AriaT: دوستان خوب سال نو همتون مبارک ، براتون سال خوبی رو آرزو میکنم ، خیلی سعی کردم که با وجود تمام گرفتاریها باز هم داستان رو ادامه بدم اما نشد ، الان هم مسافرت هستم و به سختی تونستم داستان رو به یه جایی برسونم و آپ کنم ، بخاطر همین از همه دوستان عذر خواهی میکنم .. دمت گرم اریا جان داستان خیلی قشنگ بود عالی بود مرسی که زحمت میکشی امیدوارم در اینده بیشتر از مهدی و نسرین بنویسی دمت گرم
Salam duste aziz Khaste nabashiMan ye modate tolaniye shayad behtare begam az hamon avayel ke dastano mineveshti donbal konandeye in dastan bodamVaghan ghalamet zibasNoe tayp noe tafakor noe tarif kardana kolan besiar zibas Ama chon inja ozv nabodam va donbale ozviyatam nabodam nazar nemidadamDastanet harf nadareAma vaghan sorat dastan nevisit kheyli paein omade Midonam va dark mikonam ke besiar mashghale dari ama gahi be dostani ke inja donbale in dastane ziba hastanam fek kon Sepas
برو بابا دلت خوشه اینجوری دراصل بهتره مگه استاد ایرانی یا آره داداش هم مينوشتن همه اتفاقات واسه خودشون افتاده بود؟ نه داداش گلم اینارو نوشتن مغز میخواد که من و شما نداریم اگرم زیاد خوشت نمیاد نخون کسی مجبورت نکرده ولی خواهشا کوس شعر نگو و دوست عزيزمونم سرد نکن از این داستان این روزا همه مشغله دارن چه با خوانواده که باکار گازم که گرون شده مشغله ها هم زیاد من خودم بزور وقت میکنم بیام داستانو بخونم پس ايشونم درک میکنم که داستانشون چرا دیر دیر آپ میشه ولی باید درک هم کنی که تو این همه مشغله یه مشعل دیگه هم واسه خودش گرفته همین داستان به جزئیاتش فکر کردن نهوه نگارش نوشتنش چطور پیش ببره که به دل نویسنده هاش بچسبه راستش من خودم از جایی که با ناتاشا مست کرد و از حال رفت بیشتر خوشم اومد که هنوز نتونسته ناتاشارو بکنه هنوزم تو کفشه ولش خیلی خوشم میاد که دوباره برن پارتی چون من عاشق پارتی هستم
سلام داداش من از اول داستان همراهت بودم و این اولین پیام من برات هست داستانت خیلی زیباست و اینکه خیلی ریز وارد جزییات میشی واسه خواننده یه موهبت محصوب میشه چون میتونه همه چیز رو درست تجسم کنه انگار خودش الان اونجاستراستش طرز نوشتنت منو یاد داروک میندازه اونم خیلی خوب مینوشت ولی حیف که نوشتنو کنار گذاشت امیدوارم تو نوشتن رو کنار نزاری نه این داستانو بلکه همیشه بتونی بنویسی حتی داستان واسه سایت های دیگه که همه مردم بخونن چون دست به قلمت واقعا زیباست عمرت رو فقط اینجا تلف نکن میتونی خیلی بهتر از اینها از تواناییت استفاده کنی
دوستان هركس خوشش نمياد ميتونه نخونه يا اينكه درست و منطقى انتقاد كنه، با اين حرفا نويسنده رو دلسرد نكنيدبه نظرم مسيرجالبى رو در پيش گرفته، بخصوص با ورود نسرين و برگشتن رويا به تهران كه احتمالا بعدش هم برگشتن سولماز رو در پى داشته باشه، منتظر ميمونيم ببينيم چى ميشه،خسته نباشى آريا
به به به به! بهترین عیدی امسال رو گرفتیم! چقدر زیاد بود این قسمت، چسبید! من که واقعا نمیتونم صبر کنم واسه ادامه داستان، هرچند یکم ضدحال خوردم وقتی تهشم به ناتاشا نرسید و مست و ملنگ راهی خونش شد ولی خوب انقدر این قسمت جالب بود که کلا اون از یادم رفت و نمیتونم واسه قسمت های بعدی صبر کنم. میدونم مشغله داری و سرت شلوغه، کسی هم اجباری نکرده بهت که بیای و این داستان رو بنویسی، ولی با این حال ول نمیکنی مارو. این یه دنیا ارزش داره.راجع به اون افرادی هم که میان و چرت و پرت میگن، باید بگم که شما اگه میتونی بهترشو بنویس! کسی مجبورت نکرده بیای بخونی بعد غر بزنی! توجه نکن بهشون آریا
ممنون از همه دوستای خوب ، ضمنا من همه نظرات رو میخونم ، اگه یه نفر ایرادش به جا باشه مطمئنا هم جواب میدم و هم سعی میکنم بهترش کنم که قبلا چند بار پیش اومده ، اما بعضی ها فقط واسه جلب توجه نظر میدن ، مثل اون افغانیهایی که میان تو سایتهای ایرانی به همه ایرانیها توهین میکنن و از اینکه همه میان و جواب میدن لذت میبرن ، براشون مهم نیست که توهین کنن یا توهین بشنون ، نیاز به توجه دارن که اینطوری بدست میارنش ، تنها راه حلش اینه که کلا ندیده بگیریشون ، من این جور نظرات رو ندیده میگیرم ، شما هم ندیده بگیرید و جواب ندید ، خودشون ناپدید میشن ! ، ممنون از همه دوستای خوب و همیشگی