ارسالها: 2517
#81
Posted: 4 Oct 2010 09:00
دوجنسه و سینا
سلام به بچه هه عزیز, ممنون از این همه لطفتون به من, اول میخوام یه واقعیت از زندگیم بهتون بگم, وقتی از مطب در اومدم بیرون مادرم ازم سوال کرد که چی شده منم قضیه رو بهشن گفتم, دیدم که مادرم از این پیشامد اصلا حالش خوب نیست, بعد از اون ماجرا نگاه خوانوادم به من عوض شده بود مثل سابق تحویلم نمیگرفتن, منو فرستاده بودن مدرسه پسرانه چون( دکتر به مادرم گفته بود تو محیط دخترنه نباید برم) زدم و با این که سینم کوچیک بود ولی باز کش میبستم تا زیاد برجسته نشه, ولی خوب صدامو چکار میکردم بچه هام که منو مسخره میکردن فقط با پسری به نام سینا آشنا شدم خیلی با من خوب بود, به خاطر این مشکلات تحصیل از راه دور رو ترجیح دادم تا کن, برا دبیرستان
والدینم که میدیدن بچه شون این طوریه منو به بهانه درس فرستادن تهران و منم تونستم با کلی کلنجار تو دنشگاه روزانه تهران قبول شدم تو این 4 سال اومدم تهران فقط با مادرم با تلفن صحبت میکردم, دلم واسشون خیلی تنگ شده. بزارین دومین سکسمو بگم که جالب بود. گفته بودم که با پسری به اسم سینا آشنا شده بودم تو سن13 سالگی تا قبل اون فقط جق میزدم
این آقا سینا خیلی پسر نازی بود منظم مودب خوشگل قدبلند و سفید, وقتی با اون بودم احساس جالبی تو بدانم جریان پیدا میکرد, گذاشت قضیه و ما 2تا فقط با اون بودم بالاخره به کله ام زدو گفتم که باید قضیه دوست داشتنشو بهش میگیفتم, یه روز تو پارک قرار گذاشتیم و من قضیه 2جنسه بودنمو بهش گفتم. با هر کلمه حرف زدن من اون داشت شاخ در میاورد ولی اصلا باهام تند برخورد نکرد و گفت که اتفاقا خیلی خوشحاله باهام دستیم, منم قضیه سکس باهاش در میون گذاشتم اول من من . . . کرد ولی بعد حاضر شد گفت برا اولین بنار میخواد تجربه کنم, همونجا یه ماچ آبدار کردم و ازش تشکر کردم
قرار شد جمعهای بریم خونه اونا, منم آرایشه سخی خودمو کردمبه( طوری که میخواستم خودمو همنجا بکنم), بالاخره رفتیم تو خونه اون برام عرق آورد ولی من نخوردم چون میترسیدیم بعد کلی درددل که اون میگفت تو مدرسه همه بچه ها به اون نگاه بد دارن
به خاطر همین با من دوست شده, خلاصه موقع عملیات بود بهش گفتم بریم اونم گفت باشه با هم رفتیم تو اتاقش این سینا یه ذره تپل بود. کون بزرگی داشت اون که جلو بود منو حشری داشت میکرد, رفتیم رو تخت و به پهلو خوابیدیم و برا اولین بار داشتم لب میدادم, واای چه لحظه دلنشینی بود اون لب پایین من, منم لب بلایی اون تو همین حالت 15 دقیقه گذشت. اون دستش رو کون و سینه من بود منم مثل اون اینکارو میکردم, بالاخره شلورمنو در آوردیم, یه لحظه سینا از دیدن کیرم جا خورد ولی بعد رفتارش عادی شد و برام با دست مالش میداد چون هنوز خوابیده بود. 2جنسهها( اکثرا دیر سیخ میکنندولی) مال سینا سیخ بود, منم برا اونو دستم گرفتمو براش کار مثل خانم در رو میکردم وااای چقدر داغ بود بوی تقریبا خوبی میداد.
منو به حالت سگی قرار داد و از پشت با مالیدن کرم و فرو کردن انگشت اش در باز کردن سوراخ کنم داشت منا درد داشتم ولی ترجیح دادم چیزی نگم و فقط آهوو اوه میکردم تا اینکه یه چیز داغ دم سوراخم حس کردم و بعد تو بدانم واااااااااااای چه دردی داشت انقر کیرش به مدم برخورد میکر بعد 4ی5 دقیقه آبش اومدوا ریخت تو کنم چقدر داغ بود دیون شدم, اومد چنتا
مان ازم گرفت و دراز کشید منا خودمو پاک کردم, ولی ایندفه نوبت من بو منم بهش گفتم اونم گفت باشه عزیزم, منم رفتم جلشون( دراز کشیده بدوا) کیر کاملا خبیدمی جلو صراطش گرفتم اونم اول یه نوک زد سر کیرم بعد دهنش گزش باز واااااای چه جاع قرمی بود کم کم دستم با ضربه کلش هماهنگ کردم
کیرم داشت کم کم بلند میشد منم جلو عقب کردم کیرمو, بعد رفتم در همون حال ازش لب گرفتمو تمام بدنشو لیس زدم رسیدم به کونش اونجرو کاملا لیس میزدم اصلا مو ندشت منم کرمو بردشتمو با انگشتم میکردم تو سوراخش تا باز بشه 2تا آنگشتو کردم توش بعد کیرمو کرم زدم و گذاشتم رو سوراخش و فشار میدادم ولی تو نرفت بازم با فشاری 2 برابر قبلی کردم توش بنده خدا داشت جیغ میزد میگفت در بیار راست میگفت کیر من از اون واقعا خیلی بزرگتر بود (قبلن گفتم تقریبا 21 میشه)
ولی میدونستم در بیارم در میره در نتیجه فشارو بیشتر کردمو دیدم سر کیرم به چیز صفتی خورد ولی تماما تو نرفت بود, تو همون حالت روش خام شدمو گردنو کمرشو لیس میزدم بعد شروع کردم به عقب و جلو تلمبه کردن, دیگه دردش کمتر شده بود منم تلمبمو میزدم و راهتر میرفت توش, خسته شده بودا به پشت خوابندمش و پهشو زدم کنار و دوباره کردم توش این حالت خیلی بهم داشت حال میداد تلمبمو بیشتر کردمی اونم داشت لذت میبردو با سینم و میرفت منم در حین تلمبه زدن روش دراز کشیدمو ازش لب میگرفتم تا این که دیدم داره آبم میاد سریتر زدمو همه رو ریختم توش اونم جیغ کوتاه کشید , همون حالت داشتیم ازم لب میگرفتیم, ازش تشکر کردمو, اون گفت که واقعا خسته شده بوده چون زمان کردنش طول کشید تقریبا 25یا 30 دقیقه شد, بعد لباس پوشیدم و از خونه زدم بیرون, تو راه فکر میکردم عجب چیزی خدا نصیبم کرده به هر دختری برخورد میکردم میخواستم بکنمش ولی نمیشد.
دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
ارسالها: 2517
#86
Posted: 6 Oct 2010 10:13
سكس با مدير خواهرم
من آرش هستم و 23 سالمه. کلا فقط یه خواهر کوچیک تر از خودم دارم که چون
خیلی بچه شریه. بیشتر اتفاقات تو مدرسش و نمره های بدش رو که باید امضا
بشه به من میده. یک روز وقتی اومد خونه دیدم حالش خیلی گرفت است. گفتم:
((چی شده لاله؟)) اونم شروع کرد به گریه وگفتن این که با یه دختر با هم
دعواشون شده و باید والدینش رو ببره مدرسه. منم که مثل همیشه دلم واسش
سوخت قبول کردم که فردا برم مدرسش و مشکل رو به جوری حل کنم که بابام
چیزی نفهمه. اینم بگم که مدیرشون یه زن سگ اخلاقه عوضیه که هیچ وقت تا
حالا بدون اخم ندیدمش. اما یه خوبی داره که منو همیشه به مدرسه خواهرم می
کشونه و اونم اینه که واقعا چیزه نازیه. یه زنه مایه دار خوشگل تپل و
سفید که همیشه اخم داره. فردا ظهر ساعتای 2 بود که رسیدم مدرسشون. اون
روز فقط کلاس خواهر من کلاس فوق العاده داشت واسه همینم مدرسه خلوت خلوت
بود. تو سالن ها آفتاب تابیده بود و مدرسه ساکت ساکت بود. دفتر مدیرشون
رو قبلا هم دیده بودم. خیلی بزرگ بود و حالت حرف "ال" انگلیسی داشت که
اول یه سری کمد و دکور و اینجور چیزا بود و بعدشم میز بزرگ مدیر بود. منم
خیلی آروم رفتم سمت درب اتاق خانوم مدیر. نزدیک تر که شدم یه صداهایی می
اومد. ناله و نفس نفس زدن یک زن که با شهوت همراه بود. باورم نمی شد دارم
چی می شنوم اولش فکر کردم دارم خیال می کنم اما وقتی یهو یه صدای آه بلند
که دقیقا می دونستم ماله چیه اومد مطمئن شدم که خبرایی هستش. آروم در رو
باز کردم و رفتم داخل. خیلی یواش قدم برداشتم تا به دیواری رسیدم که اگه
می پیچیدم میز خانوم مدیر دیده می شد. یواش یه چشمم رو بردم اونور دیوارو
ببینم که چیزی دیدم که شاخ در آوردم. خانوم مدیر مدرسه داشت به سرایدار
مدرسه که یه پسر 27 یا 28 ساله بود می داد. پسره خودشو اندخته بود روی
پاهای خانوم مدیر و پاهای خانوم مدیرو تقریبا تو دهنش کرده بود و داشت
محکم و سریع به کسش می انداخت. خانوم مدیر رو روی میزش گذاشته بود و
واقعا احساساتی داشت تلمبه می زد. خوشبختانه پشتشون به من بود و من رو
اصلا نمی دیدن. منم که دیدم خانوم مدیر از کیر جوون خوشش میاد گفتم چرا
ازش دریغ کنم اما می دونستم اگه همون موقع برم جلو جا می خوره و بهم
نمیده. پس باید یه فکر دیگه می کردم. سریع گوشیم رو درآوردم تا فیلم
بگیرم و به عنوان مدرک جرم استفاده کنم. 2 یا 3 دقیقه ای گرفتم که دیگه
دیدم دارن ارضا میشن پس خودمو جمع کردم و رفتم. تو راه همش تو این فکر
بودم که به زودی اون کس تپلی رو خواهم کرد. خیلی زود. همین فردا که واسه
کار خواهرم دوباره برم مدرسه. خواهرم بعد از مدرسش ازم پرسید که رفتم یا
نه منم گفتم آره اما مدیرتون کار داشت. خودمم تا شب 10 بار دیگه فیلم رو
نگاه کردم تا بیشتر به گاییدن خانوم مدیر به ظاهر اخمو ترغیب بشم.
بالاخره فردا شد و من که این دفعه می دونستم کی باید برم مدرسه که خلوت
باشه همون سر ظهر ساعت های 2 رفتم مدرسه. همه در ها بسته بود و هیچ صدایی
به غیر از صدای معلم خواهرم که اون روز هم کلاس داشتن نبود. آفتاب از
پنجره به سالن تابیده بود و گرد و غبار های روی هوا نمایان شده بود. درب
اتاق خانوم مدیر بازم نیمه باز بود اما این دفعه دیگه خبری از اون صداهای
جذاب نبود. انگار داشت کاراشو جمع و جور می کرد که قبل بچه ها خودش بره
خونه. این بار در زدم و وارد شدم. خانوم مدیر منتظر بود ببینه که چه کسی
وارد شده وقتی منو دید گفت: ((بفرمایین،در خدمتم)) منم خودمو معرفی کردم
و این چه اتفاقی افتاده و من جای ولی خواهرم اومدم. اما این مدیر عوضی
بداخلاق بازم گوشش بدهکار نبود. منم دیگه تصمیم گرفتم برگه برندمو رو
کنم. بهش گفتم: ((باشه اگه می خواین من میرم اما من چیزی راجع به شما می
دونم که اگه پدر و مادرم بفهمن اونوقت خواهرم رو از این مدرسه بر میدارن
و به بقیه هم میگن و ممکنه اتفاقات خیلی بدی بیفته. نمی خواین که اینطوری
بشه؟)) اونم بدجوری ترسید. آب گلوش خشک شده بود. با ترس و لرز و نگرانی
گفت: ((مگه شما چی دارین؟)) منم همونجا فیلمی رو که از سکس این خانوم
مدیر که 3 تا بچه داره رو با سرایدار مدرسه گرفته بودم نشونش دادم. بنده
خدا دهنش وا مونده بود و تا آخر فیلم رو نگاه کرد. دیدم کم کم داره یه
لبخند شیطنت وارانه می زنه. اون پشت به میزش بود و من با یه فاصله ای
نسبت به اون رو به روش واستاده بودم. یهو دیدم با یه ناز و قری نشست روی
میز و پاهاشو طوری انداخت رو پاش که اون رون های خوشگلش حتی از روی شلوار
هم خودنمایی می کرد. با یه لبخند ناز بهم گفت: ((تو رسم شما خوشتیپا
خبرکشی که نیست فکر نکنم تو این جوری باشی)) منم با لبخند جوابشو دادم:
((بستگی به خودتون داره که با منم به همون خوبیه تو فیلم باشین یا نه))
اونم با همون خنده شهوت انگیزش گفت: ((مگه میشه من با این سنم یه جوونی
مثل تو ضد حال بزنم؟)) و دست کرد تو مقعنش و اون رو درآورد منم کمی رفتم
جلوتر و زیر باسنش رو همون روی میز گرفتم و شروع کردم به لب گرفتن. اونم
دو دستی صورت منو چسبیده بود و صداهای شهوت آمیزی از خودش در می آورد.
واای بوی خوبی می داد که منو مست کرده بود. لباش داغ داغ بود و رژش با
بازی لب های منم رو لباش کم کم داشت حالت لیزی به لباش می داد. من آروم
آروم کونش رو نوازش می کردم که بعد از چند دقیقه اون خواست از روی میز
بلند بشه. من رفتم عقب و اون در حالی که رو زانوهاش نشسته بود داشت زیپ
شلوار منو باز می کرد و می گفت: ((خوب پسر خوب بذار ببینم اون زیر چی
داری؟؟؟؟؟)) ما هم که خانوادگی کیرهای نسبتا بزرگ و مرتبی داریم. اونم با
دیدن این صحنه کلی حال کرد و اونو صاف کرد تو دهنش. واااااای که چه دهن
داغی داشت البته مال همه همینجوریه اما این خانوم مدیر ماهر چون کیرمو تا
دسته کرده بود تو دهنش یه حس دیگه داشت و آروم کیرمو تو دهنش عقب و جلو
می کرد و با زبونش همونجوری که تو دهنش بود باهاش با کیرم بازی می کرد.
خیلی خوب ساک می زد. اصلا کاری نمی کرد که زود آبم بیاد فقط تو دهنش نگهش
داشته بود و باهاش بازی می کرد و ازش لذت می برد. تو همون حالت کم کم
شروع کرد دکمه های مانتوش رو باز کردن و اونو درآورد. زیر مانتوش یه تاپ
پوشیده بود که سینه های خوش فرمش تقریبا راحت توش جا گرفته بود و داشت
خودنمایی می کرد. تاپش صورتی بود و بند کرست مشکی زیر اون از کنار بند
تاپش زده بود بیرون. اونقدر سینه هاش خوب و بزرگ بود که باید با این دو
تا با هم سر جا نگهش می داشت. همونجوری یه مدت کیرمو خورد و منم به جای
احساس ارضا شدن تمام مدت یه حس خوب داشتم. از زیر بغل هاش گرفتم و بلندش
کردم و دوباره با هم لب تو لب شدیم. لباش خیلی خوشمزه بود اونقدر که می
خواستم فقط ازش لب بگیرم اما یواش یواش شروع کردم با سینه هاش بازی کردن
و تاپشو آروم و مرحله به مرحله می دادم بالا. همون جور که تاپشو کم کم می
دادم بالا بدنشو نوازش می کردم که خیلی هم نرم بود و گوشتی. کمی که این
کارو کردم سرشو برد بالا و و شروع کرد خیلی آروم به ناله کردن. منم دیگه
تاپش رو درآوردم و چون می دونستم خیلی وقت ندارم کرستش رو باز نکردم بلکه
سینه هاش رو که داشت می ترکید از توی اون درآوردم و آ;روم آروم لیس می زدم
و تو دهنم می کردم. سر پستوناش خیلی پر رنگ نبود و خیلی خوشرنگ و برجسته
شده بود. منم همین طور که می خوردمشون گاهی گازهای کوچیک از سر سینش می
گرفتم که باعث می شد یهو نفسش رو حبس کنه و لباش رو گاز بگیره. دوباره از
زیر روناش گرفتم و نشوندمش روی میز و شلوارش رو باز کردم و تا نصفه دادم
پایین. کسش خیلی کم مو داشت طوری که زبونمو اگه می کشیدم بهش اذیتم می
کرد. اما من خیلی آروم فقط با نوک زبونم سوراخش رو لیس می زدم. اون با
همون صدای شهوت آمیزش که حالا همراه با ناله شده بود گفت: ((بلند شو وقت
نداریم.)) منم سریع کیرمو گذاشتم دم کسش و آروم کردم تو. همین طور که
داخل می رفت انگار داشت بلعیده می شد کسش کیرمو جذب می کرد. خیلی تپل و
سفید بود. کیرم که تا ته رفت تو دیدمش که داره از شدت خوشی لب پایین خودش
رو محکم گاز می گیره. چون نمی تونستم لاپاش رو باز کنم پاهاشو یک طرف جمع
کردم که کسش بدجوری تو این حالت خودنمایی می کرد. شروع کردم به تلمبه زدن
و با هز تلمبه من اون کس گوشتی خوشگل کیر منو می کشید توی خودش و می داد
بیرون طوری که تا آخرش واسم تکراری نشد. قفسه سینش حسابی عرق کرده بود و
همین براق ترش کرده بود. سینه هاش مثل دوتا قابلمه بزرگ و سفت شده بود و
سر سینه هاش مثل سر نیزه زده بود بیرون. خیلی خودش رو نگه داشته بود که
آه و آهش به آسمون نره. صورتش قرمز شده بود و داشت کمرش رو بلند می کرد و
می زد روی میز. انگشتش رو می مالید به کسش و می کرد تو دهنش منم دیگه
داشتم می اومدم. چند تا تلمبه آخرم رو محکم زدم و چون اصلا دوست نداشتم
کیرم رو از تو اون محیط مرطوب و نرم بکشم بیرون تصمیم گرفتم همونجا بریزم
خوشم که داشت ارضا می شد پاهاش رو خیلی محکم دور کمرم حلقه کرده بود. یهو
احساس کردم یه رودخونه از تمام بدنم داره میره به سر کیرم که دیدم خانوم
مدیرم دیگه آخراشه. یک تلمبه خیلی محکم زدم و و اونم کمرشو محکم کوبید به
میز و ضربه های محکم آب از کیرم زد بیرون توی کسش. اونم بعد از اون کمر
آخری آروم شد. تنش داشت دل دل می زد و منم آخرین شلیک های آبم رو ریختم
توش و رفتم روی میز و پشتش خوابیدم و در حالی که کیرم تو کسش بود ازش لب
می گرفتم. اون آرنجش رو دور سرم انداخته بود و سرمو محکم به سرش فشار می
داد. کم کم آروم شدیم و بلند شدم کمکش کردم که شلوارش و شورتش رو پاش
کنه. اونم بلند شد و مانتوش رو خودش پوشید. منم که فقط باید زیپم رو می
بستم. خودش رو که مرتب کرد گفت: ((دیدی پسرم انقدر عصبانیت نداشت؟)) منم
گفتم: ((بله خانوم مدیر. حالا کار خواهر ما درست شد یا نه؟)) اون جواب
داد: ((کار خواهرتون که درسته فقط از این به بعد خودتون واسه کاراش بیاین
مدرسه ما در خدمتیم.)) یه لب کوچیک گرفتم و رفتم
دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
ارسالها: 2517
#87
Posted: 7 Oct 2010 09:45
مهسا حشری
مهسا 24 ساله با موهای کوتاه سینه های سایزه 80 و سفت و داغ چشمهای عسلی و قد بلند و متاسفانه باکره, آشنایی ما خیل طول کشید تا به مرحله ملاقات نزدیک برسه, اما تو این مدت بغییر از حرفای سکسی مهسا webcom از سينهاي سفت و شق كردش نشون ميداد چوچولش رو ميماليد و با صداي من ارضا ميشد.تا يه روز قرار گذاشتيم خيلي عاشقانه همديگر و ببينم چون فكر ميكرد وابستگي عاطفي داريم در صورتي كه اقتضاي اولين سكس همه دخترا زود دل ميدن, بايد طوري وانمود كنين كه فقط با خودش هستي و به هيچ كسي ديگه فكر نمكني.خلاصه اون لحظه' معود رسيد كه ما پسرا هر كاري واسش ميكنيم, يك شب قبل از اينكه همديگر و ببينم قرار گذاشتيم چي جوري سكس داشته باشيم, تفلك يادش نبود وقت پريودش نزديكه, اون شب انقدر سكسي حرف زديم كه من نتونستم طاقت بيارم ساعت 4 صبح بود از شق درد داشتم ميتركيدم تا تصميم گرفتم برم قزوين دنبال مهسا چون تهران دانشجو بود رفت آمد واسش مشكلي نداشت بلاخره با يه كيره شق كرده پشت فرمون خودم و بهش رسوندم, مهسا كه اولين بار توي جاده سرد و خلوت تهران قزوين منو با موهاي بلند و صورت اصلاح نكرده ديد خيلي شوكه شد ولي چاره نداشت بايد سوار ماشين مي شد يه خورده كه باهم حرف زديم ا آروم تر شد طوري رفتار كردم كه راحت باشه قشنگ براندازش كردم اونم منو بر انداز كرد هيچي كم نداشت نميدونم چي جوري تصميم گرفته بود از اين طريق اولين رابطه سكسيش رو داشته باشه منم نذاشتم روياهاش خراب بشه تا تهران باهاش ور رفتم خجالت ميكشيد اما مي خواست بيشتر بمالمش جاده ديگه تموم شده بود رسيديم تهران مهسا هم امتحان دانشگاه داشت قرار شد اگه دير نرسه سر جلسه بعد از امتحان با هم باشيم و اگه دير برسيم جريمه من اينه كه بيخيال مهسا بشم آلبته همه' دخترا از اين قول شرط ها ميزارن تا يه خورده ناز بكشيم.ما دير رسيدم به دانشگاه اما خوشبختا امتحان برگذار نشد.مهسا كه برگشت اين خبر و به من بده خيلي خوشحال بود از دانشگاه تا كناره ماشين ميدويد ديگه فكر جفتمون اين بود با هم باشيم فكر كنم مهسا تو همين وقت فهميد كه پريود شده, تا به سمت خونه' من حركت كرديم, وقتي رسيديم درب خونه هر كاري كردم نيومد تو از من اسرار از مهسا انكار اي بابا جلوي درب خونه هم نميشد انقدر معتل كرد تا همون اطراف شروع كردم به دور زدن.ازش پرسيدم چيشده بهم نگفت تنها جوابي كه داد:يه دفعه ديگه ميام الان نميتونم !! و تا اينو شنيدم فهميدم كه پريود شده و اشاره كردم اشكالي نداره بيا بريم خونه بهات كاري ندارم اونم راضي شد.همين كه پامون و گذاشتيم تو خونه من از شق درد ميخواستم هرچي زود تر او سينه هاي سفت و خوشگلش و از نزديك ببينم مانتو و تاب رو از تنش در آوردم تا جا داشت سينه ها و گردنش رو خيس و ليز كردم انقد مكيدم كه راحت بشه شلوارش رو در بيارم باور كنين بلد نبود لب بگيره يا لب بده انقدر ناشي عمل ميكرد كه دندوناش به دندونام ميخورد اما كاملا در اختياره ام بود بدنش داغ داغ داغ وقتي خودمو مي چسبوندم به سينه هاش تنم مي سوخت تا خودش فهميد كه ميخوام شلوارش رو در بيارم و رفت دستشويي منم جاش رو درست كردم پارچه انداختم تا خون نريزه زمين وقتي از دستشوي برگشت زيپ و دگمه شلوارش باز بود نشستيم دستم رو كردم تو شرتش تا احساس نكنه من از اين قضيه ناراحتم.بيشتر از اون نميشد بمالم براش شورت و شلوار رو در اورد دمر دراز كشيد فضا يه جور بود كه هرچي مخواستم قبل از اينكه بگم خودش انجام ميداد كيرم رو چسبوندم به كونش و براي اينكه ليز بشه و لذت ببره كلي با آب دهن سره كيرمو به سوراخ كونش ماليدم خون آب كسش سورا خو خيس خيس كرده بود يواش يواش فشار دادم تا سوراخ باز بشه وقتي سره كيرمو تو كونش احساس كردم انگار با كش دوره كيرمو فشار ميدن خيلي سوراخ تنگ بود اصلا دلم نميومد فشار بدم اما سر خور د تا ته گرم و خالي با اينكه ناشي بود فكر نميكردم كونش انقدر تميز باشه شروع كردم تلنبه زدن تا سره كيرم به نقطه حساس ميرسيد دوباره فشار ميدادم اونم لذت ميبرد و داشت ارضا ميشد ا, كنترل ارضا شدن منم دست خودم بود چند بار كش دادم تا اونم حسابي حال كنه يه خورده هم خشن تلنبه زدم تا ببينم اينطور براش خوبه يا نه با اون همه شهوتي كه من ريخته بودم ميدونستم اندازه يك استكان آبم مياد وقتي ديدم ديگه شل شده همش رو ريختم تو كونش تا ته فشار دادم كه جا بشه با اين وجود بعد از چند دقيقه كه كيرم و كشيدم بيرون باهاش كلي هم اب اومد اين صحنه خيلي عالي بود كيرم راسته راسته انگار مهسا هم همين رو مي خواست دوباره فرو كردم با هر چي قدرت و سرعت تلنبه ميزدم مهسا هم جيغ ميكشيد ميگفي محكمتر و خودش همكاري ميكرد كونش رو سفت و شل تا تو همون حالت خشن دوباره اب من اومد جفتمون خيس خيس شديم از گرما زود پنجره رو باز كردم وقتي مهسا از جاش بلند شد تازه فهميديم چه اتفافقي افتاده همه خون پريود ريخته بود منم به مهسا نوار بهداشتي دادم تا راحت باشه استراحت كريدم و تا همين امروز دوستي ما ادامه داره هر وقت نيازه سكسي داشته باشيم قرار ميزاريم البته مهسا جزو تنها كسايي هست كه من باهاش ادامه دادم اكثرا بعد از سكس تكراري ميشن حتي بعد از يك بار سكس مدت 6 ماه مهسا بيشتر از 60 بار اومده خونه من و از پشت حال كرديم اما هيچ وقت خاطره اولين سكسش در وضعيت پريود فراموش نميكنه..پایان
دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash