شهره هستم ۵سلام امروز مجبور شدم یک سر برم شرکت ، این مدیر عامل جدیدمون واقعاً گیج میزنه ، آریا رفته ترکیه و من باید خنگ بازی های این مدیر عاملو جمع کنم، تازه رسیدم خونه و میخوام براتون باز هم خاطره بنویسم.آریا برای من یک شرکت طراحی داخلی و ابنیه ثبت کرده بود و چند سال بود که دیگه خودم زیاد شرکت نمیرفتم کار وبارش گرفته بود و من هم مدیر آمل استخدام کردم بیشتر ماهی یکی دو بار سر کشی میکردم، یکی از دوستای خوانوادگی مون به اسم نیما که مهندس معماری بود تو شرکت ما کار میکرد اسم همسر نیما فائقه بود خیلی زیبا و خوشگل بود ی جورایی بهش حسودی میکردم خود نیما هم پسر خوش بر و رویی بود ، چند وقتی بود فائقه رو آورده بود تو شرکت ور دست خودش، خیلی این دو تا رو ازیت میکردم و همش کرم میریختم ، ی نقشه تو سرم بود پنج شش ماه بود که به بهانه این که پروژه هایی که دست نیماست خوب پیش میره حقوقش رو دو برابر کردم خیلی حال میکردن زنو شوهر با پولهای من ماشینشونو عوض کردن و ی گرونشو خریدن نصفشو نقد دادن ونصفشو چکی لزینگ کردن ، حالا موقَشِ. یک روز در کمال ناباوری حکم اخراج نیما رو دادم کارگزینی بهش ابلاغ کنن ساعت شش بعد از ظهر زنگ زد من هم که از قبل بهانه اخراجش رو درست کرده بودم گفتم تو فلان پروجه خیلی خصارت زدی به شرکت و طبق مقررات باید اخراج بشه و اینکه اگه به خاطر دوستی با شوهرم تبعیض قائل بشم شرکت رو متشنج کردم و چند وقت بیش هم شرایط رو طوری محیا کردم که خود نیما درخواست اخراج یکی دیگه رو برای خصارت به شرکت داد و حالا نوبت خودش بود، میدونستم شدیداً تو فشار مالی هستند و زنش هم که تو این اواخر عادت کرده بود به پول خرج کردن نمیتونست با این وضع کنار بیاد .رفتم سروقت فاز دوم و بعد از کلی پیغام از طرف دوست و آشنا و حتی آریا ، گفتم نیما بیاد خونه ببینمش، نیما اومد ، من هم یک ساپورت پوشیدم بدون دامن فقط با ساپورت بدن نما اون هم بدون شرت در رو باز کردم و طوری برخورد کردم که فک کردم أریا پشت دره ، نشست رو مبل و من هم بعد یکم مقدمه رفتم سر نقشَم ؛ گفتم فقط یک راه داره تا برگرده سره کارش و بتونه قست های ماشینه گرونش رو بده گفت هر راهی باشه موافقه.گفتم نیما چقدر به همسرت تعصب داریگفت تا حدی که به زندگیم صدمه نزنهگفتم حاضری برای خوشبختی خودت و اون همسرت رو با کسی تغسیم کنیخشکش زد و فقط به من نگاه میکردگفتم ها نظرت چیهگفت حالا میفهمم این ها نقشه آریا بوده تو داری با آریا هم دستی میکنی ،واقعاً شهره تو به کجا رسیدیخندیدم و گفتم نه نیما اشتباه نکن آریا روحش هم خبر ندارهگفت پس چی منظورت کی هستش که باید با من همسرم رو شریک بشهبی مقدمه گفتم؛ منتو باید همسرت رو با من شریک بشیگفت نمیفهممگفتم میخوام با همسرت لز داشته باشمهنگ کردگفتم من میخوام تو با همسرت صحبت کنی و راضیش کنی با من لز کنهو متمعٍ باش بعد از این کار تو به سر کارت بر میگردی و دیگه میدونی اون حقوق نجومیت برا چیهپا شد و به سمت در خروجی رفت بدون هیچ صحبتیگفتم در رو هم پشت سرت ببند و تو راه که میری به قست های ماشینت فک کن، فک کن اون هیوندای زیر پات میتونه بمونه یا بره زیر پای یکی که لایقش نیستدو روز بعد نیما زنگ زد و گفت باید ببینه منو، گفتم بیا خونهباز هم ساپورت پوشیدم بدون شرترو مبل نشسته بود و من هم روبروش نشستم گفتم خوب نظرت چیه،گفت هنوز با همسرش صحبت نکرده و نمیدونه چطور اینو به همسرش بگهگفتم این مشکل تویه و باید حلش کنی و سه روز وقت داری وگرنه کس دیگه ای رو جای گزینش میکنم تو شرکتگفت تو کثیف ترین حیوانی هستی که من میشناسم و رفتبرای خودم یک قهوه تلخ برزیلی ریختم و فکر میکردم گند زدم زیاده روی کردم؛ دست خودم نبود دوست داشتم سکس های متفاوت داشته باشم و سکس های معمولی ارضام نمیکرد، داشتم فکر میکردم اگه به آریا بگه باید این دفعه چه دروغی سر هم کنم.دو روز گزشت و تلفنم زنگ خورد، گل نسا کُلفَتم گفت خانوم موبایلتون رو آوردم داره زنگ میزنه تو تختم داشتم کتاب میخوندم ، جواب دادم نیما بود ، گفت با فائقه به توافق رسیده و این کار رو میکنهدلم پر حیجان شد ، لحظه شماری میکردم تا فردا بشه و فائقه رو ببینم ، برخورد اولش چه خواهد بود، فائقه خجالتی نیست ولی زیادی هم پر رو نیست، واقعاً چطور قبول کرده.ساعت پنج عصر اومدند ، درو باز کردم نیما و فائقه ، فائقه به نیما نگاه میکرد و سلام هم به من نداد ، نیما گفت برو تو من یک ساعت دیگه میام دنبالت، گفتم یک ساعت نه ، خودش زنگ میزنه هر وقت خواست .فائقه اومد تو و نیما رفت من با دامن بلند بودم و زیرش هم باز شرت نداشتم ، گل نسا گفت خانوم چی بیارم گفتم نوشیدنی بیار و خودت هم برو تو اتاقت و تا نگفتم نیا بیرون در رو هم ببندنشستیم رو بروی هم رو مبل، گفتم سَبُکه الکلش کمه بخور، گفت تا حالا مشروب نخوردم، گفتم نترس زیاد بد نیستوشیدنیش رو سر کشید و داشت بالا میاورد ، هر چند که صعی کردم بهترین مارک رو براش بیارم ولی انگار خوشش نیومد.گفت حالا باید چکار کنیم شهره خانوم گفتم به من نگو خانوم فقط شهره، تو بجز شوهرت تا حالا با کسی رابطه داشتی ، بدوت فکر سریع گفت نهگفتم واقعاً، راستشو بگو حتی زمانی که مجرد بودی ، حتی خود ارگاسم هم نکردیتغریباً شامپاین اسپانیایی روش اثر گزاشته بودگفت هیچی که نه خو منم ی گو هایی خوردمگفتم حالا بهتر شد ، ما میخوایم از این با هن بودن بهترین لذت رو ببریم پس راحت باش ، چون برای من خیلی هزینه داشتهگفتم لباساتو در آر پا شد و مانتوش رو در آورد گفتم شلوارت رو هم در آر ، دیدم یکم معذبه خودم تاپم رو در آوردم و دامنم رو کشیدم بالا گفتم ببین چیزی نیستخودم شلوارشو در آوردم و لی پیرهنشو خودش در آورد خوابوندمش رو مبل و سوتینشو باز کردم دستاشو گزاشت رو سینه هاش دستاشو کندم و سینهاشو گرفتم تو دستام و نوکشونو زبون زدم یکم که زبون زدم خودشو ول کرد ، بیشتر مک زدم و اون هم که یکم مست شده بود داشت حال میکرد ، دستمو بردم لای رونش و از رو شرتش کسشو میمالیدم صداش داشت درمیومد ، یواش رفتم لای پاش و شرتشو دادم کنار با انگشتم و کسشو کشیدم بیرون و شروع کردم به زبون زدن اه اه اه ه ه ه اه اه اه این صداش بود که معلوم میشد کارمو بلدمگفتم پاشو وشرتتو در آر پاشد و شرتشو در آورد وجلوم وایستاد تا ببینه چه دستوری بهش میدم رفتم جلوش و رو پاهام نشستم و کسشو لیس میزدم کسش خیس شده بود ، پاهاش رو باز کرد یکم که بیشتر زبونم رو حس کنه ، دستشو گرفتم و بردمش تو اتاق خواب و روی تخت خوابوندمش دامنم و در آوردم و گفتم حالا تو بخور ، سرشو برد لای پاهام و شروع به خوردن کسم شد بهش نمیخورد این قدر وارد باشه ، ضربدری شدیم و هر دو کس همو میخوردیم ، کیر مصنویی هام رو از کمدم در آوردم اون یکی که ویبره داشتو گزاشتم رو کسش و فشار دادم تا رفت تو از ته دل گفت آه ، ویبرشو روشن کردم دستشو گزاشته بود رو قسمت بالای کسش و کسشو با دو تا انگشتش باز کرد و با دست دیگش داشت زبونک کسشو میمالید و داد میزد ، اه اه اه وه وا. واه واه ه ه ه ، من هم با شهوت بیشتری فشار میدادم با دست دیگم ی کیر برداشتم و فرو کردم تو کسم و ضربدری شدم گفتم فشارش بده تو هن دارم دیوونه میشم اون هم کیر مصنویی منو میکرد تو کسم با زبونم بالای کسشو هم میخوردم یواش مبایلمو کشیدم کنارم و آروم شماره نیما رو گرفتم و گزاشتم رو تخت تا صدای زنشو بشنوه فائقه داد میزد ویبره کیر رو زیاد کردم فائقه میگفت بکن توش وای ی ی چه حالی میده بکون توش وای ی ی یواشی لبامو بردم کنار گوشی و گفتم نیما بیا ، بیا زنت کارت داره زود بیا.چند دقیقه بعد زنگ خونه صدا داد انگار نیما پشت در بود ، در رو باز کردم و همونطور که لخت بودم بردمش تو اتاق خواب فائقه که دیدش خجالت کشید ، نیما رو نشوندم رو صندلی و خودم شروع کردم به خوردن کس فائقه کیر مصنویی رو به نیما نشون دادم و کردم تو کس فائقه ، فائقه رو تابوندم و خواستم کیر مخصوص کون کردن رو بکنم تو کونش که نیما گفت دردش میاد از عقب نداده هنوز گفتم خفه ، من میگم از کجا باید بده، روغن رو ریختم رو کونش و کیر رو فشار دادم تو و صعی کردم مهکم انجام بدم تا دردش بیاد ، فائقه داد زد و میگفت وای دردم میاد وای وحشت ناک درد داره ، نیما پاشد بیاد کمک زنش گفتم بشین سر جات ، و یر رو میکردم تو کون فائقه ، اون هم داد میزد ، نیما ایستاده بود و نگاه میکرد ، نشستم رو تخت و پاهام رو باز کردم و گفتم فائقه کسم رو بخور اون هم شروع کرد به لیسیدن ، زبونم رو گاز میگرفتم از شهوت، فائقه ی کیر ورداشت و تو کسم کرد من هم تا جایی که تونستم با صدا های شهوت آور نیما رو تحریک کردم ، نیما کمرشو باز کرد و با کیرش رو صندلی ور میرفت فائقه خواست نیما هم بیاد گفتم نه فقط منو تو نیما تماشا کنه ، نیما خیلی شهوتی شده بود ، همون طور که فائقه داشت با انگشت و زبون و کیر مصنویی با کسم ور میرفت من هم روغن بدن رو یکم ریختم رو سینه هام و انداختمش پیش نیما ، نیما دستاشو روغن زد و برد رو کیرش و میمالید، من هم از دیدن خود ارضایی نیما لذت میبردم ، فائقه پشتش به نیما بود گاهی ی چشمک به نیما میزدم فائقه رو دراز کردم و خابیدم لای پاش اون قدر با کسش ور رفتم که ارگاسم شد نیما هم داشت با داد زدن زنش کیرشو میمالوند ولذت میبرد فائقه ارگاسم شد هولش دادم کنار و خودم روبروی نیما رو تخت پاهامو دراز کردم و من هم شروع به خود ارضایی کردم ، نیما و من هر دو رو بروی هم خود ارضایی میکردیم و فائقه ما رو نگاه میکرد خیلی حال میده جلوی یک زن با شوهرش خود ارضایی کنی آب نیما فواره زد و پاشید تو هوا ، من هم در هنین لحظه ارگاسم شدم .لباسهاشونو داشتند میپوشیدند و من هم لخت رفتم حموم و به نیما گفتم فردا زود بیا سر کار خیلی کار عقب افتاده داری.وقتی از حموم اومدم اون ها رفته بودند و گل نسا هنوز از ترس من از اتاقش نیومده بود بیرون.
Ariyajoonتابلوئه مامورين محترم نظام هستن اخه بحث پيش كشيدن گوشت خوك و بي غيرتي يا اينكه اخه مرد حسابي بره كره جنوبي دماغشو عمل كنه؟؟؟ اون پورن استاره از امريكا اومده ايران عمل كنه حالا بدو بدو بري كره؟؟ بعدشم كسي كه سكس ازاد داره اسمشو نميذاره مشكل كه بگه مشكل از منه و از اين داستانا
Amir449: Ariyajoonتابلوئه مامورين محترم نظام هستن اخه بحث پيش كشيدن گوشت خوك و بي غيرتي يا اينكه اخه مرد حسابي بره كره جنوبي دماغشو عمل كنه؟؟؟ اون پورن استاره از امريكا اومده ايران عمل كنه حالا بدو بدو بري كره؟؟ بعدشم كسي كه سكس ازاد داره اسمشو نميذاره مشكل كه بگه مشكل از منه و از اين داستانا شاید هم حق با شماست، ولی هنوز هم من ته دلم احساس خوبی ندارم از اینکه همسرم این حد آزاده در سکس ، این فکر های منه که گه گاه میمرسه ازم چرا مثل زوجهای دیگه نیستیم ما و دنبال دلیل نیگردم
donbale_Aramesh: سلام داستانت عالیه درصورت امکان از هیکل جنیفرت عکس بزار تا جذابتر بشه سلام عزیزمدوست دارم عکس بزارم ولی یکم میترسم.آریا موافق نیست یعنی. ی روز میزارم ولی
سلام آریا هستم تا ده دو هفته دیگه این تاپیک رو نیمه فعال میکنیم. فقط اگه سوال ونظری هست جواب میدیمتا پایان محرم خاطرات نویسی نداریم.ممنون از همه