سلام آریا جان میدونم که مشغله ی کار و مشکلات زندگی باعث میشه که نتونی به موقع آپ کنی داستانتو ولی لطفا اگه امکانش هست برات یه تاریخ مشخص کن که حتما اون روز آپ میکنی تا ماهم علاف نشیم هی بیایم و بریم.ممنون بابت داستان خوب و موضوع جالبت.اگه بتونی دوباره صحنه های بودن خانواده ی سکسی که شامل فریدون و سولماز وحمید ورویا میشد رو خیلی باحال تر میشه داستانت شاید بتونن کامبیز و مامان حمید هم به این خانواده اضافه بشن
سلام دوستان ، تو این چند وقتی که برای شما داستان مینویسم تمام سعیم این بود که زیاد نویسنده بد قولی نباشم ، اما چند بار بخاطر کار و گرفتاری بد قولی پیش اومد ، یکیش هم اینبار ..، الان هم متاسفانه هنوز گرفتاری کاریم رفع نشده ، فکرم اینقد مشغوله که دست و دلم به نوشتن نمیره ، یکی دو هفته دیگه هم بهم فرصت بدید که از کیفیت داستان کم نشه و با فراغ بال براتون بنویسم ، باز هم معذرت میخوام ..
سلام آریا جانمیدونم که مشغله کاریت زیاده ولی اگه دیگه قادر به ادامه داستان نیستی حداقل توی یکی دو قسمت تمومش کن تا حداقل نوشته هات یه سرانجامی داشته باشه و این مجموعه مثل داستانای دیگه (میوه ممنوعه ای به نام خواهر،ساختمان پرماجرا و ...) نصفه و نیمه رها نشه. با تشکر
آخه این چه وضعیه؟این بنده خدا گفته من دو سه هفته سرم شلوغه نمیتونم بنویسم ،دوستان هی میان مینویسن حالا که نمیخوای ادامه بدی حداقل ال کن و بل کن . یکی میگه پس چی شد. دیگری میگه گویا اینم ادامه داده نمیشهبابا جان نویسنده که از ما حقوق نمیگیره. اینم زندگی داره. شما تنها کاری که میکنید اینه که صفحه رو باز کنید و غر بزنید. اون باید بنویسه ، تازه باید خوبم بنویسه وگرنه باز اعتراض میکنیدداستان قشنگ و باحالیه ، بزارید همینطور خوب پیش بره