انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 3 از 14:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  11  12  13  14  پسین »

داستان از همه رنگ از همه جا


مرد

 
یک اتفاق خوب

اون روز میخواستم برم پست پولی رو كه برای موبایل ریخته بودم پس بگیرم صبح از خواب بیدار شدم حموم رفتم لباسم رو پوشیدم و آماده شدم از خونه زدم بیرون تو راه چند نفری بهم تیكه انداختن. تو تاكسی یه جوونی بغلم نشسته بود و خودش رو چسبونده بود به من برگشتم یه چپ چپ نگاش كردم خودش رو جمع وجور كرد. رسیدم پست دیدم وای چه خبره انگار همه میخواستن انصراف بدن نزدیك هزار نفر آدم اونجا بود. پرسون پرسون نفر آخر رو پیدا كردم و ایستادم تو صف.

چند دقیقه نگذشته بود كه یه آقای 24 / 25 ساله اومد پشت سرم اولش خیلی عادی برخورد میكرد بعد از ده دقیقه كه یه كم نفرات جلو تر جابه جا شدن و از پشت سر هم یه سری اضافه شدن و شروع كردن به هل دادن. نفر جلویی من یه زن 40 / 45 ساله بود منم حسابی چسبیده بودم بهش كه احساس كردم از پشت یه نفر چسبید بهم. برگشتم نگاه كردم دیدم همون آقاست تا دید نگاهش میكنم با لبخند یه معذرت خواهی كرد و پشت سرش رو نشون داد كه اونا داشتن به جلو فشار می آوردن. منم نمیتونستم چیزی بگم. یه كم دیگه خودم رو چسبوندم به اون زنه اما فشار از عقب همچنان ادامه داشت تا اینكه احساس كردم یه چیزی داره روی باسنم تكون میخوره. باز حس شهوت اومد سراغم یه كم خودم رو جا به جا كردم كه اون چیز گرم و داغ قشنگ افتاد روی خط باسنم. یه كم هم خودم رو عقب هل دادم كه بیشتر حسش كنم كه دیدم اون آقا هم فشارش رو بیشتر كرد. تنها شانسی كه داشتیم این بود كه از بس شلوغ بود كسی حواسش به ما نبود. با تكون خوردن اون آقا حسابی خوش خوشانم شده بود. كم كم حس میكردم نوك سینه هام داره صفت میشه و ترشحاتم داره شروع میشه. مخصوصا از پشت سر باهام حرف میزد و گرمای نفسش از روی روسری نازكم میخورد به گردنم یه عطری هم به خودش زده بود كه انگار شهوت رو زیاد میكرد. دلم میخوست برگردم كیرش رو بگیرم لای پام و بمالم به كسم. با مكافات تحمل كردم تا اینكه یه نفر دیگه مونده بود به من كه بهم گفت كارتون تموم شد یه چند دقیقه وقتتون رو به من میدین? بدون اینكه جواب بدم كارم رو انجام دادم و از ساختمون پست بیرون اومدم جلوی در تو پیاده رو ایستادم.

چند دقیقه بعد برگشت دیدم داره به اطرافش نگاه میكنه تا من رو دید با لبخند یه دستی برام تكون داد و اومد سمتم تازه متوجه شده بودم كه هم صورت قشنگی داره هم خوش تیپه. رسید جلوم ازم تشكر كرد كه منتظرش موندم بعد گفت شما ماشین دارین؟ گفتم نه خیر گفت خوب شد. گفتم چطور؟ گفت چون من ماشین دارم هم شما رو میرسونم هم تو ماشین با هم صحبت میكنیم. گفتم مرسی من مزاحمتون نمیشم شما هم اگر امری دارین بفرمائین چون من باید برم به كارام برسم. یه كم اخم كرد گفت فكر كنید من آژانس هستم؟ امروز میخوام تا هر موقع كه كار دارین در خدمتتون باشم بعد بدون اینكه من چیزی بگم گفت یه خیابون پائین تر ماشین رو گذاشتم تو پاركینگ. بعد با دستش من رو به سمت جلو هدایت كرد. نمیدونستم چی بگم دنبالش راه افتادم من یه قدم عقب تر ازش میرفتم. رسیدیم دم ماشین یا زانتیا مشكی اسپرت بود. در رو برام باز كرد نشستم روی صندلی تو ماشینش هم بوی عطر میومد خودش هم نشست پشت فرمان دستش رو دراز كرد سمت من گفت فرزین هستم. منم بهش دست دادم و خودم رو نادیا معرفی كردم. یه سری تكون داد گفت به به چه اسم قشنگی نادیا خانم گفتم همون نادیا یا نادی بگو كافیه. با لبخند دستم رو فشار داد و گفت نادی عزیز.

استارت زد و حركت كرد از پاركینگ بیرون اومد تو خیابون اصلی برگشت سمت من گفت خوب نادی جان كجا باید برم؟ گفتم شما كارتون رو به من بگین من رفع زحمت میكنم. گفت من امروز میخوام در خدمت شما باشم همین و بس. با خنده بهش گفتم بهت نمیاد آدم بیكار و سرگردون باشی پس نه خودت رو بذار سر كار نه من رو. خندید گفت خوشم اومد آدم زرنگی هستی. گفتم مرسی حالا بگو كارت چیه؟ گفت میخوام امروز بهم افتخار بدی كارت كه تموم شد با هم ناهار بخوریم و بعد من شما رو میرسونم تا منزلتون. گفتم من هیچ كاری ندارم. بهت دروغ گفتم برای ناهار هم الان خیلی زوده پس اگر میشه من رو برسون و بعد هم برو به كارت برس یه كم اخماش رفت تو هم گفت چقدر بد اخلاقی .گفتم شاید گفت نادی جان میشه افتخار بدی با هم بریم خونه ما ناهار با هم باشیم یه نگاهی بهش كردم گفتم تو در مورد من چی فكر كردی آقای ... خندید گفت فرزین گفتم بله گفت هیچی فقط ازتون خوشم اومده گفتم پس اون فشارهای تو صف هم برای این بود كه ازم خوشت اومده بود؟ سكوت كرد و چیزی نگفت. گفتم خوب الان چرا نمیگی چی میخوای گفت شما تشریف بیارین منزل من از خجالتتون در میام. بهش گفتم وایسا پیاده میشم. برگشت نگاهم كرد گفت قصد جسارت نداشتم. گفتم خوب پس نگهدار پیاده شم. نگه داشت دستش رو گذاشت روی پام گفت نادی جان خواهش میكنم اذیتم نكن من ازت خوشم اومده باور كن من خودم هم آدم علافی نیستم ولی ... گفتم ولی چی؟ گفت اجازه میدی بریم خونه؟ چیزی بهش نگفتم. چند ثانیه به من نگاه كرد و بعد با سرعت حركت كرد. تو راه دیگه هیچ حرفی نزدیم فقط صدای موزیك تو ماشین بود.

خونشون بالا شهر بود یه خونه بزرگ و با كلاس از توی ماشین با ریموت در رو باز كرد با ماشین رفتیم تو. حیاط و بعد در بسته شد یه پیر مرد داشت با گل و درختهای باغچه سر و كله میزد دوید اومد سمت ماشین دستش رو بلند كرد و سلام كرد فرزین هم بهش سلام كرد بعد من سلام كردم فرزین بهش گفت من امروز مهمون دارم فقط برای ظهر از بیرون غذا میخوام. مرده هم سرش رو به علامت تائید تكون داد و رفت. از ماشین پیاده شدیم و با راهنمایی فرزین رفتیم داخل ساختمون فرزین تعارفم كرد كه مانتوم رو دربیارم و راحت بشینم. تو دلم گفت خوب شد صبح حموم رفتم و لباس مرتب تنم كردم. مانتو روسری رو در آوردم با یه تاپ زرشكی و یه شلوار جین نشستم. روی مبل كه دیدم فرزین داره از آشپزخونه با یه ظرف میوه میاد سمتم. ازش تشكر كردم نشست كنارم گفت خوب نادی جان خوش آمدی گفتم خواهش میكنم گفت خوب حالا یه كم از خودت تعریف ك.ن گفتم چی باید بگم هر چی میخوای بدونی بپرس تا جواب بدم با لبخند سرش رو تكون داد گفت منظورم وضعیتته شوهرت چیكاره است خودت چیكار میكنی گفتم شوهر ندارم لبخند نشست روی لباش گفتم همین رو میخواستی؟ گفت ای. گفتم خودم هم زندگی میكنم فقط همین. گفت چه كوتاه و مختصر و مفید! گفتم خوب دیگه حالا شما بفرمائین. گفت منم هنوز ازدواج نكردم. گفتم این رو توی صف متوجه شدم! خندید گفت تقصیر من نبود هر كسی جای من بود همین كار رو میكرد. گفتم چرا؟ سرش رو پائین انداخت. گفتم پرسیدم چرا؟ آروم گفت آخه باسنتون خیلی قشنگه بعد دیگه هیچی نگفت. گفتم خوب چیكار میكنی؟ گفت تو شركت بابا مشغولم. گفتم پس چرا الان اینجایی؟ گفت مشكلی نیست. بابا خودش مسافرته. منم با تلفن كارم رو هماهنگ میكنم. عصری میرم شركت. گفتم شركت چی دارین؟ گفت كار واردات و صادرات انجام میدیم. از وضع خونه و زندگی و ماشینش هم معلوم بود وضعشون باید خوب باشه. گفتم خوب حالا با من چیكار داشتی این همه اصرار كردی؟ گفت هیچی دلم میخواست بیشتر باهات باشم. گفتم برای چی؟ گفت برای اینكه با هم حرف بزنیم. گفتم فقط حرف زدن؟ یه كم سكوت كرد گفت میتونم باهات راحت باشم. گفتم از چه نوعش؟ گفت از همون نوع تو صف. گفتم یعنی میخوای بازم بچسبی؟ بهم گفت آره گفتم خوب بیا بچسب ببینم آروم میشی. لبخندی زد و گفت میوه بخور بریم تو اتاقم. گفتم میوه نمیخورم بلند شو بریم. لبخندش بیشتر شد.

بلند شد دستم رو گرفت بلندم كرد تقریبا بغلم كرد و من رو برد تو اتاقش اونجا كه رسیدیم بغلم كرد و و محكم فشارم داد به خودش اول رو پیشونیم رو بوس كرد و بعد یه كم از خودش جدام كرد یه كم تو چشم هم نگاه كردیم و سرش رو جلو آورد و شروع كردیم از هم لب گرفتن زبونش رو كرده بود تو دهن من و میچرخوند بعد زبونم رو كشید تو دهنش و شروع كرد به مكیدن دستشم از بالای لباسم كرده بود تو داشت سینه هام رو از روی سوتین میمالید یه كم گذشت تاپم رو از تنم درآورد و سوتینم رو باز كرد من رو خوابوند روی تخت خودش. بعد هم خوابید كنارم از گوشم شروع به خوردن كرد گوش و گردن بعد اومد پائین تر تا رسید به بالای سینه هام یكی یكی لیسشون میزد و نوكشون رو می خورد. دستشم از روی شلوار گذاشته بود روی كسم داشت میمالیدش یه كم سینه هام رو خورد و بلند شد گفت نادی جون اجازه میدی؟ با سر بهش گفتم آره. دكمه شلوارم رو باز كرد و اون رو از پام بیرون كشید یه كم از روی شرت كسم رو مالید و خورد بعد شرتم رو در آورد. یه بالشت گذاشت زیر كمرم از دم سوراخ كونم زبونش رو میكشید بالا وسط كسم رو یه كم بیشتر زبون میزد و زبونش رو فشار میداد تو كسم و بعد با لباش تاجكم رو میگرفت تكون تكون میداد و میكشید بعد باز برمیگشت سمت پائین من حسابی تحریك شده بودم دستم رو كرده بود لای موهاش و سرش رو به كسم فشار میدادم ناله میكردم و آروم بهش میگفتم جوووووونننننن بخووووورررررر آیییییییی بخخخخخووووررررر.

اونم ادامه داد تا دیگه صدای من بلند شد و با یه لرزش شدید و یه آیییییییییییییییییییییی بلند اورگاسم شدم سرش رو از كسم بلند كردم داشت لبخند میزد بهش گفتم لخت شو سریع لخت شد دیدم چه كیر بزرگی داره كلفت و دراز حسابی باد كرده بود شرتش رو كه درآورد مثل فنر تكون میخورد بلند شدم نشستم لب تخت اومد جلو با دستم كیرش رو گرفتم یه كم مالیدم بعد آروم و با احتیاط كردمش تو دهنم كیرش هم بوی عطر میداد خوشش اومده بود شروع كردم به ساك زدن با دستم تخماش رو میمالیدم اونم فقط آه میكشید و با دست سینه هام رو میمالید حسابی سرعتم زیاد شده بود كه كیرش رو از دهنم بیرون كشید اومد خوابید روی تخت و من رو كشید روی خودش به حالت 69 شدیم باز شروع كرد به خوردن كسم ولی به من اجازه نمیداد ساك بزنم حسابی تحریكم كرد بعد بلندم كرد گفت بیا بشین روی كیرم پاهم رو كنارش گذاشتم خودش كیرش رو با كسم میزون كرد و من رو نشوند روی كیرش حسابی كسم پر شده بود یه كم نشستم بعد با كمك فرزین شروع كردم بالا پائین كردن فرزین هم خودش رو بالا پائین میكرد با كیرش تو كسم ضربه میزد بعد بلندم كرد به حالت سگی خوابوند و از پشت كیرش رو گذاشت جلوی سوراخ كونم برگشتم نگاش كردم و دستم رو دراز كردم كیرش رو یه كم پائین دادم تا رفت جلوی كسم گفتم حالا درست شد گفت نادی جون گفتم اصرار نكن فایده نداره یه كم خودم رو عقب دادم كیرش رفت تو كسم شروع كردم خودم رو عقب جلو كردن از قصد سرعتم رو زیاد كردم كه زود تر ارضاء بشه فكر كونم به سرش نزنه اونم با دستش سینه و تاجكم رو میمالید منم براش حرفهای خوب خوب زدم كه زود تر ارضاء بشه بهش میگفتم بكن كسم داره حال میكنه تموم كسم پر شده كسم سرعت میخواد اونم فقط ناله میكرد و كیرش رو تو كسم میكرد دیگه آخرش بود منم داشتم اورگاسم میشدم یه كم خودم تكون رو بیشتر كردم تا به اورگاسم رسیدم همون موقع فرزین كیرش رو از كسم بیرون آورد و تموم آبش رو روی كمرم خالی كرد بعد بی حال افتاد روم چند دقیقه بعد بلند شدیم به اصرارش با هم رفتیم حموم اونجا هم من رو قشنگ شست و بعد اومدیم با هم ناهار خوردیم بعد از ناهار یه كم با هم حرف زدیم و شماره خودم رو بهش دادم اونم شماره داد بعد بهش گفتم من باید برم برام یه آژانس بگیر هر كاری كرد كه خودم میرسونمت قبول نكردم زنگ زد ماشین اومد بعد خودش اومد تا جلوی در كرایه آژانس رو حساب كرد و من اومدم خونه شب ساعت 10 بود بهم زنگ زد بعد كلی تشكر گفت توی كیفت یه امانتی هست دیدیش گفتم نه همونطوری كه باهاش حرف میزدم رفتم سر كیفم دیدم یه دستبند طلای خیلی قشنگ توی كیفمه بهش گفتم كی اینكار رو كردی معذرت خواهی كرد كه بی اجازه رفته سر كیفم بعد گفت موقعی كه رفتی دستشوئی گذاشتم منم ازش تشكر كردم گفت دوست نداشتم بهت پول بدم اما دلم هم نیومد دست خالی بری. این شد دوستی من و فرزین كه واقعا برای من یه دوست به تموم معناست.
من برگشتم!!!!
بعد از 5-6 ماه!!!
     
  
مرد

 
گایش دختر چینی

من محمد هستم 35 سالمه خارج از ايران زندگي ميکنم آدمي هستم فوق العاده حشري و همچين عصبي. اون شب بد از اينکه مشروب خوريمون با چندتا از بچه ها تموم شد اونها پاشدن که برن ، همينجوري که داشتم خداحافظي ميکردم علي شماره موبايل مو ازم خواست (علي رو من تا اون شب نميشناختم، دوستِ يکي از بچه ها بود که با اون اومده بود) من هم شمارم رو بهش دادم و خداحافظي کرديم و همه شون رفتن من هم يه نخ سيگار روشن کردم و يه سي دي گلچين از داريوش و هایده هم گزاشتم و شروع کردم به مرتب کردن خونه.

خونه رو که مرتب کردم نشستم که يه فيلم ببينم که موبايلم زنگ خورد شماره غريبه بود جواب دادم، يه پسر بود سلام کرد منم جواب سلامش رو دادم گفت: شناختي محمد جان گفتم: نه گفت علي هستم پرسيدم کدوم علي گفت: بابا همين 10 دقيقه پيش داشتيم مشروب ميخورديم گفتم: آها خوبي علي شرمنده نشناخم آخه شمارتو سیو نکرده بودم. گفت دشمنت عزيزم ، محمد بي کاري؟ گفتم: براي چي؟ گفت: بي کاري يا نه؟ گفتم: خوب اره گفت:امشب بهم حال دادي ميخوام بهت حال بدم، پدر مادرم قرار بود امشب از ايران برگردن ولي زنگ زدن گفتن تا 3 روز ديگه بر نميگردن من هم الان يه جنده ناز بلند کردم مياي؟گفتم: اخهههه حرفم رو قطع کرد و گفت: آخه نداره مگه نگفتي بي کاري؟من هم طلبه شدم تو هم باهام باشي من هم گفتم: ok باهاثِ ميام گفت: تا 10 دقيقه ديگه حاضر باش ميام دنبالت منم گفتم: ok ببين مشروب داري؟ گفت:نه گفتم: ok پس من ميارم با تعجب گفت مگه بازم داري؟ خنديدم و گفتم: ايييي بابا مگه ميشه ممد بي مشر,ب بمونه اونم گفت: ok پس حاضر باش ميام دنبالت خداحافظي کرديم و قطع کرديم. من هم زود يه زنگ زدم به دوست دخترم و بهش گفتم من دارم ميرم بيرون هر وقت برگشتم بهت زنگ ميزنم آخه اون قرار بود شب بياد پيشم بعدش هم رفتم يه شيشه ودکا برداشتم و گذاشتم تو يه کيسه و چندتا سي دي هم برداشتم ولباسم رو پوشيدم و رفتم پايين ساختمون تا رسيدم اونم اومد.

سوار ماشين شد و سلام کردم و دست دادم و برگشتم نگاه عقب کردم ديدم يه دختر چيني خوشگلِ حدود 22_20 سال با سينه هاي درشت نشسته به اونم سلام کردم و دست دادم هنوز باهاش احوال پرسي نکرده بودم که علي گفت: چطوره؟ گفتم خوب چيزيِ تا حالا چيني به اين خشگلي نديده بودم اونم با خنده گفت: خوب ما اينيم ديگه. حدود 10 دقيقه هم تو راه بوديم تا رسيديم خونهِ علي خونه شون طبقه 11 يه برج حدود 15 طبقه بود تو خونه که رفتيم علي ضبط رو روشن کرد من هم شيشه مشروب رو در اوردم گذشتم رو ميز و علي هم رفت چندتا ليوان و بقيه چيزها رو آورد نشستيم دوره ميز و به دختر تعارف کردم. اونم ناز ميکرد ميگفت نه خلاصه با کلي اصرار راضيش کرديم اونم بياد بخوره يه چندتا پيک که خورديم ديدم حال علي دارهِ بد ميشه گفتم: علي تو ديگه نخور پاشو اين دختررو ببر تو اتاق بکنش تا يه کم حالت بهتر بشه اونم گفت: باشهِ پاشد و با دختر رفتن تو يکي از اتاقها که بعدش فهميدم اتاقِ مامانش اينا بود از بس مست بود اشتباهي رفته بود تو اتاقِ مامانش اينا حالا ديگه من موندمو پيکم. پاشدم رفتم سي دي گلچين خودم رو گذاشتم و شروع کردم به پيک ريختن و فکر کردن به نقشه هاي پليدم. حدود يه يک ساعت گذشت و هيچ خبري از اونا نشد رفتم درِ اتاق رو باز کردم ديدم علي لخت خوابيده رو تخت و دختره هم داره با لوازم ارايش مامانِ علي خوب به خودش ميرسه از دختره پرسيدم اين چش شده گفت: خوابيده. من هم به هزار مکافات علي رو از خواب بيدار کردم گفتم: چي کار کردي پسر؟ علي با صداي خواب الود گفت: من اصلا حال ندارم پاشم من اينو کردم تو ببرش تو اتاقِ اونوري بکنش بعدشم افتاد و ديگه صدايي ازش در نيومد.

من هم دختره رو بردم بيرون چراغ رو خاموش کردم و در رو هم بستم به دختر گفتم بيا بريم اتاقِ اونوری. دختر گفتش: من ديگه بايد برم ديرم شده برو به اون بگو پولم رو بده ميخوام برم. من هم که مست بودم واعصاب درست و حسابي هم ندارم با عصبانيت سرش داد زدم گفتم: من اين همه راه رو الکي اومدم اينجا گفت: به من ربطي نداره خود تون لفتش دادين خواستم يکي بزنم زيرِ گوشش گفتم حالا نه بعدا پدرش رو در ميارم به آرومي بهش گفتم:تا صبح پيشم بمون 1000 درهم بهت ميدم البته تو دلم گفتم تو اگه 7 روز هم پيشم بموني 99 درهم هم گيرت نمياد يه ذره فکر کرد گفت: نه ولي حاضرم يه دور بهت ميدم که با حساب اون ميشه 1000 درهم. من هم الکي يه ذره فکر کردم گفتم قبول البته تو دلم گفتم مادر جنده تو اگه 5 دور کس بدي کلا قيمتش ميشه 250 درهم حالا فکر کردي من مستم ميخواي بتيغيم، ميخواهي سر بچه شهر کلاه بزاري؟ بعدش هم با هم رفتيم تو اتاق بهش گفتم حاضر شو الان من ميام. رفتم بيرون از تو کيسه که آورده بودم يه سي دي Marlyn Manson و با شيشه مشروب که يه کم توش مونده بود آوردم ،تو اتاق که رفتم اون داشت کفشش رو در مياورد و من هم در يه چشم به هم زدن لخت شدم.

دختر از اين سرعت من خندش گرفته بود بهش گفتم حالا بخند تا چند دقيقه ديگه گريه ميکني اون گفت چي؟ بهش گفتم هيچي بعدشم سي دي رو گذشتم تو ضبط و شيشه مشروب رو داشتم سر ميکشيدم که ديدم دختر کفشاش رو گرفت دستش دويد طرف در من هم پريدم موهاش رو گرفتم پرتش کردم عقب اونم افتاد زمين تا خواستم برم طرفش کيفش رو پرت کرد طرف منو فرار کرد تو حمام در رو هم قفل کرد رفتم پشت در و بهش گفتم تو چت شد يه دفعه گفت: من به تو نمي دم پرسيدم چرا? گفت: از تو خوشم نمياد گفتم: مگه به اوني که دادي از من خوشگلتر و خوش هيکلتر بود؟ گفت: نه ولي تو ديونهِ هستي گفتم مگه چي کارت کردم؟ گفت: من اصلا نميخوام به تو بدم فهميدي؟ منم بهش گفتم همه در ها رو قفل ميکنم کليدش رو هم قايم ميکنم ميگيرم ميخوابم تا تو در بياي اون موقع من ميدونم با تو چه کار کنم بعد ش هم يه 10 دقيقه صبر کردم رفتم يه کارد از تو اشپز خونه اوردم درِ اتاق رو بستم و صداي ضبط رو هم زياد کردم بعد به آرومي قفل حمام رو با کارد باز کردم و رفتم تو حمام((( دوست عزيز اگر براتون مقدوره از اينجاي دستان به بعد رو با آهنگهاي Marlyn Manson بخونين ))) دختر نشسته بود رو وان با ديدن من از جاش پاشد و به من حمله کرد من هم هنوز بهم نرسيده بود که يکي خوابوندم تو صورتش اون هم افتاد زمين دوباره پاشد که بهم حمله کُنه اين دفعه دستش رو گرفتم پيچوندم و بردم پشتش چندتا از پشت زدم تو صورتش بعد زدم زيرِ پاش و افتاد زمين. خودم هم نشستم روش تمام دکمه هاي پيراهنش رو کندم و دکمه و زيپ شلوار ش رو باز کردم اون همين جور جيغ ميزد. با اخم وحشتناکي داد زدم خفه شو ديگه.

جيغ زدنش تبديل شده بود به گريه در همون لحظه يه فکري به سرم زد کشوندمش از حمام بردمش بيرون رفتم از تو جيبم موبايلم رو برداشتم و برگردوندمش تو حمام ديگه هيچ مقاومتي نمي کرد فقط گريه ميکرد نشوندمش رو زمين دوربين فيلم برداري موبايلم رو روشن کردم گذاشتمش جلو آينه به طرف دختره بعد رفتم طرف دختره و پيراهنش و کرستش رو در آوردم و بعد خوابوندمش و شلوارش رو در آوردم بعدش هم رفتم بالا شرتش دستامو انداختم تو شرتش شرتش رو هم پاره کردم و در آوردم بعد هم بهش گفتم پاشو وايسا اونم پاشد محکم از بغل يکي زدم به اون پستون درشتش که همون لحظه قرمز شد و جاي دستم رو پستونش موند البته با کافه دست زدم بعد هم رفتم تو وان لبيه وان نشستم و تکيه دادم به ديوار و اونو نشوندمش وسط پام و بهش گفتم سينهام رو بخور اونام شروع کرد خوردن چون داشت گريه ميکرد نميتونست درست بخوره هر موقع که بد ميخورد يکي محکم ميزدم به پهلوش يا کمرش البته همون جوري که گفتم فقط با کفه دست ميزدمش آخه نميخواستم جاييش خرد بشه يا بشکنه فقط ميخواستم بسوزِ و قرمز شه يه 5 دقيقه هم داشت سينهامو ميخورد من ديگه داشتم ميمردم از حشر با پاهام هلش دادم عقب و گفتم حالا برو کيرم رو ساک بزن.

کيرم خيسِ خيس شده بود، کيرم و گرفت دستش و سر کيرمو کرد تو دهنش و شروع کرد به ساک زدن کيرم، ولي فقط تا يه ذره پائين تر از سر کيرم رو ميکرد تو دهنش بهش گفتم همشو ساک بزن اونام بيشتر کرد تو دهنش ولي بازم کافي نبود من همه کيرم رو ميخواستم ساک بزنه به همين دليل بلند شدم وايسادم همونجوري که نشسته بود سرش رو گرفتم گذشتم رو ديوار و کيرم رو کردم تو دهنش و تا ته کردم تو دهنش تا 5 ثانيه کيرم رو همينجوري تو دهنش نگه داشتم داشت دست و پا ميزد کشيدم بيرون. گريش قطع شده بود ولي دوباره شروع کرد به گريه کردن بهش گفتم بايد اينجوري ساک بزني فهميدي؟ دوباره کيرمو گذشت دهنش شروع کرد ولي بازم سعيش بي فايده بود سرش رو گرفتم و خودم شروع کردم به تلمبه زدن اول آروم آروم ولي وقتي که گذشت شروع کردم تندتر تلمبه زدن همراه با تلمبه زدن هم سرش رو هماهنگ جلو عقب ميکردم که قسمت اوج آهنگ رسيد من هم ديوانه وار داشتم دهن اون جنده رو ميگاييدم که آبم اومد و کيرم رو براي چند ثانيه تا ته نگاه داشتم تو دهنش وقتي کيرم رو از تو دهنش در آوردم افتاد کفه وان، ديگه حتي گريه هم نميتونست بکنه من هم رفتم کمر بندم رو آوردم و دستش رو چسبوندم به بدنش و کمر بندم رو از زيرش رد کردم و دوره بازوهاش بستم طوري که کمر بندم زير سينش بود ديگه دستاش رو هم نميتونست تکون بده. موبايلم رو برداشتم و گذشتم لب وان چون از اونجا توي وان معلوم نبود بعد هم دوش رو برداشتم و اب سرد رو باز کردم و شروع کردم به پاچيدن روش ميخواستم سر حالش ميارم چون هنوز باهاش کار داشتم حدود 5 دقيقه هم زير دوشِ اب سرد بود تا دوباره صداش در اومد و شروع کرد به گريه کردن و التماس کردن من هم اب رو بستم که کيرم دوباره شق شده بود.

رفتم خوابيدم روش و شروع کردم به ليسيدن و مکيدن سينش چون عاشق اين کارم يه کم که گذشت گريه اش تبديل شده بود به اه و ناله من که ديدم حالش قشنگ جا اومد خواستم به اوج برسونمش و بعد بترکونمش ديگه داشت به pleas pleas گفتن مي افتد که با يکي از دستم شروع به چلوندن اون يکي پستونش کردم و بعد از يه مدت چلوندن تبديل شد به ضرب هاي آروم بعدش هم ضرب هاي محکم که دوباره شروع کرد به pleas pleas گفتن ولي اين دفعه از رو حال نبود از رو درد بود چون تمام سينش شده بود قرمز قرمز حالا ديگه حال ميداد گازشون بگيري 2_3 تا گازهم ازش گرفتم و بلندش کردم و دستهاش رو باز کردم و از وان آوردمش بيرون و مبايلم رو چرخوندم و و يه ذره مشروبي که ته شيشه بود و (حدود يک اسکان سر پر و نيم) دادم بهش گفتم بايد همه رو بخوري وگر نه کتک ميخوري اونام مثل دخترهاي حرف گوش کن همشو خرد و يه حولِه پهن کردم کفه حمام و به طرف بغل خوابوندمش روش و يه پاشو باز کردم و کيرم رو گذاشتم در سوراخ کوسش يه دفعه با تمام قدرت کردم تو کوسش يه جيغ خيلي بلند کشيد و با يه نگاه مظلومانه بهم گفت (pleas don’t start again) لطفا دوباره شروع نکن منم بهش گفتم: (it’s the best پرت) اين بهترين قسمتشه و کيرم رو کشيدم بيرون و دوباره با تمام قدرت چپوندمش تو کوسش اين دفعه هم يه جيغي زد ولي نه به بلندي اولي من همينجوري ميکردمش و اونم حال ميکرد. ديگه شروع کردم با هر تلمبه يه ضربه هم به اون کون سفيدش ميزدم يه لحظه چشمام به پستوناي قرمزش افتاد که چطور با هر تلمبه من بالا و پائين ميشن.

خوابوندمش رو کمرش و پاهاشو باز کردم کيرم رو همونجوري خرکي چپوندم تو کوس اش تند تند شروع کردم به تلمبه زدن هر از گاهي هم ضربه هاي جانانه اي به پستوناش ميزدم اون داشت ناله ميکرد هم از حال هم از درد. کوس خيلي ناز و تنگي هم داشت و برعکس همه چيني ها يه نخ مو رو کوسش نمي شد پيدا کرد [همون جوري که حدس زده بودن تازه کار بود] بعدِ 5 دقيقه تو اين حالت کردمش بلندش کردم بردمش بغلِ وان گفتم: زانو بزن اونم زانو زد من هم دولاش کردم رو وان و خودم رفتم پشتش پاهام رو باز کردم و يه کم خم کردم که قشنگ جلوي کوسش قرار گرفت و با يه ضربه شديد کيرم رو کردم تو کوسش اين دفعه يه اه از رو حال کشيد من هم شروع کردم تند تند تلمبه زدن و با دستم ضرباتِ محکمي به کونش ميزدم من عاشق سگي کردن و زدن درِ کون هستم حتي با کس هاي ديگه هم که سکس ميکنم از اين حرکت دريغ نمي کنم. اون موقع خيلي دوست داشتم يه کير به کلفتيه لولهِ 6 اينچي داشتم تا کسش رو جر ميدادم. همين جور که داشتم کسش رو ميگاييدم انگشتِ شستم رو گذاشتم رو سوراخ کونش يه کم بازي کردم و يه تف زدم و تا ته کردمش تو کونش اونم يه جيغِ بلند کشيد و گفت: تو رو به خدا درش بيار من هم بهش گفتم اين تازه اولشه...

همينجوري که تلمبه ميزدم انگشتمم تو کونش بازي ميدادم که ديدم بازم داره گريه ميکنه انگشتم رو محکمتر جلو عقب کردم که صداي گريه کردنش بلند تر شد من هم چون ميخواستم بيشتر درد بکشه سريعا کيرم رو از تو کوسش در آوردم خشک خشک کيرم رو تا نصف کردم تو کونش که کير خودم هم خيلي درد گرفت البته کيرم يه ذره خيس بود چون تو کوس اش بود ولي کافي نبود اون لحظه يه جيغِ خيلي بلند کشيد و خواست که خودش رو از زيرم بيرون بکشه و بعدشم شروع کرد با صداي بلند گريه کردن و ناله و التماس کردن من هم بدونِ هيچ اهميتي کيرم رو در آوردم و يه ذره تف زدم و بازم مثل دفعه قبل کردمش تو ولي اين دفعه تا ته کردمش تو و شروع کردم به تلمبه زدن واقعا کونه خيلي نازي داشت من داشتم ديونهِ ميشدم ديگه، کيرم داشت تو کونش منفجر ميشد مطمئنا اگر مست نبودم با 10 -20 تلمبه آبم اومد بود. از يک طرف تنگيه کونِ اون و گريه ها و التماساش تا حد جنون حشريم کرده بود از يه طرف هم آهنگِ ديوان کننده sweet dreams ِ marlyn manson روانيم کرده بود که باعث ميشد وحشيانه اون کونِ ناز رو بگايم. واقعا در تمام طول اون مدتي که داشتم کون اون رو ميگاييدم اصلا نميفهميدم دارم چيکار ميکنم فقط و فقط ميدونستم که بايد بگام و لذت ببرم همينجوري که داشتم ميکردمش احساس کردم که داره آبم مياد ضرباتم رو ديوانه وار تند کردم وقتي که آبم اومد هردومون بلند داد زديم و من تمام آبم رو خالي کردم تو کونش که يه مقداريش هم زد بيرون. باور نمي کنيد اون شب فقط 30 ثانيه اب من همينجوري داشت ميومد. آبم که اومد بي حال افتادم روش اونم همين جور داشت گريه ميکرد بعد از حدود 30 ثانيه بلند شدم و کيرم رو از تو کونش در اوردم و اون رو هم بلند کردن که به زور رو پاهاش وايساد ولي بازم نشست رو لبه وان. من يه دوش گرفتم ولي اون همينجوري نشسته بود گريه ميکرد بعد از اينکه من از حمام رفتم بيرون و لباسمو پوشيدم ديدم که صداش قطع شده و داره دوش ميگيره من هم فوري زنگ زدم به يکي از دوستم که بار من (مسئول بار) يه disco بود و بهش گفتم 10 تا ابجو به اين آدرس بيار از اونجا که disco نزديکِ خونهِ علي بود قبل از اينکه ناديا از حموم در بياد که حدود 10 دقيقه طول کشيد اون ابجوها رو آورد من هم رفتم 2 تا ليوان آوردم و يه سي دي ديدو هم گذاشتم که بيشتر وقتها وقت سکس با دوست دخترم اونو ميزاشتم و منتظرِ اون شدم.

وقتي از حموم اومد بيرون آروم آروم و گشاد گشاد طوري که هرکس ميديدش مي فهميد چه بلايي سرش اومده اومد و نشست رو مبل و گفت زنگ بزن يه تاکسي بياد من ميخوام برم. منم بهش گفتم: خفه شو گوش بده چي بهت ميگم من عموم رئيس قسمت ادبِ تحريات(همونجايي که جندها رو جمع ميکنن) هست اگه اين جرياناتي که امشب اتفاق افتاد رو بري جايي بگي کونت ميذارم اونم با اخم گفت همينجوري که الان گذاشتي؟ من خندم گرفته بود ولي خيلي برام عجيب بود اون حالا بايد از من متنفر باشه ولي تو نگاهش هيچ اثري از تنفر نبود ولي همش با اخم باهم صحبت ميکرد ازش پرسيدم حال کردي؟ يه اخم بهم کرد ولي جوابم رو نداد يه ابجو براش باز کردم و دادم بهش بازم يه اخم کرد و هيچي بهم نگفت و ابجو رو ازم گرفت بعد هم براي خودم يکي باز کردم و شروع به خوردن کردم بهم گفت: اين ليوان ها رو براي چي آوردي؟ من زدم زير خنده ولي خودش همچنان اخم کرده بود و نميخنديد. اون شب هر کاري کردم نخنديد.

حدوداً ساعت 3 بود که ياد دوست دخترم افتادم بهش گفتم پاشو من من ميرسونمت پاشد رفتم سويچ ماشين علي رو برداشتم و ناديا رو رسوندم خونه شون و خودم رفتم خونهِ خودم و زنگ زدم به دوست دخترم شانسِ گندِ من هم اون خوابيده بود و يه کوس خونگي ناز و از دست دادم با نا اميدي برگشتم خونهِ علي و تا صبح نشستم فيلم نگاه کردم. صبح که علي از خواب بيدار شد اومد سلام کرد و کلي معذرت خواهي که ديشب خوابم برد و از اين حرفها گفت ناديا کو گفتم بردم رسوندمش يه ابجو براش پرت کردم گفت: داش ممد شرمنده کرديا منم گفتم اين حرفها چيه ببينم اين دخترها رو از کجا پيدا کردي؟ گفت اينو حدود 2_3 ماهي هست ميشناسمش فقط با پولدارا ميپره هر از گاهي هم که بهش زنگ ميزنم بيکار باشه مياد يه حالي هم به من ميده اتفاقا ديشب هم از تو خيلي خوشش اومد بود گفت ميخواد يه ذره اذييتت کُنه شمارتم بهش دادم.

ريدم به خودم گفتم چي؟ شمارمو بهش دادي گفت: اره گفتم شوخي نکن بعد همه ماجرا رو براش تعريف کردم و فيلمو نشونش دادم. گفت: بابا تو چرا اينجوري اينو کردي؟ منم گفتم: من فکر کردم اينو از تو خيابون پيدا کردي بعد از کلي صحبت کردن اون منو رسوند خونه و من هم تا 3 روز تو فکر اين بودم حالا چي ميشه؟ يه هفته بعد از اون ماجرا يه شماره غريبِ يه message برام فرستاده بود که متنش بود: اگه قول بدي کتکم نزني يه شب ميخوام پيشت بخوابم.
من برگشتم!!!!
بعد از 5-6 ماه!!!
     
  
مرد

 
سکس در سرعین

داستان که می خوام براتون بگم واقعیت داره ، من و همسرم و دخترم نازی یه روز خواستیم بریم به استان اردبیل و شهر سرعین ، همون شهریکه آب گرم و معدنی داره . بعد از ظهر به سرعین رسیدیم و دنبال اتاق گشتیم تا اینکه در هتل ماهان اتاقی اجاره کردیم و قرارشد که دویا سه شب اونجا باشیم . درب همه این اتاقها به راهرو چند ضلعی بازمیشد . ما از بس خسته بودیم که حال رفتن به اب گرم را نداشتیم برای همین رفتیم تو شهر دور بزنیم و آش دوغ سرعین بخوریم . بعد از خوردن آش و گشتن در شهر و خوردن شام به هتل برگشتیم . شب از بس خسته بودیم همه خوابیدیم و قرار شد که صبح همسرم و دخترم بروند به استخر آب گرم سبلان و من هم بعد از ظهر برم و تا ظهر خوب استراحت کنم . ساعت 9 اونها از اتاق خارج شدند و من هرچقدر کردم خوابم نیومد و خواستم برم بیرون و صبحانه بخرم .



موقع خروج از اتاق دیدم که درب اتاق مقابل بازه و خانم خم شده و اتاق رو جارو می کند . با دیدن این منظره کمی مکث کردم تا شاید منو ببینه و عکس العمل نشون بده . خانم وقتی منو دید لبخندی زد و سلام کرد و من هم جواب سلام رو دادم . برگشتم که بند کفشهام رو ببندم . بعد از بستن بندها برگشتم که برم بیرون که دیدم . خانم بصورت کامل بطرف من خم شده است . فوری چیزی به نظرم اومد که برگردم اتاق و از پشت درب نگاهش کنم تا ببینم چی میشه . برگشتم اتاق و درب رو نیمه باز گذشتم و از پشت به اون خیره شدم . زود فهمید و جارو رو کنار گذاشت و به طرف اتاق اومد . نمی دونستم چکار کنم . درب رو زد و من درب رو باز کردم . با لب خندان گفت ببخشید آقا شکر دارد . منظورش رو نفهمیدم برای همین گفتم اره صبر کنید الان می آرم . وقتی رفتم آشپزخونه که شکر رو بیارم دیدم که پشت سرم هست . تعجب کردم وقتی دیدم درب اتاق هم بسته شده و فقط من و اون داخل اتاق بودیم . بعداز کمی نگاه معنی دار به هم ، از من پرسید که خانم و دخترم کجا رفتند و من هم گفتم که به استخر رفتند . بدون اینکه من سوال کنم گفت که شوهرو دو تا پسرش هم به استخر رفتند .

وقتی شکر رو از داخل وسایل برداشتم و می خواستم به اون بدم یه نگاه عمیق به من کرد و نمی دونم کی منو بغل کرده بود و با هم لب می گرفتیم . کم کم لباس منو در آورد و من هم لباس اون رو . اصلا" باورم نمی شد اما اون خانم ( شهلا) مثل دختران بزرگ و حشری منو می خورد و لیسم می زد و من هم اون رو بوس می کردم . بدن شهلا خیلی نرم و سفید بود و درسته چهار و پنج سال از من بزرگتر بود اما مثل دختر در آغوش من بود . رو تخت دو نفری خوابیدیم و همدیگر رو لیس می زدیم و من سینه های خوشگل و نسبتا" بزرگ اون رو می خوردم تا اینکه کم کم پایین تر ، کوسش رو مالیدم و اون از ته دل لب می گرفت . نمی دونم چند دقیقه تو این حال بودیم که با دستش کیرم رو گرفت و فشار داد و رفت پایین تا اون رو بخوره . خیلی ماهرانه کیرم رو ساک می زد . تو عالم دیگه ای بودم من هم رفتم تا کوس اون رو بخورم تا حال هردو کامل بشه . بعد از مدتی که همدیگر رو خوردیم به پشت خوابید و پاهای خودش رو رو شانه من گذاشت و من هم کیرم رو که خیلی شق کرده بود تا دسته تو کوسش فشار دادم . یه آهی از ته دل کشید که تابحال چنین آهی نشنیده بودم . شروع به تلمبه زدن کردم . هی می گفت که آبت رو زود نریز . آبت رو زود نریز .




بعد از چند بار تلمبه زدن با دستش آب کیر منو تمیز می کرد و اینکار باعث میشد که آب من دیر بیاد . بعد از چند دقیقه تلمبه زدن کیرم رو از کوسش در آورد و به سینه رو تخت خوابید . طوریکه پا هاش رو زمین بود من در اختیار اون بودم و هنوز باورم نمی شد . اون گفت زود باش بکن تو کونم . من تعجب کردم که چه راحت می گه مگه نمی دونه که درد داره و شاید این کیر کلفت من اون رو اذیت کنه . تو این فکر بودم که با دستش کیر منو گرفت و سرش رو گذاشت دم سوراخ کونش و من هم فشار دادم تو . خیلی تعجب کردم کونش چربی بود و راحت رفت تو و شهلا یه آخش از ته دل گفت . دقت کردم دیدم که خانم موقع اومدن خودش کرم به کون مبارک زده و برنامه ریزی همه کار ها رو کرده تا وقت کم نیاره . خیلی حال می داد جاتون خالی . با فشار تلمبه می زدم و تا دسته کیرم و می فرستادم تو کونش و اون هم آه و ناله می کرد و می گفت : بکن تا ته بکن این کون و کوس رو که سه ماه کیر ندیده بکن . منو بکن . زود زود بکن من آب می خوام . با حرفهاش منو بیشتر حشری می کرد . تا اینکه وقت اومدن آب فرارسید و از اون پرسیدم که چکار کنم . شهلا خانم گفت که بریز تو کونم و من هم همه آب داغ کیرم رو به اون کون نرم و بزرگ و سفید ریختم و روش خوابیدم . چند لحظه نشد بود که منو بلند کرد و رفتیم دستشوئی و خودش کیر منو با دستش زیر آب ولرم شست و منو به اتاق آورد و شروع به ساک زدن کرد . من اصلا" حال و نا داشتم و روی تخت خواب نشسته بودم و اون هم جلوی من داشت ساک می زد . طوری منو ساک می زد که من نمی دونم چطوری کیر من بلند شد . خودم تعجب کردم وقتی با همسرم حال می کنم اصلا" نمی تونم بعد از یک بار آب اومدن دوباره بلند بشم . اما این دفعه شهلا خانم چنان ساک می زد که کیر من بهتر از قبل بلند شد . با خودم گفتم که من کوس و کونش رو کردم دیگه کجا مونده .



از شهلا خانم سوال کردم که برمی گرده تا کوس و کونش رو بکنم . هنوز کیرم تو دهنش بود و با سرش اشاره کرد که نمی خواد . هی ساک می زد و با آب دهنش برام جلق می زد تا اینکه وقت بیرون اومدن آب کیرم شد و بهش گفتم و اون گفت که بریزم تو دهنش . با فشار آب کیرم رو ریختم تو دهنش و اون هم با ولع همه آب رو خورد . بعد از اینکار من رو تخت ولو شدم و اون با دست مال منو پاک کرد و از من خیلی تشکر کرد که بعد از سه ماه تشنگی اون رو سیر آب کردم . خیلی دلم می خواست در باره اون سه ماه بپرسم ولی اون سریع لباس خودش رو پوشید و چند لب خوشگل از من کردو دوباره تشکر و رفت . من هم لباسم رو پوشیدم کمی ادکلن به خودم زدم و خوابیدم تا اینکه همسر و دخترم از استخر اومدن و با هم صبحانه ای که داشتیم خوردیم و به بیرون رفتیم . هر لحظه به فکر شهلا خانم بودم . ناهار رو بیرون خوردیم و به اتاق برگشتم و دیدم که نظافت چی داره اتاق اونها رو تمیز می کنه یعنی شهلا خانم از اونجا رفته بود . اون اسم خودش رو به من گفت ولی هیچ وقت اسم منو نپرسید و رفت . من همیشه تو فکر شهلا خانم هستم و به آقایون توصیه می کنم که ناراحتی زندگی رو به همبستری ربط ندهند که گناه شوهر شهلا خانم بیشتر از شهلا خانم است .علی
من برگشتم!!!!
بعد از 5-6 ماه!!!
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
ختنه

من فرهاد هستم والان 17 سالمه خاطره ای رو كه می خوام واستون بگم خاطره من و خالمه كه دو سال پیش اتفاق افتاده یعنی زمانی كه من تازه 15 سالم شده بود و خالم كه اون موقع 24 سالش بود و یك سالی می شد كه شوهرش گذاشته بود و رفته بود و معلوم نبود كجا رفته هنوز هم پیداش نشده و یه پسر 6 ساله به اسم رامین داشت . مادرم هم وقتی كه من بچه بودم رفته بود آمریكا . و من با پدرم و خواهر دوقلوم بهنوش زندگی می كردیم . اسم خالم ناهید و یك خانم چادری تو دل برو كه از خوشگلی آدم یاد خانم مجری های جوان و خوشگل تلوزیون می افته. یك روز مدرسه ما به علت تعمیرات تعطیل بود و من مونده بودم خونه تنها . منم فوری از خدا خواسته فوری رفتم فیلم زندان زنان رو با دو سه تا فیلم سوپر گرفتم و اوردم كه نگاه كنم . شلوارمو درآوردم زیرش یه شورت سفید چسبون پوشیده بودم و با همون حال و یه زیر پیرهن نشستم جلو كامپیوتر كه زندان زنان رو نگاه كنم . فیلم داستان چند تا دختر بود كه تو تركیه بهشون تهمت قاچاق مواد مخدر زده بودن و انداخته بودنشون تو زندون و هربار به یه بهونه مثل جستجوی بدنی لختشون می كردن . یكی از دخترا خیلی از بقیه خوشگلتر بود . فیلم رسیده بود به اونجایی كه رییس زندان دختره رو برد تو دفتر خودش و خمش كرد رو میز و دامنشو زد بالاو دست انداخت شورت دختره رو از لای كونش گرفت و شورتشو كند و شروع كرد به گاییدن دختر تو همین حال بودم كه دیدم در می زنن . به شانس و اقبالم یه لعنتی فرستادم و رفتم دم در در رو كه باز كردم دیدم خاله ناهید با پسرش رامین جلو در وایسادن . خالم بادیدن من لبخندی زد و اومد تو صورتمو بوسید و بغلم كرد . منم كه از دیدن خاله خوشگلم خوشحال شده بودم دعوتش كردم اومدن تو و تو حال نشستن بعد به خالم گفتم خاله یه دقیقه صبر كن من برم شلوار بپوشم بیام كه خالم گفت نمی خواد فرهاد جون بیا بشین و منم از خدا خواسته رفتم كنار خالم نشستم . به خالم گفتم خاله این ورا خالمم گفت هیچی رامین سال دیگه می ره مدرسه گفتم دیگه وقتشه مسلمون بشه اوردمش محل شما ببرم مسلمونش كنم. منم با تعجب پرسیدم ا خاله مگه رامین مسلمون نیست. خالمم كه فهمید منظورشو نفهمیدم خنده ای كرد و گفت نه خاله می خوام رامین ببرم ختنه اش كنم. می خوام ببرمش پیش همون دكتری كه تو رو ختنه كرد.منم كه اینو شنیدم یه ذره از خجالت قرمز شدم. بعدش خالم در حالی كه با پاهام بازی می كردیه دفعه شورتمو یه ذره بالا زد وقتی دید كش شورت رو رونم جا انداخته بهم گفت خاله چراانقدر شورت تنگ می پوشی بیضه هات درد نمی گیرن بعدش بدون اینكه منتظر جواب بشه گفت بلند شو وایسا جلوم ببینم خاله منم همین كارو كردم . خالم هم دوطرف شورتمو گرفت و شورتمو كشید پایین تا سر زانوهام و سر كیرمو كه حالا یه خورده دراز شده بود رو گرفت دستش بعد در حالیكه یه كم از بزرگی كیرم تعجب كرده بودبا خنده قشنگی گفت فرهاد خاله چقدر بزرگه البته تعجبی هم نداره نوزاد هم كه بودی دودولت از نوزادهای دیگه بزرگتر بودتوهم همسن حالای رامین من بودی وقتی ختنه كردیمت ولی خدا پدرشو بیامرزه چه خوب ختنه كرده ولی خاله حالا دیگه بزرگ شدی باید موهاشو بزنی بیا بریم حموم بهت یاد بدم منم ازخدا خواسته دنبالش رفتم حموم. هنوز صحنه لخت شدنش یادمه پیرهن سفیدشو كه دراورد زیرشیه سوتین سفید پوشیده بود كرستشو كه دراورد پستونای سفید و شیپوریش كه به شكل مخروط بودن و زیاد هم بزرگ نبودن افتادن بیرون . دامنشو كه دراورد دیدم یه شورت مشكی طوری با رنگ های قشنگی به لطافت بال سنجاقك كه فقط جلوشو می پوشوند و كنارش هیچی نبود پوشیده خیلی زود اونو هم دراوردرو كسش یه كم موداشت ولی انقدر لبه های كسش به هم كیپ چسبیده بودن كه انگار كس یه دختر 14 ساله است و هیچوقت نزاییده كس بهنوش كه هنوز یه دختر باكره بود و من گاهی تو خواب سراغش می رفتم و دامنشو بالا میزدم و شورتشو پایین می كشیدم و كسشو می دیدم به این باحالی نبود. خلاصه خالم بعداز اینكه من و خودشو شست واجبین درست كرد وبه كس خودش و به كیر من زدو كس خودش و كیر منو حسابی تمیز كرد. از حموم كه بیرون اومدیم وقتی اون لباساشو می پوشید من اعصابم خورد بود كه چرا نتونستم بكنمش. بعد یه دفعه خالم گفت خاله وقتی من اومدم داشتی شیطونی می كردی . گفتم چطور. گفتش اخه كیرت سیخ شده بود منم از فرصت استفاده كردم و بهش گفتم اره داشتم فیلم سوپر می دیدم اونم گفت ای شیطون بیا بریم منم ببینم چی داری منم بردمش وهرچی فیلم داشتم بهش نشون دادم اونقدر حشری شده بود كه با یه تكون خوابوندمشو لباساشو فوری دراوردم و خودم هم شورتمو دراوردم و خوابیدم روش كیرمو توكسش گذاشتم و فرو كردم انقدر تنگ بود كه به اسونی تو نمی رفت مجبور شدم پاهاشو بالا بگیرم واز هم وا كنم نمی دونید چقدر خالم اون موقع قشنگ شده بود درست مثل اهویی كه شكار شده و حالا هم لنگاش رو هواست خلاصه حسابی خالمو كردم و بعد از اینكه حسابی پستوناشو خوردم ابمو رو شیكمش خالی كردم . بعد از اینكه كارمون تموم شد دوتایی دوباره رفتیم حموم . این بود ماجرای سكس من و خالم
من برگشتم!!!!
بعد از 5-6 ماه!!!
     
  
میهمان
 
سكس امير و رويا
سلام من امیر هستم و میخوام یکی از خاطره هامو براتون تعریف کنم.
یه روز سرد پاییزی بود. از خونه ی دوستم در اومدم. هوا سرد و بارون شدید بود. بدو بدو رفتم تا ماشین و سوار شدم..
همینطور داشتم میرفتم تو ترافیک روون که دیدم یه خانوومی کنار خیابون وایساده. ظاهر خوبی داشت. یجورایی دلم واسش سوخت و ترمز زدم.
گفتم میتونم تا جایی برسونمتون ؟ اون بیچاره هم که داشت یخ میزد چاره ای نداشت و سریع سوار ماشین شد و تشکرکرد.
ازش پرسیدم که باید کدوم طرفی برم و اون آدرس داد.
نمیدونستم جنده بود یا یه آدم عادی !. آخه تو اون شرایط هر کسی سوار میشد.. از شانس ما هم به یه ترافیک بدجور برخورد کردیم که باعث شد 2 ساعت و نیم با هم همصحبت باشیم.
حرفمون به خیلی جاها رفت.. به مشکلای جوونا و..با این که سی و چند ساله بود خیلی پخته حرف میزد... بحثمون به خیلی جاها کشید تا رسید به خانومای خیابونی و..
بهم گفت که این روزا نباید به هر کسی اعتماد کرد و این جور آدما ممکنه هزار جور مرض داشته باشن..
بهش گفتم خوب آدم مطمئن از کجا باید پیدا کرد ؟ برگشت نگام کرد و گفت شما مگه دوست دختر ندارید ؟ گفتم نه ! شرایط زندگیم اجازه نمیده به یکی اینطور پایبند باشد..
بحث گذشت و ما رسیدیم به سر کوچشون. ازم خیلی تشکر کرد و موقع رفتن گفت یادته گفتی اونجور خانوم رو از کجا میشه پیدا کرد ؟ گفتم آره. گفت من تنها زندگی میکنم و مقداری هم مشکل مالی دارم. به همین خاطر حاضرم برای تامین مخارجم با افراد سکس داشته باشم.. اگر خواستی میتونی بهم زنگ بزنی.
شمارشو گرفتم و خداحافظی کردم
***
3 هفته بعد بود که یکمرتبه یادش افتادم.. بهش تلفن زدم و گفتم که میخوام برم پیشش. قبول کرد و گفت فرداشب ساعت 10:30
گفتم چرا اینقدر دیر.. گفت قبلش هیچوقت نمیتونم و سرم شلوغه. منم ناچار قبول کردم.
فردا شب حاضر شدم ورفتم در خونشون و زنگ زدم. سریع درو باز کرد
رفتم بالا و در آپارتمانشو باز کرد.معلوم بود تازه حموم بوده.یه روبوسی ساده کردم و رفتم تو. خونه ی نقلیه 2 خوابه داشت
رفتم نشستم رو مبل و اونم اومد نشست رو بروم. احول پرسی کردیم و.. گف برم برات شربت بیارم.
وقتی رفت تو آشپزخونه یه دختر کوچولوی 5 6 ساله در اتاقو باز کرد و اومد تو حال ! متعجب به من نگاه کرد و گفت تو کی هستی ؟
زبونم بند اومه بود. نمیدونستم چی بگم. یه مرتبه رویا از آشپز خونه اومد و گفت دخترم ! چرا از خواب پاشدی ؟ دخترش دوباره گفت این آقاهه کیه ؟ رویا گفت این آقا دوست ماس مهمونه !
من سریع پاشدم و گفتم بهتره باشه واسه یه وقت دیگه. اما رویا گفت نه 10 دقیقه صبر کن و دست دختررو گرفت رف تو اتاق.
یک ربع بعد اومد بیرون و در اتاق رو بست. آروم ازم مهذرت خواهی کرد و گفت نمیخواستم بدونی بچه دارم.. واسه همین گفتم دیروقت بیای که خواب باشه.
بعد از شوهر معتادش که 3 سال پیش طلاق گرفته بود گفت و..
کم کم وقت عمل بود ! آخرین پک سیگارش رو زد و دستمو گرفت. گفت بیا بریم تو اتاق من.
رفتم تو اتاقشو درو آروم بستیم. شروع کرد به در آوردن لباسام.تا با یه شرت بودم. بعد من لاباسای اونو در آوردم و لخت لختش کردم !
حسابی سیخ کرده بودم دستمو گرفت و کسید سمت تخت.خودش نشست رو لبه ی تخت و من جلوش ایستادم. شرتمو پایین کشید و کیرمو گرفت تو دستش. یکم مالیدتشو بعد آروم دهنشو وا کرد و سر کیرمو گذاشت تو دهنش و شروع کرد ساک زدن. دهنش کوچیک و زبونش نرم و ولرم بود. خیلی آروم فقط سر کیرمو ساک میزد.
آروم دستمو بردم پشت سرش و فرو کردم تو ما هاش و سرش رو کمی به سمت حودم فشار دادم.کیرم بیشتر رفت تو دهنش یه 6 7 دقه ساک زد. گیرمو از دهنش در آوردم. آروم سرشو آور پایین تر و تخمامو لیس زد. حس عجیبو فوق العاده ای بود بعد از 30 ثانیه خودمو کشیدم عقب و آروم هلش دادم عقب که بخوابه رو تخت
آروم خم شدم رو و خوابیدو روش.شروع کردم به خوردن لباش. ماتیک قرمز تیره زده بود. 1 2 دقیقه ای ازش لب گرفتم. رفتم پایین تر و سینه هاشو خوردم. سینه های متوسط و خوش فرمی داشت.بعد پایین تر و رسیدم به کسش. پاهاشو گذاشتم رو شونه هام و شروع کردم روی کسشو لیس زدن. بعد با دستا لیه های کسشو باز کردم از هم و شروع کردم لیس زدنن. کم کم زبونم رو چوچلش میچرحید فقط و با انگشتم کرده بودم تو کسش و سریع جلو عقب میکردم. اینقدر ادامه دادم تا ارضا شد.
حالا یه کس خیس آب جلو من بود. پاشد از تو کشوی کنار تخت یه کاندوم در آورد.من رو تخت خوابیده بودم.اومد خم شد رو کیرم و یه بار یه کوچولو ساک زد
بعد کاندومو گذاشت روش و کشید پایین. بعد رو زانو هاش ایستاد و رو تخت اومد جولو تر طوریکه اومد رو کیرم.بعدپاهاشو باز تر کرد و اومد پایین. بادستش کیرمو هدایت کرد تو کسش و آروم نشست روش.بعد شورع کرد آروم باالا و پایین رفتن.از ترس بیدار شدن دخترش آهو اوهی نمیکرد.کم کم ریتمش تند تر شد و منم خودم هم بالا پایین میکردم.بعد از 10 دقیقه ای از این حالت خسته شدم واز حالت خوابیده پاشدم نشستم طوری که رو پام بود.بعد طوری چرخریدمو و خوابیدم.ایندفع رویا زیرم بود و پاهاش دور کمرک حلقه بود.خیلی محکم تلمبه میزدم و اون بیشتر خوشش میومد.چند دقیقه ای گذشت و هردو عرقکرده بودیم.از روش پاشدم و نشستم.پاهاشو گذاشتم رو شونم.کشیدمش بالا تر. حالا 2 تا سوراخش تو دیدم بود ! آروم کیرمو کردم تو کسش و تا ته تو کس خیسش فرو کردم.اون بی حال افتاده بود. کیرمو در اوردمو مالیدم به چوچولش.بعد آوردم پایین. آروم می مالیدم به سوراخ کونش بعدش یه فشار آوردم و سرع پرید گفت نه. اما دیر گففت.سر کیرم رفت توکونش.
گفت از ک.ن نمیدمو من هم سریع در آوردم.. دوباره گذاشتم تو کسش و یه فشار دادم بعد شروع کردم تلنبه زدن. یه مدتی تلنبه زدم تا بار دوم ارضا شد.
ادامه دادم تا آبم اومدو ریخت تو کاندوم تو همون حال خم شدم روش و یه چند تا لب اساسی گرفتم.بعد پاشدم و کاندومو در آوردم و با کلینکس کیرمو پاک کردم.رویا خسته بودو افتاده بود رو تختو. لباسمو پوشیدم. یه تراول 50 ی در آوردم گذاشتم رو کشوی کنار تختش. بعد گونشو بوسیدمو پاشدم.
را خروج رو بلد بودم.
گفتم خدافظ و رفتم!
     
  
مرد

 
امید و سارا
سلام.من اميد هستم اين داستانی كه ميخوام براتون تعريف كنم واقعيه و همين چند ماه پيش اتفاق افتاده و عين ماجرارو براتون مينويسم. تو خيابون داشتم با ماشين ميرفتم.صبح ساعت 8بود و ديدم كه گرسنمه.تصميم گرفتم يه نون بربري بگيرم و ببرم تو دفتر كارم بخورم.كنار يه نونوايي نگهداشتم و پياده شدم و نون گرفتم.همينكه ميخواستم سوار ماشين بشم چشمم خورد به يه دختر سبزه و ناز كه كمي هم تپل بود.يه تيكه بهش انداختم و رفتم طرف ماشين.سوار شدم و از آينه نگاه كردم ديدم سوار تاكسي شد و از كنار ماشينم كه رد ميشه زير چشمي بهم نگاه كرد.منم سريع گاز ماشينو گرفتم و دنبالشون حركت كردم.متوجه شد كه دنبالشونم و چند باري برگشت و عقب و نگاه كرد و داشت لبخند ميزد.رفتم دنبالشون تا اينكه جلوي دانشگاه آزاد ايستاد و پياده شد و منو ديد.منم كشيدم كنارشو سلام كردم .خنديد و رفت توي داشگاه آزاد.رفتم و دور زدم و دم در دانشگاه منتظر شدم تا بياد.تا ساعت 1ظهر همونجوري منتظرش بودم و كم كم حوصلم داشت سر ميرفت كه ديدم اومد.از تو ماشين بهش سلام كردم.با تعجب منو نگاه كرد و گفت : تو هنوز نرفتي.؟ خنديد...ميخواست سوار ماشين بشه ولي نشد و پياده راه افتاد.با ماشين رفتم دنبالشو گفتم بيا با هم بريم.آروم گفت : برو جلوتر بايست. سريع رفتم كمي جلوتر ايستادم و اومد و سوار ماشين شد رو صندلي عقب.كمي احوالپرسي كرديم و گفتم كجا ميري؟ گفت هرجا ميخوايي برو ولي جاي شلوغي نباشه.از هردري گفتيم.گفت : دانشجوي سال آخر زمين شناسي هستش و فردا صبح بايد برن اردو به زنجان.شمارمو دادم بهش و بردمش هونجايي كه صبح اولين بار ديده بودم پيادش كردم. عصر بهم اس ام اس زد كه فردا صبح ساعت 7از جلوي دانشگاه آزاد ميرن اردو.منم فردا صبح رفتم در دانشگاه.كمي بعد ديدم يه آقايي با پيكان آوردش وكمي حرف زدن و مرده رفت.سارا هم منو ديد و خنديد.ولي بهم گفته بود كه دوستانش نبايد بفهمن. از دور ايما و اشاره ميكرديم تا اينكه اتوبوسشون حركت كرد.يه هفته تو اردو بودن و تو اين يه هفته كلي تلفني حرف زديم و اس ام اس زديم.تا اينكه مجوز ارسال اس ام اس سكسي رو ازش گرفتم و چندتايي فرستادم و اونم چندتايي فرستاد.خيلي صميمي شده بوديم. يه روز ازم پرسيد : چرا زن نميگيري؟گفتم حوصلشو ندارم.گفت: جون مادرت قسم بخور كه مجردي؟گفتم راستشو بگم؟گفت : آره.گفتم زن دارم يه دختر 6ماهه هم دارم. كمي شاكي شد كه چرا بهم نگفتي و از اين حرفا ولي منم ميدونستم چطوري آرومش كنم. ديگه راحت شده بودم كه اصل قضيه رو ميدونه ......راحت تر شده بوديم با هم.....از اردو برگشتن و چندباري بيرون همديگه رو ديديم.يه بار بهش اس ام اس زدم و خواستم يه جايي خلوت كنيم و بوس و عشق و حال.اونم قبول كرد و گفت كه از عقب بايد قول بدم زياد اذيتش نكنم.باورم نميشد اينقدر راحت قبول كن.منم كلي قربون صدقه رفتم و قبول كردم.فرداش با هم رفتيم شركت من كه هميشه خلوته.كلي حرف زديم و من كم كم حرف سكس رو باهاش زدم كه گفت : شوخي كرده و الكي گفته...كمي حالم گرفته شد.ولي خونسرديمو حفظ كردمو گفتم: فقط بوس كنمت.قبول كرد.كمي بوس و ناز و نوازشش كردم و تو بغلم نشوندمش و كم كم باهاش بازي ميكردم كه انگار يه باره آتيش گرفت و محكم بغلم كرد و اونم منو بوسيد منم زود دستمو بردم طرف سينه هاشو ماليدمشون و كم كم كون و كوس و...... ديگه داغ كرده بوديم.منم زود از فرصت استفاده كردم و لختش كردمو خودمم لخت شدم.بهم نگاه كرد و گفت فقط به دو شرط اجازه سكس ميدم.گفتم چي؟ گفت : اول اينكه فقط از عقب...گفتم قبوله....بعدشم اگه سكس كنيم ديگه همديگه رو نبينيم. گفتم چرا؟گفت : اين شرطمه.داغ بودم و گفتم قبول .ميكنمتو ديگه قطع رابطه.اونم سرشو انداخت پايينو گفت شروع كن.كلي باهاش حال كردم و ماليدمو سرحال اومد . ولي يه بارم به كيرم نگاه نكرد.با وازليني كه تو دفتر داشتم كيرمو كونشو حسابي چرب كردم و با تمام مهارتي كه داشتم كونشو شروع به گاييدن كردم.خيلي راحت تر از اون چيزي كه فكرشو ميكردم كيرم رفت تو كونش.يه ربع حسابي تو كونش عقب و جلو كردم و اونم معلوم بود كه حسابي حال ميكنه.بعد يه ربع سارا گفت كه پاهاش سست شدن.نشوندمش رو صندلي كه ديدم داره ميلرزه و از حال ميره.سريع براش آب آوردم و بهش دادم كه بخوره و كمي هم سروصورتشو آب زدم.كمي حالش بهتر شد ولي كلد بي حال بود.پيش خودم گفتم: اولين سكسشه و استرس باعث شده بي حال بشه.خلاصهاومديم بيرون و رسوندمش سر كوچشون.موقع پياده شدن بهم گفت : ديگه همديگه رو نميبينيم.؟ گفتم اگه تو بخوايي ميبينيم.گفت : برات يه اس ام اس ميزنم و فكر كنم بعدش ديگه دست از سرم برنداري...گفتم : چيه؟ گفت 1ساعت ديگه بهت اس ميزنم. بي صبرانه منتظر اس ام اس بودم كه بالاخره زد......متنش همين بود: من يه زن هستم.1ساله از شوهرم طلاق گرفتم. بلافاصله بهش اس امس زدمو خواستم كه رابطمون حفظ بشه.در جواب نوشت: چيه؟نكنه هوس كوس كردي؟ خيلي داغ كرده بودم.كلي قربون صدقه رفتم و راضيش كردم كه با هم در ارتباط باشيم.....خلاصه قبول كرد و ما هميشه همديگه رو ميديديم.
     
  
مرد

 
حمید و سمیرا

این داستان ماله 1 سال پیشه. یک روز مثل همیشه تو پارک آزادی (شیراز) تو پاتوق نشسته بودیم و کس شعر می گفتیم.داشتیم می خندیدیم وکه یهو چشم افتاد به نیمکت کنار دستیمون . دیدیم که یک دختر سفید و فوق العاده خوشکل مامانی که با ماماتش نشسته تخمه می خورد.نه ایتو. اون موقع من 19 سالم بود ولی به خاطر هیکل و قدم کسی باورش نمی شد که من 19 دارم.من همون جا شق کردم ولی اصلا به رو خودم نیاوردم مثل بچه مثبت ها ساکت نشستم و دیگه کس نگفتم خلاصه یواش یواش بچه ها رو دک کردم و فهش گذاشتم هرکس چیزی بگه به دختره.همه که رفتن من با کلاس نشستم و هرکس از دوستام می یومد می گفتم برو حوصله ندارم.من واسه خودم کلاس گذاشته بودم که یههو دیدیم چند تا از دوستام از دور دارن می یان برای این که اذیتم کنن.یکی می گفت حمید 200 تومن منو بده .یکی داد میزد من 100 تومنمو می خوام یکی می گفت شلوارم و بده شرتمو می خوام. خلاصه آبرومو بردن تو کون سگ و در اوردن. تا تونستن سرمون لاشی بازی در آوردن.منم ساکت نشستم تا اونا رفتن.بعد از چند دقیقه دیدم یکی داره میگه بفرما.نگاه کردم دیدم مامانش داره بهم تخمه تعارف می کنه منم با اسرار اون برداشتم و تشکر کردم. دختره البته دختر که چه عرض کنم فرشته" گاهی وقتی یک نگاه کوچولو می کرد منم دراز کرده بودم نه اینطور و تودلم می گفتم یک کردنیت بکنم که....... زمین و زمون رو دندون بگیری . من روم نشد شماره بهش بدم به خاطر تخمکه.شماره رو دادم به یکی از دوستام گفتم بده به اون بگو ماله منه.خلاصه دختره که فهمید شماره منه گرفت و شب ساعت 12 س م س داد فهمیدم که خودشه همین جور شد و که با هم دوست شدیم/ اون 24 سالش بود و معلم زبان انگلیسی.. منم که مثل خر کار می کردم صبح ها که تا 1 خوابم بعدش نهار می خورم دوباره تا 5 استراحت می کنم بعد می رم حمام واسه ی کار اصلیم حاضر می شم و میرم پارک و قدم میزنم تا 12. هرچی فکر میکردم که چه جوری بحث سکس و باز کنم می دیدم جواب نمی ده. حتی چند باری به یادش چیز زدم.تا یک روز که گفت اب جوش ریخته رو پام.منم گفتم گوشی رو بذار روپات تا خوبش کنم.گذاشت منم دو تا بوس آبدار از پشت گوشی کردمو با این که گوشی رو پایین گرفته بود فهمید.بهش گفتم من نمیدونم من حالیم نیست باید بیای تا ببینم چه طور شده.منم که میدونستم خونشون خالی بودوچون بدجایی بود باید مواظب خونه می موندو نمی تونست بیات بیرون .منم گفتم من میام خونتون.با هزارالتماس و خایه مالی وکس لیسی قبول کردوقرار شد من ساعت 5 عصر خونشون باشم . (البته قبلا خونشون رفته بودم ولی کاری نکرده بودم درحد بوس کردن اونم رو لپ) من که تو کس و کونم عروسی بود گفتم میرم خونشون پاهای تپل و سفیدش رو می بینم داشتم می مردم از شق درد. خلاصه رفتم حموم و هر چی پشم بود زدم و با صابون کیر 19.5 سانتی(بلندیش) در14.5 (کلفتیش) خوب برق انداخته بودم و برای یک کس آبدار ... در ضمن من از اون دسته ادم هایی هستم که زیر 1 ساعت نیم ابم نمی یاد..باورتون نمیشه .ولی تا حالا هیچکس رو مثل خودم ندیدم این قدر بدون اسپری وکاندوم وکرم و .... طول بکشه..."بگذریم. ساعت 4.30 (عصر)از خونه زدم بیرون 5 دقیق در خونشون رو زدم.وای وای وای باورتون نمی شه اگر می دیدن چه دختری درو باز کرد به جون خودم ابتون می اومد.رفتم داخل پریدیم تو بغل همدیگه.گذاشتمش رو شونه هامو بردمش تو اتاقش.نمی دونم چرا اینقدر پرو شده بودم اونم باورش نمی شد ولی به رو خودش نمی اورد . انداختمش رو تخت و از دهنم پرید و گفتم کدوم خارکسه پاتو سوزونده.اونم نگام کردو گفت بیشعور مامانم حواسش نبود اینجورشد. منم تو راه که می امدم یک پاستیل نوشابه ای خریدم .موقع تو لبی لازم می شه. اون رفت شربت بیاره منم نشسته بودم روی این دوچرخه ثابت ها هست.تا اون بیاد.کیرم هم قشنگ جا سازی کردم.تا تو کلما نباشه.اومد" شربتو خوردم.بهش گفتم بیا جلوی من وایسا . اونم امد لبم رو گذاشتم رو لبش اونم طوری نشون داد اینگار نه اینگار برای بار اول بود که به من تولبی می داد منم که دیدم این جوریه دستمو گذاشتم رو باسنش شروع کردم به مالیدن .به خدا قسم نمی دونید چه قدر این باسن نرم و خوش فرم بود . پاستیل رو از جیبم در اوردم 1 دونه دادم به اون 1 دونه هم خودم . وای چه حالی می داد .بعد از یک دقیقه پاستیل هامونو عوض می کردیم.(فقط 1 بار با پاستیل امتحان کنید تا بفهمید من چی می گم)بردمش رو تختو شلوارشو در اوردم باورتون می شه من چی می دیدم یک کس سفید وتپل .بدون مو(خارکسه همون روز زده بود (رمش))دست زدم دیدم خیسه خیسه (آخه نیم ساعتی بود لب میگرفتیم.)خواستم کسشو بخورم سرم رو گرفت گفت بیا روم بخواب منم رفتم.حدود 15 دقیقه ای گردون وگوشش رو خوردم که دیدم دیگه هرچی صداش می زدم محلم نمی زاره .نگو به ارگاسم رسیده بود.تا من لباسامو در اوردم اونم حالش جا اومد .باورم نمی شد که می خوام تا چن دقیقه ی دیگه کسی رو بکنم که آرزوشو داشتم. کنارش دراز کشیدم و گفتم نوبت توهه. گفت چه کار کنم گفتم:دیگه نوبت تو هست که میکروفن رو دست بگیری.خارکسه به من می گفت ساک نمی زنم شما باورتون می شه.تو دلم گفتم تا اومدم اینجاهزار تومن خرجم شده" تازه اولشه باید قد یک میلیون بکنمت.خلاصه جاتون خیلی خالی بود بزور کاری کردم که ساک بزنه.وای یک ( شلم شیمپویی) راه انداخته بود که نه ایتووووو. من یه لحظه جو فیلم سوپر گرفتمو همین طور که سرشو گرفته بودم محکم فشار دادم وخانوم خانوما رید به حال ما " می خواست بیاره بالا / یک چن لحظه ای رفت دست شویی تا بیاره بالا .ولی کونده یک کمی هم زیادی شولوقش کرد.می خواست دیگ ساک نزنه..منم گفتم مشکلی نداره.خوب اومدو دراز کشید منم از پشت افتادم روشو "کله ی حمید کوچولو رو تف مالی کردم چون می دونستم دیر ابم می یاد گفتم بزار رب ساعتی لا پایی بزنم .الان دیگه کیرم لای پای سفیدش بود منم تحریک شده بودم نه ایتووو. گذشتو یکم کرم که کنار تختش بود زدم به کیرم " یکم هم زدم دور کون لاشی خانوم که دیدم صداش درامد که من از کون نمی دم.دیدم نمی شه باید یه خوردم از زور استفاده می کردم .چاقوم رو از تو جیب شلوارم که کنار تخت بود برداشتم برای این که از کون بده یه خورده ترسوندمش.خلاصه گفتم اگر نزاری یک زخم آباد(پسته ای) روقمبلت میندازم..قبول کرد.سرش رو گذاشتم هر چی زور زدم نرفت تو.اونم مثل سگ واق واق می کرد.یه تف از اون تفا که کش می یاد انداختم رو کیرمو با کرمه قاطی شد لیز لیز (میشد روش اسکی بری)گذاشتم رو سوراخش با دستم هم شون هاشو گرفتم که یه موقع شیطونی نکنه فرار کنه.محکم با تمام وجود فشار دادم کم مونده بود تخمم هم بره تو . چشوتون روز بد نبینه یه جیق زد که من از ترس یه گوز اباد کندم که همین شد با هم بخندیم و دردو یادش رفت.اولش آخخ اوخ زیاد می کرد بعد دیدم نه بابا دست گذاشته پشت رونم فشار می ده خودش هم عقب جلو میکرد منم با صدای اون محکم تر تلمبه می زدم عرق کرده بودم نه ایتوو.الان اتاق فقط پر از اه اه اه اهان اهان اهان اوم اوم اوم اوم اومممممممم تا ته..منم داشتم با کسش بازی می کردم که لحضه ساکت شد ویه لرزش کوچولو رفت واِرضا شد.منم به کارم ادامه دادم.احساس کردم منم ابم داره می یاد تند تند تلمبه زدمو همون تو خالی کردم.کنارش دراز کشیدم.. لباسمو پوشیدم رفتم دمه در می خواستم خدافظی کنم داشتم تو لبی می گرفتیم که حمید کوچولو دوباره بلند شد .گفتم می خواستی لب ندی.گفت اشکال نداره دوباره رفتم تو اتاق.همون اشو همون کاسه..یه بار دیگه کردمو حالا دیگه ساعت 9 بود. کارم تموم شدو تو پله ها نشستم که کفشمو بپوشم.خارکسه اومد نشست تو بغلم که کیرم با فهش خوار مادر بلند شد.دیگه جون نداشتم برم تو اتاق رفتیم توپذیرایی رو مبل شروع کردم به تلمبه زدن کون سمیرا خانوم .دیگه داشت کونم پاره می شد البته شده بود این بار که داشتم می کردم به خودم گفتم ابم رو بریزم تو دستمال ببرم بزنم به صورت دوستام که دفعه ی دیگه کون ندن سر ما.....کردم کردم تا اومد.ریختم تو دستمال کاغذی گذاشتم تو جیبم. این سری به سمیرا گفتم تو همین جا بمون من خودم میرم.اومد بلند بشه منم" خوب کفش پام بود با سرعت از خونه زدم بیرون........ساعت10:45 بود ....رفتم تو پارک دوستام وایساده بودن دستمالو محکم مالیدم به صورت دوستم خلاصه کلی ازش خندیدیم.جاتون خالی
     
  
مرد

 
فرزاد و فرشته
.سلام به همه ی شما بچه های اهل حال و با صفا
من اسمم فرزاد و الان 20 سالمه این خاطره ای که می خوام براتون بگم مال وقتیه که تازه 18 ساله شده بودم و اون موقع در همسایگه ما یه خونواده ی نسبتا شلوغ بود که 4 تا دختر و یک پسر داشت که اسمش رضا بود رضا حدود 3 سال از من کوچیک تر بود و یکی از خواهراش هم که 5 سال از من بزرگتر بود اسمش فرشته بود.
ماها توی بچگیمون با هم خاطرات شیرینی از دودول بازی هامون داشتیم. آخه یه جورایی با هم بزرگ شده بودیم و با هم صمیمی بودیم. من و رضا سگا(یه چیزی تو مایه های آتاری) داشتیم و منم که بچه ی مثبتی بودم و مادرامونم به من خیلی اعتماد داشتن خیلی وقتها با رضا تنها بودم. همین عامل باعث شده بود که منی که شهوتی بودم جذب کونهای سفید و خوش تراش رضا و سینه های ناز فرشته جونم بشم.
خلاصه من به بهونه ی فیلم های سگا و چندتا چیزای دیگه خیلی با رضا حال می کردیم.
وقتایی هم که می رفتم خونشون خواهرشو با نگاهم می خوردم و برای سینه های فرشته تو خلوتام جق می زدم(آخه اون خیلی از من بزرگ بود البته من هیکلم خیلی بزرگتر از سنمه)خلاصه تو همین رفت و اومدا بود که یه روز فرشته به من گفت فرزاد اگه شوی جدید گیرت اومد به منم بده (آخه خیلی اهل آهنگ و شو بود) منم گفتم چشم شما جون بخواه!!
همین جوری داشتیم می گذروندیم تا بالاخره یه روز من یه شوی ناز از نوال زغبی اومد دستم این در حالی بود که خونه ی ما خالی بود و من به بهونه ی باشگاه خونه مونده بودم. منم راست کردم برای سکس با فرشته. سریع خودمو رسوندم در خونشون. خودش در و باز کرد تازه از حموم اومده بود گفتم که بیاد خونمون
اونم رو حساب اینکه خونمون خالی نیست گفت: باشه تو برو تا من موهامو خشک کنمو بیام. منم رفتمو خونه رو برای اومدن عزیزم آماده کردم. بعد از حدود 5 دقیقه اومد و تا منو تنها دید جا خورد اما چون گفتم مامانم الانا پیداش می شه اومد تو و نشست منم ضبط رو روشن کردم اما تا می خواستم سی دی رو بذارم که
گفت:فرزاد من می خوام برم وقتی مامانت اینا بودن میام باشه؟(اون تازه 2 هفته بود که با یه پسره نامزد کرده بود) که من گفتم:این سی دی رو می خوام بدم به صاحابش که یه کمم اصرار کردم تا قانع شد و گفت پس زود باش چون اگه مامانامون بفهمن خیلی زشته!!!!
منم که داشتم می مردم از شهوت رفتم نشستم کنارش و گفتم فرشته جون یه چیزی رو خیلی وقته که می خوام بهت بگم ...
گفت چی؟..
- که دوست دارم و خیلی عاشقتم....
فرشته خندید اما چشماش برق خاصی میزد و یهویی گفت:دیرت نشه آقا فرزاد اون موقع که من تنها بودم و تو هم تنها چرا تو رضا رو به من ترجیح می دادی ؟!!!!
من که شاخ در آوورده بودم فقط گفتم: آخه فکر می کردم تو به من اهمیت ندی اینو که گفتم یهویی فرشته منو بغل کرد و گفت: من هیچ کسی رو به اندازه ی تو دوست ندارم عزیزم و لبهاشو گذاشت روی لبهام. من کاملا مبهوت و شگفت زده بودم و اونم داشت هی لبهای منو می مکید...
یه کم طول کشید تا به خودم اومدم و تازه کارمو شروع کردم و دست چپم رو گذاشتم روی سینش که دیدم فرشته چشمش رو بست و فهمیدم آره داره یه اتفاقاتی می افته کم کم دستمو بردم زیر لباسش و دیگه حالا دو تا دستام روی سینه هایی بود که من به خاطر رسیدن بهشون یه سال انتظار گشیده بودم!!!
کم کم بلوزشو در آوردم(فرشته یه بلوز سفید و یه شلوار استرچ تنش بود که توش خیلی نازتر شده بود)اول خوست مقاومت کنه اما وقتی یکمی بیشتر سینه هاشو مالوندم کوتاه اومد و خودشم کمک کرد!!!کم کم لبم رو از روی لبهاش بر داشتم و رفتم کم کم روی دو تا انار شیرین که حالا صورتی هم شده بودن و شروع کردم به خوردن اونا که دیدم فرشته داره دست می کشه روی سرم و میگه فرزادجوووووون ...بخور....بخورشون همش ماله توووه....منی که اون موقع اولین سکسم بود فقط سعی کردم که اونو ارضا کنم اما یهو فهمیدم که بهله انگار داره آبه آقا فرزادم میاد...
منی که اصلا دوست نداشتم آبم هدر بره شلوارو شورتمو در آووردم(فرشته سرش بالا بود وقتی پایینو نیگاه کرد و دید من چیزی تنم نیست چشماش گرد شد آخه کیرمم حسابی بزرگ شده بود) خلاصه یه کمی با نازو نوازش اونم با من راه اومد و لخت شد کسی که خودشم فکرشو نمی کرد این اتفاق بیافته!!!!(اینو بعدا بهم گفت)
منم که دیدم ماتو مبهوت مونده نذاشتم از تو این حال در بیاد یواش یواش خوابوندمش و رفتم سراغ کسش وایییییییییی چه کسی داشت سفید خوشبو تر و تمیز(آخه از حموم تازه اومده بود)کسش یه کمی مرطوب بود اون موقع نفهمیدم چرا( اما حالا می دونم) خلاصه اونقدر کسشو لیسیدم که احساس کردم آبم داره میاد برش گردوندم و کیرمو گذاشتم در سوراخ کون تپلیش و با یه کم کرم هول دادم تو فرشته نمی خواست داد بزنه بخاطر همین زمینو چنگ می زد تا سه تا تلمبه زدم آبم اومد آبم یه کمش تو کونش ریخت بقیشم مثه فیلم سوپرایی که دیده بودم ریختم رو سینه های نازش. بعدش که بازم به هم ور رفتیم و من یهو به ساعت نیگاه کردم دیدم ساعت 8 و بهش گفتم: فرشته جون الانه که مامانم اینا بیان اونم سریع خودشو جم و جور کرد و به من یه لب حسابی داد و رفت...
فرشته اینا چند ماه بعد اساس کشی کردن و رفتن...
در این قمار عشق ؛ به خود بیش از تو بد کردم.
     
  ویرایش شده توسط: eteraf1984   
مرد

 
سکس با خون جگر تو شمال

سلام این یکی از خاطرات فراموش نشدنی من هستش دوستان که واقعا برام اتفاق افتاده . امسال عید یعنی سال 92 دوستم که مجرد هستش ، دوست دخترش که بیوه بود رو بهمراه کلی از فک و فامیلاشون دعوت کرده بود ویلاش . قبلا لازم توضیح بدم که دوست دخترش با مادر و 2 تا خواهرهای بزرگتر از خودش با شوهراشون و بچه هاشون که بعضی ازاین بچه ها خودشون بچه داشتند اومده بودند داداش دوست دخترشم با زن و بچه و عروس اومده بودند وچند تایی فامیل دور مثل عمو و ....اینم البته بگم بکه ایشون یعنی دوست دختر دوست ما خودش اونجا ویلا داره و ضاهرا این کار هرسال عیدشون بود که اینطوری دسته جمعی شمال بیان . بنده خداها حتی بیشتر از 90درصد وسیله ها ی خورد و خوراک و مشروب و میوه....با خودشون اورده بودند منتها چون ویلای رفیق ما بزرگه و لب آبه و رفیق ما با این دختر و خانوادش تازه آشنا شده بودند اینطوری قرار گذاشته بودند و برنامه چیده بودند که عید رو تماما اونجا باشند و ضاهرا از این خانواده های روشنفکر و باز بودند . رفیق منم چون تازه اولین بار بود که با این خانواده آشنا شده بود و مثلا خجالت میکشید بنده خدا کلی اصرارکرد که منم باهاشون برم که من نرفتم .هنوز به چالوس نرسیده بودند که زنگ زد و دلایلی اورد که منم راه افتادم رفتم شمال .حدودا 24 ،25 نفری بودیم همون اول ورودم متوجه 2 تا خانم خوشگل که بعدا امار دراوردم دیدم یکشون به اسم سحر عروس خواهر فرنوش (اسم دوست دختر دوستم)هستش که با شوهرش پیمان اومده بودند .خانمی باربی با قدی بلند و کمری باریک با عشوه و نمک و مشخص بود فوق العاده احساسی و سکسی بود
واونیکی به اسم ساناز که با شورش امیر اومده بودند و دوست خانوادگی و همکار پیمان بودند .دختری توپر (نه چاق)با قدی کوتاه سبزه بانمک و با کونی تپل که هر بینندهای رو خیره میکرد.همون شب اول تا رسیدم این دو رفتن تو مخم.ویلا دوبلکس بود و این 4 نفر تو اتاق خوابهای بالا اتاقهای بهتر رو برای خودشون سریع رزرو کرده بودند بالجبار مجبور شدم تو هال و تقریبا روبروی درب دستشویی و کنار بخاری بخوابمبقیه خواب بئدند و رفت و امد دستشویی تقریبا زیاد بود که یهو دیدمسحر داره میاد از پله ها پایین اومد بره دستشویی مکثی کرد و پرسید دستشویی کسی هستش؟من که میدونستم کسی داخل دستشویی نیست گفتم آره گفت وای خدا گفتم چیه چرا وای خدا گفت آخه عجله دارم گفتم واسه چی ؟گفت واسه دستشویی دیگه طاقت ندارم یهو یه نیم دوری چرخید.وای خدای من چی میدیدم یه لباس تنش بود که پشت اون میشه گفت 90 درصدش باز بود و کلا کمرش معلوم بود چه کمر باریک و نازی بی اختیار منم گفتم منم خب طاقت ندارم بلافاصله گفت چی؟گفتم با این لباسی که شما پوشیدید خب سرما میره تو بدنتونو از اونجایی که بدن خانمها ضعیف و ظریف هستش خب سرما میره توش اونوقت دستشویی زیاد باید بری نزدیکتر اومد به هوای بخاری که بخاری گرمش کنه و در همین حین گفت ضریف ندیدی داشتم جواب مناسبی برای حرفش پیدا میکردم که یهو هنگ کردم وایستاد جلو نوری که از اشپزخونه میزند وروشن بود وای چه میدیدم تمام پاهاش معلوم بود حتی خالهلی رو رونش رو میتونستم ببینم شورت پاش نبودو کسش کاملا از زیز حریری که پوشیده بود مشخص بود اونقدر که مست شده بودم متوجه نشدم تابلو دارم نگاه میمنم که یکدفعه دستی به شونم خورد و گفت نیومده پررو نشو پاشو برو دستشویی ببین کی توشه بگو بیاد بیرون الان خودم رو خراب میکنم.مثل فنر پاشدم و خنده ای کردم و گفتم تو منم خراب کردی جیگربا اینکه چندتا از فامیلاشون تو هال خوابیده بودن دستم رو دور باستنش بردم و دو تا لمبرای کونش رو تو مشتم فشار دادم که دردش گرفت و چنان با عشوه آخی گفت که نزدیک بود خودم رو خراب کنم با دست هلم داد عقب گفت چکار میکنی برو ببین دستشویی کیه بهت گفتم تو کونم عروسی بپا بود که هیچ جای دنیا چنین عروسی بپا نشده از دستشویی اومد بدون اینکه بمن نگاه کنه رفت بالا و منم طبیعی دونستم و برای شروع شب اول قانعبودم و با هزاران امید و ارزو خوابیدم البته خواب که نه تا صبح تو فکرم هزار بار هزارجور کردمش
اگه براتون جالبه بگید بقیه ش رو بنویسیم
چون باره اولمه مینویسم خسته شدم منتظر نظراتونم دوستان
از سرم که بیفتی ،
دست و پای غرورت خواهد شکست !
آن روز درد شکستن را خواهی فهمید ...
روزی که از چشمت افتادم را به یاد آر ...
     
  
مرد

 
مهندس پرواز و مهماندار حشری


سلام آرشم 32 سالمه مهندس هواپیمایی ماهان متاهل هم هستم این داستان من با یکی از مهماندارامونه اسمش سارا بود 27 سالش بود و مجرد خب از اونجایی که من ظاهر خوبی دارم و موهامم جو گندمیه که خیلی از دخترا دوست دارن تعداد زیادی از مهماندارامون تو نخه من هستن ولی چون زن دارم حواسمو جمع میکنم یعنی گل چین میکنم .
من سارارو چند باری تو پرواز دیده بودم برق شهوت از چشاش میپرید تا اینکه یه روز دل رو به دریا زدم و ازش شمارشو خواستم که داد.وقتی بهش زنگ زدم فهمید زن دارم اولش کمی غر زد ولی بعد خوب رام شد تا اینکه یه روز که آف بودم صبح که خانومم سرکار بود دعوتش کردم.


هیکل فوق العاده ای داشت ولی وقتی لخت شد واقعا تعجب کردم یه بدن سفید خوش تراش بدون یه تار مو گفت بدنشو لیزر کرده خلاصه همون اول کاری مشغول شدیم چون زیاد وقت نداشتیم وقتی لباساشو در اورد نشوندمش رو کاناپه و شروع کردم به لب گرفتن و خوردنش از لباش اروم اومدم تا گردن و سینه هاش سایز سینش طوری بود که خوب تو دست جا میشد یکی رو میخوردم یکی دیگرم فشار میدادم یعنی راستش چنگ میزدم چون بدنش خیلی سفید بود جای دستم رو تنش خیلی تو چش میزد منم بیشتر خوشم میومد خلاصه رفتم پایین تا به کسش رسیدم عالی بود تمیز بدون یه تار مو و خوش بو هیچ مزه ای هم نمیداد که بدم بیاد با دو تا انگشتم پره های کسشو کنار زدم تا چوچولش بیاد بیرون بعد با نوک زبونم شروع به لیسیدنش کردم هنوز چند ثانیه نگذشته بود که صداش درومد خیلی شدید اه میکشی بعد از حدود 2 دقیقه خوردن یه دفعه دیدم کل تنش لرزید و ماهیچه های پشت ساقش شدیدن میلرزیدن فهمیدم ارضا شده حالا نوبت اون بود من رو کاناپه نشستم و اون کیرمو میخورد طوری مک میزد که حس میکردم الان اسپرمام از تخمم بیرون میزنن واقعا لذت بخش بود یهو گیرم از دهنش در اورد و گفت میخام دیگه تحمل ندارم منم گفتم چشم بیا روش بشین وقتی اومد روش انقد کسش تنگ بود که کیر من که سلیز عادیی داره به سختی رفت تو شروع کرد به بالا پایین رفتن منم سینه هاشو تو مشتم گرفته بودمو فشار میدادم راستش من خیلی ابم دیر میاد همین باعث میشه که همه جوره بتونم لذت ببرم .


گفت بخوابیم رو زمین که من برن روش وقتی اینکارو کردم دیدم از مالیده شدن سینه هاش به موهای بدنم همزمان با سکس خیلی لذت میبره طوری جیغ میزد و اه میکشید که منو یاد فیلم سوپرای ژاپنی مینداخت تو این حین یه دفعه منو سخت به خودش فشار داد و بعد بی حال شد گفت پس این لعنتی کی میاد گفتم میخوای بیاد باید بیای بشینی روش و جلو عقب کنی اومد و شروع کرد خیلی حال میداد من دراز کشیده بودم و اون داشت به سرعت کسشو رو کیرم عقب جلو میکرد یه دفع گفت ارش ابم ابم داره میاد ابمو اوردی لعنتی که چشمتون روزه بد نبینه تمامه پایین تنم خیس شد اونم شدیدا میلرزید واقعا انگار داشت میمرد بعد گفت دیگه نمیتونه ادامه بده منم گفتم پس بیا ساک بزن واسم تا ارضا شم قبول کرد طوری میخورد که لذتش حتی از کس کردن هم بیشتر بود داشت ابم میومد محکم پشت سرشو گرفتم که عقب نکشه بعد ابمو تو دهنش خالی کردم گفتم این به جای اون که خیسم کردی . کلی خندید طوری که ابم پرید تو گلوش بش گفتم تا خفه نشدی برو تو توالت خالیش کن .


خلاصه این سکس انقدر بهم حال داده که هنوزم باهاش رابطه دارم همیشه واسم تازه و جذابه البته اسمامونو عوض کردم شایداز بچه هامون اینجا عضو باشن اخه بچه های ماهان خیلی تو کار سکسن احتمالا اینجا هم زیادن

پایان
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
صفحه  صفحه 3 از 14:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  11  12  13  14  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

داستان از همه رنگ از همه جا

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA