سلام دوستان ممنون Rolexiran لطف داریمهشید عزیز و sexyarezou در حال پایان دادن به فصل دوم هستمچون قسمت اخر هست مقداری برنامه ریزی برای پایان دادنش سختهولی باز هم این منم که شرمنده شدمحتما تو همین هفته فصل دو رو به پایان می رسونممنتظر نظرات، انتقادات و پیشنهادات شما هستم
" قسمت دوازده ام "از روی مبل پاشدیم و چرخوندمش سمت اپن آشپزخونه که تقریبا پشت به اون مبلی که من نشسته بودم می خورد. یه گوشه کنار مبل خالی بود و بعدش ورودی آشپزخونه بود. همون طور که لب می گرفتیم، چسبوندمش به اپن و مدام دسمالیش می کردم و اونم از شهوت آه های کوچیک می کشید و به خودش می پیچید.برشگردوندم و روشو کردم طرف اپن و اونم دستاشو زد به اپن و از پشت با یه دستم سینه هاشو می مالیدم و چنگ می زدم که انگار نای موندن توی لباسشو نداشتن. با یه دستم زیر چونشو گرفتم و برگردونم طرف خودم و شروع کردم لب گرفتن ازش و کیر شق شده منم از روی دامنش رفته بود لای کونش.بعد دامنشو یه خورده زدم بالا و محکم چن بار زدم توی کونش و اونم شهوتناک می خندید و لب پاینشو گاز می گرفت و گاهی به من نگاه می کرد. رفتم پایین پاهاش نشستم. چون هنوز کفش پاشنه بلند داشت، قدش خوب شده بود و راحت تو همون حالتی که زانو زده بودم می شد روی کونش مسلط بود.خودش با یه دست دامنشو زد بالا از یه گوشه و یه دستشو گذاشته بود روی اپن و کونشو کامل خم کرد طرف من و کمرشو کامل داد داخل و بهش قوص داد. شرتش رو با دو دستم از بغل کشیدم پایین و پاهاشو یکی یکی بالا کرد و از تنش درآوردم. از مچ پاهاش دست کشیدم تا روی کونش و نوازش می کردم و گاهی کونشو می بوسیدم. من عاشق کون خانما بودم و اولویت اول بود توی دید زدن و دست زدن به خانما و لذت بردن ازشون. حتی گاهی میشد دزدکی در بعضی جاهای شلوغ دست مالی می کردم بعضیارو. کون مینا که دیگه جای خود داشت. تمیز و قلنبه و ناز. حالا شاید زیاد توپ نبود ولی از مریم خیلی بهتر بود. چربی داشت بدنشون چون هیکلایی که ما توی فیلم های پرن می بینیم اکثرا یا عملی هستند یا ورزشکار.شروع کردم از روی شکم پاهاش به بالا لیس زدن چون این کار رو هم دوس داشتم تقریبا. به پاهاش دس می زدم و از برجستگی ها و بالا پاین بودن پاهاش که سکسیش کرده بود لذت می بردم. شکم پای پر و با مچ پای تقریبا متناسب و رون پر که هرچی می رفتی بالا بهتر می شد و یه کون پهن و گنده با قنبل نسبتا برجسته که نسبت به کمرش که باریک تر بود نمای عالی بهش داده بود و من اصلا سیر نمی شدم.همون تور که رو به عقب خم شده بود، سوراخ کونش و کسش و خط بینشون دیونه کننده بود. تقریبا رنگش به قرمز قهوه ای میزد ولی خوشگل بود و مثل مال مریم لبه های داخلی کسش بیرون نبود زیاد (آلت تناسلی زنان (vulva) از بیرون دارای لب های داخلی به نام ماینوس (minus) و لب های خارجی به نام ماجوس (majus) است). اونم گاهی به من نگاه می کرد و لبخند می زد و لذت می برد.همون طور که با دست راستش دامنش رو گرفته بود و بالا کرده بود، دستامو گذاشتم روی کونش و از هم بازشون کردم. یه لیس از پایین کسش تا سوراخ کونش زدم. بوی خوبی میداد و حموم کرده بود و به خودش خیلی رسیده بود. روی کسش لیس نزدم و می خواستم حشری ترش کنم. مدام از پایین کسش تا سوراخ کونش لیس می زدم و می دیدم که سوراخ کونش باز و بسته میشه و یه خورده به خودش می پیچیه و مشخص بود داره لذت میبره.کونش و کسش انگار داشتن نفس نفس می زدن و خیلی داشت بهش فشار میومد. کونشو با دستام محکم گرفته بود و از هم باز کردم تقریبا و سرمو بیشتر بردم لای کونش و این بار زبونمو می کشیدم روی کسش و بازی میدادم. یه خورده شور بود چون تحریک شده بود و آب اولیش اومده بود. ولی خیلی دوس داشتم این حالت رو مخصوصا وقتی بوی عطر میومد توی وسط پاهاش.دیگه من کامل رفته بودم وسط پاهاش از پشت و با زبونم با کسش ور می رفتم و وسط کسش می کشیدمش. اونم آه می کشید و خودشو بالا پایین و عقب جلو می کرد به صورت آهسته. پاهاشو باز کردم و رفتم به اپن تکیه دادم و اونم دامنشو از جلو گرفت و کشید بالا تا منو ببینه. کسش کاملا روی صورتم بود. از پشت کونشو گرفته بودم و لیس های کوچیک کوچیک میزدم به کسش و اونم همون حالت های قبل رو درمیاورد.کسش بیشتر آب آورده بود و شورتر شده بود ولی چون زیاد لیس زده بودم مزش کمتر مشخص بود و انگار اشباع شده بود مزش توی دهنم و اگر اولش یه خورده بدم میومد ولی الان دیگه اینجور نبود. کسشو یهو کردم توی دهنم. کل کسش توی دهنم بود و می خوردم. اون یهو دامنش رو ول کرد و با دو دستش روی اپن خودشو گرفته بود و آه می کشید و خیلی هم بلند تر شد صداش. می شنیدم که می گفت بخور ، همشو بخور، کسمو بخور لعنتی!یهو بالاتنشو از اپن فاصله داد و دستاشو اورد زیر دامنش و سرمو محکم گرفت از دو طرف و همون طور که کسش توی دهنم بود خودشو محکم میکشید به صورتم و فشار میداد و مشخص بود خیلی حشری شده و گاهی چیزایی می گفت. وقتی حشری می شد دوس داشت حرفای رکیک تر بزنه و فحش بده و یه خورده وحشیانه تر عمل کنه و به نظر میومد خیلی هیجانی باشه و با مریم خیلی فرق داشت برای این مواردش. مدام می گفت بخور کثافت، کسم بخور، تو کس لیس و برده منی بخور کثافت آشغال!منم زیاد بدم نمیومد و چون خودش اینارو اولین بار گفت، منم به نفعم شد و چون دوس داشتم بهش بگم و نمی دونستم از کجا شروع کنم و شاید حتی ناراحت بشه، خودش راه رو برای من باز کرد و می تونستم وقتی خواستیم سکس کنیم یا کار دیگه، بهش بگم. چون مریم دوس نداشت و بدش میومد تقریبا و امتحان کرده بودم، می ترسیدم مینا هم بدش بیاد ولی انگار مینا خودش استقبال هم میکنه!من تقریبا زیر دامنش گم شده بودم وقتی دامنش رو ول کرده بود ولی بعد که خواست سرم رو محکم بگیره، یه خورده دامنش رفت بالا و می تونستم از پایین ببینمش. محکم سر من رو گرفته بود و خودشو روی من تاب میداد و کونشو کش و قوس میداد روی دهنم. با دستام کونش رو گرفته بودم و تاب خوردن کونش رو راحت می تونستم حس کنم.کسش کامل توی دهنم بود و با زبونم توی کسش رو بازی می دادم. گاهی بالا، روی چوچولش (clitoris) و گاهیم دم سوراخ کسش ور می رفتم و یه خورده داخلش می کردم. خیسه خیس شده بود و احساس می کردم آب کسش با بزاق دهنم مخلوط شده بود و نمی تونستم قورتش بدم. زیاد دوس نداشتم هرچند خیلی تحریک شده بودم ولی بازم نمی تونستم. به خاطر همین یه فکری به ذهنم زد که هم از این خلاص بشم هم اون ناراحت نشه. از زیرش درومدم و پاشدم ایستادم. دیگه نایی تو چهرش نمونده بود، شده بود مثل آدم هایی که تو کویر دارن از تشنگی و گرسنگی می میرن.مینا: چرا رفتی؟!همون طور که تقریبا برگشت طرف من، دست انداختم زیر پاهاش و بردمش بالا و خودش متوجه شد. کامل انداختمش روی اپن و پاهاشو تقریبا از هم باز کرد. خیسی کسش رو می تونستم ببینم که برق می زد. دستاشو از آرنج روی اپن گذاشته بود و من رو نگاه می کرد. زیر روناشو با دستام گرفتم و یه خورده پاهاشو باز کردم و بردم بالا.آب دهنمو همون موقع یه خورده ریختم رو کسش و باز شروع کردم به خوردن. هر وقت بزاق دهنم باز ترشع می شد می ریختم رو کسش ولی چون من زیرش نبودم، خیلی بهتر از حالت قبل بود و چیزی توی دهنم نمیومد. کسش توی دهنم بود و مک می زدم. کلا خوابید و دستاشو گذاشت پشت سرم و منو محکم فشار میداد به کسش. چیزی که من خیلی دوس داشتم. دوس داشتم یه خورده کارای وحشیانه انجام بده طرف مقابلم تا بدونم خیلی داره لذت میبره. انگشتمو آماده کردم که بکنم تو کسش که یهو تقریبا پاشد و خودشو خم کرد طرف من و گفت:مینا: نه عشقم، می خوام هیچی توی کسم نره به جز کیر کلفتت. می خوام یهو بکنیش تو تا لذت ببرم.پویا: باشه خانمی!پاهاشو ول کردم تا از اپن بیاد پایین چون اصلا نمی شد تو اون موقعیت بکنمش و ارتفاع زیادی داشت و فقط در حد خوردن خوب بود و کیر من به اونجاها نمی رسید و قدم کفاف نمی داد. یه خورده کیرم خوابیده بود ولی با کارای مینا تقریبا نیمه جون مونده بود. از روی اپن اومد پایین و با هم رفتیم طرف مبل. روی مبل نشست و منم روبروش بودم. یواش با دستاش کیرم رو گرفت و ورندازش می کرد.مینا: چرا عزیز من اینجوری شده؟ خوابش برده که!پویا: خوب تحویلش نگرفتی، قهر کرده!مینا: بی خود! الان حالشو جا میارم. باید با خانمش آشتی کنه زود بیاد منتظرشه!شروع کرد به خوردن کیرم و بازم مثل قبل چنان وحشیانه به جونش افتاده بود که سریع کیرم شقه شق شده بود و چون حداقل بیشتر از نیم ساعت از سکس اولیم می گذشت تونستم باز تحریک بشم حسابی. ( مرد ها بر خلاف زن ها که می توانند پشت سر هم تحریک و ارضا بشن حداقل تا 3 بار، بعد از یک سکس تا مدتی نمی توانند تحریک شوند و سکس داشته باشند). دیگه باز داشتم به اوج می رسیدم و فشاری که اون به سر کیرم با لباش وارد می کرد دیگه داغونم داشت می کرد و گاهی یهویی خودشو فشار میداد جلو و تا ته می کرد دهنش.پویا: اهههه، اینجوری که باز آبم میاد عزیزم.مینا: قوربونت برم که زود میای. باشه بیا بکن تو کسم که دیگه تاقت ندارم، زودی جرم بده!پویا: دستاتو بزن بالای مبل و زانوهاتم روی مبل.مینا: باشه عشقم، هرچی تو بگی!دستاشو گذاشت بالای مبل و پاهاشم روی مبل و کمرشو داد داخل و خم شد تا کونش بیشتر بیاد بالا. از بالا خیلی نمای جالبی داشت و من عاشق این صحنه ها بودم همیشه و با انعطافی که مینا داشت این صحنه لذت بخش تر شده بود. کمرش باریکتر به نظر میومد و کونش بزرگتر و باحال تر. یه لیس کوچیک از پشتش زدم و یه آه کشید و یه خورده رفت جلو.می خواست یه چیزی بگه که من یهو کیرم رو گرفتم و گذاشتم دم سوراخش و این قدر کسش لیز شده بود که راحت رفت داخلش، البته یه خورده هم تنگ بود. تا ته کردم توی کسش چون با چیزایی که ازش دیدم و شنیدم به نظر نمیومد بدش بیاد. یه خورده رفت جلو اولش.مینا: آهههه، اووووووووف، جووووووووووووون! چه کلفته!دستامو زدم بغل باسنش و از بالا اون خمیدگی هارو نگاه می کردم و حال می کردم. شروع کردم به عقب جلو کردن و کیرم رو توی کسش فشار دادن. سرشو گاهی برمیگردوند و بهم نگاه می کرد و لب پایینشو گاز می گرفت. دیگه کاندوم هم نزدم و چون می دونستم شوهر داره و حرف مریم هم راجب به سلامتش میدونستم و می دونستم با هر کسی نیست که یه وقت بیماری مقاربتی داشته باشه.مینا: جووننننم، آه ، جرم بده، تندتر!پویا: چطوره کیرم؟! دوس داری؟!مینا: دوس دارم؟ عاشقشم، به این میگن کیر. من از همون اولم می دونستم تو بهترینی. مریم نامرد تک خوری می کرده. بگو چرا دو دستی چسبیدتت.پویا: اوف. خیلی کیر دوس داری آره؟مینا: آههه، جووون، من برده کیر تو هستم، آره عشقم. جرم بده با اون کیر کلفتت. همشو بکن تو وجودم.پویا: باشه جنده خانم، جرت میدم با کیرم، می خوام چنان بکنم تو کست که توی دهنت بزنه بیرون.مینا: آه جونننننم آیییی، اره کثافت لاشی منو بگاه!موهاشو که دم اسبی بسته بود از پشت و منم به مدل لباسش و آرایشش میومد از پشت با دستام گرفتم و کشیدم عقب تا سرش یه خورده بیاد عقب، زیاد محکم نکشیدم ولی باز همون هم خیلیا دوس ندارن و به خاطر دردش، خوششون نمیاد. کفش هاشم نمای جالبی بود که در امتداد پاهاش روی مبل به عقب من رو حشری تر می کرد.مینا: آه اومممم! آییی!با یه دستم موهاشو محکم گرفته بودم و با یه دست دیگه بغل باسنش رو و خودمو محکم می کوبیدم به کونش. جوری که با هر ضربه من محکم به جلو مبل می خورد و برمیگشت باز.پویا: جرت میدم جنده خیابونی، حالا طعم یه کیر کلفت رو می چشی و زیر کیر من جون میدی!مینا: اوووووه جونم، جرم بده! دوس دارم زیر کیر تو جون بدم فقط! تا حالا کسی اینجور نکرده بودم، جووووون!همون طور که موهاشو از پشت کشیده بود، روش خوابید یه خورده و با اون دستم سینه هاشو از روی لباس گرفتم. نرم و گنده و باحال. از زیر لباس مشخص بود داره تقریبا تکون می خوره. از بغلای لباسش خواستم بکشمش بیرون.مینا: یه لحظه عزیزم، وایسا!من یه خورده نگه داشتم و اون همون طور که بالاتنش بالاتر بود با دستش بندای لباسش که حلقه شده بود دور گردنش رو از گردنش درآورد و سینه هاش آزاد شدن و افتادن بیرون. باز دستاشو گذاشت رو بالای مبل و من شروع کردم به کردنش و محکم کوبیند خودم به کونش و گاهی صدای برخوردم به کونش میومد و تکون خوردن کونش اون زیر. چون یه خورده هم عرق کرده بودیم و کسش هم خیس بود و صدا میداد. گاهیم لباسش رو از وسط که جمع شده بود می گرفتم و خودمو می کوبیدم بهش که کیرم تا ته بره تو کسش. دوس داشتم توی دهنش بزنه بیرون از بس وحشی شده بودم.موهاشو باز از پشت گرفتم و یه خورده خم شدم روش و سینه هاش که آویزون بود و تکون تکون می خورد و تو ذهنم داشتم مجسم می کردم اون تکونای شدیدش که به واسطه درومدن از لباس بود، رو با دستم گرفتم و فشار می دادم. تا اونجا که می تونستم فشار میداد و اونم آه می کشید و لذت می برد. می دونستم دردش میاد ولی چون همراه با لذتش بود چیزی نمی گفت و خودش هم دوست داشت یه خورده وحشیانه باش برخورد بشه و منم از خدام بود یکی اینجوری باشه.داشتیم از هم کمال لذت رو می بردیم. دوست داشتم تو این حالت ببینمش از بغل که چجوریه و تکون خوردن سینه های خوشگلشو ببینم. دوست داشتم عذابش بدم تا بیشتر لذت ببرم و اونم به نظر میومد دوست داشته باشه. کیرم رو از کسش درآوردم و بهش گفتم بخوابه روی مبل روی کمر و پاهاشو باز کنه.برگشت و روی کمر، روی مبل خوابید و پاهاشو باز کرد. تو حالت قبل ایستاده بودم چون کسش بالا بود ولی تو این حالت پایین اومده بود و مجبور بودم زانو بزنم جلوی مبل. دو تا از کوسنای مبل رو ورداشتم گذاشتم پایین مبل و زانوهامو انداختم رو اون. کیرم رو یهو باز کردم توی کسش و با اه و ناله اون باز شروع کردم به کردنش. تو این حالت بیشتر صدای چالاپ چولوپ میومد و کسش بیشتر صدا میداد از خیس شدن و رفتن و برگشت کیرم داخل کسش و محکم کوبیدن خودم به اون و صدای برخوردمون به هم.گاهی پاشاو میداد بالا با اون کفش پاشنه بلندش و گاهیم پاهاشو دور کمرم حلقه می کرد و کلا ادای جنده های حرفه ای رو می خواست دربیاره. کسایی که خیلی خیلی از سکس می دونن و خیلی هم حشری هستن.تو این حالت کیرم انگار بیشتر داخل می رفت و به ته کسش می رسیید. سینه هاش که حالا پهن شده بود روی بدنش و جذاب تر شده بود با هر برخورد من به اون، تکون می خورد و عقب جلو می شد و مثه ژله حرکت می کرد. چهره درهم و شهوتی و داغونش رو میدیدم و التماس هاش برای محکم کردنش. با دستام محکم سینه هاشو فشار میدادم. می خواستم وقتی ارضا میشه بیشتر فشارشون بدم که خودمم حال کنم چون می ترسیدم زیاد فشار بدم دردش بیاد. تا همون حد هم خیلی بود به نظرم هرچند خودش می گفت بیشتر و تند تر و محکم تر.روش خوابیده و کماکان تلمبه می زدم. یه خورده لب گرفتیم از هم و با دستاش دو طرف صورتم رو گرفته بود و طوری لبامو می خورد که حس می کردم الانه که لبامو از جا بکنه یا از فشار زیاد کبودشون کنه. صورتمو انداختم بغل صورتش و بیشتر خم شدم. یه دستش پشت کمرم بود ویه دست دیگش پشت کونم.یهو دستشو برد وسط کونم و خودشو از یه طرف بیشتر خم کرد و انگشت اشارشو بازی می داد روی سوراخ کونم و خوشم میومد از این کارش. انگشتشو یه خورده برد پایین روی کسش و آورد بالا و یواش کرد تو کونم. فهمیدم که خیسش کرده بود که بتونه بکنه توی کونم. یه خورده درد داشتم ولی باز لذت بردم از این کارش. خودم وقتی به اوج لذت می رسیدم و دوس داشتم وحشیانه با طرف مقابلم برخورد کنم، دوس داشتم با منم همین طور وحشیانه گاهی برخورد بشه البته تا حالا نداشتم و همش تو فکرم این چیزا بود.تقریبا یه بند انگشتش توی کونم بود و منم لذت می برم و دوس داشتم بیشتر بکنمش و با فشار بیشتری زجرش بدم. انگشتشو درآورد و محکم پیشت کونمو گرفته بود و منو به خودش فشار میداد و می خواست که با تمام وجود بکنمش و بکوبم بهش. منم سینه هاشو محکم فشار میدادم و زیر دستام لهش می کردم.دیگه کم کم داشتیم به ارضا شدن نزدیک می شدیم. منم چون قبلش ارضا شده بودم واقعا سخت ارضا می شدم ولی با مینا انگار نمی شد زیاد تحمل کرد. اول می خواستم اون ارضا بشه. اون با دستاش که پشت کونم بود داشت نشون میداد که نزدیکه و بهم گفت که نزدیکه و داره ارضا میشه. منم با تمام وجودم می کوبیدم بشه و سینه هاشو بیشتر از همیشه فشار میدادم تا حدی که دیگه قرمز شده بود.داشت ارضا می شد که با دیدن اون و گفتن این که داره ارضا میشه و حرفای رکیکی که به هم می زدیم منم نزدیک بودم. وقتی به خودش پیجید من سریع کیرمو درآوردم و دستمو گرفتم جلوش و تو دستم خالیش کردم. اونم هم ارضا شده بود کامل.مینا: چرا درآوردیش عزیزم؟!پویا: خوب چیکارش می کردم؟!مینا: می ریختی داخل عزیزم!پویا: نمی شد که، ممکن بود حامله بشی!مینا: دیونه من قرص می خورم به خاطر شوهرم که هی میگه من بدون کاندوم نمی تونم و دوس دارم بریزم داخلش. خودمم راحت ترم و بیشتر لذت می برم و پدرام هم همین کار رو می کرد. دوس داشتم تو هم بریزی تا از گرماش لذت ببرم.پویا: باشه دفعه دیگه عزیزم.مینا: مرسی عزیزم، بیا تو بغلم می خوام از گرمای تنت لذت ببرم.همون طور که روی مبل لم داده بود، خودم رو انداختم توی بغلش و دستشو انداخت دور کمرم و یه لب کوچیک از هم گرفتیم. توی بغل هم لخت خوابیده بودیم و هم اون لذت می برد و هم من.مینا: خیلی دوست دارم پویا، کاش تو از اول مال من بودی! عاشقتم!پویا: عزیزم منم دوست دارم!مینا: الکی نگو!پویا: جدی میگم دیونه!مینا: چقدر؟ بیشتر از مریم؟!پویا: خوب معلومه بیشتر از اون، خیلی زیاد عزیزم!پویا: اوممممممممممینا: آممممممممپویا: من باید زودتر برم. تنم کلا بوی تو رو گرفته، آرزو پوست از سرم میکنه اگه بفهمه!مینا :خوب یه دوش بگیر بعد برو.پویا: نه فایده نداره، وقتم ندارم زیاد، داره دیر میشه، میرم مغازه از عطر خودم استفاده می کنم و تا رسیدم یه دوش میگیرم.مینا: باشه عزیزم دلم. مواظب خودت باش. خیلی مشتاقم از همین الان باز با هم تنها باشیم.پویا: باشه جیگرم، اگر مریم چیزی نفهمه بازم هستیم با هم بیشتر.مینا: ای بابا مریم! خودش بدتر. این همه من واسش کار انجام دادم! حالا بفهمه هم، حق نداره چیزی بگه!پویا: نمیشه که مینا! هرچقدرم براش کار انجام داده باشی بازم ناراحت میشه.مینا: نخیر، تو نمیفهمی من چی میگم!پویا: خوب بهم بگو اگه چیزی هست!مینا: نه عزیزم بیخیال. ناراحت نباش بویی نمی بره.پویا: خوب من برم عزیزم.پاشدم و لباسامو پوشیدم و اونم همین جوری که لباسش وسط شکمش جمع شده بود و لخت بود تا دم در من رو همراهی کرد. دست انداخته بودیم کمر هم دیگه و تا دم در رفتیم. از هم لب گرفتیم و از خونه زدم بیرون.یکی از روزای عالی زندگیم بود که گذشت. روزی که دوس داشتم دوباره به زودی پیش بیاد و از تمام غصه ها و غم ها و مسائل زندگی و موقعیت های به اصطلاح خوب از دست رفتم دور بشم. اون روز برگشتم خونه و خوشبختانه آرزو بویی نبرد و منم با خیال راحت استراحت کردم و برای دیر اومدنم هم بهونه کار آوردم که چیز عجیبی هم نبود چون خیلی وقت ها می شد که برای کار دیر می رفتم خونه.اوضاع بد نمیگذشت برام ولی از طرف آرزو زیاد بسامان نبود. بیشتر نارضایتی می کرد و بهش حق هم می دادم ولی باز از حق خودم هم نمی تونستم بگذرم. من زیاد علاقه ای به بچه دار شدن نداشتم چون از دیدگاه خودم نمی خواستم یه اشتباه دیگه رو تکرار کنم ولی آرزو علاقه داشت که بچه ای داشته باشه و چون تنها توی خونه بود اکثرا به فعالیت نیاز داشت.سعی کرده بودم اونو تشویق کنم که فعالیت بیرون داشته باشه. فرستاده بودمش کلاس های مختلف و به چیزایی که علاقه داشت. از خودم می گذشتم برای اون. از علاقه هام و آرزوهام. اون هم به علاقه ها و آرزوهایی که نتونسته بود برسه توی زمانی که در خانه پدریش بوده بهش برسه، منم براش محقق کرده بودم. می دونست من خیلی به فکرشم و بهترینم برای اون. کسی که واقعا آرزوشو داشت و تو رویاهاش دنبالش می گشت. ولی گاهی ما به خاطر اشتباهات و زندگی والدینمون تنبیه می شیم و زندگیمون دست خوش تغییر میشه. تغییری که گاهی واقعا خودمون هم درکش نمی کنیم و نمی دونیم از کجا نشات می گیره.رابطه من هنوز با بچه ها صمیمی تر داشت می شد و با مینا حتی از مریم هم داشت بیشتر می شد. ولی سعی می کردیم طوری باشه که مریم بوی نبره. می خواستم هر دو رو داشته باشم و لذت ببرم. گاهی دوس داشتم هر دوتاشون این رو می خواستن و قبول می کردن که با هم باشیم و مشکلی هم پیش نیاد ولی می دونستم زن ها موجودات حسویدی هستن و چنین چیزی امکان پذیر نیست.رویاهای در سر داشتم ولی قرار نیست که به همه اونا برسم. گاهی امکان پذیر نیست که به همه چیز رسید. به نظر من گاهی برای به دست آوردن چیزی باید چیزی دیگر رو از دست داد و فدا کرد. این رو می تونستم در زندگیم ببینم که دلخوری و دور شدن من از آرزو می تونست پیامد به دنبال خوشی ها و به نظر خودم حقوق از دست رفته ام و بازگرداندن روحم به خودم بوده باشه.گاهی بعضی چیزارو می خوام بگم ولی یهو یادم میره. نمی دونم چرا. مثل الان که یه نکته مهم داشتم براتون ولی یادم رفت. نمی دونم شانس منه یا شانس شما؟! پایان فصل دوم دوستان عزیز، از لطف و صبر شما تا به اینجا واقعا سپاسگزار هستم. علاقه شما به این داستان، من را بیشتر برای ادامه دادن آن تشویق کرده و مشوق اصلی من در این راه بوده است. در این فصل سعی کردم بیشتر بر روی جزییات و پله پله رفتن داستان تاکید داشته باشم و همچنین زمان خواندن خواننده نیز برای من ملاک اصلی بوده و سعی شده بود تا از خواندن داستان خسته نشوید و موضوع را به سرعت برداشت کنید. امیدوارم تا به اینجای کار از داستان لذت برده باشید.داستان زندگی پویا، داستانی پر از فراز و نشیب هایی است که کما بیش، بیشتر افراد، مقداری آن را تجربه کرده اند و یا در حال تجربه آن هستند. با موشکافی دقیق در زندگی خودمان می توانیم مسائل و مشکلاتی را بیایم که ریشه در زندگی و دوران کودکی و نوجوانی ما داشته. چه بسا مشکلات و رفتارهای خوب یا بد ما ریشه در حوادث و تربیت دوران کودکی ما در خانواده می باشد و همچنین تاثیر پذیری ما از محیط اجتماعی و تحصیل که به مرور زمان در حال تغییر شگرفی است.زندگی پویا نیز از این مستثنا خارج نبوده و می تواند حوادث خوب در کنار حوادث بد رخ دهد و با هدف گذاری و تغییر افکار و باورها و رویه زندگی، زندگی او را در هر مسیری قرار دهد. مشکلات جامعه که روز به روز در حال نوسانات زیادی می باشد. مشکلات اقتصادی شدید و تحولات اجتماعی که در هر دهه از زندگی ما رنگی دیگر و تازه تر می بخشد و گاهی با نگاه کردن به گذشته و مقایسه آن با حال و آینده پیش رو، می بینیم که چه چیزهایی را از دست داده ایم که دیگر قابل بازگشت نخواهد بود.ولی این را یادمان باشد که زندگی آن چیزی است که ما میسازیم، نه آن چیزی است که برای ما رقم خورده است و گاهی این مسیر زندگی دستخوش اعمال دیگران هم می شود. ولی با بیشتر دانستن، در وحله اول به خودمان کمک می کنیم و هرچند به قول رضا فاضلی دانستن، گرفتاری می آورد.منتظر نظرات، پیشنهادات و انتقادات شما برای بهبود داستان و ادامه آن خواهم بود.با سپاس فراوانپلیس آهنین
سلام به دوستان عزیز و گلمن بعد از چند سال درگیری و مرتفع کردن مشکلاتم، برگشتم تا فصل های بعد این داستان رو براتون بنویسم.در حال بازخوانی کامل داستان هستم تا بتونم فصل سوم رو شروع کنم.در این حین، چند داستان دیگه سکس که ادغامی با ژانرهای تخیلی، وحشتناک و جنایی داره هم در حال نوشتن هستم که به ترتیب گذاشته خواهد شد.دوستان اگر لطف کنند نظرات و پیشنهادات خودشون رو در مورد داستان بگن تا من رو در ادامه داستان کمک و همراهی کنن.سپاسگزار از شما دوستان و مدیران گروه.
نام داستان: قربانی سکسفصل سوم: تغییرنویسنده: ROBOCOP سبک: اجتماعی – سکسیتعداد قسمت ها: 12آنچه گذشت:پویا پسری تنها بود که هیچ شخص خاصی در زندگیش نداشت. به خاطر مسائل و مشکلاتی که در زندگی داشت که اکثر اون ها به پول ختم می شد. بعد از این که ازدواج کرد با شخصی به نام مریم آشنا شد که یک زن مطلقه بود و یک دختر داشت که با اون زندگی نمی کرد. پویا به صورت مخفیانه به دور از چشم های همسرش آرزو با مریم ارتباط صمیمانه و پنهانی داشت و رابطه جنسی. به علت مشکلاتی که با همسرش داشت، رابطه اون با مریم صمیمانه شده بود و چون مریم می تونست در مورد مسائل جنسی، پویا را تامین کنه، پویا وابستگی خاصی به مریم پیدا کرده بود اون هم بهترین موقعیت رو می دونست که از این رابطه لذت ببره. مریم یک خواهر به نام مینا داشت که اون هم مثل پویا به خاطر نوع کار شوهرش و نبود اون، با شخصی به نام پدرام در ارتباط بود.مینا بعد از یک مدت عاشق پویا میشه و پویا رو به سمت خودش می کشونه و کارهایی رو انجام میده که مریم هم برای اون انجام نداده بود. پویا بیشتر جذب مینا میشه چون هم از نظر ظاهر و هم از نظر سن از مریم بهتر و کوچک تر بود. پویا هم رابطه پنهانیی رو دور از چشم مریم با مینا برقرار می کنه و ارتباط جنسیش رو با مینا آغاز میکنه.فصل اول به نام سرکوب، بیشتر در رابطه با سرکوب غرایز و خواسته های پویا برای خود است و در فصل دوم به نام طغیان، پویا در مسیری قرار می گیرد که دوست دارد انتقامش را از دنیا به خاطر این همه نابسامانی و کجی ها و بی توجهی ها بگیرد و دست به طغیان باورها و خواسته هایش می زند.فصل سوم رو با نام تغییر آغاز می کنیم که می تواند تغییر بسازی در روند زندگی پویا ایجاد کند تا در ادامه به فصل چهارم به نام "کشمکش" برسیم.با هم ادامه داستان را می خوانیم." قسمت اول "پویا داشت از این رابطه لذت می برد. از طرفی با مریم در ارتباط بود و هر وقت دوست داشت، تنها بود و یا به اون فشاری وارد می شد، پیشش می رفت و باهاش صحبت می کرد و در بیشتر مواقع اگر مریم پریود نبود، سکس می کرد. از طرفی هم مینا رو هم داشت و باهاش وارد رابطه سکسی شده بود و پنهانی با هم بودن.این دو رابطه باعث شده بود که بیشتر از همسرش آرزو فاصله بگیره و یه خورده درگیری هاشون به خاطر این بی توجهی پویا بیشتر شده بود ولی پویا کماکان به این موضوع اهمیتی نمی داد.بخونیم از زبان خود پویاطبق معمول، آخر هفته رو با مریم و مینا و پدرام، به یه گردش چهار نفره رفتم و آرزو رو هم پیچوندم. فقط برای نهار رفتیم بیرون و زود هم برگشتیم چون هوا زیاد خوب نبود. من با مریم رفتم و پدرام هم طبق معمول با مینا سوار ماشین شدن. پدرام زیاد رانندگیش خوب نبود و زیاد علاقه ای به رانندگی نداشت و بیشتر مینا پشت رول (ROL) می نشست. ولی من گاهی عوض می کردم و خودم می نشستم اون هم برای ور رفتن با هم به صورت نوبتی. ولی چون ظهر بود، نمی شد زیاد این کار رو کرد با این که شیشه ها رو دودی کرده بودیم و باز از اون پرده ها هم گرفته بودیم که دیگه داخل چیز خاصی مشخص نباشه و از پشت هم پرده گذاشته بودیم که مینا هم از پشت با ماشین خودش باشه، ما رو نتونه ببینه.چون سفرمون کوتاه بود زیاد دیگه در موردش ننتوشتم تا باعث خستگی شما نشه! هر چند مریم خیلی حواسش به من بود و انگار بویی برده باشه، مدام منو میپایید و از من جدا نمیشد. میگن زنا خیلی خوب حس می کنن، باورم نمیشد! گاهی استرس می گرفتم که نکنه از رابطه من با مینا با خبر شده باشه. فقط یکی دو بار دزدکی خودمو به مینا مالوندم و از پشت یه دست به کونش زدم که به خاطر استرسش خیلی بهم حال داد و لذت بردم ولی خیلی خیلی کوتاه بود که اصلا قابل بیان کردن نیست.طبق معمول هم مینا خانم خیلی سکسی تر و بهتر از مریم لباس پوشیده بود و آدم رو مجذوب خودش می کرد. یه تونیک کوتاه که کافی بود یه خورده خم بشه تا کل کون قلمبش که زیر اون شلوار تنگ ورزشیش بزنه بیرون نمایان بشه و خط شرتش از زیر شلوارش معلوم باشه. تونیکشم که اینقدر تنگ بود که میشد راحت سایز خوشگل سینه هاشو از زیرش حدس زد و هر کسی میدید می خواست یه دستی بهشون بزنه با اون گردی که ساخته بود.از جلو هم چون تونیک کوتاه بود و تا پایین دکمه نداشت، راحت میشد خطی که دو طرف کسش به خاطر شلوار تنگ درست شده بود با رونش رو دید و سعی می کرد بیشتر جلو من وایسه تا من دیدیش بزنم تو اون حالت. مریم ولی زیاد مثل مینا نمی پوشید و هیکلشم به اندازه مینا خوش فرم نبود هرچند جفتشون تازه به بدنسازی رفته بودن. اون هم تونیک پوشیده بود که بدون تاپ بود ولی بلندتر و چون نازک بود تقریبا میشد سوتینشو دید و شلوار ورزشیی که پوشیده بود با فرم سینه هاش به اندازه مینا تو چش نمیومد! شایدم تو چشم من نمیومد چون اون هم به اندازه کافی تنگ بود که هر هیزی رو جذب خودش کنه!دیگه ما سوار ماشین شدیم و گفتیم عصر رو بریم خونه مریم تا غروب که ببینیم برناممون چی میشه. پدرامم طبق معمول خنثی بود و زیاد چیز خاصی نمی گفت. تو ماشین هم که من و مریم مشغول هم بودیم با این که دلم تو فکر مینا بود. مریم نشست پشت فرمون و من هم در حال ور رفتن باهاش و اون هم از این که من بهش میل دارم لذت می برد.دو تا از دکمه های تونیکشو باز کردم از بالا و چون تاپ نپوشیده بود اون هم به خاطر همین کارا، سوتینشو زدم بالا تا سینه های گندش بزنه بیرون. مریم چون رژیم نمی گرفت، سایز سینه هاش بزرگ تر شده بود و به 85 رسیده بود. به خاطر همینم با مینا برنامه باشگاه رو ریختن ولی مینا زیاد سایزش بزرگ نشده بود.یه خورده با سینه هاش ور رفتم و مک زدم سریع و مالوندمشون و دستمو بردم تو شلوارش و وسط کسشو انگشت می کردم و فشار میدادم لبه هاشو و چوچولشو با دو تا انگشتام فشار می دادم؛ اون هم یه خورده دردش میومد که به خاطر من چیزی نمی گفت. دیگه کم کم انگشتامو بردم زیر کسش و انگشت وسطمو کردم تو سوراخ کسش که کلا داشت یهو ماشین از دستش خارج می شد. بعد دیدم یه خورده با اون انگشتم سخته که درش آوردم و انگشت اشارمو کردم تو کسش و چون رو صندلی نشسته بود نمی شد انگشت رو جابجا کرد زیاد. ولی حسابی شهوتیش کردم و اگر میشد، همونجا میزد کنار و وسط خیابون بهم میداد.یه خورده بعد مریم چون نمی تونست تو اون حالت ارضا بشه و سخت بود براش و خیلی هم خطرناک بود چون ماشین گاهی پیشش می رفت و کنترلی روی خودش نداشت (فک می کنم زن ها اکثرا اینجوری باشن و نتونن)، به من گفت که بیام پشت فرمون بشینم.من اومدم پشت فرمون نشستم و اون سریع دکمه های شلوارمو باز کرد و کیرمو از توی شرتم آورد بیرون و منم که چشمتون روز بد نبینه، شده بود عین یه چوب سخت.ادامه دارد ..." منتظر نظرات، انتقادات و پیشنهادات شما دوستان خواهم بود. ما رو با نظرهای خود تشویق کنید. "