انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 4 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین »

زندگی یا عشق 1و2


مرد

 
قسمت سیزدهم
تعارف کردن بیاین تو دیر وقت بود ولی الناز گفت صبر کن برم wc بیام باهم رفتن تو منم جلوی در منتظر شدم الناز بعد چند دقیقه اومد سوار شد راه افتادم که گفتم قضیه ازدواج چیه گفت خونه میگم الناز هم دست اش رو گذاشت رو کیرم حرکت میداد یواش یواش کیرم بیدار شده بود حدود 1 رسیدم خونه با الناز رفتیم تو الناز دست اش رو برداشت پیاده شدیم.

رفتیم تو کسی نبود مستقیم رفتیم اتاق خواب من رفتم لباس هارو بذارم سر جاش که الناز گفت اینم هدیه من بردار منم برداشتم گذاشتم تو کاور اش کفش هارو یه کارتن کفش پیدا کردم گذاشتم تو اون بعد همنجور لخت که فقط شرت پام بود الناز اومد لباس اش رو کامل درآورد گذاشت تو کمد بعد لخت رفت حموم منم رفتم تو تخت نشستم بعد چند دقیقه الناز لخت اومد بیرون اومدن طرف من به تخت تکیه داده بودم الناز اومد بغلم نشست سر اش رو گذاشت رو سینم گفتم بگو قضیه ازدواج چیه گفت من یه دختر دارم که از پرورشگاه برداشتیم الانم برای تحصیل کانادا هستش ولی میاد ایران ازت 1 سال کوچیک تر هستش بعد 2 میاد ایران اگه خواستین باهم ازدواج کنین واگر نخواستین ولش امروز هم باید یک اسمی میبردم چون تو خانواده ما رسم هستش بعد الناز دست اش رو گذاشت رو کیرم گفت حالا شروع کنیم رفت پایین تر شروع کرد به ساک زدن کیرم تمام کیرم رو داخل دهنش میبرد من هر چند یکبار تو دهنش تلمبه میزدم که بهش گفتم 69 باش کوسش رو گذاشت رو صورتم منم شروع کردم کوسش رو خوردن و دستم رو هم میکردم تو کوس اش حدود 11 مین اینجور بود که الناز بلند شد ارضا شد تو یک لحظه از حال رفت افتاد تو بغلم بعد چند دقیقه به خودش اومد من الناز رو دراز کردم رو تخت به صورت کامل رفتم پشت اش کیرم رو کمی با کوسش تنظیم کردم کردم توش مریم یه اه گفت منم چون قبلا کرده بودم اش خوب بود نه تنگ نه گشاد ولی خوب کیرم رو جز کرده بود منم داشتم تلمبه میزدم تو کوس الناز حدود 20 دقیقه تلمبه زدم که احساس کردم آبم میاد به الناز گفتم گفت بریز تو لوله هام رو بستم به سرعتم افزودم که وقتی احساس کردم آبم اومد یه حرکتی سریع تا آخر تا کوس الناز رفتم مریم گفت آب ات خیلی داغه سوختم منم قربون صدقه اش میرفتم کیرم رو کشیدم بیرون با الناز رفتیم حموم اونجا هم کردم اش الانز چند بار ارضا شده بود حدود 2:30 خوابیدیم من گوشی ایم رو گذاشتم تو زنگ که بیدار شم واسه صبح حدود صبح 6:45 بیدار شدم الناز بیدار شده بود تو حموم بود من رفتم لباس های خودم رو پوشیدم رفتم تو حموم الناز تو وان خوابیده بود مثلا رفتم لب ام رو گذاشتم تو لب اش چه خوردنی بود لب الناز من لبم رو جدا کردم الناز گفت میری گفتم اره میرم گفت باشه زنگ میزنم بهت من خارج شدم لباس هارو هم برداشتم کنار اش یه عطر بود الناز گذاشته بود معلوم بود رفتم سوار ماشین ام شدم از خونه الناز خارج شدم رفتم طرف ایستگاه حدود 7:15 رسیدم زود لباس عوض کردم رفتم اونروز خوابم میومد ولی به افسر شیفت مون رفتم اتاقشون رئیس ایستگاه هم اونجا بود در مورد بدرقه پدر و مادر ام گفتم گفت مشکلی نیست مرخصی ساعتی میتونی بری منم زنگ زدم از تلفن اونجا چون ساعت پرواز نمیدونستم ساعت 11:15 بود گفتم هم ساعت اش رو مسئله ندونست من صبحونه جدا از همه خوردم امروز رو چون زیاد خوردم حدود ساعت 10:20 رفتم اون لباس رو پوشیدم همه تعریف میکردن ازم از ایستگاه خارج شدم رفتم به طرف فرودگاه وقتی ماشین رو پارک کردم وارد فرودگاه شدم همه بهم نگاه میکردن از میان مردم پدر مادرم رو پبدا کردم خواهر هام اونجا بودن وقتی منو تو اون لباس دیدن دهنشون انگار وا مونده بسته نمیشه با خنده رفتم جلو با پدر و مادر روبوسی کردم تعریف کردن از من با خواهرم هام دست دادم به خودشون اومدن با گفتم با چشم مشتری نگاه نکنید من پسر خوبی هستم همه خندیدان پدرومادر رو بدرقه کردم خواهرهام رو رسوندم آرایشگاه رفتم طرف ایستگاه حدود 11:40 رسیدم اونجا بعد همون که لباس عوض کردم اومدم پایین گفتن با ماشین غذا برو غذا ها رو بیار سوار شدم رفتم غذا رو هم آوردم با دوستان هم خدمتیم هم یه گوشه نشسته بودیم خندیدایم که غذا رو دادن ماهم بردیم غذهارو سوار مزدا کردیم راه افتادیم طرف ایستگاه اونروز من ناهار نگهبان بودم یه چای دم کردم واسه خودم رفتم نگهبانی رو تحویل گرفتم بخاطر چای دیگه خوابم نمیومد شب ام بخاطر نگهبانی ناهار ام نگهبان نبودم یعنی 6 تا 7:30 که معمولا نگهبانی نیست شب رو راحت خوابیدم صبح که بیدار شدم سرم رو با نگهبانی بعد کارهای که انجام میدادم انجام دادم شیفت من تموم شد یه نون خریدم رفتم خونه تو همین حین فریبا اس داد که تا 1اینجا باش که مشتری هست رفتم صبحونه رو خوردم خوابیدم تا 12 دیگه خستگی برام نموند اماده شدم برم آرایشگاه که 12:30 زدم بیرون به ماشین یه دستمالی کشیدم راه افتادم به سمت آرایشگاه که درست 1 رسیدم اونجا یه بوق زدم بعد چند دقیقه مشتری اومد سوار شد فریبا هم گفت من مبیندم مریم هم رفته مشتری رو رسوندم رفتم به طرف یه غذا خوری یه غذا خریدم رفتم خونه.

حدود 2 رسیدم درو باز کردم با کلید رفتم تو حیاط یه میز بود غذارو خوردم رفتم خونه دیدم مریم خونه است تو آشپزخونه وقتی منو دید سلام کرد به کارش ادامه داد من یه سلام رفتم تو اتاقم یه لباس راحتی پوشیدم اومدم روی مبل به تماشا تلوزیون کردم که مریم گفت بیا اتاق بالا(همون اتاق مادرو پدر مون) کارت دارم رفتم بالا درب رو باز کردم مریم روی تخت دراز کشیده بود تا من اومدم پاشد اومد گفت بشین کارت دارم رفتم نشستم رو تخت مریم بلند شد شروع کرد:

ببین تو بدن لخت منو دیدی حتی هم منو شستی میخواستم حرف بزنم که گفت بزار تموم کنم بعد ادامه داد گفت بخاطر اون خانومی که دوستم بود باهاش دوستم بود باهاش دوست شدم با اون پسره چون اون گفت منم بار اولم و یه چیز بدون حسین برام کمی تو سکس کم محلی کرد بهش گفتم اونم در جواب این کار اش هم یه بیماری داشت که حل میشه ظرف دو ماه منم بهش گفتم این دو ماه من چیکار کنم گفت برو پیش داداشت اون که تورو لخت دیده و ببین اگه این کار رو برام نکنی دوباره میرم دنبال یه پسر دیگه بدون حالا جواب بده به من آره یا نه با من سکس میکنی آیا قبول میکنی.

من رفتم تو فکر چطور حسین ازش خواسته با من سکس کنه از یه طرف هم مبینم حسین تا دوماه اینم بره به یه پسره دیگه خودم باشم بهتره و هم خواهرم مزاهم پیدا نمیکنه گفتم باشه مریم کمی خوشحال شد خودم از تخت بلند شدم رفتم طرف اش لخت اش کردم گفتم ببین 5 روز یکبار باشه گفت باشه انداختم اش تو تخت شروع کردم ازش لب گرفتن چند دقیقه لب اش رو خوردم با بوسه رفتم طرف سینه های که نه کوچیک بود نه بزرگ شروع کردم به هردو سینه هاش رو خوردن چند دقیقه خوردم رفتم طرف کوسش شروع کردم به خوردن کوس اش حدود 15 دقیقه خوردم و انگشتم رو داخل کوسش میکردم که یکباره ارضا شد تمام آب اش رو خوردم مجبور شدم بلند شدم رفتم کنارش دراز کشیدم گفت ممنون حسین حتی کسم رو هم نمیخوره بعد چند دقیقه که به خودش اومد گفتم حالا نوبت تو هستش گفت بدم میاد مریم از ساک زدن منم گفتم بلد نیستی یاد میگیری شروع کن و اگر نه برات سخت میکنم فقط سعی کن عین بستنی بلیسی و دندونت بهش نخوره خودم پاشدم لخت شدم و دوباره دراز کشیدم رو تخت گفتم شروع کن شروع کرد به ساک زدن دندون هاش رو به کیرم میزد اذیت میکرد گفتم صبر برو جلو تخت زانو بزن رفتم جلو اش نشستم پشتم به تخت بود به مریم گفتم اگه دندون ات به کیرم بخوره میکنم تو حلقه ات بدون درسته آبجی خودم بود ولی یاد میگرفت بازم دندون اش به کیرم خورد گفتم بهش حالا بهت یاد میدم دستم رو کردم تو موهاش کشیدم به طرف خودم با دستم که تو موهاش بود سر اش رو به طرف کیرم بعد بلند شدم تو دهن اش تلمبه میزدم ولی بازم دندون هاش رو به کیرم میخورد دیدم نمیشه رفتم رو تخت دراز کشیدم گفتم اگه دندونت به کیرم بخوره عذابت میدم یکم شروع کرد به خوردن باز دوباره بلند اش کردم خودم نشستم رو تخت باسن اش رو گذاشتم جلو خودم درست روی پام شروع کردم به زدن باسن اش چند بار زدم قرمز شده بود دست کشیدم دراز کشیدم ولی مریم رو هم به حالت 69 گفتم بشینه گفتم بهش یادت نره مثل بستنی بلیسی یکم شروع کرد به ساک زدن مثل بستنی اینکار رو میکرد منم باهاش کاریش نداشتم چند دقیقه اینطور ادامه بلند اش کردم گفتم خودت بشین روش از پشت نشست کیرم رو بادست خودش تنظیم کرد نشست روش یکم نشست اخه این حسین آقا ما خواهر مارو نکرده یا کیر اش کوچلو هستش یکم روش نشست من یدفعه از بدنش گرفتم با سرعت یکباره تا نصف کردم تو کوسش مریم جیغ بلندی کشید کیر منم انگار رفته به یه لوله به قطر 2 سانت انقدر تنگ بود دیگه دیدم خواهرم اذیت میکشه داشت هم گریه میکرد کشیدم بیرون تو تخت دراز اش کردم رفتم در حموم رو باز کردم بعد دوباره رفتم تو اتاق خواهرام رو بغل کردم بردم اش حموم آب گرم رو باز کردم نشستم زمین آب گرم بهش خورد کمی خوب شد.

بهش گفتم خوبی آبجی گلم ج نمیداد ولی بغلم کرده بود با دستاش منم بلند اش کردم آب گرم بهش بخوره کمی خوب بشه اینطور هم شد کمی خوب شد از بغلم دراومد ولی به کمک احتیاج داشت کمک اش کردم آوردم اش بیرون حموم رفتم از بالا لباساش رو آوردم تن اش کردم رفتم بیرون براش آبمیوه میوه خریدم تا 5 بهش رسیدم خوب بود میتونست راه بره کم کم...
ادامه دارد
احترام و ادب و اخلاق
     
  
مرد

 
دستت درد نکنه. خوب داری پیش می بری داستان رو
سعی کن فاصله داستان گذاشتنتو کم کنی تا از ذهن خارج نشه
     
  
مرد

 
قسمت چهاردهم
خودم بغلش کردم مریم رو باهم خوابیدیم تا 6:30 که من بیدار شدم جوری ازش جدا شدم که از خواب بیدار نشه لباس هام رو پوشیدم با ماشین از خونه خارج شدم که سویل پیامک زد گفت 8 اینجا باش من کمی فکر کردم راه افتادم به یه جای که لباس و کفش داشته باشه حدود تا 7:30 چند جفت کفش چند دست لباس گرفتم همه چی گرفتم برای خودم حدود 1 میلیون خرج کردم هیچی نموند راه افتادم به سمت آرایشگاه سویل 8 اونجا بودم زنگ زدم درب رو باز کردن رفتم داخل ماشین رو عوض کردم سوار اونیکی ماشین شدم مشتری اومد سوار شد حدود 9 رسیدم اونجا به اون ادرسی که داده بود موگه پیاده شدن گفت میتونی بیایی مارو برگردونی گفتم بله گفت 12:30 اینجا باش گفتم گرون میشه گفت مشکلی نیست کرایه داد رفت منم از اون مسیر رفتم طرف آرایشگاه حدود 10 رسیدم آرایشگاه زنگ زدم درب رو باز کردن سویل اومد بیرون گفت بیا تو:

رفتم داخل دیدم تنها هستش گفت بشین سویل شروع کرد به صحبت کردن با الی شروع کرد گفت الی در مورد کیر ات تعریف کرده میخوام ببینم اش منم دیدم بزار آبم بیاد خوبه بخاطر مریم که حالش بد شد نشد گفتم باشه ولی قانون با منه من میشنم رو صندلی تو ساک بزن و زانو بزن چهار دست پا بیا طرفم گفت باشه رفتم صندلی راحتی بود اونجا کیرم رو درآوردم نشستم کیرم خواب بود چهار دست پا اومد به طرف کیر ام سویل شروع کرد به ساک زدن وای خیلی خبره بود در ساک زدن کیرم تو دهنش انگار پوست اش جدا میشه از موهاش گرفتم کمی تو دهن اش تلمبه زدم خودش هم خوب تا ته کیرم رو میخورد اولین زنی بود که اینکارو میکرد برام خیلی عالی بود حدود 15 دقیقه ساک زد من باز تو دهن اش تلمبه زدم که احساس کردم آبم میاد که کیرام رو تا ته تو دهن اش کردم که تمام آبم تو دهن سویل خالی شد سویل که آبم رو خورد دست از ساک زدن کشید گفت ممنون خیلی خوشمزه بود خودم بلند شدم بلند اش کردم گفتم بکش پایین تا ارضا کنم تورو شلوار اش رو دراورد چه کوسی بود انگار سفید بود عین ماه شروع کردم به خوردن کوس اش از خوردنم معلوم بود که داره حال میکنه از صورت اش فهمیدم حدو چند دقیقه خورده بودم کوسش رو که ارضا شد تمام آب اش رو صورتم ریخت بلند شدم رفتم صورتم رو شستم سویل هنوز رو صندلی بود رفتم لب ام رو گذاشتم رو لب اش لب اش رو خوردم اونم هماهنگ بود خیلی وارد بود بلند اش کردم به صورت ایستاده تکیه داده امش به دیوار تاب اش رو زدم بالا سینه هاش رو شروع کردم به خوردن مک میزدم سینه هاش رو همین کار رو میکردم دوباره رفتم برای لب گرفتن بعد سویل گفت بسه واسه امروز دفعه بعد یه سکس توپ اونم تو خونه من که شوهرم خونه نیست میای شب رو میمونی ساعت نگاه کردم شده بود 11:20 لباس هام رو پوشیدیم به سویل هم گفتم بپوشه هر لباس هارو تنمون کردیم.

از آرایشگاه خارج شدیم سویل رو رسوندم خونه اش خودم راه افتادم دنبال دختره که رسونده بودم تو راه مریم زنگ زد گفت شب میای گفتم دیر میام خودت با حسین که اونجا هستش بمون من میام باشه گفت قطع کردیم بعد چند حرف من راهم رو ادامه دادم حدود 12:29 رسیدم درست اونجا که یهو همه بیرون اومدن دختره هم با دوست اش اومد بیرون من اونو نبرده بودم مست بودن معلوم بود سوار شدن گفت زود برو الان مامورا میرسن منم یه راه میدونستم میانبر بود پیاده شدم گفتم دنبال من بیاین یه راه پلیس از اون مسیر نمیاد حدود 10 ماشین گفتن باشه و گفتم چراغ ها خاموش فقط بقیه گوش ندادن انگار عمدا گفتم به جهنم زود راه افتادم بعد چند دقیقه زدم تو میانبر بقیه هم دنبالم پلیس هارو دور زدیم رسیدیم به اتوبان ماشین رو نگه داشتم تا اینکه برید الان کسی دنبالتون نیست از ماشین ها یه نفر پیاده شدن نمیدونم که یهو یه پسره اومد گفت بیا پاین پیاده شدم گفت داداش ممنون ولی ما بچه ها اینم یه کادو کوچیک واسه خودت بخر بخاطر کمک ات ممنون من چیزی نتونستم بگم پسره رفت ماشین ها ها رفتن من سوار شدم پاکت رو گذاشتم روزی سینه ماشین دیدم دخترا دارن مشروب میخورن گفتم کجا برم گفت مارو ببر ویلامون اونجا میمونیم آدرس داد با حالت مستی حدود 1:20 رسیدم که دیدم از کیف اش یه ریموت درآورد زد درب باز شد منم رفتم داخل بزرگ بود یه تراول پنجاهی داد گفت:

ببین اقا پسر گفتم جواد هستم گفت ببین جواد اگه امشب به ما برسی پاداشی داری کمی فکر کردم گفتم شب ام میومنم اینجا گفتم باشه حالا اسم دوتا جیگر گفت من مژگان این دوستم هم شادی پیاده شدم کمکشون کردم باهم رفتیم داخل چراغ ها خاموش بود به من گفت کیلد ها اونجاسات بزن کلید ها رو زدم استخر بود بعد رفتیم با پله ها رفتیم بالا البته با کمک من مست بودن کلید هارو هم گرفتم درب رو باز کردم رفتیم تو گفتم لخت شین تا جرتون ندادم امشبم جوری بکنمتون که فقط پیش خودم بیاید مژگان با حالت مستی گفت ببینیم ولی ما هردو پرده نداریم میتونی راحت بکنی مارو گفتم جون سونا هست گفت اره با کمک خودم لخت شون کردم هیچی تنشون نبود خودم هم لخت شدم وقتی کیر خوابیده منو دیدن گفت این چیه گفتم میگم با هم رفتیم سونا هر کدوم یه گوشه بحال اومدیم اونها مست تر شدن گفتم شروع کنم ولی کدوم اول دیدم شادی خوبه رفتم طرف شادی خودم بلند اش کردم اوردم گوشه که مژگان بتونه ببینه روبه رو اش وایسادم گفتم ساک بزن شروع کرد با حالت مستی ساک زدن زیاد حال نمیداد از سرش گرفتم دستم رو کردم تو موهاش تو دهن اش تلمبه زدم نصف اش به زور تو دهن اش جا کردم ولی خوب بود کیرم رو از دهنش کشیدم بیرون به حالت کامل بیدار شده بود بخاطر آبی که با سویل اومده بود دیر آبم میومد دراز اش کردم به پشت روی زمین پاهاش رو زدم بالا کیرم رو کردم داخل کوسش خوب بود ولی تنگ بود شادی هم بخاطر اینکه کیر من داخل کوسش بود از موهاش هم گرفتم شروع کردم به تلمبه زدن تو حالت مستی هیچی حالی شادی و مژگان نبود شروع کردم به تلمبه زدن از موهاش هم گرفتم به طرف خودم میکشدم و تلمبه هم میزدم کوس شادی خیلی خوب بود کیر منو جذب کرده که بعد 15 مین کیرم که تلمبه میزدم شادی ارضا شد کیرم رو کشیدم بیرون به کونش نگاهی کردم معلوم بود کردن اش ولی نمیدونم تنگ بود یا نه کیرم رو به طرف کونش حرکت کردم کمی فشار دادم کله اش رفت داخل خیلی داغ بود روش دراز کشیدم کیرم رو یواش یواش میکردم تو کونش بعد 5 دقیقه 75 درصد کیرم تو کونش بود که کیرم رو درجا دریاوردم با سرعت فشار دادم داخل کامل رفته بود تو کونش ولی هم تنگ و هم داغ بود شروع کردم به تلمبه زدن دیدم حال نمیده چهار دست کردم اش حالت سگی دوباره کردم تو کونش شروع کردم به تلمبه زدن اینبار کمی خوب حدود 10 دقیقه تلمبه زدم کونش باز تنگ بود کشیدم بیرون دراز اش کردم به سمت رو روی زمین مژگان رو شادی گذاشتم تا بتونن از همدیگه لب بگیرن از پشت کردم تو کوس مژگان خوب بود ولی مثل شادی تنگ نبود دوباره از موهاش گرفتم بهش هم رحم نکردم شورع کردم به تند تند تلمبه زدن قشنگ تا ته تو کوسش میکردم خیلی آبدار بود کوسش ارضا هم شد من ادامه دادم کوسش لیز شد من راحت تا ته میکردم حدود 15 مین کردم اش کیرم رو کشیدم بیرون به طرف کون مژگان کیرم رو بردم تنظیم کردم گفت نه ولی من گوش نکردم کردم توش تنگ بود کون اون انگار کیری نرفته بود کیر منو میشکست کونش از بس که تنگ بود منم بدون رحم کردن شروع کردم به زور کردن تو کونش تا نصف اش فرستاده بودم تو کون مژگان مست بود هیچی نمیفهمید فردام میفهمید چی شده بلند اش کردم پرسیدم حموم کجاسات نشون داد رفتم آب داغ رو باز کردم خودم بردمش زیر آب آب داغ بهش بخوره سگی هم نشست من از پشت دوباره کردم تو کونش بیشتر فشار میدادم تا اینکه به زور تا اخر رفت تو کون مژگان عجب کونی بود تنگ اولین کیری که رفته بود تو انگار تلمبه زدنم رو بیشتر کردم قشنگ تو کونش میکردم تو کوسش تا ته میکردم بعد کیرم رو کشیدم بیرون مژگان رو خوابندم شروع کردم به خوردن کوسش حدود چند دقیقه خوردم ارضا شد رفتم شادی رو هم آوردم اون رو هم کردم از کون کوسش بعد کس شادی رو هم خوردم ارضا کردم بعد دوباره کردم تو کون مژگان بازم خوب بود ولی خوبتر شده بود برام که احساس کردم آبم اومد ریختم تو دهن هردو شادی و مژگان رو دوش دادم بردم طرف اتاق خواب خودم هم دوش گرفتم رفتم وسط اونها خوابیدم وقتی میخواستم بخوابم ساعت 2:20 بامداد بود خوابیدم گوشی رو هم ساعت 6 تنظیم کردم لخت خوابیدم خواب کمی بود بخاطر اینکه هم دوبار آبم اومده بود بی حال بودم و خواب خوبی بود.

درست ساعت 6 صبح بلند شدم اونها خواب بودن رفتم لباس هام رو پوشیدم یه کاغذ قلم از کشویی میز برداشتم شماره ام رو نوشتم گذاشتم بعد ریموت رو برداشتم زدم درب باز شد زود رفتم خارج شدم از ویلا به طرف ایستگاه منظریه از اون مسیر خوب بود حدود 6:50 رسیدم ایستگاه زود رفتم لباس عوض کردم حدود 7:00 آماده بودم که بعد مراسم صبحگاهی که شیفت رو تحویل گرفتیم حدود نیم ساعت ورزش کردیم بعد رفتیم در مورد صبحونه با دوستان جمع خوردم اونروز هم رئیس ایستگاه ماهم پیش ما صبحونه میل کرد از سربازها پرسید چیکار میکنن یک روز دوستام جواب دادن به من رسید گفتم واسه آرایشگاه خواهرم و دوستاش کار میکنم مشتری هاشون رو میبرم که گفت باهات کار دارم بعد صبحانه بیا اتاقم به صبحونه خوردن ادامه دادیم صبحونه تموم شد بعد جمع کردن وسایل رفتم اتاقش البته اول درب رو زدم بعد وارد شدم یه احترام الکی رفتم داخل گفت بشین ادامه داد ببین من دخترم رو میتونی بعضی جاها برسونی از آرایشگاه یا از بیرون به جای دیگه گفتم من از 4 تا 6:30 عصر میتونم گفت دختر منم این موقه ها میاد بیرون و مبینم که پسر خوبی هستی بخاطر این میگم یه تشکر الکی هم کردم شماره خواست شماره ام رو دادم بهش از اتاق خارج شدم رفتم به طرف اتاق آموزش اونروز خوب بود درسته یکی دو تا حادثه بود ولی منم خسته شدم و کم خوابی هم بود.

شب حدود 9 تا 11 شب نگهبان بودم پایین تو نگهبانی بودم با دوست سرباز ام که یه شماره ناشناس زنگ زد جواب ندادم بعد پیامک اومد گفت مژگان دوباره زنگ زد جواب دادم من:سلام خوبی مژگان مژگان:سلام چطور خوب باشم کون منو داغون کردی با اون کیر مثل لوله ات کوسم هم جر خوردم شادی هم که مثل منه البته اون کون داده بود بعر رفتن ات زنگ زدم دوست اومده به کمکم پماد به کونم میزد من: خوب چیکار کنم من گفته بودم که باید قبول کنی در ضمن چطوری فردا صبح بیام صبحونه فکر کنم بخاطر اون کونتون اونجا هستید مژگان: اره بیا صبحونه هم بگیر در ضمن شادی حال کرده منم کمی باید بهت برسی من: حتما ساعت 9 اونجا هستم در ضمن به حالت میرسم نترس بعد کمی صحبت با شادی صحبت کردم گفت سلام بد جنس خوب حال کردیا من:سلام شادی خوبی شما هم حالش رو بردی نگو نه شادی: اره حالش رو بردم این راسته((باخنده)) من: صبحونه چی دوست دارین بگیرم شادی: سرشیر با عسل من: چشم حتما خوب اش رو میگیرم بعد چند صحبت قطع کردم اون شب ام نگهبان بودم خوش بودیم با هم جک میگفتیم مخندیدم البته فکرمون به بیرون بود شب هم گذشت صبح شد رئیس ایستگاه اومد بعد احترام و... تو یه کارت شماره بود گفت این شماره بزنگه برو چشم گفتم ساعت 7:30 بعد احترام مات تحویل شیفت از ایستگاه خارج شدم...
ادامه دارد..
احترام و ادب و اخلاق
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
دوستان به دلیل مشکل خانوادگی که داشتم نتونستم زود آپلود کنم ببخشید
احترام و ادب و اخلاق
     
  
مرد

 
hosenzad: دوستان به دلیل مشکل خانوادگی که داشتم نتونستم زود آپلود کنم ببخشید
خیلی هم عالی ....دمت گرم رفیق و خسته هم نباشی
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
قسمت پانزدهم
راه افتادم به طرف بهترین جای فروش سرشیر 8 صبح خریدم راه افتادم به طرف یک نان روغنی گرفتم بعد به طرف ویلا حدود 9 اونجا رسیدم یه تک زدم به شماره مژگان درب رو باز کرد برام داخل شدم سرشیر و نون هارو برداشتم از ماشین رفتم به طرف ساختمان ویلا درب باز بود داخل شدم دیدم هیچ کس نیست وسایل رو گذاشتم تو آشپرخانه روی نان ها یه پلاستیکی کشیدم که خشک نشه بعد رفتم طرف اتاق که مژگان و شادی بود رفتم از پله ها بالا درب اتاق رو باز کردم دیدم هر دو خوابن هنوز ولی لخت بودن منم لخت شدم فقط شرت تنم موند رفتم وسط اونها جوری که بیدار بشن نشستم که مژگان گفت:

بیا این پماد رو از روی میز بردار به کون ما بزن به زور میتونیم راه بریم منم گفتم چشم پس اول بریم صبحانه بعد مژگان گفت باشه ولی مارو باید خودت ببری پایین گفتم چشم من اصلا شما دو تا خوشگل خانم رو تا اورست میبرم شادی هم از خواب بیدار شد گفتم پس اول بیا مژگان ببرمت بعد شادی رو میبرم مژگان رو جوری برداشتم که بغلم بود خند اش گرفته بود بردم اش پایین گذاشتم اش روی صندلی بعد یه لب ازش گرفتم گفتم امروز بهتون یه خدمتی بکنم کیف کنید خندید رفتم شادی رو هم آوردم از اون هم لب گرفتم میخندید خودم صبحانه رو اماده کردم باهم خوردیم و چند هم شوخی میکردم با هردو دخترا میخندیدایم صبحانه تمام شد گفتم میخوام پماد بزنم بریم سونا شادی و مژگان گفتند باشه خودم کمکشون کردم بردمشون سونا بعد رفتم از اتاق خواب پماد رو برداشتم شرتم رو هم درآوردم رفتم سونا خواب بود کیرام ولی وقتی دو تا خوشگل رو دید کمی نیمه بیدار شد رفتم گفتم اول کی رو پماد بزنم:

مژگان گفت اول من چون من اولین بار ام بود منم گفتم باشه انگشتم رو بردم جلو دهنش گفتم مثل کیر ساک بزن انگشتم رو قشنگ کمی خورد انگشتم رو از دهن مژگان کشیدم بیرون بعد کمی پماد برداشتم رفتم عقب مژگان تا بتونم پماد بزنم اول با یک انگشت تمام بدنه کون اش رو یه انگشتی تا جای که انگشتم تو میرفت زم بعد دو انگشت اینکار رو کردم مژگان چشماش رو بسته بود حدود چند دقیقه اینکار رو کردم بعد دستم رو بردم جلو دهنش چشماش رو باز کرد انگشتای منو لیسید کیر ام کامل شق شده بود ولی نمیخواستم تو کون اش بکنم الان رفتم پشت اش کیرم رو از پشت کردم تو کوسش یه اه گفت چشماش رو بست منم تلمبه میزدم تو اون کوس آبدار مژگان خیلی خوب بود حدود 10 دقیقه کرده بودمش بعد کیرام رو درآوردم رفتم طرف شادی مژگان به خودش کمی اومد بلند شد اومد شروع کرد برام ساک زدن منم شروع کردم تو کون شادی پماد زدن دو انگشت قشنگ توش میکردم و انگشتم رو تا آخر به کون اش داخل میبردم بعد انگشتم رو بردم جلو دهنش بدون گفتن شروع کرد به خوردن انگشت من کمی خورد انگشتم رو کشیدم بیرون بعد به مژگان اشاره کردم که تموم کنه مژگان هم اینکارو کرد من رفتم پشت شادی کیرم رو داخل کوس شادی شروع کردم تلمبه زدن مژگان رفته بود جلو دهن شادی کوس مژگان رو میخورد منم با تمام قدرت و سرعت تو کوس شادی تلمبه میزدم که احساس کردم آبم میاد که کشیدم بیرون زود بردم جلو دهن مژگان اونم فهمید ساک زد تمام آبم تو دهن مژگان خالی شد اونم یکم آبم رو با لب داد داد به شادی اونم قورت داد بعد به زور بلند شدن کمی راه میرفتن رفتیم حموم بعد حدود 10:30 لباس پوشیدیم راه افتادیم از ویلا خارج شدیم تو اولین مغازه نگه داشتم انرژی زا گرفتم خوردم بعد بخاطر انرژی از دست رفته بعد راه افتادم به آدرسی که مژگان داد رفتم خونه بزرگی بود ولی داخل نشدم جلوی در نگه داشتم مژگان قبل پیاده شده شماره منو خواست دادم بعد گفت جمعه یه مهمونی فقط صبح هستش ها داریم میای امروز هم چهارشنبه بود گفتم باشه یه لب گرفتم ازش خنده ای کرد شادی و مژگان هم پیاده شد رفت.

راه افتادم به طرف آرایشگاه 12 رسیدم آرایشگاه یه بوق زدم مشتری اومد بیرون سوار شد مشتری رو رسوندم تو راه هم کمی باقلوا خریدم تو راه میخوردم منم راه افتادم به طرف آرایشگاه تو راه الناز زنگ زد گفت شب یه مهونی هستش میای بریم منم گفتم باشه 8:30 اینجا باش گفتم باشه تو راه رفتم خونه لباس های که خریدم گذاشتم خونه و لباس مراسم رو برداشتم راه افتادم به طرف آرایشگاه تا 2 مشتری دیگه هم رسوندم تو برگشت یه غذا خریدم با مخلفات رفتم خونه خوردم تکه شماره ناشناس زنگ زد دیدم همون شماره ای که رئیس داده بود برداشتم بدون سلام علیکم گفت به آدری که پیامک میکنم 5 اینجا باش بعد قطع کرد دختره کیه این رفتار رو میکنه به ایستگاه زنگ زدم شماره رئیس رو گرفتم البته زنگ نزدم تا ساعت 4:30 خوابیدم بلند شدم یه دیدک همون لباس برای این زیاده پوشیدم آدرس اش حدود 15 دقیقه راه بود راه افتادم که 5 دقیقه مونده به 10 رسیدم یه ساختمان بزرگی بود یه دختره که حدود 20 نشون میداد اومد بیرون به من از بیرون گفت بیا درب رو برام باز کن منم بهش رو ندادم پیاده شدم زنگ زدم به پدر اش جریان رفتار دخترش رو گفتم و این جریان درب باز کردن روهم گفتم گفت قطع کن قطع کردم به دختر اش زنگ زد دختره گوشی ایش رو برداشت پدر اش چند حرفی زد بعد سوار شد منم سوار شدم گفتم کجا میرین یه آدرسی داد رفتم یه خونه بود تو وسط های شهر رسوندم امش نگه داشتم.

زنگ زدم به سویل گفتم خونه گفت گفتم پس میام الان راحت کارمون بکنیم خنده ای کرد گفت باشه قطع کردیم بعد چند صحبت راه افتادم به طرف خونه سویل درست ساعت 6 رسیدم زنگ زدم از آیفون زد منم ماشین رو پارک کردم رفتم تو حیاط بزرگی بود ولی قشنگ بود رفتم از یه طرف ورودی داشت رفتم داخل به پذیرایی رسیدم دیدم اون بالا با شرت و سوتین فرمز منتظر من هستش رفتم از پله ها بالا رفتم بغلش کردم تکیه دادم به دیوار شروع کردم به خوردن اون لبهای خوشمزه سویل اون مثل حرفه ای چه هماهنگ بود رفتم بعد خوردم لاله گوشش بد پایین تر که گفت بریم تخت خواب گفتم چشم رفتیم من زود لخت شدم سویل های شرت و شسوتین رو درآورد و من حتی شرتم هم درآوردم کیرام به فرشته ای مثل سویل بیدار شده مثل سنگ بعد رفتم سویل رو انداختم تخت شروع کردم دوباره لبهای خوشمزه اش رو خوردن بعد پایین تر اون سینه های بزرگ اش میک میزدم اون سینه های بزرگ اش سویل تو حال خودش نبود دیگه منم دو تا سینه های مثل سنگ سویل رو خوردم رفتم با بوسه پایین تر رسیدم به اون کوس زیبای سویل چه کوسی بود آب اش راه انداخته شروع کردم به خوردن کوس به اون خوشبویی سویل در هر لحظه خوردن احساس خوبی دست میداد انگشتم رو هم میکردم تو کوسش سویل دیگه تو خودش نبود من 20 دقیقه ای اونجور خوردم که تمام آب سویل رو صورت من خالی شد سویل ارضا شد همنطور که روی تخت دراز کش بود رفتم بغلش کردم لب میگرفتم ازش که به خودش اومد گفت حالا نوبت منه گفتم پس اینجور بشین رفتم نشستم روی سویل کیرم رو وسط سینه های بزرگ اش گذاشتم عقب و جلو میکردم خیلی خوب بود بعد از سینه هاش درآوردم رفتم جلوتر گذاشتم جلوی دهنش شروع کرد به ساک زدن این ساک زدن منو میکشت اون رژلبی که زده بود قرمز هم صورت من قرمز بود کیر من انگار بستنی رو میمکید منم بعد چند مین ساک زدن شروع کردم تلمبه زدن تو دهنش چه حالی میداد تمام کیرام تو دهن سویل رفته بود چه حالی میداد تو دهن اش نگه داشتم تمام کیر ام تو دهن اش موند تخمم رو هم میخورد وای این زبون چی بود منو هوای میکرد من بخاطر صبح دیر آبم میومد بخاطر صبح که سکس داشتم خیلی خوب بود اینجور ساک زدن حدود 15 دقیقه ساک زد برام بعد از دهنش کشیدم بیرون گفتم امروز من جر ات میدم خندید گفت هرجور که راحتی ولی یواش من رفتم پایین تر پاهاش رو دادم بالا انداختم گذاشتم روی آستین ها کیرام رو با کوسش تنظیم کردم کرم توش شروع کردم به تلمبه زدن قشنگ میرفت تو ولی تنگ بود مثل کوس الناز بود شروع کردم تلمبه زدن تو کوس سویل که خیلی کیرام رو جذب کوسش کرده بود سینه هاش بزرگ اش بالا و پایین میرفت وای عجب کوسی بود خیلی این کمی تنگ کوسش هم عالی بود پاهاش رو گذاشتم بالای سرش بعد دوباره تلمبه بزن چه حالی میداد حدود 15 دقیقه تلمبه زدن بلند بعد ارضا شد این دومین بار بود من هم کشیدم بیرون دراز کشیدم کنارش دوباره سینه ای بزرگ اش میک میزدم بعد بهش گفتم از جلو بشینه روم اونم اینکارو کرد جوری نشست که کیرم رفت کامل تو کوسش یه اه گفت منم تلمبه زدم ادامه دادم حدود 5 دقیقه همینجور تلمبه میزدم و لب هم میگرفتم که کیرم روی از کوسش درآوردم کردم تو کونش چه کون تنگی بود به زور کله کیرم رو فرستادم داخل سویل رو به خودم فشار داده بودم داشتم تلمبه میزدم تو کونش وای چه کون تنگی بود و مثل تنور داغ بود داشتم می سوختم کم کم یواش یواش میفرت کیر ام تو کون سویل که گفتم بریم حمام اونجا بیشتر میچسبه بهش گفتم موافقت کرد کیرم رو کشیدم بیرون پشت سر اش رفتم حموم یه حموم 3*3 بزرک بود رفتیم داخل آب داغ رو باز کرد من شامپو رو برداشتم کمی به کونش زدم به بهش گفتم پشت رو بده به طرف من خودت به حالت 90 به دیوار باش کمی شامپو زدم دوباره بعد کیرم رو فرستادم تو مثل قبل داغ بود شروع کردم به تلمبه زدن سویل هم که قشنگ حال میکرد میگفت جر ام بده مال خودتم پاره ام کن من بخاطر حرفاش حشری تر میشدم تو کونش تلمبه میزدم به کمک شامپو راخت شدم بودم تا آخر کونش تلمبه میزدم حدود 10 دقیقه بعد ایستاده به دیوار از دستاش گرفتم شروع کردم تلمبه زدن تو کون تنگ سویل که چه میچسبید سویل هم تو حال خودش حال میکرد من که احساس میکردم یواش یواش آبم میاد تلمبه زدنم رو تندتر کردم بعد که احساس کردم میاد آبم تمام کیرم رو با تمام قدرت داخل نگه داشتم تمام آبم داخل کون سویل خالی شد وای سویل خودش برگشت بقیه آب مونده کیرام رو با کمی ساک زدن خورد به بلند شد ازش لب گرفتم گفتم عالی بود ممنون سویل خودش که هم لذت برده بود گفت من باید تشکر کنم خیلی خوب بود خودمون رو شستیم اومدیم بیرون تو لباس هامون رو پوشیدیم اونم یه شلوار جین یه تاب پوشید باهم رفتیم پایین که برم آرایشگاه که گفت امروز مشتری نیست میخواستم وارد حیاط بشم که دست اش رو گذاشت رو کیرام گفت میشه منو بکنی گفتم باشه ولی یه جور دیگه گفت چجور گغتم برگرد شلوار اش رو کشیدم پایین دستم رو کردم تو کوس سویل وای سویل یه لحظه قشنگ کیف میکرد من دستم رو باز بسته میکردم تو کوسش که چند بار اینکارو کردم ارضا شد بعد انگشت هام رو سویل میخورد قشنگ بعد رفتم دستشویی دستم رو شستم اومدم برم خداحافظی هم کردم.

اومدم بیرون سوار ماشین شدم دیدم تو ماشین یه پاکت صندلی عقب بود نوشته بود پشت پاکت از طرف مژگان و شادی پاکت رو باز کردم دیدم پول هستش گذاشتم تو داشبورت رفتم به طرف خونه الناز باقلوا هم تو ماشین بود کمی خوردم مریم زنگ زد گفت شب میای گفتم نه کار دارم شبو جای میمونم بعد چند صحبت قطع کرد تو راه هم بنزین زدم تو راه خونه الناز بودم الناز زنگ زد تو راه گفت برو آرایشگاه یه زن میاد اونو بردار بیار...
ادامه دارد
احترام و ادب و اخلاق
     
  
مرد

 
Terminator2014: داداش زود تر آپ کن خسته شدم از بس اومدم ولی قسمت جدید و ندیدم
ببخش داداش دیر شد
احترام و ادب و اخلاق
     
  
مرد

 
دوست Terminator2014: داستان خوب و با حالیه ولی میخواستم یه نکته رو بگم اونم اینکه تو داستان هر دختر یا زنی که میبینی بهت پا میده . این از طبیعی بودن داستان کم میکنه ولی در کل داستان خیلی خوبیه مخصوصا وقتی اطلاعات درباره نوع پوشش یا کوس و کون طرف میدی . در ضمن اگه میشه از سکس با زن آقا محمد بیشتر بنویس چون سکس با افراد محجبه آدم و حشری میکنه
ممنون بابت انتقاد و ج بنده این هستش که اولین این زن ها که شما گفتی اول پا داد مژگان و شادی بود اونم بخاطر مستی بود بخاطر اون هم چشم زود مینوسم
احترام و ادب و اخلاق
     
  
مرد

 
منتظریم. کجایی؟
     
  
مرد

 
Terminator2014: در کل داستانت عالیه ولی منظورم این بود که هر دختر یا خانمی رو که میبینی ، میکنی . یکم بیشتر کش بده . بیفت دنبالشون ، بذار ناز کن بعد پا بدن . بعضی موقعها هم یه طوری بنویس که بهت پا ندن . داستانت عالیه و خیلی خوبه که به نظرا جواب میدی . ولی اگه زود تر آپ کنی ، عالی میشه
حتما و چشم
رهگذر تنها
احترام و ادب و اخلاق
     
  ویرایش شده توسط: hosenzad   
صفحه  صفحه 4 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

زندگی یا عشق 1و2


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA