لبخنــــــــــــــــــــد سیـــــــــــــــــــاه ۱۹۹وقتی بر گشتم خونه زری رو ندیدم . رفته بود به حمام .. الان بهترین موقعی بود که اونو آب بندی می کردم و یه قسمت از خجالتشو می ریختم . تا اون جایی که می دونستم و زن عمو می گفت اون خیلی خجالتی بود . حتی همون وقتا که بچه بود وقتی که اونو می برد حموم می خواست شورتو از پاش در آره و اونو بهتر بشوره به زور اجازه می داد و اکثرا لج می کرد و می گفت که شورت باید پاش باشه . من در زدم .. -بله ..-زری جون درو باز کن می خوام بیام داخل .-من شورت ندارم ..-باز کن یه دقیقه کارت دارم ..-میگم شورت ندارم دم در حموم انداختمش ..-دیوونه شدی دختر .اونم کس خل شده بود .. خودمو کاملا لخت کردم و شورت زری رو هم دادم به دستش اونم از لای در طوری که مثلا نبینمش شورتو از دست من بگیره و پاش کنه .-دختر حقا که کس خلی . تو با این روحیه می خوای به پسر غریبه کس بدی ؟ کار هر بز نیست خرمن کوفتن گاو نر می خواهد و مرد کهن . وقتی رفتم داخل زری یه لحظه سرش پایین بود تا تن لخت منو دید فوری جیغ کشید .. -خجالت بکش این چه وضعشه-دختر عمو تو ما رو گرفتیا .. آخه من چی بگم . نکنه این آقایی که من جورش کردم تا دو سه ساعت دیگه قراره بیاد این جا باید از روی همین شورت کیرشو فروکنه توی کست . کاری نکن که کس دادن تو بشه شبیه به یک فیلم کمدی کلاسیک و اون وقت همه بهمون بخندن . تا چند وقت دیگه توی تمام تهرون و بعدش ایرون خودمون کلاسای مخصوصی می ذارن واسه این کارا .. حالا تا اون موقع چاره ای نیست که دلسوزهایی مثل من بیان کمک نابلد هایی مثل تو .. زری هاج و واج بهم نگاه می کرد ..-دختر چته نکنه دوست داری سوتین تو رو هم از بیرون بیارم .. ولی اندام خیلی خوشگل و پسر کشی داری ..اینا رو که می گفتم چهره اش به شکل خاصی در میومد . مثل یه دختری که برای اولین بار میرن خواستگاریش و تا حالا اهل پسر بازی هم نبوده اون بد جوری به من زوم کرده بود .. خودمو رسوندم بهش .. آروم آروم نزدیکش شدم . اصلا توی باغ نبود . راستش منم که زیاد تجربه و تخصص این کارا رو نداشتم در رشته مخ زنی مردا کار کرده بودم . البته بعد از تیلیت شدن مخ خودم . وقتی لبامو گذاشتم رو لباش لباشو جمع کرد به هم دوخت . خودشو کنار کشید ...-نهههههه نهههههههه فرزانه زشته .. خوب نیست .. حالا یک مرد رو میشه تحمل کرد . تو دختر عمومی زشته .. اصلا این کار حرامه درست نیست ..-حالا تو این یه کار حرامو انجام بده .. اون آقا پسر حلال حلال میاد همه چی رو واست حل می کنه .. کف دستامو گذاشتم رو سینه اش ... -نههههه زشته .. فرزانه نکن ..-فکر کن من همون پسری هستم که می خواد باهات حال کنه . دستمو گذاشتم روی شورتش .. رو نقطه حساسی که بتونم زبونشو ببندم . بعد از روی شورت دستو فرو بردم داخل ..-نههههههه نکن .. نکن ... جیغ می کشما ..-دیوونه اگه بخوای از ایبن کارا کنی من به اون پسر یا پسرا میگم نیان این جا . نون ما رو دیگه آجر نکن دیگه .-هدفت چیه .. -هیچی دست گرمی ونرمش . می خوام روی ما باز شه-روی تو که باز شده ..-حالا باز تر شه اشکالی داره ؟ هر گلی یه بویی داره ..زری سختش بود ولی به هر جان کندنی بود شورتشو از پاش در آوردم .. --اوووووووههههههه زری برگرد درست ببینمت .. -چی شده .. خیلی بد جنسی .. من گوشت تنم داره آب میشه ..-من و تو که غریبه نیستیم . هر ترس و خجالتی که داری باید همین جا ریخته بشه . الان دیگه توی تمام تهرون بزرگ هیشکی از دوست پسر گرفتن خجالت نمی کشه . -واسه همین بود که راحت فرزاد رو دور زدی ؟ با کیوان هم بودی ؟ وقتی اسم فرزاد رو آورد دلم یه جوری شد . فرزادی که دیگه برام به رویا ها پیوسته بود . می دونستم آرزوی اونو داشتن یک خواب و خیاله رویای محاله . خلاصه زری رو چسبوندم به دیوار .. طوری که پشت بدنش رو به من بود -حالا این جوری خوب شد . دیگه نگران این نیستی که منو ببینی خجالت بکشی .. لبامو گذاشتم روی کونش .. زبونو در آوردم .. پاهای زری روهمون جور ایستاده به دو طرف بازش کرده یه هشتی خوب ساختم . کف دستمو گذاشتم روی کسش .- فکر کن فرزان جون داره با کست ور میره . حالا یکی غیر شوهرت کف دستشو گذاشته روی کست .. خوب حواست رو جفت کن .. تمرکز کن . پسرا وقتی حس کنن که کست خیس کرده و داری لذت می بری خوششون میاد و سعی می کنن که بیشتر بهت لذت بدن و حال کنی . این قدر هم خجالتی و فراری نباش . چرا الان کست خشکه ؟ وای اگه من معلم می شدم از دست شاگردای خنگی مثل تو دق می کردم . کس زری رو نرم نرم می مالوندم .. یواش یواش حس کردم که داره خیس می کنه . -ببین من الان میرم بیرون یه تیغ نو بیارم . تیغ این ژیلت رو عوض کنم . کست اگه یه خورده براق تر شه بهتره . نکنه درو ببندی و دیگه بازش نکنی . رفتم و تیغه رو آوردم . این بار زری خیلی رام تر و آرام تر از قبل شده بود . کسشو داده بود به دست من . اونو خوب کف مالی کرده و آروم آروم ژیلتو روش کشیدم .. خودمم داشتم حشری می شدم . راست میگن که وقتی دو تا زن با هم لز می کنن و هر دو هم حال می کنن در واقع می رسن به اوج صمیمیت .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
لبخنــــــــــــــــــــد سیــــــــــــــــــــاه ۲۰۰خیلی آروم در حال برق انداختن کس زری بودم . اون اولش کمی خجالت می کشید و کسشو جمع می کرد ولی یواش یواش گذاشت که من واسش درست و حسابی برقش بندازم طوری هم ژیلت رو روی کسش می کشیدم و حرکتش می دادم که می دونستم اونو تونستم به اندازه کافی حشریش کنم .. چون چشاشو خیلی آروم باز و بسته می کرد . زری با همون صدای التماسش که خیلی هم آروم و نازک نشون می داد گفت-فرزانه این که خودش صاف بود ..-تو دوندوناشونمی دیدی .. مردا به این چیزا خیلی حساسن . کس یا باید موهای بلند داشته باشه یا کاملا برق انداخته و صاف باشه و مورچه روش سر بخوره . کیر مردا وقتی در تماس با روی کس قرار می گیره اگه یه خورده در حال در اومدن باشه خیلی اونا رو اذیت می کنه و اونا حساسن ..-نمی دونم هر کاری که دوست داری بکن ..خوب دور کسشو کف مالی کرده و با تیغ مانور می دادم .. بعد که مثلا کارمو تموم کردم خواستم اطمینان پیدا کنم که درست انجامش دادم دستمو خیلی نرم روی کس زری کشیدم .. وقتی دیدم صداش در نمیاد چهار تا انگشتمو با هم فرو کردم توی کسش . -فرزانه داری چیکار می کنی .-ساکت باش . من تا حالا کاری نکردم که به ضرر تو باشه . هر کاری که کردم به صلاح تو بوده . پس حرف زیادی هم نزن . .. اینو که گفنم دخترعمو جا رفت . توی دلم گفتم خیلی دلت بخواد کلی هم دارم بهت حال میدم و اون وقت دو قورت و نیمت هم بالاست ؟ اونو خوابوندم و اونم طاقباز . اول متوجه نشد که می خوام چیکار کنم . ولی وقتی روش دراز کشیدم و کس براق خودمو انداختم روی کس اون دیگه دو تیکه آتیش عین سنگ چخماق افتاده بودن رو هم ... می دونستم همون جوری که من دارم آتیش می گیرم اونم داره می سوزه . -نکن نههههههه ..نهههههههه ..-چرا عزیزم . تو باید این دوره ها رو بگذرونی تا وقتی که اون پسرا میان دست و پا چلفتی نباشی . از الان دارم بهت میگم ننه من غریبم بازی در نیار مث دخترای تازه به سن بلوغ رسیده نباش . ما خیلی کار داریم ..خودمو از روش بلند کرده و یک بار دیگه انگشتامو فرو کردم توی کسش .. باورش نمی شد و باورم نمی شد که من همون فرزانه چشم و گوش بسته دوران مجردی باشم . پاهاشو می زد به زمین ولی من انگاری زورم چند برابر شده بود . زری سرشو عین پاندول ساعت از این طرف به اون طرف می گردوند .. جیغ می کشید -دختر چه خبرته ! فکر نکنم زیر کیر شوهرت تا این حد سر و صدا بکنی . ساکت شو . ولی اون دو تا پسر هم خیلی اهل حالن ..-خیلی بد جنسی فرزانه ..-چیه ولت کنم ؟-نه حالا که داره میاد . ادامه بده .. چقدر آدم دیوونه میشه این جوری . دارم بی حس میشم-منم دارم کاری می کنم که بی حس شی . توانشو گرفته بودم .. دیگه منو کشته بود با اون سر و صداهاش رسیده بودیم به جایی که می دونستم ارگاسم شده ولی حرکات انگشتامو ول نمی کردم ... زری ساکت شده بود .-خوب حال کردیا . فقط حواست باشه وقتی که پسرا اومدن بی میل نباشی . باید بهتر آب بندیت کنم . باشه برای وقتی که خودمون تنها موندیم ..کونمو گذاشتم رو سر زری تا یه خورده از کسمو لیس بزنه ولی ظاهرا هنوز آمادگی اونو نداشت . دو سه تا لیسی انداخت ولی دیدم که ممکنه دیرمون بشه .-شاگرد تنبلی هستی . شایدم خیلی سست شده باشی و دیگه جونی واست نمونده باشه .از حموم اومدیم بیرون .. پسرا اومدن . زری رو حسابی ردیفش کرده بودم-ببین از شب عروسی خودت هم خوشگل تر شدی ..یه دامن خیلی کوتاه و فانتزی .. با به تاپی چسبون که سینه شو گرد و قلنبه نشون می داد ..-زری داری چیکار می کنی . آدم به کس خلی تو ندیدم . واسه همینه که شوهرت خیلی راحت داره دورت می زنه . تو الان پاهات تا بالای زانو لخته اون وقت می خوای رو سری سرت کنی ؟-فرزانه تو خیلی بد دهن شدی عفت کلام رو اصلا حفظ نمی کنی ..-کون لق تو و عفت ...اینم یه حرف مردونه که تحویل تو میدم .. الان هم میگم کس خل جان می خوای بری زیر کیر یه نفر دیگه غیر شوهرت بخوابی اون وقت می خوای روسری سرت کنی ؟ وقتی فرزان و جاوید اومدن زری همون اول رنگش پرید .. انگاری داشت تخم می کرد . ولی پسرا مخصوصا فرزان انگار نه انگار ... رفتم مثلا اونا رو با هم آشنا کنم ..-زری جان ایشون جاوید خان .. ایشون هم آقا فرزان .. همونی که تعریفشو کردم .. البته آقا جاوید هم حرف نداره ..ولی آقا فرزان خیلی دوست داره در مورد مسائل مختلف زندگی و دختر ها ازت کسب اطلاعات کنه . میگه شما خانوما تجربه خوبی در این زمینه دارین .-زری چت شده .. حالت خوب نیست .. فرزان دستشو به سمت اون دراز کرد تا باهاش دست بده .. یه چشمکی بهش زدم که یعنی بگیر ببرش پیش خودت . رو کاناپه نشستند . من و جاوید هم که دیگه مشکلی با هم نداشتیم کنار هم و روبروی اونا نشستیم .. حواسمون به اون دو نفر بود که چی دارن به هم میگن . -زری خانوم فرزانه خانوم خیلی از شما تعریف کردن .. خودشونم خیلی خانوم خوبی هستن . من اصولا بیشتر دوست دارم با خانومای با تجربه آشنا شم و از افکارشون استفاده کنم .. فرزان دستشو گذاشت رو پای زری ... نگران این بودم که نکنه دخترعموم گند بزنه .. زری پاهاشو جمع کرد .. ولی می دونستم فرزان به این سادگی ها عقب نشینی نمی کنه .-پسرا غذا و خوردنی و میوه همه چی آماده هست .. فرزان : ما الان سیریم .. اگه شما هم میل به غدا ندارین من واسه بعضی چیزا اشتها دارم . این زری کس خل دیگه حساب اینو نمی کرد که منی که از این پسرا فراری بودم چه طور تا این حد با اونا صمیمی شده بودم . هر چند که براش فرقی هم نمی کرد ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
لبخنــــــــــــــــــــد سیــــــــــــــــــــاه ۲۰۱زری فقط رنگ می داد و رنگ می گرفت .. با این که حسابی باهاش ور رفته بودم تا از خجالتش کم کنم ولی اون هنوز احساس غریبی داشت . جاوید یه پاشو انداخت رو پام و یه پهلو کرد و بدنشو به بدن من چسبوند .. یه پهلو کردم تا اون دو نفرو ببینم .. زری داشت به روبرو نگاه می کرد . و همین حالتو هم فرزان گرفته بود . زری وقتی حس کرد من دارم نگاش می کنم اونم نگاهشوبه نگاه من دوخت . با اشاره دست حالیش کردم که این قدر سرد نباش و بجنب .. .. دختر عموم لباشو گاز می گرفت . هنوز باور نداشت که داره چیکار می کنه . خواستم زیر گوش جاوید یه زمزمه هایی کنم که به فرزان بگه ولی دیدم اگه خودم زمزمه کنم خیلی بهتره .-آقا فرزان اگه یه حرفای خصوصی با زری خانوم دارین می تونین تشریف ببرین اتاق خواب ... ما بعدا خدمت می رسیم .. یه دستمو گذاشتم جلو دهنم و یه دست دیگه رو جلودهن جاوید که صدای خنده مون زری رو ناراحت نکنه . فرزان که خبره این کار بود دست زری رو گرفت و برد .. کمی نگران بودم که کارشون به کجا می کشه . حالا که زری خودش خواسته باید هر طوری شده کارش تموم میشد تا دیگه این قدر به خودش ننازه . هر چند من و اون این تفاوتو داشتیم که شوهرش بار ها و بار ها بهش خیانت کرده بود ولی من آدم بی مرامی بودم و شاید هر بلایی که بخواد سرم بیاد حقم باشه ولی خوب که فکر می کردم اصلا معنا نداره که بدی رو با بدی جواب بدیم .. خوبی و بدی ما که در مقایسه با اعمال سایر آدما نباید سنجیده شه ..-جاوید عزیزم .. باید ببخشی که وجود زری باعث شده اون جوری که دوست داریم امشبه رو تا حالا حال نکنیم .جاوید : عیبی نداره ولی جور دیگه ای داریم حال می کنیم .. در عوض یادت باشه که یک سکس ضربدری و دسته جمعی و دو به یک و از این بر نامه ها روهم باید پیاده کنیم ..-بذار اول برادری ثابت شه و این زری خانوم بیاد توی خط اون وقت بقیه ماجرا رو اون جوری که دوست داریم پیش می بریم . من نگرانم که نکنه این دختره گند بزنهجاوید : این فرزانی که من می شناسم .. -جاوید بیا بریم داخل . ..دو تایی مون وارد اتاق خواب شدیم .. روی تخت جا برای ما دو تا هم بود .. کار اون دو نفر خنده دار بود . مثل دو تا عاشق و معشوقی که دختره با پسره قهر کرده باشه .. فرزان دستشو به طرف زری می برد و اونم خیلی آروم اونو کنار می زد .. فقط بلوز زری طوری بود که از بالا تا پایین و از وسط دگمه داشت و تمام دگمه هاش باز شده بود .. معلوم بود فرزان تلاش زیادی کرده تا این کارو انجام بده .. پسر دو طرف بلوز زری رو کنار می زد و نیمتنه برهنه زری و سوتین و سینه و شکم لختش مشخص می شد و اون یا دستشو می ذاشت جلو سینه اش یا دو تیکه بلوزشو از دو طرف به هم می رسوند و خودشو می پوشوند .. لبامو گذاشتم رو لبای جاوید و گفتم یه چند دقیقه ای اگه بهم اجازه میدی من برم زری رو آماده اش کنم . اون دیگه خیلی داره بچه بازی در میاره . خودش دوست داشت و می خواست حال کنه ولی انگار جنبه شو نداره داره زیادی خودشو لوس می کنه . یه نگاهی به جاوید انداخته و اون با اشاره من متوجه شد که باید فضای اون جا رو عوض کنه . خود منم دیگه هر چی داشتمو از تنم در آوردم و به این طرف و اون طرف پرت کردم .. فقط شورتو گذاشتم که جاوید بعدا ازپام درش بیاره .. زری چشاش گرد شده بود . ولی من رفتم بالا سرش و دستمو گذاشتم زیر چونه اش و سرشو آوردم بالا و در جهت مخالف لباش لبامو گذاشتم رو لباش . یه بوسه وارو ولی چسبون .. چشای گرد شده اش هم دیگه بسته شد . حالا دستای فرزان آزادی عمل بیشتری داشت .. زری رفت مقاومت کنه و دستاشو حرکت بده مزاحم کار فرزان شه ولی من در حال بوسیدن اون همچنان دستاشو نگه داشتم .. فرزان هم پاهاشو انداخته بود رو پاهای زری .. سوتینشو باز کرد اونم از من یاد گرفته بود . از حرص اون سوتین رو به سمتی پرت کرد . ظاهرا زری رو باید این جوری آماده اش می کردیم . نمی شد گفت سکس زوری .. بعضی یخ ها به این سادگی آب نمیشن . از اون جایی که لبای زری رو قفل کرده بودم فرزان لباشو گذاشت رو سینه زری .. دیگه نمی تونستم متوجه شم که چه جوری داره اون سینه ها رو میکشون می زنه فقط همینو متوجه بودم که پس از این کار فرزان سرعت حرکت لبای زری رو لبای من هم بیشتر شده بود و یه جورایی نشون می داد که از این کار فرزان داره لذت می بره . فرزان سرعتشو زیاد کرده بود . دستای زری رو همچنان محکم نگه داشته تا فرزان به کارش ادامه بده .. خیلی دلم می خواست صورتمو از رو صورت زری بر می داشتم و حالتشو می دیدم . یه لحظه زیر چشمی یه نگاهی به روبروم انداختم دیدم جفت سینه های زری مشخصه .. واااااایییییی فرزان رفته بود پایین تر .. جاوید : داداش کمک می خوای ما بیاییم . فرزان : تو برو به کار خودت برس ..جاوید : تا از ستاد فرماندهی سرلشگر فرزانه دستور صادر نشه من آماده باشم .. -پس آماده باش ,باش تا صبح دولتت بدمد .. ظاهرا فرزان داشت رو دامن زری کار می کرد .. در این فکر بودم که بالاخره چی میشه که همزمان با بالا گرفتن سرم دیدم یه چیزی خورد به سقف و اومد افتاد رو تخت .. این پسره عجب چیزی بود .دامن زری رو پرتش کرده بود . لبامو از رو لبای زری برداشتم .. تا بتونم بهتر شاهد جریان باشم .. زری چشاشو بست سرشو یه پهلو کرد می خواست نشون بده که چقدر ناراحته . فرزان شورت زری رو تا زانو پایین کشید ..جاوید : تا آخر درش بیار ..ولی فرزان به کس زری امون نداد . دهنشو گذاشت روی اون کسی که خیلی هم تازه نشون می داد و منم حسابی برقش انداخته بودم ..زیر گوش زری گفتم دختر آبروی ما رو نبر خودت خواستی ما که زورت نکردیم . هر کاری جنبه می خواد ..دستامو گذاشتم رو سینه هاش و لبامو رو لباش و فرزان هم کسشو می خورد . حس کردم کمی آروم تر شده و یواش یواش داره نرم و نرم تر میشه .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی
لبخنــــــــــــــــــــد سیــــــــــــــــــــاه ۲۰۲فرزان هم دیگه شورت زری رو تا انتها از پاش در آورد و اونو هم به سمتی پرت کرد .. حال دادن به یک زن و حال کردن با اون هم خیلی می چسبه . چه لحظه های خوشی رو با زری در حموم داشتم . اگه اونو آب بندیش نمی کردم معلوم نبود حالا چه بازی در میاره ! سینه هاش ومیک زدن لبام و حرکاتش نشون می داد که حسابی حشری شده هر لحظه آماده پذیرایی از کیر فرزانه . فرزان شستشو برد بالا و به علامت موفقیت یه لبخندی زده و منم یه بوس براش فرستادم از این که تونسته در مقابل سر سختی اسب سر کشی مثل زری از میدون به در نره . فرزان سرشو گذاشته بود لاپای زری و به سرعت سرشو از این سمت به اون سمت حرکت می داد . وقتی لبامو از رو لبای زری بر داشتم حالا این اون بود که دستاشو رو سینه هاش قزار داد و با اونا بازی می کرد .. ولی چشاشو بسته بود .. -آفرین زری . دختر خوب . حالا دیگه داری راه میفتی . دیگه داری میای توی خط . یک زن با اراده به تو میگن . زنی که می دونه چیکار کنه . از کجا آغاز کنه و چه جوری بزنه به هدف ..همین جوری تحویلش می دادم و خودمم نمی دونستم چی دارم میگم . فقط همینو می فهمیدم که اون از شنیدن حرفای من داره لذت می بره و دوست داره که بازم براش بگم .-جاوید حالا بیا .. حالا می تونی بیای و منو بسازی .. زری به صورت طاقباز قرار داشت و فرزان داشت کسشو می خورد منم قمبل کرده تا جاوید از پشت فرو کنه توی کسم .. یا اگرم دوست داشت می تونست بذاره توی کونم . ولی از اون جایی که می دونست زنا بیشتر با کس دادن حال می کنن و کانون اصلی ار گاسم در اون جا قرار داره از کسم شروع کرد . با غرور و لبخند بادی در غبغب انداخته گفتم زری جون نگاه کن و حالشو ببر ..جاوید : فرزانه جون من که نخوردمش ..-اگه دوست داری می تونی یه خورده بخوریش ولی زیاد طولش نده . می خوام زری جون ببینه که شما چه پسرای خونگرم و اهل حالی هستین و واسه راضی کردن طرفتون از هیچ کوششی دریغ ندارین .. فرزان که سخت غرق کس لیسی و میک زدن کس زری بود این یه تیکه رو نتونست نیاد و گفت آره فرزانه جون در فستیوال های بین المللی باید به من و جاوید جایزه بدن .. جاوید زبونشو پهن کرد و از روی کس تا سوراخ کونمو لیس زد . البته از همون سمت کون ..-اوووووووفففففف جاوید عزیزم .. یه خورده بیا این ور تر زری جون ببینه حال بیاد .. آخخخخخخ کسسسسسم کسسسسسسم .. آتیش گرفته کییییییررررررررر می خواد مال تو رو می خواد . اووووووووووهههههه ..جاوید کیرشو گرفت دستش .. من سرمو به سمت عقب برده تا اون صحنه رو به خوبی ببینم و حال کنم . یه نگام هم به زری بود که ببینم عکس العمل اون چیه .. چشاش باز شده داشت به من نگاه می کرد ولی حال دادن های فرزان باعث شده بود که هر چند لحظه در میون یه بار چشاشو ببنده . خیلی خوشحال بودم که یک همراه خوب به گیرم افتاده .. دستمو مالیدم به زیر بیضه های جاوید .. زری چشاش گرد شده بود شاید انتظار نداشت که با این سرعت بخوام خودمو در اختیار جاوید بذارم و این قدر هم نرم رفتار کنم . بذار هر فکری که می کنه بکنه . حال رو عشق است . الان رو عشق است که ما داریم کیف می کنیم .. جاوید دو سمت کونمو نگه داشت و وقتی خوب بازش کرد کیرشو از همون پشت یه ضرب گذاشت که بره تا ته کسم-اووووووفففففف جاوید چه عالی ! حرف نداری . خیلی نرم فرستادی بره . تعریف کن ببینم اون پشت چه خبره ! -به نظر میاد روغن فروشی باز کرده باشی .. چه خبره خیسی کس و هوست ! دیگه اصلا به تا را فکر نمی کنم . اون که نمی تونست تا این جا شو با من بیاد . حق با فرزان بود ..می گفت بچسب به یکی که راه کسش بازه واست دردسر درست نمی کنه . چند سرفه پی در پی کرده بازم شروع کردم به تعریف از کیر و حرکات جاوید تا موضوع رو عوض کرده و یه وقتی زری فکر نکنه که ما قبل از این هم با هم بودیم .. دیگه بی خیال زری شدم که چه توجهی به من داره . حالا فقط داشتم به خودم فکر می کردم .. راست می گفت جاوید . سرمو خم کرده دستمو گذاشتم لاپام در اون نقطه ای که کیر جاوید حرکت می کرد و می رسید به ته کسم در بر گشت غلظت هوس خودمو که دیدم و لمسش کردم تعجب کردم . خوشم میومد . حال می کردم . از این بهتر نمی شد .. جووووووووون .. جووووون .. چه چیزی بود .. زری هم دیگه یواش یواش آه و ناله شو به گوش ما می رسوند . وقتی دختر عموی شجاعشو دید اونم دلیر شد . زری پاهاشو مرتب به این طرف و اون طرف می زد تا بالاخره ساکت شد .. آروم آروم ناله می کردفرزان : چی می خوای خوشگله .. کیر می خوای ؟خوب بلد بود چه جوری قلق زنا رو بگیره .. زری آروم سرشو تکون داد .. جاوید هم سرشو به سمت فرزان بر گردوند و گفت داداش تمومش نکنی ما هم هستیما ..فرزان : تو هم اونی رو که روبروته تموم نکن که امشب تا صبح ضربدری و دو یه یک داریم ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
لبخنــــــــــــــــــــد سیــــــــــــــــــــاه ۲۰۳جاوید رو کرد به من و گفت می بینم که دختر عموی گرامی تو یک بار ار گاسم شده . چه سریع رفت توی کما . ظاهرا اون خیلی تشنه اش بوده .. -چیه جاوید کارت رو بکن . نو که اومد به بازار کهنه میشه دل آزار ؟ تا منو خوب ردیفم نکردی حق نداری بری سراغ زری . این جا فر مانده منم . من اگه نبودم این چهار تا دور هم جمع نبودیم . باید به من تشویقی بدین . -تشویقی تو اینه که من و فرزان بکنیمت . با هم . البته اگه زری خانوم رضایت بدن -مگه شما دو تایی می خواین با هم زری رو بکنین از من رضایت می گیرین ؟اینو که گفتم زری یه لحظه چشاشو باز کرد و با تعجب نگام کرد . اون هنوز یک کیر رو هضمش نکرده بود .. -آخخخخخخخ جاوید خیلی حرف می زنی پسر زیادی حرف می زنی من به تو چی بگم . خسته ام کردی منو کشتی .. وووووووییییی نههههههه طوفانی شدی پسر .. این دیگه چه جورشه ؟! واااااایییییی سوختم سوختم ...سوختم .. نههههههه .. جاوید شوخی کردم عالی بود . کارت عالی بود . حرف نداشت ..ولی اون ول کنم نبود . یا استیل کون من اونو به هیجان آورده بود یا این که می خواست بره سراغ زری .. فکر کنم هر دو تاش . ولی سرعتشو خیلی زیاد تر کرده بود . صدای بر خورد بدنهای من و جاوید فضا رو پر کرده بود طوری که زری یه تکونی به خودش داد و این طرف و اون طرف کرد که با همون حالت حشری خودم گفتم -چیه دختر عمو توهم هوس کردی استیل سگی به خودت بگیری ؟ هر حالتی کیف و لطف خودشو داره . زود باش .. که هم جاوید و هم فرزان هر دو تاشون عجله دارن . یه جورایی حدس می زدم که فرزان هم هوس منوکرده آخه به مصداق این که مرغ همسایه غازه آدم اونی رو که تو دست خودش داره زیاد بهش توجه نمی کنه و می خواد بپره اونی رو که توی دست یکی دیگه هست بقاپه و بگیره . این از خصلت آدماست دیگه .. حالا من نمی دونم به چه سر نوشتی دچار شده بودم . من که به جای مرغ , خروس آواره , آواره ام کرده بود که امید وارم روزش روز نشه ... فرزان دستشو گذاشت زیر کمر زری و یه دور اونو بر گردوند . این بار دست گذاشت زیر شکمش و اونو آورد بالا . زری شده بود یویوی فرزان وپسر به هر طرف که می خواست اونو می گردوند اما حالا دختر عمو جان ظاهرا باز هم حسادت کرده داگی استیل منو دیده بود و اونم دوست داشت همچین حالتی به خودش بگیره .. ولی اون حسادتی رو که به من می کرد به خاطر داشتن فرزاد آخه کار خودشو کرد و واقعا من و زندگی من چش خوردیم .. می دونستم روز و روز گار رو این جور گذروندن فقط چند صباحی می تونه لذت آفرین باشه . هر چیزی در زندگی اگه همراه با افراط باشه پس از مدتی اون لذت اولیه شو از دست میده .می تونستم شور و حال زری رو حس کنم . شاید اون عاشق هیشکدوم از این پسرایی که این جا بودن نبود ولی از سکس با فرزان همون هیجانی بهش دست داده بود که به من از اولین خیانتم به فرزاد دست داده بود . حالا سر من و زری کنار هم قرار داشت . کف دستامون رو زمین بود . اگه سرمونو می ذاشتیم زمین شاید کمتر خسته می شدیم . البته خستگی بیشتر رو شونه های مردایی بود که در حال گاییدنمون بودن . سرمو رو به سمت زری گرفته و- گفتم آهاااااا آها عروس خانوم لب بده بیاد . .. زری لبشو گاز گرفت .. مثلا می خواست بگه که بده .. منم واقعا دیدم که بازم کس خلیش داره گل می کنه-کس خل نشو لب بده بیاد .دید که من دست بر دار نیستم و بیشتر دارم گیرمیدم لبشو آورد به سمت لبام . کیر جاوید که می خورد به لبه های کسم و با فشار می رفت تا به انتهاطوری سر حالم می کرد که با هوس لبای زری رو میکش می زدم . جاوید دیگه خیلی گازشو زیاد کرده بود هم گاز کیرشو هم گاز دهنشو که با دندوناش آروم آروم شونه هامو میکش می زد .. لبامو از رو لبای زری بر داشته تا بهش بگم تند تر تند تر .. رسیده به سر مرز -آههههههه داره می ریزه .. وووووویییییی چقدر داغه .. جاوید هم که حال منو می دونست فهمید که بهترین وقته برای انزال . محکم کمرمو نگه داشت و چند بار در حالتی که فقط وسط بدن خودشو به سمت عقب و جلو حرکت بده کیرشو با تمام حرارتش به سرعت فرو می کرد توی کسم و می کشید بیرون می دونستم چقدر آب داره .. -تشنمه .. تشنمه ...زری هم چند بار جیغ کشید و آروم شد ..-زری تو تشنه ات نیست ؟ کست آب نمی خواد ... جاوید همچنان داشت توی کسم خالی می کرد ... حس یه تشنه ای رو داشتم که داره آب می خوره .. جاوید منو به آخرش رسونده بود ... -زری دوست نداری فرزان توی کست خالی کنه ؟سرمو بر گردوندم دیدم واااااایییییی دریایی آب از کس زری به سمت عقب پس ریزی کرده-فرزان تو کی این همه توی کس دختر عموم خالی کردی ؟ جون داری بیای سراغ من -اگه جاوید می تونه بیاد سراغ این من چرا نتونم بیام سراغ تو.من وزری دو تایی مون بی حال شده بودیم . دیگه طاقباز دراز کشیدیم تا کمی استراحت کرده در خلسه بعد از سکس حالی کرده باشیم . ولی انگاری این پسرا امون نداشتن . این چه کیری بود که زودی اومده بود جلو .. شق کرده بود . فکر کنم تنوع طلبی مردا باعث شده بود که کیرشون شق شه . احتمالا اگه می خواستن همون زنو بکنن به این راحتی کیرشون سفت نمی شد . با این که چشام بسته بود ولی می دونستم که این تن و هیکل فرزان جونه که رو من سواره ... زری هم هنوز خمار بود و چشاشو باز نکرده بود .. -زری اینی که الان روت قرار داره جاویده .. ما الان جا به جا شدیم . به این میگن سکس ضربدری .. ولی از نوع غیر فامیلی . زری چشاشو بازکرد .. -زری جون خوب داری کیف می کنی ها .. دیدی تو باعث شدی که کس ما امروز آلوده به گناه کیر بشه ! ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
لبخنــــــــــــــــــــد سیــــــــــــــــــــاه ۲۰۴فرزان سرشو گذاشته بود لای پای من و جاوید هم داشت با زری ور می رفت .. ما کننده کار نبودیم که مثلا خیلی خسته شیم . فوقش اگه کونمون درد می گرفت یه سوزشی در ناحیه واژن احساس می کردیم . ولی این مردا معلوم نبود چه قدرتی دارن . این جاوید و فرزان هم که دیگه تا کس مفت به گبرشون میفتاد بهش امون نمی دادن . با این که کسمو تمیز کرده بودم ولی حس می کردم که باید بوی آب کیر جاویدو بده .. این فرزان چه جوری داشت اونو لیسش می زد معلوم نبود . همین کارو جاوید داشت روی کس زری انجام می داد .. صورتمو به صورت زری چسبونده و درددل دوباره ای رو با اون شروع کردم . این بار دیگه زیاد سخت نمی گرفتم که آروم صحبت کنم تا اون دو تا پسر صدامو نشنون . برای من موردی نداشت . نمی خواستم زری خجالت بکشه ..-دختر عمو چطوره .. زندگی مجردی کیف داره ؟ حالا دیگه می تونی تا حدودی کیوان رو درک کنی ..-حرفشم نزن . من و اون دیگه هیچوقت زیر یک سقف نخواهیم بود .-اینو جدی میگی ؟ یعنی هیچ امیدی به بر گشنن نیست ؟ -آخخخخخخ چی داری میگی .. اصلا مثل این که همین حالا حال کردنم شروع شده .. این پسره چه با حال داره کس لیسی می کنه . حرف نداره کارش ..زبونمو در آورده اونو گذاشتم رو لبای زری .. اونم زبونشو در آورد و یه عشقبازی زبون به زبونو شروع کردیم .. فرزان و جاوید هم که سرشونو بالا گرفته و ما رو دیدن هیجان زده شدند. فرزان : خانوما هم خوب با خودشون حال می کنن . می ترسم دیگه ما رو دعوت نکنین .. -حسود! این به خاطر اینه که شما دارین به ما حال میدین ما به هیجان اومدیم . فکر کردی ما همجنس باز هستیم ؟ جاوید : اتفاقا من فیلمهای لز خانوما رو خیلی دوست دارم . وقتی اونا با هم حال می کنن انگاری منم دارم حال می کنم . -یعنی میگی من و زری هم داریم با هم از این کارا می کنیم ؟جاوید : خیلی حال میده .. -می شنوی زری پسرا چی میگن ؟ چه جوری با هامونم حال می کنن و دوست دارن حال کنن ؟ زری فقط لبخند می زد . اون شرم و حیاش رفته بود .ولی هنوز عادت نکرده بود چه جوری سکوت رو بشکنه .. انگشتاشو گذاشتم توی دهنم و دونه دونه اونا رو لیسش می زدم . خوشم میومد وقتی که فرزان با میک زدن کسم سر حالم می کنه منم با میک زدن یه چیز دیگه ای بتونم اون صحنه قرار گرفتن لباشو روی کسم حس کنم . اگه یه کیر دیگه ای توی دهنم بود که بیشتر حال می کردم .. ووووووویییییی کاش جاوید کیرشو الان می ذاشت توی دهنم . ولی نه بهتر بود که اول زری رو دونفریشون آب بندی می کردند تا دیگه اون هوس بر گشتن به خونه شونو نکنه . این جوری منم از تنهایی در میام . دو تایی می تونیم بیشتر حال کنیم .. یه نگاهی به زری کرده دیدم چشاشو بسته و رفته به عالم خواب . با اشاره فرزانو حالیش کردم که زود تر منو سر حال و ار گاسمم کنه که اونو بفرستم کمک جاوید دو تایی شون یه حالی به این زری بدن . طوری که این زن اگه چاره داشته باشه همراه پسرا راه بیفته بره به کلاسای درسشون و همراه اونا بر گرده خونه . فرزان تازه موتورش داغ شده بود .. جاوید هم واسه این که زود تر زری رو ار گاسمش کنه دست به کیر و کیر به کار شد . دیگه متوجه نشدم زری سر حال شده و بازم ارضا شده یا نه چون فرزان همچین بر سرم آورد که فقط داشتم فریاد می کشیدم و به زور جلوخودمو داشتم که به بدن زری چنگ نندازم .. ولی حسابی پشت فرزانو زخمی کردم . دوست داشتم هم دستام دور کمر فرزان قفل باشه و هم این که اون با سرعت زیاد منویکنه ولی انجام هر دو کار با هم خیلی سخت بود . یه دستمو از دور کمر فرزان باز کرده انگشتامو گرفتم به سمت دهن اون . دلم می خواست اون دونه به دونه انگشتامو بلیسه و این جوری به من حال بده . همین کارو هم کرد .. چه با هوس می خوردشون .. فکر می کردم تمام انگشتام یکی یه دونه کوس شدن .. خیلی خوشم اومده بود ... احساس سبکی می کردم .. ارضا شده بودم و با اشاره انگشت , فرزانو فرستادم سمت زری و خودمم چشامو گذاشتم رو هم .. خواستم دیگه کمی به خودم توجه داشتم باشم و هر وقت چشام باز شد ببینم که اونا دارن با زری چیکار می کنن . ولی با این حال دلم بود اون جا .. یه یک دقیقه ای رو در عالم چرت گذروندم و چشامو به شکل نیم باز در آوردم که یه وقتی زری منو بیدار نبینه و دست به دامن من نشه که از پسرا بخوام که اونو دو نفری نگان .. فرزان رفته بود با لا سر زری و کیرشو به لبای اون می مالید .. دختر عموم سختش بود . ظاهرا هنوز نمی تونست خوب تمرکز کنه که در آن واحد چه طوری می تونه متعلق به دو نفر باشه . ولی بالاخره دهنش باز شد . فرزان به حرکتی به کیرش داد .. طوری که لپای زری حسابی ورم کرده بود . جاوید هم که همچنان کیرش در حال مانور دادن توی کس زری بود .. . یه لحظه دیدم که فرزان یه اشاره ای به جاوید زد و اونم در جا کیرشو از توی کس زری کشید بیرون وفرزان هم کیرشو از توی دهن دختر عمو جونم در آورد و زری مات مونده بود که می خوان چیکار کنن .. فرزان سریع رفت از رو میز توالت قوطی کرم رو آورد و سه سوته کون زری رو کرم مالی کرده سوراخشو آماده کرد .. زری : نه می ترسم .. درد داره .. جاوید: می خوایم دو تایی فرو کنیم توی کس و کونت .. -نه .. سختمه .. خجالت می کشم .. این حرف زری باعث خندیدنم شد .. زری : فرزانه : بیداری ؟ نذار این کارو با هام بکنن ..-جاوید بغلش کن رو هوا .. بکن توی کسش .. فرزان هم می کنه توی کونش هر چند دقیقه در میون جای کیرتون رو عوض کنین ..زری : فرزانه این جوری هوای منو داری ؟ -دو تا کیرو با هم داشته باش حالشو ببر . .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
لبخنــــــــــــــــــــد سیــــــــــــــــــــاه ۲۰۵-زری اگه دوست نداری و حال نمی کنی پس بگو من بیام و حال کنم خیلی می چسبه . آدم که می دونه دو تا کیر در آن واحد داره به آدم حال میده حس می کنه خیلی مفید واقع شده . دیگه تمام غمها از یاد آدم میره . دیگه به این فکر نمی کنه که چه عذابی از دست این زندگی می کشه . یک زنی مثل من که به نا حق به این سرنوشت دچار شده و روزی هزار بار می میره و زنده میشه چاره ای نداره جز این که کیر بیاد و راه کس و کونشو باز کنه و یه فراموشی رو در تمام ذرات وجودش به وجود بیاره ...زری رو رو هوا داشته و به شدت می کردنش و من همچنان به کس شر گویی خودم ادامه می دادم . حرفهای بی سر و تهی که می دونستم صنار سه شاهی هم نمی ارزه . فقط خوب می تونستم فیلم بازی کنم . جاوید و فرزان فکر می کردن که شوهرم در حق من ظلم کرده . دیگه نمی دونستن که من روی هر چی جنده رو سفید کرده و حالا هم دارم با پولی که فرزاد شوهر سابقم به من داده حال می کنم . اونو گذاشتم سپرده سودشو می گیرم و زیر کیر این و اون دارم حال می کنم . دیگه زندگی می خوام چیکار .. آخ که بازم به یاد هندوستان افتاده بودم . حس می کردم همون ماهی یکی دوبار هم دیدن پسرم برام کافی بود . چون اگه فرشاد پسرم رو الان پیش خودم داشتم چیکار باید می کردم . چه طور می تونستم الان این جور خوش بگذرونم . اون وقت زری کس خل پس از این که این همه خیانت از شوهرش دیده حالا میاد و میگه که من می خوام تلافی کنم و زیر کیر اون دو نفر میگه من خسته شدم و نمی کشم .. فرزان : زری جون ساکت شو .. بذار یک سوم این کیر بره توی کونت گره از مشکلاتت باز میشه . شاید زندگی باهات مهربون تر شد ..از اون طرف هم جاوید کیرشو می کوبوند به کس زری.. چه منظره شیکی درست کرده بودن .-بچه ها اگه کیرتون شل شه نتونین به من حال بدین دیگه به شما نمیدم . دو تایی با چه زوری زری رو می کردند .. رفتم روبروی زری .. -دختر عمو دیدی نازکردن فایده ای نداره و چه با حال داری حال می کنی ؟ ای کاش من هم یک زری بودم . .. دستمو گذاشتم روی کسم وخودمو می مالوندم . حشری شده بودم .. کسمو می مالیدم به پشت پا ی فرزان . ولی می دونستم که مزاحم اون دارم میشم . زری هم یواش یواش داشت از جفت کیری که توی بدنش بود خوشش میومد .. -دختر عمو بگو داری حال می کنی . بگو این دو تا کیر داره بهت مزه میده .. ببین چقدر هنر مند و با حال و شجاعی که قبل از من دو تایی کیر خوردن رو افتتاح کردی . باز به من نگو که سر و گوشم می جنبه . خودت هم داری حال می کنی .. -وااااااااییییی .. فرزانه فرزانه .. پاره پاره شدم .. چرا تموم نمیشه .. -راست میگی ؟ واسه این پسرا فرق نمی کنه که کیرشون به کدوم کس راه پیدا کنه .در حالی که زری از هوس زیاد چشاشو بسته بود و هنوزم نمی خواست بگه که داره حال می کنه ولی کسش خیس خیس بود یه چشمکی به پسرا زده گفتم بچه ها اگه این زری حال نمی کنه من جور اونو می کشم . بالاخره یه دختر عمویی گفتن . دختر عمو مث خواهر آدمه .. تا اینو گفتم زری گفت-چی داری میگی .. زشته .. خوب نیست . توهینه به آقایون محترم .. -به خودت چی ؟ سرمو خمو کرده و از زیر و روبروی کون زری به صحنه نگاه می کردم .. هیچی رفتم یه موز آورده و اونو فرو کردم توی کسم و در حال خود ارضایی تماشای صحنه جفت کیر خوری زری رو ادامه دادم . پسرا خسته شده کمرشون درد گرفته بود زری هم که همش حال می کرد و اصلا دلشو نداشت که بگه منو بذارین پایین و رو زمین بکنین . راستش منم که داشتم یه فیلم سکسی ناب و دست و اول رو می دیدم . از اون جایی که قسمتی از کیر فرزان می رفت توی کون زری ولی تمام کیر جاوید می رفت اون داخل و بر می گشت کیر جاوید خیلی کلفت و دراز به نظر می رسید وقتی هم که نیمه دوم کیر جاوید وارد کس دخترعمو جونم می شد زری از ناحیه کون احساس درد می کرد چون یه فشاری هم به کونش میومد ولی راهی برای ادامه حرکت کیر نبود .. موهای افشون زری این طرف و اون طرف می شد . سینه هاش می لرزید . چه صحنه ای شده بود . چه حالی می داد . آخ که من واسه تماشای این صحنه ها می مردم .. موزو از توی کسم بیرون کشیده و اونو به دهن زری نزدیک کردم .. اونم دهنشو باز کرد و شروع کرد به لیس زدن به اون ..-زری جون کیر این پسرا از این موز با حال تره . اگه یه گاز یه این موز بزنی تموم میشه ولی لیس زدن به این کیرا تمومی نداره .. -آخخخخخخخخ فرزانه .. فرزانه جون .. بیا نزدیک تر ..زری از کناره ها خودشو چسبوند بهم .. موزو به یک طرفی پرت کردم ونوک یکی از سینه های زری رو گذاشتم توی دهنم . اون به من چنگ انداخته بود و مرتب فریاد می کشید .. هم از درد کون و هم به خاطر نزدیک شدن به لحظه ار گاسم .. منم خیلی حال می کردم . دوست داشتم زود تر ار گاسم شه تا این پسرا واسه منم نیرویی داشته باشن .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
لبخنــــــــــــــــــــد سیــــــــــــــــــــاه ۲۰۶مردا خسته شده بودند زری داشت فریاد می زد که دیگه تحملشو نداره اونو بذارن پایین . خیلی حال می کرد .. رفتم زیر گوشش و گفتم عزیزم مثل این که کیوان تا این حد بهت حال نداده بود . خیلی سر حال شدی .. بذار هر جوری عشقشونه تورو بکنن . همون جا گوششو بوسیدم .. نرمه گوش زری خوشگله رو گذاشتممیون لبام و تازه داشتم بهش حال می دادم و حال می کردم که از دهنم اومد بیرون . آخه از بس این مردا اونو رو هوا تکونش می دادن منم با اون مجبور بودم حرکت کنم و تکون بخورم .. ولی بهترین کار این بود که به سینه های زری دست بکشم .. خودمو نزدیکش کردم .. پنجه هاشو انداخته بود رو بدن من ..-خوبه .. خوبه .. سابقه نداشت تا این حد خوشم بیاد ... یه اشاره ای به اون دو تا پسر زده و زری رو گذاشتن زمین ..رفتم زیر گوشش-ببینم قرص می خوری دیگه ..-آره ولی می ترسم ..-نترس .. ترسومرد .. پسرا زری تشنه شه . طوری بهش آب بدین که هر وقت تشنه اش شد بیاد و از شما طلب کنه .جاوید زیر زری دراز کشید و فرزان هم دوباره کرد توی کون اون ..-دیدی زری جون حالا خیلی روون تر شدی هر کاری اولش خیلی سخته .. سخت .. ولی همین که راه بیفتی حس می کنی یه عمره این کاره ای . قبل از این که به دنیا بیای واسه این کار ساخته شدی . کی میگه این کارا گناه داره . این بدن توست . اختیارشو داری .داری لذت می بری . به دنیا اومدیم که کیف کنیم . عشق و حال کنیم . الان فرزاد رفته زن بگیره داره کیفشو می کنه . شاید یه سال دیگه هوس کرد از این همسرش هم جدا شه . دیگه همه چی دست مرده .. پول که داره مهرشو میده میره یه زن دیگه می بره . چرا ؟! واسه این که کیرش هوس یه کس دیگه داره .. پسرا شما به من بگین کس با کس .. یا کون با کون چه فرقی می کنه ..فرزان که تازه با هزار مکافات دیگه قسمتی از کیرشو در کون زری مستقر کرده بود گفت هیچ فرقی با هم نداره فقط صاحبش با هم فرق داره .همون تفاوت صاحبش باعث میشه که ما در لذت بردن به هیجان بیاییم . مثلا گنده تر بودن یک کون.. تنگ تر بودن یک کس یا درشتی سینه ها .. اصلا ممکنه یکی سینه های کوچولو دوست داشته باشه . با توجه به سلیقه ها کیر وقتی که میره توی کس با این که اون هیجانش در همه تماس ها یکیه ولی حاشیه هایی داره که اونو جذاب تر می کنه و مردا حس می کنن که اگه با زنای مختلفی باشن بیشتر بهشون حال میده شاید این خصلت در زنا به صورت کمتری وجود داشته باشه-ولی اگه باشه گناه نیست . من دلم می خواد که باشه . کسی نمی تونه به من بگه که چرا فرزانه هم این جوریه .. شما ها دارین چیکار می کنین پسرا این زن ارگاسم شه آب می خواد کشتین بیچاره رو از تشنگی . زری : من داره خوشم میاد داره خوشم میاد .. -بچه ها خالی کنین که بعدا بازم وقت هست واسه زری جون .. بذار همین جور مشتاق و طالب باشه .. فرزان چشاشو بسته بود . حس می کردم پرشهای کیر اونو ... کاش این پرش ها رو در کون خودم حس می کردم . نوبت منم می رسه می رسه .. آخخخخخخخ .. فرزان : زری جون بگیر که اومد .. دهن کونت خوب داره باز میشه .. مرتب که کون بدی عادت میشه واست .. گشاد تر میشی و اون درد سابقودیگه نداری .. زری خم شده و در حال بوسیدن جاوید بود . خوب پیشرفت کرده بود .. صدا ها همه قاطی شده یه لحظه دو تایی کیرشونو بیرون کشیدن .. و در جا اونو بردن سمت دهن زری .. منم رفتن زیر کیر اون تا آبای برگشتی از کس و کون زری رو بخورم .. از هوس زیاد نمی دونستم چیکار کنم . شاید احساس آرامش از این که تونستم دختر عمو رو شریک و همراه خودم کنم منو تا به این حد به هوس آورده بود که با وجود سکسها و ار گاسم های پی در پی در این روز ها بازم به وجد اومده شور و حال زیادی داشتم .. چکه چکه آب کیر می ریخت روو توی دهنم و بعد که دیگه از چکه خبری نبود زبونمو کشیدم روی چاک کس و کون زری .. و سوراخاشو میک می زدم تا به هر شکل ممکنه آبای اون داخل بر گشت کنه سمت دهنم . جاوید کیرشو کشید بیرون تا اول کیر فرزان تمیز شه بعدش هم جاوید کیرشودوباره کرد توی دهن دختر عمو جونم .. زری عین یه بچه ای که آب نبات چوبی می خوره کیر جاویدو با لذت میک می زد . -پسرا یه خورده استراحت می کنیم و بعدش دیگه نوبت منه .. فراموشم نکنین ها .. من دوستتون دارم . عاشقتونم . زری هم شما رو دوست دارهجاوید : ما غلام هر دو تا تونیمفرزان : از نوع حلقه به گوشش .. زری : فعلا که غلاما شدن پادشاه .. جاوید : اختیار دارین . ما نوکر ملکه زری هستیم ..-این عجب ملکه ایه که دو تا شوهر داره .. زری : سه تا .. کلی خندیدیم .. یه دستم رو کیر جاوید بود و یه دست دیگه ام رو کیر فرزان .-زری جون بیا کمک باید این دو تا کبر واسه کس و کون من تیز شن ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
لبخنــــــــــــــــــــد سیــــــــــــــــــــاه ۲۰۷حالا دیگه نوبت من بود که بخوام تا می تونم با این دو تا جوون خوش تیپ و با حال حال کنم . ولی انگار زوار در رفته نشون می دادن ..-پسرا خیلی خسته نشون میدین .دو تایی شون رو زمین دراز کشیده و زری دو تا دستاشو بین کیرای این دو پسر قسمت کرد . منم شروع کردم به مالوندن شونه های اونا ..جاوید : فرزان جون مثل این که این ترم رو باید مرخصی تحصیلی بگیریم و بی خیالش شیم . فرزان : من که دیگه از درس خوندن بدم اومده .. جاوید : می تونیم از این به بعد تعداد واحد های ترمو کم کنیم و بیشتر این جا بمونیم . اگه زری جون هم این جا بمونه نونمون تو روغنه ..دو تایی شونو از درس خوندن انداخته بودم . واقعا این مردا دلشون به چه چیزا خوشه همه چی رو در سکس می بینن . فرق بین ما زنا و مردا در اینه که اونا از همون اول و قبلش شور و هیجان نشون میدن حالا ما زنا وارد عمل که شدیم شوق و هوس ما چند برابر میشه .. زری دیگه تیز شده بود . یه دستشو گذاشته بود رو کیر جاوید و داشت با هاش بازی می کرد و دهنشو هم گذاشته بود رو کیر فرزان و داشت اونو ساک می زد. -زری جون هر وقت حس کردی که این کیر ها تیز شده می تونی به من اعلام کنی ... ..زری در یه حالت سگی نشسته و زانو زده بود و در حال حال دادن به مردا بود . منم رفتم از پشت اونو گرفتم .. -نکن فرزانه خوب نیست پیش آقایون .. -اتفاقا مردا خیلی دوست دارن که ما خانوما رو در حال لز ببینن . از این که اندام ما به هوس میاد و حشری میشیم لذت می برن . شاید این جوری ما رو ملموس و دست یافتنی تر حس می کنن .کف دستمو گذاشته بودم رو کون زری و اونو یه دستی می گردوندم . زری حالا با دو دستش داشت با کیر مردا ور می رفت سرشو به سمت عقب بر گردوند تا لباشو بذاره رو لبای من . دیگه راستی راستی بهش مزه می داد که تنشو بده به دست این و اون . -زری عزیزم . خیلی صبر و تحمل داشتی . خیلی دندون رو جیگر گذاشتی که سالها صبر کردی و بالاخره تصمیم گرفتی که واسه خودت زندگی کنی .. واقعا یک زن صبور به تو میگن ..زری : آخرش رسیدم به این جا . ولی راضیم . لذت می برم .. فرزان : خانوما ما دیگه از حال رفتیم . کیرمون دوباره شق شده . حالا باید چیکار کنیم ؟ -زری جون اجازه میدی که این دو کاکل زری به من حال بدن ؟ بعدش بازم باید بیان سراغ تو ..جاوید یه نگاهی به ما انداخت و گفت مگه فردا اسباب کشی دارین ؟ اینو گفت و چهار تایی مون زدیم زیر خنده .. از اونا فاصله گرفتم ..-زری جون حالا دختر عموت می خواد یه تکنیک بهت نشون بده . البته منم اولین بارمه که دو تا مرد با هم می خوان بیان و به من حال بدن . ولی از اون جایی که فرزاد تا می تونسته منو از کون کرده و رحم نداشته کونم خیلی راحت کیر رو قبول می کنه ... الان می خوام امشب یه کاری کنم کارستون . فرزان و جاوید متوجه منظور من نشده بودن ..جاوید : یعنی ما باید چیکار کنیم .. کف یه دستمو گلوله کرده و دو تا انگشت دست دیگه مو به سمتش نشونه رفتم ..-دو تا کیر وارد یک سوراخ میشه ..زری جون !ببین و حالشو ببر . البته برای امشب تو زری خانوم تا همین جاش کافیه . فعلا من میرم زیر بار این ستم ..آقایون آماده باشین .. یه دقیقه صبر کنین من گوشی رو بردارم به تلفن جواب بدم .. موبایلمو گرفته و رفتم به اتاق دیگه-الو نیما چی شده ..نیما : من می خوام بیام اون جا .. دلم برات تنگ شده .-ای نا قلا دلت برام تنگ شده یا این که واسه یه کار دیگه بی قراری می کنی .. منم واست دلتنگم ولی حالا مهمون دارم . دختر عموم و شوهرش این جان . دیگه فکر کنم تا دیر وقت هم بمونن . نیما : من که دارم تلاشمو می کنم یه راهی پیدا کنم با هم از دواج کنیم .. -عزیز دلم چند بار بگم فکر اینو از سرت به در کن . من خیلی دوستت دارم نمی خوام اذیت شی ..نیما : اگه دوست داشته باشی من میام و با دختر عموت و شوهرش در این مورد حرف می زنم ..-یه وقتی این کارو نکنی ها . تازه من که مشکلی ندارم . تو باید مشکلو از اون سمت حل کنی ..راستی راستی زده بود به سرش . کس خلیش گل کرده بود . اون اگه می رفت با یکی از این جنده های زیر پل ازدواج می کرد شاید خوشبخت می شد که من یکی به دردش بخور نبودم ..-ببین نیما یه وقت نکنه سر خود راه بیفتی بیای من واسه خودم آبرو دارم .برگشتم سر جام ..-ببخشید داداشم بود .. یه چند تا نفس عمیق کشیدم . مثل وزنه بر دارایی که می خوان یه وزنه ای رو بلند کنن . حالا من خود وزنه بودم . رفتم رو کیر فرزان نشستم .-بد مصب خیلی هم کلفته .. جاوید جان هر جوری هست باید از بغل جاش بدی و بذاریش کنار کیر فرزان . در ضمن برو اون کرم رو از میز توالت بردار و همین جور که دارین به کسم حال میدین کون منو هم واسه جفت کیراتون آماده کنین .زری چشاش در اومده بود زری : فرزانه داری چیکار می کنی-خوشی زیادی زده به سرم . می خوام حال کنم . دنیا یعنی عشق و کیف و تفریح . یه سری تکون داد و گفت اصلا باورم نمیشه ..نگاش کردم و گفتم زری جون سرت رو بالا بگیر و نگام کن ..یه نگاه تو چشام انداخت . -خب که چی -هیچی فقط می خواستم ببینم این تویی که داری نصیحتم می کنی .؟!در حال خندیدن بود که حس کردم یه چیزی از کناره های کیر فرزان داره ول می خوره میره توی کسم . کلفتی جفت کیرو در محل ورودی کس به خوبی حس می کردم . انگار فضای داخل کسم در حال تر کیدن بود .. نمی دونم چرا فکرم رفته بود پیش نیما که اون دیوونه هنوزم به عشق و عاشقی و خاطرات دوران نو جوونی خودش خوشه ..... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
لبخنــــــــــــــــــــد سیــــــــــــــــــــاه ۲۰۸زری با تعجب نگام می کردم. آیا اون دوست داشت که جای من باشه ؟ مث من لذت ببره .؟ نمی دونستم چه حسی می تونه داشته باشه . ولی فقط شگفت زده شده بود . حتما به خودش می گفت دختر عمویی که می گفت من سختمه با اون دو تا پسر باشم و اونا پررو هستند و از این حرفا یهو چطور شد که هوس کرد دو تا کیر رو توی کسش جا بده . دیگه خبر نداشت که دختر عمو فرزانه اش قصد داره همین کارو با کون خودش هم انجام بده . بیشتر از این که لذت ببرم از این حس که دو تا کیر رفته توی کونم و زری داره با تعجب بهم نگاه می کنه کیف می کردم . -اوووووووووففففففففف پسرا یه شور و حالی یه هیجانی .. زری : هر دو تاشون که شق کردن . عجیبه ما زنا که سیراب میشیم دیگه کلی طول می کشه که بخواهیم یه بار دیگه شروع کنیم .. ولی جاوید جون و فرزان جون چه زود آماده رزم شدن .. -دخترعمو جون بهم بگو الان اگه دو تا مرد دیگه بیان این جا تو هوس نمی کنی خودت رو در اختیار اونا بذاری ؟ یا اگه این پسرا بازم بخوان باهات حال کنن تو کنار می کشی ؟ با کس و کونی باز ازشون پذیرایی می کنی ؟ .. حقش بود الان یک کیر دیگه میومد و می رفت توی کونم . خیلی خوشم میومد . زری رو گیج کرده بودم . -زری جون یه وقتی فکر نکنی من و تو جنده هستیما .. ما به عنوان اعتراض به مردانی که قدر خانوماشونو نمی دونن داریم از حقوق انسانی خودمون دفاع می کنیم . اصل اصالت زن باید پیاده شه . زده بودم به سیم آخر .. -فرزان جون یه خورده کیرت رو به طرف بیرون بکش تا جاوید بیشتر کیرشو فرو کنه توی کسم و دو تایی با هم حال کنین .. فرزان : توچی؟ ! داری حال می کنی ؟-خیلی زیاد . می تونی از زری جون بپرسی که خیلی خوب دختر عموشو می شناسه .. جاوید که حالا دو سه سانتی کیرشو بیشتر فرو کرده بود توی کسم اززری پرسید زری جون تو پیش فرزانه خانوم می مونی ؟زری سکوت کرد و پس از لحظاتی گفت نمی دونم .-عزیزم تا هر وقت دلت خواست می تونی بمونی . خوش می گذره . منم دیگه تنها نیستم . اگه بدونی چقدر حال میده زری : فرزانه حالا که وقت این حرفا نیست-پس وقت حال کردنه ؟ .. یواش یواش داشت بهم مزه می داد . پسرا سرعتو زیاد تر کزده بودن ولی بیشتر حرکت کیر فرزانو حس می کردم . کمی دردم گرفته بود . من چه جوری می خواستم در این شرایط بگم بیان دو تا کیرشونو فرو کنن توی کون من . .. -جاوید .. تو کیرت رو فعلا بکن توی کون من تا فرزان با سرعت بیشتری کس منو بکنه . من یه جوری شدم . انگار تا ارضا نشم مغزم نمی کشه . نمی تونم کار دیگه ای انجام بدم . حس کار دیگه ای رو ندارم .. دستورواطاعت کردند . همون دو تا غلامی که در واقع ما بودیم فر مانده اونا .. حالا از هر دو تا کیر اون جوری که باید لذت می بردم .. -آخخخخخخخخ پسرا ! پسرا ! تند تر وتند ترش کنین . زری بیا جلو تر . یه دستی به سینه هام بکش .. با تنم ور برو .از نوک پا تا نوک سرم همه آتیشه . اگه بدونی اون داخل چه خبره !زری هم که دیگه خوب آب بندی شده بود اومد رو بدن من .. سینه هامو درسته داشت قورتش می زد . با هوس خوردن زری نشون می داد که خودش هم هوس داره . خوشم اومد که اونم به دیدن من تحریک شده ... زیر گوشش گفتم حالا یه خورده برو سراغ مردا تا با یه جنب و جوش بیشتری منو سر حالم کرده ار گاسم شم . دختر عموم حرف گوش کن بود . رفت کنار جاوید ایستاد . همدیگه رو می بوسیدن . جاوید هم در حال کردن کونم دستشو رسوند به لاپای زری و آروم کسشو فشار می داد .-آههههههه آههههههه کسسسسسم کسسسسسسم .. جاوید نکن .. نکن .. یه وقتی دست من نیستا . کمرت رو می گیرم تا بیای سمت عقب . اون وقت من درجا می شینم رو کیرت و دختر عمو فرزانه ازم ناراحت میشه-زری جون من کی ازت ناراحت میشم ؟ هرجور دوست داری حال کن . حالا من رو فرزان خم شده آروم زیر گوشش گفتم کمر منو بگیر و سرعتو زیاد ترش کن .. بعد بوسیدنشو شروع کردم . وقتی فرزان کمرمو قفل کرد لبام هم رو لباش قفل شد . منم فرزانو کمکش می کردم که از پایین راحت تر در تماس با کسم باشه ... لباشو کنار کشید تا صورت و گردن و گوشمو ببوسه ... بازم رفته بودم به عالمی که دیگه به هیچی فکر نکنم . فقط به اون لحظه ای فکر کنم که دارم به اوج می رسم و دست هیشکی به من نمی رسه . ومن رسیدم به اون سعادت و لذتی که حق منه .. حسی که در این چند ماهه خیلی داشتم . اما در مواردی بعدش با رنج زیاد همراه بود .. -اوووووویییییی دارم می میرم .. طوری ارضا شدم و این حالت ادامه داشت که دیگه از هوس زیاد نتونستم کیر ها رو نگه داشته باشم خودمو جدا کردم حس کردم آبم اومده .. پی در پی می زدم به کسم تا اگه چیزی هست بازم بریزه .. این بار دوست داشتم دو تایی شون توی کونم فرو کرده همون جا خیس کنن . وقتی زری شنید که من از پسرا این درخواستو کردم بازم داشت شاخ در می آورد .. حتما می گفت این دختر عموی ما دیگه چه اعجوبه ایه ! -زری جون برو از رو میز آرایش قوطی کرمو بیار .. پسرا خوب بمالین .. که می خوام واسه چند لحظه و چند سانت هم که شده دو تایی رو با هم توی کونم داشته باشم . زری اومد زیر گوش من و گفت-فرزانه تو دیوونه شدی ؟ .... ادامه دارد ...نویسنده ... ایرانی