شهره خانم درباره آنال سکس سحر نمینویسی آنال سکس سحر میتونه جذابیت داستان رو بیشتر و حال و هوای داستان رو عوض کنه
نوشین باهمه زور و تبحر و مهارتی که در خودش می دید تلاش می کرد مخ سحر رو بزنه و و هر چه زودتر وارد اتاقش کنه ولی افکار و اهداف سحر فقط در پیرامون رصد کردن مامانش و شهریار می گشت و بالاخره با دیدن رفتنشون به سوی اتاق ...سحر هم با خواسته نوشین کنار اومد و باهاش همگام شد . هیجان و اضطراب سحر در این لحظات ضربان قلبشو بالا برده بود و با هوش و ذکاوتی که داشت و همیشه پیش بینی خیلی از اتفاقات رو از قبل می کرد و خودشو براش اماده می کرد ولی برای این موضوع و این ماجرا هیچ تصور یو نکرده بود و ودر واقع بدونه سلاح و ابزار دفاعیه ای وارد اتاق مخصوص صحرا شده بود و این کم موضوعی نبود وچه بسا براش عواقب خطر ناک وناخوشایندیو در این شب ودر این اتاق در بر میداشت تنها دلیلش رفتار هایی بود که از شهریار و مامانش دیده بود اونا در واقع مثل دو عاشق واقعی در اغوش هم میرقصیدند و سحر مطمئن بود که بهم دیگه حس و ارتباط عاطفی گرفته اند و از شهریار در واقع چنین انتظاریو نداشت طاهره با پیک شرابی که خورده بود تقریبا مست شده بود ولی شهریار با دو پیک شرابی که نوشیده بود هنوز سرپا بود و میتونست تقریبا شرایط و اوضاع و پیرامونشو کنترل و زیر نظر داشته باشه و با دیدن ورود دختر نقاب زده تصمیم گرفت بهش نزدیک بشه و چند قدم بهش نزدیک شد ولی اتفاقی که در این لحظه حساس افتاد مانع این کارش شد طاهره ودر اثر مستیش کنترلشو از دست داده بود و روی کف اتاق ولو شده بود ..شهریار هول زده و نگران سراغش رفت و بلافاصله بلندش کرد و در حالیکه اونو در اغوشش گرفته بود موهاش و بالا تنه و حتی باسنشو ماهرانه باز نوازش کرد و سحر با دیدنش از درونش تحت فشار بود وغصه می خورد و هنوز نمی خواست باور کنه که تنها عشقش این چنین زن دیگه ای رو نوازش و دست مالی می کنه هر چند این زن مامانش و کسی بود که با همه وجودش دوسش داشت و در همین لحظات صحرا مثل یک روباه مکار و در قالب گرگی که شکارشو تحت نظر گرفته بود همه چیو می دید و اشاره ای به نوشین کرد ...نوشین افرین بالاخره تونستی سحررو اینجا بکشونی ببینم اوضاعش چه جوره؟....صحرا فکر کنم خیلی جور نیس نگران به نظر میرسه و فکر کنم دلیلش شوهرش و طاهره س ..چون خیلی بهشون نگاه می کنه ولی تحت کنترل خودمه و جای نگرانی نداره ...خب روبار مکار بالاخره کار خودتو کردی و طاهره رو خوب مستش کردی حتی رو پاهاش بند نشد و افتاد وواسه شهریار هم گل کاشتی چون فکرشو نمی کردم بتونی بهش مشروب بدی دم در ورودی منزل چشام بهش بود و فهمیدم که نمی دونست مشروبه وگرنه عمرا نمی خورد ........باید مستشون می کردم ولی شهریار هنوزحداقل یک پیک دیگه باید نوش جون کنه تا اونم کله پا بشه من برم کارشو بسازم و طاهره هم در خوب لحظه ای افتاد و مانعی شد که شهریار به سحر نزدیک نشه اگه میرفت وسحر اتیش پاره کل نقشه مونو بهم میزد و دست شوهر و مامان جذابشو می گرفت و میرفتند اونوقت من میموندم و کلی هوس وبا تو با اون کیر مثلثیت که تو سوراخ کون هر کیش کنی روانه مریض خونش می کنی و البته بمونه مرجان هم بهش قول طاهره و سحر رو داده بودم وحالا خوبه اون فعلا سرگرم جمع کردن گند بازی تورج اقا شوهر خوش ذوقش شده خدا کنه نیاد و دو تایی کارمونو بکنیم ....خب بیاد چه بهتر به یکی از قربانیان خودم اضافه میشه راستش کون مرجان هم بد کونی نیس و اونم ترتیب بدم کامم شیرین تر میشه ....نوشین خیلی خوش خیال نباش یهو دیدی ورق ها برگشت و خودت گائیده شدی ....بجز شهریار نباشه موجود کیر داری در دوروورم نمی بینم یعنی مرد نمی بینم اره جوونم صحراو بهتره اینم بهت بگم ببین صحرا امشب تک پری کنی و حقه بزنی گیرت بیارم چنان می کنمت که خون از چشات بیاد حالیت شد ....اره گرفتم ولی نوشین به جون خودم شهریار مرد جذاب و تو دل برویه بفهمی نفهمی دلمو برده ..خیلی دوس دارم تو این اتاق و جلو چشای سحر بهش بدم یعنی اگه خودش سراغم بیاد نور علا نور خواهد شد و اون لحظه رو فقط قیافه سحر دیدن داره .....خخخخخ....عمرا اگه سراغ تو یکی بیاد مگه ندیدی چه جور طاهره رو بغل کرده بود و اگه هوس بکن بکن رو بکنه طاهره رو ترتیب میده ...نه تووورو .....و تازه بدونه سحر تو این اتاقه غیر ممکنه به دختری دیگه نگاه کنه پس حالا نوبت منه بهت بگم خوش خیال نباش صحرا کونی ...خخخخخخ.....تا ببینیم بهتره من برم خدمت تنها پسر جذاب این اتاق یعنی شهریار که با یک و شاید دو پیک شراب دیگه مهمونش کنم .......اوواشهریار جون ..... طاهره جوون چرا افتاد دست گلتون درد نکنه که بهش رسیدگی می کنین طاهره جوون از بس که نازک نارنجی و لطیف تشریف دارن با یک پیک شراب کاملا مست شدند ولی ماشاالله می بینم شما عین خیالتون نیس و شرط می بندم که حتی سه تا پیک هم بزنین سر پا می مونین ...نه صحرا خانم اونجوریا هم نیس منم عادی نیستم .....من که میگم پسر ورزیده ای مثل شماشهریار جون تا چهار دونه پیک هم راه داره که سر پا بمونه راستش با اون دخترره که نوشین اسمشه شرط بستیم سر خوردن پیک های شراب شما .... میشه از تون باز خواهش کنم به خاطر گل روی من و امشب که بهترین شبمه و رو کم کنی نوشین این پیک رو بازم بنوشین ..راستش نوشین میگه شما فقط ظاهرت قویه و نمی تونه از عهده یک پیک شراب دیگه بر بیاید و فقط قیافه میاد ..من این ادعاشو کتمان کردم و بهش باور ندارم و حتی ازش ناراحت شدم شما بهش ثابت کن که واقعا میتونی و مردش هستی ......واقعا اون دختر خانم این ادعا رو در مورد من می کردن ؟ ...اررره شهریار جوون باور کنید راستی ببخشید که بهتون شهریار جوون میگم اخه خیلی پسر جذاب و خوش تیپی هستین و زبونم و حسمو گاها نمی تونم کنترل کنم و بیخودی تعریفتون نمی کنم چون پسری که دل از کف دختر خوشکلی مثل سحر ببره دیگه معلومه چه تیکه ای میتونه باشه خوش به حال سحر جوون ....چشم صحرا خانم بریزید حواهم خورد شهریار در صدد بود که در ادامه حرفش به صحرا بگه که بهتره مواظب کلماتی که از دهنت بیرون میاد باشی و من فقط عاشق همسر خوشکلم سحر هستم ولی در واقعیت و باور به این جمله اخرش خودش شک داشت چون امشب حس خوب و شیرینی به طاهره در وجودش شکل گرفته بود و می ترسید حتی در درونش اقرار و اعتراف کنه که من کم کم دارم عاشق مادر زنم میشم اونم به شکلی که یه ذره از شدت عشق و علاقه ام به دخترش سحر کم نشده و ازاعتراف به این نطفه عشقی که در قبال طاهره در قلبش شکل گرفته بود میترسید و به همون جمله اش اکتفا کرد و هر انچه در افکارش بدان صورت شکل گرفته بود رو در نطفه خفه کرد چون کم کم اسیر لوندی ها و شعبده بازی های هوس انگیز ضحرا قرار گرفته بود سینه های نیمه لخت صحرا و با چاکش که بوی خوب عطر الودی ازش میومد درست جلو چشماش هر لحظه بیشتر تحت تاثیر ش قرار می داد و در خالیکه نوشین در فاصله چندین متری و در راستای هماهنگی که با صحرا داشت و به همین سیستم هوش و حواس سحر رو هم کاملا پرت کرده بود و از پشت دستاشو در کمرش حلقه کرده و رفته رفته پستوناشو با زیر بغلاش و شونه هاش رو نوازش می کرد وسحر رو کم کم وارد دنیای شیرین و پر تلاتم شهوتش کرده بود نوشین هنوز میترسید کاملا خودشو به سحر بگیره چون کیرش راست شده بود و از عکس العملش واهمه داشت چنانچه سحر رو از دست می داد بعد ها خودشو به خاطر بی احتیاطیش نمی بخشید لذا ترجیح داد فعلا با فاصله مناسب نوازشش کنه کیرش به شدت تشنه رسیدن به کوس و یا کونش بود صحرا پیک شراب رو ریخته بود و با طتازی و عشوه گری خاصش و با دست خودش جرعه جرعه به دهنش می ریخت و با زرنگی منجصر به فردی که داشت سینه هاشو بهش میمالوند اقا شهریار .......نوش جونتون بعدیو برات بریزم تا نوشین دیگه هوس نکنه با هیچ کسی شرط ببنده ؟...وای صحرا خانم عجب شرابیه خیلی قویه خیلی گیرا و خوشمزه س بریزبریز بیخیال .....خوشم اومد شهریار جوون عزیزم به سلامتی کی بریزم به دهنت خودت میگی یا خودم بگم ....نمی دونم این یکیو خودت بگو ...ههههه...اخ اخ خیلی خوشم اومد پس اینو دهنت میریزم به سلامتی جفتمون چون خیلی بامرامی و ازت خوشم اومده میبوسمت که بهتر بخوریش نوش نوش شهریار جووون ...ممنونم صحرا خانم ...واه واه دیگه نداشتیم خودمونی منو صدا بزن خانم چیه بریزش دور ..خوشم میاد امشب بهم بگی صحرا جیگر .صحرا عشق و حال .....خب شهریار جوون بازم بریزم .....بریز ....بیا اینم بخور به سلامتی مادر زنت طاهره جوون که از بچه گی عاشقش بودم نیگاش کن چه جوری روی تشک ولو شده و کونشو واسمون قمبل کرده جون تو خیلی کیف میده نگاه کونش کنیم و با هم پیک شرابو بزنیم وایسا منم واسه خودم بریزم و جفتی بنوشیم به سلامتی و برقراری و به عشق کون خوشکل طاهره خانم ....ببینم شهریار الان هوس کیو کردی ؟....راستش صحرا ...شهریار کاملا مست و بی اختیار شده و بر خلاف اخلاق و مرام و عقیده ای که در دنیای واقغی و طبیعیش داشت ...در این لحظات و تحت تاثیر معجون شرابی که به تعبیری به اجبار نوشیده بود شهوتی شده بود و در افکارش در پی چیزی می گشت که از دیدگاه خودش دست نیافتنی و نشدنی معنا داشته باشه و در این راستا دو هدف میتونست شهوت و حشریت خیلی زیادشو تسکین و ارووم کنه ....نگاهی به کون و اندام و چهره خواب زده طاهره انداخت زیبایش و جذابیتش واقعا جای حرف و حدیثیو باقی نزاشته بود و اولین هدفش میتونست گائیدن مادر زنش طاهره باشه ولی باز کمی درنگ کرد و سرشو به جهت دختری که نقاب به چهره داشت و خیلی به همسرش سحر شباهت داشت ..متمایل کرد از فاصله حدود ده متری اندام خیلی خوشکل و قوس باسن و کمر باریکشو به اضافه رونای ماهیچه ای و قشنگشو در نظر گرفت از نیم رخ می دید که نوشین به چه شکل زیبا و هوس انگیزی پستوناشو دست مالی می کنه ....این دختر مرموز و ناشناس و چه بسا سحر ..میتونست هدف دومش باشه ..و باید یکیشو انتخاب می کرد کیرش کاملا سفت و بلند شده بود و تنها چیزی که الان می خواست سکس بود ..سکس ..سکس ..و این کلمه رو مرتب به خودش می گفت ..و در نهایت به زبونش اورد و به صحرا گفت ...من سکس میخام ...دلم سکس انال میخاد من کون میخام میدونی صحرا الان مست مستم و میگن هر ادمی در دنیای مستیش به چیزی که دوس نداره و علاقه نداشته میخاد برسه و من پسری هستم که کلا با کون کردن مخالفم و این شکل از عشق بازی رو قبیح و زشت میدونم ولی الان خیلی خوشم و هر چیزی خصوصا کون واسم زیبا و خوش طعمه خصوصا کون مادر زنم طاهره و همسر زیبایم سحر اون دختره نقاب پوش خیلی به سحر شبیهه دلم هواشو کرده و نمی تونم از کون طاهره هم دل بکنم ......شهریار جوون کدومشو میخای ؟....مادرزنت طاهره و یا اونی که پستوناش الان نوازش میشه و یا هرکی مثلا خودم ...خخخخخ..خودمم بد نیستم نگاه باسنم کن ..خوب بلدم کون بدم و کاری می کنم بهت خوش بگذره ..چی میگی شهریار جوون ..تو هر چی بگی همون میشه ..میگم صحرا جون تواون دختر نقابه رو میشناسیش ؟....شاید بشناسم و شایدم نشناسم ....ولی اگه از من بپرسی من میگم دختر نقاب پوش رو بکن ......صحرا بدونه دلیل این پیشنهاد رو به شهریار نمیزد چون با انتخاب سحر میتونست خیلی راحت و با طاهره نیمه بیهوش و کاملا مست عشق بازی کنه و حسرت چندین سالشو دور ریخته و به کامش برسه لز کردن و معاشقه با طاهره ارزوی نهایی صحرا قلمداد میشد ولی اگر بالعکس پیشنهاد طاهره رو می داد قطعا با عکس العمل تند و سخت سحر مواجه میشد و همه کاسه و کوزه هاش بهم میریخت و در ادامه وقتی تردید و شک شهریار رو دید ادامه داد میدونی چرا میگم سراغ دختر نقاب پوش برو چون با تو هم عقیده هستم این دختر خیلی به سحر جوون شباهت داره و اصلا اگه سحر باشه چه جوری به غیرتت بر نمی خوره که نوشین پستوناشو می ماله ها ....اره حق باتوه ..اگه هم نمی گفتی انتخابم همون دختر بود چه سحر باشه و چه نباشه می کنمش کونشو ترتیب میدم برم سراغش ...وایسا شهریار ....چیه صحرا جلومو نگیر ...بیا عزیزم این پیکم بخور که بیشتر کون سحر بهت بچسپه اخه میدونم چه مالیه من کون شناسم ...چطور مگه دیدیش ...تو کاری به اون کارا نداشته باش شاید دیدم و شایدم ندیدم ....ولی ندیده میگم کونش اکبنده و برای امشب تو بهترین گزینه س برو جالشو ببر ....من رفتم ..اهای ارووم تر برو .....نیفتی شهریار کنترل نداری به جون خودم امشب کون سحر رو پاره می کنه خیلی بهش شراب دادم کاری دستمون نده ....نوشین ..نوشین به موقع از سحر جدا شدی رفت سراغش که کونشو ترتیب بده ..میترسم کاری دستش نده بابا خیلی اتیشش تنده ..شهریار اصلا اهل کون کردن نبوده و نیس ولی امشب هوس کون سحر و حتی طاهره رو کرده ..با بدبختی وهزار دوز و کلک وادارش کردم به کون طاهره کاری نداشته باشه ..اگه میرفت سراغ طاهره ..... سحر قیامت می کرد و مطمئن باش امشب منو خفه می کرد اون تنها کسیه که از شراب من ننوشیده و الان کاملا ریلکسه ولی فعلا خوب درومد شهریار حسابشو میرسه و من و تو هم میرسیم به طاهره جوون..چطوره موافقی نوشین ؟....ارره موافقم...طاهره هم چندان فرقی با سحرنداره ..ولی صحرا به جون خودم سحر هم خیلی هوسیم کرده بود از پشت که داشتم سینه هاشو می چلوندم کیرم داشت منفجر میشد لامصب باسن ماهیچه ای و خوش فرمی داره ..خوش به حال شهریار که امشب کونشو می کنه ...ای بابا نوشین تا فرصت داریم جفتی بریم سراغ طاهره و چه بسا در ادامه شرایط به شکلی پیش رفت که به سحر هم برسیم ......بریم اوووف نوشین میدونی چند ساله در کف این تن و بدنم ؟....ها ...نمی دونم صحرا یه سال و پنج سال .....نه نه از 5سالگی در پشت بوم خونه مون نیگاه اندامش می کردم لامصب اون موقع ها تازه پستوناش و کونش شکل گرفته بود و با لباساش میرفت تو حوض حیاطشون و اب تنی می کرد و میومد بیرون چه چیزی میشد و بمونه که بارها نیمه لخت و حتی دو بار لخت و عریان دیدمش ..شبا به جای خیالات با کیر پسرا با اندام طاهره عشق و حال می کردم بعدش سحر بزرگ شد و اونم به فانتزیام اضافه شد اه طاهر ه چه شبا باهات لز نمی کردم و حالا علنی و جلو دستم هستی ...نوشین تا من لختش می کنم برو اون پارچ شرابو بیار کمیشو روی اندامش بریزم خیلی خوشمزه میشه اندامشو با طعم شراب خودم بلیسم ....اوووی قربونت برم طاهره ...اوردی نوشین ..اره بابا اوردم ..بریزش روی شکم و سینه ها و کوسش ..اهان همشو نریز کمیشو بزار خب نوشین تو از پاهاش شروع کن و منم از بالا تنش .....عزیزم طاهره جوونم ...خیلی دوست دارم ...اه تو کی هستی ؟....عزیزم بیدارت کردم ...اررره من کجام و چیکارم می کنین ....ارووم باش طاهره جوون تو بیدار نیستی و داری یک خواب شیرین می بینی ...فقط ریلکس وریلکس بمون و بزار از خواب شیرینت جدا نشی ....فهمیدی عشقم ..اررره بیدارم نکن ...این کیه که داره پاهامو می لیسه و تو کیستی ...حرف نزن طاهره فقط اه و ناله کن ....تا میتونی ناز کن با ناز کردن بیدار نمیشی و چشاتو فقط باز نکن ...تشنه نیسنی؟چرا تشنمه اب میخام ...نوشین جوون اون پارچ شرابو بده کمی بهش بدم تا بیشتر عشقیش کنیم .....هههه...بخور عشقم ..نوش جون ...دیگه حرف نزن و فقط دهنتو که لازم شد باز کن فهمیدی ...اررره خیلی خوشم میاد ...نوشین الان لخت شو و کیرتو تو دهنش کن و منم برم سراع کوس و کونش اوووف اوووف این شورت تو رو باید یاد گاری ببرم با خودم و بعضی شبا تنم کنم و باهاش ابمو بیارم این شورت حالا حالا ها سال ها پیشم میمونه اوووخ جووون ..مممممممم...چه بویی داره کوست ...خیس هم هست ...مممممم...لپای کونتو کمی بالا بدم که سوراخ کونتو ببینم ...اوووووف ..دوماد خوش تیپت والا حق داشت که هوس این کون خوشکل تو رو کرده بود می فهمی طاهره جوون ....ارووم تر صحرا بشنوه ممکنه بدش بیاد ...واه نوشین تو حواست به کیر خودت باشه خوب در دهنش فرو کن تا برات بمکه اون اگه هم بشنوه به حساب خواب تعبیرش می کنه نمیخاد نظر بدی ..از این تن و بدن خوشکل و قشنگی که مجانی برات جورش کردم لذت ببر ..خوب برات ساک میزنه ؟... اوایلش نه بزور در دهنش تپوندم ولی وقتی مزه مزه اش کرد قبولش کرد و الان حرفه ای داره ساک میزنه ....نوشین اون دیلدو سیاهه رو بهم بده ...بیا صحرا جوون .خیسش کن خشکه بهش نزن حیفه طاهره جون نباید درد بکشه ..چشم نوشین جون حواسم هس لازمش نیس کوسش خیس خیسه راحت دیلدو میره تو ...تلمبه بزن ..افرین صحرا وای وای خیلی فرو کردی صحرا ...اخ اخ کوسم ...نه نه خواهش می کنم نه شهریار نکن ..لطفا ...وای وای می شنوی صحراخیال می کنه شهریار ترتیبشو میده ...بیا درستش کن .ههههه..اره می شنوم دارم کیف می کنم که دارم جررش میدم کیر شهریار تو کوست طاهره ..اووووخ اوووخ شهریار و سحر هم چه خوب سکسی براه انداختن ..جونم جون افرین به خودم که چه شبیو درست کردم مگه نه نوشین ؟..اررره بابا کیرم تو دهنش گیر کرده و ولکن کیرم نیس ..بیا نوشین این دسته دیلدو رو روی کوسش نگه دار و بهش تلمبه یزن تا من بیام در گوشی کمی باهاش نجوا کنم .....طاهی جوون ...بیدار نشدی که هنوز خواب می بینی درسته ؟...نمی دونم ولی خیلی لذت میبرم ...نوش جونت عزیزم میدونی کی داره تورو می کنه ...ارره میدونم ..اون کیه طاره جوون .....شهریار دومادمه ...دوسش داری ؟...اره پسر هوس انگیزیه کیرشو دوس دارم و تیپشو ..ولی طاهره تو که شوهر داری و ادعا می کنی که دوسش داری پس سیامک چی؟.....سیامک عشق اول و اخرمه ولی شهریار ....شهریار چی ؟.....طاهره جواب بده...ولش کن صحرا بیداربشه معلوم نیس چی میشه به ما چی اخه ...مهم اونه که الان دو تایی داریم می کنیمش ...به جون تو نوشین وقتی که داره هم حرف میزنه و هم کیر تو رو می خوره خیلی دیدنیه و هوسمو بیشتر می کنه پاشو کیرتو از دهنش دربیار و بزار روش ولو بشم و به همین فرم با دیلدو بکنمش ...قربونت برم طاهره جوون شهریار داره تو رو می کنه.دوس داری این مدلو .. ارره ..خیلی ...عزیزم طاهره دوس داری کون بدی .....نمی دونم به کی ؟...به من ....نه نه کون نمیدم ...ابروم پیش شهریار میره به دومادم کون نمیدم اون کون کردن دوس نداره ...ولی ولی عزیزم باشه من کوتاه اومدم دلم نمیاد اذیت بشی خیلی خاطرتو میخام ...اخیش صحرا برگرد میخام از کون بکنمش ...کون دوس نداره نوشین نمیخام عذاب بکشه دوسش دارم عاشقشم درکم کن بیا از جلو بکنش من ارضا شدم..بیا نوشین جوون کوسش معلومه که گشاد نیس چون دیلذو بزور داخل میرفت ولی زیاد فرو نکن کیرت کلفته ..باشه عزیزم جوری می کنمش که ازم لذت ببره اخه نمحام بار اخرم باشه باید بازم بارها بکنمش ....جون خودت فقط کوسشو بکن یه وقت هوس کونشو نکنی من برم سراغ سحر و شهریار ......اووه ببین کی اومده ...مرجان بانو با یک پسر ....وای وای مرجان جوون این اقا پسر کی باشن و حالا چرا چشاشو با دستمال بستی ؟....صحرا جوون خوب زرنگ بودی ما خبر نداشتیم این خانم خوشکل رو کردی واونم در غیاب من ؟....مگه قرار مون نبود هر کاری کردیم با هم باشیم ...اره عزیزم ولی توم قرار نبود بری با شوهر جونت و یک ساعت دیر کرد کنی خب عزیزم وقتمون تنگ بود و باید شروع می کردیم حالا تورج خانت کوش ؟....ابتدا دست این پسرو بگیر و ببرش بالای سر طاهره که کیرشو بخوره و بعدشم واست بگم وایییییی نیگاه اون دختر پررو خوشکله کن بالاخره نقابشو دراوردی ؟چقدرم خوشکله ..جون میده واسه لز ...اره مرجان جوون اونی که باهاش سکس می کنه در اصل شوهرشه و داره کونشو پاره می کنه ...ارره می شنوم که چه فریادی می کشه ..خب از شوهرت بگو بعد از اون گندبازی و جرکات زننده اش و رقصش با چادر از تورج خیلی عصبانی شده بودم ولی گذاشتم که کارش تموم بشه این دخترره بدجوری حشریش کرده بود البته هم باید به تورج حق بدم چون خیلی دختر جذابیه و صحرا جوون اونقد از کیرش اب اورده بود که قسمت اعظمی از شورت و شلوارش خیس خیس شده بود کشون کشون بردمش تو یک اتاقی و لختش کردم و با کراواتش بستمش به یه میله ...و تا تونستم با سیلی زدمش و اونقد اب دهن بهش کردم که صورتش تموما تفی شده بود و در نهایت بهش گفتم الان میرم یک پسر رو جور می کنم و میارم اینجا و جلو ت بهش کوس میدم ...بیچاره داشت التماسم می کرد و به غلط کردن و گوه خوردن افتاده بود ولی خیلی عصبانی بودم و راستش خودمم شهوتم اذیتم می کرد و بدم نمی اومد به یک پسر غریبه بدم .اومدم بیرون از اتاق و به خودم گفتم اولین نفری که منو نگاه کنه دعوتش می کنم که منو بکنه و قسمت دوست همین پسر شد و بهش اشاره کردم دنبالم بیاد و بردمش جلو دیدگان تورج و و براش داگی حالت گرفتم و با اجازت بجای کوس بهش گفتم کونمو بکن و چنان منو میکرد که کف کردم از دهنم اب سرازیر شده بود مدتها بود کون نداده بودم و بهم خیلی چسپید والبته کیرشم کلفت بود ولی تورج ابتدا چشاشو بسته بود و خجالت و ناراحت زده شده بود ولی با اه و ناله و عشوه های من و اوخ اوخ جون های پسره به شور و حال اومد و در اواخر سکسم به پسرره می گفت جوری بکنش تا نتونه راه بره این جنده رو ...هههه بهش می خندیدیم و در اخر هم ابشو در کونم خالی کرد و منم نامردی نکردم سوراخ کونمو روی دهن تورج تنظیم کردم و به سوراخ کونم فشار اوردم وهمه اب کیر پسرره رو که در کونم بود روی سرو صورت تورج خالی و پمپاژکردم و اومدم بیرون ...پسررره ازم تشکر می کرد و خواهشی که قبل از خداحافظی ازم کرد این بود که به دوستش که خیلی براش ارزش قایل بود هم کون بدم ولی من حسشو نداشتم و بهش گفتم چون خوب کونمو کردی با خودم میبرمت که با یک کیس خوب حال کنی و اوردمش اینجا و چرا چشماشو بستم چون نمی خواستم کسیو شناسایی کنه هر چی باشه مهمونای تون و ابرو شخصیت دارن ...بابا دمت گرم حیلی با مرامی ...افرین پس هم کونتو دادی و هم شوهر هیزتو ادب کردی خیلی واردی تو...یادم باشه بیام از کلاس و مهارت هات استفاده کنم ..جالا کیو بهش بدیم بکنه ...اوووه چی می بینم نگاه نوشین کن نمی دونستم دو جنسه س کیرشو ببین چه جوری طاهره رو می کنه اخ اخ بمیرم واسش کوسشو واقعا جرر داده میگم چطوره پسرره رو با نوشین جور کنیم که از خجالت همدیگه در بیان ..موافقم دو تا کیر دار ولی یکیش با ظاهر دختروونه خیلی هیجان داره ...و تازه طاهره رو هم از کیر کلفت نوشین نجات میدیم و تو دیگه میتونی با طاهره لز کنی همونی که می خواستی و ارزوشو داشتی من که باهاش لز خوبی کردم و خیلی لذت بردم اندام خیلی خوبی داره ............به دقایق قبل بر گردیم که شهریار با حالت نامتعادل و کاملا مست سراغ سحر میرفت و وقتیکه روبروش رسید مکثی کرد و دستاشو لمس کرد و ارووم ارووم به شونه هاش کشوند و سپس در دستاش حلقه کرد و به خودش نزدیک کرد .....اه سحر خودتی ....عزیزم روح و روانم ...این نقاب مسخره چیه به خودت زدی بزار برش دارم ...نه نه برش ندار ...نمیشه ...اوه عزیز دل شهریار میدونستم خودت هستی ..اشتباه نمی کردم ..اه شهریار تو مست کردی شراب خوردی ارره ؟.....ارره عشقم خوردم که خوردم چیکارش کنم ولی هر چی هست الان مهمه ..اونم در شرایطی که تو رو در اغوشم دارم ....عزیزم یادته بهت گفته بودم که کون کردن دوس ندارم ...ها ..اررره شهی جوون یادمه .....ولی امشب فرق می کنه چون امشب خودم نیستم من شهریار واقعی نیستم من کونتو میخام و همین الان و در همین اتاق و چنان می کنمت که دیگه هوس نکنی به شهریارت بگی کونمو بکن ....ولی شهی جوون اینجا خیلی ناجوره نامحرم ها تو اتاقن و ما رو می بینن لطفا بیا برگردیم خونه و اونجا تا صبح زیرت می خوابم و کونمو مال خودت کن ...حرف نباشه سحر مگه این چند روز نمی گفتی به من که من هوسی بشم جا و مکان برام اهمیتی نداره و هر جا باشیم باید منو بکنی خب الان منم دارم حرف خودتو عملی می کنم منم جا و مکان و خونه غریبه و نامحرم حالیم نیس و الا و بلا و در این اتاق و جلو چشای همه حاضرین در اینجا باهات سکس انال خواهم کرد ..قربونت برم ...نه نه شهی تو مستی شراب خوردی حالت میزون نیس ..کمک کمک صحرا ....نوشین ....یکی کمکم کنه ...اه اه ...عزیز دل خودمی ...هیچ کسی نباید کمکت کنه یعنی نباید کمکت کنن حتی قانون ..می فهمی چون زنمی و اسمت تو شناسنامه مه و پس داد نزن و با هام راه بیا تا لذتشو ببریم ...پس شهی جوون لختم نکن فقط شلوارمو کمی پایین بکش که اونا بدن لختمو نبین ..لطفا ....اخ اخ نه نه بلوزمو پاره کردی ..وای وای خدای من ..اوووه سوتینم..نه نه شهی محض رضای خدا لختم نکن چرا مست کردی تو خودت نیستی اررره راست میگی ...مه مه مه مه هاتو بخورم ..جوونم جوونم جوونم قربونت برم خوشکل خودمی این نوکای پستوناتو این جوری می خورم که بدونی شهریار وقتی خودش نیس چنان خطری میشه که هیچی جلو دارش نیس ..اخ اخ پستونم ..ویییییییییی...اه بسه دیگه شهی جوون ..پستونای خوشکلمو کبود کردی ..بخدا بسمه لطفا عشقم اگه منو دوس داری دیگه پستونامو ول کن دردش گرفته ...باشه عشقم پس هر چی گفتم نه توش نیار اول کیر مودر بیار و ساک بزن ولی حق نداری یک لحظه ولش کنی مگه اینکه خودم بگم ..بخورش بخورش ...کیرم کلفته ..اررره شهی جوونم مگه اولین بارمه که می بینمش ..اخه سحر جوون این کیر شراب زده اس و کیر مستیه و مثل خودم خمار خمار شرابه و فکر نمی کنی کلفت تره ..ها درست نمیگم ...چرا چرا شهی جوون ...کلفت تر به نظر میاد...نگو به نظر میاد باید بگی قطعا کلفت تر و درشت تره ..فهمیدی عشقم....انچه که شهریار اینک ادعا می کرد خیلی بیراه و دوراز واقعیت نبود چون واقعا کیرش کلفت تر شده بود و دلیلشم فقط شهوت فوق العاده و خیلی زیادی بود که در وجودش لونه کرده بود ...همراه بودن و رقصیدن و در اغوش کشیدن ها و حس تازه و تمایلش به طاهره و ناز و عشوه های صحرا و دیدن اندام و برجستگی های دخترا و خانمای جشن تولد و اثار شراب مقوی و متحرک کننده جنسی زیاد معجون ...همه این دلایل محکم و خوبی میشد که شخصیت امشب شهریار رو به یک مرد فوق العاده شهوت انگیز و حشری تبدیل کنه و بالطبع هم کیرش کلفت تر شکل و حالت به خودش می گرفت و این چیز طبیعی و موضوع عجیبی نبود کیر کلفت شهریار در دهن سحر کاملا سفت و راست و سخت و قد کشیده و با قطراتی که ازش می چکید کاملا امادگیشو برای تصرف سوراخ کون سحر به رخ می کشید از نوک کیرش تا تخماش و حتی نزدیکای سوراخ کون شهریار در اثر خوردن و لیسیدن از اب دهن سحر خیس و ابکی شده و قطراتش به کف اتاق می خورد سحر هم با ساکی که زده بود و نوازش هایی که به نقاط حساسش میخورد نم نمک شهوتش نمایون شد شلوار سفید وبراق تنگ و چسپنده سحر دردسری و چالش شیرینی برای شهریار شده بود و در کشاکش و دست و پنجه هاشون در جهت بیرون کشیدنش از پاهاش باعث ایجاد صحنه های هوس انگیز بسیار زیبایی شده بود باسن سفید و خوش استیل سحر با شورت سفید ش کاملا هم ست برای چشم های تشنه و هوس الود نگاه های حاضر در اتاق چشم نوازی می کرد شورت یک خط و لاک چری که از نمای باسنش و در حالیکه پاهاشو باز و بسته می کرد پوشش نازکی شده بود که چوچوله های کوسشو که کوچیک و جمع و تو رفته به نظر میرسید و رو پوشش زیبایی بده وفقط قطرات اب شهوت کوس سحر و زرد الود بودنش که با تماس انگشتای شهریار گاها مواجه میشد جلب نظر خوبی شده بود که چشم های تیز بینی می خواست که ازش حس و حال خوب و زیبایی بگیره و در اغوش گرم و عطر الود و سرشار از هوس و هیجان شهریار ..سحر متوجه انگشتی شدن سوراخ کونش شد و وقتیکه با اخ کونم اخ کونم ....ها گفتنش عکس العمل نشون دادبلافاصله مجبور به مکیدن همون انگشتی شد که به سوراخش رفته بود و چندین بار این نمایش تکرار شد و شهریار شهوت زده و غیر قابل مهار و مثل یک بولدوزر شهوت سحر لخت و عریان شده رو در اغوشش گرفته بود دست و پنجه های ورزیده اش بدونه ملا حظه و تعارفی اندامشو لمس می کرد و گاها هم با چاشنی خشونتی که به خرج می داد ناله و فریاد همسرشو بلند می کرد و این به هیجان و زیبایی این سکس شون بیش از حد افزوده بود و باعث شده بود که رفته رفته خانومای حاضر در اتاق تماشاچی این نمایش داغ عشق و هوس و کون و شهوت شهریار و سحر بشن ..و این در حالی بود که مرجان بانو ضمن عشق بازیش با طاهره و در حالیکه یک چشمش به خوردن کوس طاهره بود چشم و حواس دیگه اش به نمایش داغ و اتشین سحر و شهریار بود و عاملی شده بود که شعله هاش شهوتش بیشتر شده و کوس و محتویات و پیرامونشو بهتر و شدید ترو محکم تر بخوره ..و درچند متر دورتر گودرز پسری که مرجان بانو با خودش بلند کرده بود با چشمای بسته و منحیر و متعجب کیر معمولی و سفت شده اش با پوزیشن طاق باز و خوابیده در دهن نوشین ساک کی خورد و نوشین هم به حالت عکس کیر و پستونای اویزون و درشتشو به تناوب در دهنش می گرفت و وادارش می کرد که براش بخوره گودرز هیجان زده و مضطرب از این موضوع اجبارا اطاعت امرکرده بود و ناچارا برای اولین بار کیر می خورد ..و خودشو رفته رفته برای کون دادن به یک دو جنسه کیر کلفت به تدریج اماده می کرد صداهای اه و ناله و فریاد سحر چشم بسته به گوشش می خورد و لذت و حس خاصی ازش به خودش می گرفت و اندکی از ترسی که در درونش از کون دادنش در انتظارش بود ...کاسته می کرد استانه تحملشون بالا رفته بود و .....اسمت چیه پسر جوون .....چاکرتون گودرزم ...اصلا فکرشو نمی کردم که با یک دختر کیر کلفت داری مثل شما عشق بازی کنم به خواب هم نمی دیدم .....خب گودرز جون مثل اینکه ترسیدی از من ؟.....ها ....نه چرا بترسم ...کتمان نکن ترسیدی ...خب راستش یک کم اره ...واه گودرز ترس نداره منم ادمم و و شاخ و دم که ندارم تنها فرقم اینه که به جای کوس ..کیر دارم و این کیر امروز قسمت و نصیب جناب عالی شده ...ببینم شایدم ترست واسه اونه که اولین باره کون میدی ....اره درسته حق با توه من پسر کونی نیستم و میترسم از کون دادن ...میشه از ت دو خواهش داشته باشم ..بنال گودرز زودتر چون هوسم بالاس و دو س دارم کیرمو تو کونت فرو کنم .....خواهش اولم اونه که از کونم بگذری لطفا بی خیال کونم شو و خواهش دومم هم اجازه بده این دستمالو از چشام باز کنم ..خیلی دوس دارم ببینم اون دختری که اه و ناله و فریاد می کنه کیه ..وحدس میزنم هم خوشکله و هم اولین بارشه که بهش تجاوز میشه دیدنش برام فوق العاده لذت بخشه ...نمیشه غیر ممکنه دو خواهشتو قبول کنم ...اصلا حرفشو نزن ...پس راهی نداره ...نه جوونم دیگه اصرار نکن و بزار کارمو بکنم ....پس لطفا بگو که دختره بزور کون میده و یا راضیه ...بتو چه گودرز ...ارره راضیه ولی نه کامل کامل فقط اول بارشه از عقب کیر می خوره و فعلا پسرره داره باهاش عشق بازی می کنه که خوب و رسیده و مهیاش کنه که راحت تر و بدونه دردسر و خون ریزی کونشو فتح کنه ....پس کیر پسرره باید کلفت باشه ..درسته خیلی کلفته ....اگه پسر خوبی باشی و ارووم زیرم بمونی ملاحظه ات می کنم و و تا ته در کونت فرو نمی کنم ...چشم عزیزم راستی اسمت چیه ؟....من نوشین هستم ...چه اسم قشنگی ..مرسی ..اماده باش .....اخ... اخ سوختم لطفا خیلی داخلش نکن ..........بعد از دقایق زجر اوری که گودرز می کشید و از بابت کیر مثلثی نوشین که ازش واقعا جرر خورده بود اب کیر نوشین در کون گودرز تخلیه شد و اینک نوبت گودرز شده بود که سراغ کون نوشین بره و طاق باز براش حالت گرفت و و با دستای خودش کیر گودرزو در کونش فرو کرد و بعد از دو دقیقه و اندی اب کیرش در کون نوشین خالی شد و بلافاصله لباساشو در زیر بغلش قرار داد و دستشو گرفت و در اتاقو باز کرد و به بیرون از اتاق پرتش کرد این دستوری بود که از قبل مرجان بانو به نوشین دیکته کرده بود و گودرز با کوهی افسوس و غصه از ندیدن دختری که سحر اسمش بود و خیلی دوس داشت کون دادنشو ببینه با نامیدی و سر افکندگی و حس بی ارزشی از بابت کونی که داده بود لباساشو پوشید و از منزل صحرا خارج شد .. صحرا هم با زرنگی و با احتیاط کاملی کم کمک خودشو به سحر نزدیک و نزدیک تر می کرد و در صدد بود نقش نفر سوم کوچولویی در سکسشون به عهده بگیره ولی از واکنش هردوشون بخصوص سحر میترسید چون تنها کسی بود که از خوان خطرناک شراب دست سازش جان سالم بدر برده و شرابشو نخورده بود ...سحر هیجان زده و عرق ریزان و هوس زده با چشماش و لباش و دستاش و همه وجودش کیرشو طلب می کرد و فقط وفقط شهریار رو می دید که با کیر کلفتش و بالای سرش در دستاش انگاری براش رجز خوانی می کرد و سوراخ کونشو می ترسوند ولی سحر مدتها بود که خودشو واسه کون دادن به شهریار اماده کرده بود فقط تنها چیزی که اندکی ازارش می داد نگاه های بیگانه و تیز و هوس ناک حاضردر اتاق بود که ترجیح می داد اولین کون دادنش در خفا و بدونه تماشاچی اتفاق بیفته .. ولی دیگر کاریش نمیشد کرد و سحر دقیقا در لحظاتی توسط شهریار لخت شده بوددیگر باید بی خیال این خیالات و رویاهاش میشد و خودش هم این رو دیگر باور کرده بود و بدونه توجه به پیرامون و اطرافش و تقریبا بی تفاوت شش دونگ حواسشو باید به شهریار میدوخت و یک باره در قالب همیشگیش ..یعنی همان سحر شیطون بلا و اتیش پاره و سخن ور همیشگی فرو رفت .....و رسما امادگی قبول سکس انالشو به شهریار کیر کلفتش اعلام کرد .....شه شه جووونم ...چته با این کیر خوشکل و ناز نازیت ....واه واه واه ..بیا دیگه معطل چی هستی نکنه منتظری دستورکتبی ارتشبد و مافوقتو بگیری ....یعنی کردن سوراخ کون همسرت این همه تشریفات میخاد ....
WondermanKohkanFarhadخیالتون راحت شد آنال سکس سحر هم داره اتفاق پیدا میکنه و سحر هم داره از کون گاییده میشهاشتباه شما دوتا عزیز اینه که تا وقتی سحر کون نداده بود برا شما جذاب بود کون ندادنش و شهوتیتون میکرد حالا که کونشم داره میده و داده دیگه لذتی براتون نداره چون لذتش پریددیگه تکراری میشه مثل کوس دادن که بعد مدتی تکراری میشه کون دادن هم تکراری میشه جذابیتی نداره براتوناحتمالا سری بعد دنبال این هستید که حتما کسی دیگه غیر شهریار سحر رو از کوس و کون بکنه تا شهوتیتون بکنه