انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 13 از 14:  « پیشین  1  ...  11  12  13  14  پسین »

داستان از همه رنگ از همه جا


مرد

 
عشق با عسل

هوا چقدر سردِه !! بهش میگم بیا بریم تو ولی‌ وقتی‌ برگشتو تو چشام نگاه کرد می‌تونستم توش بخونم که دوس داره بشینِ دوس داره طلوع آفتابو ببینه . میشناسمش از خودش بهتر واسش یه پتو آوردم . میندازم روش ، نفس عمیقشو حس می‌کنم . عسلم خانومم دوست دارما سرما بخوری میمیرما . بازم ساکته فقط نگام می‌کنه . میترسم میترسم بغضش بترکه نمی‌خوام غرورش بشکنه . گلم آخه سرما بخوری من توانِ مریض داری ندارم . لبخند می‌زنه و باز برمیگرد به آفتاب نگاه می‌کنه . چقدر هوای عجیبیه کاش عسلم مثل خورشید دوباره نور و به زندگیم برمیگردوند . دیگه اون شادی قدیمی‌ توش نیست . مامانش تنهاش گذشته . مامانش دنیاش بود . رفتم کنارش نشستم سرشو گذشته رو شونم . شایان چرا مامان تنهام گذشت ؟ یعنی‌ فک میکرد دوسش ندارم که رفت ؟


- گلم مامان الان جاش خوبه بخدا , الان پیش باباِ تنها هم نیست . بابا تنها بود .
- بابام که زود رفت ، اصلا دیگه دوسشون ندارم . بغض صداش دیوونم می‌کنه . میدونستم نمیتونه دیگه تحمل کنه چشاش خیسه لبمو گذشتم رو لبشو آروم میبوسم از اعماق وجودم می‌خوام بدونه تنها نیست من همیشه هستم . اشکش میریزه رو صورتم .
- عسل شایان گریه کنی‌ میمیرم . طلوعم که دیدی بدو بدو بریم تو . انقدر سبکه که بغلش می‌کنم رو دستم می‌‌برمش سمت خونه . خوش میگذار دیگه ؟ نه که سبکی باید بغلتم کنم آره آره ؟
- وظیفته
- وظیفه تو چیه ؟ سکوت کرد . حرف بدی زدم می‌دونم شرایطش خوب نیست . بردمش تو اتاق گذاشتمش رو تخت میرم سمت پاکت سیگارم .
- شایان سیگار نکش ، تو رو خدا نمیتونم دیگه رفتن تورو تحمل کنم
- چشم . اومدم نشستم کنارش .
- بخواب کنارم می‌خوام حسّت کنم می‌خوام بفهمم تو رو دارم هنوز که تکیه کنم بهت . می‌خوابم نه کنارش روش می‌خوابم سنگینی‌ وزنمو دوس داره . لبشو آروم میخورم
- عشقم من همیشه اینجام .
- شایان.
- جانم ؟
- می‌شه لباسمو در بیاری ؟
- گلم بخدا بابت حرفی‌ که زدم شرمندم منظوری نداشتم .
- بخاطر حرف تو نیست خودم اینجوری می‌خوام . پاشدم از روش ، لباسمو در اوردم . اومدم کمکش کردم لباساشو در اورده .
- بخواب روم آقایی
- چشم . خوابیدم روش وای که لایه پاهاش چقدر داغه . خیلی‌ وقت ارضا نشدم . نمیتونم وقتی‌ عسلم ناراحته ارضا شم . لبمو میخوره ، می‌تونم دستشو روی تنم حس کنم . داغ کرده
- شایان بذارش تو .
- عسلم مطمئنی ؟
- آره . آروم فشار میدم . هنوز مس روز اول تنگ و خیسه .
- آخ آخ وای چقدر لذت داره تو رو داشتن .
- شایان کسم توش آتیش ، خاموشش نمیکنی‌ ؟
- چرا گلم آه چرا . آروم می‌کنمش نمی‌خوام دردی احساس کنه . سینه‌های گردشو میخورمو نکشنو گاز میگیرم .
- وای عسل عسل چقدر تو خوبی‌ .
- آخ شایان ادامه بده ادامه بده . از لرزشش معلومه می‌خواد ارضا شه . چقدر صحنهٔ قشنگی‌ وقتی‌ کل تنش میلرزه . می‌تونم حس کنم داخل کوسش چقدر داغ شد . می‌خوام از توش در بیارم ولی‌ پاهاشو قفل کرده دورم .
- ادامه بده گلم آبتو بریز که آتیشش خاموش شه .
- چشم عسل چشم . کامل تو بغلمه . دیگه دارم تموم می‌کنم . وای که بهترین لحظه‌های زندگیم لحظه‌های ارضا شدن پیش عسلمه .
- اومد گلم .
- هیسسسس می‌دونم فقط تکون نخور . دم گوشش آروم زمزمه می‌کنم
- عسل عاشقتم ، می‌میرم واست ، یه دنیا میخوامت . میبوستم ، دیگه باید بلند شم از روش .
- شایان خیلی‌ دوست دارم مرسی‌ که هستی‌ .
- من همیشه هستم .
- شایان دلم واسه مامان بابا تنگ شده .
- پاشو گلم برو حموم لباسهاتو بپوش میریم دیدنشون .
- می‌شه گل بخریم ؟
- آره عشقم گلم می‌خریم خرما هم می‌بریم حتما . باز میاد تو بغلم .
- شایان ما همیشه با همیم ؟
- آره تا دنیا دنیاس . از همگی‌ معذرت می‌خوام برای نگرش بدم . نظرتون برام مهمه . اگه لایق دونستید باز راجعبه این ۲ تا شخصیت یا شخصیتای اطرافشون مینویسم ...
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
حال کردن با دختر مساژور

سلام . متین هستم ۲۴ ساله فعلآ به دبی زندگی میکنم . میخواهم که داستان واقعی خود را برای شما بنویسم.

همه میدونن که هوای دبی خیلی گرمه . یه روز جمعه بود تو خونه خسته شدم گفتم برم بیرون . از بسکه تو سنتر و سینما رفته بودم دلم نمیخواست برم . با خود گفتم کجا برم تو فکر بودم همینجوری رانندگی میکردم که چشمم به تابلو مساژ خونه افتاد . موتر را تو پارکینگش پارک کردم و رفتم داخل

گفتم میخوام مساژ بدم خودمو . دختره تایلندی بود . لیست نرخ های مساژ را آورد یک ساعت مساژ با روغن ۲۰۰ درهم را انتخاب کردم . من را به اطاق رهنمایی کرد گفت چند دقیقه منتظر بمانید تا نفر بیاد

اولین بارم بود که مساژ میرفتم . تک تک در شد . گفتم بفرماید یه دختر تایلندی وارد شد گفت لطفآ لباسهایت را در بیار من هم لخت شدم به جز یه نیکر و خوابیدم .

دختره هم شروع به مساژ کرد . اولین بارم بود که دست دختر به بدم میخورد یه حس عجیبی داشتم تقریبآ ۱۰ دقیقه مساژ کرد بعد گفت میشه نیکر شما را در بیارم . من باورم نمیشد که لخت لخت میشم . تو یه خونه با یه دختر تنها . گفتم آره . نیکرم را در آورد و باز هم به مساژ دادن ادامه داد . وقتی دستانش به کونم میرسید و پاینتر میرفت انگشتانش به تخمکام میخورد خیلی خوشم میومد . راست راست کرده بودم . بعد از نیم ساعت برام گفت حالا به پشت بخواب .

من هم به پشت خوابیدم . کیرم راست شده بود . کمی خجالت میکشیدم از انگشتان پاهام مساژ میداد و همینجوری میومد بالا من خیلی حشری شده بودم آروم دستم را بردم به طرف کونش . کونش را دست میزدم هیج عکسالعملی از خود نشون نداد من هم کونش را فشار میدادم خیلی حال میداد و اون داشت منو مساژ میکرد

یه بار دختره خندید و گفت میخای مساژ سکس منم که خیلی دوست داشتم گفتم آره . گفت ۱۰۰ درهم . من هم بدون اینکه چیزی بگم خیستم و ۱۰۰ درهم براش دادم .

دختره خودش را برام آزاد گزاشت . من تا توانیستم سینه هاش را خوردم کون و کوسش را فشار میدادم و او با کیرم بازی میکرد و برام حال میداد خیلی حال کردم . گفتم میخوام بکنمت . گفت نه تنها مساژ

در اخیر برام یه ساک حسابی زد . همه آبم رو خالی کرد

من هم رفتم یه دوش گرفتم و لباسامو پوشیدم . ازم تشکری کرد
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
ماجرای من و داییم با عاطفه

سلام به همه دوستای خوبم من امیرارسلان17ساله از شهرکردم داستانی که مینویسم مربوط میشه به سه روز پیش امروز31شهریوره.من یه دایی دارم اسمش حسینه خیلی باحاله19سالشه سربازی میره بعضی شبا میاد خونمون.یه شب با هم بودیم بهم گفت امیر کاش یه دختر پیدا میشد میبردیم میکردیمش دلم حال میخواد بهش گفتم گیر نمیاد که.بهم گفت اینترنت داری گفتم آره گفت بیا بریم تو چتروم دختر پیدا کنیم داشتم گوگلو باز میکردم توش بنویسم آدرسه چتو سرچ کنه به ذهنم اومد بنویسم سایت دوستیابی ما یه سایت دوستیابی پیدا کردیم سایتش جوریه که میتونی شماره تلفنتو بذاری توش بعد اگه یه دختر خواست باهات دوست بشه شماره خودمو داییمو گذاشتم

چند روز بعد یه نفر به گوشیم اس داد گفت بهم پنج هزار شارژبده تا باهات دوست بشم البته قبلش چند نفر همینطوری اس دادن اما پسر بودن جای دختر اومده بودن شارژ بکشن.بهش گفتم چند سالته چیزی نگفت آخر شب بود که زنگ زد خوابم میومد با صدای خواب زده گفتم بله گفت سلام منم(همون دختره)گفتم چرا این موقع شب زنگ زدی گفت خوابم نمیبره بیا منو بکن گفتم اینجا نیستی وگرنه میکردمت گفت احمق سکس تلفنی میخوام منم پشت گوشی باهاش سکس کردم فردا شبش به داییم گفتم داییم شمارشو ازم گرفت بهش گفت کجایی گفت اصفهان گفت چندسالته گفت27گفت چقدر میگیری بدی خندید گفت کی حالا داد که نرخ تعیین میکنی آخرسر گفت 400 تومن بده از کون بکن.با هزار بدبختی کردیمش180تومن.بعد بهش گفتیم روز جمعه با دوستاش بیان برای تفریح کنار رودخونه زاینده زود آخه اصفهان به زاینده رود نزدیکه تو یه باغ که مال بابای داییمه قرار گذاشتیم

روز جمعه ساعت10صبح.جمعه شب خواستیم راه بیفتیم بابام بیدار شد گفت کجا میرید گفتم میرم با دایی روستا شنبه صبح میام قبول کرد.با ماشین بابام رفتیم رسیدیم باغ اونا اومده بودن عاطفه بود با یه پسر کوچیک12 13ساله با یه زنه30ساله سلامو احوال پرسی کردیم رفتیم تو پسر کوچولوهه رفت تو رودخونه بازی منو داییمو عاطفه و اون زن30 ساله که اسمش زهرا بود نشسته بودیم زهرا گفت حالا ما رو کشیدید اینجا خرابمون کنید داییم خندید گفت همینه که هست عاطفه گفت نصف پولا بده تا بریم سکس داییم گفت هر وقت کیرم خورد به کونت میدم ناچار قبول کرد رفتیم تو یه آلاچیق چوبی عاطفه شلوارشو تا زانو کشید پایین گفت بیا بکن داییم گفت نه همه رو در بیار عاطفه گفت سرده ولی درآورد داییم کیرشو کرد تو کونش خشک بود عاطفه هی میگفت اوه اوه اوه منم سینه هاشو میمالیدم وای چه لذتی داشت سینه هاش نرمو کوچیک بود کسشو دست زدم وای جنسش خاص بود یه چیز تصوری نیست عجیبه داشتیم حال میومدیم یهو یکی داد زد اووووووی خانوم داری چیکار میکنی منو داییم مثل فشنگ فرار میکردیم عاطفه میدوید زهرا از اون بدتر پسر کوچولوهه گریش گرفته بو رفتن تو ماشین پشت سر ما میومدن با داییم گفتم نگه دار بازم حال کنیم باهاشون گفت ولشون کن اینجا خطر داره یهو دیدی گرفتنمون همون حالی هم که کردیم کافی بود بهتره فرار کنیم پولشونم ندیم پشت سرمون میومدن که عباله یهو پیچید تو جاده کناری میرفت واسه پل زمانخان اما اونا نتونستن بیاد وقتی هم که سرته کردن ما دور شدیم بعد رفتیم ایستگاه تفریهی ناهار زدیم رسیدیم خونه همینطور اس میومد از عاطفه که چرا پول ندادید خیلی فوش میداد ولی دیگه خر از پل گشت...


نوشته: امیر ارسلان
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
سکس با زن رویاهام


یه روز تو فصل زمستون که داشتم میرفتم سر کار یه خانم رو دیدم که خیلی خوشگل بود پیش خودم گفتم یعنی میشه یه روز یه زنی بگیرم مثل این خانوم همه چیی تموم؟بعد پیش خودم فکر کردم که نه بابا من که از این شانسا ندارم.بعد بهرانندگی ادامه دادم دقتی داشتم میفرفتم تو اتاقم رییسم صدام کرد.پیش خودم گفتم وای دوباره میخواد یه کار سنگین بهم بده.برگشتم سمتش که با تعجب همون خانومه رو دیدم ، جا خوردم ولی هیچ واکنشی نشون ندادم.بعد گفتم بله با من کاری داشتید؟ رییس هم گفت این خانوم همکار جدیده تو هست. ( انگار اینقدر ها هم بد شانس نبودم ) خوب راستی بگم که من مشاور مالی شرکتم و تو شرکتی کار میکنم که کارش ساخت و ساز ظروف و لوازم خانگی هست.خوب به رییس در گوشی گفتم خوب به من چه ربطی داره و آن هم گفت که میاد تو اطاق من و به عنوان منشی من و مدیر بسته بندی کار میکنه. چون که مدیر بسته بندی و من تو یک اتاقیم. منم راهنماییش کردم به سمت اتاق .و ازش خواستم خودشو معرفی کنه و از خودش بگه . بعد گفت که اسمش فرناز هست و دانشجوی سال آخر مدیریت هست و برای این که پایانامشو بنویسه اومده تو این شرکت.و... 3 ماه از ورودش به شرکت گذشت و بعدا فهمیدم که پدر و مادرش تو یه پرواز به دلیل خراب شدن موتور های هواپیما مردن و با عموش زندگی میکنه.یه روز که شیفتمون تموم شد ازش خواستم که با هم بریم یه سینما . و اون هم با بی قبول کرد.بعد از این که رفتیم سینما گفت که میشه من فیلم رو انتخاب کنم? من هم گفتم باشه. بعد با تعجب دیدم یه فیلم ترسناک انتخاب کرد. خخخخخخخخخخ. بهش نیومد که از این فیلم ها خوشش بیاد . خلاصه بعد فیلم ازم تشکر کرد و داشت میرفتم که گفتم میشه برسونمت؟ آن هم گفت نه خودم میرم . من هم زیاد اصرار نکردم.

دو هفته گذشت که دوباره ازش خواستم که با هم بریم رستوران .این دفعه با بی میلی جواب نداد خوشحال شدم گفت باشه بعد که رفتیم رستوران و شام خوردیم بهم گفت که دیر شده و باید بره خونشون بع بهش گفتم که میشه برسونمت؟اونهم گفت باشه و بعد رسوندمش خونشون و منتظر موندم تا بره تو ولی هرچی در زد کسی باز نکرد تا این که مجبور شدم براش قلاب بگیرم و بره بالا یک بساتی بود که اگه میدید خودتون میگرفت.به هر زحمتی بود رفت اونور و در رو باز کرد بعد هم رفتیم تو و....... با تعجب گفتم اوه اوه اوه اوه فکر کنم خونتون و دزد زده بعد با خنده گفت که نه بابا احتمالا عموش دیر شده بوده مجبور شده خونه رو بریده به هم بعد بهش گفتم مگه عموت چکارست؟ گفت خلبانه!!! پیش خودم گفتم عجیبا غریبا( یه کلمه که ساخت خودم هست ) خلاصه گفتم که پس من برم ولی گفت که میشه پیشم بمون. من جا خوردم و گفتم اگه عموت بیاد ممکنه دعوامون کنه واز این حرفا بعد اون گفت که نه نگران نباش حالا حالا ها نمیاد . من هم قبول کردم و شب موندم اونجا. پیش خودم گفتم عجب شانسی دارم من .من حتی فکر نمیکردم که باهاش برخورد داشته باشم چه برسه به رابطه جنسی. خب تا 12، 1 شب نگاه کردیم و بعد هم خوابیدیم ساعت شاید 2یا 3 بود که به فکر این افتادم که من که تا اینجا اومدم، پس چرا این فرصت رو از دست بدم . قبلش بگم که هردومون رو یه تخت دو نفره خوابیده بودیم.دستمو گذاشتم دور کمرش که یکهو لرزید گفتم خداحافظ رویا های شیرین .وقتی برگشت خواستم بگم ببخشید که یکهو لبش گذاشت رو لبم و اولش خیلی شوکه شدم ولی بعد ادامه دادم به انجام کارم به یه مدت شروع کرم یه مکیدن گردنش. بعد هم یه گاز کوچولو از گوشش گرفتم که یه جیغ کوتاه و خفیف زد خیلی تحریم کرد کریم از جاده میآورد ازبس سیخ شده بود .بعد لباسشو در آوردم و شروع کردم به لیسیدن شکمش .داشت عین موبایل ویبره میرفت خخخ. بعد که داشتم به لیسیدن ادامه میدادم شروع کرد به در آوردن لباسام .بعد به شوخی گفتم خجالت بکش. به من تجاوز میکنی؟ حسابتو میرسم. همه لباسامون به جز شلوار و شرت در آوردم. وبعد هم سوتی نشو باز کردم یک سینه هایی داشت تقریبا 37 ولی خیلی خوشگل بودن شروع کردم به خوردنشان ویکم هم باهاشون بازی کردم .بعد رسیدم به شرتش و درش آوردم .یک کسی داشت که اگه میدیدین دلتون نمیخواست ولش کنید. بعد بهم گفت که میشه درش بیاری؟ گفتم باشه.بعد شلوار و شر تو در آوردم .بعد یک راست گرفتش دستش و گفت خوبه.( جهت اطلاع بگم کیرم تقریبا 14سانته )بعد نوکش یکم لیس زد بعد کم کم همشو خورد. بعد یه 20، 30 دقیقه گفتم بسه . درش آوردم و خواستم که بکنم تو کسش. بعد یهو گفت که نه درد داره گفتم نگران نباش دراستش میکنم. اول دو تا انگشتم کردم تو سوراخش که ببینم پرده داره یا نه. بعد کیرم آروم گذاشتم دم کسش. یکم کردم تو که یه جیغ نسبتا بلند زد.گفتم یواش تر بعد آروم آروم هی در مشاور دم هی میکردم تو تا جا باز کنه بعد یکم دیگه آخ و اوخش کم شد بعد کیرم در آوردم و تا ته کردم تو یک جیغی کشید که اش کش در اومد یکم مو هاشو نوازش کردم بعد گفتم ببخشید من عذر خواهی میکنم. بعد شروع کردم به تلمبه زدن و سرعتم رو بیشتر و بیشتر کرم که یکهو لرسید ارضا شد و من هم داشتم ارزا میشدم که بهش گفت بریزم توش؟ گفت نههههههههه نیریزی ها !! بعد هم کیرم و در آوردم و همه آبم رو خالی کردم رو شکمش.بعد هم با یه حالت گیج و منگ خوابیدم پیشش.بوسیدم و بعد بهش گفتم دیوونتم فرناز.بعد از دو ماه هم با هم ازدواج کردیم و یه خونه یه و مجلل خریدیم و توش زندگی کردیم. یاداوری:همه ی این نوشته ها داستان است وفقط ساخته ذهن در هم ریخته منه.باور کنید بار اولمه که با موبایل داستان تایپ میکنم.پس اگه غلط املایی داشت ببخشید مال فرهنگ لغت موبایله


نوشته:‌ نویسنده تنها
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
خیلی‌ راحت گولم زدنتجاوز

سلام

من 15 سالمه و قبلا فقط سه تا دوست پسر داشتم که يا سکس ميخواستن يا با صد تا بودن واسه همين منم ديگه خيلى وقت بود با کسى دوست نشدم و از پسرا دورى ميکردم.واسه همين يه مدتى تنها بودم ولى همه بچه ها ي مدرسه يکيو داشتن و هى باشون پز ميدادن. يه روز با دوستام رفته بوديم همشون باز داشتن با بى افاشون پز ميدادن که فلان رستوران بردنشون و چه کادوهايى براشون گرفتن و هى قربون صدقه شون ميرفتن منم خيلى احساس کمبود ميکردم رو نيمکت پارک نشسته بوديم ايندفه نوبت من بود سمبوسه بخرم وقتى پا شدم از بغل پياده رو داشتم ميرفتم طرف مغازه که يه پژو مشکى کنارم با سرعت کم راه افتاد.شیشه اش پايين بود و هى ميگفت خانوم؟ببخشيد؟عزيزم؟ با خودم گفتم چه با شخصيته يه لحظه تو ماشينو نگاه کردم ديدمش خيلى خوشکلو جذاب بود صورتش خوش فرم بود و ته ريش داشت منم خجالت کشيدم و هول کردم و تند تند رفتم رسيدم مغازه داشتم برميگشتم يه پسر قد بلند بود کنار راه گفت عزيزم؟نگاش کردم ديدم همونه کنارم با فاصله ميومد منم رفتم طرف يه جاى خلوت تا اونم بياد رسيديم بم شمارشو داد...



چند روز گذشت و من خيلى ازش خوشم اومد اسمش فرزاد بود بيست و چهار سالش بود دانشجوى کامپيوتر بود يه کافينتم داشت کم کم باش ميرفتم سر قرارى کوچيک و حرفامون رمانتيک شده بود و من هى بيشتر بش وابسته ميشدم ديگه منم يکيو داشتم که تو مدرسه ازش حرف بزنم خيلى مهربون و با ادب بود و کلى چيز برام ميخريد اولا اون فقط دنبالم بود ولى ديگه بعد از يه مدت منم انقد بش وابسته شدم که حتى درسم نميتونستم بخونم همه ى زندگيم شده بود فرزاد حتى يه جورايى حس ميکردم مث بابامه چون خيلى حاليش بود و مهربون بود .يه روز بعد مدرسه مامانمو پيچونده بودم که کلاس فوق داريم و فرزاد اومد دنبالم منو برد کافينتش تا با هم راحت باشيم سر ظهر بود کافينتشو بسته بود فقط ما توش بوديم يخورده باهم حرف زديم هى بوسم ميکرد و قلقلکم ميداد تا بعدش يه پسرى که از فرزاد جوونتر ميزد اومد تو فرزاد گف اومده چنتا سيستمو تعمير کنه زود ميره منم رفته بودم تو اتاق پشت ميزا بعد که اومدم بيرون ديدم در قفله در محافظ اهنى روهم بستن.



خيلى ترسيدم به فرزاد نگاه کردم يه لبخند زد و گفت جوون بعد اون يکى پسره از اون سر خنديد کلا گيج شده بودم نميدونستم چه خبره يدفه فرزاد سريع اومد منو گرفت دستامو محکم پشتم نگه داشت و اون يکى پسره يه پارچه چپوند تو دهنم روشم چسب زد فرزاد گذاشتم روى ميز بزرگه پاهام از لبش اويزون بود فرزاد به اون پسره گفت زود بيا بگيرش اونم اومد بالاسرم و دستامو محکم گرفت بالا سرم فرزادم اومد پاهامو گرفت همش داشتم دست و پا ميزدم و لگد ميزدم ميخواستم جيغ بزنم ولى هيچ صدايى جز ناله بيرون نميومد با التماس به فرزاد نگاه ميکردم تا شايد دلش واسم به رحم بياد ولى افتاد روم و همه ى صورتمو ليس زد اصن نميتونستم باور کنم اون يکى پسره هى ميخنديد و قهقهه ميزد فرزاد اصن حرف نميزد فقط تند تند نفس نفس ميزد اومد پايينتر رسيد به گردنم کل صورت و گردنم خيس شده بود تند و محکم گردنمو ساک ميزد باز اومد پايينتر داشت ميرسيد به سينه هام زود مانتومو گرفت از وسط جرش داد بعدم تاپ و سوتينمو باهم زد بالا بعدش برا اولين بار حرف زد و با خنده گفت آخه ممه هم ندارى جوجو اون يکيم گفت جوووون حالم داشت به هم ميخورد انقد اشک ريخته بودم که ديگه چشام از بين اشکا تار ميديد



هى تکون تکون ميخوردم نه ميتونستم دست و پا بزنم نه ميتونستم بلند شم فقط اونجا خوابونده بودنم فرزاد سرشو برد پايين و سينمو کردتو دهنش اون يکيم با دست ميماليد چشمامو بستم نميخواستم اينارو ببينم بعد دستاشو برد دور کمرم اومد بالا ديدم عرق از سر و روش ميريزه اون پسره بم گفت توله سگ در چه حالى فرزادم بش گفت دخترمو ازيت نکن سعيد حالا واسش يه چيز خيلى خوب دارم سعيدم بش گف زود لفتش نده انقد فرزادم زيپ شلوارمو کشيد پايين انقد لگد زدم و دستام کشيدم سعيد عربده کشيد بتمرگ تخمى فرزادم يه سيلى محکم خوابوند تو گوشم که سرم يه متر پرت شد اونطرف بم گفت چيکار ميخواى بکنى بچه کونى جم بخورى لهت ميکنم بعد سريع شلوارو شرتمو باهم کشيد پايين چشامو بستم تو دلم گفتم کاش الان بميرم سعيد گفت بکن ديگه يهو کير سفت و گندشو وسطم حس کردم با دستش جاشو درست کردو يدفه دادش تو. کل بدنم سفت شد دردش داشت ميکشتم انگار ىهو بم شوک دادن اروم بردش عقب و جلو داشتم بيهوش ميشدم گفت سعيد چه تنگه سعيدم گف بدو يه ساعته تو فقط روشى هى تو دلم ميگفتم همش خوابه الان بيدار ميشم ميبينم همش خوابه صداى اه و اوفش داشت اتاقو پر ميکرد و حرکاتشو خيلى تند کرد يخورده که گذشت ديگه از هوش رفتم هيچى يادم نيست فقط يادم وقتى به هوش اومدم اونجام داشت از درد ميپوکيد نميتونستم تکون بخورم جفتشون بالا سرم بودن فرزاد گف اخى جنده شدى؟ چه حسى دارى کير دوتا مرد گنده رفت تو کست؟ تا حالا زنمم اينجورى نکرده بودم



سعيد گوشيشو اورد جلوم کلى عکس نشونم داد که لخت ازم گرفته بودن بم گفت اگه به کسى بگم کل اينترنتو با اين پر ميکنه حتى ديگه تو چشام اشک نبود تا گريه کنم فرزاد بم گفت جنده کوچولو پاشو ديگه برو خونتون به خودم نگاه کردم ديدم رو شکمم پر ابشونه ارزو کردم کاش مرده بودم فرزاد خودش لباسامو بم پوشوند حتى نميتونستم پاشم از در پشت پاساژ گذاشتنم تو ماشين هوا تاريک شده بود کوچه ى کنار خونمون پيادم کردن نميتونستم راه برم به مامانم گفتم رفتم خونه الميرا تو راه خوردم زمين ديگه ميترسيدم تنها برم بيرون خيليم ازون موقع تاحالا افسرده شدم عمرا يادم نميره اينو به هيچکس تا حالا نگفتم چون هرکى بفهمه پرده ندارم بم ميگه جنده ديگه از هرچه مرده حتى از باباى خودمم متنفرم.من بعضی‌ وقتا حشری میشم و دل‌م کیر میخواد اما احساس تنفر شدید هم دارم. می‌خوام از همه مردا انتقام بگیرم، اول با عاشق کردن و کس دادن بهشون بعدشم با اذیت کردنشون. شاید بهم بگیم جنده ولی اگه اینکارم نکنم می‌میرم.



نوشته: ؟
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
سکسی که نمایانگر عشقمان بود

با سلام به دوستان عزیز من اولین باره می نویسم این یک خاطره واقعی از سکس من و همسرم البته قبل از عقد مونه.فقط اگر مشکل نگارش داشت ببخشید. اسم من کیارشه و اسم همسرم رویاست. من 23 سالمه و رویا 20. ما تو محل کار باهم آشنا شدیم من تو کرج مرکز شهر یه بوتیک دستم بود رویا پشت کنکور بود و میخواست تا مشخص شدن نتیجه جایی مشغول بشه. چون لاغر بود و خیلی ساده بود هیچ بوتیکی نخواستنش ولی من استخدامش کردم بعد از چند روز دیدم داره گریه میکنه.علت رو پرسیدم و با اصرار از یک شکست باخبر شدم. پسره با سوءاستفاده از احساسات رویا اونو به هم بستری کشونده بود و بعد از اینکه براش تکراری شده بود ترکش کرده بود من زیاد باهاش حرف میزدم و کم کم اوضاع روحیش بهتر شد تا نفهمیدم چی شد که بهش دل بستم وقتی بهش گفتم گریه کرد و گفت به زمان نیاز داره، مدام سعی میکردم لبخند رو لباش بیارم انصافاً لبخندش فوق العادل زیبا بود.بالاخره قبول کرد ولی متاسفانه به خاطر سادگیش صاب کارم اخراجش کرد، هر روز بیرون میافتیم دفه اول که آمدم بوسش کنم روشو برگردوند اما دو روز بعد اولین بوسمون اتفاق افتاد. دیگه هیجان برای ازدواج تو دل جفتمون موج میزد تو سفره خونه دوستم که ظهرا کسی تو لژش نبود بعد از چند دقیقه لب بازی دستمو گذاشتم رو سینش خیلی خجالت کشید وقتی دستمو از بالای مانتوش بردم تو سوتینش بدجور استرس گرفت و یه مقدار امتناع کرد اون میترسید که واسه منم تکراری بشه، براش سوگند خوردم که تا آخر عمر عاشقش میمونم بعد از چند روز با یه تور رفتیم فیروز کوه بهش گفتم اگر بهم اعتماد داره فردا بعد از تور بریم خونه من چون میخواستم ی بار بدون استرس باهاش عشق بازی کنم و رویا اول خیلی مخالف بود بعد راضی شد اما قول گرفت سکس نکنیم بعد از تور رفتیم خونه من که یک زیرزمین چهل متری بود. اول یه چیزی درست کردم خوردیم دیگه طاقت نداشتم تو آغوشم اوردمش و با بوسه های اروم شروع کردم عشق،شهوت،هیجان تو وجودمون مملو بود زبونمونو تو دهن هم میکردیم و لاله ی گوششو خوردم نفس جفتمون به شمارش افتاده بود رویا یه تونیک قرمز با شلوار جین تنش بود دستمو انداختم تو لباسش و سینشو درآوردم و شروع کردم به خوردن سینه هاش و با زبونم با نوکش بازی میکردم، جفتمون داشتیم به اوج میرسیدیم شلوارشو درآوردم رنگش سرخ شده بود دستمو گذاشتم رو کسش و مالیدم عشق و شهوت ترکیب جالبی شده بود خودم لباسامو درآوردم حالا شورتشو درآوردم پاهاشو جمع کرد از گردن شروع کردم به بوس کردن تا به کسش رسیدم برعکس اکثر دخترا بوی خیلی خوبی میداد شروع کردم به خوردن با زبونم با چوچولش بازی میکردم که ناگهان با لرزش و ناله ارضا شد چون قبلا گفته بود از ساک زدن خوشش نمیاد منم ازش نخواستم اما دیگه سکس رو جفتمون میخواستیم،روش خوابیدم و اروم سره کیرمو گذاشتم رو کسش و اروم کردم تو خیلی داغ بود من چند سال قبل سکس داشتم ولی از پشت فقط با یه نفر که نتیجش یه شکست عشقی بود کم کم ناله های جفتمون رفت بالا کیرمو کشیدم بیرون دراز کشیدم حالا رویا روم بود ده دقه به این شکل بالا پایین کرد بعد رو زانو نشوندمش و سگی کردم مجددا خوابید رفتم روش اول رویا ارضا شد یکم صبر کردم و باز تلمبه زدم و ابمو ریختم رو شکمش بعد پاک کردم و پیشونیشو بوسیدم و در آغوش کشیدم سکس زیبایی برای جفتمون بود اما عشق بیشتر از هوس بود یه مدت بعد عقد کردیم اما یه هفته بعدش تو راه مشهد مادرخانمم با ایست قلبی در 39سالگی فوت کرد و بدجور به رویا ضربه خورد.ببخشید طولانی بود.الان سه ماه گذشته و رویا کمی بهتره.مرسی که این خاطره رو خندید.خداحافظ

نوشته: کیا
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
سکس عجیب من و سحر

سلام دوستان عزیزم.داستانی که میخوام بگم یکم طولانیه .عذر میخوام از این بابت. خودمو معرفی میکنم مهردادم 20سالمه قدم 177 وزنم 73.داستان از موقعی شروع شد که من سال اخر هنرستان بودم که با سحر اشنا شدم.سحر از من 1سالو نیم کوچیکتر بود.بچها بهم معرفی کردن به قول خودمون جوجه کشیدن واسم.من با سحر دوست شدم و میرفتیم گاهی بیرون و دوری میزنیم تا اینکه من فهمیدم بابای سحر یک روز در میون میاد خونه. مادر سحرم کارمند بانکه و عصر بر میگرده خونه.خلاصه پای من به خونه ی اونا باز شد.طوری که یک راست بعده مدرسه میرفتم هر روز خونشون.حتی چند باری رفیقای صمیمیو میبردم اونجا و دور هم نهار میخوردیم.توی دوستیمون من حتی یه لبم نتونستم بگیرم.چون نمیخواست و منم نمیخواستم اذیتش کن ازین بابت.بگذیریم ازین که بعد 3ماه از هم جدا شدیم .کلی ناراحت بود و گریه میکرد بخاطر من ولی من نمیتونستم باهاش باشم چون کنکور داشتم و یجورایی دلمو زده بود. من از سحر دیگه خبری نداشتم تا 6ماه پیش که بهم زنگ زد.حرف زدیم و من تصمیم گرفتم دوباره باهاش باشم.ما همدیگرو ندیدیم تا یک هفته ولی عوض شده بود .سحری که یه لب به من نداده بود تو وایبر عکس کس و کون و سینشو میفرستاد.تا اینکه بعد یک هفته خونه رفیقم میلاد خالی شد و گفتم بیاد اونجا.ساعت 1رسید پیش ما.منو سحر رفتیم تو اتاق که مشغول سکس شیم چون من بی تاب بودم واسه سکس با اون.از سحر بگم براتون قد 165 تقریبا هیکل نازو سفیدی داشت.قیافه ی معمولی ولی هیکلی فوق العاده سکسی که هر پسریو حشری میکنه.خلاصه یخمون اب نشده بود که من یهو رفتم سمتشو شروع کردم به گاز گرفتن لباش و بدونه مقدمه لباساشو در اوردن چون از قبل برنامه همین بود.منم لباسامو در اوردم.شروع کرد اروم برام ساک زدن.لبای نازشو رو کیرم میکشیدو به شوخی چند باری گازه اروم گرفت که من ایو اویم درومد.چیزی. نگذشت که کاندومه تو جیبمو در اوردمو دادم بهش که بکشه رو کیرم.وقتی کشید به حالته سگی کردمشو کرمو بمالم به سوراخ کون تنگو صورتیش که گفت از جلو بکنم.باورم نمیشد که پرده نداشته باشه.ازش پرسیدم حلقویه که گفت نه و یکی پردشو زده.منم اعتنایی نکردم چون اصلا دوسش نداشتم.اروم اروم کیرمو کردم تو کسش که گفت محکم بکنم .جرم بده مهرداد.منم که واقعا سکس هاردو دوست دارم .شروع کردم به تلمبه زدن رو کسه تنگو داغو تپلش.بعد یه 20دیقه ای کردن ابم اومد.تاخیریم نزده بودم ولی من کلن دیر ارضام.گفتم سحر بیا بریم حموم خودمونو بشوریمو بریم.رفتیم حموم که من دوباره کیرم بلند شد.از صدای نفساشو برق چشاش فهمیدم که اونم راضیه.همونجا شامپو رو خالی کردم رو کسش و کیرم.کیرم راحت رفت تو از بس سر بود.همونطوری که تلمبه میزدم کیرم درومد و دوباره که کردم تو دیدم یه اه بلندی کرد و گفت کردی تو کونم.منم که واقعا کون دوست دارم نزاشتم حرفش تموم شه که دهنشو گرفتم و کردمش.سکس تو حموم تموم شد .خودمونو خشک کردیم و رفتیم که گفت مهرداد من کیر میخوام.من واقعا جونی نمونده بود برام که من نشستم و اون فقط کسشو رو من بالا پایین میکرد.اون روز تموم شد و قرار شد که دفه بعد که اومد میلادم بکنتش که بیشتر حال کنه.بعد ازین که از خونه رفت گوشیش وخاموش کرد و دیگه ازش خبر ندارم تا الان.ببخشید اگه طولانی بود.مرسی از همراهیتون.

نوشته: مهرداد
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
سکس یا دختر دانشجو و مستاجر

بزارید منم طبق رسوم این سایت خودم رو به صورت کامل معرفی کنم:همونطوری که گفتم اسمم سامه.قدم تقریبا بلنده.بصورت حرفه ای ورزش رزمی انجام میدم.تقریبا خوشتیپ والبته مهم تر از همه بسیار شهوتی. ما یک حیاط بزرگ داریم که توی این حیاط دوتا خونه ی به هم چسپیده هستند.یکی از خونه کوچیک ومخصوص مجرد هایا تا عروس ودوماد ها.یکیم بزرگ که خونه خودمونه وخودمون توش زندگی میکنیم. اقا دلم براتون بگهههههه یک روز از بنگاه املاک به بابام زنگ زدن وگفتند که یک مستجر جدید برا خونموم پیدا شده وبهمون خبر داد که این مشتری کی برای دیدن خونه میاد. روز چهار شنبه بود ومن تازه از مدرسه امده بود.داشتم نهار می خوردم که یک هو زنگ خونه مون رو زدن.یادم افتاد که مشتریه قراره امروز برای دیدن بیاد.رفتم در رو باز کردم......وای خدای من اون کسی که اومد تو رو نمیتوم براتون چطور تعریف کنم یک دختر مجردددد(دلتون بسوزه).خوش تیپ.سکس از سرو کولش میبارید با اون لباس پوشیدنش.واقعا یک لحظه سر جام خشک شدم والبته بگم که دانشجو بود ظاهرا بهش خوابگاه نداده بودن......وقتی بهم سلام کرد از خواب وخیال اومدم بیرون وبهش سلام کردم(وای چه صدایی داشت). خلاصه اومد خونه رو دیدو قبول کرد.حالا بابای ما از خر شیطون پایین نمیومد.میگفت که این خانوم بد حجابه واز این حرفا که اون اقای بنگاه دار برای منفعت خودشم که شده مخ بابام رو زد وبابام قبول کرد. اقا حدود یک ماه گذشت ومام این خانوم خوشکله رو زیر نظر داشتیم(اینم بگم که خودشم یک اشاره های کرده بودا مثلا یک روز که میدونست خونه تنهام با زیر پوش ویک شلوارک چشب اومده بود بیرون یا چند بار با نگاهش من بهم فهمونده بود که بیا منو بکن) اقا یک روز پدر ومادرم می خواستند برای سه چهار روز برن خارج از شهر البته با تک خواهرم.ماشین توی حیاط بود پدر ومادرم داشتند وسایل هارو توی ماشین جابجا میکردند.از شانس خوب ما این خانوم خوشکله که اسمش رویا بود(مستعار)داشت توی حیاط درس می خوند.خانوادم اماده رفتن بودند وبرای نهار از مادر سوال کردم که چی بخورم.مادر خوب مام گفت هر کوفتی که می خوایی درست کن بخور که رویا خانوم خندش گرفت. اقا پدر ومادرم رفتند من رفتم تو خونه سراغ درس ومشقم.بعد نیم ساعت رویا خانوم اومد صدام زد رفتم پیشش بهش گفتم چیکار داری گفتش که نهار اماده کردم ومنو دعوت کرد اقا منم برای اینکه کلاس بزارم گفتم نه خودم یک چیزی می خورم که دیدم اصرار میکنه(البته بگم از همون اول وقتی دعوت کرد داشتم بال در میاوردم) خلاصه یک ربع رد شد رفتم در زدم وبا گفتن یاالله وارد شدم.وایییییی وقتی رفتم تو دیدم که دختره با یک شلوارک چسب سفید ویک تاب سفید جلوم واستاده بود .مونده بودم چکار کنم یک لحظه به خودم گفتم که بپرم روش ولی جلوی خودم رو گرفتم. اقا جاتون خالی نشستیم دور سفره .وسط غذا خوردن بودیم که که رویا گفت فیلم جدید چی داری.منم از فرصت استفاده کردم وگفتم چجور فیلمی؟ گفت هر نوعش که باشه اشکال نداره. منم با کمال ارامش گفتم که فیلمام همه صحنه دارن به درد تو نمی خورن. اونم با کمال پرروی گفتش که عیب نداره هرچی صحنه دار تر بهتر. منم از اون پررو تر گفتم از ان فیلم های ترسناکم دارم می خوایی(اشاره به فیلم سوپر) گفت عیب نداره برو بریز تو فلش بیار بزنیم به تلوزیون نگاه کنیم. منم با سرعت نور رفتم دو سه تا فیلم از التا اوشن واکسیس تگزاز ساشا گری ریختم ورفتم پیشش. اقا فلش رو به تلوزیون وصل کردم وگذاشت نگاه کردیم .اول الکسیس تگزاز اومد.رفتیم کنار هم دراز کشیدیم ودر حالیکه اتاق یکیمی تاریک بود شروع کردیم به نگاه کردن فیلما. کیرم مثل یک دسته بیل شده بود.داشتیم فیلم هارو نگاه میکردیم که دیدم دستاش داره میره روی کیرم.وای وقتی دست گذاشت داشتم دیوونه میشدم.من دستم رو اروم بردم روی کسش وشروع کردم به مالید .اول از روی شلوار بود ولی یکم که رد شد بردم زیر شرتش ومالیدم.داشتیم حال میکردیم که یک هو بلند شد تمام لباس هاش رو دراور(عجب کس وکونی داشت ای وایی وقتی کس وکونش رو با الکسیس مقایسه میکردی اکسیس خانوم توی جوب اب قرار داشتند)اقا اومد شلوار و شرتم رو دراورد وشروع کرد به ساک زدن(اینم بگم که من ادم دیر ارضائی هستم)چقدر حرفه ای بود .یک پنج دقیقه ساک زد و از روی من بلند شد من فشنگی خودم رو کاملا لخت کردم رفتم سراغ کسش(اولش ازش پرسیدم که پرده داره یا نه کونی گفت که پرده ام رو زدن)منم تا شنیدم شروع کردم به خوردن کسش اینقدر خوردم که دیگه دادش درومد و گفتش که بکن توش. بکن توش منم ازش پرسیدم کدوم طرف گفتش که اول کس اقا من کیرم رو اماده شلیک کردم تقققققق فرو کردم اول یکمکی جیغ و داد کرد ولی بعدش چنان اه اه میکرد ک من به جاش داشتم کیف میکردم.یک سه چهار دقیقه به حالت مورد علاقم از کس که پا باز بود گاییدمش وبعد رفتم سراغ کونش.یکم کرم و وازلین به کون فوق العاده سفید وخوشگلش زدم وبازم کیرم رو اماده شلیک کردم ایندقعه از حالت سگی استفاده کردم.کیرم رو گذاشتم دم کونش و اروم فشار دادم اونم هرچی بیشتر میرفت تو بیشتر درد میکشید.وایی وقتی کیرم رفت تو کونش احساس کردم کیرم داره پخته میشه اینقدر داغ وتنگ بود.اخی جاتون خالی چنان تلمبه های میزدم که خودم باورم نمیشد اینقدر استاد باشم. احساس کردم داره ابم میاد.بهش گفتم اونم گفت بریز توی کونم منم با تمام قدرت شروع کردم به تلمبه زدن وبالاخره ابم اومد وجالبیش اینجا بود اونم همزما با من ارضاع شد وفرشش هم حسابی کثیف شد.بعد از سکس تمام روز مشغول فرش شستن بودیم(البته در حین فرش شستن دو سه باری انگولکش کردما)وبعد اون ماجرا پنج شیش باری گاییدمش تا اینکه دانشگاهش تموم شد ومجبور شد که بره.

نوشته:‌ سام
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
اولین سکس با پسر خوش کیر

سلام من 19 سالمه این خاطره ای که میگم مال دو سال پیشه تو خونه نشسته بودم زمستون بود بی حوصله بودم داشتم با گوشیم ور میرفتم که یه شماره عجیب غریب زنگ زد برش داشتم یه پسر خوش صدابود باهاش که حرف زدم فهمیدم اشتباه گرفته ولی این خودش شد باب اشناییمون خیلی پسر خوبی بود اسمش شهبد بود من تااون موقع کسی رو انقد دوست نداشتم, وقتی اومد گفت میخوام ببینمت منم گفتم باشه,وقتی دیدمش قلبم لرزید خیلی خوشتیپ بود خوش لباس, چند ماه همینجوری حرف میزدیم هم من عاشق اون شده بودم هم اون از رفتاراش معلوم بودعاشقمه...



یه روز قرار گذاشتیم بریم بیرون من خیلی میترسیدم چون اولین بارم بود که بایه پسر میرفتم بیرون ولی خب رفتم سوار ماشینش شدم اونم به طرف بیرون شهر راه افتاد اصلا نمیدونستم کجا میره برامم مهم نبود بهش اعتماد داشتم عاشقش بودم,انقد رفت تا رسیدیم به یه جای پرت یه خیابون خلوت گفت دیانی من میخوامت عاشقتم میخوام لمست کنم خیلی ترسیدم ولی خب اون انقد گفت تا منم خام شدم تویه لحظه داغی لباشو احساس کردم حدود پنج دقیقه همو بوس کردیم بعد گردنمو میخورد مانتومو باز کرد شروع کرد به خوردن سیه های سفتم گوشمومیخورد دیگه داشتم اه و ناله میکردم که شلوارشو کشید پایین همون جا تو ماشین گفت کیرمو برام بخور اولش گفتم نه ولی گفت اگه دوستم داری منم از این ور صندلی خم شدم رو پاهاش کیرشو کردم تو دهنم وااای چقد گنده بود به زور سرش تو دهنم جاشد بعد اروم خوردمش براش تخماشو با زبون لیس میزدم با دستم کمرشو نوازش میکردمدیگه اختیارش دست خودش نبود منو از خودش جدا کرد شلوار منم کشید پایین بعد اون خم شد رو من زبونشو در اورد شروع کرد به لیس زدن کسم ...





وای که چه حالی میداد دیگه نمیدونستم دارم چی میگم همش اه و ناله میکردم چشمامو بسته بودم تند تند نقس میکشیدم وقتی یه لحظه دهنشو میبرد اون ور میگفتم بازم بخور اونم شروع میکرد به خوردن خیلی لذت داشت بعد دیگه داشتم ارضا میشدم تند دندونامو بهم چسپوندمو سر شهبد که هنوز رو کسم بود تند فشار دارم رو کسم اونم بیشتر میخورد بعد ارضا شدم همه عضله هام شل شدن, گفت بیا صندلی عقب منم رفتم بعد هوگر گفت به شکل سگی شو میخوام بزارم تو کونت گفتم نه من میترسم گفت ترس نداره تو زن ایندمی نمیزارم درد بگیره منم به حالت سگی شدم و اونم اول انگشتشو کرد تو کون تنگم بعد چند بار عقب جلوش کرد با اب کسم دم کونمو خیس کرد بعد با تف کیرشو خیس کرد سرکیرشو گذاشت دم کونم بعد تند گذاشت توش منم انقد دردم گرفت یه جیغ بلند کشیدم گفتم یواش کشتیم گفت ببخش عزیزم تکرار نمیشه بعدش یواش میکرد تو کونم



خیلی درد داشتم دیگه داشت گریم میگرفت ولی وقتی چند دفعه تلمبه زد و کیرش تو کونم جا باز کرد یه ذره دردم کم شد بعدش یواش یواش تلمبه میزد منم همش اه و ناله میکردم دستشو گذاشته بود رو کسم و داشت میمالوند خیلی لذت میبردم باوجود همه دردی که داشتم خیلی لذت هم داشت بعد ده دقیقه تلمبه زدن دیگه داشتم بیهوش میشدم گفتم چرا ابت نمیاد گفت همیشه دیر میاد گفتم خسته شدم اینجوری بعد اون خوابید گفت بیا رو کیرم منم رفتم روکیرش یواش کیر بزرگشو کردم تو کونم یواش بالا پایین میشدم داشت دوباره ارضا میشدم تند تر این کارو کردم اه و ناله هردومون در اومده بود وقتی ارضا شدم باز به حالت سگی شدم و اون کرد تو کونم تلمبه هاش تند و تندتر شد داشتم جیغ میزدم میگفتم یواش مردم بسه وای ولی داشت ابش می اومد این چیزا حالیش نبود بعد تو یه حرکت تند با فشار کیرشو تا ته کرد تو کونم و احساس کردم یه چیز داغ رفت تو کونم فهمیدم ابش بوده بالاخره بعد از چهل دقیقه ارضا شد من خیلی لذت بردم اونم همین طور...
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
اونی‌ که تا دیروز نمیداد بهم داد

سلام اسم من حسين ( اسم مستعار ) 22 سالمه خاطره اي كه ميخوام براتون تعريف كنم براي 1 سال پيشه من تو مغازه بابام بعضي موقع ها ميومدم بيرون براي هوا خوري و ديد زدن كس و كون روبروي مغازمون يك خونه بود كه يه دختر تقريبا 20 ساله داشت كه با اينكه مانتو زياد تنگ هم نداشت ولي ميشد حدس زد كه بدن رو فرم و باحالي داره راه كه ميرفت بد جوري كونش تو مانتو بازي ميكرد و آدم را به هوس مينداخت اين دختر هر روز ساعت 9 ميرفت بيرون و تقريبا ساعت 12 ميومد خونه يه روز دنبالش كردم ببينم كجا ميره هر روز ديدم رفت تو يه باشگاه بدن سازي بانوان فهميدم كه ميره بدنشو براي شوهر آينده اش سكسي كنه...



پيش خودم گفتم اي كاش ميتونستم يه دفعه دست به اون سينه هاش و كون نازش بزم يه روز ظهر كه ميومد بابام تو مغازه نبود منم يه متلك بهش گفتم چشتون روز بد نبينه اونم يه خورده دادو بيداد كرده كه اگه همسايه هاي مغازه نبودند نميتونستن آرومش كنن ديگه از اون روز جرات ديدنشم حتي نداشتم ولي بد جوري ته كفش بودم تا يه جائي تلافي كنم و دق دليمو خالي كنم و تلافي كنم تا اينكه يه روز جمعه تو مترو با يه پسر ديدمش كه داره حرف ميزنه و بگو و بخند راه انداخته تا حالا هم اين پسره رو نديده بودم برا همين تعقيبش كردم ديدم ايستگاه وليعصر پياده شدند و رفتند پارك دانشجو قدم ميزدند دست هم رو گرفته بودند بعد 20 دقيقه اي رفتند پفك خريدند و اومدند نشستند پسره خودش ميخورد و پفك تو دهن دختره هم ميكرد دختره يه دفعه ايندفه كه پفك از دستس پسره ميخورد انگشت پسره هم را ليس زد كه من بد جوري كيرم راست شد پيش خودم گفتم كه مچ دختره را گرفتم و ميتونم بكنمش يه نيم ساعتي حرف زدند و پسره هم دست انداخته بود به پهلوي دختره كه منم يواشكي يه چند تا عكس ازشون گرفتم ديدم اينا نميرم خسته شدم رفتم دم مترو خونمون وايسادم منتظر بعد 2 ساعت خانم اومدن رفت جلو سلام كردم اونم هيچي نگفت پشت سرش رفتم گفتم كجا بودي تا حالا برگشت گفت به تو چه مردم آزار مگه خودت ناموس نداري كه مزاحم ناموس مردم شدي منم چون ازش اتو داشتم گفتم كه از 3 ساعت پيش تا حالا دنباتم و تموم اينائئي كه ديده بودم بهش گفتم و گفتم كه عكس هم ازت دارم كه ديدم رنگش عوض شد و افتاد به التماس كه به كسي نگم منم گفتم به شرطي كه يه حالي هم به من بدي اول قبول نميكرد ولي وقتي تهديد كردم كه عكسش بلوتوث ميكنم تو محله قبول كرد و گفت كه باشه سر فرصت يه حالي بهت ميدم



يه روز كه ساعت 9 بيرون اومد بره باشگاه پشت سرش با موتور رفتم دم باشگاه رفتم جلوش گفتم امروز بايد حال بده گفت الان ميخام برم باشگاه گفتم تو كه الان تو ساعت 12 باشگاه داري بيا بريم يه جا قبل ساعت 12 بر ميگرديم چاره اي نداشت قبول كرد منم كليد ساختموني كه ساخته بوديم و گذاشته بوديم برا فروش برداشتم و بردمش ساختمون تو ساختمون كه رفتيم سوار آسانسور كه شديم دستمو انداختم دور كمرش از پشت سينه هاشو گرفتم لبمامو گذاشتم رو لبش بد جوري ترسيده بود از آسانسور كه پياده شديم دستوم گذاشتم زير كونش بردمش تو اتاق كارگراي افغاني كه داشتيم اول چادرشو در آورد گفتم وايسا خودم ميخام لختت كنم گفت ميخواي چكار كني گفتم ميخام از كون بكنمت بكنمت خواهر كسته اون روز آبروي منو بردي دكمه هاي مانتوش رو باز كردم ديدم واي چه ممه هائي داره تاپ تنشم در آوردم و زيپ شلوار لي هم كشيدم پايين و شلوارشو در آوردم يه شرت و كرست آبي آسموني تنش بود خوابوندمش و رفتم تو كار لب گردنش آروم كرستشو باز كردم و انگشتمو ميمالوندم سر ممه هاش واي كه چه حالي ميداد



كم كم ديدم داره حشري ميشه و صداي اخ و اوخش داره در مياد بلندش كردم گفتم وايسا سرمو گذاشتم لاي سينه هاش و دو تا دستامو انداختم زير كون نرم و سفيدش حالا نمال كي بمال كيرمم ميمالوندم به بغالي رون پاش حسابي حشري شده بوديم جفتمون دوباره خوابوندمش تموم بدنشو از سر انگشت پاش تا رون و كسو شكمو سينهه هاشو گردنش ليس زدم گفتم حالا وقتشه اول ميگفت نه ولي قشنگ بدنشو چرب كردم و حسابي ماساژش دادم و مالونمدمش بعدش سر كيرمو چرب كردم سر كيرو يواش يواش كردم تو كونش ته اونجائي كه اسمش كير بود ممه هاشم محكم گرفتم تو دستم به 2 الي 3 تا تكون محكم آب كيرمو ريختم تو كون تپلش و خوابدم روش بعدش بردمش حموم زير دوش يه دفعه ديگه كردمش و بعدش گفتم برو مادر جنده تا 6 ماه بعد هر موقع ميخواستم از كون ميكردمش ( آخه دختر بود اوپن نبود ) كه يه خاستگار براش اومد و شوهر كرد منم ديگه ولش كردم.




نوشته:‌ حسین
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
صفحه  صفحه 13 از 14:  « پیشین  1  ...  11  12  13  14  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

داستان از همه رنگ از همه جا

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA