ارسالها: 3650
#11
Posted: 22 Mar 2014 23:04
خانـــــــــــواده خـــــــــــــــــوش خیـــــــــــــــــــــال 10
بقیه می دونستن چی به چیه ولی سلنا کمی شگفت زده بود از این جریان . نمی دونست داستان از چه قراره . کمی سختش بود . ولی با این حال پذیرفت که این کاررو انجام بده . سهیل برای لحظاتی تمام سینه ها رو بر رسی کرد . مال مادر بزرگها رو کمی آب افتاده تر دید . مال مادرش سحر رو بازم کمی بهتر می دید . سحر هم یه خوشامدی به جمعیت گفت ولی مثل شوهرش نمی تونست خوب سخنرانی کنه . -شما خودتون مطلعید که ما هدفمون از این که دور هم جمع شدیم اینه که با هم خوش باشیم و زندگی واسه ما یک نواخت نشه . هر چیزی باید به جای خودش باشه . روابط ما بر اساس احترام متقابله .. .. سامان از این که می دید سحر این قدر منطقی و سیاستمدارانه حرف می زنه خیلی خوشحال بود و نمی تونست خوشحالی و رضایت خودشو پنهون کنه . یه چشمکی به سحر زد و دو تایی شون رفتن به دنبال افتتاح مراسم و پرده بر داری از این شب پر شکوه . سامان : عزیزان من واقعا جای خیلی از بستگان و دور و بری های ما در این مجلس به یاد ماندنی خالیه . اما از بر نامه های امشب .. حتی از حرکات انفرادی و دسته جمعی اون فیلمهایی تهیه میشه به رسم یاد گار نگه داری میشه . بعضی از صحنه های پر شکوه رو می فرستیم برای سینا جان برادر مجرد خودم در امریکا و بقیه که واقعا جاشون خالیه . سهیل و سارا چش به لب و دهن پدرشون دوخته بودند . دل تو دلشون نبود . منتظر بودند ببینن که اون چیکار می کنه . انتظار براشون خیلی سخت بود . -هر زنی کنار شوهرش وایسه پس از این که من و سحر جان اقدام به کاری کردیم که شما تا لحظاتی دیگه اونو مشاهده خواهید کرد هر کسی این کا ر رو با زوج یا همسر خودش هم انجام بده . و بعد این که چه کسی با چه کسی باشه آزاده . از این پس بین اعضای این خونه دیگه هیچ پوشش و پرده حجابی وجود نداره . خوشحالم که قوانین بین المللی پیاده شده وما قانونمند عمل کرده ابم . سهیل : سارا جون این بابا چقدر حرف می زنه . حوصله مونو سر برده ..سارا : من از تو بد ترم . نمی دونم حالا چرا رضایت نمیده . از بس خودشون سیر خورده ان . من نمی دونم بابا از کدوم قانون حرف می زنه . ما که خودمون که امریکا بودیم بچه های اونجا که زیر 18 بودن اصلا قانون رعایت نمی کردن . همه با هم سکس داشتند . به غیر از آنال سکس از اون طرف هم سکس می کردند .. -منظورت اینه کیرشونو می کردند توی کس .. -آره همینه که تو میگی . اونا خودشون قانونی نیستند این بابا نمی دونم چرا این جوری می کنه . حتما منتظره بهش مدال بدن .سحر رفت طرف پسرش سهیل و سامان هم به سمت دخترش سارا رفت . پدر و مادر ها می خواستند در یک حالت سمبلیک از جنس مخالف پرده بر داری کنند پسر پرده دختر رو بزنه .. -دور بین ها آماده ... سمت راست .. سمت چپ .. خوب دقت کنید .. صحنه ای که تا سالها تکرار نخواهد شد . حداقل تا زمانی که ما جوان هستیم . چون دیگر نوزاد هم در این خوانواده نیست .. سحر : سامان جان دیگه باید تمومش کنیم . سوسن مادر شوهر سحر هم داشت حوصله اش سر می رفت . .. سمیر هم که زنش سلنا رو در کنار خودش داشت گفت عزبزم اوکی شد ؟/؟ الان که شلوار اون دو تا اومد پایین .. دسته جمعی ما شلوار طرف رو می کشیم پایین و عملیات اپن فک رو انجام میدیم . اندرستند ؟ -اوکی .. سلنا هنوز گیج و مبهوت به صحنه ها نگاه می کرد . ولی چاره ای نداشت جز این که شاهد این قضایا باشه و دم نزنه . پیش خودش حساب می کرد حتما یه سنتی در بین ایرانیانه که سکس رو به این صورت نمایشی پیاده می کنن . ولی برنامه های مذهبی و اون همه هیاهو برای چیه ؟/؟ پدر و مادر جلوی دختر و پسرشون خم شده بودند . دستاشونو گذاشته بودند دو طرف شورت بچه شون .. نفسها در سینه ها حبس شده بود . اولین باری بود که مراسم به این صورت انجام می شد . پدر شورت دختر و مادر هم شورت پسر رو خیلی آروم پایین کشیدند . بچه ها کمی سختشون بود . ولی قبلا بهشون گفته شده بود که باید خودشونو با این شرایط هماهنگ کنند چون عمری رو باید به همین صورت زندگی کرده ادامه بدن . کیر سهیل مثل تیر از کمان پرید بیرون . ولی کس کوچولو و ناز سارا انگاری در غلاف مخفی شده بود . اون باید لاپاشو باز تر می کرد تا بقیه کس اونو به خوبی ببینن . -سحر کیر پسرش سهیلو در دست گرفت و اونو به حاضرین نشون داد . -من این کیر رو به شما معرفی می کنم . از امروز در خدمت خانومای محترمه ..افتخار می کنم که این کیر ناب و تازه از وجود منه .. سلنا حس می کرد که از گفته های مادر شوهرش چیزی سر در نمیاره . ... ادامه دارد .... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#13
Posted: 5 Apr 2014 19:51
خانـــــــــــواده خـــــــــــــــــوش خیـــــــــــــــــــــال 12
سهیل : سارا تو که استرس نداری -نمی دونم داداش . شاید یه خورده داشته باشم . -مگه خودت اون دفعه نمی گفتی که وقتی بودی مدرسه یه پسر و دختر سیزده چهارده ساله رو دیدی که یه گوشه ای داشتن سکس می کردن و اولین سکس دختره هم از طرف کسش بود و از کس خون اومد بیرون . پرده زنی به همین میگن دیگه .. اون وقت میان و میگن سکس زیرهیجده سال ننویسین .. ممنوع .. ما طرفدار حقوق کودکانیم . این بابای ما هم انگاری قراره از طرف حقوق بشر واسش جایزه بیاد که تا 18 سالگی کس دخترشو پلمب شده نگه داشته . چی بگه آدم . از اون پایین دسته جمعی سوت می زدند که زو دباشین ما دلمون کباب شد . زنا بیشتر از مردا حرص می زدن . چون زود تر دلشون می خواست که برن و از کیر تازه ای استفاده کنن . سامان رفت طرف عروسش سلنا . یه اشاره ای هم به سمیر زد که یعنی من دارم میام و می خوام که زنتو آب بندی کنم . سمیر هم یه سری تکون داد و به پدرش اعلام آمادگی کرد . خلاصه همه جیک وجوربودن . سامان کمی استرس داشت . سهیل که از اون بالا کمی هم اون پایینو زیر نظر داشت از این که می دید پدرش داره میره طرف سلنا حرصش می گرفت . دوست داشت این دختر امریکایی رو خودش ردیف و آب بندی کنه . سارا : چیه داداش تو هنوز هم به فکر اون دختره ای . بس کن دیگه . خیلی بی غیرتی -وای سارا این حرفای گنده م منده رو کی یاد گرفتی ؟/؟ اگه نمی خوای با هام بسازی از همین حالا بگو . آخه از امشب قراره جای من و تو یه جا باشه . یعنی مثل یه زن و شوهر کنار هم بخوابیم . اگه دوست نداری بگو که یکی از اون پیر مردا بیاد به جای من . سارا صحنه سکسی رو که منجر به از دست داده شدن دختری دوستش شده بود رو به خاطر می آورد . خیلی ساده و بدون مقدمه انجام داده بود . اون دو تا خیالشون نبود از این که می دیدند سارا داره اونا رو می بینه . هر چند همه دختر پسرا این جوری نبودند ولی اون روز اون دو نفر بدون هیچ شرمی جلو چشای سارا داشتن کارشونو می کردن . اونم دلش می خواست ولی از پدرش می ترسید . حالا سهیل روبروش قرار گرفته بود . از این که اون به سلنا توجه داشت لجش می گرفت .. کف دست سهیل رفته بود رو کس خواهرش .. کیرش شق شده بود . سارا به دستای داداش که روی کس و سینه هاش قرار بگیره عادت داشت .. به لبایی که نوک سینه هاشو میک بزنه .. به لبایی که لباشو ببوسه . با این حال هیجان زیادی داشت از این که تا لحظاتی دیگه با احساسی دیگه آشنا می شد . حسی که بار ها از یک قدمی اون گذشته بود . دلش می خواست کیر برادرش رو داخل کسش حس کنه .. سارا پاهاشو به صورت هشت باز کرده و سهیل لباشو رو کس خواهرش قرار داد . یه نگاهی به جمعیتی که کاملا لخت بوده و دو تایی شونو زیر نظر داشتن انداخته و دیگه ترس و خجالتش ریخته بود . بی صبرانه انتظار لحظه ای رو می کشید که بتونه خونی رو ببینه که از کسش بیرون می ریزه . اونم احساس بزرگی کنه و راحت مثل بقیه بتونه سکس کنه . بااحساس هیجان و سر خوشی . دستشو گذاشته بود رو سر داداش اونو به کسش می فشرد . .....سامان هم از اون پایین دستشو رسونده بود به کس سلنا عروسش .. -اوه مای گاد .. ددی ..نو..نو ... بابا این چیه ...-دخترم تو که فارسی رو حالا خیلی قشنگ صحبت می کنی . این قدر امریکایی بلغور نکن دیگه .. سمیر یه اشاره ای به سلنا کرد و گفت .. بی بی .. عزیزم این از رسوم پارتی ایرونی هاست . بذار بابایا همون ددی هر کاری دوست داره انجام بده .. نگاه کن الان آبجی ساناز رو ببین که شوهر عمه سروش چه جوری داره با کسش ور میره .. اینجا همه با هم دوستن .. سامان : پسرم سمیر گلم ..من چه جوری این کیرمو توی کس زنت فرو کنم . این آدمو دق میاره . -پدر ناراحت نباش . جای هیچ نگرانی نیست . من خودم با دستای خودم کیرت رو می گیرم می فرستم توی کس سلنا . همون جوری که تو ما رو دست به دست هم دادی و زحمت کشیدی تا به عشقم برسم .. سحر همسر سامان و مادر سهیل و سمیر هم که خودشو رسونده بود کنار اونا کسشو چسبوند به کیر پسرش سمیر تا سلنا عروسش این صحنه رو به خوبی ببینه .. دهن سلنا از تعجب وا مونده بود .. رفت چیزی بگه که سامان هم کیرشو به کس سلنا چسبوند و اونو از پشت گرفت و گفت عزیزم عروس خوشگلم به اون بالا نگاه کن که سهیل و سارا چه طور دارن یک مراسم صد در صد ایرونی رو انجامش میدن . از اون طرف عرفان پسر همسایه هم که پریده بود داخل خونه خودشو رسوند به پشت یکی از پنجره ها .... واااااااااااوووووو اینجا جنده خونه بود و ما خبر نداشتیم ؟/؟ یه جنده خونه کلاس بالا و مال پولدارا ... ادامه دارد .... نویسنده ..... ایـــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم