انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 1 از 2:  1  2  پسین »

من و داداش و عمه و مامان


مرد

 
با درود

در خواست ایجاد تاپیک با عنوان :


من و داداش و عمـــــــــــــــــــــه و مامـــــــــــــــــــــان ( نوشته ایـــــــــــــــــــــرانی )


در تالار داستان و خاطرات سکسی را دارم

تعداد پست این داستان در ۱۲ قسمت ادامه خواهد داشت .

با سپاس

آقا رشیـــــــــــــــــــــد




شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
من و داداش و عمـــــــــــــــــــــه و مامـــــــــــــــــــــان 1

تو خونه به اون توجه بیشتری داشتن . دو سال ازش بزرگتر بودم . گناه من این بود که دختر بودم و خونه همه عاشق پسر بودن با این که دو سالی بود که من در رشته مهندسی برق دانشگاه سراسری پذیرفته شده و هر ترمی هم با بهترین نمرات واحد هامو پاس می کردم ولی همین که داداشم در رشته نرم افزاری یا همون کامپیوتر دانشگاه که همه چشم بسته قبول میشن پذیرفته شد طوری شادی و خوشحالی می کردند که انگار اتم شکافته . البته بیشتر مامان پری به این بی عدالتی ها دامن می زد . نه این که به من توجهی نداشته باشه ولی رفتارش یه جوری بود که نشون می داد پسر واسش اهمیت بیشتری داره . بابام هم که سردار و ار تشی بود و هر ماهی ده روزش خونه بود و بیست روزش نبود و کاری به کارمون نداشت . . همه چی واسمون فراهم بود . از امکانات رفاهی .. لپ تاب سه دستگاه .. هر اتاقی واسه خودمون جدا رسیور داشتیم . از این نظر خودم آزادی داشتم . ولی خب یک رسیور عهد بوقی گذاشته بودن اتاق من که فقط می تونستم کانالای معمولی رو با هاش بگیرم . در حالی که می دونستم داداش پارسا از اون جنس خوباشو داره که با اون می شینه فیلمای سکسی رو می بینه . ولی در عوض من هر چی می خواستم داخل این لپ تابم بود .. و نیازی نداشتم خودمو علاف ماهواره کنم . وقتی بابا نبود عمه پوران منم گاه گاهی بهمون سر می زد . اون هم به من و هم به پارسا تقریبا به یک اندازه توجه داشت ولی خیلی غر غرو بود . اون پزشک و جراح زنان و زایمان بود . با این که می گفتند خیلی با نماز و با خداست ولی هر کی که یه مشکلی داشت و سقط جنین خلافی و از این جور بر نامه ها می رفت سراغ اون . یا در چند مورد شنیده بودم طوری واسه طرف بکارت مصنوعی ردیف کرده بود که وقتی رفت خونه بخت آب از آب تکون نخورد . خودش می گفت که این کارا ثواب داره در جهت جلو گیری از فتنه هست . معلوم نیست این فتنه چه فتنه ایه که فتنه گرا هم دارن باهاش مبارزه می کنن . خلاصه وقتی من و مامان پری و داداش پریسای تازه هیجده ساله شده ام تنها می شدیم اون دو تا به حال خودشون بودند و منم تو حال خودم . نمی دونم چرا مامان تازگی ها خودشو خیلی واسه داداشم شیک و پیک می کرد . یه لباسایی تنش می کرد که راستش ندیده بودم واسه بابا این جور بپوشه .. بابام منو خیلی دوست داشت .. بازم با این حال یه توجه خاصی به پارسا داشت . نمی دونم شایدم واسه پسر بودنش بود یا این که خوشگل تر و سفید تر از من بود . در هر حال من منم خیلی خوشگل بودم با وزنی حدود هفتاد کیلو قدی حدود 170 تناسب اندام خوبی داشتم . حسادت خاصی نسبت به پار سا داشته و اگرم گاهی با هام شوخی می کرد حوصله اونو نداشتم .همیشه دوست داشتم هر کاری رو که اون انجام میده خلافشو انجام بدم . خلاصه مدتی بود که مامان از کمر درد می نالید و واسه خودش یه میز ماساژ ردیف کرده بود و از اون روغنای مخصوص و از پارسا می خواست که اونو ماساژ بده . اکثرا هم این کا رو وسط هال و پذبرایی انجام می داد . می گفت که من توی اتاق خفه میشم . خودشو نیمه برهنه می کرد و می رفت اون بالا دراز می کشید و پارسا هم اونو حسابی مشت و مال می داد . منم حرصم می گرفت . داداشو که می دیدم یاد مردایی می افتادم که در فیلمهای سکس ماساژ بعد از این که طرفشونو می مالند کیرشونو در میارن می کنن توی کون یا کس زنه. هر چند تصور این کار برای اون خیلی مسخره به نظر می رسید ولی داستانهای سکسی زیادی که خونده بودم رو فکر من اثر گذاشته بود . نمی دونستم باید چیکار کنم . تماشای این صحنه ها حالمو به هم می زد . راستش مامان طوری لذت می برد و خوشش میومد که منو یاد اون جنده های داخل فیلم مینداخت . زشته نباید در مورد مامانم این جوری بگم ولی این چه معنی داشت که یک پسر شیطونی که احتمالا مامان می دونست که سر و گوشش می جنبه بیاد و در یک حالت تحریک شونده مادرشو بمالونه . درسته که ممکنه خیلی صمیمی باشن . من خیلی خود مو نگه داشتم که خونسردی خودمو حفظ کنم .آخه اگه خللی در کارشون نبود پس چرا وقتی که بابا میومد خونه از مالوندن مامان خبری نبود . یا از بابا می خواست این کارو انجام بده یا این که بی خیالش می شد . وقتی به مامان می گفتم حالا ماساژ نمی خوای .می خندید و می گفت وقتی بابات میاد کمردردم بهتر میشه ... ادامه دارد .... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــرانی



شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  ویرایش شده توسط: aredadash   
مرد

 
من و داداش و عمـــــــــــــــــــــه و مامـــــــــــــــــــــان 2

در حالی که بیشتر وقتا در اتاق خواب بودند . .. حتی یک بار با گوشای خودم شنیدم که از پدرم خواست که اونو ماساژش بده . پدر گفت زن! بچه ها مخصوصا این پسره توی خونه هست بده . خوبیت نداره .دیگه نمی دونست وقتی که اون نیست پارسا همچین از دو طرف کون مامان گوشتاشو جمع می کنه میاره به طرف بالا که منو که یک زنم یه جوری می کنه .. خلاصه دیگه چی بگم . همش منتظر یه حادثه بد بودم که دیگه تمام آرامش منو بر هم بزنه . اگه اسم این مدل زندگی رو بشه گذاشت آرامش داشتن .. یه روز قرار بود یه کله گنده ای بیاد دانشگاه سخنرانی کنه . اتفاقا اون روز از صبح کلاس داشتیم تا غروب . تمام کلاسامون تعطیل شده بود . نمی خواستم تا یه چند ساعتی چیزی بگم . دوست داشتم کسی مزاحم من نشه و من بتونم که تو اتاق خودم بشینم و با لب تابم ور برم . به سایتها سر بزنم و فیلم ببینم . واسه همین یه کاری کردم که پارسا که تعطیل بود و مامان پری فکر کنن که من رفتم دانشگاه .. می تونستم از پنجره پشتی برم به حیاط اگه یه وقتی دستشویی داشتم و یه نردبون هم کنار پنجره آماده کرده بودم ولی این کار کمی عجیب غریب نشون می داد . هدفونو گذاشتم گوشم و شروع کردم به تماشای فیلمای سکسی .. یه لحظه به نظرم اومد که دستگیره در داره تکون می خوره . بازم خوب بود که دروقفل کرده بودم . خودمو کنار کشیدم تا از سوراخ در متوجه من نشن . کی می تونست و می خواست با اتاق من کار داشته باشه -پارسا تو دیدی که پریسا بره بیرون .. -نمی دونم اون خیلی بی سر و صدا میره -تو که می دونی وقتی اون خونه هست حتی اگه مطمئن باشم که خوابه دست به کاری نمی زنم . اون اگه متوجه شه میره به باباش میگه .. از اوناست . اون دفعه داشت پیش عمه اش می گفت که منو مث داداشم دوست ندارن .. دختره پررو ی فضول .. من چرا دوستت ندارم . همه چی که واست فراهمه .. -مامان بیا دیگه . پس کی می خواهیم شروع کنیم . امروز پریسا تا غروب نیست .. -پارسا درسته تا غروب نیست ولی تا ساعت دو بعد از ظهر .. -حالا شروع کنیم همین خود تو تا لحظه آخر شو حروم نمی کنی .. -تا یه ماساژحسابی بهم ندی من حال و حوصله هیچ کاری رو ندارم . نمی دونستم دارن از چی صحبت می کنن .. مامان بازم رفته بود رو تخت ما ساژ . این بار سوتین نبسته بود . یه شورت فانتزی نخ مانند هم پاش کرده بود . پار سا هم که عین اون فقط یه شورت داشت . برای اولین بار بود که اونا رو در این وضعیت می دیدم . خیلی ناراحت شده بودم . چرا اونا می خوان این طور راحت باشن . مامان من هنوز چهل سالش نشده بود . خوشگل و خوش اندام بود .شباهت زیادی به پار سا داشت . یعنی اونا می خوان این قدر آزادانه کار کنن . ال سی دی رو هم روشن کردند . یه فلش گذاشت توی دستگاه .. پخش یه فیلم سکسی شروع شد .. -پارسا چند بار بهت بگم از این فیلما نبین . مگه نمی دونی توی این خونه دختر داریم . اگه این فلش ها دست پریسا بیفته چی . مامان خودش لپ تاب اختصاصی داشت . انگاری هنوز پار سا بهش یاد نداده بود که چطوری بره به سایتهای سکسی و یا فیلمهای سکسی ببینه . بهش در این مورد چیزی نگفته بود . شاید می ترسید که این آزادیها از اون سلب شه . روغن مالی رو شروع کرد . سوراخ کلید درست روبروی فضایی قرار داشت که مامان دراز کشیده بود و من خیلی راحت می تونستم اون جا رو ببینم . کف دستای سینا که به کون مامان می رسید دوباره همون حالت جمع کردن قبل رو پیش می گرفت .. تا این جاش برام تازگی نداشت . تازگی اون فقط قرار گرفتن مامان و سینا با یک شورت در کنار هم بود . شاید قبلا هم این کار رو انجام می دادند و من حواسم نبود . یا این که چون بودم دانشگاه نمی دیدم . در هر حال سینا اومد بدنشو روبروی صورت مامان قرار داد و دستاشو از زاویه مخالف گذاشت رو کمرش و شروع کرد به شونه هاشو مالوندن . شاهد صحنه ای بودم که برای یه لحظه قلبم می خواست وایسه .. مامان شورت پار سا رو کشید پایین . کیر داداش زد بیرون . واااااااووووووووو چقدر کلفت بود .. تف .. حالمو داشت بهم می زد . دستمو گذاشتم رو قلبم . تپش قلبم از حرص زیاد شده بود . داشتم زجر می کشیدم .می خواستم فریاد بزنم . زمین دهن باز کنه منو ببلعه . شرمم میومد دررو باز کنم به روی اونا بیارم که این چه کاریه دارین انجام میدین . زن مگه تو نمی تونی بیست روز صبر کنی تا شوهرت بیاد ..... ادامه دارد ... نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــرانی


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
من و داداش و عمـــــــــــــــــــــه و مامـــــــــــــــــــــان 3

پارسا کیرشو فرو کرده بود توی دهن مادرش یا همون مادر من . مامان سرشو کمی بالا آورده بود با چه اشتهایی کیر پسرشو ساک می زد و پار سا هم دستاشو دراز می کرد تا به کون مامان می رسوند و اونو ماساژش می داد .. آب کیر پار سا توی دهن مامان پری راه افناده بود و اونم با چه اشتهایی همه رو می خورد . حتی چند قطره ای از گوشه لبش در حال خارج شدن بود که اونو با انگشت فرستاد داخل دهنش . پارسا شورتشوازپاش در آورد . یه دور زد رفت رو پشت مامان قرار گرفت . شورت نازک اونو هم از پاش در آورد . دستشو از زیر گذاشت رو سینه های اون و اونجا رو هم روغن مالی کرد .. من بمیرم .. دلم نمی خواست شاهد این صحنه ها باشم . داداش کثیف و مامان کثیف تر من چطور می تونن این جور کنار هم بخوابن . یعنی هوس ارزش اینو داره که این جور بخوان با هم باشن و لذت گنا ه رو بچشن و یا گناه لذت رو .. شاید در گذشته های دور مادر و پسر یا برادر وخواهر وکل محارم می تونستن با هم از دواج کنن .. در اون صورت هم باید رعایت می کردند . وقتی یک پسر با خواهرش از دواج می کرد دیگه حق نداشت به مادرش دست بزنه .. اون قانون هم واسه خودش اصول و شرایطی داشت .. آخخخخخخخ چقدر کیر پار سا کلفت نشون می داد . کس مامانو نمی تونستم خوب ببینم . بین قاچای کونش محو شده بود . دستای داداش رو پشت پا های مامان کار می کرد .. رسیده بود به رون پاش . پاهاشو از بالا به دو طرف باز کرد . قاچای کونشو از این سمت به اون سمت حرکت می داد .. خیلی دلم می خواست هوس مادرمو ببینم .. دیوونه شده بودم . این چه حرفیه معلومه که هوس داره . یه لحظه قسمتی از شکاف کسشو دیدم . پارسا کف دستشو گذاشته بود روکون مامان . یه حرکت دورانی به کون گنده و بر جسته مامان می داد .. سینا رفت بالا .. -پسر نتونستی دیگه جلو خودت رو بگیری . -مامان مگه تو می تونی بگیری . الان بهترین موقعیته از شر این دختره فضول راحتیم . گریه ام گرفته بود . به من می گفتن فضول . صبر کن اگه خد متتون نرسیدم . اگه به بابا نگفتم . حالتونو می گیرم . فکر کردین نه .. نه ...من نمی تونم به بابا بگم و اونو که همش در ما موریته و دلش خوشه به این که زنش نجیب و پاکدامنه رو ناراحت کنم .. سینا کیرشو کشید بیرون و اونو فرو کرد توی کس مامان .. از همون پشت . در اون حالتی که من قرار داشتم و با توجه به این که مامان دراز کشیده بود کس معلوم نبود ولی کیر پار سا رو می دیدم که چه جور میاد بالا و دوباره فرو میره توی کس مامان . خیسی و سفیدی کس مادرمو روی کیر پسرش می دیدم ولی داداش از بس سریع اونو می گایید و فاصله هم داشتم به زحمت می دیدم . فقط این لکه ها و خیسی باید این قدر زیاد می بودند که یه خورده شونو بتونم ببینم . -اوووووویییییییی پار سا کسسسسسم کسسسسسسم آتیش دادی .. آتیشش دادی .. بززززززن بزززززززن تیکه تیکه ام کن .. -مامان کیرو داشته باش . مال من بهتره یا مال بابا .. -تو تو تو .. فقط تو پسر گلم .. من زن توام .. معشوقه توام .. .. جنده توام .. -مامان فقط مال من باش .. -بابات رو هم باید برای حفظ سیاست راضی داشته باشم حالا این قدر منو به حرف نیار کارت رو بکن .. صبر کن رو کنم . -مامان کونت حال میده می خوام داشته باشمش .. -اونو هم میدم سر فرصت همش مال تو .. کاش اصلا خواهرت بیشتر کلاس داشت .. مامان طاقباز کرد . لاپاشو باز کرد برای چند لحظه کسشو دیدم .حاشیه اون لک داشت و چقدر هم سرخ شده بود . پارساپا های پری رو انداخت رو شونه هاش .. -نهههههههه -آررررررره مامان .. کیر رو داشته باش کیف کن .. -تو چی پسرم تو هم حالشو می بری دیگه . بگو .. بگو به من کیف می کنی . -اووووووهههههه تو که می دونی من دارم حال می کنم . کیف می کنم مامان .. جقدر مزه داره .. -بمال .. بمال بالای کسمو بمال . رهام نکن . بذار بسوزم -اوخ خوشم میاد . مزه میده .. خیلی حال داره .. جووووووووون دیگه همه چی مامان .. تو نمونه ای .. تکی .. بهترین مامان دنیایی . داداش کس خل شده بود . جنده بازی مامانو می دید و بهش می گفت تو نمونه ای . ....... ادامه دارد .... نویسنده ...... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
من و داداش و عمـــــــــــــــــــــه و مامـــــــــــــــــــــان 4

.دیگه از دست من چه کاری بر میومد جز گریه کردن .. ولی حس کردم هم چشام داره اشک می ریزه هم کسم ..آخه منم یک دخترم . منم تحریک میشم منم خواسته دارم . ولی عمرا اگه به داداشی خودم کون می دادم بره گمشه . باید منم یه دوست پسر واسه خودم می گرفتم . فکر این که بخوام برم زیر کیر پدر و تلافی اونو به این صورت در بیارم منو آتیش می داد . -پار سا محکم تر داره میاد .. از کسم داره آب میاد .. داره میاد ریخت . پار سا جون ریخت .. ریخت .. چیزی رو ندیدم ولی حس کردم چند قطره ای شبیه به ادرار از گوشه پای مامان ریخت بیرون . -تشنه ام کس مامان تشنه شه .. -مامان من کون می خوام . کونت تشنه اش نیست ؟ می خوام خالی کنم توی کونت . خیلی حال میده .. کونت وقتی کیر منو قفل و غلاف می کنه اون لحظه هیچی دیگه نمی خوام .. -اونجا رو هم می کنی . رو حرف منم حرف نیار.. پار سا به همون سبک گاییدنش ادامه داد -آخ ..آخ ....پری جون اومد .. اومد .. چه قلقلکی .. چه کیفی ! -حال کن .. کیف کن پسرم . کس مامانت همش مال تو .. مال خودت .. پار سا وقتی کیرشو از کون مامان بیرون کشید منی اون به سرعت بر گشت عقب و دور سوراخ کسشو سفید کرد . دلم رفت . کاش دوست پسر منم واسم همچه کاری می کرد . هر چند دختری من نباید گرفته شه . لعنتی اصلا چرا ما در ایران زندگی می کنیم .. اون ور آب .. در اروپا در امریکا حتی در شرق دور.. اینا دیگه مسئله ای نیست . فرقی بین دختر و پسر نیست . این بد بختیها مال خودمونه . مال همین جاست . مامان خودش قمبل کرد . اون کون گنده و بی نظیر و بر جسته و سفیدشو نشون داد . وقتی جین می پوشید مردا چه مومن و چه غیر مومن بی اختیار نگاهشونو به کونش می دوختند . مومن ها و اون برادرا ی جا نماز آبکش که زیر چشمی به این کون نگاه می کردند . حالا این کون در اختیار پسرش قرار گرفته بود . -مامان عاشق کونتم . باسنت رو می پرستم . قبل از این که کیرشو فرو کنه توی کون مامان شروع کرد به بوسیدن اون کون . حسابی همه جا شو زبون می زد . نوک زبونشو می کشید رو سوراخ کون مادرش . -مامان فدای کونتم . دستاشو حلقه کرد گذاشت دور کون مادرش .. کیرشو به طرفش نشونه رفت و راحت تر از اونی که فکرشو می کردم یه قسمت از کیر کثافتشو کرد توی کون مامان .. -نههههه نههههههههه پار سا .. پاره شدم . جر خوردم .. -مامان فدات .. تو همش از اینا میگی و آخرشم خبری نیست .. -دیوونه دوست داری جر بخورم ؟/؟ -نه مامان می دونم برام ناز می کنی .. بگو بگو به من که داری کیف می کنی که من کونت رو می کنم .. -دارم حال می کنم .. از کون دادن لذت می برم . وقتی کیر تو توی کون من قرار داره . خیلی به من حال میده . کون دادن عشقه .. وقتی کیرت مغز کونمو می شکافه می سوزونه آتیش میده میره جلو .. نصف کیر پارسا رفته بود توی کون مامان . همون نصفه رو می کشید بیرون دوباره می کرد ته . من چرا این جوری شده بودم . اصلا نفهمیدم کی لخت شدم . کونمو به دو طرف باز می کردم خیلی آروم کسمو به نوک دستگیره در می مالوندم . وووووویییییی چه کیفی داشت . ! کثافتا ! دارین حال می کنین من بوق ؟ باشه منم آدمم دیگه .. دو تایی شون رفتن حموم . بهترین موقعیت برای این که از خونه خارج شم .. ولی دیگه نتونستم آروم و قرار بگیرم . باید یه جوری نشون می دادم که منو ببو گلابی حساب نکنن .شب جمعه ای رو عروسی دعوت بودیم . عروسی یکی از بستگان مامان . من و داداش و مامان رفتیم . من و مامان سکسی تمام تنمون کردیم . دیگه حرفای داداش و مامانو تحویل نگرفتم . اونا هم نمی دونستن علت حرکات من چیه واسه همین خودشونو در گیر نکردن . فقط یه بار پار سا رفت هارت و پورت کنه گفتم نذار من خیلی چیزا رو بگما .. ساکت شد و حرف نزد . متوجه شد که ادامه ندادن و نپرسیدن بهترین کاره .. یه خوبی کار در این بود از اونجا که داداش مامانو می گایید تعصب و غیرت خاصی نسبت به اون داشت . برای همین به جای این که به دنبال دختر مردم باشه همش به دنبال مامان بود و با هم می رقصیدند و با هم می گفتند و می خندیدند و اگه یه مردی هم از مردای فامیل یه چند دقیقه ای رو می خواست با مامان خلوت کنه پار سا چهار چشمی مراقب بود تا پری جون به طرفش بر نمی گشت خاطرش آسوده نمی شد . منم با یه پسری گرم گرفته بودم . دلم می خواست باهاش حال می کردم . ... ادامه دارد .... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
من و داداش و عمـــــــــــــــــــــه و مامـــــــــــــــــــــان 5

.خیلی حشری شده بودم . بعد از اون یک بار, دیگه سکس پارسا و پری رو ندیده بودم . پدرام اون دفعه هم در مراسم قبلی خیلی دوست داشت تورم کنه ولی من راه نداده بودم . از این کارا خوشم نمیومد و می ترسیدم و اونم هوسباز بود . چشاش و حرفاش این طور نشون می داد . بی ادب هم بود . با دوستاش حرفای خیلی رکیک می زد و اصلا به این توجه نداشت که دور و برش چند تا زن هست . پدرام خیلی تعجب می کرد که چرا من این قدر تغییر موضع دادم . -ببینم اگه گرمت شده بریم فضای باز یه قدمی بزنیم .. هوای گرم اواخر بهار بود .. رفتیم یه گوشه ای لای درختا .. با تمنای خاصی نگاش می کردم که اون بی اختیار بغلم زد و منم خودمو بهش چسبوندم .. جای مناسبی نبود ولی دوست داشتم منو بکنه .. دستاشو بذاره لای شورتم . این کارو از پشت شورت انجام داد .. یه دست دیگه شو هم گذاشت رو سینه ام . تا به حال فقط یه پسر اونم توی یک کوچه خلوت دستشو گذاشته بود رو سینه ام که فرار کردم. دستشو بیرون کشید . با این که هنوز داخل شورتم نرفته بود ولی خیس شده بود .. -پریسا پریسااااااااااا .. -داداشم داره میاد .. می خوای باش ولی عادی بشین .اما از اونجایی که اون دفعه پا رسا آبروی پدرامو برده بود اون ترجیح داد که فرار کنه ولی داداش اومد بالا سرم .. -اینجا چیکار می کنی -چه ربطی به تو داره .. -آبروی خونوادگی ما رو چرا می بری . هر غلطی دوست داری بکنی میری اون بالا .. -بی شعور خودت غلط می کنی . نذار دهنم وا شه .. رفت بذاره زیر گوشم ولی پشیمون شد .. دستمو کشید و به طرف بالا برد .. دیگه بقیه عروسی بهم حال نداد . چند روز بعد و بعد از این که که بابا تازه رفته بود سفر مامان رفت پیش عمه جون که دکتر زنان بود جراحی کرد و کسشو تنگ کرد . یه چند روزی رو باید در بیمارستان می موند .پارسا مرد بود و نمی تونست در بخش زنان و زایمان بمونه و تمام اتاقها ی خصوصی هم پر بود . منم بهونه امتحان دانشگاه رو کردم و خونه موندم . هم این که خوشم نمیومد کنار مامان بد کاره باشم و هم این که دوست نداشتم سینا دوستای پسر و احیانا دخترشو بیاره خونه .. دو تایی که با هم تنها شدیم بهم گفت ببینم چت شده دختر تو. که امتحان نداشتی نخواستم تو رو پیش مامان خیطت کنم . -خاله جون با جون و دل رفت . من حوصله ام سر می رفت .تازه بدنم خیلی درد می کنه . تمام تنم کوفته هست .. خوشم اومد می خواستم حالشو بگیرم . مامان با این جراحی احتما تا دو سه هفته ای رو نمی تونست کس بده .. حالا شاید حاضر بود به داداشی کون بده ولی کس دیگه نمی داد .می خواستم اونو تا لب چشمه ببرم و تشنه بر گردونم . پارسا هم می دونست که باید تا یه مدتی رو جق بزنه . حالت رو می گیرم داداش .. -تو به درد چی می خوری . اسمت رو می ذاری داداش . می خوام که منو ماساژبدی . ردیفم کنی . -حالشو ندارم .. دقایقی بعد یه استرچ پارچه ای نازک رنگ بدن و یه تاپ کیپ تنم کردم طوری که دهنش از تعجب وا مونده بود . -پریسا گفتی تنت درد می کنه -آره ولی تو که درس داری و حالشو نداری . -نه خب من داداشتم دلشو ندارم تو درد بکشی . فقط یک اشکال وجود داره و اون این که لباسات رو باید کم کنی .. -من این کارو انجام میدم . مگه تو واسه مامان این کارو نمی کنی- پسر و مادر با برادر و خواهر فرق می کنه ..سرمو تکون داده گفتم آها متوجه شدم فرقشو فهمیدم .. -منظورت چیه -هیچی کارت رو بکن و نترس . -پریس جون .. من لباساتو کم کنم ؟ -نه زحمت نکش خودم درشون میارم . با به شورت و سوتین رفتم رو تخت دراز کشیدم به این بهانه که چون جنبه در مانی داره میشه یه سری از تابوها رو شکست . یه حوله هم انداختم روی کونم که مثلا دارم رعایت می کنم ولی به موقعش اونو هم مینداختم پایین . مادر کثافت و داداش آشغال من .. من اگه برم استشها و لز کنم و خودمو بمالونم محتاج تو داداش عوضی نمیشم .. تنمو روغن مالی کرد . دستاشو گذاشت رو شونه هام .. از همون بالا مالش نرمو شروع کرد . چقدر داغ شده بودم . خون در همه جای بدنم به جریان افتاده بود . یادم رفته بود چند دقیقه پیش به چی فکر می کردم و خواسته ام چی بود . اصلا نمی دونستم واسه چی دارم این کارو می کنم . هوس به همه جام رسیده بود . یه آینه درست روبروی من قرار داشت طوری که می تونستم چهره داداشو ببینم .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
من و داداش و عمـــــــــــــــــــــه و مامـــــــــــــــــــــان 6

اون خیلی خمار شده بود . از نیمتنه لخت بود و شلوارک پاش بود . هوس داشت داغونش می کرد .. حالتو می گیرم داداش . فکر کردی . پسرا هر غلطی که دلشون می خواد بکنن و صاف در برن ؟/؟ دنیا مال شماست ؟/؟ اونم با مادرت ؟/؟ حساب نکردی که مامان منم هست ؟/؟ حساب نکردی که یک دختر توی خونه هست ؟/؟ حساب نکردی که باید به بابات احترام بذاری .. کف دستشو رو تمام بدنم حرکت می داد . آروم چنگشون می گرفت و بازش می کرد . یه نگاه به صورت و چشام انداخت . متوجه شده بود که من سست و بی حس شدم . واسه همین بدون این که من بگم حوله رو انداخت . حالا شورت خیلی نازک و سوتین من تنها پوششهای من بودند .. خودمو داشتم می خوردم . سابقه نداشت این جوری جلو داداش باشم .. ولی اون کونمو در چنگ خودش گرفته بود . -پارسا خوب می تونی عضلات آدمو داغ کنی . -آره خواهر خیلی جاهای دیگه هم داغ میشه -منظورت چیه -هیچی منظورم این بود که بدن همه جاش داغ میشه . خوشم میومد اذیتش می کردم .از نوک انگشتان پا تا پس گردنمو مالوند .. قلبم تند تند می زد . اگه اون بخواد جسارتی بهم کنه بزنمش یا باهاش مدارا کنم ؟/؟ چیکار باید بکنم.. چند بار تصمیم گرفتم از جام پا شم . اما هر بار یه چیزی مانعم می شد . انگشتاشو تا لبه های کسم می رسوند و بعد ولم می کرد .. -پارسا کارت رو بکن .. کمرم شونه هام خیلی درد می کنه . خیلی .. دستامم همین طور .. -ببینم پشت پا و باسن چطور .. سکوت کردم . ولی اون رفته بود رو همون . حتما نقطه ضعف منو فهمیده . من اصلا واسه چی اومدم این جا . اومدم تا بهش بگم که چرا با مامان طرف شده ؟ چرا این کارو کرده .؟. ازکناره ها روغنو ریخت روی سینه هام و مالش سینه ها رو شروع کرد . وقتی به نوکش می رسید اون قسمتو بین دو تا انگشتای شست و سبابه اش می گردوند . -کی بهت گفته که به سینه هام دست بزنی . -پریسا من فقط داشتم سیستم جریان خونو تنظیم می کردم . دست بکشم ؟/؟ بازم سکوت کردم . خوب می دونست چطور با کلمات بازی کنه . از این پررو بازیهاش خوشم نمیومد . فکر می کرد خیلی زرنگه و داره زرنگ بازی در میاره . ولی اصلا هم این جور نیود . من نمی خواستم دم به تله بدم . می خواست که منو هم مث مامان بکنه و پیش خودش فکر کنه که چقدر زرنگه . هر غلطی که دلش می خواد انجام بده و من هیچ کاری نکنم .. ولی بد جوری منو نقره داغم کرده بود .. -اوووووففففففف اووووووففففففف بی حیای پررو کثافت داری چیکار می کنی . منو با زنای سر خیابونی اشتباه گرفتی ؟/؟ -پریسا خواهر ناز و نجیب من ! مگه من چیکارت کردم . حیفه این شورت به این خوشگلی و نازی خراب شه . این روغنای مخصوص خرابش می کنه به این شورتها لک میندازه .-حتما تا حالا انداخته -من این طور فکر نمی کنم . اون قسمت پایین که شکل برگ رو داره مهم تره .. همون قسمتی رو می گفت که روی کس قرار گرفته بود . شورت رو کشید پایین تمام قسمتهاش یه حالت نخ داشت فقط به شکل یک برگ جلوی کس پوشش داشت . اونو کشید پایین مجبور شدم از جام پا شم اون دستشو گذاشت رو همون قسمت . .. شورت که اومد پایین دو تا از انگشتاش رفت روی کسم . دلم داشت می رفت . اصلا نمی تونستم دیگه تکون بخورم . خیلی حشری شده بودم . دهنمو باز کرده چند نفس عمیق کشیدم . یه جوری شده بودم که اصلا نمی تونستم حرف بزنم . حس کردم که داداش دچار تردید خاصی شده که ادامه بده یا نه . ادامه این که انگشتاشو روی کس من داشته باشه . واسه همین تر جیح دادم تا حرکت بعدی رو انجام نداده چیزی نگم . خیلی دلم می خواست . تمایل زیادی داشتم . نمی تونستم بی خیال باشم . بی خود نبود که مامان تحریک می شد .. یه خورده تماس و اصطکاکشو زیاد تر کرد بازم زیاد تر .. یه انگشت بیشتر... کف دستشو گذاشت روی کسم و همین که تمامی کف دست رو روی کس حس کردم اون قسمت از بدنمو رو دستش فشار آوردم و به سطح زمین یا همون تخت چسبوندم و خودمو روش حرکت می دادم . -دیوونه دیوونه چیکارم کردی .. چیکارم کردی . چی به روزم آوردی ...چرا می خوای منم مث همونا باشم -پریسا دیوونه ..من دوستت دارم . من می خوامت . عاشقتم اگه بدونی چقدر این عشق داره منو به تو نزدیک می کنه دلم می خواد بدنتو در آغوش بکشم ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
من و داداش و عمـــــــــــــــــــــه و مامـــــــــــــــــــــان 7

-در آغوشت بکشم تا حس کنی که چقدر دوستت دارم . چقدر هوس تو رو دارم . پریسا بین ما نباید هیچ فاصله ای باشه .. -بین تو و مامان چطور . -رابطه و عشق و پیوند ما فرق می کنه .. کف دستشو محکم تر به کسم فشار می داد . همین جور داشت بهم دروغ می گفنت . داشتم می سوختم . شاید در شرایط دیگه ای به من می گفت عاشقمه و دوستم داره حرفشو باور می کردم ولی من نمی تونستم قبول کنم . نمی تونستم بپذیرم .. تازه اگرم قبول می کردم کی گفته که یک برادر و خواهر می تونن با هم سکس داشته باشن ؟/؟ این اصلا از نظر اصولی درست نبود .. -پریسا راستشو بگو تو این روزا خیلی مرموز شدی .. به زور خودمو خلاص کردم و رومو بر گردوندم -ببینم مرموز من شدم یا اونی که رو همین با مامانش سکس کرده . من خودم همه چی رو دیدم . انکار نکن .. نگو که دروغه .. من با همین دو تا چشام دیدم . یکی از این روزا دانشگاه نبودم و دیدم . -نهههههه نهههههههه پریسا باور کن من تقصیر ندارم . مامان خیلی حشریه . اون نمی تونست و نمی تونه تحمل کنه که ماهی بیست روز رو دور از بابا به سر ببره .. حس کردم که در مهمونی هایی که در غیاب پدرمیریم و بیشتر عروسیها مردا ی غریبه یه جوری نگاش می کنن و اونم یه تمایل خاصی نسبت به اونا داره . چیکار می کردم . آبروی خونواده در خطر بود . ببینم راضی بودی که مامان بره زیر یه غریبه بخوابه . من خودمو قر بونی کردم . خواهش می کنم از این بابت به کسی چیزی نگی . -داداش اشک منو در آوردی . خیلی فدا کاری کردی .. ولم کن می خوام بیام پایین .. -ولی من دوستت دارم .. -نخواه به زور با من باشی . زنی که بخوان با هاش به زور سکس کنن تا آخر عمر توی دلش نفرت می شینه . از سکسش لذت نمی بره .. دستشو گذاشت روی کسم و گفت پریسا .. من تجربه دارم و می دونم که اینا همش شیره هوسه . شیره نیازه . تو نمی تونی خودت رو ازش رها کنی . -من اراده ام قویه .. -بگو از من گله ای نداری . بگو دوستم داری . -کثافت . داداش پررو . با مادرت ؟/؟ حالا هم می خوای با خواهرت باشی ؟/؟ -تو خودت کی هستی پریسا . خودت مگه بهتری ؟/؟ اگه از اولش می دونستی که من این جوری هستم پس چرا منو بازی دادی . پس چرا اومدی و گفتی که ماساژ می خوای ؟/؟ مگه خودت نمی دونستی که یک زن این جوری تحریک میشه . مگه خودت به خاطر همین چیزا نرفته بودی با اون پسره لات خلوت کرده بودی و اگه من سر نمی رسیدم معلوم نبود چه بلایی سرت میاره ؟/؟ برای من آبروی خانوادگی ارزش داشت ولی برای تو چی .. با این که زیر دراز کشیده بودم ولی در همون حالت یکی گذاشتم زیر گوشش .. -اینم مال تو که غلط زیادی نکنی تو خجالت نمی کشی یه چیزی هم طلبکاری .. ولی اون گوشش بدهکار نبود . با این که بهش گفتم من ممکنه ازش متنفر شم ولی خودشو انداخت رو من . شلوارک و شورتشو ما هرانه در آورد . کیر کلفتش تلو تلو می خورد . نمی خواستم بهش باج بدم . زورش خیلی زیاد بود هر چه پنجه هامو به بدنش می فشردم ولی اون همچنان دستاش رو من کار می کرد . خسته شده بودم اون خودشو انداخته بود رو من و سنگینی زیادی بر من وارد می شد . نمی تونستم کاری انجام بدم . لباشو چسبوند به لبام منم لبامو قفل کرده بودم ونمی ذاشتم کاری بکنه .. کیرش در تماس با کسم بود .. خیلی داغ شده بودم . هوس داشت بیچاره ام می کرد . حس کردم تب دارم ولی این تب و سرخی هوس بود . نذاشتم لبامو ببوسه افتاد به جون صورتم . گونه ها مو می بوسید زیر گوشمو . با سینه هام بازی می کرد که این یه تیکه خیلی سستم کرده بود و نمی دونستم باید چیکار کنم . شرایط خیلی حاد شده بود . خیلی اذیت شده بودم . ولی حس کردم تمام زندگیم به یه طرف و این لحظه ای که کیر داداش رو کس من قرار گرفته به یه طرف دیگه . نمی خواستم چشامو باز کنم و اون هوس و اشتیاق منو ببینه . خشم داشتم . هم دلم می خواست از دستش در برم و مقاومت نشون بدم و هم دلم می خواست که اونم به زور نذاره که من برم . راستش بیشتر دوست داشتم که اون برنده واقعی این جریان باشه ولی می خواست چیکار کنه . من از دستش عصبی بودم . نسبت به اون حسادت می کردم . به خاطر اون توجه زیادی به من نمی کردند ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
من و داداش و عمـــــــــــــــــــــه و مامـــــــــــــــــــــان 8

.-پریسا عزیز دلم قربون شکل ماهت بشم . من دوستت دارم . من فدات میشم . عاشقتم.تو میگی چرا من با مامان بودم . وضعیت طوری شد که دیدم اون با دستمالی کردن من حشری میشه و منم چاره ای نداشتم . خلاصه مادر احترامش واجبه برای همین اول مادرتکمیل شد و حالا هم نوبت خواهره .. اوف این الف بچه چقدر پررو بود . من بااین گستاخی اون باید چیکار می کردم . نمی دونستم . ولی اون دیگه اومده بود طرف من . دستامو گرفت .. نذاشت تکون بخورم . عزیزم من دوستت دارم .. خواهش می کنم . خواهر گلم . من تو رو با تمام وجودم دوست دارم هم هوس داشتم و هم داشت گریه ام می گرفت . نمی دونستم که اون داره چی میگه فقط می دونستم که هوس , اونو از این رو به اون رو کرده از اون جایی که مامان جراحی کرده کسشو تنگ کرده بود دیگه اون تا یه مدتی نمی تونست باهاش رابطه داشته باشه . واسه همین خودشو سخت محتاج من می دونست ولی من نمی تونستم به این خاطر خودمو ببرم زیر سوال . از خودم بدم میومد .. دیگه نمی تونستم کاری انجام بدم . کسم کاملا تسلیم شده بود . ولی نمی بایستی طوری خودمو در اختیارش بذارم که دیگه دختر نباشم .. -پارسا خواهش می کنم . قربون داداش خودم بشم . نکن . دامن منو لکه دار نکن .. ولی اون می دونست که من چی می خوام . اون می دونست وقتی که یه دختری تا این جا می رسه نیازش چیه . هوسش چیه . باورش نمی شد که من بخوام از چنگال اون رهایی پیدا کنم . -تو چشام نگاه کن .. نگاه کن پریسا . بهم بگو راستشو بگو دلت نمی خواد بهت حال بدم ؟/؟ دلت نمی خواد ازم لذت ببری؟/؟ تو حالا از صحنه هایی گفتی که نشون می داد داری با لذت به سکس من و مامان نگاه می کنی . فکر نمی کنی دوست داشتی جای اون باشی ؟/؟ شاید ته دلت از کار من و اون نفرت داشته باشی . ولی اگه می خواستی خودت رو جای اون بذاری شاید به این صورت متنفر و زده نمی شدی . نگاه کن .. به چشام نگاه کن ..به حرفای داداش گوش کرده این کارو انجام دادم . -پریسا چشات بهم دروغ نمیگه .. تو خیلی بیشتر از من می خوای .. بازش کن .. پاهاتو بازش کن . باز کن .. کف دستشو گذاشت رو کسم . اولش به خودم فشار می آوردم . به لاپام .. نمی خواستم بذارم که بازم تحریکم کنه . حس کردم که تمام تنم به خارش افتاده و دستای اونو می خواد . کیر اونو می خواد . دلم می خواست کیرشو فرو کنه توی دهنم . فقط نمی خواستم دختریمو از دست بدم .پاهامو باز کردم . مثل یک قیچی اونو به دو طرف بازش کردم و خواستم که راحت بتونه کسمو لیسش بزنه . این جوری هم می تونست منو به اوج برسونه . لباشو گذاشت روی کسم .. سعی می کردم سکوت کنم . چیزی نگم . فقط لبامو گاز می گرفتم . پسر یکی یدونه مامان کارشو کرده بود . بالاخره من تسلیم کیر شده بودم . تسلیم داداش . تقصیری هم نداشتم . اون بار ها و بار ها مامانو گاییده بود . شاید با دخترای زیادی هم سکس داشت . ولی من فقط یکی دو بار رفته بودم حال کنم و نشد و یک بار هم که از دست یکی فرار کردم . من تقصیری نداشتم . نمی تونستم خودمو ضعیف حس کنم .. اون داشت کسمو لیس می زد . میکشون می زد . دستشو می کشید روی کسم . -نمی خواستم بهش بگم که منم خوشم میاد ادامه بده ولی نمی دونم چرا بدون این که فکر کنم دستم بی اختیار می رفت رو سرش و اونو به کسم فشار می داد . این همون چیزی بود که گرفتارم کرده بود .دیگه دستم رو شده بود . شاید من واقعا از این که چرا اون با من نبوده و اول مامانو گاییده ناراحت بودم . شاید اون بهتر احساس منو درک کرده تا خودمن . قلبم توی سینه در حال ایستادن بود . به شدت می زد ولی هر لحظه حس اینو داشتم که دیگه نمی تونم .. -پارسا من سوختم .. سوختم .. -خودتو ول کن عزیزم . این سوختناست که به آدم حال میده . اگه بدونی چه کیفی داره وقتی کیر میره توی کس . کیفش بیشتر برای خانوماست .. ما آقایون هم کیف می کنیم . اگه کس نباشه می تونیم بکنیم توی کون . ولی خانوما اون نقطه اصلی که با هاش حال می کنن کسشونه . من فدای اون کست بشم . عزیز دلم . اون کست رو بخورم . -داری می خوری ..ولی از پاره کردن پرده من حرف نزن .. من یکی رو وارد گود نکن .. نه .. من نمی خوام .. تا این جا گولم زدی از این به بعد و بیشتر از این نمی خوام فریب بخورم ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
من و داداش و عمـــــــــــــــــــــه و مامـــــــــــــــــــــان 9

-ببین خانومی الان خانوم دکتر , عمه پوران از خود ماست . هر اتفاقی که بیفته اون می تونه کمکمون کنه . طوری زن رو تبدیل به دختر می کنه که انگاری تازه از مادر متولد شده .. -صبر کن ببینم نکنه تو با عمه هم ... آره ؟/؟ راستشو بگو هوسباز . به من دروغ نگو .. -آخه عمه خودش می خواست . -ببینم بازم پای آبروی خانوادگی در میون بود ؟/؟ -از کجا متوجه شدی همین جوره که تو داری میگی . کاملا همین طوره . و جز این هم نیست . -آدم دورویی هستی چوچول باز .. -اتفاقا از چوچول بازی خیلی خوشم میاد . نمی دونی چقدر حال میده . چوچوله ها رو بذاری تو دهنت . خلاصه گفته باشم . فکر خودت رو بکن . من الان دو تا کس توی دست و بالم دارم که هر وقت بخوام می زنم .. -ببینم مامان می دونه که تو عمه رو می کنی -راستش نه .. -عمه می دونه که مامانو می کنی .. تا حدودی آره .. راستش اون یک زنه و زرنگه .. می دونست که مامان زیاد برای بابا اهمیتی قائل نمیشه از نظر سکس .. از شرایط کیر کلفت و جسارت من خبر داشت . و این که من اونو ماساژمیدم . روحیه مامان هم تغییر کرده بود . پیش پوران جون طوری از من صحبت می کرد که انگاری من دوست پسرش باشم . -اگه مامان موضوع عمه رو بفهمه .. -و موضوع تو رو -من و تو که هنوز کاری نکردیم . شاید من نخوام با توی آلوده که به هر کی می رسه رحم نمی کنی کاری بکنم . -آبجی گلم هر چی هست همین جا بین خودمونه . .. طوری کسمو میک می زد که دیگه نمی تونستم کاری بکنم از خودم اراده ای نداشتم . فقط داشتم ناله می کردم . -اوووووفففففف ..پارسا .. پارسا .. اگه دروغ گفته باشی .. اگه نتونی .. راستشو بگو .. عمه واسه من این کارو می کنه ؟/؟ من نمی تونم .. من دارم می سوزم .. من می خوام ..می خوام اون کیرت رو توی کسم حس کنم .. عمه می تونه ؟/؟ اگه مامان بفهمه چی میشه .. یعنی با این وضع کنار میاد .. دعوام نکنه ؟/؟ -بهت قول میدم .. حتی اگه از دواج هم کنی معلوم نمیشه .. هیشکی نمی فهمه . شوهرت هم نمی فهمه . اصلا کی فکرشو می کنه دختر یک سردار که سرش تو لاک خودش بوده دختر نبوده و واسش پرده دوختن . تازه عمه جون گواهی میده و ا گه هم بخوای یه جا دیگه بری معاینه عمه پوران با همه تعامل داره . زنگ می زنه و واست ردیف می کنه .. -پارسا می کشمت اگه دروغ گفته باشی .. -نهههههه نهههههههه .. من دروغ نمیگم .. کیرشو گذاشته بود رو سر کسم . داداش می خواست کارو تموم کنه .. دلم مثل سیر و سر که می جوشید . فکرشو نمی کردم با کیر داداش خودم که ازش بدم میومد و بهش حسادت می کردم خانوم شم . چه لذتی داشت .حالا اون می شد مرد من . دیگه بهش حسادت نمی کردم . عمه پوران کمکم می کرد . من می تونستم حال کنم . عمه همه کار واسم می کرد .. غرق در رویا های خودم بودم . داداش خیلی راحت با این مسائل بر خورد می کرد . چشامو بسته بودم . خودمو سپرده بودم به دست سر نوشت .. چه حالی می کردم . دیگه می تونستم خودمو اسیر شوهر نکنم . کیر رفته بود تا نصفه های کسم .. چقدر خوشم میومد . اون کیر قلمبه رو توی کس تنگم حس می کردم که داره منو می سوزونه و آتیشم مبده .. پارسا کیر نصف فرو کرده شو کشید بیرون .. روکیرش خون نشسته بود ..-پریسا تبریک میگم . خانوم شدی . باید شیرینی بدی . -ببینم برام طلا خریدی ؟/؟ -نوکرتم آبجی .. حتما یه حلقه برات می گیرم .. -منو ببوس . حالا می خوام مال تو باشم . حالا که خودمو باختم می خوام اسیر تو باشم . می خوام مال تو باشم .. زن تو باشم .. دیگه تو شوهرمی .. فقط حواست باشه دست از پا خطا نکنی . با انگشتاش عدد سه را نشونم داد .. -سه تا زن داری ؟/؟ چیکار کنم . اون دو تا قبل از من بودن . من این قدر بی انصاف نیستم ولی بعد از من اگه بخوای بگیری پدرت رو در میارم . منو ببوس ببوس . لباتو بذار رو لبام .. داداش دوستت دارم . حالا دوست دارم بقیه دوستت داشته باشن . دوست داشتنی هستی .. .. کیرشو به میزان بیشتر از دفعه قبل فرو کرد توی کسم . -پارسا با کونم بازی کن . با سوراخش بازی کن . حالا از این که لبامو می بوسید لذت می بردم . لباشو می مکیدم . خودمو سپرده بودم به دست اون . از چیزی نمی ترسیدم . وجود عمه به من اعتماد به نفس می داد . تنمو غرق بوسه کرده بود . حس می کردم زیر کیر داداش پارسا خوشبخت ترین خواهر دنیا که سهله خوشبخت ترین زن دنیا هستم ....... ادامه دارد ... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
صفحه  صفحه 1 از 2:  1  2  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

من و داداش و عمه و مامان


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA