پرستار خصوصی قسمت ۱۱ پرستار خصوصی11رفتم تو اتاق مبینا، ابی رو صندلی نشسته بود و داشت به گوشیش ور می رفت! من تعجب کردم که چرا با چشاش مبینا رو نمی خوره! دل تو دلم نبود! دوست داشتم ببینم بیتا با چه تیپی می خواد بره بالا! شک نداشتم که بیتا می خواسته من نبینمش واسه همین گفته برم تو اتاق مبینا! شاید خجالت می کشیده، آروم از اتاق رفتم بیرون و در اتاق رو بستم رفتم توی حیاط، اینجوری میشد ببینم بیتا چی می پوشه و میره بالا، از پشت پنجره نگاه کردم بیتا با یه لباس مشکی یک سره تا بالای زانو اومد بیرون، رونهای سفیدش مشخص بود موهاش رو از پشت بسته بود و قسمت پشت لباسش که دیده میشد بند بند بود طوری که پوست سفید پشتش هم دیده می شد، لباسش چسب بود و باسن خوشتراشش خودنمایی می کرد، آروم اومد پشت در اتاق مبینا و گوشش رو نزدیک در کرد و بعد از راه پله های کنار اتاق رفت بالا، کیرم شق شده بود و تو دلم به خسرو فحش می دادم، قرار بود این حوری رو تا صبح بکنه، منم دوست داشتم یه ناخنکی به بیتا بزنم، یه خانم باکلاس بالاشهری می رفت که زیر کیر یه آدم کثیف و آشغال بخوابه، فایده نداشت باید ماجرا رو زنده میدیدم! اومدم توی هال و آروم از پله ها رفتم بالا، اتاق خوابشون ته راهروی طبقه بالا بود، کنار اتاق خواب یه در دیگه هم بود که نیم باز بود، آروم در رو هل دادم بله رختکن حموم بود، جلوم یه در شیشه ای دیگه بود آروم در رو باز کردم و رفتم تو، بوی حموم بیتا دوباره کیرم رو راست کرد، رفتم توی حموم یه وان سمت چپم بود حموم بزرگی بود، سمت راستم یه پرده بود که از کناره هاش نور می اومد توی حموم! رفتم جلو وآروم گوشه پرده رو زدم کنار، بله پشت پرده تماما شیشه بود، حموم یه در هم از اتاق خواب داشت! باورم نمیشد تمام اتاق خواب توی دیدم بود، یه آینه بزرگ توی اتاق خواب روبروی در حموم بود که میشد از داخل حموم درب حموم رو توش دید، ولی من پرده ها و خودم رو توی اون آینه نمی دیدم، فهمیدم که شیشه حموم طوریه که از داخل حموم اتاق خواب دیده میشه ولی از توی اتاق خواب داخل حموم دیده نمیشه و اگر کسی دقت نکنه اصلا متوجه نمیشه که حموم از اتاق خواب هم در داره! به زحمت میشد صداشون رو شنید، باید مراقب می بودم که صدایی ازم درنیاد چون اگر متوجه میشدن خیلی بد میشد خصوصا جلوی بیتا آبروم میرفتخسرو روی تخت دراز کشیده بود شلوار و پیرهنش رو درآورده بود به بیتا یه چیزی گفت که متوجه نشدم، سرم رو چسبوندم به شیشه تا صداشون رو بشنومخسرو: خوبه سلیقت هم که بد نیست! لباس خوبی پوشیدی خوشم اومد، از همون اول که تو خونه دیدمت با خودم گفتم این مال من میشه، هر صد سال یک بار این جور اتفاقها می افته که یه خونواده پولدار و خوشگل به تورت بخورن بعد خندید و گفت خب بیا که دلم داره غش میرهبیتا اومد رو تخت نشست و گفت: کاش می رفتیم توی اتاق بغلی، اینجا جای خوبی نیستخسرو: چرا خوب نیست؟ چنین تخت نرمی تا حالا ندیدم، آها نکنه چون اتاق خوابتونه روش حساسی؟خسرو از جاش بلند شد و رفت سمت شومینه ی توی اتاق، عکس یه مرد بالای شومینه بود یه مرد خوش تیپ، عکس رو برداشت و همونجور که با دستش زیر خایه ش رو از روی شورت پر از سوراخش می مالوند گفت: باید ایشون آقاتون باشن! درسته؟بیتا با ناراحتی بلند شد و رفت سمت خسرو و عکس رو ازش گرفت و گفت: تو چیکار به اینا داری کارت رو بکن! بعد سه تا قاب عکس دیگه هم که عکس خودش و شوهرش با هم بود رو برداشت و روی طاقچه ی شومینه خوابوند که دیده نشن، خسرو یه خنده کرد و موهای بیتا رو ناگهان توی دستش گرفت و کشید سمت خودش و گفت: مثل اینکه یادت رفته امروز من صاحب تو هستم؟ من با اون شوهرت فرق می کنم جنده! بخوای ادا دربیاری کاری می کنم تا ابد آب خوش از گلوت پایین نره! دلم به حال بیتا سوخت خواستم برم بیرون ولی نمیشد چون واسه خودم بد میشد! بیتا دستاش رو آورده بود پشت سرش و سعی می کرد موهاش رو از دست خسرو آزاد کنه، خسرو هم همون جور که موهاش رو می کشید عقب بهش گفت: عکسها رو درست کن و بذار سرجاش! بیتا مقاومت می کرد و همونجور سعی داشت موهاش رو آزاد کنه ولی خسرو زورش زیاد بود و هرچی بیتا تقلا می کرد خسرو بیشتر موهاش رو می کشید، اشک تو چشای بیتا جمع شده بود، خسرو با دست دیگه ش گونه های بیتا رو گرفت و لپهاش رو فشار داد تو دهنش لبهای بیتا غنچه شده بود، خسرو لبهای بیتا رو بوسید و بعد فشارش رو محکم تر کرد این دفعه بیتا دستهاش رو آورد تا لپ هاش رو از دست خسرو رها کنه ولی خسرو ولکن ماجرا نبود، خسرو دوباره گفت: بهتره عکسها رو درست کنی وگرنه گونه هات خورد میشه! بیتا هم که نمی تونست درست حرف بزنه آروم دستهاش رو برد سمت عکسها، و خسرو که دید بیتا داره همکاری می کنه گونه هاش رو رها کرد ولی موهاش توی دستش بود، گونه های بیتا قرمز شده بود بیتا عکسها رو چید سرجاش، خسرو موهاش رو کشید و گفت: آفرین جنده ی پولدار، حالا بریم سر کس و کون و اون سینه های خوشگلت! بعد همونجور که موهای بیتا توی دستش بود به سمت تخت رفت و سر بیتا رو هم کشید به سمت تخت، بیتا رو روی تخت انداخت، و خودش هم روی تخت دراز کشید،ادامه دارد...
پرستار خصوصی قسمت ۱۲ پایین لباس بیتا رو داد بالا تا بالای کسش، بیتا یه شورت قرمزتوری پوشیده بود، خسرو مثل دیوونه ها روی رونها و ساق پای بیتا دست می کشید و می خندید! می گفت: به به این مال منه! این رونا مال منه، و همونجور که حرف می زد با کف دستش روی رونهای بیتا می زد، پوست سفید بیتا زود قرمز میشد و حساس بود، اون پوست لطیف تاحالا دستهایی به کرختی دستهای خسرو رو روی خودش حس نکرده بود، بیتا معلوم بود دردش میاد ضربه های خسرو هم داشت محکمتر میشد! رونهای بیتا خوب قرمز شده بود، خسرو بیتا رو برگردوند و همین بلا رو سر پشت رونهاش هم آورد، باسن بیتا رو از روی شورتش می مالید و می زد روش، شورت بیتا رو کشید تا پاره شد خودش رو انداخت رو کون سفید بیتا و شروع کرد به لیس زدن کون بیتا دوطرف کونش رو از هم باز کرد و زبونش رو وسط قاچ کون بیتا می کشید و سوراخ کون بیتا رو لیس می زد، ناگهان با دستش محکم زد رو باسن بیتا و گفت: خوشگله بگوز تو دهنم! می خوام بوی گوز تورو حس کنم، بگوز عزیزم، بیتا هم توجهی به حرفش نکرد، ناگهان خسرو دوباره و با شدت بیشتری زد رو کون بیتا و گفت جنده بگوز تو دهنم وگرنه بلند میشم لهت می کنم، بیتا آروم گفت: گوز ندارم خب چیکار کنم؟ خسرو: به خودت فشار بیار توله سگ! پابشم کاری می کنم که برینی! بیتا معلوم بود داره به خودش فشار میاره! خسرو بلند شد یه بالشت گذاشت زیر شکم و کس بیتا تا کونش بیاد بالاتر و یه کم قمبل بشه بعد نشست روی رونهای بیتا و شروع کرد محکم به حالت کتک، زدن رو باسن بیتا و همش می گفت بگوز بچه شهری جنده، بیتا دستاش رو آورده بود روی باسنش تا از خوردن ضربه به باسنش جلوگیری کنه چون واقعا دردش اومده بود ولی خسرو نفهم تر از این حرفا بود و فقط داشت کون بیتا رو می زد بیتا با گریه گفت: تورو خدا نزن خسرو خان، بذار تمرکز کنم و واست بگوزم! بیتا اون خانم باکلاس داشت از گوزیدن حرف میزد! کیرم شق شده بود ولی دلم واسه بیتا می سوخت، خسرو یه کم آروم شد بعد دهنش رو چسبوند به کون بیتا و داشت سوراخ کونش رو می خورد، بیتا با تمام توانش یه گوز کوچیک داد که صداش حکایت از تنگی سوراخ کونش داشت!خسرو خندید و گفت: خوب بود کونی ولی هنوز خیلی کمه! باید کونت گشاد شه تا بتونی خوب گوز بدی! امشب درستت می کنم، بعد خودش یه گوز با صدای بلند داد و زد زیر خنده! لباسهای بیتا رو کامل توی تنش پاره کرد و افتاد روی بیتا، بدن خسرو پراز مو بود هم شکم و پشتش و هم رونها و ساقش، بیتا به شکم خوابیده بود و خسرو هم با شورت روی کونش دراز کشیده بود و خودش رو به کون بیتا می مالید، بیتا لخت شده بود ولی خسرو شورت پاش بود، خسرو بلند شد خوش رو سرو ته کرد و دهنش رو گذاشت وسط پاهای بیتا روی کس بیتا و شروع به خوردن کس بیتا کرد، کیر خسرو زیر شورت بود ولی روبروی دهن بیتا، خسرو شورت و کیرش رو به صورت خوشگل و آرایش کرده ی بیتا می مالید، شورت خسرو فکر کنم سفید بود که الان از کثیفی زردرنگ شده بود خصوصا جلوی شورتش، طفلی بیتا مثل اینکه خوشش نمی اومد شاید هم شورت خسرو بوی بدی میداد چون موقع ورودش به خونه اثری از حموم کردن در خسرو ندیدم! خسرو با یه حرکت خودش رو انداخت روی بیتا و بیتا رو بروگردوند به شکل69 بیتا به پشت دراز شده بود و پاهاش از زانو خم بود و سر خسرو وسط پاهای بیتا بود و کیر خسرو زیر شورت روی صورت بیتا قرار داشت، خسرو خودش رو به صورت بیتا فشار میداد، بیتا معلوم بود یه کم ازخوردن کسش داشت حال می کرد که خسرو با کف دست محکم زد روی کس بیتا، بیتا یه جیغ کوچیک زد! خسرو گفت: کس کش این همه دارم کست رو می خورم تو هم کیرم رو دربیار و بخور!بیتا: من دوست ندارم بخورم، توروخدا اذیتم نکنخسرو محکمتر زد رو کس بیتا که بیتا پاهاش رو جمع کرد و دستش رو گذاشت رو صورتش! خسرو: بخورش زودباشبیتا: به خدا حالت تهوع می گیرمخسرو: واسه اون شوهرت کونیت می خوری واسه من نه؟بیتا: اصلا من خوشم نمیاد تاحالا اصلا نخوردمخسرو پاهای بیتا رو از هم باز کرد با زور و دوباره و محکمتر زد رو کس بیتا، بیتا خواست پاهاش رو جمع کنه ولی خسرو نذاشت و دوباره اینبار با پشت دست زد رو کسش! صدای گریه ی بیتا بلند شد و خسرو دوباره و محکمتر زد رو کسش، بیتا هم یه اخ بلند گفت و صدای گریه ش بلند تر شد، خسرو نامرد کوتاه نمی اومد و اینبار پشت سر هم می زد رو کس بیتا! بیتا هرچی می خواست پاهاش رو جمع کنه خسرو نمی ذاشت، بیتا که خیلی درد می کشید گفت باشه نزن می خورمخسرو: الان فایده ندارهبیتا: توروخدا نزن می خورمشخسرو: بگو غلط کردم، گه خوردم ارباببیتا با گریه گفت: گه خوردم ارباب، غلط کردم، ببخشیدبیتا داشت گریه می کرد و دستاش رو جلو صورتش گرفته بود که خسرو دوباره زد رو کسش، بیتا گفت نزن توروخدا، خسرو گفت تا نخوریش همینه، بیتا دستاش رو از رو صورتش برداشت و شورت خسرو رو درآورد، کیر خسرو خیلی بزرگ بود راحت 20 سانت رو داشت و کلفت، بیتا که از دیدن کیر خسرو شوکه شده بود کیر خسرو تو دستش گرفت و زبونش رو کشید رو نوک کیرش، معلوم بود که خوشش نیومده! ولی چاره ای نداشت وگرنه باز کتک می خورد، کیر خسرو رو با دستاش گرفت به یه دستش تف زد و تفهاش رو کشید روی کیر خسرو، خسرو دوباره شروع کرد به خوردن کس بیتا با ولع داشت کسش رو می خورد، کس صورتی بیتا از ضربه ها قرمز شده بود، بیتا داشت با کیر خسرو بازی می کرد و گاهی نوک زبونش رو می کشید به سر کیرش، خسرو خودش رو جابجا کرد و درست اومد روی صورت بیتا و کیرش رو گذاشت روی لبهای بیتا، بیتا دهنش رو بست و سرش رو برگردوند، خسرو هم زد رو کس بیتا! بیتا جیغ کشید و لبهاش رو گذاشت رو کیر خسروخسرو: دهنت رو باز کن جندهبیتا: بازه که!خسرو: بیشتر بازش کن تا لهت نکردمادامه دارد...
پرستار خصوصی قسمت ۱۳ پایین لباس بیتا رو داد بالا تا بالای کسش، بیتا یه شورت قرمزتوری پوشیده بود، خسرو مثل دیوونه ها روی رونها و ساق پای بیتا دست می کشید و می خندید! می گفت: به به این مال منه! این رونا مال منه، و همونجور که حرف می زد با کف دستش روی رونهای بیتا می زد، پوست سفید بیتا زود قرمز میشد و حساس بود، اون پوست لطیف تاحالا دستهایی به کرختی دستهای خسرو رو روی خودش حس نکرده بود، بیتا معلوم بود دردش میاد ضربه های خسرو هم داشت محکمتر میشد! رونهای بیتا خوب قرمز شده بود، خسرو بیتا رو برگردوند و همین بلا رو سر پشت رونهاش هم آورد، باسن بیتا رو از روی شورتش می مالید و می زد روش، شورت بیتا رو کشید تا پاره شد خودش رو انداخت رو کون سفید بیتا و شروع کرد به لیس زدن کون بیتا دوطرف کونش رو از هم باز کرد و زبونش رو وسط قاچ کون بیتا می کشید و سوراخ کون بیتا رو لیس می زد، ناگهان با دستش محکم زد رو باسن بیتا و گفت: خوشگله بگوز تو دهنم! می خوام بوی گوز تورو حس کنم، بگوز عزیزم، بیتا هم توجهی به حرفش نکرد، ناگهان خسرو دوباره و با شدت بیشتری زد رو کون بیتا و گفت جنده بگوز تو دهنم وگرنه بلند میشم لهت می کنم، بیتا آروم گفت: گوز ندارم خب چیکار کنم؟ خسرو: به خودت فشار بیار توله سگ! پابشم کاری می کنم که برینی! بیتا معلوم بود داره به خودش فشار میاره! خسرو بلند شد یه بالشت گذاشت زیر شکم و کس بیتا تا کونش بیاد بالاتر و یه کم قمبل بشه بعد نشست روی رونهای بیتا و شروع کرد محکم به حالت کتک، زدن رو باسن بیتا و همش می گفت بگوز بچه شهری جنده، بیتا دستاش رو آورده بود روی باسنش تا از خوردن ضربه به باسنش جلوگیری کنه چون واقعا دردش اومده بود ولی خسرو نفهم تر از این حرفا بود و فقط داشت کون بیتا رو می زد بیتا با گریه گفت: تورو خدا نزن خسرو خان، بذار تمرکز کنم و واست بگوزم! بیتا اون خانم باکلاس داشت از گوزیدن حرف میزد! کیرم شق شده بود ولی دلم واسه بیتا می سوخت، خسرو یه کم آروم شد بعد دهنش رو چسبوند به کون بیتا و داشت سوراخ کونش رو می خورد، بیتا با تمام توانش یه گوز کوچیک داد که صداش حکایت از تنگی سوراخ کونش داشت!خسرو خندید و گفت: خوب بود کونی ولی هنوز خیلی کمه! باید کونت گشاد شه تا بتونی خوب گوز بدی! امشب درستت می کنم، بعد خودش یه گوز با صدای بلند داد و زد زیر خنده! لباسهای بیتا رو کامل توی تنش پاره کرد و افتاد روی بیتا، بدن خسرو پراز مو بود هم شکم و پشتش و هم رونها و ساقش، بیتا به شکم خوابیده بود و خسرو هم با شورت روی کونش دراز کشیده بود و خودش رو به کون بیتا می مالید، بیتا لخت شده بود ولی خسرو شورت پاش بود، خسرو بلند شد خوش رو سرو ته کرد و دهنش رو گذاشت وسط پاهای بیتا روی کس بیتا و شروع به خوردن کس بیتا کرد، کیر خسرو زیر شورت بود ولی روبروی دهن بیتا، خسرو شورت و کیرش رو به صورت خوشگل و آرایش کرده ی بیتا می مالید، شورت خسرو فکر کنم سفید بود که الان از کثیفی زردرنگ شده بود خصوصا جلوی شورتش، طفلی بیتا مثل اینکه خوشش نمی اومد شاید هم شورت خسرو بوی بدی میداد چون موقع ورودش به خونه اثری از حموم کردن در خسرو ندیدم! خسرو با یه حرکت خودش رو انداخت روی بیتا و بیتا رو بروگردوند به شکل69 بیتا به پشت دراز شده بود و پاهاش از زانو خم بود و سر خسرو وسط پاهای بیتا بود و کیر خسرو زیر شورت روی صورت بیتا قرار داشت، خسرو خودش رو به صورت بیتا فشار میداد، بیتا معلوم بود یه کم ازخوردن کسش داشت حال می کرد که خسرو با کف دست محکم زد روی کس بیتا، بیتا یه جیغ کوچیک زد! خسرو گفت: کس کش این همه دارم کست رو می خورم تو هم کیرم رو دربیار و بخور!بیتا: من دوست ندارم بخورم، توروخدا اذیتم نکنخسرو محکمتر زد رو کس بیتا که بیتا پاهاش رو جمع کرد و دستش رو گذاشت رو صورتش! خسرو: بخورش زودباشبیتا: به خدا حالت تهوع می گیرمخسرو: واسه اون شوهرت کونیت می خوری واسه من نه؟بیتا: اصلا من خوشم نمیاد تاحالا اصلا نخوردمخسرو پاهای بیتا رو از هم باز کرد با زور و دوباره و محکمتر زد رو کس بیتا، بیتا خواست پاهاش رو جمع کنه ولی خسرو نذاشت و دوباره اینبار با پشت دست زد رو کسش! صدای گریه ی بیتا بلند شد و خسرو دوباره و محکمتر زد رو کسش، بیتا هم یه اخ بلند گفت و صدای گریه ش بلند تر شد، خسرو نامرد کوتاه نمی اومد و اینبار پشت سر هم می زد رو کس بیتا! بیتا هرچی می خواست پاهاش رو جمع کنه خسرو نمی ذاشت، بیتا که خیلی درد می کشید گفت باشه نزن می خورمخسرو: الان فایده ندارهبیتا: توروخدا نزن می خورمشخسرو: بگو غلط کردم، گه خوردم ارباببیتا با گریه گفت: گه خوردم ارباب، غلط کردم، ببخشیدبیتا داشت گریه می کرد و دستاش رو جلو صورتش گرفته بود که خسرو دوباره زد رو کسش، بیتا گفت نزن توروخدا، خسرو گفت تا نخوریش همینه، بیتا دستاش رو از رو صورتش برداشت و شورت خسرو رو درآورد، کیر خسرو خیلی بزرگ بود راحت 20 سانت رو داشت و کلفت، بیتا که از دیدن کیر خسرو شوکه شده بود کیر خسرو تو دستش گرفت و زبونش رو کشید رو نوک کیرش، معلوم بود که خوشش نیومده! ولی چاره ای نداشت وگرنه باز کتک می خورد، کیر خسرو رو با دستاش گرفت به یه دستش تف زد و تفهاش رو کشید روی کیر خسرو، خسرو دوباره شروع کرد به خوردن کس بیتا با ولع داشت کسش رو می خورد، کس صورتی بیتا از ضربه ها قرمز شده بود، بیتا داشت با کیر خسرو بازی می کرد و گاهی نوک زبونش رو می کشید به سر کیرش، خسرو خودش رو جابجا کرد و درست اومد روی صورت بیتا و کیرش رو گذاشت روی لبهای بیتا، بیتا دهنش رو بست و سرش رو برگردوند، خسرو هم زد رو کس بیتا! بیتا جیغ کشید و لبهاش رو گذاشت رو کیر خسروخسرو: دهنت رو باز کن جندهبیتا: بازه که!خسرو: بیشتر بازش کن تا لهت نکردمادامه دارد...
پرستار خصوصی قسمت ۱۴ بیتا دهنش رو بیشتر باز کرد، خسرو سر کیرش رو فرستاد تو دهن بیتا! با اون که داشت کس بیتا رو می خورد ولی حواسش جمع بود و خوب از بیتا حال می گرفت! خسرو کیرش رو فشار داد تو دهن بیتا، با صدای بلند گفت: اگر دندونات به کیرم بخوره جرت می دم، استفراغ هم کردی به درک نباید دندونت به کیرم بخوره وگرنه کبودت می کنم، و کیرش رو دوباره فشار داد، دهن بیتا کوچیک بود و کیر خسرو توش جا نمی شد ولی خسرو فقط فشار میداد، بعد شروع کرد به توی دهنش تلمبه زدن، با هر بار تلمبه کیر خسرو بیشتر می رفت تو دهن بیتا و بیتا بیشتر عق می زد! ولی نمی تونست سرش رو برگردونه یا مقاومتی کنه، فقط در هر فرصتی تف می کرد بیرون که تفهاش از دوطرف لپهاش می ریخت روی گردنش و روی تخت، موهای کیر خسرو بلند بود خیلی بلند و حتما هم کثیف! بیتا واقعا داشت زجر می کشید! خسرو داشت تو دهن بیتا تلمبه می زد، بلند شد و سر بیتا رو کشید سمت لبه ی تخت، می دونستم می خواد چیکار کنه! سر بیتا از لبه ی تخت آیزون شده بود، الان خوب می تونستم صورت بیتا رو ببینم چون چشم تو چشم من بود دیگه از اون آرایش خوشگل خبری نبود دوطرف گونه هاش پر تف بود، خسرو کیرش رو گذاشت جلو دهن بیتا! بیتا با اکراه دهنش رو باز کرد و خسرو بدون اینکه چیزی بگه کیرش رو چپوند تو دهن بیتا و شروع کرد به تلمبه زدن! خسرو دستش رو گذاشت رو گلوی بیتا و گلوی بیتا رو فشار میداد! صورت بیتا قرمز شده بود! رگ پیشونیش زده بود بیرون! خسرو کیرش رو تا جایی که می رفت فرستاد تو دهن بیتا و همراه با فشار دادن گلوی بیتا کیرش رو همون جور نگه داشت بعد با دست دیگه ش حتی بینی بیتا رو هم گرفت! بیتا که واقعا داشت خفه میشد شروع کرد به تقلا کردن و با اون دستهای زنونش سعی می کرد خسرو رو از روی خودش کنار بزنه! صورت بیتا داشت رو به کبودی می رفت! اشک از چشماش سرازیر شده بود و همراه با تفهای روی صورتش داشت از دو طرف پیشونیش می ریخت روی موهاش، تقلای بیتا فایده نداشت! نمی دونم چه وحیی به خسرو شد که ناگهان کیرش رو از دهن بیتا درآورد و مثل اینکه یه خروس رو سر می برند ناگهان بیتا رو رها کرد و بلند شد وایستاد! بیتا هم با خارج شدن کیر خسرو از دهنش قبل از اینکه بتونه بلند شه و برگرده روی صورت خودش بالا آورد و استفراغ کرد و مثل مرغ پرکنده خودش رو چرخوند و صورتش در حالی که استفراغ و آب دهن ازش سرازیر بود از لبه ی تخت آویزون شد، بیتا داشت پشت سر هم سرفه می کرد و خسرو هم فقط می خندید! خسرو: دیدی گفتم بلدی ساک بزنی جنده؟ خوشت اومد؟از بیتا جز سرفه صدایی در نمی اومد، همون جور که سرش آویزون بود و سرفه می کرد یه کم جون گرفت و دستش رو آورد جلو صورتش و با گریه آب دهنش رو از رو صورتش پاک کرد، خسرو موهاش رو گرفت و با موهاش بلندش کرد روی تخت، بیتا هم چون اذیت می شد خودش همکاری می کرد، خسرو بیتا رو نشوند لبه ی تخت، بیتا اخم کرده بود و به حالت قهر به خسرو نگاه نمی کرد، خسرو رفت سمت شومینه من هم در این فرصت یه نگاه به پشت سرم انداختم ببینم کسی نیومده باشه توی حموم که ناگهان یه صدای وحشتناک شدیم! برگشتم سمت اتاق خواب رو نگاه کردم دیدم بیتا روی تخت دراز کشیده و دستاش رو صورتشه انگار داره گریه می کنه، خسرو همونجور که مر رفته سمت شومینه برگشته و یه سیلی محکم زده بود توی گوش بیتا! بیتا از شدت سیلی افتاده بود روی تخت! دیگه خسرو داشت بیتا رو شکنجه می داد، گوشم رو چسبوندم به شیشه تا بشنوم چی شده، خسرو با صدای بلند به بیتا گفت: مگه بهت نگفتم ادا درنیاری و حال بدی؟ واسه من قهر می کنی کثافت؟ بیتا فقط داشت گریه می کرد، خسرو موهای بیتا رو گرفت و بلندش کرد روی تخت و یکی دیگه زد تو گوش بیتا! بیتای بیچاره گیج شده بود، خسرو می خواست یکی دیگه هم بزنه که بیتا گفت: غلط کردم خسروخان ببخشید دیگه تکرار نمیشهخسرو خندید و گفت: حالا شدی یه جنده ی خوب!کیرش رو جلو دهن بیتا گرفت و گفت بخورش کثافت، بیتا کیر خسرو رو گرفت تو دستش و شروع کرد به مالیدنش بعد هم گذاشت توی دهنش و مثل جنده های واقعی شروع کرد به لیسیدن و بازی کردن با کیر خسرو! خسرو دستهای بیتا رو گرفت و گذاشت پشتش و کیرش رو فشار داد توی دهن بیتا، به بیتا می گفت دهنت رو باز کن و بیتا دهنش رو باز می کرد بعد کیرش رو فرو می کرد تو دهن بیتا، بیتا هم عق میزد، خسرو کیرش رو تا ته توی دهن بیتا کرد و وقتی درآورد بیتا استفراغ کرد، خسرو آروم زد تو گوش بیتا و دوتا انگشتش رو توی دهن بیتا کرد و تا ته فشار داد، بیتا دوباره بالاآورد، خسرو هم می گفت آفرین بیشتر بالابیار جنده و دوباره همون کار رو تکرار می کرد، بیتا دیگه حرفی نمی زد و مقاومت نمی کرد، فقط مثل یه برده هرکار خسرو می گفت انجام میداد! کف اتاق پر شده بود از استفراغ و آب دهن! خسرو بیتا رو بلند کرد و بردش روی تخت، بیتا رو به پشت خوابوند و پاهاشو داد بالا و انداخت روی شونه های خودش، کیرش رو جلوی کس بیتا گذاشت و بدون اینکه بخواد بیتا آماده باشه فرو کرد تو کس بیتا، حالا مگه این کار لامصب می رفت توی کس تنگ بیتا! بیتا فقط آخ و ناله می کرد و می گفت خسروخان تورو خدا آرومتر! خسرو هم که مست بود و معلوم نیست چی کشیده بود که آبش نمی اومد فقط می گفت شل کن لامصب داره میره توش! کیر خسرو رفت تو کس بیتا و خسرو شروع کرد به تلمبه زدن و گاییدن بیتا، بیتا هم دردش کم شده بود و تازه داشت لذت می برد، خسرو خودش رو انداخت روی بیتا و پاهای بیتا رو توی شکمش جمع کرده بود، کس سرخ بیتا با اون کیر پر پشم و کلفت خسرو جلوی چشمام بود واقعا بیتا داشت جر می خورد چون پاهاش را تا حد ممکن بالا داده بود و خسرو کامل به بیتا مسلط بود، کیر خسرو تا ته می رفت توی کس نقلی بیتا و من فقط به این فکر می کردم که با این وضعیت این کس بعدا به درد من خواهد خورد یا نه!!!!ادامه دارد...
پرستار خصوصی قسمت ۱۵ خسرو خیس عرق شده بود و بیتا هم دیگه حال کردنش مشخص بود چون داشت خسروخان رو به خودش فشار میداد! خسرو بلند شد و بیتا رو نشوند روی تخت، بیتا هم خیس عرق شده بود! خسرو جلوش وایستاد و کیرش رو که پر آب کس بیتا بود داد دست بیتا و بیتا هم شروع کرد به خوردن کیر خسرو، یه کم که خورد خسرو سر بیتا رو با دوتا دستش گرفت و تا جایی که میشد کیرش رو تو دهن بیتا فرو کرد و با یه صدای آخ بلند تمام آبش رو تو دهن بیتا خالی کرد، بیتا سعی کرد سرش رو آزاد کنه ولی فایده نداشت و در اولین رضاء خسرو مجبور شد تمام آب خسرو رو توی دهنش حس کنه، خسرو کیرش رو کشید بیرون و بیتا با یه عق تمام آب خسرو رو ریخت روی تخت بعد بلند شد و به دو رفت سمت سرویس بهداشتی تا دهنش رو بشوره! من هم سریع از حموم رفتم بیرون و آروم رفتم پایین توی حیاط تا کسی شک نکنه، بعد جوری که در هال صدا کنه در رو باز کردم و اومدم توی هال و بعد هم در رو پشت سرم محکم بستم، خسرو لباس پوشیده بود و داشت از پله ها می اومد پایین معلوم بود دوش نگرفته! خبری از بیتا نبود! از کنار خسرو رد شدم تا برم بالا و ببینم بیتا کجاست، از توی حموم صدای آب می اومد،در رختکن باز بود منم رفتم داخل پشت در شیشه ای که البته پرده کشیده بود همونجایی که نیم ساعت پیش خودم داخل بودم! در زدم بیتا جواب داد بفرمایید من: علی هستم بیتا خانم، حالتون خوبه؟ بیتا: یه لحظه علی آقا و بعد اومد پشت در و طوری که پشت در و پرده قرار بگیره در رو باز کرد شونه ی سفیدش توی دیدم بود سرش رو آورد بیرون و گفت: ممنون علی جان می بینی که حالم خوبه! داشتم دوش می گرفتم بیام پایین ببینم مبینا چی شد!من: مبینا فعلا که حالش خوبه خیالتون راحتبیتا: خداروشکر، من هم الان میام پایینبرگشتم از توی رختکن حموم بیرون و رفتم طبقه ی پایین، خسرو و ابی توی اتاق بالاسر مبینا بودند و خسرو داشت از مبینا سوال می کرد من هم روی مبل توی هال نشستم منتظر بیتا، بعد از نیم ساعت بیتا با یه ساپورت سفید و یه بلوز نیم آستین اومد پایین، از شیوه ی راه رفتنش مشخص بود که جر خورده، لپهاش با اون که سعی کرده بود آرایش غلیظ کنه هنوز قرمز بود، بیتا اومد روی مبل کنار من نشست و کنترل تلویزیون رو گرفت تو دستش و کانال تی وی رو عوض کرد، می خواست خودش رو بی خیال نشون بده انگار چیزی نشده! و اینجوری خجالتش رو هم کمتر کنه، من هم که دیدم جو سنگین شده به بیتا گفتم بریم ببینیم مبینا در چه حاله! بیتا گفت تو برو من اینجا هستم! من هم رفتم سمت اتاق مبینا، می خواستم که بیتا رو به حرف بیارم ولی فکر کنم خیلی ناراحت بود و نمی خواست مبینا رو که باعث شده تا این بلا سرش بیاد ببینه! مبینا حالش خوب بود و مشکلی نداشت سه نفری اومدیم بیرون از اتاق و رفتیم کنار بیتا نشستیمخسرو: علی بهتره به فکر شام باشیمن: چرا من؟ شما 5 میلیون پول گرفتید! شام هم پای شما!بیتا: باشه به فکر شام هم هستیم خسروخسرو رو به ابی کرد و گفت پاشو برو از بیرون پیتزا بگیر!بیتا گفت نمی خواد خودم زنگ می زنم سفارش میدم بعد بلند شد و رفت شام سفارش بده، شام رو خوردیم و دیگه داشت درد مبینا شروع میشد، کم کم وقتش بود که محصولات حاملگی دفع بشن، بیتا آروم و قرار نداشت و توی هال همش راه می رفت، خسرو هم بالا سر مبینا بود و بهش می گفت باید تحمل کنی و نترسی به زودی دردت تموم میشه، خسرو به ابی گفت بالا سر مبینا بمون و مواظب باش خبری شد بهم بگو و رفت توی هال من هم از کنار در اتاق نگاه کردم ببینم کجا میره! خسرو رفت سمت بیتا و یه چیزی بهش گفت، بیتا هم انگار که قبول نمی کرد و همش با دستش به اتاق مبینا اشاره می کرد، خسرو بیتا رو هل داد و چسبوندش به دیوار و دستش رو گذاشت رو کون بیتا و شروع کرد به مالیدن کونش بیتا هم سعی می کرد دورش کنه ولی فایده نداشت یه چیزی به خسرو گفت و خسرو هم خودش رو کشید عقب و برگشت سمت اتاق مبینا من هم سریع خودم رو کنار کشیدم تا متوجه نشه من دیدشون میزدم، خسرو اومد تو اتاق و به ابی گفت: مواظب مبینا باش من میرم سیگار بگیرم و برگردم و از خونه رفت بیرون، بیتا منو صدا کرد رفتم توی هال بیتا اومد سمتم و گفت: علیرضا خسته شدی امروز بهتره بریم استارحت کنیم چون من هم خسته م! می خوام امشب نزدیک من باشی چون به این خسرو اعتماد ندارم منم گفتم باشه مشکلی نیست، به ابی گفتم ما میریم بخوابیم، بیتا منو برد توی اتاق خوابشون و گفت اینجا بخوابیم، بعد ازم خواست راحت باشم و خودش با همون لباسهاش رفت روی تخت و دراز کشید و گفت من هم برم روی تخت چون تخت بزرگ بود، ولی من که خجالت می کشیدم ازش خواستم روی زمین کنار دیوار بخوابم، جایی رو انتخاب کردم که بتونم بیتا رو وقتی خوابه خوب ببینم، بیتا یه تشک از توی کمد درآورد و انداخت کنار دیوار من هم دراز کشیدم، بیتا هم روی تخت دراز کشید و چون خسته بود زود خوابش برد، من هم در حال چرت زدن بودم و خوابم می برد و دوباره بیدار میشدم
پرستار خصوصی قسمت ۱۶ من هم در حال چرت زدن بودم و خوابم می برد و دوباره بیدار میشدم، توی همین اوضاع بود که صدای در هال بلند شد بله خسرو اومده بود! دوباره چشمام رفت روی هم و خوابم برد، زیاد نگذشته بود که حس کردم کسی اومد توی اتاق، نور کمی از پنجره می اومد تو اتاق مقداری اتاق رو روشن کرده بود، هرکس بود رفت بالاسر بیتا و بیتا رو تکون داد و آروم صداش کرد، بیتا از خواب پرید و خواست جیغ بزنه که خسرو جلو دهنش رو گرفت و گفت آروم باش! بیتا: لعنتی ترسوندی منو، مگه نمی بینی خسته هستم و خوابم میاد؟خسرو: تا صبح مال منی، کاری نکن خون به پا کنم! پاشو بیا که رفتم توپ کردم خودمو!بیتا: توروخدا خسته م اذیتم نکن بذار بخوابمخسرو شلوراش رو درآورد بعد هم شورتش رو و اومد روی تخت بیتا دراز کشید و گفت: باشه همین جا می کنمت!بیتا: اینجا که علی بیدار میشه آبروم میره!خسرو شلوار بیتا رو در آورد و پیرنش رو داد بالا! من هم که دیگه کامل خواب از سرم پریده بود و چشمام توی اون تاریکی از روشنایی روز بهتر میدید! رفتم تو نخ دیدزدن ببینم چی میشهخسرو: بیدار بشه چی میشه؟ خب داری کس میدی!بیتا همونجور که سعی می کرد خودش رو از زیر خسرو رهاکنه گفت: اخه خوب نیست خسروخانخسرو دوطرف کون لخت بیتا رو گرفت و کونش رو بلند کرد و بیتا رو به پهلو چرخوند طوری که کون بیتا به سمت خسرو بود بعد گفت: آروم باش و تکون نخور زیاد، بذار کارم رو بکنم من می دونم چیکار کنم، دستش رو برد جلوی دهن خودش و تف زد تو دستش بعد دستش رو از جلوی بیتا و از بین پاهاش گذاشت رو کس بیتا و تفها رو مالید روی کسش، یه کم بیتا رو خم کرد و کونش رو کشید سمت خودش و کیرش رو گذاشت جلو کس بیتا و فشار داد، بیتا که دید کسش خیس نشده و کیر خسرو هم بزرگه دستش رو برد طرف دهن خودش و تف خودش رو برداشت و از جلو دستش رو برد رو کسش و تفها رو مالید به کسش، خسرو کیرش رو کرد تو کس بیتا و شروع کرد به تلمبه زدن دستهاش رو گذاشت رو سینه های بیتا و سینه هاش رومی مالید، پای رویی بیتا رو داد بالا و از پشت تو کسش تلمبه میزد بیتا هم آخ و اوخش بلند شده بود، خسرو بیتا رو برگردوند سمت خودشو از جلو بغلش کرد کیرش رو کرد تو کسش و ازش لب می گرفت و می بوسیدش، این بار لاو شده بود یا شاید هم دلیلش این بود که بیتا دیگه مقاومت نمی کرد! خسرو بیتا رو برگردوند سمت خودشو از جلو بغلش کرد کیرش رو کرد تو کسش و ازش لب می گرفت و می بوسیدش، این بار لاو شده بود یا شاید هم دلیلش این بود که بیتا دیگه مقاومت نمی کرد! خسرو گلوی بیتا رو گرفته بود و داشت توی کسش تلمبه می زد گاهی هم سیلی می زد به بیتا، بیتا دیگه داشت جیغ آروم می کشید، ناگهان حس کردم یکی اومد توی اتاق چون من جلوی در اتاق بودم، آروم اومد سمت تخت بیتا و نشست روی تخت بله ابی بود! لخت شده بود ولباسی تنش نبود، روی تخت بیتا دراز کشید و بیتا هم که تکون تخت رو حس کرده بود سرش رو برگردوند و ابی رو دید، بیتا با صدای آروم گفت: خسرو این اینجا چیکار می کنه؟ من نمی خوام لعنتیخسرو بیتا رو محکم گرفته بود و به خودش فشار میداد بیتا نمی تونست تکون زیادی بخوره و در بره ابی هم دستش رو گذاشت رو کون بیتا و با دست دیگه ش کیر خودش رو میمالید بعد پشت سر بیتا دراز کشید، الان بیتا رو به خسرو بود و پشت به ابی، بین دوتا آدم عوضی گیر افتاده بود، خسرو کیرش رو از تو کس بیتا درآورد و ابی بعداز این که کیرش رو تف زد کیرش رو گذاشت دم کس بیتا و خودش رو با بیتا هماهنگ کرد، بیتا هم تقلا می کرد ولی خسرو محکم نگهش داشته بود ابی کیرش رو فرستاد تو کس بیتا و بیتا با گریه می گفت: نامردهای عوضی قرارمون این نبودخسرو محکم زد توی گوش بیتا و گفت: قرار رو من تعیین می کنم جنده! یادت رفته؟ابی هم که داشت تو کس بیتا تلمبه می زد از پشت سر بیتا گفت: بیتا خانم منم کمک کردم واسه سقط خواهرت حیف نیست این کس رو نکنم؟ادامه دارد...
پرستار خصوصی قسمت ۱۷ ابی هم که داشت تو کس بیتا تلمبه می زد از پشت سر بیتا گفت: بیتا خانم منم کمک کردم واسه سقط خواهرت حیف نیست این کس رو نکنم؟ خسرو پای بیتا رو داد بالاتا ابی بهتر بتونه بکنه و شروع کرد به مالیدن سینه های بیتا، بیتا هم فقط گریه می کرد، خسرو که از گریه های بیتا عصبی شده بود دوباره زد توی گوش بیتا و سرو ته شد و کیرش رو گذاشت جلو صورت بیتا، بعد با عصبانیت گفت بخورش وگرنه امشب هر سه نفرتون رومی کشم! بیتا هم با اون که دیگه حال نمی کرد ولی از مجبوری شروع کرد به ساک زدن واسه خسرو، بعد از چند دقیقه ابی بلند شد و بیتا به حالت سگی کرد خسرو هم رفت زیر بیتا و کیرش رو گذاشت جلو دهن بیتا، ابی از پشت سر گذاشت تو کس بیتا و موهای بیتا رو گرفت و شروع کرد به تلمبه زدن و محکم می زد رو کون بیتا، ابی دیگه واسش مهم نبود که من اینجا خوابم، بیتا هم هر چند دقیقه به سمت من نگاه می کرد ببینه بیدار نشم یه وقت، ابی در حال گاییدن کس بیتا تف انداخت رو کون بیتا و با انگشت کرد توی کون بیتا، بیتا سرش رو بالا آورد و گفت: دیگه از عقب کاری نداشته باش عوضی! خسرو هم گلوی بیتا رو گرفت و فشار داد و گفت: ما هرکار بخوایم می کنیم جنده صورت بیتا قرمز شده بود و داشت خفه میشد، دستاش رو آورد جلو تا دستهای خسرو رو از هم باز کنه ولی زورش نمی رسید، ابی همچنان داشت با شدت تلمبه می زد، ابی دستهای بیتا رو از عقب گرفت و کشید سمت خودش و همونجور کس بیتا رو می کرد خسرو عوضی هم گلوی بیتا رو فشار میداد و رها نمی کرد، بیتا دیگه کاری ازش ساخته نبود و اشکش دراومده بود، خسرو گلوی بیتا رو رها کرد و محکم زد توی گوش بیتا، بیتا هم یه نفس عمیق کشید و جندتا سرفه زد و فقط نفس فس میزد، ابی هم بی توجه فقط کسش رو می کرد، وقتی بیتا حالش سرجاش اومد گفت: خسرو دیگه این کار رو نکن خفه میشم! هرکار بخوای می کنم ولی از عقب نه، تا حالا از عقب ندادم!خسرو گفت: می دی عزیزم! اولش از درد بیهوش میشی ولی بعد عادت بکنی خوشت میادابی انگشتش رو دوباره کرد توی کون بیتا و بیتا هم که دیگه می ترسید شورع کرد به گریه و التماس که تورخدا نکن، ابی یه انگشت دیگه هم کرده بود توی کون بیتا و بیتا داشت آخ می کشید و گریه ش بیشتر شده بود، ناگهان خسرو بلند شد و گفت اینجا تاریکه! ابی برو چراغ رو روشن کن، بیتا گفت: نه علیرضا بیدار میشه! خسرو بلند شد دست بیتا رو گرفت و کشیدش به سمت در خروجی و بردش بیرون در اتاق رو نیمه بست، لامپ راهرو رو روشن کرد یه کم نور از کوشه ی در اومد توی اتاق، اروم بلند شدم و رفتم سمت در بیتا پشت به من وایستاده بود و کونش از ضربه های ابی قرمز شده بود، ابی داشت کیرش رو می مالید و خسرو با بیتا حرف می زد و می گفت: اینجا خوبه فقط سروصدا نکن!بیتا: اینجا خوب نیست مبینا بیدار میشهخسرو: گه نخور جنده و شونه های بیتا رو به سمت پایین فشار داد تا بیتا جلوش زانو بزنه، بیتا نشست و خسرو کیرش رو جلو دهن بیتا گرفت و بیتا هم واسه خسرو ساک زد، ابی دوطرف کون بیتا رو گرفت و کشید سمت خودش و بیتا یه کم به سمت ابی قمبل کرد، ابی رو کون بیتا تف ریخت و تف ها امد پایین روی کس بیتا بعد کیرش رو کرد توی کس بیتا، بعد از چند دقیقه جاهاشون رو عوض کردند و خسرو اومد پشت سر بیتا، ابی کیرش رو تا ته میکرد تو دهن بیتا و در میاورد و بیتا عق میزد! خسرو با انگشت شروع کرد به ور رفتن با کون بیتا و انگشت می کرد تو کون بیتا، بعد از چند دقیقه کیر کلفتش رو گرفت تو دستش و گذاشت رو سوراخ کون بیتا و فشار داد، بیتا دردش اومده بود و خواست سرش رو برگردونه که ابی سرش رو گرفت و کیرش رو محکم فشار داد تو دهن بیتا کیر ابی تا ته رفت تو حلق بیتا و خسرو هم فقط داشت فشار میداد، بیتا دوتا دستش رو آورد به سمت عقب و سمت خسرو و داشت خسرو رو به سمت عقب هل میداد، آخه جایی واسه جلو رفتن نبود از یه طرف کیر ابی تا ته توی حلقش بود و از عقب هم خسرو داشت کیرش رو به سوراخ کون تنگ بیتا فشار میداد! ابی به بیتا مجال نمی داد و هر بار کیرش رو از دهن بیتا درمی آورد بیتا فقط فرصت داشت یه نفس بکشه! خسرو هم کیرش رو همش خیس می کرد و به کون بیتا فشار میداد، کیر خسرو از کیر ابی بزرگتر بود ولی خسرو می خواست اول خودش بکنه تو کون بیتا، اشکهای بیتا سرازیر شده بود، کیر خسور هم تو کون بیتا نمی رفت! خسرو عصبانی شد و چندبار زد رو کون بیتا و بعد کیرش با فشار و یهو کرد تو کس بیتا چون دید کون بیتا خیلی تنگه، بعداز چندبار تلمبه شدید خسرو خودش رو محکم به بیتا چسبوند و با فریاد بلند اخ و اوخ می کرد، آبش رو ریخت تو کس بیتا، ابی هم اومد پشت سر خسرو و تا خسرو کیرش رو کشید بیرون کیرش رو کرد تو کس بیتا تا آب خسرو درنیاد! با تلمبه زدن ابی آب خسرو از کنار کس بیتا می زد بیرون ابی هم بعد از چندبار تلمبه آبش رو توی کس زن مردم خالی کرد، بیتا بی حال شده بود و معلوم بود کونش درد شدیدی داره! به حالت سجده ی شل افتاد روی زمین و آب از کسش سرازیر شد، خسرو و ابی رفتنت پایین ولی بیتا همچنان روی زمین افتاده بودادامه دارد...
پرستار خصوصی قسمت ۱۸ بیتا همچنان روی زمین افتاده بود من دیدم اوضاع بیتا خرابه و دلم خیلی به حالش سوخت، بیتا واقعا نای بلند شدن نداشت شبیه کسی بود که بهش تجاوز شده هم جسمش و هم روحش آزرده شده بود، باید می رفتم کمکش اصلا نباید می ذاشتم بهش تجاوز کنند! از خودم بدم اومده بود! خودم رو به خواب آلودگی زدم و در رو باز کردم و رفتم بیرون انگار می خوام برم دستشویی، بیتا تکون نخورد! من هم انگار که با دیدن بیتا شوکه شدم سریع برگشتم توی اتاق خواب و لامپ رو روشن کردم یه ملافه برداشتم و باز کردم اومدم بیرون و انداختم روی بدن لخت بیتا، بیتا به همون حالت سجده رو زمین ولو بود، سرش از زیر ملافه بیرون بود خودم رو بهش نزدیک کردم و دستم رو گذاشتم روی پشتش موهای روی گونش رو کنار زدم دستهاش رو روی صورتش گرفته بود آروم جلوی گوشش گفتم: بیتاخانم چی شده؟ حالتون خوبه؟ چیزی نگفت، شونه هاش رو گرفتم و آروم نشوندمش کنار خودم، بی حال بود و چسبید به من سرش لیز خورد و اومد وسط سینه م،سینه های خوش فرمش و رونهای تپلش دیده میشد چون ملافه فقط روی شونه ها و پشتش افتاده بود، ملافه رو از سمت دیگه کشیدم روی بدنش و خوب پوشوندمش، داشت آروم گریه می کرد وهنوز دستهاش روی صورتش بود، شاید از من خجالت می کشید بهش گفتم: بیتا خانم آروم باش، بگو چی شده؟ خسرو اذیتت کرده؟ نابودش می کنم بیتا، بیتا باز هم ساکت بود، آروم از زمین بلندش کردم پاهاش نای ایستادن نداشتند، مجبور شدم بغلش کنم، بردمش روی تخت و خوابوندمش، حالش بد بود و دیدم بهتره برم بیرون، رفتم سمت در که ناگهان بیتا آروم صدام کرد، علی لطفا نرو! برگشتم دیدم دستهاش رو صورتشه گفتم: بیتا نمی خوای تنها باشی؟ بیتا همونجور که گریه می کرد گفت: می ترسم! لطفا پیشم بمونبرگشتم سمت تخت بیتا و نشستم روی تختش، دستهام رو گذاشتم روی دستهاش و اونهارو از روی صورتش برداشتم، چشمهاش بسته بود و اشک داشت از گونه هاش می اومد پایین، صورتش قرمز شده بود وآب دهنش هنوز روی گونه هاش بود من: بیتا خانم چقدر به هم ریختید، می خواین آب بیارم واستون؟ بیتا: نه علی نمی خوادمن: پاشید دست و صورتتون رو یه آب بزنیدبیتا: نمی خواد علی آقامن: باشه بیتا خانم، ولی بهتون گفتم خسرو آدم خوبی نیست کاش گوش می کردیدبیتا: چاره ای نبود علی آقا... حالا هم که هرچی بود تموم شد، علی بیا نزدیکترمن: نزدیکتر؟بیتا: آره، بیا کنارم دراز بکش، می ترسممن آروم خودم رو به بیتا نزدیک کردم و اون خودش رو بهم چسبوند، سرش رو گذاشت روی سینم و یه دستش رو انداخت روی شکممبیتا: تو که از این ماجرا به الناز چیزی نمی گی؟من: از کدوم ماجرا بیتا خانم؟؟؟بیتا: همین اتفاقات دیگهمن: کدوم اتفاقات؟؟؟بیتا: ای بابا همین که خسرو از من واسه سقط چی خواسته دیگهمن: مگه خسرو از شما چیزی خواسته؟؟؟؟بیتا زد زیر خنده و با یه شیطنت خاصی گفت: دمت گرم پسرمن: خب من از چیزی خبر ندارم بیتا خانم که بخوام به کسی بگم، ولی شاید به شوهرتون گفتم!!بیتا ترسید و سرش رو آورد بالا بهم نگاه کرد و گفت: به شوهرم چی بگی علی؟ادامه دارد...
پرستار خصوصی قسمت ۱۹ من: بگم که خوش به حالت که زنی به این زیبایی و مهربونی داری!!بیتا زد زیر خنده و آروم زد توی گوشم و گفت: کثافت منو ترسوندیدوتایی با هم خندیدیم و من خوشحال بودم که ماجرا دیگه داشت تموم میشدبیتا: علیرضا تو دیدی که چه اتفاقی واسه من افتاد؟ بیدار بودی؟من: چه اتفاقی افتاده مگه؟ من خواستم برم دستشویی شمارو توی اون وضعیت دیدم!بیتا: خسرو منو اذیت کردمن: جاییتون درد می کنه؟بیتا: آره علیمن: کجا؟ شکمتون؟ بهتون ضربه زده؟بیتا: شکمم نهمن: کجاتون؟بیتا: خب روم نمیشه بگم!من: چرا آخه؟ من که همه جاتون رو وقتی بیرون افتاده بودید دیدم!بیتا: خب خجالت می کشم ازتمن: الان توی بغلم خوابیدی ها! پاشم برم اگه خجالت می کشی!بیتا: ااااا لووووووووس! من: خب بگو دیگهبیتا: کونم!!من: کونتون؟ قرمز شده بود البته! خب حق داریبیتا: اونجا نه!من: وا! مگه چندتا کون دارید شما؟َ!!!بیتا: یکی دارم که ولی یه جایی از کونم درد داره!من: خب بگو کجاش!بیتا: خنگ سوراخم دیگه!!!من: مگه چیکار کردید؟!!!بیتا: من که کاری نکردم! خسرو می خواست بکنه! نتونستمن: چه خوب!بیتا: یعنی چی؟!!!من: هیچی بیتاجونم! خوب شد که نتونست کاری بکنه!بیتا: سعیش رو کرد نامرد، ولی نرفت تو! علی خیلی درد دارهمن: خب بهتره پماد بزنیبیتا: چه پمادی؟من: لیدوکایین تا بی حس بشه و دردش تموم بشه، چون تحریک شده درد داره بعد خوب میشهبیتا: تو کشوی کمد هست، واسم میاری؟بلند شدم و از توی کشو ژل لیدوکایین رو برداشتم و آوردممن: بیاین بیتا خانم اینم ژلبیتا: مرسی عزیزم، ببخشید پررویی هم هست ولی من نمی تونم خودم بزنم میشه تو واسم پماد بزنی؟من: خب آخهبیتا: آخه نداره که! تو پرستاری محرمی! نگاه نکن فقط با دستت واسم بزنمن: آخه زدن تنها نیست مالش هم می خوادبیتا: خب هرکار می دونی بکنمن به پشت خوابیده بودم و بیتا سمت راست من دراز کشیده بود سرش روی سینه من بود دستش هم رو سینم یه دستش زیرش، من پماد رو برداشتم و یه کم زدم روی انگشت اشاره ی دست راستم، ملافه رو یه کم دادم بالا و دستم رو بردم گذاشتم روی پایین باسن بیتا، انگشت میانه م رو از پایین کونش آوردم وسط چاک کونش تا اول سوراخش رو پیدا کنم، انگشتم رو بردم پایین یه جای داغ و خیس پیدا شد! یه کم با انگشت میانه م اونجا رو مالیدم و بعد انگشت اشاره م که ژلی بود رو گذاشتم اونجا و ژل ها رو مالیدم اونجابیتا: چرا اونجا رو می مالی علی جون؟من: خب مگه همون جایی نیست که درد داشت؟بیتا: نه عزیزم اونجایی که درد داشت بالاترهمن: وا! پس اینجا کجاست؟ سوارخ بود و خیس فکر کردم اونجاستبیتا: تو فرق سوراخ کس و کون رو متوجه نمی شی بچه؟؟؟ (بیتا کامل زده بود به جاده خاکی و راحت حرف میزد حتماچون ارضا نشده بود حشرش زده بود بالا)من: جدی؟ ببخشید بیتا خانم، آخه چشم بسته که نمیشه! سخته خببیتا: آره جون خودت، خب پاشو ملافه رو بده کنار تا همه جامو بی حس نکردی!!من: باشه بیتا خانم ببخشیدادامه دارد....
پرستار خصوصی قسمت ۲۰ بلند شدم و بیتا به حالت نیمه دراز کشیده رو تخت دراز کشید، پای روییش یه کم از زانو خم شده بود آروم ملافه رو کشیدم پایین اول کمرش لخت شد و بعد هم باسن خوش فرمش تا زیر باسن دادم پایینف کسی که چند دقیقه قبل گاییده شده بود هم از وسط پاهاش دیده میشد قرمز شده بود، دستم رو گذاشتم رو کونش و گفتم با اجازه و دو طرف کونش رو باز کردم، سوراخ کونش قرمز شده بود، اگه خسرو بیتشر فشار میداد حتما پاره شده بود! با انگشتم اول یه کم سوراخش رو ماساژ دادم سوراخش خیلی تمیز و ناز بود اگر ژل می ریختم روش نمیشد بخورمش چون تلخ میشد! واسه همین بعد از اینکه یه کم سوراخش رو مالیدم انگشتم رو آروم آوردم سمت کسش وانگشتم رو کشیدم رو کسش بیتا حرکتی نکرد و حرفی هم نزد من هم جسورتر شدم و انگشتم رو گذاشتم لای کسش و فشار دادم، کسش خیس بود و لزج آثار آب اون دوتا کونی بود! انگشتم رو وسط کس تپلش فشار میدادم و می کشدم اون وسط بعد آروم زبونم رو گذاشتم روی سوراخ کونش از داغی زبونم بود فکر کنم که یه اخ آروم گفت من هم ادامه دادم و انگشتم رو کردم توی کسش و جلو عقب می کردم بعد دست دیگم رو گذاشتم رو لپ کونش و کونش رو خوب باز کردم زبونم رو فشار می دادم به سوراخ کونش و سوراخش رو لیس می زدم بیتا دستش رو گذاشته بود روی سینش و سینه ش رو می مالید و من هم دوتا انگشتم توی کسش بود و داشتم سوراخ کونش رو لیس می زدم انگشتم رو از توی کسش در آرودم و خیسی کسش رو کشیدم روی سوراخ کونش و انگشتم رو آروم کردم توی سوراخ کونش بیتا با تعجب گفت: چیکار می کنی علی؟ من: عزیزم سوراخت از داخل هم آسیب دیده باید از داخل هم بی حسی بهش بزنم تا خوب بی حس بشه بعد یه انگشت دیگه رو هم اضافه کردم وآب دهنم رو ریختم رو سوراخ کونش! بیتا یه آخ گفت و گفت: حالا دوتا انگشت لازمه؟ من: بله که لازمه! ژل ها باید بره اون تو با یه انگشت که نمیشه ژل رو داد توشبیتا: عزیزم پس آروم تر فدات بشم دردم میادمن: چشم خوشگلمبیتا دستش رو گذاشت رو کسش و شروع به مالیدن کسش کرد و کونش رو بیشتر قمبل کرد به طرف من، من هم دو انگشت رو از توی کونش بیرون آوردم سوراخ کونش یه کم باز موند و بعد بسته شد بعد یه کم ژل ریختم روی سوراخش و با انگشت اشاره و میانه کردم توی کونش و ژل ها رو دادم اون تو و شروع کردم به مالیدن سوراخ کونش، سوراخش رو در جهات بالا و پایین و چپ و راست فشار میدادم تا خوب باز بشه و یه کم هم سوراخش رو نوازش می کردممن: بیتا خانم دردت بهتر شد؟بیتا: آره یه کم!من سه انگشت رو گذاشتم کنار هم و خیلی آروم فروکردم توی کون بیتا! و آروم با فشار جلو عقب می کردم تا جاباز کنهبیتا: علی داری چیکار می کنه؟ چرا سه انگشت؟من: می خوام ببینم دردت می گیره یا نه! اگر دردت می گیره باید پایین تر رو هم بی حس کنم!بیتا: نه علی جونممن: خب باید کار خوب و درست باشه نمیشه که درمان الکی باشهبیتا: باشه عزیزم کارت رو بکن ولی آرومسه تا انگشتم تا اخر رفته بود توی کون بیتا جونم! کونش خوب باز شده بود و بی حسی هم اثر کرده بود! من: بیتا خانم انگشتام بیشتر پایین نمیره کوتاه هستند، دستم به ته کونت نمی رسه باید یه چیزی فروکنم اون تو تا ژل رو ببره داخل!بیتا: چی می خوای فرو کنی اون تومن: خب باید دسته شونه یا اون ادکلن دراز رو وارد کنم چیز دیگه ای نیستبیتا: علی اونا سفت هستند! سوراخم آسیب دیده بدتر میشهمن: خب چیکار کنم عزیزم، انگشتام که نمیره تا تهبیتا: اون انگشت دیگه ت بلندتره بکن توش بعد دستش رو گذاشت رو کیرم از روی شلوار و گفت این خوبه! سفت هم هست ولی گوشتیه!من هم شلوار و شورتم رو درآوردم بدون اینکه بخوام انگشتام رو از کونش خارج کنم و یه عالمه ژل ریختم رو کیرم، انگشتام رو درآوردم، سوراخ بیتا این بار خوب باز موند! کیرم رو گذاشتم رو سوراخش و فشار دادممن: بیتا اگر درد داشتی بگو عزیزم ادامه ندمبیتا: فشار بده علی جونم خوبه، بیتشر فشار بده، بعد خودش تنه ی کیرم رو گرفت و آروم خودش رو داد عقب تا کیرم بره توی کونش، کیرم رفت توی کونش و من هم فشار دادم تا بهتر بره اون تو، دستام رو گذاشتم روی لبهای کونش و دوطرف کونش رو باز کردم و خودم رو کشیدم روش تا کیرم تا ته بره تو کونش، کیرم توی کون داغ بیتا بود و من شروع کردم به تلمبه زدن، بیتا دستش رو از جلو گذاشته بود روی کسش و داشت کسش رو می مالید و با دست دیگه ش هم سینه ش رو فشار میداد، من هم خودم رو انداخته بودم روی بیتا و با دستهام از زیرم دوتا لمبر کون بیتا رو از هم باز کرده بودم تا کیرم کامل بره توی کونش، لپش رو می بوسیدم و زبونم رو می کشیدم روی لپش در گوشش گفتم: بیتا عجب سوراخ کونت تنگه!بیتا با ناله گفت: علی جونم جرش بده بازش کن، مال خودته! تا حالا کسی نکرده بود حالا کلیدش دست خودتهمن محکم توی کون بیتا تلمبه میزدم، آ بم داشت می اومد سرم رو بردم کنار گوش بیتا و گفتم: عزیزم می خوام آبم رو بریزم توی کونت عیبی ندارهبیتا: نه فدات شم بریز که می خوام داغیش رو حس کنمبا شدت تلمبه می زدم خودم رو بلند می کردم و محکم می زدم به کون و بدن بیتا کیرم در می اومد و دوباره می رفت توی کونش ناگهان با فشار آبم توی کون بیتا سرازیر شد و من بی حال خودم رو روی بدن بیتا رها کردم، بیتا و من خیس عرق بودیم و من نای حرکت نداشتمبیتا: علی جونم مرسی خیلی خوب بود، امروز خیلی اذیت شدم و الان همه چی رو جبران کرد ممنون ازت عشقممن هم داشتم گردنش رو می بوسیدم و زبون می کشیدم، توی بغل بیتا خوابیدم تا صبح، ساعت 7 بیدار شدم بیتا توی بغلم لخت دراز کشیده بود، کونش رو بوسیدم و لباس پوشیدم، رفتم پایین خسرو و ابی توی حال دراز کشیده بودند، مبینا هم حالش خوب بود و سرمش تموم شده بود، معلوم بود درد زیاد کشیده، ابی و خسرو رو از خواب بیدار کردم و گفتم: کارتون تموم شده پاشید برید دیگه، خسرو در همون حالت خواب آلودگی رفت سمت اتاق مبینا و وقتی دید حال مبینا خوبه گفت: خیلی خب پسر این هم معامله ی ما! من برم از بیتا خانم خداحافظی کنم و دیگه بریم!من: ممنون بیتا خانم خسته ست تا صبح بیدار بوده شما برید من از طرف شما خداحافظی می کنمخسرو می خواست بره بالا ولی من نذاشتم! و بالاخره انداختمشون از خونه بیرون، بعد هم خودم لباس پوشیدم و رفتم خونه خودم تا یه کم استراحت کنم و بیتا خجالت نکشه ازم.