انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 11 از 27:  « پیشین  1  ...  10  11  12  ...  26  27  پسین »

ماجرای زندگی من و زنم الناز و سعید و زنش


مرد

 
داستانی بااین همه طرفدار منکه بخاطرداستان زیبایت عضو شدم.
     
  
مرد

 
کاری بکن که تکراری نشه و زده نشیم


احساسم اینطوری میگه حالا باید ادامش رو خوند

بزار ماجرا طوری بره که حدس ما اشتباه باشه چون ماجرا دو سر داره ولی تو راه حل سومی براش بچین و اون رو ادامه بده
جملۀ « نگران نباش ، درست‌اش می‌کنیم . » ، از مقدس‌ترین عباراتِ دنیاست .

فکر می‌کنم کسانی که روزی این جمله را از کسی می‌شنوند ، جزء آدم‌های خوش‌شانس دنیا به حساب می‌آیند . « نگران نباش ، درست‌اش می‌کنیم . »
     
  

 
عالی بود
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
زودتر ادامش و بنویس
     
  
مرد

 
ماجرای زندگی من و زنم الناز و سعید و زنش (قسمت ۲۴)

صبح که بیدار شدم دیدم هنوز سعید خوابه حسابی خوابیده بودیم نزدیک ظهر بود بلند شدم رفتم تو اتاق رو نگاه کردم دیدم که زنامون روی تخت کنار همدیگه خوابیدن و هر دوتاشون هم لباساشون رو در اورده بوذن و انداخته بودن کنارشون معلوم بود گیج خواب بودن لباساشونو دراوردن و لخت لخت خوابیدن من رفتم کنار الناز زنم لبه تخت دراز کشیدم و صورتشو بوسیدم و گفتم بیدار نمیشی عزیزم ظهر شده .. محو تماشای صورت زیبای زنم شده بودم که دیشب حسابی داشت دلبری میکرد تو مجلس .الناز هم چشمای قشنگشو ارووم باز کرد و گفت سلام عزیزم ساعت چنده چقدر خوابیدم
من:ساعت نزدیک ۱۲ ظهره خیلی خوابیدی
الناز:دیشب چی شد چجوری اومدم روی تخت یادم نیست
من:بله دیشب زیاده روی کردی یادت نمیاد حال فریبا خوب نبود برگشتیم خونه
الناز برگشت کنارشو نگاه کرد دید فریبا خوابیده کنارش گفت فریبا چکار شده بود مگه چرا حالش خراب یشه
من: اونم زیاده روی کرده بود و وقتی زن بهروز ما رو دید فریبا حالش بد شد و گفت که بریم خونه
الناز : چکار میکردین که سمیرا شما رو دید
من: تو که تو جمع نشسته بودی و حسابی کوس و کونت رو لخت لخت ریخته بودی بیرون من از این حرکتت خیلی خوشم اومد و شهوتی شدم و فرببا رو بردم بالا و حسابی کردمش ..
فریبا که اون سمت بیدار شده بود ولی چشماش رو بسته بود بعد این حرف من گفت : بیچاره فریبا ..اقا حوس زنشو کرده روی من خالی میکنه
الناز خندید وگفت پس حسابی حال کردین دیشب
من دست فریبا رو که بغل الناز بود گرفتم و اوردم جلو دهنم و بوسیدمش و گفتم ممنونم ازت فریبا و به الناز گفتم اره حال کردیم فقط به خاطر کار های تو بود ولی سمیرا ما رو دید که من داشتم فریبا رو میکردم
فریبا: اره نمیدونم چرا اون موقع حالم بد شد یهویی
من :اشکال نداره حالا ولی باید سمیرا رو از این فکر در بیارین یه وقت فکر بد نسبت به من و فریبا نکنه بهش قضیه رو بگین که ما با هم راحتیم
الناز: بد نمیشه
یه وقت . من : نه باید اول سمیرا رو به خودتون بیشتر نزدیک کنین و بیشتر باهاش صمیمی بشین و هر دوتاییتون بهش قضیه رو بگین
فریبا: اره اول باید از قبل باهاش صمیمی تر بشیم و حرفامون رو راحت به هم بزنیم
بعدش من یه لب از الناز جوونم گرفتم و بهش گفتم پاشو بریم یه دوش بگیریم سرحال بشیم .. فریبا : تو مگه سیر نمیشی سعید دیشب داشتی منو جر میدادی
من: میخوام به الناز جووونم حسابی حال بدم تا سرحال بشه
فریبا: بله دیگه
الناز : فریبا جوون عزیزم ناراحت نشو تو هم بیا خوب با هم سرحال بشیم
بعدش من و الناز رفتیم سمت حمام و شروع کردیم به شستن همدیگه و خوب خودمونو تمیز کردیم و من شروع کردم به لب گرفتن از الناز و حسابی همه جای بدنشو لیس زدمو و حسابی خوردمش و کف حمام ذرازش کردم و شروع کردم به خوردن کوسش و حسابیمشغول خوردن کوسش بودم که فریبا در حمام رو باز کردو گفت منم میخوام سرحال بشم
الناز: بیا عزیزم بیا بهت حال بدم
فریبا :جووون
بعدش فریبا هم اومد خودشو شست و منم داشتم کوس وکون زنمو میخوردم الناز به پشت دراز کشیده بود و من لای پاهاش بودم که فریبا هم اومد کنار الناز نشست و مشغول لب گرفتن از الناز شد منم داشتم کوس الناز رو میخوردم که فریبا هم روی الناز حالت ۶۹ گرفت و کوسش‌رو برد روی دهن الناز و خودش هم میخواست کوس الناز رو بخوره که من چون داشتم کوس زنمو میخوردم صورتشو اورد جلوی صورت من و من لباش رو با لبام شروع کردم به خوردن و میبوسیدمش و میگفتم عزیزم اومدی سرحال بشی .. از حرفم ناراحت شدی بیرون حمام ؟
فریبا: نه واسه چی ناراحت بشم خودم هم دیشب حسابی حشری شده بودم الان هم حشری شدم بهم حال بده
من: سعید کجاست نمیاد
فریبا:سعید هم کم کم داشت بیدار میشد بیرون که بودم
بعدش من لب های خوشگل فرییا رو حسابی خوردم و همزمان کوس الناز رو میک میزدم و اب دهنم رو میبردم سمت دهن فریبا و فریبا هم همین کار رو میکرد بعد از پنج دقیقه من بلند شدم و رقتم اون سمت که سر الناز بود و داشت کوس فریبا رو میخورد رفتم لای پای فریبا نشستم و از روی سوراخ کونش به پایین لیس زدم تا رسیدم به کوسش و دهن الناز جوونم و لب های النازم رو حسابی خوردم و اب کوس فریبا رو با دهنم میبردم سمت دهن الناز و الناز میخور من دیگه تحمل نداشتم میخواستم زودتر زنمو بکنم و سریع رفتم سمت کوسش که جلوی دهن فریبا بود و کیرم رو بردم روی کوس الناز گذاشتم روی کوسش کشیدم و با اب کوس الناز و و اب دهن فریبا که روی کوسش بود خیسش کرذم و فرییا هم کیر منو گرفتم و کامل کرد تو دهنش و چند بار جلو و عقب کرد و چون تاخیری نخورده بودم ابم سریع میخواست بیاد که از دهنش کشیدم بیرون و بهش گفتم ابم میخواد بیاد نمیخوام زود بیاد
بعدش دوباره مشغول انگشت کردن کوس زنم شدم و انگشتم رو میبردم تو دهن فریبا و مشغول بودیم که سعید هم وارد حمام شد و گفت خوب حال میکنین ها من نیستم نامزدا صب کنین منم بیام دیگه
الناز :سعید جووون بیا که به موقع اومدی بیا کمک سامان اههههه اهههه
من چون سمت کوس زنم بودم سعید هم رفت سمت کوس زنش و شروع کرد به خوردن کوس زنش و لب گرفتن با الناز و میخواست که کیرش رو بکنه تو کوس زنش که گفت من خودمو بشورم و میام ..سعید رفت زیر دوش و خودشو میشست و منم داشتم کوس زنامون رو به نوبت میخورذم که فریبا یه بار ارضا شد و اب از کوسش اومد و ریخت روی صورت الناز و منم تمام صورت الناز رو لیس میزدم و به الناز میگفتم دیشب خوب دلبری میکردی تو جمع از همه سکسی. تر بودی. حتی از سمیرا ..الناز که حسابی حشری شده بود گفت اههههه سمیرا که خیلی سکسی و خوشگله اهههههه دوست دارم کوس نازشو بخورم
من:ولی تو سکسی تر از همه لباس پ.شیده بودی حسابی داشتم حال میکردم دوست دارم همیشه سکسی بگردی و تو جمع دلبری کنی جووون
الناز:باشه عزیزم هر چی تو بخوای زود منو بکن که دارم دیوونه میشم
بعدش رفتم سراغ کوس زنمو کیرم رو کردم داخل کوسش و چند بار جلو و عقب کردم و ابممیخواست بیاد و کیرم رو دراوردم و ابم با فشار ریخت توی صورت فریبا و فریبا یه جیغ بلند زدو گفت چقدر اب اومد
همزمان با من الناز هم ارضا شد بود چون فریبا کوسش رو زیاد خورده بود و حسابی حشریش کرده بود فریبا هم اب ها زو روی صورتش مالید و با حال شهوتی میگفت این اب واسه پوست عالیه من که بیحال شده بودم کنار حمام نشستم و مشغول دیدن بقیه شدم که سعید هم اومد روی کوس زنش و یکم خورد و کیرش رو کرد داخل و حسابی میکردش بعدش هم زن من رو کرد و من هم کنارشون دراز کشیده بودم و داشتم نگاهشون میکردم و الناز رو میدیدم که حسابی داشت حال میکرد و صدای اه اه و نفس هاش رو خیلی دوست داشتم اه از ته دلش میاد بیرون معلومه که همیشه موقع سکس حسابی حال میکنه سعید دهن سرویس هم قبلش تاخیری خورده بود نیم ساعت زنامون رو کرد و چند بار هم زنامون رو ارضا کرد و منم که خسته شده بودم از حمام رفته بودم بیرون ولی صدای اه اه زنم از داخل حمام یه سره میومد و خلاصه بعد از نیم ساعت اومدن بیرون و نهاری که من از بیرون سفارش داده بودم رو خوردیم و همگی بیحال دوباره خوابیدیم ....
یه هفته گذشت و پنج شنبه صبح بهروز به من و سعید زنگ زد و مارو واسه شام دعوت کرد و ما هم قبول کردیم و شب با زنامون رفتیم سمت خونه بهروز و شام رو باهاشون خوردیم و اون شب من فقط سمیرا رو داشتم دید میزدم و سمیراهم نگاهش نسبت به قبل از ماجرای اون شب پارتی به من عوض شده بود شاید فک میکرد که من دارم به دوستم خیانت میکنم خلاصه اون شب همگی باهم تصمیم گرفتیم که بریم شمال وویلای بهروز تو رامسر که خیلی هم ویلای بزرگ و شیکی هم داشتن یه هفته گذشت ووسایل رو جمع کردیم و من و سعید و زنامون با یه ماشین و بهروز و سمیرا هم با ماشین خودشون رفتیم
داخل مسیر رفتیم سمت جنگل های تنکابن و داخل جنگل میخواستیم استراحت کنیم و جوجه درست کنیم روی ذغال الناز جووونم که همون ساپورت سفید و تنگ رو پوشیده بود و با همون مانتوی جلو باز و کوتاهش و یه تاپ هم زیرش پوشیده بود که تنگ بود و حسابی سینه هاش زده بود بیرون و یه مقدار هم کوتاه بود که بعضی اوقات یه مقدار از شکمش و زیر نافش لخت دیده میشد و یقه تاپش هم تا بالای خط سین هاش رو نشون میداد که مثلا شالش رو انداخته بوافتاد ولی بیشتر اوقات که‌ شالش باز بود و از روی سرش می افتاد خط سینه هاش کامل نمایان ساپورت هم تا نصف ساق پاش بالا بود و یه پا بند هم بسته بود و با یه صندل خوشگل و ناخن های بلند و بلوری پاش کیرم رو راست میکرد چه برسه به مردهای دیگه. فریبا جوونم عم همین طوری لباس پوشیده بود سمیرا وقتی از ماشین پیاده شد دیدم که یه مانتو خیلی تنگ و خیلی کوتاه که تا زیر کونش رو گرفته بود و یه ساپورت قرمز تنگ و با صندل و ناخن های پاش رو هم لاک قرمز زده بود و یقه مانتوش هم تا نزدیک های خط سینه اومده بود ولی خط سین هاش دیده نمیشد . من که حسابی رفته بودم تو نخ سمیرا و یه سره نگاش میکردم
داخل جنگل نزدیک جاده رفتیم یه گوشه ای نگه داشتیم و یه جای تمیز و مناسب پیدا کردیم که البته سه تا خانواده که با هم بودن هم اونجا نزدیک ما نشسته بودن ما مردها از همون اول شروع کردیم به درست کردن ذغال ها و جوجه ها . زنامون هم واسه خودشون عکس میگرفتن شال هاشون رو از سرشون برداشته بودن و حسابی ازاد بودن مرد های اون خانواده کناری هم بعضی اوقات زنای مارو دید میزدن
خلاصه جوجه ها رو درست کردیم و سر سفره نشستیم چون همگی حسابی گرسنه بودیم همگی سریع نشستن به طوری که سمیرا روبروی من نشسته بود و الناز هم یه طرف بهروز نشسته بود و چون زیر اندازمون واسه شش نفر گوچیک بود حسابی بهم چسبیده بودیم . الناز زنم که یه طرفه نشسته بود و پاهای سکسی و ساق های لختش رو روی همدیگه از یه سمت چسبیده بودن به پای بهروز و بهروز هم بعضی اوقات دستش کشیده میشد به پاهای زنم و منم این سمت حالی به حالی میشدم سمیرا هم روبروی من نشسته بود و چهار زانو زده بود و چون
مانتوش کوتاه بود و ساپورتش تنگ لای پاش رو که نگاه میکردم چاک کوسش خودنمایی میکرد بعضی اوقات زیاد نگاه میکردم دو بار هم سمیرا چشمای منو دید که دارم لای پاشو نکاه میکنم ولی هیچ کار نمیکرد شاید خوشش میومد شاید هم میخواست یه وقت جلوی بقیه زیاد ضایع بازی در نیاره
خلاصه نهار رو خوردیم و ما مرد ها دراز کشیدیم و استراحت میکردیم و زنامون هم دوباره پاشدن و رفتن بین درخت های کنارمون عکس بگیرن من بیدار بودم و نگاهشون میکردم الناز و فریبا رفتن داخل ماشین و یه دامن تا نصف ساق. پاهاشون پاشون کردن و رفتن دوباره عکس بگیرن بعد دیدن که من بیدارو و از من خواستن که باهاشون برم یه مقدار تو عمق جنگل و عکس های بهتری بگیرن منم باهاشون رفتم یه مقدار رفتیم جلو سمیرا کنار من یه مقدار جلوتر راه میرفت که یهو پای راستش از مچ پاش به پهلو خم شد و میخواست کامل خم بشه و بیوفته که من سریع گرفتمش و افتاد تو بغلم و یه جیغ کشید و و میگفت اخ اخ پام درد گرفت که همون جا از بغلم به کمک الناز نشوندبمش روی یه سنگ و پای راستش رو اورد جلو و میگقت الناز پام مچش درد میکنه بببن در نرفته
الناز هم ترسیده بود و به من گفت سامان نگاه کن مچ پای سمیرا رو که منم نشستم جلوی پاهای سمیرا و گفتم سمیرا طوری نشده حتما یه ضرب خوردگیه و بعدش پاش رو ارووم گرفتم و یه دستم رو کف پاش گرفتم و یه دسته دیگه رو هم زیر ساق پاش گرفتم و پاش رو یه مقدار کشیدم جلو تر و بهش گفتم یه مقدار پاتو از مچ بچرخون اونم چرخوند ولی یه مقدار دردش اومده بود منم کف پاش رو گرفته بودم ویه مقدار پاشو چرخوندم و کشیدمش و حسابی داستم ساق پاش رو میمالیدم و از نزدیک داشتم پای خوشگلش با اون ناخن های بلند و لاک زدش رو میدیدیم از نزدیک و بعضی اوقات دستم رو روی انگشتای پاش هم میبردم و کل پاش رو دستمالی میکردم ‌الناز و فریبا هم میدونستن که من از پا خوشم میاد و بعد از اینکه فهمیدیم مچ پای سمیرا در نرفته و فقژ یه مقدار ضرب خورده خیلی ریز بهم میخندیدن و عمدا بهم میگفتن بیشتر پای سمیرا رو بررسی کنم منم از خدا خواسته هی میمالیدمش و مچش رو و پایین ساقش رو حسابی دست میکشیدم بااون لاک های قرمزش حسابی پاهاش رو سکسی کرده بود تازه فهمیذم لاک زدن به ناخن چقدر به پا جلا میده و خوشگل تر میکرد دلم مژخواست اون پاهای خوشگل رو بخورمشون ولی حیف نمیشد خلاصه بلند شدیم تو همون حال یه مقدار عکس گرفتیم و رفتیم پیش ماشین ها و سمیرا هم یه مقدار میلنگید وسایل رو جمع کردیم و رفتیم سمت رامسر و رسیدیم به ویلای بهروزشون ....




دوستان نظرتون رو بگید در مورد ادامه داستان اگه سبک و موضوع جدیدی در این داستان مد نظرتونه پیشنهاد بدین تا بنویسم
امیدوارم لذت ببرین
     
  
زن

 
داستانت خوبه ولی خیلی دیر به دیر میذاری
یه کمی هم داره کسل کننده میشه. تنوع بده بهش
manam leilaye eshgh
     
  
مرد

 
تکرار ی نه امامتنوع بنویس زودترآپ کن.
     
  
مرد

 
خوبه داستانت. کم کم برو به سمت ورود سمیرا و شوهرش به سکس هاتون و گایدن سه تایی یک زن توسط مردها و روابط ازاد سکسی تو جشن هاتون
     
  
مرد

 
ببشتر برو به سمت نخ دادن زنت به بهروز و دید زدن اندام زنت توسط بهروز
     
  
مرد

 
ماجرای زندگی من و زنم الناز و سعید و زنش (قسمت ۲۵)


هوا تاریک شده بود که رسیدیم ویلای بهروزشون یه ویلای بزرگ و پر درخت پ یه استخر وسط حیاط ویلا و کل ویلا رو بع دریا‌ بود .وارد ویلا که شدیم خیلی شیک و اعیونی داخلش رو درست کرده بودن دوبلکس بود و طبقه بالا سه تا اتاق خواب داشت که کنار همدیگه بودن و طبقه پایین هم اشپزخونه و پذیرایی و یه اتاق خواب دیگه که کوچیکتر بود و هر طبقه هم یه حمام و دستشویی داشت
خلاصه وسایل رو اوردیم داخل و اول بهروز اتاق های طبقه بالا رو بهمون نشون داد و قرار شد وسایلمون رو ببریم داخل اتاقمون که ما و سعیدشون اتاق هایی که کنار همدیکه بودن و درهاشون کنار همدیگه بود رو انتخاب کردیم و اتاق اون سمتی هم مال بهروزشون شد البته خیلی بحث در این مورد شد و حتی به شوخی با هم سر اتاق ها داشتیم دعوا میکردیم چون حمام و دستشویی طبقه بالا که یه حمام بزرگ بود نزدیک اتاق های ما بود که یه حمام خیلی بزرگ بود اول وارد یه رختکن میشدی و بعدش با دیوار شیشه ای و خیلی شیک وان و دوش رو جدا کرذه بود از رختکن . اتاق سعیدشون هم نزدیک راه پله بود . خلاصه وسایل رو اوردیم داخل اتاقامون گذاشتیم و لباسامون رو دراوردیم و با لباس راحتی رفتیم شامی که سفارش داده بودیم از بیرون واسمون اورده بودن رو بخوریم من رفتم پایین و سعید هم با من اومد و منتظر بقیه بودیم بهروز هم از داخل حیاط اومد و رو مبل ها منتظر زنامون بودیم
من بلند زنامون رو صدا زدم و گفتم بابا بیاین دیگه یه لباس میخواستین عوض کنین روده بزرگه کوچیکه رو خورد
بعدش دیدم که زنامون با هم اومدن پایین الناز جوونم که یه تاپ استین حلقه پوشیده بود که نصف خط سین هاش دیده میشد و تنگ بود و قشنگ بزرگی سین هاش مشخص بود و یه مقدار هم از کمرش لخت دیده می شد با یه دامن کوتاه تا نصف رونش حسابی حال کردم که جلوی بهروز اینجوری بچرخه فریبا هم مثل الناز تاپ پوشیده بود ولی با یه شلوارک تنگ که قشنگ کون بزرگش داخل نمایان بود و وقتی راه میرفت می لرزید و رون های سکسیش هم خودنمایی میکرد با ساق پای سکسی ولختش و ناخن های پاش دوباره کیرم رو بلند کرد من که هر شب اونو میکردم ولی باز هم میخواستمش
سمیرا خوشگل هم که یه دامن پوشیده بود تا روی زانوهاش و یه تاپ گشاد که خط سینه عاش دیده نمیشد فقط میتونستم بازوها و ساق پاش رو که لخت بودن دید بزنم حالم گرفته شد که نمیتونم بیشتر از بدنش رو دید بزنم ولی باز هم چشمم به اون پاهای خوشگلش با ناخن های لاک زده قرمزش افتاد مخصوصا وقتی اومدن کنارمون چشمم یه سره روی پاهاش بود اونم زیر چشمی منو نکاه میکرد که دارم پاهاش رو نگاه میکنم خلاصه سر میز نشستیم و شام رو خوردیم و بعد شام رو مبل ها کنار هم نشستیم و یه مقدار صحبت کردیم و خندیدم روی مبل ها که نشسته بودیم سمیرا روی تک مبل سمت چپ من نشسته بود ویه پاش رو انداخته بود روی پاش که دامنش رفته بود عقب تا نصف رونش و پاش اومده بود نزدیک تر به من و کف پاش خیلی نزدیک به پای من بود و من زیر چشمی داشتم انگشتای خوشگل پاش رو دید میزذم اونم فقط سرگرم صحبت و خنده بود .زنه من هم کنار من و چسبیده به من نشسته بود و خودش رو روی من ول کرده بود و لم داده بود و یه پاش رو انداخته بود روی پای دیگش و دامن کوتاهش تا نزدیک کونش رفته بود عقب و و پایی که رو بود تا نزدیک گردی کونش لخت دیده میشد بهروز هم روبروی ما بود و کامل میتونست پاهای زن منو دید بزنه و چشمش لالی پای زن من بود و فک میکرد من نمیفهمم ولی من که حسابی حال میکردم فریبا و سعید هم این سمت دیگه نشسته بودن خیلی حرف زدیم و خندبدم و از صبح هم که تو راه بودیم خسته شده بودیم و تصمیم گرفتیم بریم بخوابیم هر کی رفت تو اتاقش من که خیلی خسته بودم و داشتم میخوابیدم دیدم الناز لباساشو در اورد و میخوتست لباس خواب یه سرشو بپوشه که بهش گفتم نمیخواد عزیزم همون طوری لخت بیا بغلم .اونم لخت لخت اومد بغلم دراز کشید و منم بوسش کردم و ازش لب گرفتم و چون خیلی خسته بودم بهش گفتم من که دارم از بی خوابی میمیرم تو چی
الناز : اره منم دارم بیهوش میشم و همون حالت تو بغل هم خوابمون برد ...صبح که از خواب بیدار شدم الناز لخت کنارم خواب بود و رو به شکم خوابیده بود و یه پاش رو اورده بود بالاتر و لای پاش و چاک کوسش حسابی داشت هوا میخورد بلند شدم و رفتم دستشویی که کنار اتاق بود اومدم بیرون و میخواستم برم پایین چشمم به داخل اتاقمون افتاد دیدم که چقدر راحت داخل اتاق و روی تخت تا نیم تنه الناز حتی لای پاش دیده میشه وقتی در بازه . از دیشب هم در اتاقمون باز بوده اتاق سعیدشون رو هم نکاه کرذم و دیدم سعید و فریبا هم کامل دیده میشن تا کمرشون فریبا با لباس خواب خوابیده بود میخواستم برم یه دست به رون هاو کون گندش بکشم ولی گفتم یه وقت سمیرا و بهروز میبینن ضایعه . رفتم سمت راه پله ها که صدای تلویزیون رو از پایین شنیدم و پایین رو دیدم که بهروز پایینه . از جلو اتاق بهروزشون داشتم رد میشدم کنجکاو شدم داخل اتاق و سمیرا رو یکم دید بزنم در اتاقشون نمیه باز بود از لای در دیدم که سمیرا خوابه فقط میتونستم ساق پاهاش رو ببینم با خودم گفتم حتما بهروز موقع رفتن دستشویی کامل تو اتاق ما و زنم الناز رو دید زده کیرم راست شد حسابی سمیرا رو میخوتستم خوب دید بزنم در اتاق رو یه مقدار ارووم باز کردم دیدم سمیرای خوشگلم خیلی ناز به پهلو خوابیده با لباس خواب ولی یکی از پاهاش رو یه مقدار تو شکمش جمع کرده بود و دامن لباسش کامل رفته بود بالا و پاها و کونش دیده میشد ولی از شانس ما شرت پاش بود و نتونستم کوسش رو ببینم وای همین قدرهم که تونستم کون و پاهاش رو دید بزنم حال کردم دو سه دقیقه داشتم نکاه میکردم و واسه اینکه یه وقت ضایع نشه اومدم بیرون ورقتم پایین .. سعید هم بعد من اومد و بعدش هم سمیرا از خواب بیدار شده بود و اومد پایین با همون لباس دیشبی و از ما سراغ الناز و فریبا رو کرد و گفتیم هنوز خوابن و گفتش اینا چقدر میخوابن و رفت بالا و بعد از یه ربع اومدن پایین و با هم صبحونه خوردیم و رفتیم لب دریا نزدیک ویلا ولی شلوغ بود و حال نمیداد ولی باز هم الناز و فریبا که دامن تا نصف ساق پاهاشون پاشون بود به همراه مانتو جلو باز و تاپ زیر مانتو و یه شال که از سرشون افتاده بود ‌داننشون رو تا بالای زانوها دادن بالا و یه مقدار رفتن داخل اب از اب هم که اومدن بیرون همون حالت دامنشون رو که داده بودن بالا تا بالای زانوها داشتن راه مبرفتن و مرد های دیگه که لب ساحل بودن یه سره چشمشون به پاهای زنامون بود سمیرا هم ساپورتش رو تا زیر زانوهاش داده بود بالا و کنار اونا راه میرفت و حرف میزدن و میرفتن داخل اب و بازی میکردن ما مردها هم کنار بودیم و داشتیم زنامون رو دید میزدیم و زن های دیگه که تو ساحل بودن دیدم ساحل خیلی شلوغه گفتم بریم شب بیایم همه قبول کردن و رفتیم تا غروب دور و اطراف و مناطق دیدنی رو گشتیم و شام رو بیرون خوردیم و برگشتیم و رقتیم داخل ویلا و همون لباس راحتی های شب قبل رو پوشیدن زنامون ما مردها هم با شلوارک بودیم و تی شرت نشستیم رو مبل ها و بساط مشروب رو هم بهروز اورد و مشغول شدیم به خوردن بهروز به زنم و فریبا میگفت باز مثل اون شب زیاده روی نکنین اونا هم میخندیدن و میگفتن باشه . ما که چیزی از اون شب یادمون نمیاد ..خلاصه خوردیم و یه مقدار حالمون جا اومد ولی باز هم تو حال خودمون نبودیم با این که زیاد روی نکرده بودیم ..به بچه ها گفتم بچه ها ساعت ۱۲ شده بریم لب ساحل خلوته ‌ حسابی داغ شده بدنمون
الناز و فریبا و سمیرا هم تایید کردن و همه با هم رفتیم چون شب بود و تاریک و یه مقدار هم مست شده بودیم با همون لباسا رفتیم سمت ساحل چون ویلا یه در به سمت ساحل داشت راحت میتونستیم بریم و سریع هم برگردیم ولی واسه من که مهم نبود زنم لباسش چیه . تو شب هم معلوم نبود فقط یه نور خیلی ضعیفی از دور میومد اون سمت چندتا رستوران بود و مردم اون سمت جمع شده بودن این سمت کسی نبود فقط سه چهار نفری تو اب و لب اب بودن حسابی مست شده بودیم ولی من زیاده روی نکرده بودم میخواستم تو حال طبیعی حال کنم همگی رفتیم لب اب و با لباسامون سریع رفتیم تو اب و بلند بلند میخندیدیم بدنمون حسابی داغ شده بود رفتیم تا قسمتی که اب تا زیر سینه های زنامون میومد من که از پشت چسبیده بودم به زنم الناز و دستم رو برده بودم زیر اب و از زیر دامنش که اومده بود بالا داشتم کونش رو میمالوندم و درگوشش میگفتم خنک شدی عزیزم بدنت حسابی داغ شده و بهش گفتم بیا بریم بقیه رو اب بدیم فریبا نزدیکمون بود و داشت روی موج ها بالا و پایین میکرد خودشو سمیرا و بهروز هم دو متر با ما فاصله داشتن من به الناز گفتم فریبا رو اب بدیم اول الناز هم گفت فریبا جوون کجا میری بیا بغلم و سریع فریبا رو از پشت گرفت و من رفتم سمت پاهاش و پاهاش رو گرفتم و اوردمشون بالا و بیرون اب که دامنش هم رفته بود کنار و تو اون تاریکی رون های سفیدش تو نور کم برق میزد . الکی داشتیم با الناز روی اب فریبا رو بالا و پایین میکردیم و فریبا هم الکی جیغ میزد و منم دستم رو رسوندم لای پاش و کوسش رو از روی شورتش مالوندم و جیغ فرییا بلند تر شد و سعید رو صدا زد و گفت سعید بیا کمکم و سعید هم سریع رفت الناز رو از پشت گرفت و فک کنم کیرش رو کامل گذاشته بود روی کون زنم و دستش هم زیر سینه های زنم بود و اونو از فریبا جدا کرد و الکی میخواست ابش بده سمیرا و بهروز هم اون سمت میخندیدن که فریبا که از دست من ازاد شده بود به سمیرا گفت سمیرا جوون میخندی وقتی اب خوردی اون وقت هم بخند و سریع کمر سمیرا رو گرفت و سمیرا هم الکی جیغ میزد و میگفت نه نه نه منم به فریبا گفتم تو اره الان دیگه نوبت سمیراست و منم از پاهای سمیرا گرفتم و اونو اوردم بالا و دیگه کامل یه دستم زیر زانوها و یه دستم هم زیر باسن سمیرا بود که سمیرا جیغ میزد و میگفت بهروز کمک کمک بهروز هم که به فریبا نزدیک بود از پشت فریبا رو بغل کرد و کشیدش سمت خودش منم زیر پای سمیرا رو ول کردم که پاش رو بزاره زمین ولی تو اون فاصله خوب پاها و باسنش رو مالوندم و دست کشیدم و سمیرا میخواست فرار کنه کع از پشت گرفتمش و دستام کامل رفت روی سینه هاش و داشت جیغ میکشید و میخندید و میگفت ولم کن سامان که فریبا هم که بهروز از پشت بغلش کرده بود با دستاش کمر منو گرفته بود و میگفت سامان کمکم کن که من خودمو الکی به پشت انداختم و سمیرا رو هم با خودم کشیدم که اونم افتاد روی من ولی قسمت کم عمق بودیم و سمیرا نیومد زیر اب فقط من نشستم توی اب و سمیرا هم ولو شد روی من و تو همین حین دستش به کیر من که سیخ شده بود خورد و منم دستم رو برده بودم روی کمرش و از پشت گرفته بودمش که از جلو دستم رفته بود روی کوسش و چون ساپورتش چسبیده بود به پاهاش کامل بدنش رو لمس میکردم خلاصه سمیرا بلند شد و منم رفتم زیر پای فریبا و چون زیر اب نشسته بودم و فقط سرم بالای اب بود و توی تاریکی و سر و صدا دامن فریبا رو که زیر اب بود پاهاش از پاش کششیدم پایین و اونم یه وووی کشید و پاش رو داد بالا و دامنش کامل در اومد و دست بهروز که روی کمرش بود با پاهای لخت فریبا تماس پیدا کرده و یهویی گفت عه دامنت چی شد که فریبا هم با خنده گفت اب بردش ههههه بعدش من رفتم سمت زنم که کنار فریبا بود و دامن اون رو هم یهویی دراوردم و اونم با شورت موند و بعدش رقتم زیر پای زنم و الناز رو گذاشتم روی گرذنم و اوردمش بالا بیرون اب و به بهروز گفتم بهروز بگیرش و الناز رو انداختم سمت بهروز و بهروز هم زنم رو بغل کرد که مثلا سرش زیر اب نره ولی خوب بغلش کرده بود و کامل دستاش روی سینه های زنم بود همه داغ داغ بودیم و مست شده بودیم و واسمون مهم نبود چکار میکنیم فقط میخواستیم حال کنیم بعدش من رفتم سمت سمیرا که دوباره ابش بدم و اونم سمت ساحل فرار کرد و نزدیک ساحل بود و اب خیلی کم عمق بود که ارووم افتاد توی اب و منک سریع از پاش گرفتم نگهش داشته بودم و دستم رو رسوندم به رون هاش خودمم توی اب نشسته بودم و پایین پاهای سمیرا بودم و پای سمیرا کامل تو دستم بود و داشتم کف پاش و انگشتای نازش رو میمالوندم و دستم رو کامل روی ساق پاش که لخت بود میکشیدم و رون هاش رو هم از روی ساپورت دست میکشیدم و سمیرا هم مثلا داشت دست منو از روی پاهاش برمیداشت و میگفت نکن زشته منم دیگه ادامه ندادم واسه اینکه یه وقت ضایع نباشه کلا سه ثانیه بیشتر طول نکشید و تو این فاصله بقیه بچه ها هم اومدن سمت ما و سمیرا ببند شد و رفت روی شن ها نشست و منم توی اب نشسته بودم و الناز که اومد سمت من گرفتمش و گفتم کجا میری یکم بیا بشین و اونم نشست کنارم و منم سریع دستم رو بردم روی کوسش و از روی شورت میمالوندم و اونم دستش رو اورد سمت کیرم و وقتی لمسش کرد دید که خیلی بزرگ شده در گوشم گفت وووی معلومه حسابی داغ شدی و منم گفتم اره و بعدش میخواستم تاپش رو از تنش دربیارم که دستمو گرفت و گفت سوتین ندارم و منم گفتم تاریکه کسی نمیبینه و اونم گفت ولش کن الان بریم تو اتاق یه حال اساسی بکنیم که منم داغم حسابی بعدش بلند شدیم و منم دامن های بچه ها که افتاده بود روی شن ها رو برداشتم و رفتیم سمت ویلا و همگی با هم میگفتیم و میخندیدم و وارد ویلا شدیم وقتی رسیدیم به روشنایی دیدم واایییی سمیرا که داشت جلومون میرفت ساپورتش که تا روی زانوش بود کامل چسبیده به پاهاش و باسنش کامل دیده میشد و موقع حرکت میلرزید من که داشتم دیوونه میشدم به ارنجم به سعید که کنارم داشت میومد زدم و بهش اشاره کرده که کون سمیرا رو ببینه و اونم وقتی دید چشماش چهارتا شد و زیر لب داشت چیزی میگفت و فریبا هم که کنارمون بود فهمید که داریم به کون سمیرا نکاه میکنیم وارد ویلا که شدیم الناز رو دیدم فقط با یه شورته و رفت سمت اشپزخونه و شورتش کامل رفته بود لای پاش و باسنش کامل بیرون بود و بهروز هم از پشت داشت نکاهش میکرد برگشتم سمت فریبا و دیدم اونم با شورته و شورت اونم کامل از جلو چسبیده به کوسش و هیچ کدوم هم تو حال خودشون نبودن و وجود بهروز واسشون مهم نبود و فریبا هم رفت اشپز خونه و داشتن با الناز اب میخوردن که سمیرا هم رفت سمت اونا و با هم حرف میزدن و میخندیدن و بعدش اومدن تو حال و به سمت ما و واسمون اب اوردن که بخوریم وقتی جلو اومدن دیدم که تاپ زنم کامل چسبیده به سینه هاش و سوتین هم که نداشت کامل نوک سینه هاش معلوم بود و شورتش هم از جلو لای چاک کوسش بود و روی رون ها و ساق پاش هنوز قطرات اب بود پاهی فریبا هم با اون رونهای پر و جذابش منو داشت دیوونه میکرد یه نگاهی به بهروز کردم دیدم هم داره با زنش حرف میزنه و هم داره زن منو دید میزنه و همچنین فریبا رو . منم داشتم سمیرا رو دید میزدم با اون شلوارک تنکش که که کامل رفته بود لای پاش و در حین دید زدنش دیدم که سمیرا هم داره به من یه جور دیگه نکاه میکنه . الناز به من گفت که من میرم دوش بگیرم که فریبا هم گفت منم میخوام بیام الناز گفت تو هم بیا و تصمیم گرفتن که برن حمام پایین چون بزرگتر بود و داشتن میرفتن داخل که فریبا به سمیرا گفت سمیرا تو هم بیا خوش میگذره هههههه
سمیرا هم سریع رفت سمت اونا و با هم رفتن داخل . ما مردها هم رفتیم لباسامون رو عوض کردیم و سعید رفت حمام بالا دوش بگیره و من و بهروز هم روی مبل ها که با حمام پایین فاصله زیادی نداشت نشستیم و مشغول مرور خاطرات گذشته شدیم و داخل دانشگاه و حسابی غرق صحبت شدیم سعید هم بعدش اومد بهمون اضافه شد .صدای زنامون از داخل حمام میومد حدود یه ساعتی فک کنم داخل بودن و میخندیدن و جیغ میزدن و منم به بهروز و سعید گفتم :خدا به خیر کنه معلوم نیست چکار میکنن
سعید : بزار راحت باشن حتما دارن بازی میکنن
بهروز :هههه عجب بازی که جیغ میزنن
همکی خندیدیم و ادامه صحبت ها بودیم و در مورد بچه های قدیم که چه اتفاقایی واسشون افتاده و الان چکار میکنن و با کی ازدواج کردن و دوست دختراشون کیا بودن بحث میکردیم .. بعد یه ساعت الناز در حمام رو یه کم باز کرد و از لای در منو صدا زد و منم رفتم سمتش و بهم گفت سامان جوون واسمون حوله میاری یادم رفت بیارم
من :باشه عزیزم چکار میکردین داخل جیغ میزدین
الناز:بیام بیرون تو اتاق بهت میگم
منم رفتم تو اتاقمون و یه حوله واسه الناز و یه حوله هم از تو اتاق سعیدشون واسه فریبا برداشتم و رفتم سمت اتاق بهروزشون و میخواستم برم حوله بردارم با خوردم گفتم یه وقت بهروز ناراحت میشه از بالای پله ها به بهروز گفتم :بهروز جان بیا واسه سمیرا حوله بردار
بهروز: قربون دستت خودت اون بالایی از تو اتاق بردار من نیام بالا
من:باشه
منم سریع رفتم تو اتاقشون و رفتم داخل کشو ها رو نگاه کردم و کشوی سمیرا رو پیدا کردم و حولشو برداشتم که یهو دیدم یه شورت قرمز که جلوش توری بود کنار تخشون و جلوی کمد افتاده و برداشتمش و از روی شهوت یه بوی کردمش و جای کوسش رو که بوییدم . بوی خوش اب کوس میداد معلوم بود که امروز دراورده و افتاده اینجا . عجب بوی شهوتی میداد من که همونحا وقتی تصور کردم کوس سمیرا داخل این شورته یه حالی شدم و کیرم داشت راست میشد و چند بار عمیق بو کردم شورت رو و همونجا انداختمش روی تخت و رفتم بیرون و حوله هارو بردم دادم به الناز و رفتم مشغول ادامه صحبتامون شدیم ..الناز از حمام اومد بیرون که دیدم حوله رو دورش پیچیده و میخواست بره سمت اتاق که بهش گفتم الناز بیا اینجا به مشکل خوردیم من یه چیزی میگم سعید یه چیزی میگه
الناز:صب کن لباس بپوشم میام
من :نمیخواد الان بحثمون داغه بیا بگومشکلمون حل بشه با هم میریم بالا
تا اون موقع قچفریبا هم اومد بیرون و اونم حوله دورش پیچیده بود که سعید هم اونو صدا زد و گفت فریبا تو هم بیا
الناز و فریبا که نزدیک تر شدن دیدم وااای دوتا هلو که حوله رو پیچیدن دورشون و حوله یه مقدار از سین هاشون رو پوشونده و نصف سینه هاشون بیرونه و از پایین تا نصف رون هاشون رو گرفته و موهای نیمه خیسشون هم دورشون بود به الناز گفتم بیا کنارم بشین و اومد نشست و فریبا هم رفت کنار سعید روی دسته مبل نشست . سمیرا هم از پشت سر دید که اینا اومدن سمت ما اونم با حوله دورش اومد پیشمون مثل اینکه روش باز شده بود با همه اومد جلوتر و ایندفعه دیگه تونستم رونهای لختش رو کامل از نزدیک ورانداز کنم و خط سینه هاش رو هم دیدم عجب رون و پاهایی داشت خیلی پر و سکسی بودن یه مقدار هم ساق پاش خیس بود و انگشتای لاک زده پاش هم داشت منو دیونه میکرد من سمت چپ کاناپه نشسته بودم و بهروز هم سمت راست و وقتی الناز اومد دستش رو کرفتم و و اوردم وسطمون نشست و سعید هم روی مبل سمت چپ من نشسته بود و فریبا هم روی دسته مبل که نزدیک من بود نشسته بود یه رون پاش اومده بود بالاتر و خودنمایی میکرد .سمیرا هم روی مبل کنار بهروز نشسته بود مشغول صحبت شدیم و یه نیم ساعتی در مورد اینکه دوست دختر فلانی تو دانشگاه کی بود و بعدش بهم زدن و با کی رفت ازدواج کرد و بقیه بچه های دانشگاه که تک بودن تو دانشکاه و الان چکار میکنن بحث میکردیم در حین صحبت هامون بودیم که یه لحظه پای الناز رو دیدم که یه مقدار پاهاش رو از هم باز کرده بود و پای سمت راستش که نزدیک بهروز بود رو از پایین و از قسمت زانو و ساق پاش چسبونده به پای بهروز که بهروز هم شلوارک پاش بود و ساق پای اونم لخت بود . حوله الناز هم از پایین روی رون هاش لبه هاش از هم باز شده بود پای سمت راستش کامل بیرون بود یه سمت دیگش حوله اومده بود لای پاش و روی کوسش رو گرفته بود فریبا هم پایی که بالاتر گذاشته بود روی دسته کامل از زیر حوله اومده بود بیرون و کامل رونش دیده میشد از اون سمت هم من یه سره چشمم به پای سمیرا بود و ساق و رون های توپولو و سکسیش و دوست داشتم همونجا بخورمشون ولی نمیشد ولی دوست داشتم هر وقت که میتونم این هوری بهشتی رو دید بزنم خلاصه نیم ساعت صحبت کردیم و بعدش زنامون بلند شدن و رفتن بالا تو اتاقا موقع رفتن الناز در گوشم گفت شورتامون رو هم از تو حمام بیار بیرون وقتی رفتی حمام
بعدش اونا رفتم و من و بهروز و سعید هم بلند شدیم که بریم بهروز گفت منم برم به دوش بگیرم همین جا سامان تو برو حمام بالا
منم دیدم که شورت زنم تو حمامه و الان بهروز بره داخل حتما شورت هارو میبینه و حال میکنه بهش گفتم پس قریون دستت موقعی اومدی بیرون لباسای الناز رو هم بیار بیرون ببرم پهن کنم خیسن
بهروز باشه سامان جان تو برو
منم رفتم حمام بالا و یه دوش گرفتم و رفتم اتاقمون پیش الناز که یهو دیدم سمیرا هم با همون حوله دورش اومده بود کنار الناز روی تخت دراز کشیده بود و زانوهاش رو داده بود بالا و داشتن با هم خرف میزدن که من تو همون نگاه اول چشمام رفت لای پاش که دیدم شورت پاش نیست و کونش دیده میشه و اونم سریع هم منو دید پاش رو اورد پایین و سریع بلند شد و یه ببخشید گفت و از اتاق رفت بیرون
منم که همش تو نخ دید زدن سمیرا بودن اینجا هم تونستم لای پاش رو ببینم سریع کیرم سیخ شد و رفتم روی تخت و روی الناز جووونم دراز کشیدم ولی وزنم رو ننداختم روش و شروع کردم به لب گرفتن ازش و گردنش رو لیسیدم و رفتم روی شکمش و بعدش شروع کردم به خوردن پاهاش و بعدش هم کوسش رو حسابی لیسیدم و میک زدم و یه ربع کامل داشتم کوسش رو مخوردم و حسابی اب کوسش رو اورده بودم و اب کوسش رو هم لیس زدم و دوباره اومدم سمت دهنش و باهاش لب گرفتم و چون حسابی حشری شده بود در مورد سمیرا ازش پرسیدم که : با سمیرا اینجا چی میکفتین
الناز: سمیرا ازم میپرسید که تواینقدر راحت و باز لباس میپوشی جلو سعید و بهروز ایا سامان ناراحت نمیشه. منم گفتم که نه بابا سامان خیلی هم خوشش میاد . سمیرا ه چم حسابی تعجب کرده بود
من:عه حالا چکار کردین با این دختر که این همه خودمونی شده و اونم با حوله اومد کنارمون نشست و پاش لخت بود و احساس راحتی میکرد
الناز : من و فریبا باهاش زیاد حرف زدیم و تو حمام هم بهش گفتیم که اینجا تو جمع خودمون راحت باشیم تا سخت نگذره بهمون و ...
من :خوب تو حمام چکار میکردین اینقدر جیغ و داد میکردین
الناز:من و فریبا داشتیم کوس های همو انگشت میکردیم و میخوردیم
من:عه نوش جونت ولی صدای سمیاچرا هم میومد
الناز:عههه اون هیچی اونو ولش کن
من: نه جووون سامان بگو اون چکار میکرد
الناز : سمیرا اولش نمیومد نزدیک ما ولی وقتی ما رو دید که داریم حسابی کوس و کونموم رو لیس میزنیم و از هم لب میگیریم اونم حشری شده بود و اومد پیشمون و کوس اون رو هم با فریبا میخوردیم و اونم جیغ میزد و حال میکرد
با حرف های الناز دوباره شهوتی شدم خفن و دوباره رفتم سمت کوس الناز و میگفتم اینجوری میخوردین و بعدش با چوچولش بازی کردم و اونم میگفت اره همونجوری اهههه اهههه بعدش کیرم رو بردم سمت دهنش و حسابی واسم خیس کرد و بردم گذاشتم جلوی کوسش و کردم داخل و مشغول کردنش بودن که در اتاق باز شد و فریبا و سعید هم ارووم اومدن داخل و اومدن کنارمون و با صدای اروو فریبا گفت که منم میخوام
و اومد کنار الناز دراز کشید و پاهاش رو داد بالا و سعید شروع کرد به کردنش من رفتم لای پای زنم و پاش رو اززانو داده بودم بالا و دوباره کوسش رو لیس میزدم که الناز گفت عزیزم کونم رو تمیز کردم بخورش بکنش جرم بده اهههه اههه
صدای اه و ناله های زنامون بلند شده بود واسم مهم نبود که یه وقت بهروزشون صداشون رو بشنون بعدش هم اگه بشنون فک میکنن از داخل دو تا اتاق صدا میاد بعدش هم داشتم حال میکرذم که صدای زنم رو بهروز هم بشنوه خلاصه سوراخ کون الناز رو هم لیسیدم وبا انگشت بازش کردم و کیرم رو گذاشتم توش و جلو و عقب کردم الناز بلند شد و منو کنار فریبا دراز کرد و کیرم رو که تازه از کون تمیزش اومده بوچیرون کرد تو دهنش و واسم ساک میزد قرص تاخیری رو هم قبل حمام خورده بودم تا امشب حسابی حال کنم .الناز کیرم رو حسابی ساک میزد و بعدش اومد روی کیرم نشست و داخل کونش بالا و پایین میکرد خودشو س
فریبا هم از بغل من داشت با من لب میگرفت و بعدش بلند شد و اومد روی سینه های من نشست و کوسش رو اورد روی دهن من گذاشت و واسش خوردم و سوراخ کونش رو هم حسابی خوردم الناز هم رفته بود واسه سعید داشت ساک میزد فریبا برگشت به سمت پاهای من و روی کیر من نشست و کرد داخل کوسش و خودش رو اچاز پشت انداخت روی شکم من و منم داشتم اون پایین کیرم رو تو کوسش جلو و عقب میکردم الناز روی تخت دراز بود و اومد لای پای من و صورتش رو اورد جای کیر من و کیر منو از تو کوس فریبا دراورد و ساک زد و دوباره کرد داخل عچیچسعید هم از پشت داشت میکرد تو کون زن من چند بار دیگه تو کوسش کردم و اینبار الناز با انکشتش کون فریبا رو باز کرد و کیرم رو گذاشت دم سوراخ کونش و فریبا هم خودشو از روی من بلند کرد و کونش رو با کیرم تنظیم کرد و فرستاد داخل کونش و بالا و پایین میکرد بعدش همون حالت که کیرم داخل کونش بود روم دراز کشید به پشت و به سعید گفت از کوسم بکن زووود
سعید هم کیرش رو از تو کون زن من دراوزد و اومد روس سر ما دوتا و کبرش رو مرد تو دهن زنش تا خوب واسش تمیز کنه بعدش برد گذاشت داخل کوس زنش همزمان داشتیم زنش رو میکردیم و الناز هم از زیر داشت با کیر های ما بازی میکرد بعد از پنج دقبقه کردن دوتایی فریبا اینبار الناز اومد و سعید رو روی تخت دراز کرد و به سمت صورت سعید روش دراز کشید و کیر سعید رو کرد داهل کوسش و بالا و پایین میکرد سعید. منم از پشت رفتم گذاشتم داخل کونش و پنج دقبقه هم با هم زن منو گاییدیم و دیدم که دیگه میخواد ابم بیاد سریع رقتم سراغ فریبا و پاهاش رو دادم بالا و کردم تو کونش و ابم رو داخل کونش خالی کردم و همونجا دراز کشیدم کنارش سعید هم کیرش رو کرده بود داخل کون زن من و ابش رو خالی کرد بعدش سعید و فریبا بلند شدن رفتن اتاق خودشون در اتاق مارو هم نبستن وهمون خالت باز بود و منم حال نداشتم برم ببندم و همون حالت لخت با الناز خوابیدیم .......و
     
  
صفحه  صفحه 11 از 27:  « پیشین  1  ...  10  11  12  ...  26  27  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

ماجرای زندگی من و زنم الناز و سعید و زنش


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA