ارسالها: 3650
#131
Posted: 1 Oct 2014 22:31
بــــــــــــــــــــابـــــــــــــــــــــا بخش بــــــــــــــــــــر چهـــــــــــــــــــــار 104
لذت می بردم از این که می دیدم دامادایی دارم که یکی از یکی کس خل تر هستند و میگن دیدن سکس پدر با دختر یکی از آرزو ها شون بوده و حالا احساس می کنن که به بزرگ ترین آرزوی زندگیشون رسیدن و دوست دارن تحقق این آرزو به گونه ای باشه که هر روز بهش برسن . کیر هومن توی دهن المیرا بود . ولی المیرایی که در سه جبهه با سه تا کیر در گیر بود دستشو به سمت منان حرکت داد و ازش خواست که از دور و بر الهام پاشه و بیاد به سمت اون . دیگه جای خالی نداشت که بخواد کیر منان رو در خودش جا بده . منان کیرشو چند بار به نوک سینه المیرای حشری و هوس باز مالوند . و بعدش دخترم کیر منانو گرفت توی دستش و باهاش بازی می کرد . حالا اون با چهار تا کیر طرف بود . چه جوری هم داشت به همه سرویس می داد ! اون جوری که با همه در حال حال کردن بود هر مردی فکر می کرد که کیرش بیشتر از بقیه کیر ها داره به المیرا لذت میده .. اووووووههههههه .. کونشو طوری می گردوند که پیچش کیر من و امیر یه تصویر قشنگی از قالب کون و حرکت دو تا کیر درست کرده بود.
-دخترم .. دخترم .. کونت درد می گیره ها ..
ولی اون حسابی داشت مانور میومد . طوری که می خواست به همه ما نشون بده که داره لذت می بره . داره از سکسش اوج می گیره . شایدم این جوری می خواست به من و داماداش نشون بده که از بقیه خیلی با حال تر می تونه کار بکنه و حال بده هومن : آخ .. آخ ..آخ .... داره می ریزه .. داره خالی میشه .. جاااااااان جاااااااان کیرم کیرم .. اووووووفففففففف فدات خواهر زن .. فدان زن داداش .. بگیر که داره میاد جاااااان کیرم چقدر داره سبک میشه ..
چشاشو بسته بود و از حال رفته بود . هومن توی دهن المیرا خیس کرده بود . از گوشه های لب المیرا چند قطره از منی هومنو می دیدم که داره می ریزه بیرون . دخترم کیر شوهر خواهرشو از دهنش کشید بیرون و فوری اون چند قطره منی هومنو هم از کناره های لبش به طرف دهنش فرستاد تا نوش جونش کنه .
الهه : گوارای وجودت حالشو. ببر .. حرومش نکن . هر یه قطره اش دواست . شفاست .. این جوری که معلومه این مردا تا به من برسن دیگه چیزی واسشون نمی مونه و در واقع واسه من نمی مونه .
معلوم نبود چی شده که این المیرا پیشدستی کرده گوی سبقتو از بقیه ربوده بود . ولی فکر می کنم این قول و قرار هایی بوده که با خودشون گذاشتن . شایدم قرعه کشی کرده باشند و ممکن هم بود المیرا زرنگی کرده باشه و در این شرایط ملاحظه منو کرده نخواسته باشن که پیش من و شوهراشون با هم کلنجار برن .. در هر حال هرچه بود که من یکی با کون دختر کون گنده خودم حال می کردم .
الهام : المیرا تو اصلا سیر نمیشی.
- نه نههههههه .. من اصلا سیر نمیشم . فرمایشی بود ؟
-ببین اگه سیر نشدم امشب شوهرت رو باید بفرستی کمک منان که دو تایی شون بهتر و بیشتر می تونن به من حال بدن ..
-من شوهر خودمو به کسی نمیدم.
-ای نامرد فقط بلدی شوهر بقیه رو تور کنی ؟
-چی دارین میگین دخترا . فقط حواستون باشه که بر نامه سکس گروهی رو از داخل خونواده به جای دیگه ای نکشونین .
-چی فکر کردی ؟ بابا به نظر تو ما دخترای بدی هستیم ؟
-نه کی اینو گفته .
-ما همین جا داخل خودمون با خودمون حال می کنیم .. بابا دیگه حسابی سیر شو .. سیر شو ..
یه نگاه به کیر امیر و یه نگاه به کیر خودم که سوراخا رو می شکافت و به المیرا حال می داد انداخته رسیده بودم به اوج لذت . با این که فکر نمی کردم آبم بیاد ولی از بس لذت می بردم و کیف می کردم که به اندازه کم پس از چند ضربه محکم که به کون المیرا زدم و پشتش با گرفتن دو تا قاچش میون پنجه هام برای لحظاتی خودمو بهش چسبوندم حس کردم که آبم داره می ریزه ولی خیلی مختصر و مفید بود .. کیرمو در آوردم و همون چند قطره هم برگشت کزد و المیرا انگشتشو گذاشت سر مقعدش و مشغول شد به خوردن همون چند قطره ای که توی کونش خالی کزده بودم ..
-بابا خیلی کمه .
-عزیزم بیشتر آبم رفته اون داخل جذب کونت شده این قدر حرص نزن .. تو بدت نمیاد آب کیرمو که توی کونت رفته داری می خوری ؟
-اوخ بابا خیلی حال میده مزه داره . من آب هومنو خوردم مگه میشه مال بابا جونونخورم ؟!بخور نوش جونت .. گوارای وجودت .
-بابا ویتامین تنم میشه .
-آره از اون ویتامینای اصل . ادامه دارد .... نویسنده.... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم