انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 6 از 6:  « پیشین  1  2  3  4  5  6

اغواگران ۳


مرد

 
قسمت پنجاه

بااينكه ميدونستم هم محبوبه وهم شراره از كون دادن من مطلع هستن ولي بازم تو ذوقم خورده بود، بعداظهر حدود ساعت6برگشتيم خونه ، پرويز خيلي اصرار كرد كه حتما يك سري پدر و مادرم هم ببرم باغ براي تفريح ، با اينكه هنوز كم و بيش عضلات كونم از كير گنده اي كه بازشون كرده بود درد ميكرد ولي كلا خودم از اين رابطه احساس خوبي داشتم .
نزديك 10 روز از اون قضايا گذشته بود كه يك شب كه خونه سهرابشون بوديم و داشتيم گپ ميزديم تلفنشون زنگ خورد ، اونطرف خط پرويز بود و از سهراب ميخواست براي آخر هفته برنامه اي جور كنه كه بريم باغ براي كمكش ، آخه قصد داشت دكور و مبلمان خونه رو عوض كنه ، شراره كه شيفتش اجازه نميداد و سهراب هم درگير كارهاي شركتش بود ، سهراب در حالي كه گوشي دستش بود رو به من گفت : مسعود تو ميتوني بري ؟
من : آخر هفته ؟
سهراب دوباره با پرويز صحبت كرد و گفت : آره ، پنجشنبه و جمعه
من : باشه ميرم پيششون
بعد سهراب رو به محبوبه كرد و گفت : شما چي ؟
محبوبه نگاهي به من كرد و گفت : نميدونم
من سريع در ادامه گفتم : به آقاي پرويز بگين سعي ميكنم محبوبه رو هم با خودم بيارم كمكتون
سهراب گفتگو با پرويز رو تمام كرد و بعدش قرار شد من با خانواده هم صحبت كنم و اگر اجازه دادن بريم كه شراره گفت : بهتره براي اينكه بهتون گير ندن بگين ما هم هستيم
و بعد ادامه داد : من كه شيفتم و بعدشم ميرم خونه خواهرم
سهراب هم با خنده گفت : خوب منم ميام اونجا ، شايد تونستم دونفره تون رو به سيخ بكشم
بالاخره با همكاري سهراب و شراره تونستيم پدر و مادرم رو براي آخر هفته راضي كنيم ، پنج شنبه ساعت 12 پرويز اومد دنبالمون ، ديگه روابطمون خيلي صميمي شده بود ، به محض رسيدن به باغ پرويز مقدمات كباب رو آماده كرد ، بعد از ناهار من و محبوبه ميخواستيم شروع بكار كنيم كه پرويز گفت بهتره يك چرتي بزنيم و بعدش شروع كنيم ، محبوبه رفت بالا و من و پرويز پايين مونديم ، پرويز بهم گفت برم روي تخت بخوابم و خودش ميخواست پايين و روي فرش دراز بكشه كه نذاشتم و با اصرار من اومد كنارم ، من پشت بهش خوابيده بودم كه خودش رو بهم چسبوند ، با مالوندن كون و كپلم كيرم سيخ شده بود ، اونم هيولاشو بهم چسبونده و كاملا حسش ميكردم ، چند بوس از گردنم كرد ودر حالي كه دستشو از زير شورتم به كونم رسونده بود آروم و با صدايي كه توش شهوت موج ميزد گفت : اين خوشگله چطوره ؟
من تو همون فاصله كم داغ داغ شده بودم ، كونمو تو بغلش پيچ و تاب دادم و با حس خاصي گفتم : سلام ميرسونه
پرويز كه مالوندناش رو ادامه ميداد گفت : سلامت باشه هميشه
دستمو بردم عقب و از روي شلوار كيرش رو گرفتم و گفتم : واي پرويز كوچولو هم كه حسابي بيداره
يكم كه ماليدمش به سمتش برگشتم و سرمو بردم پايين و كيرشو از توي شلوار درآوردم و شروع كردم به ليسيدن و ساك زدن ، جفتمون غرق لذت بوديم كه صداي محبوبه از هم جدامون كرد ، محبوبه كه معلوم بود از بالا صدا ميزنه گفت : مسعود داداشي بيداري ؟
من از روي تخت پايين اومدم و رفتم بيرون و گفتم : بله ، چي شده ؟
محبوبه : يك دقيقه مياي بالا ؟
من در اتاق رو بستم و با محبوبه رفتم بالا ، كير راست شده ام توجه محبوبه رو جلب كرد و با لبخند نشونش داد و گفت : هردوتون بيدارينا
رفتم جلو و بغلش زدم و گفتم : آره ديگه ، همه اش تقصير دختر سكسي كه تو اين خونه هستش ، مگه ميزاره كسي بخوابه
محبوبه دستشو به كيرم رسوند و با ناز و ادا گفت : اي ، پس چرا تنهاش گذاشتين ؟
محبوبه رو توبغلم كشوندم و شروع به مالوندنش كردم و گفتم : ناناز من دوست داري بياي پايين ؟
محبوبه با سرش جواب مثبت داد ، من دستمو به كونش رسوندم و به شوخي گفتم : پايين اينجا درامان نيستا
محبوبه سرش رو كنار گوشم آورد و خيلي آروم گفت : ميخوام كمك داداشم باشم
از خودم جداش كردم و با لبخند گفتم : اي بدجنس
محبوبه هم خنده اي كرد و گفت : تازه مثل داداشم شدم
من : پس تو هم ميدوني
محبوبه خودش رو دوباره بهم چسبوندو گفت : مگه اون دو تا زن و شوهر حرف تو دلشون ميمونه
من كه دوباره بغلش زده بودم با همون صداي آروم گفتم : ولي اين خيلي خيلي از سهراب بدتره ها
محبوبه با لحن خاصي گفت : حالا كي گفت قراره خبري بشه
همينطور به صحبتهامون ادامه ميداديم كه با صداي جابجا شدن وسيله از پايين ما هم رفتيم ، پرويز كه معلوم بود خوابش نميبرد شروع بكار كرده و من و محبوبه هم بهش ملحق شديم ، تا ساعت 8-9 شب كلي تغييرات داديم و بعد از خوردن شام چون خسته بوديم گفتيم بخوابيم ، پرويز منو كناري كشيد و گفت : تو و محبوبه برين بالا بخوابين
من : نه ديگه همينجا خوبه
پرويز : پايين كه جا نداره ، يك تخت هم بيشتر نيست
من : خوب روي زمين تشك ميندازيم
پرويز كه مشخص بود از پيشنهادم خوشش اومده گفت : باشه
تشكها رو كنار هم پهن كرديم ، از همون اول معلوم بود پرويز و محبوبه خيلي بهم توجه ميكنن و به نوعي هردوشون دوست دارن روابط بيشتري داشته باشن ، منم كه از ايجاد اين رابطه نه تنها ناراحت نبودم كه خيلي هم دوست داشتم ببينم ، قبل از اينكه بريم و بخوابيم فكري به سرم زد ، پرويز رو به من گفت : خوب تو وسط بخواب
من به محبوبه چشمكي زدم و گفتم : من وسط خوابم نميبره
پرويز با تعجب گفت : يعني چي ؟ پس چيكار كنيم ؟
من خودم رو به بي تفاوتي زدم و گفتم : من نميدونم ، من كه ميخوام كنار بخوابم ، حالا يا خودت يا محبوبه وسط بخوابين
برقي كه از چشم جفتشون زده شد مشخص كرد حسابي از اين پيشنهاد كف كردن ، پرويز مثلا ميخواست خودش رو بي تفاوت تر از من نشون بده و گفت : والا چي بگم
و بعد رو به محبوبه گفت : شما ميگين چيكار كنيم ؟
محبوبه كه از همون چشمك من فهميد فكري در سرم دارم گفت : بخدا منم نميدونم
سريع پريدم وسط صحبتشون و براي اينكه هيجاني به اين فكرم داده باشم گفتم : اصلا بين شما دو تا قرعه كشي ميكنيم
با قبول كردن اونا كار قرعه كشي صورت گرفت و محبوبه قرار شد وسط بخوابه ،مثل دفعه قبل فقط يكي از لامپهاي آشپزخانه رو روشن گذاشتيم و دراز كشيديم ، پرويز با شببخير گفتن پشتشو به محبوبه كرد و خوابيد ، من به سمت محبوبه چرخيدم و يكي از پاهامو روي روناش انداختم و با يكي از دستام شروع به مالوندن سينه هاش كردم ، محبوبه ملافه رو بيشتر رومون كشيد و من از اين فرصت استفاده كردم و دستم از زير شورتش رسوندم به كوسش ، خيس خيس بود و اين يعني نهايت شهوت ، شايد نزديك 7-8 دقيقه بدون صدا كوس و سينه هاي محبوبه رو مالوندم كه ديگه باعث اوج شهوت در وجودش شدم ،ملافه رو رد كرده بودم و شلوارك محبوبه رو تا زانوش پايين كشيدم ،با بالا دادن تي شرتش سينه هاي سفت و خوردنيش هم عريان شد ، پامو به پرويز رسوندم و آروم بهش ميزدم ، بعد از چند بار پرويز به سمتمون برگشت ، با ديدن وضعيت محبوبه لبخندي زد و تماشگر ما شد ، دست پرويز رو گرفتم و آروم گذاشتم روي سينه محبوبه و با لبخند و آروم گفتم : من خسته شدم ميشه شما يكم ماساژش بدين

-------------------

ادامه دارد ................. نویسنده ........... گی من ۷۰۴۹


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
قسمت پنجاه و یک

پرويز بدون كلامي شروع به مالوندنش كرد ، من كم كم فاصلمو باهاشون زياد كردم و آروم بلند شدم و رفتم روي يكي از پله هاي وسطي طبقه بالا نشستم ، از اونجا كاملا بهشون مشرف بودم ، پرويز از لب شروع كرد و اومد تا كوس محبوبه و حسابي همه جاش رو خورد ، جفتشون لخت لخت شده بودن و با شروع ساك زدن محبوبه صداي پرويز هم بلند شد ، نزديك نيم ساعت فقط كوس و سينه و كون و كير و لب بود كه خورده ميشد ، بالاخره با انگشت شدن سوراخ كون محبوبه مقدمات گاييده شدنش از كون شروع شد ، باز شدن سوراخ كون همراه با چرب شدنش با ژل تقريبا 10 دقيقه اي طول كشيد ، پرويز همونطور كه منو گاييده بود ميخواست محبوبه هم بكنه ، گذاشتن متكا زير شكمش و بالا اومدن كون همراه با تنظيم كير روي سوراخ همگي تصاويري بود كه من داشتم ميديدم ، پرويز تو اين مدت اصلن به من نگاه نميكرد و فقط وقتي كه كيرش رو با سوراخ محبوبه تنظيم كرد بهم نگاه كرد و وقتي ديد لبخند ميزنم اولين فشار رو وارد كرد ، ورود كله اون كير تو كون محبوبه به قدري دردناك بود كه ناله محبوبه رو درآورد ، ولي ديگه براي عقب نشيني راهي نبود چون پرويز با يكم مكث باقي كيرش رو يواش يواش تو كون سفيد و كردني محبوبه فرو كرد و با وجود ناله هاي دردناك اون تلمبه زدنشون انجام ميداد ، صحنه زيبايي بود فرو رفتن كير تو كون قلمبه و سفيد محبوبه ، پرويز ديگه همه كيرش رو فرو ميكرد و اين وقتي قطعي ميشد كه نرمي كون محبوبه بر اثر وزن پرويز پهن ميشد ، شدت گرفتن كوبيدن كير همراه شد با ناله هاي بلند محبوبه و كلمات سكسي پرويز در ستايش از كوني كه داشت ميگاييد ، پرويز سرعتش رو زياد كرد و درحالي كه دستاش رو به سينه هاي محبوبه رسونده بود و داشت ميماليدشون تند تند تو كون محبوبه تلمبه ميزد ، منم داشت آبم ميامد كه اين دقيقا مصادف شد با چند ضربه محكم پرويز و فرياد اون با ثابت نگه داشتن كيرش تو كون محبوبه و ارضاء شدنش .
صبح وقتي از خواب بيدار شدم اثري از پرويز و محبوبه نبود ، رفتم توآشپزخانه و با آماده بودن چاي متوجه شدم اونا خيلي زودتر بيدار شدن ، صداي خنده از تو باغ ميومد ، از پنجره بيرون رو نگاه كردم ، حدسم درست بود دست تو كمر هم داشتن به سمت ساختمان ميامدن ، جلوي در قبل از اومدن بهم ديگه چسبيدن و لب طولاني گرفتن ، وقتي جدا شدن متوجه من شدن كه دارم ميبينمشون و در يك زمان هر سه نفرمون براي هم دست تكون داديم ، ديگه پرويز و محبوبه از هم جدا نميشدن و در همه حال با هم بودن ، در موقع صبحانه خوردن ، كار كردن و .... ، كار تغيير دكور و مبلمان تا ساعت 3 بعداظهر طول كشيد ، به خاطر صبحانه دير و خوردن تنقلات هيچكدوم گرسنه نبوديم ، بدنم بد طور بو عرق ميداد و براي همين به پرويز گفتم : ميشه از حموم استفاده كرد ؟
پرويز : آره ، اتفاقا منم الآن ميخواستم برم يك دوش بگيرم
محبوبه كه داشت چايي آماده ميكرد گفت : پس تا شما يك دوشي بگيرين منم چاي رو آماده ميكنم
من رفتم طرف يخچال تا آب بخورم كه پرويز رفت تو حموم ، محبوبه كه داشت چند تا ظرف رو ميشست گفت : پس چرا نميري ؟
من : ميدوني الآن يادم اومد ، من غير اين شورت پام ديگه ندارم كه
محبوبه لبخندي زد و آروم گفت : خوب درش بيار
من رفتم طرفش و از پشت بغلش كردم و با خنده آرومي گفتم : ميترسم
محبوبه بدون اينكه برگرده ادامه داد : مگه ترست نريخته ؟
من كه حالا ديگه داشتم ميمالوندمش گفتم : مگه ترس از پرويز ريختنيه ؟
و بعد كونش رو دستي كشيدم و سرمو بردم كنار گوشش و ادامه دادم : تو ترست ريخته ؟
محبوبه خنده آرومي كرد و گفت : من ترسي نداشتم
من : اي پس خوشت اومده ازش ؟
محبوبه با همون ناز جواب داد : اي
صداي پرويز منو از محبوبه جدا كرد ، اون با صداي بلند از تو حموم گفت : مسعود داري مياي يك صابون هم از تو كابينت آشپزخانه بيار
ديگه دست از سر محبوبه برداشتم و صابون رو پيدا و رفتم جلوي حموم ، در رختكن باز كردم و رفتم داخل ، همه لباسم رو درآوردم و لخت لخت رفتم داخل ، پرويز هم مثل من لخت لخت بود ، صابون رو ازم گرفت و خودش رو از زير دوش كنار كشيد و گفت : بيا زير آب
زير آب بودم كه پرويز بهم چسبيد و كيرنيمه راستش رو لاي كونم ميكشيد ، لذتي كه از اينكارش ميبردم كمي از كون كردن نداشت ، كيرش تازه راست شده بود كه محبوبه از پشت در حموم صدامون زد و گفت : زود بياين بيرونا ، منم ميخوام دوش بگيرم
شهوت عجيبي در من ايجاد شده و همين باعث شده بود حرف زدنم از كنترل خارج بشه ، بلند در جواب محبوبه گفتم : نخيرم ، خيلي عجله داري تو هم بيا
پرويز فشاري به كونم داد و آروم گفت : ديونه اگر بياد كه من نميتونم بكنمت
من در حالي كه كونمو به پرويز ميمالوندم گفتم : ميتوني ، ميتوني
هنوز پرويز جوابم رو نداده بود كه در رختكن باز شد و از شيشه حموم ميشد ديد محبوبه داره لباس در مياره ، ديگه عملا من و محبوبه از سكس پيش هم مشكلي نداشتيم و تب دادن ما رو گرفته بود ، با باز شدن در حموم محبوبه لخت نمايان شد ، من نذاشتم پرويز ازم جدا بشه ، محبوبه لبخندي زد و رو به پرويز با لحن خاصي گفت : با داداشم چيكار داري ؟ هان ؟
من به جاي پرويز كه سكوت كرده بود با شهوت تمام گفتم : ميخواد داداشت رو بكنه
محبوبه كه حالا خودش رو به من رسونده بود دستش رو روي بدنم كشيد و با همون ناز گفت : داداشم خودش هم دوست داره ، مگه نه ؟
من كه ديگه طاقتم تمام شده بود گفتم : آره ، آره ، داداشت دوست داره كون بده ، آره
پرويز كه ديگه ديونه شده بود ، به سمت جلو خمم كرد و شروع به انگشت كردن كونم كرد ، كار باز كردن سوراخم به شدت ادامه داشت و در همين حين محبوبه هم داشت كير رو براي فرو رفتن به كونم آماده ميكرد ، طوري ساك ميزد كه فكر ميكرد همشو قورت داده ، زياد انتظارم طول نكشيد چون سر كير پرويز رو روي سوراخم حس كردم ، برعكس دفعه قبل كه با مداراي بيشتري گاييدمه ايندفعه تو همون فشار اول بيشتر كيرش رو تو من فرو كرد ، از شدت ضعف نه توان فرياد داشتم نه ايستادن ، پرويز كه از قدرت زيادي برخوردار بود و حسابي وحشي شده بود رو دستاش بلندم كرد و با يك فشار ديگه همه كيرش رو تو كونم جا داد ، بالاخره تونستم داد بزنم ، ولي چه فايده ، با چسبيده شدن بدن پرويز بهم مشخص شد هيچ فاصله اي بينمون نيست ، من يك كوني تمام عيار شده بودم و اين وقتي بيشتر خودش رو نشون ميداد كه پرويز با شدت تمام تو كونم تلمبه ميزد ، محبوبه هم ديگه از چشاش استرس نميباريد چون ميديد كه داداشش با شوق داره كون ميده ، ضربات پي در پي پرويز تو كونم همرا ه شد با آه و ناله هاي مستانه من ، نفهميدم چقدر تو كونم تلمبه زد ولي همينكه احساس ميكردم كون و كپلم سر شده معلوم بود گاييده شدنم به آخرش رسيده ، بازم حدسم درست بود چون پرويز كير گندش رو از كونم بيرون كشيد و ادامه كار رو به سينه هاي بزرگ و قشنگ محبوبه سپرد ، سينه هاي سفيد و بلوري كه اون كير رو بين خودش جا داد و با پايين ، بالا كردنشون محبوبه همه آب پرويز رو روشون خالي كرد ، بله درسته ، پرويز با گاييدن كون من و سينه هاي محبوبه آبش رو خالي و يك سكس ديگه رو صورت داد .

-------------------

ادامه دارد ................. نویسنده ........... گی من ۷۰۴۹


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
قسمت پنجاه و دو

بالاخره نهايت كاري كه ممكن بود براي من و محبوبه اتفاق بيافته صورت گرفت ، سكس كامل اونم جلوي همديگه و حتي بالاتر از اون كون دادن يك پسر جلوي خواهرش ، روابط ما با پرويز مثل سهراب و شراره روز به روز بهتر ميشد ، بعد از اون روز من چند بار ديگه زير كير پرويز خوابيدم و ديگه كون دادن علاوه برلذت برام شده بود عادت ، ولي يكماه بعد اتفاقي افتاد كه فكرش رو هم نميكردم ، پرويز خواستگاري محبوبه اومد و با توجه به اينكه سهراب و شراره هم ازش حسابي پيش مادر و پدرم تعريف كرده بودن و با اعتمادي كه خانواده ما به اون دوتا پيدا كرده بود پرويز رو پذيرفتن ، بعد از طي مراسمهاي معمول محبوبه و پرويز در بعداظهر يك چهارشنبه به عقد هم دراومدن و قرار عروسي هم براي چند ماه بعد گذاشته شد ، اون شب پرويز تا دير وقت خونمون موند و موقع رفتن بهم گفت : حالش رو داري فردا بعداظهر سه تايي بريم باغ ؟
من خنده اي كردم و گفتم : من كه حالش رو دارم ولي تو نميخوايي با خانمت تنها باشي ؟
پرويز در حالي كه دستمو كه براي خداحافظي جلو برده بودم فشار ميداد آروم گفت : من ميخوام با خانم و برادر خانمم تنها باشم
لبخندي زدم و سرم بردم كنار گوشش و آروم گفتم : ديگه از كون خبري نيستشا
پرويز بلند زد زير خنده و در حالي كه داشت ازم دور ميشد گفت : منم نخوام تو نميتوني ندي
راست ميگفت ، واقعا داشتم به كون دادن به اون و سهراب معتاد ميشدم ، ديگه اينقدر ي كه از دادن داشتم لذت ميبردم از كردن كمتر بود ، بعداظهر پنجشنبه هر چقدر پرويز اصرار كرد پدر و مادرم باهامون نيومدن و سه نفره راه افتاديم ، شام رو كه خورديم پرويز و محبوبه دوباره بهم پيچيدن ، جدا از راحت بودنمون كه از قبل ايجاد شده بود ديگه اونا رسما زن و شوهر بودن ، ولي تنها فرقش اين بود كه وجود برادر زن هم تو خلوتشون امري عادي شده بود ، موقع خوابيدن رفتم طبقه بالا ، يكي ديگه از عادتهاي من موقعي كه تنها بودم لخت خوابيدن بود ، لباسام رو كامل درآوردم و روي تخت خوابيدم ، هنوز داشتم با خودم كلنجار ميرفتم كه در اتاقم باز شد ، پرويز وارد شد و وقتي منو اونطوري ديد دستاش رو بهم ماليد و بلند گفت : آخ جون كوننننننننننننن
من بلند زدم زير خنده و گفتم : ديونه كوس به اون خوبي رو داري باز اومدي سراغ من ؟
پرويز كه خودش رو بهم رسونده بود كنارم روي تخت نشست و شروع به مالوندن بدنم و از جمله كون و كپلم كرد و گفت : كوس هم جاي خودش كون هم جاي خودش
من كه از خيلي وقت پيش دلم ميخواست بدونم پرويز كي ميخواد كوس محبوبه رو افتتاح كنه بهش گفتم : كي ميخواي عمليات اصلي رو شروع كني ؟
پرويز خنده بلندي كرد و گفت : اي جان مثل همينا ، ولي تو از خواهرت بيشتر عجله داري
من : جدي محبوبه هم گفته ؟
پرويز مچ دستم رو گرفت و گفت : بيا تا بهت نشون بدم
من همونطور لخت دنبالش رفتم پايين ، وارد اتاق پايين كه شدم محبوبه هم لخت روي تخت دراز كشيده بود و داشت با كوسش بازي ميكرد ، همينكه ما رو ديد جيغ كوتاهي كشيد و خودش رو جمع و جور كرد و گفت : ديونه ها ترسيدم
پرويز كه منو با خودش داخل اتاق كشونده بود مچ دستمو رها كرد و در حالي كه ميرفت روي تخت رو به محبوبه گفت : بيا اينم داداش جونت
من بدون صحبتي رفتم و روي راحتي كنار اتاق نشستم ، پرويز روي محبوبه خوابيد ، لب گرفتنهاي طولاني همراه شد با مقدمات اولين كوس دادن محبوبه ، پرويز با خوردن و ليسيدن گردن و لاله گوش محبوبه و دوباره لب گرفتن و خوردن اون صورت زيبا خودش رو به سمت پايينتر كشوند و سينه هاي ناز و بلوري رو بهشون صفا داد ، ادامه اين صحنه هاي زيبا همرا ه بود با ليسيده شدن كوس سفيد و برق انداخته ، ليسيدنهايي كه صداي محبوبه رو درآورد ، نزديك 5-6 دقيقه فقط پرويز كوس خوري ميكرد ، كير پرويز با ساك زدنهاي محبوبه حسابي آماده شد ، قرار گرفتن وسط پاهاي دختري كه براي كوس دادن داشت پرپر ميزد خيلي ديدني بود ، پرويز با دستش كير گندش رو روي كوس محبوبه چندين بار بالا و پايين كرد ، از چنگ زدنهاي محبوبه به پهلوي همسرش مشخص بود براي كوس دادن بي قرار شده ، اين بي تابي زياد طول نكشيد چون پرويز با تنظيم سركيرش و با يك فشار نزديك يك سوم كيرش رو فرستاد داخل ، پرده محبوبه پاره شد ، جيغ همراه با اومدن اشكش اينو نشون ميداد ، من شاهد كوس دادنش بودم ، از جام بلند شدم و در حالي كه از اتاق بيرون ميومدم صداهاي شهوتي هردوشون داشت بلند و بلندتر ميشد ، تصاوير و صداهايي كه براي اخرين بار ميديديم و ميشنيدم .


پايان .
نویسنده ........... گی من ۷۰۴۹




شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
↓ Advertisement ↓
صفحه  صفحه 6 از 6:  « پیشین  1  2  3  4  5  6 
داستان سکسی ایرانی

اغواگران ۳


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA