خــــــــــواهـــــر.. مــــــــــادر یــــــــــا زن داداش هــــــــــا ؟ ۴۰پریسا با کف دستش محکم به روی کس و بالاش می کوبید ... ورم خاصی رو روی کسش حس می کرد . دوست داشت اون کیری که توی کونش حرکت می کنه و درد رو با لذت توی تمام تنش پخش می کنه وارد کسش شه . براش مهم نبود که خون بکارتشو ببینه . اون می خواست از لحظه هاش لذت ببره . همون جوری که تلکا و توسکا با وجود داشتن شوهرلذت می بردند . با این حال از حس کلفتی کیر توی کونش کیف می کرد . پارسا هم با کف دستش با قسمت جلوی بدن خواهرش ور می رفت .پریسا : بخارونش .. بکنش ... پارسا می دونست که خواهرش چی می خواد اما نمی خواست که پریسا به این موضوع فکر کنه . اون دوست نداشت پرده خواهرشو بزنه ... دستاشو گذاشت رو دو تا برشای کون پریسا وقسمت بیرونی کیرشو لای اون دو تیکه طوری چسبوند که مکمل داغی و حرارت قسمتی از کیرشد که توی کون خواهرش بود .. پرش های داغ و ریزش منی توی کون پریسا شروع شده بود .پارسا : آخخخخخخخ پریسا .. عاشق کونت شدم ..پریسا : چه کیفی داره داداش این جوری داره از آبجیش لذت می بره !یه حرکتی به کونش داد و کیر پارسا اومد بیرون . پریسا کیر پارسا رو گذاشت توی دهش .. با این که بوی کونشوروی کیر حس می کرد ولی با لذت ساک می زد. این کارو هم با اشتهای هر چه تمام تر انجام می داد و اون چیزایی رو که توی فیلمهای سکسی دیده بود به نحو احسن پیاده می کرد .... پارسا : خیلی واردی ها ... پریسا اول از این حرف داداشش خوشش اومد ولی لحظاتی بعد که خوب فکرکرد بهش بر خورد .. یه لحظه دهنشو از رو کیر بر داشت و گفت نخوردیم نون گندم ولی دیدیم که دست مردم ... یعنی فیلمشو هم نمی دیدم ؟ .. برای دقایقی به ساک زدن ادامه داد و بعدش پارسا خواست کس لیسی کنه که خواهره گفت .-من یه چیز دیگه می خوام . همونی که قولشو دادی -من که قولی ندادم ..-حالا میدی-نه امکان نداره-دوست داری همه چی رو اعتراف کنم ؟پارسا : داری تهدیدم می کنی ؟ پریسا : اگه این کارو نکنی خودم پاره اش می کنم . تا تو بی خیال تر شی ..-نمی بخشمت پریسا .. -بخشیدن یا نبخشیدن تو چه دردی رو دوا می کنه ؟! داداش نترس .. من که دارم می بینم چقدر هوس منو داری .. دارم می سوزم .. توی کسم آتیشه .. بریز ون خون منو . آتیشم بده .. دارم می سوزم ..پارسا که کیرش یه بار دیگه شق شده بود و هیجان پاره کردن بکارت خواهرش .. داشت اونو دیوونه می کرد هنوز دلش نمی کشید که این کارو انجام بده .پریسا رفت سر یخچال و با به هویج سفت و دراز و کلفت بر گشت ... در حالی که یه دستشو دور کیر پارسا لول کرده بود گفت خیلی دلم می خواد اینو آغشته به خون کنم . داغه .. خیلی می چسبه .. ولی این جور که معلومه تو دلت نمی خواد ...پریسا دستشو از رو کیر بر داشت و در حالی که سر هویجو گذاشته بود روی کسش , پارسا با کف دستش مچ دست خواهرشو گرفت و هویجو به گوشه ای پرت کرد و قبل از این که لباشو بذاره رو لبای خواهرش و دو تایی به هم بچسبن گفت -خجالت بکش دختر ..پریسا : کاری کن که خجالت نکشم ..پارسا تصمیمشو گرفته بود . می خواست همون کاری رو انجام بده که خواهرش می خواست و پریسا هم اینو کاملا فهمیده بود . حرکات پارسا اینو به خوبی نشون می داد . کیر داغ به کس داغ چسبیده بود .. -آههههههههه نههههههههه دارم می سوزم . پارسا سوختم .. سوختم .. دارم خاکستر میشم .. بذارش .. بکن توش .. بذارش توش .. وووووووویییییییی .. دارم می سوزم .. آخخخخخخخخخ کسسسسسسسم .. جوووووووووون .. داغه داغه .. پارسا دلش واسه پریسا می سوخت که تا این سن اومده و هنوز سکسی نداشته . لذت دنیا رو نچشیده ...-دوستت دارم پریسا .. خودم نوکرتم .. می خوامت . جووووووووووون ...-آخخخخخخخخخخ .. فرستادیش تو ... -آره عشقم .. سرکیرم توی کسته .. هنوز از خون خبری نیست ..-معطل چی هستی داداش . زود باش این کارو انجام بده . نکنه فکر می کنی پشیمون شم و واسه همینه که داری معطل می کنی .-اصلا این طور نیست .. -من تو رو می شناسم .. دستای پریسا رو باسن پارسا قرار گرفت .. و همزمان با فشار روی کون پارسا خودشو هم به سمت بالا کشید تا کیر داداشش حرکت رو به جلوی بیشتری داشته باشه و بیشتر وارد غلاف کس شه-آهههههههه پارسا حرکت کن .. شاید حالا پاره شده باشه .. من هنوز درد و سوزشی حس نمی کنم . زود باش .. من منتظرم .. پارسا حس کرد که کیرش توی کس تنگ و قشنگ وداغ خواهرش گیر کرده داره آتیش می گیره .. حالا نصف کیرشو کرده بود توی کس پریسا-آخخخخخخ سوختم .. فکر کنم موفق شدی پارسا .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
خــــــــــواهـــــر .. مــــــــــادر یــــــــــا زن داداش هــــــــــا ؟ ۴۱نگاه پارسا به سینه های درشت خواهرش بود . خیلی دلش می خواست در اون لحظه کیرشو بکشه بیرون و یه نگاهی بهش بندازه و ببینه که شرایط کس و پرده خواهرش به چه صورته . یه حسی می گفت که زده اونو پاره کرده و خواهرش دیگه یه دختر نیست . عیبی نداره حالا که اون تاسف نمی خوره من چرا ناراحت باشم .-عزیزم اگه دردت میاد و می سوزه بکشمش بیرون-نهههههههه چی داری میگی .. اگرم بسوزه می خوام که همون داخل باشه ... چقدر داغ و گرمه .. چقدر به آدم می چسبه ... پارسا : عزیزم اگه بکشمش بیرون بازم درجا می کنمش تو .. فقط می خوام ببینم که چه جوری شده ! تونستم موفق شم یا نه ...پارسا کیرشو کشید بیرون . همون جوری که حدس می زد و پریسا هم همین حسو داشت کیر کاملا از خون کس ناشی از پارگی پرده پریسا خیس شده بود .. پریسا با این که سوزش خاصی رو توی کسش حس می کرد همچنان منتظر حرکت بعدی کیر و فرو رفتن توی کسش بود تا حس کنه داره آروم و التیام می گیره و غرق هوس به اوج لذت می رسه .. واسه همین بی اختیار خودشو بالا کشید و کیر کلفت و تپلی پارسا رو گذاشت توی دهنش .. طعم خون کسش مانع ساک زدنش نشد و پارسا هم هر کاری کرد نتونست جلوی این کارشو بگیره .. پسر با خودش گفت نوش جونش بذار ساک بزنه خودش که دوست داره و دلش می خواد من چرا جلو شوق و ذوقشو بگیرم . -بیا بیا پریسا .. بیا توی بغلم ... بیا که من نشون بدم چه جوری می تونم تو رو سر حال سر حالت کنم .این بار پاهای پریسا رو به دو سمت باز کرد و کس ناز و کوچولوشو گذاشت توی دهنش ... خیلی راحت می تونست تمام اون کسو توی دهنش جا بده ... و زن حالا حس می کرد که دوست داره از یه سمتی در بره ولی بازم اسیر دست و دهن و حرکات برادرش باشه .. فرار و موندن و لذت بردن .. این بود اون حسی که در اون لحظات داشت . یه حس قشنگ و موندگار . حسی که می دونست وقتی که فوران کنه اونو به آرامشی می رسونه که برای قرار گرفتن در فضای دیگه ای از سکس لحظه شماری می کنه .. پریسا لبای پارسا رو به خوبی روی کسش حس می کرد و عطش و هیجان داداششو که چه جوری داره با اون لبا دور و بر کس و لبه ها و تمام زوایاشو می مکه . و نهایت هیجانش وقتی بود که پارسا کسو درسته می ذاشت توی دهنش و بدون گاز گرفتن اونو با فشار و مکش خاصی توی دهنش می گردوند .. طوری که پریسا حس می کرد زیر ناف و مغز کسش از لذت جوش آورده و هر لحظه می خواد که بپاشه و بپاشونه ... و پارسا هم که متوجه این تحرک و حشر بیش از اندازه خواهرش شده بود سرعت میک زدن کسو با همون روال زیاد کرد .. -آهههههههه نهههههههه پارسا .. نهههههههه ... این جوری نههههههه .. بذار من در برم .. جلومو نگیر .. داداش من سوختم .. آتیش گرفتم .. و پسر حس می کرد حرارت و ریزش آب داغ هوس خواهرش رو , روی چونه ها و لبها و صورتش ... و تمام آب و خیسی کس خواهرشو می مکید ... و پریسا همچنان در اوج لذت بود . یه چیزی حدود دو دقیقه این اوج گیری ادامه داشت و زن هنوز آروم نشده بود . یواش یواش حس می کرد که در یک سرازیری قرار داره و داره به یه آرامش می رسه . دیگه حس فرار نداشت . فقط می خواست که در آغوش برادرش باشه و غرق بوسه شه و برای لحظاتی چشاشو بذاره رو هم و بخوابه . و پارسا با سینه های خواهرش ور رفت .. لباشو گذاشت رو لبای پریسا .. و خیلی آروم اونو می بوسید . پریسا حس کرد که برادرش فکرشو می خونه و همه اون چیزی رو که در این لحظات بهش نیاز داره خیلی راحت می تونه بر آورده کنه ... برادرخیلی آروم به چشای بسته خواهرش زل زده بود و منتظر باز شدن پلکاش بود ... وقتی پریسا چشاشو باز کردپارسا کف دستشو گذاشت روی کس خواهرش . کس کاملا خیس و آماده بود ... کیر کاملا درشت و قلنبه شده بود .. طوری که خود پارسا از این حالتش تعجب می کرد و به این فکر می کرد که نکنه این بار پریسا رو اذیتش کنه .چشای زن کاملا باز و خیره مونده بود . پریسا پلک نمی زد و به برادرش نگاه می کرد ...-آماده ای عشقم ؟-من سالهاست که آماده ام ... -نمی دونستم خواهر ناز من سالهاست که همچین حسی رو داره-برای تو آره . فقط برای تو آره ..پارسا این بار با آسودگی بیشتری نسبت به دفعه قبل سر کیرشو به شکاف کس پریسا چسبوند و بازم به این فکر می کرد که هر طوری که شده بدون این که خواهرش متوجه شه تلکا و توسکا رو بکشونه به این سمت . این بهترین راهی بود که می تونست همه رو به یه تفاهم و همزیستی مسالمت آمیز برسونه . و در این میانه اون که بیش از همه سود می برد خود اون بود .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
خــــــــــواهـــــر .. مــــــــــادر یـــــا زن داداش هـــــا ؟ ۴۲پریسا می دونست که چه داغی و لذتی در انتظارشه ! پارسا دو تا پا هاشو به هم جفت کرد و در یک آن کیرشو به انتهای کس خواهرش فرستاد ... پریسا این جوری کیپی و داغی بیشتری رو حس می کرد ... سعی داشت خودشو با حرکت به سمت بالا غرق لذت بیشتری کنه ولی پسر راه حرکتو به روش بسته بود . دیگه تقلایی نکرد و فقط به درشتی کیری که توی کسش حرکت می کرد فکر می کرد . و پارسا به این فکر می کرد که حالا سه تا کس در اختیارشه یکی از یکی تنگ تر ... یه نگاه به بدن ناز و تازه خواهرش اونو به این فکر فرو برد که این بدن ناز و تازه فقط در اختیار اونه . از همون لحظه حس کرد که باید یه کاری کنه که پریسا فقط متعلق به اون باشه ... -عزیزم عشق من تو فقط مال منی . مال خودمی .. عشق منی ...-آخخخخخخخخ داداش اینو که من از همون اول گفتم . من فقط مال توام . فقط تو می تونی به من دست بزنی . هیشکی دیگه نمی تونه با من عشقبازی کنه . من فقط مال توام . پارسا حرکات داغشو روی کس خواهرش شروع کرده بود . کف دستشو گذاشته بود روش و کیرشو اون داخل حرکت می داد .-نههههههه چقدر داغه .. اووووووفففففف سوختم ... کاش می تونستی اون داخلو یه جوری خنکش می کردی .. پارسا : ولی من دوست دارم بیشتر آتیش بگیریم . این جوری حالش بیشتره و بیشتر لذت میده .. آخخخخخخخخ جوووووونم عشقم .. این جوری خیلی کیف میده . بهم می چسبه . منو روشن روشنم می کنه . کاش می شد آبتو می ریختی توی کسم ... یه لحظه می خواست بگه همون جوری که توی کس تلکا و توسکا می ریختی .. ولی حس کرد که نباید این چیزا رو به داداشش یاد آوری کنه و این نوعی تشویق میشه برای اون و یاد آوری این مسئله به نفعش نیست .. یواش یواش پارسا خودشو بالاتر کشید و کیرشو حسابی توی کس قفل کرد .. لباشو گذاشت رو نوک سینه های پریسا و از اون جا به سمت بالا رفت و شروع کرد به مکیدن شونه های خواهرش .. -آههههههههه عشقم .. جونم .. هر جوری که دوست داری بخورش کبودش کن . فقط مال توست .. مال تو عزیزم ... یه کاری کن که فقط خوشم بیاد .. مثل حالا .. از اول تا آخرش .-عزیز دلم .. عشقم ..نازم .. جوووووووونم .. خواهر خوشگلم تو فقط مال منی .. باید فقط مال من باشی . این جوری بیشتر بهم می چسبه . از هر لحاظ پارسا اعتماد به نفس خاصی رو حس می کرد . اون دیگه این تصورو نداشت که دو سال از خواهرش کوچیک تره ... اون حس می کرد که داره با کیرش سلطنت می کنه . پریسا دو تا کف دستاشو روی سینه های پر موی برادرش قرار داده و اونو پس می زد . حس کرد که دیگه تحمل این همه لذتو نداره و بازم داره ار گاسم میشه ... پاهاشو به تخت می کوبید و یه لحظه آروم گرفت ... پارسا اونو به حال خودش گذاشت ... زن برای دقایقی چشاشو بسته بود . اون آروم گرفته بود . ولی بازم دلش می خواست که پار سا با هاش ور بره . -داداش ! دلم می خواد آبتو ببینم . ببینم که چه جوری داری لذت می بری و حال می کنی . خوشم میاد از تماشای رنگ سفیدش ... ببینم ریخته رو سینه هام .. یه خورده شم خالی کنی توی دهنم ... کیف داره ... پارسا کیرشو بین سینه های خواهرش قرار داد ..-خیلی داغه ... چه حرارتی ! پارسا فقط برای چند ثانیه تونست کیرشو بین سینه های خواهرش حرکت بده . نتونست طاقت بیاره .. دستای پریسا هم رو دستای پارسا قرار گرفته و سینه ها رو بیشتر و محکم تر به کیر می چسبوند ... حالا دختر دهنشو باز کرده و پارسا کیر آغشته به منی رو وارد دهن خواهرش کرد ... -آخخخخخخخخ .. خواهر خوشگله من .. اووووووففففففف کیرم .. کیرم جوری ساکش می زنی که بازم داری آبشو خالی می کنی ..و پریسا ی هیجان زده از حرفا و حرکات داداشش سرعت ساک زدن و میک زدن کیر داداششو زیاد کرده بود و از این همه اشتیاق پارسا لذت می برد ... حالا پارسا به این فکر می کرد که چه جوری برای لحظاتی از دست پریسا خلاص شه ... با ماچ و بوسه و خوردن کسش اونو خواب آلودش کرد و گفت-عشق من برم دستشویی بر می گردم ... با دلهره و ترس و لرز تماسی با توسکا گرفت و دستوراتی رو بهش داد که اون و تلکا باید پیاده اش می کردند ... در آپارتمانو هم باز گذاشت ... و در حالی که لبخندی رو لباش بود خودشو به پریسا رسوند و کنارش قرار گرفت ... حالا باید کاری می کرد که تا رسیدن اون دو تا این از جاش تکون نخوره و متوجه باز شدن در نشه .. البته کار دشواری نبود .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
خــــــــــواهـــــر ..مــــــــــادر یــــــــــا زن داداش هــــــــــا ؟ ۴۳توسکا پس از این که صحبت تلفنیش با پارسا تموم شد رو کرد به تلکا و گفت پاشو بریم .. فقط یه خورده ترگل ورگل شو که می خوایم بریم پیش خواهر شوهر عزیزمون که داره زیر پای برادر شوهر عزیزمون دست و پا می زنه . حالا رو حرف من اومدی ؟ بهت چی گفتم ؟ این پارسا از اون هفت خط هاست .. تا ته کیرشو فرو کرده توی کس خواهرش ... فکر کنم کونشم یه جای آبادی نداشته باشه داداشه زده آش و لاشش کرده ...تلکا با تعجب چشم به دهان جاریش دوخته بود و از این که اون داره لاتی صحبت می کنه تعجب می کرد .تلکا : باورم نمیشه که خواهره این جور تسلیم شده باشه ..-بهت چی گفتم ؟ از نگاهش و طرز زار زدنش معلوم بود . با این که دوست ندارم برادر شوهرمو با کسی قسمت کنم ولی چاره چیه اولش که تو سر و کله ات پیدا شد و حالا هم که مجبوریم با این نسناس کنار بیاییم . اصلا ازاولش ازش خوشم نمیومد .. -باید چیکار کنیم ؟ -هیچی فقط تو به کارای من نگاه کن .. اول که رفتیم داخل حواست باشه فوری آفتابی نشیم . پارسا در یه زاویه ای با پریسا حال می کنه که ما بتونیم یه عکس درست و حسابی و یه فیلم تمیز بندازیم و از طرفی هم اونم فیلم بازی می کنه و پیش خواهرش بهمون التماس می کنه ... ما دو تا باید نقشمونو طبیعی بازی کنیم . تلکا : این کار چه ضرورتی داره ! -ضرورتش رو نمی دونم . فقط می دونم خواسته پارساست و ما چون اونو دوست داریم باید به این خواسته اش احترام بذاریم . چیکار کنیم می خواد هوای خواهرشو داشته باشه .. ولی در هر حال ما هم باید یه گرویی ازش داشته باشینم تا این دختر هر وقت که عشقش کشید ما رو. تهدیدنکنه ...خلاصه دو تایی شون راه افتادن طرف خونه پریسا ... توسکا ماهرانه از گوشه در طوری ازشون عکس و فیلم گرفت و صداشونو ضبط کرد که صداش در نیومد .. البته پارسا اونا رو دیده بود و در این شرایط خواهرشو طوری در آغوش می کشید که سرش اصلا به سمت زن داداشاش نباشه .... تلکا و توسکا کاملا بر هنه شده بودند ... توسکا : تکون نمی خوری تا من این فیلمی رو که گرفتم تست کنم و موبایلو هم یه گوشه ای قایم کنم و بر گردم ... توسکا وقتی که مطمئن شد کارش درست بوده و مولای درزش نرفته یه اشاره به تلکا زد و دو تایی شون شروع کردن به کف زدن ..پارسا و پریسا از جاشون پریدند . راه فرار نداشتند . پارسا که داشت فیلم بازی می کرد ولی پریسا به شدت دستپاچه شده رنگ به چهره نداشت .توسکا : حالا دیگه ما نا محرم شدیم آقا پارسا با محارم می پلکه ... نو که آمد به بازار کهنه شده دل آزار .. می بینم که ملافه پریسا خانوم هم خونیه این خون از اون خونای روشنه . فکر کنم اگه غلط نکنم تو شدی زن داداشت . یعنی هم خواهر شوهر مایی , هم جاری ما ... پریسا به شدت می لرزید .. صورتش عین گچ سفید شده بود . انگار خون درش جریان نداشت . پارسا هم رفته بود توی خط فیلم .-کی راهتون داد این جا ؟ چه جوری اومدین ؟ توسکا : این دیگه محرمانه هست . وقتی پریسا جون می تونه وارد خونه تو بشه .. حتما ما هم می تونیم وارد خونه اش شیم . پارسا : از این بابت چیزی به کسی نمیگین ..تلکا : اتفاقا ما خوشمون میاد که وقتی پریسا جون داره داستان ما رو واسه خونواده تعریف می کنه ما هم داستان اونو همزمان بگیم . راستی به نظر تو پارسا جون کدوم داستان اول تعریف شه بهتره ؟ توسکا : فرقی هم نمی کنه ... ولی خیلی با حال میشه .عزیزم تلکا جون بریم رو تخت ... بی موقع مزاحم شدیم یه ضد حال به پارسا جون زدیم و حواس پریسا جونو پرتش کردیم حالا بهتره بریم جبران کنیم . توسکا کیر پارسا رو توی دستش گرفت ... تلکا هم از پشت دستاشو دور کمر پارسا حلقه کرد .. پریسا : شما خیلی کثیفین ..توسکا : اوااااااااااا .. کی میره این همه راه رو ؟ کی به کی میگه کثیف .. تو اول برو دور و بر کس خونی خودت رو خوب بشور که پارسا جونمو میکربی نکنی . ما نانکور نیستیم . بی مرام نیستیم . دوست نداریم تنهایی بخوریم . یه لقمه ای که به گیرمون افتاد یه سفره پهن می کنیم دسته جمعی حالشو می بریم .. الان پریسا جون بفرما تو هم بیا و شریک ما شو ... پارسا خنده اش گرفته بود و به زور جلو خنده شو می گرفت . می خواست حرفی هم بزنه می ترسید سوتی بده . پارسا یه نگاهی به خواهرش انداخت و با سکوت بهش گفت که سعی کنه با اونا هماهنگ شه ... پریسا خونش به جوش اومده بود ولی چاره ای نداشت ..... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
خــــــــــواهـــــر .. مــــــــــادر یــــــــــا زن داداش هــــــــــا ؟ ۴۴پریسا داشت به این فکر می کرد که این دو تا زن دیگه طوری پارسا رو به محاصره خودشون در آوردن که دیگه جایی واسه اون نمونده بود که ناخنک بزنه . تلکا از پهلو واز پشت لباشو گذاشت رو لبای پارسا و توسکا هم کیرشو گذاشت توی دهنش .. پریسا با خشم اونا رو نگاه می کرد و به این فکر می کرد که دو سه ساعت پیش این دو تا جاری با چه التماسی نگاش می کردند و انتظار بخششو داشتند . حالا دیگه کار به جایی رسیده بود که اونو انداخته بودند پشت خط . پریسا هم با چه حسرت و عصبانیتی داشت اونا رو وراندازمی کرد . پارسا به سختی و زیر چشمی و در حالی که لباش رو لبای تلکا بود یه نگاهی به خواهرش انداخت و کف دستشو گذاشت لای پاش و چنگی به کسش انداخت . لباشو از رو لبای تلکا بر داشت و زیر گوش خواهرش گفت عیبی نداره باید ساخت ..خواهر با خشم برادرشو نگاه می کرد و توی دلش گفت آره جون خودت قبل از منم داشتی با اونا می ساختی حالا که دیگه بد تر, خوب بهونه ای دستت افتاد .پارسا کیف می کرد از این که در آن واحد داره با سه تا زن حال می کنه . خواهر و دو تا زن داداشاش . لذت می برد از این که هر سه تا شونو در اختیار داشت و می تونست هر کاری که دلش می خواست با اونا انجام بده ... دیگه یواش یواش حس کرد که باید بر این زنا مسلط شه و به اصطلاح عنان اختیارو در دست بگیره . دستور داد سه تایی شون قمبل کرد یه استیل سگی به خودشون بگیرن ...-این جوری خیلی حال میده . یکی از یکی خوش کون تر ... ولی از استیل کون خواهرش که تازه تر با برجستگی تو دل برو تری نشون می داد خیلی خوشش میومد . کف دستشو از پشت و به نوبت می ذاشت لای پای یکی از اونا . -می بینم که هر سه تا کس کاملا خیس خیسه ... انتخاب این که کیرمو اول توی کدومشون فرو کنم کمی سخته .ولی اگه شما دو تا خانوم خوب اجازه میدین اول بکنم توی حفره کوچولوی پریسا جونم ....توسکا : هرچی آقامون بگه دیگه گاهی باید گذشت داشته باشیم . همین یه دونه خواهر شوهرو داریم .پارسا دستاشو گذاشت رو دو طرف کون خواهرش و اونو بازش کرد ... تلکا : من که به اندام پریسا جون حسادت می کنمتوسکا : خوشا به حال شوهرش ... پریسا که دیگه واقعا جوش آورده بود گفت ..-من مثل شما نیستم که اگه شوهرکردم به شوهرم خیانت کنم . من ترجیح میدم شرایطم به همین صورت بمونه ..تلکا : در عوض شوهرت بهت خیانت می کنه . یعنی همین داداش پارسات اون وقت میشه شوهرت . دیگه چی می خوای ؟ پارسا خنده اش گرفته بود . ولی از این که اونا داشتن کل کل می کردند و هر لحظه امکان داشت پریسا از کوره در ره فوری دخالت کرد و گفت حالا خانوما بس کنین بذارین وقتی کیرم به سراغ کس و کون شما میاد یه حس و حالی داشته باشه ... توسکا : پارسا جون اگه اذیت میشی و کمک می خوای ما هستیما تعارف نکن .. پارسا دستاشو از رو کون خواهرش برداشت و یه چشمکی به توسکا زد و اونم دو تا کف دستاشو گذاشت رو قاچای کون خواهر شوهرش و اونو به دو سمت بازشون کرد . تلکا : ووووووووییییییی چه کاری کردی توسکا ! چه سوراخ کون خوشگل و تنگ و تاریکی داره . من که همین حالا دلم می خواد یه چیزی بگیرم و فرو کنم داخلش .. پارسا تو رو جون من ..جون شوهرامون , جون بابا مامانت و جون همین پریسا خوشگله .. من و توسکا دوست داریم ببینیم اون صحنه ای رو که کیر تو رفته توی کون خواهرت و داره حسابی بازش می کنه و یه ورزش درست و حسابی هم به عضلات مقعدش میده . توسکا : حالا به اونشم می رسیم . نگاه کن که کیر پارسا جون چقدر با حال شق شده و میره تا ته کس پریسا جون ...زبونشو در آورد و درست در محل حرکت کیر پارسا به کس پریسا قرار داد ...-زن داداش داری چیکار می کنی ..الان آبم خالی میشه توی کس خواهر خوشگلم .. -خب بذار بشه .. آخ که چه بچه خوشگلی به دنیا میاد .. وای چه کس نازی داری پریسا جون ... تازه و شکیل .خیلی هم آبداره . جون میده که همین جور یه ضرب لیسش بزنم .. خیلی نازه . با این که کیر کلفت پارسا جون میره تا ته و بر می گرده ولی شکافش خیلی کوچولو نشون میده .پریسا : داداش تو کاریت نباشه به کارت ادامه بده .. شما دو تا چقدر حرف می زنین ... تلکا : عیبی نداره نوبت ما که شد تو هم می تونی زیاد حرف بزنی . این جوری دسته جمعی حال کردن خیلی حال میده ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
خــــــــــواهـــــر .. مــــــــــادر یــــــــــا زن داداش هــــــــــا ؟ ۴۵پارسا : حالا بچه ها بذارین من کارمو خوب انجام بدم یه وقتی کار دست خواهر نازم میدم . فدای اون هیکل تپلش بشم .پریسا هیچوقت فکرشو نمی کرد که به همچین مشکلی بخوره و دو تا شریک براش پیدا شه .توسکا : طوری به کون خواهرت ضربه می زنی و کسشو تا ته می کنی که آدمو به هوس میندازی ... پارسا : نیست که شما دو تا رو به اندازه کافی نکردم ؟! یه کمی هم باید هوای پریسا جونو داشت .. پریسا خودشو از عقب به برادرش می مالوند و حسرت اینو می خورد که چرا پارسا نمی تونه توی کسش خیس کنه و به این فکر می کرد که از پریود بعدی شروع کنه به خوردن قرصای ضد بار داری تا بتونه شیره داداششو توی تنش حس کنه . پارسا به این فکر می کرد که شرایطش داره خطر ناک تر می شه از این که ممکنه به ناگهان آبشو توی کس خواهرش خالی کنه . انگشتشو فرو کرد توی کون پریسا . -آخخخخخخخخ داداششششش یواش تر دردم می گیره .. تلکا : اوووووووففففففف ووووووویییییی چقدر واسه داداشش ناز می کنه ! پارسا جون اگه دوست داری فرو کن توی کون من ... پریسا : شما گشادا دیگه این قدر حرف نزنین . هرچی باشه من و پارسا به هم خیلی نزدیک تریم تا شما ها با اون . من و اون یک رابطه خونی داریم ... توسکا : یک رابطه کونی هم دارین ... تلکا و توسکا دو تایی شون پیچیدن به هم .. پارسا هم کیرشو از توی کس خواهرش بیرون کشید و اونو به کون خواهرش مالوند .. یه نگاهی به کون و کپل بر جسته خواهرش انداخت تا اشتهاش بیشتر شه . پارسا با خود می گفت کاش می تونستم سیر سیر به قالب کون خواهرم نگاه کنم و اونو بهتر بکنم . ولی از دست اون دو زن امون نداشت . خودشم می دونست که اگه پای اونا رو به این جا باز کرده فقط به این خاطر بوده که سه تایی رو کنار هم قرار بده تا زبون همه شون بسته شده هیشکدومشون نتونن واسه یکی دیگه مایه بیان .. -آییییییییی پارسا کونم . کونم درد گرفت . یواش تر دارم می سوزم . اوووووووهههههههه .. خواهش می کنم . توسکا : خواهر شوهر ما کون گنده ای داره ولی سوراخش با کیر پارسا جون چه ترکیب هوس انگیزی درست کرده ! تلکا : من که هوس کون دادن به سرم افتاده ...توسکا : تو که تا حالا واسه این کارا ناز داشتی .تلکا : ولی یه بار که مزه شو گرفتم فهمیدم که خیلی حال میده و به این که بخوای دردشو تحمل کنی خیلی می ارزه ..پریسا : شما دو تا که داشتین با هم حال می کردین . چی شد که تغییر جهت دادین ؟ توسکا : آخ اگه بدونی چه تن و بدنی داری خواهر شوهر گلم . پارسا لباشو رو صورت خواهرش گذاشت وبا صدایی آروم زیر گوشش گفت این قدر خودت رو ناراحت نکن . من که دارم تو رو می کنم به خوبی می دونم که تن و بدن تو از همه اونا با حال تره . پریسا اولش از این خرف پارسا خوشش اومد ولی بعد لجش گرفت از این که اون به تلکا و توسکا هم توجه داره ....توسکا : این قدر معطل نکن دیگه چه خبرته ....توسکا دیگه خسته شده بود و دوست داشت زود تر با پارسا حال کنه .... پریسا گرمای آب کیرداداششو به خوبی توی کونش حس می کرد ...توسکا : وااااااایییییییی پاااااارسا رو .. قیافه اش چقدر با حال شده . چقدر من از این چهره خمارش خوشم میاد . خیلی خوش تیپ میشی وقتی این جوری داری ارضا میشی . خیلی کیف داره آبتو این جوری خالی می کنی نه ؟ رو منم که داری ارضا میشی باید همین حالتو به خودت بگیری ... تلکا : خب همه مردا وقتی دارن آبشونو خالی می کنن همین شکلی میشن دیگه .. مگه پویا رو تا حالا این مدلی ندیدی ؟توسکا : راستش از بس توجهم به پارسا جونم بود و این که چه جوری می تونم به اون برسم دیگه از حواس افتادم که یه شوهری دارم و باید هواشو داشته باشم ..در همین لحظه پریسا که هنوز در کیف خیس خوردن کونش بود و از حرکات کیر انزال شده داداشش توی کونش لذت می برد گفت ..- دست ننه ام درد نکنه با این عروس آوردنش .توسکا : به جای این کارا یه تکونی به خودت بده . انگار دل نداری کون از کیر داداشت بر داری ... پارسا کیرشو از توی کون خواهرش کشید بیرون و در حالی که اونو به دهن توسکا نزدیک می کرد گفت -حالا مثل یک خانوم خوب , کیر وارد شده به کون خواهر شوهرت رو ساک می زنی .. توسکا اول چندشش می شد از این که کیری رو که رفته توی کون رقیبش اونم خواهر شوهرش ساک بزنه .. ولی قاطعیت پارسا رو که دید چاره ای جز اطاعت نداشت .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
خــــــــــواهـــــر .. مــــــــــادر یــــــــــا زن داداش هــــــــــا ؟ ۴۶توسکا دهنشو با اکراه باز کرد .. پریسا از این که کیر داداششو توی دهن توسکا ببینه حرصش گرفته بود ولی با این حس که کیر رفته به کونش داره توی دهن توسکا میره خودشو آروم کرد . پارسا کف دو تا دستاشو پشت سر توسکا قرار داد و اونو به طرف دهش فشار داد طوری که کیرش به سر حلق زن داداشش رسد و اونو به سرفه انداخت -خیلی خوب و با حال ساکش می زنی . دیگه اون داخل چیزی نمونه ... خوب پاکش کن ...تلکا که می دید کیر پارسا رفته توی دهن توسکا وتمیز شده یه اشاره ای به برادر شوهرش کرد و گفت اگه توسکا جون سختشه من واست میکش بزنم ؟ -نه عزیز دلم واسه چی سختش باشه . اون باید افتخار کنه که کیر آغشته به کون خواهر شوهرو خواهر معشوقشو ساک بزنه . باید بهش احترام بذاره ... البته پریسا جونم باید احترام شما دو نفرو نگه داشته باشه پارسا یه چشمکی هم به خواهرش زد و اون متوجه شد که داداشش از رو سیاست داره این حرفا رو می زنه . لحظاتی بعد پارسا , توسکا و تلکا رو کنار هم و در یه استیل سگی قرار داد و کیرشو فرو می کرد توی کس یکی بیرون می کشید و می ذاشت توی کس یکی دیگه .. تلکا : این که نشد پارسا جون تو داری واسه خواهرت پارتی بازی می کنی .. پارسا : خانوما من نمی دونم شما دیگه واسه چی دارین اعتراض می کنین ؟ شما دو تا شوهر دارین اگه کمک بیارین می تونین تامین بشین . خواهرم فقط رو همین یه کیر سواره ..توسکا و تلکا یه چشمکی به هم زده و پار سا رو روی تخت خوابوندند . توسکا که هنوز به خاطر رفتاری که پارسا در مورد ساک زدن کیرش داشت از دستش دلخور بود خودشو انداخت روی کیر وتلکا هم کسشو گذاشت روی سر و دهن پارسا ..پریسا : شما که داداش منو هلاکش کردین ..توسکا : تو یکی دیگه ازش دفاع نکن . اگه خیلی دلت می سوخت وفتی که داشت باهات حال می کرد بهش استراحت می دادی . ..دیگه شب شده بود و در طبقه پایین این واحد مسکونی پروین مادر پارسا و پریسا و شوهرش هم توی رختخواب و کنار هم بودند ...-خیلی بی حالی مرد . یه خورده با هام ور برو .. تنمو بمال .. طبعت خیلی سرده ها . پرویز خان حال و حوصله چندانی نداشت . احساس خستگی می کرد . -زود باش .. زود باش با من ور برو .-من خسته ام .. پسرا نبودن سر کار و امروز هم من تنهایی فشار زیادی بهم اومد . -اوووووووففففف مرد حالا تو هم بهم فشار بیار .... زود باش دیگه . خیلی بی حال شدی ها . از اول نباید به تو این طور عادت می دادم . کار به جای خود و زن و زندگی به جای خود . ... -باشه عزیزم هر وقت صبح زود از خواب پا شدم اون موقع با هم حال می کنیم . .. پروین : باشه .. حالا که حال و حوصله ای نداری پس بیا با هم یه چند دقیقه ای در مورد بچه ها حرف بزنیم ..-زن تو حوصله داری ها . بچه ها که همه تکلیفشون مشخصه . دو تا شون که از دواج کردند ... پارسا هم که دانشجوست و پریسا هم که سرش به آرایشگری گرمه .. بذار بخوابم . اونم اگه ازدواج کرد می تونه از شوهرش بخواد که دوماد سر خونه شه .. چطوره ؟!-ولی اون میگه که من قصد از دواج ندارم . خب نداشته باشه . کسی رو که نمیشه به زور شوهر داد . حالا بذار بخوابم ...-واسه این پسره دلواپسم ...-میگم عزیزم تو که این قدر دلواپسی برو یه سری بزن .. اگرم خواستی پیشش بخواب ... وقتی پرویز این حرفو زد برای لحظاتی پروین رو به تصورات خاصی برد که در درون با خود زمزمه می کرد راست میگی عزیزم خیلی خوب می شد اگه پیش پسرم می خوابیدم . اونم از اون خوابیدنها!.. من که آرزومه پیش اون بخوابم و اون هر کاری که دوست داره با من انجام بده . راستم میگه این شوهر زوار در رفته ام . بهتره یه سری به این پارسا بزنم و ببینم چیکار می کنه . هر چند اگه برم غصه اش میشه از این که درس داره و من مزاحمش میشم ... وییییییی وقتی با لباس زیر و شلوارک می گرده چقدر خوش تیپ تر و خوش اندام تر نشون میده .همیشه هم خوشبوست . چقدر می چسبه همون موقع بغلش بزنم . جوووووووووون چه حالی میده ... بد حرفی هم نزده این شوهرمون که برم یه سری به این پسره بزنم . چی می شد اگه از پارسا یه خیری بهم می رسید .. ولی نه , امکان نداره بتونم به این خواسته ام برسه . اصلا امکانش نیست ... بس کن پروین ... اصلا اینا رو یه فانتزی حساب کن که با اون به هیجان بیای و بتونی در سکس با شوهرت ازش استفاده کنی ...-پرویز ! من دارم میرم یه سری به پارسا بزنم . فقط خوب بخواب که صبح با هات کار دارم .کف دست پروین رفته بود رو کسش . فانتزی سکس با پسرش پارسا کسشو خیس و چرب و لغزنده کرده بود ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
خــــــــــواهـــــر .. مــــــــــادر یــــــــــا زن داداش هــــــــــا ؟ ۴۷پروین اول راه خونه پارسا رو پیش گرفت . یه طبقه بالاتر بود ... می دونست که پسرش درس داره ولی مطمئن بود که تمام وقت سرش به درسش گرم نیست . هرچه در زد پارسا درو باز نکرد . نگران شد .. نمی دونم شاید رفته باشه پیش خواهرش .. تازگی ها که رابطه اش با زن داداشاش خیلی گرم شده ... یه شوخی هایی هم با هاش می کنن که من مادرش هستم روم نمیشه از این شوخی ها با هاش بکنم . اصلا چه معنی داره عروسام با پسرم همچین کاری بکنن . باز خوبه که خودشون دو تا شوهر سر به زیر و عاقل دارن . پروین به خوبی می دونست که نه دلش به حال دو تا پسراش پویا و پیام می سوزه و نه به حال زناشون توسکا و تلکا . اون تمام توجهشو به پسر خوش قیافه و چشم سبزش که شباهت فوق العاده ای به خود اون داشته معطوف کرده بود .. حس کرد که لحظه به لحظه شیطان بیشتر میره توی جلدش . من باید بدونم چرا این پسره درو باز نمی کنه . .. نکنه رفته باشه پیش پریسا .... بازم حرکتشو از پله ادامه داد و خودشو به طبقه سوم رسوند . همون جایی که یک مرد وسه زن در حال عشقبازی بودند . پسر و دختر و دو تا عروساش و اون خبری نداشت ...صدای زنگ در همه شونو تر سوند ...-پریسا درو باز کن منم . مهمون داری ؟آخه زمزمه های اونا رو هر چند غیر واضح شنیده بود . ولی نمی دونست کی اون جاست یا مهمون احتمالی کیه ؟ پارسا : بچه ها مامانه ... الان چی بهش بگیم ؟پریسا : چی داریم بهش بگیم .. همه مون لباسامونو می پوشیم و انگار نه انگار .. تازه یواش یواش داشتیم جا می افتادیم .. تلکا: چه عجب ! خواهر شوهر ما رو که یواش یواش داره متوجه میشه چه عروسای گلی داره که هواشو دارن .. ولی به نظرت چی بگیم به مامان پروین ؟ توسکا : هیچی به اونم میگیم بیاد به جمع ما .. جمع ما جمعه .. جای او کمه . چه ایرادی داره اونم می تونه لخت شه و بیاد پیش ما . تن و بدن خوشگلی داره .. سپید برفی .. و سینه هاش مثل هلو .. باسنش اندازه یه هندونه خیلی گنده و تنظیم شده .. نگاه کن دهن پسرش آب افتاد ... پارسا : از این حرفا نزن که دیدی یه وقتی آبمون توی یه جوب نرفت ها .. توسکا : نیازی نیست که آبمون بره توی یه جوب . همون که آب تو بره توی جوی من کافیه . تازه من از نگاههای مادرت هم یه چیزای خاصی رو خوندم و از طرفی کسی که خواهرشو می کنه و با هاش حال می کنه مطمئن باش که آمادگی اونو داره که مامانشو هم بکنه .-نه اصلا این طور نیست . من یه حس عاطفی خاصی به مادرم دارم .توسکا : یعنی میگی حالا که داری پریسا رو می کنی اون حس عاطفی رو نداری یا من و تلکا رو دوست نداری ؟پارسا : ولی عشق به مادر فرق می کنه .. تلکا : اگه مامانت خودش بخواد چی ؟ پریسا : بس کنین این حرفا رو یه وقتی دیدی مامان مشکوک شدا .. به جای این کارا و حرفا و وقت تلف کردنا من یه پیشنهاد دارم سریع لباسامونو بپوشیم و در اتاق خوابو قفل می کنیم .. میریم توی هال ...توسکا : پس به مامان بگیم وایسه تا کارمون تموشه ؟پریسا : حالا خواهر شوهرتو دست میندازی ؟ خلاصه سریع خودشونو مرتب کرده پارسا هم خودشو رسوند به حموم و رفت زیر دوش ... چون حس می کرد که ممکنه چهره و رنگ پوستش تغییراتی کرده باشه که مادرش مشکوک شه . اون تا حدود زیادی از مادرش حساب می برد . حتی در نخستین سالهای پس از بلوغ پروین طوری اونو زیر نظر داشت که می خواست از تغییر حالت و روحیه اون بفهمه که اون کی جق می زنه ؟ آیا این کارو انجام داده یا نه ؟ وقتی که توسکا از این گفت که مادر شوهرش پروین هم بیاد توی جمع اونا و زیر کیر پسرش باشه واسه لحظاتی بدن پارسا لرزید و خشمگین شد ولی وقتی موضوع بعدی رو گفت و این که کسی که خواهرشو می کنه می تونه مادرشو بکنه این بار بیشتر رفت توی فکر ... یعنی این می تونه واقعیت داشته باشه ؟ خب من و پریسا هم از یه خونیم . نههههههه .. اصلا فکرش آدمو می کشه .. و از طرفی مامان هر گز تن به همچین کاری نمیده ... پارسا رفت حموم و بقیه هم خودشونو مرتب کردند . پروین هم اومد داخل .. اون سه تا زنو کنار هم دید .. -به ! چه عجب می بینم دخترم با عروسام کنار همن . این منو خوشحالم می کنه . راستی پریسا از پارسا خبری نداری ؟-چرا اون پیش پای شما رفت یه دوش بگیره .. -مگه خودش خونه اش حموم نداره ؟ -مادر تو چرا این قدر گیری ؟ میگه دوش خونه تو با فشار بهتری آب میده .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
خــــــــــواهـــــر .. مــــــــــادر یــــــــــا زن داداش هــــــــــا ؟ ۴۸پروین : ببینم دخترم حواست به داداشت هست ؟ این روزا با این کمبود شوهری که هست دخترا همین جور دندون تیزکرده آماده باشن تا یه لقمه درست و حسابی و چرب و چیلی به تورشون بخوره و یه ضرب ببلعنش؟ ..پریسا : واااااااا مااااااامااااااان چی داری میگی ؟ مگه شهر شهر هرته اون که دیگه بچه نیست ..-نمی دونم عزیزم . از روزی که اون به دنیا اومده یه حس دیگه ای راجع بهش دارم . نمی دونم چرا اون عکس داداشای دیگه ات خیلی مظلومه .. پریسا : مامان این جورا هم که میگی نیست . شاید واسه اینه که ته تغاریه .. و تو میون بچه هات هم از همه مون خوشگل تره و به تو شباهت داره ..پروین : عزیز دلم من همه بچه هامو دوست دارم . تازه تو دختر یکی یه دونه من هستی . عزیزمی گل منی ... -مامان من که حسودیم نمیشه . اتفاقا خودمم داداشمو دوست دارم ... پروین : بد نیست من برم داخل ببینم اگه کمکی می خواد کاری از دستم بر میاد انجام بدم . -مامان اون بچه نیست . سختشه . تازه تو که چند ساله اونو به حال خودش ول کردی ... شاید سختش باشه . اگه دوست داری من این کارو بکنم . -اتفاقا یه پسر با مامانش خیلی راحت تره . -خلاصه به هر کلکی بود پروین با لباس زیرش رفت داخل .. لباس زیرش هم که تقریبا شبیه لباس خوابی بود که تا بالای زانوش می رسید .-مامان این کارا چیه . پیش دخترا آبرومون رفت .-عزیز دلم پسر که از مامانش خجالت نمی کشه . من دوست دارم تو تمیز و مرتب باشی وهمیشه خوشبو و با طراوت .-مگه من الان نیستم . خب هستم دیگه . اون وقت دوست داری یه جوری باشم که بقیه دخترا خوششون بیاد و لذت ببرن ؟-در اون مورد هم با تو کلی حرف دارم . به موقعش ...پارسا که قبل از اومدن مادرش کاملا بر هنه بود حالا مجبور شده بود که شورت فانتزی شو پاش کنه .. و اون قسمت مربوط به کیرش یه ورم خاصی کرده بود که پروین خیره به اون قسمت نگاه می کرد ... پارسا پشت به مادرش رو زمین نشسته پروین با یه دستش پشت پارسا رو لیف می زد و با دست دیگه اش با کسش بازی می کرد .. -مامان حالت خوبه ؟ چرا نفس نفس می زنی .. پروین سریع دستشو از رو کسش بر داشت تا سوتی نداده باشه ... اون طرف توسکا یه چشمکی به تلکا زد که یعنی باهاش همراهی کنه می خواد حال پریسا رو بگیره .توسکا : میگم اصلا چه معنی داره که پسر به این بزرگی , مادرش اونو لیف بزنه و همراهیش کنه .. من جات بودم پریسا جون یه سری می زدم اون داخل ببینم چه خبره . اصلا لخت می شدم می رفتم داخل . تو که محرمشی . اون می تونه همه جاتو دید بزنه .تلکا : این قدر بد بین نباش جاری خوشگلم ... به نظرت اونا الان دارن چیکار می کنن ؟ توسکا : تا اون جایی که می دونم پارسا عاشق کون گنده هست و مادر شوهرحشری منم از کیر کلفت خوشش میاد . اون الان خودشو انداخته رو کیر پارسا . کیر تا ته رفته توی کس مامان پروینش . آخ که چه صحنه با حالی شده ووووووووییییییییی فکرش داره منو حالی به حالی می کنه . دلم می خواد این صحنه رو ببینم .. بعد پارسا کیرشو از توی کس مامانش در بیاره یکی یکی فرو کنه توی کس و کون ما ... هر کی دوست نداره می تونه اعلام کنه من به تنهایی جور اون دو نفر رو بکشم .تلکا : من دلشو ندارم تو خسته شی توسکا جون من تازه به تو عادت کردم .پریسا : احترام خودتونو نگه داشته باشین . این جور راجع به مادر من حرف نزنین . نا سلامتی اون مادر شوهر شماست جای مادرتون ...توسکا : اینو که راست گفتی . با این حساب پارسا جونم که برادر شوهرمونه جای شوهرمون حساب میشه .. توسکا و تلکا شروع کردن به خندیدن و پریسا فقط حرص می خورد . از بس اون دو نفر در این مورد که مادرش با پارسا رابطه داره حرف زده بودند که یواش یواش داشتند پریسا رو هم به شک مینداختن ..و در حمام مادر ول کن پسر نبود . واسه لحظاتی از پشت دستاشو دور کمر و شکم پارسا حلقه کرد و با مو های خیس سینه پسرش بازی می کرد . لباشو هم گذاشته بود رو شونه های اون ... پارسا یواش یواش داشت حس می کرد که کیرش که در شرایطی عادی بوده داره یه حرکت رو به جلویی می کنه و هر لحظه شق و شق تر میشه .... نهههههههه بر شیطون لعنت ... حالا نه .. این جا نه ... اصلا نه ... اون نه .. نه .. هیچ عذری پذیرفته نیست من باید فکر اونو از سر بیرون کنم . پروین هم متوجه شده بود که کیر پسرش حرکتی رو به جلو داشته ورم داخل شورت حجیم تر نشون میده . ولی می دونست امکات تسلیم شدن در این جا نیست . و از طرفی باید ذهن پارسا رو هم آماده می کرد .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
خــــــــــواهـــــر .. مــــــــــادر یــــــــــا زن داداش هــــــــــا ؟ ۴۹پروین واسه این که پارسا رو بیشتر معطل کنه تا بیشتر و بهتر کیر پسرشو توی همون شورت بر رسی کنه و دید بزنه صحبتو کشوند به مسائل متفرقه ..-عزیزم هر وقت می خوام بیام یه سری بهت بزنم فکر اینو می کنم که تو سرت به کتابت گرمه و درس داری ولی حالا پاشدی اومدی میون سه تا زن . اون وقت از خواهرت که می پرسم چی شده پارسا اومده این جا حموم و مگه خونه خودش حموم نداره بر می گرده بهم میگه دوش این جا بهتره و بهتر آب میده .. پار سا خنده اش گرفته بود . متوجه کلک خواهرش شده بود ..-البته مامان جون بهتر و بیشتر . راست گفته بنده خدا . باید دوشو عوضش کنم . .. برای لحظاتی سکوت بینشون حکمفر ما شد . پروین حس کرد که کاملا بی حس شده و بی اختیار . و پارسا هم یک بار دیگه حس عجیبی بهش دست داده بود . این که مادرش خودشو بیشتر به اون بچسبونه . مثل لحظاتی پیش که لباشو گذاشته بود رو شونه ها و حاشیه گردن پسرش ... یک بار دیگه این حس بهش دست داد و به محض این که به فکر تماس لبهای مادرش با بدن و گردن و شونه ها ش افتاد اونو حسش کرد ... پروین یه لحظه به خود اومد و متوجه شد که کمی زیاده روی کرده و برای این که واسه پارسا تعجب آور نباشه گفت خیلی خوشبو شدی پسرم-به خاطر دستای لطیف توست مادر که خیلی خوب لیف می زنی .. این بار پروین لباشو گذاشت رو صورت پارسا .. پروین : خوشم میاد از این بوی خوش ...سرش و چشاشو مستقیما به سمت شورت پسرش گرفته بود .. پارسا اینو به خوبی حس می کرد . کمی بی پرواشده و دوست داشت کیرشو در اون حالت شقی نگه داشته باشه . می دونست مادرش داره کیف می کنه از تماشای کیر شق شده و حبس شده داخل شورتش . گذاشت اونو ببوسه .. واسه این که خودشو زود کنار نکشه گفت مامان تو هم خیلی خوشبو شدی . چقدر خوشم میاد این جوری منو می بوسی مثل بچگی ها ... و مثل تا همین چند سال پیش ...-مثل این که یادت رفته ها من همیشه می بوسمت .. حالا این روزا کمتر شده واسه این که تو فراری شدی . طوری رفتار می کنی که انگار دوست دخترت باشم ... یه بار دیگه نگاه مادر به ورم و شقی کیر پسرش دوخته شد و آهی کشید .. پارسا با این حرکت و حالت و نگاه و نیاز آشنایی داشت . به اندازه کافی این حرکات رو در زن داداشا و خواهرش دیده بود . می خواست به خودش بگه که اشتباه می کنه نباید این قدر زود قضاوت کنه ... ولی با خودش گفت مامان تو مادر همون دختر هم هستی ... می دونم بابا خوب بهت نمی رسه می دونم این کیر تو رو حشری کرده ولی سخته وسختمه بخوام یه حرکت خاصی رو , روی تو انجام بدم . تازه اگه اشتباه فکر کرده باشم چی ؟! تا آخر عمر خودمو نمی بخشم و باید خجالت زده باشم .اون سه زن توی اتاق گرم صحبت بودن ... توسکا : میگم پریسا به نظر تو مامان پروین زیاد توی حموم نمونده ؟تلکا : نکنه دارن واست خواهر درست می کنن ؟ پریسا : بس کنین .. شما همش دارین رو اعصاب آدم راه میرین . مگه میشه یه مادری با پسرش از این کارا که شما میگین بکنه ؟ از طرفی مادرم شوهر داره ... توسکا و تلکا بازم شروع کردن به خندیدن .. توسکا با کف دستش زد به لاپاش و گفت -خب شوهر داشته باشه مگه کوس آدم بخواد ورم کنه و آدم بخواد ورمشو بخوابونه حتما باید شوهر آدم کنار آدم باشه ؟ تلکا : مگه ما شوهر نداریم که پارسا جونو هم به عنوان زاپاس نگه داشتیم ؟پریسا : نگین زاپاس .. در واقع شوهرای شما زاپاس شما هستند ... محض اطلاع به شما بگم مامان که میره حموم خیلی وسواسه .. بچه که بودم همراهش می رفتم حموم یک ساعت تمام منو می شست خیلی به نظافت اهمیت میده ... حالا هم پارسا رو گیر آورده دیگه . حتما نشسته اون جا داره با هاش از دوست دختر و مراقب بودن و حواس جفت حرف می زنه . تلکا : ولی میگم به خیر گذشت که همه چی رو تونستیم ماسمالی کنیم ... پریسا : این از خوش فکری من بود .. توسکا : دلم واسه رفتن به رختخواب و لخت شدن و چسبیدن به تن پارسا تنگ شده ... پریسا تو خوب حالتوکردی ها .. پریسا : نیست که شما بعدش حال نکردین ؟ تلکا : ولی پارسا اون جوری که به تو حال داد به ما نداد . دیگه واسه خواهرش پارتی بازی کرد . سنگ تموم گذاشت . توسکا : نکو سنگ تموم .. بگو کیر تموم . این بار سه تایی شون با هم خندیدند . ... پروین در حالی که صورتشو به صورت پارسا چسبونده بود کف دستشو هم رو سینه و شکم اون گذاشته و در یه حالت نوازش و مالش نرم دستشو رو تن پسرش حرکت می داد ... یه لحظه قسمت پنجه هاشو رو به پایین گرفت . کمی زیر ناف رفته بود . نوک انگشتای بلندش واسه یه لحظه با بر جستگی کیر پارسا تماس گرفت ... دستشو کنار کشید در حالی که با تمام وجودش می خواست شورت پارسا رو بکشه پایین و کیرشو واسش ساک بزنه ... هرچی فکر می کرد که چرا تا این حد گستاخ شده عقلش به جایی قد نمی داد ..... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی