انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 10 از 27:  « پیشین  1  ...  9  10  11  ...  26  27  پسین »

ماجرای زندگی من و زنم الناز و سعید و زنش


مرد

 
ماجرای زنذگی من و زنم الناز و سعید و زنش ( قسمت ۲۳)

زنامون دیگه خیلی خیلی راحت بودن توی خونه طبقه پایینمون که خالی بود و واحدهای ماهم که روبه روی هم و توی این ساختمون فقط ما بودیم و دیگه در واحدامون رو نمیبستیم و یه سره باز بود و دیگه مرزی بین واحدامون نبود و چون دیگه چهارتایی عین زن و شوهر واسه هم بودیم دیگه مهم نبود واسمون که شب کدوم اتاق و کجا بخوابیم و زنامون هم که داخل خونه یه سره یا لخت بودن یا با شورت و سوتین میگشتن ساختمون های روبروی خونمون اون سمت کوچه سه طبقه بودن و همشون هم تراس داشتن واحد های ما هم تراس داشت البته بزرگ بود که الناز و فریبا لباس های شسته شده رو میبردن اونجا پهن میکردن و هر وقت که میرفتن روی تراس واسشون لباسشون مهم نبود یا با تاپ استین حلقه و شورت میرفتن یا بعضی موقع هارو میدیم که الناز با همون شورت و سوتینش میرفت روی تراس ساختمون های روبرو هم زناشون با لباس راحتی میومدن بیرون و بعضی اوقات یه مرده رو میدیدم که میومد بیرون و سیگار میکشید یه روز من زودتر از سعید از سر کار که اومدم خونه و اومدم واحد خودمون و دیدم درب تراس که داخل حاله بازه و صدای الناز و فریبا از اونجا میاد یواشکی رفتم جلو دیدم که الناز و فریبا لخت لخت بدون شورت و سوتین روی یه زیرانداز که کف تراس پهن کرده بودن دراز کشیدن و دارن افتاب میگیرن و بدنشون هم روغن مالوندن از پشت پنجره ساختمون های روبرو نگاه کردم دیدم که همون مرده که همیشه میاد سیگار میکشه داره زن های مارو نگاه میکنه و یه سره چشمش روی الناز و فریباست . الناز و فریبا هم زانوهاشون رو اورده بودن بالا و کف پاهاشون روی زمین و قشنگ کوس و کونشون زیر نور افتاب بود و اون مرده هم چون واحدشون یه طبقه بالاتر بود قشنگ دید داشت روی تراس ما من داشتم حال میکردم که تو ایران هم یکی داره زنه منو لخت لخت دید میزنه رفتم دم در تراس و سلام کردم و الناز و فریبا هم سلام کردن و میخوتستن از جاشون بلند بشن که بهشون گفتم راحت باشین بابا خوب جایی رو گیر اوردین واسه افتاب اون یارو هم که داره شما رو دید میزنه حال کردم حسابی . رفتم پیش الناز و روغن رو از کنارش برداشتم و گفتم دراز بکش عزیزم روغن بمالم .الناز هم گفتش که زدم عزیزم . من:نه منم میخوام بمالمت اون یارو ببینه حال کنه
الناز :هههه سامان اذیت نکن مردم رو
فریبا :سامان جون واسه منم بمال
من:ای به چشم فریبا جونم تو جون بخواه
یه لب از الناز گرفتم و گفتم تو هم عشقمی الناز جوونم همون حالت که به پشت دراز کشیده بود خوب کوس و کون و رون و پاهاشو روغن زدم و رفتم بدن فریبا رو هم کامل روغن زدم و فریبا رو هم بوسیدم و یواشکی بهشون گفتم این یارو هنگ کرده با خودش میگه حتما دو تا زن داره چجوریاست
بعدش من بلند شدم و رفتم داخل خونه و الناز و فریبا هم ده دقیقه دیگه به شکم دراز کشیدن و کونشون رو خوب نشون دادن و بلند شدن و اومدن داخل و سعید هم اومد و نهار رو خوردیم
کلا دیگه زنامون پرده های پنجره ها رو نمیکشیدن یه سره پرده ها کنار بود و داخل خونه نمایان بود فقط پرده اتاق خواب کشیده بود یه سره و اگر موقعی میخواستیم تو حال سکس کنیم پرده هارو میکشیدیم حتی شب ها هم پرده ها کنار بود و الناز و فریبا هم یا لخت یا با شورت تو خونه میگشتن و فقط واحد همون یارو میتونست توی خونه مارو کامل ببینه خیلی اوقات شب ها اون یارو رو میدیدم که داره تو خونه مارو دید میزنه و زنامون رو دید میزنه خلاصه به من که یه حال شهوتی دست میداد با این دید زدانا
چند روز گذشت و یکی از دوستای من و سعید به نام بهروز که از دوران دانشگاه باهاش دوست بودیم به یه جشن دور همی که خودش و خانومش تدارک دیده بودن دعوت کرد بهروز و زنش هم باهامون خیلی صمیمی بودن و تو همه جشن ها و مراسم ها و تولد های دوستان با هم هستیم و خوب میشناسیمشون کلا تو جشن هایی که با دوستامون میگیریم زن ها کلا راحت و لختی لباس میپوشن و همه هم کنار همدیگه میرقصن شب میخواستیم بریم خونه بهروزشون واسه جشن و میخواستیم لباس بپوشیم که به الناز گفتم :الناز جوون از وقتی از امریکا اومدیم این اولین مهمونی و جشنیه که داریم میریم پیش دوستا امشب میخوام خوب به خودت برسی و حسابی سکسی لباس بپوشی میخوام همه حسرت بخورن
الناز:باشه عزیزم اصن میخوام امشب لخت بیام مهمونی
من:جووووون شورت و سوتین نپوش امشب میخوام حال کنم
خلاصه لباسامون رو پوشیدیم و رفتیم خونه بهروزشون که یه خونه دوبلکس و بزرگ و به همراه استخر داشتن همه مهمونا اومده بودن و ما هم بهشون ملحق شدیم
زنامون رفتن تو اتاق تا لباسشون رو عوض کننن بیان
با همه بچه های اونجا اشنا بودیم یا به واسطه همین جشن ها اشنا شده بودیم یا از دوستای قدیمی بودن خلاصه با خیلیاشون سلام و احوال پرسی میکردم و با زناشون هم دست میدادم و به همه زنای توی اون مجلس به یه چشم دیگه نگاه میکردم دوست داشتم همشون رو بکنم وایییی چه لباس های بازی پوشیده بودن همه پاها لخت و خط سینه هاشون هم اکثرا دیده میشدن تو همین دید زدنا بودیم با سعید که زنامون هم از اتاق اومدن بیرون واییییی چی میدیدم دو تا هلو سکسی که از همه افراد تو این جشن سکسی تر و لخت تر لباس پوشیده بودن زن من الناز که یه دامن تنگ کوتاه تا وسط رون هاش پاش کرده بود و یه تاپ استین حلقه و یقه باز که از بغل های حلقه استینش سینه هاش دیده میشد و خط سینه هاش هم کامل دیده میشد و تا پایین سینه هاش دیده میشد یه صندل پاشنه بلند هم پاش کرده بود با اون ناخن های سکسی پاهاش خودنمایی میکرد کونش هم که کامل تو اون دامن تنگ خودشو انداخته بود بیرون و قوس خفنی ایجاد کرده بود تاپ الناز یه مقدار کوتاه بود و یه مقدار از زیر نافش لخت دیده میشد
فریبا رو نگو داشت منو دیوونه میکرد یه لباس مجلسی یه سره قرمز رنگ که دامن کوتاهی داشن تا بالای زانوهاش و کنارای دامنش دو تا چاک بلند داشت که تا روی باسنش میومد و از بالا هم خط سینه هاش مثل الناز دیده میشد و با یه کفش پاشنه بلند خوب کونش اومده بود بالا .. اومدن کنار ما نشستن و بعدش دوباره با زنامون هم رفتیم با دوستامون که خوب میشناختیم سلام و احوال پرسی کردیم که بهروز و زنش سمیرا هم اومدن پیشمون و حسابی باهمدیگه سلام و احوال پرسی کردیم وایییی سمیرا رو نگو چه زن زیبایی هستش این سمیرا با اون لباش هر وقت میبینمش دوست دارم فقط یه ساعت اون لب ها و صورت قشنگشو بخورمو لیس بزنم سمیرا هم یه لباس مجلسی بلند پوشیده بود که تا پایین زانوهاش میومد و یه چاک کنار لباسش بود که یه پاش دیده میشد و یه صندل پاشنه بلند با ناخن های بلند و لاک زده دیوونم میکرد خلاصه اهنگ هم میزد یه سره و همه وسط مشغول رقص بودن و من و سعید و زنامون هم رفتیم وسط زقصیدیم همه جام های مشروب هم دستشون بود و یه سره مشروب میریختن و میخوردن و با زناشون وسط میرقصیدن ما هم مشروب میخوردیم ولی من زیاد نخوردم دوست داشتم تو حال طبیعی خودم چشم چرونی کنم و حال کنم ولی فریبا و الناز و سعید زیاد خورده بودن همه وسط مشغول رقص بودیم و هی زنا جاهاشون رو عوض میکردن و حسابی مست مست بودن همه . اهنگ تند تر شد و همه یه سره بالا و پایین میپریدن و رقص نور هم که بود و وسط حسابی شلوغ شده بود و زن و مرد داخل هم ووول میخوردن الناز چسسبیده بود به یکی از مرد های اونجا و میدیدم که اون مرده هم دستش یه سره روی باسن و رون های لخت النازه و داره حال میکنه الناز هم که مست بود عین خیالش نبود فریبا هم کنار من بود من رفتم سمت الناز و از پشت کمرش گرفتم و چسوندم به خودم و بهش گفتم حسابی سکسی شدی امشب تو اون شلوغی دستم رو بردم روی کونش و یه دستم رو از جلو بردم روی کوسش کشیدم چ بردم زیر دامنش و روی کوسش دست کشیدم و فهمیدم که شورت هم نداره و یه مقدار با کوسش بازی کردم که کوسش خیس خیس شده بود و یه لب هم ازش گرفتم و در گوشش بهش گفتم خسته نشدی سکسیه من حسابی عرق کردی .سوتین هم که نبسته بود سینه های بزرگش حسابی میلرزید و نوکشون برجسته شده بود حسابی شهوتی شده بودم
الناز به من گفت من میشینم خسته شدم
الناز رفت روی مبل راحتی که نزدیک بود نشست مبلش طوری بود که وقتی نشست روی اون یه مقدار زانوهاش بالاتر بود و راحت لای پاش دیده میشد
یکی از دوستای الناز هم کنارش نشسته بود و با همدیگه میگفتن و میخندیدن هر دوتا مست بودن و هیچی نمیفهمیدن الناز رو دیدم مه خودش رو روی مبل ول کرده و پاهاش از هم باز شده و کوسش از لای پاش و زیر دامنش دیده میشه و تاپش تا زیر سینه هاش رفته بود بالا و ناف و شکمش حسابی دیده میشد و اصن حواسش نبود و یه جورایی هم داشت حال میکرد
اون دوستش هم از زیر دامنش شورتش دیده میشد سمیرا زن بهروز هم اومد کنار الناز نشست و با هم حرف میزدن که سمیرا هم یه پاش رو گذاشت روی پای دیگش و کامل یه پای سمیرا از چاک لباسش اومد بیرون و لخت لخت تا قوس کونش لخت شده بود و داشتم میترکیدم وقتی رون های خوشگل و تو پرشو دیدم یه مقدار که جابجا شد روی مبل لباسش رفت زیرش و قوس کونش کامل اومد بیرون و اصن تو حال خودشون نبودن و داشتن حرف میزدن . چه شبی بود همه مست شده بودن و زن ها هم مست و پاتیل بودن و حسابی بدنشون رو نشون میدادن و مرد ها هم عین خیالشون نبود منم اون وسط کنار فریبا داشتم میرقصیدم که دیدم دو تا از مردهایی که اون وسطن یه سره چشمشچن لای پای زن منه . هم دارن با زناشون میرقصن و هم دارن به کوس و کون زن من که زیر دامنش دیده میشد نکاه میکنن رفتم از زاویه دید اونا نکاه کردم البته اونا جلوتر بودن و خوب واضح میدیدن . دیدم که الناز پاش رو بیشتر باز کرده و از بس که خسته شده کامل خودش رو روی مبل ول کرده و دامنش هم جمع شده زیرش و تا نزدیک های کونش اومده بود عقب و چاک کوسش باز شده بود و منم حسابی کیرم راست کرده بود فریبا نزدیکم بود از پشت بغلش کردم و خودمو چسبوندم بهش و کیرم روی کونش قرار گرفت که فریبا فهمید و گفت چیه سامان جوون حالت خوب نیست چی دیدی
من :الناز رو نکاه کن چجوری نشسته همه دارن کوس و کونش رو نگاه میکنن
فریبا هم روبه الناز نگاه کرد و گفت جوووون چه کوسی داره نشون میده واییی
بعدش دستش رو گذاشت روی کیر من که چسبونده بودم به کونش و از روی شلوار میمالوند منم از پشت دستم رو بردم زیردامنش و روی کوسش دستم رو کشیدم که فهمیدم فریبا هم شورت نداره در گوشش گفتم تو هم که شورت نداری جیگرم
فریبا :اههههه اره میخوای
من :اره
فریبا :همینجا بکشم پایین واسم بخوریش
من :نه اینجا بریم توی دستشویی
همه اون وسط مست مست بودن و زوج کنارمو دیدم که مرده دستش زیر دامن زنشه و داره با کوسش ور میره هر کی به هر کی بود و تو اون شلوغی هر کی هر کار دلش میخواست میکرد به سعید که جلوی من و فریبا بود گفتم ببین الناز داره چکار میکنه
سعید هم به سمت الناز نکاه مرد و گفتت جووون چه کوسی داره نشون میده ابم اومد اونم دستش رو اورد زیر دامن فریبا و با همدیگه داشتیم کوس فریبا رو میمالوندیم من واسه اینکه خیلی ضایع نباشه به سعید گفتم برو پیش الناز من و فریبا تو دستشویی کار داریم
سعید هم رفت سمت زن من و منم زنش رو بردم سمت دستشویی با فریبا رفتیم سمت دستشوویس که زیر پله ها بود دیدیم کسی هستش سریع رفتیم بالا که دیدم در یه اتاق بازه و کسی داخلش نیست و سریع رفتیم داخلش و در رو بستم ولی یادم رفت قفل کنم فریبا رو انداختم روی تختی که اونجا بود و شروع کردم به لب گرفتن ازش و حسابی داشتیم لب همدیگه رو میخوردیم هر دو حسابی داغ شده بودیم من سریع اومدم پایین و دامن فریبا رو دادم بالا و پاهاش رو اوردم بالا و از هم باز کردم و شروع کرذم به خوردن کوسش که حسابی خیس خیس بود اونم حسابی اههه اهه میکرد تو اون صدای بلند اهنگ کسی متوجه نمیشد از دیدن کوس زنم که دارن بقیه میبینن حمله کرده بودم به کوس فریبا وحسابی داشتم میخوردم و با چوچولش بازی میکردم
که فریبا ارضا شد و ابش اومد و ابش رو همش رو خورذم و کیرم رو اورذم جلوی دهن فریبا تا واسن خیسش کنه . اونم حسابی خوردش و منم یچبردم دم کچسش گذاشتم و شروع کرذم به کردنش چون عرق خورد ه بودیم دیر تر ارضا میشدم ده دقیقه داشتم میکردمش که فریبا دوباره ارضا شد و همزمان اب منم داشت میومد که سریع از روی میز دستمال کاغذی برداشتم و ابم رو توی دستمال خالی کردم و با یه دستمال دیگه دور و بر کوس فریبا که خیس خیس بود رو خشک کردم .فریبا ضعف کرده بود و حالش خوب نبود و میگفت بریم خونه منم کمکش کردم که بلند بشه و با هم از اتاق اومدیم بیرون و رفتیم پایین پیش بچه ها و به سعید گفتم که زنت حالش خوب نیست بریم خونه الناز هم گفت اره منم زیاده روی کردم بریم خونه
بهروز رو دیدم اون نزدیک و بهش گفتم زنامون حالشون خوب نیست میریم خونه بهروز هم نگران شد و گفت زنگ بزنم اورژانس که گفتم نه نمیخواد زیاده روی کردن خوب میشن
بهروز :باشه ممنون که اومدین امیدوارم خوش گذشته باشه ولی نشد باهاتون حسابی صحبت کنیم اخر هقته دیگه بیاین خونمون
منم که میخواستم سریع بریم خونه بهش گفتم باشه هفته دیگه میایم فعلا بریم خداحافظ
اونم خداحافظی کرد و من و سعید زیر بغل زنامون رو کرفتیم و کمکشون کردیم تا پایین بیان همون حالت با همون لباس های لختشون اومدن بیرون فقط کیفشون رو برداشته بودن و حال نداشتن که لباساشونو عوض کنن تو کوچه اومدیم و زنامون با لباس های سکسیشون تو کوچه تاریک داشتن لخت میرفتیم سمت ماشین وسوار ماشین شدیم و رفتیم سمت خونه و همگی حسابی بی حال بی حال رفتیم خوابیدیم زنامون رو بردیم روی تخت سعیدشون و کنار هم با همون لباسا خوابشون برد من و سعید هم رفتیم روی مبل ها بیهوش شدیم از خستگی من فقط شلوارمو دراوردم و با شورت خوابیدم روی کاناپه سعید هم رفت هر چی خورده بود و بالا اورد و با شورت و رکابی اومد روی کاناپه دگه خوابید....ماجرای زندگی من و زنم الناز و سعید و زنش قسمت ۲۳
     
  ویرایش شده توسط: masoodjoon   
مرد

 
مسی هسی!!!!
     
  
مرد

 
دمت گرم ادامه بده
     
  
↓ Advertisement ↓
زن

 
بذار دیگه چرا انقدر دیر
manam leilaye eshgh
     
  
مرد

 
تکمیلی قسمت ۲۳. قسمتی که من داشتم تو اتاق تو مهمونی فریبا رو میکزدم ..


. یه دستمال دیگه دور و بر کوس فریبا که خیس خیس بود رو خشک کردم مشغول تمیز کردن بودم ویه دستم روی کوس فریبا بود و فریبا هم به پشت روی تخت دراز کشیده بود که یهویی در اتاق باز شد و سمیرا زن بهروز اومد داخل و با دیدن ما تعجب کرد و چون پهلو تخت به سمت در بود سمیرا کامل من و فریبا رو دید که لخت لای پای فریبا نشستم و یه دستم هم به کیر سیخ شده خودم و یه دستم روی کوس فریبا بود و حسابی قیافش متعجب بود که من‌ دارم فریبا رو میکنم و با بهت و تعجب یه ببخشید گفت و سریع رفت بیرون.فریبا هم که سمیرا رو دید و چون خیلی عرق خورده بود ضعف کرده بود و حالش خوب نبود و میگفت بریم خونه منم کمکش کردم که بلند بشه و با هم از اتاق اومدیم بیرون و رفتیم پایین پیش بچه ها تکمیلی قسمت
۲۳
قسمتی که داخل اتاق تو مهمونی من داشتم فذیبا رو میکردم.......
     
  
زن

 
زیبا بود. زودتز بقیش رو بنویس لطفا
manam leilaye eshgh
     
  

 
چی شد پس یه متن مینویسی یه سال میری ؟
     
  
مرد

 
زیادی تخیلیه ولی خوب مینویسی و صحنه ها رو با حوصله و جذاب توصیف میکنی.

دمت گرم زودتر و بیشتر بنویس
     
  
مرد

 
خیلی خوبه ولی خدایی دست مارو تو این ماه مبارک خالی نذار و زودتر بزار ادامه شو :'(
     
  
مرد

 
ما همچنان منتظر قسمت های بعدی هستیم
     
  
صفحه  صفحه 10 از 27:  « پیشین  1  ...  9  10  11  ...  26  27  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

ماجرای زندگی من و زنم الناز و سعید و زنش


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA