ساحره ( قسمت دهم )از خستگي زياد نفهميدم چطوري خوابم برده بود ، با صداي خنده هاي بلند يگانه از خواب پريدم ، يگانه با شورت و سوتين روي مبل دراز كشيده بود و داشت صحبت ميكرد ، همينكه منو ديد گفت : ساعت خواب ، خوبي ؟ با آرزو كاري نداري ؟من : سلامش برسون ، كجاست ؟يگانه : دفتر پيش يونس من : مگه يونس رفته ؟يگانه : آره تو كه خوابيدي آرزو زنگش زد كه گزارش مربوط به پروژه را براش ببرهمن : اي بازم پروژه صداي خنده بلند يگانه فضاي اتاق رو گرفت ، و بعد پشت تلفن گفت : آرزو ديدي آرمان هم نظر منو داره ، پس الان تو روي پروژه يونس هستي يا يونس روي پروژه توخندم گرفته بود ، به طرف يگانه رفتم و يك دستمو روي سينه هاش گذاشتم و دست ديگه رو روي كوسش و فشار دادم ، يگانه جيغي زد و لگد پروند ، و بعد پشت تلفن گفت : اين داداش ديونه تو هستش ، سينه هامو كندش نميدونم آرزو بهش چي گفت كه يگانه در جوابش گفت : آرزو ميگم باز يونس جوري بكنتت كه نتوني راه بريا ، تو كه مزه كير كلفتشو چشيدي يگانه با دستش اشارم كرد جلو برم و تلفن رو آيفون گذاشت ، بعد به آرزو گفت : نه بابا رفت دستشوييصداي آرزو اومد كه گفت : باشه منم به آرمان ميگم كيرشو فقط تو كونت كنه و در هم نيارهچشمام داشت بيرون ميزد ، اين دختره چقدر راحت صحبت ميكنه ، يگانه بهش گفت : آرزو يونس كجاست ؟آرزو : رفتش نوشيدني بگيرهيگانه :تو هم امشب باهاش بيا اينجا ، دور هم باشيمآرزو : حالا ببينم چي ميشه يگانه : ببينم چي ميشه نداره ، اگه يونس اومد و ميخواست بكنتت بهش بگو انرژيشو بزاره براي امشب ، ميخوام جلوي داداشت تو كونت كنهآرزو : خيلي بد جنسي دختر ، من كه ميدونم تو هوس 2 تا كير كردي ، يكي كوستو پر كنه يكي تو كون برهبه يگانه نگاه كردم كه داشت از خنده ميمرد ، بعد يگانه گفت : آره ، من كه عاشق 2 تا كيرم ولي فكر كنم تو هم بدت نمياد آرزو : اگر هم بدم بياد فعلا نميتونم امتحانش كنميگانه : چرا ؟ خوب هم ميشه ، يونس تو كوست بزاره ، آرمان هم تو كونت ، مگه خودت نگفتي عاشق خوردن كير داداشتي ، مگه اين تو نبودي كه هميشه ميگفتي خواب كون دادن به آرمان رو ميبينيبا سر به يگانه اشاره كردم كه راست ميگه كه جوابش مثبت بود ، پس آرزو هم از كون دادن به من استقبال ميكنه آرزو : حالا ميبينيم كي دو كيره ميشهو بلند بلند ميخنديدن، صداي يونس اومد كه داخل اتاق شد وآرزو بهش گفت يگانه پشت خطه ، يونس گوشي رو گرفت و گفت : سلام ، چيزي شده ؟يگانه : سلام داداشي ، چيزي نشده ، فقط زنگ زدم بگم آرزو هم با خودت بيار ، امشب دور هم باشيميونس : اي به چشم ، چيزي ديگه نميخواي ؟يگانه : نه ، فقط خودتونو خسته نكنين و بلند خنديد ، يونس هم خنديد و خداحافظي كرد ، وقتي يگانه گوشي رو قطع كرد بهش گفتم : باز چي تو سرته ؟ يگانه به طرف آشپزخانه رفت و گفت : حالا بيا كمكم كن تا براي شب يه چيزي درست كنم ، وقتش بهت ميگم ديگه ادامه ندادم و با يگانه مشغول انجام كارها شديم ، يه سري خريد هم داشت كه براش انجام دادم ، حدود ساعت 8 شب يونس و آرزو اومدن ، بعد از احوال پرسي و امور معمول يگانه پيشنهاد داد شام رو زودتر بخوريم ، ميز غذا چيده شد و چيزي كه نظر منو به خودش جلب كرد بطري خيلي زيبايي بود كه وسط ميز قرار داشت ، از يگانه درموردش پرسيدم كه گفت : اين سوغات يونس از ايتالياستمشغول به غذا شديم كه يونس از همون بطري براي هر 4 نفريمون ريخت ، حدس زده بودم بايد مشروب باشه ، اولين بار بود ميخوردم ، خيلي تند بود و گلوم بدطور سوخت ، ولي داغم كرد ، جالبتر اينكه آرزو خيلي ريلكس ليوانشو سر كشيد كه بعدا فهميدم چند بار قبلا يا يگانه و يونس مشروب خورده ، شام كه تمام شد ، من و يونس رفتيم و شروع به ورق بازي كرديم ، يگانه وآرزو هم بهمون ملحق شدن ، حين بازي كردن يگانه بلند شد و ماهواره رو روشن كرد و شبكه اي كه موسيقي خارجي داشت رو زد ، مشروب كار خودشو كرده بود و هر 4 نفريمون حسابي داغ بوديم ، يگانه سمت راست من و آرزو سمت چپم بود و يونس روبروم ، يونس بيشتر حواسش تو پر و پاي يگانه و آرزو بود تا بازي ، يگانه شروع كرده بود به مرض ريختن و هي فوت ميكرد و برگه هاي من بهم ميريخت ، چند بار بهش تذكر دادم ولي اعتنا نكرد ، يونس پشت سر هم ميباخت ، اين دست هم من داشتم برنده ميشدم كه يگانه يكي از برگه هاي آس رو گرفت .و عقب رفت ، بهش گفتم بده ولي امتناء كرد ، به طرفش كه رفتم برگه رو گذاشت تو سوتينش و به شكم خوابيد ، ديگه مسلم بود خارش كوس و كونش شروع شده ، هر چي سعي كردم برش گردونم نميشد ، دامن كوتاهي كه پوشيده بود تا روي كونش بالا اومده بود و شورت بندي فانتزيش ديده ميشد ، چاره اي نداشتم جزء اعمال زور ، دستمو انداختم بين پاهاش و از اطراف كوسش بيشگون گرفتم ، جيغش به هوا رفت و پشت سرش شروع كرد به فحش دادن ، آرزو كه اينطوري ديد اومد و منو به عقب هول داد و كنار يگانه نشست ، يونس بلند بلند ميخنديد ، يگانه برگه رو به آرزو داد و بلند شد ، آرزو هم همون كار رو كرد و تو سوتينش جا داد ، به طرفش رفتم و گفتم : تو ديگه عاقل باش ، بده به من يگانه : ندي بهش من : آرزو برگه رو بده ، ديدي كه چه بلايي سر يگانه آوردم آرزو كه معلوم بود اونم بد طور مست كرده گفت : جراتشو نداري من به يونس نگاه كردم ، آروم بود ولي با نگاهي كه لذت ازش ميباريد بهمون خيره شده بود ، رو به يگانه گفتم : برگه رو ازش بگير بده به من يگانه : نميديم من : حالتونو ميگيرما يگانه : جدي ، خودت يكنفري من به يونس نگاه كردم و گفتم : اگه لازم باشه كمكي هم دارم و بعد رو به آرزو گفتم : خودت با زبون خوش ميدي يا كه آرزو گفت : نوچ ، نميدم من : بزور ازت ميگيرما ؟آرزو : اگه تونستي ، جايي گذاشتم كه اجازه ورود نداري آرزو كه مستي تو چهرش داد ميزد با لوندي خاصي اين حرفها رو ادا ميكرد من : آرزو ميگيرم ازتا آرزو : نميتوني و بعد اشاره كرد به سوتينش و گفت : اينجا نميتوني دست بزنيمن : باشه ، من نميتونم ولي كسي ديگه كه ميتونه آرزو بلند خنديد ، ولي خنده اي مستانه و شهوتي و گفت : اينو باش ، يگانه كه طرف منه من كه ديگه جفتشونو گاييده شده ميديم گفتم : منم نميخوام به يگانه بسپارم نگاههاي هر سه نفريمون به يونس برگشت ، و من ادامه دادم : يكي هست كه بتونه اينكارو انجام بده و بعد بهش نزديك شدم و با صدايي آرومتر و قابل فهم براي همه گفتم : يكي هست كه قبلا اجازه ورود به اينجا رو بهش دادي آرزوبلند شده وبه ديوار تكيه داده بود،عملا همه سكوت كرده بودن ، دستامو روي شونه هاش گذاشتم و سرمو نزديكتر كردم و بازم بلند گفتم : حالا برگه رو ميدي يا نهيگانه اومد كنارش و گفت : نوچ ، نميده ، حداقل برگه رو به تو نميدهآرزو فقط سكوت كرده بود ، و مشخص بود همه حواسش پيش يونسه ، يگانه دستشو روي شكم آرزو گذاشت و شروع به ماساژ دادن كرد و بالا رفت تا اينكه روي سينه هاي آرزو قرار گرفت ، همونطور كه بالاي سينه هاي آرزو رو دست ميكشيد گفت : اگه بلوف نميزني بگو كمكت بيادبا نگام به يونس فهموندم بلند بشه ، اونم خيلي آروم بلند شد و به طرفمون اومد، بعد رو به يگانه و آرزو گفت : مثل 2 تا دختر خوب برگه رو بدين و خودتونو خلاص كنين يگانه دستشو روي سينه يونس گذاشت و هول آرومي بهش داد و گفت : برو بابا ، خيلي ترسيديم يونس به آرزو گفت : تو مثل اين نباش ، براي خودت دردسر نخر آرزو هم كه معلوم بود نميخواد كنار بياد گفت : نميدمممممممممممممممممممممممممن به يونس اشاره كردم و گفتم : خوب خودش خواسته ، بقيه كار با تو يونس مثلا تعجب كرده گفت : با من ؟ چرا من ؟من كه لحظه شماري ميكردم براي سكسيتر شدن فضا گفتم : چون تو مجوز عبور داري يونس سرشو به طرف آرزو برگردوند و گفت : دختر خوب بده يگانه بلند خنديد و مست مست گفت : نميده ، اگه راست ميگين شما بدين از لحن صحبتش شهوت ميباريد ، به يونس چسبيدم و گفتم : من نگش ميدارم ، تو كارت رو بگيريونس آروم گفت : آخه.....من با لحني كه اوكي آخر رو بهش ميدادم گفتم: آخه نداره ، تو كه با اونجا آشنا شدي آرزو كاملا به ديوار تكيه داده بود و منتظر يونس كه به بهانه كارت بمالتشفاصله يونس با آرزو كمتر از نيم متر بود ، دستمو پشتش گذاشتم و هولش دادم ، جوري كه بهش چسبيد ، ولي دستهاي يونس پايين بود ، دست راستشو گرفتم و آوردم بالا و گذاشتم روي سينه هاي آرزو و بيخ گوش يونس گفتم : پسر خوب اينا همش بهونه هستش ، بيشتر منتظرش نذارو ازش فاصله گرفتم ، يگانه هم كه كاملا فهميده بود چه اتفاقي داره به وقوع ميپيونده ازشون دور شد و كنار من اومد، يونس اون دست ديگه رو هم بالا آورد و سينه هاي آرزو رو گرفت ، آرزو چشماشو بسته بود ، يونس سرشو به عقب برگردوند و با لبخند من و يگانه روبرو شد ، خيلي آروم شروع به ماليدن سينه هاش كرد ، اين كار داشت زياد طول ميكشيد ، سرمو بيخ گوش يگانه بردم و گفتم : مثل اينكه نياز به كمك داره ، برو راشون بندازيگانه رفت كنار آرزو و يونس رو ازش دور كرد ، دستشو دو طرف تاپ آرزو گذاشت و بدون هيچ مقاومتي درشون آورد ، حالا سينه هاي خوش تركيب آرزو تو سوتين زيباش داشت خودنمايي ميكرد ، يگانه دست يونس رو گرفت و برد زير سينه هاي آرزو و رو به بالا كشيد تا سوتينش بره بالا و سينه هاي بلوري آرزو بيرون بيافته ، يونس شروع به ماليدن سينه هاش كرد و يگانه رفت پشت يونس ، منم بهش چسبيدم ، دستاي من روي كون و سينه هاي يگانه كار ميكرد و دستهاي يگانه روي كير يونس كه ديگه بلند شده بود ، يگانه سرشو به عقب آورد و آروم گفت : تا كجا كمكشون كنم ؟من : تا هرجايي كه دوست داري يگانه : تو بگو سرم كاملا بيخ گوشش گذاشتم و آروم گفتم : آرزو راست گفته تو امشب 2 تا كير ميخواي ، پس شروع كنيگانه لبشو روي لبم گذاشت و بعد از كمي گفت : اجازه ميدي ؟من : آره عزيزميگانه : به آرزو چي ؟من : اون كه كوسش تا حالا كير نديده ، اگه خودش ميخواد باشهيگانه از پشت دستشو روي كير يونس كشيد و شروع به پايين كشيدن شلوارك و شورت يونس كرد ، كير گنده يونس بيرون افتاد و يگانه تو دستش گرفت ، يكم كه ماليدش رفت جلوي يونس و با نگاه كردن به من كير داداششو تو دهنش گذاشت ، صداي اه يونس بلند شد ، آرزو هم كنار يگانه روي زمين نشست و 2 نفري شروع كردن به خوردن و ساك زدن كير يونس ، من هم خودم لخت شدم و از فاصله 2 متري مشاهده ميكردم ، يگانه با انگشتش اشاره كرد كه برم نزديك ، و بلافاصله كيرمو گرفت و گذاشت تودهنش ، حالا آرزو از يونس رو ميخورد و يگانه از من ، يگانه دست آرزو رو گرفت و گذاشت روي كير من ، و بعدش سرشو به طرف كيرم آورد و براي اولين بار كيرم تو دهن آرزو جا گرفت ، ديگه هم از من و هم از يونس شق شده بود و آماده سكس .(ادامه دارد)
ساحره ( قسمت يازدهم )نحوه ساك زدن آرزو شبيه يگانه بود ، و ديونه وار ميك ميزد ، اون 2 تا هم لخت لخت شدن و حالا دو تا مرد كير كلفت و حشري داشتن آماده ميشدن كه يك زن شهوتي و يك دختر كير دوست رو بكنن ، يگانه از جلو يونس بلند شد و پشتش رو بهش كرد ، يونس سرشو برد لاي كون يگانه و مثل قحطي زده ها سوراخ كون يگانه رو ليس ميزد ، آرزو هم براي من اين پوزيشن رو گرفت و منم به پيروي از يونس شروع كردم ليس زدن كون خوشگل و زيباي آرزو رو ، واي چه صحنه اي ايجاد شده بود ، دو تا كون گنده و سفيد ، يونس ديگه اصلا طاقت نداشت و پهلوي يگانه رو گرفت و طوري كه كاملا تو ديد من و آرزو قرارداشت به روي دسته مبل خمش كرد ، آرزو هم بلند شد و كنار من ايستاد و به اين صحنه نگاه ميكرديم ، يونس سر كيرشو با آب دهنش خيس ميكرد كه آرزو رفت طرفش و گذاشت تو دهنش ، حسابي آماده شد ، يگانه عقب به من نگاه كرد و چشماي مضطربش رو ديدم ، رفتم كنارش نشستم و گفتم : چيه ؟ مگه همينو نميخواستي ؟يگانه : آخه كيرش خيلي گنده هستش من : تو هم تازه كار نيستي عزيزميونس آماده شده بود ، كون قمبل شده يگانه رو به بالا و تو دستاي يونس قرار داشت ، يونس كييرشو دم سوراخ يگانه گذاشت و بهم نگاه كرد ، لبم روي لب يگانه گذاشتم و بعد برداشتم و به يونس چشمكي زدم ، يونس با يك فشار كيرشو تو كون يگانه فرو كرد ، اگه بگم قطر كير يونس خيلي بزرگتر از كير من بود اشتباه نكردم ، يگانه دادي زد و چشماش پر از اشك شد ، حداقل نصف كير يونس تو كون يگانه جا خوش كرده بود ، يگانه با غيض گفت : ديونه كونمو پاره كردي ، آرزو حق داشت كه ميگفت دنيا براش تيره و تار شده آرزو بلند بلند ميخنديد ، خنده هايي كه شهوتي و مستانه بود ، يونس شروع كرد به عقب ، جلو كردن و يگانه همچنان ناله ميكرد ، آرزو به يگانه گفت : حالا ديدي چه دردي داره يگانه رو به من كرد و همونطور كه بر اثر تلمبه زدن يونس سينه هاي آويزونش تكون ميخورد گفت : بكنش ، يالا آرمان ، تو كونش كن آرزو ميخنديد و با كيرم بازي ميكرد ، به جلوم كشيدمش و به خودم چسبوندمش و گفتم : راست ميگي يگانه ، دوست داري ؟آرزو همونطور كه لخت تو بغلم بود با شهوت گفت : من سالهاست منتظر اين لحظه هستم من : دوست داري به من بدي ؟آرزو ازم فاصله گرفت و روبروي يگانه دولا شد ، طوري كه صورتهاشو روبروي هم قرار گرفت ، رفتم پشتش و با سوراخش بازي كردم ، بعد سر كيرمو با آب دهنم خيس كردم ، يونس همونطور كه تو كون يگانه ميكرد بهم گفت : بي انصافي نكن ، بزار خوب آماده بشه كيرمو بردم طرف يگانه و تو دهنش گذاشتم ، يگانه همونطور كه ديگه داشت از كون دادنش لذت ميبرد ، كير منو حسابي خيس كرد ، وقتي كيرمو درآوردم بهم گفت : آماده شد ، بكن تو كونشرفتم پشت سر آرزو و كيرمو با سوراخ كونش تنظيم كردم ، پهلوشو گرفتم و چون نتونستم تعادلم خوب حفظ كنم با يك فشار محكم همه كيرم توش رفت ، آرزو فريادي بلندي كشيد و زد زير گريه ، يونس از كردن يگانه دست كشيد و بهم گفت : ديونه ، ديونه پاره شد يگانه هم بلند شد رفت طرف آرزو كه از درد به خودش ميپيچيد ، و بلند ميخنديد و گفت : خوبت شد من كه كيرمو بيرون آورده بود بازم پشت سر آرزو كه روي مبل خم آورده بودم ، يگانه كيرمو گرفت و كشيد طرف سوراخ آرزو و گفت : ادامه بده تا براش عادي بشه من : نه ، بزار حالش خوب شه يونس منو عقب زد و رفت پشت آرزو و بدون معطلي تو كونش كرد و تا نصفه فرو كرد ، آرزو بازم ناله ميكرد ، يونس بهم گفت : كون كردن رو ياد بگير و شروع كرد به تلمبه زدن من روي مبل نشستم و يگانه روبروم قرار گرفت و كوسشو با كيرم تنظيم و روش نشست ، من تو كوس يگانه تلمبه ميزدم و يونس تو كون آرزو.ديگه شدت تلمبه زدن من و يونس به حداكثر خودش رسيده بود ، صداي ناله هاي شهوتي و دردآلود هر دوشون با صداي برخورد بدنهامون آميخته شده بود ، يونس مرتب كيرشو كامل بيرون ميكشيد و دوباره با شدت تو كون آرزو فرو ميكرد ، يگانه رو از روي خودم بلندش كردم و رفتم روي زمين دراز كشيدم، يگانه اومد وروي من نشست و كيرمو با كوسش تنظيم كرد و نشست روش،سر يگانه روكشيدم طرف خودم و بهش گفتم: دوست داري دو نفري بكنيمت ؟يگانه همونطور كه خودشو روي كيرم پيچ و تاب ميداد گفت : خيلي دوست دارم ولي نميدونم كه ميتونم طاقت بيارم يا نهمن رو به يونس كردم و گفتم : يونس بيا ، اين خواهرت با يك كير سير نميشه يونس از كون آرزو بيرون كشيد و خيلي سريع خودشو پشت يگانه كه كير من تو كوسش جا گرفته بود رسوند و شروع كرد به بازي كردن با سوراخ يگانه ، يگانه كه ميشد اضطراب زيادي رو تو چشماش ديد گفت : ترا خدا يواشتر ، من ميترسم يونس كه كيرشو داشت با سوراخ يگانه آماده ميكرد گفت : نترس ، من بلدم چيكار كنمو تا يگانه رفت ادامه بده با فشار كيرشو تو كون يگانه كرد ، من به وضوح اشكهاي يگانه رو ديدم كه از چشماش سرازير شد و همزمان فرياد زد و با ناله گفت : واي يييييييييي سوختم ، آرمان كونم پاره شد ، حالم داره بهم ميخورهولي يونس گوشش بده كار نبود و با شدت شروع كرد تو كون يگانه تلمبه زدن ، اصلا تو حال طبيعي نبود و مرتب ميگفت : جوننننننننننن چه كوني داري دختر ، بالاخره به آرزوم رسيدم ، دارم ميكنمت يگانه ، دارم جرت ميدم و تند تند تلمبه ميزد ، من بيحركت شدم تا درد يگانه بيشتر نشه ، شدت كار يونس به حدي شد كه يگانه فقط ناله ميكرد و تكون شديد ميخورد ، يونس مرتب كيرشو درمياورد و فرو ميكرد ، شگرد گاييدنش اينطوري بود ، يونس يكمرتبه تو كون يگانه كه كرد روش خوابيد و بلند فرياد زد و آبشو تو كون يگانه خالي كرد ، اونارو از روي خودم كنار زدم ، يونس بيحال كنار ديوار دراز كشيد و يگانه كه به خودش ميپيچيد كنار من خوابيد و با صدايي كه ضعف توش معلوم بود گفت : آرمان پاره شدم ، همه وجودم درد گرفته ، نميتونم ادامه بدم من : اشكالي نداره عزيزم دراز بكش تا بهتر بشي يگانه : پس تو چي ؟كه آرزو اومد طرفمون و گفت : اون با من و بدون معطلي كير نيمه راست منو تو دهنش كرد و ساك زد ، باز دوباره بلند شد ، آرزو همونطور كه برام ميخورد بهم گفت : آماده اي ؟من : براي چي ؟آرزو : براي كردن من ؟من : تو كوست ؟آرزو : نه ، اونجا رو تو نبايد افتتاح كني ، از پشت من بلند شدم و رفتم پشت سر آرزو كه به حالت سگي ، چهار دست و پا بود ، كيرمو با كونش تنظيم كردم و يواش فرو كردم ، آرزو كمتر از دفعه قبلي درد كشيد و گفت : بكن داداشي ، همشو بكن تو كونم ، من آماده ام من با يك فشار همه كيرمو تو كون زيباش جا دادم و با تمام توانم تلمبه زدم ، آرزو بلند بلند ميگفت : جون داداشي ، بكن ، بكن كون خواهرتو ، ميدونم خيلي دوست داري من : تو چي ؟ كون دادنو دوست داري ؟آرزو : خيلي ، لذت ميبرم من : پس وقتي كوس بدي چه حالي كني ، ميخوايي كوس بدي ؟آرزو : آره ، خيلي من همونطور كه به تلمبه زدنم ادامه ميدادم گفتم : باشه ، همين يونس برات بازش ميكنه ، ولي قول بده كوستو همگاني نكنيآرزو : قول ميدم ، من فقط به تو و يونس كوس ميدم ديگه داشت آبم ميومد كه با يك فشار همه كيرمو فرو كردم و كون خوشگلشو سيراب ، آبم از اطراف كيرم وقتي بيرون ميكشيدم ريخت و كنارش خوابيدم .(ادامه دارد)
ساحره ( قسمت آخر ) نيمه شب از تشنگي زياد بلند شدم ، همگي تو هال خوابيده بوديم ، غير من كه شورتمو پا كرده بودم بقيه لخت لخت بودن ، يگانه و آرزو دو طرف يونس خوابشون برده بود ، مهتابي تو هال روشن بود ، يگانه يك پاش روي بدن يونس بود و مثل اينكه بغلش كرده باشه خوابيده بود ، كون زيباش و كوس تپلش خودنمايي ميكرد ، آرزو هم طبق عادتش به شكم خوابيده بود و كونش داشت نمايش ميداد ، نميدونم چرا راست كرده بودم و يكمرتبه به سرم زد با دوربين ازشون فيلم و عكس بگيرم ، از زواياي مختلف شروع به كار با دوربين كردم ، همينطور كه داشتم روي كوس و كون يگانه و آرزو و كير يونس زوم ميكردم پام به يونس خورد ، از خواب پريد و با ديدن دوربين به دستم خندش گرفت و آروم گفت : داري فلم سوپر تهيه ميكني ؟من : آره ، آدم حيفش مياد اين صحنه ها رو از دست بدهيونس به كيرم اشاره كرد و گفت : تو كه باز بلند كردي من : مگه اين كوس و كونها ميزارن آدم به حال خودشون باشهيونس پاي يگانه رو بلند كرد تا بتونه بره دستشويي ، حالا كه خوب دقت ميكردم كير يونس خيلي گنده تر از من بود ، يونس متوجه نگاه من به كيرش شد و با خنده گفت : هان چيه ؟ نكنه تو هم خوشت اومده ؟من : من ؟ غلط ميكنم ، اگر هم هوس داشتم گريه هاي ديشب اينا منصرف كرديونس خنده كنان به طرف دستشويي رفت و گفت : نه كه تو اشكشونو درنياوردي كنار آرزو نشستم و به زيباييهاي اندام سكسي اون و يگانه نگاه ميكردم ، چند تا عكس ديگه از كون و كوسشون گرفتم ، يونس از دستشويي بيرون اومد و كنارم نشست و گفت : چيه ، عكس يادگاري ميگيري ، دل ازشون نميكني ؟من : ولي يونس چه اندامه زيبايي دارن اين دو نفر ، حيف كه دير دركشون كرديميونس : دير درك كردي ، من خيلي وقت ارزششونو ميدونممن : از كي تو نخ يگانه بودي ؟يونس: خيلي وقته ، تو چي اصلا هيچ حسي به آرزو نداشتي ؟من : نميشه گفت هيچ خسي ، ولي جدي نميگرفتمشيونس : حيف اين اندام نبود كه بي تفاوت بودي تومن دستي به كون آرزو كشيدم و گفتم : واقعا حيفآرزو از دستي كه من به كونش زدم بيدار شد ، به طرفمون برگشت و وقتي ديد من و يونس داريم بهش نگاه ميكنيم گفت : چتونه ؟ ديشب بستون نبود ، حالا هم نميزارين بخوابيم يگانه هم بيدار شد ونشست و وقتي كير نيمه راست يونس و كير شق شده منو ديد گفت : چيه ، آرمان خيلي اكتيو شديا ، نصفه شبي چي ميخواي ؟من رو به يونس كردم و گفتم : بفرماييد ، بگو ديگه اوني كه تو ميخواستي يونس : من كه خيلي چيزها ميخوام آرزو : مثلا چي ؟يونس خودشو بر روي آرزو انداخت و گفت : مثلا نداره ديگه خوشگله من تا وقتي تو اينجا هستي يگانه يكي به شونه يونس زد و گفت : بي چشم و رو مثل اينكه ديشب پدر من دراومداآرزو با اعتراض به يگانه گفت : خوب منم جور شوهر تو رو كشيدما يگانه : داداش خودتم هستا يونس به پشت خوابيد و كيرشو تو دستش گرفت و گفت: دعوا نكنين ، حالا كه هر دوتاتون بيدار شدين بياين يكم با اين بازي كنينيگانه : من ديگه حالشو ندارم ، آرزو تو برو كه بد جور هوس كير كرديآرزو نيم نگاهي به من كرد و گفت : آخه الان ............ من به طرفش رفتم و دستي به كونش كشيدم و گفتم : آره ، الان ، بهترين فرصت براي افتتاح كوست هستش يگانه با تعجب گفت : كوسش ؟ ميخوايين اوپن كنين ؟ و بعد رو به آرزو گفت : آره آرزو ، خودت ميخواي ؟آرزو همونطور كه به يونس نگاه ميكرد گفت : آره ، دوست دارم يونس اينكارو برام انجام بدهو بعد روي پاهاش دراز كشيد و كير يونس رو تو دهنش گذاشت ، يگانه اومد كنارم و گفت : آرمان تو موافقي ؟من : به من چه ربطي داره ، چرا بايد جلو لذت بردنشو بگيرم ، مگه تو ديشب به داداشيت كون دادي و لذت بردي حرفي زدم يگانه : آخه آرزو داره پرده شو .................من : ميدونم ، بزار عشقشو كنهيونس كيرش به آخرين حدش رسيده بود ، آرزو رو بلند كرد و به پشت خواباندش و پاهاشو بالا داد ، سرشو برد لاي پاي آرزو و شروع به ليس زدن كوسش كرد ، من و يگانه فقط نگاه ميكرديم ، صداي آه و اوه آرزو بلند شده بود و داشت كم كم كلماتي رو ميگفت يونس سرشو بلند كرد و رو به من گفت : آرمان شروع كنم ؟من با علامت سر تاييد كردم ، يونس كيرشو با كوس آرزو تنظيم كرد و دوباره رو به من گفت : ببين ميخوام تو كوسش بزارما ؟آرزو بلند گفت : بكن ديگه ، من كير ميخوام ، بكن تو كوسم ، بكنمن : ميبيني كه چقدر مشتاق كيرته يونس ، پس بكن اون كوس توپولشو .اين حرف كافي بود تا يونس بدون معطلي كيرشو فرو كنه تو كوس آرزو ، ناله آرزو با صداي آخ و اوف يونس قاطي شده بود ، يونس با يك فشار ديگه همه كيرشو تو كوس آرزو فرو كرد و گفت : بالاخره كوستو پاره كردم خوشگله ، كوس نازتو خودم بازش كردم و بعد رو به من گفت : اينم از كوس تپل آرزو ، خوب گاييدمش ؟ لذت بردي از ديدنش ؟ از كوس دادن خواهرت لذت بردي ؟و همونطور كه تو كوس آرزو تلمبه ميزد رو به يگانه گفت : ديدي بهت گفتم خودم كوسشو افتتاح ميكنميگانه : نوش جونت داداشي ، بكنش ، تا آخر كير كلفت و خوشگلتو تو كوسش فرو كن ، اين دختره كوسش بدجور هوس كير كرده بود ، اين داداششم كه فقط تو كونش ميكرده ، بكن كوس تپل و خوشگلشو. و بعد رو به آرزو گفت : حالا خانمي خودت بايد آماده كني براي 2 تا كير تا ديگه به من نخندي .آرزو همونطور كه زير يونس داشت كوس ميداد و آه و اوه ميكرد گفت : حسوديت ميكنه كير گنده يونس كوس منو پر كرده يگانه : من ، اصلا ، كير داداشيمو قبل تو به من رسيده آرزو : تو كوست كه نرفته ببيني چه حالي ميده ، ميدونم خيلي دوست داري به يونس كوس بدي اين حرف آرزو باعث شد يگانه به من نگاهي كنه و بگه : ببين آرمان .من ميدونستم يگانه خيلي وقت كه دوست داره به يونس كوس بده بهش گفتم : دروغ ميگه ؟ خوب دوست داري ديگه ، همونطور كه يونس دوست داره تو كوست بزارهيونس كه داغ داغ شده بود بوسي براي يگانه فرستاد و گفت : بيا ، بيا تا كوس تو هم پر كنم ، بيا تعارف نكن به هر دو تاتون ميرسهيگانه با نگاهي پر از شهوت و هوس به من خيره شده بود ، من دستي به كوسش كشيدم و گفتم : بيشتر از اين منتظرش نزار ، خيس خيس شدهيگانه از لبم بوسي گرفت و رفت و كنار آرزو دراز كشيد و پاشو بالا داد ، يونس كيرشو كه خوني شده بود از كوس آرزو درآورد و رفت طرف دستشويي و آبي زد و برگشت و اول كرد تو دهن يگانه ، خوب كه براش ساك زد رفت پايين پاش و گذاشت لب كوسش و به من گفت : آرمان ميخوام زنتم از كوس بكنم ، همونطور كه خواهرتو گاييدم .و با تمام قدرتش تو كوس يگانه كرد ، صداي شهوت آلود يگانه بلند شد و گفت : واييييييييييييي داداشي چه كير گنده اي داري ، كوسم پر شديونس مثل حرفه اي ها تو كوس يگانه تلمبه ميزد و يكمرتبه به من كه كيرم شق شق شده بود گفت : موافقي هر دوشون 2 نفري بگاييم ؟من ديگه جوابش ندادم و رفتم وسط پا آرزو و همونطور كه كيرمو با آب دهنم خيس ميكردم بهش گفتم : خوب آبجي بالاخره نوبت گاييدن كوست توسط من رسيده ، چاره اي نيست هوس ديگه ، فقط نميدونم چطوري ميتونم تو صورت شوهر آيندت نگاه كنم ، شوهري كه قبل از اون كوس زنش توسط 2 نفر ديگه گاييده شده كه يونس تلمبه زدن رو متوقف كرد و بلند گفت : آرمان بكن ، تا آخر كيرت هم تو كوسش كن ، اگه آرزو موافق باشه دليلي براي نگراني تو نيست ، چون قبل از تو شوهرش اونو پاره كرده همه جور خواستگاري ديده بوديم بجزء اينطوريشو ، كيرمو تو كوس آرزو گذاشتم و با يك هول راهي كوسش كردم ، تلمبه زدن محكم من و يونس تو كوس آرزو ويگانه شلپ و شلوپي راه انداخته بود كه يگانه گفت : بايد 2 نفري بكنينش ، يالامن از روي آرزو بلند شدم و به يونس گفتم تو كوسشو بگاي تا من تو كونش بزارم اينطوري كمتر اذيت ميشه .يونس به پشت خوابيد و آرزو رفت روش و كيريونس رو با كوسش تنظيم كرد و نشست روش ، من پشتش رفتم و با سوراخ كونش بازي كردم تا حسابي آماده بشه ، آرزو با تمام توانش روي كير يونس بالا ، پايين ميشد ، نگهش داشتم و كيرمو با كونش تنظيم وبهش گفتم : حاضري ؟ ميخوام كيرمو تو كونت كنم ، ميخواييم با 2 تا كير بگاييمتآرزو فقط سرشو تكون داد و اين كافي بود تا كيرمو با يك فشار تو كون خوشگل و سفيدش فرو كنم كه ناله همراه با فحش آرزو دربياد آرزو : ديونه ها پاره شدم ، آخ كوسممممممممم ، كونم جر خوردديگه براي توقف وقت نبود و با تمام قدرت تو كونش تلمبه زدم و با ديدن يگانه كه داشت ميخنديد هوسم بيشتر ميشد ، يكم كه تو كونش تلمبه زدم بيرون كشيدم و به طرف يگانه رفتم و تا رفت بفهمه چي شده پاهاشو بالا دادم ، فكر ميكرد ميخوام تو كوسش بزارم ولي وقتي كيرمو دم سوراخ كونش حس كرد چشماش بيرون زد ، با يك فشار محكم همه كيرم تو كونش جا گرفت كه يگانه همونطور كه بهم چك ميزد گفت : بي شرم كونم درد ميكرد يونس داشت با فشار تو كوس آرزو و من تو كون يگانه تلمبه ميزديم كه هر دو تو يك زمان به نقطه ارضاء رسيديم و با صداي بلند آبمونو تو كوس و كونشو خالي كرديم .سكسي طولاني و به ياد ماندني ....3 ماه از اون شب زيبا و خوش ميگذشت ، عروس و داماد جديدمون داشتن براي ماه عسل ميرفتن آنتاليا ، يونس و آرزو خيلي بهم ميومدن و اونها يكي از زيباترين زوجهايي بودن كه من ميشناختم .(پايان)