انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 2 از 2:  « پیشین  1  2

خانواده رویایی


مرد

 
خانواده رویایی

ویلای پدر بزرگ


طبقه بالا که رفتیم عمه زنگ زد به موبایل پدربزرگم و گفت: سلام آقاجون با بچه ها یه سری فیلم آماده کردیم گفتیم بیاییم پیشتون دورهم باشیم

آقاجون از پیشنهاد عمه استقبال کرد و گفت: منتظرم بابا بیایین قدمتون روی چشم.

عمه و دخترش شراره رفتن تو اتاق تا آماده بشن ما هم مشغول درست کردن آرایشمون شدیم مامانم رفته روی پاهای سعید داداشم نشسته بود  داشت از روی شلوار کیر سعید رو میمالید


از اینجای داستان رو از زبون سعید داداشم بشنوید:

مامانم روی پاهام ولو شده بود کون بزرگ و نرمش رو پهن کرده بود روی پاهام بارها کیرمو توی این کون فرو کرده بودم و میدونستم چه لذتی داره کردن این کون نمیدونم چه رازی داشت وقتی کون محارمم (مامان مریم و آبجی سانازم)رو میکردم آبم چند برابر میومد جوری بود که مقدار زیادی از آبم رو تو سوراخ کون میریختم و بعد تازه بقیه آبمو که زیادم بود رو کون و کمرشون میریختم تازه وااای به حالشون اگه هوس میکردم بریزم رو صورتشون که دیگه آب از همه جاشون میریخت و میچکید بگذریم در اتاق عمه باز شد وااااااااااااای چی میدیدم 2تا شاه کس اومدن بیرون عمه و شراره چه تیپی زده بودن با اینکه چند دقیقه پیش آبمو تو کون شرار ریخته بودم بازم هوس کردن کونش اومد سراغم کیرم زیر کون مامانم داشت شق میشد مامانم فهمید و یه تکونی به خودش  داد و گفت سعید جون دفعه بعد کیرت مال منه یه وقت هوس عمه و دخترعمه ات رو نکنی گفتم:چشم مامانی کیرم دربست در اختیار شماست هرکاری خواستی میتونی باهاش بکنی مامانم لباش رو لبام گذاشت و گفت قربون پسر گلم برم


داشتم میگفتم عمه یه ساپورت مشکی رنگ فوق العاده تنگ و چسبون پاش کرده بود نمیدونم چطور اون کس و کون ناز و تپل و ژله ای اش رو تو اون ساپورت جا داده بود ساپورتش اینقدر کش اومده بود که سفید بودن بدنش رو براحتی میشد دید یه مانتو هم به رنگ زرد که خیلی  کوتاه و چسبون بود تنش بود بلندی مانتوش تا وسط باسن خوشگلش بود به نوعی نمیشد بهش بگی مانتو یه جورایی کت بود یه روسری مشکی هم سرش بود شراره هم یه سرهمی ساپورت کرمی رنگ تنش بود که من اصلا فکر کردم لخته تموم جونش از زیر ساپورتش پیدا بود یه مانتو ساتن هم تنش بود که کاملا جلوش باز بود ولی جنده زیر سرهمیش شرت و سوتین نداشت و واقعا دیدن اون کسو کون تپل و گوشتی تو اون لباس لذت خاصی به انسان میداد شوهرعمه ام رو به دخترش گفت جوووووووووووون شراره جونم غوغا کردی دخترم هوست اومد سراغم دوباره دوست دارم همینجا کیرمو فرو کنم تو کسو کونت عمه در جواب شهریار گفت:بسه شهریار به اندازه کافی کسو کون این طفل معصوم رو کردی امروز میخواد بره زیر کیر پدربزرگش بخوابه تو باید بشینی و نگاه کنی قانون خونه بابام رو که میدونی اونجا حاکم مطلق بابا سهرابمه شهریار گفت:شهره تو همش باید بزنی تو ذوق آدم خیلی خب راه بیفتین تا بریم بالاخره اونجا یه کسو کون پیدا میشه من بکنم بریم تا دیر نشده....


ادامه دارد...
من زنم! به همان اندازه از هوا سهم میبرم که ریه های تو ...
میدانی؟
درد آ ور است من آزاد نباشم تا تو به گناه نیفتی ...
قوس های بدنم به چشمهایت بیشتر از افکارم می آ ید ...
تاسف بار است! باید لباسهایم را با میزان ایمان تو تنظیم کنم!
دردم می آ ید ژست روشفکریت تنها برای دختران غریبه است!
به خواهرو مادرت که میرسی قیصر میشوی ...
دردم می آید در تخت خواب با تمام عقایدم موافقی و
صبح ها از دنده ی دیگری از خواب بلند میشوی، تمام حرفهایت عوض میشود!
     
  
مرد

 
خانواده رویایی
ویلای پدربزرگ قسمت اول
یادآوری:
از اینجای داستان رو از زبون داداش ساناز میخونید
سوار ماشین شدیم و به سمت منزل پدربزرگم حرکت کردیم تو راه مامان به بابام میگفت شهرام دوباره بابات تو سکس کتکم نزنه؟؟؟بابام در جواب گفت اتفاقا من از خدامه تو زیر کیر تحقیر بشی و کتک بخوری ندیدی وقتی این اتفاق میفته چطور آب کیرم میپاشه بیرون...مامانم در جوابش گفت میدونم ولی به خدا بابات خیلی خشن شده تازگی ها ولی باشه برا اینکه کیر تو و پسرم خوب شق بشه و حال کنید قبول میکنم.برای من که یه پسر بودم دیدن کون تپل و گوشتی مامانم زیر کیر آقاجونم خیلی تحریک کننده بود وقتی مامان زیر کیر سیاه و بدقواره آقاجون ضجه میزد لذت وصف ناشدنی سرکیرم جمع میشد و فقط کافی بود تا ساناز خواهرم با اون لبای پروتز شده اش یه ساک کوچولو برام بزنه تا آنچنان دهن و صورتش پر آب کیر کنم که تا مدتها یادش نره در کل هیچ منظره ای لذت بخش تر از کس و کون دادن خواهر و مادرم نبود برام و جالب اینکه وقتی با شاهرخ پسر عمه ام هم در این مورد صحبت میکردم اون هم همین حسو به عمه شهره و خواهرش شراره داشت بگذریم رسیدیم به ویلای پدربزرگ منطقه ای در شمال شهر بسیار خوش آب و هوا و ساکت درب ویلا باز شد و سه تا ماشین وارد ویلا شدن وااای پدربزرگ چه ذوقی میکرد وقتی از پشت پنجره نظاره گر ما بود میدونست چندتا زن خوش کس و کون قرار بود بیفتن ب جون کیرش و هرطور که دستور بده آبشو بیارن و اونچه که بیشتر از این شهوتیش میکرد این بود که این زنها دخترا،عروساش،و نوه هاش بودن که همه هم با هم مسابقه زیبایی کس و کون داشتن بگذریم از ماشینا پیاده شدیم تا به سمت ساتخمون ویلا بریم خانوما جلوتر میرفتن واقعا تیپاشون کیر راست کن بود همه ساپورتای تنگ و نازک و مانتوهایی که واقعا مانتو نبود و یه جور کت بود حالا تصور کنید اون کونای تپل و ژله ای چه هوشی از سر آدم میبرد.درب ویلا باز شد و یهو 2تا خانم خوشگل و گوشتی از در اومدن به استقبالمون همگی خشکمون زد خدایا اینا دیگه کی هستن پدربزرگ که تنها زندگی میکنه لباساشون بیشتر جلب توجه میکرد هر کدوم یه ساپورت تمام تور ریز که قسمت کس و کون رو نداشت تنشون بود و روش هم پیشبند کوتاه سفید رنگ مخصوص خدمتکاران پوشیده بودن و یک قلاده هم به گردن هرکدام بود پشت سرشون یهو پدربزرگم ظاهر شد با یه شلوار چرم و بدون پیراهن که شلوارش قسمت کیرشو نداشت
ادامه دارد تا دقایقی دیگر
من زنم! به همان اندازه از هوا سهم میبرم که ریه های تو ...
میدانی؟
درد آ ور است من آزاد نباشم تا تو به گناه نیفتی ...
قوس های بدنم به چشمهایت بیشتر از افکارم می آ ید ...
تاسف بار است! باید لباسهایم را با میزان ایمان تو تنظیم کنم!
دردم می آ ید ژست روشفکریت تنها برای دختران غریبه است!
به خواهرو مادرت که میرسی قیصر میشوی ...
دردم می آید در تخت خواب با تمام عقایدم موافقی و
صبح ها از دنده ی دیگری از خواب بلند میشوی، تمام حرفهایت عوض میشود!
     
  
مرد

 
خانواده رویایی
ویلای پدربزرگ
کیر سیاهو زشتش که نیمه شق هم بود مثل آونگ ساعت آویزون بود و معلوم بود قبل از اومدن ما این 2تا شاه کس یه حالی به کیرش داده بودن رسیدیم جلوی در ورودی بعد از سلام احوال پرسی با آقاجون عمه رو به آقاجون گفت بابا این خانوما کی هستن پدربزرگ در جوابش گفت این خانوما لیلا و نوشین هستن و بنده استخدامشون کردم برا سکس وحشیانه و خشن که تمام آب کمرمو بکشن بیرون
عمه:بابا مگه ما برات چیزی کم گذاشتیم تا حالا شما هر کاری دلت میخواد با هر کدوم از سوراخای ما میکنی ما هم هیچ اعتراضر نداشتیم تا به امروز؟؟؟
پدربزرگ بند قلاده ها رو به دست بابام که کنارش وایساده بود داد و رفت طرف عمه و با یه دستش بغلش کرد و اون یکی دستش هم برد داخل ساپورت عمه و انگشتشو کرد تو کس عمه جوری که آه از نهاد عمه شهره بلند شد و گفت دختر گلم هیچی تو این دنیا برا من کسو کون شما عزیزانم نمیشه الانم میریم تو به این 2تا جنده دستور میدم آبمو بیارن اگه دیدی کارشون خوب نیست همین الان ردشون میکنم برن باشه بابا به قربونت بره؟؟؟
با موافقت عمه رفتیم تو
آقایون رفتن پشت بار تا لبی تر کنن و خانوما هم مانتوها رو در آوردن و رو مبل و کاناپه ها ولو شدن پدر بزرگ هم بندهای قلاده لیلا و نوشین رو کشید و اونا هم چهار دست و پا مثل سگ دنبال پدربزرگ رفتن تا مبل راحتی مخصوص سکس پدربزرگ که در دیدرس همه بود رسیدن واقعا شاه کسو کون بودن این 2تا وقتی 4دستو پا میرفتن کونای بزرگشون به هم کشیده میشد و جون میداد تو همون حالت چربشون کنی و بکنی تو کونشون پدربزرگ ی کیر مصنوعی60هفتاد سانتی که 2تا سر داشت انداخت جلوشون و گفت یالا خودتونو آماده کنید میخوان روزگارتون رو سیاه کنم اگه میخوایید تو این خونه بمونید باید نظر هیت ژوری رو جلب کنید بعد رو به ما گفت نظر شما شرطه ببینید این 2تا ماده سگ چی تو چنته دارن و ارزششو داره تو جمعون نگهشون داریم یهو دیدم نوشین و لیلا واقعا مثل 2تا سگی که استخوان دیده باشن به سمت دیلدو هجوم بردن و هرکدوم یک سرشو به دهن گرفتن و در آن واحد همینجور که سر دیلدو تو دهنشون بود سراشون رو به هم نزدیک کردن وقتی یه مقداری به هم نزدیکتر شدن دستاشونو دور سر طرف مقابلشون حلقه کردن ب سمت خودشون کشیدن تقریبا تمام دیلدو تو حلقشون گم شد اوق زدناشون شروع شد
ادامه دارد...
من زنم! به همان اندازه از هوا سهم میبرم که ریه های تو ...
میدانی؟
درد آ ور است من آزاد نباشم تا تو به گناه نیفتی ...
قوس های بدنم به چشمهایت بیشتر از افکارم می آ ید ...
تاسف بار است! باید لباسهایم را با میزان ایمان تو تنظیم کنم!
دردم می آ ید ژست روشفکریت تنها برای دختران غریبه است!
به خواهرو مادرت که میرسی قیصر میشوی ...
دردم می آید در تخت خواب با تمام عقایدم موافقی و
صبح ها از دنده ی دیگری از خواب بلند میشوی، تمام حرفهایت عوض میشود!
     
  ویرایش شده توسط: lootibaz74   
↓ Advertisement ↓
مرد

 
خانواده رویایی
ویلای پدربزرگ

لیلا و نوشین چند دقیقه ای مشغول اینکار بودن صدای اوق زدنشون خونه رو برداشته بود یواش یواش کیرم داشت شق میشد یاد ساک زدنای ساناز افتاده بودم که چطوری با اون لبای نازش کیرم تا ته گلوش میبرد و اجازه میداد آبمو همونجا خالی کنم پدربزرگم یه شلاق چند رشته دستش بود و روی باسن لیلا و نوشین میزد کونای گوشتی و تپلشو لرزش دیوونه کننده ای داشت پدربزرگ دیلدو رو ازشون گرفت و گفت:زود باشین خانوما یه حال اساسی به کیرم بدین لیلا و نوشین مثل وحشیا به جون کیر پدربزرگم افتادن اینقدر این صحنه جذاب و وسوسه کننده بود که یواش یواش دستای خانوما سمت کساشون و آقایون سمت کیراشون رفت آقاجونم با تمام توانش تو گلوی لیلا و نوشین تلمبه میزد و اصلا هم به این توجه نمیکرد که اونا دارن زیر دست و پاش جون میدن فقط فحشای رکیک میداد و تلمبه میزد مامانم پاشد اومد طرفم و گفت:سعید جون پسرم میخوای منم برات یه همچین کاری بکن؟؟؟دوستداری گلم؟؟واااااای تصور اینکه کیرم تا دسته تو حلق مامان مریمه داشت دیوونم میکرد در جوابش گفتم آره آره مامان و شلوارمو کشیدم پایینو کیر نیمه شقمو در اختیار مامان گذاشتم مامان هم بدون فوت وقت شروع ب ساک زدن کرد اونم چه ساکی داشت کیرمو از جا میکند باور نمیشد کیرمو که دراز و کلفت بود تا آخر تو گلوش میبرد نوک کیرم به جای گرمو لیز میخورد و دوباره برمیگشت بالا چند لحظه ای حواسم به مامان بود ب خودم که اومدم دیدم بغل دستم عمه شهره داره با همون روش برا بابام ساک میزنه صدای اوق زدن وسرفه خونه رو برداشته بود پدربزرگم نوشین که کون تپل تری نسبت به لیلا داشت رو بلند کرد آوردش روبروی عمو که کیرشو درآورده بود و داشت میمالیدش و بهش گفت یالا جنده برا پسرم از همون ساکهای معروفت بزن پسرم ببینه باباش چه تیکه ای رو تور زده نوشین دولا شد تا برا عمو بهرام که روی صندلی بار نشسته بود ساک بزنه که پدربزرگم از پشت سر دستاشو گرفت و عملا تمام وزن سر نوشین افتاد روی کیر عمو بهرام و چون گردنش خسته میشد تو اون حالت پس مجبور بود سرشو رها کنه رو کیر عمو و این باعث شد که کیر عمو به راحتی تا ته حلق نوشین بره پدربزرگ هم در همون حالت که دستای نوشین رو گرفته بود کیر سیاهشو فرو کرد تو کون نوشین که آه از نهاد نوشین بلند شد عمه تا این صحنه رو دید رو دخترش شراره گفت شراره دخترم بیا برای دایی ساک بزن من میخوام برم زیر کیر آقاجونت بشینم و یه حال اساسی ب کیر بابا بدم عمه رفت زیر پای آقاجون و هر چندتا تلمبه که آقاجون تو کون نوشین میزد کیر آقاجون رو در میاورد و تا ته تو حلقش میکرد که این کارش باعث میشد آقاجونم از ته دلش آه بکشه و رو به عمه بگه:بابا به قربونت بره دختر گلم هنوز مثل زمانی که دختر خونه بودی لب ها و گلوت تر و تازس...برگشتم دیدم شراره با اون هیلک کردنیش و اون ساپورت شیشه ای و تنگش داره باعشوه به طرف بابام میاد و این نوید از این میداد که یه صحنه جذاب و سکسی دیگه رو میتونستم ببینم

ادامه دارد...
من زنم! به همان اندازه از هوا سهم میبرم که ریه های تو ...
میدانی؟
درد آ ور است من آزاد نباشم تا تو به گناه نیفتی ...
قوس های بدنم به چشمهایت بیشتر از افکارم می آ ید ...
تاسف بار است! باید لباسهایم را با میزان ایمان تو تنظیم کنم!
دردم می آ ید ژست روشفکریت تنها برای دختران غریبه است!
به خواهرو مادرت که میرسی قیصر میشوی ...
دردم می آید در تخت خواب با تمام عقایدم موافقی و
صبح ها از دنده ی دیگری از خواب بلند میشوی، تمام حرفهایت عوض میشود!
     
  
صفحه  صفحه 2 از 2:  « پیشین  1  2 
داستان سکسی ایرانی

خانواده رویایی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA