انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 12 از 19:  « پیشین  1  ...  11  12  13  ...  18  19  پسین »

خارِ تو , گلِ دیگران


زن

 
خــــــــــــــــــــارتو گل دیگــــــــــــــــــــران ۱۰۹

ویدا و ماندانا کنار هم روی تخت و به دمر دراز کشیده بودند . منتظر دستای شفا بخش پسرا بودند و بعد کارای دیگه ای که می دونستن انتظارشونو می کشه . با این که اولین بارشون نبود ولی دلشون به شدت می تپید . ویدا داشت به این فکر می کرد که راست میگن که یک زنی که دوست پسر می گیره نباید خودشو وابسته به اون کنه که اون دوست پسره نره به دنبال یه دختر دیگه . باید تا می تونه از لحظاتش استفاده کنه . حال کنه و اهمیتی نده جز به گذروندن همون لحظه ای که در اون قرار داره . مثلا چند روز پیش بودن در ویلای شمال و حالا در جنوب بودن . دیگه براش مهم نبود که اون جا چیکار کردن .. آیا بازم از این بر نامه ها پیش میاد یا نه . براش همین مهم بود که حالا داره چیکار می کنه . یادش اومده بود که چطور حرص می خورد از این که ناصر اولین دوست پسرش با همسایه شون راه داره ..
جاوید اومد سمت ویدا و جمشید هم دستاشو رو شونه های ماندانا قرار داد . ویدا و ماندانا لبخند گوشه لبشونو حس می کردن . تو چشای هم زل زده بودند و فکر همو می خوندن .
جاوید و جمشید هر دو از شونه های خانوما شروع کردند . از همون ثانیه اول زنا چشاشونو بستن . رفتن توی کیف و لذت . طوری که دوست داشتن پسرا سوتین اونا رو باز کنن . و اون پسرا به خوبی به کارشون وارد بودند . بدون این که اجازه ای بگیرن یا این که زنا چیزی در این مور به اونا بگن خودشون دستشونو گذاشتن رو بند سوتین و بازش کردن .. سوتینو آروم انداختند به گوشه ای . ویدا و ماندانا برای لحظاتی چشاشو باز کردن تا ببینن که اون پسرا چیکار می کنن . اونا به هیجان اومده بودند . حتی حالت پرت کردن سوتین و طرز حرکت پسرا اونا رو به شدت حشری کرده بود ..
تا این جای کارو جاوید و جمشید با هم هماهنگ بودند . کف دو تا دستشون رفته بود رو کمر زنا و بعد از جلو دو تایی با هم جفت سینه های درشت اونا رو در دو کف دستشون قرار داده بودند .. ویدا با چشایی بسته لباشو گاز می گرفت .. ماندانا هم پنجه هاشو به هم می فشرد و به ملافه روی تشک چنگ مینداخت ... هر دو شون حس می کردند که از نیمتنه داغ داغ شدند و این هوس و داغی به شدت کس و دور کون و پا ها شونو هم تحت تاثیر قرار داده . ماندانا حس کرد که جمشید درست گفته که دستاش طوری بدنشونو داغ می کنه که اونا حس کنن که به بدنشون روغن مالیده شده ...
ویدا که در اثر مالشهای جاوید طوری شده بود که دستش رفت به قسمت جلو بدنش و خیلی آروم دستشو گذاشته بود داخل شورتش و با کسش بازی می کرد . خیلی هم مراقب بود که جاوید متوجه نشه که اون داره با کسش بازی می کنه . یه لحظه حس کرد که قسمت جلو شورت داره به دستش فشار میاره . از بس حواسش به کار خودش بود که در لحظه اولی که جاوید دستشو رسونده بود به قسمت پشت شورت ویدا و داشت اونو پایین می کشید متوجه نشد . سریع دستشو کشید تا جاوید بتونه راحت تر کارشو انجام بده . در اون طرف جمشید هم همین کارو با ماندانا انجام داد . چشای جمشید و جاوید هر دو گرد شده بود . هر دو تاشون به جفت کون قلمبه ماندانا و ویدا نگاه می کردند و اون دو تا کون رو با هم مقایسه کرده و می خواستن ببینن که کدومشون بهتره .. نمی تونستن یه قضاوت درستی داشته باشن . پوست ویدا کمی سفید تر و براق تر بود ولی کون ماندانا یه خورده تپل تر نشون می داد ولی از یه زاویه دیگه کون ویدا رومی شد بر جسته تر دید . دو تا پسرا دستاشونو گذاشته بودن رو دو تا قاچای کون خانوما .. جمشید نگاهشو از پشت به کس ماندانا دوخته بود .. و جاوید هم دیگه انگار جز کون ویدا تمایلی نداشت که قسمت دیگه ای از بدن اونو مالشش بده . حالت کون اونا و نزدیکی فاصله به گونه ای بود که با باز کردن دو قاچ کون به دوسمت به راحتی می شد متوجه شد که کس ماندانا کمی درشت تر و تپل تر از کس ویداست و ویدا کس نقلی و غنچه ای و تنگ تری داره . هر چند که تنگی کس بیشتر وقتی مشخص میشه که کیر بره داخلش .. .
پسرا هنوز شورتشونو در نیاورده بودند . کیرشون شورتشونو داده بود جلو . جاوید پس از این که با کون ویدا بازی کرد و به اصلاح اونو خوب مالوند مستقیم رفت رو کف پای اون و از اون جا دستشو به سمت بالا کشید .. جمشید هم به همین سبک دستشو رو پوست ماندانا کشید .. دو تا زن حس کردن که دیگه هیچی جز ورود کیر به کسشون نمی تونه اونا رو سر حال کنه ...
جمشید : سختت که نیست دارم یه ماساژ استاندارد میدم ..
ماندانا نمی دونست منظورش از استاندارد چیه ولی اونم رو حدس خودش یه چیزی گفت ..
ماندانا : اتفاقا یه ماساژ بی پرده خیلی عالیه .. نشون میده که ما به نتیجه کار توجه داریم ..
ویدا سرشو به عقب و به سمت شورت پسرا بر گردوند ...
ویدا : پسرا شما چرا شورتتونو در نمیارین تا همه چی کاملا استاندارد بشه ؟! ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
خــــــــــــــــــــارتو گل دیگــــــــــــــــــــران ۱۱۰

جاوید هیجان زده به جمشید نگاه می کرد . جمشید سرشو تکون داد . دو تایی شون در آن واحد شورتشونو کشیدن پایین . کیر مثل تیری که از چله رها شده باشه زوزه کشان پرید بیرون ....ماندانا مثل ویدا سرشو بر گردونده بود عقب و با لذت و هیجان به جفت کیر کلفت نگاه می کرد . هر دو شون لذت می بردن از این که تا لحظاتی دیگه می تونن به این کیر لذت بدن . پسرا رو دخترا خم شدند .. فاصله رو کم و کم تر کردند . طوری که نوک کیر اونا در تماس با باسن خانوما قرار گرفت ... جمشید و جاوید هر دو شون به خوبی می دیدند که پوست تن ماندانا و ویدا چه جوری مور مور شده .. لذت می بردند از تماشای این حالت اونا .. فشار کف دستشونو رو دو طرف کون خانوما زیادش کرده بودند .
ماندانا : وااااااایییییییییی .. حالا دارم می فهمم که چقدر تنم خسته بود و به این دستا نیاز داشت .
ویدا : منم همین طور مانی جون . دل به دل راه داره . این آقایون چه خوب می تونن تن آدمو داغ کنن . تمام درد ها رو بچینن .
دو تا پسر هنوز هماهنگ با هم کار می کردند و زنا دوست داشتند که زود تر از این فضا خارج شده به اصل مطلب بپردازن . جاوید یواش یواش خودشو به ویدا چسبوند . زن دیگه هیچ فاصله ای رو بین خودش و اون پسر حس نمی کرد .. دستای جاوید رو دید که رو سینه هاش قرار گرفته همزمان با فشاری که جاوید به سینه ها و شونه های ویدا آورد و اونو به سمت خودش کشید خودشو از جلوهم به کون ویدا چسبوند . ویدا اون قدر خوشش اومده بود که دوست داشت لاپاش زود تر باز شه و کیری رو که رو قسمت گوشتی و قاچ باسنش حس می کنه روی کس و داخلش احساس کنه .. واسه همین دستاشو گذاشت روی کونش و اونا رو به دو طرف بازشون کرد . جاوید هم نیاز ویدا رو به خوبی حس کرده بود این همون چیزی بود که اون می خواست . دیگه فکر کردن بیشتر جایز نبود . تنور کون ویدا داغ داغ بود و اون باید نونو می چسبوند . با کف دست چند بار به کون ویدا زد . دیگه هیشکدوم از ماساژ حرفی به میون نمی آوردند . جاوید کیر داغشو به شکاف کس ویدا چسبونده بود . ویدا هم از پشت و با حرکت کونش کسشو روی کیر حرکت می داد . ماندانا و جمشید هم غرق هوس , خودشونو به لحظه ها سپرده بودند . صدای نفسهای داغ هر دو شون نشون می داد که دیگه هیچ چیزی نمی تونه مانع سکس اونا شه . جمشید دستاشو گذاشته بود زیر بدن ماندانا .. اونو کمی بالاترش آورد . کون قمبل شده اش رو در این حالت خیلی وسوسه انگیز حس می کرد .
و جاوید دیگه کاملا بی حس شده بود . خودشو خوابوند رو تن ویدا فقط وسط بدنشو کمی بالاتر آورده بود .. ویدا صورتشو یه پهلو کرده لباشو بازو بسته می کرد اینا یه علامتی بود برای این که پسر اونو ببوسه و جاوید هم لباشو از پهلو گذاشت رو لبای ویدا .. با زیاد تر شدن فشار لبها کیرهم از پشت و از شکاف کون , شکاف کس ویدا رو به آرومی باز کرده و یواش یواش جاشو توی کس محکم و محکم تر می کرد . ویدا حرکت آتشین کیر جاوید رو به خوبی حس می کرد . دوست داشت لبای جاویدو گازش می گرفت ولی به همون میک زدن لبای اون قانع شده بود . چه هیجانی ! چقدر تنوع کیر ها براش لذت بخش بود . بیشتر از شب اول از دواجش احساس هیجان داشت . حتی بیشتر ازاولین باری که می خواست به شوهرش خیانت کنه . کیر کلفت جاوید رو مجسم می کرد که داره سوراخ کسشو باز می کنه و با یه حرکت رو به جلو داغ و داغ ترش می کنه . کیر دراز بیشتر مسیر کسشو طی کرده بود که با یه فشار و حرکت رو به عقب خودشو وارد مسیر بر گشت کرد . چند بار به سرعت این حرکتو انجام داد . لبای جاوید حالا رو پس گردن ویدا قرار داشت و اون طرف هم ماندانا خودشو محکم از پشت به کیر جمشید می زد . جمشید هم خودشو بیشتر و بیشتر به ماندانا چسبوند . سرشو بین سینه های اون قرار داد و لباشو گذاشت رو سینه های اون زن . ماندانا دستاشو گذاشته بود رو سر جمشید و سرشو به بدنش به سینه هاش فشار می داد ..
ماندانا : آهههههههههه بخورشششش بخورششششش.
جمشید تازگی و طراوتو در سینه ها و بدن ماندانا به خوبی احساس می کرد . یه نیم نگاهی هم به پوست سفید و براق تر ویدا داشت .
جاوید : ووووووووییییییی چه تن و بدنی ! چه حس و حالی ! دیگه از این بهتر نمیشه ...
ویدا : نوش جونت ..
ماندانا دستشو به سمت ویدا دراز کرد . فاصله چندانی نداشتند .. ویدا و ماندانا پنجه در پنجه هم قرار داده و همراه با فشردن انگشتای هم , همچنان لذت کیری رو که رفته بود توی کسشون حس می کردند ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
خــــــــــــــــــــارتو گل دیگــــــــــــــــــــران ۱۱۱

جاوید و جمشید دیگه فراموش کرده بودند که برای چی اون جا هستند . داغ داغ شده بودند . هر دو شون فکر می کردن که دیگه چیزی به نام کیر واسشون نمونده . یه قسمت از کیر جاوید بیرون کس ویدا مونده بود و دوست داشت اونو بیشتر توی کس ویدا فرو کنه یعنی تا ته بکنه توی کس . اما انگار دیگه نمی رفت . جمشید شونه های ماندانا رو داشت ومحکم خودشو می کوبوند به بدنش ..
جمشید : دلم می خواد تا صبح پیشت بخوابم ..
ماندانا : تا صبح و تا هر وقت که دوست داری بخواب . پیش من و پیش ویدا جون بخواب . هر جور که دوست داری . فقط لذت ببر ..
ماندانا با چرخش های هوس انگیز کونش کیر جمشید رو دور کسش می گردوند . ویدا و ماندانا یک بار دیگه دستای همو گرفته بودند با نگاه عاشقونه و پر هوسشون با هم حرف می زدند . هر دوی با نگاه چشاشون به هم می گفتن که وقتی که این لحظات تموم شه من و تو با هم خواهیم بود . به هم حال میدیم . بازم یه دستی هست یه چیزی هست که کسمونو قلقلک بده بدنمو نو به هیجان بیاره . ماندانا لباشو غنچه می کرد و ویدا هم با همون لباش جواب اونو می داد . به شدت آتیش گرفته بودند .
-اوووووووووووفففففففف عزیزم ماندانا ...
ماندانا : فدات شم ویدا ..
پسرا با تعجب به اون دو نفر نگاه می کردن که چه عاشقونه دارن قربون صدقه هم میرن . ماندانا و ویدا یک بار دیگه صورتاشونو به هم چسبوندند . لباشون رو لبای هم قرار گرفته بود . این جوری حس می کردن که کیر ی که توی کسشونه بیشتر داره به آتیششون می کشه .. هم لب همدیگه رو می خواستن هم کیر پسرا رو . .
جمشید : خوش به حال شوهرت .. فکر کنم وقتی که نزدیکشی دیگه یه لحظه ولت نمی کنه . ..
ماندانا در حالی که لباش در حال میک زدن لبای خواهر شوهرش بود خنده اش گرفت ... دوست داشت بهش بگه شوهر نگو چه شوهری فقط بلده به خواهرش سفارش کنه که هوای زن داداشتو داشته باش که حجابتش رو حفظ کنه و لباسای تحریک آمیز نپوشه . جمشید شده بود مثل آدمایی که تازه به کس و کون رسیده باشن و برای اولین بارشونه که می خوان با کسی عشقبازی کنن . هیجان زیادی برش حاکم شده بود . جاوید که احساس می کرد خیلی بیشتر از وقتی که اولین سکس زندگیشو با دختر همسایه انجام داده داره لذت می بره . حتی بیشتر از وقتی که مادر اون دختر متوجه رابطه اونا شده بود و خودشو در احتیار جاوید گذاشت . آخ که اون روزا جاوید چه کیفی می کرد و با دمش چه گردویی می شکست ! ولی حالا این حسو داشت که ویدا هم یه حالی مثل حال اون روزای داغو داره بهش میده . ویدا و ماندانا لباشون از هم جدا شده بود و حالا دو تایی شون برای پسرا جیغ می کشیدند و ابراز احساسات می کردند .
ماندانا : بزن .. بزن .. جمشید محکم بزن . کسموبزن . آتیشم بده . بفرست .. بفرست کیرت رو بفرست بره .. همه جاتو بفرست . بیضه هاتو هم بفرست بره . فشار بیار .. میره ...
جمشید : نمیشه .. نمیشه .
ماندانا : هیچ چیزی نشد نداره . با دستات تخماتو از گوشه ها بفرست توی کسم .. آخخخخخخخخ ... فدات شم . فدای اون کیرت شم . آخخخخخخخخ جوووووووون کسسسسسسم .. ویدا تو هم حال می کنی ؟ .. خیلی کیر با حالیه ... بعدش به تو می رسه جاوید : مال منم خیلی با حاله و بعدش به تو می رسه .
ویدا و ماندانا هر دو تا شون دوست داشتن طاقباز کرده و از روبرو گاییده شن . وقتی موضوع رو با پسرا در میون گذاشتن اونا در جا یه دور زنا رو بر گردوندن ..
جاوید : کردن شما از هر سمت و به هر طریقی که باشه روح آدمو تازه می کنه . آدم حس می کنه که خوردن کس شما یعنی خوردن اکسیر جوانی ..
ویدا : مگه شما پیرین ..
جمشید : نه ولی حالا احساس می کنیم که بچه شدیم .. آخ که چقدر بچگی چه احساس خوبی بود !
ماندانا : به من بگو جمشید این چند دقیقه که دارین ما رو می کنین کدوم احساستون بد بود که این یکی خوبه ؟!
جمشید : آخ گفتی و گفتی و گفتی . آدم وقتی با دو تا خوشگل مثل شما طرفه دیگه همه چیزش می رسه به اوج . عالی میشه .
دو تا زن پاهاشونو کاملا به دو طرف باز کردند . تا تماس کیر به اونا حال بیشتری بده .
جمشید : این طرف سینه هات بیشتر خودشو نشون میده . چه حالی میده ..
جاوید : سینه های ویدا رو چرا نمیگی ؟ مثل بلوره . سفید و سفت ..
ماندانا : خواهر شوهر خودمه دیگه
ماندانا : منو ببوس ببوس .. لب می خوام .. لب می خوام ..
جاوید که همش با نوک سینه های ویدا بازی می کرد . ..... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  ویرایش شده توسط: shahrzadc   
↓ Advertisement ↓
زن

 
خــــــــــــــــــــارتو گل دیگــــــــــــــــــــران ۱۱۲

جمشید لبای ماندانا رو آدامسش کرده بود . ویدا هم که نوک سینه هاش در حال آتیش گرفتن بود .. ویدا پا هاشو آورد بالاتر و کیر جاویدو لمسش کرد .
جاوید : اینو می خوای ؟ باشه . هر چی تو بخوای . حتما .
ویدا به عنوان یک زن متاهل دیگه می دونست که باید چه حسی به خودش بده تا از این لحظاتش لذت ببره . چه جوری کیف کنه .جاوید هم یه نگاهی به شکاف کس ویدا انداخت . یه پا شو برد بالا تا بتونه راحت تر کس ویدا رو بکنه . شکاف کس ویدا دلشو برده بود . به خوبی متوجه بود که این باید کوسی باشه که تازگی ها راهش باز شده . چون یه تنگی لذت بخشی داشت و نشون می داد که هنوز کار زیادی روش نشده . از پنجره منظره دور نما و منظره زیبای خلیج فارسو می دید .. زیبا تر از هر بار دیگه . به جاوید یه آرامش خاصی می داد . ویدا با نگاهش به پسر التماس می کرد که زود تر کیرشو فرو کنه توی کس اون .
-اووووووووووخخخخخخخ زود باش .. زود باش دیگه ..
پسر چشاشو بست .. کس ویدا آماده پذیرایی از کیر جاوید بود . ویدا هم باز شدن لبه های کسشو احساس می کرد که چه جوری با حرکت کیر جاوید داره به دو سمت حرکت می کنه . از این تماس خوشش میومد . یه نگاهی هم به ماندانا انداخته بود که چه جوری لباشو به لبای جمشید چسبونده و داره اون لبا رو می مکه . ویدا هوس همه چی رو داشت .
ویدا: کاشکی چند تا کیر داشتی و چند تا لب داشتی و میومدی با همه شون به من حال می دادی .
جمشید که در حال مکیدن لبای ماندانا بود و یه نیم نگاهی هم به سمت چپ خود داشت گفت
-نیازی نیست که جاوید جون همه اینا رو داشته باشه چاکر شما هست . من خودم بعدا میام به کمک جاوید جون و خودتو رو بیشتر سر حالت می کنم . هر وقت که زن داداش تو رو ردیف کردم و داداش گلم جاوید جون اجازه داد . چون فعلا اختیار توویداجون و ریش و قیچی همه به دست اونه .
جاوید : خواهش می کنم با مرام .. ما در مقابل شما اختیاری نداریم .
هم ویدا و هم ماندانا از طرز صحبتای اون دو نفر خنده شون گرفته بود ولی با همه اینا لذت می بردن که تونستن به اندازه کافی توجه اونا رو به خودشون جلب کنند . جاوید پاهای ماندانا رو به سمت عقب و بالا برده و راحت روش مانور می داد .
ویدا : آهههههههههه مانی عزیزم .. تو هم مث من حال می کنی ؟
ماندانا هم دهنش باز بود و با حرکات وسوسه انگیزش به خواهر شوهرش نشون می داد که اونم داره لذت فوق العاده ای از لحظه هاش می بره .. جمشید از هیجان زیاد دوست داشت تحرک بیشتری داشته باشه و یکجا نشینی بهش حال نمی داد . ماندانا رو بلندش کرد و برد اونو وسط پذیرایی و رو هوا شروع کرد به گاییدن اون . استیل کون ماندانا به شکلی در اومده بود که کیرجاوید که داخل کس ویدا قرار داشته هوس ماندانا رو کرده و با فانتزی اون حرکتش بیشتر شده بود .ب ه خاطر این که ویدا حساس نشه زیاد به کون ماندانا نگاه نمی کرد ولی هر چند لحظه در میون زیر چشمی یه دیدکی می زد . جاوید حس کرد که بهترین کار اینه که اونم مثل دوستش , طرفشو ببره وسط هال و باهاش حال کنه . واون جوری می تونه خیلی راحت تر قالب کون ماندانا رو ببینه . با این که کون ویدا هم جذاب و خوش تراش بود ولی اون لحظه حس کرد اونی که توی بغل جمشید قرار داره یه جور خاصی بهش چشمک می زنه و اونو به طرف خودش دعوت می کنه .
ماندانا : پسرا شما که این جوری کمرتون درد می گیره . ما داریم لذت می بریم و کیف می کنیم .
جاوید : ما هم داریم کیف می کنیم .
جاوید همش سعی داشت در یه حالتی قرار بگیره که بتونه کون ماندانا رو ببینه .. و جالب این جا بود که جمشید هم همین حس رو در مورد ویدا داشت . دو تایی شون بد جوری حرص می زدند . کون سفید و براق و خوش پوست و لطیف ویدا چشای جمشیدو خیره کرده بود . ولی دو تایی شون حس کردند که باید سرشون به کار خودشون باشه. چون حداقل تا یه روز قصد نداشتن که برن سر کار . دو تایی شون سرعت کارو زیاد ترش کردند . ویدا همش به این فکر می کرد که طرفش خسته میشه . دو طرف کس هر دو تاشون غرق سفیدیهای هوس شده بود . پسرا زنا رو خوابوندن وسط هال و این بار با سرعتی بیشتر افتادن به جونشون .. بازم ماندانا و ویدا کنار هم قرار گرفتند و این بار اونا هم با فشار بیشتری همدیگه رو می بوسیدن . جاوید و ویدا هر دو شون هوس زن بغلدستی رو داشتند برای همین با سرعت بیشتری کسو می کردند .. در یه لحظه هر دو زن حس کردن که هوسشون با انفجار داره خالی میشه .. و مردا هم اینو حس می کردند .. دستای ویدا رفته بود رو سینه هاش .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
خــــــــــــــــــــارتوگل دیگــــــــــــــــــــران ۱۱۳

ماندانا هم دست کمی از ویدا نداشت . از بس که غرق شور و هیجان بود برای لحظاتی یادش رفت که در کجا قرار داره ... هر چهار نفرشون به نفری توجه داشتند که در تماس با اون نبودند . می خواستن که بازم غرق لذت شن .. ویدا : جاوید .. جاوید .. خواهش می کنم . تند تر .. تند تر ... سوخت .. سوخت ...
دست جمشیدی که در حال کردن کس ماندانا بود رفت به سمت دهن ویدا ... ویدا دو نه به دونه انگشتاشو می لیسید و در لحظه ای که حس کرد کیر جاوید اونو به آخر هوس رسونده همراه با آبی که ازش خارج می شد انگشتای دست جمشیدو به آرومی گازش می گرفت . ماندانا که ارضا شدن خواهر شوهرشو به خوبی حس می کرد و یه آغوش تازه می خواست دستاشو گذاشت دور کمر جمشید و پی در پی خودشو به طرف کیر جمشید خودشو حرکت می داد . ..
ماندانا : وااااااایییییییی آخخخخخخخخخ کسسسسسم کسسسم پسسسسسر داره میاد .... این دیگه آخرشه ..
جمشید : و می دونم آخر هر چیزی شروع یه چیز دیگه ایه .
جمشید در واقع این حرفو برای خودش می زد که بخواد به ماندانا بگه که بعدش سکس و عشقبازی و حال کردن اونا ادامه داره . همون چیزی که هر چهار تای اونا طالبش بودند . جمشید چیکار کنم ..
ماندانا : آبت رو می خوام . می دونی که یه زن وقتی که به این جامی رسه خیلی بیشتر از تشنه در کویر مونده احساس تشنگی می کنه و آب می خواد و من حالا آبت رو می خوام .. اووووووههههه بده بده ... داره می ریزه ..حس کن آب کسمو .. خالی کن .. بدش به من ..
جمشید دوست داشت اون قدر ذخیره آبش زیاد باشه که رو هر کدوم از این زنا بار ها و بار ها خالی کنه . به همین زودی نمی تونست احساس سیری کنه . می دونست که اگه برای لحظاتی التهاب هوسش و اون شور و هیجانش فرو کش کنه خبلی زود بر می گرده . اون و جاوید در دو حالت مشابه و از روبرو کس طرفشونو می کردند . حالا هر چهار تاشون سکوت کرده بودند تا غرق در لذت و احساس تمرکز بتونن از اوج هوسشون لذت برن . ویدا و ماندانا که ار گاسم شده بودند هنوز لذت ارضا شدن در مغز کسشون باقی بود . واسه همین وقتی که قطره قطره و جهش به جهش آب کیر پسرا رو توی کسشون حس می کردند این احساسو داشتند که در در نهایت تشنگی و در حال جرعه جرعه نوشیدن آب هستند .
جاوید : آخخخخخخخخخ ویدا .. ویدا ... چته تو همین جوری داری آبمو می کشی ..
جمشید هم همین حس رو در مورد ماندانا داشت .. یه چند لحظه ای چهار تایی شون در همون حالت قرار گرفتند . بعد پسرا کیرشونو بیرون کشیده و به سمت اون زن مقابلشون رفتند . و جالب این جا بود که در یک حرکت مشابه دو تایی شون کیرشونو فرو کردند توی دهن اونا . جاوید کیرشو گذاشت تو دهن ماندانا و همین کارو هم جمشید با ویدا انجام داد . همه شون حس می کدند که بازم یه شور و هیجان دیگه ای اومده به سراغشون با این که به آخر لذت رسیده بودند ولی تغییر شخصیت سکس از نظر فیزیکی سبب شده بود که شور و حال دیگه ای در اونا به وجود بیاد . .
جاوید : بخور بخور ساک بزن . خور .. ببین طعم کس خوشمزه ویدا جونو می ده .
جمشید : ویدا جون .. حال می کنی .. کیر رو داری ؟
ویدا حس کرد که کیر جمشید یه استیل دیگه ای داره . البته تفاوت چندانی با کیر جاوید نداشت . هر کدومشون یه حال خاصی به آدم می دادند . ولی اون حالا در اختیار جمشید بود .. پسرا زنا رو یه دور بر گردوندند . هر دو تا شون قصد گاییدن کون زنا رو داشتند .. یه چشمکی به هم زدند و منظور همو گرفتند ولی برای این که همون اول اونا رو وحشت زده نکنن با هم قرار گذاشتن که اول با کردن کس از همون پشت و در حالت به دمر افتاده و خوابیده زنان استفاده کنن و بعد که یک بار دیگه بدن اونا رو گرم کردند این بار بکنن توی کس اونا .
ویدا : چه حالی داره از این سمت هم کس دادن . بالای تن جمشید جون می خوره به بالای کون من می خوام جیغ بکشم ..
ماندانا : انگار این من نبودم که تا حالا داشتم توسط جمشید جون حال می کردم . اوووووفففففف جاوید بزن .. محکم بزن . طوری که کونم بلرزه و با این لرزش تو حال کنی .. آخخخخخخخخخ کسسسسسسم کسسسسسسم ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
خــــــــــــــــــــارتو گل دیگــــــــــــــــــــران ۱۱۴

جاوید و جمشید به خوبی با هم هماهنگی داشتند . جاوید از پشت کرده بود توی کس ماندانا و جمشید هم در حال کردن کس ویدا بود .. دو تایی شون یه چشمکی به هم زدند .. جمشید یه اشاره ای به جاوید زد که قوطی کرم رو از کنار پاش برسونه به اون . دو تایی شون چند تا انگشتشونو آغشته به کرم کردند بدون این که به اون دو تا زن چیزی بگن . قصد داشتن که در یک لحظه با هم کارشونو شروع کنن . می دونستن که زنا از کون دادن هراس دارن و درد شدیدی روباید تحمل کنن . جمشید یه سری واسه جاوید تکون داد و این بار دو تایی انگشتای کرم مالیده رو به کون طرفشون فرو کردند . ویدا و ماندانا که هنوز ازلمس کیر پسرا توسط کسشون لذت می بردن دوزاریشون افتاد که تا لحظاتی دیگه باید کون بدن . تا بخوان فکر کنن که کونشون تا چه اندازه خیس خورده و چرب و روون شده فشار کیر رو روی سوراخ کونشون حس کردند . ماندانا : پسرا کون دادن هم واسه خودش حالی داره . فقط یه خورده یواش تر که ما تا سه روزی مهمون شما هستیم اون وقت اگه یه طوری بشیم شما خودتون ضرر می کنین . جمشید که دیگه حسابی داغ شده بود و عنان اختیار از کفش رفته بود دستاشو گذاشت زیر وسط بدن ویدا و کونشو آورد بالا .فقط واسه یه دقیقه داشت اون استیلو نگاش می کرد و با اون حال می کرد . جاوید هم همین کارو با ماندانا انجام داد . ظاهرا کون ماندانا کمی سنگین تر بود . با این حال فکر لذت بردن از این کون نیروی پسرا رو چند برابر کرده بود .. زنا هم خودشونو سبک کرده بودند که فشار زیادی به کمر پسرا نیاد .
ماندانا : اوووووووههههههههه .... اوووووهههههههههه جاوید جاوید .. عشقم .. کونمو بکن زود تر ... زود تر . می خواد باهات حال کنه . با کیر تو .. بذارش اون داخل .. اگه بدونی کونم چقدر حسادتش می شد وقتی که کیر از داخل کس رد می شد و یه سلامی بهش نمی کرد .
جمشید که با سر کیرش در حال مالوندن کون ویدا بود گفت
-مانی جون ! من کیر بی ادب ندارم . کیر من همون اول به کون تو سلام کرده .
ماندانا : کونم فدای کیرت .. اون حالا داره جواب سلام تو رو هم میده . ما وقت زیاد داریم هر وقت جاوید جون کارش تموم شد به کیرت بگو بیاد و جواب سلامشو تحویل بگیره .
جاوید یه قسمت از کیرشو فرو کرده بود توی کون ماندانا و با لذت کیرشو توی کون اون حرکت می داد ..
جاوید : جمشید جون تو هنوز سیر نشدی از بس به کون ویدا جون خیره شدی . الان که کارم تموم شد می خوام بیام اون طرف به کون ویدا جون عرض ادب کنم و تو هم باید بیای این سمت و جواب سلامتو بگیری
ویدا که تازه کسش رفته بود با کلفتی کیر جاوید حال کنه فشار کیر رو روی کونش حس می کرد .. جمشید دستاشو گذاشته بود رو سینه های ویدا اونو به سمت خودش فشرد .. ویدا با چرخشی که به کونش می داد جمشید رو حشری تر می کرد . حالا جمشید دو دوستی کمر ویدا رو نوازش و مالشش می داد . جاوید تقریبا نصف کیرشو کرده بود توی کون ماندانا ولی از اون جایی که سوراخ کون ویدا تنگ تر نشون می داد جمشید به زحمت یک سوم کیرشو کرده بود توی کون .
ویدا : مانی جون در چه حالی ؟ خیلی دردت میاد ؟
جاوید : نصف کیر من رفته توی کونش . بایدم خیلی درد بکشه ...
ویدا : زن داداش منو این جوری نگاه نکن صبرش خیلی زیاده .
ماندانا : فدات شم . من که از این دو تا آقایون جز حال دادن چیز دیگه ای ندیدم . حال کنین بچه ها . راهمون آزاده . دیگه دختر که نیستیم استرس داشته باشین .
جاوید هم دو تا سینه های ماندانا رو گرفته بود بین دو تا دستاش و اونو در یه مسیر دایره ای می گردوند . جمشید حس کرد که کیر کلفتش توی کون ویدا دیگه تاب نداره و هر لحظه امکان این که آبش بیاد هست . و این اطمینانو داشت که بازم اشتها داره . هنوز زود بود که بخواد خسته و زده شه . جمشید یه اشاره دیگه ای به جاوید زد .. جاوید : میگم خانوما شما تا حالا فیلمای سکسی رو دیدین که دو تا مرد با یه زن حال می کنن ؟
ماندانا : ما سه تا و چهار تا و پنج تا به بالا مرد رو هم دیدیم که با یه زن حال می کنن . سه تا کیر توی کس و کونشون .. دو تا توی دهنشون .. چند تا ازاین مردا هم افتادن به جون سینه ها و کمر اون زنا . خلاصه یه حالی دادن به این زنا .. من که خوشم اومد . اون زن هم حتما خیلی حال کرده ..
جمشید : اگه موافق باشین شما رو هم به نوبت دو تا به یکی بکنیم ..
ماندانا : وااااااااووووووو خیلی عالی میشه . معرکه هست . البته اگه شما خسته نشده توانشو داشته باشین .
جمشید : من و جاوید شیریم ..
ویدا : اینو که خیلی خوب متوجه شدیم .. شما هم شیرید هم شمشیرید . البته شمشیر های تیزی دارین .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
خــــــــــــــــــــارتو گل دیگــــــــــــــــــــران ۱۱۵

ویدا به این فکر می کرد که در ویلای شمال این ماندانا بود که با ایثار گری خود اول گذاشت که دو تا مرد بیان سراغ اون و خواهر شوهرشو بر خودش تر جیح داد . حالا هم این هوسو داشت که اون دو تا مرد اول بیان سراغ اون و از اون جایی که سر حال تر و تازه نفس ترن این جوری بهتر می تونن به او ن حال بدن . با این حال حس کرد که شاید این از انصاف به دور باشه که بازم بخواد از زن داداشش همچین تقاضایی داشته باشه . هر چند دفعه قبل هم اون این تقاضا رو نکرده بود و اون خودش این کارو انجام داده بود .
ماندانا : وااااااییییییی پسرا شما چقدر گلید . دو تایی تون خوب می تونین با هم کنار بیایین . یعنی می خواین لذت خودتونو نصف کنین .
جمشید : ما به اندازه کافی لذت می بریم . از اون جایی که مهمون نواز هستیم دوست داریم که مهمونامون هم کیف کنن و لذت ببرن . وای اگه بدونی چقدر خوش به حالمون میشه با این کار شما . یعنی این که شما هم موافقت کنین که ما دو تایی با تک تکتون حال کنیم .
ماندانا : یک تجربه خوبیه . ما که تا حالا با مردی غیر از شوهرمون رابطه نداشتیم و سکس نکردیم . حالا هم که این تابو رو شکستیم چه شکستن با حالی شده . شما می تونین اول برین سراغ خواهر شوهر من , ویدا جون . وقتی که اون سر حال باشه انگاری که منم سر حالم و چیزی نمی خوام .
ویدا نزدیک بود از زبونش بپره و سوتی بده که اون دفعه هم تو ایثار گری کردی واول منو فرستادی سراغ دو تا کیر و نوبتی هم که باشه نوبت توست .. فوری زبونشو کشید -مانی جون خواهر شوهر فدات شه . تو خیلی ماهی . می دونم داری به خاطر من این کارو می کنی ولی اگه اجازه میدی اول این دو تا گل پسر بیان سراغ تو یه حال درست و در مون بهت بدن ...
ماندانا : تو اگه می خوای ناراحتی منو نبینی همچین تقاضایی نکن . فدات شم من واست بمیرم ویدا جون ...
جاوید و جمشید بر و بر به هم نگاه می کردند که این دو تا فامیل ایثار گر برای این که طرفو بفرستن زیر کیر چه تعارفی به هم می کنن . هر دو شون لذت می بردن از این که می تونن در یک حرکت مشارکتی به نوبت ویدا و ماندانا رو بکنن . بالاخره اول رفتن سراغ ویدا ..
ویدا : آخرش کارت رو کردی مانی جون ؟
ماندانا : نوبت منم میشه . حالا تو کیف کن لذتشو ببر .انگاری که جفت کیر ها وارد کس و کون من شده باشن .
ظاهرا جاوید می خواست بکنه توی کون ویدا و جمشید هم بذاره توی کسش . جمشید زیر ویدا دراز کشید و جاوید هم پشت کون ویدا سنگر گرفت .
ویدا : اوووووووووووفففففففف کسسسسسم ..کونننننننم هر دو تاش آتیشه .. آتیش گرفته ... زود باشین پسرا ... .
ماندانا : خوشم میاد یه زن داداش آتیشی داشته باشم .
جاوید هم که از پشت قالب سفید و براق کون ویدا رو دیده بود به شدت هیجان زده شده و داشت به این فکر می کرد که یعنی راستی راستی این دو تا آتیشپاره اولین تجربه سکس خلافشونه ؟ سخت بود براش باور کردن این مسئله ولی دیگه چاره ای نداشت که حرفشو بپذیره . چون خلاف اینو نمی تونست ثابت کنه . برای هر دو این پسرا مهم لحظه ای بود که در آن قرار داشتند . جاوید پنجه هاشو روی کون ویدا قرار داد . و جمشید هم از زیر کس رو هدف گرفت ..
جمشید : جاوید جون یه چند دقیقه که به ویدا جون حال دادیم می تونیم جا مونو عوض کنیم .
ویدا : پسرا به فکر ماندانا هم باشیم که اونم می خواد حال کنه .
جمشید : شما غصه این جاشو نخور . ما تا بیست و چهار ساعت هم می تونیم یکسره فعالیت کنیم . کیر و کمرمون خیلی قویه . کم نمیاریم کیرمونم اون قدر شقه که هر قدر هم انزال شه و فعالیت کنه بازم وقتی که بره توی کس و کون شما تا اون جایی که خودتون دوست دارین و بگین که دیگه بسه بازم جون داره که شما رو بکنه .
ویدا حرکات دو تا کیر رو توی بدنش حس می کرد . کونش رو به هوا بود و در یه حالت قمبلی قرار داشت . خیلی حال می کرد . نگاه کردن به دریا و آبهای خلیج پارس حسابی هوس ویدا رو زیاد کرده بود ..
ویدا : آخ ماندانا .. مانی جون .. چقدر حال میده ... اووووووففففففف .. کاش می شد این پنجره رو با همین خنکی بازش کرد . ...
ماندانا اومده بود و همردیف با ویدا واسه خودش در یه حالت قمبلی قرار گرفته بود . جاوید که دستش به کون ماندانا می رسید چند تا از انگشتاشو هم زمان توی کس و کون مانی فرو کرده و با هاش بازی می کرد .
ماندانا : ویدا جون مزاحم کارت نباشم ؟
ویدا : اووووووههههههه نهههههههههه چه مزاحمتی ! فقط می خوام منو ببوسی . به من حال بدی . اووووووووخخخخخخخ عزیزم . عشق من ! ویدا جون من ! گل من ! همه چیز من !... .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
خــــــــــــــــــــارتو گل دیگــــــــــــــــــــران ۱۱۶

ماندانا لباشو چسبوند به لبای خواهر شوهرش . ویدا همون حسی رو داشت که در ویلای شمال بهش دست داده بود . حالا اون به خوبی حس می کرد که لذتی بیشتر و بالاتر از لذت شهوانی وجود نداره . لذتی که تمومی نداره . حتی اگه آتیشش بخوابه خیلی زود دوباره شعله ور میشه . فقط این لذتهای تکراری این ثمره رو داره که اعصاب آدمو تنظیم و آروم می کنه . جمشید از این که می دید ماندانا و ویدا مثل دو کبوتر عاشق در حال بوسیدن همن لذت می برد . دوست داشت سینه های ویدا رو بمکه . می تونست با کمی جمع و جور کردن خودش این کار رو بکنه ولی وضعیت اون دو زن در حال بوسه به صورتی بود که به خوبی نمی تونست این کار رو انجام بده . جاوید هم که از تماشای کیرش که سوراخ کون ویدا رو بازش کرده و و تا قبل از نصف کیر می رفت داخل .. لذت می برد .. و از طرفی به انگشتاش نگاه می کرد که چه جوری میرن توی کون و کس ماندانا و بر می گردن . ماندانا هم هوس اینو داشت که پسرا دو تا یی شون بیان سراغ اون ولی ایثار گری اون نسبت به ویدا گل کرده بود و نمی خواست کاری انجام بده که اون ناراحت شه یا بهش خوش نگذره . دوست داشت وقتی که ویدا به اندازه کافی لذت بردو دیگه سیر سیر شد بیان سراغ اون . . ماندانا و ویدا لباشون از هم جدا شد .. تا جمشید لبای ویدا رو آزاد دید با لباش اون لبا رو شکار کرد . ویدا حس کرد که آتیش از نوع دیگه ای داره اونو می سوزونه ولی از همون نوع شهوته .. از همونی که لذتو براش به ار مغان میاره . جاوید در حال فشار دادن یکی از سینه هاش بود ... و حرکت کیر جمشید هم پی در پی کسشو خیس و خیس تر می کرد . ماندانا دوست داشت از جاش پا شه و تحرک بیشتری نشون بده . ولی انگشتای جاوید رو که در جفت سوراخاش حس می کرد هم دوست داشت لذت ببره و هم این که نمی خواست توی ذوق اون بزنه و به اصطلاح این هدیه اونو رد کنه . بااین که کولر روشن بود ولی احساس گرما می کرد . دو تا پسرا حسابی داغش کرده بودند . پوست تنش داشت می سوخت ..
ویدا : ماندانا .. عزیزم به تنم دست بزن ببین که چقدر آتیشم ... اوووووووخخخخخخخ .. سوختم سوختم . نمی دونم چرا باید این جوری باشم ... ووووووووووییییییی نههههههههه ... نههههههههههه ...
ویدا تمام حواسشو جفت کرده بود که زود تر ار ضا شه و ماندانا بیاد جای اون قرار بگیره . حس می کرد که به زن داداشش خیلی بد هکاره .. حالا به اون علاقه خاصی پیدا کرده بود . علاقه ای همراه با احترام . دیگه به این فکر نمی کرد که با اومدن اون محبت داداشش نسبت به اون و خونواده اش کم شده .. راستش حالا فقط به خودش و این که چه جوری لذت ببره اهمیت می داد . دستاشو رو شونه های جمشید قرار داد و با آخرین توانی که داشت خودشو روی کیر جمشید حرکت داده و بالا و پایین می کرد . .. حالا دیگه لبای جمشید هم از لبان ویدا دور شده بود ..
ویدا : اووووووویییییی داره می ریزه داره می ریزه . تند تر تند تر ...
جاوید هم انگشتاشو از کس و کون ماندانا بیرون کشید و با جفت دستاش سینه های ویدا رو لمس می کرد . ماندانا هم پس گردن ویدا رو غرق بوسه اش کرده شونه ها شو به آرومی می مالوند .
ویدا : وااااااااااییییییی ... سوختم سوختم .. ولم نکنین .. همه تون با هم همین خوبه .. جمشید تو کسمو محکم تر بکن . بنداز بالا کیرت رو . آتیشم بده .. بزن .. بزن .. کسمو ... ووووووووییییییی چه گرمه .. چه آتیش کیف داری داره ازم میاد بیرون .. آب و آتیش با هم داره خالی میشه .. با هم ... همین جور داره میاد بیرون . داره می ریزه و خالی میشه . اووووووووههههههه کسسسسسسسم .. کسسسسسسم .. جاوید تو هم داری به کون من حال میدی ..
دست و پا و تمام بدن ویدا شل شده بود .. پلکاش رفته بود رو هم . رو زمین دراز شد .. دیگه به آخرش رسیده بود ... پسرا توی کون و کس ویدا آبی نریختن . و رفتن سراغ ماندانا ..
ماندانا : اوخ شما چقدر پر توان و پر تلاش هستین . چه کیر و کمری !
جمشید : ما این کیر و کمر رو برای هر کسی راه اندازی نمی کنیم . طرف رو می بینیم واقدام می کنیم .
ماندانا : فدای اون اقدامتون بشم من . حالا به منم نشون بدین . ویدا جون حالت خوبه ؟ سر حالی ؟ بازم می خوای ؟ حالا این پسرا یه خورده منو سر حال کنن سراغ تو هم میان . آخخخخخخخخ که چه کیفی داره .. چه دنیایی شده .. هر جا که میریم حال و هوای بهشتو داره . ... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
خــــــــــــــــــــارتو گل دیگــــــــــــــــــــران ۱۱۷

این بار جمشید رفت به سراغ کون .. رفت پشت ماندانا قرار گرفت و وسط کمر اونو گرفت و از زمین آوردش بالا تر و جاوید هم رفت زیر بدن ماندانا قرار گرفت . کس لیسی رواز همون زیر شروع کرد .
-آخخخخخخخخخخ جاوید ..جمشید .. شما هر دو تون فوق العاده این . من و ویدا باید مشترکا دو تا شوهر می کردیم و شما دو تا رو برای همیشه کنار خودمون می داشتیم . اگه بدونی چقدر داریم حال می کنیم .
جاوید :خانوما معمولا از اون جایی که گیرنده اند اگه ده تا شوهر هم کنن حال می کنن ماندانا : یعنی شما آقایون حال نمی کنین که خانوماتون چند تا شوهر داشته باشن ؟
ویدا که در یه حالت کیفوری به سر می برد از این که اونا دارن حرفای بی خودی می زنن لجش گرفته بود . چون در حال پروندن خوابش بودند .. . جمشید هم دستشو محکم می زد به کون ماندانا تا اونو بلرزونه . دو تا برش کون ماندانا مدام از این سمت به اون سمت حرکت می کرد . ویدا که گاه چشاشو نیمه باز می کرد از تماشای کون زن داداشش به هیجان نمیومد و مدام منتظر بود که یه جورایی قاچای کون ماندانا از وسط باز شه و اون شاهد حرکت دو تا کیر در اون مسیر باشه .
ماندانا : اوووووووففففففف پسرا .. چقدر دستاتون شفا بخشه . هر مدلی که دلتون می خواد می تونین رو من کار کنین . در هر مسیری ..
جاوید به سینه های ماندانا نگاه کرد . یه دست رو رو سینه اش قرار داد و با کف دست دیگه اش کسشو به نرمی فشار می داد . ماندانا طوری لذت می برد که حس می کرد لحظات شروع سکسشه ... ویدا هم که در حالات سر خوشی بعد از ار گاسم به سر می برد بازم دوست داشت که پسرا رو به طرف خودش بکشونه . از این که اون دو تا جوون خوش تیپ و خوش اندام و سر حال از اون دو تا سیر نشن لذت می برد و احساس آرامش می کرد . دیگه یاد گرفته بود که چه جوری افسونگری کنه . اون از ماندانا خیلی چیزا یاد گرفته بود که پسرایی که اهل حال و تفریحن بیشتر فریب ظاهر دخترا رو می خورن .. هر چقدر اونا سکسی تر و با جاذبه جنسی بیشتری باشن راحت تر می تونن روپسرا اثر بذارن . واسه همین خودشو یه دوری بر گردوند تا قالب کونش در مسیر نگاه اون دو حریص قرار داشته باشه .. و ویدا اینو هم می دونست که خانوما عاشق نگاه حریصانه مردا و پسرا هستن . خیلی از مردا تا به یه خانومی می رسن که خیلی به خودش رسیده برای این که مثلا نشون بدن چه رفتار جنتلمنانه ای دارن سعی می کنن که به اون زن یا دختر خیره نگاه نکنن یا اصلا نگاه نکنن در حالی که اون زن یا دختر دوست داره لذت می بره از این که با نگاه هیز پسرا و مردا رو برو شه . به خصوص اگه اون پسر خوش تیپ و دارای جاذبه باشه . چون زن که برای در و دیوار و زمین و آسمون خوشگل نمی کنه .. ویدا یه خوبی شاهد بود که چه جوری زن داداشش اسیر دستای دو جوون سیری نا پذیر شده . جمشید قاچای کون ماندانا رو که باز کرد و نگاهش یک بار دیگه به سوراخ کون ماندانا افتاد به خوبی متوجه شد که این کون کار کرد بیشتری داره و راحت تر میشه با هاش جفت و جور شد .
ماندانا : تند تر عزیزم .. نبینم این قدر شل باشی . کی خسته هست .. دشمن ...
جمشید : ببینم جا داری بگیری ؟
ماندانا : من که زیاد خسته نشدم تو جا داری بفرستی ؟
جمشید : جیغ نزنی ها ..
ماندانا : چرا جیغ می زنم ولی نه از روی درد بلکه از روی هوس .
جمشید : من خیلی خوشم میاد وقتی که زن داره کون میده از روی هوس جیغ بکشه .. جاوید که کارشو شروع کرده بود . جمشید اولش می خواست خشک بکنه توی کون ماندانا . ولی می دونست که این جوری حرکت کیر توی کو ن ماندانا خیلی سخت میشه .. مجبور شد کونشو کمی روغن مالی کنه .
جمشید : آماده ای ؟
یه نگاهی به کیرش انداخت و یه فشاری به سوراخ کون ماندانا آورد . ویدا یه نیم نگاهی به صحنه داشت . این صحنه اونو تا حدودی حشری کرده بود و دوست داشت یکی باشه که با اون ور بره . تعجب می کرد از خودش که چرا تا این حد داره حالی به حالی میشه . شاید هم به این خاطر بود که لذت سکس و بودن با دو تا پسر رو چشیده بود . نگاهش به حلقه سوراخ کون ماندانا بود که چه جوری توسط کیر جمشید شکافته شده . دستشو گذاشته بود روی کسش و با هاش ور می رفت . ماندانا کمی خودشو جمع کرد . برای لحظاتی احساس درد می کرد ..
جمشید : خوبه ؟ آره ؟ من آخرش نفهمیدم این چه حسیه که باعث میشه ما مردا دیدن و کردن کون شما زنا لذت ببریم ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
     
  
زن

 
خــــــــــــــــــــارتو گل دیگــــــــــــــــــــران ۱۱۸

ماندانا : من نمی دونم . من مرد نیستم . ولی شاید همون حسی باشه که باعث میشه من ماندانا از تماشای بدن تو لذت ببرم .. و دوست داشته باشم که بهم حال بده . .. جمشید پشت گردن ماندانا و جاوید هم لباشو می بوسید ..
جمشید : جاوید سرعتو زیادش کن دیگه فکر کنم خانوما زیاد خسته شدن . وقتشه که بغلشون کنیم و بخوابیم .
ماندانا : شما خودتون خسته شدین یه حرفی . ولی من و ویدا جون تا صبح هم جون داریم که فعالیت کنیم .
جاوید : این دیگه چه کمریه که شما دارین . واقعا باید به اون نازید .
جمشید : جاوید بوسه وحرکت سریع رو از نو شروع می کنیم .
یک بار دیگه لبها و پشت گردن ماندانا تسلیم لبان جاوید و جمشید شده . ویدا هم که ناله رو سر داده بود . دوست داشت به پسرا بگه که سراغ اونم بیان . صحنه گاییده شدن ماندانا توسط دوکیر اونو وسوسه کرده بود . ماندانا داغ کرده بود . رسیده بود به نقطه اوج . یه حالت گریز وفرار به خودش داده بود ولی نمی تونست خودشو نجات بده . هر چند دوست داشت غرق هوس باشه . حل شه . جاوید کمرشو محکم نگه داشته و از پایین محکم به سقف کسش می زد . جمشید هم به کونش امون نمی داد . درد و لذت ول کن ماندانا نبودند . غلبه با لذت و هوس بود . در لحظه ارگاسم با پنجه هاش سینه های جاویدو می فشرد و جمشید که در حال بوسید ن پشت گردن ماندانا بود متوجه این حالت ماندانا شده و اونم آروم شونه های ماندانا رو گازش می گرفت و این جوری حال بیشتری بهش می داد .. وقتی ماندانا دیگه تقلایی نکرد پسرا متوجه شدند که اون ار ضا شده .. جمشید با این که دوست داشت توی کون ماندانا خالی کنه ولی از اون جایی که در سکس دو نفره با ویدا انزال نشده بودند به جاوید گفت که ویدا رو هم کنار مانی بنشونن و دو تایی شونو ببندن به آب . ویدا وقتی اینو شنید با خوشحالی به سمت اونا رفت . ماندانا و ویدا نشسته سرشونو به سمت پسرا بر گردوندن که با دستاشون در یه استیل جق زنی کیرشونو به سمت صورت اونا حرکت می دادند .. خانوما دهنشونو باز کرده بودند تا اگه با جهش آب کیری روبرو شدن اونو رو هوا بقاپن و اسراف نشه . آب پاشی کیر ها شروع شده بود .. آب به سر و صورت زنا پاشیده می شد و چند جهش آب هم مستقیما وارد دهنشون شد که با لذت و مکیدن , اونا رو طوری خوردن که مردا کیف می کردند از ابن همه شور و حال اونا . و این لذت وقتی تکمیل تر شده بود که ویدا و ماندانا اون منی ها یی رو که رو بدن طرف نشسته بود با هوس لیس می زدن و می خوردن .یعنی ماندانا آب کیر روی تن ویدا رو می خورد و ویدا هم منی های چسبیده به بدن ماندانا رو . . بعد از این که دیگه آبی واسه خوردن نمونده بود جمشید کیرشو به سمت دهن ماندانا برد و جاوید هم کیرشو توی دهن ویدا فرو کرد تا حالشون حسابی جا بیاد ...
جاوید : داداش من که اصلا سیر نمیشم ..
جمشید : دل به دل راه داره . شما دو تا خانوما درستونو خوب واردین . البته درسی که از روی هوس و احساس باشه خیلی زود یاد گرفته میشه ...
پسرا چشاشونو بستن و در همون حالت آروم آروم دراز کشیدن .. چند ساعت بعد اونا برای مدتی کوتاه دخترا رو به حال خودشون گذاشتن تا هم به کاراشون برسن و هم ویدا و ماندانا یه استراحتی کرده باشن .. شب شده بود .. ستاره های قشنگ آسمون یکی یکی خودشونو نشون می دادند .
ویدا : بریم بخوابیم .
ماندانا : تو گرسنه ات نیست ؟
ویدا : بیشتر از این که گرسنه ام باشه خوابم میاد . احساس کوفتگی می کنم . ولی راستش دوست داشتم الان اون دو این جا بودند و یه حال اساسی به ما می دادند .
ماندانا : شوخی می کنی ؟
ویدا : نه جدی میگم .
ماندانا : باشه من خودم الان بهت حال میدم . تو راستی راستی هنوز تنت می خاره ؟
-راستش وقتی رامین سر کار بود منتظر بودم که بر گرده خونه خیلی حشری بودم .. وقتی هم که میومد و خسته بود اگه کاری باهام انجام نمی داد اولش خیلی عصبی می شدم ولی یه جوری باهاش مدارا می کردم و اصلا هم به این فکر نمی کردم که این جوری خودمو تامین کنم ولی الان چون مزه شو گرفتم و می بینم همه چی حاضر و آماده هست دیگه .. بخواب دختر می خوام بیام روت ..
ماندانا : اوخ .. عالیه . این همون حرفی بود که من می خواستم بهت بزنم ولی از یه زاویه دیگه .
ویدا با ناز و عشوه گفت از چه زاویه ای ؟
ماندانا : باید نشونش بدم .
دستاشو رو شونه های ویدا گذاشت و به سمت عقب سرویدا رو در بغلش قرار داد .
ماندانا : حالا می دونم چیکارت کنم .
با دستاش شروع کرد به لمس و بازی کردن با سینه های ویدا . سینه هاشو از پایین جمع کرده و به طرف بالا حرکتش می داد ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
صفحه  صفحه 12 از 19:  « پیشین  1  ...  11  12  13  ...  18  19  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

خارِ تو , گلِ دیگران


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA