قسمت نهم یه لحظه واقعا بهم ریختم اینو که گفت با مشت گذاشتم تو صورتش بلند شد با هم گلاویز شدیم داد میزدم تورو میکشم واقعا عصبی شده بودم اصلا دست خودم نیس دوستامون سریع اومدن جلو جدا کردن هی میگفتم ولم کنین به قرآن ولم میکردن لهش میکردم دوستامم میگفتن چی شده بابا شما که صمیمی بودین مدیر مدرسه مارو صدا کردو رفتیم اونجا هرچی گفت چی شده ج ندادیم 2تام خوابوند تو گوشمونو اسممونو مثلا لای پرونده نوشت و تعهد گرفت میخواستم زنگ آخر دعوا کنم باش ولی یادم اومد این که کاری نکرده کار اوندوستمه که رفتیم خونشون اصلا باورم نمیشد رفیق آدم بخواد همچین کاری کنه داشت گریم میگرفت نه به خاطر خودم به خاطر دختره اگه فیلمش پخش میشد بهم گفت اونجا نریما من گوش نکردم اعصابم خورد بود اخر مدرسه رفتم سمت دوستم که رفتیم خونشون یه 4 5 نفر بودن داشتن میرفتن قهوه خونه رفتم جلو نگاهش کردم گفتم حمید راست میگه؟ ج نداد تا یکی از دوستام حامد گفت راسته گفتم دروغ میگین میخواین سر به سرم بذارین مسخره بازی در نیار حامد گفت میخوای تک تک جزییاتو بگم داشت میگفت که یه لحظه بغضم گرفت گفتم پاک کنید اون گناه داره حشروع کردم به عقب عقب رفتن و به اون که فیلم گرفته بودو دوست صمیمیم بود گفتم خیلی نامردی اومدم برم حامد که هیکلیم بود دست منو گرفت گفت بابا پاک میکنه حالا بیا بریم ق خونه مجبوری رفتمو اون دوستم رفت تو گوشیش جلو چشمم یه فایل ویدیویی به اسم shiva بود جلوم پاک کرد گفتم همین بود فقط که گفت آره خلاصه این جریان گذشت و عبرت شد که دیگه خونه دوستام نرم یه بار خواستم برم تهران خونه خالم تو راه بودم که شیوا ز زد بم :-کجایی ؟-سلام عزیزم من تو راه خونه خالم تو کجایی -خونه خواهرمم -چرا اونجا؟-بچشو برده کلاس قرآن ب من گفت بیا اینجا از بچه شیر خوارش مراقبت کنم-میگم پاشم بیام اونجا-پاشو بیا-میاما -هرکی نیاد -جدی بیام؟ کی بر میگرده -بیا دیگه 1 ساعتو نیم وقت داری آدرسو اس کردو باز دوباره همون هیجان خاص اومد سراغم خونه خودشون تو شادمان بود خونه آبجیشم دقیق یادم نیس اما نزدیکه همونجاها بود ولی خونه آبجیش تو مجتمع بود گفت داشتی میومدی داخل اگه پرسید با کی کار داری بگو منزل ...گفتم باشه ترس این که یوقت یارو گیر بده بذار ز بزنم بپرسمو داشتم رفتم رسیدم خوشبختانه اصلا نپرسید خونشون طبقه 4 بود درو باز گذاشته بود سریع با کفش پریدم تو اومد به استقبالم یه شلوارک چسبون پوشیده بود مشکی یه نیم تنه آبیم پوشیده پا بندم انداخته بود اومد جلو دست داد بوسم کرد کفشمو درآوردم همش ترس اینو داشتم اگه یدفه آبجیش بیاد چی؟ فقط همون در بود بش گفتم خندید گفت نترس الان نمیاد ی ساعت وقت داریم گفتم پس عالیه رفتیم اتاق خوابه آبجیش که مطمئنا اونجا شوهر میکرده هر شب یه تخت دونفره بود رفتیم رو تختو من تیشرتمو در آوردم اونم نیم تنشو .چقد این سفید بود خدا عالی بود بعد شلوارمو در آورد و منم شلوارشو در آوردم افتادیم روتخت بغل هم شروع کردیم به لب گرفتن این بار این اومد رومو لب میگرفت من استرس اینو داشتم آبجیش بیاد گفتم برام بخور رفت پایین شرتمو در آوردو شروع کرد به ساک زدن منم برعکسش کردم ک کسشو بخورم در عین حال69 شدیم یکم خوردیمو برش گردوندم رو تخت یکم سینه هاشو خوردم گفتم پشتتو کن بخواب تا میتونی کونتو بده بالا اونم همینکارو کرد از رو میز کرمو برداشتم مشغول شدم به خاطر کمبود وقت 2تا انگشتامو کردم تو بعد کیرمو نزدیک کردمو میخواستم بکنم تو که دوباره مثه اون دفه شروع کرد به آی کشیدن بلند یه لحظه هواسم نشد محکم فشار دادم یه آییییییی کشید ک دلم سوخت مثه جیغ زدن ولی خیلی حال داد از این که میدیدم زیر کیرم دستو پا میزنه وحشی شده بودم بهش گوش نمیکردم این کمبود وقت اعصابمو خورد کرده بود میترسدم به خاطر همین سریع کارامو انجام میدادم که دوباره گریش گرفت میگفت توروخدا آروووووووووووم آررررررررررووووم وایسادم تا خوب شه جاش بعد شروع کردم به تلنبه زدن سرعتمو زیاد کردم اونم جیغ میزد معلوم بود داره درد میکشه اما تو خودم نبودم انقد حشری شده بودم که حد نداشت گفتم حالا یه ور بخواب ی وری گذاشتم تو کونش این فرمیم حال میداد دوباره رو شکم خوابوندمو میکردم چه حالی میداد کونش جا باز کرده بود دیگه جیغ نمیزد فک کنم خوشش اومده بود ا های آروم میکشید گفتم بریزم توش؟ گفت بریز منم آبمو ریختم تو کونش وای عااااااالی بود حتما امتحان کنید واقعا حال بسیار زیادی داد مخصوصا که فشار میدادم تا آخر تو کونش بعد ک تموم شد افتادم بغلشو بعد چند مین لباسامونو پوشیدیم گفتم برم دیگه الان آبجیت میاد گفت نه بمون نمیاد حالا پیشم باش دیگه اما من گفتم بذار خراب نشه گفتم باز میام دیگه راهمون هموار شد اومدم بیرون فک کنم ناراحت شد تو خیابون احساس غرور میکردم دوستامو میدیدم که میان از سکسای الکیشون که معلومه نداشتم حرف میزدن اما من داشتمو اونم با چه کس و کونی ولی هیچ جا نگفتم ...
قسمت دهمدیگه آسون شد واسمون آبجیش روزای فرد بچشو میبرد کلاس قرآن منم تو هفته 3 روز وقت داشتم ولی این جوری نبود که هر روزش برم کار واسم پیش میومد یا تا چند روز خسته بودمو درسو هزار تا بد بختی ولی هفته ای یه بار و میرفتم جور میکردم خیلی خوشحال شده بودم مغرور شده بودم که یه کس زیر منه و هر وقت اراده کنم زیر من میخوابه یه روز قرار شد برم شبش گفتم فردا آماده باش ک برگشت گفت پریودم نمیشه منم گفتم با جلوت کار ندارم که ک اونم گفت میدونم بابا ولی نمیشه انقد گیر دادم گفتم حالا بیام اونجا صحبت میکنیم آخه بد جور زده بود بالا خیلی حشری بودم دلم کونشو میخواست مخصوصا ک کیرم رفته بود توشو اون لذت و تجربه کرده زیر دندونم بود بازم میخواستم فرداش تیپ زدمو ادکلنو این جور چیزا ک تو سکس حال بده رفتم خونشون بچه خواب بود یه شلوارک صورتی پاش بود که پاهای سفیدش زده بود بیرون خیلی ناز بود یه تیشرت لیموییم پوشیده بود ولی سوتین نبسته بود چون نوک سینه هاشو میتونستم ببینم اینطوری خیلی سکسی شده بود تعارف کرد نشستم رفت واسم شربت بیاره وقتی راه میرفت این سینه هاش اینور اونور میرفت اصن یه وضعی بود موهاشم که تا کمرش بود نزدیک باسنش خیلی سکسیش کرده بود آخه گفته بودم موهاشو نزنه مو بلند دوس داشتم از نمای پشتشم که عالی بود دیگه من شلوارک نمیدیدم تو ذهنم دنبال سوراخ کونش بودم که امروزم ترتیبشو بدم آوردو خوردم با دست اشاره کردم بیا بغلم من رو مبل نشسته بودم نشوندمش رو پام تا نشست یکم بعدش کیرم سیخ شد ک گفت این دیگه چیه امروز نداریما از رو شلوار کیرمو میمالید گفتم مگه میشه تو کنارم باشی و نداشته باشیم؟- آخه نمیشه که امروز - میشه یکاریش میکنملبامو بردم سمتش شروع کردیم به لب گرفتن با یه حرکت سریع تیشرتشو در آوردم سوتین ک نداشت شروع کردم به مالیدن سرمو نزدیک کردم به خوردن سینه هاش وای که چ حالی میداد راضی بودم شلوارکشم در آوردم اونم منو لخت کرد جفتمون با شرت بودیم به کسش ک کاری نداشتم شرتمو کشیدم پایین کیرمو دادم دستش این بار اون رو مبل نشسته بود من سر پا کیرم تو دستاش .کرد تودهنش خوب ساک میزد دیگه مثه قبل دندون زیاد نمیزد اگرچه کامل نمیتونست بخوره ولی حال میداد تا نصفه ام نمیتونست بکنه دهنش واسه همین هلش دادم چسبید به ته مبل خودم رفتم جلو دستاشو دور کردم از کیرم گفتم دهنتو وا کن کیرمو بردم سمت دهنش میکردم تو دهنش فشاار میدادم تا آخر بخوره ولی نمیتونست مثه این که ی دفه بخواد بالا بیاره اونطوری میشد تو دهنش تلنبه زدم بعد 5 مین برشگردوندم شرتو یه کوچولو دادم پایین ک نوارش نیوفته وضع بدی بود به خاطر همین فقط تا سوراخ کونش کشیدم پایین کرمو رفتم آوردم شروع کردم به انگشت کردن فقط همینو میگفت توروخدا یواش بعد این که خوب جا باز کرد بعد یه ربع کیرمو نزدیک کردم دیگه مثه قبل آروم هل ندادم وحشیانه کردم تو که یه جیغ بلند زد ترسیدم وایسادم گفت یواششش تورو خدا وااااااااااای آیییییییییییی آی خیلی سعی میکرد گریه نکنه اما دیگه ذهن من شیوا نبود فقط میخواستم ارضا شم و حال کنم شروع کردم به عقب جلو کردن روش خم شدم از پشت سینه هاشو گرفتم مالیدم تلنبه ام میزدم کونش نسبت به بار اول بهتر کیرمو قبول میکرد و این که شیوام لذت میبرد اه های خفیفی سر میداد که باعث میشد من حشری تر شم و محکم ضربه بزنم هر ضربه محکم تر من اینم صداشو میبرد بالاتر میگفت آیییییی آیییییییییی آی آی خیلی حال میداد وقتی صدای سکسیشو میشنیدم و این که نگاه میکردم زیر منه بهم احساس غرور میداد خ خوب بود کمرو صاف کردمو تلنبه میزدم نزدیکه ارضا شدنم بودم کشیدم بیرون ریختم رو کمرش دیگه آروم شدم اینم بگم بعد هر سکسم نمیدونم چرا ولی یه دفه باش سرد میشدم بدم میومد از شیوا تا 1ی دو روز اینطوری میشدم نمیدونم چرا دست خودم نبود تا گفتم بذار دستمال بیارمو تمیزت کنم بعد تمیز کردنم لباس پوشیدمو خدافظی کردم بر گشتم خونه نمیدونم چه حسی بود که بعد سکس میومد سمتم درست بعد این که آبم میومد زده میشدم از شیوا ولی بعدا ک باز حشری میشدم حس میکردم دوسش دارم ...
قسمت ۱۱ همتو مدرسه با یکی از دوستام مچ شده بودم اسمش مهدی بود الانم دوستیم خیلیم میخوامش واقعا بچه گلیه یه روز رفتم دم خونشون صداش کردم بیاد پایین اومد پایینو -دیوس زودتر بیا دیگه حوصلم سر رفت همیشه باید من 10 دیقه منتظر تو باشم مهدی- چاقال اومدم دیگه حالا بریم یه دور بزنیم تو ...-حاجی یه سوال دارم نمیدونم بت بگم یا نگم-بگو عشقم-با یکی دوس شدم خیلی خوبه دوسشم دارم اسمش شیواست بچه تهرانه چند ماهی هست ک آشنا شدیم میخواستم بگم باش یه جورایی رابطه ام داشتم نمیدونم باهاش بمونم؟-ااااا بم نگفته بودی خب اگه دوسش داری بمون چرا نمونی رابطت در چه حدیه- حد قوی دیگه :D - ای کلک چرا این سوالو پرسیدی وقتی میگی دوسش داری؟-آخه میترسم وقتی با من این کارارو میکنه شاید اگه کسی دیگه ام بود میکرد-ببین این طوری فک نکن اون دوست داشته ک حالا نمیدونم چه کاری ولی هرکاری کرده حتما مهمی دیگه یه دور زدیمو رفتیم دم خونشون خونه ما دوتا کوچه بالاتر بود یه دفه یه دختر رفت تو ساختمون اینا انصافا خوشگل بود ولی قد کوتاه یه لحظه ام با هم فیس تو فیس شدیم از مهدی پرسیدم:-این کی بود مهدی؟-این همسایمونه چطور؟-خیلی خوب بود حاجی دیدی نگام میکرد-گه نخور یه محله تو کف اینن عمرا -ببین این که سهله گنده تر از اینم میتونم مخ کنم (گه زیادی )-شرط میبندی نمیتونی بابا پسرای محلمون نتونستن تو میخوای بتونی؟-حالا ببین-من با آبجیش رفیقم-واقعا اون چطوریه؟-بد نیس خوبه ولی خیلی دوسم داره ها چند باریم اومده بود خونمون ولی تایم کم بود و بمال بمال بود فقط ( با خنده داشت میگفت)-میخوای امتحانش کنی ببینی دوست داره یا نه؟-چطوری؟-شمارشو بده شب ببینم پا میده یا نه - باشه پس خبرشو بدهمعلوم بود دوسش داره شمارشو داد بهمو منم راه افتادم سمت خونه شیوام اس میداد کجایی تو راه ج شو میدادم نمیدونم چرا دوس داشتم تنوع تو زندگیم باشه یه هیجان خاص از این که امشب میخوام به یه دختر دیگه اس بدم هیجان داشتم حتی واسه امتحان کردنششب به دختره اس دادم اولش یه اس متنی فرستادم ج داد :-شما-من یه دوس که دوس داره با شما دوس بشه-لطفا مزاحم نشید بای-اااا چرا حالا بذار یکم با هم حرف بزنیم شاید خوشت اومد-من حرفی با شما ندارم خواهشا مزاحم نشید لطفا-مزاحم چیه به خدا مزاحم نیستم بیرون دیدمتون خوشم اومد شمارتونو گیر آوردمخلاصه از هر راهی بود نشد پا نداد خداییش خیلی حال کردم به مهدی اس دادم که واقعا مثه این که میخوادت پا نداد اونم خوشحال شدشب موقع خواب همش اون دختره میومد تو ذهنم یادم رفت از مهدی اسمشو بپرسم بد رفته بود تو مخم از یه طرفم با شیوا بودم نمیدونم نمیخواستم خیانت کنم شیوا خیلی مهربون بود همش قربون صدقم میرفت دقیقا بعد اولین سکسمون اخلاقش خیلی بهتر شد همش مهربونی وابسته شده بود زنگ میزد شبا میگفت تو بخواب من با صدای نفس تو بخوابم در این حد فرداش به شیوا اس دادم شیوا یه چی بگم میکنی این کارو؟-بگو فدات شم چی؟-میتونی از داروخونه کاندوم بگیری این سری که اومدم با کاندوم استفاده کنیم؟-آخه برم بگم چی بگم کاندوم بده تو نمیتونی؟(من قیافم baby face یه جورایی میترسیدم برم بگم ندن خیلی خجالت میکشیدم)-من نه میخوای بنویس بده ب برو اونجا بعد کاغذو به زنه بده خودش میده (حالا خودم جربزشو نداشته بودما بیچاررو داشتم مجبور میکردم)-خجالت میکشم به خدا خیلی سخته - به خاطر من دیگه قربونت بشم زندگیم (یه مارکم از بچه ها شنیدم codex فک کنم گفتم اینو بگو بده )خلاصه قبول کرد خیلی دوس داشتم با کاندومم تجربه کنم 5 شنبه رفتم حموم آخ جان امروز سکس داشتم خیلی حال میداد فکرش کیرمو سیخ میکرد اصلاح کردم تمیز تمیز اومدم بیرون آماده شدم راه افتادم هی ز میزدم بش خواهرت رفت یا نرفت اونم آمار میداد قبلشم گفته بود کاندومارو با بدبختی گرفته با هزار تا ترس وارد مجتمع شدم یارو پرسید منزل کجا میرین یه لحظه خداییش ریدم گفتم ... هیچی نگفت سریع سرمو انداختم پایین رفتم بالا داخل که شدم حالم اومد سر جاش عشقم یه ساپورت پوشیده بود مشکی با یه تیشرت خوشگل رژم زده صورتی لبای درشتش خوشگل شده بود یه دستبندم بسته بود دست راستش ساعتم دست چپش اومد جلو یه بوس از لبام کردو گفت خوش اومدی رفتیم نشستیم رو مبل اومد کنارم یه شربت داد خوردم بعدش بلندش کردم بردمش تو اتاق خواب نشستیم رو تخت کنار هم گفتم گرفتی گفت با هزار تا ترسو بد بختی آره پا شد بره بیاره در حین پا شدم یه دست زدم به کونش نازش کردم رفت آوردو داد به من چندتا بود فک کنم 12 تا یه نگاه کردم گفتم یعنی این همه سکس؟ خندیدو گفت به خدا خودش داد رفتم سمت لباش شروع کردم به لب گرفتن مزه ی رژو دوس داشتمخیلی حال میداد بم دستشو گرفتم بردم سمت کیرم از رو شلوار داشت میمالید کاملا حشری شده بودم دستمو گذاشته بودم کسشو میمالیدم هر بار واسم تازه بود به سرم زده بود پردشو بزنم گفتم اینو میخوام با دستم کسشو گرفتم دستم گفت نه دیگه اون نه بعد لخت شدیمو افتادم به جون کسش آروم زبون میزدم نوکشو از بالا تا پایین یکمیم فشار میدادم شیوام آروم آه میکشید یه طعمه خاصی داره کس اون ترش بودنشم به خاطر اب کسشه فک کنم بعد نوبت اون شد شروع کرد به ساک زدن منم موهاشو ناز میکردم با دستم میزدم کنار تا ببینمش حین ساک زدن حال میکردم داره کیرمو میخوره بلندش کردم گفتم رو شکم بخواب کرمو آوردمو شروع کردم به چرب کردن سوراخش تا 2 تا انگشت کردمو گفتم بسه شیوام که خودشو سفت کرده بود یکی از کاندومارو باز کردم کشیدم رو کیرم کیرمو گذاشتم محکم فشار دادم دادش رفت هوا گفت درارررررررررر درااااااااااار شروع کرد به گریه کردن وای اشتباه کردم با دوتا انگشت باز نکرده بود کامل گفتم ببخشید سرش رفته بود تو فقط همونجا نگه داشتم تا گریش تموم شه منم قربون صدقش میرفتم تا آروم شد یواش خیلی یواش تلنبه میزدم شیوام با حالت گریه میگفت یواشششش یواااااشش که به من با شنیدن صداش حال میداد با کاندوم زیاد حال نمیداد بعد 5 دیقه اصلا آبم نمیومد در آوردم کیرمو کاندومم که پاره شده بود در آوردمش بلندش کردم بردمش دمه یه میز اونجا خمش کردم سر پا با شکم خوابید رو میزه پاهاش رو زمین بود تو اون حالت کردم تو کونش دیگه محکم تلنبه میزدم صدای برخورد شکمم به کونش با صدای آه های شیوا قاطی شده بود رفتیم دوباره رو تخت من خوابیدم گفتم بیا روم اونم اومدو خودشو بالا پایین میکرد اینطوریم دوس داشتم بعد خوابوندمشو حالت فرقونی گذاشتم کونش دیگه داشت آبم میومد کیرمو کشیدم بیرون گذاشتم مماس کسش بالا پایین میکردم ریخت رو شکمش خیلی حال داد واقعا عالی بود کونش بعدشم جمو جور کردم و برگشتم خونه رفتم حموم یه غسل کردمو افتادم خوابیدم...
قسمت 12 همفرداش به این فکر میکردم واقعا منو شیوا خوشبختیم خیلی خوب بودیم احساس خوبی داشتم فقط این سکس بعدش حالمو یجوری میکرد مثلا بعدش سرد میشدم اس دیر ج میدادم یک کلمه ای ج میدادم اما اون روز به روز آتیشی تر میشد ازش خواستم واسم عکس سکسی بندازه اولش ناز میکرد میگفت میخوای چیکار منم پیله کردمو واسم انداخت از کسش مینداخت تو حموم از کونش وایییییییی اون کون و یادم میاد دیوونه میشم خیلی عکس های ناز مینداخت هر وقت میرفتم پیشش 10 تا عکس واسم بلوتوث میکرد تو خونه بعضی اوقات که میزد بالا با دیدن عکساش جلق میزدمعصری رفتم پیش مهدی راستش بیشتر به هوای دختره رفتم دوباره یه 5 دیقه ای معطل شدم تا اومد- تو آدم نمیشی بابا بگو فلان ساعت بیا دیگه همیشه باید دیر بیای پایین-اول سلام بعدشم خون کثیفتو از اینی که هست کثیف تر نکن -راستی مهدی اسم دختر چیه همسایتون؟-مهسا اسمش . بابا بکش بیرون پا نمیده -تو دیگه فضولی نکن دیدم مهسا با یه دختره از سر کوچه میاد گفتم مهدی اون کیه که گفت مریم ابجیشه اومد و منم مخصوصا جلو در وایساده بودم تا بره بالا همو ببینیم باهام چشم تو چشم شد منم که کم رو سرمو انداختم پایین تا اوردم بالا خیلی ناز یه لبخند زدنمیدونم چرا حس میکردم بدش نمیومد ازم حس میکردم خوشش میومد تو اون 1ی دو ساعتی که اونجا بودم هی میومد پایین به بهانه های مختلف ومیرفت بالا که انقد همو دیدیم خیلی ضایع شده بودیم دیگه ته دلم مطمئن بودم اونم خوشش میاد یه دختر نازو خوشگل بود کوچولو بود ریزه میزه کونش کوچیک بود اما سینه هاش از رو مانتو خوب نشون میدغاد لبای قشنگیم داشت خونه مهدینا بغل درشون یه پنجره بود سری آخری که مهسا خواست بره بالا خیلی آروم گفتم بهش با هزار تا ترس:شمارمو میذارم رو پنجره اگه میشه بردار آشنا شیم هیچی نگفت و رفت یکم با مهدی کس چرخ زدیم منتظر بودم بزنگه ز نزد یکی دوروزیم گذشت خبر نشد تا روز جمعه بود نمیدونم یه مناسبتی بود خونه مادر بزرگمینا جمع شده بودیم کل فامیلامونم بودن داشتیم تو حیاط گل کوچیک بازی میکردیم که گوشیم ز خورد ج دادم جانم؟-سلام آقا امیر حسین؟ (یه صدای ناز دخترونه بود)سلام ببخشید شما؟-من مهسام -ااااااااا سلام خوبین مهسا خانوم چه عجب قابل دونستی ز زدین نا امید شده بودیم - نمیخواستم بزنگم اینجا با دوستم بودیم گفتم ز بزنم یکم از بی حوصلگی در بیایم - الهی چرا خب زودتر میزنگیدی دیگه خب مهسا خانوم شما چند سالته؟ -من 16 سالمه شما چی؟-منم 18 سالمه یکم حرف زدیم من از پشت تل هی مسخره بازی در میاوردم هی میخندیدن غش غش میخندیدن اونا پسر داییم فحش میداد دیوس بیا بازی دیگه منتظر توییم خلاصه قطع کردمو یه لحظه گفتم خیانت حساب نشه من نباید حرف میزدم با این من که شیوارو دارم چه مرگمه؟ یعنی به خاطر حرف مهدی دارم اینکارو میکنم؟ نه یه چیزه دیگه بود شیوا ز زد :-عزیزم چقد در حال مکالمه ای-شرمنده خانومی دوستم بود ول نمیکرد که میگفت بریم بیرون منم گفتم مهمونیم نمیتونم تو کجایی من خونه ام فدات شم -باشه عزیزم بت اس میدم-اکی بابایقرار شد هفته دیگه 3 شنبه برم خونه آبجیش واسه یه سکس داغ دیگه دوشنبه بش گفتم بره از داروخونه اسپریه بیحسی بگیره برام با کلی خواهشو توروخدا بذار امتحان کنیم چطوریه اوکی داد سه شنبه طبق معمول رفتم حمومو اومدم بیرون به خودم رسیدم راه افتادم وقتی رسیدم باورم نمیشد این شیوا همونه چقد نازتر شده بود یه تاب ناز پوشیده بود بدونه سوتین سینه هاش معلوم بمد با یه شلوارک صورتی رژ قرمز تا پامو گذاشتم داخل پرید یه لب محکم ازم گرفت بعد گفت دلم واست تنگ شده بود بیشرف گوشیمم سایلنت کرده بودم یه وقت مهسا ز نزنه رفتیم اتاق لبو لب بازی رفت اسپریم آورد لیدوکایین بود برا باره اول میددم بش گفتم اینو کجا باید بزنم به خودش یا زیرش؟ که گفت نمیدونم من که لختش کردم اونم منو لخت کرد افتادیم به جونه هم شروع کردم به خوردنش زبون رو گردنش میکشیدم گوشاشو که میخوردم میخواست جدا کنه خودشو ک نمیذاشتم سینه هاشو خوردم یکی یکی بعد اومدم سمت کسش شروع به بوسیدن کردم بعد لیس زدم واسش خودشو میمالید به تخت از لذت سرمو آروم فشار میداد به کسش چه حالی میداد بلندش کردم رفت سمت کیرم کرد تو دهنش زبون نرمش که میخورد بم حال میداد بعد ساک زدنش خوابوندمو شروع به گشاد کردن کونش کردم بعد یه ربع دادم ساک زد تا سیخه سیخ شد بعد از اسپری زدم بش من مشکل نداشتم به هیچ وجه فقط میخواستم ببینم چطوریه یه ذره زدم به بدنه ی کیرم یکیمیم به خایم شروع کردم به جا کردن کیرم بعد 5 مین اثر کرده بود وقتی تلنبه میزدم اصلا نمیفهمیدم هیچ لذتی نداشتم فقط عقب جلو میکردم محکم میکردم شاید یه حالی بده ولی دریغ از یکم حال دادن بیچاره اونم فقط جیغمیزد بعد این که گشاد شده بود حال میکرد فک کنم نیم ساعت تلنبه زدم ولی به خدا هیچی نمیفهمیدم گفتم عجب غلطی کردما جامونو عوض کردیم اون اومد روم نشست بالا پایین کرد من که هیچی نمیفهمیدم برشگردوندم محکم تلنبه میزدم تا ته دیگه قشنگ گشاده گشاد شده بود کونش بعد 10 مین یبه زور به خودم فشار آوردم تا یه لحظه به اوج برسم ریختم تو همون کونش خوابیدم روش قول دادم به خودم دیگه اسپری نزنم مسخره ترین سکسم بود اصلا حال نداد ولی فک کنم شیوا حال کرده بود نا نداشت بلند شدم جمو جور کردم برگشتم خونه
قسمت 13 هم دیگه سکس واسم جذاب شده بود دوس داشتم تجربش کنم زیادتر هیجانی تر یه روز یه شماره غریب ز زد بم ج دادمسلام بفرمایین-سلام خوبی چطوری؟-ممنون شما؟-یه دوست... خلاصه کنم که من خام نشدمو نشستم با این حرف زدن اخرشم گفتم دیگه مزاحم نشو من زید دارم ک بعدش دیدم شیوا ز زد گفت عزیزم کجایی؟ خبری نیس ازت ج دادم: یکم مشغول درس خوندنم عزیزمبعدا فهمیدم میخواسته امتحانم کنه شمارمو داده بود به مژگان دوستشی هفته بعد خواستم برم پیشش واسه ی سکس دیگه دیگه داشت عادت میشد بعضی شبا واقعا شق درد میگرفتم آدم هاتیم دیگه ;) اون روز کلی ب خودم رسیدم و آماده شدم ز ک زدم بش گفت نمیشه گفتم یعنی چی گفت آخه مژگان اینجاست ضایس گفتم برو بابا ما میریم اتاق اون تو حال بمونهرا افتادم رسیدم قلبم میزد کلی سوال تو ذهنم بود چه شکلیه زشت نباشه کلی استرس گرفتم وقتی وارد شدم شیوا اومد جلو :سلام خسته نباشی بدو بیا تومن پریدم تو کفشمو در آوردم دست دادم بش وارد حال ک شدم دیدمش یکم قد بلندتر موهاش آزاد بود خرمایی بود انصافا قشنگ بود تو بر خورد اول اومد جلو با لبخند بم دست داد شیوا معرفیش کرد : اینم مژگان خانوم:-بله دیگه ایشون بودن پس مارو سرکار گذاشتنمژگان ک میخندید ج داد: به خدا به زور شیوا این کارو کردمشیوا: ااا مژگان تو نگفتی بیا امتحانش کن ؟-خب حالا تا دیگه بیشتر سوتی ندادین بریم بشینیم خسته شدمدر حالی ک میخندیدیم رفتیم نشستیم شیوا رفت نوشیدنی بیاره من روبرو مژگان نشستم یواشکی نگاش میکردم ی شلوار لی چسبون پوشیده بود ی مانتو لاغرم بود چشمو ابرو مشکی بود ناز بود عشقمم ک شلوارک چسبون پاش بود لاک قرمزم زده بود با ی تیشرت چسبون ک برآمدگی سینه هاش خود نمایی میکرد شیوا اومدو اب پرتغال آوردش خوردیم با اشاره گفتم بریم اتاق با خنده پاشدیم ک بریم مژگان گفت کار بد نکنینا با خنده-نترس ما از اوناش نیسیمبا خنده داخل اتاق شدیم ب محض این که درو بستم پرید بغلم لبای داغشو گذاشت رو لبام دستامو حلقه کردم دورش شروع کردم به مالیدن کونش هلش دادم رو تخت سریع خودمو لخت کردم جوراب سفید داشتم در نیاوردمش اونم لختش کردم ست مشکی پوشیده بود رفتم سراغ گردنش چقد احتیاج داشتم آب اولیم را افتاده بود رفتم سراغ گوشش وقتی لیس میزدم آه میکشید اروم سینه هاشو میمالیدم با دیدن مژگان حشری شده بودم همش فک میکردم اونه اومدم سینه هاشو کردم دهنم شروع ب خوردن هی دستو پا میزد از لذت چشاشو بسته بود هر از گاهی نگاه میکرد بم خ حال میداد چشای خمارشو میدیدم بعد رفتم سراغ کسش اونم خوردم اومدم نشستم رو سینش کیرمو کردم تو دهنش تو اون حالت ساک بزنه ی 5مین ساک زد واسم رفتم سراغ اصل کاری کونش کمی گشاد شده بود اما بازم ی دفه نمیشد بکنیش با کرم بازش کردم کیرمو گذاشتم فشار دادم تو ب محض داخل شدن ی آی بلند کشید ک فک کنم مژگان شنید داشت میلرزید از درد با کف دست شکممو نگه داشته بود ک هل ندم بعد چند مین شروع ب تلمبه زدن کردم مخصوصا محکم میکوبیدم شیوام دیگه تقریبا داد میزد دیگه مطمئنا مژگان شنیده بود منم واسه این ک بشنوه محکم میزدم خ حال میداد کون گوشتیو بزرگی داشت بلندش کردم سرپا بغلش کردم پاهاشو دور کمرم قلاب کردش تو اون حالتم کردم فوق العاده بود چون تا ته میرفت تو تا این ک لبه تخت رو شکم خوابید کردم تو کونش ابمو توش خالی کردم وااای لذت بود شاید بیشتر ب خاطر این ک یکی بیرون بود میدونست داریم سکس میکنیم یکم بغل هم دراز کشیدیم پاشدیم پوشیدیم رفتیم پیش مژگان ک گفت : چیکار کردین شیطونا با خنده میگفتشیوا خندید منم ج دادم فضولی موقوف یکم نشستیم حرف زدیم احساس میکردم مژگان هواسش به کیرمه شیوا اومد بلند شه گفت اوووی مژگان: اه اه ببین چیکارش کردی بیچاررو ک 3تایی زدیم زیر خنده اون روزم تموم شد
قسمت 14 هم مهسام که دیگه اس میداد بهم؛ازش خوشم اومده بود نمیدونم چ حسی بود اما ریزه میزه ی بانمکی بود مخصوصا صداش ک خ ناز بود رفته بود تو دلم از این طرفم شیوا رو دوس داشتم مونده بودم شیوا هیچی واسم کم نذاشته بود هر وقت گفتم اومد بیرون کلی سکس کردیم ولی این مهسا نمیدونم چی بود بد جور رفته بودم تو کفش نزدیکه 2 تا کوچه فاصلمون بود از اونطرفم از مژگان خوشم اومده بود شاید همه پسرام مثه من خوش اشتها باشن ی روز مهسا ز زد:-سلام خوبی؟ چطوریاشی؟-مرسی خانومی تو خوبی؟ کجایی؟-من اومدم دفتر بگیرم برگردم-میخوای بریم 5مین ی دور بزنیم؟-اوکی بیا...رفتم اونجا ی مانتو مشکی پوشیده بود با کفش و شلوار لی موهاشم یه وری انداخته بود رو صورتش گاهی اوقات جلو ی چششو میگرفت ی کم را رفتیم با هم -مهسا کی باید برگردی؟-10مین دیگه -خوبه راسی با اون دوستت کیه میری پیشش عصرا؟-اون مریم همکلاسیمه 4 ساله با همیم خلاصه یکم قدم زدیم تا دم خونشون تا رفت خونه شیوا ز زد:-سلام عزیزم خوبی؟کجایی؟-به به به سلام ب خانوم خودم اومده بودم از مهدی جزوه بگیرم خوبی؟ چ خبرا؟-خبر ک جناب عالی کاری کردی ک نمیتونم درست بشینم همش مژگان دستم میندازه (با خنده)- ا چی میگه مگه؟- ولش کن رسیدی خونه اس بده مواظب خودتم باش -چشم خدافظرسیدم خونه دم در مادرم:-کجا بودی؟درس نداری توبه همه باید ج میدادم اه ه ه-پیش مهدی بابا درسمم میخونم دیگه مگه تا حالا کم گرفتم؟ رفتم اتاقم ولو شدم رو تخت ک چه بلایی سرم داره میاد وجدانم میگفت چی کم داره شیوا؟ خوشگل نی ک هست مهربون نی ک هست باهاتم ک سکس میکنه نیازاتو برطرف میکنه حرفاتو گوش داده تا حالا ی نه ام نگفته چی نداره ک رفتی سراغ یکی دیگه؟از طرف دیگه اون فکر بده میومد سراغم نمیدونم چرا ولی دوس داشتم تجربه کنم ببینم اونم فرق داره یا همونه نمیدونم ولی خ ضعیف بودم راحت وا میدادم نمیدونم چ مرگم شده بود دوس داشتم با همه رفیق شم اما شیوا با هیچ احد الناسی رفیق نشه فک کنم نقطه مشترک ما پسراس تو همین فکرا بودم شیوا اس داد:-عزیزم رسیدی؟-آره فدات شم خ خستم-إلهی بمیرم چرا زندگیم-درسو اینا دیگه خانومم دلم واست تنگ شده-منم همینطور نفسم-راستی نگفتی مژگان چی میگفت؟-میگفت مگه چیکار کردین مگه چقد بوده شیوا ک منم گفتم بیچاره ببینی فرار میکنی هی مسخرم میکرد که آره جر خوردی پس میگفت امیر عربه؟ منم گفتم ن بابا تواما همینا دیگه-عجب بابا همچین حرف میزنی انگار غوله-دست کمیم نداره ناقلا به خودم افتخار میکردم تا ی شب ی شماره ناشناس بم اس داد:سلام خوبی؟ مژگانم ج دادم: سلام مرسی شما خوبی؟-مرسی راستش کارتون داشتم فقط اگه میشه شیوا نفهمه ناراحت میشه بدونه پ شما اس دادم -باشه بفرمایید-راستش شما پسری خواستم نظرتونو بدونم راجع ب ی چی چند وقته ی پسره مزاحمم میشه اذیت میکنه تو خونه انقد ز زده داداشم شک کرده چیکار کنم-تلشو بده من راستو ریستش میکنم فقط ی چیزی تل منو چطوری گیر آوردی-از گوشی شیوا کش رفتم واقعا مرسی جبران میکنم واستون این کلمه جبرانو ک شنیدم ی جوری شدم گفتم یعنی میشه؟!ز زدم ب یارو خلاصه هر جور بود گفتم دیگه مزاحم نشه گذشت اون روز تا اون روزی ک من خیانت کردم رسید اولین خیانتم همه بدبختیامم از اونجا شروع شد ی هفته بعد مهدی بم گفت ک آره قراره خانوادش برن شمال خونه خالیه مریمو ببره خونشون منم گیر دادم بگو مهسام بیاد اولش ناز میکرد میگفت مریم دوس نداره گفتم گه نخور ان نشو دیگه جور کن ...
قسمت 15 همبه مهسا اس دادم قضیه رو گفتم -میای دیگه خانومی؟-من ک میخوام بیام ولی آجیم میگه نهز زدم به مهسا گفتم گوشیو بده ابجیش :سلام خوبی؟ مریم خانوم بذار بیاد دیگه منم تنهام-سلام نه بچه س نمیخواد لازم نکردهکونکش حسادت میکردا مهسام از اونور میگفت میخوام بیامخلاصه خودمو گاییدم تا گفت باشه روز موعد رسید ساعتای 5 بود مهدی اس داد بیا به خودم رسیدم و رفتم پیشش ز اف اف و زدم و باز کرد رفتم بالا وارد خونه ک شدم با خنده گفتم:ای دیوس اونم خندید گفت صداتو بیار پایین -حاجی کی میان؟ -الان اس دادم میان(طبقه پایین بودن )-حاجی ما میریم اون اتاق شمام برین اون یکی-باشه حالا بذار بیان ک گوشیه مهدی ز خورد : باشه آروم بیاینا سریع با کفش بیاین تورفت درو باز کرد که دیدم 2 تاییشون پریدن تو مریم با صدای اروم با خنده گفت سلاااام چطورین؟من: ما که خوبیم این مهدیه که خوب نی شما باید خوبش کنی ک 4تایی خندیدیمو اونا رفتن اتاق مهدی مام رفتیم اتاق مامانشینا درم بستیم رفتم رو تخت نشستم ک مهسا گفت : امیر تو با کسی دوس نیسی؟-نه چطور-خواستم بدونم-حالا بیا پیشم بشین ببینمگوشیمم دراوردم ی آهنگ احساسی گذاشتم رفتیم تکیه دادیم به ته تخت من دستمو انداختم دور گردنش خیلی ریزه بود بعد با دستم بازوشو ناز میکردم با دست چپمم دستشو گرفته بودم با انگشت شصتم بازی میکردم باش وای بلند کرده بودم اما میترسیدم شروع کنم قبول نکنه من با شیوا قبلش بش اس میدادم که فلان کارو کنیم تا میکردیماینو هول کرده بودیم اون لحظه هواسم ب شیوا اصلا نبودآروم صورتشو چرخوندم به صورتم لبامو بردم سمتش آروم ی بوس گرفتمشروع کردیم به لب گرفتن از هم جانم چه لبی میگرفت ازم محکم داشت لبامو میکند خ حال داد زبونشو میچرخوند تو دهنم خ حال میداد شروع کردم از رو لباس به مالیدن سینه هاش مزه رژش بم حال میداد سینه هاش خوب بود البته از رو لباس اما نمیدونم چرا یه نیرویی میگفت چون باره اولشه زیاد پیش نرم وقت زیاده حالا ؛لب میگرفتیمو حال میکردیم حالت دراز کش شدیم من رفتم روش گردنشو لیس میزدم میخوردم مهسا واقعا حشری بود چون دستو پا زیاد میزد یه نیم ساعتی تو این وضع بودیم که مهدی صدا کرد منو رفتم بیرون دیدم دیوس لباس نداشت لخت بود -جانم عزیزم؟-مادرش ز زده باید برن -باشه الان جمع میکنیم در حال رفتن به اتاق خواستم اتاق بغلو دید بزنم که نشد رفتم گفتم به مهسا که با یه اه بلند شد و خودشو مرتب کرد رفت بیرون بعد با مریم رفتند من موندمو مهدی که گفتم:-دیوس چیکار کردی؟-هیچی باو یکم کشتی گرفتیم -در چه حدی بود؟-در حد پلی استیشن 1 خیلی ضعیفه که پس با خنده برا هم میگفتیم که گفت آره مالیدنو خوردن اونم خورده تا آبش اومده اومدم خونه مهسا بم اس داد :-خوش گذشت بت؟-آره عزیزم تو چی؟- خوب بود ولی کاری نکردیم که -وقت زیاده گلم -همش تقصیر توءه دیگه انقد لفتش دادیدهنم باز موند -چشم این سری جبران میکنم اون روزم تموم شد شیوا داشت واسم تکراری میشد ولی سکساش همیشه جذاب بود واسم هفته ها میگذشت یه پارکی بود دمه محلمون با مهسا میرفتیم اونجا اخرم لبو لب بازیو بمال بود مکان نبود وگرنه میکردمش ولی به اینم وابسته شده بودم اونم عاشقم شده بود یه روز بش گیر دادم که آره تو گوشیت اس پسر هست با کسی هستی یه دفه تو خیابون گوشیشو کوبوند تو دیوار گفت نیس اونا مزاحمن گوشی که له شد اینم تند از پیشم رفت موندم گوشیو نجات بدم یا برم دنبال مهسا که رفتم سراغ گوشی دیدم نابود شده بعدا رفتم یه 1200 براش گرفتم با یه خط ایرانسل دادم بش معذرتم خواستم یه روز مژگان اس داد باید ببینمت گفتم چی شده ج نداد ز زدم بش دیدم داره گریه میکنه گفتم خب چی شده گوشیو قطع کرد اس دادم آدرس بده بیام پیشت سریع حاضر شدم رفتم پیشش پارک طرشت همونجا که شیوا رو میدیدم به شیوا گفته بودم دارم میرم خونه عمم شاید نتونم اس بدم بت خلاصه رسیدمو اومد جلو دست داد کصافت لبای کلفتی داشت اصلیتش شمالی بود رسیدم بش یه مانتو آبی پوشیده بود با یه شلوار مشکی با کفش رو باز گفتم چی شده؟-امیرحسین من خیلی بدبختم دیدم دوباره زد زیر گریه گفتم گریه نکن خب بگو چی شده کمکت کنم-تو نمیتونی خدا مگه چیکار کردم خیلی نامرده گریه میکردا ترسیدم الان بیان شر شه رفتم یه اب گرفتم گفتم بیا بخور آروم که شدی واسم تعریف کن بعر ک آروم شد شروع کرد:-الان 2ساله با یکی رفیقم به اسم مهران خیلی همو دوس داشتیم من انقد بش اعتماد داشتم که حتی اجازه دادم باهم رابطه داشته باشیم حتی دیروزم داشتیم امروز به طور تصادفی تو خیابون با یه دختره دیگه دیدمش دست تو دست هم به اینجا ک رسید دوباره زد زیر گریه رو صندلی نشسته بودیم اینطوری که دیدمش گفتم اروم باش مژگان سرشو آروم گذاشت رو شونمو گریه میکرد حالا تو این گیرو دار مهسا مرتب میزنگید دستشو گذاشتم تو دستام گفتم بابا ناراحت نباش لیاقت نداشته این طوری کرده تو به این خوبی چطوری تونسته آخه-به خدا امیر دختره خ ضایه بود میدیدیش حالت بهم میخورد من نمیدونم چرا امیر یعنی من زشتم؟-تو قشنگترین دختر دنیایی دیگه ام ناراحت نباش اون تقاص کارشو میدهیکم آرومش کردم رفتیم یه چی خوردیم من بدبختم برگشتم انقد خسته بودم تا رسیدم رفتم رو تخت افتادم خوابم برد...
قسمت 16 هم بعد اون قضیه مژگان خیلی بم اس میداد از این طرفم همش با مهسا بیرون بودم هفته ای یه بارم رو کار شیوا بودم دیگه زیاد به شیوا محل نمیدادم نه ک ندما اون خیلی بیشتر محل میداد یه روز مژگان گفت میای بریم بیرون حالم خیلی بده گفتم کجا بریم ؟ گفت پارک ارم گفتم پس بذار به شیوام بگم 3 تایی بریم گفت نه دوتایی حالم بده با اون خوب نمیشه مونده بودم مژگان دوست صمیمیه شیوا بود گفتم باشه آماده شدم سریع راه تهرانو در پیش گرفتم و رسیدم پارک اونم اومد کسکش خیلی لبای خوردنی داشت خ باحال بود یه مانتو مشکیه تنگ که سینه هاش کم مونده بود بترکه معلوم بود گندس با یه شلوار لی چسبون که تنگ بود و از پشت کونشو عالی کرده بود بچه ها باور کنید کس شر نمینویسم عین حقیقتو میگم در ادامه من حتی سکس فامیلیم داشتم ک میرسیم یواش یواشرسیدم پیشش ک سلام داد منم ج دادم:-سلام خانومی باز که تو به فکرشی واسه چی خودتو اذیت میکنی؟-خب ازم سو استفاده کرده امیر با احساسم بازی شده میفهمی ؟دوبلره بغض کرد گفتم بیخیال رفتیم دوتا پف فیل گرفتیم مشغول خوردن بودیم گفتم تا کی وقت داری؟ گفت هستم حالاتک فرزند بود پدرم نداشت بعدا فهمیدم تو همین حوالیا گوشیم ز خورد مهسا بود:-سلام کجایی؟رفته بودم یه گوشه ای صدا نبود-خونه عزیزم چطور؟-تو خونه ای آره؟با لحن عصبانی میگفت -آره چطور؟اگه راست میگی از خونتون بزنگ بهمای داد عجب گیری داده بودا مژگانم اونور منتظرم بود سریع گعتم یه طرفس -اااا پس یه طرفس عیب نداره بزن کانال 5 بگو چی داره میده؟عجب گیری داده بودا دیگه موندم منم الکی عصبی شدم گفتم یعنی چی آخه این بچه بازیا بس کن دیگه اصلا نمیزنم خدافظ بابا قطع ک کردم گفتم این چرا بم شک کرده بود آخه اه تف به این شانسمژگان اومد جلو دید عصبی شدم گفت چی شده؟گفتم هیچی بابا از خونه بود بریم دیگه کم کم داشت تاریک میشد رفتیم یکم وسایل سوار شدیم عین این دختر بچه ها جیغ میزد شادی میکرد منم که میدیدم خوشحاله خوشحال بودم یه جا کیفش افتاد زمین اومد برداره مخصوصا جلوم دولا شد وایی چی میدیدم یه کون بزرگ جلوم سریع رومو کردم اونور که هواسم نیس مثلا آخرش رفتیم سوار چرخ و فلک شدیم خیلی جمعیت زیاد بود بعد 10 مین نوبت ما شد ما تو یه کوپه جدا نشستیم اومد کنارم نشست رفتیم بالا بم گفت چقد سرده نزدیک تر شدم بش دستمو انداختم دورش سویشرتمم در آوردم انداختم دورش حالا خودم سگ لرزه گرفته بودما فردین بازیم گل کرده بود یه دفه گفت امیر مرسیگفتم واسه چی؟ من سردم نیس گفت نه واسه همه چی واسه این که اومدی واسه این که خوشحالم کردی گفتم این چه حرفیه بابا وظیفه بود برگشت زل زد تو چشام دقیقا اون بالا بودیم یه دفه آروم لباشو گذاشت رو لبام شروع کرد به میک زدن باورم نمیشد من هیچ عکس العملی نشون ندادم تا سرشو آورد بالا یه دفه گفت معذرت روشو کرد اونور من ک کیرم بلند شده بود شکسته و بریده گفتم این چه حرفیه صورتشو برگردوندم سمت خودم این بار من رفتم سمت لباش رو ابرا بودم باورم نمیشد همینطوری لب میگرفتیم دستامو گرفته بود تو دستاش رسیدیم پایین صبر کردیم بره بالا دوباره لب گرفتیم دستمو برد گذاشت رو سینه هاش منم شروع کردم به مالیدن از رو مانتو هیچی نمیفهمیدم تا این که از زیر بردم تو وای چقد بزرگ بود بر عکس شیوا این خیلی بزرگ تر بود یکم مالیدم اما وقتمون تموم شد هم حال من بد بود هم حال اون اگه یه مکان اونجا بود جرش میدادم با کیر باد کرده و کس پف کرده پیاده شدیم یکم راه رفتیمو دیگه دیر بود باید برمیگشتم از هم خداحافظی کردیمو من برگشتمتو راه بم اس داد مرسی یکی از بهترین روزام بود باورم نمیشد بیای پیشممنم اس دادم به منم خوش گذشت من کاری نکردم ج داد عاشق لبات شدم خیلی داغ بود -مال تو ام همینطور مژگان ی وقت شیوا نفهمه-نه نمیفهمه خیالت راحت امیر یه چی بت بگم؟-بگو راحت باش -خیلی دوست دارم موندم دیگه چی بگم اس دادم منم همینطور همزمان به شیوام اس میدادم حالمو میپرسیدشب به مهسا اس دادم: چته تو دعوا داری باهام؟-برو همونجا که بودی بای-چی میگی رفته بودم خونه خالم خب نمیذاری جایی برم منم نگفتم بت خلاصه یکم کس لیسی کردمو آروم شد فرداش رفتم مدرسه یکی از بچه ها بود عین پنگوءن را میرفت معروف بود بچه باحالی بود بش گفتم مکان میخوامو این جور چیزا گفت من مادرم صبح میره مدرسه معلمه میخوای بیا تو کونم عروسی شد به مهسا گفتمو اونم یکم چس کردو okداد با هم رفتیم اونجا اول من وارد شدم ز زدم گفتم بیا بالا رفتیم بالا و خلاصه با دوستم خوش و بش کردم رفتیم اتاقش درو بستیم رفیقمم آهنگ گذاشت چقد با فرهنگ بود این پسر رفتیم رو تختش اون مانتوشو در آورد یه تاب صورتی داشت رفتم نزدیکش کیرم واقعا داشت میترکید خیلی سفید بود توله سگ عاشق پوستش بودم گوشیمم سایلنت کرده بودم مونده بودم چی بگم هی کس شر میگفتم چه خبر فلانتا تکیه دادم به سر تخت گفتم بیاد بغلم اومدو دراز شدیم یکم نازش کزدم صورتامون بهم نزدیک شدو شروع به لب گرفتن کردیم کس کش با این که سنی نداشت خوب لب میگرفت دس انداختم تو سینه هاش بمال بمال سینه هاش نسبت به قدش بزرگ بود وای از بالا که نگاه میکردم خیلی ناز بود ولی نمیدونم چرا روم نمیشد ادامه بدم اونم ناز میکرد مثلا دستمو میبردم سمت کسش پس میزد میگفت اینجا نه با هزار خایمالی گذاشت سینه هاشو بخورم یکم موقع خوردن هی سرشو میاورد بالا نگام میکرد نفس نفس میزد تا این که گفتش بسه منم ادامه ندادم یه ادکلنم زده بود ازش گرفتم که روش نوشته بود 212 سکسی جمعو جور کردیم برگشتیم اه این چندمین بار سیخ دارم بر میگردم
قسمت 17 همفرداش مژگان اس داد:-سلام عزیزم خوبی؟کجایی؟-سلام خانومی خونه ام خوبی؟-مرسی عصری تولد دوستمه میای یه جور پارتی ماننده من کسیو ندارم گفتم با تو برم رفتنش که دوس داشتم برم اما چنتا مشکل بود یک پیچوندن خونه که کار حضرت فیل بود وای پیچوندن مهسا که دهن آدم و سرویس میکرد هزارتا باید دلیل میاوردم به شیوا جونم چی بگم چند وقت بود زیاد گرم نمیگرفتن با شیوا اما اون مرتب شبا ز میزد به مژگان گفتم خبر میدم ز زدم به مهدی رفیقم:-چطوری کیری؟کجایی ؟-عوض سلامته ؟خاک بر سرت-یه دیقه گه نخور ببین چی میگم قراره برم مهمونی میخوام به خونوادم بگم مهدی میخواد باش درس کار کنم تو کله کیری ز میزنی میگی امشبو بیام خونتون اوکی؟-اووووه دیوس قرار کجا بدون من بری؟ای آدم تک خور-بعدا میام بت میگم دمت جیز این از خونه موند مهسا بش اس دادم:عزیزم خالم داره از مکه میاد داریم میریم فرودگاه اونجام آنتن نمیده اگه نتونستم ج بدم معذرت-یعنی چی کی گفته فرودگاه آنتن نمیده خوبشم میده امیر ز بزنم ج ندی وای به حالتنمیدونم چرا از این نیمچه حساب میبردم --ج که میدم دیوونه گفتم شاید آنتن نبود خلاصه اینم یه جوری گفتمو موند شیوا اون بیچاره اصلا احتیاجی به پیچوندن نداشت بم اعتماد داشت کاریم نداشت واقعا فوق العاده بود آخر هفته ام باش قرار داشتم خونه خواهرش خلاصه عصر بود که مهدی ز زدو از مادرم اجازه گرفت اوکی شد همه چی همه واسایلامو اتو مو و این جور کس شرارو گذاشتم تو کوله با چنتا کتاب رفتم خونه مهدینا اونجا آماده شم آخه ضایه بود دیگه اگه تو خونه میدیدن میگفتن مگه داری میری عروسیخلاصه آماده شدم ز زدم به مژگان آدرس گرفتم گفت بیا زعفرانیه...خدایا من تا حالا پامو اونجا نذاشته بودم شنیده بودم جای خ خوبیه اما تا حالا نرفتم یکم ترسیده بودم اما هیجان این که قرار تو یه مهمونی مختلط اونم با مژگان برم بالا بودمسیرو در پیش گرفتمو راه افتادم حالا بماند چه جاهاییو اشتباه رفتم با هزار زحمت رسیدم یه خونه ویلایی دوبلکس بود بود بزرگ واقعا بزرگ بود خونه ما حکم انباریشون بود در باز شدو داخل رفتم به اندازه ی ی ماشین راه وسط بود کناراش گل و درخت و گیاه بود فضاش واقعا دلنشین بود یکم تو حیاط اینور اونور و نگاه کردم که مژگان اومد تا دیدمش باورم نمیشد چی بگم آخه خیلی سکسی بود پوشیده بود که خط بالای سینه هاش معلوم بود با ساپورت موهاشم که درست کرده بود فکم خوردش به زمین دهنم باز مونده بود رسید بهم :-سلام خوش اومدی عزیزم منتظرت بودمیادمه به خدا اب گلومو جوری قورت دادم که خندش گرفت گفت چیه مگه آدم ندیدی ؟-دیدم اما انقدر خوشگل ندیدم -حالا بیا بریم بالا که همه منتظرنرفتیم وارد شدیم چقدر قشنگ بود تزیین خونه فوق العاده بود تا وارد شدم دیدم به به اینجا چ خبره بعضیا که اگه چیزی نمیپوشیدن سنگین تر بودن همین که میرفتیم جلو 2نفر اومدن جلو سلام و احوال پرسی مژگان رو کرد به دختره که آرایش فجیعیم کرده بود گفت: ایشون امیرحسین هستن دوست بنده امیر حسین جان اینم دوستم شهلاس تولد ایشونه این آقام دوستشه اسمش رامینهمنم تبریک گفتمو باهاشون دست دادم واقعا شهلا کس بود یه تیکه کس یه از این دامنه خدا اسمش چیه تا رونش بود مشکی پاهاشم لخت بود کونش که داشت میترکید توش خیلی خوب بود که یه دفه آهنگ گذاشتن دیگه یواش یواش داشت شروع میشد خیر سرم مثلا داشتم درس کار میکردم با مهدی رامین اومد جلو :-فابین با هم؟-آره اگه خدا قبول کنه -مژگان دختر خوبیه ها هواشو داشته باش --حتما یکم گپ زدیمو مژگان با چند نفر دختر پسر اومدن سمت ما با ظرفای گیلاس مژگان واسه منم آورده بود من که تا حالا مشروب نخورده بودم تو اون جمع ام نمیشد نخوری خ ضایه بود ته گیلاس ریخته بود داد دستم دور هم بودیم که سلامتی شروع شد مژگان در گوشم گفت بزنیم به سلامتیه لبات که امشب داغم کرده به خدا داشتم از شق درد میمردم چن وقتم بود سکسم نداشتم زده بود بالا لیوانارو بهم زدیمو برای اولین بار رفتم بالا چه مزه ای داشت خوشم نیومد به محض قورت دادن احساس کردم جیگرم آتیش گرفت آهنگ گذاشته بودن همه دیگه تقریبا وسط بودن رقص نورم گذاشته بودن هیچی معلوم نبود بدنایی معلوم بود مثه کرم میلولیدن به هم مژگان بازومو گرفت رفتیم وسط داغ کرده بودم سرم یه جورایی سنگین شده بود صدام که انقد بالا بود هیچی نمیشنیدم رفتیم وسط یکم رقصیدیم بعضی اوقات کمرشو لمس میکردم تو اون دشواریه دید یکیو دیدم دستشو گذاشته بود رو کون دختره فشار میداد دیگه حالم بد شده بود یه طرف دیگرو دیدم پسره داشت گردن دختررو میخورد منو مژگانم که دیگه تو بغل هم بودیم سرش رو شونم بود آروم میرقصیدیم این رقص نور فوق العاده بود بزور میتونستی کسیو ببینی سرشو بلند کرد یه جورایی مست شده بودم چنتا پیک رفته بودم بالا نگام کردو آروم لباشو گذاشت رو لبام منم همراهیش میکردم باور کنید دست خودم نبود اصلا مست بودم تو حال خودم نبودم گرمم شده بود خ حال میداد دستمو انداختم دورش آروم کونشو ناز کردم واااااای چقد نرم بود کیرم سیخ کرد لبمو ول کرد اومد در گوشم گفت دوست دارم امیر میخوام مال من باشی منم در گوشش گفتم منم دوست دارم وضعمون خراب بود گفت وایسا الان میام رفتم یه گوشه بقیرو تماشا میکردم همه بالا پایین بودن لب تو لب بمال بمال به وضع باحالی بود با دیدن این صحنه ها کیرم دیگه به مرز جنون کشیده شده بود مژگان اومد و دستمو گرفت گفت بیا دنبالم رفتیم طبقه بالا باورم نمیشد یعنی...رفتیم داخل یکی از اتاقا درو بست قفلش کرد هنوز تو شوک بودم یه تخت دو نفره اونجا بود صدا اون بالا کم بود رفتیم رو تخت نشستیم بم گفت:امیرحسین من تورو خیلی دوس دارم تو یجوری خواستنی هستی دلم میخواد بات باشم تو دوس داری؟من که اون لحظه فقط سکس میخواستم گفتم آره دوس دارم کی از تو بهتر-شیوا چی میشه پس؟-نمیدونم-بذار بعدا اونو حل میکنیم فعلا بیا خوش بگذرونیم پرید بغلم من رو تخت ولو شدم اون روم بود چقد این حرکت و دوس داشتم همیشه من رو شیوا میوفتادم این تازگی داشت واسم شروع کردیم به لب گرفتن وایی چه حالی میداد تو مستی بوی مشروب میداد دهنش اون بد تر از من داغ بود بلندم کرد سریع لباسمو در آورد منم اون لباس نازشو در آوردم یه سوتین بنفش توری پوشیده بود چنگ زدم به سینه هاش باورم نمیشد خیلی بزرگ و سفت بود عالی بود شروع کردم به مالیدن از پشتم در آوردمشون به محض دیدن خشکم زد بی نهایت زیبا بود عاشق سینه بودم بزرگ و سفت نوکشون صورتی بود افتادن به جون سینه هاش حالا من رو بودم شلوارمم در آوردم با انگشتم از رو ساپورت کسشو میمالیدم رفتم پایین رسیدم به ساپورتش کشیدم پایین در آوردمش یه شرت بنفش ست پاش بود اونم در آوردم چه بو عطریم میداد سرمو بردم بین پاهاش دیگه استاد شده بودم بلد بودم چیکار کنم واییییییی یه کس صورتی خوشگل یه لیس زدم خوشمزه بود شروع کردم به مک زدن مژگانم صداش بلند شده بود بعد 5 مین داد میزد خوبیش این بود صداش بیرون نمیرفت دیگه داشت جیغ میزد تا یه دفه بیحال شد اومدم بالا یه لب گرفتم ازش خوابوند منو شرت 7 یمو در آورد یه دفه با دیدنه کیرم گفت wow این چیه دیگه پس حق داشته شیوا کوفتش بشه امشب برا خودمه تا صبح مال منه آخ جون یه دفه حمله کرد به کیرم کرد دهنش نمیدونید وقتی از کیرم تعریف میکرد چه ذوقی میکردم حس غرور بم دست میداد با مهارت خاصی ساک میزد ملچ ملوچ میکرد بعد 5 مین بلند شد خوابندمش رو به شکم دم تخت میز لوازم آرایشی بود کرم و برداشتم نشستم پشتش تازه دقت میکردم عجب کووووووونی داشت کسکش سفیدو بزرگ ولی حالت دار ایروبیک میرفت تیکه بود با هزار بدبختی کونشو یکم گشاد کردم سر کیرمو بردم نزدیکش تا سرشو کردم تو جیغ زد واااااااااااااااااااااییییی آروووووودوم توروخدا پاااااااره شدم وای که چه حالی میداد هیشکی صدای ما رو نمیشنید صدا خیلی زیاد بود توش گم میشد جیغ میزدا منم که دیدم اینطوریه محکم تر فشار دادم دیگه داشت گریش در میومد جیغ میزد دست نگه داشتم تا آروم شه بعد 5 مین آروم آروم تلنبه زدنو شروع کردم مژگانم خیلی ناز آییییی وایییی میکرد تا محکم شروع کردم به تلنبه زدن ضربه میزدم محکم کونش میلرزید یه موج باحالی میداد مژگانم که دیگه جیغ میزد خ حال میدادکیرمو کشیدم بیرون من خوابیدم اومد نشست روم بالا پایین میکرد واسم اینم حال میداد هر از گاهی دستی به سینش میکشیدم با هر بالا پایین سینه هاش بالا پایین میرفت خیلی خوب بود عاللللیییی بود خوابوندمش رو تخت از جلو کردم تو کونش خلاصه بعد نیم ساعت گفتم آبم داره میاد پرید کیرمو کشید بیرون شروع به ساک زدن که داد زدم اووووومد همرو خورد چه حالیییییی داد یه سکس بینظیر کردیم
بعد سکس خوابید کنارم با سینه هام بازی میکرد منم موهاشو ناز میکردم از این که کرده بودمش حس افتخار بم دست میداد اما عذاب وجدان بدی گرفتم دیگه شب شده بود با معذرت خواهی برگشتم نتونستم بمونم اعصابم خورد بود من خیانت کرده بودم این همه مهربونی کرد بم شیوا اما من بد خراب کردم یه آزانس گرفتم برگشتم شبو خونه دوستم موندم پکر بودم مهسام کلی اس داده بود کجاییو این حرفا رفیقمم هی شوخی میکرد میگفت کیو زدی زمین اما اصلا اعصاب نداشتم فرداش شیوا بم ز زد :سلام آقایی کجایی خبری ازت نیس-ببخشید خانومی یکم درگیر بودم خوبی؟ -مرسی این پنجشنبه میای دیگه؟ آره فدات شم چرا نیام خوبم میام دلم یه ذره شده واست -آخ جون پس میبینمت دیگه خلاصه قرارو گذاشتیم بعدشم مژگان و مهسا ز زدنو روال عادی گذشت تا 5 شنبه شد و من بعد کلی تیپ زدنو درست کردن مو راه افتادم تو راه همش فک میکردم چیکار کنم خدا این بهم وابسته شده بدون من نمیتونه اگه بفهمه میشکنه خلاصه رسیدم به مجتمع و رفتم بالا درو زدم سریع پریدم تو اومد جلو از لپم یه بوس کرد دلش واسم تنگ شده بود معلوم بود یه ساپورت مشکی تنش بود با یه لباس حالت گل گلی داشت با نقشو نگارای قرمزو بنفش موهاشم بالایی بسته بود ساپورتشم اندازه 4 انگشت بالا بود که سفیدی پاش دیوونه میکرد آدمو تا رفتم تو دیدم مژگانم اونجاست اومد جلو دست داد هنگ کردخ بودم این دیگه چی میخواست دلم هری ریخت یه دفه یاد کس و کونش افتادم که افتاده بودم روش بالا پایین میکردم حالو احوال کردیمو رفتیم نشستیم رفت شربت بیاره که یه لحظه نگاه منو مژگان یکی شد یه چشمک بم زد من میترسیدم شیوا بفهمه خلاثه اومد و ما داشتیم میرفتیم اتاق که مژگان با تیکه گفت تو خسته نمیشی؟ منم گفتم داریم میریم بحرفیم با هم اونم گفت آره جون عممتیه استرسی گرفته بودم که نگو اون روز نفهمیدم چطور سکس کردم چون استرس داشتم کون شیوا معرکه بود امروز اولین عکس کونشو میذارم واستون تا ببینینو حال کنین که چه کونی داشت سکسو کردیمو بعد جیغ زدنای شیوا و اومدن آب من دیگه خلاص شدم ولی بعد سکس بدم میومد از شیوا نمیدونم چرا زده میشدم باش سرد برخورد میکردم میگفت چرا انقد سردی اما دلیلی نداشتم میگفتم اینطور نیس که میگی شاید اسلامم به خاطر همین میگه دوستی نکنید بذارید واسه ازدواج چه میدونم واللا