انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 7 از 7:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7

پریان در غربت


زن

 
پـــــــــــــــریــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۶۷

ازحرکات اون مرد خوشم میومد . می دونستم که از اون جایی که به اندازه کافی ارضا شدم دیگه جا ندارم که به ار گاسم برسم . فقط خوشم میومد و بی اندازه لذت می بردم . همش دعا می کردم که جیمی نیاد این طرفا و موی دماغم نشه . خوشبختانه دیگه ندیدمش . حتما می دونه که من دارم چیکار می کنم . چون من این جا نیومدم که عروسک بازی کنم . یه چشمه شو توی قایق یا همون کشتی کوچکش دیده بود که تا منو ول کرد چه طور دو تا مرد افتادن به جون و روی کون من . این یکی طوری کونمو می کرد و دستشو روی کسم حرکت می داد که بی اختیار منو به یاد ویولون زدن مینداخت ..
-آخخخخخخخ نهههههههه نههههههههه ..
یه مرد دیگه که اونم ازاون مردای خیلی خوش تیپ غربی بود و چشایی آبی داشت اومد جلوی من و لباشو گذاشت رو لبام . زیپ شلوارشو کشید پایین و از همون سمت کرد توی کسم .. چرا این قدر شلوغ پلوغ و هر کی به هر کی شده بود .. با این که داشت اون هیجان اولیه شو از دست می داد ولی من که داشتم همچنان حال می کردم . بی نظمی همه جا حاکم بود ولی همین بی بر نامگی و هرج و مرج بود که تمام این جریانات رو طبیعی تر نشون می داد .. هیچی رو حس نمی کردم جز این که اعضای بدنم زیر نفوذ دو تا کیری قرار داشت که بدون کاندوم رفته بود توی کس و کونم . خیلی خوابم گرفته بود .. ولی با همون حال و احوال سخت مشغول بودیم . یه وقتی به خودم اومدم که دیدم از سکس و بقیه مردا خبری نیست و دیگه سر و صدایی هم نیست و ما هم سوار ماشین جیمی شده داریم به طرف بانکوک حرکت می کنیم .. چقدر دلم می خواست می گرفتم می خوابیدم . به این آرزوم هم رسیدم . با این که دو ساعت راه تا بانکوک رو همش در خواب بودم ولی وقتی هم که پام به خونه باز شد بدون این که لباس عوض کنم تلپ شدم رو تختم . فقط خودم بودم و خودم . حدود سی و شش ساعت دیگه باید بر می گشتیم ایران . پری ناز و پریزاد داشتن وسایلو مرتب می کردن ولی من اول به خودم وجسمم توجه داشتم .. بیدار که شدم دیدم نزدیک ظهره و اون دو نفر گرفتن خوابیدن . چهار ساعت خوابیده بودم . اما همین چهار ساعت به اندازه چهل ساعت سبکم کرده بود . کوفتگی شدیدی داشتم . تمام تنم درد می کرد . آخیش یه نفسی به راحتی می کشیدم . کیوان و شهاب و دامون که رفته بودن به اتاق خودشون و مهدیس و مهیار هم که در اتاق یا سوئیت خودشون بودن .
-بچه ها چه عجب شد که سه تا پسرا نگفتن بیان با ما بخوابن .
پریناز : اتفاقا شهاب و دامون خیلی دوست داشتن که بیان و همین طور هم کیوان ولی کیوان گفت که پریسا خیلی خسته هست و ما اگه بیاییم اونجا نمی تونیم ساکت بشینیم .
-راستی اصلادیشب اون سه تا غیبشون زده بود .
پریزاد : همون جوری که ما هم رفته بودیم دنبال تفریح اونا هم رفته بودن عشق و حال کنن دیگه . ..
ناهار خورده و نخورده دیدیم زنگ در خونه رو زدن .. مهدبس و مهیار بودن .
-ببینم شما دو تا اصلا دلشو ندارین واسه چند ساعتی هم که شده دست از سر ما بر دارین ؟
مهدیس : نخیر این تازه اول آشنایی ماست . رسیدیم به ایران به این دوستی و رفت و آمد های خودمون ادامه میدیم .
-گفته باشم که من در ایران از این بر نامه ها نخواهم داشت . حالا خود دانید . اولا مهران از این ضربدر بازیها بدش میاد و منم دوست ندارم شلوغش کنم و فضای ایران مناسب این کارا نیست و آدمو از کار و زندگی میندازه . این ده روزه رو دیدی که خیلی داغ و حرفه ای کار کردم به این خاطر بود که دیگه مسئولیت چیزی به گردن ما نبود و راحت بودیم .
مهیار : باشه پریسا خانوم حالا چرا ما رو می زنی . تازه اینجاشم کاری به کارت نداشتیم و اگه خودت تمایل نشون نمی دادی تا صد سال دیگه هم دست به کار نمی شدیم .
-میگم چطوره واسه حسن ختام و و این که لذتمون کامل شه امروزه رو بریم یه سکس ماساژ در مانی حسابی راه بندازیم و بعد از بر گشتن کاملا یکسره استراحت کنیم یعنی شبو بخوابیم و بعدش فردا صبح تا غروب بریم خرید و کم و کسری های خودمونو هم جبران کنیم . در ضمن شما سه تا خانوم هم بیست و چهار ساعت و تا برسین به ایران بیش از سی ساعت رو بدون سکس می گذرونین . که من بمیرم براتون چه ریاضتی ! در عوض وقتی برسین به ایران تشنه و گرسنه میفتین بغل شوهراتون . واووووو اونا فکر می کنن که شما چه عذابی کشیدین -چقدر حرف می زنی مهدیس . بازم باید کاندوم بازی در بیاریم ؟
-خب دیگه ما خودمون هستیم خودمون کاندوم نمی خواد ولی دیگه این جوری بهتره .
-من یکی که دوست ندارم زیر کیر مردان تایلندی و شرقی برم . اونا اصلا حال نمیدن . خیلی شلن و بیشترشون هم زود انزالی دارن .
-اتفاقا منم این طور دوست ندارم . میریم جایی که غربی ها باشن .
-ببینم این کار خلاف نیست ؟
-زنگ می زنم تعزیرات بیاد ترتیبتو بده ها ..
-هروقت جمهوری اسلامی اومد اینجا رو گرفت اون وقت این قوانین اینجا هم پیاده میشه .
- اتفاقا ملا های ما هر سال میان اینجا یه ماساژ حسابی می گیرن .. بیشتراشون لخت می خوابن و ترجیح میدن که مردا اونا رو ماساژ بدن . و بعد همون خودشون با دستای خودشون دو طرف کونشونو باز می کنند و همون مردا می کنن توی کونشون .
-با کاندوم ؟
-با کاندوم دو لایه یا بهتره بگم دو کاندومه . چه حالی میده پریسا . یه سالنو در بست کرایه می کنیم . ما هشت نفریم . چهار تا زن و چار تا مرد .
-ما که پنج تا بیشتر نیستیم .
-ببینم شما این روز آخر سکسمونو می خواین در حق اون سه تا پسرا نامردی کنین ؟ ما به خاطر شما قصد نداریم توی تهرون بر نامه بذاریم ولی در عوض تصمیم داریم با هم بر نامه های سفر به ترکیه و دبی و سنگاپور و مالزی روو کشورهای دیگه رو برای بعد ها ردیف کنیم . هر چند وقت در میون یکی از این بر نامه ها برای تنوع و رفع خستگی لازمه . آدم روحیه می گیره ولی خیلی دلم می خواد یواش یواش عادت کنی به این که در تهران خودمون هم از این بر نامه ها بذاری .
-مهدیس حرفشم نزن !. ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
پـــــــــــــــریـــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۶۸

خلاصه روز ما قبل آخرو دیگه دسته جمعی رفتیم واسه آخرین حال کردنامون . دیگه یک سالن خیلی بزرگ رو در بست مال خودمون کرده بودیم . ازشون خواستیم که دسته جمعی با شیم . چه حالی می داد ! حالا نمی دونستم اونا اهل بر نامه هایی بودن که می خواستن ماساژ بدن یا ماساژور هایی بودن که اهل بر نامه بودن . که البته این دومی بیشتر با عقل جور در میومد . برام فرقی نمی کرد . خوشبختانه از تیپ های شرقی نبودند و از همون اول هم طی کرده بودم که اگه یه مرد تایلندی میون اونا بود اونو به سمت من نفرستین که از این بازیها خوشم نمیاد . ولی عجب زنهای با حالی هم بودن . یکی از یکی خوشگل تر و خوش اندام تر . با اندامی کشیده بدنی یکدست . مردا هم همین طور . خیلی خوش تیپ و خوش اندام بودند . روی تخت ماساژ دراز کشیدیم . یک در میون زن و مرد کنار هم قرار گرفتیم . هرچند همه به خوبی همدیگه رو می دیدیم ولی یک طرف من پریزاد قرار داشت و سمت دیگه من کیوان بود . یعنی اونا می تونستن وضع و حالت منو به خوبی زیر نظر داشته باشن . ولی از اون جایی که بار ها و بار ها شاهد و ناظر سکس هم بودیم دیگه بی خیال این حرفا بودیم . تمام اون مردا واسم یه تازگی خاصی داشتن . فرقی هم نمی کرد که کدومشون منو بمالونن و با من حال کنن . چون نمی تونستم بگم که میون اونا چه کسی با حال تر و خوش تیپ و خوش اندام تر از بقیه هست . ما زنا و مردا کاملا لخت شده بویم البته فقط یه شورت پامون بود و روی تخت ماساژ دراز کشیده و منتظر شروع کار بودیم . واقعا زمان چه زود گذشته بود . فکر کنم درست هفته پیش در چنین لحظاتی بود که من در چنین شرایطی منتظر شی میل بودم تا کیرشو بکنه توی کسم و با هام حال کنه تا این جوری بتونم خودمو قانع کنم که مرتکب خیانتی نشدم . ولی همون کیر کارمو ساخت . به من لذت بردن از دیگری رو یاد و عادت داد و همون سبب شد که تابو ها رو بشکنم و اصلا خود اون کار هم نوعی تابو شکنی بود .. کمی روغن مخصوص رو بدنمون ریختند و کار شروع شد . دستاهای پت و پهن مرد رو بدنم قرار گرفت . اولش دوست داشتم سریع به اصل مطلب بپر دازه ولی وقتی که دستای قوی اونو دیدم که داره درد و خستگی منو می چینه و خون رو در تمام نقاط بدنم به جریان میندازه دیگه دوست داشتم در همون حالت بخوابم و اونو بذارم به حال خودش که هر کاری رو دوست داره با هام انجام بده . یه چیزایی به زبون انگلیسی می گفتند که حالیم نمی شد . واقعا عجب خنگ هایی بودن . حتی اونی هم که داشت منو می مالوند داشت یه چیزایی می گفت ..
-هی آقاهه کارت رو بکن . من حالیم نمیشه چی داری میگی . فقط همینو می دونیم که وقت نداریم . دستات کار کنه و بعدا یه چیز دیگه ات هم باید کار کنه .. .. اووووووففففففف .. یه تیکه حوله کوچولویی رو که روی کونم انداخته بود اونو بر داشت تا راحت تر بتونه بر جستگیهای اونو زیر دستاش داشته باشه .. حالت چنگ گرفتن هاش طوری بود که با هر فشار دستش از لذت و خوشی و خماری زیاد چشام بسته می شد . چه حال و هوایی ! فقط عشق خوابیدن به سرم زده بود . اصلا فکر رفتن و تموم شدن این لحظات رو به خودم راه نمی دادم . پنج دقیقه ای رو با شونه ها و کمرم ور رفت . بعد اومد رو پا هام و بعدش هم رو باسنم . با این که تکنیک مالوندنها به همون سبکی بود که شی میل ها رو من پیاده کرده بودند ولی این یکی قدرتمندانه تر بود و لذت بیشتری هم می داد . شایدهم این انتظار و داشتم که در نهایت می تونم با کیر مردونه حال کنم از همون اول دلگرم بودم ولی در این که مردا در این زمینه از زنا قوی ترن شکی نیست . دو تا برش کونمو با یه حالتی این طرف و اون طرف می کرد که انتهای هر کدوم به طرف داخل با لبه های کسم تماس داشت و تصور این که تا دقایقی دیگه از همین مسیر یه کیر دیگه باید بره توی کسم منو به هیجان آورده و اون دور و برو خیسش می کرد . اصلا خجالت نمی کشیدم که هیچ , چند بار خودم دستامو گذاشتم روی کونم و اونا رو بازشون کردم تا اون ماساژوره ببینه با کی و چی طرفه . البته شورت پام بود ولی اسمش شورت بود . یه نخ نازکی بود که از پشت روی درزکونمو پوشش می داد که قالب کوسمو درسته نشون می داد و می دونستم که دل اون یا رو رو برده . کیوان یه نیم نگاهی به طرف من داشته آخرش به حرف اومده گفت
-پریسا خیلی داغ و تشنه نشون میدی . از همین جا دارم خسیی کستو می بینم از کناره های کس قشنگت روی بر جستگیهای کناری باسنت نشسته . خیلی حال میده . دلم می خواد خودم پاشم و بی کاندوم بکنم توی کست .
-تو به اندازه کافی منو کردی . به فکر اون خانوم خوشگله ای باش که بالا سرت وایساده و تا چند لحظه دیگه بهت حال میده .
مهدیس و مهیار هم کنار هم بودند و این زن و شوهر هم چششون به هم بود و بیشتر دوست داشتن ببینن که عکس العمل همسرشون از این که یه غریبه داره اونا رو ماساژ میده چیه و تا دقایقی دیگه اونا هم باید شاهد سکس همسرشون با یه بیگانه می بودند ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
پـــــــــــــــریـــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۶۹

پریزاد : پریسا ! قبل از ماساژ که سرمو بالا گرفتم یه نگاهی به همه انداختم میون مردا و زنا باسن تو از همه خوش نقش تر و بر جسته تر نشون می داد .
-یعنی تو به وجود خواهرت یعنی کون خواهرت افتخار می کنی ؟ فعلا حالتو بکن ..
این مردا خیلی با حال تر از شی میل ها ما ساژ می دادند . یک طرف کونمو که می مالوندن و کف دستشونو ار پایین به طرف بالای کون می کشیدن بلافاصله اون قسمت از برش کون میومد به طرف پایین و کناره ها , دوباره می فرستادش بالا . یه نگاهی به پریزاد انداختم تا ببینم شرایط اون چه طوره و از مالونده شدن اون توسط مردی که داره مالشش میده لذت ببرم . البته از دیدن مالیده شدنش . اووووووفففففف .. شورت خواهرم یه نموره ای پهن تر از شورت من بود . اون مرد شورتشو خیلی آروم از پاش در آورد . پریزاد دستاشو گذاشت زیر سرش و با یه لبخند چشاشو بست . من که راستش چیزی که بشه بهش گفت شورت پام نبود . ولی دلم می خواست بگم همونو هم زود تر از پام در آره تا احساس هیچ فاصله ای با اونی که کیرش تا یه ساعت دیگه میره توی کونم نکنم . طرف منم شورتمو از پام در آورد . دو تا دستاشو گذاشت بالای رون پام و دو طرف اونو به سمت بیرون فشارش داد تا لاپام باز تر شه .. دستکش سفیدشو که همون اول در آورده بود . فکر کنم هیجان زده شده بود . شایدم فهمید که ما ایرانی هستیم و خیلی بهداشتی هستیم . کسمون همه تمیز و خوشبو حتی خوش طعم بود و اصلا تمام بدنمون عطر و بوی خوشی داشت . به خودمون خیلی رسیده بودیم تا این آقایون بدشون نیاد و اتفاقا هم اونا خیلی خوش عطر بودند و فضای اونجا هم فضای هوس انگیزی بود . درسته که اونا تایلندی نبودند ولی با ترانه های ملایمی که خیلی به آدم آرامش می بخشید شکوه این لحظه ها رو بیشتر حس می کردیم . دو طرف کمر و پهلوهای منو به خوبی می مالوند .. حسابی گرم افتاده بودم . اولین نفری بودم که طافبازم شدم . حالا خیلی راحت می تونست کسمو ببینه . ولی خیلی خونسرد داشت باهاش بر خورد می کرد . چند بار خونسردانه دستشو گذاشت رو سینه هام . به چند طرف اونو می گردوند . به چشاش نگاه کردم دوست داشتم برق هوسو در اون چشای خوشرنگ آبی می دیدم . انگار بیشتر مردای اینجا چش آبی بودن .
پریزاد : درچه حالی !
-خیلی خوشم میاد پریزاد .. سینه هامو وقتی چنگش می گیره حس می کنم خیلی سنگینم . دلم می خواد لباشو بندازه رو اون سینه ها میکش بزنه و سبکش کنه .
حالا دستاشو به نرمی رو بدنم می گردوند .. رسید به کسم . اول بالای کسمو چنگش گرفت بعد یواش یواش اومد به قسمتای پایین تر .. کشاله های رونمو به دو طرف بازشون کرد . یعنی این می خواد لاپامو باز کنه و کیرشو بکنه توی کسم ؟ خیلی حشری شده بودم . نزدیک بود خودم شلوارشو بکشم پایین و کیرشو ساک بزنم . اون داشت فریاد منو در می آورد . انگشتاشو رو مغز کسم حس می کردم . کسم داغ داغ شده بود . کیر شق شده مرد به شلوارش فشار آورده اونو داده بو د جلو تر .. بی حس شده بودم . می دونستم از حرفام چیزی حالیش نمیشه ولی منم باید یه جورایی خودمو تخلیه می کردم .
-درش بیار .. درش بیار . من برات درش بیارم ؟
کیوان :پریسا خیلی حشری شدی . به اندازه کافی که غریب و آشنا با هات حال کرده از این خوان نعمت بهر ه مند شدند.
-کیوان حرف دهنت رو بفهم . این جا همه به نوعی از سکسشون لذت بردند . تازه تو قبل از من بر نامه داشتی .. -جنبه شوخی رو داشته باش .
-ولی اگه جلو شو نگیرم جدی میبشه ....
کف دست اون مرد رفته بود روی کسم . لبه ها شو به دو طرف باز می کرد .. دستشو می کشید اون وسط .. اون طرف پریزاد سرشو بالا گرفته بود . دستشو گذاشته بود رو شورت طرف خودش اونو آروم پایین کشیده .. کیرشو به نرمی گذاشت توی دهنش . به دیدن این صحنه منم هوس کردم هر چه زود تر کیر ماساژور خودمو ببینم .. ولی اون دیگه خیلی تسلیم من نشون می داد . چون در لحظه ای که تصورشو نمی کردم سرشو گذاشت لای پام و زبونشو در آورد . در سمت دیگه منم کیر کیوان رفته بود توی دهن زن .. دیگه حالی واسم نمونده بود که سرمو بالاتر بگیرم و یه نگاهی به پریناز و مهدیس و مهیار و شهاب و دامون بندازم . ولی صدای ناله هاشونو می شنیدم . واقعا این ماساژخونه رو تبدیل کرده بودیم به یک جنده خونه تمام عیار ولی با کلاس و تر و تمیز . کسمو محکم پرت می کردم به سمت صورت اون مرد خوش قیافه و خوش پوست .. کناره های چوچوله مو می داد بالا از همون پایین میذاشت توی دهنش می کشید به طرف بالا و بعد از نو شرع می کرد این کارو طوری با سرعت انجام می داد که دلم می رفت .
-بخور کسمو .. خیسی اونو بخور . نوش جونت .. حالشو ببر . همش مال تو .. منو دوباره به حالت دمر بر گردوند . دست از سر کون من بر نمی داشت . کف دستشو از پشت می کشید روی کونم . دوطرفشو باز کرده سرشو فرو برده بود لاش .. جووووووووون کسسسسسسم .. لیسش بزن .. چون دمر کرده بودم سمت چپم پریزادو می دیدم و سمت راستم کیوانو .. هر کی دیگه به حال خودش بود ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
زن

 
پـــــــــــــــریـــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۷۰

سرش بود لای کون من . یکسره داشت کس و کونمو لیس می زد .
-اووووووویییی نهههههههههه زود باش دیگه .. چقدر لفتش می دی .
چشامو واسه لحظاتی که بستم و بازش کردم دیدم اون مرد خودشو کاملا آماده کرده . آخرین پوشش خودشو هم که پیراهن سفیدش بوده در آورده . یه کاندوم برداشت و پوسته و روکش اونو پاره کرد . سر کیرش کشید . اصلا من که خیلی حرص می خوردم که این کاندوم ها رو روی کیر می دیدم . حق با این آقایون بود که سر کیرشون کاندوم می کشیدند . حالا من یکی خوشم نمیومد . به همون صورت کیرشو به سمت دهنم گرفت . کس خل شده بود . توی فیلمها چند جا دیده بودم که هنر پیشه زن کیر کاندوم کشیده رو فرو ببره توی دهنش و اونو ساک بزنه .. با این حال دلشو نشکستم و همون کیر رو فرو بردم توی دهنم . چه جور هم کیف می کرد ! صدای ناله ها و فریادهای زوزه مانند در هم شده بود . صداهای آشنا و بیگانه ... صدای مهدیس و مهیار و خواهرام و اون پسرا . هر کسی یه چیزی می گفت و از این گفتن های خود لذت می برد و من هم دوست داشتم از زمان نهایت استفاده رو بکنم . مرد اومد و رو من قرار گرفت . این بار دیگه کمرم روی تخت قرار داشت و اونم از روبرو اومد سراغم . چه عجب ! دیگه روی لبشو پلاستیک و رو کشی چیزی نذاشته بود . اومد روی من . لبای داغشو گذاشت رو لبام . عشقبازی با اون درست یه حسی مثل سکس با جیمی رو در من به وجود آورده بود . با این حال واسم تازگی خاصی داشت . کف دستشو روی کسم حرکت می داد . در هر فشاری که بهش می آورد لبه های کسم باز می شد و از تماس با کس یه جرقه و آتیش خاصی درش به وجود میومد . چهره مهدیسو نمی دیدم ولی صداشو می شنیدم .
-پریسا در چه حالی؟!
لبام قفل شده نمی تونستم حرفی بزنم . ظاهرا اون سرشو بالا آورده منو دیده بود .
-عزیز اگه بدونی این طرف چه حالی دارم می کنم . اونی که داره منو می کنه فهمیده مهیار شوهر منه ازش می خواد که بیاد و شریکش شه .ولی مهیار می گه زشته خانم ماساژور خودشو ول کنه و همون اول بیاد با من سکس دو به یک بکنه.
مهیار : آخ زشته دیگه .. نگاه کن مهدیس ! اون زن چه جوری داره کیر منو ساک می زنه ؟! حتما یه انتظاری داره دیگه . این بی ادبیه که من اونو این جوری به حال خودش رها کنم .
مهدیس : اونا دارن پولشونو می گیرن . کاری به این کارا ندارن .
مهیار : اگه این جوریه پس اون مردی که داره به تو حال میده هم همین حالتو داره .. از اون ته خواهرم پریناز داد کشید
-چه خبرتونه ! نمی ذارین کیر خوش توی کسمون فرو بره . بس کنین . بذارین در حال و هوای سکس باشیم .
یکبار دیگه صدای ناله های در هم و برم و آخ و واخ ها شروع شده بود . فکر نمی کردم هیچوقت لنگام تا به این حد باز شه . اون مرد رو دیوونه و دستپاچه و منگش کرده بودم . چون همش منو به یک حال و هوا نگه نمی داشت . پی در پی حالت منو عوض می کرد . انگار می ترسید که وقت کم بیاره و سرش بی کلاه بمونه . ازم خواست قمبل کنم و در اون حالت هم کیرشو از پشت فرو کردتوی کسم . کاندومشم از اون کاندومای با حال بود . دنده های خاصی داشت که بهم لذت می داد . هر چند بازم راضی تر بودم که کیرش بدون واسطه می رفت توی کسم و اون جوری بهم حال می داد .
-اوووووووففففففف سوختم . سوختم . خانومای هم وطن شما با این کاندوما چه جوری کنار میایین .
پریزاد : خیلی کیف می ده .
ظاهرا اون طرف سه تا پسرا هم رو سر کیرشون کاندوم کشیده بودند . این واسه ساکنین اونجا و سکس در محل عام یک امر عادی بود . از بس آلودگی و بیماری و بیماری های مقاربتی زیاد شده بود . انگشت درازه طرفمو توی کونم حس کردم . اونو تا ته فرو کرده بود توی کونم و چند بار همون داخل می گردوند . مثل این که اونم می خواست یه قلق گیری انجام بده و از همون طرف بکنه توی کونم ..
-آهای دیوونه تا منو ارضام نکردی از کون مون خبری نیست .
اونجا جز مهیار کسی نمی تونست اونو حالی کنه که باید منو چه جوری بکنه و سر حالم کنه .
-مهیار شنیدی من چی گفتم ؟
-آخخخخخخخ نه پریسا چی داری میگی . این زن انگلیسی طوری داره رو کیرم بالا و پایین می کنه که فکر می کنم اول سفرمه ..
-به اینی که داره منو می کنه یه جوری حالیش کن تا ار گاسمم نکرده حق نداره بکنه توی کون من . اینو که می تونیم ازش بخواهیم و بخوام ..
-باشه پریسا . تو و یکی ار ضا شدن . قرار نشد که هر بار که یکی یکی رو می کنه ار گاسمی در کار باشه .
-اولا سکس بدون رسیدن به اوجش واسه هر دو طرف لذتی نداره .. در ثانی شما مردا رو چه خیالتونه ! همون اول هم می تونین آب کیر و کمرتونو خالی کنین و بگین که ار گاسم شدین . دیگه به حال ما خانوما دل نمی سوزونین که چه فشاری به کمرمون میاد و دور و بر شکم و روی کسمون چه دردی می گیره ..
مهیار یه چیزایی به این مرد خارجکی گفت . اینو که گفت طرف طوری کیرشو می کرد توی کسم و می کشید بیرون که منو به یاد ماشین مکانیکی هایی مینداخت که به انتهای اون کیری نصب کرده و با زیاد کردن دور و سرعت ماشین به سرعتی عجیب اون کیر مصنوعی توی کس حرکت کرده و حرکات رفت و بر گشتی صورت می گرفت .
-وااااااییییی نهههههه ووووویییی یواش تر یواش تر ... چه حریصی !
مهیار : سر و صدات ما رو کشته پریسا . با چه سرعتی داره تو رو میگاد ! من یکی که فکر کنم عشق کون تو اونو دیوونه کرده باشه . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
پـــــــــــــــریـــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۷۱

-مهیار .. مهیار دیوونه . تو چی به این مرد گفتی که این داره این جوری منو درسته قورت میده ..
-چیز خاصی که نگفتم فقط گفتم که اون خیلی هات یا همون داغه و می خواد با یه خاطره ای داغ این جا رو ترک کنه .
-اووووووفففففف .. من از همه شما دارم بیشتر کیف می کنم . لذت می برم .
دامون : پریسا جون کاری نکن که من از روی این خانوم انگلیسی پا شم و بیام سراغ تو و عقیده ات رو عوض کنم .
-بر و بابا تو چی داری میگی با اون کیر خرچنگیت . فکر کنم تو و شهاب کمتر به مرادتون رسیدین ..
شهاب : باز خوبه که خودت اعتراف می کنی . یادت باشه که قبل از رفتن باید خوب بهمون حال بدی .
-آخخخخخخخخ چی داری میگین بچه ها . دیگه بسه . شما خسته نشدین ؟ پس فردا این موقع باید باشیم و باشین ایران . یه جونی هم باید داشته باشیم که وقنی رسیدیم اون جا کاره ای باشیم . مثل این که خوشتون میاد عین جنازه هاتا دو روز بیفتین و پا نشین . دامون : ما که مثل خانوم خانوما یکی رو نداریم که بادمو ن بزنه و به خاطر این چند روز دوری به ما تشویقی بده ..
دسته جمعی ایرونی های حاضر در اونجا خندیدن و منم خنده ام گرفته بود .
-میگم مهیار به طرف زنت و اون دو تا خواهرام هم اگه یه چیزی بگی همین جور سرعتشون زیاد میشه ؟
-مهدیس : ول کن شوهرجونی من .. از این کارا نکن که این طرف ما به اندازه کافی دیگه ما رو گاییده . ول کنم نیست ..
مهیار : فقط دعا کنین اون چیزی رو که من به طرف انگلیسی پریسا گفتم مطلبو به بقیه نگه ..
-مگه تو چی گفتی ..
-هیچی گفتم اگه هوس کون داری و این که اگه بخوای بکنی توی کون و اونم حال کنه باید تا می تونی به فکر این باشی که این خانوم خوشگله رو ارگاسمش کنی یعنی تو رو پریسا جون . خلاصه دل این خارجکی رو نشکن . الان من که سرمو بالا گرفته دارم تو رو نگاه می کنم از این مدل خبلی لذت می برم . اگه بدونی اون با چه هیجانی پنجه هاشو گذاشته روی کونت و داره با لذت اون کون و کپل تو رو که قربونش بشم باز و بسته می کنه .. اوووووووففففففف پریسا سوختم سوختم ..
-مهیار تو کیرت که داخل کون اون خانوم خوشگله هست . واسه من سوختی یا از از گاییدن این زنه ؟
-اگه بگم واسه توشاید باورت نشه .من دارم این غریبه رو می کنم ولی واقعا جنس وطنی یه چیز دیگه ایه . وقتی کیرم توی کون تو بود یه لذت دیگه ای می داد ..
-آخ پسره هیز .. اصلا هیچ به این فکر کردی که داری این جوری ازم تعریف می کنی خانومت این جا نشسته و ممکنه ازت دلخور شه . تو خودت یه نگاهی به کیر این آقا خارجکی که توی کس زنته بنداز و تشریحش کن که مهدیس هم لذت ببره که شوهرش چقدر به اون و لذت بردن و حال کردنش اهمیت میده .
-پریسا گفتی آی گفتی .. ولی با این حال من قدرشو می دونم . ای کاش شوهر تو هم این جوری بود . صبر کن پات برسه به ایران میای سر حرف من .
-مگه شما اونجا هم از این بر نامه ها دارین؟
-نه .. به خاطر این که دیگه ممکنه گندش در بیاد و کافیه یکی دو نفر بفهمن که ما زن و شوهر از این که دو تا رو واسه خودمون ردیف کنیم نسبت به عمل هم راضی هستیم . اون وقت مث بمب همه جا می ترکه و می پیچه .. ولی می بینی .. نگاه کن .. این طرف داره چه جوری منو میگاد .. کار همین مهیاره دیگه . تا گفت من شوهر این خانومه هستم طرف نیروش چند برابر شد .
-ببینم نکنه مث پسر ایرونی های خودمون باشه که وقتی دارن یک زن شوهر دار رو می کنن فکر می کنن یه مال مفت نصیبشون شده که اگه بیشتر و بهتر اونو نگان سرشون کلاه رفته .
-نمی دونم چی بگم .
برای دقایقی این صحبتای الکی و اضافه رو ولش کردیم . معلوم نبود اینا می خوان چیکار کنن که یه جعبه کوچیک کاندوم آورده بودند .. وقتی از پری زاد پرسیدم که چه خبره و این همه کاندوم این جا چیکار می کنه . گفت که اونا خیلی بهداشتی هستند و برای هر تغییر حرکتی از این به اون از کاندوم استفاده می کنن وگرنه چه لزومی داشت از اول کاندوم بذارن .
-خب خواهرم از یه نظر تو درست میگی ولی در اون صورت خودشون هم ممکن بود میکربی شن .
دلم می خواست لحظات هیجان و لذت من ادامه داشته باشه .. کاندوم دنده یا همون عاج دار طوری قسمت بیرونی و درونی کس منو تحت پوشش لذت بخشی خودش قرار داده بود که بازم صدام در اومده وبا هیجان خودمو به طرف عقب می کوبیدم تا کمک حال اون مرد بشم . پریزاد که دیگه از حال رفته بود . اون مرد خواهرمو بغل کرد و اونو برد وسط و رو هوا داشت کسشو می کرد . هنوزم از دور و بر کس پریزاد آب چکه می کرد و نشون می داد مثل لحظات اولش داره لذت می بره .. دو سه دقیقه ای این عمل ادامه داشت و سر خواهرم افتاد رو شونه های اون مرد . کار دختر وسطی بابام ساخته شده بود . طرفش اونو روی تخت ماساژ درازش کرد . کاندومشو در آورد یه کاندوم دیگه سر کیرش کشید و رفت سراغ پریناز ..
-خواهر پریناز .. بلیطت برنده شده . قرعه به نام تو افتاده . آماده باش که دو کیر اول به نام تو داره سند می خوره .
راستش منم خیلی هوس کرده بودم و دوست داشتم این دو کیر نصیب من شه . هیجان و اضطراب ولم نمی کرد .. کمرم درد گرفته بود . ولی چشامو نیمه باز نگه داشته و فقط به روبروم نگاه می کردم به در و دیوار. نمی خواستم به چیز دیگه ای فکر کنم . دستای اون مرد رفته بود رو سینه هام و اونا رو می مالوند . همه مون چه زن و چه مرد حریص شده بودیم . وقتی با یکی در حال حال کردن بودیم به این فکر می کردیم که زود تر کلکمون کنده شه و بریم با یکی دیگه .کمرم سست و شل شده . کاملا بی حس شده بودم .. دیگه خوشم اومده بود .. من ار گاسم شده بودم . دلم نمی خواست اون مرد از پیشم بره حتی به قیمت یه ضرب فرو کردن کیرش توی کونم .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
پـــــــــــــــریــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۷۲

انگار اون مرد صدای قلب و خواسته منو شنیده بود .. عاج کاندومش طوری بود که یه احساس لذت عجیبی به کونم می داد . دلم می خواست کیرشو بیشتر فرو کنه توی کونم . بزن .. بزن .. صدامو در گلو خفه کرده بودم . دیگه از بس حرف زده بودم دیگه روم نمی شد سر و صدا کنم . ولی اون کیرشو یه ضرب فرو کرد توی کون پریسای دمر کرده ای که تا دو روز دیگه باید با همه اینا وداع می کرد و اینا رو به خاطره ها می سپرد . پریزاد هنوز در عالم مستی خودش بود . گاه چشاشو باز کرده یه نیم نگاهی به من مینداخت . دستمو به سمتش دراز کرده و اونم دستشو گذاشت تو دستم . صمیمیت خاصی رو بین خودمون احساس می کردیم . شاید خواسته ها و گناه مشترکمون ما رو به هم نزدیک تر کرده بود . حالا خیلی راحت تر از گذشته با هم کنار میومدیم . درد و نیاز های همو می شناختیم و در شرایط سخت زندگی می تونستیم هوای همو داشته باشیم . زنای انگلیسی چه پوست نرم و سفیدی داشتند . ولی هیشکدومشون به تپلی من نبودن . کون من حالت گردی و سفتی اون از باسن همه شون خوشگل تر بود . همه چی قره قاطی شده بود .. دو تا رو زمین بودند .. دو ته به حال خودشون دراز کشیده بودند بدون این که کسی با هاشون ور بره .. شهاب طوری زن مقابلشو کرده بود که یارو دست و پاشو به دو طرف باز کرده جای اون رو تخت دراز کشیده بود ..
-پسر چه بلایی سرش آوردی که دیگه اصلا هوش نیست .
-پریسا الان دارم میام سراغ تو که همچین بلایی سر تو بیارم .
-عمرا مادر دهر نزاد که کسی بخواد سرمن بلا بیاره . من خودم همه رو بیهوش می کنم ..
شهاب اومد جلو تر .. کیرشو گرفت به سمت دهنم .
-اول از اون آقا خارجکیه باید اجازه بگیری ..
-حالا کارت به جایی رسیده که به جای اجازه از شوهر میگی باید از اون غریبه ای که داره تو رو می کنه اجازه بگیرم ؟
-من اجازه امو از مهران زمانی گرفتم که می خواستم پامو از کشور بذارم بیرون .
-اون به تو گفت که بری زیر کیر این و اون ؟
-چیه لجت می گیره بهت خوب نمی رسم ؟
با این حال وقتی کیرشو آورد سمت دهنم نا امیدش نکردم . سمت راستم چند قدم اون ور تر مهیار و مهدیس این زن و شوهری که به خوبی همو درک کرده و به هم گیر نمی دادند هر کدوم از طرف مقابلشون لذت می بردند .. زن خارجی رو کیر مهیار نشسته بود و ماساژور هم از روبرو کیرشو فرو کرده بودبه کس مهدیس .. ولی سر های زن و شوهر کاملا روبروی هم قرار داشته و عاشقونه به هم نگاه می کردند .
مهدیس : به چی فکر می کنی مهیار ..
مهیار : شاید باورت نشه مهدیس . الان این خانومه از بالا کسشو گذاشته رو سر کیر من ..منم دارم به کیر اون مرد نگاه می کنم که با چه حرص و اشتیاقی داره تو رو می کنه . ولی حالا دارم به لحظه ای فکر می کنم که کیرمو بکنم همون جایی که الان یه غریبه داره اونو می کنه . این هیجان داره به من لذت میده . منو به حرکت در میاره برای وقتی که به تو می رسم .. برای وقتی که بغلت می زنم و بهت میگم مهدیس دیوونتم . عاشقتم . ..
یه دستی به کیر شهاب زده متوجهش کردم که باید اونو از دهنم در آره تا بپرم وسط صحبتای مهدیس و مهیار .
-آهای بچه ها حساب اینو نمی کنین که شوهر من که این جا نیست من باید چیکار کنم ؟ چه خاکی به سرم بریزم . این قدر حرفای عاشقونه و پر احساس می زنی که آدم دلش میره . هوس می کنه الان باشه توی بغل شوهرش ..
-ببینم پریسا حالا که ده تا مرد غیر شوهرت تو رو گاییدن و تا دسته فرو کردن توی کس و کونت هوس شوهرت رو کردی ؟این که کاری نداره دفعه دیگه بهش میگیم با هامون بیاد . ببینم اصلا تو خودت جنبه شو داری که اونو با زنای دیگه ببینی یا نه ؟
از این حاضر جوابی اون ما فارسی زبونا دسته جمعی می خندیدیم . حتی پریزاد که هنوز در شوک ار گاسم فوق العاده اش روی تخت و طاقباز دراز کشیده بود داشت می خندید . پریناز همچنان دو تا کیر رو با هم گرفته بود و داشت حال می کرد .
کیوان : من نمی دونم چرا این طرفم اصلا خسته نمیشه .. ولی خیلی هم داره حال می کنه ..شهاب پریسا رو ول کن بیا طرف من دو تایی مون یه صفایی بهش بدیم ..
مردا دیگه هوس اینو کرده بودن که دو به یک بکنن . ..شهاب اومد جلو و دیگه حواسش به این نبود که کاندوم بر سر کیرش نکشیده و همونو فرو کرد توی کون اون زن نگون بخت .. انگار از همون لحظه اول بد فرو کرده بود یا این که واقعا سوراخ کون این زنه از اون مگسی های خیلی تنگ بود که جیغش رفت به آسمون ولی برای لحظاتی بعد ساکت شد . اونم دیگه اصلا حواسش نبود که کیر بی کاندوم رفته توی کونش .
مهدیس : این زنا ی خارجی هم عجب کونی دارن ولی وقتی که کون پریسا جونمو می بینم به خودمون و ایرانی بودن خودمون افتخار می کنم .
کیوان : زبون شما درد نکنه ... حالا ما ایرونی ها رو کون کردی رفتی ؟
-چیه مگه ..کون مگه چیه .. مگه جزیی از بدن نیست و شما مردا خودتونو واسش به کشتن نمیدین ؟ من هر وقت به کون پریس جونم نگاه می کنم طوری به هوس میفتم و با خودم میگم ای کاش من هم یک کیر بودم که دلم واسه خودم می سوزه . ... ادامه دارد .... نویسنده ..... ایرانی
     
  
زن

 
پـــــــــــــــریـــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۷۳

کیوان و شهاب دو تایی شون داشتن خدمت اون خانوم می رسیدن .. جیغشو در آورده بودن ..
کیوان : شهاب میای سر کاندوم خودمونو یه سوراخی بکنیم و آبمون بره توی سوراخشون ؟
-اگه اونا مریض باشن چی ؟
-مریض کجا بود . اینا همشون کارت بهداشت دارن و هر چند روز در میون آزمایش میشن .
-من همچین ریسکی نمی کنم ...
-باشه حق با توست .. ولی خب اینم از اون کاندوماست که خیلی به کس حال میده .. زنه رو گذاشته بودن رو زمین و دو تایی شون عین آدمای زن نگاییده از چپ و راست آتیش می کردند طوری که اون زن مشتاشو گره کرده به زمین می زد . می دونستم که خیلی خوشش میاد . منم دیگه حسابی با این طرف خودم حال کرده بودم . دوست داشتم همه با هم قاطی شیم . سالن ماساژ واقعا شبیه به یک جنده خونه عمومی سربسته شده بود . مهیار و مهدیس که دیگه نتونستن دوری همو تحمل کنن . مهیار طرف خودشو فرستاد به سمتی دیگه ..
-مهدیس من اومدم . تا بیشتر حال کنی . اون انگلیسی به کس مهدیس امون نمی داد .
-اووووووفففففف مهیار مهیار عزیزم .. چرا واسه من اون زنه رو فرستادی. می موندی تا آخرش حال می کردی . پس تو بیا بذار توی کسم و این آقاهه فرو کنه توی کونم ..
-نههههه مهدیس جون تو که هنوز ار گاسم نشدی . صبر می کنم کاملا حال کنی بعدا . -فدای تو که این قدر هوای زنتو داری . همین کارا رو می کنی که روز به روز بیشتر عاشقت میشم .. ..
از کارای مهدیس و مهیار تعجب می کردم . آخه اونا جلوی هم داشتن با یه غریبه سکس می کردند و این جور قربون صدقه هم رفته دم از عشق و عاشقی می زدند . خب چه میشه گفت این هم یه فلسفه ای واسه خودش داره . شاید اونا عشق و دوست داشتن و پیوند رو در روابط عاطفی خلاصه شده می بینن و اونو با سکس ارتباط نمیدن .. دیدن این صحنه ها و لذت بردن دیگران از هم بازم منوتحریک کرد و یک بار دیگه ار گاسم شدم . طرف من کاندوم از سر کیرش در آورد و رو سینه هام خالی کرد . .. قبل از این که با دستام منی اون مرد رو روی سینه هام پخشش کنم دستموگذاشتم دور کیرش و اونوبه سمت دهنم کشوندم .. مثل این که بازم جا داشت که آبشو خالی کنه .. منم با لذت و کیف و حال کیرشو همین جور میک می زدم تا بازم بتونم آبشو بکشم .. خوابم گرفته بود .. ولی دیگه الان وقت خوابیدن نبود منم خودمو وسط اون محوطه ولو کردم .. همه یکی یکی میومدن پایین . چه صحنه هایی ! یکی کاندومشودر می آورد و رو کون طرفش خالی می کرد . یکی کیرشو فرو می کرد توی دهن زن مقابلش و وقتی هم که کیراز داخل دهن بیرون کشیده می شد فوران منی بود زبونی که داشت گوشه های لبشو لیس می زد تا این آب حروم نشه . چقدر از این شور و حال عمومی خوشم میومد .. همه یکی یکی رو زمین نشسته بیشتراشون دراز کشیدن .. پریناز به گوشه ای تکیه داده بود و داشت نگاهمون می کرد.
-خواهر بیا این سمت . نبینم خسته شده باشی.
-پریس جون پدر منودر آوردن . یک ریز داشتن با فشار منو می کردند .
از پشت یکی بغلم زد .. سرمو بر گردوندم مهیار رو دیدم . که رو زمین خو ابیده و به زحمت تونسته دستشو به کمرم بزنه و در یه حالت بغلی قلقلکم بده . اون دو نفر هنوز داشتن مهدیسو می گاییدن . ماساژور فرو کرده بود توی کون مهدیس و کیر مهیار هم که به خوبی راه کس زنشو می دونست .می خواستم به صحنه فرو رفتن کیر توی کون مهدیس نگاه کنم ولی همش به این فکر می کردم که نکنه دردش بگیره و دلم بسوزه . آخه تازگی ها خیلی دل رحم شده بودم و اگه یه زنی در حال کون دادن جیغ می کشید دلم می رفت شاید فکر می کردم این منم که در حال درد کشیدن و کون دادنم . ولی این که مهیار مهدیسو درک می کرد و بهش این فرصتو می داد که از زندگی نهایت لذتو ببره اوج درک و فر هنگ بالاش بود اما این دلیل نمیشه که مردایی مثل شوهرم که دوست دارن زنشون فقط برای اونا باشه و غیرت دارن بی فر هنگ باشن ...
-آخخخخخخخ مهیار عشق من جون من .. ناز من , هستی من یک بار دیگه دارم ار ضا میشم .. بکن منو .. آههههه آخخخخخخ ریخت ریخت .. آهای گامبو از پشتم از رو کونم پاشو .. برو عقب آقا خنگه ..
مهدیس می خواست کسشو از سر کیر شوهرش در بیاره .. حدس زدم که باید کسش در حال جوش آوردن باشه .. ماساژوره کیرشو کشید بیرون و پشت مهدیس خالی کرد و رفت به سمتی .. مهیار این بار کمر زنشو گرفت و با سرعتی زیاد اونو از همون سمت پایین , می کرد .. مهدیس هم با فریاد های خودش توجه همه رو جلب کرده بود .. این بار خیلی راحت کونشو از رو سر کیر مهیار برداشت و با کف دستش چند بار محکم به کسش زد.
-اووووووفففففف تازه داشت میومد حالا چرا نمیاد .
-این قدر حرص نخور الان میاد .
-همش فکر می کنم یکی می خواد بیاد رو من .. پشت من .. حواسم باید جفت باشه خلاصه مهیار تا اونجایی زنشو گایید که اون بتونه یک بار دیگه هم خودشو رها کنه و سریع با ضربه کف دست به کسش چند قطره از آب کسشو به طرف بیرون بریزه . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
پـــــــــــــــریـــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۷۴

دیگه همه چی در هم وبر هم و قره قاطی شده بود . یکی اومد رو کونم و نفهمیدم کیه . سرمو گذاشتم زمین و چشامو بستم و دیدم یک کیر بی کاندوم از پشت رفته توی کونم . این شبیه کیر کیوان بود و حس و حال اونو به من می داد ..
-آخ کیوان یواش تر . یه چیزی هم واسه شوهرم بذار که وقتی رفتم ایران بتونم از خجالتش در بیام . نمی خوام منو تا حد زیادی درب و داغون کنی که وقتی رسیدم پیش شوهرم نتونم کاری بکنم .
-حالا رو حال کن .. حالا رو عشق است .. حالا مجبور که نیستی .. تا رسیدی مشغول شی .
-خیلی بد جنسی کیوان . اگه زن داشتی متوجه می شدی که من چی می گفتم . دلم واسه شوهر و بچه ام تنگ شده .
دامون که صحبتای ما رو شنیده بود گفت
-پریس جون هر وقت با بقیه حال می کردی همین حس و حال رو هم داشتی ؟
می خواست به نوعی متلک بگه و این که تو که داری به دیگران کوس و کون میدی از شوهر و بچه ات چرا حرف می زنی که من هم بهش گفتم حتی همین حالا هم که کیوان کیرشو کرده توی کون من همین حس رو دارم .
-پسر تو کی توی کونم خالی کردی که اصلا حالیم نبود .
- همون وقتی که با دامون گرم صحبت بودی .
-تو باز هم اون داخل چیزی داشتی ؟
-کیوان همیشه یه ذخیره ای برای بهترین دوستان میذاره .
دو تا از اون زنای خوشگل اومدن به سراغم .. اینا دیگه کی بودن . چه اندام کشیده و جذاب و سفیدی ! به نظر میومدن ژیمناستیک کار باشن . یکیشون درست اومد رو کون من تا دید از راه سوراخ جریان منی دامون در حال سرازیر شدن و پس ریزیه اجازه نداد که حروم شه در جا زبونشو گذاشت زیر سوراخ کون و هر چی رو که پس میومد رو زبونش همه رو می خورد و سوراخ کون منو هم لیس می زد و تا اونجایی که لباش می کشید میکشون می زد تا اگه بازم چیزی توی کون من مونده بریزه و اونو بخوره . ووووویییییی تا چه اندازه می تونست این سوراخ رو لیس بزنه .. ولی خیلی حال می کردم . لذت می بردم . چه کیفی داره یکی سوراخ کون آدمو همیشه لیس بزنه . قمبل کردم تا یکی دیگه که اومد بتونه سینه هامو بخوره . یه زن دیگه داشت سینه هامو لیس می زد . و بعد یه جوری هم میکش زد که هوس کردم بازم بیان سراغم . چقدر زود گذشت همه در عالم خودمون بودیم . حتی ماساژوهر ها چه زن و چه مرد طوری در حال حال کردن بودند که اصلا نفهمیدن زمان چه جوری گذشت . در همین لحظات بود که سر و صداهای عجیب و غریبی رو شنیدیم که انگاری داشتن درو از جاش در می آوردند و به زبان عجیب و غریب تایلندی داشتن سر و صدا می کردن . یک آن دیدیم تمام اون زنا و مردای خارجی در هر حالتی که بودن خودشونو جمع و جور کرده لباساشونو پوشیدن .. و به ما هم گفتن که خودمونو جمع و جور کنیم که وقت تموم شده . هنوز بعضی بر و بچه ها جا داشتن که بیشتر حال کنن . .. دیگه یواش یواش باید کاسه کوزه ها رو جمع می کردیم . با این که هنوز جا داشتیم که حال کنیم ولی دیگه باید می رفتیم . .. وقتی رسیدیم به هتل هر کدوم دیگه رفتیم سر جای خودمون .. یک روز و چند ساعت دیگه باید بر می گشتیم . با این که به نظر میومد این چند روزه خیلی زود گذشته باشه ولی از بس فشرده کار کرده بودیم فکر می کردیم که کار ده ساله رو ده روزه انجام دادیم . همه مون همین احساسو داشتیم .
پریناز : آبجی پریس یه خورده تمرین کن که درست روسری سرکردن یادت نرفته باشه . .. خندیدم و گفتم کارای سخت تر از اون یادم نمیره . فقط حواستون باشه وقتی که سوار هواپیما شدیم کلا یادمون میره که چی بر سرمون اومده . باید فکر کنیم که همه اینا یک خواب و خیال بوده ...
-تو خودت این طور فکر می کنی ؟ تو خودت این روزا رو از یاد می بری ؟
-نه .. نمی تونم . ولی به این فکر نمی کنم که بخوام چنین روزایی رو در کشور خودم داشته باشم .
دیگه اینو به خواهرم نگفتم که در دیارغربت یه آشنایی به تورم خورده بود که خواستگار سمج من بود و تونست از آب گل آلود ماهی بگیره . نتونست به آرزویی که داشت در کشور خودش برسه ولی دیگه از روی اجبار مجبور شدم خودمو در این جا تسلیمش کنم . روز بعد یه سری خرید کردیم و به چند جای دیدنی رفتیم . همش حس می کردم که یه چیزی باید بهم برسه . یه چیزی رو کم دارم . یه نیازی که هرروز رفعش می کردم . می تونستم وقتی که پامو به کشورم گذاشتم از شوهرم بخوام ولی خیلی سخت بود یک هفته به طور فشرده سکس داشتن و خود را در اختیار این و اون گذاشتن و به ناگهان تعطیل کردن ..... ادامه دارد ... نویسنده ..... ایرانی
     
  
زن

 
پـــــــــــــــریـــــــــــــــان در غـــــــــــــــربـــــــــــــــت ۷۵
(قسمت آخر )


اون شب آخرین شبی بود که باید در اون جا سر می کردیم . یه نگاهی به وسایلی که تا اون موقع خرید کرده بودیم انداختم . به چیزای زیادی فکر می کردم . به این که تا چه حد می تونم به اینایی که دلم واسشون تنگ شده وابسته باشم و تا چه اندازه دوستشون داشته باشم . این که به چی میگن خوشی و به چی میگن خیانت و مرز بین این دو کجاست ؟
-دخترا ! شما هم مث من اولین شیطنتتون بود ؟
پریزاد : آره .
-ولی خیلی راحت تر با این مسئله روبرو شدین ..
پریناز : شاید واسه این بود که نخواستیم مثل تو خودمو مثل تو زیاد رمانتیک و وابسته نشون بدیم . راستش وقتی که پرواز کردیم به خودمونم گفتیم که باید پیوند و پیمان زناشویی ما هم چند روزی پرواز کنه . اگه می خواهیم از زندگی لذت ببریم نباید خودمونو تا این حد وابسته به زندگیمون نشون بدیم . حداقل حالا که وارد محیطی میشیم که با دنیای ما فرق می کنه می تونیم به خودمون این اجازه رو بدیم که مثل اونا باشیم . ما که گناه نکردیم تا آخر عمرمون محکوم به یک مدل زندگی کردن باشیم . آخه ما هم مث بقیه انسانیم .
-آره راست میگی ولی شاید آدمایی باشن ..جوامعی باشن که اونا حسرت زندگی ما رو می خورن .. البته این بقیه ای رو که میگی ربطی به جامعه ما نداره .
پریزاد : مطمئن باش هیشکی حسرت زندگی کسی رو نمی خوره که در رژیم پوسیده جمهوری ضد اسلامی و ضد دینی و استبدادی زندگی می کنه ..
بازم بهم یه حسی دست داده بود حس اعتیاد به چیزی که مثلا باید مصرف می شد .. هر چند من به چیزی اعتیاد نداشتم ولی یه مدت عادت داشتم هر روز صبح صبحونه مربای تمشک بخورم .. یه روز که نخوردم حس کردم هیچی سیرم نمی کنه دنیا واسم ارزشی نداره ..
-دخترا یکی از وسایل من رفته توی وسایل مهدیس .. قبل از این که اون باراشو ببنده من برم ببینم چه خبره .. شایدم اصلا اون جا نباشه .. در سوئیت مهدیسو زدم . مهیار درو باز کرد ..
-مهدیس جون هست ؟
-رفته حموم .. کاری داشتی ؟
-نه فقط ..
-چیه تو هم حس همه ما رو داری ؟ مهدیس هم داشت از این چند روزه می گفت ..
-آره هنوز تموم نشده تبدیل به خاطره اش کردیم مهیار .
-ولی من نمی ذارم که حس کنیم که همه چی تموم شده .. حداقل می تونیم به خودمون نشون بدیم که این نهضت ادامه داره ..
-چه جوری ؟
بغلم زد.
-نهههههه نههههههه مهیار بذار این شب آخرو به خودمون عادت بدیم که دیگه همه چی تموم شده .. به خودمون بگیم که دنیای ده روزه ما با پروازی دیگه عوض میشه ..
-ما هنوز پرواز نکردیم . هنوز در این دنیای خودمون هستیم ..
-نههههههه .. خواهش می کنم . بذار خودم باشم .. همونی که قبل از اومدن به این جا بودم ..
-می بینم همون روسری رو سرت کردی .
روسریمو از سرم در آورد .. بغلم زد .. نمی دونم چرا حس کردم که لذت این عشقبازی دست کمی از اون شور عشقبازی اولم در این جا رو نداره . شاید واسه این بود که همه چی رو تموم شده حس می کردم .ولی دوباره به همون سمت برگشتم . احساس آرامش می کردم . از این باکی نداشتم که مهدیس بیاد و گیر بده . چون چنین کاری نمی کرد . مهیار نیاز منو می دونست . منو غرق بوسه ام کرده بود . همه جای بدنمو لیس می زد .. مراقب بود کبودم نکنه.. بیست و چهار ساعت دیگه باید خودمو در اختیار شوهرم می ذاشتم . مردی که مال اون بودم . عشق اون .. مردی که به من می نازید و مردی که بهش می نازیدم . دیگه باید حس می کردم که دارم با مهران شوهر عزیزم سکس می کنم .. این که هر لحظه نگرانم که مهرزاد بیدار نشه .. بدنم احساس کوفتگی می کرد ولی با هر ضربه کیر مهیار توی کسم احساس می کردم که داغ و داغ تر شده تمام خستگی ام در میره .. کاش امشب همین جا زیر کیر مهیار به خواب می رفتم .. وقتی بیدار شدنم هیچی یادم نمیومد فقط همینو به خاطر داشتم که در حال ارگاسم با دستام شونه های مهیارو می دادم عقب تا کنار بکشه چون دیگه تحمل این همه لذت رو نداشتم ولی اون طوری کرد که لذت تنم از کسم ریخت بیرون و با یه حس آرامشی به خواب رفته بودم .. مهدیس بالا سرم ایستاده بود .. فقط لبخند می زد .دوساعتی رو در اونجا خوابیده بودم ..
-خوب شوهر مردمو تور می زنی ..
بغلش کردم .. ازش به خاطر همه چی تشکر کردم .. ..
وقتی سوار هواپیما شدیم و سر جاهامون نشستیم به خواهرام گفتم بچه ها فراموش می کنین این جا چه اتفاقی برای ما افتاده . ما داریم بر می گردیم . به دنیای خودمون .. هفت هشت ساعت دیگه در ایران هستیم . کیوان و دامون و شهاب و مهیار و مهدیس هم با ما بودن .. شده بودم همون پریسای با حجاب . همونی که همه بهش می نازیدن .. همونی که ازش تعریف می کردند و در این دوز و کلک بازیها اونو صادق و بی ریا می دونستن . چقدر زود همه اینا داشت با یه پرواز به پایان می رسید .. وقتی داشتم به سمت دستشویی می رفتم کیوانو دیدم که داره برمی گرده سر جاش ..
-پریسا من چه جوری می تونم فراموشت کنم . اگه دوست داری شماره مو بهت بدم شاید یه روزی خواستی که با هم باشیم .
-این کارو نکن کیوان . فراموش کن چی شده .
-منو شگفت زده می کنی پریسا . زنی مث تو ندیدم .
-من خودمم باور نمی کنم .. به اون دو تا خواهرمم کاری نداشته باش .
-اونا بزرگ شدن ..
-اونا حد و اندازه های خودشونو نمی دونن . اینو متوجه شدم که یک انسان در کار خلاف و خیانت هم باید حد و اندازه های خودشو نگه داشته باشه و منطقی رفتار کنه . تو نمی تونی یک زن و مشکلات اونو درک کنی . مسائلی که واسه یک زن در جامعه ایران وجود داره . با همه معذورات بازم یک مرد مسلمان یا مردی که در جامعه اسلامی زندگی می کنه از آزادیهایی بر خورداره که زن این امکاناتو نداره ...
دقایقی بعد که چشامو روی هم گذاشتم دو حالت مختلف با من و با درون من در پیکار بودند . حس می کردم که تمام مردایی که در هواپیما هستند دوست دارن با من باشن و منم دوست دارم به اونا حال بدم ولی من فقط مال شوهرم هستم . دوست داشتم برم توی رختخواب و با یکی سکس کنم .. باید زود تر به مقصد می رسیدم . خودمو در اختیار مهران می ذاشتم و از شر همه این کابوس های شیرین خلاص می شدم .. ولی هر چه بود می دونستم دلم واسه این روزاتنگ میشه اما اصلا دوست نداشتم زندگی خودمو خراب کنم . چون بلا استثناء همه اونایی رو که می دونستم زیرآبی رفته زیر سرشون بلند شده و واسه خودشون دوست پسری گرفتن بالاخره یه روزی لو رفتن . با این که حس می کردم دارم به ثبات و آرامش خاصی می رسم ولی همه چی رو در هم و بر هم می دیدم . در خیالم دهها تصویر از صحنه های مختلف سکسی که این چند روزه انجام داده بودم و مردان بر هنه و پیکر بر هنه خودمو مجسم می کردم ..
مهدیس : همه خبر دارن جز پریسا .
-چی رو مهدیس ..
-ببینم ظاهرا شما سه پری توی ایران خودمون اهل حال نیستین .. ما همین گروه قرار گذاشتیم بریم دبی .. البته دوماه دیگه .. بعدشم آنتالیا و سفرای دیگه تا این جوری زندگی واسه پریان خوشگل ما همیشه خوشگل بمونه .. فقط یادتون باشه طوری بر نامه ریزی کنین که شوهراتون در این سفر با ما نباشن .. چون این سه تا شاخ شمشاد کیوان و شهاب و دامون نمی خوان مزاحم داشته باشن .
مهیار : فراموش کردی اسم منو ببری ..
-وووووویییییی تو که زن داری ..
دسته جمعی خندیدیم . حس کردم آروم گرفتم . از این که وقتی خودمو غرق زندگی زناشویی کردم می تونم به این امید وار باشم که چند وقت بعدش بازم میرم به یکی از این سفرای خارجه و می تونم دمی به خمره بزنم . با این تصور که زندگی من پر از تنوع میشه حس کردم نیازم به شوهرم مهران بیشتر شده .. .با این احساس آرامش و لذت و دلخوشی به آینده , بهتر می تونم بهش برسم و زن خوب و همراهی واسش باشم . دیگه به زشتی کارم فکر نمی کردم .. اون جریان دیگه به خاطره ها پیوسته بود .. حالا باید به آینده فکر می کردم . به دبی ..به آنتالیا .. به این که می دونستم شوهرای ما سه پری اصلا حال و حوصله سفرخارجی یا حتی داخلی خودمونو هم ندارن و شاید با نبودن چند روزه ما یه چند وقتی رو هم از شر ما خلاص باشن .. وقتی از پله های هواپیما اومدیم پایین و مهرزاد نازمو بغل شوهرم مهران دیدم تنها چیزی که هوسشو داشتم این بود که زود تر بریم خونه و خودمو به یاد مردایی که تنمو بهشون سپرده بودم بندازم بغل شوهرم و از سکس با اون لذت ببرم . مهران با چشای سرخ شده از هوس و لبای بازش داشت بهم می گفت که اگه از حشر زیاد تیکه پاره ام نکنه شاهکار کرده .. سرمو تکون دادم و با یه لبخند در جواب او که ازم پرسیده بود حله ..گفتم حله ..اما فقط همینو می دونستم که اگه سرم بره به شوهرایرونی خودم در کشور ایران خیانت نمی کنم .. پایان ... نویسنده .... ایرانی
     
  ویرایش شده توسط: shahrzadc   
صفحه  صفحه 7 از 7:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7 
داستان سکسی ایرانی

پریان در غربت


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA