ارسالها: 3650
#34
Posted: 1 Dec 2013 20:31
بــــــــــــــــــــابــــــــــــــــــــا بخش بــــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار 27
بابا بابا سوختم .. سوختم . من کیرتو می خوام می خوام اونو زود تر بدیش به من . ولی من همچنان کیرمو روی خط درز کس دخترم می کشیدم . ولش نمی کردم . اون جیغ می کشید . المیرا از اون طرف همچنان با خودش ور می رفت . المیرا : بابا تو که خواهر منو کشتیش زود باش بکنش . بعدشم باید بیای سراغ من . مگه تو ما رو دوست نداری . -فقط دخترا! پدر تو نو در میارم اگه از این بابت بخواین چیزی به الناز بگین . همه تونو از این خونه بیرون می کنم . -نه بابا هر چی تو بگی هر چی تو بخوای . من خودم در داغ کردن , دست کمی از الهه نداشتم دیگه تصمیم گرفتم موشکمو وارد قرار گاه دخترم بکنم . چند بار دیگه که کیرمو از پایین به بالا و بر عکسش حرکت دادم در یک لحظه اونو فرو کردم توی کس الهه . -آخخخخخخخ بابا بابا حالا آروم گرفتم . دارم آروم میشم . چقدر طولش دادی . چقدر طولش میدی . من همینو می خواستم . می خوام که منو تند تر بکنی .. روی الهه دراز کشیدم . دستاشو به دو طرف سرش باز کرده دستاموبه دو طرف صورتش قرار دادم . و قبل از این که لبامو به لباش بچسبونم بهش گفتم بار آخرت باشه که این جوری تهدیدم می کنی . چشاش زار می زد . به التماس و گریه افتاده بود .. آخه اون طعم کیر و هوسو چشیده بود . یک دختر بیوه که ماهها از نعمت سکس محروم بود و به عنوان یک پدر باید که به مشکلات دخترام رسیدگی می کردم . واقعا تا حالا گناه بزرگی کرده بودم که نسبت به این مورد بی توجه بودم . لبامو گذاشتم رو لباش . و همراه با اون به حرکت کیرم توی کس دختر بزرگم ادامه دادم . دختری که فکرشو نمی کردم یه روزی بخوام باهاش این جوری حال کنم و یا هر جور دیگه ای که یه مرد غریبه باید باهاش رفتار کنه . همین فکر رو در مورد الهام هم نمی کردم . دختری که حالا نمی دونستم کجاست و داره چیکار می کنه . بوسه ها ی من گونه های الهه رو داغ کرده بود . آروم آروم نرمه های گوششو میک می زدم . نوک زبونمو گذاشته بودم داخل گوشش . چقدر از این طرز زبون زدن من خوشش میومد و هوسش زیاد می شد . المیرا اومده بود بالا سرمون ایستاده بود . من اگه جای الهه بودم زهر مارم می شد اگه یکی دیگه میومد و می خواست این جور به من زل بزنه و منتظر باشه که کی پا میشم و جای منو بگیره . المیرا انگشتاشو فرو می کرد توی کسش و خیسی های کسو میکشون می زد . دو نه دونه انگشتاشو فرو می برد توی دهنش لیسشون می زد . طوری که منم از این حرکتش و از این طرز خوردنش لذت می بردم . -المیرا انگشتاتو بیار طرف دهن بابایی من فدات شم . قربون اون شکل ماهت . هوای تو رو هم دارم . شما دخترای گلم این قدر در سختی بودین و من نمی دونستم ؟/؟ دیگه نمی ذارم این مسائل واسه شما عقده شه . مامانتون که رفته و دیگه من موندم و شما چهار تا نازنین . باید با هم بسازیم .. المیرا انگشتاشو به دهنم نزدیک کرد . اونا رو دو نه دو نه میکشون می زدم . با حس این که هر کدوم از اونا می تونه کس دختر نازم باشه . دخترام هر کدوم یه نازی و تپلی خاصی داشتند . غیر از الناز جونم که فداش شم از بس درس خونده بود دیگه تا حدودی لاغر نشون می داد . اصلا در مورد الناز گلم همچین فکری به خودم راه ندادم که باهاش باشم . اون حسابشو از بقیه جدا کرده بودم . دستام رو سینه های الهه قرار داشت لبام وقف المیرا شده بود .. -المیرا تو این جا چیکار می کنی ؟/؟ تمرکز بابا رو به هم می زنی -الهه جون فدات شم . این جوری بابا بیشتر حال می کنه . کیرش راحت تر توی کست می گرده . و هوس بابا زیاد تر میشه -باشه المیرا من حرفی ندارم . فقط حواست باشه که بابا هر وقت کیرشو کرد توی کس تو.. اون وقت منم میام همین جایی که الان تو ایستاده ای می ایستم و بابابام حال می کنم . -دخترا این قدر به پر و پای هم نپیچین . الهام که رفته واحد خودش و الناز هم که تا غروب بر نمی گرده منم که اینجا در کنار شما هستم و هر مدل که دوست داشته باشین به شما حال می دم . المیرا جون یه دور بگرد ببینم . -ووووووییییییی عجل کون خوش استیلی داری .. الهه : بابا حواست به من باشه . داری با من حال می کنی به کون المیرا چیکار داری .. راست می گفت . ولی عجب چیزی بود. المیرا چون اشتیاق منو دید قمبل کرد و گفت باباجونم می تونی از پشت بدن و از چاک و درز کونم به کسم چنگ بندازی و کونمو خوب ببینی . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#35
Posted: 4 Dec 2013 23:24
بــــــــــــــــــــابــــــــــــــــــــا بخش بــــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار 28
کف دستمو همون جوری که المیرا می خواست گذاشتم لای پاش . کف دست و انگشتام همش سر می خوردند . می خواستم وسط و مغز کسشو توی دست خودم داشته باشم و با قسمتی از چوچوله هاش ور برم ولی اون همین جور از دستم می پرید . از نوک انگشتام بی خیال شده و این بار به صورت مستقیم از پایین به بالا دستمو روی کس دخترم حرکت می دادم . -بابا تو که همش داری با المیرا ور میری پس من چی ؟/؟ مگه میشه با یه دست دو تا هندونه بر داشت . من که دلیر شده بودم و اونا رو در اختیار خودم داشته می دونستم دیگه حرف بزن نیستند گفتم با یه دست سه تا هندونه هم می تونم بر دارم . -بابا حالا بیا منو بر دار .. منو بردار . دستی که از پشت روی کس المیرا بود به طرف الهام رفت . نگاه شگفت زده و پر هیجان و پر هوس الهه رو می دیدم که مرتب با سکوت خودش فریاد می زد که اونو با سرعت بیشتری بکنم . -عزیزم نترس من تا هر وقت که شما دو تا بخواین پیشتون هستم . نوبتی هم که باشه نوبت شماست . المیرا بازم ساکت شده رفته بود به گوشه ای انگار متوجه شده بود که باید ما رو به حال خودمون بذاره . -الهه تو که سختت نیست رابطه من و تو به اینجا رسیده -بابا بازم اراون حرفا می زنی ها . اونم حالا که وقتش نیست . من از همون اول هم سختم نبود . کف یه دست دخترم دور کمرم حلقه شده بود . با فریاد های آرومش که همون ناله هاش بود لحظه به لحظه هیجان منو زیاد تر می کرد . .. المیرا که به دقت داشت صحنه گاییده شدن خواهرشو دید می زد گفت پدر همه رو واسه الهام خالی نکن .. -المیرا جون سعی خودمو می کنم . اینجا این من نیستم که تصمیم می گیرم . اینجا کیرمه که به من دستور میده . این کیره که همه کاره هست . آب مردا که راه افتاد و اومد دیگه درجه بندی که نشده . بسته به لذتیه که در اون مرحله حرکات خواهرت در من ایجاد می کنه . گاهی می بینی که یه عاملی سبب میشه در اوج لذت و حرکت ..آب کیر می رسه به یک دست انداز .. الهام : پدر جون به وقت سکس که آقا دبیر سر کلاس نمیشن . آدم باید با اونی که عاشقشه و دوستش داره یه عشق بازی درست و حسابی بکنه . می گم نکنه با مامان هم که سکس می کردی این جور حوصله شو سر می بردی که فرار کرد -بازم که اسم اون خیانتکار رو پیش من آوردین -بابا شوخی کردم -دخترا من که وقتی این کیر لعنتی رو توی کس ننه تون فرو می کردم یک کس دیگه که در کنارش منتظرم نشسته نبود .. تازه این ننه شما منتظر یک کیر دیگه بود که بعدا سر حالش کنه . من باهاش دست گرمی کار می کردم .. الهه : پدر جونی من نمی خواستم ناراحتت کنم . تو که داغ و اکشن هستی . بابا یه چیزی بگم ؟/؟ ناراحت نشی ها -من به اندازه کافی این روزا ناراحتی کشیدم . هرچی دوست داری بگو -بابا تو فوق العاده ای . هم از نظر اخلاق هم از نظر سکس . شوهرم این جوری منو نگاییده .. از بس خوشم میاد دلم نمیاد جامو بدم به المیرا . حتی اون وقتی که ارضام کنی دوست دارم صبر کنیم بازم بیای سراغ من . المیرا به حق خودت قانع باش ...-شوخی کردم خواهر .. سه تایی مون انگشتامونو گذاشتیم رو لبامون به علامت سکوت و این که دیگه چیزی نگیم . این جوری با آرامش به گاییدن الهه ادامه دادم . بوی صورت و موهای خوش عطر و عطر تنش مست مستم کرده بود .. زیر لب حرفایی می زد که نمی فهمیدم . فقط همینو می فهمیدم که کیر داغ من بازم یه کس داغ دیگه ای رو در انتظار خودش می بینه . ولی حالا باید به همین کسی و کسی که زیر کیر خودم داشتم فکر می کردم . الهه کمی به عقب رفته بود . طوری که من راحت می تونستم کف دو تا دستامو به دیوار بچسبونم و خودمو رو به جلو حرکت بدم . -اوووووووووههههه باباااااااااا من کجا فرار کنم نمی تونم نمی تونم .. دارم جیش می زنم .. جیش می زنم .. -بذار بریزه .. بذار بیاد .. اون آب کس توست عزیز دلم . ولش بده بذار بیاد . تو الان داغی .. تو الان داغی و اون گرمی آب کسته که باید بریزه بیرون .. خودت رو رها کن الهه . کف دستمو گذاشته بودم روی کس و همراه با حرکات شدید کیرم با بالای کسش هم بازی می کردم .. حس کردم خیسی کس دخترم زیاد تر و رقیق تر شده .. چشای الهه باز و بسته می شد .. -اخخخخخخخخ بابا بابا جونم .. همون جوری که می خواستی کردم .. خودمو ول کردم ..اووووووففففففف بابا کسسسسسم همین جور داره میاد .. بازم دارم بازم دارم ..ولم نکن ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#36
Posted: 8 Dec 2013 23:27
بــــــــــــــــــــابــــــــــــــــــــا بخش بــــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار 29
دستای من با همون فشار روی دیوار قرار داشت الهه رو ولش نمی کردم . همین جوری به گاییدنش ادامه می دادم . صدای جیغ و داد و فریاد اون حسابی المیرا رو از کوره به در برده بود .-چه خبرته خواهر . فکر نکنم اون شب اولی که شوهرت کستو پاره کرده باشه تا این حد جیغ کشیده باشی -چی داری میگی المیرا اگه بدونی این چیه . اگه بدونی این لوله ای که بابا توی کس فرو کرده چه آتیشیه و من چه جوری دارم می سوزم . ووووویییییی پدر پدر جونی بریز بریز آتیشتو بریز توی کسم . می خوام بسوزم . می خوام خنک شم . خالیش کن توی کسم . اونو که در حالت قمبلی قرار داده بودم خیلی موشکافانه به حلقه کسش و قالب کونش نگاه کرده و از همون طرف با چند ضربه پیاپی درازای کیرمو تا انتها فرو کردم توی کسش و تا آخر می کشیدمش بیرون .. از هوس زیاد و تقلا دیگه اشکش در اومده بود . -المیرا خوب این صحنه ها رو ببین . نوبت توست . ببینم طاقت این جوری کیر خوردن از بابا جونتو داری ؟/؟ -من خیلی با حال تر از الهه هستم . بابا شیره تو رو می کشم . طوری که دیگه هوس الهامو نکنی -دختر بازم که حرف اونو زدی . از همین حالا بین خودت و خواهرت اختلاف ایجاد نکن یک پدر که نباید بین دختراش فرقی بذاره . من اینو چند بار باید به شما دخترا بگم . -حالا بابا قهر نکن آب کیرت خشک میشه .. -فکر نکنم بعد از این که توی کس الهه خالی کردم چیزی برای تو بمونه . -بابا من این چیزا حالیم نیست . نصفشو باید برای من نگه داشته باشی . .. مگه من دارم سرنگ توی کس خواهرت فرو می کنم که نصف آبو برای تو نگه داشته باشم . -دوباره پر میشه پدر .. من خودم می دونم تو چقدر با حالی . کیرمو به همون حال توی کس الهه فرو می کردم .. حرکت آب کیرم از مبدا رو به خوبی حس می کردم . -بابا بابا جونم خیلی با حالی . زود باش دیگه .. -داره میاد دختر داره میاد .. حالا دیگه همه چی تموم شده . خودت خواستی .. اصلا بی خیال این بودم که چه مشکلاتی ممکنه پیش بیاد .. دخترا می گفتند که از نظر علمی اونا در این روز بار دار نمیشن .. ولی از ماه آینده قرصای ضد بار داری رو شروع می کنند به مصرفش . دلم می خواست تا اونجایی که نهایت حال کردن من باشه توی کس الهه خالی کنم . با هر ضربه ای که به کون دخترم وارد می کردم کونش مث ژله می لرزید .. کیرم هم تا ته کسش می رفت . این حالت یه داغی خیلی با کیف و حالی در زیر شکمم به وجود می آورد که حس کردم هر چی آب پشت کمرم جمع شده در حال خالی شدن به کس الهه نازمه . دختر شماره یک من .. -آخخخخخخخ آخخخخخخخ پدررررررر پدرررررر -جان پدر چیه .. -نهههههههه بابا .. بیشتر بیشتر بازم می خوام .. -عزیزم همین قدر هم خیلی زیاد بود . بذار وقتی که خواهرت رو هم میگام یه چیزی هم واسه اون بیرون بیاد . -اوووووههههههه بابا چی داری میگی . حالا که رو من خالی کردی اونو می تونی خیلی راحت و با مقاومت بیشتری بکنی . -بابا .. پدر .. عشق من .. لذت همین جور داره ام می ریزه . همین جور دارم حال می کنم . منم دارم هر کاری می کنم که تو حال کنی . -دوستت دارم دوستت دارم بابا . کونشو دور کیرم می گردوند . تا حال کردن خودشو کامل کنه . کیر منم که داخلش پس لذت های بعد از سکس جمع شده بود با این حرکتش لذت بیشتری می برد . -جوووووون دخترم خوب واردی لذت و کیف بابا رو تقسیمش کنی . همه جای تنم داره حال می کنه .. المیرا : حالا بسه دیگه الهه . نوبتی هم که باشه نوبت منه . الهه به کناری رفت .. پس قطره های ناشی از سکس من با الهام در حال ریزش از کیرم بودند .. -المیرا اگه اجازه میدی برم کیرمو بشورم بر گردم . -لازم نکرده . معلوم نیست می خوای کجا جیم بزنی .. -دیوونه شدی المیرا . مگه میشه از دست تو فرار کرد .اونم چش تو چش میفته . من دوستت دارم عاشق دختر گلم هستم بهت قول دادم که باهات حال کنم و حال هم می کنم . -بابا بابا جونم کیرت رو بیار جلو خودم برات می شورمش . خودم بهت حال میدم پدر . فدات میشم . کیرمو گذاشتم توی دهن دخترم . حس اینو داشتم که توی دهنش خالی کنم . طوری کیرمو میک می زد که کاملا متوجه بودم که میشه با مکش و حال دادنهای بیشتر و تحریک قسمتهای اصلی تر آب کیر بیشتری رو از مجرای اصلی خودش خارج کرد . ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم