منم اگه مشهد واسه خودم یکی داشته باشم که واقعا خوب باشه و سنگین و مودب براش همه کار میکنم. یه خانم کارمند و ابرو دار باشه باهاش میمونم حلال و شاید عقد دائم
قسمت شانزدهمدر روباز کردم که دیدم نیکی جون با شورت و سوتین و بند قلاده پاپی ایستادهمن:سلام عزیزم .چه تیپی زدی به بهنیکی:سلام گلم دیگه دیدم نسترن جونو که این همه تعریفشو برام کردی دعوت کردی گفتم یه تیپ خوب بزنم دیگه تو مواظب پی پی باش نظرنداشته باشهمن:پی پی غلط میکنه سگ رو چه به نظر داشتن به ادماینو گفتم و هردومون زدیم زیر خنده بعد یه دست سر پا پی کشیدم و گفتم چطوری پاپی ؟سگ خوب پا پی:هاپ هاپمن :پی پی نمیخوای سلام کنی؟ لالی سگ نجس؟باز پاپی رو دیدی خشکت زد؟ههوی با تو هستمپی پی که فقط داشت با چشماش پی پی رو برانداز میکرد با صدای داد من به خودش اومد و شروع کرد پارس کردنخلاصه بعد از احوالپرسی من و نیکی و سگامون راه افتادیم سمت پذیرایی من:نیکی جان اینم مامانم نسترن که تعریفشو برات کرده بودمنیکیو نسترن با هم اخوالپرسی کردنم و سه تایی نشستیم رو مبل و مشغول صحبت کردن سگامونم زیر پاهامون اروم نشسته بودن خیل صحنه جالب شده بود و واقعا داشتم لذت میبردمنیکی:نسترن جان از اونی که نازنین تعریف میکرد خوشگل تر و جوون ترین اصلا نمیاد مامان نازنین باشیدنسترن:دیگه داشتن یه سگ که باعث بشه تو خونه دست به سیاه و سفید نزنی جوونم میمونی دیگه مگه نه پو پو:پو پوهم سریع دوتا پارس کرد که سه تاییمون زدیم زیر خنده تو تمام این مدت حواسم به پی پی بود که زیرچشمی نگاهش به پا پی بود و اگه قفل دولش وصل نبود الان کاملا راست کرده بود حشر رو از تو نگاهش میخوندم راستش از این همه حشریتش هم بدم میومد هم خوشم میومد چون میتونستم راحت در اختیارم بگیرمش و تحقیرش کنم تو این فکر بودم که چیکار کنم یکم جلو نسترن و نیکی تحقیر بشه که نیکی گفت:میگم نازنین جان اخرین بار کی پی پی خودشو خالی کرده ؟از وقتی اومدیم همش داره به سگ من نگاه میکنه چقدر حشریه سگتنسترنم با خنده گفت راست میگه خیلی حشری شده چشماش با این حرفا یکم عصبی شدم از پی پی ولی بروی خودم نیاوردم ولی با این حرفا یدفعه یه فکری به ذهنم زدمن:میگم بیاید یه بازی راه بندازیم یکم سرگرم بشیم چطوره؟نسترن:عالیه ولی چه بازی؟من:ببین نسترن بیا بین پی پی و پو پو مسابقه خود ارضایی راه بندازیم هرکی آّش بیشتر پرت شد برندست و جایزشم اینه که میتونه با پا پی سکس کنه چطوره؟نسترن که از پیشنهاد من حسابی خوشش اومده بود سریع قبول کرد نیکی هم گفت به شری که داور متن باشمو و قوانینهو من میگم منو نسترن هم زدیم زیر خنده و گفتیم قبولسه تایی بند قلاده سگامون رو گرفتیم و رفتیم وسط حال نیکی:خوب پی پی و پوپو گوش کنید این مسابقه دوتا قانون داره هرکی قطره اول ابش که از دولش پرت میشه بیرون بیتر بپره برندست و دوم اینکه بازنده باید با زبونش کف حال رو قشنگ تمیز کنه قبول؟پی پی که از کف پا پی داشت میمرد سریع پارس کرد پوپوهم دوتا پارس اروم کرد راستش از اینکه میدیدم پوپو اونقدر هم حشری نیست حسرت میخوردم به نسترن بخاطر سگشبا سه دو یک گفتن نیکی هم پی پی هم پو پو سریع شروع کردن با دست جق زدن منو نسترن هم کنازشون ایتاده بودیم و با حرفامون تحریکشون میکردیم زودتر ابشون بیاد یه یک دقیقه ایی گذشته بود که هیچکدوم هنوز ابشون نیومده بود نیکی:داره دیر میشه ها میسترس های عزیز یکم سگاتون رو تحریک کنید دیگهمنم که پشت پی پی ایستاده بودم اروم سرم روبردم دم گوش پی پی و گفتم:زود باش دیگه سگ حشری من بدو روسفیدم کن جلو دوستام تو باید برنده بشیا دوست نداری که دول پوپو بره تو سوراخ پاپی دوست داری؟پاپی رو نگاه منظر دول تو اونجا نشسته؟هرچی بیشترحرف میزدم صدای ناله سگ مانندش بیشتر میشد و حرکات دستش تند تر من:بدو پی پی اگه ببازی و ابروم بره تا یک ماه از جیش خبری نیست گفته باشماسم جیش رو اوردم سریع مثل یه سگ که زوزه میکشه زوزه کشید و ابش پرت شد وسط حال منو نیکی زدیم زیر خنده که دیدم پوپو هم ابش اومد و بیشتر از پاپی پرت شدنیکی:خوب برنده مسابقه سگ بانو نسترن پوپو هستمن که حسابی عصبی بودم از درون یه چک خوابوندم زیر گوش پی پیمن:خاک بر سرت کنن تو چقدر سگگ بی عرضه ایی هستی اخه؟نگاه پوپو ازت چند سال بزرگتره به اونم باختی ؟خاک تو سرت کنن تا یک ماه خبری از جیش نیست تا درست بشی کثافت گومشو رو زانوهات بشین قفل کرم کوچیکتو ببندم که همش ابرو منو میبرهقفل دولشو بستم و گفتم:چیه نشستی نگاه میکنی مگه نمیدونی سگ بازنده چیکار باید بکنه هان:پپی پی هماز ترس سرخ شده بود شروع کرد با زبونش کف پارکت حال رو تمیز کردن واب های که ریخته بود رو میخورد و تمیز میکردمن:شام امشبت همینه حیووننیکی:نسترن جان پاپی امادست نسترن:نه نیکی جانم پوپو هفته پیش خودوش خابلی کرده بود الانم دوباره خالی شد دیگه خوشبحالش میشه بزار یدفعه دیگه مید.نستم نسترن بخاطر اینکه نشون بده سگش تا چه حد مطیع و در اختیارش اینکارو کرد واقعا بهش حسودی میکردممن:خیه خوب پس اگه از دیدن سکس سگها محرومیم چطوره بریم شام؟هر سه تامون خندیدم و و با پو پو و پی پی رفتیم سمت اشپزخونه پی پی هم تو همون حالت مشغول زبون زدن کف سالن پذیرایی بود
داستان باحالیهو خوبیش اینه با بقیه داستان ها فرق داره و تنوعش هم بالاستموفق باشی بابت داستان خوبت و ادامه ای که نوشتی
من چرا نمیتونم بهت خصوصی پیام بدم...داستانت عالیه..زودتر بنویس بقیهش تا از حس نرفت.. میخاسم نظر بدم برای ادامه داستانت اما نمیتونسم پیام بدم...چرا نمینویسی پس!!!منتظر ادامه داستان هسیم ما طرفدارات دوست عزیز