انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 7 از 12:  « پیشین  1  ...  6  7  8  ...  12  پسین »

مردان مجرد زنان متاهل


زن

 
مــــــــــردان مجــــــــــرد زنــــــــــان متـــــاهــــــــــل ۶۰

بنفشه کاملا حرص می خورد .. انتظار نداشت که افشین رو این جا ببینه . حس می کرد که اون الان باید پیش مهناز باشه .. چند بار نزدیک بود یه چیزی از زبونش بپره و سوتی بده . اون وقت فرزین متوجه می شد که افشین شوهرشه .. و شوهرش اینو نمی خواست از طرفی واسشون بد می شد . ممکن بود علاوه بر شوهرش اونو هم اخراج کنن . افشین دستاشو رو دو طرف صورت همسرش قرار داد .. واسه این که فرزین ندونه اونا زن و شوهرن مجبور بود فیلم بازی کنه .
افشین : خانومی چرا از من فرار می کنی . منم مث مردای دیگه . من که شوهرت نیستم تو داری این رفتار رو با من می کنی . تازه اونم که به تو مجوز داده . یعنی اگه اونم این جا می بود تو رو می تونست در این شرایط ببینه فرض کن منم نیام و یکی دیگه جای من بیاد . پس شما برای چی اومدین این جا . یعنی از این که دو تا مرد در آن واحد با شما باشن خجالت می کشی ؟
فرزین : راست میگه بنفشه جون .. اگه دوست داری من برم و شما دو تا رو با هم تنها بذارم .
بنفشه : نه تو هم باش ..
فرزین : من تعجب می کنم .. الان خیلی وقته که با هم رابطه سکسی داریم و چند هفته قبل از این که شوهرت بهت مجوز بده من و تو با هم بودیم . دیگه باید حسابی آب بندی شده باشی ..
بنفشه : فرزین جون چرا این قدر حرفای الکی می زنی ..
افشین در حالی که دستاشو دو طرف صورت بنفشه قرار داده بود اونو به صورتش چسبوند و خیلی آروم زیر گوشش گفت شیطون حالا ما رو دور می زنی . من که حرفی نداشتم . هنوزم ازم خجالت می کشی ؟
بنفشه جوابی نداد .
افشین : اگه بدونی چه حس خوب و قشنگیه که آدم زن یکی دیگه رو می کنه که شوهرشم رضایت خودشو اعلام کرده . دیگه ماجرای ما و این بر نامه ها برای خانومای متاهلیه که هوادار پسرای مجردی هستند که به اونا حال بده .. کیر افشین آروم آروم راهشو توی کس زنش پیدا کرد .. بنفشه حس کرد که هنوز هم به فضایی که شوهرش درش باشه عادت نکرده .. که اگه عادت می کرد و خیلی زودهماهنگ می شد غیر طبیعی جلوه می کرد . درسته که فر هنگ خیانتو پیشه کرده بود و همسرش اونو در لذت بردن آزاد گذاشته بود درسته که فر هنگشو تغییر داده بود ولی اخت شدن با این تغییرات هم زمان می برد .
افشین : عزیزم حالا چشاتو باز کن . من که نمی خوام تو رو بخورم . تو که از شوهرت خجالت نمی کشی از من چرا خجالت می کشی ؟
بنفشه : آخه افشین خان من به این کارا عادت ندارم .
-ولی فرزین جون گفته چند هفته قبل از این که شوهرت اجازه شو بده تو و اون با هم رابطه داشتین .
-نه این جوری هام نبود ..
-خیلی حال میده ؟ خب مردا نباید خود خواه باشن . من به جات بودم وقتی که بر گشتم خونه به شوهر خودم هم آزادی عمل می دادم تا هر کاری که دلش می خواد انجام بده یعنی اونم بره با زنای دیگه باشه .
افشین حس کرد که زیاده از حد داره به زنش سخت می گیره . البته اون سختگیری فیزیکی یا کلامی رو روی همسرش پیاده نکرده بود ولی حالت و روحیه اش طوری بود که بنفشه از این که بخواد خودشو در اختیار دیگران بذاره سختش بود .. افشین با خودش فکر کرد حالا که کار به این جا کشیده چه بخوام و چه نخوام بنفشه که باید توی بغل این و اون بخوابه و کاریش هم نمیشه کرد پس بهتره که باهاش راه بیام و کاری کنم که احساس آرامش کنه . این بعد ها به نفع خودمم هست . تازه منم که این چند روزه همش نمی تونم به دنبال اون باشم . افشین به آرومی با موهای سر بنفشه بازی می کرد .. واسش حرفای عاشقونه می زد . خیلی آروم . هر چند اگه فرزین هم متوجه حرفاش می شد جمله ای نبود که نشون بده اونا زن و شوهرن . افشین لباشو گذاشت رو صورت زنش و گفت عزیزم ازم خجالت نکش . دوستت دارم .. دلم می خواد احساس امنیت و آرامش کنی و بدونی که چقدر دوستت دارم چقدر می خوامت و برات ارزش قائلم . دوستت دارم ..
بنفشه حس کرد که افشین با تمام وجودش داره این حرفا رو بهش می زنه . هوسش زیاد تر شد . کیر شوهرشو حالا با لذت بیشتری لمس می کرد . و کیر فرزین رو که با فشاری نرم وارد کونش شده بود . بنفشه صورتشو به آرومی حرکت داد تا لباش رو لبای افشین قرار بگیره . حالا اون احساس آرامش می کرد . خیلی آروم بهش گفت که دوستت دارم ..
و افشین وقتی که این کلام عاشقونه رو از همسرش شنید دونست که اون حالا احساس آرامش می کنه و دیگه هراسی نداره از این که شوهرش شاهد سکسش باشه و تازه کیر فرزین هم رفته توی کونش .. .... ادامه دارد .... نویسنده ..... ایرانی
     
  
زن

 
مــــــــــردان مجــــــــــرد زنــــــــــان متـــــاهــــــــــل ۶۱

افشین دستاشو گذاشته بود پشت گردن زنش و خیلی آروم با موهای سرش بازی می کرد . می دونست که از این نوازش به وقت سکس خیلی خوشش میاد و لذت می بره .....فرزین نگاهش به کیر افشین و کس بنفشه بود که چه جوری اون کیر تونسته دور و بر کس دوست دخترشو چرب و چیلی کنه . بنفشه ای که تا حالا ناز می کرد . یه فشاری به کیرش آورد که بنفشه از درد ناحیه کون لبای شوهرشو گاز گرفت .. افشین دلش سوخت واسه همین دستاشو رسوند به کون زنش و آروم آروم با قسمتای گوشتی کپلش بازی می کرد .. لباشو به آرومی از لبای بنفشه جدا کرد و گفت افشین جون حتما تا حالا این کونو کردی و می دونی که بنفشه جون مثل زنای دیگه از کون دادن درد می کشه . یه خورده یواش تر .. اگه یه چیزی همراهته به این کیرت بمال که این خانوم خوشگله این قدر درد نکشه .
بنفشه مونده بود که چی بگه . خیلی از حمایت شوهرش خوشش میومد . دو تا انگشت شستشو گذاشت رو انتهای کس و کشاله رونش و اونو به دو سمت بازش کرد تا از تماس کیر شوهرش به وقت ورود به کس و خروج از اون لذت بیشتری ببره .
-آخخخخخخخخ افشین جون کسسسسم کسسسسسم .. هر مدلی که دوست داری کیرت رو بگردون .. بگردون توی کسسسسسم ..
فرزین یه پهلو کرده و با تعجب به صورت بنفشه نگاه می کرد تا ببینه چی به چیه . نه به این شوری شور و نه به اون بی نمکی .. واسه این که زبونشو ببنده از پهلو شروع کرد به بوسیدن بنفشه .. و زبونشو در آورد و به زن علامت داد که اونم این کارو بکنه .. بنفشه سرشو بر گردوند و یه نگاهی به افشین انداخت . انگاری که می خواست نظر اونو بدونه . افشین التماسو در چهره زنش دید .. که انگاری ازش انتظار داره که بازم با هاش همراهی کنه . از تمام بدن بنفشه آتیش می بارید . فکر نمی کرد که یک زن وقتی در آن واحد با دو تا مرد سکس می کنه بتونه تا این حد لذت ببره . افشین دستشو گذاشت رو یک طرف صورت زنش و اونو به سمت فرزین بر گردوند . سرشو هم تکون داد . که یعنی عشق من لذتتو ببر . من که حرفی ندارم . بنفشه لباشو غنچه کرد و بوسه ای برای شوهرش فرستاد که بازم ازدید فرزین پنهون نموند . فرزین لباشو محکم و با حرص به لبای بنفشه چسبوند . زن از این حرکتش لذت می برد ولی این حس هم بهش دستد داده بود که فرزین حسودیش شده ازاین که اون توجه زیادی به افشین داشته .. افشن هم یک دستشو دور کمر بنفشه حلقه کرده و با دست دیگه اش سینه های زنشومالش می داد . و نوکشو بین انگشتاش می گردوند . خودشو کمی بالاتر کشید و خیلی آروم زیر گوش بنفشه گفت که خودت رو بالاتر بکش . .. بنفشه متوجه منظورش نشد ولی این کار رو انجام داد . به محض این که بنفشه خودشو بالاتر کشید افشین حرکات سریع زمین به هوای خودشو شروع کرد .. طوری که زن با ناله های تو دهنی خودش لبای فرزینو به شدت گاز می گرفت .. که آخرش فرزین مجبور شد لباشو ول کنه .. مرد به زنش امون نمی داد . یه حس خود بر تر بینی و این که باید بهتر از مردای دیگه به زنش حال بده اونو وادار کرده بود که در حد آخرین توانش مایه بذاره .
بنفشه : اووووووخخخخخخ سوختم .. سوختم .. افشین جون سوختم ..
سرشو خم کرده لباشو گرد می کرد تا به طرف کسش فوت کنه ..
-نه نمیشه . این جوری نمیشه .. وااااااایییییی این جوری کسسسسسم خنک نمیشه .. فرزین تو فوتش کن .. تو کسمو فوتش کن ..
فرزین : بنفشه جون .. راستی راستیه که داری این قدر حال می کنی ؟ میگم کونت نسوخته ؟ منم دارم کونتو می کنما ..
بنفشه : می دونم عزیزم . می دونم . شاید واسه اینه که چون با افشین جون تازه آشنا شدم و برای اولین باره که داره منو می کنه این قدر هیجان زده شده و دارم حال می کنم وگرنه علت دیگه ای نداره ...
فرزین : میگم دیگه . وگرنه من دوست پسر تو هستم و به اندازه کافی در این چند هفته هر وقت که شوهرت خونه نبود با هم حال کردیم ..
بنفشه : بس کن حالا . الان برای چند مین باره که این حرفو می زنی . شاید من دلم نخواد که جلوی یک غریبه اسرار ما رو فاش کنی ..
فرزین تعجب می کرد از طرز حرف زدن بنفشه . به نظر اون زنی که با مجوز شوهرش اومده بود این جا و در حال حاضر با دو تا مرد داشت حال می کرد چه اسراری می تونست داشته باشه ؟ حرکت کیر فرزین توی کون بنفشه کند شده بود . اون محو کیر کلفت و دراز افشین شده که با سرعتی باور نکردنی به انتهای کس بنفشه می رسید و بر می گشت .. بنفشه سرشو تکون داد .
-هر وقت گفتم بکش بیرون ..
لحظاتی بعد دستور بکش بیرون رسید .. افشین کیرشو کشید بیرون .. فرزین به خوبی شاهد بود که آب هوس بنفشه با چه سرعتی از کسش بیرون ریخته شد ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
مــــــــــردان مجــــــــــرد زنــــــــــان متـــــاهــــــــــل ۶۲

فرزین به خوبی شاهد بود که افشین چه جوری تونسته بود بنفشه رو ارضاش کنه ..
فرزین : پسر تو واقعا اعجوبه ای . من با این همه حالی که بهش دادم نتونستم به این سرعت ارضاش کنم .
بنفشه به شدت حرص می خورد . اون دوست نداشت که فرزین مدام از این حرف بزنه که اونا با هم سکس داشتند . یک بار دیگه افشین کمر زنشو میون دستاش حلقه زده اونو اسیر خودش کرد . می خواست قدرت خودشو به رخ زنش و معشوق زنش بکشه .. در نهایت هوس چند بار پی در پی کیرشو به سقف کون بنفشه کوبوند .. طوری که زن یک بار دیگه حشری شده و درد ناشی از ضربات کیر فرزین به کونشو به خوبی تحمل می کرد .. افشین وقتی این بار کیرشو از توی کس بنفشه بیرون کشید فرزین به جای آب کس , شاهد پس ریزی آب کیر افشین بود .. اونم دیگه به بنفشه امون نداد .. کیرشو با یه حالت پیچش و داخل کون بنفشه طوری حرکت می داد که اون از درد به خودش می پیچید .. افشن که کیرشو تازه از توی کون زنش بیرون کشیده بو د اونو به دهن بنفشه نزدیک کرد ..
-عزیزم بخور میکش بزن .. دردت رو می خوابونه .. بنفشه هم همین کارو کرد ولی چند بار از درد شدید کون نتونست خودشو تحمل کنه و کیر شوهرشو به شدت گاز گرفت ..
افشین : فرزین جون زود تر .. زود تر آبت رو خالی کن توی کون بنفشه جون .. خیلی درد می کشه ..
فرزین : واااااااخخخخخخخ خیلی خوشم میاد دارم حال می کنم . ولی نمی دونم چرا با من لج کرده .. ووووووووییییییی ..
افشین : حالا این قدر افکار مزاحمو به سراغ خودت نفرست تمرکز داشته باش همه چی ردیف میشه . یه خورده سرعتتو کم کن . به کون خوشگل و توپ بنفشه جون نگاه کن . به هیچ چیز دیگه فکر نکن .. تا حسابی حال کنی . این جوری خیلی عالی میشه .
فرزین همین کارو انجام داد . تعجب می کرد که چطور افشین به سکس و طرز رفتار با بنفشه تا این حد توجه داره
-آخخخخخخخخ .. جوووووون داره میاد .. چقدر هم داغه .. داغ داغه ..
بنفشه از حرکت آب کیر فرزین توی کونش لذت می برد . از اون جایی که توسط شوهرش ار گاسم شده بود کون دادن به فرزین رو هم نوعی دسر می دونست و حس می کرد که کونش به آب کیر فرزین هم نیاز زیادی داشته . کیر افشینو با هوس و فشار زیادی میکش می زد .. فرزین که آبشو خالی کرد کیرشو کشید بیرون . .اونو به سمت دهن بنفشه نزدیک کر د . زن سرشو بالا گرفت و یه نگاهی به شوهرش انداخت . انگاری از اون اجازه می خواست که دهنشو باز کنه . افشین سرشو تکون داد . یعنی نگران نباش ..با اشاره دست عدد دو رو نشون زنش داد . یعنی این که تو دو تا کیر رو هم هم توی دهنت داشته باش . بنفشه دهنشو باز کرد و فرزین هم کیرشو در کنار کیر افشین توی دهن بنفشه فرو کرد ... زن سعی می کرد به هر دو تا کیر توجه کنه .. هم به مال دوست پسرش و هم به کیر شوهرش .. چون می دونست چند روز دیگه با هر دو شون کار داره . اون نمی خواست همراهی فرزین رو از دست بده . به دوست پسر نیاز داشت . و همچنین به حمایت های شوهری که اونو آزاد بذاره . دقایقی بعد دو تا مرد بنفشه رو وسطشون قرار داده و اونو در آغوش کشیدند .. وقتی فرزین رفت دستشویی برای لحظاتی افشین و زنش بنفشه تنها شدند ...
افشین : عزیزم یه وقتی نگی من و تو زن و شوهریم . اگه به گوش مسئولین برسه هر دو مونو بیرون می کنن . چون مقررات این جا میگه که مردایی که این جا هستند نباید زن داشته باشن ..
بنفشه : نگران این چیزا نباش .. ولی افشین تو چقدر ماهی .. دوستت دارم . دوستت دارم . حالا می فهمم که چه شوهر با فرهنگ و مهربونی نصیبم شده . شوهری که می تونه خوشبختی و آرامشو برام به ار مغان بیاره . آخه تو لذت رو فقط برای خودت نمی خوای . دوست داری که منم از زندگیم لذت ببرم . منم واسه خودم تنوع داشته باشم . -فدای تو بنفشه ..
بنفشه : ولی راستش با این که می دونستم تو قبلا هم با زنای دیگه رابطه داشتی ولی نمی دونم چرا تو رو می بینم که د اری با زنای دیگه حال می کنی حسودیم میشه ..
افشین : منم همین حسو در مورد تو دارم . راستش با این که درک می کنم که تو هم باید لذت ببری ولی وقتی کیر فرزین رو توی تنت می بینم دلم می خواد از من بیشتر لذت ببری .
بنفشه : دوستت دارم دوستت دارم . دلم واست تنگ میشه .. الان باید ببری پیش مهناز بخوابی ؟..آخخخخخ نهههههه افشین : تو هم پیش فرزین می خوابی .. هنوز عشق و حال اصلی ما شروع نشده . اینا همه دست گرمیه .... ادامه دارد .... نویسنده ... ایرانی
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
زن

 
مــــــــــردان مجــــــــــرد زنــــــــــان متـــــاهــــــــــل ۶۳

افشین احساس آرامش می کرد از این که تونسته بود زنشو به بهترین صورتی ارضاش کنه و قدرت خودشو نشون بده . این جوری بهتر شد . بنفشه دیگه حساب کارشو می کنه . از این جا که اومدیم بیرون دیگه می تونم بهونه خوبی داشته باشم واسه تفریح خودم . دیگه می تونم خیلی حال کنم . آخ که چقدر به من می چسبه . افشین حس می کرد که الان یه خواب خوب می چسبه . می دونست که مهناز خیلی خسته هست و گرفته خوابیده . تازه اگرم بیدار بود و ازش می خواست که باهاش حال کنه رگ خوابشو در دست داشت و می دونست چیکار کنه که از زیرش در ره . .. در حال بر گشتن به اتاقش بود که به ناگهان زنی رو دید کاملا بر هنه که جلوش سبز شده . یه لحظه به هم بر خورد کردند . ..
-افشین خان ..
-فریده خانوم شما منو از کجا می شناسین ؟ میون این همه آدم ..
-همون جوری که شما منو می شناسید
-خب من اگه می شناسم واسه اینه که شما منحصر به فرد هستید ..
فریده یه دستی به کیر افشین زد و گفت ظاهرا داره از سر کار بر می گرده .. تا اون جایی که می دونم شما هم منحصر به فرد هستید ..
افشین : شما خیلی خسته شدید .. بهتره که استراحت کنید ...
فریده : وای پسر .. پسرای مجرد که زود خسته نمیشن . من خسته نیستم . ولی تو خستگی خودت رو بهونه نکن .. تازه یه کاری هم با هات دارم . می دونی که آقای مجرد! ..
با لحنی این واژه رو اداکرد که بدن افشین لرزید . چرا اون این جوری داره با من حرف می زنه . فرمانده و رئیس این تشکیلات اونه . اون می تونه منو اخراج کنه . یعنی از یه کانالی فهمیده که من متاهل هستم ؟ کسی منو شناخته ؟ یا استعلام خاصی از ثبت احوال داشتن ؟ یه گاییدن و گاییده شدن دیگه این حرفا و این دنگ و فنگ ها رو نداره . افشین بدون این که بدونه چه خبره و وضعیت چیه با خودش گفت بهتره که با هاش همراهی کنم و شر درست نکنم . تازه نمی دونم که حرف حسابش چیه . ولی اگه قاطعیت داشته باشه و متوجه شده باشه که من مجرد نیستم ..اگه بخواد منو اخراج کنه خیلی زشت میشه . نباید خودمو ببازم و بند آب بدم . انگار نه انگار که اتفاقی افتاده .. -فریده جون دوست پسر شما کجاست .
-شما پسرا همه تون دوست پسر منید . حالا من هوس کردم که با تو باشم . البته یکی رو به عنوان سمبلیک دارم ..ولی اونو فرستادم واسه خودش دور بزنه . چون مقرراتی هستم این کارو کردم . کسی اگه این جا خلاف مقررات رفتار کنه باهاش به شدت بر خورد قانونی میشه ..
-یعنی تحویل داد سراش میدید ؟
-بد تر از داد سرا . کاری می کنیم که دیگه خارج از این جا هم نتونه سکس کنه .
مو بر اندام افشین سیخ شده بود . از این می ترسید که فریده موضوع رو فهمیده باشه بعد از حال کردن با اون مثل یه تفاله دورش بندازه .. افشین به شدت دچار استرس شده بود . یعنی ممکنه بنفشه منو لو داده باشه ؟ نه امکان نداره . اون هیچوقت این کارو نمی کنه . تازه من که آزادش گذاشتم و گفتم که هر کاری که دوست داره و دلش می خواد می تونه انجام بده .
افشین : خیلی خوش اندامی فریده جون . ظاهرا باید اون طرف آب با مردای زیادی حال کرده باشی ..
فریده : چی فکر کردی ؟ این که تمام زنای اون طرف همه هرزه ان ؟ اتفاقا صداقت و صمیمیت و وفاداری , اون طرف خیلی بیشتر وجود داره تا این طرف . اون طرف حتی به خانواده و اصول اون اهمیت بیشتری میدن ..
افشین خودشو به فریده نزدیک تر کرد . زن گرمای بدن افشینو احساس می کرد . طراوت و تازگی خاصی رو که در اون پسر دیده بود در هیشکدوم از مردای دیگه ندیده بود . .
فریده : نکن .. اووووووههههههه . بی حسم کردی . خیلی حشری نشون میدی پسر . دلم برای کیر مردان مجرد ایرانی لک زده . هر چند اگه اونا پسر باشن خیلی بهتره و بیشتر به آدم می چسبه ..
فریده دست افشینو گرفت و اونو به سمت یکی از اتاقا کشوند . اتاقی که خیلی بزرگتر و شیک تر از بقیه اتاقا نشون می داد .
-ببینم تو از شوهرت مجوز گرفتی ؟
-داری وظیفه منو به من یاد آوری می کنی ؟
افشین جا رفت ..
-چیه پسر بهت بر خورد ؟ خب من صاحب ملک وملکه اینجام دیگه . حداقل اتاقم که باید با بقیه اتاقا فرق داشته باشه .
افشین : چه تخت بزرگی !
فریده : نمی دونم چرا نگرانی . مثل یک مردی که انگار زن داشته باشه و بدون اجازه زنش اومده باشه به این مجلس ..
افشین سعی کرد خونسردی خودشو حفظ کنه .
-من که زن ندارم .
-مگه من گفتم تو داری ؟ حالا چرا این قدر دستپاچه میشی .. .. ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
مــــــــــردان مجــــــــــرد زنــــــــــان متـــــاهــــــــــل ۱۲۳

فریده یه آرایش خاصی داشت که اونو از بقیه زنا متمایز می کرد .. ابرو هاشو به طرز مخصوصی کشیده بود که به صورت و پیشونیبش میو مد .
-خیلی ناز شدی ..
-می دونم . واسه همینه که افتادی روم ؟
افشین : هر کاری یه زمانی داره ..
-می دونم خیلی خسته ای .. شیره ات رو کشیدن .
-حالا تو اون شیره ها رو به من پسش میدی ..
-هیجان بودن با یک مرد ایرونی منو کشته ..
-مثل این که خیلی بهت سخت می گذره از این که شوهر داری می کنی ..
-اتفاقا زن داری واسه اون سخته .. شوخی کردم . اصلا کاری به کارش ندارم . همش به دنبال کارای خودم هستم . اون بیچاره کاری نداره که من دارم چیکار می کنم .
یه حسی به مافشین می گفت که خود اونم بابت بودن در این جا مجوز نگرفته . حالا چی شده بود که شوهره رو اون جا گذاشته بود نمی دونست . یاد آخوندایی افتاده بود که واسه بقیه دم از مقررات می زدن و همین که به بقیه می رسیدن معلوم نبود اون حرفایی که زدن چی بوده .
فریده روی تخت واسه افشین مانور می داد . پاهاشو به نوبت دور سرش می گردوند . بعد در جهات مختلف می گشت .. به دمر می افتاد و کون قلمبه شده شو نشون افشین می داد ..
-اگه لباس تنم بود واست یه استریپ تیز جانانه رو هم به نمایش می ذاشتم .
افشین : اینم دست کمی از اون کاری که می خواستی بکنی نداره . خیلی حال میده .
افشین آروم آروم با کیرش بازی می کرد .. سینه های سفت و گرد فریده غیر طبیعی نشون می داد . انگاری که دو پینگ کرده باشه .. اندام و هیکلش خیلی موزون بود . از ترکیب شونه ها و قسمت بالای سینه هاش خیلی خوشش اومده بود .
در یکی از این حالت ها زن در حالی که کونشو به سمت افشین گرفته بود دستاشو رو دو طرف کونش گذاشته و انگشتاشو طوری روی سوراخ کس و کونش می کشید که افشین از تماشای این حرکات فوق العاده لذت می برد .. سوراخ کون فریده و دور کسش رو هم خیلی سفید می دید ..
افشین : خوب واردی به کارت ..
-هنوز که هیچی مشخص نیست ..
-نمی ترسی که بهت حمله کنم ؟
-فعلا که شکار داره شکارچی رو شکار می کنه .
افشین : از کجا می دونی ..
فریده : از تفنگ پرت معلومه ..
افشین : ولی می دونی چه هدف بزرگی دارم ..
افشین خودشو به طرف فریده ای که به دمر روی تخت افتاده سرشو به سمت اون بر گردونده بود پرت کرد ولی زن جا خالی داد که این بار افشین دستشو رسوند به شونه های فریده و اونو محکم به سمت پایین تخت فشرد .. زن دیگه نتونست تکون بخوره .. دو تایی شون به همین حالت موندند .. افشین خودشو آروم آروم بالا کشید و جلوی بدنشو کاملا به پشت بدن زن چسبوند .
-بالاخره تورت کردم .. ماهی خوشگله افتاد توی دام ماهیگیر .. آهوی خوشگل افتاد به دام صیاد ..
کف دستای افشین رفته بود روی کون سفید و گنده فریده ..
-خیلی حال میده یه زن شوهر دارو گاییدن مخصوصا اگه زن یک امریکایی باشه . در واقع کیر زدن به یک امریکایی خیلی حال میده .
-آخخخخخخخ نمی دونم چی داری میگی .
افشین : الان بهت نشون میدم که چی دارم میگم . شنیدن کی بود مانند دیدن . یه حالی بهت بدم که اون سرش ناپیدا فریده : راست میگی که اون سرش ناپیداست . چون میره توی تنم ..
-فعلا که آهو کوچولوی من پا هاشو قفل کرده . بازش کن . بازش کن که حسش کنم ..
انگشتای افشین رفته بود به درز وسط کون فریده .. اون قسمتی که دو سمتو از هم جدا می کرد . فریده زبون افشینو رو تنش احساس می کرد . روی کونش که از اون جا با چه لذتی میاد به سمت سوراخ کون .. نوک زبون افشین وقتی به سوراخ کونش رسید حس کرد که حر کات پر هوس کسش شروع شده .. انگاری که قلب کسش در حال تپیدنه . فریده چشاشو بست و به کیر کلفت افشین فکر می کرد . به این که تا چند دقیقه دیگه از مسیر همین شکاف رد میشه .. در اون سمت مهناز زوج افشین در این محفل چند بار از خواب بیدار شد و افشینو ندید . خیلی از اونایی که در جوار هم اتاق داشتند و در بین اتاقشون به راحتی باز می شد به هم مجوز ورود و عبور از این مرزو می دادند . یعنی ممکن بود یهو فینگلی از ده تا اتاق اون ور تر توی اتاق مهناز پیداش شه . البته فریده واسه تقویت سیستم امنیتی اغلام کرده بود که تا چند ساعتی رو از قسمت جلو وارد نشن مگر این که کار ضروری در قسمتهای بیرونی داشته باشند . مهناز یه صداهایی رو پشت سرش می شنید .. ترس برش داشت آخه بهشون گفته بودند که اگه کسی از اتاق بغلی می خواد بیاد باید با هماهنگی باشه .. صدای باز و بسته شدن آروم درو هم شنیده بود . افشین نباید بوده باشه . چون اون از در جلو رفته بود ..
-افشین تویی ؟
ناگهان صدای کلفتی جوابشو داد .. نه من افشین نیستم ..
مهناز تا بخواد سرشو بر گردونه به ناگهان دید که یکی خودشو انداخته پشتش .. اکبر سگ سبیل که بد جوری گلوش پیش مهناز گیر کرده بود کیرشو به کون مهناز مماس کرده و می خواست وسطشو باز کنه ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
مــــــــــردان مجــــــــــرد زنــــــــــان متـــــاهــــــــــل ۶۵

مهناز که کاملا لخت و دمرو رو تخت افتاده بود از دیدن چهره اکبر سگ سبیل وحشت کرد .. به نظرش اومد که این قیافه رو ته اتوبوس دیده که در حال تلمبه زدن توی سوراخ گلوریا بوده ولی حالا وقتی که دیده بود در یه اتاق تنها افتاده رو سرش دچار استرس شد .مخصوصا اون سبیلای کلفت و چخماقی و تاب داده اونو که دید بیشتر تر سید ..
تا رفت جیغ بکشه اکبر دستشو گذاشت جلوی دهنش ..
-واسه ما کلاس نذار جنده خانوم . شما زنای شوهر دار از صد تا جنده هم بد ترین . اومدین این جا حال کنین و ما هم داریم به شما حال میدیم و خودمونم حال می کنیم دیگه . دیگه این جور ادا و اصول و کلاس گذاشتن نداره که ..
کف دست درشت و کلفت اکبر رفته بود روی کون مهناز .. مهناز اول مقاومت می کرد . ولی یواش یواش از این که دست پت و پهن اکبر روی کسش تماس داشته باشه خیلی خوشش میومد و لذت می برد . و قتی هم که انگشت کلفت اکبر رو روی کسش حس کرد دیگه تموم اون ترس ها از یادش رفت .. کیر اکبر هم که از همون اول شق شده رفته بود روی کون مهناز ..
پسر حس کرد که مهنازو تونسته رامش کنه . برای همین دست از جلو دهنش بر داشت .
-حالا آروم شدی ؟
مهناز : راستی راستی تو هنوز زن نداری ؟
اکبر : چیه ناز نازو . بهمون نمیاد که مجرد باشیم ؟ خب توی این دوره و زمونه کار هر مرد نیست زن گرفتن .. گاو نر می خواهد و مرد کهن . چیکار میشه کرد . گرونی و خرج زندگی کمر آدمو خم می کنه .
مهناز : قر بونت برم . منو داری چه غم داری ! بیا از این به بعد خودم کمرتو خم می کنم . ..
اکبر : ببینم اون دوست پسرت چی ؟ مگه اون دلتو زده ؟
مهناز : اکبر آقا . مثل این که خودت رو فراموش کردی ها . تو بهم بگو تا حالا با چند تا زن بودی . این جا رو نمیگم . خارج از این مجلسو میگم .
-راستش نشمردم . حساب از دستم خارجه بیشتر از سی تا ..
-آفرین . ما زنا هم دل داریم و می خواهیم خوش باشیم دیگه .. حالا ازت می پرسم . تو اگه زن داشتی بازم دوست داشتی بیای این جا و با ما زنای شوهر دار حال کنی ؟ اکبر : اووووففففففف نگو که اگه زنم داشتم دوست داشتم بازم بیام این جا .. اصلا این حرفا چیه . ما اومدیم این جا حال کنیم نه این که با این حرفا وقت خودمونو بگیریم . مهناز : اووووفففففففف کسسمسسسسم .. می خاره .. چقدر کلفته .. تو هنوز سیر نشدی ؟ امروز اون زنه کون گنده رو گاییدی ؟
اکبر : همونی رو که میگن شوهرش دکتره ؟
مهناز : مگه اسرار آدمو فاش می کنن ؟
اکبر : نه فریده خانوم از این کارا نمی کنه . چون برای خودش بد میشه . انگاری یکی اونو می شناخته . حرفا همین داخل می مونه . اگه بخواهیم بیرون بریم و چیزی بگیم پای خودمونم گیره . هرکی رو بخوان شلاق بزنن ما رو هم با اون شلاق می زنن . مهناز : حالا تو زودتر بیا و شلاقم بزن .. بهت چی می گفتن ؟
اکبر : چاکر و بکن شما .. اکبر سگ سبیل .. حالا لاپاتو از همین پشت باز کن که یه خورده سبیلامو به کس و کونت بمالم قوت بگیره پر پشت تر شه ..
مهناز : جون من راست میگی ؟
اکبر : جون دادا فدایی داری ؟
اکبر با دستاش به کون مهناز چنگ انداخته بود .. کس مهناز طوری خیس کرده بود که یه لحظه به نظر اکبر اومد که مرکز ثقل و سوراخش مشخص نیست .. اون کاری به این کارا نداشت . با رادار کیرش دیگه راه کسو پیدا کرد .. یکی دو تا حرکت به سر کیرش و تماس با کس لغزنده مهناز سبب شد که کیر با یه حرکت و پرش بیفته توی کس مهناز ..
اکبر : بگیر خانوم کسو .. بگیر .. تخت یه حالت نیمه فنری داشت و با حرکات بدن اکبر تا اندازه ای بالا و پایین می کرد که همین به هر دو شون لذت زیادی می داد .. مهناز : واااااییییی چقدر داغه .. داغه .. عالیه ..
اکبر شونه های مهنازو گرفته و اونو محکم به تخت فشارش می داد .. اونم دیگه نمی تونست به عقب بر گرده .. مرد یا پسر می دونست که زن وقتی به این جای کار برسه هم دوست داره هر جوری که شده هوس خودشو نشون بده .. نه این که دیگران حسش کنن . بلکه خودش بتونه کنترل کنه ...
و در سمتی دیگه صاحب خونه و مجلس , زنی که شوهر امریکایی داشت خودشو به افشین پسر مورد علاقه اش سپرده بود . افشین با اون زن هر کاری که دلش می خواست انجام می داد ..
فریده : فکر نمی کردم که میون مردای ایرونی این قدر هم آدم با حال پیدا شه .. که این جوری بتونه یه زنو راضی نگه داشته باشه . اوووووخخخخخخخخ کسسسسسم کسسسسسم .. چقدر خوب کیرت رو می کنیش توی کسسسسم ... دلم می خواد دردم بگیره تا بیشتر حال کنم . تا بیشتر بهم مزه بده . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
مــــــــــردان مجــــــــــرد زنــــــــــان متـــــاهــــــــــل ۶۶

افشین : این جوری که من دارم می زنمت خیلی باید دردت بگیره ..
فریده : من خوشم میاد تو کاری به این کارا نداشته باش .. ادامه بده .. .. منو بزن .. دوست دارم .این جوری خوشم میاد .
فریده طرفدار سکس خشن همراه با لذت بود ..
فریده : اگه منو نزنی من تو رو می زنم .
کف دستای فریده رفته بود رو سینه افشین و موهاشو می کشید .. افشین از این کارش لذت می برد و خودشو بیشتر به سمت بدن اون زن می کشید .
-دوستت دارم .. دوستت دارم پسر .. دوست دارم واسه همیشه دوست پسر من باشی ...
افشین با خودش گفت همینو فقط کم داشتم که واسه همیشه دوست پسر اون شم ..
-من که خودم یکی رو دارم .
فریده : خب دو تا داشته باش . ببینم داری رو ما منت می ذاری همه دوست دارن و یه چیزی هم دستی میدن که خانوم رئیس دوست دخترشون باشه .. تاره اونم به این خوشگلی و خوش اندامی ..
افشین : بر منکرش لعنت
فریده : پسر بهت میگم با سینه هام ور برو .. فشارش بگیر .. انگار چیزی حالیت نیست .
فریده چشاشو بسته دهنشو باز کرده بود ..
افشین : آدم دلش نمیاد تو رو گازت بگیره ..
فریده : ولی اگه تو این کار رو نکنی من به جای تو این کار رو انجام میدم ..
فریده یه نشگون از گونه های افشین بر داشت ..
-اووووووخخخخخ دردم گرفت . داری چیکار می کنی .
-حقته .. حقته پسر .
-میگم این جوری که معلومه تو نه تنها دوست پسری نداشتی که تو رو بکنه و واست یه تنوعی شه شوهرت هم بهت نمی رسید ..
-وااااااایییییی تو چقدر با هوشی .. فکر کردی که من به هر کسی که از راه رسید راه میدم ؟ الان هم که می بینی تو این حال و هوا هستم فقط به خاطر خودم که نیست به خاطر نهضت پیشرو زنان ایرانه .. زن ایرانی باید لذت ببره . باید پا به پای مردان ایرانی با زندگی خودش حال کنه ..
افشین : حالا که داری این حرفا رو می زنی باید تو رو گازت بگیرم .
فریده رو بر گردوند و به دمرش کرد و شروع کرد به گاز گرفتن کونش ..
-اووووووفففففف کبودم کن .. این جوری قبول نیستا .. داری نوازشم می کنی ؟ تو به این میگی گاز گرفتن ؟ این که شبیه قلقلکه .
-فریده جون اون وقت اگه مستر امریکایی ببینه تو کبود و زخمی شدی چی میگه ؟
-هیچی اینم یه نوع کلاس گذاشتنه که بدونه ما دست و پا چلفتی نیستیم ..
-ببینم نکنه می خوای تلافی کنی ؟
-چیکار به این کارا داری تو حالتو بکن .
و اون طرف که اکبر سگ سبیل همچنان معلوم نبود چه جوری داره مهناز رو می کنه در یه حالت زیاد نمی موند . مهناز تا میومد خودشو به یه وضعیت عادت بده اکبر فوری تغییر حالت می داد .. از کس می کشید بیرون می ذاشت توی کون و از کون هم به دهن می رسید ...
سمیر و گلوریا و احسان و منیره با هم بودند .. هیکل گلوریا هوش از سر احسان ربوده بود و پسر رو دیگه از این رو به اون رو کرده بود .. گلوریا خودشو طوری روی کیر احسان حرکت می داد که قسمتای گوشتی کون و کپلش تکون می خورد . اون هر لحظه با یه چهره و هیکل جدید آشنا می شد و تا می تونست کاری می کرد که از همه اونا به حد نهایت لذت ببره و همه اینا واسش یه خاطره خوش شه . منیره هم خودشو انداخته بود تا سمیر بیفته روش ... ..
در هر گوشه ای از خونه یه گروهی سر گرم عشق و حال بودند .
فریده : پسر تو کجا بودی که من خیلی دیر پیدات کردم . خوشم میاد از مردایی که به هنگام سکس خستگی ناپذیرن -افشین : ا مردان زیادی بودی ؟
فریده : آخخخخخخخخ پسر تو چقدر کج خیالی .معلوم نیست بعدا که ازدواج کردی زنت از دست تو می خواد چیکار کنه . اصلا بهش مجوز میدی که بیاد این جا یا نه ؟
افشین : نه من بهش همچین اجازه ای نمیدم ..
فریده : آههههههه خود خواه .. زنای مردم دیگه رو می کنی و اون وقت دوست نداری زنتو وقف دیگران کنی ؟
افشین : خب دیگه کیر زدن به همین میگن دیگه ..
فریده : پس بهم کیر بزن کیر بزن ..
افشین : فریده ! تو بهم میگی که خیلی مقاوم و جون دار هستم ؟ خودت به کی میگی که هر قدر می زنمت خسته نمی شی ..
فریده : من تا حالا ندیدم کسی از مفت خوری و سواری خوردن خسته شه .
افشین : چه جالب ! به خودت میگی مفت خور ؟ بکشم بیرون حالتو بگیرم ؟ ..
فریده : نه ضد حال نزن .. حالمو نگیر . بیرون نکش که دارم ار گاسنم میشم .. وااااایییییی یه چند ماهی میشه که این حالت بهم دست نداده .. خودت رو بهم بچسبون . محکم بزن و بچسبون . عالیه ..عالیه .. خوشم اومد .. خوشم اومد .. ولم نکنی ها .. اگه الان خودت رو ار ضا کنی منم حالم تکمیل میشه .. آخ که شبمو ساختی .. ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
مــــــــــردان مجــــــــــرد زنــــــــــان متـــــاهــــــــــل ۶۷

فریده حس می کرد که پی در پی داره ار گاسم میشه . اون مرتب از افشین می خواست که منی خودشو بریزه توی کسش . پسر می خواست لذت بیشتری از اون زن ببره و بیشتر سر حالش کنه . اون به خوبی متوجه موقعیت و قدرت اون زن شده بود و می دونست که اگه هوای اونو داشته باشه اونم به موقعش می تونه پشتیبانش باشه . هر چند اونا بعد از این مجلس نمی تونستن کاری به کار هم داشته باشن ولی این جوری که بوش میومد فریده خیلی مشتاق بود به این که اون پسر هواشو داشته باشه .
افشین : بگیرش که حالا اومد .. اومد جوووووون فدای اون کست . خانوم خوشگله . خیلی دوستت دارم . خاطر خواهتم .
فریده : آخخخخخخخخ می خوام . بازم می خوام . فقط تو رو می خوام .. مال هیشکی دیگه رو نمی خوام ..
افشین : معلومه . اگه الان از پیشت برم میری پیش یکی دیگه ..
-نهههههه نههههههه امشبه رو دیگه سیر شدم ...
افشین : این فریده ای که من می بینم به این زودیها سیر بشو نیست ..
یه لحظه فکر پسر رفت پیش چند تا زن دیگه . پیش مهناز دوست دختر مجلسش و پیش زنش بنفشه که اون و فرزین حالا دارن چیکار می کنن . تا زمانی که زنش جلو چشش به گاییدن می رفت این آسودگی خاطرو داشت که اون می تونه لذت بیشتری به همسرش بده . با هم خیلی صمیمی شده بودند ولی حالا اون چیکار می کنه . با این حال یه نگاهی به شکاف کس فریده انداخت و تصور دهها شکاف دیگه رو کرد و این که خود این شکافها به تنهایی تفاو ت خاصی رو ایجاد نمی کنن . تفاوت رو باید در چهره ها, اندیشه ها و احساس و سایر اندام بدن یک انسان هم دید . یعنی یک مرد اون لذتی رو که از تنوع طلبی و از سکس با زنای مختلف می بره به این خاطر نیست که مثلا کس ها رنگ و شکل های مختلفی دارند یکی تنگه یکی گشاده .. یکی لبه هاش زده بیرون .. یکی مثل لبای بسته دو طرفش طوری به هم چسبیده که آدم فکر می کنه طرف کس نداره .. اون چیزی که مهمه اون نگاه و احساس فردیه که در کنار آدم قرار می گیره و اون حس هوس رو از کیر به کس منتقل می کنه .. افشین بیشتر وقتا که می خواست انزال شه به کس یا کون طرف نگاه می کرد و کلا به جایی که می خواست آبشو خالی کنه اما در اون لحظات دوست داشت تو چشای فریده نگاه کنه .. یه حس دوست داشتن و عاشقانه و عاطفی نشونش بده .. نگاهش تاثیر گذار بود ..
فریده : آهههههههه افشین ... عزیزم .. چقدر از این نگاهت خوشم میاد اگه بتونی همین جوری خودت رو خالی کنی و منو پر, دیگه تکمیل تکمیلم ..
افشین : دوستت دارم عزیزم تو چشام نگاه کن که داره میاد اووووووووووخخخخخخخ .. به سلامتی شوهر امریکایی ات ...
فریده لباشو باز کرده حریصانه نگاهشو به نگاه افشین داده بود .. جهش منی افشین داخل کس فریده رو داغ کرده بود .. زن برای لحظاتی چشاشوبست و دستاشو دور کمر افشین حلقه زد .. اونا برای دقایقی در آغوش هم به خواب رفته بودند ..
فریده وقتی چشاشو باز کرد احساس آرامش می کرد . یه سبکی خاصی که تا حالا حسش نکرده بود . یادش افتاد که کلی مهمون داره که با دلار های امریکایی شوهر امریکاییش داره ازشون پذیرایی می کنه .. پس باید با هم خوش باشن و حال کنن .. پیامی باشه برای زنای متاهل ایرانی که ازدواج رو قید و بند و غل و زنجیری احساس نکنن که اونا رو از لذتهای زندگی و تنوع محروم می کنه . فریده از جاش بلند شد و رفت به سمت میکروفونی که چند متر دور از فضای سکسشون قرار داشت . ظاهرا در هر یک از این اتاقها گیرنده و بلند گویی نصب بود که صدای اونو به همه جا می رسوند ...
-عزیزان ..خانمها آقایون یک بار دیگه به شما خیر مقدم میگم .. لحظات خوشی رو واستون آرزومندم . نمی خوام سخنرانی کنم و وقت شما رو بگیرم .. فقط خواستم بگم گوشه همین فضا ودر ابتدای قسمت بیرونی محوطه ای که همین الان درش هستین و دارین خوش می گذرونین یک حمام عمومی بزرگ با همه امکانات و تجهیزات روز وجود داره .. و یه فضایی هم به سبک کلاسیک داره که آدمو به یاد حمام عمومی های قدیم ایرانی میندازه .. هر کی که دوست داره می تونه از همین الان ازش استفاده کنه .. و مهم ترین ویژگی این حمام در اینه که همه شما می تونین کنار هم باشین و سلیقه ها و ذائقه های مختلف هر لحظه چشنده طعم شیرین و لذت بخشی باشند که به اونا آرامش میده .. شب همگی خوش ... ادامه دارد .... نویسنده ..... ایرانی
     
  
زن

 
مــــــــــردان مجــــــــــرد زنــــــــــان متـــــاهــــــــــل ۶۸

افشین : میگم فریده جون اصلا خودت حسشو داری که بری به حموم و میون جمع باشی ؟
-آخ اگه بدونی چقدر حسشو دارم . مخصوصا اگه تو با من باشی . نمی دونی چه حالی میده ..
-با مردای دیگه هم آشنا میشی و اونا هم یه صفایی بهت میدن .
فریده : ولی می دونم تا وقتی که تو باشی فقط حال کردن با توست که به آدم صفا میده . یه چیزی رو هم باید در نظر گرفت و اون این که نمیشه ازدست بقیه مردا در رفت . تو حالا واسه ما ناز می کنی و ما رو تحویل نمی گیری ولی اگه بدونی بین مردای دیگه چقدر طالب دارم .
افشین : در خوشگلی تو که شکی نیست و خوش بدن بودن تو ..
فریده : این جوری که ازم تعریف می کنی خیلی خوش به حالم میشه ..
از چهار گوشه خونه سر و صدا های زیادی بر خاسته بود ... خیلی ها از رو کوس و کیر هم پا شده رفته بودن به دنبال لیف و صابون و شامپو .. یه عده هم که در حال خوابیدن بودن خواب از سرشون پریده بود ... کمتر کسی بود که قصد اومدن به حمومو نداشت ...
فرزین : بنفشه جون اگه خسته ای ما همین جا بگیریم بخوابیم ..
بنفشه هم که خیلی دوست داشت ببینه شوهرش چیکار می کنه و در لحظه شاعرانه و عاشقانه ای از هم جدا شده بودند گفت یه دوش سرد قبل از خواب می چسبه ..
فرزین : فکر کنم همین جا هم بشه دوش گرفت ..
بنفشه : ولی دسته جمعی و با جمعیت بودن یه حال دیگه ای میده .
فرزین هم که بی میل نبود که یه دیدی به اندام زنای دیگه بندازه و یه حالی هم با اونا بکنه از این که بنفشه موافق رفتن بود خیلی خوشحال شد . احسان و گلوریا دلشو نداشتن که از رو هم پا شن .. ولی سمیر و منیره زود تر از هم وا شدن ..
منیره : شما دو تا دلشو ندارین که از هم فاصله بگیرین ؟ پاشین بریم حموم بقیه بر نامه رو اون جا اجرا کنین .. احسان : اگه بریم اون جاممکنه یه وقتی هر کی به هرکی شه و نتونم گلوری جونمو پیدا کنم ..
گلوریا : اوووووهههههه فدای تو احسان جون که این تن و بدن من دلت رو برده ...
منیره : شما ها زیر سنگ که نمی خواین برین ..
ولی احسان دوست داشت در همین حالت که جمعیت کمتری دور و برشو نه با گلوریا حال کنه .. و از این که چند نفر دیگه بیفتن رو اون زن بدش میومد .. خلاصه بیشتر از هشتاد درصد جمعیت رفته بودن به حمام یکسره ای که خیلی هم وسیع بود . تقریبا یک فضای چهارصد متری با دوشهای شیک و بزرگ بود .
افشین : فریده جون از این دوش و حمام ها در بزرگترین ورزشگاههای ما هم نیست ...
فریده : اینا همه از خیر سر دلار های شوهر جون امریکایی منه .
-راستشو بگو مجوز گرفتی ازش ؟
فریده : من خودم مجوزم .. حالا تو هم راستشو بگو مجردی ؟
فریده این حرفو به شوخی بر زبون آورده بود ولی قلب افشین لرزید .. با این حال با خودش گفت اگه قرار بر اخراج می بود تا حالا این کار رو می کرد . شایدم چیزی ندونه و بی خود دل نگران باشه . جنایت که نکرده یک کوفتی میشه دیگه . هنوز استارت کا رو نزده و اون فضا کاملا رنگ و شکل جمعیتو به خودش نگرفته بود یه عده رو زمین و کف اون ولو شدن . انگار کسی زیاد دوست نداشت از سونا استفاده کنه . همه دوست داشتن در فضای حمام عمومی کلاسیک و دور هم باشن و این طوری بهتر می تونستن به دنبال یار انتخابی برن .. گلوریا با اون اندام تپل و کون بر جسته اش رو زمین دراز کشیده احسان اومده بود به سمتش ... لیفو گرفت و مالوندن به بدن اونو شروع کرد .. بعد از لیف زدن کف دستشو گذاشت پشت گلوریا ... افشین که اون صحنه رو می دید وسوسه شده بود که بره سمت اون زن ..
فریده دستشو گذاشته بود دور کمر افشین ... بنفشه هم اونا رو دیده بود .. اون و فرزین کف حموم دراز کشیده بودند انگار یه آرامش خاصی به اونا دست داده بود که می خواستن بخوابن . با این که بنفشه سرشو گذاسته بود رو سینه فرزین و خودشو به آغوش دوست پسرش سپرده زیر کیر اون قرار داشت ولی با حسادت خاصی فریده رو نگاش می کرد که از نگاه تیز بین فریده هم دور نموند ..
فریده : اون زن بد چوری بهت خیره شده .. من نمی دونم چرا؟
افشین بازم دچار استرس شد .
افشین : خیلی از مردا هم به تو خیره میشن باید گفت که چی شده ؟ حتما از این که منو با تو دیده شگفت زده شده و گفته که چه مرد خوش شانسی هستم ..
فریده : شایدم بگه من چه زن خوش شانسی هستم .
فریده یه دستشو گذاشته بود رو کیر افشین و ازش خواست که کنار فرزین و بنفشه بشینن .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
مــــــــــردان مجــــــــــرد زنــــــــــان متـــــاهــــــــــل ۶۹

بنفشه یه نگاهی به بدن فریده انداخت و اونو خیلی خوش اندام و زیبا دید . دلش می خواست دوست پسرش بره به سمت اون ولی فرید ه کیر افشینو گرفته بود توی دستش و با هاش بازی می کرد . اون با اون شم زنانه اش متوجه شده بود که بنفشه یه جور خاصی به افشین خیره شده انگاری دوست نداره که فریده با افشین ور بره ...
افشین : فریده جون .. فرزین و بنفشه از همراهان گل ما هستند که خیلی هم خونگرمن ..
فریده : قبلا تستشون کردی ؟
افشین : با اجازه شما ...البته بنفشه جونو تست کردم . رونق این جا ازبرکت وجود شماست
فریده : ولی کیر خیلی با حالی داری .. خوش به حال اونی که زنت مبشه .. اگه دوست داشته باشی تو بشو شوهر ایرانی من . یه شناسنامه دیگه هم دارم که می تونم با اون عقد شیم .
بنفشه داشت حرص می خورد . این زنه چی داره میگه . می خواد بشه زن عقدی شوهرش . مگه هر کی به هر کیه . درسته که فریده داره شوهر امریکایی خودشو دور می زنه ولی این جوری نیست که هر وقت عشقش کشید از هر کشور دیگه ای که دوست داشت بره و یه شوهر برای خودش انتخاب کنه .
فرزین : فریده خانوم این خلاف نیست ؟
فریده : داشتم شما رو امتحان می کردم .
بنفشه : فریده جون اگه دوست داشته باشی ما جامونو عوض کنیم .
فریده : من فعلا اشتهای این پسرو دارم . فقط اصلا دلم نمی خواد اون زن بگیره ...
فریده کیر افشینو گذاشت توی دهنش و طوری هم اونو فرو برد به سمت حلقش که بنفشه اثری از کیر شوهرشو نمی دید ..
افشین رو زمین دراز کشیده بود و بنفشه در حال حرص خوردن بود ... به سمت اونا رفت و کونشو گذاشت رو سر شوهرش ... فریده با این که خودش بانی این مجلس بود و از نطر اون سکس تر کیبی مانعی نداشت مگر این که طرف سکس ناراضی باشه ولی از این حرکت بنفشه خیلی ناراحت شده بود ... افشین شروع کرد به زبون زدن کس زنش ... فریده هم تو دلش می گفت من دارم کیر شو ساک می زنم و اون داره کس بنفشه رو لیس می زنه ؟ حرصش گرفته بود ... از دور یه اشاره ای به یکی از مریدانش کرد و یه جوان قد کوتاه و شکم گنده و قوی هیکلی اومد نزدیک اونا . اسمش بود شاهین ...دوزاریش افتاد که باید چیکار کنه .. از پشت دستاشو گذاشت رو شونه های بنفشه و زن تا بخواد بفهمه چی شده شاهین عین یک چنگک و همون جور که یک شاهین شکارشو از رو زمین بلند می کنه اونم مثل یه آهن ربا بنفشه رو از رو دهن افشین بلند کرد . بنفشه حس کرد که عین یه پر کاه از رو زمین بلند شده ..
-نهههههه نهههههه من نمی خوام از این جا تکون بخورم .. می خوام پیش افشین جون بمونم .
فریده : پسر اگه می تونی پستونکت رو توی دهن این خانوم خوشگله فرو کن .
شاهین از طرز صحبت فریده تعجب می کرد . متوجه شد که گلوش بد جوری پیش افشین گیر کرده .. بنفشه یه نگاهی به شوهرش انداخت و در حالی که شاهین اونو یه دستی به زیر دوش می برد گفت الان حالت رو جا میارم .. بعضی از دوشها حالت عمومی داشت .. و تقریبا هر چند متر در میون در انتهای دیوار قرار داشت . شاهین شیر دوشو باز کرد و بنفشه رو روی زمین خوابوند . زن دیگه دست و پا نمی زد . یواش یواش از این حرکت شاهین خوشش میومد .. پسر یه لبفی بر داشت . در حالی که به تن و بدن بنفشه می مالوند گفت خوبه بعد از مدتها یکی رو. گیر آوردم که مثل خودمه ..
بنفشه : یعنی شکم من مثل شکم توست ؟
-حرف نباشه خوشگله .. اسمت چیه ..
بنفشه در حالی که نگاهشو به سمت شوهرش و فریده دو خته بود گفت به من میگن بنفشه خانوم ..
شاهین هم گفت به منم میگن شاهین . اگه هر زن و دختری رو توی چنگال خودم بگیرم دیگه امونش نمیدم . درسته قورتش میدم .
-تو که شبیه کبوتر هم نیستی چه جوری شاهین شدی ..
پسر از گوشه دیوار یه قوطی بر داشت که ظاهرا روغن ماساژ بود . بنفشه رو روی زمین خوابوند و فقط روی باسن اونو آغشته به روغن کرد و طوری با دو تا دستاش کونشو می مالوند که برای لحطاتی زنو به خواب برد . بنفشه تا بخواد بفهمه چی شد کیر اون پسر روتا انتها توی کسش حس کرد . اون به دمر کف حموم دراز کشیده بود و در حال کس دادن بازم چشم از فریده و افشین بر نمی داشت . شاهین دستاشو گذاشته بود به دو سمت بنفشه و از اون جایی که شکمش گنده و گرد بود می خورد به کون بنفشه ..
بنفشه : اوووووووویییییی ... بکن .. بکن ..تند تر ... افشین حالا بعد از فرزین می دید که یکی دیگه هم پیدا شده که داره زنشو می کنه .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
صفحه  صفحه 7 از 12:  « پیشین  1  ...  6  7  8  ...  12  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

مردان مجرد زنان متاهل


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA