به به! چه عجب بالاخره آپ شد این داستان بعد یک ماه! ولی خیلی چسبید! بالاخره هم بعد مدت ها ما یه آنال دیدیم تو داستان داستان رو ادامه بده و انصافا تا جایی که میتونی فکر تموم کردنش نباش، چون انگار یه بخش جداناپذیر از زندگی من شده این داستان! اصلا بدون خوندنش نمیتونم پیش برم! ناتاشا هم هنوز منتظره وقت کردی یه سر بزن
AriaT: چرا عزیزم ؟ مگه هفته پیش که آپ کردم نگفتم دو هفته دیگه پنجشنبه ؟ دو هفته پیش اپلود کردی آریا عزیز
۹ ژولای یکشنبه بود که آپ کردم ، یعنی فردا یکشنبه تازه میشه دو هفته ، اما من گفتم پنجشنبه اش آپ میکنم و از اون به بعد هر دوهفته یه بار پنجشنبه ها باز ببخشید اگه سرعتم پایینه
AriaT: ژولای یکشنبه بود که آپ کردم ، یعنی فردا یکشنبه تازه میشه دو هفته ، اما من گفتم پنجشنبه اش آپ میکنم و از اون به بعد هر دوهفته یه بار پنجشنبه ها باز ببخشید اگه سرعتم پایینه بالاخره مشکل آیدی من حل شد ، منم وقت پیدا کردم و چند قسمت از ادامه داستان رو نوشتم ، دیگه سعی میکنم طبق روال قبل هر دو هفته یه بار پنجشنبه ها آپ داشته باشم ، تو این یه ماه و چند روز خیلی از کامنتهای شما انرژی گرفتم ،
اون هایی که همش ایه یاس می خونین فکر کنین این داستان دیگه قرار نیست ادامه داشته باشه بزاریدش کنار بره امثال من که قدر داستان به این خوبی را می دونن و اگر لازم باشه یک ماه هم منتظر خواهند ماند در ضمنا امثال من کم هم نیست با تشکر فروان از نویسنده داستان
صفحه 55 از 108
