قسمت ۱۷عصر از خونه مرجان رفتم خونه رویا و همه چیو براشون تعریف کردم.رویا هم خوشحال شد که احسان منو درک میکنه.شب رفتم خونه مینا منتظرم بود تا منو دید بغلم کرد و بوسید رفتیم تو اطاق ازم پرسید خوش گزشت؟ منم گفتم جات خالی بعد ماه عسلت حتما باهم میریم اونم که خیلی دلش میخواست بیشتر با ما باشه گفت اولین فرصت میریم سالن مرجان که من بهش گفتم خونه مرجان بهتره بیشتر خوش میگذره .مینا و مهدی رفتن ماه عسل منم همون روزا پریود شدمو چند روز بعدش که خوب شدم فقط رفتم خونه رویا و باهم حال کردیم تا هفته بعدش که مهدی و مینا برگشتن.مینا اولین روز بعد از سفر گفت خیلی خسته شده و ماساژ میخواد معلوم بود که میخواد زودتر بیاد تو جمعمون منم با مرجان هماهنگ کردم رفتیم سالن.بهار اومد به استقبالمون منو مینا رو بوسید مرجان هم مینا رو بغل کرد و بوسید و گفت پس حسابی خسته شدی بریم که یه ماساژ ریلکسیشن بدم بهت.با مینا رفتیم تو اطاق و بهش گفتم لباستو در بیار رو تخت بخواب تا مرجان بیاد یه تخت دیگه هم تو اطاق بود مینا گفت تو ماساژ نمیخوای؟ منم قبول کردم و رفتم به مرجان گفتم اونم گفت تورو بهار ماساژ میده.رفتم تو اطاق دیدم مینا لخت شده رو تخت خوابیده ولی شورت و سوتین داشت بهش گفتم باید اینارم در بیاری روغنی نشه خودم سوتینشو باز کردم و از زیرش کشیدم بیرون شورتشو خودش در اورد.منم لخت شدم روی اون یکی تخت خوابیدم.مرجان و بهار که اومدن تو اطاق کلی از اندام مینا تعریف کردن باسن گردش چشم مرجان و بهارو گرفته بود ولی هنوز نمیتونستن خیلی راحت باشن باهاش.بهار یکم روغن ریخت رو کمر من و شروع کرد به ماساژ شونه هام مرجانم مشغول مینا بود.مینا گاهی وقتا به من نگاه میکرد و با لبخند رضایت خودشو از ماساژ نشون میداد و از مرجان تشکر میکرد.مرجان کم کم رفت رو باسن مینا اونم خودشو شل کرده بود و از ماساژ لذت میبرد بهارم دستش لای پای من بود و داشت میمالید کم کم صدای آه مینا در اومد مرجان لای رونشو میمالید حتما دستش میخورده به کسش تا مچ پای مینا رو ماساژ داد و بعد به مینا گفت برگرده.مرجان بازم شروع کرد تعریف کردن از مینا و سینه هاش بهارم گفت مثل سحر تعریفیه .مرجان روغن ریخت رو سینه های مینا و شرو کرد مالیدن داغ شدن مینا از چشمای خمارش معلوم بود مرجانم حسابی دورتادور سینه هاشو مالید و اوند پایین دور نافش خوب ماساژ داد بهد دستشو گزاشت رو کس مینا و به شوخی گفت اینم خسته شده که . مینا گفت خیلی .این چراغ سبز بود واسه مرجان چون تا مینا اینو گفت دستشو کشید لای پای مینا و لای کسشو باز کرد.بهار دیگه حواسش به من نبود صدای آه مینا قشنگ میومد.منم به بهار گفتم ماساژ من کافیه بره کمک مرجان اونم ازم تشکر کرد رفت کنار مینا و دستشو گزاشت رو سینه مینا و شروع کرد مالیدن .مینا خودش پاهاشو باز کرده بود مرجان قشنگ داشت کسشو میمالید از تکون خوردنای مینا معلوم بود که داره لذت میبره.کم کم مرجان انگستشو کرد تو کس مینا و صدای آه و اوه مینا دیگه بلند شده بود بهار همونجوری که سینه های مینا رو میمالید لبشو گزاشت رو لب مینا و شرو کرد به خوردن .من رو تخت نشسته بودم و لذت بردن اونا رو تماشا میکردم .بعد چند دیقه مینا با چنتا جیغ و تکون ارضا شد و پاهاشو دراز کرد رو تخت مرجان و بهارم اومدن کنار من .مینا که حالش جا اومد از مرجان تشکر کرد مرجانم بهش گفت ما باید از سحر تشکر کنین که تو رو با ما آشنا کرد دفعه بعد بیا خونه که بیشتر با هم باشیم.نیم ساعت بعد ما رفتیم خونه، مینا خیلی ازم تشکر کرد و گفت کی میریم خونشون منم بهش گفتم برا خونه رفتن باید اماده باشی و از بار اول که رفتم خونه مرجان براش گفتم اون بیشتر دلش میخواست.شب تلفن زدم به رویا و براش از مینا گفتم قرار شد یروز عصر بریم خونشون مینا هم خوشحال شد.وسطای هفته رفتیم خونه رویا مریم جون تا مینا رو دید بغلش کرد و گفت به به عروس خانم بعدشم ازش لب گرفت مینا هم همراهیش کرد.من و رویا خیلی خوشحال بودیم که مینا تو جمعمونه.مانتو هامونو در اوردیم و نشستیم مریم نشت کنار مینا دستشو گزاشت رو شونه هاش و گفت ماساژ مرجان خوب بود؟ مینا هم گفت خوب؟ عالی بود با یه چشمک اینو گفت.منم گفتم قراره دفعه بعد بریم خونشون واسه همین شما بیشتر بهش توضیح بده که آماده باشه.مریم جون گفت هم توضیح میدم هم امادش میکنم بعدشم چهارتایی خندیدیم.مینا گفت همونجوری که سحرو اماده کردی منم اماده کن مریم جون.دیگه هممون میدونستیم چی در انتظار میناس.مریم دست مینا رو گرفت و بلندش کرد ما هم پاشدیم رفتیم تو اطاقش.مینا رو خوابوند رو تخت و کنارش دراز کشید لبشو گزاشت رو لباش.من و رویا همو بغل کردیم و سینه های همو میمالیدیم.به خودمون اومدیم دیدیم مریم جون و مینا لخت شدن 69 دارن همو میخورن ما هام لخت شدیم رویا رفت پشت مینا که روی مریم حون بود دستشو گزاشت رو کون مینا و بازش کرد بعدشم زبونشو گزاشت رو کون مینا منم رفتم پشت رویا و سرمو گزاشتم لای پاهاش.مینا تو اوج بود هم کسش هم کونش داشت خورده میشد.حالا دیگه وقتش شده بود که مریم جون کون مینا رو باز کنه تا آماده بشه برای مرجان.رویا مینا رو از روی مامانش بلند کرد و نشوندش لبه تخت خودشم زبونشو گزاشت رو کس مینا منم انگشتمو کردم تو کون رویا و به مینا نگاه میکردم که غرق لذت بود.مریم جون رفت و یه خیار اورد مینا که قبلش از من شنیده بود میدونست چی در انتظارشه.خیارو گرفتم و گزاشتم تو دهنم خیسش کردم بعدشم دادم به مینا یه نگاه کرد بهش و شروع کرد لیس زدن رویا مینا رو برگردوند همون لبه تخت مینا سرشو گزاشته بود رو تخت و کون گنده و قشنگشو داد بالا.رویا همونجوری سوراخ کونشو لیس میزد اونم کونشو تکون میداد حسابی تحریک شده بود.مریم جون اومد یکم کرم ریخت رو سوراخ مینا و انگشتشو مالید تا خوب چرب بشه بعد اروم انگشتشو کرد تو کون مینا.وای خیلی راحت تا تهش کرد مینا هم همش ناله شهوت میزد.بعد مریم خیارو چرب کرد و مالید در کون مینا و ارووم آرووم کرد تو کونش با یه دستشم از زیر کس مینا رو میمالید.اب بود که از کس مینا میومد خیار تا تهش رفته بود تو کونش و مریم داشت تو کونش عقب جلوش میکرد، اونم هی میگفت بکن بکککککن .چند دیقه بعدش مینا ارضا شد و ولو شد رو تخت ،خیلی بی حال شده بود خیار همونجوری تو کونش مونده بود مریم جون گفت میتونی نگهش داری؟ اونم فقط با تکون سرش تائید کرد.من رفتم کنار مینا و کمرشو میمالیدم دستمو گزاشتم رو کونش گفت خیلی حال داد بهم منم گفتم پس اماده باش که مرجان و بهار حسابی بهت حال بدن .همونجوری که مینا خوابیده بود من و رویا خیارو تو کونش تکون میدادیم و نمیزاشتیم بیاد بیرون.یکم بعد اومدیمبیرون از اطاق مینا همونجور که خیار تو کونش بود شورتشو پاش کرد و نشست کنار من.وقتی نشسته بودیم از تکون خوردناش معلوم بود که خیار داره اذیتش میکنه مریم جون بهش گفت برو درش بیار راحت باشی اونم رفت و بهد چن دیقه اومد.نزدیکای غروب برگشتیم خونه وبا مینا رفتیم حموم.منم رفتم خونه پیش مامانم و مینا منتظر مهدی موند.
قسمت ۱۸صبح از خواب که بیدار شدم بعد صبحانه رفتم پیش مینا درو باز کرد دیدم لخته معلوم بود که دیشب حسابی به مهدی داده .یه تاپ و شورت پوشید و اومد پیشم بعدشم از سکس دیشبش گفت .یه نسکافه خوردیم گفت دلش میخواد زودتر جمعه بشه و بریم خونه مرجان.وای که این دختر چقدر حشریه منم بهش گفتم جمعه جوری جر میخوری که تا یه هفته نتونی به داداشم بدی.مینا گفت مهدی که از کون نمیکنه نگران نباش ولی نمیدونست که مرجان و بهار کس و کونشو جر میدن .چهارشنبه بود و دوروز مونده بود بریم بهش گفتم فکر میکنی کونت آماده شده؟ اونم گفت خوب تو کمکم کن و دستمو گرفت برد تو اطاق خواب.خودش لخت شد منم لخت کرد.بوی شهوت تو اطاق پیچیده بود.بی اختیار لبامون رفت تو هم و سینه های همو میمالیدیم،نشوندمش لبه تخت و سرمو بردم لای پاش کسش خیس بود زبونمو گزاشتمو لیس زدم اونم سرمو فشار میداد رو کسش انگشتمو کردم تو کسش و بالای کسشو لیس میزدم پاهاشو برد بالا و گزاشت رو شونه هام سوراخ کونش معلوم بود انگشت خیسمو در اوردم و گزاشتم در کونش مالیدم و یواش کردم توش خیلی راحت رفت به کمر خوابید رو تخت منم فقط انگشتمو تکون میدادم اروم بعدش با دوتا انگشت یخورده اخ و اوخ کرد ولی بالاخره رفت تو.این کون تنگ جمعه باز میشد این درد هیچی نبود براش.همونجوری با یه دستم کسشو میمالیدم که همینجوری ترشح میکرد معلوم بود تو اوج لذته.منم اومدم روش و حالت 69 شدیم اونم برام لیس میزد منم هم کسشو لیس میزدم هم دوتا انگشتم تو کوش بود مینا هم انگشتشو مالید به کس خیسم بعد مالید در کونم و فشار داد تو خیلی راحت رفت دیگه نمیتونست کسمو لیس بزنه کونمو اورده بودم بالا که راحت کارشو بکنه منم فقط انگشتامو تکون میدادم اینقدر ادامه دادیم که مینا ارضا شد منم شدم و همونجوری کنارش خوابیدم و فقط همو نوازش میکردیم.جفتمون یکم موهای کسمون بلند شده بود قرار گزاشتیم عصری بریم مریم جون وکس کنه.عصری رفتیم و مریم جون برامون وکس کرد .کارمون که تموم شد رویا یه دست کشید رو کس مینا و گفت شب جمعه چه خیس بشه این کس مریم جونم گفت بهتر اماده میشه واسه جمعه که هممون هستیم تازه حمیده هم فهمیده مینا میاد خودشو اماده کرده واسش.مینا حوشحال بود که جمعه قراره همگی باشیم اونم از اومدن حمیده خوشحال بود.من و مینا رفتیم حموم خودمونو شستیمو اوندیم عصرونه با رویا و مریم جون خوردیم بعدشم رفتیم خونه.جمعه نزدیکای ظهر اماده شدیم بریم خونه مرجان مهدی هم با دوستاش رفته بود بیرون .وقتی رسیدیم همه بودن و انگار همه منتظر مینا بودن مخصوصا حمیده که همون اول لبشو گزاشت رو لب مینا و حسابی همو خوردن.مرجان گفت اول باید مینا و حمیده رو ماساژ بدیم که خستگی دیشبشون بره همه خندیدنو حمیده باز همون وسط لخت شد و داشت میرفت تو اطاق دست مینا رو گرفت مینا هم که فقط یه تاپ و ساپورت داشت حمیده تاپشو در اورد خودشم ساپورتشو ولی هنوز سوتین و شورت داشت رویا گفت مینا جون اول و اخر باید در بیاری رفت طرفشو سوتینشو از پشت باز کرد و سینه های بزرگ مینا اومد بیرون بعدشم حمیده نشست جلو مینا و شرتشو کشید پایین همینکه کس مینا معلوم شد لبشو گزاشت روش یه بوس کرد بعدشم گفت مریم چی ساختی مینا دیگه خجالتش ریخته بود رفتن تو اطاق.حمیده گفت هرکی خواست بیاد تو اطاق باید مثل ما لخت باشه.مرجان و بهار رفتن که اونا رو ماساژ بدن به ما هم گفتن بیاید.ما هم لخت شدیم و رفتیم تو اطاق ، مرجان داشت کمر مینا رو ماساژ میداد بهار هم حمیده رو.رویا منو بغل کرد و لباشو گزاشت رو لبم مریم رفت کنار حمیده و بهار که حمیده دستشو برد لای پای مریم.مینا داشت مارو نگاه میکرد و به من چشمک زد.مرجان یکم روغن ریخت رو باسن مینا و شروع کرد مالیدن.مریم اومد کنار بهار و دستشو گزاشت رو باسن حمیده بهارم رفت از کشو اون گوی مقعدی رو اورد مینا تا چشمش خورد بهش بلند گفت واییییی یعنی اینو میگفتی سحر؟ بهارم یه بوسش کرد و گفت آره همینو گفته دوست داری؟ بعد گوی رو اورد جلو صورت مینا و چسبوند به لبش که مینا همراهی کرد و گزاشت تو دهنش بهار همونجوری که دسته اون گوی رو گرفته بود اونو تو دهن مینا میچرخوند.حمیده از بغل یه نگاه کرد و گفت مینا جون الان داره تو دهنت میچرخه خیسش کن که تو کونت راحت بچرخه.مریم همونجوری داشت دوتا انگشتشو تو کون حمیده میچرخوند گفت مرجان اینجوری میچرخونه برات .من و رویا از هم جدا شدیم و اومدیم کنار مینا.رویا دستشو برد زیر مینا و کونشو اورد بالا بهارم گوی رو داد به مرجان.مینا رو زانوهاش حالت گرفت و کونشو قشنگ داد بالا من رفتم ازش لب گرفتم مرجانم گوی رو گزاشت در کون مینا و روغن ریخت بعد فشار داد مینا نمیتونست تحمل کنه حرکت کرد جلو ولی رویا دودستی باسنشو گرفت مرجانم گوی رو فشار داد مینا جیغ وداد راه انداخته بود اشکش در اومده بود تا ته که رفت آروم شد.مرجان دستشو گزاشت رو کون مینا و اونو دراز کرد رو تخت مینا همونجوری بیحال دراز کشید من فقط نوازشش میکردم اونم آرووم شده بود همونجوری که کنار تختش بودم بهارو پشتم حس کردم که دست میکشید رو کمرم من خم شده بودم رو تخت و باسنم عقب بود که بهار دستشو برد لای پام وای کسم خیسه خیس بود بهار یه گوی دستش بود مالید به کسم که خیس بود بعد برد گزاشت دهنش من کونمو دادم عقب بهارم گوی خیسو گزاشت در کونم و فشار داد آروم اروم تا تهش رفت تو کونم بعد بلنر شدم دست کشیدم به کونم دسته دکمه ایشو حس کردم.بهار منو برد جلوی مینا دولا کرد گفت ببین سحرم الان مثل تو شده مینا دستشو کشید لای کونم و گفت منم همینجوری یه چیزی بیرونش حس میکنم.مرجان به مینا کمک کرد بلند بشه و گفت همین امروز بزات سخت بود فقط بعدش راحت میشی مینا هم گفت نه خیلی سخت نبود.منو مینا اومدیم رو صندلی نشستیم ولی مینا که یکم سختش بود پاهاشو باز کرده بود و ولو شده بود رو صندلی.رویا دستمو گزاشتم رو کس خیس مینا و براش میمالیدم همینجوری ترشح میکرد از کسش.رویا اومد جلو مینا نشست و سرشو اورد لای پاهای مینا شروع کرد لیس زدن.مینا هم دستشو گزاشت رو کس من و میمالید و آه و اوهش در اومده بود .بهار اومد یه دیلدو برداشت و جلوی من وایساد من براش بستم برگشت و گزاشت تو دهنم منم براش خوردم بعد رفت پشت رویا که روزانو داشت کس مینا رو میخورد بهار دیلدو رو گزاشت لای پای رویا و با چنتا تکون کرد تو کون رویا از تکدن خوردناش معلوم شد که تا ته کرده تو کون رویا.مرجان دوتا دیلدو برداشت و اومد دست منو گرفت بلندم کرد برد کنار تختی که حمیده خوابیده بود مریم داشت کس حمیده رو لیس میزد .یکیشو بست به خودش من براش محکم کردم یکیشم بست به من.ازم پرسید حمیده یا مریم منم گفتم حمیده بعدش رفتم جلو تخت و دیلدو رو گزاشتم دهن حمیده اونم خوب میخورد.مریمم اومد جلو مرجان نشست و براش میخورد که خیس بشه.مرجان دست مریم و گرفت و اونو خم کرد روی تخت منم حمیده رو اوردم روبروش اونر تخت بعد از پشت چسبیدم بهش و دیلدو رو گزاشتم در کسش فشار دادم اینقدر خیس بود که تا ته رفت.مرجانم دیلدو رو کرده بود تو کس مریم جون که از اخ و اوخ مریم معلوم بود.منو مرجان همونجوری ادامه دادیم من بازم از گویی که تو کونم بود تحریک شده بودم به خاطر منقبض شدن عضلاتم.کنار تخت مینا رو میدیدم که موهای رویا رو گرفته و سرشو فشار میده به کسش بهارم داشت تو کون رویا میکرد.صدای اه هممون در اومده بود من که کم اوردم و خسته شدم از کس حمیده کشیدم بیرون و رفتم کنار مینا دوباره نشستم.دیلدو رو از خودم باز کردم کسم پر آب شده بود از تحریکی که میشدم.مینا هم از لیس زدنای رویا و اون گویی که تو کونش بود ارضا شد.بهارم دیلدوشو از کون رویا در اورد و بازش کرد اومد جلو من وایساد من تا کسشو دیدم سرمو بردم سمتش و لیس زدم انقدر لیس زدم که ارضا شد اونطرفم همه تموم کرده بودن رفتیم تو پدیزایی و ولو شدیم رومبل مرجان گوی رو از کون من و مینا در اورد وای چه حسی داشت توش خالی شده بود مینا که معلوم بود خیلی دوست داشته .منو مینا رفتیم توی اطاق و رو تخت یکم دراز کشیدیم.اونجا بود که مینا یه اعتراف جانانه کرد .البته بهم اعتماد کرد .مجرد که بوده با دوستپسرش رفته پارتی و اونجا بهش حشیش داده بودن بعدشم دوستپسرش کونشو جر داده بوده .بعد از اونم چندباری بهش داده ولی بهاش کات کرده بود و دیگه کون نداده.واسه همین زیاد سختش نبوده امروزم.
قسمت ۱۸صبح از خواب که بیدار شدم بعد صبحانه رفتم پیش مینا درو باز کرد دیدم لخته معلوم بود که دیشب حسابی به مهدی داده .یه تاپ و شورت پوشید و اومد پیشم بعدشم از سکس دیشبش گفت .یه نسکافه خوردیم گفت دلش میخواد زودتر جمعه بشه و بریم خونه مرجان.وای که این دختر چقدر حشریه منم بهش گفتم جمعه جوری جر میخوری که تا یه هفته نتونی به داداشم بدی.مینا گفت مهدی که از کون نمیکنه نگران نباش ولی نمیدونست که مرجان و بهار کس و کونشو جر میدن .چهارشنبه بود و دوروز مونده بود بریم بهش گفتم فکر میکنی کونت آماده شده؟ اونم گفت خوب تو کمکم کن و دستمو گرفت برد تو اطاق خواب.خودش لخت شد منم لخت کرد.بوی شهوت تو اطاق پیچیده بود.بی اختیار لبامون رفت تو هم و سینه های همو میمالیدیم،نشوندمش لبه تخت و سرمو بردم لای پاش کسش خیس بود زبونمو گزاشتمو لیس زدم اونم سرمو فشار میداد رو کسش انگشتمو کردم تو کسش و بالای کسشو لیس میزدم پاهاشو برد بالا و گزاشت رو شونه هام سوراخ کونش معلوم بود انگشت خیسمو در اوردم و گزاشتم در کونش مالیدم و یواش کردم توش خیلی راحت رفت به کمر خوابید رو تخت منم فقط انگشتمو تکون میدادم اروم بعدش با دوتا انگشت یخورده اخ و اوخ کرد ولی بالاخره رفت تو.این کون تنگ جمعه باز میشد این درد هیچی نبود براش.همونجوری با یه دستم کسشو میمالیدم که همینجوری ترشح میکرد معلوم بود تو اوج لذته.منم اومدم روش و حالت 69 شدیم اونم برام لیس میزد منم هم کسشو لیس میزدم هم دوتا انگشتم تو کوش بود مینا هم انگشتشو مالید به کس خیسم بعد مالید در کونم و فشار داد تو خیلی راحت رفت دیگه نمیتونست کسمو لیس بزنه کونمو اورده بودم بالا که راحت کارشو بکنه منم فقط انگشتامو تکون میدادم اینقدر ادامه دادیم که مینا ارضا شد منم شدم و همونجوری کنارش خوابیدم و فقط همو نوازش میکردیم.جفتمون یکم موهای کسمون بلند شده بود قرار گزاشتیم عصری بریم مریم جون وکس کنه.عصری رفتیم و مریم جون برامون وکس کرد .کارمون که تموم شد رویا یه دست کشید رو کس مینا و گفت شب جمعه چه خیس بشه این کس مریم جونم گفت بهتر اماده میشه واسه جمعه که هممون هستیم تازه حمیده هم فهمیده مینا میاد خودشو اماده کرده واسش.مینا حوشحال بود که جمعه قراره همگی باشیم اونم از اومدن حمیده خوشحال بود.من و مینا رفتیم حموم خودمونو شستیمو اوندیم عصرونه با رویا و مریم جون خوردیم بعدشم رفتیم خونه.جمعه نزدیکای ظهر اماده شدیم بریم خونه مرجان مهدی هم با دوستاش رفته بود بیرون .وقتی رسیدیم همه بودن و انگار همه منتظر مینا بودن مخصوصا حمیده که همون اول لبشو گزاشت رو لب مینا و حسابی همو خوردن.مرجان گفت اول باید مینا و حمیده رو ماساژ بدیم که خستگی دیشبشون بره همه خندیدنو حمیده باز همون وسط لخت شد و داشت میرفت تو اطاق دست مینا رو گرفت مینا هم که فقط یه تاپ و ساپورت داشت حمیده تاپشو در اورد خودشم ساپورتشو ولی هنوز سوتین و شورت داشت رویا گفت مینا جون اول و اخر باید در بیاری رفت طرفشو سوتینشو از پشت باز کرد و سینه های بزرگ مینا اومد بیرون بعدشم حمیده نشست جلو مینا و شرتشو کشید پایین همینکه کس مینا معلوم شد لبشو گزاشت روش یه بوس کرد بعدشم گفت مریم چی ساختی مینا دیگه خجالتش ریخته بود رفتن تو اطاق.حمیده گفت هرکی خواست بیاد تو اطاق باید مثل ما لخت باشه.مرجان و بهار رفتن که اونا رو ماساژ بدن به ما هم گفتن بیاید.ما هم لخت شدیم و رفتیم تو اطاق ، مرجان داشت کمر مینا رو ماساژ میداد بهار هم حمیده رو.رویا منو بغل کرد و لباشو گزاشت رو لبم مریم رفت کنار حمیده و بهار که حمیده دستشو برد لای پای مریم.مینا داشت مارو نگاه میکرد و به من چشمک زد.مرجان یکم روغن ریخت رو باسن مینا و شروع کرد مالیدن.مریم اومد کنار بهار و دستشو گزاشت رو باسن حمیده بهارم رفت از کشو اون گوی مقعدی رو اورد مینا تا چشمش خورد بهش بلند گفت واییییی یعنی اینو میگفتی سحر؟ بهارم یه بوسش کرد و گفت آره همینو گفته دوست داری؟ بعد گوی رو اورد جلو صورت مینا و چسبوند به لبش که مینا همراهی کرد و گزاشت تو دهنش بهار همونجوری که دسته اون گوی رو گرفته بود اونو تو دهن مینا میچرخوند.حمیده از بغل یه نگاه کرد و گفت مینا جون الان داره تو دهنت میچرخه خیسش کن که تو کونت راحت بچرخه.مریم همونجوری داشت دوتا انگشتشو تو کون حمیده میچرخوند گفت مرجان اینجوری میچرخونه برات .من و رویا از هم جدا شدیم و اومدیم کنار مینا.رویا دستشو برد زیر مینا و کونشو اورد بالا بهارم گوی رو داد به مرجان.مینا رو زانوهاش حالت گرفت و کونشو قشنگ داد بالا من رفتم ازش لب گرفتم مرجانم گوی رو گزاشت در کون مینا و روغن ریخت بعد فشار داد مینا نمیتونست تحمل کنه حرکت کرد جلو ولی رویا دودستی باسنشو گرفت مرجانم گوی رو فشار داد مینا جیغ وداد راه انداخته بود اشکش در اومده بود تا ته که رفت آروم شد.مرجان دستشو گزاشت رو کون مینا و اونو دراز کرد رو تخت مینا همونجوری بیحال دراز کشید من فقط نوازشش میکردم اونم آرووم شده بود همونجوری که کنار تختش بودم بهارو پشتم حس کردم که دست میکشید رو کمرم من خم شده بودم رو تخت و باسنم عقب بود که بهار دستشو برد لای پام وای کسم خیسه خیس بود بهار یه گوی دستش بود مالید به کسم که خیس بود بعد برد گزاشت دهنش من کونمو دادم عقب بهارم گوی خیسو گزاشت در کونم و فشار داد آروم اروم تا تهش رفت تو کونم بعد بلنر شدم دست کشیدم به کونم دسته دکمه ایشو حس کردم.بهار منو برد جلوی مینا دولا کرد گفت ببین سحرم الان مثل تو شده مینا دستشو کشید لای کونم و گفت منم همینجوری یه چیزی بیرونش حس میکنم.مرجان به مینا کمک کرد بلند بشه و گفت همین امروز بزات سخت بود فقط بعدش راحت میشی مینا هم گفت نه خیلی سخت نبود.منو مینا اومدیم رو صندلی نشستیم ولی مینا که یکم سختش بود پاهاشو باز کرده بود و ولو شده بود رو صندلی.رویا دستمو گزاشتم رو کس خیس مینا و براش میمالیدم همینجوری ترشح میکرد از کسش.رویا اومد جلو مینا نشست و سرشو اورد لای پاهای مینا شروع کرد لیس زدن.مینا هم دستشو گزاشت رو کس من و میمالید و آه و اوهش در اومده بود .بهار اومد یه دیلدو برداشت و جلوی من وایساد من براش بستم برگشت و گزاشت تو دهنم منم براش خوردم بعد رفت پشت رویا که روزانو داشت کس مینا رو میخورد بهار دیلدو رو گزاشت لای پای رویا و با چنتا تکون کرد تو کون رویا از تکدن خوردناش معلوم شد که تا ته کرده تو کون رویا.مرجان دوتا دیلدو برداشت و اومد دست منو گرفت بلندم کرد برد کنار تختی که حمیده خوابیده بود مریم داشت کس حمیده رو لیس میزد .یکیشو بست به خودش من براش محکم کردم یکیشم بست به من.ازم پرسید حمیده یا مریم منم گفتم حمیده بعدش رفتم جلو تخت و دیلدو رو گزاشتم دهن حمیده اونم خوب میخورد.مریمم اومد جلو مرجان نشست و براش میخورد که خیس بشه.مرجان دست مریم و گرفت و اونو خم کرد روی تخت منم حمیده رو اوردم روبروش اونر تخت بعد از پشت چسبیدم بهش و دیلدو رو گزاشتم در کسش فشار دادم اینقدر خیس بود که تا ته رفت.مرجانم دیلدو رو کرده بود تو کس مریم جون که از اخ و اوخ مریم معلوم بود.منو مرجان همونجوری ادامه دادیم من بازم از گویی که تو کونم بود تحریک شده بودم به خاطر منقبض شدن عضلاتم.کنار تخت مینا رو میدیدم که موهای رویا رو گرفته و سرشو فشار میده به کسش بهارم داشت تو کون رویا میکرد.صدای اه هممون در اومده بود من که کم اوردم و خسته شدم از کس حمیده کشیدم بیرون و رفتم کنار مینا دوباره نشستم.دیلدو رو از خودم باز کردم کسم پر آب شده بود از تحریکی که میشدم.مینا هم از لیس زدنای رویا و اون گویی که تو کونش بود ارضا شد.بهارم دیلدوشو از کون رویا در اورد و بازش کرد اومد جلو من وایساد من تا کسشو دیدم سرمو بردم سمتش و لیس زدم انقدر لیس زدم که ارضا شد اونطرفم همه تموم کرده بودن رفتیم تو پدیزایی و ولو شدیم رومبل مرجان گوی رو از کون من و مینا در اورد وای چه حسی داشت توش خالی شده بود مینا که معلوم بود خیلی دوست داشته .منو مینا رفتیم توی اطاق و رو تخت یکم دراز کشیدیم.اونجا بود که مینا یه اعتراف جانانه کرد .البته بهم اعتماد کرد .مجرد که بوده با دوستپسرش رفته پارتی و اونجا بهش حشیش داده بودن بعدشم دوستپسرش کونشو جر داده بوده .بعد از اونم چندباری بهش داده ولی بهاش کات کرده بود و دیگه کون نداده.واسه همین زیاد سختش نبوده امروزم.
قسمت ۱۹بعد از کمی استراحت حالا نوبت مینا بود که همه منتظرش بودن.مرجان پیشنهاد داد هممون تو پذیرایی باشیم بعدش به من و مینا گفت گوی رو از کونمون در بیاریم.حمیده زود رفت کنار مینا و گفت این کون مال منه بزار برات در بیارم مینا هم همونجا حالت گرفت حمیده پشتش نشست و با دندوناش ته گوی رو گرفت آروم کشید بیرون مینا یه آه کشید حمیده چند بار همونجوری کرد تو کون مینا و در اورد آخرش کامل درش اورد و از پشت چسبید به مینا و سینه های اونو میمالید مینا هم داشت حال میکرد .بهارم گوی منو در اورد رفت دیلدوها رو اورد یکیشو بست به حمیده یکی به مرجان.حمیده اومد جلو من وایساد گزاشت توی دهنم گفت خیسش کن واسه کون مینا مرجانم گزاشت تو دهن رویا ما دوتا دختر حسابی ساک زدیم براشون مریمم داشت کون مینا رو اماده میکرد بهارم جلو مینا نشسته بود مینا کسشو لیس میزد .یکم بعد حمیده رفت پشت مینا و گزاشت در کونش انقدر خیس بود و آماده که تا ته رفت تو کون مینا اه و ناله مینا در اومده بود مرجان گفت تازه اولشه امروز قراره هممون کس و کونتو حال بیاریم.بعد رفت کنارشون اونا هم بلند شدن چشمای مینا خمار شده بود وقتی به من نگاه کرد .مرجان روی کمر دراز کشید مینا نشست روش و دیلدو رو گزاشت در کسش انقدر ترشح داشت که کمک کرد دیلدو به اون کلفتی راحت رفت تو کسش لباشونو گزاشتن رو هم حمیده هم گزاشت تو کون مینا حالا دوتایی داشتن کس و کون مینا رو حال میوردن من و رو یا کنار هم نشسته بودیم دستمون رو کس هم بود او اونا رو میدیدیم بهار مریمم محو اونا بودن بعد مرجان و حمیده جاشونو عوض کردن چند دیقه ادامه دادن مینا آهش در اومده بود و داشت بیحال میشد با چنتا تکون بعدی مینا چنتا جیغ کشید و ارضا شد اونا هم ازش جدا شدن من و بهار رفتیم کنار مینا و نوازشش میکردیم دیگه حالی براش نمونده بود معلوم بود حسابی ارضا شده.رویا و بهار دیلدوهارو از اونا گرفتن و بستن به خودشون رفتن سراغ حمیده منم کنار مینا دراز کشیدمو نوازشش میکردم .حالا نوبت حمیده بود رویا رفت خوابید حمیده هم روش بهارم گزاشت تو کون حمیده سه تایی آه و اوه میکردن .مریم و مرجانم اومدن کنار ما و با هم داشتیم همو نوازش میکردیم.بهار و رویا جاشونو عوض کردن چند دیقه بعد حمیده هم با اه و ناله ارضا شد.هممون خسته شده بودیم دیگه .یکم استراحت کردیم ویه دوش گرفتیم و بعدش رفتیم خونه.هنوز مهدی نیومده بود منم موندم پیش مینا .کلی بهش خوش گذشته بود گفت بازم باید بریم پیششون وای که چقد حشری بود این مینا.هفته جدید برای من سرنوشت ساز بود و من بیشتر تو فکر اون بودم.
قسمت ۲۰این پنجشنبه قرار بود احسان با خانوادش بیان خواستگاری.کل هفته من توی اضطراب بودم و همدمم رویا بود یا تلفنی یا میرفتم خونشون .بالاخره پنجشنبه شد و اخسان و خانواده اومدن و ماملن منم خوشحال که من بالاخره قبول کردم ازدواج کنم.همون جلسه همه چی تموم شد ما یه صیغه محرمیت خوندیمو قرار شد تا دوماه دیگه عقد کنیم تو همون سالم عروسی یعنی حدودا ۸ ماه.توی اون مدت ما همش دور هن جمع میشدیم خونه مرجان و همونجوری کنار هم غرق لذت بودیم .احسانم از همه چی خبر داشت و دیگه با هممون خودمونی شده بود.ولی تو جمعمون نمیومد یعنی اصلا جاش نبود که بیاد.یروز نزدیکای عروسی بهار به من گفت تا کی میخوای کست آکبند باشه احسان که از خودمونه بزار برات بازش کنم من هم دوس داشتم هم میترسیدم یبار که من و احسان رفتیم پیش مرجان واسه ماساژ بهار بهش گفت موضوعو اونم قبول کرد به مرجانم که اونجا بود بهش گفت خودتم میتونی باشی و ببینی.این شروع یه اتفاق بود قرار شد جمعه بعد هممون جمع شیم خونه مرجان هممون میدونستیم احسانم قراره باشه اونجا از اونجایی که هز تمایلات احسان خبر دار بودیم همه قبول کردن.جمعه صبح من و مینا رفتیم خونه مرجان رویا و مامانشم اومدن حمیده و بهارم بودن.مریم جون منو سفارشی ارایش کردو عروسم کرد تا ظهر زیر دستش بودم بعدشم لباس نامزدیمو پوشیدمو منتظر احسان شدیم وقتی اومد همه باهاش روبوسی کردن و کنار هم نشستیم و کلی بزن و برقص کردیم نزدیکای عصر مرجان گفت حالا دیگه وقتشه سحر عروس بشه همه آماده بودن و بهار از همه اماده تر دست منو گرفت اورد وسط پذیرایی.مرجان رفت کنار احسان باهاش صحبت کرد بردش تو اطاق ماساژ گفت ما چند دیقه دیگه میایم شما هم همتون آماده باشد عروسو هم آماده کنید با یه چشمک به من و بهار رفتو احسانم برد.بهار گفت امروز دیگه هممون باید باهم راحت باشیم و گفت همه لخت شن .همه انگار از خدا خواسته بودن مینا هم تو اون مدت با احسان خودمونی شده بود.همشون اومدن کنار منو لختم کردن .بهار منو نشوند رو مبل و سرشو برد لای پام با بوسه هاش کسمو خیس کرد بعد مینا اومد و کلی برام لیس زد بعدشم حمیده و مریم و رویا من دیگه تو اوج بودم سر رویا رو فشار میدادم رو کسم که قرار بود امروز باز بشه.تو همین حال بودیم که در اطاق باز شد و احسان و مرجان اومدن احسان فقط شورت داشت مرجانم شورت و سوتین خودشو در اورد با احسان اومدن کنار من احسان اومد منو بوسید و رفت روی مبل نشست.مرجان به احسانم گفت شورتشو در بیاره اونم دراورد ما گوی رو دیدیم که مرجان براش گزاشته بود.مینا ار من اجازه گرفت که بشینه کنار احسان منم اوکی دادم یه دستشو انداخت گردن احسان و با دست دیگش لای پای احسانو میمالید .بهار دیدوشو بست اومد کنار ما اول گزاشت تو دهن من یکم خوردم بعد مینا بعدشم حمیده و مریم و رویا و مرجان اخرشم گزاشت تو دهن احسان گفت خیسش کن واسه عروست احسانم حسابی حرفه ای میخورد رو یا و مینا اومدن منو بلند کردن بردن رو تشکی که وسط پذیرایی انداخته بودن کنارم نشستنو سینه هامو میماایدن بهار اومد پاهامو باز کرد دیدو رو گزاشت رو کسم من داشتم احسانو نگاه میکردم که بهار با یکم بازی بازی کردن اماده کرو کسمو که خیس بود بعد با اولین فشار سوزشو حس کردم .وای چه درد و سوزشی داشتم بهار کم کم باتکونای ملایم راه دیلدو دو تو کسم باز کرد دیگه طاقت نداشتم با دستام بهش فشار اوردم که ازم جدا بشه اونم درکم کرد کشید بیرون نگاه کردم خون روی دیلدو معلوم بود دیگه تموم شده بود .همه دیدن چطور بهار کسمو باز کرد من درد و سوزش داشتم احسان اومد کنارم منو بوسیدو نوازشم میکرد رویا هم انگار اندازه من درد کشیده بود داشت گریه میکرد همه اومدن منو و احسلن و بوسیدن و عروس شدنمو تبریک گفتن.بهار ولی کنارم دراز کشید و غرق بوسه کرد منو.اونم اشک از چشماش میومد انگار که درد منو حس کرده بود.
قسمت ۲۱اونشب بعد از اینکه بهار پردمو جلو احسان زد با مینا برگشتم خونه واقعا درد و سوزش شدیدی داشتم چون مهدی نبود رفتم خونه مینا شام رو که خوردیم رفتیم بخوابیم مینا همش بوسم میکرد و قربون صدقه میرفت.موقع خوابم اینقدر نوازشم کرد که خوابم برد.فرداش رویا زنگ زد حالمو بپرسه کلی صحبت کردیم انگار یه ساله همو ندیدیم.دوشنبه هم رفتم با مینا استخر بعدشم رفتیم خونه رویا کلی گفتیم و خندیدیم مریم جونم خیلی بهم محبت میکرد .اونشب فقط با رویا کلی از هم لب گرفتیم مریم و مینا هم همش میگفتن دیگه نوبت رویاس که عروس بشه.قرار شد جمعه بریم خونه مرجان .احسانم هر روز چند باری زنگ میزد حالمو میپرسید مثل یه دوست خوب و واقعی،این اخلاقشو خیلی دوس دارم آدمو تو هر لحظه درک میکنه.جمعه با مینا رفتیم خونه مرجان همه بودن مرجان گفت من احسانم دعوت کردم با اجازه عروس خانم.همه از کارش استقبال کردیم.انگار که همه خبر داشتن لباسای مجلسیشونو پوشیده بودن.نزدیکای ظهر احسانم اومد و ما شروع کردیم به رقصیدن.من و احسان با هم یکم رقصیدیم بعد من و رویا دیگه مینا که بلند شد من یکم رقصیدمو رفتم نشستم کنار احسان فقط حمیده و بهار و مینا وسط بودن.حمیده از پشت چسبید بخ مینا و شروع کرد تو رقص سینه های مینا رو مالیدن بهارم رفت پشت حمیده.چشمای مینا خمار شده بود حمیده دستاشو برده بود تو لباس مینا قشنگ داشت سینه هاشو میمالید.کم کم بندای لباس مینا رو از شونه هاش کشید سینه های مینا افتاد بیرون بهارم بیکار نبود زیپ پشت لباس حمیده رو باز کرد و با یه تکون لباسشو اورد پایین خودشم لباسشو در اورد از پشت چسبیده بود به حمیده و میرقصیدن.یکم بعدش مرجلن گفت دیگه رقص بسه بریم عروس و دومادو یه ماساژ بدیم همه یه هورا کشیدن بهار اومد دست منو گرفت مینا هم دست احسانو گرفت رفتیم تو اطاق ماساژ که با سلیقه پر از گلبرگای رز بود و دوتا تخت پر از گلبرگ قرمز بود.بهار منو لخت کرد و خوابوندم رو تخت رو یا و مینا هم کمک احسان کردن.توی یه لحظه همه لباساشونو در اوردن من گفتم چه خبره فقط قرار ما رو ماساژ بدن همه خندیدن مرجان گفت قراره حسابی ماساژتون بدیم.احسان خیلیرهیکلش ورزشیه جفتمون رو تختا خوابیده بودیمو همو نگاه میکردیم.بهار یکم روغن ریخت روی کمرم و شروع کرد مرجانم واسه احسان شونه هاشو میمالید.کم کم بهار اومد رو باسنم و پاهام اینقدر مالید که داغ کرده بودم رویا هم دستش توی موهام بود .بهار اومد در گوشم گفت آماده ای؟ گفتم واسه چی گفت گوی منم اشاره کردم به احسان که بهارم گفت اون که با مرجان هماهنگه منم قبول کردم.حمیده گوی رو برداشت گزاشت تو دهنش یکمم داد رویا خیسش کرد بعد اورد یواش کرد تو کونم مرجانم گوی برداشت مینا اومد به من گفت گوی احسانو خیس کنم منم قبول کردم اونم گزاشت تو دهنشو بعد داد به مرجان.مرجانم گوی رو گزاشت تو کون احسان بعد برگشتیم به پشت بهار داشت سینه هامو میمالید رویا لباشو گزاشت رو لبم دیگه تو اوج بودم بهار کم کم رفت پایینو پاهامو مالید و شروع کرد کسمو مالید حسابی خیس شده بود انگشتشو آروم کرد تو یکم درد داشتم ولی عادی شد دیگه فقط لذت میبردم.مرجان مینا رو صدا کرد بره پیشش بعد بهش گفت لای پای احسانو بماله با بیضه هاش مینا یه نگاه به من کرد منم با یه چشمک تایید دادم بهش اونم شروع کرد من دیگه آهم در اومده بود مریم و حمیده هم سینه هامو میمالیدن.نگاه کردم دیدن مینا هم حسابی مشغوله به احسان .من تو اوج لذت بودم دیگه با چنتا جیغ ارضا شدم احسانم که کیرش تو دستای مینا بود آبش اومد دستای مینا پر آب شده بود یه دستمال برداشت و رفت بیرون که دستشو بشوزه حمیده بلند گفت یه حالی باید بدیم به این جتده خانوم همه خندیدن.
قسمت ۲۲یکم همونجوری استراحت کردیم و رفتیم تو سالن نهار بخوریم مرجان گفت گوی رو در نیار بزا بمونه منم قبول کردم.لباسامونو پوشیدیم نهار خوردییمو یکم همونجوری استراحت کردیم .حمیده اومد کنارم گفت با احسان حد اقل از عقب سکس کن اون که کون دوست داره منم گفتم من دوسش دارم مشکلیم ندارم حمیده گفت پس جلو ما تا ماهم ترتیب این مینا رو بدیم قبول کردم.مینا گفت دارید چی میگید در گوشی حمیده هم گفت حرفای خوب میزتیم پاشو یکم برقصیم.یه آهنگ گزاشتن و حمیده و مینا بلند شدن بعدشم رویا و بهار حمیده لباشو گزاشت تو لبای مینا و بهارم با رویا بعد حمیده نیمتنه مینا رو لخت کرد خودشم لخت شد بها رو رو یا هم اومدن کمک حمیده و مینا رو لخت کردم خودشونم لخت شدن چهارتایی داشت لخت جلو ما میرقصیدن و مینا رو زیر دستشون بود حمیده یه چشمک به بهار زد اونم رفت دیلدو ها رو اورد یکی رو بست به خودش یکی به رویا.بهار اومد مینا رو نشوند جلو پاش دیلدو رو گزاشت تو دهنش رو یا هم حمیده رو.بعد بهار مینا رو اورد جلو من از پشت گزاشت تو کسش مینا سرشو گزاشت لای پای من با دندوناش شرتمو اورد پایین زبونشو میکشید رو کسم احسانم دستش دور گردنم بود با یه دستش سر مینا رو فشار میداد رو کسم.رویا هم داشت با دیلدو تو کون حمیده میکرد.من دیگه فقط اه میکشیدم میگفتم لیس بزن لیس بزن دوباره تو اوج بودم.احسان کمکم کرد بلند شدم لباسمو کامل در اوردم رویا از حمیده کشید بیرون اومد کنار مینا حمیده هم گفت حالا وقتشه این جنده رو دوتایی بکنید.خودشم اومد جلو منو شرو کرد لیس زدن کسم و انگشتشو کرد تو من فقط آه میکشیدم چشمامو بستم و رفتم تو اوج حمیده دستمو گرفت اورد جلو احسان اونم منو بوسید بعد دولا شوم کونم طرف احسان بود حمیده همونجوری با دندون گوی رو از کونم در اورد مرجان و مریم انگار با حمیده هماهنگ بودن اومدن کنار احسان من چشمامو بسته بودم و همونجوری که بودم بدن احسانو پشت خودم حس کردم حمیده اومد جلوم و سرمو گزاشت رو کسش من داشتم براش لیس میزدم و بوسه های احسانو رو کونم حس میکردم.صدای مینا فضا رو پر کرده بود سه تاییشون داشتن حال میکردن مریم اومد کنارم سینه هامو از زیر میمالید مرجانم لای کونمو باز کرده بود برای احسان که من دیگه اماده بودم کیر واقعی رو تو کونم حس کنم.حمیده به احسان گفت دیگه وقتشه عروستو بکنی احسانم از پشت سرم گردن و گوشامو بوسید و اجازه رو گرفت.حمیده گفت مال احسان خشکه خیسش کن احسان میدونست من سختمه حمیده گفت اگه تو بخوای من خیسش میکنم منم قبول کردم احسان با خجالت قبول کرد ولی چون میدید برای منم بهتره دیگه قبول کرد.حمیده رفت کیر احسانو گزاشت تو دهنش مینا با خنده گفت حالا من جنده ام یا تو مرجان گفت جفتتون همه خندیدن .حمیده زود اومد کنار و احسان اومد پشتم کیرشو گزاشت در سوراخم یکم مالید و سرشو کرد تو من دیگه خیلی برام سخت نبود و اوم ادامه داد حالا من و مینا داشتیم میدادیم من برای اولین بار کیر واقعی رو تو کونم حس میکردم.بعد بهار و رویا از مینا کشیدن بیرونو و مینا اومد جلو من سرمو اوردم بالا لبامونو گزاشتیم رو لب هم احسانم داشت همونجوری تو کونم عقب جلو میکرد بهار و رویا حمیده رو گزاشتن وسط و از عقب و جلو کس و کونشو پر کردن.حمیده زیر اونا ارضا شد منم با کون دادن و دستای مرجان که کسمو میمالید داشتم ارضا میشدم احسان به نفس نفس افتاده بود آبشو خالی کرد تو کونم و چسبید بهم.من هنوز مونده بود ارضا بشم بهار خوابید رو کمرش به من گفت بشینم روش خیلی آرومدیلدو رو کرد تو کس خیس من با چنت تکون منم ارضا شدم همونجوری بیحال اومدم کنار از روی بهار.
قسمت ۲۳اونروز شروع یه رابطه جدید بود برای همه ما مخصوصا من و احسان.من که برای اولین بار یه سکس کامل رو ار عفب تجربه کرده بودم و احسان هم اولین بار بود که یه جنس مخالف رو کرده بود.من ورویا رفتیم تو حموم و رویا منو بقل کرد و همو میبوسیدیم من هنوز حس میکردم تو کونم پر ابه رویا خوب کونمو شست و یکم انگشتشو کرد تو کمک کرد اب تخلیه بشه وبعد همو شستیمو اومدیم بیرون.مینا و حمیده هم دوش گرفتن بعد احسان رفت.دیگه نزدیکای شب برگشتیم خونه.بعضی وقتا احسان میومد خونمون و با هم صحبت میکردیم از پارتنرش علی میگفت بهار و مرجان و حمیده میشناختنش.جمعه ها هم باهم میرفتیم خونه مرجان و حسابی حال میکردیم.یبار احسان بهم گفت قراره وسط هفته با علی پارتنرش بره خونه مرجان ازمنم خواست برم که آشنا شیم.اونروز من زودتر رفتم پیش بهار و مرجان همینکه رسیدم بهار بقلم کرد و حسابی لب تو لب شدیم من کشوند تو پذیرایی و دکمه های مانتومو باز کرد من فقط یه تاپ پوشیده بودم.با ساپورت که اونارم در اورد سینه هامومیمکید من داغ کرده بودم بعد رفت تو پام و سرشو گزاشت رو کسم حسابی لیس میزد منم سرشو فشار میدادم رو کسم تو همین حال بودیم که زنگ زدن من سریع پاشدم تاپ و ساپورتمو پوشیدم ولی چشمام معلوم میکرد چه حالی دارم.احسان و علی اومدن احسانو بوسیدم علی هم برای اولین بار بود میدیدم که منو بوسید و بهم تبریک گفت.یکم نشستیم صحبت کردیم و بعد مرجان به علی و احسان گفت برن تو اطاق ماساژ.علی یه پسر خوش هیکل بود خیلی شبیه احسان با همون خلق و خو.هیچ نگاه بدی به ما نمیکرد.این برام جالب بود که اون دوتا هیچ حسی به جنس مخالف نداشتن و برای همین ما جلوشون خیلی راحت بودیم.چند دیقه بعد مرجان و بهار رفتن تو اطاق ماساژ و مشغول شدن منم نشسته بودم پای تی وی که مرجان صدام کرد.رفتم تو اطاق علی و احسان خوابیده بودن رو تخت و مرجان و بهار ماساژشون میدادن .مرجان بهم گفت اون گوی هارو از کشو براش بیارم منم اوردم بهم گفت مال احسانو من بکنم تو کونش خودشم رفت کنار بهار و گوی رو گزاشت تو کون علی بعد برگشتن رو کمرشون خوابیدن جفتشون راست کرده بودن این حتما از لذتی بوده که از گوی میبردن.مرجان و بهار بازم ماساژو شروع کردن و آخراش مرجان به من گفت با دستم مال احسانو بمالم خودشم شروع کرد مال علی رو مالید با چنتا حرکت آب احسان اومد رو دست من علی هم همون موقع آبش اومد.با دستمال آبشونو از دستامون پاک کردیم بعدش گوی رو در اوردیم اونا همونجوری تو اطاق خوابیدن ما رفتیم بیرون.من هنوز خیس بودم بهارم مثل من.ولی ضعف کرده بودیمو وقت نهار بود نهارو که خوردیم منو بهار رفتیم توی یه اطاق استراحت کنیم علی و احسانم رفتن دوش بگیرن که مرجان با دوتا دیلدو اومد تو اطاق.یکیشو خودش بست یکیم بهار من نسشتم لب تخت و بهار اومد اول کسمو لیس زد مرجان به کمر خوابید من رفتم روش اونم دیلدو رو آروم آروم کرد تو کسم که دیگه پر اب بود من لبلم تو لبای مرجان بود بهارم از پشت گزاشت تو کونم.تو اوج لذت بودم اون دوتا هماهنگ عقب جلو میکردن حدود ۵ دیقه ادامه دادن که صدای احسان اومد از تو سالن مرجان گفت بگم بیاد ببینه گفتم علی هست گفت اونا کاری باما ندارن فقط میبینن منم گفتم اول به احسان بگو بیاد شاید دوست نداشته باشه.مرجان احسانو صدا زد که احسان با یه شورت اومد تو وقتی ما رو دید فقط اومد منو بوسید و گفت خوش بگذره بهار بهش گفت علی حوصلش سر نره میخوای شمام بیاد اینجا مشغول شید احسان یه نگاه به من کرد وقتی دید راحتم علی رو صدا زد.مرجان و بهار از من کشیدن بیرون و سه تایی نشستیم لب تخت .علی اومد تو یه جعبه دستش بود گفت کادو عقدتونه وای یه گردنبند خوشگل با یه نگین یاقوت وسطش اومد جلومو بست به گردنم جالب بود که هیچ نظری به من نداشت خیلی عادی بود منو بوسیدو رفت کنار احسلن بقلش کرد و بوسیدشو ازش تشکر کرد.مرجان گفت ما میخوایم با عروس باشیم علی تو هم با دوماد.احسان اومد جلو منو بوسید و رفت جلو علی نشست شورت علی رو در اورد و مال علی رو گزاشت تو دهنش.بهارم جلو من نشست و کسمو لیس میزد مرجانم پشتم نشسته بود سینه هامو میمالید بعد بلند شد دیلدو رو گزاشت تو دهنم من و احسان داشتیم ساک میزیدیم من فقط سر بهارو فشار میدادم رو کسمو ساک زدن احسانو میدیدم بعد علی شروع کرد واسه احسان ساک زد مرجان منو بلند کرد و برد وسط تخت یهارم اومد جلوم کونمو داده بودم بالا واسه مرجان و دیلدو بهارو میخوردم مرجان دیلدو رو از پشت کرد تو کسم یه آخی گفتم که علی و احسان برگشتن نگاه کردن احسانم همونجا کنار تخت کونشو اماده کرد واسه علی که بکنه.مرجان تکوناشو بیشتر کرده بود منم فقط آه میکشیدم که دیدم علی کیرشو تا ته کرد توکون احسان و ضربه میزد مرجان و بهار جاشونو عوض کردن بهار دیلدوشو گزاشت تو کونم با ضربه های محکم مثل علی که داشت احسانو میکرد این اولین بار بود که من کون دادن احسانو میدیدمبعدش نوبت احسان شد جاشونو عوض کردن من دیگه داشتم ارضا میشدم.مرجان رفت پشت احسان که داشت علی رو میکرد و دیلدو خیس بعد ساک منو گزاشت تو کونش ضربه های احسان به خاطر فشار مرجان محکمتر بود من با دیدن اونا و ضربه های بهار ارضا شدم و ولو شدم رو تخت همون موقعم علی ارضا شد به خاطر حالی که میکرد از کون دادن ولی احسان همونجوری ادامه داد با چنتا ضربه اب اونم اومد.هممون همونجوری بیحال افتادیم تا چند دیقه.تجربه جدیدی بود برای من و احسان که کاملا روحیه همو میشناختیم.
قسمت ۲۴شب که رسیدم خونه زنگ زدم به رویا و همه چیو براش تعریف کردم اونم خیلی دوست داشت اونجا باشه فرداشم با مینا رفتیم خونه رویا که مریم جون گردنبندنو دید و تبریک گفت.مریم یه زنگ زد به مرجان و یه قرار گزاشت که یه بار احسان و علی بیان تو جمعمون.اونروز مینا وکس کرد رویا هم همینطور.قرار شد جمعه بریم خونه مرجان احسان و علی هم بیان.صبحش احسان اومد دنبال من با مینا رفتیم خونه مرجان همه اونده بودن و منتظر علی بودیم وقتی اومد اول احسانو بقل کرد و همو بوسیدن بعد با ما دست داد و منو بوسید.نشستیم به صحبت کردن و اینقد احسان و علی خوش صحبت بودن که نگاهای مریم جون رو علی زوم شده بود بعدش یکم با مرجان صحبت کرد اومد به من گفت رویا و علی هم برای هم خوبن مثل شما دوتا منم که تو اپارتمون دوتا واحد دارم با احسان صحبت کن ببین نظرش چیه.منم همونموقع به احسان گفتم خیلی خوشحال شد و گفت علی از خداشه اینجوری دیگه همیشه پیش همیم.وقتی احسان به علی گفت برق شادی تو چشمای علی معلوم شد.تو همین حال بودیم که بهار گفت یکم برقصیم حالمون جا بیاد همه استقبال کردن.اول حمیده بلند شد و مینا رو بلند کرد مینا با خنده گفت امروز لختم نکنی این وسط من با علی رودروایسی دارما.حمیده زد زیر خنده گفت روت باز میشه نترس بعدشم رو یا رو بلند کرد و میرقصیدن .حمیده ایندفه رفت سراغ رویا و همونجوری موقع رقص از پشت سینه های رو یا رو میمالید.احسان و علی هم بلند شدن با هم رفتن برقصن.ما همینجوری نگاشون میکردیم دستای حمیده قنگ زیر تاپ رو یا بود.احسان و علی اصلا حواسشون به ما نبود و تو حال خودشون بودن.بهار اومد کنار من نشست و از هم لب گرفتیم بعد شروع کرد سینه هامو مالید.حمیده اون وسط کارشو شروع کرده بود رویا نیم تنه لخت بود با یه دامن کوتاه.مینا هم حمیده رو لخت کرد.مرجان رفت کنار احسان و علی به اونا هم گفت لخت شن .بهار رفت پشست مبل وایساد پشت سرم و تاپمو از تنم در اورد.بعدشم سوتینمو باز کرد.تا به خودم اومدم دیدم مینا نشسته حمیده داره براش لیس میزنه رویا هم داشت انگشت میکرد تو کون حمیده مریمم اومد جلو من ساپورت و شورتمو با هم در اورد ک زبونشو کشید رو کسم.احسانم داشت واسه علی ساک میزد.خیلی داغ بودیم هممون خوبیش این بود که احسان و علی اصلا کاری به ما نداشتن و تو حال خودشون بودن بعد علی شروع کرد برا احسان ساک بزنه.مرجان دوتا دیلدو و دوتا گوی اورد دیلدو ها رو بست به من و رویا.منو رویا رفتیم کنار حمیده و مینا.اونام برا ما شروع کردن ساک زدن.مرجان و مریمم رفتن سراغ بهار و یه گوی گزاشتن تو کون بهار.من اومدم پشت مینا از از پشت گزاشتم تو کسش رویا هم همینکارو با حمیده کرد کنار من احسانم کیر خیسشو کرد تو کون علی مینا و علی سرشون کنار هم بود مینا به علی گفت میبینم تو هم قرار دوماد بشی .احسان خیلی خوشحال بود که اینجوری همیشه کنار علی میمونه.هیچکسم دیگه شک نمیکنه.من و رویا جامونو عوض کردیم علی هم اومد رو کار احسان.آه هممون در اومده بود مرجان یه گوی اورد کرد تو کون علی از تکون دادنای مرجان علی ضربه هاشو محکم کرده بود هم از گوی لذت میبرد هم از کردن احسان چنتا آه کشید و آبشو تو کون احسان خالی کرد احسانم از لذت کون دادن آبش اومد.دیگه هممون بیحال بودیم ولو شدیم همونجا.یکم که گذشت بلند شدیم علی و احسان رفتن خودشونو تمیز کردن و و اومدیم نهار خوردیم بعدشم نشستیم به صحبت که احسان در باره پیشنهاد ازدواج صحبت رو باز کرد رویا هم که میدید شرایطش مقل من میشه قبول کرد و مریم جونم گفت پس ما دوتا واحد فروشی داریم تو آپارتمون که اونم شما بخرید باورم نمیشد که تو یه روز همه قرارا گزاشته شد و هفته بعد عقد کنون رویا بود قرار شد عروسیمونو با هم بگیریم.وقتی برگشتیم خونه هممون خوشحال بودیم.شب دوباره زنگ زدم به رویا و کلی با هم برنامه ریحتیم .اول هفته هم رفتیم برای مراسم رویا اماده شدیم اخر هفته علی با خانوادش اومدن خواستگاری و چون بابا ماملنش میخواستن برن سفر برای اقامت آمریکا قرار شد زوتر عقد کنن .توی یه هفته علی و رویا هم عقد کردن.دوهفته بعدشم چون من و رویا پریود بودیم نتونستیم جمع بشیم دور هم یه ماه به عروسی ما مونده بود که علی گفت منم با مامی صحبت کردم موضوع عروسی باهمو اونام میان که با هم عروسی بگیریم بعد دوباره میرن.ما شروع کردیم به مقدمات عروسی خرید لباس و سالنم که قبلا یه باغ سالن توی شهریار گرفته بودیم که خیلی بزرگ بود.دوهفته به عروسی هممون جمع شدیم خونه مرجان.یه بزن و برقص حسابی راه انداختیم و رویا به علی جریان عروس شدن من و بهارک تهریف کرد و گفت منم میخوام همینجوری بشم علی هم قبول کرد.ولی ایندفه قرار شد من پرده رویا رو بزنم.اونروز حمیده نبود قرار شد هفته بعد ینی یه هفته به عروسی رویا رو عروس کنیم.مرجان گفت شما دوتا خیلی خسته شدید برید اماده شید ماساژتون بدیم منو رویا رفتیم اماده شدیم و مرجان و بهار اومدن مینا و مریمم موندن پیش احسان و علی.مرجان حسابی منو ماساژ داد بهارم رویا رو آخرشم گوی گزاشتن تو کونمون و ما لباسمون و پوشیدیمو اومدیم تو اطاق دیدیم مینا و مریم لخت تو هم پیچیدن احسانم داشت علی رو میکرد بهار رفت دیلدو ها رو اورد و بست به من و رویا گوی ها رو اول در اورد بعدشم رفتم کنار احسان و علی بهشون یه چیزی گفت اونا اومدن جلو ما احسان دیلدو منو گزاشت دهنش علی هم مال رو یا رو اون طرفم مرجان و مینا با هم بودن مریمم داشت کس بهارو لیس میزد.یه کم بعد احسان و علی پشتشونو کردن به ما و کونشونو اوردن بالا من دیلدو خیسو گزاشتم در کون و احسان و آروم فشار دادم رفت تو رویا هم کنار من علی رو میکرد.مریم و مرجان میا و بهارو اوردن کنار ما و اونام گوی هارو میکردن توکون بهار و مینا.هممون آه میکشیدیم که احسان و علی بعد چند دیقه از لذت دادن به ما آبشون اومد و با دستمال خودشونو تمیز کردن.ما هم رفتیم نشستیم رو مبل و دیلدو ها رو باز کردیم.مرجان و مریمم کارشونو تموم کردن مینا ولو شد رو زمین بیحال بود معلوم بود خوب ارضا شده.بهار اومد کنار ما گفت خوب بود؟ شوهراتونو کردید ما هم ازش تشکر کردیم.اونروز خیلی خوش گزشت و بعدشم نشستیم درباره ماه عسل بحث کردیمو قرار شد بریم تایلند چون وسط زمستون بود بهترین زملن بود.