــــــــــــــــار 61

هیجان و هوس ولم نمی کرد . دوست داشتم فتنه گری کنم . دلشو ببرم . اونو تا لب چشمه ببرم و تشنه بر گردونم . می دونستم باید با این کمال خان چیکار کنم . باید خیلی نرم نرم و بی خیال کارمو انجام می دادم . نفهمه که من اونجام . آفتاب داغی رو چمنها می تابید و می دونستم که ممکنه این آفتاب بدنو بسوزونه ولی گرمای آفتاب پاییزی هم خیلی لذت بخش بود مخصوصا اگه می خواستی کسی رو از راه به در کنی . اول پیر هنمو از تنم در آوردم . و با یه سوتین سفید طرح دار نازک سینه هامو انداختم توی دید . فضای اونجا هم طوری بود که دیگه فقط کمال به خودش اجازه می داد که بیاد به این سمت و دست اندازی کنه . اگه خونواده اش می دونستن که اون به این سبک چشم چرونی می کنه دمار از روز گارش در می آوردند . در هر حال من دلم می خواست که اون این کار رو انجام بده . خیلی آروم چند بار شلوارم رو تا وسط کونم پایین کشیده و دوباره بالا کشیدمش . دلم می خواست به همین صورت ادامه اش بدم . سرمو بر می گردوندم و یه نگاهی به کونم مینداختم . این 5 کیری که نوش جون کرده بودم منو خیلی دلیر تر کرده بود و این که این پسر در مورد من چی خیال می کنه دیگه برام اهمیتی نداشت . می دونستم که اون نمیره که به بقیه بگه که منو در این وضعیت دیده . حداقل تا زمانی که منو نگاییده باشه این کار رو نمی کنه . چون پسرا خیلی خود خواهن . همه چی رو برای خودشون می خوان . اگه با یک زن و دختری رابطه جنسی داشته باشن دوست دارن فقط خودشون باشن که اون دختر رو میگان و براشون اهمیتی نداره که دیگران هم به نوایی برسن و این کا رو اون قدر تکرار می کنن تا از اون زن یا دختر خسته شن و تازه اونم با اکراه قبول دارن که اون دختر در اختیار یکی دیگه قرار بگیره . اینو یکی از دوستام از تجربیات خودش بود که برام تعریف می کرد و می دونستم که حرف حقو می زنه . ما دخترا هم همین جوریم ولی نه تا این حد که مث پسرا اسراف کار باشیم و فقط به فکر خودمون . این جوری خیلی خسته کننده میشه و وما نمی تونیم کاری انجام بدیم . از اون فاصله سی متری پشت یا روی دیوار و در میان درختان و بوته های سبز صدای خش خش نشون می داد که یکی داره وول می خوره منو می پاد . روی درخت بی باری انگاری یکی خودشو قایم کرده بود . یعنی اون واسه چشم چرونی رفته بود بالای درخت ؟/؟. شلوارمو پایین تر کشیدم . بذار دلش بره . این بار تمام قالب کونم در دیدش قرار داشت . بازم سرمو بر گردوندم تا ببینم شکاف کونم چه حالتی می تونه داشته باشه .دو تا دستامو رو دو تا قاچای کونم قرار دادم اونا رو به دو سو بازشون کردم تا شکاف کس و کونم یه دور نمای ریزی هم که شده داشته باشه . سرمو تا اونجایی که جا داشت خم می کردم تا ببینم کس و کونم تا چه اندازه مشخصه . دل من یکی که رفته بود . دلم می خواست یه آینه تمام قد همین روبری کونم بود تا حس کنم اون حالتی رو که پسر از اون بالا داره دید می زنه . بذار هر چی فکر می کنه بکنه .. کف دستمو گذاشته بودم روی کسم و اونو از ته کس تا بالای سوراخ کون می مالومدم . سرمو گذاشته بودم لاپام و از اون زیر یه نگاهی به بالا انداختم . یه خورده ای کمال خودشو آفتابی کرده بود . فقط حالت دستاش مشخص بود که رو کیرش قرار داره و در یک حالت تقریبا جق زدنه . زیر انداز رو پهن کردم . شلوارمو در آوردم . کون بر جسته و کلفتمو انداختم تو دید . برای این که همون ناحیه منو به خوبی زیر نظر داشته باشه دمرو و به شکم خوابیدم . پاهامو به صورت هشت به دو طرف باز کردم . یه دستمو گذاشتم رو سینه و یه دست دیگه امو رو چاک کونم قرار داده با کس بازی می کردم . جووووووووون خودم از این هوا و کس و کون و سینه هام لذت می بردم . ببین چقدر محیط شاعرانه و زیبا و خواستنی بود که بلبلا چهچه می زدند . هوس منم با نغمه بلبلا زیاد می شد . خودمو می مالوندم به زمین .یه نود درجه خودمو به سمت چپ گردوندم تا زیر چشمی بالای درخت رو ببینم و کیف کنم . حالتی روکه دست کمال رو کیرش قرار داره . لحظه به لحظه عطش و هیجان من بیشتر می شد .حتی حاضر بودم برم زیر کیر یک حیوون .. نمی تونستم اون وضع رو تحمل کنم . دلم کیر می خواست . دیگه نمی شد بگم که می خوام تا لب چشمه ببرمش و تشنه برش گردونم . کاش اون از اون بالا می پرید پایین . ولی کس خل فقط داشت جق می زد ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
زن

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار ۶۲

خاک بر سر این کمال بیاد که لقمه چرب و نرم و آماده رو ول کرده داره جق می زنه . نمی دونستم شاید خجالت می کشه . ممکن بود منم به جای اون بودم این حالت به من دست می داد . نباید زیاد هم گیر می دادم . اگه می خواست این جور لفتش بده احتمالا پسرام می رسیدند و من از یک تنوع بی بهره می شدم . هوا چقدر گرم و دلپذیر شده بود . زیاد هم نمی شد توی آفتاب موند . وضعیت این تیکه از ساختمون طوری بود که از همون جایی که کمال رفته بود بالای درخت می شد همه جا رو زیر نظر داشت و یا این که باید می رفتی بالای دیوار . بنابراین اگه کاملا هم بر هنه می شدم کسی غیر اونمی تونست منو ببینه . تصمیم گرفتم این کارو انجام بدم . خلاصه چهار دیواری و اختیاری وباید که بقیه به حریم ما تجاوز نمی کردند هر چند من یکی دوست داشتم که به من تجاوز شه . اونم از نوع درجه یکش . از دست این پسر خیلی خسته شده بودم . دلم می خواست با شجاعت بیاد سراغم . حرصم گرفته بود . کلا لخت شدم . و خودمو انداختم رو زیر اندازی که پهن کرده بودم . یه زیر انداز صورتی رو چمن سبز چه جلوه زیبایی به این مناظر زیبا بخشیده بود می دونستم که حسابی دل کمال رو بردم . چون مدتها بود که می خواست با من باشه . من بهش راه نمی دادم . حالا که من هوس داشتم اون واسه من ناز می کرد . کار دنیا واقعا پیچ در پیچ شده بود . چشامو نیمه باز کرده بودم و از اون فاصله به خوبی لباساشو می دیدم .. سرش لای برگها محو شده بود . دستمو دوباره گذاشته بودم رو کونم و خودمو روی زیر انداز حرکت می دادم . با این حرکت احتمالا کونمم حرکت می کرد و از اون دور یه دور نمای قشنگی برای کمال درست می کرد . نمی دونم چرا نمیومد . چشامو این بار بستم و طاقباز کردم و سرمو هم به سمت دیگه گرفتم و می خواستم با حرکاتی بهش نشون بدم که منم چقدر حشری هستم و بهش نیاز دارم . در شرایط جدید کف دستمو گذاشتم لاپام و خیلی آروم به نحوی که صدام حتی به صورت ضعیف به گوش کمال برسه ناله می کردم . یه دستمو گذاشته بودم رو سینه و بعد دو دستی با سینه هام ور می رفتم .. چند بار به طرف درخت اشاره کردم و با دست اون پسر چش چرون بی تر بیت رو حالیش کردم که باید بیاد سمت من . .. شایدم هوش از سرش برده وربوده بودم و باورش نمی شد که یه هیکل توپ و آماده اونو از راه دور صداش کنه .می دونستم فکر می کنه که داره خواب می بینه . ولی با یه اشاره دیگه دیدم که از شاخه های بالایی درخت به طرف پایین تر اومد و دیگه لای شاخ و برگها گمش کردم . کاری بهش نداشتم بالاخره می رسه . چه گرمای مطبوعی ! می ارزه که آدم در این گرمای مطبوع داغ داغ هم بشه و حال کنه اساسی . چند دقیقه ای گذشت و دیدم خبری نشد . یه نگاهی هم به بالای درخت انداختم دیدم نخیر اون بالا هم خبری نیست . نکنه بر گشته باشه خونه خودشون . حتما فکر کرده بهش میگم بره گمشه . آدم این قدر کس خل ؟/؟ یه لحظه یه سایه ای رو پشت اتاق خوابمون در اون یه تیکه حیاط خلوت دیدم که فوری خودشو کنار کشید . واقعا کس خلی رو به آخرش رسونده بود . .. دارم با دست بهش علامت میدم که بیاد این طرف . معلوم نیست منتظر چیه . هیچی نمیشه . باید خودم برم سراغش و بیارمش . بلند شدم و رفتم به همون قسمتی که اون بود . البته اون خودشو کشیده بود گوشه دیوار و منم از حاشیه طوری می رفتم که تا لحظات آخر نمی تونست متوجه من شه و اگرم سرشو بیرون نمی آورد که اصلا منو نمی دید . به نزدیکی که رسیدم دو دیواری که نسبت به هم زاویه قائمه درست کرده بودند ما رو از هم جدا کرده .. من خودمو جلو تر کشیدم و فقط کونمو به طرف اون یه تیکه فضای باز گذاشتم توی دید . یه لحظه متوجه یه جرکتی شدم .. نکنه اون فرار کرده باشه .. من دیگه با این پسر بی خایه چیکار کنم .. ولی نه این دفعه این من بودم که ترس برم داشته بود . یه چیزی کونمو قلقلک داد . یه لحظه رو به جلو پریدم .. کیر کمال بود . حسابی ترسونده بود منو . ولی خونسردی خودمو حفظ کرده بودم .. -ببخشید ار غوان خانوم . من بالای درخت کار داشتم . نمی خواستم مزاحم حمام آفتاب شما شم . -ببینم بالای درخت داشتی میوه می چیدی ؟/؟ رفتم طرفش . فقط وسط بدنش و محل کیرش لخت بود و کیرشو انداخته بود بیرون .. رفتم جلو تر اونو که کمی عقب تر رفته بود کیرشو گرفتم دستم . ببینم اینو هم که آوردی اینجا هوا خوری . اون بالا چه میوه ای بود که می خواستی بچینیش .دست به کیرش که زدم و محکم نگهش داشتم توی دستم شروع کرد به شق و کلفت شدن .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
زن

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار ۶۳

کیرکمال در دستانم بود و اونم با تعجب بهش نگاه می کرد . -ببینم پسر تا کی می خوای واسه من چاخان کنی . مرد حسابی این کیر تو حداقل یک شیره ای داره . اون درخت میوه داره که تو می خوای بچینی ؟/؟ بگو واسه چی رفته بودی بالا . اگه راستشو بگی من بهت جایزه میدم . هر چی که تو بخوای بهت میدم . من از آدما ی راستگو خوشم میاد اونایی که حقی برای خودشون قائلن و برای رسیدن به خواسته هاشون از هیچ کوشش دریغ نمی کنن . عجب شر و ور هایی می گفتم که بیشتر اونا رو خود منم متوجه نمی شدم . -راستش من خیلی وقته که از شما خوشم میاد . -ببینم پسر نکنه عاشق من شدی و می خوای که با من از دواج کنی . تو باید بدونی که من شوهر دارم درسته که اون منو ول کرده رفته امریکا .. ولی من هنوز شوهر دارم . هنوزچند سالی مونده تا به چهل برسم . یعنی ده دواز ده سالی رو از ت بزرگترم .. -اتفاقا من زنایی رو که سنشون بالاتره برای سکس تر جیح میدم . -یعنی می گی منم سنم زیاده ؟/؟ کیرکمال رو به عنوان باز داشتی تو دستای خودم نگه داشتم و در یک حالت جق نشان چند بار اونو به طرف جلو و عقب حرکت دادم .خیلی پر رو شده بود . -آهای مرد حسابی این چیه . راست کردی رفتی بالا ی درخت . ببینم نکنه اومدی پایین که کیر بکاری . من یک زن لخت در خونه خودمم آرامش ندارم و باید شاهد دیدن چهره هایی باشم که به دید دیگه ای به ناموس مردم نگاه می کنن ؟/؟ حس کردم که اون پسر خوش تیپ واقعا بی حال شده . آخه کیرشوگرفته بودم در دستای خودم و باهاش بازی می کردم . ظاهرا همین اونو امید وار می کرد که من بعدا به اون راه میدم . چون اون به اندازه کافی از من خواسته بود که هواشو داشته باشم و فراموشش نکنم . از قرار معلوم اون بالا جقی که آبشو خالی کنه نزده بود . چون کیرش طوری به پرش و جهش افتاده بود که هر لحظه فکر می کردم می خواد توی دستای من خالی کنه . .. -اوووووهههههه خانوم نکنین . زشته .. من خجالت می کشم .. -چی گفتی ؟/؟ یک بار دیگه بگو .زشته؟/؟ اگه می خوای من دست از سرت بر دارم همین الان به من بگو . باور کن ناراحت نمیشم من پیه همه این چیزا رو به تن می مالم . -آخخخخخخخخ آخخخخخخخ خانوم .. داره میاد .. تا شنیدم داره میاد یه دستی به کسم کشیده و با دست دیگه ام سرعت حرکت کیر رو زیادش کردم . اون همچنان ناله می کرد و جیغ می کشید . کیرشو همین جوری نگه داشته و مثل حرکت گوسفندی اونو بردم رو زیر اندازی که دقایقی پیش اونجا رو زیر نظر داشت . توی راه توی دستم تا می تونست کیرشو پرونده بود . یه دستو گذاشتم زیر بیضه هاش و با دست دیگه ام آلتشو می گردوندم و به شکل جق حرکت می دادم . حس کردم که نزدیکه انزال شه . کاش می دونستیم چی به چیه . قبل از اونم که این جناب به اندازه کافی دیدم زده بود و منو زیر نظر داشته بود . کیرشو تا گذاشتم توی دهنم آبشو خالی کرد . راستش اولش می خواستم آب کیرشو بخورم و یه حالی کرده باشم . -کیر تازه ای داری .. ولی اون دیگه از حال رفته بود . آب کیرشو خالی کرد توی دهن ارغوان لخت بدن یعنی من . می دونستم تا وقتی که پسرا برسن برسه خیلی از کارامو انجام میدمو خوردنی ها رو باید خوردکیر رو کشیدم بیرون . کمی از آبو خورده بودم . آب کیر کمال دور کیرشو هم گرفته بود و منم روش زبون می کشیدم ولی این جوری نبود که این آبو بیشتر از این بخورم . راستش الان چند روزی می شد که همش مشغول خوردن این چیزا بودم . دیگه باید استراحتی به خودم می دادم از این که این قدر منی نخورم . شاید واسه معده و هضم غذا خوب نباشه . کیرشو همین جوری مثل پستون گاو توی دستم داشتم . هم کیف می کرد و هم دردش می گرفت ولی از این درد کشیدن لذت می برد . خیلی دوست داشت با من حال کنه و یه جور مخصوصی هم حال بده .-چیه پسر دردت گرفت ؟/؟حقته . تا دیگه هستی این جوری سرک نکشی و نخوای که به ناموس مردم نظر بد داشته باشی . ببینم خودت خوار مادر نداری ؟/؟ بابا مامانت که این دور و برا آفتابی نمیشن -نه .. معذرت می خوام ..-چی رو عذر می خوای . حالا که منو لخت دید زدی و تمام زیر و بم منو دیدی باید یه ماساژدرست و حسابی به من بدی و هیکل منو داغ داغش کنی . حرکت خون در رگهای منو یک دست یکدست کنی . تا من راحت بتونم حرکت کنم و صفایی بکنم . -ببینم بچه ها نمیان .؟/؟ -چند ساعت دیگه میان . تازه گفتم هر وقت از تهرون راه افتادن برای من زنگ بزنن . ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
مرد

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهـــــــــــــــــــــار 64

-بیا .. من باید جریمه ات کنم تا دیگه هستی از اون بالا به ناموس مردم نظر بد نداشته باشی . ببینم اصلا این چه نوع حال کردنیه که شما مردا دارین .. بمال ببینم . فقط فکرای بد به سرت راه نده که من می خوام یه حموم آفتاب با حال بگیرم و تنم خیلی ملایم شه . دیگه باید ماساژ خشک بهم می داد . هر چند من در فکر این چیزا نبودم . رو من خم شد و دستاشو گذاشت رو شونه هام . کونم عین یک تپه بلندی که دور و برش جلگه باشه اومده بود بالا و اونم دو تا دستاشو گذاشته بود رو همون و همون جا رو مالشش می داد منم کاریش نداشتم . گذاشتم همونجا رو بمالونه و با اون حال کنه . همون منو به هوس می آورد . -ببینم کمال جان این گرمای آفتابه که داره به بدنم می خوره یا داغی تن تو . من نمی دونم شما مردا تا یه زنو به این صورت می بینین چرادست و پاتونو گم می کنین . منو ببین چقدر بی خیال این جا دراز کشیدم . ما باید یاد بگیریم که چطور تن و بدن همو ببینیم و مقاومت داشته باشیم .. یه خورده خودت رو به من نزدیک تر کن که من کارت دارم . می خوام ببینم چیکار می کنی . کیرش رو تن من آویزون بود . همچین دراز و کلفت شده بود که منو به یاد کیر اسب مینداخت که آویزون شده و داره واسه رسیدن به سوراخی که درش جا بگیره و حال کنه بی تابی می کنه . سرمو بر گردوندم و گفتم این صاحاب مرده رو بنداز توی دستم تا بهت نشون بدم وقتی که میگم مردا نقطه ضعف دارن همینه دیگه .. فقط دو تا دستات رو کونم باشه که خیلی خسته ام . کمال گیج شده بود . باورش نمی شد که با این هیکل لخت کنارش قرار گرفته مخشو کار گرفته باشم و از نجابت و راستی کار براش حرف بزنم . کیرشو انداخت وسط کف دست چپم و منم با دورش بازی می کردم . -خیلی داغه پسر . ببینم با این آبی هم که ازش خالی کردی بازم آتیشش نخوابیده . خودمو خیلی آروم رو مین می مالوندم . -آقا کمال . تیپت نشون میده خیلی شیطونی . ببینم چی می خوای . این جوری که معلومه هوس شکار به سرت زده . فکر نکن من حالیم نیست . طوری با هاش حرف می زدم که انگاری غیب گو باشم . -خیلی چش چرون و هیزی . می دونم که دوست داری شمشیرت رو بفرستی داخل غلافم . ولی تو که یه بچه مسلمونی . می دونی گاییدن یک زن شوهر دار چه حکمی داره . حکمش سنگساره .. ولی چون پسر خوبی هستی و شوهرم که داشت می رفت خارج بهم نگفت که از این کار دوری کنم بهت اجازه میدم که فیضشو ببری . اولش باید گرمم کنی .. خوب با جفت قاچای کونم ور بری . همه جاشو بخوری . و بدنمو گرم گرم کنی .. اینو که گفتم و به چهره کمال نگاه کردم حس کردم که انگاری بهش دو تا بال دادم که پر واز کنه . همین جور داشت پر پر می زد و نمی دونست چیکار کنه . کون گتده منم به این آسونی ها با این دست مالی کردنها سر حال نمی شد .. رومو به طرفش بر گردوندم و حالت طاقبازبه خودم گرفتم . پاهامو باز کردم . -بخورش . خوب لیسش بزن .. حال کن . ببین نمکش چطوره . یه وقتی نکنه نمک بخوری و نمکدون بشکنی . .. اوخ که چه حالی می کردم از مخ زنی این پسره . خیلی دیگه حالی به حالی شده بود و منم داشتم گناه می کردم . نباید اونو تا این حد اذیت می کردم . خودمم پسر داشتم و نباید تا این حد بیرحمی می کردم . یه چند دقیقه ای کسمو لیس زد و با این که میک زدنش هم خیلی با حال بود ولی از زبون پهنش خیلی خوشم اومد . منو یاد زبون سگ مینداخت که در بعضی از فیلمها دیده بودم که چه جوری داره کس یک زنو لیس می زنه و بهش حال میده . کاملا بر اون مسلط بودم . دستشو گذاشته بود رو کیرش و طوری رفتار می کرد که انگاری داره چاقو تیز می کنه . -پسر حالا آزادت میذارم که هر کاری که دوست داری با من انجام بدی . راستش می ترسیدم که بچه هام سر برسن و حالا حال نکردن در فضای باز و شاعرانه پیشکش اون وقت باید رسوا شم و آبروم بره . در جریان اون آخونده تونسته بودم یه بهونه ای بتراشم که هنوزم می دونم به حرفام شک دارن اینجا رو باید چیکارش می کردم . -چیه پسر داری چاقو تیز می کنی ؟/؟ من که می بینم چقدر تیز و کلفت شده . زود باش اگه می خوای کاری بکنی بکن که الان بچه هام میان . کیرشو گذاشت روی کس خیسم و با یه فشار آروم اونو فرستاد تا آخر کسم بره . آخخخخخخخ که چه عشقی می کردم .. ادامه دارد .. نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهـــــــــــــــــــــار 65

می خواستم براش حرف بزنم و بگم چقدر با حال داری می کنی دیدم که این یارو ممکنه روش زیاد شه ولی من اگه موقع کس دادن ناله نمی کردم به من مزه نمی داد . برای همین شروع کردم به این که خودمو تخلیه کنم . -آخخخخخخخخ کماااااااااااال تو رو جون مامانت بمااااااااااال ...اوووووووووففففففف .. با دو تا دستاش شونه هامو مالشش می داد تا کیری رو که مینداخت توی کسم و می کشید بیرون بیشتر حال دادنشو نشون بده عجب پسری بود . دراز کش رو زمین می رقصیدم . .. انگشتشو می کرد توی سوراخ کونم و اونو می ذاشت تو دهنش و ملچ ملوچ می داد . از این قسمت کارش خیلی لذت می بردم ولی وقتی که می گفت ارغوان خانوم من کون می خوام لجم می گرفت -چه غلطا ! بچه پررو .. اینی رو که خر هم داره کردی توی کسسسسم تو یه غلام الف بچه فکر کردی سرور ما شدی ؟/؟ تا سر حالمون نکردی تصمیم نمی گیرم چیکار کنی . خوب باید ردیفش کنی . حالیته ؟/؟ دیگه رومو به طرفش نگرفتم تا ببینم چیکار می کنه و تا چه اندازه چهره اش در هم شده . فکر کرده . زنا تا کسشون ردیف نشه که با کون دادن حال نمی کنن . حالا تا فردا مردا واسه خودشون بنالن و ادای خارجی ها رو در بیارن که آنال سکس حال میده و خیلی کلاس داره و اوج سکسه .. بابا همین کون دادن خودمونه .. سکس مقعدی رو اسمشو گذاشتن آنال سکس که اعصاب سکسی و تحریک شونده داخل کون نیست .. ولی این که انگشتشو بذاره توی کونم و بکشه بیرون و اونو بمکه یه حال جداگانه ای داشت که شاید دلمو به رحم می آورد و منو هم بعد از ار گاسم راضی می کرد که کیرشو بکنه توی کونم . حساب پسرام دیگه جدا بود . فکر کرده من این کون زبون بسته رو تقدبم هر کی که از راه برسه می کنم .. همین جور داشتم حرص می خوردم از این که چرا تا کیرشو کرده توی کسم هوس کون کردن به سرش زده .. شاید به دیدنش لذت برده حالی به حالی شده .. پسر با شور و حال بیشتری انگشت توی کونم می کرد و همون انگشتو لیس می زد . کیرشم با هیجانی زیاد فرو می کرد توی کسم و حرکات رو به عقبش هم با فشار و لذت خاصی بود . یه بار انگشتی رو که کرده بود توی کونم بعد از بیرون کشیدن به دهنم نزدیک کرد . من که بدم میومد انگشت فرو شده توی کونمو بلیسم دستشو گاز گرفتم طوری که جیغ کشید -پسر جنبه داشته باش . خودت خیلی حال می کنی . دلیل نمیشه که من از بوی کون خودم خوشم بیاد .. -پس ار بوی کون من خوشت میاد ؟/؟ .. آخ که این پسر چقدر پر رو بود . وقت هم نداشتیم یه چشمه واسش بیام و اینم برای بار اولی بود که می خواستم در این روز ار ضا شم و می ترسیدم اگه زیادی کل کل کنم کیرش بخوابه و نتونه به کارش ادامه بده . -کمال تند تر تند تر .. الان بچه هام میان اگه تا آبمو نیاوردی آب خودت رو بیاری کیرت رو از ریشه قطع می کنم . واسه این که نشون بدم رئیس کیه یه تکونی به خودم دادم تا کیرش واسه چند لحظه از کونم بیرون کشیده شه و دستمو گذاشتم وسط کیرش و اونو تا اونجایی که زورم می رسید فشارش دادم . آخش رفت تا به آسمون .. -آهای دیوونه این قدر جیغ نکش . من حال و حوصله کیر بابات رو ندارم . همین یکی از هفت پشتم بسمه . هر چند داری یه پشتمو می گایی . درست حرف زدن رو یاد بگیر . به همون کار قبلی ادامه بده . گاییدن کس و فرو کردن انگشت توی کون .. لعنت براین شانس موبایل من داشت زنگ می خورد . بچه ها بودن که می گفتن قراره تا یه ساعت دیگه راه بیفتن و با این حساب تا دوساعت دیگه رو اینجا بودند . زود باش .. پسر .. حال بده . حال اساسی . حالا اون کونمو ولش کن . دو دستی به تمام تنم بچسب بهت قول میدم اگه خوب ردیفم کنی به جای انگشت اون کیر خری خودت رو می تونی بکنی توی کونم .. چیکار کنیم اینم جایزه تو .. حواسم رفته بود پیش پسرا . کی زمان گذشته بود و خبر نداشتم . اینجا شده بود واسم باغ بهشت . دستای کمال رو رو تن و کیرشو توی کسم به خوبی حس می کردم . از جام بلند شدم و در یه استیل زانو زده سگی بهش گفتم از همون پشت بذاره توی کسم و دو تا سینه های درشتمو بگیره توی دستش . کف دست پهنش هم به سینه هام خیلی حال می داد . .. -اوههههههه .. مای بی بی .. آروم آروم و بعدشم چنگش بگیر .. لحظاتی رو به سکوت گذروندم . حس کردم کمال داره منو به ته خط می رسونه .. -خوبه پسر داره میاد .. خودت رو ول کن آبتو ول کن .. کمال گفت اگه دوست داری بذارم واسه کونت .. -از این حرفا بزنی تو رو تحریم الکون می کنما .. تو نمردی از بس آبتو کشیدی عقب ؟/؟ تا صحبت تحریم از کون شد کیرش شروع کرد به رقصیدن داخل کسم .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهـــــــــــــــــــــار 66

عین ابر بهار کیرش شروع به باریدن کرد .. ریخت و ریخت و ریخت . خیلی حال می کردم بی اندازه لذت می بردم ولی خوشم میومد حال این پسره رو می گرفتم . -ببینم توی کسم داری شاش می کنی ؟/؟ -نمیشه اون داخل از این کارا کرد -نه بابا .. بیا بکن -دارم می کنم .. عجب رویی داشت این پسره بعضی وقتا حسابی لالمونی می گرفت ولی گاهی می دیدی حسابی دهن به دهن جوابمو می داد . ولی با یه تشر من جا می رفت .. -بالاخره کارت رو کردی و به آرزوت رسیدی .. کیرشو که از کسم بیرون کشید عین سیل از کسم آب راه افتاد . آب کس من که قبلا یهو خالی شده بود ولی آب کیر این پسره همین جور در حال ریزش بود . -بهت چی بگم تو الان وقت زن گرفتنته . این جوری که داری پیش میری و از حال و روزت معلومه یک زن هم کمته .. کیرشو گرفتم توی دستم و آروم آروم باهاش بازی می کردم .. محکم با کیرش بازی می کردم . -مثل این که اون داخل هنوز آب داره .. دلشو خوش کرده بود که من می خوام آب باقیمونده داخل لوله کیرشو بخورم -ارغوان جون اگه بذارمش توی دهنت و میکش بزنی هر چی اون داخل مونده رو می تونی راحت بکشونی توی دهنت . یه اخمی بهش کردم که دوزاریش افتاد . ولی برای این که زیاد توی ذوقش نزده باشم با دستم هر چی رو که اون داخل بود کشوندمش بیرون و اونو رو همون کیر پخشش کردم . خیلی خوشم میومد اذیتش کنم . -پسر خوب اگه پنجا ه تا کلاغ پر بری و دو دقیقه ای بری بالای درخت و بر گردی من یه جایزه خوب برات دارم . بیچاره هر کاری رو که می گفتم انجام می داد . نفسش دیگه نمیومد . رفتم طرف همون درخت تنومند و زیر سایه اون . دستامو تکیه دادم به دیوار و ایستا دم و بازم یه استیل سگی به خودم گرفتم . یا رو دیگه وا رفته بود و کیرش هم شل و ول شده بود . -حالا تا دلت می خواد می تونی کونمو بکنی و با هاش حال کنی . نشون بده چند مرده حلاجی و این ار غوان حسابی می تونه هر کیر خفته ای رو بیدار کنه .. نفس نفس می زد .. ولی چشاش طوری گرد شده بود و طوری لبخند به لباش اومده بود که حس کردم به یه جون دیگه ای هم گرفته .. سرمو که بر گردوندم دیدم کیرش عین چماق دراز و سفت شده .. -ببینم کمال این مال خودته ؟/؟ -مال خودمه . اصل اصله .. -میگما .. نکنه اون وقتی که داشتی کلاغ پرمی رفتی یه قرص انداخته باشی بالا و دو پینگ کرده باشی .. اصلا با ورم نمی شد .. ولی باورم شد .. همچبن این یه تیکه رو اومد که نزدیک بود دو تیکه شم . شانس آوردم که با دو تا دستام محکم دیوار رو نگه داشته بودمیعنی بهش چسبیده بودم . در ضربه اول یک سوم کیرشو فرستاد داخل کونم .. -یواشتر .. یواشتر کمال وگرنه یکی از شاخه های همین درختو می گیرم اونو فرو می کنم توی کونت . متوجه هستی ؟/؟ با این حال یه فشار دیگه به کیرش آورد و حالا نصف اونو کرده بود توی کونم . -ووووووویییییییی قلی قلی .. -چیه ار غوان خانوم اون بهتر می گایید ؟/؟ -نه فقط می خواستم بگم که اون اصلا این مدلی بهم سفارش نکرده بود که برم زیر کیر یکی دیگه که خودمو زخمی کنم . شاید اگه متوجه شه که تو داری همچین بلایی سر کونم میاری همون بلا رو سرتو بیاره . .. اون از رو نمی رفت و منم تا می تونستم بهش متلک می گفتم . ولی کیری که رفته باشه داخل کون تا به آخرعشق و حال نرسه ول بکن نیست . حس کردم که این کیر داره منو می سوزونه . کونم آتیش گرفته و این پسره دست بر دار نبود . تمام توانمو گرفته بود .. منو همین جور محکم به دیوار فشار می داد .. -کون این جوری ندیدم .. -ببینم تو که ما رو گاییدی . مگه چند تا کون تا حالا گاییدی . -من بیشتر فیلم می بینم -پس جق بزن تا خنک شی .. خیلی حرفه ای خودشو می کشوند عقب و محکم می کوبوند به کونم .. -چه لرزشهای استثنایی داره این کون تو -واسه این که یه پسر استثنایی داره بهم حال میده .. زیر سایه درخت کمی سردم شده بود ولی داغی کیر کمال و این که خودشو بهم می چسبوند حسابی به من حال می داد و دلم نمی خواست که پسرام به این زودی از تهران میومدن . واسه تنوع لازم بود که با یکی دیگه باشم . از این آقای نامرد هم خبری نبود که نبود . نمی دونستم چرا هر بار که میرم زیر کیر یه نفری غیر از شوهر نا مرد فراریم .. حتما باید به یاد اون بیفتم . حیف که یک زن بودم وگرنه دلم می خواست که اونم بدونه من زیر کیر بقیه چه حالی می کنم و با استفاده از مال و اموالی که به نامم کرده چه لذتی می برم و میگم کون لق هر چی شوهر نامرد و بی وفاست . .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
زن

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار ۶۷

اووووووههههههه کمال کمال آتیش کن . نکنه به همین زودی خودت رو خالی کنی .. دردم میاد دردم میاد ولی حالا از دردم کمتر شده دیگه بیشتر خوشم میاد -می دونستم .. می دونستم . کون که گشاد تر میشه درد کمتری میاد -کمال ! انگاری باید به تو حرف زدن یاد بدم . کون گشاد مادرته .. اینو که گفتم دیگه ادامه نداد . واسه ما شده بود کار شناس .. کیرشو واسه چند دقیقه ای از کونم کشید بیرون و گفت می خواد خوب خوب نگاش کنه و همه جا شو بلیسه .. دو تا قاچ و چاک وسر و خود سوراخو البته روشو .. کونمو قبضه کرده بود و فقط با این ناحیه کار داشت . البته در حال ور رفتن با کون من به کسم هم نا خنکی می زد و دست از سرش بر نمی داشت . انگشتشو کرده بود توی کونم . بعد که درش آورد لباشو گذاشت روی کون . لحظاتی بعد سرمو گذاشتم روی کونش تا خستگیمو در کنم . منو رو زمین خوابوند . طوری یه پهلو کردم که راحت بتونه کیرشو بکنه توی کونم . چه صفایی داشت . گرمای هوا مثل اواخر اردیبهشت بود . هوای پاییزی کاملا شبیه به یک هوای بهاری بود . دستشو چپ و راست می زد به کونم .. -کمال چیکار می کنی الان پسرام می رسن و شک می کنن .. راستش اگه کمال به روم نمی آورد متوجه نمی شدم که چه سوتی دادم . ولی خودمو زدم به حواس پرتی .. -مگه بچه هات کون لخت تو رو می بینن ؟/؟ -نه اشتباه لپی بود . چیکار کنم احتیاط زیاد این استرس ها رو هم به دنبال داره .کونموغرق بوسه اش کرده بود . طوری که منو به هیجان آورده فقط دوست داشتم بکنه توی کونم . همین کارو هم کرد . در اون فضای زیبای پاییزی لذت زیادی از کون دادن می بردم و دوست داشتم تا ساعتها زیر کیر کمال باشم و کیف کردن اونو ببینم و حس کنم . کونمو میون دو تا کف دستش جمع می کرد و ولش می کرد . ار حرکت و چنگ گرفتن هاش خوشم میومد . -بگو کمال چی می بینی . از کونم تعریف کن . چه حسی بهت میده -یه حس خوب و قشنگ .. -بگو بازم بگو .. -فشارش بده سوراخ کونمو فشارش بده اگه دوست داری جرششششش بده .. پاره پارشششششش کن .. همش مال تو .. -ارغوان جون تو که از آقا قلی جدا نشدی -نهههههه نهههههههه دوست داشتی جدا می شدم اون وقت تو منو می گرفتی ؟/؟ -نمی دونم .. هر کی که تو رو داشته باشه خوشبخت می شه . ولی این جوری این که دارم یه زنی رو میگام که شوهر داره و شوهرش رفته دنبال عشق و حال خودش و خبر نداره که زنش دوست پسر گرفته خیلی حال میده -ای نا قلا تو هم خیلی حرام خوری دوست داری . خوشت میاد لذت می بری که سر نوشت من به این صورت در اومده ؟/؟ -نه کی این حرفو زده .. -کس شر کمتر بگو منو بکن .. کمال از این طرز حرف زدن من تعجب می کرد . در نهایت ادب و خونسردی یه چیزی می گفتم و می زدم همه چی رو خراب می کردم . -بکن .. بکن .. کونمو از وسط بازش کن .. با کف دستات فقط کونمو بمال بازش کن .. نازش کن .. اوووووففففف .. طوری بهش حس می دادم که اون از گاییدنم سیر نمی شد . با این که یه بار توی کونم خیس کرده بود ولی داغی و حرارت کیرش نشون می داد که کون من به اندازه کافی اونو دو باره وسوسه اش کرده و هر لحظه آمادگی پا شوندن داره . همینم شد .. -آخ آخخخخخخخخخ کمال کمال پسسسسسر تو معرکه ای .. اگه چند ساعت همین جا بمونی دیگه فکر نکنم هیچ ذخیره ای واست بذارم .. خیلی دلم می خواد همین جا زیر کیرت و توی بغل تو بگیرم بخوابم ولی دیگه خیلی خطر ناکه .. تو برو من خودم بعدا میرم .. یه ملافه ای انداختم روم .. خیلی حال می داد . حتی دیگه نسیم ملایم پاییزی هم نمی وزید . چه آفتاب و منظره زیبایی . سکس در فضای سبز خیلی به آدم حال میده . یه زنگی واسه بچه ها زدم اونا توی راه بودند و تا یه ساعت دیگه پیشم بودند . دلم نمی خواست پاشم . یه نیم ساعت دیگه هم همونجا دراز کشیدم و بعد یواش یواش راه حمومو در پیش گرفتم . تازه حس کردم که عجب درد کونی نصیبم شده . درد عجیبی رو حس می کردم . اوخ .. در حال لذت بردن بودم و اصلا حالیم نبود . اونا اگه بخوان فرو کنن تو کونم من باید چیکار کنم . نمی دونستم . می تونستم بگم کیر شما سبب شده کونم این جور احساس درد کنه . چاره ای نبود . واقعا چاره ای نبود .. معلوم نیست این زنا چقدر باید بد بختی بکشن . بچه داری که به گردن اوناست .. حفظ حجاب و انواع و اقسام محرومیت ها رو که دارن . نصف مردا ارث می برن .. کار خلاف هم که می کنن به این سادگیها آثارش پاک بشو نیست . خسته شده بودم از بس انگشت فرو کرده بودم توی کس و کونم و آب کیر این پسره کمال رو بیرون کشیده بودم . معلوم نبود هر قدر که درش می آوردم بازم اثری از آبش بود .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار ۶۸

خلاصه به بچه ها سفارش کردم که از تهران که دارن میان ناهار رو با خودشون بیارن . بهونه کردم که سر و کونم درد می کنه و بچه هام هم خیلی ترسیدن . البته بیشتر از این که نگران حال و روز من باشن از این ناراحت بودن که شاید نتونن با من خوب حال کنن .. وقتی که چهار تایی شون با شوق و ذوق رسیدن من توی اتاقم دراز کشیده بودم .. اسحاق : اوه مامان چه هوای گرم و دلپذیری ! اصلا نشون نمیده که هوای پاییز باشه . چه حالی میده در این هوا بریم پایین نرسیده به رود خونه که یه حالت دره ای داره حال کنیم . خیلی چمن قشنگی داره . از الان تا چهار بعد از ظهر هم آفتاب گیر داره -بچه ها من خسته ام . -احسان : اگه خسته بودی پس واسه چی به ما گفتی که بیاییم این جا . خب می رفتیم با دوست دخترامون خوش بودیم -چی نفهمیدم . شما دوست دختر هم دارین اگه این طوره بگین که من طلاقتون بدم . -نه مامان شوخی کردیم یه ذره تحمل داشته باش .. بچه ها اول نا ها رمونو می خوریم من می گیرم می خوابم و شما برین یه دوری بزنین . شاید یه دختری گیر آوردین و اونو آوردین توی همین باغ .. افشین : دیدی ما تقصیر نداریم مامان همین الان خودت صحبتشو کردی -من داشتم شما رو محک می زدم . پدرتونو در میارم . این همه دارم خودمو تقدیم شما می کنم کونمو واستون پاره کردم شما برین دنبال دختر مردم ؟ناهارو که خوردیم دیدم دو نه دونه اومدن سمت من . -مامان کارت نداریم . فقط می خواهیم لختت کنیم بمالونیمت .. -به شرطی که فقط همین باشه و از حد خودتون خارج نشین -باشه مامان هر چی تو بگی .. -ولی یه شرط داره -چه شرطی ! -دسته جمعی بریم به هوای آزاد .. همون نزدیک رود خونه یا نهر آب .. که چمنهای یکدست و قشنگی هم دور و برش داره و تا چند ساعت دیگه میشه گوشه و کنار آفتاب لم داد . بچه ها به اندازه کافی ملافه بیارین و روغن مخصوص ماساژ مامانتونو هم بیارین .. عجب مامانی بودم واسه اونا . خوبی از دواج در سنین پایین هم همین حسنو داره که می تونی با بچه هات دوست باشی . بیشتر اونا رو درک کنی و بهتر متوجه کمبودات اونا بشی . منم نسبت به بچه هام این شرایطو داشتم . از همون اول با یه شورت و سوتین همراهشون راه افتادم . ولی لباس گرم با خودم بردم که اگه هوا سرد تر شد به مشکل بر نخورم . اشکان : مامان تو که این جوری دل ما رو بیشتر می بری -پسر من که نا محرم نیستم . هر طوری که دوست داری منو دید بزن . باید یاد بگیری بر نفس سر کش خودت غلبه کنی . راستش خستگیم در رفته بود و کمی سر حال تر شده بودم و از طرفی یه چند تا پرنده هم در این هوای پاییزی می خوندند و منو به یاد بهار و سر مستی مینداختن . واسه همین هوس منم خیلی زیاد شد و دوست داشتم که بعد از این که منو داغ داغم کردن یواش یواش ردیفم کنن . یه چرت زده بودم سبک شده بودم . به یاد سکس خودم با کمال افتاده بودم که حسابی به من حال داده بود . -بچه ها یکی بره یه تشک بیاره .چون من اگه خودمو بندازم رو ملافه از اون زیر شاید زمین سرد و نمور باشه .. -مامان ما داغت می کنیم . تو نگران نباش -افشین تو که امروز همش اصرار داری هر جوری شده منو گرم کنی . بچه خوبی باش و به حرف بزرگترت احترام بذار . هر وقت که حالم خوب شد و موقعش شد خودم بهت میگن که بیا به دادم برس . -فدای تو مامان .. دو تا از بچه ها رفتند یه تشک دو نفره رو که چهار پنج نفر هم روش جا می شدند آوردن .. قلی .. قلی .. دستت درد نکنه که وقتی داشتی می رفتی بیشتر ملک و املاکت رو به نام من کرده بودی . هر چند خودت هم به اندازه کافی بردی امریکا و چند چشمه از املاکتو داری .. اگه می خواستم ازش طلاق بگیرم و مهرمو بستونم زیاد نمی شد . در مقابل این همه سر مایه ای که داشتم . ولی شوهر خیلی نا مردی بود . باز خوب بود که خیلی جوون و هم ردیف و هم سن من نبود که گذاشت و رفت .. وگرنه حسرتش بیشتر به دل من می نشست . هر چند اولش که من این جوری نبودم . نیاز و هوس و بعدشم اتفاقاتی که افتاد و احساسات نهفته و خفته منو بیدار کرد . وقتی پسرا داشتن سوتین و شورت منو در می آوردند دیگه اعتراضی نکردم . گذاشتم هر کاری که دوست دارن انجام بدن . زاویه تابش آفتاب مایل بود روی تشک هم یه چیزی پهن کرده بودم و بعدش بچه ها بدنمو خوب چرب کردند .. -آخخخخخخخخ اگه بدونین هشت دستی چه حالی میده .. شونه ها .. پشت پا ها .. کون و رون همه جامو داغ کرده بودن . اسحاق پسر بزرگم این اجازه رو به خودش داده بود که کونمو قبضه کنه . ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار ۶۹

-بچه ها چرا این جور لخت و بر هنه شدین . این چه وضعشه . . چهار تا پسر با چهار تا کیر آویزون شده و البته شق شق ...من نمی دونم . بی خود به دلتون صابون نزنین . من خیلی خسته ام و از شما هم انتظار ندارم . کنار درختی و روی تشکی که زیرش و دورا دورش همه چمن بود دراز کشیدم .. داشتم خواب می رفتم . مگه می شد در این محیط لذت بخش جون گرفت و بازم طعم شیرین سکس و هوسو نچشید . وقتی کف دستشونو میذاشتن رو بر جستگی کون من و باهاش بازی می کردن بیشتر به هوس میومدم . هر چی بیشتر کونم دست می خورد بیشتر حس می کردم که اون بر جسته و بزرگ میشه . دیگه من چی به این پسرا می گفتم . نمی دونستم باید تحریمشون می کردم یا تحریکشون , ولی چشامو بسته بودم . گاهی می شنیدم که صدام می زنن مامان .. مامان بیداری ؟/؟ جوابشونو که نمی دادم کیرشونو از پشت می کردن توی کسم .. چند لحظه که می خوابیدم بیدار می شدم . مگه ورود و خروج کیر میذاشت که آروم بگیرم ؟ فقط اینو هم می شنیدم که هر دو سه دقیقه یه برادر به اونی که داشت منو می گایید می گفت برو کنار که حالا نوبت منه . منو تقسیم کرده بودند و از رو هم نمی رفتند ولی خیلی حال می کردم . اسحاق که داشت منو می گایید گفت پسرا دقت کردین کس مامان چقدر خیس کرده ؟/؟ از دو طرف کونش داره می زنه بیرون .. به نظرم باید بیدار باشه و داره حال می کنه . صدام در نمیومد .. دیگه تصمیم گرفتم راستی راستی بخوابم ولی مگه میشد .. -پسرا کی به شما اجازه داد که سر خود کیرتونو بکنین توی کس من . الان باید یک هفته شما رو تنبیه کنم که دیگه از این غلطا نکنین .. -مامان تو هم داشتی حال می کردی ... راست می گفتن . هوای خوب فضای شاعرانه و پسرای خوب و آرامشی که منو به فردای خودم امید وار کرده بود منو به اوجی رسونده بود که دوست داشه باشم ار گاسم شم ولی این بار به دشواری می تونستم . چون صبح , کمال منو به اوج رسونده بود .. رومو بر گردوندم تا پشتم به زمین و سرم به آسمون باشه . چهار تایی شون اومدن سراغ من یک اشاره برای اونا کافی بود . می دونستن که بهشون علامت دادم که نیاز دارم و باید هر طوری که شده حرکت خودشونو شروع کنن . اشکان درجا اومد رو سرم . کیرشو فرو کرد توی دهنم . افشین هم دهنشو گذاشت رو کسم و کس لیسی رو شروع کرد . دستای احسان رو سینه هام کار می کرد منم دیدم کیر اسحاق داره بیکار می گرده چاره ای نداشتم جز این که اونو بگیرم دستم و با هاش بازی کنم . نمی تونستم حرف بزنم . اشکان دهنمو بسته بود . کیرشو هم توی دهنم حرکت می داد .. ووووووووییییییی آب کیرشو ریخت توی دهنم . بعضی وقتا که حس و هوسش هست میشه با هاش کنار اومد و اونو خورد ولی بعضی وقتا انگاری اون جوری که باید و شاید مزه کاملی نداره ولی چاره ای نبود .نمی خواستم توی ذوق اون بزنم . . وقتی کیرشو بیرون کشید می تونستم حرف بزنم و حس خودمو بگم .. -پسرا شما ها خیلی شیطون هستین . از الان دارم بهتون میگم من اگه بفهمم با دخترا سکس می کنین دیگه دو رتونو قلم می گیرم . چون این دوره زمونه دخترای بد میان سراغ شما ..به طمع ثروت می خوان که با شما باشن .. از من گفتن بود ..چقدر مناظر طبیعی زیبا و شاعرانه و روح افزا بود . هر چند بهار اینجا رو دلپذیر تر می دیدم ولی ویلای جنگلی ما پاییز قشنگی هم داشت . اصلا نمی شد تصور خزانو داشت . وقتی افشین دهنشو از رو کس من بر داشت اسحاق خودشو انداخت رو من .. خوش کیر ترین پسر من سر گرم گاییدنم شد . نمی دونم چرا هوس مردای غریبه رو کرده بودم . دلم می خواست یکی حداقل در حد و اندازه های کمال هم اونجا بود و منو می گایید . اووووووخخخخخخ .. چقدر هیجان داشتم ... نمی دونم شایدم حس می کردم که این یک قانونه که یک مادر باید این جور با پسراش حال کنه و برای همین دوست داشتم سکسو با وجود مردان غریبه برای خودم متنوع کنم . دو طرف و دو تا لبه کسمو داشتم تا وقتی اسحاق کیرشو می کوبونه به ته کسم و بیرون می کشه با یه فشار و اصطکاک بیشتری آلتش با لبه های کسم تماس داشته باشه و بیشتر به من حال بده . وقتی نسیم خنکی بدن ما رو مورد نوازش خودش قراردا د اون وقت حس می کردم که هوسم رفته اون بالا بالاها ... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
     
  
صفحه  صفحه 7 از 12:  « پیشین  1  ...  6  7  8  ...  12  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

مامان بخش بر چهار


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA