ارسالها: 3650
#61
Posted: 2 Mar 2014 22:36
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهـــــــــــــــــــــار 60
به همه شون حال دادم . سیر سیرشون کردم . داشتم فکر می کردم اون وقتایی که بهشون شیر می دادم راحت تر بود یا حالا . ولی با همه اینا عجب سینه هایی دارم حالا . نشون نمی ده که این چهار تا در بچگی شیر سینه منو خورده باشن . شاید به من الهام شده بود که باید طوری از اونا مراقبت کنم که در همچین روزایی به دردم بخوره . -پسرا به اندازه کافی این مامان بهتون رسیده . دیگه این قرار نشد که هر دقیقه و ثانیه بخواین بیان و مامانو بدوشین . چهار تایی شون در یک لحظه طوری هماهنگ کرده با هم کیرشونو در دست گرفته به طرف من اومدند که تعجب کردم . احسان : مامان این تویی که باید اینو بدوشی .. -واااااایییییی چند بار کس کردین دمتون در اومد ؟/؟ تنبیهتون کنم دیگه بزرگتر کوچیک تر حالیتون شه . -مامان زیر کیر ما همش حس می کنی که کوچیک تری . -اسحاق جون باید این حس رو داشته باشم که سکس بهمون بچسبه . آخ که چه عشق و حالیه . داشتم خسته می شدم . از اون تالارش بگیر با همه خستگی و ترس و لرز و شور و حالش تا حالا بگیر که با هیجان چهار کیره اش حسابی دارن منو مستهلک می کنن . ولی می دونم که این جوریهام نیست . مثلا یک کیر اگه می خواست یکی دو ساعت منو بگاد الان این چهار تا کیر با هم همون کار رو می کنه . ممکنه چند دقیقه هم بیشتر باشه . ایبنجا اون چهار تا صاحب کیر ضرر می کنن . -پسرا برای پنجشنبه میاین بریم به ویلای خودمون در برغان کرج .. -مامان اون جا الان از این جا سرد تره .. در و پنجره ها بسته .. -من پنجشنبه صبح میرم شما اگه کار دارین و درسای عقب مونده برسین و من که خودتون می دونین به موقعش به اندازه چند مرد می تونم کار کنم . -آره می دونیم مامان . ما از قدرتت با خبریم . پنجشنبه صبح کلی بند و بساطو با خودم به برغان بردم . ویلای ما در یه جای قشنگ با دور نمایی بسیار زیبا بود . اینجا رو هم قلی خان به اسم من کرده بود . ظاهرا خوب که ازم سیر شده بود و بهش حال داده بودم تر جیح داد که برای تنوع هم که شده از این آب و خاک بزنه به چاک و با زنای تر و تازه ای باشه . صبح پنجشنبه به قول پسرا تیپ زده و از همون دم در ویلا با یه کون نمایی حسابی وارد خونه شدم . قبلا با قلی دو نفری خیلی اومده بودیم اینجا . فقط یه همسایه داشتیم اونم سمت چپ ما که یه زن و شوهر بودند و یه دختر و پسر هم داشتند . که دختره سال قبلو می دونستم عقد کرده منتظره که بره خونه شوهر . پسرشون با این که بزرگتر بود و چهار پنج سالی رو از بچه های من بزرگتر هنوز از دواج نکرده بود . اونا ظاهرا همونجا زندگی می کردند و قلی به اونا سپرده بود که مراقب خونه باشن هر چند که اگه جنسای خونه روبه سرقت هم می بردند برای ما خرید دوباره اونا کاری نداشت . ولی هیشکی بیکار نبود بیاد این قسمت از محل خودشو به زحمت بندازه که یه چیزی بلند کنه و ببره . این پسره از اون هیز هایی بود که لنگه نداشت . گاهی که می خواستم برم توی باغ بگردم اونو می دیدم که به هر سمت که میرم یه جایی سنگر می گیره که منو دید بزنه . هر وقت که منو تنها می دید میومد . وگرنه قلی که همرام بود از این کارا نمی کرد . حرصم می گرفت از این که اون چی فکر کرده که من هم از اون زنام . یه زن باید خودش بخواد اراده کنه که به یه مرد دیگه حال بده . پسر بدی نبود از اون لیسانس بیکاره ها بود که پیش پدر مادرش می خورد و می خوابید . وقتی رسیدم اونجا اولین کاری که کردم در و پنجره ها رو باز کردم . چقدر صبح پاییزی همه جا قشنگ و دلپذیر بود . .بیشتر فضای سبز دور و بر ساختمون ویلای مات در فضایی مسطح واقع شده بود و و یه دو سه هزار متر هم یه باغکی داشتیم که به خونه همسایه بغلی هم راه داشت . راستش حالا خوشم میومد که منو دیدم بزنه . یکی دو تا از اون شلوار های کون نما رو امتحان کردم و یکی رو که به رنگ کاملا سفید بود و دور نمای قشنگی هم داشت و می شد با فاصله هم شاهد بر جستگیهای کون بود پام کردم . با یه نیمتنه کوتاه و خیلی فانتزی به رنگ آبی که انداممو خیلی خوشگل تر و تازه تر نشون می داد مثلا رفتم قدم بزنم . این بار خودم دلم می خواست که منو دید بزنه . حالا دیگه خوشم میومد که اونو وسوسه اش کنم . -نهههههه .. اوووووففففف چرا این قدر حشری شدم من . این قشنگیهای طبیعتو که می دیدم و آفتاب زیبا رو و از اونجایی که این اواخر دیگه خیلی فعال شده بودم حس کردم بازم کسم ازم طلبکاره ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#62
Posted: 5 Mar 2014 23:00
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهـــــــــــــــــــــار 61
هیجان و هوس ولم نمی کرد . دوست داشتم فتنه گری کنم . دلشو ببرم . اونو تا لب چشمه ببرم و تشنه بر گردونم . می دونستم باید با این کمال خان چیکار کنم . باید خیلی نرم نرم و بی خیال کارمو انجام می دادم . نفهمه که من اونجام . آفتاب داغی رو چمنها می تابید و می دونستم که ممکنه این آفتاب بدنو بسوزونه ولی گرمای آفتاب پاییزی هم خیلی لذت بخش بود مخصوصا اگه می خواستی کسی رو از راه به در کنی . اول پیر هنمو از تنم در آوردم . و با یه سوتین سفید طرح دار نازک سینه هامو انداختم توی دید . فضای اونجا هم طوری بود که دیگه فقط کمال به خودش اجازه می داد که بیاد به این سمت و دست اندازی کنه . اگه خونواده اش می دونستن که اون به این سبک چشم چرونی می کنه دمار از روز گارش در می آوردند . در هر حال من دلم می خواست که اون این کار رو انجام بده . خیلی آروم چند بار شلوارم رو تا وسط کونم پایین کشیده و دوباره بالا کشیدمش . دلم می خواست به همین صورت ادامه اش بدم . سرمو بر می گردوندم و یه نگاهی به کونم مینداختم . این 5 کیری که نوش جون کرده بودم منو خیلی دلیر تر کرده بود و این که این پسر در مورد من چی خیال می کنه دیگه برام اهمیتی نداشت . می دونستم که اون نمیره که به بقیه بگه که منو در این وضعیت دیده . حداقل تا زمانی که منو نگاییده باشه این کار رو نمی کنه . چون پسرا خیلی خود خواهن . همه چی رو برای خودشون می خوان . اگه با یک زن و دختری رابطه جنسی داشته باشن دوست دارن فقط خودشون باشن که اون دختر رو میگان و براشون اهمیتی نداره که دیگران هم به نوایی برسن و این کا رو اون قدر تکرار می کنن تا از اون زن یا دختر خسته شن و تازه اونم با اکراه قبول دارن که اون دختر در اختیار یکی دیگه قرار بگیره . اینو یکی از دوستام از تجربیات خودش بود که برام تعریف می کرد و می دونستم که حرف حقو می زنه . ما دخترا هم همین جوریم ولی نه تا این حد که مث پسرا اسراف کار باشیم و فقط به فکر خودمون . این جوری خیلی خسته کننده میشه و وما نمی تونیم کاری انجام بدیم . از اون فاصله سی متری پشت یا روی دیوار و در میان درختان و بوته های سبز صدای خش خش نشون می داد که یکی داره وول می خوره منو می پاد . روی درخت بی باری انگاری یکی خودشو قایم کرده بود . یعنی اون واسه چشم چرونی رفته بود بالای درخت ؟/؟. شلوارمو پایین تر کشیدم . بذار دلش بره . این بار تمام قالب کونم در دیدش قرار داشت . بازم سرمو بر گردوندم تا ببینم شکاف کونم چه حالتی می تونه داشته باشه .دو تا دستامو رو دو تا قاچای کونم قرار دادم اونا رو به دو سو بازشون کردم تا شکاف کس و کونم یه دور نمای ریزی هم که شده داشته باشه . سرمو تا اونجایی که جا داشت خم می کردم تا ببینم کس و کونم تا چه اندازه مشخصه . دل من یکی که رفته بود . دلم می خواست یه آینه تمام قد همین روبری کونم بود تا حس کنم اون حالتی رو که پسر از اون بالا داره دید می زنه . بذار هر چی فکر می کنه بکنه .. کف دستمو گذاشته بودم روی کسم و اونو از ته کس تا بالای سوراخ کون می مالومدم . سرمو گذاشته بودم لاپام و از اون زیر یه نگاهی به بالا انداختم . یه خورده ای کمال خودشو آفتابی کرده بود . فقط حالت دستاش مشخص بود که رو کیرش قرار داره و در یک حالت تقریبا جق زدنه . زیر انداز رو پهن کردم . شلوارمو در آوردم . کون بر جسته و کلفتمو انداختم تو دید . برای این که همون ناحیه منو به خوبی زیر نظر داشته باشه دمرو و به شکم خوابیدم . پاهامو به صورت هشت به دو طرف باز کردم . یه دستمو گذاشتم رو سینه و یه دست دیگه امو رو چاک کونم قرار داده با کس بازی می کردم . جووووووووون خودم از این هوا و کس و کون و سینه هام لذت می بردم . ببین چقدر محیط شاعرانه و زیبا و خواستنی بود که بلبلا چهچه می زدند . هوس منم با نغمه بلبلا زیاد می شد . خودمو می مالوندم به زمین .یه نود درجه خودمو به سمت چپ گردوندم تا زیر چشمی بالای درخت رو ببینم و کیف کنم . حالتی روکه دست کمال رو کیرش قرار داره . لحظه به لحظه عطش و هیجان من بیشتر می شد .حتی حاضر بودم برم زیر کیر یک حیوون .. نمی تونستم اون وضع رو تحمل کنم . دلم کیر می خواست . دیگه نمی شد بگم که می خوام تا لب چشمه ببرمش و تشنه برش گردونم . کاش اون از اون بالا می پرید پایین . ولی کس خل فقط داشت جق می زد ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#65
Posted: 23 Mar 2014 23:21
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهـــــــــــــــــــــار 64
-بیا .. من باید جریمه ات کنم تا دیگه هستی از اون بالا به ناموس مردم نظر بد نداشته باشی . ببینم اصلا این چه نوع حال کردنیه که شما مردا دارین .. بمال ببینم . فقط فکرای بد به سرت راه نده که من می خوام یه حموم آفتاب با حال بگیرم و تنم خیلی ملایم شه . دیگه باید ماساژ خشک بهم می داد . هر چند من در فکر این چیزا نبودم . رو من خم شد و دستاشو گذاشت رو شونه هام . کونم عین یک تپه بلندی که دور و برش جلگه باشه اومده بود بالا و اونم دو تا دستاشو گذاشته بود رو همون و همون جا رو مالشش می داد منم کاریش نداشتم . گذاشتم همونجا رو بمالونه و با اون حال کنه . همون منو به هوس می آورد . -ببینم کمال جان این گرمای آفتابه که داره به بدنم می خوره یا داغی تن تو . من نمی دونم شما مردا تا یه زنو به این صورت می بینین چرادست و پاتونو گم می کنین . منو ببین چقدر بی خیال این جا دراز کشیدم . ما باید یاد بگیریم که چطور تن و بدن همو ببینیم و مقاومت داشته باشیم .. یه خورده خودت رو به من نزدیک تر کن که من کارت دارم . می خوام ببینم چیکار می کنی . کیرش رو تن من آویزون بود . همچین دراز و کلفت شده بود که منو به یاد کیر اسب مینداخت که آویزون شده و داره واسه رسیدن به سوراخی که درش جا بگیره و حال کنه بی تابی می کنه . سرمو بر گردوندم و گفتم این صاحاب مرده رو بنداز توی دستم تا بهت نشون بدم وقتی که میگم مردا نقطه ضعف دارن همینه دیگه .. فقط دو تا دستات رو کونم باشه که خیلی خسته ام . کمال گیج شده بود . باورش نمی شد که با این هیکل لخت کنارش قرار گرفته مخشو کار گرفته باشم و از نجابت و راستی کار براش حرف بزنم . کیرشو انداخت وسط کف دست چپم و منم با دورش بازی می کردم . -خیلی داغه پسر . ببینم با این آبی هم که ازش خالی کردی بازم آتیشش نخوابیده . خودمو خیلی آروم رو مین می مالوندم . -آقا کمال . تیپت نشون میده خیلی شیطونی . ببینم چی می خوای . این جوری که معلومه هوس شکار به سرت زده . فکر نکن من حالیم نیست . طوری با هاش حرف می زدم که انگاری غیب گو باشم . -خیلی چش چرون و هیزی . می دونم که دوست داری شمشیرت رو بفرستی داخل غلافم . ولی تو که یه بچه مسلمونی . می دونی گاییدن یک زن شوهر دار چه حکمی داره . حکمش سنگساره .. ولی چون پسر خوبی هستی و شوهرم که داشت می رفت خارج بهم نگفت که از این کار دوری کنم بهت اجازه میدم که فیضشو ببری . اولش باید گرمم کنی .. خوب با جفت قاچای کونم ور بری . همه جاشو بخوری . و بدنمو گرم گرم کنی .. اینو که گفتم و به چهره کمال نگاه کردم حس کردم که انگاری بهش دو تا بال دادم که پر واز کنه . همین جور داشت پر پر می زد و نمی دونست چیکار کنه . کون گتده منم به این آسونی ها با این دست مالی کردنها سر حال نمی شد .. رومو به طرفش بر گردوندم و حالت طاقبازبه خودم گرفتم . پاهامو باز کردم . -بخورش . خوب لیسش بزن .. حال کن . ببین نمکش چطوره . یه وقتی نکنه نمک بخوری و نمکدون بشکنی . .. اوخ که چه حالی می کردم از مخ زنی این پسره . خیلی دیگه حالی به حالی شده بود و منم داشتم گناه می کردم . نباید اونو تا این حد اذیت می کردم . خودمم پسر داشتم و نباید تا این حد بیرحمی می کردم . یه چند دقیقه ای کسمو لیس زد و با این که میک زدنش هم خیلی با حال بود ولی از زبون پهنش خیلی خوشم اومد . منو یاد زبون سگ مینداخت که در بعضی از فیلمها دیده بودم که چه جوری داره کس یک زنو لیس می زنه و بهش حال میده . کاملا بر اون مسلط بودم . دستشو گذاشته بود رو کیرش و طوری رفتار می کرد که انگاری داره چاقو تیز می کنه . -پسر حالا آزادت میذارم که هر کاری که دوست داری با من انجام بدی . راستش می ترسیدم که بچه هام سر برسن و حالا حال نکردن در فضای باز و شاعرانه پیشکش اون وقت باید رسوا شم و آبروم بره . در جریان اون آخونده تونسته بودم یه بهونه ای بتراشم که هنوزم می دونم به حرفام شک دارن اینجا رو باید چیکارش می کردم . -چیه پسر داری چاقو تیز می کنی ؟/؟ من که می بینم چقدر تیز و کلفت شده . زود باش اگه می خوای کاری بکنی بکن که الان بچه هام میان . کیرشو گذاشت روی کس خیسم و با یه فشار آروم اونو فرستاد تا آخر کسم بره . آخخخخخخخ که چه عشقی می کردم .. ادامه دارد .. نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#66
Posted: 26 Mar 2014 22:07
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهـــــــــــــــــــــار 65
می خواستم براش حرف بزنم و بگم چقدر با حال داری می کنی دیدم که این یارو ممکنه روش زیاد شه ولی من اگه موقع کس دادن ناله نمی کردم به من مزه نمی داد . برای همین شروع کردم به این که خودمو تخلیه کنم . -آخخخخخخخخ کماااااااااااال تو رو جون مامانت بمااااااااااال ...اوووووووووففففففف .. با دو تا دستاش شونه هامو مالشش می داد تا کیری رو که مینداخت توی کسم و می کشید بیرون بیشتر حال دادنشو نشون بده عجب پسری بود . دراز کش رو زمین می رقصیدم . .. انگشتشو می کرد توی سوراخ کونم و اونو می ذاشت تو دهنش و ملچ ملوچ می داد . از این قسمت کارش خیلی لذت می بردم ولی وقتی که می گفت ارغوان خانوم من کون می خوام لجم می گرفت -چه غلطا ! بچه پررو .. اینی رو که خر هم داره کردی توی کسسسسم تو یه غلام الف بچه فکر کردی سرور ما شدی ؟/؟ تا سر حالمون نکردی تصمیم نمی گیرم چیکار کنی . خوب باید ردیفش کنی . حالیته ؟/؟ دیگه رومو به طرفش نگرفتم تا ببینم چیکار می کنه و تا چه اندازه چهره اش در هم شده . فکر کرده . زنا تا کسشون ردیف نشه که با کون دادن حال نمی کنن . حالا تا فردا مردا واسه خودشون بنالن و ادای خارجی ها رو در بیارن که آنال سکس حال میده و خیلی کلاس داره و اوج سکسه .. بابا همین کون دادن خودمونه .. سکس مقعدی رو اسمشو گذاشتن آنال سکس که اعصاب سکسی و تحریک شونده داخل کون نیست .. ولی این که انگشتشو بذاره توی کونم و بکشه بیرون و اونو بمکه یه حال جداگانه ای داشت که شاید دلمو به رحم می آورد و منو هم بعد از ار گاسم راضی می کرد که کیرشو بکنه توی کونم . حساب پسرام دیگه جدا بود . فکر کرده من این کون زبون بسته رو تقدبم هر کی که از راه برسه می کنم .. همین جور داشتم حرص می خوردم از این که چرا تا کیرشو کرده توی کسم هوس کون کردن به سرش زده .. شاید به دیدنش لذت برده حالی به حالی شده .. پسر با شور و حال بیشتری انگشت توی کونم می کرد و همون انگشتو لیس می زد . کیرشم با هیجانی زیاد فرو می کرد توی کسم و حرکات رو به عقبش هم با فشار و لذت خاصی بود . یه بار انگشتی رو که کرده بود توی کونم بعد از بیرون کشیدن به دهنم نزدیک کرد . من که بدم میومد انگشت فرو شده توی کونمو بلیسم دستشو گاز گرفتم طوری که جیغ کشید -پسر جنبه داشته باش . خودت خیلی حال می کنی . دلیل نمیشه که من از بوی کون خودم خوشم بیاد .. -پس ار بوی کون من خوشت میاد ؟/؟ .. آخ که این پسر چقدر پر رو بود . وقت هم نداشتیم یه چشمه واسش بیام و اینم برای بار اولی بود که می خواستم در این روز ار ضا شم و می ترسیدم اگه زیادی کل کل کنم کیرش بخوابه و نتونه به کارش ادامه بده . -کمال تند تر تند تر .. الان بچه هام میان اگه تا آبمو نیاوردی آب خودت رو بیاری کیرت رو از ریشه قطع می کنم . واسه این که نشون بدم رئیس کیه یه تکونی به خودم دادم تا کیرش واسه چند لحظه از کونم بیرون کشیده شه و دستمو گذاشتم وسط کیرش و اونو تا اونجایی که زورم می رسید فشارش دادم . آخش رفت تا به آسمون .. -آهای دیوونه این قدر جیغ نکش . من حال و حوصله کیر بابات رو ندارم . همین یکی از هفت پشتم بسمه . هر چند داری یه پشتمو می گایی . درست حرف زدن رو یاد بگیر . به همون کار قبلی ادامه بده . گاییدن کس و فرو کردن انگشت توی کون .. لعنت براین شانس موبایل من داشت زنگ می خورد . بچه ها بودن که می گفتن قراره تا یه ساعت دیگه راه بیفتن و با این حساب تا دوساعت دیگه رو اینجا بودند . زود باش .. پسر .. حال بده . حال اساسی . حالا اون کونمو ولش کن . دو دستی به تمام تنم بچسب بهت قول میدم اگه خوب ردیفم کنی به جای انگشت اون کیر خری خودت رو می تونی بکنی توی کونم .. چیکار کنیم اینم جایزه تو .. حواسم رفته بود پیش پسرا . کی زمان گذشته بود و خبر نداشتم . اینجا شده بود واسم باغ بهشت . دستای کمال رو رو تن و کیرشو توی کسم به خوبی حس می کردم . از جام بلند شدم و در یه استیل زانو زده سگی بهش گفتم از همون پشت بذاره توی کسم و دو تا سینه های درشتمو بگیره توی دستش . کف دست پهنش هم به سینه هام خیلی حال می داد . .. -اوههههههه .. مای بی بی .. آروم آروم و بعدشم چنگش بگیر .. لحظاتی رو به سکوت گذروندم . حس کردم کمال داره منو به ته خط می رسونه .. -خوبه پسر داره میاد .. خودت رو ول کن آبتو ول کن .. کمال گفت اگه دوست داری بذارم واسه کونت .. -از این حرفا بزنی تو رو تحریم الکون می کنما .. تو نمردی از بس آبتو کشیدی عقب ؟/؟ تا صحبت تحریم از کون شد کیرش شروع کرد به رقصیدن داخل کسم .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#67
Posted: 30 Mar 2014 19:34
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهـــــــــــــــــــــار 66
عین ابر بهار کیرش شروع به باریدن کرد .. ریخت و ریخت و ریخت . خیلی حال می کردم بی اندازه لذت می بردم ولی خوشم میومد حال این پسره رو می گرفتم . -ببینم توی کسم داری شاش می کنی ؟/؟ -نمیشه اون داخل از این کارا کرد -نه بابا .. بیا بکن -دارم می کنم .. عجب رویی داشت این پسره بعضی وقتا حسابی لالمونی می گرفت ولی گاهی می دیدی حسابی دهن به دهن جوابمو می داد . ولی با یه تشر من جا می رفت .. -بالاخره کارت رو کردی و به آرزوت رسیدی .. کیرشو که از کسم بیرون کشید عین سیل از کسم آب راه افتاد . آب کس من که قبلا یهو خالی شده بود ولی آب کیر این پسره همین جور در حال ریزش بود . -بهت چی بگم تو الان وقت زن گرفتنته . این جوری که داری پیش میری و از حال و روزت معلومه یک زن هم کمته .. کیرشو گرفتم توی دستم و آروم آروم باهاش بازی می کردم .. محکم با کیرش بازی می کردم . -مثل این که اون داخل هنوز آب داره .. دلشو خوش کرده بود که من می خوام آب باقیمونده داخل لوله کیرشو بخورم -ارغوان جون اگه بذارمش توی دهنت و میکش بزنی هر چی اون داخل مونده رو می تونی راحت بکشونی توی دهنت . یه اخمی بهش کردم که دوزاریش افتاد . ولی برای این که زیاد توی ذوقش نزده باشم با دستم هر چی رو که اون داخل بود کشوندمش بیرون و اونو رو همون کیر پخشش کردم . خیلی خوشم میومد اذیتش کنم . -پسر خوب اگه پنجا ه تا کلاغ پر بری و دو دقیقه ای بری بالای درخت و بر گردی من یه جایزه خوب برات دارم . بیچاره هر کاری رو که می گفتم انجام می داد . نفسش دیگه نمیومد . رفتم طرف همون درخت تنومند و زیر سایه اون . دستامو تکیه دادم به دیوار و ایستا دم و بازم یه استیل سگی به خودم گرفتم . یا رو دیگه وا رفته بود و کیرش هم شل و ول شده بود . -حالا تا دلت می خواد می تونی کونمو بکنی و با هاش حال کنی . نشون بده چند مرده حلاجی و این ار غوان حسابی می تونه هر کیر خفته ای رو بیدار کنه .. نفس نفس می زد .. ولی چشاش طوری گرد شده بود و طوری لبخند به لباش اومده بود که حس کردم به یه جون دیگه ای هم گرفته .. سرمو که بر گردوندم دیدم کیرش عین چماق دراز و سفت شده .. -ببینم کمال این مال خودته ؟/؟ -مال خودمه . اصل اصله .. -میگما .. نکنه اون وقتی که داشتی کلاغ پرمی رفتی یه قرص انداخته باشی بالا و دو پینگ کرده باشی .. اصلا با ورم نمی شد .. ولی باورم شد .. همچبن این یه تیکه رو اومد که نزدیک بود دو تیکه شم . شانس آوردم که با دو تا دستام محکم دیوار رو نگه داشته بودمیعنی بهش چسبیده بودم . در ضربه اول یک سوم کیرشو فرستاد داخل کونم .. -یواشتر .. یواشتر کمال وگرنه یکی از شاخه های همین درختو می گیرم اونو فرو می کنم توی کونت . متوجه هستی ؟/؟ با این حال یه فشار دیگه به کیرش آورد و حالا نصف اونو کرده بود توی کونم . -ووووووویییییییی قلی قلی .. -چیه ار غوان خانوم اون بهتر می گایید ؟/؟ -نه فقط می خواستم بگم که اون اصلا این مدلی بهم سفارش نکرده بود که برم زیر کیر یکی دیگه که خودمو زخمی کنم . شاید اگه متوجه شه که تو داری همچین بلایی سر کونم میاری همون بلا رو سرتو بیاره . .. اون از رو نمی رفت و منم تا می تونستم بهش متلک می گفتم . ولی کیری که رفته باشه داخل کون تا به آخرعشق و حال نرسه ول بکن نیست . حس کردم که این کیر داره منو می سوزونه . کونم آتیش گرفته و این پسره دست بر دار نبود . تمام توانمو گرفته بود .. منو همین جور محکم به دیوار فشار می داد .. -کون این جوری ندیدم .. -ببینم تو که ما رو گاییدی . مگه چند تا کون تا حالا گاییدی . -من بیشتر فیلم می بینم -پس جق بزن تا خنک شی .. خیلی حرفه ای خودشو می کشوند عقب و محکم می کوبوند به کونم .. -چه لرزشهای استثنایی داره این کون تو -واسه این که یه پسر استثنایی داره بهم حال میده .. زیر سایه درخت کمی سردم شده بود ولی داغی کیر کمال و این که خودشو بهم می چسبوند حسابی به من حال می داد و دلم نمی خواست که پسرام به این زودی از تهران میومدن . واسه تنوع لازم بود که با یکی دیگه باشم . از این آقای نامرد هم خبری نبود که نبود . نمی دونستم چرا هر بار که میرم زیر کیر یه نفری غیر از شوهر نا مرد فراریم .. حتما باید به یاد اون بیفتم . حیف که یک زن بودم وگرنه دلم می خواست که اونم بدونه من زیر کیر بقیه چه حالی می کنم و با استفاده از مال و اموالی که به نامم کرده چه لذتی می برم و میگم کون لق هر چی شوهر نامرد و بی وفاست . .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم