در حالیکه سجر طاق باز با کیر شوهرش بازی می کرد و با شوخی هاش سربسرش میزاشت صحرا خودشو تقریبا به شهریار نزدیک کرده بود و از نمای پشتش با یکی از دستاش کمر و پشتشو نوازش می کرد و با بوسه هایی که واسه سحر حواله می کرد مچ دست شهریار روگرفت و به باسنش کشوند و یکی از انگشتای شهریار رو با انگشت خودش جفت و جور کرد و با حالت تقریبا قمبلی که ایستاده به باسنش داده بود جفت انگشتو در سوراخ کونش با یک فشار تا دو بند بیشتر فرو کرد و با گفتنای اخ اخ و جوون جوونش بخوبی واکنششو با این کار ریسکی و هوس انگیزش نشون داد همه این کاراش رو با مهارت و دور از چشم سحر انجام داده بود و در واقع هدفش از این کارش این معنا رو داشت که صحرا هوس کیر شهریار رو کرده بود و سوراخ کونش از وصال کیر کلفت شهریار به خارش و التهاب خوبی افتاده بود و با این کار خارق العاده ای که انجام داد موفق شد تا حدودی خارششو التیام ببخشه شهریار نیم نگاهی به صحرا انداخت و بهش لبخندی زد انگار که خوشش اومده بود .....شه شه جوون با این کیر ت چیکار کنم ...عشقم سحر جوونم اختیار کیرمو در دستات قرار دادم خود دانی ...اوووه چه خوب ولی شوهر جوونم خودت چه دوس داری کدوم سوراخو هدف بگیرم ....عشقم اگه به من باشه کونتو میخام فقط کونت امشب شب کون کردنه عشقم ....این جمله شهوت انگیز و هوس ناکو شهریار در شرایطی می گفت که یکی از انگشتاش در سوراخ کون صحرا تا انتهای سه بندش کاملا فرو رفته بود و بلافاصله از شدت شهوتش یکی دیگه از انگشتاشو بهش اضافه کرد و با انگشت صحرا سه تایش کرد صحرا هم برای اینکه در این رقابت کون انگشتی کم نیاره نامردی نکرد و انگشت دومشو بهش اضافه کرد و عملا و رسما سوراخ کونشو چهار انگشتی کرد .....سحر تفی به کف یکی از دستاش زد و به سوراخ کونش مالوند و با کمک یکی از انگشتاش ابتدای مدخل کونشو بیشتر خیسوند و چشاشو بست و با دست دیگه اش کلاهک کیر شهریار رو با احتیاط و اهستگی در دهانه اش گرفت و اندکی فشار دادو لی تو نمیرفت چون سحر هنوز می ترسید با وجود اینکه تصمیم نهایش دادن کونش بود .ولی سحر باید بیشتر تلاش به خرج می داد و به خودش گفت اگه چنانچه موفق نشه کیر حلال شوهرشو در سوراخش فرو کنه چه بسا ممکنه با چشاش خودش شاهد سکس انال شهریار با سوراخ کون یکی از خانمای حاضر در این سالن باشه حتی چه بسا سوراخ کون مامانش...و این کم موضوع و بی اهمیتی نبود و تحمل چنین اتفاقیو در خودش نمی دید شاید کون مامانشو به شهریار میتونست تحمل کنه ولی با غیر هرگز هرگز ..باید به هر شکل و طریقی و فشار مضاعفی که شده این کیر کلفت و سفت و داغ رو در سوراخش فرو می کرد ...با چشمای بسته ارزو کرد کاشکی مامانش بیدار و سرحال بود و کمکش می کرد و با دست مبارک مامانش احتمال قریب به یقین می داد که کیر شوهرش حتی تا دسته در کونش بدونه دردسر و درد رنجی فرو بره ..ولی مامانش مست و نیمه بیهوش و کاملا خمار در این لحظات اسیر نوازش ها و دست مالی ها و بوسه های مرجان بانو قرار کرفته بود و از این لحظه هم در حالیکه طاق باز و با پاهای از هم باز شده حالت گرفته بود با دو انگشت مرجان در کوسش به شدت تلمبه می خورد و چکه های اب هوس ناک کوسش به شکل زیبایی به اطراف و پیرامونش پخش میشد ...لذتی که مرجان از هم اعوشی و لزش با طاهره میبرد به زعم خودش بی نظیر و در حد عالی و بیست نمره و ارزش یابی شده بود مرجان بانو در عرض 15 دقیقه ای که از لزش با طاهره گذشته شده بود سه بار به ارگاسم رسیده بود ولی هنوز از طاهره سیر بشو نبود و همچنان از وجود و زیبایی و اندامش بهره و استفاده شو می برد سحر با هدف اینکه وضعیت مامانشو بررسی کنه چشاشو باز کرد و به تخت خوابی که مامانش نیمه بیهوش روش ولو شده خیره شد و مرجان بانو رو دید نفس زنان و خسته و با قیافه شاد و راضی لبای مامانشو می بوسید بوسه ای با طعم و بوی تشکر و تحسین زیبایی طاهره ....مرجان بانو بهترین لز رو با طاهره تجربه کرده بود و دیگر انرژی واسش نمونده بود و در کنار طاهره ولو شد و سحر نامید از مامانش ...ناچار شد که به تلاش و همت خودش متکی کنه و چشاشو مجددا بست و کیر شوهرشو باز به دهانه سوراخش فشار داد و برای دوم بیشترش کرد و موفق شد کلاهکشو فقط داخل تونل گوشتی و تنگ و داغ کونش کنه ...از شدت درد و رنج و فشاری که به کمرش و پاهاش میومد ناچارا به فریاد زدن افتاد.فریادش رفته رفته بلند تر میشد و باعث شد که نوشین هم نزدیک شون بشه نوشین با دیدن چنین صحنه هوس انگیز و مهیجی ..کیر شل شده و خوابیده اش کم کم داشت سفت و کلفت و راست میشد ...شهریار از اینکه کلاهک کیرش برای اولین بار در کون دختری که دوسش داشت و بهش عشق میورزید واقعا بهترین حس و لذتشو میبرد و واکنششو فقط با شدت کردن تلمبه های مشترک انگشتای دستش و صحرا نشون داد و کون صحرا با چنین ضرباتی واقعا جرر می خورد انگشت سوم شهریار به عنوان انگشت پنجم وارد سوراخ کون صحرا شد و از این لحظه فریاد های صحرا با فریاد و اخ اخ گفتنای سحر یکی شده بود ....فضای اتاق واقعا انالی و مهیج همه رو تحت تاثیر قرار داده بود سحر در حالیکه درد شدیدی می کشید فکر کرد به قول معروف مرگ یکی شیون یکی ..اخه تا کی باید این درد کونمو تحمل کنم این کیر کلفت و قطور شهریار جوونم چه کلاهکش فقط تو رفته باشه و چه تا ته کونم رفته باشه ..دردش موجوده و من باید دردشو بکشم بهتره با یک زور وفشار دیگه تا ته کونم داخلش کنم و این قضیه و مسئله مهم رو هر چه زودتر تمومش کنم من باید با دستای خودم کیر خوشکل شوهر جونمو در کون تنگم تا جایی که راه داره فرو کنم ...ارره تا جایی که میتونم ...این جملات رو در حالیکه فریاد می کشید رو چند باردر درونش به خودش گفت و اماده شد که با یک فشار کیر شوهرشو داخل کونش کنه و لی باید دو دستشو بکار می گرفت چون یک دست کافی نبود و دست دیگه شو هم اهرم گرفت و دو دستی کیر شهریار رو کاملا گرفت و در حالیکه کلاهکش هنوز در کونش مونده بود پاهاشو بیشتر به کف مبل تکیه داد وبا کشیدن یک فریاد بلند کیرشهریار رو با همه زورش در کونش فشار و فرو کرد .......اوووه اوووه اووه چشای سحربه حالت برگشت شکل گرفت و از خمار رد شده بود چی شده بود از شدت درد پاهاش بی حس شد و رها شده ولو روی مبل حالت گرفت دیگه سحر توان فریاد کشیدن نداشت ولی هنوز درد زیادی تحمل می کرد چشاش نیمه باز شده بود ..با دستاش کیر شوهرشو در دهانه کونش لمس کرد تا نتیجه بگیره تا چه حدی در داخل کونش رفته ...اهی از ناامیدی کشید چون هنوز نصفی و اندکی فرو رفته بود کیر 20 سانتی شهریار تا حدود 12 سانتش کونشو تصرف کرده بود و کاملا تو نرفته بود..استانه تحمل سخر تموم شده بود و دیگر نمی تونست همه تلاشش برای کون دادن از یک کیر کلفت این شده بود باز انگشتای دستشو به مدخل کونش گرفت و خیسیشو در اطرافش احساس کرد و به خودش گفت کونمو با دستای خودم خونی و پاره کردم این خیسی خون کونمه ..وای وای چیکار کنم توان حرف زدن هم نداشت انگار زبونشو گربه فروزان خورده بود با گفتن کلمه گربه یاد لیسیدن های زبون گربه فروزان افتاد که چه خوب کوس و کونشو می لیسید حس خوبی از یاداوری این خاطره گرفته بود حس زیبا و شهوت انگیزی که باعث شد ماهیچه های کونش اندکی انبساط پیدا کنه و درد کونش انگار داشت کم میشد و به شکلی داشت به خودش القا و باور میکرد که من میتونم کیر شهریار جونمو تا ته فرو کنم و تحملش کنم و اعتماد به نفس کون دادنش بیشتر شده بود و لذا ....بیشتر به گربه فروزان و فانتزی هاش و عشاق سینه چاکش فکر کرد ...اندیشیدن به عزت خان و کیرش و اینکه اگه به روستا برگشت یواشکی بهش کون بده و بازی گوشی هاو شیطونی های سکسیش با بهرام و اینکه چرا تنها داداششو این همه در کف کردنش گذاشت و برای ارامش بهرام و وجدانش هم شده یک بار به داداش جونش مجوز کوسشو بده و یا کونش بهتره ..چون امکان حاملگی داره ....و عشق و هوسی که مهران بهش داشت و احساس می کرد که بالاخره در وقت و زمان معینی با مهران یک عشق بازی جانانه و داغ و از نوع کوس و کون دادن داشته باشه و بهش بگه ...مهران خانم چون خیلی حالتو گرفتم و جون به لبت کردم دوس دارم کیرتو نوبتی در کوس و کونم فرو کنی و چنان جررم بدی که دیگه عمرا غلط کنم بهت مهران خانم بگم .....و چندین نفر دیگه از عشاق دیگه ام که همه شون در کف کردنم هنوز موندن ..اه کونم دردش کمتر شده بهتر با یک فشار همه کیرشو داخل کنم ...ولی نه قبلش ببینم این خیسی کونم خون نباشه ..بهش دست بزنم و..اهان ..اوووه خدا رو شکر زرداب خون مویرگ های مدخل کونمه ..خوبه کونم پاره نشده ..اخ جوون پس فشار اخرو بزنم ....و سحر در حالیکه همزمان فانتزی سکس خیالیش با عزت خان و مهران و بهرام و دایی هوشنگ و حتی سیامک رو در ذهنش می پروروند دو دستی باقیمونده کیر شهریار رو با یک فشار تمام و کمال و تا ته در کونش فرو کرد و باز هم فریادی از درد کشید فریادی که باعث مشکلاتی شد ...این فریاد اخرسحر باعث شوک به طاهره و برگشت اندک هوشیاریش شد و کم کم چشاشو داشت باز می کرد ودر ادامه باعث شد نوشین از شدت شهوتش سراغ مرجان بانو بره و با گرفتن کمر و شونه هاش در صدد برومد که روی تشک تخت خواب ولوش کنه وباهاش عشق بازی کنه مرجان بانو هم شهوتی شده بود لحظات و صحنه های کون دادن سحر و گائیدن کونش اون هم با دستای خودش ..اب از کوسش اورده بود و هوس کیر کرده بود و لذا فوری دعوت نوشین رو لبیک گفت و مثل سحر و با دستای خودش کیر نوشین رو در کوس تشنه اش گرفت و فشار دادو لی تاته نتونست تحمل کنه چون واقعا کیر مثلثی شکل نوشین چیزی نبود براحتی تا ته فرو بره ...مرجان بانو اصولا کمتر کوس می داد و علاوه بر تخصصش در لز ...عاشق کون دادن بود ولی این بار هوس کوس دادن کرده بود و مرجان هم به فریاد زدن افتاد نوشین بی رحمانه تلاش می کرد کیرشو تا ته در کوسش فرو کنه و هر بار بیشتر داخلش می کرد و در نهایت هم موفق شد ..ولی در لحظه ای که مرجان از حال رفته بود ....و نوشین با ارزوی اینکه مرجان رو حامله کنه همه اب کیرشو در کوسش تخلیه کرد ارزویی که دست نیافتنی و نشدنی بود ....و صحرا هم در حالیکه از ناحیه کونش پنج انگشتی و مشترکا با شهریار گائیده میشد با انگشتای دست دیگه اش به کوسش تلمبه میزد و این چنین دوبله و با کمک شهریار خودشو می گائید ...کار گردان و تهیه کننده این نمایش سکس امشب که صحرا میبود این چنین به خودش کادوی تولد می داد و حال و احوال شهریار از همه بدتر و حشری تر ..چون به کیرش چنان فشاری میومد که وقتیکه نگاه تخمای کیرش کرد کمی وحشت کرد متورم و باد کرده و اگه بهش تلنگری می خورد چه بسا مویرگ هاش پاره میشد ...لذتی که از کون سحر میبرد حد و مرز نداشت و ترجیح داد که بدونه حرکتی و تکونی کیرشو در کونش نگه داره و این همونی بود که سحر می خواست چون تکون دادنش برابر بود با فریاد و درد کشیدن سحر ...ولی بازم فریاد اخر سحر شنونده داشت ولی خارج از اتاق چون همایون و تورج صدای اخرین فریاد بلند سحر رو شنیده بودند و یک باره وارد اتاق شدند ...همایون شوهر زن ذلیل صحرا بود که در این لحظات و به خاطر غیبت طولانی مدت صحرا خشمگین شده بود و سراسیمه کل خونه رو در پی اش جستجو می کرد که تورج رو پیدا کرده بود و به اتفاق هم داخل اتاق اومدند ... همایون با عینکی که به چشاش همیشه داشت با دیدن صحرا از بس هول شد که عینکش افتاد و و زیر پای خودش له شد وچون اشیا دور رو خوب نمی دید لذا دیدن شرایط داخل اتاق براش مشکل ساز گردید و سحر و شهزیار رو خوب تشخیص نداد ولی صحرا رواز ابتدای ورودش خوب دیده بود و سراغش رفت و این حرکت در شرایطی بود که شهریار و صحرا از هم جدا شده بودند و صحرا که نقاط ضعف و قوت شوهر شو بخوبی در چنگش داشت فوری به استقبالش رفت ......همایون اینجا چرا اومدی >مگه نگفته بودم که خودت مهمونا رو بدرقه کن چون من مهمونی دور همی خصوصی و زنونه دارم ...ها چرا حرف گوش کن نیستی ؟....اومدم چون صدای فریاد شنیدم نگرانت شدم این چه مهمونیه که باید خصوصی باشه چرا لخت هستی نکنه برنامه لز داشتی و اصلا شایدم فقط زنونه نباشه اون پسرره کیه ؟.....بیا این گوشه کارت دارم ببین همایون اولا چرا این تورجو با خودت اوردی دوما پسری هم باشه زنشم کنارشه و هیچ زن و شوهری بهم اجازه نمیدن در حضورشون بهم خیانت کنن و اون پسر هم شهریاره و با همسرش سحر خانم کنار همن ...و چرا لخت هستم چون بهشون اموزش سکس می دادم اخه خودت میدونی من سررشته دارم و مجبور شدم لخت بشم چون اونا لخت نمیشدن ...اوه چه جالب خب عزیزم به تو چه ربطی داشت ....داره همایون سحر دوستمه و شوهرش بلد نبود خوب ترتیبشو بده راستش نمی دونست کونشو بکنه بین خودمون باشه پسرره خیلی ساده س ..اهان خب به ما چی میرسه من شهوتی شدم صحرا ...حالا که اومدی واست سکس خوبی ترتیب میدم میدونم ازم گله مندی و چن شبه بهت ندادم خب به تلافیش الان یکیو انتخاب کن و ترتیبشو بده این جای زخمات و خر ج های امشبه که برای من کشیدی ...خب صحرا من چشام خوب نمی بینه کیا اینجا هستن ؟....شوهرجونم نوشین و مرجان و سحر و طاهره هستند ...من طاهره رو میخام خیلی وقته در کفشم بدت نیاد صحرا زن جذابیه البته سحر هم اگه شوهرش باهاش نبود انتخاب اولم بود ولی طاهره هم مثل دخترشه ...همایون دور طاهره رو خط بکش نمیشه ..چرا نمیشه.... چون دومادش شهریار اینجاس و غیرتیه و کاری دستمون میده عمرا اگه بزاره مادرزنشو بکنن ...باشه متوجه شدم میدونم ورزش کاره و ناکارم می کنه ...پس میمونه مرجان و نوشین و خودت ...دور مرجانو هم باید خط بکشی چون تورج خان رفته سراغش و داره بهش تجاوز می کنه واقعا خنده داره همایون نگاشون کن اونا زن و شوهرن و چنان اونو می کنه که انگار یک زن غریبه رو گیر اورده ...البته بیچاره تورج حق داره چون خیلی بهش محل نمیزاره تا یک کون به تورج بده بیست تا به این و اون داده ...مرجانو ول کن که تورج دلی از عزا دراره ...خب پس میمونه من و نوشین بیاهمایون جون بریم روی تخت و با نوشین سه تایی امشبو حالشو ببریم ...و تورج در حالیکه مرجان بانو بی اختیار رو تشک افتاده بود بیرحمانه بدست شوهرش بهش تجاوز میشد و تورج عقده سال ها بی مهری و بی محبتی و بی توجهی و خیانت هایی که جسته و گریخته بهش می کرد رو رویش خالی می کرد ...کیر تورج که با دیدن بدن های لخت طاهره و نوشین و سحر راست و بلند شده بود به تناوب و به شکل طاق باز در کوس و کون مرجان فرو میرفت اثار اب منی کیر نوشین در کوس مرجان بانو با تلمبه های تورج عجین شده بود و کیرش سهل و راحت تلمبه هاشو میزد و در حین سکس هاش هم ضرباتی به باسن و پهلوهاش میزد و روش فریاد می کشید ....بیداری جنده ...می بینی من چطور می کنمت دارم کوستو می کنم همونی که سال هاس بهم نمی دادی .زنیکه هم جنس باز نامرد ....چندین بار کلمه نامربوط نامرد رو تورج با صدای بلند به زبونش اورد و اسباب خنده های همه شون شد نامرد به مرجان نمی خورد ولی تورج پیرمرد بذله گوی خوبی بود و در هر کاری که انجام می داد خنده و شادی رو بر لبای اطرافیان و مخاطبش میاورد ..تورج اب کیرشو در کوسش خالی کرد و مثل نوشین ارزو کرد که ازش حامله بشه و چه بسا هم میشد ...و این اتفاق هم افتاد و مرجان بانو حامله شد و بعد از 9ماه و در اون سن و سال صاحب دختری شد ....در حالیکه همایون توسط صحرا لخت میشد و نوشین هم کیرشو مثل چاقو تیز می کرد سحر لباساشو پوشیده بود و سراغ مامانش رفته بود که لباساشو تنش کنه سحر به محض ورود همایون و تورج از زیر شهریار خارج شده بود و هولکی شلوارشو پاش کرد و از بس هول بود که خشتک شلوارشو پاره شده در تنش دید ولی از لخت بودن بهتر بود و شهریار خمار و مست الود رو هم روبراه کرد و در حالیکه صحرا این بار واقعا توسط نوشین و همایون دوبله گائیده میشد شهریار طاهره رو که هنوز کاملا به هوش نیومده بود رو کول کرد و به اتفاق سحر از اتاق و منزل صحرا خارج شدند .....همایون با توجه به ضعف بینایی و نبودن عینکش تا دقایق اولیه سکسشون متوجه دو جنسه بودن نوشین نشد ووقتی متوجه شد که فهمید کیر نوشین همگام با کیر خودش که در کون صحرا فرو رفته بود در کوس همسرش بخوبی داخل و خارج میرفت و برای لحظاتی ترسید و تعجب کرد و هنوز باور نمی کرد که نوشین دختر واقعی نیس و دلشو خوش کرده بود بعد از سکسش با صحرا میتونه کون نوشین و یا حتی کوسشو بکنه ....ولی به خودش گفت به درک و بی خیال کوس صحرا که هست و کونشم هم دم کیرمه و اگه هوس کردم کون نوشینو هم می کنم ...صحرا خودش مجوزشو داده و فرصت خوبیه که ازش استفاده کنم ....همایون واقعا در زندگی زناشویی ش با صحرا اختیار و ازادی انچنانی نداشت و حتی در مهمونی های معمولیش می ترسید به دختر و یا جنس مخالفی نگاه کنه چون صحرا کاملا بهش تسلط داشت و روز گارشو سیاه می کرد ولی امشب با اومدن به این اتاق و شرایطی که از صحرا دیده بود باعث شده بود صاحب امتیاز و اوانس ویژه ای بشه اونم سکس سه نفره ....و لذا فرصت رو غنیمت شمرد وفوری کیرشو از کوس صحرا دراورد و به نوشین اشاره کرد که جاشو بگیره و نوشین روی کوس صحرا سوار شد و همایون هم روی سوراخ کونش مستقر شد و با تنظیم کیر معمولی و نه چندان کلفتش برروی سوراخ کون نوشین علنی و برای اولین بار سکس رو با غیر از همسرش تجربه کرد سوراخی که خیلی تنگ نبود و براحتی تا انتهاش فرو میرفت و در واقع نوشین مثل اتفاق شب زفاف سحر هم کوس می کرد و هم کون می داد و تا نزدیکای بامداد و در دو مرحله سکسشون انجام گرفت و همایون بهترین شب سکسیشو بدین شکل تجربه کرد ......شهریار و سحر دست در دست هم و در حالیکه طاهره روی شونه های شهریار حمل میشد در خیابان خلوت و در نیمه های شب پیاده راه میرفتند و منتظر اومدن اتومبیلی بودند که سوار بشن رونای نرم و هوس انگیز طاهره روی شونه هاش بخوبی حس میشد و دستایی که به تناوب و به خاطر کنترل بهتر و حمل کردنش در کمر و باسن و حتی چاک کون طاهره میرفت شهریار رو حسابی کلافه و شهوتی و دیوونه کرده بود خصوصا سکس انال ناتمومی که با سحر داشت و هنوز کاملا از سوراخ تنگ کون سحر کامشو نگرفته بود و نفس های طاهره مثل دمی سرشار از هوس و هیجانات جنسی انگیزه و متحرکه خوب و ایده الی شده بود که شهریار رو همچنان در اوح شهوتش نگه داری کنه و تنها واکنشی که میتونست در قبال این اوضاع داشته باشه کشوندن گاه و بیگاه انگشتاش به دو لپای کون طاهره و چاله اش میشد سحر که به سوراخ کونش برای اولین بار فشار شدیدی وارد شده بود نامتعادل و غیر طبیعی راه میرفت و به قول عوام لنگ میزد و هر چند قدم مجبور میشد دستی به کمرش و چاک کونش بکشه و سوراخشو با انگشتش نوازش کنه و در واقع خارش نامحسوسی به خودش گرفته بود ولی هنوز نمی خواست اعتراف کنه که کون صدر صدر صدی داده .......سحر جون همسر خوبم متاسفم که مجبوری پیاده برگردیم و اینوقت و این وقت شب هم خبری از ماشین نیس کاش میشد توم کول می کردم ...ههههه...شهی جوونم مامانمو که روی کولت گرفتی به حساب من در نظر بگیر و بهتره خدا رو شکر کنی اگه رو شونه هات عزیز دل خوش گوشت و نرم وچیلی مثل مامان جونمو حمل نمی کردی مجبورت می کردم همین وسط خیابون سکس انال نیمه کارمونو روم انجام و کامل می کردی .به جوون هر سه تامون سوراخم خارش کیر تو گرفته نیگاه راه رفتنم کن مگه نمی بینی چه لنگی میزنم کیر کلفتت حسابی کونمو جررر داده ...سحر دست تو دلم نزار که حال و احوالم خیلی خرابه به شدت هواتو کردم فقط کافیه دست به کیرم بزنی و ببینی چه استارتی واسه سوراخ کون تنگ و خوشکلت گرفته .....ولی بهت قول شرف میدم که همین امشب ...می شنوی سحر جون ...و تا قبل از طلوع افتاب کار ناتموم کردن کونتو به سرانجام برسونم ...مردش نیستم اگه انجامش ندم ...ههههه اخ جوون منتظرم عشقم شهی جوونم تا ادعا و رجز خونیتو به واقعیت تبدیل کنی ..دارم از هیجان کون دادنم بال بال میزنم ...اوووف اوووف ....وایییی اخ جووون ..کونم کیرتو میخاد شهی جوون این مکالمات داغ و هوس انگیز رو در شرایطی بهم می گفتند که از شدت شهوتشون ملاخظه طاهره رو نمی کردند ...طاهره در اثر هوای خنک و لطیف و پاک بهاری که بهش می خورد رفته رفته بهتر و مستی شدید از سرش می پرید معجون شراب صحرا بدترین و شدید ترین تاثیرات ممکنه مخربشو روی مغز و روح و روان جسمش گذاشته بود و کل اتفاقات و نوازش ها و دست مالی ها و عشق بازی هایی که باهاش شده بود رو در حقیقت مثل یک خیال و خواب و رویای شیرینی تصورمی کرد و اینک شاهد شنود مکالمات داغ انال گونه دخترش و دومادش بود ..انگشتا و دستای شهریار رو بر روی اعضای پایین تنه اش بخوبی حس می کرد وناخواسته ازش لذت کافی و وافی میبرد در همین لحظه نور یک ماشین از انتهای خیابون به چشماشون خورد و سحر که دستاش ازاد تر بود جلوتر رفت و دستاشو به علامت ایست ماشین به تکون دراورد ..راننده پیکان مدل بالای اون سال ها {1356}با دیدن دختر خوشکل و خوش و قد و بالا و لباس سکسیش به وجد و هیجان خاصی اومد و بلافاصله با صدای بلند اخ جونی گفت و با خودش به گفتگو نشست جانم جان چه مالیه چه کوسیه لامصب چه کونی داره اوووخ اوووخ کیرم از همین جا تو وسط خال سوراخ عقبت ....اخ روز گار حالا نمیشد اون مردک باهاش نمی بود ... به جون خودم همین چند دقیقه قبل ده دقیقه نشده کوس صبریه رو گائیدم ببین چه جوری کیر لامصبم شق شده ...اخ کیرم تو کنج کوست ای خوشکل نیمه شب .....پسر راننده سرعت رو کم کرد و دقیقا کنار سحر ترمز گرفت ...اقای راننده دربست ......خانومی تنها خودت و یا اون دو نفر هم هستن ...خودت چه فکر می کنی خب معلومه جوونم سه نفر هستیم ..راننده نگاهی به سرتاپای سحر انداخت ووقتیکه خشتک پاره شلوار سفیدشو دید گل از گلش شکفت و چشاش براستی گرد شد و سپس نیم نگاهی به وضعیت پسری که خانم خوشکلی روی کولش گذاشته بود و تقریبا روناش تا نزدیک شورتش لخت و عریان نمایون بود به فکر فرو رفت و به خودش گفت ...اینجا و امشب و این مسافرا و با این وضعیتشون ..؟؟؟؟..چه خبره ...
azadmaneshianنه خدای من گزاشتید باورم نمیشهخدا قوت ممنون ممنون دستتون درد نکنهعیدتون هم مبارک شهره خانمعالی بود این قسمت باز هم تشکر میکنم از درخواست اجابتم
azadmaneshianبه خاطر تاپ اضافه که به ما هدیه دادید بی نهایت سپاسگزارم خوشحالمون کردید قدر دان شما و زحماتتون هستم تاپ جدید هم خوشمون اومد راضی بودم
azadmaneshianای بابا شهره خانم چرا گزاشتید حال این جقیا رو باید میگرفتی ضایع کردی مار رو که الان مثل بز تو کونشون عروسیه که حال ما رو گرفتید میزاشتی برن جقشونو بزننولی با این یه چی بگم حالشون گرفته شه عوضش این قسمت باز هم تو کف کون دادن سحر موندید و شهره خانم عمدا ننوشت کون دادن سحر رو یه چی سر هم کرد تا به شما حال بده فقط کیر رفتن تو کون سحر نوشت نه بکن بکنی نه چیزی خخخ سرتون شیره مالید دمش گرم دم شهره خانم گرم که سرتون رو شیره مالید باز تو خماری تون گزاشت
azadmaneshianعجب عجب قسمت جدید چی میگیپس چرا هیچ کدوم از حدسیاتم درست از آب در نیومد تر زده شد به تمام حدسهام حتی سحر هم گاییده نشد از کون شهریار کونشو نکرد چه وضعشه فکر کنم عمدا شهره خانم تموم داستان رو تغییر داد با حدسیات منآخرین حدسمم بزنم فکر کنم این راننده که سحر شهریار و طاهره رو سوار کرد بدزده ببره پیش رفیقاش به طاهره و سحر تجاوز کنن آیا این اتفاق رو شهره خانم مینویسه یا عمدا حال ما رو میگیره نمینویسهاز شوخی گذشته دیگه حدس مدسی نمیزنم و مثل بقیه فقط داستان رو میخونم با عرض معذرت دوستان
Nanamagikcبازم خوبه به بی شعوری خودت اعتراف کرد خراب کردی نمیدونی شهره خانم ناراحت میشه کسی داستانش رو بنویسه حتی اگه حدسی هم بزنی تغییر میده داستانش رو و دیدی که تغییر داد قرار بود سکس خفن جذابی تو اون اتاق بین سحر و شهریار اتفاق بیفته داستان کون دادنش که نشد نصفه نیمه هم نشد کون دادنش به نظر خودم قراربود سکس زیبایی تو اون اتاق اتفاق بیوفته بین همه شهریار سحر و دیگران که جناب عالی تر زدی باعث شد داستان رو تغییر بده نویسنده با اینکه قسمت جدید و اضافه و عیدی بود به درخواست دوستان ولی خوب نبود این قسمت خوشم نیومد اونم به به خاطر شهره خانم که نویسنده بدی هست نه اصلا اتفاقا درجه یک و عالی هست ولی خراب کاری شما کاربر بیشعور باعث شد داستان این قسمت تغییر بکنه اون هم بد تغییری متاسفم خدا لعنتت کنهاز شهره خانم هم متشکر م درود به شما موفق باشید
Bamandekشهره خانم با قرار دادن قسمت جدید لطف و کرم و معرفت بیش از حد خودش رو به مانشون داد ما هم ممنونشیم اگر هم نمیزاشت باز ما هم ممنونش هستیم شهره خانم بزرگی خودش رو نشون داد ولی تو خیلی بی ادب و بی تربیتی آدم شو دست بردار از این طرز حرف زدنت
ادامه رو از سحر داشته باشیدهوای لطیف و بسیار معطر و خنک بهاری... خستگی مهمونی عجیب ولی پر هیجان و پرشور و حال جشن تولد صحرای حقه باز و هوس بازو تا حدودی ازم گرفته بود و به قول ما دخترا حال اومده بودم و اگه به خاطر اوضاع در هم مامان جونم که در کول شهی کیر طلا جا خوش کرده بود ...نبود عمرا دستمو واسه این پیکانه بلند نمی کردم و ترجیح می دادم که پیاده با شه شه جووونم گز کنیم و در گوشه ای از یکی از این کوچه های تاریک و دنج شهرمون باقیمونده کون دادنمو بهش بدم ...اووووف نشد نشد که امشب که برای اولین بار تصمیم گرفته بودم قفل این سوراخ کون تنگمو با کلید طلایی کیر شهریار مست و بی خبر از خود باز کنم اخه چه وقت اومدنتون بود اون همایون بی عرضه و تورج کمدی با اومدنشون ...چه شانس الاغی ما داشتیم خودمون خبر نداشتیم ههههه عین الاغ عزت خان که انگاری از صاحبش یاد گرفته باشه که این اواخر منو که می دید کیرش رو چنان واسم راست می کرد که با تکوناش عین طبل به شکم تپلیش می کوبوند ....اووووف یاد عزت هوس باز و عاشق پیشه ام افتادم این پیرمرده رو بدجوری من هوایش کردم بیچاره زنش مه لقا که از دست شهوت و هوس های زیادش داره به کوه و صحرا میزنه ....کجا خانومی ؟تنهایی یا اونا هم با شما هستن ؟....واه خب معلومه جووونم تنها نیستم اوناهم بامن هستن سه نفریم با اجازت .....اوووا این راننده هه چه بی تربیته...بفرمایید سوار شید ...مرسی عزیزم سحر هر کاری می کنم مامانت گردنمو ول نمی کنه چون میخام روی صندلی عقب رهاش کنم و تو کنارش سوار بشی ..چیکارش کنم ....اررره شهریار انگار مستی از سرش نپریده خدا بگم چیکارت کنه صحرای ور پریده با این شرابت ....باشه مجبوری با مامانم عقب بشینی و منم مجبوری برم جلو .....خدا بد نده داداش ایشون خانومتن انگار حالشون خوب نیس میخای برم بیمارستان .....نه شما راهتو برو لازم نیس این ادرسو برو منزل میریم .....کیف خودته داداش دربست حساب میشه از اول تی کنیم بهتره .....قبوله فقط رانندگیتو بکن ...چشم داداش ....اخ جون ......این چرا میگه اخ جوون خوب شد شهریار نشنید ..نکنه وایییییی اررره بابا باید بهش حق بدم بدترشم بهم بگه چون خشتک شلوارم پاره س و حواسم بهش نبود اووووف حتی گلبرگ کوسم هم معلومه و از همه افتضاح تر شورت هم پام نیس حالا بیا و درستش کن تنها یه راه داره ....بهتره دستمو روش بزارم حالا این راننده هه لابد فکر می کنه من اهلشم .....ببخشید خواهر داخل داشبرد یه فندک هست میشه بهم بدی سیگارمو روشن کنم .....اینو میگی اقا خب دستت که میرسید خودت بر می داشتی ..اخه خواهر زشته جلو شما دست به داشبرد ببرم ....اررره جون خودت و عمه و هفت پشتت می خواستی دستمو بلند کنم که کوسمو ببینی .....خب حالا ببینم فیلم بعدیش چیه واسه زیارت کوسم ههههه.....خوبه کمی سربسر این یارو بزارم ...خواهر شیشه ماشینو بالا بده هوای نصفه شب سرده خواهرمون عقب ماشین اذیت نشه ....چیکار کنم بزنم نزنم به قولش کنم و یا نکنم .....ههههه راننده هه رو بد جوری شهوتی کردم ارره کیرشم عین کله گرز رستم از زیر شلوارش قد علم کرده ..بهتره محض گل روی کیر ندیده اش یک بار دیگه زیارت دیدن گل برگ های کوسمو بهش بدم گناه داره این نصفه شب ...ههههه...بیا جوونم شیشه رو هم بالا زدم دیگه فرمایشی ندارین .....نه خواهر جون فعلا عرضی نداریم جز سلامتی و سروری شما .....به جوون خودم این یارو با این حرفاش کاری می کنه یک کتک حسابی از شهریار جوونم بخوره خوبه مامانم چنان دستشو و خودشو به شوهرم گرفته که هوش و حواسش با این مردک نیس ....خب حالا نوبت منه .....واه اقا ماشینت چرا یه جوری میره نکنه باد لاستیکات کمه و یا پنچری و خودت نمیدونی ..مگه نه شهریار ؟...نمیدونم سحر کل حواسم به مستیم و مامانته لابد راست میگی ..بهتره وایسی بازدیدش کنی ...نه بابا ما عمریه شوفری می کنیم و میدونیم نه لاستیکام مشکلی نداره ...اووا اقا وایسا حرف گوش کن ....باشه چشم خواهر محض گل فرمایشتون وامیسم اینم ترمز ..خب برم بیرون .....حق باشما بود لاستیک عقبیم کم باده ولی تا فردا دووم میاره ...دمت گرم خواهر بدت نیاد و بهت بی ادبی نکرده باشم اگه پسر بودی ماشینمو دستت می دادم که روزا واسم کار کنی ......خب سوار بشم ....اخ اخ چرا زیرم خیسه ....چیزی ریختین شما ....اووا اقا خجالت بکش ریختن چی ...ولی خواهر قبل از پیاده شدنم زیرم خشک خشک بود ولی الان خیسه ......ههههه شهریار جووون این یارو انگار از تو مست تره و نمی دونه چی میگه ..خودتو خیس کردی و جیش تو ریختی روی صندلی ماشینت و اونوقت جای خجالت و رو پوشونی و معذرت خواهیت .... علنی منو متهم می کنی فوری فوری مثل بچه ادم بشین روی ادرارت و مارو سریع برسون اوووووخ چه بووی هم میده میدونی چیه اقا اگه خدای نکرده خدای نکرده جای شما بودم سرمو پایین مینداختم و ماشینو ول می کردم و گم و گور میشدم خجالت بکش بچه که نیستی از همه ما ها گنده تری سریع سوارشو یالا.....چشم چشم خواهر ولی به جون ننه ام قسم می خورم من خراب کاری نکردم و ......هههههه...خوب حالشو گرفتم به این میگن سربسر گذاشتن بطری اب گرم بو گرفته توی کیفمو روی صندلیش ریختم دست گلم درد نکنه تا دیگه بار اخرش باشه به کوس و ناموس مردم نیگاه بد بکنه ...هههههه.......نیگاه نیگاه داره با خودش چرت و پرت میگه انگار لابد بهم میگه این جنده هه از اون کوس بده های شش عیاره که من حریفش نمیشم ....خب حالا این 100 متراخرو میزارم برای اخرین بار گل برگ خوشکل کوسمو ببینی تا گله و اه و افسوس پشت سرم نباشه ...ههههه دارم چیا میگم .....اوووف چه نیگاهی هم می کنه ...بهش لبخندی بزنم تا حال اخرو بهش بدم .....خب رسیدیم و ترمز بفرمایید .....اینجا پیاده میشین خواهر ...بله شوفر اقا جیشی هههههه...دیگه نشد به من تشر بزنی ولی این اخری شارژشدم امشب واسه ما عجیب و غریب درومد ..چرا ..راستش داداش یک ساعتی قبل از شما یک زن و شوهر رو در همون حوالی که شماها بودین سوار کردم رفتارشون اولا به زن و شوهری نمی خورد و مرده عین کسی که کار بدی کرده باشه رفتار می کرد و از همه جالبتر و عجیب تر دست بند نقره ای بود که در مچ دستش دیدم که برای اولین بار چنین چیزیو می دیدم اخه ما مردا همچنین عاداتی نداریم ......چی چی گفتی دست بند در دستش ..ارره چطور مگه خواهر ...اخه ما باهاش کار مهمی داریم مگه نه شهریار .....بهش چشمکی زدم که متوجهش کنم ....درسته کار خصوصی باهاش داشتم کجا پیادش کردی .....راستش این ادرس پیاده شد ...اهان ممنون اقا اینم کرایه ات دستت درد نکنه ...شهریار جوون یه اضافه کرایه هم بهش بده اندازه هزینه یک حموم رفتن و شستن صندلیش اخه بوی ادرار میده ...هههههه.....بازم خواهر توپ و تشرتو زدی ..ولی بازم ممنون خیلی دمت گرمه ...کوس طلایی تو این حرکت اخرت دنیایی ارزش داشت کاش مال من بودی .....اوووف اووف این جمله اش منو هوسی کرد خوبه شهریار جلوتر بود نشنید وگرنه شکمشو سفره می کرد ......سحر جون جریان اون چشمک و اون مرد و ادرسش چی بود .....شهی جوون مهران امشب دنبالش می گشت و می گفت متهم خطر ناکیه و نشونشو که دست بند نقره ای بود از من و صحرا می پرسید و من فوری فهمیدم اون مرد مسافر همون متهم مهرانه و خواستم ادرسشو واسه مهران بگیرم ...افرین عشقم خیلی باهوشی کردن کونت دیگه واجب تر شدبرسیم منزل می کنمت ...مرسی عشقم خیلی اتیشیم به جوون تووو....کونم خارش گرفته اونم چه خارشی .....اوووه وای شهریاربغل گوش مامانم داشتم اینارو می گفتم نکنه بیدار ه و شنیده باشه ...چی بگم عشقم فقط میدونم گردنمو گرفته و ولکنش نیس ......شهی جوون خسته نشدی ببخش مامانمو خیلی امشب بهت زحمت داد..... ولی عزیزم چون مامان توه و مادر زنمه و تا قیام قیامت هم رو کولم حملش کنم هیچ اعتراضی ندارم و اصلا هم خسته ام نکرده ..نوکرشم ....مرسی عشقم خب رسیدیم ...واه چرا همه لامپا روشنن خبریه ؟....نمیدونم سحر ....بهتره مامانتو ببرم حموم و زیر دوش اب سرد بگیریم تا به هوش بیاد ....اوکی بریم ....اهان رسیدیم بزار در حموم باز کنم ....واه واه اقا سیامک تو وان حموم حوابیده لخت لخته بهتره من نیام تو شهی جون چیکار کنیم با مامانم ...خب در بزن من صداش کنم که خودش به مامانت برسه هر چی باشه زن و شوهرن ...درسته شهریار حق باتوه ....در حمومو بزن .....خوابش سنگینه .....میگم شهریار یه کاری کنیم مامانمو روی سیامک رها کن و بیدار که شد خودش دیگه بهش میرسه ... خب بیا کمی کمک کن که پام لیز نخوره ...اخه شهی سیامک لخته خجالت می کشم ...بهش نگاه نکن ..اهان خب الان ولش کن ...اوووف بیدار شد ....چه خبره وای وای وای توووییی طاهره قربونت برم برگشتی و شما اقا شهریار ...سلام ...طاهره خانم کمی شراب نوشیده بودند و مست کردن و مجبور شدم کولشون کنم البته سحر جون هم باهام بود و پشت درهستن ..اهان شهریار ممنون زحمت کشیدی من خودم بهش میرسم شما برید استراحت کنید ..هههههه.....میگم شهی جوون موافقی فال گوش وایسیم ...خیلی باحاله ...عشقم بهتره تا مستی از سرم نپریده به کون کردنت برسیم من حالم سر جاش بیاد کون نمی کنم خود دانی ..اوکی اوکی فقط یه دقیقه ...لطفا ...باشه من میرم لخت میشم وتوم فوری بیا منتظرتم گفتن فال گوش واسادن به شهریار برای خودم هم عجیب بود و در واقع نباید می گفتم هم در کل کار درست و شایسته ای برای هیچ انسان با شعوری نخواهد بود و نباید به شوهرم اجازه می دادم تا راز و نیاز عاشقونه مامانمو با ناپدریم بشنوه ولی در اون لحظه تحت تاثیر شهوتم که ناشی از اتفاقات راننده پیکان و کیر سیامک که برای اولین بار می دیدم قرار گرفته بودم ...کیر کلفت و رگ دارش که برای لحظاتی چشامو به خودش گرفت از مال شهریار اندکی کوتاه تر بود ولی چون برام تازه گی داشت خیلی هیجان زده و شهوتیم کرد ..خصوصا با اشتهایی که به کون دادن داشتم ضربان قلبمو بالا برد و این دقیقه رو دو قیقه کردم و فال گوش وایسادم ......طاهره عزیزم عمرم ..روح و روانم ...اب سرد روت میریزم اماده باش ...وایییییییی خیلی سرده توییی شهریار .....منو بغل کن سردم شده لطفا نوازشم کن ...امشب خیلی خوش گذشت مهمونی خوبی بود ولی چرا خوابم برده بود و همش رو پاهام نبودم و شما شهریار منو گرفته بودین ...ها ....اووووه اوووه سیامک تو هستی ..اره عزیزم داشتی با خودت یعنی شهریار حرف میزدی حالت خوبه ..اررره سیاه جوون اب سرد حالمو خوب کرد ....خب خوش که گذشت بدونه من ...عزیزم این چه حرفیه میزنی ..خوش گذشت ولی اگه تو هم میو مدی بهتر میشد ..ولی عزیزم شهریار دومادت بهتر از من بهت رسیده ....اوه سیاه یادت باشه اولا خودت نیومدی و دوما شهریار یک جنتلمن واقعیه و اون چیزی که فکرشو می کنی بهش نمی چسپه و تازه من در وسطای جشن مست و بی هوش بودم و همش دومادم بهم میرسید و سحر هم حضور داشت و بهتره بجای این حرفای بی مزه ات کیر با مزه تو واسه سوراخام اماده کنی و زیر همین اب وان منو چنان جرر بدی که سحر و دومادم بشنون و بدونن من و تو عاشق هم هستیم و هیچ چیزی جدامون نمی کنه ...گرفتی سیامک ...گرفتم اره چه جورم عاشقتم طاهره ..گفته بودم عزیزم حتی اگه با شهریار هم لاس میزدی بازم شکی در عشقت نداشتم ...من و تو عاشق هم هستیم و این کیرمو الان و زیر اب و در این وان به نوبت در کوس و کونت میزنم که مدرکی در عشق خالص من به تو باشه تو فقط طاق باز لم بده و جوری دراز بکش که فقط سر و گردنت بیرون از اب باشه و بقیشو به عهده سیامکت بسپار ....مرسی سیاه جوون به جوون خودمون خیلی سکس لازم بودم سه ساعت بیشتره از کوسم اب میاد و تنها چیزیه که ازش در این ساعتای مستی بیاد دارم خیسی کوسمه .....مگه چه خبر بود که اب از کوست میومد ....ای بابا گفتم که من مست مست بودم اونم با نوشیدن دو پیک فقط ..باور می کنی ولی لابد خبری بوده و من در عالم مستی و بی خبری دیدم و تحت تاثیرش قرار گرفتم ولی یادم نمونده جالا بیخیال ..و فقط به من برس ....اخ کونم واییییی کیر کلفتت کونمو جرر داد ...کیرم تو کونت طاهره ....تا ته کونت رفت خوبه حال می کنی اررره سیامک کیر کلفت ...حالا درش بیار و بزن تو کوسم ..اهان اووووف افرین سیاه کیرتو تا ته و دسته ات فرو کن در کوسم ..اخ اخ چه کیفی داره زیر اب کوس و کون دادن ...ادامش بده سیاه جون به نوبت دو تاشو بکن ....افرین ای شیطون بلا بالاخره فال گوش وایسادی و کارتو کردی ....هیس هیس شهریار ...ههههه ..اررره انگار دارن با هم اون کارو می کنن ....کدوم کار عشقم ....اخیش سکسو میگم شهی جوون ...خب مادر زنم از پشت میده و یا عقب ؟......هههههه...ارووم تر بگو ...خودت چه فکر می کنی شهی ؟....من که میگم از جلو به سیامک اقا میده ....نه جوونم اشتباه گفتی ....پس از عقب میده .....نوچ بازم اشتباه .....پس لابد هیچ کدوم و فقط نوازش و بوسو دست مالی هست ...نوچ نوچ هیچ کدوم ....خب همش هیچ شد پس بفرما مثل میخ روبروی هم وایسادن بهم خیره شدن ..نوچ نوچ نوچ بازم اشتباه ...پس خودت بگو سحر تحمل ندارم .....ههههه.....با اجازه ما بزرگترا مامان جوونم داره مثل شیر هم کوس میده و هم کونشو اونم زیر اب ...هههههه...چه جالب و مهیج ....چی گفتی شهریار زیر لب چیزی گفتی ...هیچی عشقم ..راستش می گفتم زنمو باش که داره سکس مامان و ناپدریشو گوش می کنه وشوهر شهوتیشو به امان خدا ول کرده .....نه شهی اونو نمی گفتی ..میدونم گفتی خوش به حال سیا مک ...من که بدم نمیاد گفتی که گفتی چون هم تو رو دوس دارم و هم مامانمو و .....بیا بریم به کونم برس ....امشب دیدمت که چه عاشقونه مامانمو در اغوش گرفته بودی همهشو دیدم ....اگه غیر از مامانم کسی دیگه میبود چشاتو نو در میاوردم ...قربونت برم عشقم فقط یاد اوری کنم خودت پیشنهاد دادی و من چنین برنامه ای نمی خواستم پس دیگه حرفشو نزن فقط بهتره بدونی بهترین مادر زن نصیب من خوشبخت شده و همچنین خوشکل ترین و زیبا ترین و بازی گوش ترین همسر رو هم دارم که با دنیا عوضش نمی کنم ....مرسی شهی جوونم اول اولش لختم کن وسوتینمو درار و تا میتونی شوتش کن و بعدشم شلوار بدونه خشتکمو درار و اونم به هوا پرتاب کن و بعدشم خوب خوب بوسم کن نوازشم کن و دست مالیم کن ...همه جامو بمالون ...از لپای کونم گاز بگیر و رونای پاهامو چنگ بزن و پستونامو اونقد بخور که جونت دار .و بعدشم کوسمو با گل برگ هاش با اون زبون چرب و چولوت اونقد بخور که ابمو بیاری و در اخر هم سوراخمو با زبون درازت و لبات و انگشتات مثل یک پرنس پورن استار حسابی بلیس و بکن و مدخلشو اماده ورود کیر کلفتت کن ...زود باش عشقم چون نمیخام وسطای کون دادنم مامان جونم و سیا مک سربرسن اونوقت مجبور میشیم باهاشون قاطی بشیم ..تو که نمیخای ها ....عشقم سحرم قربون اون شیطونیا و بازی کردنای سکسیت برم من ...کهتو مثل اب خوردن هر پسریو مثل موم در دستات نرم می کنی من که واسه هر کاری که تو بخای امشب اماده ام ..چون مستی ولم نکرده ...دوست دارم خیلی خوشکلی من باید در اولین فرصت دست و پای مامانتو حسابی ببوسم و ازش تشکر کنم که چنین دختریو در دامانش پرورونده و تحویل من داده ...ههههه اووووف اووووف اووووف جووونم بخور بخور بلیس بلیس کوسمو اخ اخ یه دفعه بفرما و بدونه تعارف بگو کوس مامانتو میبوسم و می میخورم چون من از داخل کوسش رشد کردم و بیرون اومدم و اگه قراره ازش قدر دانی کنی باید اونجاشو ببوسی و بمکی ..میبوسم عشقم اگه تو اجازه شو بدی با کمال خوشحالی و با افتخار کوسشو می بوسم و می خورم وووو....اوووهوی اوهوی ترمز شهریار داشتی خطر ناک پیش میرفتی اگه جلوتو نمی گرفتم تا ته کوس مامان جونم میرفتی لابد دست خالی هم نمیرفتی با این کیر کلفتی که تو دستمه میرفتی ...اووووف قوبونش برم من این کیر کلفت شوهر جوونمو که خیلی کلفته ....بیا تو دهنم تا سردت نشه کیر جون ..چون کیر جون اینجا و تودهنم جاته و به اضافه دو سوراخای جلو عقبم حالیت شد کیر جوون هههههاوووویی اخ جووون ...چه کیری داری تووو شهریار جوون پدرت نیس که منم ازش تشکر کنم و گونه هاشو ببوسم واسه نطفه و پسر کاکل زری کیر کلفتی که در کوس مامان تو کاشته که نصیب من بشی ... خخخخخخ..عشقم توم لازمه بجای گونه های بابام ....کیرشو ببوسی چون دلیل به دنیا اومدن من فقط کیرشه و نه لپاش .....می بوسم کیرباباتو خیلی خوب هم ماچ می کنم و اگه شهی جوون تو بخای و رضایت بدی براش ساک هم میزنم و ابشو هم میارم ..چرا نزنم تو مامانمو با کیرت می کنی و منم کیر باباتو می خورم این به اون در ....ههههه...اوووه شهی جوون شهوتم بیشتر شد با این حرفا ...عزیزم منم شهوتیم بدتر از قبل ...فانتزی خوبی بهم گفتیم مگه نه ....اوکی ...خم شو روی لبه اون مبله و پاهاتو کمی باز کن اهان لبه باریک بالای مبله رو بین پستونات بگیر که اذیت نشی و زیر شکمتو به لبه پهن مبل اتکا بده و اماده باش ابتدا کوستو ترتیب بدم ..اخ اخ کوسم ...درد داشت ...بمیرم عشقم درد بلات بخوره تو سرم......خدا نکنه شهی جوونم بخوره تو ملاج صحرای مار مولک ...جوونم چه کوسی داری کوس تنگ و خوشکل به این میگن واینم تلمبه های من تقدیم به کوس ناز تو سحر جون ...اخ اخ اه اه اخ اخ اوخ کوسم اینم انگشت مبارکم بره تو سوراخت که اینم الان سهمی داشته باشه ... و دو تایی تلمبه می خوره ...عزیزم از کونت درد که نداری؟....نه نه شهی کوسم یه کم درد داره ولی به همین فرم کیرتو بهش بزنی دردش کم خواهد شد .....مرسی تندترش کن ...اه اه ای ای ای ای کوسم ای کوسم ...خب اماده باش کونتو بکنم ....اماده ای عشقم .....اهان با دو دستت لپای کونتو از هم باز کن بیشتر ...بیشتر سحر جوون ..افرین عشقم و نگه ش دار تا راحت تر تو بره ودرد نکشی ..خب کیرم خیس خیسه از اب کوست و کرم و روغن نمیخاد ..اینک کلاهک کیرم داره تشریفشو میاره که وارد دروازه کونت بشه ..اخ اخ سجر جوون چه سوراخ خوشکلی داری کاش میشد ازش عکسی فیلمی زنده می گرفتم که ببینی نمیدونی چه لعبتیه انتیکه س ...طلای نابه ...اه اه شهی جوون زود باش از درد شهوتم دارم از پا میفتم بجای تعریفا از کونم...ترتیبشو بده بکنش کونمو ..منو بکن تا فریادم به همه جا برسه ..زود باش ..اومد اخ اخ اخ لباتو بده بخورم عشقم ..موقع کون دادن لبات خوشمزه س و مزه خاصی میده ...اخ اخ ...هق هق هق .....گریه نکن عشقم تحملش کن تا ته و تا دسته تخمام تو رفته و در سوراخ کونت فروکردم و بجون جفتمون بزور و فشار زیادی داخلش کردم حالا فقط اماده باش میخام تلمبه به کونت بزنم ...نه نه نه شهی جوون درد دارم اخ اخ تورو جوون خودمون درش بیار نه نه ....تلمبه رو شروع کردم وای خدا جون شکرت از این کون خوشکل همسرم که نصیبم کردی ........خواهش می کنم شهی لطفا درش بیار خیلی جرر خوردم غلط کردم اخ مامان جوون ....ساکت هیچی نگو سحر یادته بهت قول مردونه دادم که تا قبل از طلوع صبح کونتو چنان جرر بدم که که از چشات مثل چشمه اب بیاد ..و هنوز مونده ...باید قولمو ادا کنم هر چه باشه مرد هستم و قولم قوله ....اخ جوون کون تنگ و اکبند به این میگن خدا رو صد هزار مرتبه شکر که امشب بهونه ای دستم اومد که کونتو خودم بکنم نه توسط کسی دیگه بر شیطون ملعون لعنت من دارم چیا میگم مگه شدنیه و ممکن میشد این کون خوشکل تو با کیر یک نامحرم و غریبه کرده بشه ...خوب شد که خودم این کونتو کردم وتا میتونی گریه کن و اه و ناله کن من تا نیرو و توان دارم تلمبه به کونت میزنم ....خخخخخ....اه اه اه شهریار تو خودت نیستی و مستی لطفا ارووم تر پاره ام نکنی یه وقت ..اونوقت ابرومون میره ..نترس عشقم حواسم هس فقط زردابی نارنجی رنگ با کیرم از کونت میاد بیرون اونم خیلی مهم نیس شاید از مویرگ هات باشه ......خب عزیزم بلند شو و راه رفته بریم به طرف اون ستون و اونجا ادامشو میدیم ....اه بلندم کن شهی جوون ..اهان ...میتونی راه بری ..اررره شهی ..دور کمر تو گرفتم دوس داری حین راه رفتن تلمبه بزنم ...بزن شهی جوون تو که کونمو فتح کردی دیگه اجازه واسه چیه هر کاری دوس داری بکن فقط باید خوب ارضام کنی وگرنه ...وگرنه چی اگه ارضات نکنم ...میرم به ناپدریم میدم ...هههه منم میرم مامانتو می کنم ......چرا اسم سیامکو پیش کشیدی نکنه کیرشو دیدی ؟...ارره دیدم شهی من دروغ گفتن بلد نیستم ..دیدم ولی ناخواسته ...خب ...همین دیگه شهی خب دیگه نداره ....اخ اخ چته توو تلمبه هاتو تند نزن ارووم تر هر چی باشه ایستاده حالت گرفتیم ...عزیز دل شهریار عشقم سجرم باسنت با زیر نافم یکی شده از این پوزیشن خیلی عشق می کنم لطفا دستاتو به ستون جلویی بگیر و کمی خم شو تا خوشکلتر کونتو بکنم ...اخ اخ شهی کیرت تو کونم اونقد به مدخلش و کمرم فشار میاره که نفسمو گاها می گیره دوس دارم اونقد داد بزنم داد بزنم که سقف اتاق رومون اوار بشه و با پوزیشن کیر شوهر در کونم رفته غزل خدا حافظیو با هم بخونیم ...هههه..میترسم فریاد بزنم مامانم و شوهر کیر کلفتش تو حمومن و می فهمن و ابروم میره ...نه اینکه عشقم ابرومون نرفته چه بسا همین الان و گوشه ای دارن مارو می بینن ....واه واه شهی جوون ببینن ما که زن و شوهریم جوونم اخ اخ شهریار با کف دستت کوپلای سفید باسنمو کبود کردی بسه دیگه نزن ...میزنم عشقم چون خوشکله و نازه ....کمر و پاهام درد گرفت منو ببر روی تشک خودمون اونجا کارمو خاتمه بده .اه شهریار درش بیار سوراخم نفسی بکشه ..درش نمیارم سحر و با همین وضعیت از پشت بغلت می کنم و خودم میبرمت هر جا که دوس داری ...اوکی شهی جوونم ...قربون اون زور بازو و قدرت کمرت برم من که خیلی خوب از خجالت کون اکبندم تا حالا برومدی ...پس رونامو بلند کن و تا سینه هام جمعش کن و دستاتو بهش قلاب کن و بهم تلمبه بزن دردم کمتر شده شهی جوونم ...اووووففف به جوون خودم کم کم کون دادن واقعیو الان مزمزه می کنم ...اوه چه خوب در حین راه رفتنات منو می کنی برو به طرف اتاق خودمون ...اه چه کیفی می کنم من مزه خوبی داره سجرجوون ..ارره چه جورم اونم باکیر تووو کیر خوشکل و کلفت تووو....نوش جوونم و نوش کیر تووو...خب عزیزم رسیدیم به لبه تخت خوابمون .سحر جوون شونه هاتو ارووم می گیرم و با کمرت و خودتو کاملا در اختیارم قرار بده و با قدرت کمر و بازوام به پهلو ی هم و با هم ولو میشیم روی تشک..اماده ای ...؟...اررره شهی جوونم اماده ام ....وایییییی وایییی ..ههههه کیرت تو کونم به رقص اومد باور کن شه شهی ....وای وای شهریار کلاهک کیرت مثل شلاق به مدخل انتهای کونم میزد اونم چه زدنی خیلی مزه داشت ...لطفا بیا به همین فرم روی تشک غلت بزنیم و اگه هم تونستی در حین غلتیدن به سوراخم تلمبه بزن ...عزیزم برای اجرای دستورت باید کمرتو با پستونات خوب بگیرم و لباتو هم میخام ..بیا عشقم همش مال خودته ....اوووووی اووووی مرسی مرسی شهی جوون چندین بار منو علتوندی خیلی حال داد ولی مثل اون اولی نشد...اه شهی خسته شدم از کون دادن ...هههههه..لطفا تمومش کن ...چشم عشقم پس به شکم می خوابونمت و خاتمه اش میدم ...اوکی شهریار جوون ..من که چشامو بستم و دیگه خودت باقیشو ردیف کن ....اخ جوون اخ جوون ولو شدن روی باسن قشنگت چقدر لذت بخشه ...اه اه اه شهی اه شهی کیرتو نچرخون تو کونم دردم میاد لطفا ...عشقم اخه خیلی برای من لذت بخشه اینجوری خاصیتش اینه که مدخل کونتو باز تر می کنه و بعدا راحت تر کون خواهی داد ....اخ اخ کمی دردم میاد شهریار ارووم تر ارووم تر ...چشم عشقم ...گفتم ارووتر وای وای ...سحر ابم داره میاد ...بریز توکونم لطفا نمیریزم ..بریز شهی جوون ..نه نمیریزم ..اومد اومد روی دو ماهیچه قشنگ کونت میریزم ای ی ی ی ی ...اخیش راحت شدم .....اوووه شهی جوون چرا لپای باسنمو تکون تکون میدی یعنی چه ؟.....عزیزم میخام اب های کیرمو که روی باسنت مونده به طرف سوراخ های کوس و کونت هدایت کنم اونجایی که خودت می خواستی ...اوه چه صحنه زیبایی داره کاش دور بین داشتم و ازش عکس می گرفتم عشقم کاش میدیدی ...خب تصورشو که میتونم بکنم بزار با انگشتام لمسش کنم ..اوووه دم سوراخم و گلبرگ های کوسم همش ابکیه از اب کیر شهی جووونم .....مرسی مرسی عشقم که بالاخره کونی تو شدم مبارکم باشه ...ههههه ..اه شهریار جوون خیلی خوشحالم که با کیر تو کونم باز شد ...خیلی خیلی سخته که جلو احساسات و نیاز و شهوات جنسیتو در اوج نوجوونیت و جوونیت بگیری و من موفق شدم و تونستم سال ها و ماه ها و روزها جلو خودمو گرفتم و به هیچ کسی کوس و کونمو ندادم از این اتفاق خیلی راضیم ...قربونت برم سحر من بهت افتخار می کنم و به خودم می بالم که چنین فرشته ای نصیبم شده هرچند خیلی هم شیطونی و باز یگوشی هم می کنی ولی اونتم قبول دارم ....حالا بکو به من مستی از سرت پرید ؟.....اره عزیزم کاملا پرید ....پس دیگه کونمو نمی کنی ....تا طلوع افتاب چرا ولی بعد از اون میشم همون شهریار دیروز و به کونت کاری ندارم ..پس شهی جون اون جمله ای که داشتی ابت میومد چه معنی داشت؟.....چی می گفتم سجر؟....می گفتی کیرمو می چرخونم تو کونت که بعدا بهتر و راحت تر کونتو بدی این حرفت خیلی اب میخوره و با عقایدت نمی خونه ....گرفتی شهریار ...اره عزیزم اشتباه کردم خب شهوتم خیلی بالا بود و عقل و منطقم کار نمی کرد به حساب عشق خیلی زیاد امشب کردن کونت بزار و بهش اهمیت نده ...ولی شهی جوون ...باشه قبوله ... بی خیالش شدم ..... من برم دستشویی و توم دیگه بخواب سحرم ............اه ولی شهریار هنوز معنای واقعی و خطرناک این جمله شو بخوبی لمس و درک نکرده ...می دونم اگه بازم کونمو می کرد حرفشو میشد یه جورایی به درستی تعبیر کرد ولی اون که الان گفت دیگه باهات سکس انال نمی کنم پس یعنی مجوز کون داد نمو به هر کی که دلم بخاد رو با این جمله عجیبش در واقع داده ؟.....اخ خدا جوون کمکم کن که راه خطا نرم و کاش بهم می گفت کونتو حداقل شبای جمعه می کنم که هوس و فکرای بدی نکنی ...فقط باید کاری کنم کونمو بازم بکنه ..ولی اگه نکرد چی ....اه اه ..فعلا فکرشو نکنم و برم حموم ببینم مامان جوونم چیکار می کنه ....اووه ارووم ارووم برم که ببینم چه خبره ..اهان رسیدم و اووه در حموم که کمیش بازه و صداشون هم نمیاد ...خب نیگاه داخل کنم ..اوووه چه رومانتیک و شیرین در اغوش هم ودر داخل وان خوابشون برده ..و کیر سیامک هم در دست مامان جوونمه و دست راست اونم روی کوسشه و خواب خوابن ....قربونت برم مامانی سکس انال و کوست نوش جونت ..و خوابای خوش ببینی ..خب فرصت خوبیه بهتر کیر ناپدریمو ببینم ..برام هیجان انگیزه ..بد نیس و کلفت هم هست ولی مال شهی جوونم کلفت تر و خوش کل تره ...اه من چرا بازم نیگاه کیرش کردم همین یه ساعت قبل که دیده بودمش تکنه هوسشو کردم خدا نکنه ...نه نه ..بهتره برم بخوابم ...لعنت بر شیطون ....با لمس پستونام و گرفتن و چنگ زدنای رونای کشیده و لختم کم کم بیدار شدم و حس کردم که کلاهک کیرش با کمک یکی از دستاش و به حالت پهلو در استانه مدخل کونمه ...بلافاصله یاد حرفای اخر سکس انالم با شهریار افتادم و از این حرکتش بخوبی استقبال کردم شهریار با اب دهنش کیرشو و به اضافه درگاه کونمو خیس می کرد و کم کم فشار میاورد که کلاهک شو به داخل کونم هدایت کنه ....در این شرایط معمولا ما دخترا به ناز و ادا و افاده و کرشمه خاصی میفتیم ...و نکن نکن و حوصله ندارم و دردم میاد و خوابم میاد از این چیزا و و فرمایشات میزنیم ولی من واقعا کیرشو واسه کونم می خواستم چون بهش احتیاج داشتم شهریار رو باید مثل یک هدفی که اماده اعتیاده به کردن کونم معتاد می کردم و لذا با چاشنی ناز و اداهام یکی از دستامو به دستی که روی کیرش بود رسوندم و بهش کمک کردم که بیشتر و پرزور تر فشارشو بده و با چند اخ اخ و اوخ اوخ و نکن نکن و کون نمیدم های الکی کیرشو تقریبا در کونم دو دستی و مشترک فرو کردم . با نیگاهم به چشماش بهش فهموندم که تلمبه رو شروع کنه ..اوووه اه اه اه شهی جوونم ....کونمو باز کردی ...اه عشقم نتونستم طاقت بیارم از کونت سیر نشده بودم . عزیزم شه شه جوونم اینو تو مغزت بهتره خوب خوب فرو کنی کونم هر لحظه اماده کیر توه که بهش بزنی . ...فهمیدی عشقم یا برم اخبار رادیو و از پخش خبر بهت بگم ...ها .....ههههه...خخخخخ ..وای از دست تووو سحر ..تصورشو بکن در پخش خبر چنین چیزیو بگی ببین چه شلم شوربایی میشه ...هههههه اررره عشقم اگه بازم با کون کردن من قهر کنی یهو دیدی سجر جوونت سر از استودیو پخش خبر دراوردو از تریبون رادیو ازت کیرتو خواست پس بیدارشو عشقم و به فکر همسر خوشکلت باش تا یه وقت بیراهه نره ...هههههه......شهریار بهتر و مسلط تر و با چند پوزیشن از جمله طاق باز و داگی و به پهلو و از دو طرفش و حتی کمی ایستاده کونمو با کیرش ردیف کرد و خوب ترتبیشو داد و دو بار ازش با کمک انگشتام و انگشتش کوسم به ارگاسم رسید و خوشحال و سیراب اب کیرشو باز در روی باسنم و به شکم خوابیده پاشوند و به همون روش قبلی و نیمه شب ...با لرزوندن لنبه های باسنم اب کبرشو مثل جویبار به طرف دو سوراخم هدایت کرد و بدین ترتیب دومین شاید بهتره بگم سومین سکس انالم هم بدین شکل اتفاق افتاد بار اولی رو باید به حساب اتاق منزل صحرا بیارم چون بهر حال کیر شهریار خیلی کوتاه ولی کامل در کونم فرو رفته بود و اونم در امارم جایگاه شو داره ....اولین موضوعی که صبح فردای بعد توجهمونو به خودش جلب کرده بود غیبت بهرام بود که به منزل بر نگشته بود و کم کم من و مامانم نگرانش شده بودیم و با صدای درب منزل به امید برگشتن بهرام ..من سراسیمه رفتم و درو گشودم ولی به جای بهرام .....کسیو دیدم که اصلا انتظارشو نداشتم ....؟؟؟؟؟؟.......................سخنی هر چند کوتاه با خواننده های عزیز و محترم ....با سلامم مجدد و تشکر بی پایان ازاستقبال و حمایت ها و کامنت هاو پیامک های متعدد خوبتون ...لطفا و خواهشا ازتون میخام رعایت ادب و نزاکت رو داشته باشید و بهم توهین و کنایه نزنید ..رعایت چنین ایتم هایی نشونه شخصیت خوب و والای شماس و مایه اموزش و و توسعه ادب و نزاکت و احترام به همدیگه خواهد بود و تحقق چنین مواردی باعث خوشحالی و ایجاد دوستی ها و نزدیک تر شدن دل ها و ارامش همه ماها خواهد شد و در چنین اوضاع و احوال کرونایی چه بسا کمک شایانی به سلامت روح و روان و حتی جسمی همه ما ها هم خواهد کرد پس لطفا و خواهشا بهم دیگه احترام بزارید و بزرگی و منش خودتونو نشون بدید ...ممنون و مرسی امید وارم از تاپ امشبم خرسند و راضی بوده باشید تاپ بعدی انشالله شب ادینه ......