ارسالها: 36
#26
Posted: 18 Mar 2015 21:01
با درود
پیشاپیش سال نو رو به همه دوستان لوتی خودم تبریک میگم
موردی بود که درباره ادامه این داستان میخواستم خدمت دوستداران داستانهای سکسی عرض کنم و اونم اینه که بنده با هماهنگی که با مدیر داستانهای سکسی (شمال عزیز) انجام دادم قرار شد که ادامه این داستان رو بنویسم و در اختیار دوستان بذارم تا مطالعه کنن
از شمال عزیز تشکر میکنم که بنده رو قابل دونستن و این وظیفه رو به من محول کردن شاید در ادامه داستان بنده روند داستان رو به شکل قبلی پیش نبرم ولی اونچه که مسلمه سکس خشن-دستجمعی-خانوادگی و ضربدری رو در اون لحاظ میکنم امیدوارم که بتونم رضایت خاطر دوستان رو فراهم کنم البته این امید رو دارم که تعطیلات عید وقفه ای در انتشار منظم داستان ایجاد نکنه و اگر این اتفاق افتاد ممنون میشم از دوستانی که بنده رو عفو و با صبر خود همراهی میکنن ولی مسلما بعد از تعطیلات روند منظم و یکدستی رو به داستانهایی که در دست دارم(خانواده رویایی و این داستان)میدم
دوستدار همگی شما
لوتی باز
من زنم! به همان اندازه از هوا سهم میبرم که ریه های تو ...
میدانی؟
درد آ ور است من آزاد نباشم تا تو به گناه نیفتی ...
قوس های بدنم به چشمهایت بیشتر از افکارم می آ ید ...
تاسف بار است! باید لباسهایم را با میزان ایمان تو تنظیم کنم!
دردم می آ ید ژست روشفکریت تنها برای دختران غریبه است!
به خواهرو مادرت که میرسی قیصر میشوی ...
دردم می آید در تخت خواب با تمام عقایدم موافقی و
صبح ها از دنده ی دیگری از خواب بلند میشوی، تمام حرفهایت عوض میشود!
ارسالها: 36
#27
Posted: 25 Mar 2015 23:22
با عرض تبریک سال نو خدمت دوستان عزیزم
بعد از تعطیلات عید برنامه خوبی برای هر۲داستان( خانواده رویایی-یاسمن همسر فاحشه من دارم) و در طول تعطیلات واقعا برام امکان پذیر نیس که بتونم قسمتهای جدید رو منتشر کنم پیشاپیش از صبر دوستان تشکر میکنم ولی این قول رو هم میدم که به شکلی داستانها رو پیش ببرم که همتون پای داستان میخکوب بشید
با آرزوی موفقیت برای همه شما
لوتی باز
من زنم! به همان اندازه از هوا سهم میبرم که ریه های تو ...
میدانی؟
درد آ ور است من آزاد نباشم تا تو به گناه نیفتی ...
قوس های بدنم به چشمهایت بیشتر از افکارم می آ ید ...
تاسف بار است! باید لباسهایم را با میزان ایمان تو تنظیم کنم!
دردم می آ ید ژست روشفکریت تنها برای دختران غریبه است!
به خواهرو مادرت که میرسی قیصر میشوی ...
دردم می آید در تخت خواب با تمام عقایدم موافقی و
صبح ها از دنده ی دیگری از خواب بلند میشوی، تمام حرفهایت عوض میشود!
ارسالها: 36
#28
Posted: 26 Mar 2015 16:12
طبق روال داستانهای قبلی(خانواده رویایی) شخصیتهای هر قسمت با ذکر سن نامبرده میشن تا دوستان ارتباط بهتری با داستان برقرار کنن
راوی داستان:احسان 32ساله
همسر احسان:یاسمن28ساله
دوست یاسمن:مونا33ساله
آقایونی که با مونا و یاسمن سکس میکنن:
1-سروش:40ساله
2-امیر:35ساله
3-اشکان:30ساله
4-مهران:23ساله
من زنم! به همان اندازه از هوا سهم میبرم که ریه های تو ...
میدانی؟
درد آ ور است من آزاد نباشم تا تو به گناه نیفتی ...
قوس های بدنم به چشمهایت بیشتر از افکارم می آ ید ...
تاسف بار است! باید لباسهایم را با میزان ایمان تو تنظیم کنم!
دردم می آ ید ژست روشفکریت تنها برای دختران غریبه است!
به خواهرو مادرت که میرسی قیصر میشوی ...
دردم می آید در تخت خواب با تمام عقایدم موافقی و
صبح ها از دنده ی دیگری از خواب بلند میشوی، تمام حرفهایت عوض میشود!
ارسالها: 36
#29
Posted: 26 Mar 2015 16:16
یاسمن همسر فاحشه من
ضربدری خونه احسان قسمت آخر
داشتم میگفتم از لای درب داشتم نگاه میکردم صحنه ای دیدم که حتی تصورشو هم نمیکردم سروش و امیر یاسمن رو برده بودن رو دست و از 2طرف داشتن تو کسو کونش به طرز وحشیانه ای تلمبه میزدن مونا هم از زیر تخماشون رو لیس میزد و گاهی هم کیراشون رو به نوبت از تو کسو کون یاسمن میکشید بیرون و تا ته میکرد تو حلقش و دوباره میذاشت سر جاش یاسمن از ته دلش ناله میکرد و طلب کیر بیشتری میکرد اشکان و مهران هم داشتن کیراشون رو شق میکردن تا برن سر وقت مونا اشکان دست مونا رو گرفت و گفت پاشو جنده میخوام کونت رو سرپایی بکنم سروش و امیر هم از اون حالت خسته شده بودن یاسمن رو گذاشتن پایین و سروش رفت خوابید جوری که کیرش رو به بالا بود و به یاسمن گفت بیا با کونت بشین رو کیرم یاسمن گفت نمیتونم هنوز تازه کون دادن رو شروع کردم تو این استایل نمیتونم کون بدم که امیر با کشیده زد تو گوش یاسمن و گفت جنده خانوم انگار یادت رفت داری با اربابت حرف میزنی و حق زبون درازی نداری بعد از موهای یاسمن گرفت و کشید جوری که یاسمن افتاد زمین و امیر هم دست بردار نبود و یاسمن رو دور اتاق میکشید و یاسمن فقط جیغ میزد و میگفت غلط کردم تو رو خدا نکش موهامو باشه باشه چشم میدم هر جور که اربابم بگه میدم اصلا آبتونو بریزین تو کسو کونم کاری کنید آب از تمام هیکلم بچکه در تمامی این لحظات سروش داشت کیرشو میمالید و میگفت:جووووووووووووون چه حالی میکنم وقتی یه جنده اینجوری التماس میکنه من از لابلای در شاهد تمامی این صحنه ها بودم که چطور زنم شده بود برده جنسی 4تا کیر کلفت امیر یاسمن رو ول کرد و اونم دوید و رفت سوراخ کونشو گذاشت رو کیر سروش واااااااااااای که چه صحنه ای بود یه کیر سیاه و کلفت داشت تو کون ناز و سفید و ژله ا ی زنم فرو میرفت یاسمن داشت ناله میکرد و یواش یواش کیر سروش رو تو کونش فرو میکرد در همین حین صدای ناله مونا منو به خود آورد صحنه ای که دیدم غیرقابل باور بود برام...
ما تو خونمون 2 تا پنجره رو به کوچه داشتیم اشکان و مهران مونا رو برده بودن دم پنجره و چسبونده بودنش به شیشه و سرپایی به نوبت داشتن تو کونش تلمبه میزدن یه آن گفتم الان یکی از بیرون میبینه بدبخت میشیم و خداییش صحنه خیلی جالبی بود سینه های بزرگ و ناز مونا چسبیده بود به شیشه و هر کس از بیرون میدید میفهمید که این خوشگل خانوم کسو کونش زیر کیره جلوی دهن مونا رو شیشه بخار بسته بود واونم به خاطر نفس نفسی که میزد اگه کسی از تو کوچه می ایستاد و به پنجره نگاه میکرد نیم تنه بالایی مونا رو میدید در حالی که سینه های ناز و گوشیتش تکون میخورد وچسبیده بود به شیشه پنجره و داشت کون میداد اونطرف یاسمن کیر سروش رو تا ته کرده بود تو سوراخ کونش و امیر هم کیرشو جا کرده بود تو کسش و داشتن تلمبه میزدن ناله های یاسمن و مونا خونه رو برداشته بود سروش رو به بقیه گفت بچه ها آبمون رو با کجای این جنده ها بیاریم بیایین رای بگیریم سکس متوقف شد یه ظرف آوردن و 4تا کاغذ ریختن داخل که روی اولی نوشته بودن کس کاغذ دومی کون سومی روی صورت و کاغذ چهارم نوشته بود ته گلو...
سروش رو یاسمن کرد و گفت جنده تو بیا کاغذ در بیار آخرین کاغذی که توی ظرف موند مشخص میکنه که آبمون رو کجای تو و این مونا جنده باید بریزیم
یاسمن دستشو تو ظرف برد و کاغذ اول رو درآورد
با عشوه و ناز گفت نوشته کس
امیر گفت حیف نمیتونیم تو کس لیزشون آب منی بریزیم بعدی رو بخون کونی یاسمن کاغذ بعدی رو در آورد که روش نوشته بود کون
آه از نهاد بقیه دراومد:بابا حیف شد این کونا حیفن آب منی توش ریخته نشه سروش گفت طوری نیس این جنده از بس داده نکبت برش داشته فقط شانسش بگه ته حلقی آخرین کاغذ نشه که اونوقت روزگاری به سرش میارم که مرغای آسمون به حالش گریه کنن به وضوح میتونستم نگرانی رو تو چهره یاسمن ببینم ولی خب چاره ای نبود باید این مرحله از مهمونی رو هم رد میکرد یاسمن با نگرانی دستشو تو ظرف برد و یه کاغذ در آورد و داد دست مونا و گفت من نمیتونم استرس دارم تو اعلام کن
مونا گفت ترس نداره که عزیزم اینم مثل کون دادن اولش سخته وقتی گلوت عادت کرد عاشقش میشی که گرمیه آب کمر رو ته گلوت حس کنی حالا تازه الانم که معلوم نیست نتیجه چی میشه سروش یه سیلی زد تو گوش مونا و گفت زودباش جنده خانوم چرا معطلمون میکنی
مونا گفت چشم چشم ارباب و کاغذ رو باز کرد و که روش نوشته شده بود روی صورت یعنی با این حساب اون 4تا وحشی باید آبشون رو ته گلوی یاسمن و مونا خالی میکردن واااااااااااااااااااااااااااااای چشمتون روز بد نبینه مونا و یاسمن رو روی 2زانو نشوندن و به نوبت 2تا از آقایون میرفتن پشت سر مونا و یاسمن دستاشون رو میگرفتن و 2تا دیگه تو حلقشون تلمبه میزدن صدای سرفه و ضجه و عق زدنای مونا و یاسمن خونه رو برداشته بود مخصوصا یاسمن که به این کار عادت نداشت و الانم هیچ راه فرار نداشت از پشت که دستاشو اشکان گرفته بود و از جلو هم سروش موهاشو چنگ زده بود و تا دسته کیرشو تو گلوی یاسمن فرو برده بود و بدون هیچ رحمی تو گلوی یاسمن تلمبه میزد مونا هم همین وضعیت رو با مهران و امیر داشت واقعا صحنه های جالب و شهوت انگیزی بود یاسمن و مونا مدام رو کیر سروش و امیر بالا میاوردن و اشک از چشماشون جاری بود مخصوصا صدای عق زدنشون بود که آدمو رو دیوونه میکرد یواش یواش صدای امیر و سروش رفت بالا و با عربده تمام کمرشون رو تو گلوی مونا و یاسمن خالی کردن و بعد از اونا نوبت اشکان و مهران شد که به همین ترتیب و بدون توجه به التماسای یاسمن و مونا هرچی آب تو کمر داشتن تو گلوی اون 2تا بدبخت خالی کردنو رفتن رو کاناپه ولو شدن و مونا و یاسمن هم وسط سالن داشتن آب منی بالا میاوردن و بعد هم مثل جنازه افتادن همونجا...
ادامه دارد....
من زنم! به همان اندازه از هوا سهم میبرم که ریه های تو ...
میدانی؟
درد آ ور است من آزاد نباشم تا تو به گناه نیفتی ...
قوس های بدنم به چشمهایت بیشتر از افکارم می آ ید ...
تاسف بار است! باید لباسهایم را با میزان ایمان تو تنظیم کنم!
دردم می آ ید ژست روشفکریت تنها برای دختران غریبه است!
به خواهرو مادرت که میرسی قیصر میشوی ...
دردم می آید در تخت خواب با تمام عقایدم موافقی و
صبح ها از دنده ی دیگری از خواب بلند میشوی، تمام حرفهایت عوض میشود!