سلاماگه بتونی متن رو به سمتی ببری که مهتاب تسلطش روت زیاد بشه تا حدی که برده مهتاب بشی و هر کاری براش بکنی و حتی به دوست پسراش بدی و براشون ساک بزنی جالب میشه.یا به دستور مهتاب زن داداشتو براش جور کنی تا باهاش لز کنهاین نظر من بودبازم هر جور خودت صلاح میدونی و فکر میکنی بهتره عمل کنوقت بخیر
قسمت سی اممهشید زنگ زد گفت داداش من امتحانم تموم شد دارم میرم خونه مهدی..گفتم تو برو ماهم میایم بعدش به محسن زنگ زدم گفتم کجایی گفت خیابون...گفتم خیابون بعدیش چهار راه اولشو بیا سمت راست چهل پنجاه متر بیای داخل منو میبینی ..از مغازه زدم بیرون کنار خیابون وایستادم..چند دقیقه بعد محسن رسید ..اوه دربست گرفته بود محسن یادم نمی یاد انقدر ولخرج باشه ..عطش کردن خواهرم اونو دست به جیب کرده بود ..با اینکه یه پسری تو اون سن با وضع مالی متوسط خانواده اش قطعا پول کمی فقط برای تو جیبی میگرفت..ولی محسن بچه حسابگری بود که فکر کنم پس اندازش خرج لباسهایی که تنش کرده بود خرج کرده بود..البته اون همیشه خوب میپوشید ولی این تیپش متفاوت و خیلی به روز بود..بعد از سلام علیک با محسن مهتاب خودشو به بیرون مغازه رسونده بود که اومد سمت ما و گفت ما رو با هم اشنا نمی کنی..گفتم محسن پسر عموم..و محسن جان مهتاب خانم خواهر مهدی دوستم که پارسال دیدیش..مهتاب دستشو به طرف محسن دراز کرد و گفت خوشبختم..محسن با تعجب منو نگاه کرد ودستشو به طرف مهتاب دراز کرد گفت ممنون..من گفتم پس مهتاب خانم ما دیگه بریم گفت به سلامت فقط قبل رفتن بیا تو مغازه کارت دارم..رفت سمت مغازه منم پشتش داخل شدم که برگشت بیرون مفغازه رو نگاه کرد تا از نیومدن محسن مطمءن بشه گفت پس یه بچه شهرستانیه..اون با اینکه سنش کم نشون میده ولی تابلو خاطر خواه زیاد داره و اون چشماش شیطون بودنش نشون میده ..بازم نبهت میگیم نکنه مخ مهشید بزنه..قبلا بهت گفتم مهشید فقط برای داداش منه ..خندیدم گفتم نه اینطوری نیست اون به خودش جرات نمیده که با دختر عموش دوست بشه..گفت اما این پسر خیلی جذاب هست و دختری تو سن مهشید رویایی فکر میکنه و زود عاشق میشه..دیگه پسر عموش هست که دیگه بدتر .گفتم مامانم منتظر ماست من دیگه برم و از مغازه اومدم بیرون..وجدانم ناراحت بود..برگشتم داخل گفتم مهتاب خانم چشم حواسم بهشون هست..اونم با یه نیشخند تحقیر امیز بدر قه ام کرد ..با محسن به سمت خونه مهدی حرکت کردیم تو راه فکر کرده شدن مهشید تا چند لحظه دیگه دست از سرم بر نمیداشت کیرم با یه استرس خاصی شق شده بود که مهشید زنگ زد گفت کجایید داداش گفتم نزدیکیم الان میرسیم بیا با عشقت صحبت کن یه کم دل گرمش کن ..محسن یه نگاه به من کرد وتلفن گرفت و گفت سلام..گفتم عزیزمشو خوردی ..محسن به مهشید گفت دلم برات تنگ شده مهشید ..و...بالاخره رسیدم با اینکه راه خیلی کمی بود اما برای من که داشتم محسن میبردم تو مکانی که خودم تهیه کرده بودم خواهرمو بکنه رفتیم داخل اسانسور صدای طپش قلبو میشنیدم..هنوز درب کشویی اسانسور بسته نشده بود که دستمو رسوندم به کیر محسن گفتم جووون دیدی بهت کمک کردم ..باید خواهرمو خوب بکنی که محسنم انگار سرعت جریان خون تو تنش با حرفهای من زیاد شده بود دستشو گذاشت رو دستم و با دستش دستمو که رو کیرش که حال شق شده بود چرخوند گفت خیالت راحت خواهرتم خیلی حشریه..بچه پرو خیلی دیگه رک حرف میزد البته وقتی بحث سکس خواهرم میشد تحقیر شدن دوست داشتم..اسانسور از حرکت ایستاد ..هیجانم چند برابر بیشتر شده بود رسیدیم درب اپارتمان در زدم مهشید درب کامل باز کرد اوه چی میدیدم مهشید یه تاپ مشکی که نصف سینه هاش توش معلوم بود که بندشو به گردنش گره زده بود با یه دامن تنگ کرم رنگ خیلی کوتاه که دست کمی از شرت نداشت با همون کفش پاشنه بلند مشکی کف قرمز رنگی که از مهتاب گرفته بود ..منو محسن میخ مهشید شده بودیم که با صدای مهشید که دستشو به سمت محسن داراز کرده بود گفت خوش اومدی محسن به خودمون اومدیم و جلوتر از ما رفت داخل و کونش تو اون دامن تنگ بالا پایین میشد چشم محسن و منو با خودش همراه کرد ورفت رو مبل بزرگ نشست و از محسن هم خواست کنارش بشینه و منم روبروشون رو مبل تک نفره نشستم..سکوت تنها قدرت مطلق اون لحظات بود هرسه ساکت بودیم شاید حضور من در جمع دونفره اونا باعث این سکوتشون بود و مطمءن نبودن که میتونن در حضور من با هم عشق بازی کنن..واما من هیجان زیادی داشتم کیرم داشت به اوج حالش میرسید و از اینکه تونستم با یه برنامه ریزی حضور خودمو پیش اونا مسجل کنم خوشحال بودم
یه نگاه به دونفرشون کردم ..هنوز خودشونو بی خیال نشون میدادن...شاید هم منتظر بودن اون یکی شروع کننده باشه..اما نه حضور من باعث شده بود که اونا جرات شروع کردن نداشته باشن شاید قبلا با حرف های من مطمءن شده بودن که تا اینجا اومده بودن..ولی به طور قطع هنوز جلوی من به خودشون جرات نمیدان که بهم نزدیک بشن..سرمو که به سمت خواهرم چرخوندم..اووووف چی میدیم یه شرت قرمز و سط یه دامن کرم تنگ که باعث شد خون تو رگام با سرعت بیشتری به سمت کیرم برن که حالا مثل یه چوب خشک شده بود هجوم ببرن..قلب و مغزم هم خودشونو سپرده بودن به کیرم..پس کیرم تصمیم گرفت که کاری کنم تا اونا با خیال اسوده و با فراقی بال..تن و بدنشون از هم لذت ببرن..و من هم لذت وصف ناپذیر نصیبم بشه..بلند شدم اومد سمت خواهرم دستشو گرفتم بلندش کردم ..مهشید با تردید بهم نگاه میکرد..که دستمو رسوندم به زیر رونش و با اون یکی دستم زیر شونه هاشو گرفتم بغلش کردم بردم نشوندم رو پای محسن ..که هنوز به جو اتاق غلبه نکرده بود گفتم اقا محسن بیا اینم خواهر ما محسن که مبهوت شده بود..گفتم مهشید جوون تو شروع کن ابجی تا یخ محسن باز بشه..مهشیدم که تا بهش رو میدادی ..سوءاستفاد میکرد کونشو رو کیر محسن چرخوند ودرست روبروش قرار گرفت گفت چشم داداشی و لبشو به لب محسن رسوند محسن با اولین لب مهشید ..جوری لب مهشید میخورد ..درسته سن کمی داشت ولی انگار تجربه بالایی داشت با لب گرفتن محسن منم رفتم کنارشون نشستم که کیرم فکر کنم از خوشی زیاد در حال سکته زدن بود.یه حرفهایی اورد به لبم گفتم جووون بخور لبای ابجیمو محسن جووون ..مهشید خوب میخوره..بعد ادامه دادم محسن جوون گوششو بخور.محسن هم حرف مو گوش کرد و با تماس لب محسن به گوش مهشید یه اه بلندی از خواهرم بلند شد که منو حشریتر کرد و وادارم کرد که پاشم برم پشت مهشید و بند تاپ گردنیش رو باز کنم..محسن که جریحه تر و حشری تر شده بود دستشو رسوند به سینه های مهشید و شروع به مالیدن کرد..اومدم برم بشینم که مهشید گفت داداشی بند سوتینم باز کن تا محسن ممه های ابجیتو راحت تر بخوره..محسنم سریع گفت جوووون اره مهرداد زود باش میخوام سینه های عشقمو زودتر ببینم..منم اطاعت امر کردم و بازش کردم اومدم رو مبل نشستم..حالم دیونه کننده بود..تجربه فراتر از انتظارم بود اوج لذت داشتم میبردم شاید از اون دونفرم بیشتر بعد چند دقیقه سینه خوردن مهشید دستوشو انداخت رو گردن محسن و اونو با خودش کشوند پایین و سرشو گذاشت رو پای من محسنم داشت تن مهشید میلیسد که مهشید گفت داداش میبینی چه خوب میخوره..جووون بخورش..مهرداد حال میکنی میبینی محسن داره با خواهرت حال میکنه ..منم با جملات مهشید لحظات پر شهوتی سپری میکردم ..که محسن دیگه زبونشو رسونده بود به زیر شکم خواهرم گفت مهرداد دامن خواهرتو در بیار ..منم سر مهشید بلند کردم و اونو نشوندم و از پشت زیپ دامنش کشیدم که مهشید بلند شد که راحتر در بیارم دیدم شرت قرمزه یه شرت بندی بود فکر کنم از دیدن فیلم سوپر زیاد یاد گرفته بود و رفته خریده بود..وقتی پا هاشو از تو دامنش رد کرد دیدم محسن داره لخت میشه با دیدن کونه مهشید که با بند شرتش یه تصویر فوق العاده ساخته بود زبونم به اونجا رسوندم و شروع کردم به لیس زدنش .خواهرم که شهوت از وجودش میبارید و دوباره با حرفهای افریین داداش خوب لیس میزنی ..محسن زود باش بیا همشو خورد هر دونفرمون تشویق میکرد..وقتی محسن دیگه شرتشو در اورده بود کیر شق شده اش رو میدیدم که تازه داشت رشد میکرد چنان سفت صاف بود..که از وقتی من برای بار اول کرده بودمش خیلی بزرگتر شده بود ولی با اینحال هنوز به قول معروف کیر نشده بود و جای رشد زیادی داشت کلفتی که نداشت فقط دارزی خاصی داشت که اونو تو اون حالت شق قبراق نشون میداد .مهشید دستشو رسوند به کیر محسن گفت وای چقدر خوشگله نازه..حتما کیر اردلان خیلی کلفت بوده که کونشم زخم کرده بود..وبه این کیر استخونی محسن که هنوز پر و قرص نشده میگفت ناز مهشید با دستش سر مو از کونش زد کنار و من رفتم جای قبلیم و سریع شلوارمو دراوردم و کیرمو از تو شرتم ازاد کردم که رگ های که تا چند روز پیش زیر پوستش سبز رنگ میدیدمش حال به سرخی میزد و از شهوت زیاد چنا ن باد کرده بود که به کیرم رخ هوسناکی بخشیده بود..مهشید سر محسن گرفت برد سمت کسش و گفت محسن جون بخور..محسنم معلوم بود از کس خوردن تجربه نداره حتما دوست نداره ولی شهوت جوری جو اتاق گرفته بود محسن وادار کرد با اشتیاق بیشتری کس مهشید بخوره
دمت گرم عالی مینویسیفقط حرفای رکیک و تحقیرش رو بیشتر کناون قسمت که کیر محسن رو مالیدی تو اسانسور و در مورد مهشید صوبت کردی فوق العاده بود
قسمت سی یکممحسن داشت با ولع تمام کس مهشید میخورد.و صدای اه اه مهشید فضای خونه رو پر کرده بود ..به محسن گفتم زبونت بکن وسط چوچول خواهرم..محسن که با اه کردن مهشید گرم شده بود زبونش انداخت لای کس خواهرم..که مهشید دستشو رو سر محسن فشار داد گفت محسن جون فدات بشم بخور این کسمو ..بعد چند دقیقه کس خوردن قبل از اینکه مهشید ارضاء بشه دست از کس خوردن برداشت ...محسن حرفه ای عمل میکرد معلوم بود از منی که چند سال ازش بزرگترم وارد تر بود..زبونش رسوند به سینه های مهشید یه کم لیس زد مهشید دستاش دیگه شل شده بود ..که محسن گفت مهرداد مهشید جون برمی گردونی من که دستم رو کیرم مشغول بود..اومدم سمت مهشید کمکش کردم برگره محسن بلند شد رفت از سمت لباساش و از جیب شلوارش یه چیزی دراورد ...مهشید هی میگفت داداش بهش بگو زود بیاد ..محسن دوباره به ما نز دیک شد و دیدم تو دستش یه قوطی کرم هست ای ناکس فکر همه جاشو کرده بود.به مهشید گفت قمبل کن ..مهشید گفت نه از عقب نه..محسن گفت پس از کجا ..یه لحظه پیش خودش فکر کرده خواهرم پرده نداره ..برق چشمای محسن میدیدم که فکر میکرد الان کس می کنه...مهشید گفت بزار لای پام.. عقب درد داره محسن گفت عزیزم کرم میمالم دردش کم بشه..مهشید گفت نه نمیشه ..من که دیدم همه هیجانم برای اینه که کیر تو کون مهشید ببینم..و ابجی ما یه بار طمع کیر دور از چشم ما کشیده بود و به قول معروف مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسه ..گفتم مهشید اگه دردت گرفت در میاره..جون ابجی ..به خاطر من..گفت نه.گفتم قول بهت میدم اگه درد داشت در میاره..محسن با تایید حرف من گفتم مهشید قول میدم ..خواهرم کونشو برد سمت کیر محسن ..گفت قول دادیدا..بعد محسن دور انگشتش کرم ریخت به من گفت قاچ کون ابجیتو باز کن تا راحت کرم به مالم..منم دوطرف کون مهشید با دست نگه داشتم ..محسن خیلی اروم شروع کرد به کرم مالیدن و هی میگفت جووون چه کونی داری مهشید ..بهترین کون دنیاست ..مهرداد خواهرت چه کونی داره ...اخ بمیرم برای کونش..بعد زبونش رسوند به کس مهشید وشروع کرد به لیس زدن کسش مهشید دوباره داشت اه اه میکرید محسن تا دید مهشید گرم شده با یه انگشتش کرد تو کونش مهشید یه کم پرید جلو محسن گفت عزیزم درد داشت مهشید گفت نه ولی یه دفعه اینکار کردی ترسیدم..بعد کونش برگردون دوباره عقب اینبار محسن یه کم با انگشتش دور کون مهشید بازی کرد بعد فرو کرد اون تو..مهشید فقط چشماشو بسته بود که محسن چند بار عقب جلو کرد ..بعد انگشتشو دراورد کیرشو تنظیم کرد بکنه تو کون مهشید...وای من تو اوج شهوت بودم فقط دست به کیر داشتم محسن نگاه میکردم که گفت..مهرداد کون خواهر خوشگلتو باز کن میخوام کیرم بکنم توش..منم دوباره قاچ کون خواهرمو باز کردم محسن سر کلاهکش گذاشت لب سوراخ کون مهشید و یواش یواش داشت میکرد تو که مهشید یه ای کشید..گفتم درد داره ..گفت نه زیاد فقط محسن یواش یواش.بکن توش..برگشتم تو صورت مهشید نگاه کردم دیدم داره لبشو گاز میگیره ..اومدم ببینم کیر محسن تا کجا رفته ..وای نه دیوث تا ته کرده بود.باور کردن این صحنه برام سخت بود ..نمیدونستم خوابم یا بیدار...وای چه حالی میداد یکی جلوی خودم داشت خواهرمو میکرد..که مهشید گفت محسن چی شد چیکار میکنی زود باش ..انقدر کیر محسن باریک بود که خواهرم که تنگی کونش از جداره هاش معلوم بود اصلا حس نکرد کیر تا اخر رفته تو کونش ...محسن گفت جیگر توش هست..بعد شروع کرد به تلمبه زدن ..که خواهرم فهمید کیر تو کونشه ..گفت داداش میبینی محسن داره منو میکنه..محسن با حرف مهشید به اوج شهوت رسیده بود گفت مهرداد خواهرت چه کونی داره..بهترین کون دنیاست
محسن با وقاحت تمام به حرف زدناش ادامه میداد و میگفت جووون مهرداد حال میکنی دارم..خواهرتو میکنم..جووون مهشید کونت مثل پنبه است..من با حرف های تحقیر امیز محسن به وجد اومدم گفتم مهشید جووون حال میکنی جلوی داداشت کون میدی..گفت اره داداشی ..محسنم میگفت مهرداد خواهرت برای کیه..منم انگار دیگه اختیار حرف زدن نداشتم میگفتم مال تو محسن جوونمهشید گفت داداش بیا کسمو بخور..محسن گفت راست میگه بزار ابجیت خوب حال کنه ..بعد کیرشو از کون مهشید کشید بیرون..به مهشید گفت بیا پایین مبل دستاتو بزار رو مبل کونتو هم بده بالاتر تا مهرداد بره زیرت کستو بخوره ..مهشید سریع این پوزیشونو اجرا کرد..بعد دستمو کشید گفت بدو مهرداد کسم زبونتو میخواد..منم خودم رسوندم به کس خواهرم..داشتم با زبون کس خواهرم لمس میکردم که دیدم محسن دستشو رسوند به کیرم که مهشید نمیدید یه خورده بازی کرد بعد من که در حال کس خوری بودم گفت مهشید جوون دوست داری داداشت کیرمو بزاره تو کونت..مهشید زود گفت اره اره میخوام داداشم کیرتو بزاره تو کونم..محسن جوون دوست دارم تو هرکاری بخوای بکن من فقط مال تو هستم..مهرداد زود پاشو کیر محسن بزار تو کونم..نمیدونم محسن داشت انتقام میگرفت..و یاد کون دادنش بهم افتاده بود و اینطور میخواست تلافی کنه..یا شهوت اینطور جسوارنه صحبت کردن بهش داده بود..اما من نمیدونم چرا اینقدر تو اون موقیعیت تحقیر شدن دوست داشتم..دستمو رسوندم به کیر محسن خودمو از زیر کس مهشید کشیدم بیرون تا دید داشته باشم سوراخش ببینم ..بعد کیر محسن هدایت کردم سمت سوراخ کون مهشیدمحسن بعد خودش کیرشو فرستاد تو که با ..آی آی..مهشید رفت تو..محسن گفت مهرداد زود برو کس عشقمو بخور..مهشید گفت اره داداشی زبونتو بیار بزار وسط کس ابحیت تا محسن جون کارشو خوب انجام بده اومدم پایین..شروع به لیس زدن کس ابجیم کردم..اصلا حس نداشتم ..فقط دوست داشتم مهشید خوب حال کنه محسن دیوث داشت تلمبه میزد و یه بارم به بهانه ابنکه کیرش سر خورد تا کس مهشید اورد پایین یعنی دقیقا نزدیک دهن من..وای چه حالی داشتم .. تو اوج شهوت بودم ..با حرفهای مهشید که میگفت افرین داداشی تو خیلی خوب کس منو میخوری ..از این به بعد زبونت فقط باید کس منو لیس بزنه حق نداره هیچ کس دیگه لمس کنه.. تو کس لیس خودمی ..بعد چند دقیقه محسن گفت من ابم داره میاد گفتم بریز تو سوراخ کون خواهرم تا کونش جون بگیره..محسن بعد چند ثانیه یه اه بلند کشید و خودشو خالی کرد و گفت مهرداد دیدی خواهرتو کردم....من دید نداشتم ..ولی داشتم قسمت بالای کس خواهرمو میخوردم که احساس کردم بالای سینه ام خیس شده نگاه کردم دیدم بله اب کیر محسن که از خط کون مهشید داشت میچکید پایین و میرخت رو سینه ام ..زیاد نبود ولی یه تصویر فوق العاده داشتم میدیدم ..تصور کنید از زیر کس خواهرم داشتم چکیدن اب کیر بزارش میدیدم و با ریختنش رو بدنم اونو حس میکردم..یه تجربه که دور از تصور این چند وقت من بود که مهشید زیر کیر همه میدیم ولی این لحظه برام غیر قابل پیش بینی بود...نمفهمیدم خوبه یا بد ..ولی اون لحظه دوست داشتم ..چون بعدها بارها به یاد اون تصویر حک شده تو ذهنم بارها جق زدممحسن با ریختن اب کیرش خودشو از ما جدا کرده بود ..و مهشید با فریاد داداش دیدی محسن جون منو چه جوری کرد..اخ کسمو تندتر بخور به من انرژی میداد دیگه نمیتونستم تحمل کنم و دستمو رسوندم به کیرم و در حال کس خوردن خواهرم شروع کردم به جق زدن احساس کردم ابم داره میاد اما قبلش خواهرم با لرزش هایی که این چند وقت موقع ارضاء شدن برام یه صحنه تکراری جذاب بود.(مثل گل زدن بازیکن مورد علاقه ات که بارها تکرارشو ببینی بازم برات لذت بخشه)..وصورت داداشو خیس کرد...چند ثانیه بعد داداش هم خودشو خیس کرد ..اب کیرمو تا حالا انقدر پر قدرت ندیده بودم ..انگار تو مسابقات پرش از ارتفاع شرکت کرده بود..و با یه ازادی خاص اطرافمو (کف زمین) رو به نمایش نمناکی و غلظت و چسبناکی گذاشته بود ..و بیشترین ابی که تا اون روز در خودم دیده بپاشه بیرون ..که فکر کنم به خاطر این بود که سکس ابجیمو بالاخره دیده بودم..و عجیب ترین تجربه زندگیمو دیده بودم..و لذتی که منو به اوج شهوت وصف نا پذیری رسونده بود..این لذت انقدر برام هیجان داشت.که کیرم بعد اب پاشی و ارضاء شدنش تا نزدیک چهل و پنجاه ثانیه شق وایستاده بودانگار دوست نداشت این لحظات تموم بشه!؟!و فکر میکردم بیشترین لذت اون وسط نصیب من شده..