ارسالها: 3650
#21
Posted: 9 Feb 2014 22:06
عجــــــــــــــــــــب بــــــــــــــــــــله بــــــــــــــــــــرونــــــــــــــــــــی ! 20
چهار تایی شون طوری به من و افسون نگاه می کردن که انگاری انتظار داشتن که با هم آشتی کرده و همدیگه رو بغل کنیم و مثل تازه عروس و دومادایی که روز بعد از از دواج میرن به دیدن بزرگترا بریم پابوسشون . البته کیر و کس بوسشون که باید می رفتیم . افسون می رفت واسه کیر و منم می رفتم واسه کس بوسی .... افسر : آهای بزرگترا بیایین با هم دست بزنیم و از عروس دو ماد بخواهیم که یه چشمه بیان . -مادر زن جان چشمه من یکی دیگه خشکیده . آبی نیست که از چشمه سرازیر شه .. -چرا افشین جان به اندازه کافی آب داری . به موقعش خالی هم میشه . مامان افشید : پسر نشون بده مردانگی خودت رو . تو که نباید کم بیاری . اون هر وقت باشه زنته . شبا پیش اون سرت رو میذاری به بالین و اونه که شریک غم و زندگی توست . دیدم دسته جمعی چه جور دم گرفته دارن می زنن و می رقصن . خیلی خوشحال بودند . دلشونو نشکستم . افسر اومد جلو . این مادر زن نمی دونم چرا همیشه دوست داره توی هر کاری دخالت کنه. همه مادر زنها رو میگم . توی کار دامادشون دخالت می کنند . ولی همون مادر زن اگه گیر یه عروس ناتو بیفته دیگه کلاهش پس معرکه هست و حرف بزن و تکون بخور نیست . افسون طاقباز کرده رو زمین دراز کشیده بود . افسر : دختر لاپاتو باز کن . دیگه بسه قهر کردن . -مامان من که قهر نیستم . افشین داره ناز می کنه . مثل این که خودش یادش رفته که تو رو گاییده . از بس این مردا خود خواهن . -دختر درست حرف بزن . تو رو گاییده یعنی چه .. -مامان مگه غیر از اینه ؟/؟ خب تو رو گاییده دیگه . عملشو انجام داده حالا می خواهیم حرفشو بزنیم خوب نیست . ؟/؟ - لاپاتو باز کن دختر! افشین تو هم این قدر خودت رو لوس نکن - خاله جون .. این چه طرز حرف زدنه ؟ کاری می کنی که دیگه بهت کیر نزنما .. افسر صورتش عین کون بوزینه سرخ شد . انتظار شنیدن این حرفو ازم نداشت . می دونستم که حرف بدی زدم ولی کیر جوون وارد یه کس با دوبرابر سن شدن نعمتی بوده که نصیب هر کسی نمیشه و باید قدرشو دونست .. با این حال خودمو رو افسون خم کرده که افسر کارشو انجام بده .. یه لبخندی به خاله زدم که از دلش در آورده باشم . کیر منومیون دستاش گرفت و اونو به کس دخترش نزدیک کرد . چقدر خوشم میومد . اونو با لبه های دو طرف کس دخترش بازی داد و اول کله یا همون سر کیر رو فرو کرد توی کس افسون .. دو طرفه لذت می بردم .. از دست مادر و کس دختر .. یه تکونی هم به کیرم دادم و افسر هم کیر منو با یک حرکت رو به جلو و فشاری که به اون داد بیشتر داخل کس فرو کرد .. -بچه ها خوش باشین ما داریم شما رو نگاه می کنیم کیف می کنیم که دیگه این قدر نگین حالا وقت بله برون شماست و ما داریم ناخنک می زنیم . احساس خاطر جمعی می کردم . از این که می دیدم حق به حق دار رسیده و بالاخره بقیه بر این باور قرار گرفته که افسون مال من و حق مسلم منه . کس تنگ افسونو که می کردم تازه متوجه می شدم که کس مادر زنم یا همون خاله افسر چقدر گشاده . ظاهرا افسون جون .. عشق ناز من از اونجایی که کیر بابا افرود رو خورده بود خیلی شجاع شده بود و گستاخانه ایف و اوف می کرد . به همین زودی یاد گرفته بود چیکار کنه .شاید هم از ته دل هوسشو نشون می داد ولی دیگه خودشو تونسته بود به خوبی با جمع وفق بده .-افشین کسسسسسم کسسسسسسم بازم می خواد .. -می خواد یا می خاره -هر دو تاشششششش زود باشششششش .. نه تند و نه یواششششششش .. -اووووخخخخ چقدر شین شین می کنی .. -چیکار کنم آقای ناز نازو تو که همش ناز داری و با ها مون قهر می کنی . ببین امشب همه واسه ما جشن گرفتن .. صدامو آوردم پایین تر و گفتم آره اگه خودمون دست به کار نمی شدیم بعید نبود یکی دیگه دختری تو رو بگیره . شاید اصلا عمو جان یعنی پدر گرامی شما این کار رو انجام می داد . -افشین زبونتو گاز بگیر از همین حالا داری بی احترامی به خونواده منو شروع می کنی . ؟/؟ کاری نکن برم به مامانم بگما -بچه ننه بازی رو شروع نکن . من خودم هزار جور درد سر دارم . افسون تو چطور هنوز هوس داری .. ؟/؟ -من کیر تو رو با هیچ کیری در این دنیا عوض نمی کنم . -این که کلفت ترین کیر نیست .. -نه عزیزم اینها واسم مهم نیست . مهم اون روحیه که در کیر وجود داره . این که با عشق وارد کس شه . هر چند ازم دلخوری ولی حس می کنم با یک نیروی عاشقونه ای داری منو می کنی ؟/؟... ادامه دارد ... نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#22
Posted: 15 Feb 2014 21:47
عجــــــــــــــــــــب بــــــــــــــــــــله بــــــــــــــــــــرونــــــــــــــــــــی ! 21
-افشین دوستت دارم . این جوری نگام نکن . طوری با هام رفتار می کنی و نگام می کنی که انگاری آدم کشتم . هر چند کردنت خوبه . .. افسون راست می گفت به خوبی منو می شناخت . اگرم داشتم اونو درست و حسابی می کردم به خاطر این بود که اون حساب کار دستش بیاد که این کیر منه که داره بهش لذت میده . بهترین کیری که می تونه اونو سر حالش کنه .. -دیگه دوستم نداری ؟/؟ تو که خودت بیشتر از من هیجان داشتی که یکی دیگه غیر از منو بکنی . فکر کردی من خیلی راضی بودم که با مامانم اون کارو بکنی ؟/؟ -ولی اصلا این طور نشون نمی دادی . -چی می گفتم وقتی بقیه شون این جور شوق و ذوق داشتند . چه می دونم اینا این جوری دوست دارند دیگه . غریبه که نیستند . من که حتی جلوی بابام لخت هم نشدم و می خواستم با شورت باشم روم نمی شد حالا کارم به جایی رسیده که باید جلوش به داداشش و برادر زاده اش کس بدم . افسون هر حرفی که می زد در رابطه با من منطقی بود . اونم حق داشت از من ناراحت باشه با همه اینا نمی دونستم چرا دلخوری من تمومی نداره . -افشین !خودتو به من بچسبون . بغلم کرد . طوری که کیرم تا انتها توی کسش قرار داشت . عاشقونه لباشو به لبام چسبوند . رهام نمی کرد . حالتش طوری بود که اگه اون جمعیت اونجا نبودند اشکش سرازیر می شد . دلم سوخت ولی می دونستم که داره از اسلحه زنان استفاده می کنه . اون که خیلی راحت داشت زیر کیر بابا حال می کرد و اگه این چند تا متلک رو هم نمی پروندم اصلا به این توجهی نداشت که کیرمن تا دسته رفته توی کس ننه اش . با این حال گفتم ولش امروز دیگه روز بله برون ماست و باید کوتاه بیاییم . اونم چه بله برونی ! بله برونی که در اون عروس بی بکارت شده و رفته پیشواز و عروس و دو ماد هم باید در مقابل حاضرین تست بدن .. -افشین نمی خوای بهم آب برسونی . -تو راضی شدی ؟/؟ -خیلی وقته -پس من چرا حس نمی کنم -به خاطر این که غرق خودتی و خودت رو ناراحت نشون میدی و هستی . من نمی خوام این جور باشه . نشون بده که رئیس من آقا و سر ور من تویی . چون من نخواستم که بابات آب کیرشو توی کس من خالی کنه . تنها تویی که اجازه این کار رو داری . باید نشون بدی که نسبت به من این تویی که حرف اول رو می زنی .. دوستت دارم .. بگو .. تو بهم نمیگی .. یه دوستت دارم بگو دیگه -دوستت دارم افسون .. عاشقتم .. دو تا لنگشو بردم هوا و خودمو کشیدم جلو تر .افسون زده بود تو خال .. آره بقیه باید می دونستن که این آب منه که میره توی کس افسون .. -افسون ! -جااااااان چیه بگو باز چی می خوای .. -عزیز دلم فقط یادت باشه اگه یه وقتی بار دار شدی اون وقت نذاری که بابام توی کست آب بریزه .. آخه من می دونم اون چی میگه .. میگه حالا که تو بار داری دیگه بار دار نمیشی . بذار توی کس عروس گلم آب بریزم .. حال کنم .. -افشین تو حالا به خاطر چه چیزا که خودت رو ناراحت نمی کنی . واست متاسفم -چیه نکنه قصد داری کوتاه بیای -اصلا نمیشه با تو ساخت -حالا هم اولش اگه نخواستی بگو بهم می زنیم .-کی حالا ؟/؟حالا که ما رو گاییدی و رفتی ؟/؟ تازه ما رو به دم پدرت هم دادی . بچه نشو کارت رو بکن . چشم . من سعی خودمو می کنم . خودت هم زبون داشته باش یه حرفی بزن . من شوهر بی سیاست دوست ندارم که سرش پیش خونواده اش پایین باشه . اگه دوست نداری منی بابات رو توی کس من ببینی اینو خودت هم بهش بگو . پسره بی سیاست . ولی من مثل تو نیستم . سکوت حالای منو نگاه نکن به موقعش حرفمو می زنم . یه تکونی بخور . هر چی باشه من عروس خونواده اتم . تو هم داماد هستی . حرف داماد رو در مواردی که پای نفع اون و عروس در میونه قبول می کنن . یواشتر یواشتر .. واااااایییییی سوختم سوختم کسسسسسسم کسسسسسسم سوخت آتیش گرفت آب بده آب بده .. تشنه ام .. . سخت تمرکز کرده تا لذت بی نهایتی ببرم .. پس از خالی کردن کیرمو کشیدم بیرون و مخصوصا فریادی های آخ وواخمو زیاد می کردم تا همه نگاهها متوجه این سمت شه .. آب سفید و شیری من که از کس افسون داشت می زد بیرون اعتماد به نفس منو زیاد می کرد . بادی به غبغب انداخته و طوری قیافه گرفته بودم که انگاری کمر غول را شکسته پشت فیل رو به زمین رسونده باشم . افسر اومد نزدیکم و گفت آفرین به داماد گلم . مردونگی خودت رو نشون دادی . قدرت خودت رو. هم همین طور . درجا کیرمو گذاشت توی دهنش .. افسون : مامان این چه کاری بود ! می ذاشتی من می خوردما ... ادامه دارد .... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#23
Posted: 22 Feb 2014 23:20
عجــــــــــــــــــــب بــــــــــــــــــــله بــــــــــــــــــــرونــــــــــــــــــــی ! 22
لحظاتی بعد اون چهار تا اومدن و طوری ما رو ور انداز می کردند که انگاری از فضا اومده باشیم . پدر و خاله هم یه چشمکهایی با هم رد و بدل می کردند و خاله به کیر بابا دست می زد و بابا هم دستشو می کشید رو کس و کون خاله . -افسر چه کونی داری . این دفعه باید حسابی به کیر گرسنه ام یه غذایی بدم که سیر شه . سفره رو آماده کن که دارم میام . غذا هم خوب روش آماده کن . خاله خندید و کونشو گرفت طرف بابا . کون بر جسته و گنده خاله شده بود شبیه به یک سینی بزرگ . با انگشت اشاره کرد به سوراخ کونش و گفت این زیر تا دلت بخواد غذا هست که کیرت رو سیر کنه .. -کثافت حرف تمیز تری بزن افسر -تقصیر من چیه افرود تو خودت می خواستی و موضوع رو پیش کشیدی . -از دست تو من نمی دونم چیکار کنم .فقط این پسرم باید حواسش باشه به این که گیر چه مادر زنی افتاده اونو یک ضرب نخوردش . -فعلا که پسرت منو خورده . اگه بدونی چه کیر با حالی داره ! بهتره وقت تلف نکنیم از این مجلس خواستگاری حد اکثر استفاده رو بکنیم که دیگه از این فرصتها گیر نمیاد .. عجب جوکی داشتن می گفتند . اونا که جز این کار در اوقات فراغتشون کار و زندگی دیگه ای نداشتند و همیشه هم با هم مشغول بودن . -مامان بابا خاله عمو شما انگاری قصد دارین به من و افسون یه چیزی بگین و پشیمون میشین . من نمی دونم چی می خواین بر زبون بیارین . تا حالا هر کاری که گفتین ما باجون و دل انجام دادیم .. عمو افروز : خیلی هم حال داد و چسبید . نگو که حال نکردی . انصافا خیلی خوش گذشت . زندگی به این نیست که همش بخواهیم خودمونو در بسته در یه جا نگه داشته باشیم و وابسته به یه چیز باشیم . ما خودمونیم و خودمونیم و داریم با هم حال می کنیم . دیگه این حال کردنا رو که به فضای بیرون نمی کشونیم . از دست این سفسطه بازیهای اونا خسته شده بودم . یه لحظه فکرم رفت پیش این که لحظاتی پیش که بابا و خاله می خواستن با هم باشن . خب اگه بابا و خاله با هم باشن ما چهار تا چیکار کنیم ؟/؟ در همین افکار بودم که جوابمو زود تر گرفتم . خاله افسر : افشین جان اینجا هر کی با هر کی بوده . حالا برای تنوع یک مدلش هنوز مونده . اون یکی با اون یکی که سکس نکرده حالا یک عشقبازی داغ رو تکمیل می کنند تا مراسم خواستگاری و بله برون ما امروز حسابی تکمیل شه . نههههههه نههههههههه اووووووفففففف من بمیرم ..من بمیرم .. من و مادرم ؟/؟..افسون و پدرش؟/؟ .. نه امکان نداره . این که مادرم منو موقع گاییدن ببینه و من هم اونو به وقت زیر کیر یکی دیگه قرار گرفتن ببینم یک مسئله و من اونو زیر کیر خودم داشته باشم یک مسئله دیگه . نه این طور نیست اشتباه می کنم . اینا این حرمت رو حفظ می کنن . پدر زن یا شوهر خاله که همون عمو افروز باشه رفت طرف دخترش افسون . دستشو دور کمرش حلقه کرد . افسون هم کیرباباشو گرفت توی دستش . افسر : مثل این که همه چی مشخص شد . دخترم چقدر زود و خوب مطلبو گرفت . به خودخودم رفته . با هوش و نابغه هست . حالشو ببر افشین .. می خواستم بگم مادر زن جان مثل شما کونیه و با تعداد زیاد کیر صفا می کنه گفتم دیگه ولش به اندازه کافی نیش زدم و متلک گفتم اونا که از رو برو نیستند . نگاه من و مامان افشید به هم دوخته شده بود . بابا که کیرشو فرو کرده بود توی دهن خاله . نگاهم به سینه های درشت مادر دوخته شده بود . درسته کسشو دیده بودم که عمو کیرشو فرو کرده بود اون داخل حتی کیر بابا رو هم توی تنش دیده بودم ولی این تصور رو که خودم اونو بکنم نداشتم . هر گز نمی خواستم که اونو بکنم . نه .. نههههههه من این قصد رو نداشتم . فقط به صورتش نگاه می کردم . مامان چقدر زیبا بود . نه .. نه .. چرا آخه . با این که پیش چشام زیر کیر یکی دیگه بود ولی به خودم این اجازه رو نمی دادم که بخوام بهش جسارتی کنم . حتما اونم داره به این فکر می کنه که من به عنوان یک پسر نباید بیام به سمت اون . حتما از تصور این که کیرم بره توی کس یا کونش دچار استرس خاصی شده .. مادر اومد سمت من . می دونم متوجه استرس من شده بود و اومده بود که دلداریم بده . دستاشو به دو طرف باز کرد و با آغوشی باز اومد سمت من . بغلم زد . منم دستامو به همون حالتی که اون دور کمرم حلقه زده بود دور کمرش قرار داده و در یه حالت شاعرانه سکسی قرار گرفتیم سینه هامون به هم چسبیده بود و کیرمنم در تماس با قسمت بالای کسش قرار داشت . نمی دونم چرا داشت وسط بدنشو رو کیر من حرکت می داد . لباشو هم به لبام چسبونده بود و مثل حشری های کیر ندیده و سکس نکرده گاهی همراه با میک زدن لبامو گاز می گرفت . هر کاری کردم فکرمو به جای دیگه ای متمرکز کنم نتونستم . ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#24
Posted: 1 Mar 2014 23:18
عجــــــــــــــــــــب بــــــــــــــــــــله بــــــــــــــــــــرونــــــــــــــــــــی ! 23
من انتظار داشتم که مامان یه کاری کنه که من با اون بر نامه نرم . حداقل در این بله برون . ولی از قرار معلوم اون آتیشش تند تر از بقیه نشون می داد و یه حالت خاصی داشت و طوری کسشو دور کیر من حرکت می داد و بدنشو از این طرف به اون طرف می کرد که من حس می کردم اون حالت یه زنی رو داره که مثلا مجرده و منو با معشوقه خودش اشتباه گرفته . چرا مامان باید این جوری شده باشه . یه حس خاصی داشتم . ولی بوسیدن مامان در این لحظه کیف زیادی داشت . یه جایی خونده بودم که داشتن با یکی صحبت می کردند که تو چطور و با چه رویی مامانت رو گاییدی .. البته به این صورت که نپرسیدن . گفتن چطور شد که با مادرت سکس کردی آیا سختت نبود .؟/؟ .. جواب داد اولا اونم راضی بود بعد این که وقتی داشتم این عمل رو با اون انجام می دادم واسه خودم تصور کردم که اون یک زن غریبه بوده معشوقه منه و می تونم اونو بکنم . زمانی هم که به این مسئله عادت کردم دیگه برام مهم نبود که اون می خواد مادرم باشه یا نه . زندگی یک نمایشه و ما باید خودمونو با این نمایش عادت بدیم .. حالا منم باید خودمو به این نمایش عادت می دادم . هوس خودمو با عشق مخصوص خودم باید مطابقت می دادم . دستای مادر رو کمر من طوری قرار گرفته بود و اون سنگینی خودشو به صورتی بر من وارد کرده بود که مثل فن سالتو بار انداز در کشتی کمرم رو به زمین بوده و به حالت ضربه فنی رو زمین قرار گرفته مامان افتاد رو من . عیبی نداشت مامان من بود و ایرادی نداشت که منو ضربه فنی کرده باشه . -خب افشین بگو ببینم چیکار می کنی . خوب افسون جونو پیدا کردی و همه چی از یادت رفت . حالا خاله شده مادر زنت و همه چی رو فراموش کردی . دیگه یادت رفت که یه مادری داری .. وااااااایییییییی نفهمیدم این دیگه چه صیغه ایه و مامان داره از چی حرف می زنه . معمولا این حرفا رو وقتی می زنن که یه پسری میره سر خونه و زندگیش و مامانشو زیاد تحویل نمی گیره . مثلا بهش کم سر می زنه . ما که هنوز نه به داربودیم و نه به بار . فقط همین دو تا رو گاییدیم . اونم طبق قانون و مقررات . -پسر بزرگ کردیم که بخواد این جوری هوای ما رو داشته باشه ؟/؟ -مامان داری شوخی می کنی ؟/؟ من که دوستت دارم . عاشقتم . من که تو رو از همه دنیا بیشتر دوستت دارم . -نمی دونم شاید منو از پدرت بیشتر دوست داشته باشی . ولی از زنت که بیشتر دوست نداری . دیدم چه جوری داشتی با افسر حال می کردی . .. می خواستم بگم مادر جان تو هم زیر کیر عمو جان بهت بد نگذشته بود ولی با خودم گفتم زشته خوب نیست . احترام بزرگتر واجبه و باید رعایت کرد . -مامان من باید چیکار کنم تا تو ازم راضی باشی . منو ببخشی . دلت رو به دست بیارم . خودمم نفهمیدم واسه چی دارم این حرفا رو می زنم و اصلا برای چی از اون طلب بخشش می کنم . اصلا من کاری نکرده بودم که از اون معذرت بخوام . عجب دنیایی شده بود . دنیای مسخره مسخره . مامان که افتاده بود روم خودشو دراز کش کرد و لاپاشو باز کرد . یه چشمک بهم زد . می دونستم باید کاری کنم که بقیه حس کنن که من مامانمو خوش کون و کوس و سینه ترین و در کل خوش بدن ترین زن این ناحیه می دونم . سه نفر که بیشتر نبودند .. -وااااااییییییی مامان عجب کسی داری .. عین کس دختر بچه هاس . چقدر آبدار و تازه هست . دلم می خواد به جای مجلس کیک خوران امشب بشینم همین جور کستو بخورم . اصلا کیک رو می ریزم روی کست می خورم . کیک با کس چه معجونی بشه ... مادر با انگشت یه اشاره ای به من کرد که برم طرفش .. یواش بهم گفت خوبه حالا اگه زیاد بگی مصنوعی میشه . .. کس افشید جونمو گذاشتم توی دهنم و اونو مثل یه آدامس موزی که هنوز شیرینی اون تموم نشده باشه توی دهنم می گردوندم -آهههههههه افشین پسرم .. عزیزم . فدات شم . همیشه هوای مامانتو داری .. بخور بخور کسمو بخور . حالا که آخر کار داری این قدر به من حال میدی اگه همون اول می خواستی بیای سراغ من چقدر به من حال می دادی .؟/؟ .. این دیگه چه جور بود . واقعا این زنا دست شیطان رو از پشت می بندن همینه . خلاصه بعد از اون لب رو لب کردیم .. کیرمو گذاشتم رو دهن مامان . با خودم گفتم حالا که اون سختش نیست و می خواد با زیر کیر رفتن من پز بده چرا من باهاش همراهی و همکاری نکنم . اونم وقتی که دوست داره بهتر و قوی تر اونو بکنم تا سر بلند شه . باید کیرمو از زیر طوری توی کسش فرو کنم که با یه حرکت رو به جلو سرش بالاتر قرار بگیره و بشه سر بلند . با این کیر من احساس غرور و سر بلندی کنه .. مادر تو از من راضی باش و من برای تو هر کاری می کنم . .. -اوووووفففففف این چه کیریه داری پسرم . من فکر می کنم همین الان از تنور در اومده هست . .. افسر : مادر و پسر چه قربون صدقه هم میرن . ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#25
Posted: 8 Mar 2014 20:25
عجــــــــــــــــــــب بــــــــــــــــــــله بــــــــــــــــــــرونــــــــــــــــــــی ! 24
-افسر جون فعلا زیر کیر شوهرم حالشو ببر . حالتو بکن . چیکار به این کارا داری . دختر تو هم داره با باباش حال می کنه . مامان از افسون و افروز می گفت .. -ببین زنت چه جوری زیر کیر باباش داره می رقصه . عزیزم ما نباید عقب بمونیم -مامان مگه مسابقه رالیه -بد تر از رالی .باید به اونا نشون بدیم که ما نه تنها چیزی از اونا کم نداریم بلکه خیلی سر تر از اونا هم هستیم . من نه به این خاطر که نشون بدم از اونا سر ترم . بلکه واسه این که به افسون نشون بدم که منم دارم حال می کنم و می تونم مامانمو بکنم دیگه هماهنگی ها رو انجام دادیم . مامان رو زمین دراز کشید و من لنگای رو زمین دراز شده شو به دو طرف باز کردم . حالا دیگه وقتش بود که خودمو نشون می دادم -وووووویییییی مامان مامان فدات . چه کس تنگی داری . نمونه و محشره . اگه بدونی چه حالی میشه باهاش کرد . از همه کس هایی که اینجاست تنگ تره . کس فقط کس مامان .. بذار اول خوب ماچش بدم آههههههه آههههههههه .. بگیر که اومد . لبامو گذاشتم رو کس خوشگل مامان . راستش اولش فکر می کردم گشاده ولی بد نبود . از کس خاله افسر خیلی بهتر بود . -مامان فدای کس تنگ و کوچولوت بشم من .-خدا نکنه اگه تو فدا شی من چه خاکی تو سرم بریزم . من تازه با این کیر آشنا شدم . باید دوباره منو بر گردونی به روزای با حال جوونی . زن با کیر جوون جوون میشه و مرد هم با کس تازه .. حالا ما یه خونواده هستیم که همه داریم از هم لذت می بریم و صفا می کنیم ولی کیر تو رو با هیچ کیری در دنیا عوض نمی کنم . چون تازه نفس و شادابه . چقدر از این کیر های جون دار خوشم میاد -زن مگه تو به غیر از کیر من و داداشم زیر کیر کس دیگه ای هم رفتی که میگی از این کیر ها خوشت میاد - افرود جون دلیل نمیشه چون خوشم میاد حتما کیر های دیگه رو نوش جون کرده باشم . کیر های دیگه این قدر کس خل نیستن که بیان منو بکنن . -مامان دست شما درد نکنه یعنی حالا کیر پسرت کس خل شده ؟/؟ یعنی من کسم خله ؟/؟ .. مامان صداشو آورد پایین تر و گفت من اینا رو گفتم که باباتو ساکتش کنم که یعنی چی خیلی دلت بخوادافرود که تازه کیر های دیگه هوای منو داشته باشن . این قدر به من گیر نده . مرتیکه خودش داره کس خواهر زنشو می کنه اون وقت از حرفای من داره تیکه می گیره . حسابشو نمی کنه که ما باید اعصاب آروم داشته باشیم . عزیزم .. تند تر تند تر . کیرت رو بیار بیرون و دوباره بکن توش . می خوام جلال و ابهت این کیر رو به رخ همه بکشی . نشون بدی که تو از همه سر تری ..-اووووففففففف مامان مامان .. هوس دارم . هوس دارم . فکر نمی کردم این قدر با کردن تو خوش به حالم بشه . -هنوز کجاشو دیدی . مادر همون زیر خودشو می گردوند و انگاری داشت رقص سکس می کرد . -افشین تمام کیرت رو داخل کسم دارم . اصلا نمیذارم حروم شه . دوستت دارم دوستت دارم . جووووووووون چقدر این کیرتو تازه و آبداره .. تموم تنم داره می لرزه . جون گرفتم .. فقط تو .. فقط تو .. -مامان خیلی حال میدی .. اگه بدونی چه مزه ای داره با نمکی .. افسون که می دید من این طرف دم گرفته و دست بر دار نیستم با صدای نازک دخترونه اش طوری اوف اوف می کرد که به خوبی متوجه بودم که اون داره فیلم بازی می کنه که عقب نمونه . هر چند خوشش میومد و دور کسش و رو کیر باباش لکه های سفید هوس نشسته کسش خیس کرده بود ولی طرز ابراز احساسات کندش نشون می داد که داره فیلم بازی می کنه . افسون قمبل کرده بود تا پدرش بکنه توی کسش . -افشین بازم که حواست رفت اون طرف . این همون چیزیه که زنت می خواد . باید گربه رو دم حجله بکشی . باید نشون بدی که قدرت در دستان توست . زیر گوشم گفت .. باید نشون بدی کون لق زنت کرده .. هوای مامان و باباتو داشته باش . هنوز هیچی نشده این دو تا خواهر داشتن مادر شوهر و مادر زن بازی در می آوردن . دو تا مردا هم که فقط به فکر کس و کون کردن خودشون بودند و کاری به این نداشتن که خواهرایی که قربون صدقه هم میرن چه طور گاهی زقیب هم میشن . هر چند شوهراشونو با هم تعویض می کردند ولی انگار این شب بله برونی هر کدوم می خواست بر تری خودشو دیکته کنه . .. افسرکه زیر کیر بابام بود بیشتر توجهش به من و مادرم بود و کمتر در بند دخترش و شوهرش بود . اون شیفته کیرم شده بود و ظاهرا وقتی کیر منو می دید که توی کس مامان جونم وول می خوره یه جوری می شد . هر چند این تازه شروع کار شش نفره ما بود و همه باید به این جو عادت می کردیم . ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#27
Posted: 22 Mar 2014 23:28
عجــــــــــــــــــــب بــــــــــــــــــــله بــــــــــــــــــــرونــــــــــــــــــــی ! 26
-مامان بد جوری به این بابا ضد حال زدی --حقشه آخه خودش کیف و حالشو می کنه هر جوری که دوست داره خواهر و خواهر زاده منو میگاد توقع نداره که منو زیر کیر پسرش ببینه . پسر خودمون . میوه زندگی مشترک ما . عزیز دلی که از ماست و از گوشت و خون ماست . -مامان فدای تو این قدر خودت رو ناراحت نکن -نه عزیزم . من برای چی خودمو ناراحت کنم . من حالا زیر کیرت دارم حال می منم . -افشین یه جوری منو بکن که اون دو تا مرد و دو تا زن ببینن که داری حسابی به من حال میدی . شکاف کس من قشنگ مشخص باشه . راستشو بگو . کس من گشاد تره یا کس مادر زنت . راستشو بگو . رو در بایستی رو بذار کنار . -مامان این چه حرفیه که داری می زنی . اگه من بگم مثلا کس خاله تنگ تره تو از من ناراحت نمیشی ؟/؟ -من دوست دارم پسرم با من صادق باشه .دلم می خواد اون هر جوری که حال می کنه بیاد و به من بگه . -مامان راستشو بگم کس تو تنگ تر و باحال تره . اگه یادت باشه اینو در اوایل سکسم هم بهت گفتم -من یادم نمیاد -راستش منم یادم نمیاد . من الان میرم کنار دیوار . یه استیل سگی و نیم قمبل می گیرم . کونمو به دو طرف بازش کن و یه جوری کیرت رو بکوبون به ته کسم که شکاف کس و اون تاریکی آخرش هم دیده شه -مامان تاریکی چیه اینا همش ظاهریه . کست یک انقلابیه .. همون جوری که انقلاب ما انفجار نور بود کست هم انفجار شوره .. انفجار نوره . --اوووووووههههههه افشین چه با احساس و هوس . فقط این کون ما رو یه وقتی انقلابی نکنی که از هوس میفتم . بازم خوب شد نگفتی کون من انفجار کوره . .. شروع کردم به گاییدن مامان همون جوری که اون می خواست . اونو کنار دیوار چسبوندم . راست می گفت این افشید جون با تجربه من . انگاری کنار دیوار زیاد کون داده بود . کونش خیلی گنده تر نشون می داد و منم دستمو گذاشته بودم رو دو تا برش کونش . -آخخخخخخخخ افشین افشین پسرم فدات .. چه خوب داری نشون می دی که هیشکی رو مث مامانت دوست نداری . چه با شور و نشاط داری منو می کنی . تازه اول اون دو تا رو گاییدی اومدی سراغ من . اگه از اول میومدی پیش من چی می شد ؟/؟ .. خیلی آروم حرفشو ادامه داد . به طوری که ففقط من بشنوم . -افشین یه چیزی بگو . ازم تعریف کن ... چی می گفتم . دستمو گذاشته بود توی حنا . اونجا بابام بود که داشت خاله افسر یا مادر زن جان رو می گایید و پدر زنمم که داشت زن آینده ام افسون یعنی دختر خودشو می کرد . اینا هم ازم انتظار داشتند . نمی تونستم خودمو بد کنم .. با این حال مادرم بود به گردنم حق داشت . بهم شیر داده بود . نه ماه تمام منو تو شکم خودش نگه داشته بود . شبا بیداری کشید تا بزرگم کنه . .. این از انصاف به دور بود که من نخوام در تعریف از اون یه چیزی بگم . هر چند می دونم عروس ها دوست ندارن در رقابت از مادر شوهرشون عقب بمونن ولی افسون فعلا داشت زیر کیر باباش دست و پا می زد -آههههههههه .. جوووووووون مامان .. ماااااامااااااان بگیر منو .. کیرم داره آتیش می گیره .. تو بهترین و خواستنی ترین کس رو داری . من فداش میشم .. چقدر به من حال میده . فکر می کنم تازه دارم کس می کنم . -بکن .. بکن عزیز دلم . اگه یه وقتی دیدی زنت نمی تونه سیرت کنه و بهت حال بده مامان در خدمتت هست . تو خودت بهتر می دونی و همه هم می دونن که هیشکی مثل مادر نمی تونه واسه آدم دلسوزی کنه . -آره مامان منم اینو خوب می دونم .. افسر : ببینم خواهر! تو و پسرت دارین تئاتر بازی می کنین ؟/؟ مدرسه که بودیم خیلی عاشق فیلم بازی کردن بودی . -ببینم از مادر به فرزند کی می تونه نزدیک تر باشه ؟/؟ -پسرا که از دواج می کنن دیگه تابع زنشون میشن و شب و روز پیش خونواده زنشون هستن . -حتما دخترا هم خونه مامانشون هستن .. -مامان این قدر به پر و پای هم نپیچین . شمایی که این قدر نسبت به هم گذشت داشته شوهراتونو با هم قسمت کردین دیگه نباید این جوری با هم کلنجار برین . -باشه عزیزم . اووووووفففففف کارت رو بکن . با کیرت منو بکن .. ادامه بده . راست میگی . ما باید به خودمون نشون بدیم که داریم ار هم لذت می بریم . اصلا چیکار به کار اونا داریم . -مامان عاشقتم . فدایی کونتم . افشید جون در حال مالیدن سینه هاش بود .. -مامان اگه دوست داری من سینه هاتو بمالونم . -بمالون بمالون . دستمو از رو کونش گرفته و به هر یک از سینه های درشتش چنگ انداختم ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم