انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 7 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین »

ساختمان پر ماجرا


مرد

 
برادر این همه تشویقت کردیم، حالا یکی از دوستان گلایه و حرفی زد، چرا ما را مجازات می کنی؟
     
  
مرد

 
راست میگه این داستان موضوعش خیلی شبیه میوه ممنوعه هست شک ندارم نویسنده هر دو تا یکی هست داداش خشته نباشی با این همه تلاش
     
  
مرد

 
reza_motori: برادر این همه تشویقت کردیم، حالا یکی از دوستان گلایه و حرفی زد، چرا ما را مجازات می کنی؟

شما سروری و نظر لطفته
کامنت هایی مثل کامنت های شما به آدم انرژی میده ولی بعضی وقتا بعضیا جوری برخورد میکنن که انگار ارث پدرشونو از من طلب دارن چه اینجا چه تو خصوصی..با اینکه گفتم همیشه نظر همه محترم ولی بعضیا زیاده روی میکنن

javad1977: راست میگه این داستان موضوعش خیلی شبیه میوه ممنوعه هست شک ندارم نویسنده هر دو تا یکی هست داداش خشته نباشی با این همه تلاش

شما به راحتی میتونی نخونی این داستانو اگر فکر میکنی شبیه داستان دیگه ای هست عزیز
من مریض نیستم یه داستانو دو بار تکرار کنم با اسم و عناوین مختلف
اون داستانی که شما میگی نویسندش یه قسمت میزاشت و میرفت تا سال دیگه تا قسمت بعدو بزاره اونم با کلی منت گذاشتن..گرچه بحثش اینجا بیهودس ولی مطمئن باشین نه من نویسنده ی دو داستان همزمانم نه کپی از داستانی کردم
هر داستان مربوط به سکس محارم و خواهر برادر باشه که کپی نمیشه دوست عزیز
تو این داستان جز سکس با رضوان سکس های دیگه ای بوده مثل سکس با بهار یا بزودی سکس با دونفر دیگه و سکس های دیگه..

لطفا عجول نباشید

ادامه ی این داستان امشب (قسمت چهاردهم)
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 

ساختمان پرماجرا قسمت چهاردهم

خودمونو جمع و جور کردیم و رضوان نشست رو تختش گفت من یه خورده بی حالم یکم میخوابم رفتم پیشونی و لبشو بوسیدم و گذاشتم یه کم استراحت کنه آبجیم،رفتم در واحدو باز کردم ساناز بود منو دید تعجب کرد گفت اِ اینجایی؟ گفتم اِ کجا باشم پس؟ لبخندی زد گفت هیچی فک میکردم بالا باشی گفتم نه دیگه اینجا رو مبل ولو شدم خوابم برد
اصن حواسم نبود دم در نگهش داشتم اومدم تو اونم اومد تو گفت رضوان کجاس؟ گفتم تو اتاقشه فکر کنم خوابه یه نگاه بهم کرد گفت آها پس بیخیال حوصلم پایین سر رفته بود مریم دوباره برگشته رشت نگار و آیدا هم رفتن بیرون گفتم تو چرا نرفتی پس چش گاوی جان؟؟
چشاشو درشت کرد گفت چش گاوی عمته ، حس بیرون رفتن نداشتم از طرفی ام آیدا بیرون زیادی بازه هرکی تو خیابون ببینه فکر میکنه یه تیم ازین دختر خراباییم زیر لب گفتم جنده گفت چی؟؟ گفتم هیچی میگم خوب کاری کردی نرفتی اگه میخوای برو رضوانو بیدار کن باهم حرف بزنین منم دارم میرم بالا گفت نه دیگه بیدارش نمیکنم گفتم خو بیا بالا گفت مزاحم نباشم یهو مهندس گفتم نه اوستا بنا بیا بالا اومدیم تو واحدم رفتم یه چیز خنکی از یخچالم گیر بیارم بزنیم به بدن تو اون گرما دو تیکه بزرگ بستنی آوردم رفتیم تو اتاق من که یه تراس کوچیک داشت نشستیم بستنی خوردن و تعریف کردن تا الان به تیپ و لباس ساناز دقت نکرده بودم بس که فکرم درگیر نیم ساعت پیش و کوس و کون رضوانم بود ساناز شلوارک سفیدی پوشیده بود و روش یه تاپ کرم موهاشم باز کرده بود خیلی بامزه و از طرفی سکسی شده بود شلوارک سفیدش جوری نازک بود که شرت اسپرت مشکیش کاملا مشخص بود البته این دید زدنام به بدن ساناز خیلی حساب شده بود چون اون آیدای غریبه نبود که برام مهم نباشه دختر عموم بود و ممکن بود یهو بهش بر بخوره واسم دردسر بشه
پوست بدن برنزه ای داشت و سینه های نه خیلی درشت نه خیلی ریز درکل هیکل و قیافه و همه چیه ساناز بامزه و خواستنی بود ازون آدمای تو دل برو بود بستنی رو زدیم تشکر کرد گفت چسبید گفتم کجااا گفت چی؟ گفتم کجا چسبیـــید خندید زد رو شکمش گفت اینجاا منم خندیدم ازم پرسید رضا یه سوال بپرسم راستشو میگی گفتم تا چی باشه گفت اا مسخره نشو..باشه؟؟ گفتم چشم بفرما گفت این چند روزه که اینجاییم درسته خیلی زیاد باهم برخورد نداشتیم ولی همون فرصتای کم هم که پیش اومده ندیدم اصن مشغول گوشی باشی یا مدام جایی بری تیپ بزنی گفتم خب گفت خب منظورم اینه دوست دختر نداری؟؟ خنده ای کردم و گفتم اوووه این همه حرف زدی اینو بپرسی محض اطلاعت باید بگم نچ دخترعمو جان دوست دختر ندارم گفت چرا پسر به این خوبی گفتم اون که بر منکرش لعنت ولی حس دوست دختر ندارم که یهو تو هم رفت ولی خودشو زود جمع کرد گفت آها گفتم تو چی ؟؟ گفت من چی؟ گفتم سختت نیست اینجا؟؟ گفت چطور گفتم همینکه اینجایی و دوری از شهرت شاید اونجا با کسی بودی و الان دوری ازش گفت نه بابا منم دنبال این چیزا نبودم یعنی دوران مدرسه بود یه چیزایی ولی بعد کنکور دیگه دنبال پسر و رابطه و این چیزا نرفتم بیشتر فکرم مشغول درس بود
گفتم الان چی؟؟ گفت الان چی؟ گفتم منظورم اینه الان جز درس فکر دوست پسر و رابطه و ایناهم هستی؟ یه کوچولو سرخ شد گفت اگه باشه بد نیست اینجا راحت ترم و بابا مامان نیستن خیلی حساس باشن بالاخره آدم نیاز داره از یه جهتایی به جنس مخالف اینکه باهاش حرف بزنه درد و دل کنه گفتم فقط حرف بزنه و درد و دل کنه؟ نیاز دیگه ای نبود؟؟ خندید گفت حالا...کلی گفتم دیگه گفتم ولی ازین خبرا نیست فکر نکن مامان بابات نیستن اینجا دیگه خیلی راحتیا ما اینجا بوق نیستیم که از طرفی ام ساناز جون پسرای اینجا با اونجا خیلی فرق میکنن خود من پسرم اینو میگم اینجا گرگ بار اومدن اکثرا فکر نیاز به درد و دل و این حرفا نیستن فقط نیاز جنسیشونو برطرف کنن حله کم کم داشتم بحثو گرم تر میکردم تا با ساناز راحت تر باشم گفت اونجا هم همینطور بود دیگه نمیدونم چشونه پسرا گفتم یعنی چی؟؟ یعنی اونجام که با پسرا بودی فقط فکر نیازای جنسیشون بودن گفت آره دیگه بعد یهو فهمید گند زده خواست جمعش کنه گفت نــــه من که نه ولی کلا میگم دیگه..پسرای همه جا گرگن صورتش قرمز شده بود سوتی داده بود معلوم شد سانازم کم نداده به دوست پسرش بیخودی اون کون انقد گنده نشده گفتم آها که اینطور
سینی که بستنی باش آورده بودم و بردم آشپزخونه و برگشتم اتاقم دیدم ساناز نشسته رو تختم گیتارمم گرفته دستش همینجوری داره با تاراش بازی میکنه گفتم بلدی؟؟ سرشو آورد بالا گفت نه ولی خیلی دوست دارم یاد بگیرم گفتم اگه علاقه داشته باشی زود راه میفتی نشستم کنارش رو تخت و گیتارو بهم داد شروع کردم به زدن و خوندن یه آهنگ ملو و آروم سانازم داشت به حرکت دست و انگشتام رو گیتار نگاه میکرد و هرازچند گاهی به صورتم نگا میکرد و لبخند میزد از آهنگ خوشش اومده بود بعد از تموم شدنش تشویقم کرد گفت نبابا مهندس یه چیزایی بلدی بگم عمو واست اسفند دود کنه لبخندی زدم بهش گفتم خیلی چیزا بلدم دختر عمو جان اگه به گیتار علاقه داشته باشی میتونم یه چیزایی بهت یاد بدم ذوقی کرد و چشمای گاوی خوشگلش درشت تر شد و گفت جدی؟ گفتم جت لی نه بروسلی ولی بستگی به خودت داره یاد گیریش یه کتاب تئوری آموزش گیتار و آشنایی با نت و ... بهش دادم گفتم اینارو بخون لازمت میشه ولی اصل کار عملیه که باید یاد بگیری گفت باشه مرسی نحوه ی دست گرفتن گیتارو بهش میخواستم یاد بدم که رفتم پشتش و گیتارو به دستش دادم یه جورایی سفت بغلش کردم و فشارش میدادم که سانازم به شدت سرخ شده بود و فقط سرشو تکون میداد و به گیتار نگاه میکرد در حین دادن توضیحاتم کیرم به خاطر تماسی که با بدنش داشت وول خورد و سانازم مطمئنا اینو متوجه شد ولی به روی خودش نمیاورد و خودشو مشغول به یادگیری گیتار نشون میداد دستاشو گرفته بودم و جاهایی که باید رو تارای گیتار میذاشت و حرکت انگشتاشو بهش یاد میدادم ولی دراصل فقط داشتم میمالیدمش و این بهترین موقعیت بود برای مالیدن ساناز اگر هم جبهه ای میگرفت و عصبی میشد آموزش گیتارشو بهونه میکردم ولی برعکس ساناز داشت یخش باز میشد و لبخند میزد یه مقدار تونست با گیتار ور بره و یه صداهایی دربیاره
خوشحال شد گفت چه آسونه گفتم همچینم آسون نیستا مثل دوچرخه یاد دادن به بچه هاس ولت کنم میفتیا گفت ول کن ببین کی میفته دستامو از رو دستاش برداشتم ولی باز داشت یه چیزایی میزد با اینکه خیلی داغون بود ولی همین که داشت راه میفتاد خیلی خوب بود من دستامو برداشته بودم ولی ساناز همچنان وسط پام نشسته بود و من پشتش که یهو برگشت و منو نگام کرد گفت دیدی نیفتادم گفتم ای ترشی نخوری یه چیزی میشی صحنه ی جالبی بود ساناز بین پاهای من کیرم مماس کونش که فقط یه لایه شرت مشکی و شلوارک سفید فاصله انداخته بود بین پوستامون و نگاهمونم به هم دیدم بیشتر ازین اگر اون حالت بشینم ضایعس خودمو از پشتت جابجا کردم و اومدم کنارش بشینم یه لحظه چشام افتاد به کیر سیخ شدم زیر شلوارم خیلی ضایع باد کرده بود ساناز یه لحظه چشماش گرد شد و از اون حالت عادی که درشت بود درشت تر شد سریع خودمو جم و جور کردم و گفتم خب واسه جلسه اول خوب بوود دخترعمو جلسات بعد بیشتر تمرین میکنیم
یه جورایی دوزاریش افتاد که جلسه ی بعد چه تمرینایی ممکنه پیش بیاد خندید و گفت بله استاد مرسی بلند شد از رو تختم و گفت مثکه آیدا اینا اومدن منم برم پایین دیگه بیرونو نگاه کردم شب شده بود و هرلحظه ممکن بود بابا مامانم هم برسن منم با ساناز اومدم پایین تو راه پله موقع پایین اومدن ساناز جلو افتاد و من پشت سرش میومدم و درحال دید زدن کونش زیر اون شلوارک نازکش بودم که موقع راه رفتن مثل ژله میلرزید رسیدم به طبقه ی خودمون و سانازم خدافظی کرد و رفت پایین منم رفتم تو هنوز بابا مامان نیومده بودن رفتم سمت اتاق رضوان درو آروم باز کردم عشقم مثل عروسک رو تختش ولو شده بود و خوابیده بود
رفتم سمتش دیگه بیشتر ازین نباید میخوابید وگرنه شب خوابش نمیبرد و کلا خواب زیاد کسلش میکرد نشستم رو تختش و صورتشو نوازش میکردم و دستامو بردم تو موهاش و نوازشش میکردم صورتمو بردم نزدیک و پیشونیشو بوسیدم و لباشو که دیدم بیخیال بوسیدن پیشونیش شدم و لبمو گذاشتم رو لبش و لبشو میخوردم چشاشو آروم باز کرد لبمو از لبش برداشتم و گفتم پاشو فسقل 3 ساعته خوابیدی خوابالو پاشو دیگه شب خوابت نمیبره ا چشاشو کامل باز کرد و منو دید و لبخندی زد گفتم خوب خوابیدی گفت عالی بود خیلی چسبید دوباره لبشو به دهن گرفتم و خوردم گفتم پاشو آبجی الان بابااینا میان دیگه با یه کش و قوسی که به بدنش داد از رو تختش بلند شد و درحال رد شدن از جلوم چشمام خورد به کونش که هر روز قلمبه تر از دیروز میشد
یه سیلی زدم زیر کونش که یه جیغ کوچیکی زد و گفت نزن کثافت قرمز میشه گفتم فدای قرمز شدنش بشم و خندیدم رضوان رفت آشپزخونه و مشغول درست کردن شام شد منم سعی میکردم تو کارش کمکش کنم میدونستم قدر کافی خسته شده سکس امروز کونشو درد آورده بود یه کم لنگ میزد بعد از آماده کردن شام مامان اینا رسیدن و یه سلام احوالپرسی کردیم و بعد از صرف شام در واحدو باز کردم که برم طبقه ی خودم از پله های راه پله میخواستم برم بالا که دیدم یکی تو حیاطه رو یکی از تختا نشسته و داره سیگار میکشه.
     
  
مرد

 

ساختمان پرماجرا قسمت پانزدهم

از پله ها پایین اومدم و رفتم سمت حیاط پشتش به من بود و تو تاریکی , دیده نمیشدم رفتم سمتش دیدم آیداس منو که دید یهو ترسید سیگارو قایم کرد فکر کرده بود بابام یا مادرمه شالش هم انداخت رو سرش رفتم جلوتر دید منم خیالش راحت شد خندیدم بهش گفتم چیه عین این شکست عشقی خورده ها تنها اومدی سیگار چس دود میکنی خانوم؟ گفت نه بابا شکست عشقی چیه تفریحی میکشم گه گاهی گفتم اونوقت نمیگی یه موقع مامان بابای من ببینن شر میشه؟ سرشو انداخت پایین گفت ببخشید راست میگی...بدجوری هوس کرده میکنم بعضی شبا بچه ها هم خوابیدن حوصلم سر رفته بود جای دیگه هم نبود برم
سیگارشو خاموش کرده بود خیلی مظلوم شده بود گفتم منم تنهام بالا اگه بی خوابی و میخوای سیگار بکشی بیا بالا اینجا تو چشه یه نگاه منظور داری بهم کرد گفت نه خوابم که نمیاد مزاحم نباشم یه وقت گفتم نه مراحمی و حرفی نزدم دیگه راه افتادم طرف راه پله و طبقه ی بالا اونم پشت سرم میومد در واحدمو باز کردم رفتیم تو اونم اومد تو و درو بست برگشتم تازه تو روشنی تونستم ببینم تیپشو الحق که شاه کسی بود آیدا واسه خودش یه ساپورت کشی آلبالویی پاش بود و یه تاپ بادمجونی رنگ بند سوتینش هم معلوم بود که مشکیه و خط سینه و نصف سینش تو دید بود کامل گفت اوووی آقا اگه آنالیزتون تموم شد و شناختیم میتونم برم بشینم
به خودم اومدم خندیدم گفتم نه شناسایی شدی راحت باش و رفتم سمت آشپزخونه یه پارچ آب انار آوردم خداروشکر همیشه یخچال بالا پر بود و مامان کم نمیزاشت چه واسه آشپزخونه خودش چه برای من اومدم تو هال دیدم نشسته جلوی تلویزیون و کانالا رو بالا پایین میکنه زد رو پی ام سی و ولوم پایین منم نشستم پیشش؛پارچ آب انارو دید گفت چیه میخوای شراب بدی بم مستم کنی خندم گرفت گفتم نه بابا شراب به این گرونی کسخلم مگه که با مشت زد رو بازوم گفت خسیسیا پس این چیه گفتم آب اناره دکتر ما ازوناش نیستیم خندید و گفت اتفاقا ازوناش بدتری آدمو سرپا با چشات میخوری گفتم چشه دیگه کاریش نمیشه کرد که و دوتا لیوان ریختم و خوردیم سیگارشو درآورد گذاشت رو لبش..رژ غلیظی زده بود سیاه مانند تریاکی رنگ تقریبا
خیلی جنده تر نشونش میداد آرایش صورتش با اون سیگاری که رو لبش گذاشته بود خودم یه فندک بردم زیر سیگارش و واسش روشن کردم یه نخم از سیگارش واسه خودم روشن کردم تعجب کرد گفت مگه توام میکشی؟؟ نگاش کردم گفتم شیشه که نیس اگه تو هرچند شب یه نخ میکشی من تو دانشگاه و شبا تو واحدم روزی یه پاکتم شده بکشم خندید گفت پس واقعا ازوناشی اصلا بت نمیاد..گفتم بم چی میاد گفت ازین بچه مظلوما ولی دخترکش خندیدم نکشمت حالا خندید و چیزی نگفت پک سنگینی میزد و دودش میداد طرف من و نگام میکرد داشت حالی به حالیم میکرد تا حالا هر دختری که پیشم نشسته بود و باهاش نزدیک بودم هیکلای قشنگ و بی نظیری داشتن ولی آیدا یه شاه کس به تمام معنا بود رون خیلی گوشتی داشت و ذره ای شکم نداشت به جاش دوتا توپ زیرتاپش بود از پشتم که دنیایی بود واسه خودش بازم تو دید زدنش کیرم سیخ شد و تابلو بود زیر شلوارم اونم متوجهش شد گفت اوی آقا آنتنتو که باز سیخ کردی و خندید گفتم بیخودی که سیخ نمیشه دنبال شبکه ی مورد نظرش میگرده یه لبخندی زد و گفت انصافا سر و زبونی داریا بیشتر نزدیکش شدم گفتم کجای سر زبونمو دیدی صورتم بردم طرف صورتش و زبونمو درآوردم بیرون طرف لبش فقط نگام میکرد با زبونم یه دور رو لبش رفتم و خودمو کشیدم عقب
حال آیدا هم بهتر از من نبود این دفعه اون اومد طرف صورتم یه پک سنگین به سیگارش زد و لبشو آورد طرف لبم دهنو باز کردم و لباشو غنچه کرد و دود سیگارشو داد طرف دهنم منم با نفسم دادمش تو و نزاشتم دیگه صورتشو مثل من عقب ببره و موقع دود دادنش لبامو گذاشتم رو لبش و شروع کردم به خوردنش آیدا هم سیگارشو گذاشت رو زیر سیگاری و بامن همکاری میکرد خیلی وارد بودن تو لب دادن لبامو گاز میگرفت و زبونشو با زبونم درگیر کرده بود زل زده بودیم چشمای همدیگه و میدونستیم ازهم چی میخوایم مزه ی روژش خیلی خوشمزه بود جوری که کل رژشو خوردم و لبش به رنگ اصلیش برگشت درحال لب بازی دستامو انداختم دور کمرش و نزدیکترش کردم به خودم لبمو از لبش کشیدم بیرون و صورت و گردنشو لیس میزدم نفس نفسای ریزی میزد زیر گردنشو لیس میزدم و سینه های توپشو تو دستم گرفته بودم
خیلی بزرگ بود فوق العاده نرم ولی آویزون نبود دست انداختم زیر تاپشو از تنش بیرون آوردم چشمام افتاد به سوتینش سینه هاش داشت سوتینشو جر میداد از پشت آزادش کردم و دو تا سینه ی لختش افتاد جلوم زبونم نزدیک سینش کردم و شروع کردم به خوردنشون واقعا سرم لای سینه هاش گم میشد نوک سینه هاش شق شده بود و خیلی خوشرنگ از خوردنشون سیر نمیشدم و مشغول بازرسیشون بودم همینطور که حدس زده بودم عملی بود و زیر سینه هاش خط جراحی افتاده بود
آیدا ازون کُسا بود که به هیکلش خیلی میرسید لباشو پروتز کرده بود دماغش هم عملی و سینه ها هم همینطور ولی ازین عملی بدفرما نبود یه شاه کس تمام عیار بود آیدا هم مشغول بود دستشو برد تو شلوارم و زیر شرتم و کیرمو میمالید گفت چی داری این تو داری بدبختو زجر کش میکنی که و منم طبق معمول تو این موقعیتا که شهوتم بالا میزد چشمام خمار میشد و لال میشدم اونم فهمید چمه و حرفی نزد منو رو مبل انداخت و خودش اومد روم دست برد زیر کش شلوار و شرتمو همزمان کشید پایین و کیرم بیرون افتاد یه نگاه بهش کرد و گفت نه خوووبه و کیرمو برد طرف دهنش معلوم بود کیر زیاد دیده و فقط لب گیریش نیست که توش وارده ساک زدنشو که شروع کرده بود داشتم ارضا میشدم ولی چون قبلا یه بار آبم اومده بود بیشتر میتونستم تحمل کنم کیرمو تا ته تو حلقش میکرد و درمیاورد و یهو لباشو فشار میداد رو کیرم و یهو میکشیدش بیرون که تو این موقعا جون آدم درمیاد وقتی موقع مک زدن لبو یهو جدا کنن از کیر نزدیک ده دقیقه داشت ساک میزد و دیوونم کرده بود منم به آه و ناله افتاده بودم ولی نمیخواستم به این زودیا خراب بشم بعد از کلی ساک زدن و لیس زدن کیرم و تخمام و سوراخ کونم سرشو با دستم گرفتم و کشوندمش طرف خودم و لباشو شروع کردم به خوردن اونم کیرمو میمالید دستامو دور پهلوش انداختم و تکونش دادم
از مبل بلندش کردم و این دفعه خودمو انداختم روش و همچنان لب تو لب بودم باهاش واقعا هضم اینکه همچین شاه کسی الان بغلمه برام سخت بود این از صدقه سر ساناز و آوردن دوستاش به اینجا بود و منم تو این قضایا واقعا خوش شانس بودم دستمو گذاشتم رو کسش و از روی ساپورتش میمالوندمش دستمو کردم تو و با کس گوشتیش برخورد کردم گرفته بودم تو چنگم و فشارش میدادم و کم کم کنجکاو شدم ببینمش رفتم پایین تر وساپورت آیدا رو از پاش کامل درآوردم یه کس فوق گوشتی بدون مو فقط یه تیکه مو بالای کسش بود چیزی که واسم جالب بود یه تتو زیر نافش بود که یه لب رو تتو کرده بود این دیگه کی بوود محو تماشای کسش شده بودم و رونای تپلش هیچوقت همچین چیزیو تصور نمیکردم و فقط تو فیلم سوپرام دیده بود معطل نکردم و حمله کردم طرف کسش و دیوانه وار میخوردمش و لیسش میزدم
کسشو بالای کسشو رونشو همه و همرو با لب و زبونم لیس میزدم و میبوسیدم آیدا هم خوشش اومده بود و تو این مواقع مثل رضوان بام برخورد کرد سرمو چسبونده بود به کسش و فشار میداد بهش از خوردن کسش سیر نمیشدم و همش با لبه ی کسش و چوچولش بازی میکردم خیلی خوش فرم و خوش رنگ بود یه کس گوشتی باد کرده مثل همبرگر بود و لبه هاش زده بود بیرون لبم از کسش برداشتم و رفتم بالاتر بازم سینه هاشو به دهن گرفتم و خوردم و باز رفتم بالاتر و بعد از ردکردن مسیر سینه و گردن و صورتش دوباره لبمو رو لبش گذاشتم و با دستام با کسش و کیرم ور میرفتم کیرمو نزدیک کسش کردم که حداقل یه کم با شکاف کسش و لبه هاش بازی کنه خیلی حال میداد
چقد دوس داشتم کیرمو بکنم اون تو تا بحال هرچی سکس داشتم از کون بوده و طعم کس رو نچشیده بود کیرم...کیرمو از بالا ب پایین کس آیدا میمالیدم که اونم خمار و خمارتر شد گفت بدووو دیگه چیکار میکنی گفتم خب برگرد تا یه کم انگشتم کنم گفت دیگه چرا برگردم همینجوری انگشت کن دیگه
انقد با عشوه این حرفارو میزد که با همون حرفا نزدیک بود آبم بیاد انگشتمو با خیسیه کسش خیس کردم و بردم طرف کونش یهو دستم گرفت گفت چیکار میکنی رضااا کون نــــه اصلا طاقتشو ندارم یهو چشام گرد شد گفتم پس چــی توقع نداری که جق بزنم تا آبم بیاد کستم نمیشه کرد که مگه...یه نگاه بهش کردم و دیدم لبخندی زد گفتم اوپنی آیدا؟؟ گفت آره دیگه بدووو دارم میمیرم امشب حالمو خراب کردی حالا داری سوال پیچ میکنی بدووو سر از پا نمیشناختم که میتونم بالاخره اولین کس زندگیمو بکنم کیرمم داشت میرقصید واسه خودش و از بی تابی هی تکون میخورد نمیشد بیشتر ازین صبر کرد کیرمو چسبوندم لبه ی کسشو سرشو کردم تو یه آهـــی کشید که دلم ضعف رفت یه کم تکون داد خودشو و اومد جلوتر و خودش کیرمو تا ته کرد تو کسش و گفت آخــیــش حالا شرووع کن ببینم چند مرده هلاجی شروع کردم تلمبه زدن تو کس فوق تنگ و پر حرارتش معلوم بود کس زیاد داده ولی عجیب بود که انقد کسش تنگه
خیلی لذت بخش بود کردن کسش اونم اولین کس زندگیم اونم یه همچین کسی از همچین دافی تو یه دنیا دیگه بودم و فقط به ضرب تلمبه میزدم و با دستم با چوچول آیدا بازی میکردم کیرمو کامل تو کسش میکردم و بیرون میکشیدم پاهاشو دور کمرم حلقه کرده بود و بیشتر منو به خودش فشار میداد کیرمو تو کسش فرو میکردم و لبامون باز مشغول هم بود دستاشو انداخته بود دور گردنم و روی کمرم حرکت میداد و چنگ مینداخت خوب میدونست چیکار کنه و یه جنده ی وارد به کار بود بیشتر ازین نمیشد تحمل کرد و گفتم داره میااادا و خواستم از کسش بکشم بیرون که فشار پاهاشو بیشتر کرد و با دستاش کامل منو چسبونده بود به خودش نزاشت کیرمو دربیارمو آبم سرازیر شد تو کسش فکر کنم کیرم اون تو کامل آب شده بود تو یه حالت خواب رفتم و دراز کشیدم روش اونم بدن و کمرمو نوازش میکرد سرمو بردم جلوش دوباره نگاش کردم خندید گفتم چطور بوود گفت ای بدک نبوود گفتم قرص میخوری دیگه؟؟ گفت آره بابا مگه میشه نخورد حیفه آبو جای دیگه ریخت خندیدم پیش خودم گفتم این دیگه چه جنده ایه به گامون نده خیلیه
دستاشو آزاد کرد و پاهاشو از دور کمرم برداشت منم از روش بلند شدم با دستمال کاغذی خودشو کسشو پاک کرد و لباساشو پوشید دوباره یه سیگاری روشن کرد و شروع کرد کشیدن و من فقط نگاش میکردم گفت بعد سکس خیلی میچسبه گفتم بابا متخصص..منظورم همون جنده بود ولی مودبانه سیگارشو کشید یه نگاه به ساعت کرد نصفه شب شده بود گفت من دیگه برم پایین یه موقع بیدار میشن بچه ها میبینن من نیستم ضایعس از جاش بلند شد و گفت چون پسر خوبی بودی میتونیم بعدا بازم برنامه داشته باشیم و خندید منم کونشو دنبال میکردم و گفت آی آی اینو فکرشم نکنیا..این آکبنده گفتم تو که راست میگی و خندیدم دم در رسید باز نگام کرد یه بوس برام پرت کرد و درو بست..روز عجیب خسته کننده ای داشتم و دوتا سکس از بهترین سکسام بود رفتم اتاقم و دراز کشیدم و طولی نکشید که بیهوش شدم.
     
  
مرد

 
دمت گرم دستت درد نکنه با حاله خیلی باحاله
     
  
مرد

 
دستت درد نکنه خوب می نویسی و خوب تاپیک را آپدیت میکنی . امیدوارم مثل بعضی ها جوگیر نشی که به محض اینکه چند نفر از داستانشون تعریف میکنند با هزار بهانه و دروغ گفتن و منت گذاشتن و روزها تاخیر و بدقولی های مکرر ادامه داستان را می نویسند
     
  
مرد

 
ssoheyl: دمت گرم دستت درد نکنه با حاله خیلی باحاله

خودت باحالی

azaz110: دستت درد نکنه خوب می نویسی و خوب تاپیک را آپدیت میکنی . امیدوارم مثل بعضی ها جوگیر نشی که به محض اینکه چند نفر از داستانشون تعریف میکنند با هزار بهانه و دروغ گفتن و منت گذاشتن و روزها تاخیر و بدقولی های مکرر ادامه داستان را می نویسند
مرسی
نه اینطور نیست و همین روال ادامه پیدا میکنه ، مطمئنا غیبم نمیزنه یه ماه بعد پیدام شه

------------------------------

منتظر نظراتتون هستماااا
قسمت بعد پنج شنبه شب
     
  ویرایش شده توسط: rezchro   
مرد

 
قسمت بعدی پنج شنبه؟!! مثل اینکه شما هم جوگیر شدی ها (مگه پست بالا بهت نگفتم جو گیر نشو؟)
یک نکته نگارشی:
برادر شما با علائم نگارشی مثل : ، . " قهر هستی ؟ اگه تو نوشته هات از این علامت ها بخوبی استفاده کنی داستانت جذاب تر میشه . حالا که انتقاد سازنده کردم فردا ۲ قسمت پشت سر هم قرار بده
     
  
مرد

 
پنج شنبه که من نیستم . آخ اگه بدونی الان یه دونه از همین رضوان های داستانت کنار دستم نشسته , اومده کارآموزی پاشو رو پاش انداخته تمام رونو انداخته بیرون هیکل توپ و توپری هم داره معلومه چشم و گوشش بازه . چند روزه تو کاره مخ زدنشم , حیف که سن بالام خیلی هارو به اشتباه میندازه آخه هر چی نباشه هم سن باباشم . اما چه کنم که چشماش سگ داره وقتی میاد تو اتاقم همش تو فکرم که زیره اون شلوار آیا شورت هم داره . وقتی از رضوان میگی که با داداشش سکس داره یادش میافتم میگم اگه این دختر من بود حتما تا حالا کرده بودمش.
     
  
صفحه  صفحه 7 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

ساختمان پر ماجرا


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA