اون ک بهش میگن دیر میذاری بهش برمیخوره مگیه بدهکارتون ک نیستمالان حرف زدی و نتونستی پاش وایسی پش بدهکار ماییافتاد
ساختمان پرماجرا قسمت هجدهمبعد از رفتن ساناز رفتم یه دوش گرفتم و کمی خستگی در کردم یه سری خوراکی و میوه تقویتی هم به بدن زدم چون به خاطر سکس هایی که تو این مدت داشتم یه مقدار ضعیف شده بودم و باید به سلامتی خودم هم اهمیت میدادم رفتم به سمت در واحد و میخواستم برم طبقه ی پایین شاید رضوانمو ببینم تو راه پله بودم و نزدیک واحد رسیدم که دیدم رضوان و دوستش ستاره دارن میان سمتم؛رضوان برای درس و امتحاناش معمولا با دوستاش درس میخوند سلام علیکی کردیم و رفتیم داخل رضوان رفت به سمت آشپزخونه تا از مهمونش پذیرایی کنه منم با ستاره احوالپرسی میکردم ؛ دختر با نمک و تپلی بود رفت طرف اتاق رضوان تا منتظرش باشه و درسشونو شروع کنن منم رفتم طرف آشپزخونه ببینم آبجیم چیزی احتیاج ندارهوارد اشپرخونه که شدم دیدم رضوان پشتش به منه و داره تو لیوانا شربت میریزه ؛ کونش برام زبون درآورده بود و بام حرف میزد رفتم سمتش یهو چسبیدم بهش و سینه هاشو تو دستم گرفتم یه لحظه شوکه شد خواست جیغ بزنه که دستمو رو دهنش گذاشتم سرشو برگردوند منو دید و خیالش راحت شددستمو از دهنش برداشتم و نفسشو بیرون داد , گفت چته دیووونه ریدم به خودم ؛ دست کشیدم لای کونشو گفتم اینجا که چیزی نیست خندید گفت همین مونده ستاره منو تو رو اینجوری ببینه گفتم نمیبینه آبجی رفت تو اتاقت منتظرته گفت خب پس من برم دیگه برگشت و حالا فیس تو فیس بودیم که بازم خودمو چسبوندم بهش و کسش رو کیرم چسبیده بود خیلی وقت بود با رضوان تماس این چنینی نداشتم و کیرم از موقعیت پیش اومده خیلی خوشحال بود،هر سری به هر نحوی اتفاقی پیش میومد تا با رضوان تنها نشم و این سری هم ستاره،جفتمون هم ازین وضعیت ناراضی بودیم ولی شرایط و موقعیت رو درک میکردیم رضوان گفت رضا برو کنار دیگه ضایعس ستاره اینجاست گفتم چشم میرم کنار ولی به یه شرط چشماشو ریز کرد چیزی نگفت گفتم یه کم برام ساک میزنی رضی خیلی وقته کاری نکردیم دارم میمیرم دیگه چشاش گرد شد گفت الان؟؟ اینجاا؟؟ خل شدی رفت گفتم فقط یه کوچولو باشه؟؟؟ و دستشو گرفتم رو کیرم گذاشتم وقتی سیخ بودنشو حس کرد تعجبی کرد و لبخندی زد گفت نمیفهمی دیگه میگم الان جاش نیست ، باشه ؛چیکارت کنم!! و روی زانو جلو پام نشست و کیرم دقیق جلو صورتش بود بهم نگاه میکرد و زیپ شلوارمو کشید پایین و کیرمو از شرتم بیرون آورد و اول یه کم مالیدش و بعد شروع کرد به زبون زدن به نوک کیرم و تنه ی کیرمهمزمان برام جق میزد و تخمامو میمالید و حسابی لیسش میزد؛کاملا سیخ کرده بودم و تا ارضا نمیشدم ول کنش نبودم اونم فکر کنم اینو فهمیده بود و واسه همین تند تند میکش میزد و با ولع میخورد و برام جق میزد ، سرشو با دستام گرفته بودم و چشماشو بستم و کیرمو تو دهنش فرو میکردم و چند ثانیه نگه میداشتم خیلی حال میداد برام رضوان هم حرکتایی میکرد که هرلحظه ممکن بود ارضا بشم خودشو مثل جنده های فیلمای پورن بالا پایین میکرد و موقع ساک زدن فقط زل میزد به من ؛ انقد جق زدنو لیسیدن و میک زدن کیرمو ادامه داد تا نشد بیشتر ازین نگهش دارم و اونم اینو فهمید واسه همین ول کن کیرم نبود و محکم مک میزد و میخورد منم اومدن آبم شروع شده بودو تو دهن آبجیم خالی شدم ؛ رضوان همچنان داشت میخورد تا قطره ای هدر نره و یه جورایی داشت کیرمو کامل پاک میکرد با دهنش وقتی مطمئن شد کاملا خالی شدم کیرمو از دهنش در آورد و نگاش کرد و یه بوس رو سرش کرد و گذاشتش تو شرتم منم زیپمو کشیدم بالا و رضوانو نگاه میکردم گفتم مرسی آبجی واقعا داشتم میمردم میموندم رو دستت خندید گفت قابلی نداشت حالا برو کنار که به قدر کافی اون بدبختو کاشتم اونجا و خودشو مرتب کرد و رفت ، تمام آبمو قورت داده بود و با این حرکتش خیلی حال کردم.بعد از رفتن رضوان حوصلم سر رفته بود و خودم رو با تلویزیون سرگرم میکردم ، چند ساعتی رو مبل لم داده بودم و هرازچند گاهی رضوان میومد بیرون و یه سری خوراکی میبرد تو اتاقش و وقتی همو میدیدم واسه هم ادا درمیاوردیم و بوس میفرستادیم؛الکی الکی شب شد و بالاخره درسشون تموم شد و رضوان و ستاره بیرون اومدن بعد از کلی تعارف و اصرار رضوان واسه شام موندن ستاره بالاخره ستاره رفت و همون لحظه صدای ماشین بابا رو شنیدم ، کیر خوردم باز..میخواستم بعد از رفتن ستاره یه کم با رضوانم حال کنم ولی بازم نشده بود رضوانم وقتی منو تو اون حال دید گفت عب نداره داداشی فرصت بسیار است و خندید منم لبخندی زدم و مامان بابارو دیدم که اومدن داخل سلام علیکی کردیم و مامان و رضوان رفتن سمت آشپزخونه و بابا هم رفت دوشی گرفت و دورهم شام رو خوردیم بعد از تموم شدن شام کمک رضوان کردم تو جمع کردن میز و مامان و بابا رفتن رو مبل ولو شدن همون لحظه در واحد رو زدن رفتم درو باز کردم ساناز بود تعارف کردم اومد داخل و با همه سلام علیکی کرد و اومد کنار بقیه نشست و بابا راجع به درسش و اوضاعش میپرسید و ساناز از وضعیتش تو اینجا میگفت که خیلی راضیه ولی بعدش گفت : عموجون همونطور که تو شمال هم بابام بهتون گفت ما زیاد اینجا نمیمونیم تا خونه ی نگار اینا آماده بشه و حالا که دیگه آخرای ترم رسیدیم خونه ی نگار آمادس و همین روزاس که زحمت رو کم کنیم بابام گفت این چه حرفیه دختر اینجا خونه ی خودته ؛ دلم خیلی راضی تر بود همینجا میموندی جلو چشم خودم بودیساناز گفت قرار نیست برم که برم قول میدم زود به زود بیام اینجا و لبخندی زد.خبر رفتن ساناز رو که شنیدم هم ناراحت شدم هم خوشحال ناراحت ازاینکه شاه کسی مثل آیدا رو از دست میدادم و کون دختر عموم که تازه کشف کرده بودم هم از دستم میرفت و از طرفی با رضوانم بیشتر وقت داشتم تو این وضعیتبه هرحال اون شب گذشت و منم بلند شدم که برم طبقه ی خودم و از همه خداحافظی کردم ساناز هم خدافظی کرد و پشت سر من میومد وقتی جفتمون از واحد اومدیم بیرون یه لحظه نگاهمون به هم افتاد گفت خب دیگه مهندس خوبی بدی دیدی حلال کن گفتم اگه حلال نکنم توام شیرتو حلالم نمیکنی و به سینه هاش اشاره کردم یهو خندید و گفت مرض..جدی گفتم بیشعور گفتم ما که بدی ندیدیم ازت چش گاوی جان همینجوری که داخل به همه قول دادی زود به زود بیای اینجا به قولت عمل کنیا دلتنگت میشیم و لبخندی زدم اونم جوابمو با لبخندی داد و گفت حتماا مزاحم تو یه نفر میشم من و خندید و رفت طرف پایینمنم رفتم بالا.اینطور که ساناز میگفت فردا اسباب کشی داشتن,رفتم طرف اتاقم و رو تختم ولو شدم که دیدم در واحدمو میزنن رفتم درو باز کنم فکر میکردم سانازه ولی دیدم آیداا جلو در واحدمه اوووف چه تیپی زده بود یه شرتک جین پوشیده بود و یه تاپ مشکی جفت این جنده خارجیا شده بود درجا با دیدنش کیرم بهش سلام کرد گفت اووی صابخونه یه تعارفی چیزی نمیکنی بیام تو؛پام خشکید جلو در خندیدم و دستشو گرفتم و آوردمش داخل گفتم یه چیزایی شنیدم دارین میرین ازینجا اونم انگار تازه یادش افتاده بود اخماش تو هم رفت و گفت آره دیگه مجبوریم و از طرفی نگارو نمیتونم تنها بزارم اونم بدون من نمیتونه باشه گفتم ازدواج لزا هنوز قانونی نشده ها خندید رفتیم طرف اتاقم و بعد از کلی کسخل بازی بازم محو تیپ و هیکلش شده بودم و اونم اینو فهمید گفت تو که هی داری منو میکنی با اون نگا کردنت گفتم با نگا کردن که کامل کرده نمیشی این اصل کاریه و کیرمو تو دست گرفتم و از زیر شلوارم نمایان بود کلفتیشگفت اوو ولش کن خفش کردی بدبختو گفتم بیا نجاتش بده خندید گفت چیه باز زدی بالا که لبخندی زدم گفتم جدی میگم کاش بیشتر میموندین اینجا دلم برای تو یه نفر تنگ میشه اونم آهی کشید گفت آره خودمم ناراحتم خونه ی نگار فقط خودمون چهارتاییم دیگه همسایه ای وجود نداره رفتم سمتش گفتم مثکه فردا میخواین اسباب کشی کنید گفت آره ظهر شروع میکنیم گفتم بچه ها میدونن اینجایی؟؟ گفت نه بابا اکثرا گیج خواب بودن و زود خوابیدن تا فردا کسل نباشن منم گفتم میرم خونه ی دوستم و شب نیستم اینو که گفت لبخند موزیانه ای زد و منو نگام کرد گفتم پس اومدی خونه ی دوستت دیگه؟؟ تا خود صبح ول کنت نیستمااا لبخندی زد گفت میدونم واسه سکس خدافظی پیشتم تا صبح
ساختمان پرماجرا قسمت نوزدهم تو این خونه شاید آخرین سکس من و آیدا میشد واسه همین باید حسابی دلی از عزا در میاوردم رفتم سمتش و دستمو بردم طرف سینه هاش و خودش اومد جلو و لبمو به دهن گرفت و مشغول لب بازی شدیم با سینه های توپش بازی میکردم شاید دیگه سینه ای به این بزرگی تو زندگیم نمیدیدم یا اصن شاید همچین شاه کسی دیگه نبینم باید نهایت استفاده رو میکردم دست کردم زیر تاپش و سینه هاشو تو مشت گرفته بودم و همچنان وحشیانه لب همدیگرو میخوردیم ، تاپشو از تنش بیرون آوردم و سوتین زرشکیش هم پشت بندش درآوردم دوتا توپ نازش افتاد بیرون دهنم آب افتاد خودش سرمو به سمت سینه هاش هدایت کرد کل سینه هاشو با زبونم لیس میزدم و به نوکش که میرسیدم گاز میگرفتم و اون کیف میکرد وحشیانه میمکیدم سینه هاشو و گازشون میگرفتم و آب دهنم سرازیر شده بود رو سینه هاشدستشو برده بود دور گردنم و نمیزاشت از سینه هاش جدا بشم خودم هم همچین قصدی نداشتم و فقط میمکیدم نوک سینشو و فشارشون میدادم دستمو کردم تو شرتکش و از زیر شرت رسوندم به کس داغش دلم برای همه جای بدنش تنگ شده بود سینه هاشو مک میزدم و کسشو میمالیدم انگشتمم بردم طرف لبش و ژست ساک زدن به خودش گرفت و انگشتمو میمکید جفتمون آمپر چسبونده بودیم ، کیرمم بدجوری سیخ شده بود آیدا هم مثل من دست کرد تو شلوارم و کیرمو به دست گرفت و مالید دستشو بیرون آورد و یه تف انداخت کف دستش دوباره کرد تو شلوارم و بازم شروع کرد مالیدن خیلی حال میداد کف دست خیسش با آب دهنش کسشم داشت ترشحات خودش رو پس میداد و خیس شده بود نوک سینه هاش هم از زور شهوت سیخ شده بود ؛ با دندونام نوکشو گازای ریز میگرفتم و زبونمو دور هاله ی سینه هاش میچرخوندم کم کم لبمو بردم پایین تر و با شکمش و نافش بازی میکردمخودش سرمو به پایین تر هدایت میکرد و منظورش این بود وقت لیسیدن کسش شده زبونمو روی شلوارکش میکشیدم و از رو شلوارکش کسش و رونشو گاز میگرفتم دکمه ی شلوارکشو باز کردم و کشیدمش پایین کس باد کردش بدجوری از زیر شرت زرشکیش چشمک میزد..شرت و سوتینشو ست کرده بود از رو شرت هم مشغول خوردن شدم ولی دیگه باید با پوست کسش ور میرفتم واسه همین شرتش هم کشیدم پایین ؛ حسابی خودشو تمیز کرده بود و لای پاش برق میزد یه زبون آروم روی چوچولش کشیدم و سرمو کشیدم بیرون تو نگاهش حالت التماس به خودش گرفته بود چندین بار همین حرکتو کردم و زبونمو به چوچول و لبه ی کسش میمالیدم و خودمو میکشیدم عقب هم فول شهوت شده بود هم ازین کارم عصبی شده بود باز خواستم خودمو بکشم عقب ولی اینبار نزاشت و سرمو با زور گرفته بود و چسبوند به کسش دیگه نمیخواستم بیشتر ازین منتظرش بزارم واسه همین شروع کردم به مک زدن چوچولش و خوردن کسشلبه های کسشو باز میکردم و زبونمو تو کل لایه های گوشتی کسش حرکت میدادم و زبونمو نازک میکردم و میفرستادم تو کسش حسابی خودشو خیس کرده بود و لحظه ای دستشو از پشت سرم برنمیداشت و فقط فشار میداد ؛ کل کسش رو به لب گرفته بودم و اونم همزمان انگشتامو لیس میزد و میک میزد و وقتایی که با چوچولش ور میرفتم گاز میگرفت جوری که واقعا انگشتم قرمز بود و احساس میکردم یه کم بیشتر با دندوناش فشار بده انگشتمو قطع میکنه ولی تو این موقعیتا همه ی دردا لذت بخش بود و بیشتر حشریم میکرداز لیس زدن کسش سیر نمیشدم و بازم با دستام مشغول مالیدن سینه هاش شدم و نوک سینه هاشو میکشیدم جوری که آه و نالش درومده بود زبونم لای کسش بالا پایین میکردم و تف مینداختم رو کسش خیلی لیز شده بود و آب دهنم و آب کسش با هم سرازیر شده بود طرف سوراخ کونش پاهاشو گرفتم بالا تا سوراخ کونش کامل بیاد جلو صورتم و شروع کردم به لیس زدن سوراخش و خوردن کونش زبونمو توی سوراخش میکردم و میچرخوندم و اونم با آه و ناله ای که سر داده بود نشون میداد خیلی داره کیف میکنه یه کم که سوراخشو زبون زدم کم کم باز شد اما نه درحدی که کیر بره توش فعلا با کونش کار نداشتم و کیرم هوس کس داغشو کرده بود بیشتر ازین کسش و کیرمو منتظر نذاشتم و پاهاش همینطور که بالا بود گذاشتم رو شونه هام و کیرمو مالش میدادم روی شکاف کس خیسش اینبار هم مثل لیس زدن کسش داشتم اذیتش میکردم و هی کیرمو لای کسش بازی میدادم یا سرشو میکردم تو و درمیاوردم واقعا داشت ازین کارم گریش درمیومد و به حرف ااومد گفت ترخدا اذیت نکن رضا دارم میمیرم بدووووو نمیخواستم آخرین سکسم خاطره ای بدی براش بزارم و اذیتش کنم واسه همین دیگه بعد از مالش کسش با کیرم ؛ کیرمو آروم فرستادم توسرش که رفت تو یهو با ضرب کل کیرمو فرستادم تو کسش که یهو خواست جیغ بزنه ولی به جاش با گاز گرفتن انگشتم خودشو تخلیه کرد البته بازم نتونست صداشو کامل خفه کنه و جیغای ریزی میزد شروع کرده بودم به تلمبه زدن و کیرمو تا ته میکردم تو کسش و اونم پاهاشو حلقه کرده بود دورم و انگشتمو از دهنش بیرون آورد دستاشو آورد دور گردنم و سرمو نزدیک خودش کرد و لبمو به دهن گرفت با ولع میخورد و پاهاشو فشار میداد به کمرم ؛ گردنم هم داشت چنگ مینداخت با ناخناش به طرز وحشیانه ای میکردمش اونم فقط لذت میبرد و جیغ زدنشو با خوردن لبم خفه میکرد پاهاشو جمع کردم تو همون حالت و کسش تنگ تر شد خیلی بیشتر حال میداد سرعتمو بیشتر کردم و به ضرب تو کسش کیرمو حرکت میدادم ولی بازم طلب سرعت بیشتر و محکم کوبیدن کیرم تو کسش بوود خیلی نمیتونستم دووم بیارم و آبم تو راه بود از چشمام خوند که داره آبم میاد جفتمون حرفی نمیزدیم و فقط صدای شالاپ شولوپ کس کردنش تو اتاق میومد و ناله های آیدا همه ی این حالات باعث شده بود کیرم بیشتر ازین نتونه طاقت بیاره و آبم سرازیر شد تو کسش..کیرمو به ضرب کرده بودم تو و ثابت نگهش داشتم لبمو داشت میکند با دندوناش و گردنمو هم با ناخناش پاره کرده بود آیدا هم هون لحظه که آبم داشت تو کسش ریخته میشد تکونی خورد و داغی و خیسی بیشتری تو کسش حس کردم که با بستن چشماش نشون دهنده ی ارضا شدنش بودکیرم کم کم شل شد تو کسش و بعد از چند دقیقه خودش اومد بیرون افتادم رو ایدا و همچنان مشغول نوازش همدیگه بودیم و از لب خوردنمون سیر نمیشدیممثل دوتا عاشق عشق بازی میکردیم رو تخت جوری که انگار چند ساله عاشق همیم لبمو از لیش جدا کردم و موهاشو نوازش میکردم و اون با چشمای درشتش منو نگاه میکرد و لبخندی حاکی از رضایت سکس رو لبش بود دوباره تو بغلم گرفتمش و کم کم داشت خوابمون میبرد سرشو گذاشته بود رو سینه هام و دستشو گذاشته بود رو کیرم مالشش میدادحدود یه ساعتی تو اون حالت بودیم و منم سرشو میبوسیدم و سینه هاشو میمالیدم برگشت آب خودم و خودش از کسش روی چاک کونش و سوراخش ریخته شده بود با مالش هایی که آیدا میکرد و یه جورایی داشت برام جق میرد کم کم باز کیرم سیخ شد که آیدا سرشو برگردوند و منو دید انگار به هدفش رسیده بودبعد از این یک ساعت و وقتی دید باز کیرمو سیخ کرده صورتشو آورد نزدیک و باز شروع کردیم به خوردن همدیگه اون کیرمو به دستش گرفته بود و منم کسشو میمالیدم و انگشت میکردم کم کم دستمو بردم پایین تر و انگشتم رو روی سوراخ کونش بازی میدادم انقد لیز شده بود راحت انگشتم رفت تو ؛ با رفتن انگشتم توی سوراخ کون آیدا یهو چشماشو بست و لبشو گاز گرفت ، شایدم راست گفته بود کونش آکبند بود ولی بعید میدونستم با شخصیتی که از آیدا میشناختم و کس اپن شدش اینکه کیری توی کونش نرفته باشه برام عجیب بود ولی اون آبی که از کسش سرازیر شده بود باعث لیز شدنش بود و راحت انگشتمو تا ته توی سوراخش کرده بودم و باهاش بازی میکردم تو همون حالت که دراز کشیده بودیم رفتم پشتش و بعد از در آوردن انگشتم کیرمو مالیدم به سوراخ کونش یه پاش هم با دستم دادم بالا و به سختی سر کیرمو وارد کونش کردم..سر کیرم که رفت جا برای ادامه ی کیرم هم باز شده بود و آروم آروم کل کیرمو توی کونش فرو کرده بودم و با دستم کسشو میمالیدمگردنش هم روبروی لبم بود و شروع کردم به لیس زدن گردنش..کم کم شروع کردم به تلمبه زدن توی کونش ، یه ذره گشاد تر شده بود و راحت تر کیرمو توش حرکت میدادم آه و ناله ی آیدا هم بلند شده بود منم سرعت کیرمو توی کونش و هم سرعت مالیدن کسش رو بیشتر کردم و اون فقط با زمزمه ی جوووون جوووون خودشو خالی میکرد نمیخواستم فقط تو اون حالت اون کون خوش فرمشو بکنم واسه همین بیرون آوردم کیرمو و آیدا رو کاملا خوابوندم و سریع کیرمو فرستادم تو کونش تو این حالت که کامل خوابیده بود و پاهاش به هم چسبیده بود کونش تنگ تر شده بود و خیلی بیشتر حال میداد کیرمو تا ته میکردم تو کونش و سر کیرمو بیرون میاوردم و باز میکردم تو چندباری این کارو کردم و لپای کونشو باز کردم یه لحظه که کیرمو بیرون کشیدم سوراخ کونش رو دیدم که خیلی گشاد شده بودخیلی دیدن سوراخ بازش بهم حال داد بازم کیرمو کردم توش و تلمبه میزدم و موهاشو میکشیدم اونم فقط جیغ میزد و میخواست سرعتمو بیشتر کنم به خاطر اومدن آبم فعلا جا داشتم تا تو کونش تلمبه بزنم ولی بازم میخواستم حالتای دیگه رو امتحان کنم واسه همین کشیدم بیرون و سریع به حالت سگی درش آوردم و باز کیرمو فرستادم تواین حالتم خیلی بهم حال میداد چون روی کون کاملا تسلط داشتم و به حد جر خوردنش تو کونش عقب جلو میکردم و میکوبوندم تو کونش که لرزه ای به لپای کونش افتاده بود انقد حرکتمو ادامه دادم تا تونستم برای دومین آیدا رو ارضا کنم خودم هم باید میومدم و حیف بود آبمو تو کونش خالی نکنم واسه همین با چند ضربه ی محکم پیاپی بالاخره آبم سرازیر شد تو کون داغش و صبر کردم تا آخرین قطره تو کونش ریخته بشه کم کم کیرم داشت شل میشد و درش آوردم بیرونسوراخ کون آیدا به خاطر سکسی که باش داشتم هی باز و بسته میشد و نبض میزد آبم هم داشت پس میداد دوباره بغلش کردم از پشت و کیرمو لای کونش گذاشتم و سینه هاشو به دست گرفتم و میمالیدم جفتمون خسته شده بودیم و تو بغل هم کم کم خوابمون برد.
به خاطر بدقولی دیشب سعی کردم دو قسمت رو امشب تایپ کنممرسی از صبوری شما خواننده های عزیز که پیگیر این داستان هستینمنتظر نظراتتون هستم