قسمت اول من سارا هستم متاهلم و الان 27 سالمه...دوس دارم بخشی از زندگی سکسیمو براتون بنویسم .منم مثل اکثر دخترا قبل ازدواج دوست پسر داشتم و طبعیعتا با بعضی هاشونم سکس داشتم...اما جریانی که میخوام تعریف کنم از این قرار که من یه پسر عمه به اسم ماهان دارم که خیلی خوشگل و خوشتیپ و همه ی دختر های فامیل بدشون نمیاد باهاش یه سلام علیکی داشته باشن...حدودا 16سالم بود که شام خونه عمم بودیم, من رفتم تو اتاق ماهان که باهاش یه گپی بزنم... اما ماهان گفت بیا یه فیلم ببینیم . فیلم صحنه دار بود !!! اما هیچکدوم چیزی نمیگفتیم...وسطای فیلم بود که ماهان کامل چسبید به من !!! من اعتراضی نمیکردم و ماهانم پروتر شد و علنا داشت با من حال میکرد... منم دوس داشتم اما میترسیدم کسی بیاد تو اتاق .بخاطر همین اومدم بیرون .ماهانم اومد تو پذیرای و همش چشمک میزد و اشاره میکرد که برو تو اتاق . خودمم دوس داشتم ام واقعا میترسیدم . بعد شام رفتم از تو اتاق یه وسیله بردرام که ماهانم سریع اومد و سرپا چسبوندم به دیوار و کیرشو میمالید به کونم . 30ثانیه نشد که گفتم الان شک میکنن و جدا شدیم و رفتیم تو حال...بعد اون جریان ماهان خیلی دورو برم میپلکید !!! اما دیگه موقعیت پیش نیومد وتا اینکه چند ماه بعدش به خاطر کار بابام مجبور شدیم 5سال بریم جنوب زندگی کنیم .یه چند روزی بود که برگشته بودیم که ماهان به بهونه کمک همش خونه ما پلاس بود...میدونستم چی میخواد اما یه چند سال گذشته بود و میترسید کاری بکنه...یه چند ماهی گذشت تا من دوباره بی اف بگیرم و سکسام شروع شد...یه روز خونه ماهان اینا دعوت بودیم ,منم اونروز قرار بود با دوست پسرم برم بیرون بعدش از اونجا برم خونه عمم .دوست پسرم منو رسوند سر خیابونشون و رفت .یه نیم ساعتی گذشت تا ماهان از بیرون برگشت...بعد 10دقیقه اس داد که خوش گذشت ؟؟؟منم نوشتم چی ؟؟؟ نوشت 206 سفید سر خیابون...( ماشین دوست پسرم 206سفید بود)... منم نامردی نکردم نوشتم خیلیییییییییی...نوشت با این خیلی که تو نوشتی, پس معلومه یه کارایی کردین !!!منم به نشانه تایید یه چشمک زدم و یه سری تکون دادم .نوشت پس سهم من چی ؟؟؟ منم از کنارش رد شدم گفتم گربه برداشت...اونشب سیر بودم و نمیخواستم بهش رو بدم اما یه ماه بعد رفتیم شمال یه روز که رفته بودیم جنگل من میخواستم برم دستامو تو رودخونه بشورم که ماهانم اومد... پشت یه درخت گرفتم و چندتا لب گرفت و سینه ها و کونمم یکم مالید...منم هیچ حرکتی نمیکرئم .فقط وقتی کارش تموم شد یکم کیرشو گرفتم تو دستم که نزدیک بود از خوشحالی بال در بیاره...تو اون سفر یکم بهش حال دادم مثلا چندبار کونم میچسبوندم بهش و یکی دوبارم از کنارش که رد میشدم یه دستی به کیرش میزدم .گذشت تا چند ماه بعد که یه شب قرار بود بریم خونه بابابزرگم منم مثل همیشه قبلش با بی اف جدیم قرار سکس گذاشتم .اما وسط کار بودیم که زد حال خوردیم و مامان باباش میخواستن برگردن خونه و ما مجبور شدیم بزنیم بیرون, هرچی گشتیم مکان پیدا نکردیم منم دیرم شد و باید میرفتم خونه مامان بزرگ .از شانسم ماهان اونجا بود و باز میخواست یه ناخونک به من بزنه منم که خودم حالم خراب بود .سریع یه فکری به سرم زد خودمو زدم به سر درد طوری که همه ابراز همدردی بکنن بعد نیم ساعت به ماهان اس دادم که بگو من با دوستام قرار دارم میخوام برم .اونم قبول کرد بعد 5دقیقه ماهان پاشد و گفت که با دوستام قرار دارم میخوام برم .منم گفتم من حالم خوب نیست میتونی منم سر راهت برسونی ؟؟؟ میدونستم مامانم اینا به این زودیا نمیان آخه هنوز شام نخورده بودن !!! هرچقدر اصرار کردن نموندیم و اومدیم بیرون .سریع رفتیم خونه ی ما , تا رفتیم تو مشغول شدیم بعد ساک زدن من و لیسدن اون من دراز کشیدم ماهانم کیرشو خیس کرد و گذاشت لاپام و تلمبه میزد !! دو دل بودم که بگم یا نه... اما بالاخره با خودم گفتم من که تا اینجاشو اومدم بزار این بگم . گفتم بزار تو کسم .ماهان: مگه اوپنی ؟؟من: آره بزار .اونشب یه حال اساسی کردیم... اما بعد از اونروز ماهان دیگه اعصاب خورد کن شده بود .زنگ میزد اس میداد و به نوعی ول کنم نبود .تا اینکه بهش گفتم من دوست پسر دارم و نمیتونم با تو باشم ولی اگر بعضی وقتا تونستم تورو هم به نوایی میرسونم .ماهان انگار این جمله بد حالشو گرفته بود !! چون تا چند ماه دیگه تحویل نمیگرفت و مثلا قطع رابطه کرده بود .تا اینکه عروسی یکی از فامیلا بود که یه احمق خورد به من و یه لیوان آب آلبالو که دستم بود ریخت رو پیراهنم و همش لک شد . خیلی حالم گرفته بود و ناراحت شدم مامانم گفت الان به بابات میگم برسوندت خونه لباستو عوض کن و برگرد .بعد 5دقیقه بابام با ماهان اومد و گفت من یکم مشروب خوردم نمیتونم رانندگی کنم بیا با ماهان برو .تو مسیر هیچکدوم حرفی نمیزدیم تا اینکه ماهان گفت از بی افت چه خبر ؟؟من: سلامتی خوبه .ماهان: الحمد... خوش بحالش .من: چطور ؟؟ماهان: هر روز داره مفت مفت دختر دایی مارو میکنه و حال میکنه . اما ما خودمون بی نصیبیم .میدونستم چی میخواد !!!من: شما قدر نعمت رو نمیدونی مگرنه شما هم بی نصیب نمیموندین .ماهان: ما که نعمتی بهمون نرسیده...من: چرا نرسیده ؟؟؟ بنده 2ساعت تمام تو اتاق خودم به جنابعالی نعمت دادم اما بعدش نخواستی و عین بچه کوچیکا قهر کردی و الانم داری بی دلیل گله میکنی...ماهان: بخاطر اینکه منصف نبودی قهر کردم .من: من منصف نیستم ؟؟ماهان: آره .من: چرا اونوقت ؟؟ماهان: چون نعمتتو مساوی تقسیم نکردی اون یارو هر روز و من سهمم شد هر چند ماه یکبار اونم اگه تونستی...من: کی گفته چند ماه یکبار ؟؟ماهان: خودت گفتی .من: من نگفتم .گفتم هروقت موقعیتش پیش اومد .ماهان: خوب این یعنی چی ؟؟؟من: دیونه من و تو فامیلیم و نمیشه با هم باشیم بفهمن آبرو ریزی میشه .منم بخاطر همین گفتم هروقت موقعیت جور شد .ممکن تو یه روز 2بار جور شه ممکن تو 6ماه یه بارم جور نشه .ماهان: تو اینطور توضیح ندادی .من: آخه تو نخواستی . در ضمن من هر روز سکس ندارم و نداشتم .شاید 1ماه یا 2ماه یکبار و اینم بدون که تو 2سال گذشته یه بار از جلو دادم و اونم به تو بوده...(نمیخواستم در مورد من فکر بد بکنه .اما حقیقتش این بود که من هفته ای 2بار سکس داشتم .ماهان: پس الان که رسیدیم موقعیتش هست ؟؟من: اگه تندتر بری شاید .ماهان: از جلو ؟؟من: نخیر .ماهان: چراااا ؟؟من: آخه دوختم .ماهان: چرا ؟؟من: شوهر کردم نمیگه پردت کو ؟؟ماهن: کی پردتو زد ؟من: یه احمق خر که مستم کرد و پردمو برداشت... اما من شاید سر جمع 5بارم از جلو سکس نداشتم .اونشب از کون یه حال توپ به ماهان دادم که تا آخر مراسم شنگول بود .شاید 2هفته بعدش بود که با بی افم بهم زدم . یه 10روزی گذشت نتونستم تحمل کنم بخاطر همین به ماهان اس دادم که مکان داری ؟؟ گفت چرا ؟؟ گفتم که با هم باشیم .تقریبا 10روز یه بار با ماهان میرفتم بهشم گفته بودم که بی اف ندارم...یه مدت گذشت تا اینکه عمم چندبار تو مهمونیا به من میگفت عروسم...یه روز که با ماهان بودم ازش پرسیدم که چه عمه میگه عروسم...ماهانم میگفت که بهش گفتم تورو میخوام .راستشو بخواین ناراحت شدم .اول برا اینکه به خودم نگفته بود دومم بخاطر اینکه ما به هم نمیومدیم .ماهان میگفت چرا مخالفی ؟؟من: ببین من تورو دوس دارم تو خیلی خوبی اما ما نمیشه با هم ازدواج کنیم .ماهان: چرا ؟؟من: ببین رابطه ی من و تو یه رابطه ی سکسی بوده و تو میدونی من قبل از تو با کسایی دیگه سکس داشتم و پردمم سوریه و همه ی اینا در آینده مشکل ساز میشن و...ماهان: من با اینکه تو قبل از من با کسی سکس داشتی کاری ندارم و... من خودمم با بعضی سکس داشتم و...این قضیه شاید چند ماه طول کشید تا بالاخره راضی شدم و تو یه پرسه 6ماه ما عقد و ازدواج کردیم و رفتیم سر زندگی مشترکمون...فعلا تا اینجارو داشته باشید تا بعد زندگی پر پیچ و خم متاهلیمونو براتون بنویسم .نظر یادتون نره .راستی من چرا نمیتونم مسیج بدم ؟؟
قسمت دوم من و ماهان زندگیمون شروع کردیم...اونم چه زندگی !!! فقط بکن بکن .هرجا میرفتیم تو هر حالتی تو هرساعتی در حال سکس بودیم .تو حونه تو مهمونی ,بیابون جنگل دریا هرجا که میرفتیم سکس داشتیم .یه سری که شمال بودیم تو مسیر کلار دشت عباس آباد رفتیم تو جنگل ومشغول سکس شدیم . یه زیلو پهن کردیم و من شلوار شرتمو کشیدم پایین و رو زیلو دراز کشیدم و ماهانم افتاد روم و تلمبه میزد 2دقیقه نشد که 2تا مرد اومدن سمت ما .ما هم تو همون حالت بی حرکت موندیم .که مارو نبینن .اگه میدیدن که جفتمونو کرده بود ن .شاید نیم ساعت طول کشید تا از اونجا رفتن . ما هم سریع کشیدیم بالا و فرار کردیم .تو مسیر عباس آباد یه ساک مشت برا ماهان زدم تا آبش اومد. بعدش گیر دادم باید ببره تو جنگل بکنه...هرکاری کرد قبلول نکردم .تا اینکه رفتیم نمک آبرود با تله کابین و بالای کوه رفتیم تو جنگل پشت یه درخت باز کشیدم پایین و تکیه زدم به یه درخت و ماهان از پشت گذاشت تو کسم .باز 5دقیقه نشد که اینبار یه دختر پسر اومدن و اونطرف تر ما مشغول شدن .به ماهان گفتم عیب نداره بزن . ماهان که شروع کرد تازه متوجه ما شدن .اما اونا هم ادامه دادن...ما قبل اونا کارمون تموم شد .وقتی رفتیم براشون دست تکون دادم و گفتم محکم بزن...شاید از همون روز بود که کم کم فانتزیهای ما پروبال گرفت...اوایل از اون سکسامون یاد میکردیم که اونا مارو دیدن .مثلا من گفتم تو خجالت نمیکشی اونا دیدن داری زنتو میکنی ؟؟؟ و...این فانتزیا ادامه داشت تا اینکه یه شب که داشتیم یه فیلم پورن داستانی تماشا میکردیم من به تقلید از جنده ی تو فیلم رفتم یه خیار از تو یخچال آوردم و جلو ماهان لخت شدم و با خودم ور میرفتم بعدم خیارو خیس کردم و گذاشتم تو کسم و تلمبه میزدم... بعد که ماهان حشری شد اومد منو بغل کرد و برد تو اتاق .لباساشو دراورد و کیرشو گرفت جلو لبام که ساک بزنم و خودشم با خیار تو کسم تلمبه میزد .بعد که ساک زدنم تموم شد میخواستم خیارو بکشم بیرون که ماهان کیرشو بزاره .اما ماهان نذاشت و منو به پهلو خوابوند و خودش از پشت کیرشو گذاشت تو کونم و با خیارم تو کوسم تلمبه میزد...اولین بارم بود که این پوزیشنو تجربه میکردم .حس خوبی داشت خیلی حشریم کرده بود .برگشتم به ماهان گفتم چیه دوس داری زنتو با دوتا کیر بکنی ؟؟ گفت آره .میخوای ؟؟ منم گفتم جون خیلییییی...از اون شب به اینور سکس های ما یه رنگ و بوی خاص گرفتن...همیشه از یه کیر دیگه بعدم یه کس دیگه بحث میکردیم...تا اینکه یه شب ماهان من من کنان گفت تا حالا در مورد سکس ضربدری شنیدی ؟؟؟ من: آره , چیه ؟؟ میخوای منو بندازی زیر کیر غریبه ؟؟ماهان: نه این چه حرفیه .من: ضربدری همینه دیگه .زنتو میدی بکنه تو هم زنشو میکنی...ماهان: خوب زنا هم حال میکنن .من: اما شما میگین کردیمشون .و ما باید بگیم دادیم اینا خیلی فرغ میکنن...راستش خودمم دوس داشتم اما از یه سری چیزا ترس داشتم .یکیش این بود که ممکن شوهرم از من دل سرد بشه .دومیش ترس از آبرو بود .یا مثلا اگه یه جوری لو میرفتیم جرمش شوخی نیست و...ماهان با سابقه ی خرابی که از من داشت و همچنین عشق سکس داشتن من .تو روزهای بعدم باز مطرح میکرد .بعد بارها اصرار ماهان بالاخره قبول کردم که در موردش فکر کنم .یه شب که با ماهان در مورد نحوه ی اجرا و عواقب این کار بحث میکردم, فهمیدم که ماهان بیشتر دوس داره من بدم تا اینکه خودش بکنه...بزارین یکمشو بگم که چطور فهمیدم .من: ببین ماهان جان بر فرض منم راضی باشم ,ولی تا اونجایی که من میدونم معمولا آقایونی که خانوماشون تو سکس براشون کم میزاره یا برعکس این کارو میکنن .حالا ماهای که تو سکس مشکلی نداریم چرا این ریسک بکنیم که به یکیمون یه کیس ناجور و بد سکس بیفته ؟؟ماهان: همیشه اینطور نیست مثلا خود ما برا لذتش این کارو میکنیم .حالا هم اگه شک داری که زوج خوب گیرمون بیاد میتونیم یه کار دیگه بکنیم...من: چه کاری /؟ماهان: مثلا میتونیم با تو شروع کنیم .تا کیس مناسب پیدا کنیم و شاید همین شخصم بتونه برامون پیدا کنه .من: عمرا .یعنی تو یه مرد تنهارو بیاری تو خونه منو بکنه !!! محاله...ماهان: چرا ؟؟ دلیلش ؟؟من: به هزارو یک دلیل .ماهان: خوب بگو .من: اولش اینکه اون آدم بفهمه من شوهر دارم و شوهرمم دوس داره من با غریبه سکس کنم ممکن که بخواد ازمون سوء استفاده بکنه...دومیشم اینکه من برا آبروم میترسم و خیلی دلایل دیگه...اونشب گذشت اما اصرارهای ماهان تمومی نداشت تا اینکه...من: بر فرض من موافقت میکنم .میخوای با کی بخوابم ؟؟؟ماهان: تو اول موافقت کن .من: فکر کن موافقم .خوب حالا ؟؟ماهان: اولا تو هم خوشگلی و هم خیلی خوش اندام .پس نتیجه میگیریم که خیلیا پایه سکس با تو هستن .دوما ما میتونیم از بین دوستامون یا بیرون یه نفرو پیدا کنیم .من: منظورت از دوستامون چیه ؟؟؟ ما که دوست مجرد نداریم .ماهان: حتما که نباید مجرد باشه... دوستای من یا شوهر دوستای تو . مثلا پدرام(شوهر فرزانه دوستم یکم هیز تشریف دارن .من: یعنی چی ماهان ؟؟ یعنی تو از من انتظار داری برم جلو دوستم برا شوهرش لوندی منم و بهش پا بدم تا اون بیاد جلو تو منو بکنه ؟؟؟ واقعا خودت خجالت نمیکشی پدرام بیاد رو تخت خوابمون جلو رو تو کیرشو در بیاره براش ساک بزنم ؟؟؟ماهان: من مثال زدم .من: مثالشم خجالت داره . حالا که اینطوره من تو ایران فقط با کسی میخوابم که زنش همراش باشه .اگه هم خیلی دوس داری سکس منو با ییکی دیگه ببینی .میتونی یه سفر خارج جور کنی و اونجا یه نفر پیدا کنی که بخاطر تو باهاش بخوابم .وسلام .دیگه بحثی نداشتیم تا نزدیک به یه ماه بعد که یه روز ماهان برا تعطیلات بلیت سفر 5روزه تایلند گرفته بود . تا قبل سفر دیگه دست از پا نمیشناخت منو فرستا اپیلاسیون .خرید لباس زیر .یه بسته کاندوم و...برا یه زن خیلی خوشیایند نیست که شوهرش بخواد با کس دیگه ای سکس داشته باشه .حتی برا من که عاشق سکس بودم و خودمم مایل بودم به این کار .روز پرواز تو فرودگاه ماهان خیلی خوشاح بود و از لذتی که تو روزهای آینده میبریم میگفت .منم برگشتم گفتم شوهر تا این حد کوسکشم نوبره به خدا .اگه نمیتونی تحمل کنی برو بگرد یه نفرو پیدا کن تا الان بریم یه گوشه بهش یه حالی بدم .حالش گرفته شد .خلاصه بعد یه پرواز 6.7ساعته رسیدیم .تازه اونجا مشکلمون شروع شد .چون با تور نرفته بودیم و ماهان خودش همه چیزو رزرو کرده بود .خودمون باید میرفتیم هتل .ماهان زبانش خیلی خوبه اما یه راننده ی احمق مارو برد یه هتل دیگه و با یه اعصاب خوردی بعد چند ساعت تاخیر رسیدیم هتل .اون روز اتفاق خاصی نیفتا تا روز بعد که قرار بود بریم خرید و گشت زدن و اگه یه کیس خوب پیدا کردیم بیاریمش هتل تا با من بخوابه...روز بعد به اصرار ماهان من یه ساپورت شیشه ای مشکی با یه شلوارک کوتاه مشکی که کون تپلم وحشتناک بیداد میکرد و یه پیراهن تنگ راه راه مشکی سیاه و سفید( یه طرح خاص داشت .سخت توضیح بدم). با سینه های سایز 80 ... و یه ست مشکی توری پوشیدم و رفتیم بیرون .خداییش سختم بود با اون تیپ برم بیرون .هرچند اونجا حجاب بی معنیه .ولی باز سختته .از همون در اتاق نگاه هارو رو خودم حس میکردم...تا عصر اتفاق خاصی نیفتاد و به گشتن گذشت...تا عصر که رفتیم تو یه فروشگاه برا خرید .فروشگاه نه خیلی بزرگ بود نه خیلی کوچیک .با وجود شلوغیش یه نفر همراهت میومد .ماهان از یه پسره خواست که با ما بیاد .نمیدونم که کدومشون خوش قیافن !!! اما این هیکلش خوب بود .سنشم حدودا 20.21ساله بود . ماهان به من گفت که دوس داری با این بخوابی ؟؟ گفتم برا من فرقی نمیکه .گفت من ازش خوشم اومده ببین میتونی دلشو بدست بیاری...رفتیم یه قسمت که دامن اونجا چیده بودن .منم یکی دوتارو بردم پرو کنم .پوشیدم سایزش خوب نبود ماهان از یارو خواست بیاد یه چک بکنه .مثل همه همه ی فروشگاه های ایران یکم دست زد و رفت یه سایز دیگه بیاره .به ماهان گفتم تو برو یه ست لباس زیر انتخاب کن و هر وقت بهت اشاره کردم پسررو صدا بزن که بیاد بیاره برام .اما خودت نیا .ماهان که رفت من دامنو کندم و فقط با یه ساپورت شیشه ای که همه چیزم پیدا بود منتظر بودم تا پسره برگرده .وقتی برگشت و منو تو اون حالت دید یکم جا خورد .میخواست بره کنار ولی خواستم بمونه .پوشیدم دامنو .سایزش خوب بود .اومدم بیرون که مثلا به ماهان نشون بدم .از دور بهش گفتم که صداش بزنه که بره بیاره برام .ماهانم همین کارو کرد .پسره هم با یه ست اسفنجی سفید برگشت . منم عمدا ازش نگرفتم تا نره .بعدم پیراهنمو داروردم و به پسره اشاره کردم که گیره ی سوتینمو از پشت باز کنه .بعد که سوتینمو درا وردم ازش خواستم سوتینو بده به من .اما هنوز پشتم به پسره بود .سوتینو که گرفتم فهمیدم از جلو بسته میشه .بخاطر همین چرخیدم که پسره ببنده برام...اینم بخاطر اصرار دوستان گلم گذاشتم .اما اگه قراره که نه تاپیک برا من باز شه و نه بتونم مسیج بدم .موندنم اینجا بی دلیله و من داستانو همینجا تموم میکنم و دیگه نمینویسم .دوستان نظراتتونو برام مسیج کنید .
قسمت سومتا چشش به سینه هام افتاد شکلش عوض شد . برام بست سوتینو .منم دستو پا شکسته پرسیدم که خوبه که شستشو به نشانه تا نشون داد .بعد خواستم باز کنه . سوتینو که کندم دیدم داره خیره سینه هامو نگاه میکنه .منم دستشو گرفتم گذاشتم رو سینم . و اونم با ترس و لرز یکم سینمو مالید... منم یه دست به کیر راست شدش زدم و بعد بهش فهموندم که به ماهان بگه بیاد .ماهان که اومد بهش گفتم .بهش بگه...ماهانم با پسره رفت اونور و تا من آماده شدم حرف زدن و بعد اومد پیش من .پرسیدم چی گفتین ؟؟؟ گفت که پرسیدم دوس داری با زن من بخوابی اونم قبول کرده و برا ساعت 10تو لابی هتل باهاش قرار گذاشته...گفتم بالاخره کاره خودتو کردی ؟؟؟ گفت فعلا نه... و خریدارو حساب کردیم و برگشتیم هتل .اول یه دوش گرفتیم بعدشم یکم استراحت کردیم .ساعت حدودا 9 بود که ماهان گفت کم کم آماده شو .تصمیم گرفته بودم یکم کرم بریزمو تحقیرش کنم امشب .گفتم چرا ؟؟ماهان: الاناس که پسره بیاد .من: بیاد زنتو بکنه .ماهان: آره .من: کس کش .ماهان: حالا میخوای آماده شی یا نه ؟؟؟من: مگه اون نمیخواد بیاد که منو بکنه !!! خو در هر صورت لختم میکنه .دیگه چرا 1ساعت تیپ بزنم ؟؟؟ماهان: من دوس دارم .من: آهاااا پسس دوس داری عین جنده ها بشم ؟؟ماهان: این چه حرفیه !!!؟؟؟من: خوب اونطور سکسی تره .ماهان: من دارم میرم تو لابی .ببینم میتونم یه جوری پسررو بیارم بالا .ماهان که رفت .منم مشغول شدم اما واقعا نمیدونستم چی بپوشم .من نهایتش 10د قیقه بیشتر لباس تنم نبود و باید لخت میشدم .دیگه چه احتیاجی به لباس بود .بخاطر همین تمرکزم رو گذاشتم رو میکاپم .به قول خودم یه آرایش جندگی کردم .بعدم یه ست صورتی با یه تاپ یقه باز مشکی که سینه هام پیدا بود و یه دامن کوتاه پام کردم .ساعت 20دقیقه به 10 بود که ماهان زنگ زد و گفت ما داریم میایم بالا .منم یکم اتاق رو مرتب کردم تا اونا رسیدن .اومدن تو من به پسره دست دادم و یه گوشه نشستم .اونا هم هرکدوم یه جا نشستن .یه 5دقیقه گذشت بعد ماهان به من گفت که نمیخوای شروع کنی ؟؟من: چیو ؟؟ماهان: قرار چیکار کنی ؟؟من: جلو تو من اینکارو نمیکنم .اگه میخوای من اینکارو بکنم .تو برو بیرون نیم ساعت دیگه برگرد .ماهان: چرا اینطور میکنی ؟؟ خوب من میخوام ببینم .اصلا میخوای به پسره بگم بیاد شروع کنه ؟؟من: نه .حس خوبی نداره برام .ماهان: پس چیکار کنیم ؟؟من: خودت اینکارو بکن .ماهان چیکار کنم ؟؟من: برو دستشو بگیر بیار اینجا .بعدم کیرشو درار تا براش ساک بزنم و شروع کنیم .اول مخالف بود اما بالاخره همین کارو کرد .شلوار وشرت پسررو کشید پایین کیرش خوابیده بود .ماهان فکر کرد دیگه کارش تموم شده و رفت عقب .من: این که کیرش خوابیدس .ماهان: بخور راست میشه .من: نه خودت بیا بگیرش تا راست شه .ماهان: یعنی چی .من: همینی که شنیدی .میدونست گیر دادم .با اجبار اومد و کیر پسررو مالوند تا راست بشه .کیرش که راست شد رفت کنار که تماشا کنه .کیرش نهایتش 12.13سانت بود .کیرش خوراک ساک زدن بود .منم دست بکار شدم . اول یه کاندم که گذاشته بودم رو میز رو برداشتم و کشیدم رو کیرش بعد سر کیرشو زبون زدم بعدم کم کم پیشروی میکردم .کیرش کامل تو دهنم جا میشد .منم با یه حس خاص کیرشو میخوردم...یه 5دقیقه ای براش خوردم که خودشو کشید عقب و کیرشو از دهنم دراورد .بعد منو بلند کرد و لبامو میخورد .منم که انگار نه انگار شوهرم کنارمه .خودمو بهش میمالیدم و ازش لب میگرفتم .دستشو از بالای تاپم رد کرد و یکی از سینه هامو گرفت منم لبامو گاز میگرفتم و خودم خوابوندم رو تخت و اونو کشیدم رو خودم .سینه هامو که دیگه کشیده بود بیرون و میخوردشون منم دستمو بردم پایین و کیرشو گرفتم ومیمالیدم .ماهانم که داشت مارو نگاه میکرد .تایلندیه پاشد لباساشو کامل دراورد .بعدم اومد سراغ من .اول تاپمو دراور بعدم دامن و شرتم .اما سوتینمو گذاشت تنم بمونه.... بعدم اومد رو تخت و رفت سراغ کسم و مشغول خوردن و انگشت کردن شد .منم چشمامو بستم و حال میکردم برا خودم .بعد از 5دقیقه اومد رو من خوابید و کیرشو فرستاد تو کسم و مشغول تلمبه زدن شد .یکم که تو کسم تلمبه زد یه لحظه حواسم رفت پیش ماهان که داشت مارو با یه لذت نگاه میکرد .گفتم همینو میخواستی ؟ دلت خنک شد ؟؟؟ زنتو جنده کردی ؟؟؟ هیچی نگفت و اومد سمت من و یکی از سینه هامو گرفت تو دستش و میمالید .بعد با اونیکی دست زیپ شلوارشو باز کرد و کیر شق شدش که سرشم خیس بود رو کشید بیرون و گذاشت رو لبام که بخورم براش... منم کیرشو گذاشتم تو دهنم و مشغول شدم .همزمان ساک میزدم کسمم میکردن سینمم میمالیدن .فکر کنم به 30ثانیه نکشید که ارضا شدم .یکم بعد ماهان آبشو تو دهنم خالی کرد .بعدم پسر تایلندیه یه چندتا تلمبه محکم زد و ارضا شد .هر سه تامون ولو شدیم رو تخت .تقریبا نیم ساعت گذشت و هیچکی کاری انجام نمیداد .تا اینکه ماهان بلند شد و لباساشو کند و رفت سراغ کسم و مشغول خوردن شد بعد به پسر تایلندی یه چیزی گفت و اونم اومد سراغ سینه هام و مشغول خوردن شد .حال خوبی داره دو نفر همزمان میمالنت .اون لحظه دوس داشتم یه نفر دیگه هم باشه که براش ساک بزنم .ماهان کونمو انگشت میکرد .بعد به من گفت بیا برا ما ساک بزن .بعد دست یارورو گرفت و برد پایین تخت و سرپا وایسادن .منم رفتم جلوشون زانو زدم و کیر جفتشونو تو دستم گرفتم و باهاشون بازی میکردم .بعد نوبتی عین بازیگرای پورن سر کیرشونو زبون میزدم .بعد کیر تایلندیرو فرستادم تو دهنم و مشغول خوردن شدم .یکم که خوردم ماهان با کیرش میزد به صورتم .گفتم چیه ؟؟ گفت برا منم بخور .گفتم حالا که زنت داره برا یه نفر دیگه ساک میزنه .هوس کردی ؟؟ جون بده برا تو هم میخورم .بعد کیر ماهن رو هم خوردم .بعد از اینکه برا جفتشون ساک زدم .ماهان پسررو خوابوند رو تخت و به من گفت بشین رو کیرش .منم رفتم .میخواستم بزارم تو کونم که ماهان گفت بزار تو کوست من میخوام بزارم تو کونت .گفتم جووووووون شوهرو کوس کش منو باش .نشستم رو کیر پسره .ماهانم منو خم کرد تو بغل یارو و کیر و کون منو خیس کرد و بعد کیرشو داد تو کونم و دونفری مشغول تلمبه زدن شدن .یکی من یکی توی شده بود که باید بودین و میدیدن .منم که این وسط رو ابرا سیر میکردم .به جرعت میتونم بگم باحال ترین سکسم تا اون روز بود .بعد یه مدت من خسته شدم وبه پهلو خوابیدم و تایلندیه رفت پشتم و گذاشت تو کونم و ماهانم کیرشو تمییز کرد گذاشت تو کسم . تا آخره این پوزیشن من دو بار ارضا شدم .بعد پسر تایلندیه منو بغل کرد و گذاشت تو کسم و ماهانم از کون میکردم .بعد به ماهان گفتم میخوام آبتونو بریزین رو صورتم .ماهانم به یارو گفت و من باز جلوشون زانو زدم و برا جفتشون جلق میزدم تا آبشون بیاد .اول پسره آبش اومد منم کیرشو گرفتم رو صورتم بعدم ماهان خالی کرد رو صورتم .صورتم خیس آب کیر شده بود . اینشم باحال بود .بعدش رفتم یه آبی به صورتم زدم و یه دوش گرفتم و رو تخت ولو شدم . و خیلی طول نکشید که خوابم برد .نزدیکای صبح بود که حس کردم یه چیزی تو کونمه .دیدم یارو تایلندیس .ولی اینقدر خوابم میومد که چیزی نگفتم .صبح نزدیکای ساعت 11بود که بیدار شدم .دیدم کونم خیس آب .کوس کش همه ی آبشو ریخته بود تو کونم .و صبح زودم رفته بود .رفتم یه دوش گرفتم و بعد به ماهان زنگ زدم که گفت پایینم دارم صبحونه میخورم بیا .منم حاضر شدم رفتم پایین .ماهان: خوب خوابیدی گلم ؟؟من: آره .تو ؟؟ماهان: منم خوب بود .من: پسره کجاس ؟؟ماهان: رفت . چه احوالی میپرسه .معلومه بهت خوش گذشته .من: انگار به تو بیشتر خوش گذشته .ماهان: آره عالی بود .من: مرد اینقدر کسکشم نوبره والا .ماهان: من اینتطوریم دیگه . حالا برا امشب چیکار کنیم ؟؟من: منظور ؟؟ماهان: میگم به همین بگیم بیاد یت کیس جدید پیدا کنیم ؟؟من: یعنی چی ماهان !!!! مگه من جندم .ماهان: خوب ما برا همین اومدیم اینجا دیگه .من: تو ازم خواستی .بخاطر تو قبول کردم .قرار نیست که کل تایلند منو بکنن .و گیر دادن های ماهان شروع شد و در نهایت برا اینکه خوتاه بیاد گفتم من ذبرا امشب اصلا نمیتونم .اگه شبهای دیگه کیس خوب پیدا کردیم ببینم چی میشه .تا روز آخر ماهان دست رو هرکی میزاشت یه بهونه میاوردم و میپیچوندم .راستش خودمم میدیدم شوهرم راضی مشکلی نداشتم فقط نمیخواست به ماهان رو بدم .روز آخر مثل روزای قبل به اصرار ماهان سکسی پوشیدم .یه شلوار کشی قرمز با کفش پاشنه یه تاپ دکلته سرمه ای بدون سوتین .و ماهان خیلی اصرار داشت که امروز هرجور شده باید یه نفرو پیدا کنیم .از قضا اونروز رفتیم یه رستوران ایرانی که تقریبا شلوغم بود .کون تپل من تو اون شلوار تنگ و سینه های بازم نگاه خیلیارو میدزدید .چه برسه به اینکه ایرانیم باشن ...دوستان نظراتتونو برام بفرستید .
قسمت چهارماز قضا اونروز رفتیم یه رستوران ایرانی که تقریبا شلوغم بود .کون تپل من تو اون شلوار تنگ و سینه های بازم نگاه خیلیارو میدزدید .چه برسه به اینکه ایرانیم باشن .غذا سفارش دادیم منتظر بودیم بیارن که ماهان رفت دستشوی .تا ماهان رفت یه پسره(متوسط) اومد سلام کرد و گفت اسم من بهروز .و اینکه میتونه با من آشنا شه و...گفتم من شوهر دارم آقا . گفت من با تو کار دارم نه شوهرت .دیدم انگار راسته ی کار ماست .از طرفیم ماهان که مشکلی نداره و از خداشم هست .اینجام که همه چی آمادس و مشکلی نیست .پس من چرا نکنم .گفتم خوب بفرمایید . گفت اگه قابل بدونید مایلم که بیشتر با هم آشنا بشیم .من: خوب این آشنایی در چه موردی هست حالا ؟؟حامد: هرچی ما بگید .من: تو داری پیشنهاد میدی .من بگم .حامد: خوب یه پسره مجرد از یه خانوم متاهل چی میخواد .دیدم ماهان از دور داره مارو نگاه میکنه و جلو نمیاد .فکر کنم میدونست جریان چیه .من: سردیت نکنه یه وقت .حامد: نه خیالت راحت باشه من هیچیم نمبشه .من: اونوقت چی گیر من میاد این وسط ؟؟حامد: یه چیز توپ که خیلیا آرزوشو دارن .من: پس بدش به همون خیلیا .حامد: قهر نکن دیگه .یه کادو خوشگلم میگیرم واست .خوبه ؟؟من: چی ؟؟حامد: حالا میبینی دیگه .من: باشه .حامد: خوب میتونی شوهرتو بپیچونی بیای ؟؟من: من جایی نمیام .اگه میخوای شاید بتونم راضیش کنم .تو بیا .حامد: باشه .کی ؟؟ کجا ؟؟من: ما امشب ساعت .3.5 پرواز داریم .ساعت 5 هم باید اتاق رو تحویل هتل بدیم .اگه میخوای همین الان برو کادومو بگیر .تا ما نهار میخوریم و میریم هتل تو هم بیا .حامد قبول کرد منم آدرس هتل رو بهش دادم و به من دست داد و رفت .بعد اینکه رفت ماهان اومد گفت این کی بود ؟؟ گفتم بگو نهارو بیارن تا بریم .قرار بیاد زنتو بکنه .حالا خوشحال باش .ما هم نهارمونو زودی خوردیم و رفتیم سمت هتل .ولی از شانس بدمون تو یه ترافیک گیر کردیم و ساعت 3 رسیدیم دمه هتل .پیاده شدیم میخواستیم بریم تو که ماهان خان فهمید گوشیشو تو رستوران جا گذاشته .حامد رو دیدم که تو لابی نشسته و از طرفیم ماهان مجبور بود که بره موبایلشو بیاره .به ماهان گفتم تو برو زود گوشیتو بگیر بیا...رفتم سمت لابی و با حامد یه خوشو بش کردم .به حامد گفتم من میرم بالا تو هم یه جوری بیا اتاق 305 .من رفتم بالا .حامدم بعد یه ربع اومد یه پاکتم دستش بود .ساعت رو نگاه کردم 3.35 بود .وای خدا من هنوز نصف چمدونارو بسته بودم .1.5 وقت داشتم .به حامد گفتم من عجله دارم باید چمدونامونو ببندم .حامد: خوب ؟؟من: خوووووب !!!!! دیرمه دیگه...حامد: من چیکار کنم ؟؟من: اگه میخوای کاری بکنی فقط نیم ساعت وقت داری .حامد: مثلا چیکار ؟؟من: اذیت نکن .حامد: خوب بیا بشین رو پام .منم رفتم نشستم .اول یکم با موهام بازی میکرد که گفتم زود باش .حامدم لباشو گذاشت رو لبامو دستشم گذاشت لاپام و کسمو میمالید...یکم که حشری شدیم .حامد منو بلند کرد و لباساشو دراورد .بعدشم اومد سراغ من و اول از پشت چسبید بهم و یکم سر پا خودشو به من مالوند .بعدم کمکم کرد تا شلوارمو در بیارم .بعدم از من خواست تا براش ساک بزنم .منم نشستم که کیرشو بخورم که یه فکری به سرم زد .رفتم دوربینمونو آوردم و دادم دست حامد که از من فیلم بگیره .گفتم من میرم تو حموم و تو شروع به فیلمبرداری کن و من میام بیرون و...منم رفتم تو حموم و اومدم بیرون و اومدم جلو حامد و اونم از من فیلم میگرفت بعد یه دستی به سینه هام زد .بعدم یکم کسمو مالید .و بعدشم گفت بشین بخور برام .منم جلو حامد زانو زدم و مشغول ساک زدن شدم .حامدم ک فقط میگفت جوووون...بعد بلندم کرد و ازم خواست که بخوابم رو تخت و بعد خودشم اومد رو تخت و مشغول فیلم گرفتن از من شد و سوال میپرسید که کیرم خوشمزه بود ؟؟ کیر منو دوس داری یا برا شوهرت و...بعدم رفت سمت کسم و از رو شرت میمالید .بعدم لبه ی شرتمو زد کنار و مشغول خوردن و انگشت کردن شد...زیادی لفطش داد .گفتم زود باش الان همسرم بر میگرده .حامدم خوابید رو تخت و از من خواست که بشینم رو کیرش .میخواستم شرتمو در بیارم که حامد نزاشت. منم شرتمو کنار زدم بعدم کیرشو با کوسم تنظیم کردم و مشغلول تلمبه زدن شدم .حامدم فیلم میگرفت...یه چند دقیقه اینطور زد تا من ارضا شدم .بعد منو خوابوند رو تخت و کیرشو گذاشت تو کوسم .یه چند دقیقه ای زد تا حامدم ارضا شد و همه ی آبشو خالی کرد رو کوسو شرتم و بعد فیلمرو قطع کرد .دوربینو ازش گرفتم که ماهان زنگ زد گفت گوشیشو گرفته و نزدیک هتل .منم به حامد گفتم که شوهرم نزدیک .برو .حامدم عین قرقی آماده شد و شمارشو نوشت داد به من و گفت اینجا نشد درست حسابی ازت لذت ببرم .بعدا زنگ بزن تا خوب بسازمت و رفت .دیدم خیلی دیره نمیرسم دوش بگیرم...میخواستم شرتمو بکنم و خودمو تمییز کنم که ماهان سر رسید و منو تو اون وضعیت دید... اومد جلو و چندتا لب گرفت و یه دست به شرت خیسم زد و یکم از آب کیر حامدو با انگشت گذاشت تو دهنم و گفت از این شرینی بخور .منم خوردمش .میخواستم شرتمو در بیارم که ماهان نزاشت و گفت تا خونه حق نداری در بیاری...هر چی اصرار کردم نزاشت .منم یه شلوار پام کردم و با کمک ماهان جمع کردیم وسایلو .شماره حامدم انداختم تو پاکت وگذاشتم تو چمدون . وآماده شدیم و رفتیم سمت فرودگاه تا برگردیم ایران .تو فرودگاه ماهان خیلی گیر داد که چیکار کردین اما...نظر فراموش نشه .راستی کسی نمیخواد بگه چطور میشه پیام داد ؟؟؟
قسمت پنجماما چیزه خاصی بهش نگفتم و گفتم که فقط لاپایی بود و ریخته رو شرتم .ماهانم بیچاره باورش شد...صبح روز بعد رسیدیم خونه و تا عصر خوابیدیم .بعدم که مامانم اینا اومدن تا روز بعد شبش اتفاق خاصی نیفتاد .شب رفتم دوربین رو آوردم و به ماهان گفتم میخوام یه چیزی رو نشونت بدم اما باید قول بدی که به من دستم نزنی تا فردا...ماهانم قبول کرد .میخواستم تو کف من بمونه .منم دوربینو وسل کردم به تلویزیون و فیلمو گذاشتم .ماهان نزدیک بود از لذت سکته کنه .اما نمیتونست کاری بکنه .فقط با کیرش بازی میکرد و فیلمو نگاه میکرد...یه چند وقتی گذشت .که گیر دادن های ماهان باز شروع شد و منم مخالفت میکردم .تا اینکه گفتم اگه میخوای منو با یکی دیگه ببینی فقط خارج از ایران و لاغیر .گفت باشه عید میریم ولی حالا یه بار فقط زنگ بزن به حامد و دیگه تا عید که رفتیم یه جایی چیزی نمیخوام. اما من زیر بار نرفتم که نرفتم .اما ماهان یه جای دیگه مثلا میخواست جبران کنه .اونم این بود که تقریبا تو اکثر مهمونیا اینقدر به پوشش من گیر میداد و منو باز میکرد که همه منو نگاه کنن .بار اولم اومد خونه و بعد یکساعت گفت بریم یه چرخی بزنیم .منم یه تاپ باز تنم بود که میخواستم عوض کنم اما ماهان گفت لازم نیست و تو که مانتو میپوشی و...بیشرف بعد یکم دور زدن تو خیابون منو یه راست برد خونه پدرام اینا و گفت که شام دعوتیم . رفتیم بالا و جلو اونا گفت چرا مانتوتو در نمیاری و منم ناچارا کندم و تا آخر مهمونی پدرام سرش تو سینه من بود و این پدرام اینقدر کوس کش بود که سر شام زیر میز چندبار با پاش به پاهام زد که ببین منم پایم یا نه... من کاری نکردم و به ماهانم نگفتم .چون میدونستم همینو میخواد و میگه با پدرام بریز رو هم و...تا نزدیک عید اتفاق خاصی نیفتاد تا اینکه چنتا از دوستامون میخواستن گروهی برن شمال .به ما هم گفتن .اما ماهان گفت ما میخوایم بریم خارج از کشور .گفتم فعلا با بچه ها بریم وقت برای خارج رفتن زیاد . که گفت به شرط اینکه اینجا اون کاریو که میخوایم خارج انجام بدیم .انجام بدی...میدونستم اگه اینجا کاری بکنم .دیگه هر روز ازم میخواد . منم گفتم نه .همون خارج بهتره . من یکی از فانتزیام این بود که با یه سیاهپوست سکس داشته باشم .همیشه تو فیلم های پورن که میدیدمشون یه جورای قند تو دلم آب می شد. حس میکردم باید سکس با این ها خیلی باحال باشه... برا همین به ماهان گفتم بریم آفریقا !!! که ماهانم علتشو پرسید و استقبالم کرد .اما گفت که آفریقا هزینه سفرش زیاده . اگه فقط برا سیاهپوست که تو دبی هم پیدا میشه . و نهایتا برا 2فروردین برا4روز رفتیم دبی .این بار با تور رفتیم ولی برناممون این بود که از تور جدا بشیم و خودمون بریم بگردیم . اما از شانس ما از همون سالن انتظار فرودگاه امام ما کنار یه زوج نشستیم و یه جورایی با هم دوست شدیم و شاید باورتون نشه اما. وقتی رسیدیم تو رزرو جا برا من و ماهان و همین زوج (فاطمه و یاسر)که گفتم مشکل پیش اومده بود و اتاق های یه نفره رزرو شده بود و در نهایت گفتن فعلا از اینا استفاده کنید تا عصر .عصر تو یه طبقه ی دیگه 2تا اتاق کنار هم به ما دادن .که همین خودش یه دلیلی شد که با هم راحت تر بشیم .فرداش که بیدار شدیم ماهان گفت با تور نریم و باز خواست که سکسی بپوشم .منم اول یه آرایش خفن کردم بعد یه لگین(ساپورت تا ساق پا) سفید ویه دامن مشکی راه راه خاکستری و یه پیران مشکی به قول پسرا یقه آخوندی که چند دکمه بالاشو نبستم .و یه ست سفید توری . دکمه پیراهنم از وسط سینم به بالا باز بود و نصف سینه هام بیرون بود .موهام که باز بود و یه کفش پاشنه بلند خجلم پام کرده بودم . من و ماهان از قبل قرار گذاشتیم که روز اول یه نفرو پیدا کنیم و اگه خواستیم باز با اون باشیم که وقتمونم حروم نشه و بتونیم خرید مریدامونو انجام بدیم .راستشو بخواین اونروز هرچی گشتیم یه نفرم پیدا نکردیم که نظر داشته باشه... بخاطر همین رفتیم یکم خرید کردیم و برگشتیم هتل .شبش رفتیم بار .یه لباس راحت پوشیدم .فاطی و یاسر هم اونجا بود و آبجو سفارش داده بودن و میرقصیدن ما هم 2تا آبجو سفارش دادیم . فروشنده بار یه مرد سیاهپوست بود حکه چندبارم دیدم که منو نگاه میکنه . منم میخندیدم .به ماهان گفتم...اما یارو بعد 10دقیقه رفت .به ماهان اشاره کردم .بعد ماهان به بهونه سفارش دادن رفت و سراغشو گرفت که گفته بودن شیفتش تموم شده .بعد یکی دو ساعت چهارتایی اومدیم بیرون منو فاطی جلوتر میرفتیم و مردهام پشت سرمون میومدن و حرف میزدن . از حق نگذریم فاطی خیلی خوشگل بود و خوش هیکل .چشای رنگی کمر باریک .رون تپل و...من: امروز تور کجا بردتون ؟؟فاطی: ما با تور نرفتیم .مگه شما هم نرفتین ؟؟من: نه .فاطی: تور به درد نمیخوره .معمولا بچه هست و نمیزاره راحت باشی و نه میتونی راحت لباس بپوشی.همیشه یا زنا نق میزنن که ببین چی پوشیده یا مردا میخوان بمالن بهت و مثلا برا برگشت تو ایران تورت کنن...شما چرا نرفتین با تور ؟؟من: ما قبلا هم دبی اومدیم دیگه نیازی ندیدیم که با تور بریم .دومیش هم همین حرف خودت دیگه همین حرف خودت نمیتونی راحت باشی و دست مالیا فاطی: والا اگه یه پسر خوشتیپم باشه زورت نمیاد .یا یه مشت پیرمردن یا اونایین که زناشون سالی یه بار اونم شب عید میزاره زیارت کنن جفتمون زدیم زیر خنده .مشغول حرف زدن بودیم که یه پسره خوشتیپ از کنارمون رد شد و یه نگاه خریدارانه به ما کرد ما هم ناخوداگاه همدیگرو نگاه کردیم و من گفتم نههههه انگار هنوز میتونیم دلبری کنیم و باز زدیم زیر خنده...فاطی: یه سوال بپرسم ؟؟من: بپرس عزیزم .فاطی: شوهرت چقدر غیرتیه ؟؟من: چطور؟؟فاطی: بگو؟؟من: خوبه .نه زیاد نه کم .فاطی: پایه ای فردا 2نفری بپیچونیم بریم بیرون یه حال اساسی به جفتمون بدیم ؟؟من: منظورت از حال چی هست حالا ؟؟فاطی: همونی که الان داری بهش فکر میکنی...حالا میتونی بپیچونی ؟؟من: نمیدونم .حالا چرا پرسیدی غیرتی هست یا نه ؟؟فاطی: برا اینکه بدونم میزاره تیپ بزنی بیای یا نه .من: از اون لحاظ مشکلی نداره .فاطی: دوس داری بیای ؟؟من: اگه فکرهای خوبی تو سرته . آره .فاطی: خوبه . پس بیا بهشون بگیم ما فردا میخوایم بریم یه سری خریدای زنونه انجام بدیم .بعدم اگه شد یه آرایشگاه بریم و...دمه هتل بهشون گفتیم و یه موافقت کلی گرفتیم .فاطی دمه گوشم گفت که فردا مشکی بپوشیم . رفتیم تو اتاقامون که ماهان پرسید کجا ؟؟ منم گفتم میخوایم 2تای بریم بچرخیم و...بالاخره راضیش کردم .فردا صبحش باز یه آرایش توپ کردم .امروز ست مشکی بود .همون دامن وپزارهن دیروزی با یه ساپورت مشکی و یه ست آبی تیره .راستی اینجا فقط پسرا نظر میدن ؟؟؟ یا خانوما هم میتونن نظر بدن ؟؟؟
قسمت ششمفردا صبحش باز یه آرایش توپ کردم .امروز ست مشکی بود .همون دامن وپیراهن دیروزی با یه ساپورت مشکی و یه ست آبی تیره .ساعت 10.5 بود که فاطی اومد دنبالم و رفتیم بیرون .فاطی یه پیراهن بلند و تنگ پوشیده بود که یه سمتش توری بود و یه سمتش تا کمرش چاک میخورد و یه جوراب مشکی طرح دار تا روناش پاش کرده بود .پشت پیراهنش باز بود و جلوشم که سینه هاش نصفه پیدا بود .از هتل اومدیم بیرون و تو خیابون قدم میزدیم .که به فاطی گفتم که برنامه چیه ؟؟ گفت راستش یکی از دوستام چند وقت پیش اومده بود .رفته بود ماساژ و خیلی راضی بود .منم آدرسشو گرفتم .من: ماساژ ؟؟؟فاطی: نه از اون ماساژایی که تو فکر میکنی .من: پس چی ؟؟فاطی: اینجا اولا که یه مردای خیلی باحالی ماساژ میدن دوما اینا سیستم ماساژشون فرق میکنه .من: فاطی کشتی منو .بگو دیگه .فاطی: عزیز دلم اول خوب ماساژت میدن بعدم اگه خواستی این کون توپل تورو که داره خودشوو تو این دامن تنگ جر میده با اون کیرای کلفتشون می گان واست . حال دوست داری بریم ؟؟من: جون .بریم .فاطی: چی شد ؟؟ اسم کیر اومد نظرت عوض شد ؟؟من: آره دیگه .فاطی: ولی الان بریم .یه ساعت دیگه کارمون تموم میشه و بدنمونم چرب .و مجبوریم برگردیم هتل .من میگم اول بریم پیداش کنیم .شاید لازم باشه نوبت بگیریم و بعد بریم بچرخیم تا نوبتمون بشه و...من: موافقم .بریم .طبقه ی سوم یه مجتمع تجاری کوچیک بود .یه پیرزنم مسئولش بود .فاطی برا ساعت 5نوبت گرفت .و نفری 25دلارم بیانه ازمون گرفتن .اومدیم بیرون به فاطی گفتم تو ایران زنا پول میگیرن میدن .حالا من و تو اینجا پول میدیم که بکننمون .بازم زدیم زیر خنده .یکم تو خیابون چرخیدیم و یه مختصر نهاریم خوردیم .بعد بازم یکم چرخیدیم که فاطی گفت بریم تو یه دیسکوی باری چیزی . بعد یه عالمه سوال پرسیدن بالاخره یه کلاب پیدا کردیم که باز باشه .رفتیم تو و سفارش دادیم و رفتیم یه قسمت و مردم رو که میرقصیدن نگاه میکردیم .یکم که سر خوش شدیم .دوتا پسر بهمون پیشناد رقص دادن .ما هم از خدا خواسته قبول کردیم و رفتیم وسط . چه رقصی بود علنا داشتن میمالیدن به ما و ما هم همینو میخواستیم .بعد یه رقص مالشی رفتیم یه گوشه و مشغول مشروب خوریمون شدیم که اونا از ما بدتر با یه انگلیسی دست و پا شکسته بهمون پیشنهاد دادن بریم هتلشون .(فکر کنم گرجستانی بود) .فاطی: چیکار کنیم ؟؟من: نظر تو چیه ؟؟فاطی: تو بگو .من: فکر کنم برا همین اومدیم .فاطی: تو از بابت ماهان مشکلی نداری ؟؟من: چه مشکلی ؟؟فاطی: خیانت و این حرفا .من: نه .تو چی ؟؟فاطی: نه .من: بار اولته ؟؟فاطی: نه . چرا ؟؟من: آخه سوالات یه جورین گفتم شاید...فاطی: نترس من رلم .من: پس بریم ؟؟فاطی: بریم . ولی فکر میکنی چیزی داشته باشن ؟؟؟من: نمیدنم . ولی سوراخامونو پر کنن کافیه...باهاشون رغتیم هتل .یه سوییت دوبلکس که دوتخت دو نفره داشت گرفته بودن .فکر کنم بخاطر همین راحت گذاشتن ما بریم بالا .رفتیم تو یکی از پسرا دست فاطی رو گرفت برد طبقه بالا .ساعتمو نگاه کردم ساعت 3 بود .به فاطی گفتم 1ساعت وقت داریم .که فاطیم گفت حواسم هست و رفت تو اتاق .ما هم بعد 5دقیقه شروع کردیم .اولش که مثل همیشه یکم لبو لب بازی با یکم بغلی بود .بعد پسره رفت عقب و مشغول دراوردن لباساش شد . منم دیدم انگار خودم لباسامو درارم سنگین ترم . همرو جز شرت سوتینم کندم و گذاشتم رو مبل . رومو که برگردندم کیر پسره نظرمو جلب کرد .یه کیر 15.16 سانتی بود .یه لحظه با خودم فکر کردم دیدم من که اینجا اومدم و دارم با یه خارجی اونم تکو تنها میخوابم .پس بهتر اینه که نهایت لذتمو ببرم .رفتم سمت پسره و چسبیدم بهش و لبامو گذاشتم رو لباش و لباشو میخوردم . رونامم میمالیدم به کیرش تا راست شه...یکم که لب گرفتم .خوابوندمش رو تخت و شروع کردم به لیس زدن از گوشاش شروع کردم تا کم کم رفتم سمت گردنش و بعد اون سینش و بعدم رفتم سراغ کیرش .قبل اینکه بخورمش با زبونم باش بازی میکردم و تخماشو لیس میزدم بعد آروم کلشو فرستادم تو دهنم و میک میزدم و بعدم کم کم رفتم پایین و دیگه تلمبه وار با دهنم بهش حال میدادم .شاید 10دقیقه زدم تا آبش اومد و از یه قطرشم دریغ نکردم . همشو خوردم . کارم که تموم شد بیحال افتادم رو تخت .حالا نوبت اون بود که جبران کنه...اومد رو من و اونم از لبام و بعد گوشو گردنو بعدم که سوتینمو باز کرد و میمیامو نوبتی میخورد و بعدش یه حال به لا سینه هام داد . بعدم شرتمو دراورد و همزمان که کوسمو میخورد انگشتمم میکرد...اینقدر این کارو تکرار کرد تا منم ارضا شدم . من بیحال چشمامو بسته بودم که پاهام داد بالا و کیرشو گذاشت دمه کوسم و یه دفعه کیرشو تا ته فرستاد تو کوسم .یه جیغ کشیدم و یه لحظه نفسم بند اومد . یکم که حالم جا اومد کیرشو اروم کشید بیرون و دوباره محکم کوبوند تو کسم .این سری نرم تر بود واسم . یه چند باری اینکارو کرد منم فقط نگاش میکردمو لبامو گاز میگرفتم .دستامم که به ملافه تخت چنگ زده بودم...دوست داشتم امروز هرطور دوست دارن بکننم .یکم که محکم زد .ریتمشو آروم کرد و نرم نرم تلمبه میزد .خودشم خم شد رو من و سینه هامو گرفت و میخورد...یه چند دقیقه بعد خوابوندمش و خودم رو کیرش نشستم و تلمبه میزدم .موبایلشو برداشت و از من فیلم میگرفت منم رو کیرش فیگورای سکسی میگرفتم .مثلا خودمو میدادم عقب و تو موهام چنگ میزدم و کیرشو تو کوسم میچرخوندم و...یه چند دقیقه ی که اینطور زد .به پهلو خوابوندم و کیرشو از پشت گذاشت تو کسم .برای بار دوم ارضا شدم من ولی اون همچنان تلمبه میزد و نمیومد . ساعتمو نگاه کردم 20دقیقه به چهار بود .گفتم اینطور نمیشه خوابوندمش دوباره و کیرشو گذاشتم تو کوسم و تو بغلش خوابیدم و عین ماهی خودمو لیز میدادم .فکر کنم 2دقیقه نشد که آبش اومد و ریخت تو کسم...اولین بار بود که تو کسم آب میریختن .فکر کنم بخاطر همین بود که من باز ارضا شدم . بعد بدو بدو رفتم کوسمو شستم و برگشنم شرت و سوتینمو پوشیدم و پیراهنمو تنم کردم و رفتم بالا .بدون در زدن رفتم تو .کیر یارو تا ته تو دهن فاطی بود و داشت میخورد براش .گفتم فاطی جون دیر شد بجنب . گفت الان آبش میاد .میام .من رفتم پایین آماده شدم .فاطی هم بعد یه ربع اومد پایین .پسری که باهاش خوابیده بود هم لخت اومد پایین و اومد سمت من و خودشو میمالید به من .خودمو یکم کنار کشیدم که فاطی گفت اوا چرا با شوهر من اینطور میکنی و خندید .پسره دستشو گذاشت رو شونم و نشوندم زمین و کیرشو یکم مالید به صورتم و بعدم فشار داد به لبام .مجبور شدم یکم بخورمش .بعد بیخیال شد و رفت کنار .منم بلند شدم .منو فاطی خداحافظی کردیم و زدیم بیرون .و یه تاکسی گرفتم و رفتیم سمت سالن ماساژ...تو تاکسی از سکسهامون پرسیدیم .جفتمون راضی بودیم .مخصوصا فاطی که خیلی تعریف میکرد..ساعت 5.10دقیقه رسیدیم اما تا ساعت 6نوبتمون نرسید و نرفتیم تو .ساعت 6 گفتن برین تو اون سالن . رفتیم تو یه راهرو شیشه ای مات داشت و تخت ها با یه پرده از هم جدا شذه بود .فاطی پردرو زد کنار و گفت دوست دارم ببینم چطور میکننت...گفتم هرجور راحتی...بعد یه خانومی اومد و ازمون یه سوالاتی پرسید که فقط ماساژ میخواین یا ماساژ سکسی .بعدم شاید باورتون نشه اما بخدا پرسید که در سایز کیر ماساژور کوچیک متوسط یا بزرگ باشه . که من گفتم متوسط اما فاطی گفت کیر فقط کلفت . بعدم به من گفت چرا متوسط ؟؟ گفتم امروز کسم سیر خورد نوبت کونمه .فاطی: مگه به پسره کون ندادی ؟؟من: نه .فاطی: چرا؟؟من: وقت نشد دیگه .فاطی: مگه چه خبر بود .من هم از کون دادم هم از جلو...لباسامونو دراوردیم و جلو هم لخت بودیم و بدن همدیگرو نگاه میکردیم .من از اون تعریف میکردم .فاطیم از من . فاطی طاقت نیاورد و اومد سمت من و یکم کسمو مالید و گفت اجازه دارم لباتو ببوسم .چیزی نگفتم و یه لبم از من گرفت و رفت عقب و خوابید رو تختش... بعد چند دقیقه 2تا مرد اومدن که فکر کنم هندی بودن . میخواستن پردرو بکشن که نزاشتیم . کم کم ماساژ دادنو سروع کردن بعد روغن ریختن و نزدیک نیم ساعت ماساژ دادن . بعد که لخت شدن .من فکر کردم دیگه مثلا همه ی سکسا میپرن میکننمون . اما بدنشو کامل شیو کرده بودن و بعد روغنی کردن و اومدن رو ما و بیشتر یه جور ماساژ با کیر میدادن .مثلا یه ربع با کیراشون ممه هامونو فشار میدادن و لا ممون میزاشتن .بعد صورت .دیگه واقعا نزدیک بود آتیش بگیرم . کیرشو که میمالید لا لپای کونم .نا خواش=سته کونمو به کیرش فشار دادم . انگار نمیخواست بکنه .اما خودم کیرشو گرفتم و فشار دادم به سوراخم .بعد دیگه خودش مشغول شد و تلمبه میزد .منم فاطی رو نگاه میکردم .اونم همین کار منو تکرار کرد و هیچکدوم نای حرف زدن نداشتیم و فقط گاییده شدن همدیگرو می دیدم .شاید 10دقیقه کردنمون که همگی ارضا شدیم . بعد رفتن پایین و مارو تمییز کردن و باز مشغول ماساژ شذن .یه نیم ساعت دیگه کارشون طول کشید .بعدم خشکمون کردن و ماهام لباس پوشیدیم و نفری 20دلار دیگه گرفتن و برگشتیم هتل . ساعت نزدیک 8.5 بود که رسیدیم .واییییی خدا نــــــــــه...دوستان عزیز اگه کسی میخواد از اون پیام ها بده یا مونث یاشه یا مزدوج .)آقایون مجرد لطف کنن نفرستن .چون نمیخونم .ممنون .
قسمت هفتمماهان گفت که رفته بار و عکس منو به سیاهپوست نشون داده بیا بریم ببینیمش . هر کاری کردم قبول نکرد .خسته و کوفته جوراب شلواری و کفش پاشنه بلندمو کندم و با ماهان رفتیم سمت بار . رفتیم با یارو دست دادیم و ظاهرا قبول کرد و ازمون خواست یه چند لحظه بشینیم تا کارش تموم بشه و بیاد .بعد یه ربع اومد کنار من نشست و ظاهرا خیلی خوشش اومده بود .ولی من تو تنها فازی که نبودم سکس بود . فقط دوس داشتم بخوابم .به ماهان گفتم حالا که اینم خوشش اومده بزاریم برا فردا .اما فبول نکرد و باز رفتیم هتل .من رفتم بالا بعدم اینا اومدن .رفتم تو اتاقمون و لخت شدم و خوابیدم رو تخت . برام مهم نبود چطوری انجام بشه فقط دوس داشتم سریع تر کارشونو بکنن و یارو بره .اومدن تو و به ماهان گفتم بهش بگو سریع شروع کنه خوابم میاد . هرچی ماهان اصرار کرد که ساک بزنم واسشون قبول نکردم .واقعا چیزه خاصی از اون شب یادم نیست .فقط یادمه کیرش خیلی سیاه نبود .روز بعد که بیدار شدم رفتم یه دوش گرفتم و آماهده شدم که بریم بیرون .ماهان با فاطی اینا هماهنگ کرده بود که بریم خرید .ماهان گفت سکسی بپوش که من فبول نکردم .گفتم دیشب تا صبح نفس منو چیدیدن .دیگه خبری نیست .رفتیم بیرون .فاطی به من گفت ماشالا به این اشتها .من: چی ؟؟فاطی: دختر تو انگار سیرمونی نداری هااا .من: چرا ؟؟ چی شده مگه ؟؟فاطی: اون سیاه پوست کی بود اومد تو اتاقتون ؟؟من: کارگر هتل بود .فاطی: ااا تا صبح اتاقتونو مرتب میکرد .؟؟من: تو از کجا دیدی اونو ؟؟فاطی: دوربین کار گذاشتم...و...دیگه کاری تا برگشتیم ایران انجام ندادیم . من و فاطی شماره ی همدیگرو گرفتیم و هرکی رفت خونه خودش .یه چند روزی گذشت تا اینکه فاطی زنگ زد و شام دعوتمون کرد .این شد شروع یه دوستی خوب برا من و فاطی...چند روز بعدم ما اونارو دعوت کردیم که بیان .شبش تو آشپزخونه فاطی گفت فردا که تنهاییم جفتمون .نهار بیا اونجا که عصری با هم بریم بیرون و بچرخیم .روز بعد طرفای ساعت 11.5 رفتم پیش فاطی .یکی دو ساعت اول به نهارو پذیرای کردن گذشت .بعد گفتم بزار از فاطی بپرسم که اون جریانش چیه ؟؟ اونم مثل من کار شوهرش یا نه !!!من: فاطی یه چیزی بپرسم ؟؟فاطی: بپرس ؟؟من: تو که شوهر داری چرا با غریبه...فاطی: با غریبه چی ؟؟ میخوابم ؟؟من: آره .فاطی: خودت چرا میخوابی ؟؟من: من اول پرسیدم .فاطی: من یکم جریان داره .من: خوب بگو .بیکاریم دیگه .فاطی: راستشو بخوای من و یاسر یه جورایی عاشق و معشوق بودیم . از همون دوران دانشگاه تا وقتی که ازدواج کردیم و زندگیمونو تشکیل دادیم .همه چی خوب بود تا اینکه من به یاسر شک کردم و شکمم به یقین تبدیل شد و یه روز که گفتم میرم خونه مامان و تا شب نمیام .آقا هم با خیال راحت طرفشو آورد تو خونه و... منم پریدم تو مچشونو گرفتم .یه مدت قهر کردم .اما با اصرار و خواهش اطرافیان برگشتم .تا چند ماه خوب بود ولی باز زد تو جاده خاکی و اینبار اس ام اساشو خوندم و...بازم قهر دعوا بود و غلط کردم و تکرار نمیشه یاسر .بازم کوتاه اومدم .تا شیش ماه پیش اتفاق خاصی نیفتاد تا اینکه نزدیک 8ماه پیش مچ آقارو با یکی از همسایه هامون تو پارکینگ گرفتــــــن که از اون آپارتمان انداختنمون بیرون .واقعا دیگه خجالت می کشیدم برم خونه بابام و از طلاقم متنفرم .میخواستم یه جوری مدیریتش کنم .نمیخواستم باز بهم خیانت کنه .تصمیمو گرفته بودم که باهاش صحبت کنم .اینو جدی میگم .واقعا میخواستم بهش بگم اگه نمیتونه خودشو کنترل کنه .باشه به خودم بگه از دوستای خودم کسیو میارم که باهاش بخوابه ولی دیگه بهم خیانت نکنه .اما شبش که سر بحث باز کردم .اصلا نذاشت من حرفمو بزنم و گفت من همینم و از هرکی خوشم بیاد باهاش میریزم رو هم . منم پریدم گفتم اگه اینطوریه منم این کارو میکنم .اونم برگشت گفت برو هرکاری دوس داری بکن .چند روزی گذشت نمیدونستم چیکار کنم .از طرفی بخاطر اساس کشی و دعواهامون نزدیک 3هفته بود سکس نداشتم . شبا هم که میخوابیدیم .یاسر سریع میخوابید و به من دستم نمیزد .خودمم اگه میرفتم سمتش که انگار به همه ی کاراش چراغ سبز دادم .تصمیم گرفتم حالا که خودش میکنه و به منم میگه هر کاری دوس داری بکن .چرا من نکنم . اما نمیخواستم دوست پسر بگیرم .فقط یه شریک برا سکس و لاغیر .اما کار سختی بود این کار .از عواقب دوستی میترسیدم .از اینکه بفهمن متاهلم و بخوان باج بگیرن .یا هر چیز دیگه ای . و از طرفیم نمیخواستم یاسر مطمئن باشه که من کاری میکنم .روزی صدتا فکر جورواجور میومد تو ذهنم .اول میخواستم برم تو نخ پسر عموم که کسیم شک نکنه .اما میترسیدم قبول نکنه و آبروریزی شه .یه بار میخواستم باخواهرزادم که یه بچه دبیرستانیه که باز ترسیدم .تا اینکه یه فکر خوب به ذهنم رسید .یه چند سالی بود که اکثرا لباس زیرامو از یه فروشگاه که برا یه پسره هیز و زبون باز بود میخریدم . هر وقت میرفتم یه ساعت از هیکلم تعریف میکرد .منم چون ست های که میاورد عالی بودن .همیشه میرفتم .مغازشم یه انباری داشت .نمیدونستم چقدر بزرگه .اما بعضی وقتا میدیدم میره اون تو و جنس میاره .اما یه مشکلی که بود .مغازش اکثر اوقات شلوغ بود و نمیشد کاری کرد . من نمیخواستم شمارمو بهش بدم . اما دیگه صبرم تموم شده بود .تصمیم گرفتم صبح برم .مغازش تو یه مجتمع بود که 10باز میکردن .من 10.5 اونجا بودم اما یه مشتری داشت یه چرخ زدم تا رفت .حلقمو درآوردم و رفتم تو اما برخلاف انتظارم خیلی تحویل نگرفت...مونده بودم چیکار کنم که راه بیاد باهام .تصمیم گرفتم با سوالام بیارمش تو خط که آره یکی از دوستام از شما یه ست مشکی خریده که شرتش از پشت یه نخای بهش آویزونن بعد کونمو سمتش گرفت که مثلا بگم کجا .بعد سوتینشم توری و دستمو گرفتم رو سینه هام که توضیح بدم .جلوش رو نوک میمیاش تور داره و پیدان و ال و بل...اونم دیگه همش میپرسید و طرح های مختلف بهم نشون میداد و...دیدم هنوز کامل نپخته .گفت که میتونی بیاری که ببینم که ببینم از ما گرفتن یا اینکه کدوم مدل و...منم گفتم آخه لازم دارم برا امروز .گفت خوب یه طرح دیگه بردارین تا بعد که آوردی .منم دیگه ترکوندم و گفتم آخه به یه بنده خدایی قول دادم که امروز بپوشم براش...یه لحظه جا خورد .بعد گفت خوب امروز یه چیز دیگه بپوشید براش تا دفعه بعد .منم گفتم که شما خودتون به دوست دخترتون بگی مشکی بپوش .بعد که اومد زرد پوشیده باشه ناراحت نمیشد .که اونم نامردی نکرد و گفت نه . اینا که همشون در میان از تن .منم گفتم من دوس ندارم سوتینمو اینجور مواقع باز کنم . گفت اینم یه جورشه . بعد گفت میخوای مدلای دیگرو ببینی . منم گفتم توری نشونم بده . یکی دوتارو انتخاب کردم .گفتم میشه پرو کنم .که گفت نه .ما پرو نداریم .منم گفتم فقط سوتینو .گفت اینجا که نمیشه . گفتم میرم تو انباری . گفت باید درو ببندم که کسی نیاد و...منم الکی یه سایز 70برداشتم در صورتی که سایزم 80 هستش . رفتم تو انباری اونم رفت درو بست . سوتینو بزور جم کردم صداش زدم که این کوچیکه .با یه سایز بزرگتر اومد و منو تو حالت دید اما بیرون نرفت . اومد جلو و یکم سینه هامو برانداز کرد و گفت که 80ن و رفت 80برام آورد و منم جلو روش رومو اونور کردم و عوض کردم .دیدم کاری نمیکنه .گفتم یه طرح دیگه میشه بیاری . گفت چه طرحی ؟؟ گفتم سلیقه ی خودت .با یه ست خفن پارچه ای برگشت .منم برگشتم تا سوتینو عوض کردم و رومو برگردوندم .پرید رو من .منم الکی یکم اعتراض کردم ولی بعد آروم شدم و یه حال حسابی بردم . بعد که کارمون تموم شد شمارمو خواست اما گفتم که من به دوستم خیانت نمیکنم و... گفت باشه ولی باز بیا اینجا .اونروز تو کل عمرم دومین نفری بود که به من دست میزد ولی عذاب وجدان نداشتم...متاهلین نطر فراموش نشه .