انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 9 از 12:  « پیشین  1  ...  8  9  10  11  12  پسین »

مامان بخش بر چهار


زن

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار ۸۰

هنوز زود بود که به پسرام رحم می کردم و از اونا می خواستم که بیان سراغ من .. چبه پسرا ؟ انگاری آب کیرتون خشک شده . نبینم که این جور در هم و بر هم و هاج و واج باشین . -خیلی از دست من ناراحت بودن ولی به خاطر دروغایی که گفته بودند دیگه روشو نداشتن چیزی بگن .. چهار تا مرد غریبه .. چه لذتی می داد . این بچه هام دیگه خبر نداشتن که بعد از رفتن اونا در ویلا با دو تا مرد دیگه هم حال کرده بودم . ایبنجاست که ارغوان واقعا داره سیاست خودشو دیکته می کنه . فکر کردن که می تونن منودور بزنن . آخخخخخخخخخ نوروززززززز جوووووووون کسسسسسسم کسسسسسسم .. کونمم انگاری راه باز کرده بود از بس به بگا رفته بود دیگه نیما هر چی محکم کیرشو می زد به طرف داخل کونم و اونو بیرون می کشید انگاری زیاد دردم نمی گرفت . یا کون من داشت گشاد می شد یا این که کیر این پسره نیما کوچیک بود . باید کنترل می کردم . نه من نباید به این زودی کون گشاد شده باشم .. حس کردم که دیگه حرف زدن کافیه . از ناصر خواستم که دوباره کیرشو فرو کنه توی دهنم و این جوری حال منو تکمیل کنه . شده بود عین میدون جنگ ولی میدونی که جنگجویانش با هم خوب بودند و یه گروه دیگه عاطل و باطل رو زمین نشسته بودند .. خودمو رو زمین خم کرده گفتم نوروز خان .. اگه موافق باشی .. اون چهار تا زن یعنی ناموس شما رو هم بیاریم اینجا و با پسرای من یه سکس در همی عالی راه بندازیم . بعد از این این برای شما هم یه تنوعی میشه .. اولش فکر کردم منظور منو گرفته ولی گاهی اوقات بعضی آدما چقدر خنگ مبشن . ولی از اونجایی که می دونستم شاید توی باغ نباشه کمی تخفیف اومده و گفتم حالا بهتره اونو خنگ تصور نکنم . -ارغوان جون این جا که به غیر از خود تو ما زن دیگه ای رو برای گاییدن پیدا نمی کنیم .. اونا که نمی دونستن که این چهار تا پسرم قبلا منو گاییده دارن اگه از اول براشون تعریف می کردم حتما می گفتن که من باعث بی ادبی و بی تر بیتی اونا شدم که رو خوار مادرشون سوار شدن . تازه خود منم شرمسار می شدم که اون جور داشتم از اخلاق حرف می زدم و دیگه نه تنها حرف من خریداری نمی داشت گوشت تن من هم براشون ارزشی نداشت و منو با یک جنده مساوی می کردند . زیر گوش نوروز گفتم .. می خوام یه حرفی بزنم که شاید خوشت نیاد و به مزاجت نسازه ولی وقتی که شروع کنی می بینی که خیلی تنوع داره . خیلی لذت داره . من خودم از این کارا نکردم . ولی اون دفعه در اینترنت یکی که داشت مصاحبه می کرد و می گفت که خواهر و مادرشو گاییده رو دیدم .. چه هیجانی به من دست داده بود در اون لحظه ولی شیطونو لعنت کردم . حالا که فکرشو می کنم می بینم پسرام که خوار مادر و زن و دخترتو گاییدن . چرا تو اونا رویعنی خواهر ودختر و مادرت رو نگایی . البته زنت که خب هیچی همیشه اونو می کنی ولی گاییدن خواهر و مادر و دخترت می تونه برات تنوع داشته باشه .. تا رفت داد بکشه و فریاد بزنه و آبروی منو ببره فوری لبامو رو لباش قرار دادم و حرکات قالب کونمو رو کیرش بیشتر کردم تا کیر داخل کسش لذت بیشتری ببره .. در عوض خیلی آروم لبامو از رو لباش کندم و گفتم مگه خون پسرای من از خون شما آقایون با شخصیت و خوش کیر رنگین تره ... اینو که گفتم انگاری یه آبی بر آتیش ریخته باشم . موافقت نوروز یعنی موافقت بقیه . .می دونستم که کار رو باید از کجا شروع کنم . حسابی وارد بودم و از عهده اش بر میومدم . نیما و ناصر و نریمان رو هم بدون این که بقیه بویی ببرن از جریان با خبر کردیم . چون من می خواستم در این مورد با زنا و به طور کل با اون هشت نفر حرف بزنم برای همین نمی خواستم جو رو شلوغش کنم . -منیژه خانوم . شما گناه بزرگی رو مر تکب شدین و این جور وادارمون کردین که همه مون بر هنه در کنار هم قرار بگیریم . البته یه سری از ما نسبت به هم محرم هستیم ولی هزاران سال پیش و تا همین چند صد سال قبل سکس بین اعضای خونواده مد بود .. الان در خیلی از نقاط دنیا دیدن که این کار خیلی هیجان میده و لذت بخشه دوباره مدش کردن . کار شناسان این طور تشخیص دادن که می تونه گره گشای بسیاری از مشکلات خانوادگی باشه .. دیگه همه میرن دنبال تفریح و کسی به کسی گیر نمیده .. خلاصه کنم من پیشنهاد می کنم که محارم با هم سکس کنن . آقایون موافقن . من رضایت پسرای خودمو هم جلب می کنم و می دونم که اونا رو حرف مادرشون حرف نمیارن . .... ادامه دارد .... نویسنده ..... ایرانی
     
  
زن

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار ۸۱

این چهار تا زن مارمولک طوری رفته بودن توی فکر که انگاری می خوان آپولو هوا کنن . طوری یکه خورده بودن و مثلا بهشون بر خورده بود که انگاری راهبه مقدس باشن . یه راهبه ای به اونا نشون بدم که اون سرش نا پیدا .. منیژه خانوم که مثلا مامان بزرگ گروه بود گفت من بمیرم یه عمری عبادت کردیم و هدر بره ؟ به طرز عجیبی نگاش کردم که از دید دیگران پنهون نموند . می خواستم به چیزی بگم که شوهرش نریمان خان پیش قدم شد . -سر کار خانوم .. خانوم زاهد و عابد و سجاده آب کش .. زیر کیر 4 تا نامحرم میری عیبی نداره .. جهنم سراغتو نمی گیره حالا می خوای به آشنا ها بدی حرامه ؟ ارغوان جون هر کی مخالفه می تونه خارج گود بشینه یا بره از تلویزیون فیلمهای کانال جم یا فارسی وانو ببینه . ما این جا می شینیم حالمونو می کنیم . ما باهات کاری نداریم . رو کردم به منصوره و محبویه و محجوبه ..گفتم نظر شما چیه خانوما .. یه نگاهی به هم انداخته و یه لبخندی زدند که حاکی از رضایت اونا یود . فقط محجوبه زن نیما و دختر نوروز گفت که باید هوای بابا بزرگ نریمان رو داشته باشیم که سکس زیاد اونم با جوونا در این سن به نفعش نیست و ممکنه خدای نخواسته سکته کنه .. منیژه : نفوس بد نزن . من خودمم میام تو جمع شما هوای نریمان جون خودمو هم دارم . -مامان بزرگ منظور خاصی نداشتم -دختر حالا میشه برای چند ساعتی رو به من نگی مامان بزرگ ؟ احساس پیری می کنم . فقط می خوام باشی و قدرت مادر بزرگ خودت رو ببینی . ظاهرا ما اگه می خواستیم در هم شیم زن کم می آوردیم . چاره ای نبود جر این که در چند مورد دو تا مرد برن با یه زن باشن . منیژه به هیجان اومده بود . بقیه زنا هم همین طور . نریمان یه نگاهی به ناصر کرد و گفت پسرم برای شروع کار برو مادرت رو شاد کن . هیشکی نیست که بهت بگه بالای چشت ابروست من خودم بهت مجوز میدم که این کارو انجام بدی .. ناصر یه نگاهی به مامان منیژه خود انداخت و کیرشو به طرف دهنش برد . اما روکرد به مادرش و گفت -ننه ما رو به خاطر جسارتمون می بخشی . راستش اول می خواستبم کیرمونو فرو کنیم توی دهنت ولی دیدیم که این از پهلوونی و جوانمردی به دوره که ما یه زمانی شیرت رو خورده باشیم و به اندازه کافی برای ما زحمت کشیده باشی ولی این جوری اول خود خواهانه به فکر خودمون باشیم . -نه ناصر جان راحت باش . همون جوری که انگار تو رو به دهن گرفته بودم و از این سو به اون سو می بردم تا در میون سختیها بزرگت کردم و امروز وضعمون خوب شده ..همون جور کیرت رو هم به دهن می گیرم ناصر دهنشو به طرف سینه مادر ش نزدیک کرد و گفت به همین سینه ای که حالا شل و ول شده و من از ش شیر خوردم و به اون کسی که منو از شکافش در آوردی قسم تا قدر دانی خودمو ازشون اعلام نکنم کیرمو توی دهنت فرو نمی کنم . -آفرین پسرم . معلومه که تو شیر پاک خورده ای . این مادر و پسر دست از کس شر گویی خود بر داشته . , ناصر رفت سمت مادرش .. دهنشو گذاشت رو یک طرف سینه اش و گفت من از همین جا شیر خوردم باید مراتب قدر دانی و تشکر خود را اعلام کنم .. -پسرم این قدر کتابی حرف نزن و بخورش .. ناصر با هوس سینه های مادرشو می مکید و زن بیچاره از حشر زیاد رو زمین دراز شد . در این مرحله ناصر لاپای مادرشو باز کرد و گفت حالا می خوام یه جایی رو ببوسم و میکش بزنم که از اون ناحیه اومدم به دنیای روشن زندگی . کس مادرش گنده و تپلو و در بعضی قسمتها آب افتاده نشون می داد . ناصر طوری با هیجان کس مادرشو می خورد و زن هم ناله سر داده بود که همه مون از این عشق و علاقه و هوس میخکوب شده بودیم . پسر دستاشم رو سینه مادر قرار داده اونا رو تو چنگش فشار می داد . یه پنج دقیقه ای داشت کس میک می زد . منیژه دستاشو گذاشت زیر دلش .. هیجان زیاد تپش قلب اونو زیاد کرده بود . ولی به خیر گذشت . اون تونسته بود ار گاسم شه اونم پس از مدتها . بعد از این که منیژه یه دو دقیقه ای رو در خواب و خماری بود یهو مث اجل معلق پاشد و افتاد سر پسرش . اونو خوابوند ودهنشو گذاشت رو کیر چاق و تپل ناصر خان . دهنشو تا حدی که می تونست بازش کرد تا کیر پسرشو بخوره . خیلی بهش حال می داد .. جووووووووون جووووووون مااااااااماااااااان اووووووخخخخخ .. چه قشنگ ساک می زنی . مث حرفه ای های در جه یک امریکا .. منصوره : مامانو درست جنده اش کردی رفتی . اونا جنده بودند و هنرپیشه فیلمهای پورنو . .... ادامه دارد .... نویسنده ..... ایرانی
     
  
زن

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار ۸۲

نوروز رو کرد به نریمان و گفت آقا جون اجازه هست ؟ -پسرم اجازه ما دست شماست. این مادرته . غریبه که نیست . ما اینجا با هم نداریم .. نوروز یه اشاره ای به پدرش زد که بیاد جلو تر . چون در اون شرایطی که اون بود نمی تونست حرکت کنه . نمی خواست مادرش که در حال ساک زدن بود اذیت شه و توازن به هم بخوره . نریمان اومد جلو ونوروز در جا پشت دست پدرشو بوسید .. پدر خیلی آقایی .. منصوره زن نوروز که دید جریان از این قراره که دیگه باید هر کی به هرکی بشه اومد جلو و گفت نوروز خان چیزی که عوض داره گله نداره . شما و مادرت یعنی مادر شوهر من .. پس من و بابات یعنی پدر شوهر من .. اونم کیر نریمانو گذاشت توی دهنش .. -پسرم با اجازه . -آقا جون اجازه ما دست شماست . از این تعارفات خنده ام گرفته بود . ناصر شوهر خواهر و نیما شوهر دختر نوروز مونده بودن با محجوبه و محبوبه . این منصوره خسته شده بود از بس داشت با کیر نریمان ور می رفت تا یه جورایی اونو شقش کنه . انگاری کیر این مرد بزرگ بشو نبود . پسرام یکی یکی داشتن دور منو می گرفتن .-بچه ها برین کنار باد بیاد . نمی خوام ریخت هیشکدومتونو ببینم . ..خیلی مراقب بودم که سوتی ندم و حرفی نزنم که مردان همسایه متوجه شن که من قبلا با پسرام رابطه جنسی داشتم . اول از همه اسحاق پسر بزرگه ام بود که با پررویی خودشو به من رسوند . -چیه پسر .. دیدی که اونا رفتن سراغ هم حالا تو هوس منو کردی ؟ -مادر خودت مگه نگفتی که سکس با محارمو پیاده کنیم . -آره من گفتم . ببینم این مسابقه فوتبال جریانش چی بود . یعنی توی کس مادرت زهر ریخته بودن ؟ -مامان هیچ عسلی شیرین تر از عسلی نیست که توی کس مامان جون باشه . -پررو .. کارشو کرد . منو رو زمین خوابوند و لاپامو به دو طرف باز کرد و سرشو گذاشت اون وسط . منم کم از اونا نداشتم منتها میگن دزد ندیده یا دیده نشده پاد شاهه . در حقیقت این من بودم که می تونستم زبونمو رو اونا دراز نگه داشته باشم . این پسرای شلوغ و شوت .. اشکان بیا جلو بینم . تو خیلی دل نازکی . می دونم گول حرف داداش بزرگاتو خوردی . دهنمو باز کرده و گفتم بذار تو دهن مامان تا آروم شی . فدات شم . کوچیک که بودین من به شما پستونک می دادم حالا نوبت شماست که بهم پستونک بدین . اشکان کیرشو کرد توی دهنم و منم شروع کردم به ساک زدن . به اندازه کافی دیگه تنبیه شده بودن . اون طرف هم نیما رفته بود سراغ عمه زنش محبوبه و ناصر هم رفته بود سراغ برادر زاده زنش محجوبه .. .. خیلی حال می داد تماشای اونا . تونسته بودم بانی خیر بشم . صدای ضربات کیر یکی پس از دیگری بر تن و بدن این خانوما شنیده می شد . منتها طرف من قحطی یا کمبود زن بود . یه خورده که فکر کردم دیدم بچه های بیچاره منم تا حدودی حق داشتن .. چهار نفری فقط یک نفر رو گاییدن شاید واسشون یکنواخت شه ولی من به اندازه کافی برای اونا سنگ تموم میذاشتم . با این حال اونا طوری از گذشت و بخشش مادرانه من خوشحال شده بودند که با هوس افتاده بودن رو سر من و می خواستن نشون بدن که مادرشون بهترین زنیه که می تونه اونا رو سر حالشون کنه . طبق معمول اسحاق پیشقدم شد و کیرشو فرو کرد توی کس مامانش .. جفت گوشاشو کشیدم و گفتم پسر دلت میومد به مادرت خیانت کنی ؟ طوری از اونا باز خواست می کردم که این صورت مسئله که من رفته بودم زیر کیر مردای همسایه پاک شده به نظر می رسید . جالب این جا بود که اونا جراتشو هم نداشتن که به روم بیارن که من با اون چهار تا مرد همسایه بودم . شاید فکر می کردن که تمام این کارا فقط به خاطر انتقام گیری بوده . شایدم این طور نبوده . چون زنی که داره زیر کیر چهار نفر دیگه لذت می بره حال و روزش مشخصه یعنی حتما پسرام متوجه بودن که من دارم لذت می برم . یه نگاهی به اون هشت نفر انداختم و دیدم چها تا کیر داره چهار تا کسو می کنه ولی در همون حال اونا با تعجب داشتن به من نگاه می کردن که چه طور امکان داره منی که با توپ پر و آتیش گرفته اومدم واسه الم شنگه و یه چیزی هم طلبکار بودم این جور پر حرارت رفتم زیر کیر چهار تا پسرم . قیافه همه شون خنده دار بود من رو کیر اسحاق نشسته بودم و احسان هم کرده بود توی کونم . ناصر خان که داشت جوون ترین زن محفل یعنی محجوبه رو می کرد گفت ارغوان خانوم دستتون درد نکنه که باعث و بانی خیر شدین . منم از اون جایی که کیر اشکان توی دهنم بود و افشین هم از بغل داشت کیرشو می فرستاد کنار کیر اشکان و نمی تونستم حرفی بزنم فقط سرمو تکون می دادم . .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار 83

طفلک اشکان و افشین همیشه عقب تر از اون دو تا داداشاشون هستن . اول باید برادرای بزرگ تر بخورن حال کنن . خوب که سیر شدن نوبت اونابشه .. اون طرف هر مردی به یه زنی چسبیده بود . نریمان که کیرشو کرده بود توی کس منصوره اونو کشید بیرون ..منصوره رو کرد به پدر شوهرش و گفت بابا اگه دوست داری رو سینه هام خالی کن .. منیژه که از اون سمت زیر کیر پسرش نوروز خان دست و پا می زد گفت منصوره جون اتفاقا پدر شوهرت خیلی دوست داره که لای سینه خیس کنه .. نریمان کیرشو گذاشت لای سینه منصوره و منصوره هم با چند حرکت کیر نریمان رو طوری چلوندش که پیر مرد بیچاره فکر کنم هر چی تو کمرش بودو خالی کرد و شل شد .. . منصوره با دستمال آب روی سینه شو پاک کرد .. کف دستشو گذاشته بود روی کسش و باهاش ور می رفت . حال و روزش نشون می داد که نریمان اونو خیلی سنگین کرده . پیرمرد وا رفته معلوم نبود کجا رفته و عروسش هم داشت کسشو انگولک می کرد . جفت کیر پسرام یعنی اشکان و افشینو از دهنم بیرون آورده و گفتم پسرا اون طرف منصوره بیکاره . دلمم نمیاد شما رو به اون حواله بدم ولی چاره چیه . تازه باید اجازه اونو از نوروز خان هم می گرفتم . نوروز هم که سخت در حال گاییدن مادرش بود . زنا خب معمولا در سکس فعالیت نمی کنند و برای همین می تونن فعالیت و دوام زیادی داشته باشن . -نوروز خان اگه اجازه می فر مایید و منصوره خانوم هم اگه تمایل دارن تشریف بیارن این طرف ما در خد متشون باشیم . یعنی فعلا در فاز اول دو تا از پسرای گلم ..پزشکای آینده مملکت در خدمت ایشون باشن . -ارغوان خانوم اجازه ما و زن ما دست شماست . فدایی داری آبجی ... معلوم نبود این آبجی گفتنش دیگه واسه چی بود ..شاید هم می خواست پیش پسرام مانور بیاد که مثلا داره احترام مادرشونو حفظ می کنه که اگه یه وقتی کیرشو توی کس مادرشون دیدن زیاد ناراحت نشن . -آبجی مگه منصوره جرات می کنه مخالفت کنه . منصوره چی میگی .. منصوره که گل از گلش شکفته بود و قندتوی دلش در حال آب شدن بود از اون جایی که می دونست شوهره رضایتشو اعلام کرده گفت هرچی آقامون بفرماد رو چشام رو سرم رو دلم جا داره . ما حرف روحرفشون نمیاریم .. نوروز : منصوره معطل نکن .. تا اینو گفت زن عین فرفره خودشو رسوند به پسرام . پسرای مودب و با کلاس من گفتند با اجازه مامان .. اجازه هست ؟ منصوره خندید و گفت امان از دست شما پسرا . من یه دختر دارم ولی نمی دونم اگه پسرمی داشتم اونا چیکار می کردند . اشکان : اگه پسر می داشتی که میومدن امروز با تو حال می کردن . -شیطون بلاها ما خودمون چند ساعت پیش با هم حال می کردیم افشین ولی حالا صفاش بیشتره .اون موقع هیجانش فقط زیاد بود .ولی الان آقامون می دونه . شرمنده وجدانمون نیستیم -داش افشین بیا تقسیمش کنیم دیگه .. منصوره : چی رو می خواین تقسیم کنین . مگه من گوشت قربونی هستم ؟ -منظورم کس و کونته .. -هر دو تا شو باید هر دو نفر بکنین . اصلا می خوایم تا صبح بترکونیم . زنا اگه دوست دارن بخوابن برن بخوابن من بیدارم . اگه هر هشت تا مرد هم بیان سراغ من همه رو جواب میدم .. این منصوره هم عجب زبون درازی شده بود . هی با اجازه شوهرم کس میدم و از این خالی بندی ها . معلوم نبود دیگه واسه چیه . افشین کرد توی کس منصوره و اشکان هم فرو کرد توی کونش .. دو تایی شون تلمبه زدنو شروع کرده بودند . یه نگاهی به پسرام که در حال گاییدن من بودن انداخته و گفتم چیه مرغ همسایه غازه ؟ قبل از این که من بیام شما یک کیر سیر همه اینا رو کردین . حالا که دو تا داداشاتون افتادن رو این زن هوس اونو کردین ؟ من که از اون خوشگل تر و جوون تر و سر حال ترم .. اسحاق : مامان این روزا خیلی زود به دل می گیری واسه هر چیزی ناراحت میشی . ما که حرفی نزدیم . یعنی یک نگاه کردن هم جرمه ؟ -حالا این قدر حرف نزنین . دو تایی تون باید تا هر وقت که مامان ارغوان خواست اونو بکنین و سر حالش کنین . .. اینجا هشت تا کیر بود که دلم می خواست با همه شون حال کنم . می خواستم بازم جلو پسرام به غریبه ها کس بدم تا اگه بازم مسئله خاصی پیش اومد اونا عادت کرده باشن .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار 84

حالا من از شما دو تا می خوام تا اونجایی که می تونین مادر جونتونو سر حالش کنین .. منصوره عجب جیغی می کشید . -اوووووووووخخخخخخ کسسسسسسم افشین افشین .. جرررررررربده کسسسسسمو .. اشکان تو هم کونمو جرشششش بده .. می خوام هر دو تا تون بریزین توی کسسسسم می خوام هر دو تا تون منو بار دارم کنین .. می خوام از شما پسر داشته باشم .. با آب کیر هر دو تا تون .. ..افشین : مگه میشه .. اشکان : از نظر علمی نمیشه ولی یه جا یه مقاله ای خونده بودم که چهل و خوردی سال پیش در امریکا یک زنی یک بچه دو قلو می زاد که یکی ازاونا سفید پوست و یکی دیگه سیاه پوست بوده . بعدا کاشف به عمل میاد که در فاصله بیست دقیقه با یک مرد سیاه و یک مرد سفید بوده که توی کسش آب ریختند . خلاصه سیستم اون این جوری جواب داده .. -اووووووهههههه پسرا آقا دکترا من دوست دارم سیستم منم این جوری جواب بده و دو تا پسر داشته باشم .. در همین لحظه نوروز خان که هنوزم در حال گاییدن مادرش منیژه بود گفت ببینم زن خوب مادر جان داری واسه خودت می بری و می دوزی اگه بچه می خواستی به خودم می گفتی که ردیفت می کردم چرا بی خود داری زحمت این آقایونو زیاد می کنی . فکر کردی اگه بچه هات به دنیا بیان باباشون میذاره اونا رو داشته باشی ؟.. مادر بزرگشونو بگو ... ظاهرا این چند نفر ما رو گرفته بودند . روکردم به نوروز خان و از اونجایی که حس می کردم نوروز و منصوره و منیژه قاطی کردن گفتم آقا نوروز شما می تونین مامان منیژه خودتونو بار دار کنین ؟.. منیژه : سر پیری و معرکه گیری ؟ اگه منصوره جون نگهش می داره من قبول می کنم .. خلاصه کس شر گویی های اونا ادامه داشت و من و اسحاق و احسان همچنان به کارمون ادامه می دادیم و امان از دست کیر این پسره اسحاق .. اسحاق دیگه ما رو کس درست کرده بود . این پسره سیر بشو نبود . منم که دیگه از بس روز قبلش ار گاسم شده بودم دیگه فکر نکنم به این زودی ها می تونستم ار ضا شم ولی اشکان و افشین خیلی جوندار داشتند به منصوره حال می دادند . منصوره کسش همچین داغ و خیس و سرخ نشون می داد و از حال رفته بود که هر لحظه حس می کردم ممکنه سکته کنه . چون خیلی هیجان زده شده بود . منم که به کیر دو تا پسرام در حال ورود به سوراخ و خروج از اون نگاه می کردم طوری حشری شده بودم که دلم می خواست پسرام زود تر منصوره رو ول کنن و بیان سراغ من .. ظاهرا اونا خیلی اهل نظافت بودن . خونواده همسایه رو میگم .. از این رو کیر دو تا پسرا رو می خواستم در جا بیارم سمت جفت سوراخام . -اسحاق احسان بجنبین می خوایم دست عوض کنیم . یه ضربدری جفتی یاید راه بندازیم . شما دو تا پسرا با اون دو تا جاتونو عوض می کنین -حتما برای اینم باید از نوروز خان اجازه بگیری ؟ -نه بابا این جورا هم نیست . اصلا هم نیست . -اووووووفففففف مااااااماااااان کیرم کیرم .. -اسحاق تو وظیفه ات سنگینه .. نگاه کن اون طرفو .. الان منصوره داره پس میفته .. آفرین اشکان .. آفرین افشین الحق که پسرای خودم هستین .. اشکان هم دیگه واسه این زن کون نذاشته بود . دوطرف کون و کپل منصوره رو محکم در چنگ خودش داشت و کیرشو می کوبوند به ته کس .در کس و کون گاییدن سریع جا به جا می شدن . . اوووووخخخخخخخ چه حالی می داد این صحنه رو تماشا کردن ولی غرق حسادت شده بودم . این منصوره کس خل هم مثل این که راست می گفت که دوست داره هر دو تا کیر توی کسش خالی کنند . -نوروز خان از الان دارم میگم اگه منی پسرام با تخمک زنت بچه درست کنه اون وقت من مسئولیت اینو که شکایت بشه قبول نمی کنم .. -خاطرت تخت .. این فکر نکنم بچه بیار باشه حالا یه بلوفی می زنه . به منصوره بر خورده بود .. ولی دیگه دم نزد فقط همینو گفت که من امشب هر کیری رو که بخواد بی نصیب نمی ذارم از این که توی کس من خیس کنه -عزیزم اون وقت بابای بچه گم میشه .. منم رو کردم به سمت اونا و یه مخ گیری کردم و گفتم این قدر جوش نزنین .. شاید تا حالا بار داری صورت گرفته باشه .. اینا از غروب و بعد از ظهر تا حالا همین جوری مشغولن . راستی منیژه خانوم شما پریود میشی ؟ یائسه که نیستی . تازه داشتی از بار دار شدن حرف می زدی .. در همین حین یهو دیدم منصوره با اشاره دست علامت میده .. اونو طاقباز رو زمین خوابوندن .. -اسحاق زود باش .. کس مامانو خوب تنظیمش کن اگه از دستت بر نمیاد دو تا داداشات اونجا هستن .. .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار 85

اشکان و افشین خیلی ماهرانه دست عوض می کردن . یعنی کیر عوض می کردند . گاهی این کون می کرد و گاهی هم اون .. خلاصه اسحاق که رگ غیرتش به جوش اومده بود ضرباتشو شدید تر کرد و تازه حس کردم که دارم به یه جاهایی می رسم -آفرین پسرم عزیزم تازه داری یه چیزی میشی اگه تو سر حالم کنی اون وقت وقتی بغل دستی ها به من برسن دیگه شاید زیاد اونا رو اذیتشون نکنم .. بیا عزیزم . فدات شم احسان . کون مامان بهتره یا این چهار تا کون و کپل .. من و منصوره تقریبا هم سن بودیم ولی اندام من از همه شون کار درست تر بود . پسرای دیوونه تنوع طلب .. ارغوان ارغوان این قدر جوش نزن . هوست کم میشه ها . خودت مگه از پسرات بهتری ؟ اونا هم به مادرشون رفتن دیگه . حقه باز و کلک . -اسحاق کیرت رو آتیش کن .. جوووووووون واااااااایییییییی .. وااااااااییییییی .. تمام نگاهها متوجه من شده بود و بد جوری هم داشتن نگام می کردن .. -ووووووویییییی ووووووویییییییی احسان کونم کونم باهاش ور برو . منصوره : کاشکی منم حداقل یه پسر داشتم که منو این جوری می گایید . خوش به حالت ارغوان چهار تا پسر داری و دارن این جوری بهت حال میدن . یکی از یکی بهتر .. اووووووففففففف نهههههههه نهههههههه .. بزن .. کسم کسم . افشین .. اشکان تو رو به جون مامانتون تند تر .. من و منصوره اونجا رو گذاشته بودیم رو سر مون و همه نگاهها متوجه ما شده بود .. یک آن دو تایی مون کف اتاق ولو شده و افتادیم .. با این که دلم می خواست پسرام شیره شونو می ریختن توی بدنم ولی واسشون ترسیدم . به اندازه کافی خودشونو خالی کرده بودن و این می تونست واسشون ضرر داشته باشه ولی اون طرف منصوره ازشون می خواست که دو تا پسرا آبشونو خالی کنند . -منصوره جون فدات شم الان در فاز بعدی این دو تا پسرام این کارو می کنن -خب اونا هم بکنن چی میشه .. انگاری باید مغز خر خورد این زنیکه رو حالیش کرد . حق هم داره , پسر که نداره بدونه بزرگ کردنش چه درد سری داره . پسرا جا به جا شدن و دوباره از نو ضربات بزن بزن و بکن بکن شروع شد . چه حالی می کرد این منصوره .. چون این دو تا پسرا که رفته بودن سر وقتش کیرشون کلفت تر بود . این بار اسحاق کیر کلفتشو کرده بود توی کون .. -اسحاق جان مراقب باش که الان این شب جمعه ای دبگه بیشتر در مانگاهها و بهتره بگم مطب دکترا تعطیله و ما گرفتار نشیم . -نهههههههه ارغوان جون من می تونم بگیرم می تونم . -ای بابا من همین حالا دارم می بینم هنوز یه سوم کیر اسحاق نرفته توی کونت داره می ترکه .. یه چشمکی به اسحاق زدم که اون دوزاریش افتاد . این منصوره خیلی ادعاش زیاد شده بود . فکر کرد کار هر کسیه که بتونه کیر اسحاقو دریافت کنه . اگه منم می تونم با هاش کنار بیام دلیل بر این نیست که گشاد باشم مادرش هستم و می تونم باهاش راه بیام . یه فشار دیگه که اسحاق به کون منصوره آورد این بار دیگه دادش رفت آسمون .. -اسحاق جون یواش تر . هنوز هیچی نرفته فرو که این قدر داره آه و ناله می کنه وای به این که بقیه رو هم بخوای بفرستی بره داخل .. می دونستم که هیچوقت کیر تا ته توی کون نمیره داشتم مغلطه کاری می کردم و این جوری روحیه ضعیف می کردم . فکر کرده بود به همین سادگی هاست .. حالا یه جونی گرفته بودم و خودمو روکیر اشکان تکون می دادم . افشین که کرده بود توی کونم . افشین : مامان ما رو بخشیدی ؟ -آره پسر گلم . مامان اگه نبخشه چیکار می تونه بکنه . هیچوقت مادر از فرزندان خودش کینه ای به دل نمی گیره همیشه دوستشون داره . حتی اونا رو از وجود خودشون بیشتر دوست داره . خلاصه با این حرفام یه خورده فضای اونجا رو گرمش کرده بودم . اسحاق و احسان منصوره رو بلند کرده رو هوا می گاییدن. اون طرف که ناصر داشت جوون ترین فرد جمع رو محجوبه رو می کرد بد جوری به این صحنه خیره شده بود . بقیه هم هوس کرده بودن به نوعی این حرکت رو پیاده کنن ولی زور زیاد می خواست .. منصوره رو رو هوا ارضاش کردن .. میگن هر وقت باشه این مادرا هوای دختراشونو دارن و از خودشون مایه میان این منصوره هم خطاب به ناصر گفت که دخترم محجوبه رو ولش کن که این دو تا آقایون می خوان بیان سر وقت اون و رو هوا تر تیبشو بدن . خیلی دوست داشت که دخترش محجوبه یا همون دختر نوروز و زن نیما هم به اندازه کافی حال کنه .. ناصر : محجوبه می خوای رفیق نیمه راه شی . -آقا ناصر تو که خودت می دونی الان اولین باریه که ما در یه همچه جمعی هستیم و من خیلی با کیرت حال می کنم ولی از بچگی تا حالا عادت داشتم که رو حرف مامانم حرف نیارم . -چشم مامان الان اومدم .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
زن

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار ۸۶

محجوبه که از قد و قامت کوتاه تری نسبت به بقیه بر خوردار بود رو هوا نسبت به بقیه یه حالت جذاب تری داشت که بیشتر توی دید میومد . نیما که در حال سکس با محبوبه عمه زنش و دختر نریمان بود با یه حسرت خاصی به صحنه نگاه می کرد . در هر حال اون , چهار تا زن دیگه غیر از همسرشو کرده بود و زنشو با بقیه به اشترک گداشته بود . نریمان از صحنه گاییده شدن نوه اش طوری به وجد اومده بود که بی اختیار دستش رفت روی کیرش و داشت با اون بازی می کرد . -اووووووووفففففف پسرا پسرا محکم تر .. کیر اسحاق این بار رفته بود داخل کس و احسان داشت کون محجوبه رو می کرد .. نریمان همبن جور داشت جق می زد . رو کردم بهش و گفتم ببینم حاج آقا خیلی حال می کنی که نوه ات حسابی داره زیر کیر پسرای من کیف می کنه . دست پرورده خودم هستن . خیلی پسرای گلی هستن . بیا جلو .. بیا نریمان جون .. -پسرا! پیرمرده احترامش واجبه . می خوام کیرشو ساک بزنم . یه وقتی غیرت بازی در نیارین . این جا فعلا از این حرفا نداریم . با خوشحالی اومد جلو و کیرشو گرفت طرف دهن من . چه حالی هم می داد . ووووووویییییییی .. دستمو دور کیر نریمان لول کردم و گفتم حاجی عجب کیری ردیف کردی . منیژه دیگه کیف می کنه . -نه بابا اون قدرشو نمی دونه . از این به بعد سه تا کیر جوون گیر آورده که شب و روز می شینه با اونا حال می کنه دیگه ما رو تحویل نمی گیره .. منیژه : مرد حرف تو دهن آدم ننداز دیگه . من کی نسبت به تو بی توجهی کردم . صبر کن بریم خونه ببینم همیشه کیرت به همین صورت می مونه . حالا اون دو تا آقای گل دارن نوه تو رو می کنن و تو خوشحال شدی .. محجوبه همچنان جیغ می کشید و کیر کیر می کرد .. نوروز که پس از دقایقی استراحت کیرشو فرو کرده بود توی کون مادرش منیژه گفت دخترم محجوب جون دو تا کیره که داره توی کس و کونت وول می خوره .. چه خبرته ! -اوووووووففففففف باااااباااااییییییییی کسسسسسسم کسسسسسسسم اگه بدونی این بالا چه مزه ای داره .. مثل سر سره های بلند می مونه که آدم میره اون بالا میاد پایین .. بالای کسش یه جوری میشه .. اووووووففففففف منو بکنین منو بکنین محکم تر محکم تر ... منصوره : دخترم بازم جای شکرش باقیه که قبل از این که مردامون بیان ما با این چهار تا پسر مشغول بودیم هر کی ندونه فکر می کنه تازه رفتی زیر کیر این آقایون .. -ووووووووییییییی مااااااامااااااان سوختم چی دارین میگین .. چی داری میگی .. وقتی که آقایون ما اومدن ما هنوز سیر سیر کیر نخورده بودیم -عزیز دلم از وقتی که ازدواج کردی اشتهات خیلی زیاد شده من خودم اینا رو می دونم . زود باش دخترم یه جوری حس بگیر الان منیژه خانوم زل زده تو رو نگاه می کنه مادر شوهر عزیزم که مادر بزرگ تو میشه منتظره کی ارگاسم میشی اونم بره رو هوا .. نریمان که کیرشو فرو کرده بود توی دهن من گفت .. اوووووووهههههه چه عالی ! زن منو هم بفرستین رو هوا .. اون خیلی خوشش میاد .. اصلا به فکر کمر پسرای من نبودن . در این فکر بودم که حتما محبوبه هم که زیر کیر نیماست صداش در میاد که همین جورم شد .. -ببینم این جا من اضافه هستم ؟ یه لحظه کیر نریمانو از دهنم در آوردم و گفتم جان من این جا که شیرینی شکلات قسمت نمی کنن که به مساوی به همه برسه . فکر کمر این آقایونو هم بکنین . یه کمی هم استراحت لازمه . بچه ها شما تا اونجایی که حس کردین توان دارین می تونین خانوما رو بکنین . این دستور از سوی ملکه مادره .. اسحاق : من یکی که توانشو دارم و حرفی ندارم ..احسان هم گفته برادرشو تایید کرد . -وقتی تنها شدیم دیگه برای من از کمر درد ننالین .. شما هنوز خیلی کار دارین و باید فعالیت زیادی انجام بدین . محجوبه : اووووووهههههههه من دارم ارضا میشم .. تنم داره می لرزه . خوشم میاد .. نیما جون ! شوهر گلم چقدر مزه داره . دیگه واسه این لحظات زحمت تو رو زیاد نمی کنم . آخخخخخخخ چقدر خوب شد که همسایه هستیم .. .. این دختره مثل این که بهش خوش گذشته بود و نقشه ها داشت . از قرار معلوم هر وقت زیر کیر شوهرش ارگاسم نمی شد می خواست بیاد خونه مون در بزنه که پسرام اونو بکنن . فکر کرد اینجا قهوه خونه مش قنبر یا خونه قمر خانومه . محجویه چشاشو بسته بود و بالاخره پسرا رو این یکی آب کیرشونو خالی کردند . جنس تر و تازه و تر گل و ورگلو بهش آب دادن .... ادامه دارد .... نویسنده ..... ایرانی
     
  
زن

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار ۸۷

یواش یواس همه مون داشتیم خسته می شدیم . واسه این که یه شور و حال دیگه ای به وجود بیارم و یه تکونی هم به این جمعیت بدم دیگه مجبور شدم از این بر و بچه ها بخوام که یه مسابقه ای ترتیب بدیم که در درجه اول برای خانوما باشه وهر خانومی که باخت هرچی که بهش گفتن باید انجام بده ..مثلا این چی می تونی باشه . ما پنج تا زن بودیم با این طرحی که من داشتم باید از چهار تا از مردا واسه شرکت در این مسابقه زنونه استفاده می کردیم . اولش می خواستم داور این مسابقه باشم ولی از اون جایی که حس کرده بودم من خودمم باید در مسابقه شرکت کنم و کنترل و نظارت سخته رو این حساب گفتم بهترین کار اینه که داور نشم .. و بازم برای این که عدالت رعایت شه پیشنهاد دادم که دو نفر از مردا از هر طرف به عنوان یار اصلی و بقیه هم به عنوان داور و کنترل کننده باشن .. چهار تا مرد روی مبل ها یا راحتی های یه نفره ای که به روی دیوار تکیه داده شده می شینن .. داور اصلی آهنگو می زنه و هر وقت که آهنگ قطع شد این پنج تا زن میرن به طرف کیر مردا .. ده ثانیه وقت دارن که کسشونو بذارن رو سر کیر طرف و تماس و اتصال کامل و ورود کامل انجام بدن .. در هر مرحله هم یک نفر بازنده داریم که از دور خارج می شه . آخرین نفری که باقی می مونه یعنی آخرین زن برنده مسابقه هست و هر چی رو که گفت بقیه باید انجام بدن .. محجوبه خیلی غر می زد و همش از این می گفت که این بی عدالتیه و تبعیضه و از این حرفا -محجوب جون واسه چی بی عدالتیه . ما این جا داور داریم . رو ثانیه ها حساب می کنه . افرادی که رو صندلی می نشستند و کیراشونو صاف می کردند مشخص شدند . نیما و ناصر و احسان و اسحاق بودند .. اونایی که جوون تر بوده و حس و حال بیشتری داشتند . البته اشکان و افشین هم تازه نفس و قوی بودن ولی چون نمی شد چهار تا از یه خونواده باشن و این جوری می گفتن حتما داره پارتی بازی میشه رو این حساب اون دو تا رو گذاشتیم جزو داوراومسئول آهنگ .. نریمان خانو گذاشتیم که سر داور باشه ..نوروز هم داور شد و افشین هم همین طور .. منیژه : نریمان جون عینکتو آوردی ؟ باید دقت کنی اگه زنی نتونست سر ده ثانیه کسشو بچسبونه به کیر طرف که عمل دخول انجام بگیره به یکی دیگه این فرصت داده می شه که این کارو بکنه .منم به حرف اومده گفتم . این ضربات کس روی کیر هم یه حالت تک شوتی داره به این صورت نیست که با دست تنظیم شه و کس و کیر رو به هم جفت کنین .. وقتی که آهنگ تموم شد زنا به طرف کیر هجوم می کنن . در ضمن هرکی کارش تموم شد دستشو می بره هوا .. و یکی از داورا میره برای کنترل و داور بعدی به کار یکی دیگه می پردازه . خلاصه اینجا هماهنگی بین داورا خیلی مهمه و حواستون باشه که جا نمونین . نمی خوام بی عدالتی بشه ... محجوبه : مسلما اونی که تازه نفس تره و در مسابقات رقص خونوادگی زیادی شرکت کرده که باید رو صندلی می نشسته و برنده شده می تونه اینجا هم پیروز شه .. -محجوب خانوم این قدر به خودت مغرور نباش .. این جا باید رو کیر بشینی ..نمیشه گفت کی برنده میشه . در ضمن اون زنی که برنده شد می تونه در حد معقول و توانایی بقیه دستورایی بده که باید انجام بدن . منصوره : چند تا دستور می تونه بده -سه تا خوبه .. حالا میشه یک زمانی هم تعیین کرد مثلا یکساعت . در این یکساعت هر کاری رو که گفت بقیه باید انجام بدن .. یه کاری که بشه انجام داد . مثلا اگه بگه برین پشت کوه قاف سیمرغ رو بردارین بیارین که نمیشه . دل تو دل هیشکدوم از این زنا نبود . همه شون یه هیجان خاصی داشتن و نمی دونستن باید چیکار کنن . اینو هم در نظر گرفتم که هنگام رقص نباید از یه محدوده معینی جلوتر میومدن . خیلی هیجان انگیز بود . باید روی این محجوبه رو کم می کردیم . نریمانو کرده بودم سر داور .. اشکان هم شده بود مامور قطع و وصل ترانه ها . افشین و نوروز خان هم شده بودن کمک داور . این محجوبه بازم غر می زد که ممکنه اشکان هرجا که خودش لازم بدونه و مامانش از همه به کیر نزدیک تر باشه ترانه رو قطع کنه -خانوم اگه اعتراض داری جای نوروز خان و اشکانو عوض کنیم .. نوروز : من حوصله ترانه بازی رو ندارم . خلاصه یه بند و بساطی راه انداخته بودیم که اون سرش ناپیدا . حاشیه های مسابقه از خود مسابقه جذاب تر شده بود . همه کنار هم و البته با یه خورده فاصله شروع کردیم .. -اشکان جان اصلا نگاه نکن کی به کیر نزدیک تره .. اینا دلیل نیست . مهم اینه که حواس آدم جمع باشه وگرنه یک متر فاصله مثل حواس جفت تاثیر نداره . .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
     
  
مرد

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار 88

نریمان و نوروز و افشین داورای مسابقه بودند و اشکان هم مخصوص قطع و وصل آهنگ .. اون چهار تا پسر هم که نشسته بودن.. -راستی حواسمون باشه با هر زنی که از دور خارج میشه یک مرد رو هم از دور خارج کنیم که همیشه تعدا د زنا یکی بیشتر از مردا باشه . .. مسابقه شروع شده بود .. قبل از بازی چند تا انگشتمو کرده بودم توی کسم و سعی داشتم اونو به درجه ای از انبساط برسونم و دورشو خیس کنم که وقتی روی کیر قرار می گیره به نرمی و سرعت بیشتری فرو بره توس کس. آهنگ شروع شده بود .. بین مردا قرعه کشی شد و قرار بر این شد که اول ناصر بعد احسان و پشت سرش نیما همراه با یه زن برن کنار و نفر آخراسحاق بمونه .. همونی که باهاش هماهنگی زیادی دارم .. با ترانه خوشگلا باید برقصن اندی شروع کردیم .. من یه چشمم فقط به اسحاق بود که وقتی آهنگ قطع شد فوری برم طرف اون و بتونم رو کیرش بشینم . شاید اون دو تا پسر پارتی بازی می کردند و با یه حرکت کاری می کردند که سر کیرشون بخوره به بدنه کس من .. در این جور مسابقه ها بیش از این که جایگیری و فاصله ات با صندلی و جایی که می خوای برسی مهم باشه مهم اینه که تو تمرکز خودت رو روی یک نقطه حفظ کنی . هدفت رو از اول مشخص کنی . بعد این که نباید به خود رقص زیاد توجه داشته باشی .. کاری کنی که خب دیگران حس کنن که تو حالت طبیعی داری ولی فقط حواست کاملا متوجه اون نقطه ای باشه که می خوای خودت رو به اون جا برسونی .. حتی اگه بعد از قطع شدن آهنگ یک لحظه نقطه مناسب دیگه ای پیدا کردی هدف اولیه ات رو ول نکنی و من در بیشتر مهمونی ها و عروسی ها اکثرا در مسابقات این چنینی که نشستن روی صندلی بود و حالا این جا یک کیر بهش اضافه شده نفر اول می شدم . فقط یک بار پام سر خورد و افتادم زمین که دیگه از دور خارج شدم و یکی دو بار دیگه که موفق نشدم .. این جا در حرکت اول یک لحظه متوجه شدم که آهنگ قطع شده . درجا به سمت کیر پسر بزرگه ام رفتم .. فقط ده ثانیه فرصت داشتم . قبل از این که برم روش بشینم اول دو تا برشهای کونمو با دو تا دست به پهلو ها بازشون کرده و شکاف وسط رو روی کیر قرار دادم . خیلی خونسردانه این کاررو انجام دادم و کس منم که به اندازه کافی خیس و روون بود و در یه حالت دوپینگ کرده , کیر تا انتها رفت توی کسم . داور ها باید خیلی سریع این حرکات رو زیر نظر قرار می دادند . جای حرف و حدیثی نبود . در ضمن اگه در ضربه و حرکت اول کیر وارد کس نمی شد پسرا یا مردا حق نداشتند که با دست کیرشونو تنظیم کنند و این زن بود که باید این کارو انجام می داد . سه تا داور حسابی به صحنه خیره شده و اگه کیر نمی رفت توی کس باید به ساعتشون نگاه می کردند و پس از ده ثانیه فرجه اون شکست خورده رودر صورت عدم موفقیت از دور خارج کرده , بیرون گود مونده رو می نشوندن رو کیر تا شانسشو آزمایش کنه . خیلی با حال و خنده دار بود . در فاز اول همون جوری که معلوم بود منیژه که از همه مسن تر بود خارج از گود مونده بود . فقط منصوره که رو کیر دامادش نیما نشسته بود چند ثانیه ای مکث داشت که افشین به خوبی تونست از عهده داوری بر بیاد و قبل از پایان ده ثانیه به هر جون کندن و تنظیم کیری بود کیررو فرستاد داخل کس .. منیژه و ناصر رفتند به یه کناری .. در حرکت بعدی منصوره و احسان از دور خارج شدن .. یه قسمتی بود که نیما و اسحاق نشسته بودن روی مبل و من و محبوبه ومحجوبه که اون دو تا عمه و برادر زاده بودند باید می رقصیدیم .. جالب اینجا بود که منصوره و منیژه که از دور خارج شده بودن با آهنگ یه کون رقصونی حسابی به راه انداخته و احسان و ناصر با اونا حال می کردند . ولی بی توجه به اونا من به مسابقه فکر می کردم . باید روی این محجوبه تازه به دوران رسیده رو کم می کردم وگرنه می تونستم با شکست از محبوبه یه جورایی کنار بیام . درحرکت بعدی من طبق معمول نشستم روکیر اسحاق ..چون دیگه حسابی با این کیر هماهنگ شده بودم و می دونستم چه جوری بزنم به هدف .. عمه و برادر زاده دو تایی شون نزدیک بود با هم گلاویز شن . محجوبه روی کیر نیما نشسته بود. خب نیما شوهرش بود . ظاهرا در ضربه اول کیر وارد کس نمیشه .. در این جا نریمان شده بود وقت نگه دار .. اونم عینکشو نیاورده بود و چند ثانیه هم از حد معمول خارج شده بود . به نظرمنم اومد که پونزده ثانیه کشید که کیر نیما وارد کس زنش محجوبه شه .. محبوبه اعتراض کرد .. افشین رای به شکست محجوبه داد و گفت که باید محبوبه بیاد رو کیر نیما شانسشو آزمایش کنه .. مونده بود داور سوم نوروز خان .. اون که فکر نکنم دقت کرده باشه .. نوروز مونده بود که بین خواهر و دخترش کدومو انتخاب کنه .. از طرفی پدرش هم به نوه اش که دختر اون باشه یعنی به محجوبه رای داده بود و اونم رای نریمانو تایید کرد .. محجوبه از خوشحالی جیغی کشید که مادرش منصوره رو هم به حرف در آورد .. چه خبره دختر انگاری طلای المپیکو بردی هنوز تموم نشده ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
زن

 
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــان بخش بــــــــــــــــــــر چهـــــــــــــــــــار ۸۹

خونم به جوش اومده بود . فقط من و محجوبه مونده بودیم . همون جوری که حدس می زدم . سنگ اندازی های محجوبه شروع شده بود . این که اشکان پارتی بازی می کنه و ممکنه آهنگو در جایی قطع کنه که به نفع من تموم شه .
-میگی چیکار کنیم یه کاری تو بگو که ما انجام بدیم .
خلاصه ساکتش کردن .. از اسحاق فاصله گرفتیم . اون همش از تازه نفس بودن و نیروی جوونی خودش می گفت . یه جای کار که آهنگ قطع شده بود سریع رفتم طرف کیر اسحاق تا روش بشینم که محجوبه خودشو انداحت زمین .
-واسه چی این کارو کردی . چرا منو پرتم کردی . ازت انتظار نداشتم .
اینو محجوبه گفته بود . دید که من ازش جلو زدم و دارم برنده میشم فکر دیگه ای به ذهنش نرسیده بود .
-من این کارو نکردم . بی خود حرف تو دهن بقیه ننداز .
-ببین ارغوان خانوم به هر قیمتی که شده می خوای اول شی و با پسرت دست داری . من نمی ذارم .
-محجوبه عمروعاص نشو.
-توهین نکن ارغوان .
-تو به هر قیمتی که شده می خوای انتخاب شی .
-من بهت اجازه نمیدم که این طور در مورد من قضاوت کنی .
-من هر طوری که بخوام قضاوت می کنم . تو خودت رو پرت کردی . سر داورا که نریمان و نوروز و افشین بودن داد کشیدم و گفتم که شما چیکاره این . این جا که زمین فوتبال نیست که بگین این گل آفساید بوده یا توپ از خط نگذشته و گذشته . حواستون کجاست . من الان رو کیر اسحاق نشستم . کار تموم شد . مسابقه رو برنده شدم .. محبوبه هم از من دفاع می کرد و ادعا داشت که برادر زاده اش از اون هفت خط هاست . ولی در این جا نریمان و نوروز رای به تمدید مسابقه دادند . کارد بهم می زدن خونم در نمیو مد . برای این که روی این دختره رو کم کنم خیلی حرص می خوردم . اونی که به خاطر سیزده چهارده سال اختلاف سن با من مدعی بود که تازه نفس تره و می تونه برنده بشه ولی پشم کس بی پشم منم نبود . این بار بازم من زود تر خودمو به کیر اسحاق رسوندم ولی محجوبه یه سکندری بهم زد که داشتم کله معلق می شدم ولی از اونجایی که این افشین پسرم که یکی از داورای مسابقه بود و دید که داره ظلمی در حق من میشه و اون دو تا داور دیگه هم عین ماست خورده ها همش به نفع محجوبه رای می دن یه نیش پایی از پشت به پای محجوبه زد که تا رفت رو کیر اسحاق بشینه زمین خورد . من زود تر بلند شده و رفتم رو کیر پسرم نشستم . محجوبه سر و صدا کرد که یکی اونو از پشت انداخته در حالی که همگان شاهد بودند که اون منو اول انداخته بود . خلاصه این بار هم طوری رفتار کردند که منو به یاد جام جهانی فوتبال 2002 انداختند که در بازیهای کره جنوبی با ایتالیا و اسپانیا طوری به نفع کره سوت زدند و گلهای حریفا رو قبول نمی کردند و تابلو بازیهای دیگه در می آوردند که کور هم اگه اون بازیها رو می دید متوجه می شد که این مسخره ترین جام جهانیه از نظر داوری که تا حالا بر گزار شده ... برای سومین بار مسابقه دادیم و این بار با قاطعیت تمام رو کیر اسحاق نشستم و دیگه سر داور لال شده بود و نوروز خان هم همین طور .. پسرام و محبوبه منو در آغوش کشیده به من تبریک گفتند . حالا اگه به این محجوبه کارد می زدی خونش در نمیومد . شده بود بر ج زهر مار ..
-خانومی عیبی نداره .. اینجا تجربه و قدرت و سرعت و دقت همه با هم شرطه .. اگه دوست داری در همچین مسابقاتی شرکت کنی و اول شی می تونی بیای من خودم واست کلاس بذارم . هیچ ایرادی نداره . از نظر سنی که ازت بزرگترم می تونم مربی خوبی برات شم . انواع و اقسام رقص ها رو هم بلدم . فقط یادت باشه سه بار شکستت دادم و تا سه هزار بار دیگه هم این بازی انجام می شد بازم پیروز بودم . نریمان خان از شما دیگه گذشته ولی برای این نوروز خان دارم . که عدالت رو به خاطر دخترش برد زیر سوال .. حالا باید گوش به فر مان من باشید و هر کاری رو که من میگم انجام بدین . البته از اونجایی که تعیین نشده که من می تونم به زنا دستور بدم یا به مردا , در نتیجه به همه دستور میدم . به هر کی که دلم بخواد در حد توان .. که طرف از عهده اش بر بیاد ... محدودیت دستور هم نداریم . تا دو سه ساعت هر کاری که گفتم باید انجام شه .. برات دارم محجوبه خانوم . فقط واسه تو دارم . که سکندری می زنی که بخوای رو کیر پسرم بشینی و مسابقه رو ببری . اسحاق برو دو تا از اون قلاده ها رو بیار ببینم . اونایی که مال جو و پاپی بودنو بیار .. خدا رحمتشون کنه . چه سگای خوبی بودن . اونا رو تو ییلاقمون داشتیم . قدشون اندازه قد این نوروز خان بود . .. قلاده ها رو آوردند .
-نریمان خان ! یکی رو می بندی گردن محجوبه نوه گلت .. یکی دیگه رو هم می بندی گردن نوروز داور عادل مسابقه .. نوروز : آخه من ..
آخه نداره .. می تونی در مسابقه مردا شرکت کنی و اول شی اونجا تلافیشو سرم در بیاری .
-آخه این عدالت نیست که همش به خونواده ما دستور بدی
-ساکت !
قلاده رو به گردنشون بستم و افسارشونو گرفتم توی دستم و گفتم که حالا می تونین واق واق کنین . زود باشین پارس کنین .. من دو تا از سگامو از دست دادم .. واق واق کنین .. طوری به خشم اومده بودم که شانس آوردن که شروع کردن به پارس کردن وگرنه پامو آورده بودم بالا که با لگد بکوبونم به سر هر دو تاشون .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
صفحه  صفحه 9 از 12:  « پیشین  1  ...  8  9  10  11  12  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

مامان بخش بر چهار


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA