انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 2 از 5:  « پیشین  1  2  3  4  5  پسین »

کالین


مرد

 
عالیه داستانت بی صبرانه منتظر ادامش هستم
     
  
مرد

 
mohsenrm: عالیه
moohammadyaqoob: عالیه داستانت بی صبرانه منتظر ادامش هستم
ممنونم بابت نظراتتون
     
  
مرد

 
عالیه زود زود اپ کن
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
mamz0011: عالیه زود زود اپ کن
دستتون درد نکنه
چشم من روزی یک قسمت سعی میکنم ترجمه کنم
اگه بیشتر تونستم ترجمه کنم بیشتر از یک قسمت میذارم
     
  

 
عاليه ممنون اگر بتوني روزي حداقل ٢ قسمت بذاري كه خيلي خيلي ممنون ميشيم، بيشتر بشه كه چه بهتررررررر
     
  
مرد

 
mehrshad2015: عاليه ممنون اگر بتوني روزي حداقل ٢ قسمت بذاري كه خيلي خيلي ممنون ميشيم، بيشتر بشه كه چه بهتررررررر
سلام ممنون از نظراتتون
فکر نکنم بتونم بیشتر از یه قسمت تو روز بذارم اگه وقت کردم چشم حتما بیشتر میذارم.
     
  
مرد

 
قسمت هفتم
اون دستشو دور من حلقه کرد و لبهای منو بوسید، بوسه ای که خیلی لطیف و علشقانه بود و توش یه چیزی بود که نمیتونستم درک کنم. اونو بغل کردم و تو عشقی که به این زن داشتم گم شده بودم. بعد از یکی دو دقیقه اون سرشو کشید عقب و پرسید:"میخوای بیای تو خونه واسه چند دقیقه؟"
"پس چدر مادرت چی میشن؟ اونا مشکلی ندارن؟"
"اونا الان باید خواب باشند و اگه سروصدا نکنیم اونا هیچی نمیفهمند."
"باشه، تا موقعی که تو دردسر نیفتیم مشکلی نداره."
کالین دوباره لبخند زد و بعد در رو باز کرد و رفتیم تو خونه. اون رفت تو آشپزخونه و شروع به چایی درست کردن کرد و من رو مبل توی اتاق نشیمن نشستم و کتابایی رو که خریده بودیم رو مرور میکردم. اون دو تا لیوان چایی آورد، گذاشت رو میز و کنار من نشست. واسه چند دقیقه هیچ کدوم هیچ حرفی نزدیم تا این که کالین چرخید و به من نگاه کرد
"بابی، گذشته از شوخی، میخوام بدونی که خیلی وقت بود که اینقدر به من خوش نگذشته بود. من تا حالا هیچ قراری از قبل از این که بیل بمیره نداشتم و ازت متشکرم. امشب واسه من یه شب خاص بود."
"میدونم منظورت چیه. این چند ماه اخیر، من احساس کردم که رفتم تو جهنم و برگشتم. من هیچوقت دووم نمیاوردم اگه به خاطر تو و دخترا نبود. امشب بهترین شب زندگی من بود... تو میدونی که من واقعا دو تو رو دوست دارم."
کالین دستشو گذاشت رو صورت من و خم شد و دوباره لبای منو بوسید. اون سرشو کشید عقب و تو چشای همدیگه نگاه کردیم. ای دفعه، من رفتم سمتش و بوسیدمش، ولی الان تمام تظاهر ها رفته بود. دستامون رو دور همدیگه حلقه کرده بودیم و لب گرفتنمون همینطور شدید تر و احساسی تر میشد و داشت به یه کار کاملا احساسی برای تغذیه عطشمون میشد. بعد از یه مدت دهن هامون رو باز کردیم و زبون هامون شروع به عشق بازی با هم کردند.
بعد از چند دقیقه، من کالین رو ول کردم و رو زمین جلوش زانو زدم. من به صورتش نگاه کردم و دیدم که خیلی سنگین نفس میکشه، هر بار که نفس میکشید سینه هاش بالاو پایین میرفت.
همون جور که جلوش زانو زده بودم، دستمو رسوندم به بیرون رونهای کالین. وقتی که دستم به دامنش رسید، به آرومی دادمش بالا تا دستم به بین پاهاش رسید و شرتش معلوم شد. من وقتی که خم شدم تا پاهاشو ببوسم میتونستم ببینم که یه قسمت بزرگ از شرتش خیس شده.
"بابی! چکار داری میکنی؟"
من به بالا و به صورتش نگاه کردم و میتونستم برق تو چشاشو ببینم رر حلی که داشت گوشه لبشو گاز میگرفت. الان دیگه من هیچ کنترلی رو کاری که داشتم میکردم نداشتم.
"به نظرم من میخوام که دوست دخترمو بکنم."
بعد از این حرف من هر دو تامون همونجا خشکمون زد و به هم خیره شده بودیم و مطمئن نبودیم که چه کار کنیم. بعد از چند لحظه، کاین پاهاشو تا جایی که میتونست از هم باز کرد. این کارش باعث شد که دامنش تا بالای کونش بالا بیاد و تا ناحیه دور کسش و پایین شکمش معلوم بشه. همزمان دستشو گذاشت پشت سر من و آروم به جلو کشیدش تا جایی که صورتم به شرتش فشار داده میشد.
من میتونستم موهای کسشو از روی شرت نازک یاسی رنگش حس کنم. من به آرومی صورتمو رو شرتش میمالیدم. هر دفعه که لبام به بالای شرتش میرسید یه بوس کوچولو از قسمت لخت بدنش میکردم یا میلیسیدمش. من سرمو بردم پایین تر و شروع کردم به لیسیدن و خوردن کسش از روی شرت. دهنمو باز کردم گذاشتم رو کسش و شروع کردم به مکیدن آب کسش از روی شرتش. به نظر میرسید که هرچی بیشتر آبشو میخورم همینجوری کسش خیستر میشه.
احساس کردم که کالین داره تکون میخوره و نگاهم و بردم بالا و بهش نگاه کردم. اون تاپشو در آورده بود و سینه هاشو با دستاش چنگ میزد. اون یه سوتین نازک ست با شرتش پوشیده بود و من میتونستم دایره های تیره دور نوک پستونش رو ببینم. اون یه حالت برانگیختگی تو صورتش داشت و سرشو برده بود عقبو همینجوری میچرخوند. بدنش یه لرزش کوچیک کرد و بعد اون دوتا دستشو آورد پایین و گذاشت رو سرم و دهنمو از کسش دور کرد
"بابی...بس کن...بس کن."
اون وایستاد و من رو باخودش میکشید. اون دقیقا روبروی من بود، به چشای من نگاه میکرد و گفت:"تو به طور حتم نمیتونی دوست دخترتو بکنی." بعد سرشو آورد جلو و آروم گفت: "ولی قطعا قراره کل شبو با خواهرت عشق بازی کنی."
اون از من دور شد و رفت سمت اتاقش. دامنش هنوز همونجوری بالا بود و من کون خوشگلش رو میدیدم که جلوی روم تکون میخوره. حرکت بالا و پایین دو تا قاچای کونش نفسگیر بود.
من فقط واسه یه لحظه صبر کردم و بعد دنباش دویدم تو اتاقش. لامپ کنار تختش روشن بود وقتی که من وارد اتاق شدم اون وسط اتاق وایستاده بود. یه لبخند دلنشین رو لباش بود وقتی که میدید که من با عجله دارم لباسامو درمیارم. وقتی که کارم تموم شد اون هیچ حرفی نزد، فقط به من اشاه کرد که گوشه تخت بشینم. اون دستشو برد پشتش و گیره سوتینشو باز کرد. اون آروم خم شد و شونه هاشو جمع کرد تا بندای سوتینش از رو شونش بیفتن پایین و بعد سونینشو انداخت زمین و سینه هاشو آزاد کرد.
اون همونجوری با سینه های لختش وایستد اونجا، دامنش اومده بود دور کمرش و شرتش فقط اونقدر بود که به زور بتونه کسشو بپوشونه. اون دوباره دستشو برد پشتشو و دکمه دامنشو باز کرد و زیپشو کشید پایین و گذاشت که دامنش از پاش بیفته رو زمین. دامنو از پاهاش در آورد و پرتش کرد اون طرف.
من تا حالا هیچ فکر سکسی راجع به خواهرم نکرده بودم. تو هیچ کدوم از رویاهام هم نمیدیدم که یه روز اون اینجوری جلوی من ایستاده باشه. کالین جذاب و شهوتی و خاکی و پیچیده و دوست داشتنی و گرم و خواستنی، همه اینها با هم بود. چنان که من نفس کشیدنم یادم رفته بود. اون یک میلیون بار خوشگلتر از هر چیزی که من هر وقت میتونستم تصور کنم بود و من داشتم سرگیجه میگرفتم.
خواهر من، کاپیتان تشویق کننده ها، بهترین دوستم، روبروی من با یه لبخند رو لباش وایستاده بود. بیشتر زنا وقتی لخت میشند خوشگلترند ولی من واسه این اتفاق آمادگی نداشتم. پوست بدنش بی نقص بود. پوستی لطیف و به رنگ کرم.
پهلوهاش یه کم چاقتر از زمانی که تشویق کننده بود شده بودند. بعد از به دنیا آوردن دو تا بچه هنز خیلی خوش اندام بود و شکمش از بالا تا پایین صاف و یکدست بود. تمام بدنش زیبا بود و حتی یه ذره هم چاق نبود.
سینه هاش بزرگ و گرد بودند. شیر دادن به دخترا باعث شده بود که سینه هاش بزرگتر بشن که من تا حالا بهش توجه نکرده بودم. اونا اونقدری بزرگ نبودند که بخواد نامتعرف باشه. سینه هاش تو تناسب با بدنش بودند و به خاطر وزنشون یه خورده آویزون بودند. نوک سینه هاش بزرگ و بلند بود و به خاطر هیجانی که داشت سفت شده بود. تنها کلمه هاییی که اون موقع راجع به سینه هاش یادم میومد، رسیده و آبدار بود.
دستمو گذاشتم رو کونش و کشیدمش جلو. یه بار دیگه شروع کردم به مالیدن صورتم رو شرتش. اون ونو واسه یه لحظه متوقف کرد و بعد رفت عقب و دستشو گذاشت زیر چونم و سرمو بلند کرد. اون شروع کرد به صحبت کردن با یه لحن خیلی آروم و جدی.
"بابی، ما باید صحبت کنیم. من قبلا یه معشوقمو از دست دادم و نمیخوام دوباره هم این اتفاق واسم بیفته. اگه ما این کارو انجام بدیم، ما دیگه خواهر و برادر نیستیم؛ ما میشیم معشوق هم دیگه و هیچ چیزی تو زمین نمیتونه ما رو برگردونه به وضغیت فعلیمون. اگه بعدا بخوای تصمیم بگیری که بری پیش یه زن دیگه من نمیتونم تحملش کنم. وقتی که این کارو انجام دادیم، باید بدونی که ما واسه مدت طولانی درگیر این خواهیم بود... یه مدت خیلی طولانی. اگه آمادگیشو نداری، ما باید همینجا متوقفش کنیم."
من به زور میتونستم حرف بزنم." از عاشق تو بودن دست بردارم؟ فکر نکنم. اگه منظورت از زمان طولانی پنجاه شصت سال آیندست، پس من موافقم. من همیشه عاشق تو بودم، حتی وقتی که بچه بودم. فقط تا امشب نمیدونستم که چقدر زیاد عاشقتم. من هیچوقت تو زندگیم خوشحالتر از الان نبودم. اگه من یه چیز از باربارا یاد گرفته باشم، اون معنی تعهده. من قول میدم که هیچ وقت تو رو ترک نکنم...یا بهت خیانت نکنم...و هیچوقت...به هیچ وجه... کاری نکنم که باعث ناراحتیت بشه."
     
  
زن

 
قشنگ بود
     
  
مرد

 
داستان خوب با بیان ساده و شیواست امیدوارم تا آخر موفق باشی
احترام و ادب و اخلاق
     
  
مرد

 
navid2000xp: سلام خیلی عالیه یه در خواست داشتم اگه فرصت داشتی یه نگاهی به مجلات ترجمه شده بنداری داره خاک میخوره
سلام ممنون، اتفاقا به فکرش بودم از یه چند روز دیگه احتمالا اونجا هم کمیک میذارم
hosenzad: داستان خوب با بیان ساده و شیواست امیدوارم تا آخر موفق باشی
ممنون از نظرت دوست عزیز
     
  
صفحه  صفحه 2 از 5:  « پیشین  1  2  3  4  5  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

کالین

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA