انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 4 از 15:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  12  13  14  15  پسین »

بابا بخش بر چهار


زن

 
بــــــــــــــــــــابــــــــــــــــــــا بخش بــــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار ۲۴

المیرا اگه بخوای تو هم می تونی لخت شی و ببینی که من با پدر جونی چیکار می کنم . -ببینم خواهرم عسل عسل گفتن که دهن شیرین نمیشه -گر صبر کنی زغوره حلوا سازی ..هر چند من هر وقت که حلوا رو نوش جون کردم تو هم می تونی بیای نوش جونش کنی -ممنونم خواهرم ولی به نظر تو برای من عسلی باقی می مونه . -میگی عسل بابا رو من همشو می خورم ؟/؟ وای این که خیلی دل آدمو می زنه ولی خب شاید هم از بس خوشمزه باشه نخوام به هیشکی دیگه بدم . همون کاری که الهام داشت می کرد -وای الهه پس تو با این کارت داری به الهام حق میدی .. وووووییییییی المیرا هم خودشو کاملا بر هنه کرده بود . دست الهه زیر بیضه هام قرار داشت و داشت با اون بازی می کرد . .. -الهه جون اگه تو نمی تونی تستش کنی و سختته و خوشت نمیاد من یه مزه ای بگیرم .. -دخترا زشته دست از سرم بر دارین . من باباتون هستم . الهه : بشنوید یک سخن از مادر حوا . تو بابای ما هستی و بابای الهام نیستی ؟/؟ مگه نمی دونی یک مسلمون اونه که بین دختراش فرق نذاره ؟/؟ این جوری که معلومه تو اصلا نمی خوای از این کارا انجام بدی . ما تا به کی بگیم پدر جون واسه این که گناه نکرده باشی باید چند تا گناه دیگه هم انجام بدی . حداقل این مسئله رو باید بپذیری که بین دخترات فرقی قائل نشی . -الهه از تو بعیده که بخوای این رفتار رو با بابات داشته باشی . -بگو از کدوم یک از دخترات بعید نیست که من صداش کنم بیاد بعید نشه .. نقلی بشه .. الناز خوبه ؟/؟ اووووهههههه یادم رفته بود اون کلاس داره و هر وقت که اراده کنه نمی تونه بیاد . منو از کیر خوردن انداختی . ببینم المیرا میگی ما دهن زده الهامو بخوریم . ؟/؟ المیرا : من که کیر بابایی رو تحت هر شرایطی دوست دارم خیلی به من مزه میده . حتی با این که می دونم کیر بابا جونم مالیده شده به کس و شایدم کون الهامه بازم حاضرم لیسش بزنم . بذارمش توی دهنم .. عجب گیری افتاده بودم . دو تا دخترام واسم نقشه چیده بودند . اولش فکر می کردم که می خوان منوتنبیه کنن و این جوری با شوخی کردن خودشون می خوان حالمو بگیرن ولی هر لحظه بیشتر لز لحظه قبل می فهمیدم که این یک شوخی نیست . المیرا با این که ساکت تر نشون می داد و علتش هم بلبل زبونیهای الهه بود ولی بی اندازه حشری شده بود . یه نگاهی به کسش نشون می داد که کس همین جوری خیسه . . کس الهه برق انداخته بود و کس المیرا کمی مو داشت .. الهه که متوجه نگاههای چشم چرانانه من به دو تا کس شده بود گفت خب پدر به نظر تو کدوم یک از این سه تا کسی رو که زیارت کردی از بقیه بهترن ....دخترام پر رو شدن بودند . روشون به من باز شده بود و مقصرش هم من بودم . اگه از همون اول می زدم توی دهنشون .. ای اردلان تو باز هم رفتی خالی بندی کنی ؟/؟ تو کی حریف این دخترات بودی که حالا داری این قدر واسه خودت کری می خونی ؟/؟خیلی هیجان زده شده بودم . الهه : نگفتی کدومشون بهتره . المیرا در حالی که خیلی عصبی نشون می داد و لجش گرفته بود از این که چرا من خیلی راحت الهامو گاییده به اون بی توجهی می کنم گفت بابا جواب بده . اگه مال الهام بهتره بگو ما ناراحت نمیشیم . حتما مال اون بهتر بوده که این قدر راحت دو تایی تون گرفتین کنار هم خوابیدین و هر کاری که دلت خواست با اون انجام دادی انگار که زنت بوده باشه . دلم می خواست بگم که شما مدتی شوهر داشتین و خیلی بیشتر از الهام کیر خورده این . ولی دلشونو نشکستم . اونا عادت داشتند به کیر خوردن . شاید باید به داد اونا می رسیدم . -دخترا شما که جدی نمیگین ؟/؟ یعنی می خواهید راستی راستی با باباتون عشقبازی کنین ؟/؟ .. این حرفو در حالتی زدم که از ته دلم راضی و خوشحال بودم چون هر دو تا شون بیوه بودند و من که نمی خواستم پرده بزنم ولی طوری وانمود کردم که از این کار خودم ناراحت میشم و عذاب وجدان می گیرم . این بار که دخترا سوال خودشونو تکرار کردند بهشون جواب دادم که هر گلی یک بویی داره ولی ته دلم حس می کردم که کس الهام جونم که گاییده بودمش باید از کس الهه و المیرا تنگ تر بوده باشه . چون الهام قبل از سکس با من یکی دوبار اونم با یک نفر کار کرد داشته که معلوم نیست کجا غیبش زده . نوک سینه های دخترام تیز شده بود . همه شون تیپ فانتزی قشنگی داشتند . دخترا به تر تیب سن , هیکلشون تپل و کونشون بر جسته بود و سینه های درشتی داشتند . فقط الناز از بس درس خونده بود لاغر تر از بقیه به نظر می رسید ولی اونم خیلی زیبا بود .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
بــــــــــــــــــــابــــــــــــــــــــا بخش بــــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار ۲۵

مات و مبهوت به اونا نگاه می کردم . نمی دونستم از کجا شروع کنم . با این که به اندازه کافی عشوه گری کرده و کرم ریخته بودند با این حال از بس متلک می گفتند واقعا نمی دونستم با کدوم حرکت شروع کنم . .. سرمو انداختم پایین و عین خجالتی ها نشون دادم . -المیرا جون تو یه خورده شاهد کارامون باش تا ببینم این بابات با ما چیکار می کنه . پدر گلم اگه یادت رفته که باید چیکار کنی من برای الهام زنگ بزنم ازش بپرسم . معلوم نیست کجا غیبش زده ؟/؟ -الهه اونم خواهر توست . اگه بخوای این رفتار رو با هاش داشته باشی من اون وقت مجبورم رفتارمو عوض کنم .. المیرا صذاش در اومد و گفت مثلا می خوای چیکار کنی . بری به الناز هم بگی بیاد با تو باشه ؟/؟ما که حرفی نداریم . فقط می خواستیم بگیم که اگه قراره بابایی با همه از این کارا بکنه باید آسیاب به نوبت باشه . -دخترا من روم نمیشه . حس می کنم دارم فیلم بازی می کنم . کار ما شده شبیه به یک نمایش . نمایش دختری که می خواد باباشو محکوم کنه . از آزار اون لذت ببره . اگه واقعا فکر می کنی که من و الهام کار اشتباهی کردیم تو چرا به خاطر اون اشتباه می خوای به این صورت جبرانش کنی .. الهه یک دستشو گذاشت روی سینه ام و دست دیگه رو هم روی کیرم قرار داد . از هر دو حرکتش لذت می بردم . حس کردم تمام بدنم داره می لرزه . کیرم هم که توی دستش کاملا سفت و شق شده بود . -پدر تو از خیلی جاها می تونی شروع کنی . تو یک مردی چرا از من می پرسی . در سکس یک زن هر قدر شجاع باشه بازم این مردهست که باید کنترل عملیات را در دست خودش بگیره . آخه یک مردی گفتن زنی گفتن .. یه شرمی گفتن و حیایی گفتن .. زن باید کلاس خودشو حفظ کنه .. المیرا : خواهر جون کمرت این جوری خیلی درد می گیره . اگه دوست داشته باشی من میام کمکت ..-هنوز زوده من یه خورده که باباتو ساختم و خودمم ساخته شدم اون وقت به تو میگم که بیای .. -من از اتاق برم بیرون ؟/؟ -هر جور راحت تری . من در هر حال بابابات راحتم . چه تو این جا باشی و چه نباشی . می خوام وقتی که بغلش می کنم تا همون کاری رو که با الهام کرده با منم بکنه کاملا خودم باشم و خودم . هیچ چیز رو من اثر نذاره . حتی وجود شخص سومی که اینجاست و داره نگام می کنه . من می خوام خودم باشم و دنیا و پدر جونی من .. -الهه ! دخترم درست نیست که آدم تا این حد باباشو اذیت کنه و دست بندازه . -من کی همچین کاری کردم . حالا عشقمو دارم این جوری ثابت می کنم . لباشو به نزدیک صورتم رسونده بود . دستاشو دور کمرم حلقه زده بود . پاشو از زمین با لا تر آورده زانوشو خم کرده اونو به کیرم زد . همین جور داشت اونو می مالید . لذت عجیبی می بردم . دلم می خواستم کیرمو به همین صورت بماله تا آبم بیاد . -می دونم چقدر خوشت میاد بابای هوسباز من . داری لذت می بری . من خودم خوب متوجه میشم . نا سلامتی خودم شوهر داشتم می دونم حس و حال مردا رو . کمرم سست شده بود . داشتم شل می شدم و رو زمین ولو .. که الهه جون دستمو گرفت و دو تایی مون این بار روی تخت دراز کشیدیم . دیگه متوجه نبودم که المیرا چیکار می کنه . فقط یه بار دیدمش که روی یک راحتی نشسته پاهاشو از وسط باز کرده .. کف دستشو گذاشته روی کسش و داره با هاش بازی می کنه . نگاهش خیلی خمار و تب دار نشون میده .. ولی من و الهام دیگه رو هم می غلتیدیم .. -بابا بابا بغلم کن .. بغلم کن .. اگه اینجا سخته و می ترسی می تونیم بریم واحد ما .. ولی نه بذار همین جا باشه . همین جایی که با الهام بودی تا واسه من عقده نشه که بابام منو دوست نداره -به خاطر همین داری با من حال می کنی . خودت دوست نداری که با من باشی . چرا چرا .. مچ دستمو با دستش گرفت و اونو روی کسش قرار داد . پدر پنجه ها تو باز کن . بذار روی کسم . بعد ازم بپرس که آیا هوس دارم و به خاطر عشق و علاقه امه که اومدم طرفت یا نه . صورتش تنش سرخ شده بود . گرمای خاصی رو پخش می کرد . -الهه داری منو می سوزونی -پدر جونم تو که منو سوزوندی .. نوک سینه های داغش از همون اولش بهم چشمک می زد . لبامو آروم آروم گذاشتم روی نوک یکی از سینه هاش . به نوبت این سینه اون سینه می کردم . یواش یواش می رفت تا بین ما یه همزیستی و سکس مسالمت آمیزی به وجود بیاد ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
بــــــــــــــــــــابــــــــــــــــــــا بخش بــــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار ۲۶

-الهه عزیزم .. -جون بابا جونم .. یواش یواش داری میشی همون بابایی که من می خوام . همون پدر دوست داشتنی و خوبم که وقتی ازم می خواد که این جریانو به الناز نگم منم میگم چشم . .. اون هنوز داشت ازم باج می گرفت و این اون چیزی نبود که من دوست داشتم . من از این جور تهدید ها ی مهربانانه هم خوشم نمیومد . هر چند می دونستم که هیچوقت راضی نمیشه به این که باباشو اذیت کنه ولی می دونستم که هیچوقت راضی به این نمیشه که اونو ناراحت کنه . دلم می خواست که هر چهار تا دخترم ازم راضی باشند و در محیطی آرام و دوستانه به دور از هر هیاهویی با هم در صلح و صفا زندگی کنیم . من که با اونا مشکلی نداشتم اونا باید به خوبی با هم کنار میومدن . نوک خوشمزه سینه های خوشمزه الهامو گذاشته بودم توی دهنم .. تمام این سینه ها و پوست بدنها تقریبا یک طعم و بوی خاصی رو می داد حالا بعضی ها شون عطر و ادکلن خاصی رو به همراه داره .. ولی طعم طبیعی اون اگه بوی عرق و عطر ند ه نمیشه گفت که تفاوت خاصی با هم داره ولی همین که حس می کنی با یکی دیگه هستی همون برات یه تنوع و هیجان خاصی رو به همراه داره و من وقتی که گاییدن الهام جونمو شروع کردم این تنوع و تازگی رو به خوبی حس می کردم . المیرا هم آماده و در چند متری ما ایستاده بود . هر چه هم این الهام بهش می گفت که می تونه از اتاق بره بیرون می گفت مسئله ای نیست . می خواد به صحنه نگاه کنه و با حرکات و اون حالتهایی که من علاقه دارم آشنا شه -هر جور راحت تری خواهر گلم . من به خاطر تو میگم .. می دونستم که الناز اصلا خودشو در این شرایط قرار نمیده و حساب و کتابش با اینا جداست .. وووووویییییی اون اگه بفهمه که جریان چیه من باید کاسه کوزه ها مو جمع کنم و از این شهر و دیار برم . کف دستمو گذاشته بودم روی شکم دخترم و با یه حالت ماساژی شکمشو نوازش می کردم .. -بابا خوب یادت مونده که من از چی خوشم میاد . فکر کردم که حالا که صاحب چهار تا دختر شدی دیگه خیلی چیزا رو فراموش می کنی . تو حالا خیلی عاشق الناز جونتی . نفست فقط واسه اونه .. -مگه من میشه دخمل خوشتلمو فراموش کنم .. -بابایی مثل اون وقتا که کوچولو بودم داری با من حرف می زنی . چقدر دوست دارم وقتی که این جوری مهربون میشی . چرا چند وقت به ما توجه نداشتی ؟/؟ -عزیزم بذار حالمونو بکنیم . تو و المیرا از دواج کرده بودین . شوهر داشتین من چیکار می کردم . عاشق همسراتون بودین . منم دیگه حس کردم باباتونو فراموش کردین و فقط تمام فکر و ذکرتون در جهت جلب رضایت شوهراتونه . دیگه به نظر شما چیکار می کردم . نمی تونستم حلوا حلواتون کنم و بخورم . -اووووووفففففففف چی داری میگی بابا . حالا حلوا حلوام کن و منو بخور .. بگو کجای دخملت حلواست .. سرمو خم کرده و بدون این که حالتشو روی تخت بهم بزنم اومدن پایین و پایین تر و کون تپلشو از همون قسمت خیلی نرم و با حالت قلقلک دندون گازش گرفته گفتم اینجا حلواست . هم به شیرینی اون و هم به حالتش .. -الهه شیرینتو بخورش .. سرمو گذاشتم که لای کسش بمونه . یه نگاهی هم به المیرا داشتم که ببینه چیکار می کنه . اونم که دستشو از روکوسش بر نداشته بود . -بابا خواهش می کنم .. نهههههه ....نهههههههه .. سوختم پدر .. بگو بگو .. بگو فقط با من بودی و با منی .. بگو می خوام دروغاتو بشنوم اون دروغی رو که بگی با الهام نبودی . بگو پدرم .. دهنمو رو کسش می غلتوندم و با لبا و دندونام کسشو میک زده آروم آروم می رفتم طرف پایین تر . ولی مالش شکمشو فراموش نکرده بودم . نوک زبونمو گذاشته بودم روی سوراخ کونش .. با نوک انگشتم هم با داخل نافش بازی می کردم .. -پدر پدر .. چشاشو مرتب باز و بسته می کرد . حال و حوصله هیشکاری رو نداشت جز این که خودشو بسپره به دست من که هر کاری که دوست دارم باهاش انجام بدم . -باباجونم .. سرشو آورد بالا با التماس به کیرم نگاه می کرد . دستشو گذاشت رو کیرم و به شیوه ای که انگار داره اونو می دوشه به طرف جلو اونو می کشید و حرکت می داد . طوری فنی این کارو انجام می داد که اگه خودمم می خواستم جق بزنم این جوری خوشم نمیومد و نمی تونستم ماهرانه کار کنم . -الهه ! الهه ! عزیز دلم نههههههه -آره بابا .. زود باش منتظرم .. منتظرم . نمی تونم یه جا بند شم . منم باید بغلت بزنم بخوابم مثل الهام که بغل تو خوابیده بود . بمال پدر کیرت رو به کس من بمال .. کیرمو روی خط کسش می کشیدم .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
بــــــــــــــــــــابــــــــــــــــــــا بخش بــــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار 27

بابا بابا سوختم .. سوختم . من کیرتو می خوام می خوام اونو زود تر بدیش به من . ولی من همچنان کیرمو روی خط درز کس دخترم می کشیدم . ولش نمی کردم . اون جیغ می کشید . المیرا از اون طرف همچنان با خودش ور می رفت . المیرا : بابا تو که خواهر منو کشتیش زود باش بکنش . بعدشم باید بیای سراغ من . مگه تو ما رو دوست نداری . -فقط دخترا! پدر تو نو در میارم اگه از این بابت بخواین چیزی به الناز بگین . همه تونو از این خونه بیرون می کنم . -نه بابا هر چی تو بگی هر چی تو بخوای . من خودم در داغ کردن , دست کمی از الهه نداشتم دیگه تصمیم گرفتم موشکمو وارد قرار گاه دخترم بکنم . چند بار دیگه که کیرمو از پایین به بالا و بر عکسش حرکت دادم در یک لحظه اونو فرو کردم توی کس الهه . -آخخخخخخخ بابا بابا حالا آروم گرفتم . دارم آروم میشم . چقدر طولش دادی . چقدر طولش میدی . من همینو می خواستم . می خوام که منو تند تر بکنی .. روی الهه دراز کشیدم . دستاشو به دو طرف سرش باز کرده دستاموبه دو طرف صورتش قرار دادم . و قبل از این که لبامو به لباش بچسبونم بهش گفتم بار آخرت باشه که این جوری تهدیدم می کنی . چشاش زار می زد . به التماس و گریه افتاده بود .. آخه اون طعم کیر و هوسو چشیده بود . یک دختر بیوه که ماهها از نعمت سکس محروم بود و به عنوان یک پدر باید که به مشکلات دخترام رسیدگی می کردم . واقعا تا حالا گناه بزرگی کرده بودم که نسبت به این مورد بی توجه بودم . لبامو گذاشتم رو لباش . و همراه با اون به حرکت کیرم توی کس دختر بزرگم ادامه دادم . دختری که فکرشو نمی کردم یه روزی بخوام باهاش این جوری حال کنم و یا هر جور دیگه ای که یه مرد غریبه باید باهاش رفتار کنه . همین فکر رو در مورد الهام هم نمی کردم . دختری که حالا نمی دونستم کجاست و داره چیکار می کنه . بوسه ها ی من گونه های الهه رو داغ کرده بود . آروم آروم نرمه های گوششو میک می زدم . نوک زبونمو گذاشته بودم داخل گوشش . چقدر از این طرز زبون زدن من خوشش میومد و هوسش زیاد می شد . المیرا اومده بود بالا سرمون ایستاده بود . من اگه جای الهه بودم زهر مارم می شد اگه یکی دیگه میومد و می خواست این جور به من زل بزنه و منتظر باشه که کی پا میشم و جای منو بگیره . المیرا انگشتاشو فرو می کرد توی کسش و خیسی های کسو میکشون می زد . دو نه دونه انگشتاشو فرو می برد توی دهنش لیسشون می زد . طوری که منم از این حرکتش و از این طرز خوردنش لذت می بردم . -المیرا انگشتاتو بیار طرف دهن بابایی من فدات شم . قربون اون شکل ماهت . هوای تو رو هم دارم . شما دخترای گلم این قدر در سختی بودین و من نمی دونستم ؟/؟ دیگه نمی ذارم این مسائل واسه شما عقده شه . مامانتون که رفته و دیگه من موندم و شما چهار تا نازنین . باید با هم بسازیم .. المیرا انگشتاشو به دهنم نزدیک کرد . اونا رو دو نه دو نه میکشون می زدم . با حس این که هر کدوم از اونا می تونه کس دختر نازم باشه . دخترام هر کدوم یه نازی و تپلی خاصی داشتند . غیر از الناز جونم که فداش شم از بس درس خونده بود دیگه تا حدودی لاغر نشون می داد . اصلا در مورد الناز گلم همچین فکری به خودم راه ندادم که باهاش باشم . اون حسابشو از بقیه جدا کرده بودم . دستام رو سینه های الهه قرار داشت لبام وقف المیرا شده بود .. -المیرا تو این جا چیکار می کنی ؟/؟ تمرکز بابا رو به هم می زنی -الهه جون فدات شم . این جوری بابا بیشتر حال می کنه . کیرش راحت تر توی کست می گرده . و هوس بابا زیاد تر میشه -باشه المیرا من حرفی ندارم . فقط حواست باشه که بابا هر وقت کیرشو کرد توی کس تو.. اون وقت منم میام همین جایی که الان تو ایستاده ای می ایستم و بابابام حال می کنم . -دخترا این قدر به پر و پای هم نپیچین . الهام که رفته واحد خودش و الناز هم که تا غروب بر نمی گرده منم که اینجا در کنار شما هستم و هر مدل که دوست داشته باشین به شما حال می دم . المیرا جون یه دور بگرد ببینم . -ووووووییییییی عجل کون خوش استیلی داری .. الهه : بابا حواست به من باشه . داری با من حال می کنی به کون المیرا چیکار داری .. راست می گفت . ولی عجب چیزی بود. المیرا چون اشتیاق منو دید قمبل کرد و گفت باباجونم می تونی از پشت بدن و از چاک و درز کونم به کسم چنگ بندازی و کونمو خوب ببینی . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
بــــــــــــــــــــابــــــــــــــــــــا بخش بــــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار 28

کف دستمو همون جوری که المیرا می خواست گذاشتم لای پاش . کف دست و انگشتام همش سر می خوردند . می خواستم وسط و مغز کسشو توی دست خودم داشته باشم و با قسمتی از چوچوله هاش ور برم ولی اون همین جور از دستم می پرید . از نوک انگشتام بی خیال شده و این بار به صورت مستقیم از پایین به بالا دستمو روی کس دخترم حرکت می دادم . -بابا تو که همش داری با المیرا ور میری پس من چی ؟/؟ مگه میشه با یه دست دو تا هندونه بر داشت . من که دلیر شده بودم و اونا رو در اختیار خودم داشته می دونستم دیگه حرف بزن نیستند گفتم با یه دست سه تا هندونه هم می تونم بر دارم . -بابا حالا بیا منو بر دار .. منو بردار . دستی که از پشت روی کس المیرا بود به طرف الهام رفت . نگاه شگفت زده و پر هیجان و پر هوس الهه رو می دیدم که مرتب با سکوت خودش فریاد می زد که اونو با سرعت بیشتری بکنم . -عزیزم نترس من تا هر وقت که شما دو تا بخواین پیشتون هستم . نوبتی هم که باشه نوبت شماست . المیرا بازم ساکت شده رفته بود به گوشه ای انگار متوجه شده بود که باید ما رو به حال خودمون بذاره . -الهه تو که سختت نیست رابطه من و تو به اینجا رسیده -بابا بازم اراون حرفا می زنی ها . اونم حالا که وقتش نیست . من از همون اول هم سختم نبود . کف یه دست دخترم دور کمرم حلقه شده بود . با فریاد های آرومش که همون ناله هاش بود لحظه به لحظه هیجان منو زیاد تر می کرد . .. المیرا که به دقت داشت صحنه گاییده شدن خواهرشو دید می زد گفت پدر همه رو واسه الهام خالی نکن .. -المیرا جون سعی خودمو می کنم . اینجا این من نیستم که تصمیم می گیرم . اینجا کیرمه که به من دستور میده . این کیره که همه کاره هست . آب مردا که راه افتاد و اومد دیگه درجه بندی که نشده . بسته به لذتیه که در اون مرحله حرکات خواهرت در من ایجاد می کنه . گاهی می بینی که یه عاملی سبب میشه در اوج لذت و حرکت ..آب کیر می رسه به یک دست انداز .. الهام : پدر جون به وقت سکس که آقا دبیر سر کلاس نمیشن . آدم باید با اونی که عاشقشه و دوستش داره یه عشق بازی درست و حسابی بکنه . می گم نکنه با مامان هم که سکس می کردی این جور حوصله شو سر می بردی که فرار کرد -بازم که اسم اون خیانتکار رو پیش من آوردین -بابا شوخی کردم -دخترا من که وقتی این کیر لعنتی رو توی کس ننه تون فرو می کردم یک کس دیگه که در کنارش منتظرم نشسته نبود .. تازه این ننه شما منتظر یک کیر دیگه بود که بعدا سر حالش کنه . من باهاش دست گرمی کار می کردم .. الهه : پدر جونی من نمی خواستم ناراحتت کنم . تو که داغ و اکشن هستی . بابا یه چیزی بگم ؟/؟ ناراحت نشی ها -من به اندازه کافی این روزا ناراحتی کشیدم . هرچی دوست داری بگو -بابا تو فوق العاده ای . هم از نظر اخلاق هم از نظر سکس . شوهرم این جوری منو نگاییده .. از بس خوشم میاد دلم نمیاد جامو بدم به المیرا . حتی اون وقتی که ارضام کنی دوست دارم صبر کنیم بازم بیای سراغ من . المیرا به حق خودت قانع باش ...-شوخی کردم خواهر .. سه تایی مون انگشتامونو گذاشتیم رو لبامون به علامت سکوت و این که دیگه چیزی نگیم . این جوری با آرامش به گاییدن الهه ادامه دادم . بوی صورت و موهای خوش عطر و عطر تنش مست مستم کرده بود .. زیر لب حرفایی می زد که نمی فهمیدم . فقط همینو می فهمیدم که کیر داغ من بازم یه کس داغ دیگه ای رو در انتظار خودش می بینه . ولی حالا باید به همین کسی و کسی که زیر کیر خودم داشتم فکر می کردم . الهه کمی به عقب رفته بود . طوری که من راحت می تونستم کف دو تا دستامو به دیوار بچسبونم و خودمو رو به جلو حرکت بدم . -اوووووووووههههه باباااااااااا من کجا فرار کنم نمی تونم نمی تونم .. دارم جیش می زنم .. جیش می زنم .. -بذار بریزه .. بذار بیاد .. اون آب کس توست عزیز دلم . ولش بده بذار بیاد . تو الان داغی .. تو الان داغی و اون گرمی آب کسته که باید بریزه بیرون .. خودت رو رها کن الهه . کف دستمو گذاشته بودم روی کس و همراه با حرکات شدید کیرم با بالای کسش هم بازی می کردم .. حس کردم خیسی کس دخترم زیاد تر و رقیق تر شده .. چشای الهه باز و بسته می شد .. -اخخخخخخخخ بابا بابا جونم .. همون جوری که می خواستی کردم .. خودمو ول کردم ..اووووووففففففف بابا کسسسسسم همین جور داره میاد .. بازم دارم بازم دارم ..ولم نکن ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
بــــــــــــــــــــابــــــــــــــــــــا بخش بــــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار 29

دستای من با همون فشار روی دیوار قرار داشت الهه رو ولش نمی کردم . همین جوری به گاییدنش ادامه می دادم . صدای جیغ و داد و فریاد اون حسابی المیرا رو از کوره به در برده بود .-چه خبرته خواهر . فکر نکنم اون شب اولی که شوهرت کستو پاره کرده باشه تا این حد جیغ کشیده باشی -چی داری میگی المیرا اگه بدونی این چیه . اگه بدونی این لوله ای که بابا توی کس فرو کرده چه آتیشیه و من چه جوری دارم می سوزم . ووووویییییی پدر پدر جونی بریز بریز آتیشتو بریز توی کسم . می خوام بسوزم . می خوام خنک شم . خالیش کن توی کسم . اونو که در حالت قمبلی قرار داده بودم خیلی موشکافانه به حلقه کسش و قالب کونش نگاه کرده و از همون طرف با چند ضربه پیاپی درازای کیرمو تا انتها فرو کردم توی کسش و تا آخر می کشیدمش بیرون .. از هوس زیاد و تقلا دیگه اشکش در اومده بود . -المیرا خوب این صحنه ها رو ببین . نوبت توست . ببینم طاقت این جوری کیر خوردن از بابا جونتو داری ؟/؟ -من خیلی با حال تر از الهه هستم . بابا شیره تو رو می کشم . طوری که دیگه هوس الهامو نکنی -دختر بازم که حرف اونو زدی . از همین حالا بین خودت و خواهرت اختلاف ایجاد نکن یک پدر که نباید بین دختراش فرقی بذاره . من اینو چند بار باید به شما دخترا بگم . -حالا بابا قهر نکن آب کیرت خشک میشه .. -فکر نکنم بعد از این که توی کس الهه خالی کردم چیزی برای تو بمونه . -بابا من این چیزا حالیم نیست . نصفشو باید برای من نگه داشته باشی . .. مگه من دارم سرنگ توی کس خواهرت فرو می کنم که نصف آبو برای تو نگه داشته باشم . -دوباره پر میشه پدر .. من خودم می دونم تو چقدر با حالی . کیرمو به همون حال توی کس الهه فرو می کردم .. حرکت آب کیرم از مبدا رو به خوبی حس می کردم . -بابا بابا جونم خیلی با حالی . زود باش دیگه .. -داره میاد دختر داره میاد .. حالا دیگه همه چی تموم شده . خودت خواستی .. اصلا بی خیال این بودم که چه مشکلاتی ممکنه پیش بیاد .. دخترا می گفتند که از نظر علمی اونا در این روز بار دار نمیشن .. ولی از ماه آینده قرصای ضد بار داری رو شروع می کنند به مصرفش . دلم می خواست تا اونجایی که نهایت حال کردن من باشه توی کس الهه خالی کنم . با هر ضربه ای که به کون دخترم وارد می کردم کونش مث ژله می لرزید .. کیرم هم تا ته کسش می رفت . این حالت یه داغی خیلی با کیف و حالی در زیر شکمم به وجود می آورد که حس کردم هر چی آب پشت کمرم جمع شده در حال خالی شدن به کس الهه نازمه . دختر شماره یک من .. -آخخخخخخخ آخخخخخخخ پدررررررر پدرررررر -جان پدر چیه .. -نهههههههه بابا .. بیشتر بیشتر بازم می خوام .. -عزیزم همین قدر هم خیلی زیاد بود . بذار وقتی که خواهرت رو هم میگام یه چیزی هم واسه اون بیرون بیاد . -اوووووههههههه بابا چی داری میگی . حالا که رو من خالی کردی اونو می تونی خیلی راحت و با مقاومت بیشتری بکنی . -بابا .. پدر .. عشق من .. لذت همین جور داره ام می ریزه . همین جور دارم حال می کنم . منم دارم هر کاری می کنم که تو حال کنی . -دوستت دارم دوستت دارم بابا . کونشو دور کیرم می گردوند . تا حال کردن خودشو کامل کنه . کیر منم که داخلش پس لذت های بعد از سکس جمع شده بود با این حرکتش لذت بیشتری می برد . -جوووووون دخترم خوب واردی لذت و کیف بابا رو تقسیمش کنی . همه جای تنم داره حال می کنه .. المیرا : حالا بسه دیگه الهه . نوبتی هم که باشه نوبت منه . الهه به کناری رفت .. پس قطره های ناشی از سکس من با الهام در حال ریزش از کیرم بودند .. -المیرا اگه اجازه میدی برم کیرمو بشورم بر گردم . -لازم نکرده . معلوم نیست می خوای کجا جیم بزنی .. -دیوونه شدی المیرا . مگه میشه از دست تو فرار کرد .اونم چش تو چش میفته . من دوستت دارم عاشق دختر گلم هستم بهت قول دادم که باهات حال کنم و حال هم می کنم . -بابا بابا جونم کیرت رو بیار جلو خودم برات می شورمش . خودم بهت حال میدم پدر . فدات میشم . کیرمو گذاشتم توی دهن دخترم . حس اینو داشتم که توی دهنش خالی کنم . طوری کیرمو میک می زد که کاملا متوجه بودم که میشه با مکش و حال دادنهای بیشتر و تحریک قسمتهای اصلی تر آب کیر بیشتری رو از مجرای اصلی خودش خارج کرد . ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
زن

 
SHAHLA32: ادامش ؟
با سلام به شهلا خانوم نازنین .. این داستان هفته ای دو بار منتشر میشه .. قسمت بعدی اون میشه برای فرداشب ..در ادامه داستان و چند قسمت آینده ..سعی می کنم در رابطه با دختر چهارم مطالبو طوری بنویسم که با حاشیه و استرس وخجالتی بیشتر از طرفین جریان به طرف سکس کشیده بشه که تا حدودی گرایش به نظرات منطقی و به جای شما داشته باشه .. با تشکر ازشما به خاطر توجه و همراهیتان ..دوست و برادر شما : ایرانی
     
  
زن

 
بــــــــــــــــــــابــــــــــــــــــــا بخش بــــــــــــــــــــر چهــــــــــــــــــــار ۳۰

اوووووووههههههه المیرا المیرا خیلی خیلی باحالی .. دخترم در عین این که داشت کیرمو ساک می زد یه نگاهی هم از بالای چش بهم مینداخت و می خواست ببینه میزان هوس و اشتیاق من چقدره . من که خودم بی اندازه کیف می کردم ولی برای این که نشون بدم خیلی زیاد دارم حال می کنم و به اون روحیه و انگیزه بدم هیجان بیشتری نشون دادم . اونم همین جور داشت یک ریز واسم ساک می زد . نه تنها تخلیه اش کرد بلکه از نو شقش کرد .. -المیرا حالا واسه تو کاملا آماده شده . دوستت دارم . دوستت دارم . عشق من . خیلی خیلی دوستت دارم . کیرمو از دهنش کشیدم بیرون . انگشتانو فرو کردم توی کسش . اون قدر اونو توی کس دخترم فروش کردم که اونو از حال برده بودم . -بابا بابا زود باش . ولم نکن .. من همین حالا می خوامش . بدش به من . بدش به من .. اونو بیش از این منتظرش نذاشتم . چون به اندازه کافی شاهد گاییده شدن خواهرش بود . حالا من باید به اون حال می دادم . پاهاشو باز و بسته می کرد مثل ژِیماستیک کارا . این جوری می خواست مثلا دل منو بیشتر ببره و آتیشم بزنه . هر چند حین اجرای کار بیشتر دلمو می برد . کیرمو چسبوندم به داغی روی کس المیرا . پاهاشو به دور کیرم چسبوند و اونو قفلش کرد . اونو دور پاش می گردوند . چقدر گرم و پر حرارت بود . با این که آبم اومده بود و به این زودیها خیس نمی کردم ولی حس کردم که لذتم داره زیاد میشه .. -المیرا نکن نکن .. -می کنم می کنم بابا .. روی الهه زیاد خالی کردی همین کارو باید با منم انجام بدی . من دوست دارم . دلم می خواد . -فکر نمی کردم شما دو تا دخترای من این قدر شیطون باشین . از دست شما دو تا دیگه من کلافه شدم -بابا از دست الهام کلافه نشدی ؟/؟ ما که داریم به تو حال میدیم . -ببینید بچه ها اگه شما با هم سازش نداشته باشین من دیگه با هیشکدوم از شما دیگه حال نمی کنم -بابا چرا حالا داری از این حرفا می زنی . بذار من از این کیری که توی کسته لذت ببرم . حالا که نوبت من شد داری روحیه منو کسل می کنی ؟/؟ -من که حرف بدی نزدم . من فقط گفتم شما خواهرا باید همودوست داشته باشین . آیا این انتظار زیادیه که از شما دارم . -نمی دونم پدر جون من اصلا از این زرنگ بازیهای الهام خوشم نمیاد . الهه هم خودشو کشیده بود جلو و داشت با کمرم ور می رفت . این کار اون بیشتر تحریکم می کرد و کیرم رو رو به جلو حرکت می داد -بببنید دخترا فرض رو هم بر این میذاریم که الهام زرنگ باشه .. هر چی باشه اون که دختر منه .حقی هم داره. شما که نمی تونین منکر حقش شین . این کیر من مشاعی مال شما دختراست -پس بابا این جوری که میگی الناز هم حقی داره. -اصلا حرفشو نزن . الناز رو وارد بر نامه نکن -چیه بابا این دخترت طوری فرق می کنه که اصلا میگی داخل این بر نامه ها نباشه ؟/؟-بازم که شلوغش کردین . شما چند جور حرف می زنین . اگه من بخوام الناز رو وارد سکس کنم که همچه چیزی امکان نداره اولین نفری که اعتراض می کنه خود تو هستی . حالا میای میگی چرا دوست دارم با شما سکس داشته باشم و در مورد الناز همچه احساسی ندارم؟/؟ -خوب بابا .. این نشون میده که احساس مردونه تری نسبت به اون داری با نوعی محبت خاص . -دخترا شما دارین منو می کشین . دیگه این بحثای الکی رو ولش کنین . من حالا می خوام راجع به الناز احساس خاصی داشته باشم یا نداشته باشم دیگه اونش مربط به خودمه . فرقی هم برای شما نداره چون در هر دو حالت منو محکوم می کنید . -خب بابا ما رو هم همونجوری دوست داشته باش .-. به جای این کارا یه کاری کنین که باباتون از این لحظه ها نهایت استفاده رو بکنه . لذتشوببره که یه وقتی هوس اینو نکنه که بازم بره زن بگیره .. المیرا : بابا می کشیمت . الان دو تا بدن تر گل و ورگل و تر و تازه دارن بهت حال میدن اون وقت می خوای بری یک زن پلاسیده دست دوم بگیری -المیرا یادت باشه که سه تا . خواهرت الهامو فراموش کردی .. -ببینم یواش یواش داری به خیلی چیزا اعتراف می کنی -نیست که به شما حال نمی دم . حالا یه خورده زتعارف کم کنید بر مبلغ افزایید که حسابی کار دارم .. -بمال الهه جون داری یه کاری می کنی که هوس کنم ای کاش دو تا کیر می داشتم و دو تایی تونو با هم می گاییدم . کیف می کنم شما دو تا خواهرو با هم می بینم . هر لحظه بیشتر از لحظه قبل کون المیرا رو گنده تر می دیدم . انگشتمو فرو کرده بودم توی سوراخ کونش .. چقدر مزه می داد . با فکر این که کیرمم جای انگشت میره توی کونش ازکردن کسش لذت می بردم .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
SHAHLA32: نمیدونم داستانهات خیلی شبیه داستانهاصلا واقعی به نظر نمیان
فکر می کنی در واقعیت هم خیلی از این چیزا پیش میاد ؟ خب معلومه که همش تخیل و غیر واقعیه دیگه .. حالا فوقش در جامعه مابرای یکی پیش بیاد میگیم یکی نه دو تا میگیم دو تا نه دو هزاز تا .تعداد اونایی که واقعیتهای زندگیشونو بگن خیلی کمه .. تازه ممکنه یک در میلیون از این سکسا نداشته باشیم همش فانتزیه .. فقط یک مورد دو مورد واقعی شده نمیشه که واقعیت رو به اون مورد نسبت بدیم .. شاید واقعیت برای یک نفر کش دادن سکس و حاشیه پردازی باشه ولی برای یک نفر دیکه مستقیما وارد سکس شدن باشه ... به نظر شما من اگه اگه از یک مردی یا پسر بچه ای بنویسم که با زن عموش رابطه سکس داشته در نو جوانی اونو بار دار کرده و از او یک پسر داره این غیر واقعیه ..؟/؟شاید اگه همچین داستانی بخونی حس کنی خیالبافیه ولی یک موردشو من دیدم ..داشتیم .خیلی غیر واقعی نشون میده نه ؟ پسر عموی آدم پسر آدم باشه با سیزده سال اختلاف سن ..واقعیت چیزی هست که هست .. شاید در یک خانواده دیگه جریان به صورت دیگه ای اعمال شه .. اون هیجانی که برای شما هیجان و واقعیه برای یکی دیگه هیجان نباشه .. به یک صورت دیگه ای باشه .. در هر حال ما در این سایت نمی تونیم داستانهای سکس با کودکان بنویسیم اگرم قبلا نوشته شده مواردی بوده که مثل داستان بابا تقسیم بر سه در این سایت اصلاح شده و یا یکی دو مورد دیگه که بیان شده ..دیگه وقتی که یک دختر از سن هیجده می گذره نمیشه که داستان رو چندین قسمت کشش داد تا به سکس برسه ..این دیگه میشه غیر طبیعی .. کاملا می دونم چی میگی ولی باید به همه مسائل از دید گاههای مختلف توجه کنی . اگه از کودکی می شد شرح داد بهتر با نظرت جوردر میومد ولی واقعیت رو از دید گاه خودت نبین و ندان ...تو نمی تونی بگی همون احساسی رو که داری همون نظری رو که تو داری الناز یا المیرای قصه ما هم همون نظر رو دارن . اینجا اگه به جای واقعیت از واژه طبیعی هم بخوای استفاده کنی بازم نمی تونی با قاطعیت بگی که بر رسی تو درست بوده ولی با همه اینا سعی می کنم در مورد دختر چهارم کمی کش دارش کنم ولی همه اینها تخیل و فانتزیه و به هیچ وجه سکس با محارم توصیه نمیشه این کار بسیار ناپسنده و داستانهای سکسی ارزش اونو ندارن که بخواهیم اونو مثل یک رمان عشقی اجتماعی به بحث بذاریم . این فقط می تونه به بعد جنسی و شهوانی انسان در حد کنترل شده توجه داشته باشه .. با درود به شهلا خاونم نازنین . دوست و برادرت : ایرانی
     
  
زن

 
SHAHLA32: من با اصل داستان و دروغ بودنش کاری ندارم
میگم نوشته شما اصلا جدی نیست
فیلم های تخیلی که هالیود می سازه را اگر افغانستان بسازه چی میشه ؟
داستانهای شما هم به نظر من همین جوریه
ناراحت نشید ها
اتفاقا با هم هم عقیده ایم . تمام داستانهای سکسی همینه دیگه . نباید انتظار داشته باشیم که جدی باشه . کی میاد قصه های سکسی خودشو واسه آدم بگه که ما اینجا بنویسیم . حالا به یکی دو نفری که تعریف می کنن و تازه ممکنه همراه با خالی بندی هم باشه کاری نداریم .تمام این داستانها غیر جدی و غیر واقعی هستند و هیچ انتظاری نباید داشت که واقعی و طبیعی باشه .حتی اونایی هم که به عنوان طبیعی از اونا یاد میشه غیر جدی هستند . هر کس واقعی بودن رو تا حدودی از دید گاه خودش می بینه . مثل داستان فیل مولوی .... با تشکر از همراهی شما وودوست و برادر شما »: ایرانی
     
  
صفحه  صفحه 4 از 15:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  12  13  14  15  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

بابا بخش بر چهار


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA