قسمت هفتمنزدیکای غروب بود که مرجان و بهار اومدن یکم نشستیم صحبت کردیم بعد مریم جون مرجانو برد که موهاشو رنگ بزاره.منو رویا و بهار نشستیم و صحبت میکردیم که بهار گفت سحر جون پادردت بهتره؟ منم ازش تشکر کردم که رویا به شوخی گفت پاش بهتره ولی کونش میخاره و با هم زدیم زیر خنده بهارم گفت من فقط اومدم خارششو خوب کنم و دستشو گزاشت لای پای من منم قشنگ پامو باز کردم یکم لای مامو کسمو مالید منم صورتمو بهش نزدیک کردمو لباشو خوردم رویا اومد کنارمو از روی تاپ سینه هامو گرفت از عصر دیگه سوتین نبسته بودم چون میخواستم اماده باشم.رویا تاپمو در اورد دستای بهارو روی سینه هام حس کردم تو همون حال رویا شلوارکمو با شورتم با هم در اورد انقدر خیس کرده بودم که شورتم خیس شده بود.بهار اومد جلوم نشست و سرشو اورد جلوی کسم با دستاش لای کسمو باز کرد و زبونشو رسوند بهش، وایییییی یه اهی کشیدم و دستامو بردم لای موهای بهار رویا پشت مبل وایساده بود و از بالای سرم سینه هامو گرفته بود میمالید.تو اوج بودم فقط میگفتم لیس بزن آه بهار لیس بزن.رویا اومد کنار بهار بلندش کرد لباسشو در اورد من همونجوری داشتم کس خیسمو که از ترسح خودم و دهن بهار پر آب بود میمالیدم بهار که لخت شد دوباره اومد رو کسم و جلوم دولا شده بود،رویا رفت پشت بهارو شروع کرد به خوردن بهار از تکونای بهار معلوم بود رویا داره خوب میخوره براش،یکم بعد بهار گفت میخوام ببینم مریم چکار کرده بود باهات که نمیتونستی راه بری، منم بلند شدم روی مبل برعکس نشستم و با دستم تکی۶ گاه مبل و گرفتم و کونمو دادم بالا ، بهار با دستاش چنتا ضربه اروم زد رو کونم و به رویا گفت حیف این کون نبود مامانت جرش داد؟ بعد لای کونمو باز کرد و زبونشو گزاشت رو سوراخ کونم انقدر لیس زد که داغ شده بود زبونش سفت بود احساس میکردم کونم داره باز میشه اونم متوجه شد و با انگشتش شروع کرد مالیدن بعد اروم انگشتشو کرد تو واییییی چه خوب بود گرم بود منم همراهی میکردم و کونمو میگردوندم دور انگشتش رویا هم هر کاری بهار با من میکرد روی بهار پیاده میکرد یکم که گزشت منو رویا جامونو عوض کردیم بازم بهار بین ما بود من همونجوری که بهار دولا شده بود از پشت کسشو مالیدم سرمو بردم از زیر لیس میزدم رو کسش تا رو کون کوچیکش وای چقدر خیس بود، انگشتمو کردم تو کس خیسش و از پشت سوراخ کونشو لیس میزدم کس تنگی داشت انگشتم حس میکرد بعدش با دوتا انگشت کردم تو کوسش یه اه کشید و از رویا جدا شد صاف نشسته بود رو زانوش از پشت گردنشو میخوردم و همونجوری اینقدر دستمو تو کسش تکون دادم که با جیغ ارضا شد خیلی لذت داشت رویا اومد کنارمو گفت کار خودتو کردی؟ خیالت راحت شد منم که تو اوج لذت بودم با تکون دادن سرم تائید کردم هر سه تامون ولو شدیم رو مبل حتی حال نداشتیم لباس بپوشیم.مریم جون و مرجان که اومدن مارو اونجوری دیدن زدن زیر خنده مرجان موهاشو شرابی کرده بود گفت فقط به خاطر یکی از مشتریای خوبش این رنگو گزاشته و میدونست که زیاد این رنگ نمیمونه.مرجان اومد کنار منو لبشو گزاشت رو لبم همونجوری کنارم نشسته بود دستشو گزاشت رو کسم و میمالید دستش خیسه خیس شده بود برد زیر کونم منم یکم خودمو دادم بالا از خیسی انگشتش استفاده کرد و انگشتشو کرد تو کونم من انقدر خسته بودم که قشنگ نشستم رو دستش کونم کف دستش بود و انگشتشو تکون میداد رو کرد به مریم جون و گفت یادت نره چی گفتم این کونو همینجوری بیار دوباره جرش ندی که چیزی به من نرسه،بعدشم انگشتشو در اورد و منو بوسید و رفت پیش جریم جون و لختش کرد اوردش جلول ما خوابوندش رو کرد به منو گفت جریمه های مریم چطور بود منم گفتم خوب بود ولی درد داشت ، گفت انتقامتو میگیرم رفت لای پای مریم جونو کسشو کزاشت دهنش مریم جون به کمر خوابیده بود و پاهاشد اورده بود بال با دستش سر مرجانو فشار میداد رو کسش، آه میکشید و تکون میخورد ، مرجان سرشو از رو کس مریم جون برداشت و با یه انگشت کرد تو کس خیس مریم جون که ناله های شهوتناک مریم جون بلند شد مرجان انگشتشو در اورد کرد تو دهن من منم انگشتشو میمکیدم بعد دوتا انگشتشو کرد تو دهنم منم خیسش کردم مرین جون خودش کسشو میمالید و به من نگاه میکرد که نگاه پر از شهوتش منو داغتر میکرد حالا دوانگشتی کرد تو کس مریم جون و محکم تکون میداد و میچرخوند داد مریم جون در اومده بود صدای ناله های شهوتش خونه رو پر کرده بود مرجان دستشو در اورد گزاشت تو دهن رویا اونم همونجوری انگشتای مرجانو میمکید مرجان حالا با سه تا انگشت میکرد تو کس مریم جون و دیگه از صدای مریم جون ما هممون داغ کرده بودیم من اومدم کنارشو سرمو اوردم جلو لب میگرفتم ازش مرجان دستشو در اورد خیسه خیس بود گزاشت تو دهن بهار منم دستمو رسوندم به کس مریم جون دوتا انگشت کردم توش چرخوندم خیس که شد در اوردم گزاشتم تو دهنم خوشمزه ترین نوشیدنی بود بهار داشت انگشتای مرجانو میمکید من بازم دوتا انگشتمو کردم تو کس مریم جون چرخوندم در اوردم گزاشتم بیت لب خودم و مریم جون دوتایی موخوردیم مرجان اومد چهارتا انگشتشو جمع کرد و کرد تو کس مریم جون انقدر تکون داد که مریم جون چنتا جیغ زد و تکون شدید خورد و ارضا شد مرجان بلند شد من اومدم با زبونم کسشو نوازش کردم و تمام خیسیاشو لیس میزدم انقدر کسشو میک زدم که دیگه خسته شدیم.جرجان به شوخی گفت اینم تلافی اون کونی که از تو پاره کرده بود مریم جونم گفت بله تلافی منم فردا سر خودت در میاد وقتی دونفر دارن کس و کونتو جر میدن هممون زدیم زیر خنده .جالب این بود که ما چهار نفر لخت بودیدم ولی مرجلن لباس داشت.پاشدیم لیاسامونو پوشیدیمو شام خوردیم بعد از شام با بهار و مرجان خدافظی کردیم و قرار شد جمعه بریم خونه مرجان واسه ماساژ مخصوصش .
قسمت هشتممن شب موندم خونه مریم جون و توی تخت سه نفری کنار هم خوابیدیم یکی از لذتبخشترین خوابهام بود .صبح با رو یا رفتیم کلاس و من برگشتم خونه مامانم گفت شب تو هم بیا خونه مینا واسه مراسم خواستگاری.غروب مهدی و بابام اومدن زود شام رو خوردیم و با دسته گل و شیرینی رفتیم خونه مینا.صحبت زیادی لازم نبود چون ظاهرا هر دو خانواده میدونستن که مهدی و رویا با هم دوستن زودی قرارا گزاشته شد و یکماه دیگه عقد کنون بود.من هم خوشحال بودم هم ناراحت .خوشحال واسه مهدی و مینا و ناراحت از دلهره اینکه من اصلا علاقه ای به رابطه با جنس مخالفم نداشتم.مینا اونشب خیلی با من گرم گرفت و قرار شد بیشتر بریم استخر اتفاقا سراغ رویا و مامانشم گرفت چون بیشتر مارو با هم دیده بود.منم بهش گفتم که زودتر خبر رسوندم بهشون و اونا هم خیلی خوشحال شدن.از اینکه مینا میوند تو خانواده خیلی خوشحال بودم اونم معلوم بود خوشحاله.شب که برگشتیم خونه به رویا زنگ زدم و کل ماجرا رو تعریف کردم البته از اولشم معلوم بود که خواستگاری نمایشیه و اونا همدیگه رو میخواستن.چهار شنبه شب رویا بهم گفت که فردا از صبح بیا که هم بریم چنتا تیکه لباس بخریم هم بریم سینما شب هم که طبق معمول میموندم خونشون.صبح رفتیم خرید رویا یه شلوار جین گرفت با دوتا تاپ خوشگل یه ست فانتزی سرمه ای و یه بیکینی فسفری هم گرفت و گفت این مخصوص فردا تو هم همین رنگو بخر با هم ست باشیم منم که عشقم بود و رویا نه نیوردم دوتا مون بیکینی رنگ هم خریدیم.به پیشنهاد من دوتا هم شورت لی که خیلی کوتاه بود خریدیم که فقط نصف باسنمونو میپوشوند و خیلی خوشفرم میشد.بعد از نهار هم رفتیم سینما و نزدیکای غروب برگشتیم خونه ، مریم جون هم خونه بود و شام اماده کرده بود ما گفتیم میخوایم بریم حموم که قرار شد سه نفری بریم.منو رویا همونجا لخت شدیم و رفتیم به طرف حموم یکم همو بغل کردیم و بوسیدیم که مریم جون هم اومد رویا گفت مامان مارو بشوره مریم جونم قبول کرد رویا رفت زیر دوش خودشو خیس کرد اومد رو سکو نشست مریم جون شامپو زد رو موهای رویا بعد شامپو بدن ریخت رو سینه هاش و شروع کرد به مالیدن آه رویا در اومده بود مریم جون دستشوبرد لای پای رویا و همینجوری میکشید رو کس رویا بعدشم دستشو کرد زیر رویا اونم کونشو اورد بالا و مریم جون ادامه داد کارشو من تو حال خودم نبودم دستمو گزاشته بودن رو کسمو میمالیدم یکم که گزشت دیدم تکون خوردنای رویا زید شده اونم به خاطر این بود که مریم جون انگشتشو کرده بود تو کون رویا اونم رو انگشت مامانش بالا پائین میشد و فقط ناله های شهوت انگیز میزد ، منم رفتم کنارشد با دستم سرشو اروم به طرف خودم و ازس لب میگرفتم ، مریم جون گفت تو هم برو خیس کن خودتو که بشورمت من رفتم زیر دوش ، مریم جون رویا رو خوب شست و فرستادش زیر دوش ما همو بغل کرده بودیم من کف رو از بدن رویا شستم چون خودش بی حس شده بود مریم جون امد پشتم از زیر دوش اومدم کنار شامپو زد برام و همونجوری که وایساده بودم از پشت سرم سینه هامو شامپو میزد و میمالید خودشو از پشت چسبونده بود بهم و من گرمی و نرنی سینه های نازشو رو کمرم حس میکردم کونمو داد عقب که هم باز شه هم کس مریم جون رو حسش کنم .مریم جون دستاشو از سینه هام جدا کرد و اورد لای پام از جلو رو کسم میکشید از پشت لای کونم من دیگه کاملا دولا شده بودم همونجوری که داشت میمالید انگشتشو کرد تو کونم من دقیفا جلوی رویا بودم که رو سکو نشسته بود،رویا فهمید که انگشت مامانش تو کونمه از تکونی که میخوزدم اونم ازم لب گرفت و پاهاشو باز کرد منو هرایت کرد طرف کسش ، منم که دیگه تو اوج بودم لیس زدنو شروع کردم.از پشت هم کونموتکون میدادم باعث شد مریم جون دوتا انگشتشو بکنه تو کونم من فقط دهنمو گزاشته بودم رو کس رویا و لیس نیزدم و ناله های جفتمون رو هوا بود.انقدر چوچول رویا رو مکیدم که باد کرده بوده قرمز شده بود.به خاطر شامپو بدن یه احساس سوزش توی کونم حس میکردم از رو یا جدا شدم وایسادم کونمو دادم عقب واسه مریم جون و با دستان کونمو باز کردم مریم جون انقدر تکوناشو تند و محکم کرد که من ناله هام شبیه داد شده بود رویا بلند شد سینه هامو میمالید با یدستشم بالای کسمو منم با چنتا جیغ و لرزیدن ارضا شدم همونجوری بیحال رو سکو نشستم مریم جون شلنگ دوش رو اورد همونجا روی سکو کف رو از بدن من شست رویا هم کمکش میکرد .ما با اینکه بیحال بودیم به مریم جون گفتیم که میخوایم بشوریمت اون دید خیلی بیحالیم قبول نکرد همونجا خودشو شست و رفتیم بیرون از حموم.خودمونو خشک کردیم و لباسایی که برای فردا گرفته بودیم تنمون کردیم که مریم جون ببینه.اونم خیلی خوشش اومده بود.من و رویا هنوز به خاطر شامپو بدن یه احساس سوزش توی کونمون داشتیم که مریم جون یه کرم آلوورا ریخت رو سوراخ کونمون و با انگشتش فشار داد تو کونمون بعد ما همونجوری لخت رو شکممون خوابیدیم کرمه اثر کرد و دیگه سوزش نداشتیم رفتیم کونمو شستیمو لباس پوشیدیم و شام خوشمزه مریم جون رو خوردیم.اخر شبم یه سی دی گزاشتیم و سه تایی رقصیدیم.موقع خوابیدنم کنار هم خوابیدیم تا صبح.
قسمت نهمصبح بعد از خوردن صبحانه راه افتادیم سمت خونه مرجان.به پیشنهاد رویا من و رویا فقط بیکینی پوشیدیم با یه ساپورت نازک و مانتو مریم جونم مانتو و دامن چون میتونستیم با ماشین بریم تو خونه مرجان.درامدش خوب بود و به خودش میرسید همش مسافرت بود میرفت دبی ،ترکیه،تایلند .نزدیک خونه که شدیم زنگ زدیم براش و در رو باز کرد ما با ماشین رفتیم تو حیاط .بهار و مرجان اومدن استقبالمون.همدیگه رو بغل کردیم و بعد از چنتا بوس رفتیم تو خونه .خونه که نه قصر بود دوتا اطاق طبقه پایین داشت با یه سالن دوبلکس که سه تا اطاق بالا بود.هر طبقه حمام داشت و دسشویی تو دوتا اطاق پایین هم حمام داشت و جکوزی .ما تا رسیدیم تو مانتو هامونو در اوردیم اونا هم که دیدن ما اماده اومدیم مرجان گفت اول بریم جکوزی .من و رویا بدون معطلی لخت شدیم رفتیم نشستیم تو آب گرم جکوزی از پشت اب میخورد به کمرمون و پشت پاهامون .بعد از ما بهار اومد و بعدشم مرجان و مریم .هممون دور هم نشستیم ولی من و رویا طاغت گرمی اب رو نداشتیم بلند شدیم اومدیم بیرون .خودمونو خشک کردیم خواستیم بیکینی هامونو ببندیم که مریم جون گفت لازم نیست ولی مرجان گفت بزار حالا تنشون کنن باز درمیارن اینا خوشگلترشون کرده .بعدش اونم اومد بیرون و ما رو به سمت اطاق بغل هدایت کرد که یه تخت بزرگ توش بود.مرجان گفت این اطاق مخصوص پذیراییه و ما منظورشو فهمیدیم .پس رو همین تخت با مشتریای مخصوصش که کمتر از ۱۰ نفرن سکس میکنه .به ما گفت بریم روی تخت خودشم بندای بیکینی هامون رو باز کرد و ما لخت رفتیم روی تخت نشستیم کنار تخت.خودشم لخت شد اومد جلوی من و از من لب گرفت و سینه هامو میمالید منم سینه هاشو مالیدم چون جلوم دولا شده بود دستمو بردم لای پاشو شروع کردم کسشو نوازش کردن.جفتمون خیس بودیم انگار رویا هم دست کمی از ما نداشت جون داشت کسشو میمالید و لبشو گاز میگرفت.مرجان خودشو کشید طرف رویا و لب رویا رو میخورد و کسشو میمالید من همونجوری دستم لای کس مرجان بود که مریم جون و بهار اومدن تو اطاق.اونا هم لخت اومده بودن ،بهار اومد کنار تخت منم بلند سدم رفتم تو بغلش و از هم لب میگرفتیم وایییی چقدر این لب خوردنی بود داشت سینه هامو میمالید مریم جون رفت پشتشو از پشت چسبید به بهار یکم من و بهار گردن همو خوردیم و منم سینه های سفت بهارو گرفتم ، بهار از من یکم فاصله گرفته بود من حالا دستای مریم جونو رو کس بهار میدیدم که داشت اونو به سمت خودش میکشید.مرجان به منم گفت بیام روی تخت. بهمون گفت پشتمونو بکنیم بهش و خودش بلند شد رفت از کشوی میز آرایشش روغن و چنتا دیلدو اورد.وای چی میدیدم انواع دیلدو و وسایلی که رنگارنگ بودن.من که چشمام چارتا شده بود متعجب نگاه میکردم رویا ولی انگار قبل دیده بود بهم گفت همه اینا رو امتحان میکنیم امروز .من رو شکمم خوابیدم مرجان هم اومد روی پام نشست کس خیسشو حس میکردم ،از اون روغن یکم ریخت لای کونم .بهار هم از مریم جدا شده بود اومد نشست رو پای رویا و از همون روغن ریخت رو کون رویا،من و رویا کنار هم خوابیده بودیم به هم نگاه کردیم و بوس میفرستادیم واسه هم.مرجان انگشتشو مالید در سوراخمو اروووم آروووو کرد توی کونم ناله های شهوت من بلند شده بود که از ناله های رویا فهمیدم بهار هم انگشتشو کرده تو کون رویا.یخورده گذشت بهار و مرجان جاشونو عوض کردن و مرجان به مریم جون گفت مرسی که امادشون کردی خبر نداشت ما هم خودمونو اماده کرده بودیم.بهار که نشست رو پام کمرمو مالید و کم کم سر خورد رو بدنمو خوابید روم از بس سبک وزن بود اذیت نشدم بعدشم خودشو میکوبید به باسنمو سینه هاش از پشت رو کمرم فشار میداد تازه فهمیدم مریم جون اونروز چه لذتی برده زیر بهار.مریم جونم اومد جلوی من نشست و ماهاشو باز کرد منم کسشو میخوردم براش خیس بود و پر از آب بهار دستشو اورده بود زیر شونه منو خودشو روی من تکون میداد.نگاه کردم دیدم رویا سرشو گزاشته رو تخت و کونشو داده بالا مرجان داره انگشتشو تو کونش میچرخونه هممون آه و اوهمون بلند شده بود مرجان یکی از اون دیلدو هو برداشت و اومد کنار ما بههر از روی من بلند شد رفت یکی دیگشونو برداشت.اوردن جلوی ما و گزاشتن تو دهنمون .یه حالت لاستیکی و نرم با رگهای برجسته داشت ازاز اون خیارا کوچیکتر بود بعد مرجان اومد پشتم من سرمو همونجوری گزاشتم رو کس مریم جون مرجان هم با دستاش کونمو اورد بالا من حالا روی زانو بودم سرم پایین بود و کونم رو قشنگ دادم بالا .مرجان یه ژل ریخت روی کونمو اون دیلدورو مالید لای کسم یکم من داشتم میلزیدم یعنی حتی اگه اونموقع نیکرد او کسم راضی بودم.بعد اوردش بالا مالید رویگسوراخم و اروم فشار میداد بهار هم همینکارو برایررویا میکرد.صدای آه منو رویا همه جارو پر کرده بود ناله میزدم نه از درد از شهوت.یکم تکونش دهد و با فشار و آروووم همشو کرد تو کونم من فقط ناله میزدم دیگه نمیتونستم کس مریم جونو بلیسم.درد تمام جونمو گرفته بود انگار اون تو باد کرده بود.مرجان جاشو با بهار عوض کرد اونم فهمید یه کوچیکترشو اورد کرد اوی کونم.همینجوری تکون داد ،من خیلی بهتر شده بودم دیگه ناله هام همش از شهوت بود.دوباره سرمو رسوندم به کس خیس مریم جون زبونمو کردم تو کسش وایییی چه مزه خوبی اووووووووم زبونمو میچرخوندم .بهار از کونم در اورد یکم لهی کسمو مالید خیس اب بود همینجوری ازم ترشح میومد دستش لیز میخورد زیر کسم مرجان هم اون دیلدو رو از کون رویا در اورد.بلند شد از کشو دوتا وسیله در اورد که بهش میگفت گوی مقعدی پلاستیک فشرده کریستالی بود نوکش گرد و باریک بود به وسط که میرسید کلفت تر میشد یه میله کوچیک و یه دسته مثل دکمه داشت یکیشو داد به بهار یکیشم خودش اوردن گزاشتن تو دهن من و رویا .تمام دهنمو پر کرده بود با خودم میگفتم یعنی اینو قراره بکنه تو کونم وایییی نه ...آره قرار بود بره تو کونمون فکرشم درد اور بود با اون وضعی که دهنمو پر کرده بود مرجان اومد پشت من اونی که بهار خورده بود رو گزاشت رو سوراخ کونم یه کم ژل روون کننده زد و فشار داد اولش راحت رفت ولی وسطاش از درد داد کشیدم و رفتم جلو که مریم جون نگهم داشت بهار لای کونمو باز کرده بود و میمالید اشکم در اومده بود انقدر در داشت که داد میزدم ولی بالاخره تموم شو تا ته قشمت کلفتش تو کونم رفته بود و اون قسمت دکمه ایش بیرون بود فکر کردم تموم شده ولی نه آروم درش اورد بیرون اومدنش راحتتر بود دوباره کرد تو یه آخ گفتم دوباره رفته بود توش یکم چرخوندش دوباره اورد بیرون دیگه دردی حس نمیکردم چند بار همینجوری کرد بعد همونجوری که توس بود زد رو کونم گفت حالا پاشو وقتی بلند شدم نا نداشتم همونجوری نشستم حس کردم اون گوی تو کونم نشسته دست کشیدم رو کونم فقط اون قسمت دسته رو حس کردم بهار کمکم کرد از تخت اومدم پایین با همون گوی منو نشوند رو یه صندلی که کنار تخت بود.مرجان رفت سراغ رویا مریم رفت جلو رویا و نگهش داشت و کمرشو میمالید .بهار نشست جلومو سرشو گزاشت رو کس خیسم انقدر خوب لیس میکرد که من اصلا اون گوی رو که تو کونم بود فراموش کرده بودم ولی وقتی صدای هوار رویا رو شنیدم ناخودآگاه دردم گرفت مرجان همون کارو با رویا کرد و بعدشم اوردنش رو صندلی میز توالت نشوندنش رویا نمیتونست تکون بخوره بیحال شده بود.دستشو گزاشت رو میز توالت و پاهاشو باز کرد منم دستمو رسوندم به کسش و مالیدم براش اونم خیس اب بود انگشتمو کردم لای کسشو با خیسیش چوچولشو میمالیدم.بهار بلند شد رفت سراغ مریم جون شروع کرد کسشو لیس زدن اه و ناله شهوانی از مریم بلند شده بود.مرجان اومد از توی کشو یه دیلدو برداشت که کمربند داشت اونو بست به خودش پشتشو کرد به من به من گفت سفت ببندمش منم کونشو بوسیدمو اونو براش بستم.مرجان گفت حالا میخوام جبران اون دردی که هفته قبل داشتی رو بکنم مریم جونم گفت نخیرم جبران اون کیریه که دیشب کس و کونتو جر داده بهار سرشو اورد بالا گفت کیر نه دوتا کیر خورده خانم هممون زدیم زیر خنده دیگه درد نداشتم فقط هیجان داشتم.مرجان رو کرد به من و رو یا و اون دیلدو که بسته بود بود رو اورد جلو من منم با دستم گرفتمش اون چسبوند به لبم که دهنمو باز کردم گزاشت تو دهنم لاستیکی و نرم بود خوب خوردم بعد رفت جلو رویا گفت خوب خیسش کن که قراره بره تو کس مامانت رویا هم اول لیسش زد بهد گزاشت تو دهنش مرجان سر ردیا رو گرفت و فشار میداد به طرف خودش رویا داشت خفه میشد مریم جون گفت چیه دیشب خفت کردن؟ مرجان از دهن رویا در اورد رفت جلو مریم جون که لبه تخت نشسته بود بهارم جلوی پای مریم جون نشسته بود اونو گزاشت تو دهنش یخورده ساک زد بعد بلند شد مرجان گفت برو مال خودتو ببند.مرجان رفت جلو خودشو تنظیم کرد و با یه ضربه کل اون دیلدو رو کرد تو کس مریم جون.مریم جون یه جیغ کشید و دستاشو اورد گزاشت رو کون مرجان اونم هی در میورد و میکرد تو،وقتی در نیورد ترشح کس مریم جون روش بود اورد گزاشت تو دهن من منم لیس میزدم و میمکیدم بعد دوباره رفت و کرد تو کس خیس و باز مریم جون ، بازم خیس که شد اورد گزاشت تو دهن رویا،اونم خوب میخورد.بهار یدونه مثل همون که مرجان داشت بست به خودش و پشتشو کرد به من منم دستمو کشیدم لای کون کوچولوش و مالیدم بعدش براش بستم.برگشت همونجوری گزاشت تو دهن من منم دستمو گزاشتم رو کونشو سرمو عقب جلو میکردم، بهار یه جوری آه میکشید انگار واقعا دارم براش ساک میزنم رویا هم داشت کسمو میمالید.بعدشم رفت سراغ رویا که رویا گفت نکنه اینم باید واسه مامانم خیس کنم که مرجان گفت اره عزیزم اینو جوری خیس کن که کون مامانت درد نگیره .وای میخواستن دوطرفه مریم جونو بسازن بهار گفت این دیگه تلافی دیشب مرجانه.رویا حسابی خوردش و لیسش زد.مرجان از کس مریم جون کشید بیرونو رفت به کمر خوابید روی تخت مریم رفت نشست روسو اون دیلدو رو تنظیم کرد قشنگ نشست روش و شروع کرد بالا پایین کردن.بهار هم رفت جلو مریم جون و مال خودشو گزاشت تو دهن مریم جون، اونم دستاش رو بدن مرجان بود بهار سرشو فشار میداد به طرف خودش.بعدش اومد پشت مریم جون و اونو دولت کرد رو مرجان جوری که کونش اومد بالا یکم ژل رخت روی دیلدو گزاشن در کون مریم جون با آرامش مالید در سوراخش همینجوری داشت میمالید که یهو کرد توش جیغ مریم جون در اومد مرجانم گفت حقته ببین اون دفه با سحر و رویا چکار کردی ؟ بهار گفت با منم کرد کونمو جر داد حالا نوبت خودشه، البته همه اینا رو به شوخی و خنده میگفتن و ما میخندیدیم.بهار همینجوری تو کون مریم جون تکون میداد وتکوناشون تندتر میشد انقدر که مریم جون با چنتا جیغ ارضا شد و دیگه تکون نمیخورد ، بهار از تو کونش دراورد بلند شد.مزیم جون همونجوری افتاده بود رو مزجان و همدیگه زو میبوسیدن رویا رفت کنار مامانش وگودی کمرشو میمالید وقتی دولا بود من اون دسته دکمه ای شکل رو میدیدم که رو سوراخ کونشو پوشونده مثل یه نگین بود.منم بلند شدم ولی راه رفتن با اوم چیزی که توکونم بود خیلی راحت نبود.درد نداشتم ولی حس میکردم لای پامو پر کرده و گشاد گشاد راه میرفتم.مریم جون خودشو از روی مرجان کشید کنار جفتشون خیس عرق بودن همونجوری خوابیدن رو تخت.ماهم کنارشون دراز کشیدیم ولی دیگه ا ن گوی رو حس نمیکردم.چند بار دست کشیدم لای پام و اون دکمه رو لمس کردم که بیرون سوراخ کونم مونده بود.بهار هم اومد کنار ما و همدیگه رو نوازش میکردیم و میبوسیدیم.بهار بهم گفت عصری اینو میبندم به تو که تو هم تجربه کنی منم با بوسیدن گونه هاش ازش تشکر کردم.
قسمت دهمچند دیقه بعدش بهار اون گوی رو از کونم در اورد آااااه یجوری معلوم شده بود جا باز کرده چون حس میکردم جاش خالی شده.گزاشتش لای یه دستمال و رفت پشت رویا مال اونم در اورد.من یه دست کشیدم لای کونم دیدم سوراخ کونم حالت ضربان داره اولش فکر کردم فقط من اینجوری شدم رفتم کنار رو یا و دستمو گزاشتم رو کونش اونم همینجوزی بود.مرجان متوجه شد گفت امروزدیگه احساس درد نمیکنید این یه ساعت تو کونتون بوده جا باز کرده.هممون بلند شدیم رفتیم حموم خودمونو شستیم .مرجان بدن منو میشست بهارم داشت رویا رو میشست.مریم جون بیحال تو وان دراز کشیده بود.دستامو گزاشتم لبه وان و از مریم جون لب میگرفتم.مرجان از پشت کمرم رو میشت دستشو برد لای پام و کسمو میمالید همونجوری که با چهارتا انگشت کسمو از پشت میمالید شصتشو کرد تو کونم انقدر راحت رفت که من فقط حسش کردم.چون کف شامپو داشت یکمی احساس سوزش توی کونم داشتم ولی آزار دهنده نبود منم کونمو میچرخوندم مریم جون سینه هامو میمالید.بهار هم رویا رو اورد کنار من و همونجوری کسشو میمالید نمیدونم چرا همش تو تحریک بودیم.مرجان با دوتا از انگشتاش لای کسمو باز کرده بود و میمالید لیز خوردن انگشتشو حس میکردم.صدای آه و ناله من و رویا بلند شده بود و توحموم میپیچید.مرجان شلنگ دوش دو گرفت منو شست بهار هم رویا رو شست و ما جاهامونو عوض کردیم ،من رفتم بهار رو میشستم رویا هم مرجان رو مریم جون همونجوری توی وان دراز کشیده بود.رویا کاملا بی حال شده بود مریم جون فهمید جاشو با اون عوض کرد و اوند بیرون و رویا رفت لبه وان نشست.من بهار رو بردم به طرف رویا که پاهاش رو باز کرده بود و کسش داشت خودنمایی میکرد.بهاردولا شد زبونشو گزاشت رو کس رویا منم از پشت نشستم با دستم کسشو میمالیدم انقدر اب داده بود که انگشتمو راحت کردم تو یکم چرخوندم اونم همش گونشک میورد عقب تر من کون کوچولوشو میبوسیدم و انگشتمو میچرخوندم تو کسش ،انگشتمو در اوردم گزاشتم تو دهتم با یه انگشت دیگم خیسش کردم ک دوتا انگشت کردم تو کس بهار اونم همونجوری که داشت کس رویا رو لیس نیزد ناله های شهوت میزد.صدای مرجان و مریم جون هم میومد مرجان دستاشو گزاشته بود لبه وان و مریم جونم سه تا انگشتاشو تو کس مرجان تکون میداد.صدای ناله های شهوانی هممون حمام رو پر کرده بود یکم که گزشت دیگه هممون بی حال بودیم به پیشنهاد مرجان خودمونو خشک کردیم و از حمام بیرون اومدیم.یه حوله رو موهامون پیچیدیم یه حوله کوچیکم بهار بهمون داده بود دورمون پیچیدیم و نشسته بودیم رو مبل پذیرایی دیگه انقدر بی حال بودیم که لم داده بودیم ومرجان زنگ زد نهار سفارش داد ، وقتی پیک اومد بهار فقط یه تونیک تنش کرد و رفت دم در غذا رو گرفت برگشت از خنده داشت میمرد گفت این پسره هنوز عادت نکرده هر بار منو میبینه میخ میشه.راستش من برای اولین بار دلم برای پسره سوخت چون حتی من که لخت بهارو دیده بودم همش محو اندامش و قیافش میشدم چه برسه به اون.نهار رو خوردیم و رفتیم یه کم خوابیدیم.من با هار تو یه اطاق خوابیدم مرجان و رویا و مریم جون تو اطاق بزرگتره خوابیدن.زیاد نخوابیده بودم که با نوازشهای بهار از خواب بیدار شدم.خیلی اروم کمرمو پهلوهامو نوازش میداد .وقتی دید بیدار شدم سرشو بهم نزدیک کرد و پشت گردنمو لاله های گوشمو میبوسید و زبون میزد.از اطاق اونطرفی صدای ناله های مرجان میومد، با تعجب به بهار نگاه کردم دیتمو گرفت بلند شدیم رفتیم تو اون اطاق.وایییی رویا همون دیلدو رو بسته بود به خودش داشت تو کس مرجان تکون میداد مریم جون هم داشت سینه های مرجان رو میخورد.بهار یکی دیگه از اونا رو برداشت و جلوی من نشست کسمو بوسید و اونو بست بهم گفت ممکنه یکم درد زیر شکمت احساس کنی ولی تحمل کن.همون جوری که جلوم نشسته بود دیلدو رو گزاشت تو دهنش منم سرشو گرفتم و خودمو تکون میدادم حالا نوبت ما شده بود.خوب که خیس شد رفت روی تخت مریم جون نشت جلوشو بهارم زبونشو گزاشت رو کس مریم جون اه مریم جون بلند شد من همونجوری داشتم از پشت کس بهار و میدیدم که از زیر کون کوچیکش معلوم بود رویا یه نگاه به من کرد و با لبخند منو به خودم اورد.من زفتم پشت بهار ولی نمیتونستم از خوردن اون اندام بگذرم سرمو بردم لای پاهای بهارو زبونمو میکشیدم به کس و کون بهار آب هز کسش راه افتاده بود خیلی لیز و خوشمزه بود بعد بلند شدم و دیلدو رو گزاشتم دم کس بهار و مالیدم بهش با چنتا حرکت آروم تا ته رفته بود تو کسش.چون عادت نداشتم نمیتونستم ضربه بزنم چون از تهش میخورد زیر شکمم و رو کس خودم ولی خود بهار شروع کرو خودشو تکون دادن هم لذت داشت برام هم درد شکمم کون بهاروحس میکرد یکم که گزشت دیگه عادت کردم مریم جون بلند شد بهار هم قشنگ دراز کشید من کامل خوابیدم رو بهار همونجوری از پشت تو کس بهار تکون میدادم.صدای ناله های مرجان و بهار اطاق رو پر کرده بود یکم که گذشت حالتمونو عوض کردیم من به کمر خوابیدم بهار نشست روم دیلدو رو با دستش تنظیم کرد اومد پایین و تا ته کرد تو کسش شروع کرد بالا پایین کردن سرشو اورد پایین و لبش رو گزاشن رو لبم وای چه حسی بود.داشتیم از هم لب میگرفتیم و رویا رو تماشا میکردیم که همونجوری از پشت خوابیده بود رو مرجان .بهار با نگاه بهش گفت بیاد طرف ما اونم اومد پشت بهار از تکون خوردنای بهار معلوم بود رویا داره کونشو لیس میزنه رویا هم بعد از خیس کردنش از اون ژل مالید به دیلدو و فشار داد تو کون بهار.حالا بهار بین من و رویا بود و ما کس و کونشو پر کرده بودیم.مریم جونم با مرجان 69شده بودن و کس همدیگه رو لیس میزدن.یکم که گزشت منو رویا جاهامونو عوض کردیم سوراخ کون بهار قشنگ باز مونده بود من به راحتی کردم تو کونش رویا هم که اون زیر بوددستشو گزاشته بود رو کون من و میمالید بهم گفت بعدش میخوام رو این کون بخوابم منم که از صبح تو کونم باز شده بود منتطر این حرف بودم.اه و ناله های بهار خیلی زیاد شده بود با چنتا جیع ارضا شد و سه تاییمون بی حرکت شدیم من بلند شدم بهار خودشو اروم از روی رویا کشید کنار.مریم جون دیلدوی منو باز کرد بست به خودش منم همونجوری کونشو بوسیدمو براش محکم کردم اومدم کنار مرجان سرمو گزاشتم رو تخت و کونمو اوردم بالا که رویا بتونه کارشو بکنه مرجان به کمر خوابیده بود از زیر سینه هامو میمالید من چشمامو بسته بودمو غرق لذت بودم.رویا با یه فشار تا ته کرد تو کونم فکر نمیکردم درد داشته باشم دیگه ولی یذره در کشیدم گه جیغ زدم و لبنو گزاشتم رو لب مرجان که مریم جون داشت تو کسش تکون میداد. رویا و مریم جون انقدر محکم ضربه میزدن که ما تکون میخوردیم من تکون خوردن سینه های مرجانو میدیدم که مثل موج بود سینه های خودمم مالیده میشد به بدن مرجان .من دیگه نتونستم طاغت بیارم و با چنتا جیغ و لرزیدن برای چندنین بار تو اون روز ارضا شدم.تجربه عجیبی بود تو اوج لذت کنار بهار داز کشیدم.مریم جون به کمر خوابید و مرجان نشست روش رویا هم رفت پشت مرجان بدون اینکه خیس کنه تا ته فشار داد تو کون مرجان ،اونم داد میزد و جیغ میکشید ولی معلوم بود از شهوته نه از درد چون با چنتا تکون ارضا شد.واقعا هممون خسته شده بودیم.همونجوری رو تخت دراز کشیدیم.من با خنده به رویا گفتم یکی طلبت اون گفت یکی کمه ولی اونموقع واقعا هیچکدوممون دیگه حالی نداشتیم.نزدیکای غروب یه چایی و کیک خوردیم وبا یه خداحافطی گرم از خونه مرجان رفتیم.
قسمت ۱۱شب خونه خودمون بودم شام رو که خوردیم مهدی گفت تو این هفته باید بریم محضر برگه بگیریم برای آزمایش قبل ازدواج.تصمیم گرفته بودن عقد کنن و دوماه بعدش عروسی کنن خونه ما سه طبقه بود و مهدی میرفت طبقه دوم. من هرلحظه خطر ازدواج رو نزدیکتر میدیدم.بعد شام رفتم اطاقمو زنگ زدم دوباره با رویا درد دل کردنو گریه کردنمون تا یه ساعت.هفته سختی پیش رو داشتم در اصل دوهفته امتحان ترم اخرمون بود ۹ واحد مونده بود ولی نشستیم به خوندن.وقتایی که خونه رویا بودم کمتر لز میکردیم مریم جون ازمون خواسته بود رو درسامون تمرکز کنیم.موهای بدنم داشت بلند میشد مریم جون گفت شیو نکن بزار بلندتر بشه اپیلاسیون راحتتری.بعضی شبا تو اطاقم موقع استراحت با رویا تلفنی صحبت میکردیم و خودمونو میمالیدیم.یبارم کسی خونمون نبود یه خیار برداشتم شستم رفتم تو حموم چربش کردم گزاشتم تو کونم و تکون میدادم و کسمو میمالیدم انقدر میمالیدم که ارضا شدم.ولی تمرکزمو گزاشتم رو امتحانا تا این دوهفته تموم بشه هفته دوم پریود شدم روز اول از درد داشتم میمردم همیشه اینجوری بود.رویا هم چند روز قبل پرید شده بود انگار تو این مورد هم هماهنگ بودیم.اخرین امتحان رو که دادم با رویا زفتم خونشون.دلم برای مریم جون خیلی تنگ شده بود همدیگه رو بغل کردیم و بوسیدیم.قرار شد دوروز بعدش که پاک شدم برم واسه اپیلاسیون پیش مریم جون.از طرفی جمعه هم قرار بود عقد کوچیک و خودمونی واسه مینا و مهدی بگیریم.پنجشنبه رفتم خونه مریم جون که هم اپیلاسیون کنم هم موهامو رنگ بزاره.اول موهامو رنگ کرد گفت عصری موهاتو وکس میکنم مهمونم داریم که خستگی امتحاناتون در بیاد.رویا گفت مرجان و بهار میان دوست مرجانم میاد واسه اپیلاسیون.من یه حس افسردگی گرفته بودم رویا همش باهام شوخی میکرد که حال و هوام عوض بشه تا مهمونا اومدن .با اینکه فقط دوهفته بود که تدیده بودمدشون دلمون برا هم تنگ شده بود.مرجان و بهارمارو بغل کردن من اصلا حواسم به دوستشون نبود با بهار و مرجان لب تولب شدم با دوست مرجان که اسمش حمیده بوددست دادمو همو بوسیدیم.یه خانم ناز که مرجان گفت شوهر داره و یه پسر ۱۰ ساله ولی بهش نمیخورد ۳۰ سالش باشه خیلی جوونتر بود خونش جنوب تهران بود ولی با مرجان از قدیم دوست بود.بهار هم متوجه افسردکی من شد پیشنهاد داد حالا که امتحانا ی ترم اخرمونو دادیم یه جشن بگیریمو بزنیم برقصیم همه اماده بودن انگار رویا یه آهنگ گزاشت و رفت وسط با بهار میرقصیدن بعدشم منو حمیده رو بلند کردن ما هم با اونا رقصیدیم مرجان و مریم هم اومدن اونا دو به دو میرقصیدن و خودشونو میمالیدن به هم ولی من هنوز با حمیده رودروایسی داشتم که اون پیش قدم شد و دستشو رو کونم تکون داد.یکم که مالید در گوشم آروم گفت پس مرجان برات بازش کرده؟ منم یخم باز شده بود گفتم برا توهم باز کرده؟ اونم گفت برا منو باز کردن.پس این حمیده خانم هم اهل برنامه بود خیالم راحت شد و باهاش گرم گرفته بودم دیگه.بعد رقص مریم جون گفت الان وقته اپیلاسیونه اول من رفتم تو اطاق اون سه نفر بیرون بودن و همش صدای خنده میومد .من لخت شدم و مریم جون کارشو شروع کرد اول چنتا لب از هم گرفتیم مریم جون داشت ساق پاهاموموم میمالید که بیرون ساکت شده بود حدس میزدم چه خبره مریم جونم با چشمکش تائید کرد.جلو بدنمو زد ولی مرکزی رو بازم گزاشت واسه اخر.من برگشتم رو شکم خوابیدم مریم جون داشت کونمو میزد که در باز شد فکر کردم رویا باشه ولی حمیده بود.لخت اومده بود تو اطاق درکه باز بود دیدم رویا نشسته پاسو باز کرده و بهار داره میخوره براش.مریم جون کونمو اورد بالا تا لاشو بزنه حمیده هم همینجوری داشت نگاه میکرد دستشو گزاشت رو کسشو مالید وقتی تموم شد من برگشتم مریم جون موهای کسمو زد درد و سوزش کمتری داشتم.بعدش نوبت حمیده بود من اومدم بیرون پیش مرجان اون براماز حمیده گفت که از قدیم باهاش دوست بوده و حمیده بعد ازدواجش با یه پسر دوست بوده و با اون برنامه داشته ولی با مریمم جون ومرجان و بهارم بوده.بهار و رویا هم همچنان مشغول بودن ولی من برنم سوزش داشت و نمیتونستم ولی از هیجان اه و ناله های اونا خیس کرده بودم و به حمیده فکر میکردم.کار حمیده تموم شد و اومدن بیرون وای چی میدیدم حالا کس تپل حمیده مثل من صاف بود با اینکه یه بچه داشت سینه هاش صاف و راست وایساده بودن ریز اندام بود و جذاب.مرجان گفت حمیده جون فردا چه میکنه میثم جرت میده حتما .میثم دوست حمیده بود روزا که شوهرش و بچش نبودن میرفت خونشون ،برام خیلی عجیب بود هم شوهر داشت هم دوست پسر هم با ما بود.ولی بعدها خیلی چزا دیدم که برام جا افتاد.لذت جنسی تو ادما متفاوته.خیلی از ما به دلیل شرایط یا سرکوبش میکنیم یا مثل من مخفی ولی بعضیا با لذت جنسیشون همه جوره کنار میان.صدای آه و ناله بهار و رویا اطاقو پر کرده بود ما سه تا لخت بودیم و مرجان و مریم جونم لباس داشتن بهار و رویا با چنتا جیغ و تکون خوردن ارضا شدن جای رژ لب بهار رو کس رویا مونده بود من بی اختیار زفتم لبمو گزاشتم رو کس رویا و دور کسشو لیس میزدم طعم آب کسش با رژ لب بهار معرکه بود.همینطوری که دولا شده بودم دستای یه نفرو رو کونم حس کردم، حمیده بود منم همراهیش کردم و کونمو تکون میدادم براش حمیده بهم گفت الان که نمیتونیم ولی بعدا حتما بهم نشون بده مرجان چکارت کرده.مرجانم گفت همون که نصفه روز تو کون تو بود تو کون سحرم رفته ولی دو ساعت بیشتر نمونده.مریم جون گفت ایندفه سحرم تحملش رفته بالا نصفه روز نگهش میداره من دوباره یاد اون گوی افتادم دوست داشتم کل روز تو کونم باشه.یکم که کس رویا رو خوردم بلند شدم چون اونم بعد ارضا شدنش سختش بود.من و حمیده رفتیم حموم بدنمونو بشوریم حمیده منو بغل کرد و سینه هامون چسبید به هم لبمو گزاشتم رو لبشو خودمو فشار میدادمو میمالیدم بهش بعد شامپو بدن زدیمو همو شستیم جوری سینه هامو میمالید که آب از کسم میومد بیرون سینه های سفتی داشت خودمونو شستیمو اومدیم بیرون پیش بقیه.لباسامونو پوشیدیم و چایی و بیسکویت که مریم جون اماده کرده بود خوردیم .یه ساعت بعد اونا رفتن من هم رفتم خونمون.جمعه مینا رو بردم ارایشگاه پیش مریم جون یه ارایش مختصر کرد کلی قربون صدقه هم رفتیم .مهدی اومد دنبالمون و ما رو برد خونه .من و مینا رفتیم تو اطاق من که لباس عوض کنیم، من مانتومو در اوردم و شلوارمو در اوردم تاپمم در اوردم مینا هم فقط شورت و سوتین سرمه ای تنش بود من اصلا حواسم به مینا نبود شورت و سوتینمم در اوردم که ست لباسمو بپوشم یه آن متوجه نگاه مینا شدم و با معذرت خواهی دستمو گزاشتم رو کسم.ولی مینا خوب کس صافمو دیده بود چون با یه سوال غافلگیرم کرد گفت تازه اپیلاسیون کردی؟ منم که دیدم کار از کار گزشته جوابشو دادمو گفتم آره مریم جون برام کرد.انگار مینا میخواست جبران کنه که من ناراحت نباشم اونم شورتشو در اورد که دیدم شیو کرده.لبلسامونو عوض کردیم و من اومدم بیرون یه چادر رنگی هم انداختم رو سرم چون مامان بابای مینا خونمون بودن مینا موند تو اطاق مامانش با مامانم رفتن چادر رنگی انداختن رو سرشو اومدن تو پذیرایی.عاقد که داشت خطبه میخوند من فقط گریه میکردم البته از شادی بود که داداشم داماد میشد.عاقد که رفت مینا چادرشو برداشت و من حالا عروسمونو میدیدم.شام خوردیم و اونا خدافظی کردن ، من و مینا قرار گزاشتیم واسه دوشنبه برم استخر پیشش حالا دیگه اونجا عروسمون بود.آخرشب رفتم تو اطاقمو مثل همیشه اول زنگ زدم واسه رویا و مریم جون کلی ازش تشکر کردم و گفتم دوشنبه استخر دعوتیم پیش عروس خانم.دوشنبه من یراست رفتم استخر پیش مینا بعدشم رویا و مریم جون اومدن از رختکن که اومدن مارو دیدن همدیگه رو بغل کردیم و به ما تبریک گفتن.یکم که شنا کردیم اومدم پیش مینا با هم حرف میزدیم ازم پرسید میری پیش مریم خانم سختت نیست؟ گفتم چرا سخت باشه؟ یکم من من کرد و گفت کامل میزنه ؟ یعنی مرکزی رو میزنه منم گفتم خوب پیش دکتر زنان هم میریم همینه دیگه اونم تائید کرد.مریم جون و رویا که اومدن پیشمون گفتن خواهر شوهر و عروس با هم گرم گرفتینا.منم گفتم ذکر خیر شما بود که مینا با نگاه ازم خواست ادامه ندم.منم متوجه خجالتش شدمو ادامه ندادم.بعد دوساعت از مینا خداحافظی کردیم و رفتیم خونه رویا منم که دیگه کلاس نداشتم به مامانم زنگ زدمو گفتم شب میمونم خونه رویا.تا رسیدیم من و رویا لخت شدیم رفتیم تو حموم که مریم جونم اومد خودمونو شستیم و با حوله اومدیم تو اطاق.مریم جون کلی از اخلاق خوب مینا تعریف کرد و بازم تبریک گفت رویا با شیطنت گفت مامانجون از کون گندشم تعریف کن دیگه و ما زدیم زیر خنده.مریم جون گفت جور اونو سحرجون میکشه مینا هم نوش جون آقا مهدی.بعدشم حوله منو باز کرد رو یا هم حولشو انداخت و رفتیم رو تخت منو رویا که هم تو استخر هم تو حموم تحریک شده بودیم همو بغل کردیم و لبامونو گزاشتیم تو هم.مثل گشنه ها افتاده بودیم به هم، بعدشم سنه های همو مالیدیم و 69 شدیم کس همو میخوردیم.ناله های جفتمون بلند بود که مریم جون اومد من روی رویا بودم اومد پشت من انگشتشو گزاشت در کونم.یکم مالیدو انگشتشو فرو کرد انقدر راحت رفت که اصلا درد حس نکردم من شدت خوردنمو زیاد کردم و انگشتمم گزاشتم در کون رویا و مالیدم بعدشم فرستادم تو مریم جون انگشتشو در میورد و دوباره میکرد بعد دوتا انگشتشو کرد انقدر ناله میزدم که دیگه نمیتونستم کس رویا رو بخورم فقط انگشتمو میچرخوندم تو کون رویا منم با دوتا انگشت کردم تو کونش رویا هم شروع کرد به ناله زدن و دیگه زبونشو رو کسم حس نمیکردم ناله های شهوت اطاقو پر کرده بود مریم جون انگشتاشو در اورد من از روی رویا اومدم کنار ولی همونجوری چهار دست و پا موندم منتظر مریم جون که ادامه بده رویا هم اومد جلو من همون حالت شد مریم جون یه خیار مالید در کونم کرم مالید بهش و فرو کرد با جنتا اخ اوخ تا تهش رفت تو کونم یدونه هم به من داد کردم تو کون رویا وای تو اوج بودم اینقدر همین کارو کردیم که بیحال شدم گفتم میخوام دراز بکشم رو یا هم کنار من اومد مریم جون برا جفتمون تکون میداد منم دستمو برده بودم زیرمو کسمو میمالیدم پر از ترشح بود انقدر مالیدم که با چنتا جیغ ارضا شدم ولی مریم جون محکم تر ادامه داد انقدر محکم که من حس میکردم میخوره ته کونم.رویا هم ارضا شد و با چنتا جیغ تموم شد.مریم جون گفت همینجوری بخوابید اینا در نیاد یه پتو انداخت رو ما و رفت .رویا گفت میخواد امادمون کنه واسه جمعه بازم بریم خونه مرجان.حدود نیم ساعت بعدش مریم جون اومد و اون خیارا رو از کون ما در اوردچند بار دیگه کرد تو و در اورد بعدش گفت حالا بلند شید دیگه.من که بلند شدم هنوز حس میکردم کونم اندازه اون خیار بازه و همش تحریک میشدم.شام رو که که خوردیم سه تایی رفتیم تو اطاق دوباره من و مینا لخت شدیم مریم جونم لخت شد مینا همونجوری که من وایساده بودم کف دستشو گزاشت لای کونم و کسمو از پشت گرفت تو دستش و انگشتشو لای کسم تکون میداد از پشت سرمم گردنمو لاله گوشمو میخورد خیس کرده بودم همون انگشت خیسو راحت کرد تو کونم یه آهی کشیدم که مریم جون اومد لبشو گزاشت رو لبم.سه تایی رفتیم به طرف تخت مریم جون نشست لب تخت من سرمو گزاشتم رو کسش و لیس میزدم رویا هم از پشت لای پای منو لیس میزد کسمم از پشت لیس میزد.وای که کس مریم جون چقدر خوردنی بود آب از کسم راه افتاده بود و رویا همشو لیس میزد.با اینکه بعد استخر خسته بودیم ولی نیم ساعت همو خوردیم تا ارضا شدیم و همونجوری تا صبح خوابیدیم.صبح برگشتم خونه که مامانم گفت پنجشنبه شب مینا و مامان باباش مهمونمونن من باید میموندم کمکش.به رویا زنگ زدم گفتم که پنجشنبه نمیام ولی چهار شنبه قرار گزاشتیم تا بازم مریم جون برامون باز کنه که جمعه راحت باشیم.عصر چهار شنبه رفتم خونه رویا مریم جون برامون خیار بزرگتر گزاشت دیگه واقعا تحملمون رفته بود بالا.پنجشنبه هم مینا با خانوادش مهمونمون بودن و ما حسابی درگیر پذیرایی.مینا همش درباره رابطه من با رویا و مامانش میپرسید و میگفت خیلی خوبه که همچین دوستایی داری منم بهش گفتم دوستای من دوستای خودتن تو هم راحت باش باهاشون.اونم با شیطنت و شوخی یه اشاره به کس من کرد و گفت اندازه تو که نمیتونم خودمونی بشم منم گفتم تو هم نخوای مریم جون خودمونیت میکنه و خندیدیم.مامانم میگفت خوب باهم گرم گرفتینا مهدی هم خوشحال بود که من اینقد با زنش خوبم و خوشیم.من نمیدونم چرا میگن خواهر شوهر بده من و نینا از همون اول با هم صمیمی شدیم.صبح جمعه کمر درد و پا درد داشتم ولی دلخوشیم این بود که میریم خونه مرجان و یه ماساژ میگیرم اولش. حدود ۱۱ بود که رویا و مریم جون اوندن دنبالم اولش کلی با مامانم تبریک گفتن و بعدشم به هم رفتیم خونه مرجان.
قسمت۱۲ما که رسیدیم مریم جون زنگ زد برای مرجان اونم با ریموت در رو باز کرد ماشین رو گزاشتیم حیاط و رفتیم بالا.مرجان اوند استقبالمون یه تاپ و دامن داشت رفتیم تو بهار و حمیده هم بودن.همدیگه رو بغل کردیم و بوسیدیم.مرجان میدونست دیشب مهمون داشتیم گفت خوش گذشت منم گفتم فقط از کمردرد و پا درد دارم میمیرم.اونم گفت پس بریم اول یه ماساژت بدیم.حمیده با ناز گفت منم دیشب خسته شدم ماساژ میخوام که بهار گفت دیشب یا دیروز؟ اونم کم نیورد و گفت خستگی روزش بیشتر بود .معلوم بود روزش با میثم بوده.مرجان گفت برید با هم تو اطاق تا ما بیایم.من و حمیده رفتیم تو اطاق انگار مرجان فکر همه چیزو کرده بود سه تا تخت ماساژ بود با روغنای ماساژ و اون دیلدوها هم رو میز خودنمایی میکردن.داشتم نگاهشون میکردم که حمیده با شیطنت گفت کدوماشو میخوای منم به شوخی گفتم از اینا باشه همشوبعدشم خندیدیم و لخت شدیم اول من رفتم رو تخت اولی خوابیدم حمیده اومد دست کشید رو کونم و گفت انروز مال منه این کون.منم گفتم قابل نداره.جمیده هم خوابید چند دیقه بعد مرجان اومد یه بیکینی بسته بود بعدشم بهار و رو یا و مریم جون اومدن. اونا هم شورت و سوتین داشتن.مرجان دست رویا رو گرفت و برد روی یه تخت دیگه خوابوندش حمیده تخت وسطی بود.بهار هم اومد روغن ریخت رو کمر من، حمیده گفت منم ماساژ میخواستم خانم اینو با یه لحن شوخی گفت مریم جونم به شوخی گفت ماساژ تو با منه خانم خانما.بهار جلوی تخت وایساد از بالای سرم کمرمو میمالید منم دستمو بردم لای پاش از رو شرت گزاشتم رو کسش.گردنمو جوری ماساژ میداد که رو ابرا بودم.همونجوری که رو شکم خوابیده بودم با دستای نازش کنار سینه هامو میمالید من دستمو کردم تو شورتشو کس خیسشو حس کردم همینجوری صدای ناله های حمیده و رویا هم میومد.انقدر مست بهار شده بودم که اولش حواسم نبود دور و برم چه خبره.کنارم دیدم حمیده و رویا چهار دست و پا شدن مریم جون سرش لا پای حمیده بود مرجانم کون رویا رو که رو هوا بود با دستش باز کرده بود و داشت لای پاشو لیس میزد.بهار بهم گفت تو هم میخوای من که از خدام بود گفتم اوهوووومم با یه حوله پشت کمرمو پاک کرد و کمک کرد از تخت اومدم پایین و بهار رفت رو تخت من اول اومدم جلوش ازش لب گرفتمو لب همو خوردیم بعد اونم حالت رویا و حمیده رو گرفت منم شورت گیپورشو کشیدم پایین یه بوس گزاشتم رو کون کوچیکش.اوف که چقدر نازه این دختر مثل عروسکه.دستمو کشیدم از زیر رو کسش و انگشتام خیس شدن گزاشتم تو دهنم وای خیلی خوشمزه بود.زبونمو گزاشتم رو سوراخ کونش و با چنت انگشتمم کسشو میمالیدم تا یه انگشت کردم توش وای داغ و خیس بود تنگی کسشو حس میکردم همینجوری که زبونم زو کونش بود دوتا انگشتی و سه انگشتی میکردم تو کس داغش بعدشم یه انگشتمو کردم تو گونش که از بس لیس زده بودم باز شده بود.بغلمو نگاه کردم دیدم مریم جون چهارتا انگشتش تو کون حمیدس مرجان هم دوتا انگشتش تو کون رویا بود رویا و حمیده و بهار ناله میزدن منم از ناله های اونا فقط آه میکشیدم و بعدش منو بهار جامونو عوض کردیم بهار هم هم کونمو لیس زد هم انگشت کرد توش و آخرشم مرجان بازم اون گوی مقعدی زو اورد ولی خیلی راحت کرد تو کون من و رویا چند بار در اورد و دوباره کرد بعد ما رو بلند کرد.بهار یه دونه از اون دیلدوها برداشت بست به خودش رویا هم براش سفت کرد ما نشسته بودیم رو صندلی ولی اینبار اصلا اون گوی اذیتم نمیکرد.منو رویا دستامونو گزاشتیم رو کس همو میمالیدیم.بهار رفت مریم جونو کشید کنار و خوابوندش رو تخت بعد رفت کنار حمیده گفت حالا میخوام ماساژت بدم تو که نه به شوهرت کون میدی نه به میثم فقط ما باید کونتو بسازیم مرجان گفت اون چیزی که میثم داره همینکه الان حمیده کسش سالمه خوشحال باش چون یبار وقتی داشت بهارو میکرد من دیدم پوسته کس حمیده دور کیر میثم میاد بیرون و میاد تو اون خیلی کلفته حمیده گفت کلفت و درازه من گفتم یعنی از اینا که الان تو ماست بزرگتره که اون گفت اینا هیچن .همین کافی بود تا ترس و نفرت من از ازدواج بیشتر بشه.یهار رفت روی حمیده خوابید سینه هاش رو کمر حمیده بود یخورده خودشو تکون داد بعدشم دیلدو رو کرد تو کون حمیده که اونم آخش رفت هوا.گفت ایندفه میگم میثم بکنتت تا اینکارو نکنی دیگه البته به شوخی میگفت .من بعدا فهمیدم یبار حمیده میثم رو اورده خونه مرجان هم لز بوده هم سکس ولی میثم فقط با حمیده بوده حتی دستم نزده به مرجان و بهار.بهار داشت همینجوری رو کون حمیده بالا پایین میشد جفتشون هیکل ظریف و نازی داشتن حمیده کونشو اورده بود بالا و با دستاش از پشت کونشو باز کرده بود.رو تخت کناری هم مریم جون به کمر خوابیده بود پاهاشو باز کرده بود مرجان داشت کسشو میخورد.من و رویا خیسه خیس بودیم دستمو از رو کسش برداشتم گزاشتم تو دهنم میمویدم اونم همونکارو کرد بلند شدیم رفتیم کنار مریم جون و هر کدوممون یکی از سینه هاشو گزاشتیم دهنمون وای نوکش بزرگ و سفت شده بود با دستم سینه شو میمالیدم و همنوکشو میمکیدم هم زبونمو رو هاله دورش میچرخوندم.مریم جون به نفس نفس افتاده بود.مرجان سرشو از رو کس مریم جون برداشت دست منو کشید اورد با دستش سرمو رسوند به کس مریم جون من دولا شده بودم و داشتم اون کس خیسو لیس میزدم مرجانم رفت پشتم اون گوی رو در میورد میکرد تو من هم ناله میزدم هم زبونمو میکردم تو کس مریم جون رویا اومد کنار من وایساد سینه هام که زیرم تکون میخوردن رو گرفت و میمالید .بهار و حمیده جاشونو عوض کردن بهار اون دیلدو رو بست به حمیده و خودش خوابید حمیده هم تلافی کرد و کل اون دیلدو رو فشار داد تو کس بهار اونم یه جیغی گشید که ما ترسیدیم بعدشم شروع کرد فحش دادن به حمیده.اونم میخندید لبشو گزاشت رو لب بهار و بعدش فقط ناله های شهوت بهار رو میشنیدیم.مرجان به رویا گفت جاشو با من عوض کنه رویا هم زبونشو میچرخوند لای کس مریم جون مرجان هم از پشت با گوی کار میکرد انقدر محکم میکرد تو و در میورد که رویا سرشو از روکس مامانش برداشته بود و فقط ناله میزد ، من رفتم کنار مریم جون دولا شدم رو صورتشو لبمو گزاشتم رو لبشو سینه هاشو میمالیدم دیگه فقط صدای رویا رو میشنیدم حس کردم ینفر از پشت چسبید بهم و پهلوهامو گرفت حمیده بود با همون دیلدو.گزاشت لای پام من قشنگ ترشح کس بهار رو روی اون دیلدوحس میکردم با ابی که از کس خودم روون بود لیز میخورد وسط پام.هنوز اون گوی توی کونم بود.منم کونمو دادم عقبتر که راحتتر باشه.صدای برخورد من و حمیده مثل دست زدن بلند بود.مریم جون داشت سینه هامو میمالید.بهار از روی تخت بلند شد و رفت یدونه دیلدو اورد بست به مرجان ،حمیده خودشو کشید عقب دستش گزاشت رو کسم و منو کشید عقبتر اون گوی رو از کونم در اورد از اون ژل ریخت در کونم و یکمم مالید به دیلدو که به خودش بسته بود چسبید بهم و با یا فشار کرد تو کونم من خیلی راحت و بدون درد اونو تو کونم حس میکردم که لیز میخورد عقب جلو میشد.حمیده دستاشو گزاشته بود رو کسم و میمالید منو میکشید به طرف خودش محکم ضربه میزد انگار میخواست تلافی میثم رو سر من در بیاره من سینه مریم جونو گزاشتم تو دهنم .مرجانم رویا رو اورد روبروی من اونطرف تخت گوی رو ازکونش در اورد و دیلدو خودشو کرد تو کون رویا بهارم رفته بود داشت کس مریم جون رو لیس میزد من و رویا سینه های مریم جون و میخوردیم و آه و ناله شهوتناک ازمون میومد مریم جون هم به نفس نفس افتاده بود .بهار شرو کرد انگشتاشو یکی یکی کرد تو کس مریم جون هم انگشت میکرد هم بالای کسشو لیس میزد من بعدا فهمیدن این بالاترین لذته مریم جون رو هوا بود.انقدر نفس نفس زد که با چنتا جیغ ارضا شد منو رویا و حمیده و مرجان خیس عرق بودیم اونا هم هی داد و بیداد میکردن و تو کون ما عقب جلو میکردن دیگه اب بود که از کس من اویزون میچکید حمیده انقدر بالای کسمو مالید که منم ارضا شدم و سرمو گزاشتم رو تخت نفس نفس میزدیم جفتمون بعدشم رو یا یه جیغ زد و مرجان از کونش کشید بیرون.انقدر بیحال شده بودیم که اومدیم تو اون اطاق و رو تخت خواب بزرگ خوابیدیم مرجان و مریم جون رفتن توی یه اطاق دیگه هممون استراحت کردیم بعدش رفتیم بدنمون رو شستیم و نهار خوردیم.من و رویا منتظر بودیم دوباره وقتش بشه و اون گوی رو توکون ما بزارن چون هم از واقعی کوچیکتر بود هم حس خوبی داشت.