دم گرم که بازم (هرچند دیر) شروع کردی. راستش باهاش خیلی حال میکردم. یه توصیه، تا جایی که میتونی کشش بده، خیلی زود نرو سر اصل مطلب. چاکرم
ساختمان پر ماجرا فصل دوم [ قسمت نهم ]سر میز صبحونه من کنار نیلوفر نشستم شروین روبروی من و کنار شیما نشسته بودم میز مفصلی چیده بود تخم مرغ عسلی کره مربای کیوی و نون تازه واقعا بهم مزه میداد در کنار این خونواده در حیم خوردن بودیم که نیلوفر رو کرد به من و گفت"راستش هم به خاطر زحمتای دیروز دعوتت کردم هم اینکه چون شما چند ساله اینجا زندگی میکنین بهم یه مدرسه خوب واسه شروین معرفی کنی تازه یه هفته از مهر میگذره ولی همین یه هفته ام کلی شروین افتاده عقب از درس" شروین اخمی کرد و گفت "ماماان؟!! من که درسام خوبه! " مادرش ادامه داد " آره مخصوصا ریاضیت" شروین سرشو انداخت پایین و مشغول بازی با تخم مرغش بود نیلوفر رو کرد به من و گفت "ممنون میشم اگه یه مدرسه ی خوب بهش معرفی کنی و یه معلم خوب واسه ریاضیش" دستمو از زیر میز گذاشتم روی رون نیلوفر..اصلا پارچه ی حریرش حس نمیشد و انگار پوست رونشو داشتم لمس میکردم با انگشتم شستم روی رون پاش بازی میکرد و گفتم "نیلو جون نگران نباش مدرسه ای که خودم درس میخوندم همین نزدیکیاس معلما و محیط خوبی داره راجع به کمک تو درسم خیالت راحت نیازی به معلم نیست من خودم بهش کمک میکنم رضوان خواهرمم گاهی تو ریاضی فیزیک مشکل داره که خودم کمکش میکنم البته فک کنم دیشب شروین با رضوان آشنا شده و شروین منو نگاه کرد و مشخص بود شوکه شده از اینکه دختر نیمه لختی که دیشب روی تختم بوده خواهرم بوده لبخندی رو لبش زد ولی همچنان متعجب بودنمیدونم چرا داشتم رابطه ی خودم و خواهرمو بازگو میکردم برای شروین ولی با این خونواده عجیب راحت بودم،دستم همچنان روی پای نیلوفر بود که اونم دستشو گذاشت روی دستم و با انگشتام بازی میکرد لبخندی زد و گفت " مرسی رضا جون خیلی خوشحالیم که یکی مثل تو کنارمون داریم" شروین و شیما هم با حرف مادرشون موافق بودن،نیلوفر ادامه داد"خودت میدونی که یه زن تنها با دوتا بچه توی یه محله جدید براشون یه سری مشکلات و حرفا ممکنه پیش بیاد ولی با وجود تو خیالم راحته,پس بهتره همین الان ببرمش واسه ثبت نام و رو به شروین گفت"پاشو پسرم برو حاضر شو"شروین انتظار نداشت همین امروز بخواد بره ثبت نام مدرسه ولی روی حرف مادرش حرفی نزد و رفت سمت اتاقش و درو بست نیلوفر هم داشت میرفت حاضر بشه که بهش گفتم"من یه حرف خصوصی با شروین دارم راجع به مدرسه الان میام" نیلو هم چیزی نگفت و رفتم سمت اتاقش و بدون در زدن رفتم تو یه شلوار لی پاره و تنگ پوشیده بود که کون بزرگش عجیب نمایان بود یه تیشرت جذب زرشکی ام تنش کرد و برگشت منو دید خندید و گفت چطوره؟؟ رفتم سمتش گفتم"خیلی خووشگله ولی نه واسه الان..الان بهتره یه تیپ رسمی تر و سنگین تر بزنی تو کمدش به یه شلوار کتان مشکی و یه پیراهن سفید اشاره کردم گفتم اینجوری بهتره چون روز اوله ممکنه گیر بدن بهت..روزهای بعد هرچی دوس داشتی بپوش..با اینکه راضی نبود از عوض کردن لباسش ولی حرفم به نظرش منطقی اومد و بدون توجه به من تیشرتشو در آورد و سمت من خم شد و شلوارشو درآورد..اووف کون دخترونش و پوست سفیدش دیوونم کرده بود همون شرت قرمز پاش بود لباسشو عوض کرد و گفت بهتر شد؟؟ با سر تایید کردم و از اتاقش رفتم بیروننیلوفرم اومد بیرون از اتاقش یه تیپ رسمی تر پوشیده بود ولی درعین حال کیر راست کن و سکسی بود یه چکمه پوشیده بود و یه ساپورت مشکی و یه مانتوی کوتاه سرمه ای رو کرد به من و گفت"خوب شروین جون برو منم میام و رو کرد به شیما و گفت اگه حوصلشو داشتی یه چیزی واسه نهار درست کن اگر نه هم زودتر بگو یه چیزی از بیرون بگیرم مامان" به منم گفت"مرسی از لطفت رضا جون من شروین زودتر ببرم که دیر.."تو حرفش اومدم و گفتم"منم میام..مدیر و معلمای اونجا منو میشناسن و راحت تر ثبت نامش میکنن منم شمارو بهشون معرفی میکنم که زیاد سخت گیری نکنن تو درسای شروین " نیلو لبخندی زد و دست انداخت دور صورتم و بوسید،واقعا مادر مهربونی بود که پیشرفت بچه هاش واسش خیلی مهم بود بهم گفت"بازم زحمتت دادم دستت درد.."نزاشتم حرفشو تموم کنه و گفتم"انقد این کلمه ی زحمتو تکرار نکنین..ماها حکم خونواده داریم تا همسایه و دست انداختم پشت کمرش و به در خروجی هدایتش کردم از شیما خداحافظی کردیم و تو ماشین نشستیم خودم رانندگی کردم و نیلوفر کنارمواقعا داشتم لذت میبردم از این خونواده ی سکسی و مهربون..رسیدیم به مدرسه و ماشینو پارک کردم و کنار نیلوفر مثل یه زن و شوهر حرکت میکردیم و شروین کنارمون میومد و مدارک تحصیلیشو چک میکرد..کارای ثبت نام و معرفی خیلی راحت و زود تموم شد گرچه تیپ سکسی نیلوفر تاثیر زیادی داشت و آقای نوری مدیر مدرسه که قبلا هم شناخت کامل ازش داشتم یه مرد زن باز تیری بود و حتی اگه منم باهاشون نمیومدم به خاطر نیلوفر شروین رو ثبت نام میکرد توی راه برگشت نیلوفر یه سری خرید داشت که گاهی خودم میرفتم براش میخریدم و گاهی باهم..بعد از تموم شدن خریداش رسیدیم به خونه و با وجود اصرار های مکرر نیلو دعوت به نهارشو قبول نکردم و گفتم ایشالا یه وقت دیگه بازم میام الان یه کم کار دارم نیلو جون و اینبار من بوسیدمش لبخندی زد و گفت بابت همه چی مرسی عزیزمشروین هم تشکری کرد و رفتن به واحدشون منم رفتم سمت واحد خودمون و مشغول سرخ کردن همبرگر و آماده کردن مخلفاتش میدونستم رضوان دوست داره و داشتم واسه عشقم غذا حاضر میکردم نزدیکای ساعت دوازده بود که رضوان رسید خونه بهش گفتم چرا نگفتی بیام سراغت بعد از امتحان گفت با دوستام بودم دیگه موقع امتحاناس و آخرین دیدارا توی مدرسس رفتم سمتش و بغلش کردم و همون دم در لباشو میخوردم اونم همراهمیم میکرد یه کم بو کشید و گفت جووون هبمرگر درست کردی؟؟ خندیدم و دوباره لبمو گذاشتم رو لبش و مک میزدم و گفتم آره عزیزم برو دستاتو بشور تا میزو بچینم اونم لبمو بوسید و رفت دستشویی و برگشت سر میز مشغول خوردن شدیم و من بیشتر با چشمام داشتم میخوردم خواهرمو جای اینکه با دهن غذامو بخورم نهار که تموم شد چون غذای حاضری بود ظرفی نبود که بشوریم و من رفتم تو هال روی مبل لم دادم و رضوانم پشت سرم اومد تو بغلم دراز کشید گفت راستی مستاجرمون چکارت داشت..قضیه رو واسش تعریف کردم و از حالت خونوادگیشون واسش تعریف میکردم که رضوان به دقت گوش میداد و یهو دستشو گذاشت رو کیرم و گفت نکنه زن و دختره واسه این دندون تیز کرده باشن و چشماشو تنگ کرد..خیلی ناز میشد وقتی حسادت میکرد لبخندی زدم و لبشو بوسیدم و گفتم میخوام با خونوادشون آشنات کنم خودت نظرت برمیگرده و دوباره لبشو شروع کردم به خوردن
بالاخره نفهمیدم اگه یک هفته از مهر گذشته و شروین هنوز ثبت نام نکرده رضوان امتحانات آخر سال را چجوری داره میده !! دقت کن عزیزم
azaz110: بالاخره نفهمیدم اگه یک هفته از مهر گذشته و شروین هنوز ثبت نام نکرده رضوان امتحانات آخر سال را چجوری داره میده !! دقت کن عزیزم بعضیا هم گذاشتن فقط واسه گیر دادن به چه چیزایی گیر میدی خدایی
این موارد و ریزه کاری ها برای اینکه داستان باورپذیر بشه لازمه که رعایت بشه و گرنه داستان خودته هر جور خواستی بنویس. فقط خودت میدونی داستان هایی که باورپذیر تر باشند کاربران خیلی بیشتر دوست دارند
ساختمان پر ماجرا فصل دوم [ قسمت دهم ] اواخر مهر بود و توی این دو هفته ای که نیلوفر اینا وارد ساختمانمون شدن جز روزای اول که باهاشون خیلی رفت و آمد داشتم یه مدتی فقط سر راه میدیدمشون و گه گاهی سری بهشون میزدم و اونا هم خانوادگی دلبری میکردن برام ولی اتفاق خاصی به وجود نیومده بود تا اینکه یه روز که توی واحدم بودم و رو تختم ولو شده بودم درس میخوندم در واحدمو زدن رفتم درو باز کردم و هیکل خوش فرم و سکسی نیلوفر اولین چیزی بود که چشمم بهش خورد و قیافه ی نازش که با آرایش ملایمی که کرده بود نازتر هم شده بود یه لباس تو خونه ای یه سره پوشیده بود که روی رونش بود و حسابی سکسی بود باهم سلام علیکی کردیم و دعوتش کردم تو به سمت پذیرایی هدایتش کردم و رفت روی راحتی نشست و یک پاشو روی پای دیگش انداخت که باعث شد رون سکسیش بیشتر نمایان بشه رفتم با یه شربت آلبالو خنک برگشتم پیشش و گفتم "خب نیلو جون یاد فقیر فقرا کردی..خیلی خوش اومدی" خندید و گفت "تو که بی معرفت شدی رضا جون زیاد سری به ما نمیزنی" رفتم نزدیکش و گفتم"ببخشید یه کم درگیر درس بودم ولی از فردا آزادم دیگه.."نیلو یه کم از شربتش خورد و گفت " راستش به خاطر شروین اومدم پیشت،دو هفته ای هست که میره مدرسه و ریاضیش آنچنان تعریفی نیست،راستش نمیخوام آخر سال اذیت شه و تجدیدی بیاره واسه همین خواستم ببینم اگه وقت داشته باشی بعضی وقتا بیای کمکش" گفتم حتمااا..ولی پایین بیام ممکنه نتونه حواسشو خوب جمع کنه"نیلو خنده ای کرد و سرشو تکون داد گفت "آره اینجا بیاد بهتره پایین بیای شاید خودتم نتونی حواستو جمع کنی" جفتمون خندیدیم و گفتم"مسلما نمیتونم وقتی دوتا خانوم خوشگل سکسی مثل فرشته ها دور و ورم تکون بخورن" نیلو از تعریفم خوشش اومد و خندید..کیرم به خاطر وجود نیلوفر توی واحدم و اون لباس سکسیش و دید زدن رون و سینه هاش حسابی سیخ شده بود جوری که نفهمه سعی کردم قایمش کنم ولی تابلو بود حرکتم و از دید نیلو پنهون نموند و خندش گرفته بود گفت"مثکه الانم همچین حواست جمع نیستا"خودشم معلوم بود یه کم شل شده رفتم نزدیکش و تقریبا چسبیدم بهش آروم گفتم"خب الانم یکی ازون فرشته ها نزدیکمه نمیتونم حواسمو جمع کنم"و دست انداختم دور گردنش و خودش صورتشو آورد جلوتر تقریبا فاصله ی صورتامون ده سانتی میشد اونم با صدای آروم و سکسیش گفت"این فرشته ها مال خودته هر وقت اراده کنی میتونی..."نزاشتم حرفشو تموم کنه که لبمو قفل لبش کردم و محکم بغلش کردم روی مبل ولو شده بود و من روش دراز کشیده بودم کیرم زیر شلوارم بی تابی میکرد و از روی شلوار و لباسش مالیده میشد به کس نیلوفر با دستم سینه هاشو از روی لباس میمالیدم و همچنان لبشو محکم میک میزدم،اونم همکاری میکرد و محکم لبمو مک میزد با دست چپش کیرمو از رو شلوار مالید و دست راستش دور گردنم بود لبشو ول کردم و صورتش و گردنشو لیس میزدم و نیلو نفسای آروم میزد چون شلوار تو خونه پام بود راحت دستشو کرد تو شلوارم و از زیر شرت کیرمو میمالید منم همچنان گردنش و گلوشو لیس میزدم و کم کم رفتم سمت سینه هاش و انداختمشون بیرون و با ولع شروع کردم به خوردن نیلو دستشو از شرتم درآورد و برد سمت دهنش یه تف انداخت روی دستش و دوباره برد سمت شرتم و شروع کرد مالیدن کیرم خیلی حال میده کف دست نرمش با تفی که انداخته بود یه زن فوق العاده خوش سکسی بود و سعی میکرد جفتمون لذت ببریمنوک سینه هاشو گاز میگرفتم و زبونمو دور نوک سینش میچرخوندم دوباره اومدم بالا و گلو و گردنشو مک میزدم کم کم لباسشو از تنش بیرون میاوردم و بدن خوشگلش داشت نمایان میشد بالا تنش لخت بود سرمو بردم بالا و دوباره لبشو مک میزدم اونم با لبش زبون و لبمو گاز میگرفتم و زبونشو میچرخوند تو دهنم همچنان کیرمو میمالید که دیگه سیخه سیخ شده بود اومدم پایین تر با زبونم گلوشو و سینه هاشو مک میزدم و میخوردم و همچنان با زبونم رو به پایین حرکت میکردم و نافشو لیس میزدم دست انداختم زبر لباسش و پاهاشو داد بالا تا راحت تر از پاش بیرون بیارم حالا با یه شرت و یه سوتین بود که سینه هاش ازش بیرون افتاده بود بیرون خودش از پشت سوتینشو باز کرد و من با سر رفتم سمت پاهاش از روی شرت نازکش کسشو بو میکردم و میبوسیدم نیلوفر کاملا تحت اختیارم شده بود و دستشو تو موهام کرده بود دست انداختم زیر کش شرتش و آروم از پاش درآوردم یه کس فوق العاده خوشگل و باد کرده بیرون اومد با یه چوچول گوشتی و لبه های تقریبا آویزونش؛زبونمو بردم سمتش و با اولین تماس زبونم و چوچولش نیلوفر آهش درومد شروع کردم به مک زدن چوچولش و با انگشتم لبه های کسشو باز میکردم و زبونمو تو کسش میچرخوندم نیلو سرمو محکم چسبونده بود به کسش و موهامو نوازش میکردیه تف روی چوچولش انداختم و با آب کسش یکی شد و سر خورد رو به پایین دوباره چوچولشو کامل تو دهنم گرفتم و مک میزدم؛نوازش سرم توسط نیلو کم شده بود و دیگه داشت موهامو میکشید سمت کسش معلوم بود حسابی داره کیف میکنه بعد از چوچولش لبه های کسشو میخوردم و زبونمو روش میکشیدم و دوباره یه تف روی کسش انداختم و از چوچولش تا پایین کسش و سوراخ کونشو با زبونم لیس میزدم؛انگشت شصتمو روی سوراخ کونش گذاشتم و باز مشغول لیس زدن کسش بودم،خوردن چوچول و کس و کونشو انقد ادامه دادم تا آه و ناله هاش بلندتر شد و بعد از مدتی پاهاشو دور گردنم قفل کرد فهمیدم وقت ارضا شدنشه واسه همین علاوه بر لیس و مک زدن کسش با انگشتم چوچولشو تحریک میکردم زیاد طول نکشید تا یه آه کشدار کرد و پاهاشو تکون میداد دور گردنم..آب کسش تو دهنم اومد و همچنان ادامه میدادم از اینکه یه زن با تجربه رو تونسته بودم ارضا کنم خوشحال بودم بعد از ارضا شدنش همچنان کسشو لیس میزدم تا اینکه دیدم کم کم شل شد؛کیرم حسابی زیر شلوارم بی تابی میکرد دست بردم کیرمو یه کم مالیدم که نیلوفر خودشو کشید عقب و منو انداخت روی مبل جاهامون عوض شده بود حالا اون روی من بود دوباره تفی روی دستش انداخت و برد زیر شرتم و کیرمو میمالید خودشو انداخت روم و ازم لب میگرفت و سعی میکرد لباسمو دربیارهبهش کمک کردم لخت شم بعد از لب گرفتنم با زبون و لبش صورت و گلو و گردنمو مک میزد و میرفت پایین تر تا به نوک سینه هام رسید اونا رو مک میزد و تف می انداخت روی سینه هامو و دوباره زبونشو روش میکشید؛موهای سینمو با لبش میگرفت و باهاشون بازی میکرد همچنان کیرمو مالش میداد با زبونش پایین تر رفت و رسید به کیرم دستشو بیرون آورد و اول از روی شلوار کیرمو گرفت و لیس میزد بعد کمکش کردم شلوارمو دربیاره اینبار از روی شرت کیرمو میخورد خودش دیگه نتونست تحمل کنه شرتمو درآورد و کیرم پرید بیرون با دیدن کیرم لبخندی زد و انگار بعد از یه مدت طولانی که گرسنه بوده بهش غذا دادن
ساختمان پر ماجرا فصل دوم [ قسمت یازدهم ]بدون معطلی سر کیرمو توی دهنش کرد و شروع کرد به ساک زدن برام با دستش تخمامو گرفته بود و لبشو محکم حلقه کرده بود دور تنه ی کیرم و تاته کیرمو توی حلقش میکرد حسابی کیرم خیس شده بود نیلو زبونشو دور کیرم تکون میداد و توی سوراخ کیرم فرو میکرد خیلی بهم حال داد حرکتش تاحالا رضوان یا بقیه برام اینکارو نکردن وقتی دید خوشم اومده باز تکرار کرد و همزمان تخمامو فشار میداد دوباره کیرمو توی دهنش کرد و مشغول خوردن شد و همزمان تخمامو میمالید جاشو عوض کرد و تخمامو توی دهنش کرد و مک میزد و همزمان کیرمو میمالید واقعا کارشو بلد بود و من فقط جووون میگفتم و لذت میبردمبا همین روال اگه برام ساک میزد هرلحظه ممکن بود آبم بیاد واسه همین بهش فهموندم چه حالی دارم وقتی فهمید داره آبم میاد لباشو سر کیرم حلقه کرد و یهو یه گاز از سرش گرفت که دادم درومد و کلا حسم پرید و کلا از هوای ارضا شدن درومدم بیرون..یه نگاهی بهم کرد و خندید جای دندونش رو پوست کیرم مونده بود لبشو گذاشت رو جای دندونش انگار مسکن بود برام دردش خوابید و کم کم کیرم دوباره سرحال شد دیگه ساک نزد و اومد روم و لب تو لب شدیم خودش با دست کیرمو تنظیم کرد و بعد از اینکه سر کیرمو مالید به کسش کم کم نشست روش و ناله های ریز سکسی و نفس نفسشو تو گوشم میشنیدمقبل از اینکه کسشو بکنم احساس میکردم کس گشادی داشته باشه هم به خاطر سنش هم هیکلش..بهش میخورد کیر زیادی رو کسش خورده باشه ولی کس خیلی تنگی داشت انگار ذهنمو خوند اومد بیخ گوشم آروم گفت میبینی چه تنگه؟؟ و گوشمو لیس زد گفتم جووون چجوری انقد تنگ موندی؟ لبخند زد و باز در گوشم با نفسش گفت بعد از شوهرم تو سومین کسی هستی که کردی توش..خیلی سکسی و ناز حرف میزد،سینه هاشو میمالیدم و تو کسش ضربه میزدم یه لب دیگه ازش گرفتم و کیرمو کشیدم بیرون خودم حالت سگی نشوندمش رو زمین،لبه های کسش زده بود بیروون فقط دوس داشتم نگاش کنم ، دوباره یه لیس به سرتاسر کس و کونش زدم و کیرمو چپوندم تو کسش و شروع کردم به ضربه زدن همینطور که کسشو میکردم با انگشتم سوراخ کونشو بازی میدادم یهو سرشو چرخوند طرفمو خودشو سفت کرد مشخص بود آماده نیست واسه کون دادن واسه همین اذیتش نکردم و فقط به مالیدن سوراخش درحین کردن کسش ادامه میدادم شدت ضربه هام و ناله های نیلوفر بیشتر و بیشتر میشد و دیگه نتونستم تحمل کنم و با یه ضربه کل آبمو ریختم تو کسش کیرم همچنان سیخ و قرمز تو کسش بود نیلو جون جوون میکرد و مشخص بود بهش مزه داده کم کم کیرم خوابید و از کسش درومد نیلوفرم سریع پاشد و دوید سمت دستشویی,منم همونجوری لخت روی مبل افتاده بودم که دیدم نیلو اومد،لبخندی رو لبش بود منم جواب لبخندشو دادم و گفتم : واقعا که فرشته ای!! خیلی خووب بوددوباره لبشو چسبوند به لبم و چیزی نگفت،رفت سمت لباساش که دستشو گرفتم گفتم کجا؟؟؟ تعجب کرد گفت میرم پایین دیگه..گفتم مگه میشه؟؟ من ارضا بشم و تو رو دوباره ارضا نکنم؟ کست معلومه بازم آب داره! ؛ دوباره انداختمش رو مبل و پاهاشو وا کردم از حرکتم خوشش اومده بود و انگار منتظرش بود ولی روش نمیشد بهم بگه سرمو بردم نزدیک کسش و شروع کردم به لیس زدن و انگشت چرخوندن توی کسش..مشخص بود خیلی داره کیف میکنه چشماشو بسته بود و لبشو فشار میداد و ناله های خفه ای میکرد کم کم انگشتامو تا ته تو کسش کردم و میچرخوندم زبونمم رو چوچولش تکون میدادم،سرعت تکون دادن دستمو تو کسش بیشتر و بیشتر کردم که نیلو دیگه بدون هیچ ترسی داد میزد و یهو دستمو کشیدم بیرون و آب کسش فواره زد تو صورتم،انگار داشت میشاشید تمومی نداشت خودش تند تند چوچولشو میمالید و آبش میپاشید رو صورتم دهنمو باز کرده بودم و آبشو میخوردمتاحالا همچین تجربه ای نداشتم و خیلی بهم حال میداد کم کم آبش تموم شد دوباره شروع کردم به لیس زدن کسش تا تموم آبی که رو لبه های کسش بودو قورت دادم رفتم سمت صورتش و دوباره ازش لب گرفتم اومد در گوشم درحالی که نفس نفس میزد گفت خیلی خوووب بود رضا..خیلی وقت بود اینجوری حال نکرده بودم و گوشه ی چشمش اشک جمع شده بود صورتشو بوسیدم و گفتم قابلتو نداشت فرشته جان و جفتمون یه لبخند بهم زدیم یهو نیلو ساعتو نگاه کرد گفت اووف چه زود گذشت و هول هولکی لباساشو پوشید تا دم در لخت همراهیش کردم و یه لب ازش گرفتم اونم در جواب نشست و یه ساک ریز واسم زد و سر کیرمو بوسید و رفت..برگشتم رو مبل ولو شدم واقعا خیلی بهم چسبیده بود نیلوفر یه زن جاافتاده و فوق العاده سکسی بود تو خوابم نمیدیدم بتونم با همچین کسی سکس داشته باشم تو همین فکرا بودم که کم کم خوابم گرفت از خستگی...