خــــــــــــــــــــارتوگل دیگــــــــــــــــــــران ۷۹متین ویدا رو رو هوا نگه داشته و کیرشو از زیر می کرد توی کسش.. ماندانا لحظه به لحظه حشری تر می شد . کاملا به صحنه نزدیک بود . ضربات تند متین و پرشهای آب باعث شده بود که اون نقطه تماس و ورود و خروج کیر رو به خوبی نبینه ولی یه چیزایی می دید که با اون خودشو سر گرم کنه تا نوبت لذت بردن اونم برسه .. ویدا دیگه به این فکر نمی کرد که متین چقدر خسته میشه . بذار تا اون جایی که کمرش درد می گیره من حالمو بکنم . چقدر لذت بخشه . آدم فکر می کنه سوار هواپیما شده و داره همه جا رو به خوبی می بینه و از تماشای مناظر زیبای طبیعت لذت می بره . با این که یکی دومتر هم بلند نشده بود ولی این حس بهش دست داده بود . متین در همون حالت به جاهای کم عمق تر آب حرکت کرد . حالا نیمی از کون ویدا ا زآب اومده بود بیرون . این جوری پسر احساس خستگی کمتری می کرد .. ماندانا حالا می تونست قسمتی از کیر رو ببینه که چه جوری کس خواهر شوهرشو باز می کنه و میره داخل و بر می گرده ..ویدا : مانی جون خیلی کیف داره . اگه دوست داری بیا جای من ..ماندانا : تو خوش باش انگاری که من دارم کیف می کنم .متین : نگران زن داداشت نباش به اونم می رسم . ویدا : معلومه این کیر سر حالی که من می بینم اگه یه ایل و طایفه هم این جا بیان تو به خوبی حریف همه شون میشی . با این که متین به سختی پنجه هاشو گذاشته بود روی کون ویدا و اونو به دو سمت بازش کرده و از پایین به بالا کس ویدا رو می کرد ولی از بس خوشش میومد که خستگی رو از یاد برده بود .. ویدا : سوختم سوختم آتیش گرفتم ..متین : صبر کن بریم توی رختخواب اون جا آتیشو نشون هر دو تا تون میدم .. با این که بدن ویدا در در آب سرد و فضای سردی قرار داشت ولی حس می کرد که حرارت و گرمای عجیبی از نوک سرش داره به نوک پاش می رسه .. که با خنکی داخل آب این لذت داره اوج می گیره . مثل غذاهای ترش و شیرینی که عاشقش بود .. ویدا : متین عزیزم .. می دونم خسته شدی .. منو بذار پایین . برم به دیواره تکیه بدم .. نزدیکه نزدیکه .. سریع این کارو بکن که وقفه زیاد نشه .. خیلی خوشم میاد ..لبخند رضایتی گوشه لبان متین نقش بسته بود . حالا اون به خوبی متوجه بود که تونسته ویدا رو کاملا سر حال و راضی کنه . به یکی دیگه از آرزو هاش رسیده بود . شکار زنی دیگه .. زنها رو میشه شکار کرد . فقط باید کاری کرد که اونا از شکار شدن نترسن . حس کنن که این اونان که شکار چی رو صید کردن . و ویدا هم همین حسو داشت . با این که کاملا تسلیم متین شده بود ولی پسر رواون قدر غرق شهوت و هوس می دید که به خودش می بالید که تونسته این جوون خوش قیافه و خوش اندام رو اسیر بدن خودش کنه .. حالا ویدا خودشو کمی بالا کشیده سرشو رو لبه استخر قرار داده بود و متین با نیرو و سرعتی بشتر از دقایقی قبل اونو می گایید .. ماندانا کمی هم به این فکر می کرد که این پسر چطور می تونه واسه اونم نیرو داشته باشه . وحید از کردن ویدا سیر نمی شذ .. ماندانا بازم خودشو رسوند نزدیک اونا .. ویدا جیغ می کشید و با فریاد های پی در پی می خواست نشون بده که چقدر از سکسش لذت می بره ..-اوووووفففففف بکن .. بکن .. بکن پسر ... تموم شدم دیگه ..می تونی تمومش کنی ..ماندانا دستشو گذاشت رو سر ویدا و گفت فدات شم قربونت برم .. این قدر سرت ر به این طرف و اون طرف حرکت نده .. یه وقتی زخمی میشی ..متین کاملا احساس سنگینی می کرد . برای لحظاتی حس کرد که سردی آب قسمت تجمع منی اونو تحت تاثیر خودش قرار داده و با این که در این چند دقیقه بار ها جلو گیری کرده ولی حالا آبش به سختی می خواد خالی شه .. شایدم به خاطر خستگی بوده .. ولی در این حالتی که اون حالا داشت کیرشو توی کس ویدا فرو می کرد اصلا خسته نمی شد . لحظاتی بعد شرایط متین عادی شد .. خودشو بالاتر کشید و لباشو به لبای خنک ویدا چسبوند و ثانیه هایی بعد هر دوشون حس کردن که لباشون کاملا داغ شده .. و همراه با این داغی متین کیرشو هم خیلی داغ احساس می کرد . ویدا به پرشهای کیر متین فکر میکرد و پسر هم با چشایی که آروم می بست و بازشون می کرد با هر بار خالی شدن آبش توی کس احساس آرامش می کرد .. ماندانا نگاهشو به آب شفاف حوضچه دوخته بود تا ببینه که می تونه قطرات منی بر گشتی از کس ویدا رو ببینه یا نه .. آخه متین کیرشو از توی کس بیرون کشیده بود . ماندانا رفت به سمت پسر . دیگه نتونست تحمل کنه ..-ویدا جون منو ببخش .. سهم توست . ولی تو حالا کمی استراحت کنی بد نیست . خماری بعد از سکس می چسبه . بازم اگه دوست داری این بستنی رو بخوری من حرفی ندارم .. ویدا دیگه حال ساک زدنو نداشت .. با این حال واسه این که به زن داداشش بگه که مثلا منم هواتو دارم گفت می دونم خیلی لذت میده ولی نوش جونت گوارای وجودت ..حالشو ببر . .. ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
خــــــــــــــــــــارتو گل دیگــــــــــــــــــران ۸۰ماندانا توی آب واسه متین عشوه گری کرده و ازش انتظار داشت که با همون شور و حالی که به سمت ویدا رفته به طرف اون بره اما متین به حدی خسته بود که دلش می خواست فقط استراحت کنه ولی برای این که توی ذوق ماندانا نزنه رفت به سمتش ..ماندانا : چیه عزیزم خسته ای ؟ من خیلی واست صبر کردم .رفت زیر گوش پسر و گفت حالا میتونی قدرت خودت رو نشون بدی و می تونی به ویدا جونت نشون بدی که چه قدرتی داری . نشون بده که کیرت خستگی ناپذیره می تونه هر وقت که اراده کنه فعالیت کنه .. ببین متین الان آب این جا داره جوش میاد و همش به خاطر اینه که من داغ کردم . می دونی .. وووووووویییییی بیا بیا لب بده .. متین کیر شل خودشو از پشت به کون ماندانا چسبوند ..-چیه حالا هوس کون کردی ؟ من کسم می خاره .. -تا فردا فرصت خاروندنش هست . ولی که بیاد می تونیم بیشتربا هم حال کنیم . -سیلی نقد به از حلوای نسیه هست . بیا پسر این قدر واسه ما ناز نکن . اون وقت اگه ولی بیاد بازار تو خریداری نداره-کیر من همیشه مشتری داره . اون قدر داره که من نمی دونم به کدومش برسم .. -حالا بیا به این یکی برس .کون جنبونی ماندانا در آب به صورتی بود که متین حس کرد نمی تونه در برابر اون مقاومت کنه . یه حالت و منظره قشنگی از قالب کون ماندانا در آب درست شده بود که اونو گنده تر نشون می داد . به خصوص اون نقطه ای که در حال خروج از آب بود و فکر می کرد که داره دو تا کون می بینه .ویدا کنار حوض دراز کشیده تود و با اون که بدنش کمی سرد شده بود ولی غرق در لذت ناشی پس از سکس با چشایی خمار به آسمون نگاه می کرد . احساس سبکی می کرد و کاری به این نداشت که ماندانا جیکار می کنه . ماندانا خودشو در یه حالت رقص و عشوه قرار داده بود و تا می توست دلبری می کرد .-اوووووووففففففف متین . زود باش زود باش .. حالا کیرت خیلی راحت می تونه توی بدنم حرکت کنه . ببین که ماندانا چطور دوباره شقش کرده .-خوب بلدی عشوه گری کنی-ولی تو بیشتر از ویدا خوشت میاد منم خیلی خوشم میاد که تو ازش خوشت میاد . هر کی که ویدا رو دوست داشته باشه انگاری که منو دوست داره-اینو که این روزا تا می تونستی به من نشون دادی . -و تو هم خوشت اومد آقا پسر .-خیلی حرف می زنی ماندانا .-ببینم این پسره ولی که اومد می خوای اول اونو بفرستی سراغ ویدا ؟متین در حالی که کیرشوکرده بود توی کون ماندانا گفت که باید ببینم اون اولش با کدومتون عشق می کنه . تازه از راه رسیده و خسته رو که نمیشه زورش کرد که بیفته رو یکی از شما هایی که اگه بیست و چهار ساعت زیر کیر باشین بازم سیر نمیشین . -دلت میاد این جوری راجع به ما دو تا خانوم خوشگل حرف بزنی و قضاوت کنی ؟ -واهههههههههه خانومی کی میره این همه راه رو .. -بی انصاف من فکر کردم می خوای بذاری توی کسم ..-ولی کون خیلی با حالی داری . کونت مثل کس های تنگه-یعنی این قدر کون گشادم ؟-یه چند وقت که با ویدا باشم اونو هم کون گشادش می کنم .-فدای کیرت . شوخی کزدم هر جوری که دوست داری عمل کن هر جور که راضیت می کنه .-دوست دارم جرت بدم پاره پاره ات کنم .-متین این چه حرفیه که بر زبون میاری اصلا ازت بعیده ..-نگو که خوشت نمیاد ..-یه کاری کن که منم بیشتر حال کنم . -مگه تو حال نمی کنی .. متین دیگه رحمی به کون ماندانا نمی کرد . با فشار کیرشو رو به جلو و در مقعد ماندانا فرو می کرد .. -خوبه حالا ببین هم دارم با سینه هات ور میرم هم با کست . دیگه نگو متین این قدر خشک و بی حاله-من کی همچین حرفی زدم . به جون وحید که اگه اون نباشه می خوام دنیا نباشه من الان دارم توی آسمونا پرواز می کنم . فکر می کنم که یه قرص پروازی چیزی از این دست خورده باشم . ای کلک نکنه تو چیزی به خورد ما داده باشی-کیر متینو می بینی . همه چی درش هست . وقتی که اونو می خوری انگاری قرص پروازو خوردی . خیلی دلم می خواد بدونم آقا وحید ما الان داره چیکار می کنه . شاید اونم دست یه زنی رو گرفته و داره با هاش حال می کنه .. -اووووووففففف چی میگی تو .. نگو .. متین جون نگو که من حسودیم میشه و آب کسم اون وقت نمی ریزه . ..... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
خــــــــــــــــــــارتو گل دیگــــــــــــــــــــران ۸۱ماندانا یه نگاهی به درخنای اطرافش انداخت و به استخری که دورشو درخت و چمن گرفته بود .. حس کرد که زمان برای لذت بردن از این فضا و پسرا خیلی کمه . تازه هنوز دوست متین هم نیومده بود و معلومم نبود که کی می خواد بیاد . -خیلی بدی پسر من کسم می خاره ..می خاره-منم کیرم می خاره .. یه جوری که کونت می تونه خارش اونو بگیره .. از بس که تنگه .. می تونه خوب کیرمومیک بزنه .. حالا من هوس کون دارم ..-بکن پسر خوب .. اگه یه وقتی دیدی پامون رسید به تهرون و هر وقت حاجت داشتی و روا نشد دیگه از من گله نکن .-پس از کی گله کنم ؟ از شوهرت ؟-تو اگه یه دست این شوهرمونو بکنی رضایت میدی ؟ کیر در کون شوهرمون کردی و ول کنش نیستی .. -حال می کنم که اون الان توی داروخونه داره سگ دو می زنه که زنش راحت کنه ..- زنش هم داره راحت می کنه دیگه مگه غیر اینه .ماندانا انگشتاشو کرده بود توی کسش و با این که کیر متین کونشو گرم کرده بود ولی عظش اینو داشت که کس بده .-اووووووخخخخخ کون کردن خودت هم کیریه پسر .. چقدر زود آبتو خالی کردی ..-خواستم خواهر شوهرت تنها نباشه .-اون هنوز خوابه . تا یه چند دقیقه ای بعد از عملیات می خوابه .بالاخره مانی و متین از آب اومدن بیرون .. -دیدی نگفتم ؟! اون هنوز خوابه .ماندانا یه دستی به کیر متین کشید و گفت لعنتی این کیر که نیست یک وافوره همچین طرفو کیفورش می کنه که به این سادگی ها از خواب بیدارش نمی کنه .. متین : سردت نشده ؟ -نه عزیز دلم .. الان نشستن توی آفتاب لذت میده-آفتاب تابستون می سوزونه .. -یه ذره ایرادی نداره . تو که گرمم نمی کنی . بیا بغلم بزن . بغلم بزن .. بیا بریم سمت درختا .. توی چمنا دراز بکشیم .. ویدا : اگه ایرادی نداره من برم توی اتاق یه خورده استراحت کنم ..ماندانا : باشه عزیزم برو خودت رو واسه امشب آماده کن ..ویدا : تو هم این قدر خودت رو خسته نکن ..ماندانا : مگه ما چیکار می کنیم فشار کار رو کیر مرداست ..ویدا : باشه عزیز دلم هر چی باشه ما خانوما زیر بار سنگینیم .. ماندانا : اگه دوست داری تو جای من با متین برو ..ویدا : من و تو نداریم ..ماندانا و متین پشت درختا و لا به لای چمن ها محو شدند و ویدا رفت طرف ساختمون و اتاق خواب وخودشو انداخت روی تخت .. خوشش میومد از این سمت به اون سمت غلت بزنه . تخت برای حداقل سه زوج گنجایش داشت که بتونن راحت روش سکس کنن . اون طرف ماندانا دست از سر متین بر نمی داشت ..ولی هم کاراشو راست و ریس کرد و یه دو سه ساعتی زود تر از اونی که مد نظرش بود به راه افتاد . قصد داشت خیلی آروم وارد خونه شه و غافلگیرشون کنه .. ماندانا ومتین با در ورودی فاصله داشته متوجه اومدن وکلیدزدن اون نشدن . ,ولی ماشینشو دم در پارک کرده بود و قصد داشت بعدا بیاره به پارکینگ خونه . نرمک نرمک خودشو به فضای پذیرایی رسوند .. تعجب می کرد اصلا سر و صدایی نمیومد . پرادوی متین در محوطه و پارکینگ پارک شده بود .. یعنی رفتن بیرون قدم بزنن ؟ واااااییییییی چی می دید .. یه نگاهی به اتاق خواب انداخت .. یه لحظه یکه خورد با این که می دونست بودن کسی در خونه نباید عجیب باشه ولی از اون جایی که دیگه منتظر کسی اونم در این شرایط نبود و فکر می کرد که بر و بچه هارفتن بیرون شوکه شده بود .. یه حسی بهش می گفت که اون باید ویدا باشه .. اووووووففففففف پسر عجب تیکه ایه .. لختش از عکسش هم با حال تره .. نتونست جلوی کیرشو بگیره .. پس اون دو نفر کوشن .. هر جا باشن بذار باشن . الان بهترین موقع رسیدم . به دیدن کون ویدا و اون کمر خوش قوس و بدن خوش فرمش تمام خستگی راه از تنش به در رفته بود . چیکار باید بکنم که اون نترسه .. زنی که داره این جور شوهرشو دور می زنه و اهل عشق و حال و صفا کردنه نبایدم ترسی داشته باشه . من فدای اون کونش بشم چه برقی می زنه .. اون موهای خیسش .. حتما شنا کرده و خسته و کوفته گرفته خوابیده .. ولی خودشو کاملا برهنه کرد . یه دستی هم به سر و صورتش کشید .. با این که می ترسید دوش گرفتنش سر و صدایی ایجاد کنه و یه وقتی ماندانا از خواب بیدار شه و این جوری بیشتر یکه بخوره اما رفت و دوشی گرفت و عطری به بدنش زد و رفت به سمت اتاق خواب .. ویدا به همون صورت در حالتی بین خواب و بیداری بود ولی زورش میومد چشاشو باز کنه .. ولی پاور پین پاور چین به اون نزدیک شد .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
خــــــــــــــــــــارتو گل دیگــــــــــــــــــــران ۸۲ولی دستاشو گذاشت روکمر ویدا و با نوک انگشتاش رو پوست بدنش می کشید .. ویدا : پسره حریص .. این ماندانا کوش . بالاخره از دستش خسته شدی ؟ رانندگی و فعالیتو تو کردی و من خسته شدم . چرا ول کردی ؟! بمالونم .. بمالون .. خوشم میاد .. پسر دیگه احساس خستگی نمی کرد می دونست یک سکس داغ می تونه اونو حسابی رو براهش کنه .. ویدا برای لحظاتی که خوابش برده بود خواب خونه رو می دید . خواب رامین خوش خیالو که حتما بازم یه روز دیگه داشت از دست زنش نفس راحت می کشید .ویدا پاهاشو به صورت هشت باز کرده بود . شکمش بر روی تخت قرار داشته چشاشو بسته بود . پسر با نوک انگشناش رو کمرزن می کشید .. وقتی به کونش می رسید کف دستشو روش پهن کرده و یواش یواش چنگش می گرفت و بعد میومد روی کس و با نوک انگشتاش خیسی کس ویدا رو که هوسهای ساعت پیشش یه بار دیگه بیدار شده بود به اطراف کس پخش می کرد . . -آخخخخخخخخ متین .. عزیزم . فرم انگشتات چقدر فرق کرده ..همین جوری عالیه .. به هم بچسبون . دو سمت کونمو از وسط به هم وصلش کن . وصلش کن . بذار حالشو ببرم . آخخخخخخ متین .. انگشتات تپل تر شده .. خوب آب خورده ..بنازم به این اشتها . شما مردا انگار سیر بشو نیستین . هر چی بیشتر می کنین این کیرتون مثل دو نه های تسبیح بیشتر برق میفته ..ولی دهنشو انداخت روی کون ویدا .. با لباش و با زبونش اون قسمت از بدن ویدا روداغ و داغ ترش کرده بود .. زن حس کرد که این اون بدنی نیست که ساعتی پیش روش سوار بوده و تا می تونسته حال داده حال کرده .. سر انجام خودشو قانع کرد که حالا دیگه می تونه روشو به سمت متین بر گردونه . یه لحظه ولی متوجه این حالتش شد . دستشو گذاشت رو صورت ویدا ..-چه خبرته . با یه خانوم که این رفتارو نمی کنن . خسته شدم . دیگه خوابم نمیاد . می خوام بازم بغلم بزنی .. ولی کف دو تا دستشو گذاشت رو شونه های ویدا اونو به همون صورت رو تشک خوابوند سرشو یک بار دیگه گذاشت روی کون ویدا .. و گاز گرفتن آروم و لیس زدن کس و کونو از سر گرفت .. ویدا هم با حرکات رو به عقب باسنش و باز کردن دو طرف کونش با دستاش قسمتی از صورت و چونه پسرو خیس کرده بود .. اصلا این حالت متین رو نداره .. ابدا به این فکر نبود که یکی دیگه هم تو راهه . البته اون انتظارشو نداشت که ولی به این صورت سر زده خودشو برسونه به این جا و به اصطلاح غافلگیرشون کنه . ولی انگشتشو کرد توی کون ویدا و اونو با یه سرعت چرخشی عجیبی می گردوند و وقتی که نالیدن ها و جیغ کشیدنهای ویدا رو دید کیرشو از همون پشت کرد توی کس ویدا که به نظرش خیلی ناز و غنچه ای میومد .-آخخخخخخخ نههههههه .. اوووووووفففففف یک دفعه دیگه .. من که سوختم پسر سوختم .. واااااایییییییی آتیشم زدی . من نمی تونم .. بکن ..بکن .. منو ببوس دیگه .. چرا ناز می کنی . شادوماد خجالتی ..ناگهان به یادش اومد که یکی دیگه هم به اونا اضافه میشه .. -پسر سیر سیر بکن که وقتی دوستت از راه برسه باید خستگی اونو از تنش در کنم . ولی خنده اش گرفته بود . دوست داشت در همون لحظه اعتراف کنه که ولی خودشه اما بازم هوس کرد که کمی بیشتر سر به سر ویدا بگذاره و بابت این مسئله حال و تفریح کنه .-اوووووههههههه کیرت کلفت تر شده اما مثل غروبی دراز نیست . این جوری هم یه حالی داره واسه خودش .. ولی دستشو گذاشته بود جلو دهن خودش که یه وقتی حرفی نزنه .. ولی همچنان با سرعت داشت کیرشو می کوبوند به ته کس ویدا و بر گشتش می داد .. زن واسه یه لحظه که حس کرد بدنش آزاد تر شده به ناگهان سرشو بر گردوند .. ولی متوجه شد و فوری لباشو گذاشت رو لبای ویدا . ویدا ترسید و جیغ کشید .. با این که عکس ولی رو دیده بود ولی ظاهرا اون لحظه شوکه شده و متوجه نشد .. لباشو جمع کرده نمی ذاشت که ولی اونو ببوسه . می خواست جیغ بزنه ولی , ولی لباشو بسته بود .پسریه لحظه اونم سریع لباشو از رو لب زن بر داشت و دستشو محکم روش فشار داد -نترس ..نترس همونی هستم که قرار بود امشب تو رو بکنه و باهات حال کنه . قلب ویدا به شدت می تپید . بدنش می لرزید .. ولی دستشو آروم آروم از رو دهن ویدا بر داشت .. زن نزدیک بود پسر رو ببنده به فحش و ناسزا اماحس کرد با باز گشت آرامش , لذت بیشتری از تماس کیر ولی با کسش می بره ..ویدا: خیلی بد جنسی .. خیلی .. یعنی بدون آشنایی و سلامی ..ولی : زبان سکس با زبان محاوره معمولی فرق می کنه .. اینو می بینی که داره توی کست وول می خوره ؟ و اصلا خود همون کس غنچه ای داغت ... اینا همه شون یک زبون بین المللی دارن .. من و تو زبون اونا رو نمی فهمیم . دارن با خوئشون حرف می زنن . روبوسی می کنن . سلام و علیک می کنن . .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
خــــــــــــــــــــارتو گل دیگــــــــــــــــــــران ۸۳-خیلی پررویی آقا پسز ولی چیکار کنم که از زبون گفتاری اینی که فرو کردی توی کسم بدم نیومده . حالا می تونی با زبون خودت ترجمه کنی که اونی که فرو کردی توی بدنم چی داره میگه ..-از زبون خودم بگم یا از زبون اونی که رفته توی کست ؟ ویدا خودشو بر گردوند . کیر ولی از کسش بیرون اومد .. -حالا ازروبرو منو بکن .. -اینی که داری میگی همون چیزیه که از زبون کست داره گفته میشه . -حالا این قدر حرف نزن ..ویدا داشت به این فکر می کرد که یه جنده هم این قدر سریع و بدون آشنایی قبلی کسشو تقدیم نمی کنه ولی اون که از اول این پسرو ندیده بود . سینه های درشت وورزیده اونو حسابی سر حالش کرده بود . بعد از یک روز خسته کننده و سکس با متین این می تونست یک دسر شیرین باشه . دیگه احساس خستگی و خواب آلودگی نمی کرد . خیلی شاد و سر حال نشون می داد .. همین احساسو ولی هم داشت . طوری شده بود که برای لحظاتی ویدا به این فکر می کرد که فقط خودش و ولی هستند که در اون فضا قرار دارن ..-خیلی خوشم میاد . پسر سرعتو زیادش کن . کلفتی خاصی داره . انگار رو سطح کیرت عاج و دندونه کاشتی همین جور که کیرت رو فرو می کنی توی کس و می کشی بیرون حس می کنم که یکسره خارش کسمو از همون اول تا آخر و مغزشو می گیری .. -راست میگی خوشگله ؟ خارش کیر منم گرفته میشه . نمی دونی چه کیفی داره . اندام موزون ویدا یه شور و حال دیگه ای به ولی داده بود که اون بتونه با تحرک بیشتری ویدا رو بکنه .. زن پاهاشو انداخت رو شونه های پسر . ولی خودشو جلو تر کشید .-آخخخخخخخ کسسسسسم ..کسسسسسم .. بخارون .. بخارون .. فقط مال خودته .. -آره می دونم الان که دارم می کنم فقط مال منه .. این کیرهم فقط مال توست . همین الان در بست در خدمت خوشگل ترین و خوش بدن ترین خانوم دنیاست . چون کیر من خوشگل ترین و خوش بدن ترین ها رو می کنه .. -وووووویییییی پسر ! داری بهم درس میدی ؟-نه خودمم دارم درس می گیرم . راستش وقتی می خواستم بیام سراغت فکر نمی کردم این قدر با حال باشی .. ویدا تازه به یاد ماندانا و متین افتاد .. -ببینم کس دیگه ای رو این اطراف ندیدی ؟-فعلا که من و تو این جاییم . بذار اونا از فضای سبز لذت ببرن و حال کنن . خوش باشن . مگه دوست داری که تو رو هم ببرم اون جا ؟ این متین عادتش اینه که همیشه مرغ همسایه رو غاز می بینه . -اگه راستی راستی غاز باشه چی ؟ -فعلا که من دارم یک طاووسو می کنم با پاهایی خوشگل .-چه قشنگی می زنی و کارای قشنگی می کنی !ولی : از کدومش بیشترخوشت میاد . ویدا : هیشکدوم به تنهایی حال نمیده-ولی تو که بدون حرف زدن من داشتی حال می کردی .. -اینم از زبون کیرته که داری واسه من میگی یا از اون زبون کیریته ..-دختر ! فکر نمی کردم تا این حد از دنیای لات بازی هم سر در بیاری .-کجا شو دیدی آق پسر ! فکر کردی ما از این حرفای داش مشتی پرت و پلا بلد نیستیم بزنیم ؟ دیگه دوران حکومت شما آقایون به سر اومده -ولی هرچی باشه سلطان کیر حاکم بر دنیای زنانه .. سر کیر رو نگاه کن .. هم شبیه تاجه ..هم شبیه عمامه هست . داره حکومت می کنه . ..در همین لحظه یه صدای مردونه ای به گوش رسید که گفت .. آهای رفیق چیه یه چند دقیقه ای ازمون دور شدی هوس حکومت به سرت زد ؟ پس ما چیکاره ایم ؟متین و ماندانا بودن که از ته حیاط بر گشته بودن . متین خودشو نزدیک کرد و با ولی دست داد .. ماندانا : عزیزم خوشگل من .. خواهر شوهر گلم . خوب داری حال می کنی .. این آقا خوشگله رو از کجا پیداش کردی . حتما صاحب خونه آقا ولیه .. ولی : پسر صاحب خونه ام ..ماندانا : چه فرقی می کنه ! بعدا مال خودت میشه .. من نمی دونم چرا هر کی این ویدا خوشگله ما رو می بینه ما رو فرا موش می کنه .. ولی : من همه خوشگلای دنبا رو دوست دارم . متین داداش می دونه . من و اون آفت تمام زنای متاهل دنیاییم . خیلی حال میده کردن اونا . ماندانا : شما آفت اونا نیستین . آیت اونا هستین . شما بهشون جون میدین ..متین رفت سمت ویدا . متین : ویدا جون چطور بود ..-عالی ! عالی ! بهتر از این نمی شد . متین حس کرد که اونم باید خودی نشون بده . با این که به اندازه کافی از کردن ماندانا خسته شده بود ولی می خواست یه مانوری هم نشون بده و به دوستش بگه که ما هم هستیم . کیرشو در آورد و اونو به سمت دهن ویدا گرفت . ماندانا هم رفت سمت ولی که در حال کردن ویدا بود .. لباشو گذاشت رو لبای اون و خیلی آروم با سینه هاش ور می رفت .. ولی حس کرد که این حرکت ماندانا لذت اونو بیشتر کرده و خیلی بیشتر از قبل خوشش میاد ... .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
خــــــــــــــــــــارتو گل دیگــــــــــــــــــــران ۸۴ویدا همچنان با لذت در حال ساک زدن کیر متین بود . کیر ولی هم که در حال حرکت داخل کسش هر لحظه سرعتشو زیاد تر می کرد . اون می خواست تند تر این کارو انجام بده تا ویدا حواسش بیشتر به سمت کس باشه .. ویدا با هیجان ناشی از دو کیری که اومده بودن سراغش دستشو گذاشته بود روبیضه های متین و اونو می گردوند متین : آخ ویدااااااا عزیزم طوری باهاش بازی می کنی که فکر می کنم امروز اصلا ازش کار نکشیدم .ولی : خیلی خوش اشتهایی متین ..متین : به نظر تو غذای خوشمزه جلو رومونه نخوریمش ؟ ولی : چرا تا یه حدی باید خورد که رو دل نکنیم . ماندانا : چیه شما دو نفر دارین بحث می کنین به جای این حرفا کاری کنیم که این دو تا شازده خانوم بیشتر حال کنن .متین : این دو تا به اندازه کافی حال کردن ..ماندانا : اشتباه تو همین جاست متین جون . داداش ولی تو که همین الان از راه رسیده . حال کردن با اونم یه صفای دیگه ای داره . .. در همین موقع موبایل ویدا زنگ خورد .. ویدا یه لحظه یکه خورد . با این که صد ها کیلومتر از تماس گیرنده فاصله داشت ولی واسه یه لحظه فکر کرد که ممکنه کسی اونو ببینه .. کیرو از دهتش در آورد . -الو داداش چه طوری ..ماندانا با ایما و اشاره گفت گوشی رو چرا گرفتی . چرا گرفتی . وحید : ببینم مانی که نزدیک تو نیست .-چیه کاری داشتی داداش ؟ -نه فقط می خواستم هوای اونو داشته باشی . اون همین که از خونه دور میشه اصلا به فکر حجابش و این حرفا نیست . الان تو با اونی من خاطرم جمعه . اگه می خواست تنها بره یا با کس دیگه ای این اجازه رو بهش نمی دادم . تو یه چیزایی حالیته . خوب و بدو از هم تشخیص میدی .. -داداش این قدر حساس نباش . تو که می دونی ماندانا هم توی خونه ات زحمت کشیده . منم هوای تو و اونو دارم . نگران نباش . این جا مگه به مردای دیگه رو میدیم ما . اگه کسی نگاه چپ به من یا مانی بکنه کلاهش پس معرکه هست .وحید : اون که نزدیکی تو نیست .. ویدا یه نگاهی به ماندانا انداخت که داشت کیر بیکار متین رو ساک می زد ..-گفت نه داداش . اون نزدیکی من نیست .. آخخخخخخخ ... یه لحظه حرکت گایشی ولی داخل کس طوری بود که ویدا نتونست جلو فریاد هوس خودشو بگیره ..-اتفاقی افتاده ویدا ..-نهههههه داداش .. فقط یه لحظه پام پیچ خورد ...بعد ازاین که ویدا و داداشش خداحافظی کردن دو تا مردا شروع کردن به خندیدن . به ماندانا بر خورد . ولی : مانی خانوم اگه میشه اون رو سریتو سر کن وقتی که داری کس میدی ..ماندانا : کی گفته به حرفای تلفنی اونا گوش بدی ..ولی : چیکار کنم صداش بلند بود . نمی تونستم که توی گوشم پنبه فرو کنم . متین : من اگه جات بودم به افتخار وحید جون چند دست بیشتر کون می دادم .. ویدا : پشت سر داداش من حرف نزنین که اون پسر خیلی با معرفت و با مرامیه .. ولی : آره .. روی کون زنش نوشته .. که این وقف ولی و متین می باشد . این بار چهار تایی شون شرو ع کردن به خندیدن ..ویدا : درش نیار پسر ..درش نیار نزدیکه ..متین : از وقتی که اومدیم همین جور داره تو رو می کنه الان نزدیکه ؟ ماندانا : ساکت باش پسر .. بذار خواهر شوهر من حواسش جفت باشه ..متین : چی گفتی ؟ کسش جفت باشه ؟ماندانا : امان از دست تو . من اگه بهت حال دادم ؟ متین : همین حالا شم داری میدی ؟ خودت خوب می دونی که چقدر با حالی و داری حال میدی . ..مانی یه اشاره ای به متین زد و دو تایی شون سرشونو گذاشتن رو شکم ویدا و شروع کردن به لیسیدن و میک زدن شکم و سینه هاش .. یواش یواش اومدن به قسمت بالای کس ویدا .. هر کدومشون یک طرف قسمت ورم کرده بالای کس ویدا رو گذاشتن توی دهنشون و آروم آروم میکش می زدن .. وطوری هم به خودشون حالت داده بودن که مزاحم گاییده شدن ویدا نشن .. ماندانا برای لحظاتی به تماس تلفنی شوهرش وحید فکر می کرد که از ویدا می خواست که حواسش به اون باشه که زیاد بی حجاب نگرده . آخ که نمی دونست حالا خواهرش دست زنشو از پشت بسته و یکی می خواد که مراقب اون باشه . ولی می خواست لبای ویدا رو ببوسه ولی استیل قرار گیری اونا طوری بود که نمی تونست . برای همین فقط تونست دستاشو بذاره رو سینه های ویدا .. ویدا حس کرد که داره از درون می پاشه . سرشو بالا آورد و کف دستاشو چسبوند به سینه های ولی و می خواست اونو پس بزنه . .. مرتب جیغ می کشید و فریاد می زد . متین لباشو از بالای کسش بر داشت و به لبای ویدا چسبوند . زن حس کرد که دیگه راهی نمونده جز خالی شدن آب کسش .. داغ و داغ و داغ تر شد .. هر لحظه لذت و هوسش بیشتر می شد .. همراه با ریزش آب کس لرزش شدیدی در تمام بدنش حس می کرد ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
خــــــــــــــــــــار تو گل دیگــــــــــــــــــــران ۸۵ویدا با دستش به ولی علامت داد که یعنی زود باش انزال شو .. اون حالا تشنه آب کیر ولی بود که لذت و حالشو کامل کنه .. از اون جایی که متین لباشو رو لبای اون قرار داده بود نمی تونست حرفی بزنه ..ولی : مانی این چی داره میگهماندانا : هیچی کسش آب می خواد ..ولی : زود تر بگو دیگه کبرم خیلی سنگین شده .. ویدا لبای متیتو گازش می گرفت وقتی که سرعت کیر ولی بیشتر شده بود . ماندانا رفت پشت ولی و دستشو گذاشت رو سینه اش .. با شکم و سینه های ولی بازی می کرد ..ولی با دستای ماندانا بیش از حد تحریک شده بود .. ویدا با پرشهای کیر ولی توی کسش و انزال اون جونی دوباره گرفته بود . ولی همون طرف موند . ماندانا کمر ویدا رو گرفت و اونو آورد بالاتر متیین رفت زیرش دراز کشید و از اون پایین خواست فرو کنه توی کوس همچنان داغ و خیس ویدا که ماندانا آبای بر گشتی از کس خواهر شوهرشو جمع کرده اونو به سوراخ کون ویدامالوند تا راه رو برای ورود کیر ولی به کون ویدا نرم ترش کنه .. ویدا : آخخخخخخخ پسرا پسرا دو تایی تون ؟ چه جوری من دو تا کیر رو تحمل کنم . متین : تو یکی دیگه رو هم می تونی بگیری .. فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه .. ویدا : من که خیلی تپل هستم . متین : منم فقط کس تو رو گفتم که چقدر تیزه .. هر بار و هر کسی که اونو بکنه همون تندی و تیزی خودشو داره ویدا : آخخخخخخخخخ ولی جون .. فدات شم .. فدات شم . یواش تر یواش تر من که دیگه تیکه پاره شدم . همین جوری داری منو می کنی . دیگه جون ندارم .. ولی : رفت رفت کیرم رفت .. یه خورده دندون رو جیگر بذار .. صورت متینو گاز بگیر الان کار تمومه .. متین : چرا از خودت مایه نمی ذاری ..ولی : آخه من الان پشتش قرار دارم . بیچاره کجای منو گاز بگیره ..متین : بهت یاد میدم چیکار کنی .. دستتو می ذاری جلو دهنش و اون هر جوری می خواد گازش می گیره .. ویدا : حوصله منو شما پسرا دارین سر می برین . به جای این کارا از اون کیرا استفاده کنین . کیرتونو کار بندازین .. ولی : چه می دونم تو همش داری ناز می کنی .. ویدا جون .. کیرم سفت و سخت داره کونتو گاز می گیره .. ویدا : یادت باشه همه اینا رو به حسابت می نویسم که بعدا به حسابت برسم .. متین هم از اون زیر مشغول بود .. ماندانا از کناره ها خودشو به ویدا نزدیک کرد ..ماندانا : خوش می گذره عزیزم . ویدا خوشگله من ؟ویدا : اگه می خوای تو بیا جای من حال کن ..ماندانا : وقت زیاده عشقم . خیلی دوستت دارم . اول تو سر حال سر حال شو بعد از تو نویت منه . حسابی شیره جون این دو تا پسر رو می کشیم که تا دیگه هست هوس ما زنای شوهر دار رو نکنن . هر کی خربزه می خوره اونم این جوری باید پای لرزش هم بشینه .ویدا : ماندانا لب بده لب بده .. حالا من لباتو می خوام . زود باش اونو بیارش جلو .. دوستت دارم مانی .. زن داداش گل من ..ماندانا کیف می کرد از این که بالاخره تونسته دل ویدا رو اون جوری که باید و شاید به دست بیاره .. ویدا احساس آرامش زیادی می کرد . ولی دو تا دستاشو گذاشته بود رو شونه های ویدا و یواش یواش ماساژش می داد .. لباشو هم گذاشته بود پس گردن اون ..متین : داداش چطوره ..ولی : عالی .. خیلی عالی .. راستش وقتی بهم گفتی که بزن بریم شمال فکر نمی کردم تا این حد بهم خوش بگذره . ولی حالا دلم می خواد کاش اصلا یک هفته این جا می بودیم .. متین : واسه من کاری نداره .. باید دید این آقا وحید غیرتی رضایت میده که خانومشون همچنان در خد مت ما باشه یا نه .. ولی : مگه روی کونش وقف مدت دار قید شده ؟ ..ماندانا هر کاری کرد ساکت بشینه و لباشو از رو لبای ویدا بر نداره نشد ..ماندانا : چه خبرتونه پسرا شما که همش دارین مزه میندازین . کاری نکنین که بی مزگی رو نشونتون بدم ..البته مانی اینو جدی نگفت .. متین : حیف که کیرم توی کس ویدا جونه وگرنه می تونستم دهنتو خوب ببندم .ماندانا : لازم نکرده .. من خودم الان با دهن عشقم ویدا جون , دهن خودمو می بندم .. .. چهار تایی شون برای دقایقی ساکت شدن .. ویدا کمی خسته شده بود .. و پسرا این بار با هم رفتم سراغ ماندانا .. ماندانا یه پهلو شد و ولی از روبرو کرد توی کسش و متین هم کرد توی کون اون .. ماندانا : ویدا جون استراحت کن که دیگه به اندازه کافی حال کردی . این پسرا هم اگه ترشی نخورن یه چیزی میشن . من و تو همچین شوهرایی لازم داشتیم ..ولی : که اون وقت برین به مردای دیگه کوس و کون بدین ؟ماندانا : می بینی ؟ می بینین بچه ها ؟ این پسره توی آستینش آماده داره .. ولی : من خیلی چیزا رو آماده دارم .ماندانا : تا می تونین آمادگی خودتونو نشون بدین .. وووووووییییی کسسسسم کونم .. می خاره ... اووووووففففف .. ویدا یه نگاهی به ماندانا انداخت و از جاش بلند شد ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
خــــــــــــــــــــارتو گل دیگــــــــــــــــــــران ۸۶ویدا نرم نرم خودشو رسوند به اون سه نفر .. رفت به سمت ماندانا تا اونو ببوسه . و ضلع سوم مثلثی باشه که داره به اون حال میده . لباشو چسبوند به لبای زن داداش حشری خودش .. در یه حالتی هم قرار گرفت که قسمتی از بدن اون مماس با بدن ولی قرار داشت . تماشای صحنه های گاییده شدن ماندانا یک بار دیگه اونو هیجان زده اش کرده بود .. در حال بوسیدن ماندانا کسشو رو باسن ولی حرکت می داد .. ولی خیلی از این حرکت ویدا خوشش اومده بود . دوست داشت بیشتر ادامه بده . به هیجان اومده بود . خیسی کس ویدا اونو به این فکر انداخته بود که یک بار دیگه و خیلی زود با ویدا حال کنه .. اما حالا دیگه نوبت ماندانا بود . ویدا خودشو کمی بالا تر کشید و از پهلو ماندانا رو می بوسید . ولی هم دستسو گذاشت روی باسن ویدا و از راه شکاف کونش کس ویدا رو در چنگش گرفت و در سمتی دیگه متین هم دو طرف کون ماندانا رو بازش کرده . با فشار کیرشو روونه کون ماندانا کرده بود . مانی احساس سر خوشی می کرد . از همه طرف واسش رسیده بود . کوس و کون و لب وسینه اش همه در حال لمس شدن بود . هر نقطه از بدنش که در تماس با دیگری قرار می گرفت یه حس قشنگ داغی بود که به زیر پوست همه قسمتهای بدنش سرایت می کرد ..متین : اوووووووففففففف ماندانا .. فدای کونت .. قربون جونت ..لبای ویدا آرامش خاصی به ماندانا می داد و در همون لحظات به فکر روزای آینده و خوشگذرونی های دیگه ای هم بود که می تونست داشته باشه و خواهر شوهرشو هم با خودش ببره . اون به خوبی بلد بود که چه جوری فیلم بیاد فقط در مورد این که پیش مردای نامحرم اونم در حضور شوهرش وحید بتونه حجابشو حفظ کنه کمی ضعف داشت . ماندانا چشاشو بسته بود و به لذتها این فرصتو داده بود که به هر طرف که می خوان پخش بشن .. متین کون ماندانا رو خیلی گشاد تر از کون ویدا می دید .. راحت تر این کونو می کرد .. ماندانا هم خوشش میومد و هم دردش .. ولی لبای ویدا این اجازه رو به اون نمی داد که درد وهوس خودشو نشون بده . با اون روغنی که متین به کیر خودش و کون ماندانا زده بود احساس می کرد که کیرش داره توی کون زن دوستش آتیش می گیره .متین : مانی جونم دلم نمی خواد آبم بیاد زوده ..ماندانا دستشو گذاشت رو سر متین و خیلی آروم با حرکات دستش متوجهش کرد که می تونه آبشو بریزه توی کون اون ... تازه واسه این که بیشتر آتیشش بده کونشو دور کیر می گردوند ..متین : اووووووفففففف مانی ..مانی تو که کیرمو چلوندیش .. هرچی داشت دیگه خالی شد .. تموم شد .. اووووووففففففف نههههههه نهههههههه آخخخخخخخخ .. نمی کشمش بیرون می ذارم همون داخل بمونه .. آخخخخخخخخ کیییییییییررررررم ..ولی هم انگشتاشو کرده بود توی کس ویدا همراه با حرکات سریع کیرش توی کس ماندانا , انگشتاشو توی کس ویدا حرکت می داد .. ویدا لباشو از رو لبای مانی بر داشت تا دو تا یی شون با هم حس و هوسشونو با فریاد زدن و سر و صدا کردن نشون بدن ..ویدا : بیشتر .. بیشتر بفرست ..ماندانا : محکم بزن .. تند تر .. زود باش .. زود باش .. متین سینه ماندانا رو از پایین به طرف بالا جمعش کرد و اونو گذاشت توی دهنش یواش یواش میکش می زد . ویدا هم شروع کرد به بوسیدن زیر بغل ماندانا ..ماندانا : بیار جلو .. بیار جلو پسر .. بیار ..مانی پنجه هاشو گذاشت رو سینه های متین و در حالی که با کیر ولی در حال ارضا شدن بود حسابی از خجالت متین در اومد طوری که وقتی پنجه هاشو از رو سینه های پسر ور داشت متین همچنان از سوزش سینه هاش دندوناشو به هم می فشرد .. ماندانا : جوووون جووووون چه کیفی داره .. ! چه حالی داره .. ولی : میگم شوهرای شما هم بدشون نمیاد که ما زحمتشونو کم کنیم .ماندانا : شما دست از سر کچل شوهرای ما بر نمی دارین . اگه شب و روز هم به شما برسیم باز دست از سرشون ور نمی دارین . اوخ که بگم خدا چیکارتون کنه ..متین : هیچی همین جورمارو چسبیده به شما نگه داشته باشه .. ویدا : شما مردان رو من بزرگش کرده ام . یه شیطاطین راحت طلب و هوس بازی هستین که نگو و نپرس ..ولی : واییییییی احساساتم جریحه دار شد . من بمیرم .. وای اگه زنم بفهمه که من بهش خیانت کردم دمار از روز گارم در میاره . کاش ما یه شیطان خوب و پاک می بودیم !یه جوری این جملات رو بر زبون آورد که چهار تایی شون زدن زیر خنده ..متین : پسر انگاری امروز توی آب نمک خوابیده باشی . نکنه زن داشته باشی و ما خبر نداریم . ولی : چه می دونم شاید این دو تا خانوم زنم باشن و خبر ندارن که هووی همن ..... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
خــــــــــــــــــــارتو گل دیگــــــــــــــــــــران ۸۷چهار تایی شون کنار هم دراز کشیده طوری که روهم افتاده به خواب رفته بودن . با دمیدن آفتاب اونا هم از خواب بیدار شدن .. متین : وای شش هفت ساعتی رو خوابیدیم . ولی : خیلی وقت تلف شد .ماندانا : شما پسرا عجب حرصی دارین . مثل آدمایی که از یه کویر داغ می رسن به چشمه و اون وقت تا می تونن شکمشونو از آب پر می کنن . فکر می کنن که اگه نخورن و نخورن و نخورن سرشون کلاه میره . حالا می خوان بترکن . اصلا هم خیالشون نیست .متین : یعنی میگی ما شما رو نخوریم . دیگه کاری به کار شما نداشته باشیم ؟ویدا : مانی جون که دوست داره تمامی روز خورده شه . فکر کنم خیلی خوشش میاد که تشنه لبان زیادی رو سیراب کنه .ماندانا : فدای تو خواهر شوهر عزیزم . خوب منومی شناسی .. من مث یه چشمه ام . وقتی که آدمای زیادی از من سیراب شن لذت می برم . همین جور می جوشم و میام بالا . هر آبی که ازم کم شه و خورده شه بازم آب بیشتری جای اونو می گیره . خیلی لذت میده . ولی : میگم اگه خانوما راضی باشن تشنگان زیادی رو سراغ دارم ..ویدا : یعنی چه . مگه شما ازمون سیر شدین ؟ولی : نه خوب همون جوری که مانی جون دوست داره خیلی ها از چشمه اش سیراب شن ما هم دوست داریم با چشمه مون خیلی های دیگه رو سیراب کنیم . اوووووفففففف اگه می دونستی که چقدر دوست دارم خیلی های دیگه رو سیراب کنم . دختر خاله ام مینا شوهرش شمالیه و این جا زندگی می کنه . پسر خیلی با حالیه . میثم چهار سال از مینا کوچیک تره . مینا که مجرد بود من اونو از کون خیلی می کردم . حالا هم خیلی دوست دارم که یه اسبابی فراهم بیاد که باهاش یه بر نامه کامل برم .. موضوع رو با مینا در میون گذاشتم . اونم موافقه ولی میگه اگه یه وقتی به گوش شوهرش برسه دیگه نمی تونه هیچ جوری جمعش کنه . فقط از اون جایی که می دونه شوهرشم اهل حاله و یه گرایشهایی به زنایی غیر از زن خودش داره اگه بشه بر نامه یه سکس ضربدری رو جور کرد اون شاید راضی بشه که در این بر نامه شرکت کرده زنشو به اشتراک بذاره .. متین : راست میگی ؟ دختر خاله تو هم میاد توی دور ؟ ولی : تو چرا بی خود به دلت صابون می زنی . هنوز به من که نرسیده تا به تو برسه . اول باید موافقت اونا رو جلب کنیم و بعد هم یواش یواش و نرمک نرمک کارا رو پیش ببریم . ولی امروز غروب که باید برگردیم تهرون . باشه من یه فر دا رو یه کاریش می کنم . یه بهونه واسه بابام می تراشم .متین : من که بی خیالم . شر کا هستن . زنا هم گفتن که ما اگه بخوایم می تونیم تا یه هفته دیگه هم بمونیم .. ولی : پس عالی شد . من الان زنگ می زنم جریانو واسه مینا شرح میدم .. بعدشم تماس می گیرم برای میثم و ازش دعوت می کنم که به اتفاق مینا بیاد این جا و دور هم باشیم . وقتی هم که کنار هم قرار گرفتیم بقیه بر نامه ها رو می تونیم پیاده اش کنیم و خیلی زود بریم سر اصل مطلب .میثم و مینا رو به هر کلکی بود کشوندنش به ویلا .. ویدا و ماندانا تا می تونستن خودشونو سکسی پوش کرده و کاملا ساحلی شده بودن . میثم هم یه جوونی بود در قد و قواره های ولی و متین . مینا هم نشون نمی داد که چهار سالی رو از شوهرش بزرگ تر باشه .. ویدا و ماندانا تا می تونستن کاری کردن که میثم نگاهشو ازشون بر نداره .. ویدا و متین و میثم و ماندانا دور هم بودن .. ولی هم یه گوشه خلوتی مینا رو گیرش آورد . دستشو گذاشت رو شلوار و بر جستگی باسنش .. مینا : نکن میثم .. چیکار می کنی .. ولی : مینا جون .. دیوونتم . یادت رفت که من و تو با هم چه بر نامه هایی داشتیم ؟ یادت نیست که این کونو من افتتاحش کردم ؟ اول چقدر درد می کشیدی و بعد هم خوب تونستم روونت کنم . چقدر واسه این که زیر کیر من باشی بی تابی می کردی ؟مینا : نخواستی با هام از دواج کنی ..ولی : مینا شرایط ما با هم فرق می کرد . تو پنج شش سالی رو ازم بزرگ تر بودی .مینا : چیه تو خجالت نمی کشی ؟ از دیروز تا حالا اومدی شمال با این دو تا دختر حال کردی هیچی بهت نمیگم حالا هوس منو داری ؟ ..ولی بر و بر نگاش می کرد .. ولی : چرا این جوری شدی ؟ مینا : دیوونه من بد تر از توام . قلق میثم دست منه . جون خودش خیلی غیرتیه . فقط اون دو تا زن باید یه جوری آب بندیش کنن . اونا رو به حال خودشون بذاریم بد نیست . ولی تا رضایت شوهرم جلب نشه دلم رضا نمیده . یه جوریم . ما تا حالا به هم خیانت نکردیم . نسبت به هم وفادار بودیم همین زندگی ما رو قشنگ تر می کنه و خیلی دوست دارم که متوجه این قضیه باشی و احساس منو درک کنی . ولی شلوار مینا رو پایین کشید .. دو طرف کونشو باز کرد و گفت تپل تر شده ولی سوراخ همون سوراخه ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
خــــــــــــــــــــارتو گل دیگــــــــــــــــــــران ۸۸ولی می خواست بپرسه که میثم تا حالا با این طرف کار کرده یعنی گذاشته توی کونت یا نه که دید که اگه نپرسه بهتره . دیگه مینا زنشه و می تونه هر کاری که دوست داره باهاش انجام بده . انگشتشو آروم فرو می کرد توی کون دختر خاله اش .. مینا : چیه داری معاینه اش می کنی ببینی کارکردش چه طوره ؟ خوبه نگران نباش .. ولی تا وقتی که من نبینم که میثم دست به کار نشده من دست از پا خطا نمی کنم . اون که می خواد یه لیوان آب بخوره از من اجازه می گیره . ولی گفت همین جا بمون تا یه سر و گوشی آب بدم ببینم چه خبره .. رفت و اون سمت یه چشمکی به ویدا و ماندانا زد که دو زاریشون افتاد . ولی : داداش متین شما مشغول باشین .. تعارف نکنین . ما اومدیم خوش بگذرونیم . غصه مینا رو هم نخور .. رفته خودشو با مناطر زیبا سر گرم کنه وبر گرده . با این که چند ساله این دور و براست ولی هر وقت فشردگی های زیبا رو می بینه دوست داره قدم بزنه و از تماشای اون لذت ببره .. متین : فشردگی زیبا ؟! ولی : همین انبوهی درختا و سر سبزی طبیعت که یه جا جمع شدن دیگه . ولی به سمت متین علامت داد که زود باشین کون اون دو تا زنو از وسط بازش کنین و کیررو بالاخره به یک سوراخی فرو کنین . ویدا و ماندانا که دو تایی شون سنگ تموم گذاشته و با یه حالت استریپ تیزی کونشونو رو به صورت میثم گرفته بودن .. ماندانا خودشو کمی کنار کشید تا میثم بره به سراغ ویدا . ویدا دستشو گذاشت رو سینه میثم اونو رو زمین خوابوند و رفت رو کیرش نشست .. متین هم در حالی که لبخند پیروزی سر می داد رفت و پشت ویدا قرار گرفت .. ویدا : متین جون ..مانی بیکاره ها .. ماندانا : عزیزم فکر من نباش تو حالتو بکن . فرصت هست . این پسرا سیر نمیشن . اهل حالن ..ویدا : فدای تو زن داداش با معرفت خودم . صبر کن پام به تهرون بازشه .. تا می تونم از خانومی تو پیش داداش وحیدم میگم . هر چند اون خودش می دونه با چه جواهری از دواج کرده . ..ولی لحظاتی رو مکث کرده بود تا ببینه کار اونا به کجا می کشه . هیجان زده شده بود وقتی که دید شوهر دختر خاله اش رو زمین و طاقباز دراز کشیده و ویدا هم رفت روش نشسته کسشو گذاشته سر کیرش ... سریع خودشو به مینا رسوند که تا تنور گرمه نونو بچسبونه و به آرزوش برسه .. ولی : دختر خاله .. قربون اون شکل ماهت .. زود باش کست رو بیار که خیلی بی تابشم . یادم میاد چقدر آرزوی اون روزی رو داشتم که بتونم کست رو بکنم .. مینا : کجا با این عجله ؟! مثل این که حواست نیست که چی بهت گفتما . گفتم که من شوهر دارم و تمام کارامون توافقی انجام میشه . در این مورد هم هنوز به طور رسمی حرف نزدیم .ولی : حرف زدن رسمی که نمی خواد . مهر زدن و انگشت نگاری و چکش زدن کافیه .. قمبل کن ببینم .. ولی کیرشو از پشت گذاشت رو شکاف کس مینا و اونو آروم کشوند به سمت در اتاقی که اون چهار نفر دیگه اون جا بودن .. مینا از لای در وقتی که چشش افتاد به صحنه نزدیک بود فریاد بکشه که ولی حالتشو دید فوری دستشو گذاشت جلوی دهنش .. ولی : مینا جون از این بهتر نمی شد . شوهرت با این کار مجوز سکس من و تو رو صادر کرده . دیگه اجازه گرفتن نمی خواد . خیلی به نفع ما شد . تا مینا بخواد بفهمه چی شده و در مورد رضایت یا عدم رضایت خودش حرف بزنه حرکت کیر پسر خاله شو توی کسش احساس می کرد .مینا : اوووووووففففففف نهههههههه کسسسسسسم کسسسسسسم کی بهت گفت قبل از این که من اچازه شو بدم تو کیرت رو بکنی توی کسم ..ولی : کونت رو هم می کنم . مگه اون موقع می کردمت مجوز می گرفتم ؟ بازم نگو که شوهر داری . اون الان خودش بهت مجوز داده . نگاه کن از لای در نگاه کن چه جوری روی تخت اون دو تا مرد افتادن به جون یه زن . خب دارن به ویدا حال میدن . مینا : منم دوست دارم جلو چشای شوهرم دو تا مرد منو بکنن . ولی : حالا بیا یک سرویس سیر بهمون برس بقیه رو پیشکش . چه عجله ای داری ! بی انصاف به این کوس رحم نکرده .. مینا : یعنی خیلی گشادش کرده ؟ آره ؟ راستشو بگو . من خودم یک زن هستم و دیگه از حال و روز کس و کون زنای دیگه خبری ندارم . این پسر خاله ما رو باش که به اندازه کافی با زنای دیگه حال می کنه و مظنه کس و کونها توی دستشه . حالا که به من می رسه خودشو تشنه و حریص نشون میده . خیلی فیلمی تو ..ولی : مینا جون اگه کست به گشادی دروازه غار هم باشه رسیدن به اون واسه من یه رویا بود . مینا : حالا که به رویات رسیدی اونم به قیمت خراب کردن شوهر من . دیگه چی می خوای ؟ولی : به من چه . شوهرت خودش خودشو خراب کرد . خودتو هم الان زیر کیر من خیلی داغ و خیس کردی .. مینا : خیلی حرف می زنی ولی .. هنوز عادت اون وقتا تو ترک نکردی .... ادامه دارد ...نویسنده ... ایرانی