انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 86 از 107:  « پیشین  1  ...  85  86  87  ...  106  107  پسین »

خاطرات بهرام و مامانش


مرد

 
باید تلافیش رو دربیاری شهره خانم
دو تاپ بزار و خوشحالمون کن
     
  ویرایش شده توسط: Papayoga   
مرد

 
باسلام
این داستان بسیار جذاب و عالی نوشته شده.
میخواستم حمایت کنم از نویسنده ایا راهیی برا دونیت هست. لطفا راهنمای کنید.
     
  
زن

 
Art0art0
سلاممم...ممنون وسپاس ویژه ازشما هم بابت کامنت خوبتون هم برای پیش۶نهاد دونیت ویاهمونcrowdfunging....واقعا ازتون تشکر می کنم ....مرسی
     
  
↓ Advertisement ↓
زن

 
Art0art0
منظورم دقیقcrowdfundingبود
     
  
مرد

 
پس داستان کو جون داداش بزار
     
  
مرد

 
azadmaneshian
سلام دوست عزیز شهره خانم محترم !خیلی خوشحالم که دوباره سعادت یار بنده بود تا بتونم چند کلامی خدمتتون عرض کنم ! به نظرم توی این چند قسمت اخیر و دقیقا از برگشت طاهره به ایران داستان خیلی زیاد بین شخصیتها در گردشه و اون ریزبینی و حوصله در وصف حال شخصیتها کمتر شده !این ممکنه بخاطر مشغله فکری نویسنده باشه یا اینکه داستان در حال پوست اندازی هستش و مرحله جدیدی از حکایت شخصیتها در حال شروع شدنه ! در هر حال بازم از داستان زیبایی که مینویسید و اینجا ارائه میدید خیلی سپاسگذارم .خدا قوت و دستمریزاد . ارادتمندم - کیانمهر.
     
  
زن

 
دریک لحظه انی چهار نفر واقع در سر کوچه بهم متوجه شدند بهرام و سحر متعجبانه شش دانگ چشم و حواسشون به سحر متوجه شد ...چنین تیپ ومدلی تا بحال در یک دختر ندیده و نشنیده بودند... و در حالیکه نازنین خنده زنان و سحر ترانه ای از گوگوش رو باخودش ترنم می کرد ونم نمکی قر کمر میومد به بهرام و سارا رسیدند.
ابجی سحر این چه مدلیه که پوشیدی وای وای خدای من .چی شدی ..سارا ببین خواهرم چه تیپی زده

.......ارره دارم می بینم ..
.خب دختری که واقعا خوشکل باشه حتی لباس کهنه و بی ریخت هم بپوشه بهش میاد ...حالا چه برسه به کت و شلوار مردونه ای که الان تنشون کردن ...سلامم سحر جوون...
اوووه سارا جوون مرسی و علیک سلام باحالی نثار توو می کنم که خیلی وقته ندیدمت ....
ابجی سحر لباس خودت کوش ......
گربه ه دزدیش ..ههههه.....
شوخی نکن ابجی دارم جدی میگم ..نکنه با پسری دعوات شده و یا ......
وایییییی نازی جون و سارا جوون میبینین که داداشم غیرتش گل کرده ..اووه چه کیفی می کنم از این غیرت توووو......بیخیال بابا ...هیچی نشده در خونه ناز ناز جوون لباسم خیس شد و مجبور شدم با تیپ مردونه بیام بیرون ....
لابد داشتین بازم شیطونی می کردین ...
حالا فرض کن اررره داداش ...به کسی مربوطا نمیشه ...مگه نه ناز ناز جوون ...
ارره سحر جووون ...
واه سارا جوون چرا میخندی ......شما خیلی باحال حرف می زنین واسه اون می خندم ....
سارا خانم اگه میخای همیشه خندون و قبراق و باحال باشی مدتی با سحر جوون رفاقت کن
واقعا نازنین خانم فرمایشتون گله ...رفتار و حرفای سحر جوون ادمو سرحال و قبراق می کنه
........
اولین شبی که بعد از شش ماه و اندی ..طاهره به خونه خودش برگشته بود به خوبی و خوشی و شادکامی و البته کمی شیطونی سپری شد و اون شب به پیشنهاد و خواسته طاهره ...شب رو در منزل شون به صبح رسوندند....اواسط شب دو بار کنتور برق با همکاری نازنین و مهران از عمد قطع شد چون مهران از نازنین می خواست و هدفش ظاهرا به بهونه دست مالیش بود ووقتیکه نازنین با تعجب ازش دلیل خواست ...گفت
عزیزم هوستو کردم اندامتو بمالم ...در تاریکی نهایت لذتو به ادم میده
اخه دیوونه الان چه وقت این کاراس مهران ...رعایت کن و تحمل داشته باش ..یه شب بزار دستت بهم نخوره

و بالاخره نازنین رام شد و قبول کرد چون با دیدن طاهره و زیبایی فوق العاده اش تا حدی حس حسادت زنونگیش گل کرده بود و باید یه جوری ارووم میشد و لذا بار اول با هم سراغ کنتور برق رفتند و یهو تاریکی فضای خونه رو در برگرفت و در حالیکه همه به هول و تکاپو و دست و پا زدن افتاده بودند مهران و نازنین در اغوش هم رفته بودند و در تایم نزدیک دو دقیقه حسابی با بوسه و لب خوری و دست مالی های انچنانی و داغ همدیگه رو به استانه ارضا رسوندند ولی برای اینکه لو نرن.....اجبارا کنتور برق رو زدند و شرایط به حالت طبیعی خودش برگشت و بعد از گذشت نیم ساعت باز هم در صدد برومدند که همان برنامه رو تکرار کنند و با هم سراغ کنتور برق رفتند ولی این بار مهران قصد دیگه ای داشت ووقتیکه دست نازنین رو گرفته بود و کنتور برق قطع گردیدتاریکی باز هم به فضای منزل طاهره باز گشت و به یک باره و از عمد دستشو از دست نازنین جدا کرد و همسرشو تنها گذاشت وسریعا به طرف اشپز خونه و فضایی که سحر و طاهره درش جولون می دادند ... خیز برداشت و با استفاده از فضای تاریک و سیاهی محیط خونه و با توجه به عادتی که از سر وظایف شغلیش به این نوع شرایط داشت به راحتی و بدونه اینکه کسیو متوجه خودش کنه ... در جستجوی دو شکارش یعنی سحر و طاهره برومد ....به هر کدومشون میرسید براش کافی بود ...وسحر به یک باره در استانه در ورودی اشپز خونه
در مسیرش ظاهر شد و بهش از پشت نزدیک شد و با دست چپش کمرش و دو بازوشو گرفت و دست دیگه شو از زیر بلوزش به پستوناش رسوند و در حالیکه با اشتهای فوق العاده ای بهش چنگ میزد لباشو به نرمی گوش و پشتش کشوند و تا تونست و راه داشت براش خورد و این در حالتی بود که از پشت خودشو بهش چسپونده بود و و با فشار مضاعف دیگه ای به دیوار جلو دستش کیپ کرد و راه فرار برای سحر باقی نزاشت ..دستی که به پستوناش رفته بود حالا به دگمه شلوار جینش کشیده شد و بعد از باز کردنش براحتی به کوس داغ و اکبندش رسید ...سحر شورت به پا نداشت و این موضوع مهران رو دیووونه تر کرده بود ...و با انگشتاش چوچوله هاو اطراف کوسشو با اشتهای زیاد و در حالیکه از شدت شهوتش نفس هاش تند تند میزد ...به سرعت می مالوند ...سحر براستی غافل گیر شده بود و مونده بود چه عکس العملی نشون بده و تا میومد که تصمیمی بگیره و مانع کاراش بشه با مالوندن و چنگ زدن جایی از اندامش مواجه میشد و مقاومتی که نشون می داد ...بی فایده بود ودر تاریکی شب حتی تشخیص نمی داد که توسط دستای چه کسی هست دست مالی میشه ...ولی حدس میزد کار ...کار مهرانه ......و شایدم به بهرام شک داشت ....و چند متر دورتر و بعد از اینکه نازنین فهمید که این بار کلاه گشادی سرش رفته ...بعد از کمی تامل و تفکر و عصبانیت از مهران زیر کنتور برق چمپاتمه زد و اندیشید که قطعا مهران سراغ طاهره و سحر رفته...یک باره بغض در گلوش گیر کرد و برای لحظات کوتاهی گریه اش گرفت ....و همین تاخیر و اشکاش باعث شد که فرصت کافی برای مهران خلق بشه و از مالوندن سحر و ازپشت باسنش نهایت استفاده رو ببره و مهران شانس اورد که با هوشی که داشت ...حدس میزد که نازنین ممکنه کلید کنتور برق رو فوری و از سر حسادت و لجش بزنه و لذا سحر رو علیرغم خواسته اش یهو ول کرد و سریعا ازش جدا شد و بعد از چند ثانیه ..نازنین هم کنتور برق رو زده بود.مهران برای نازنین توضیح قانع کننده ای نداشت و فقط با سیاست و زرنگی که داشت و با استفاده از نقطه ضعف همسرش و اصولا اکثر خانما با کمی نوازش و بوسه و قربونت برم ها موفق شد که نازنین رو خام کنه و حتی در وقت خواب و در کنارش راضیش کرد که زیر لحاف براش ساک بزنه و شهوت مونده از دست مالی های سحر رو در دهنش تخلیه کنه ....و اما در همین لحظات هوشنگ که همچنان عصبی و از خشم از رفتار های فرانک و در نهانش عذاب می کشید این شرایط و اوضاع و احوالشو فقط به خاطر طاهره تحمل می کرد و وقتیکه فرانک در وقت خواب در کنارش قرار گرفت برای حصول اطمینان از حدسیاتی که میزد دستشو به کوسش رسوند ومتوجه خیسی کوس و دستش شد و یقین کرد که فرانک طبیعی و عادی با برادرش سیامک گفتگو نداشته و از شدت خشم چنگ به چوچوله کوسش زد و محکم گرفت و به چشمای همسر زیبایش نگاه کرد
اخخ اخ هوشی ...دردم گرفت اخ کوسم ....لطفا ولش کن....اووووخ....
فرانک چرا اینجات خیسه ....فقط خلاصه و مفید و اهسته بهم بگو ....
اه شوهرم ...واسه تو خیسه اخه کنار هم هستیم و مهمونیم و من همیشه در جاهایی که معذبم هوایی میشم و خلاصه بگم کوسم واسه کیر تو خیس کرده ...عزیزم دردم گرفت ...منو بکن لطفا

فرانک منو خر فرض کردی ....این خیسی مربوط به یک ساعت پیشه و تازه نیس ...من هوشنگم سرم شیره نمال...حیف که خونه طاهره هستیم وگرنه .....دیدم با داداشت سیامک چه اختلاتی می کردی و بمونه هم ایما و اشاره هات که با مهران بهم میزدین ....حالا هیچی بهت نمیگم برگشتیم منزل اونجا ازت جواب درست و حسابی میخام شیر فهم شد ...
وای..خدا مرگم بده ....هوشی جوون .....میدونم ازم عصبانی هستی و هر چی بگم فایده ای نداره فقط فعلا میخام اروومت کنم و کاری می کنم که بدونی اول و احر مرد من فقط تو هستی نه مهران و حتی سیامک ...اخه هوشی سیامک داداشمه و میشه بهش احساسی داشته باشم ...و مهران هم یک تار موی تو نمیشه ..اماده باش برای جبران که در زیر لحاف کیرتو بخورم و تا ابشو تو معده ام نریزم ولش نمی کنم
و تا هوشنگ به خودش اومد که مانع این کار شهوت گونه همسرش بشه ..فرانک خودشو به کیرش رسونده بود و استتار شده و زیر لحاف ساک زدن کیر شوهرشو شروع کرد وفرانک زرنگیشو وقتی کامل کرد که از هوشنگ قول گرفت که اونو ببخشه و در غیر اینصورت اب کیرشو در دهنش روی صورتش میریخت کاری که هوشنگ ازش متنفر بود و حالشو بهم میزد و اینچنین شد که هوشنگ نرم شد و فعلا از سر تقصیرات فرانک به زعم خودش گذشت و این لحظات در دقایقی اتفاق میفتاد که کیر مهران توسط نازنین ساک می خورد و چند متر دورتر و طاهره در بسترش دو نفرو در کنار هم قرار داده بود اونم با هماهنگی با سیامک که در سمت راستش قرار گرفته بود و سارا هم در سمت چپش بود ...وحالا چرا سارا ؟.....چون سارا به طاهره علاقه داشت و با توجه به اینکه با بهرام از بچگی هم بازی و دوست بودند و طاهره رو به چشم مادر دومش و این اواخر حتی بالاتر نگاه می کردوبراش احترام خاصی قایل بود ووقتیکه طاهره به همه اعلام کرد که باید شبو در خونه اش بخوابند خودش داو طلب شد و اجازه شو از مادرش گرفت ...و برای اطمینان خاطر پدر و مادرش وخودش .....بسترشو در کنار خود ش پهن کرد وگذاشت و اینک فرصت خوبی شده بود که سارا با طاهره درد دلاشو بکنه..و در این لحظاتی که درگوشی طاهره با سارا صحبت می کردند سیامک هم در اندیشه ناز و عشوه های خواهرانه فرانک فرو رفته بود و علیرغم اینکه سعی می کرد از ذهنش دورش کنه ولی توان چنین کاریو واقعا نداشت ..سیامک گاها و قتیکه با فرانک تنها میشد افکار شیطانی بهش فشار میاورد که با نگاه کردن به پرو پاچه و باسن و سینه هاش خودشو تسکین و ارام میکرد و حتی مدتی هم در رویا هاش باهاش عشق بازی می کرد ولی هیچوقت به خودش اجازه نداده بود که حتی در تصوراتش بهش تجاوز کنه و از روزیکه با طاهره ازدواج کرد کلا فرانک رو از افکارش بیرون کرده بود ولی امشب فرانک در کنارش و با حرفاش که بوی زنده شدن شهوت و نیاز جنسی ازش میومد مجددا گذشته رو براش تداعی کرده بودوشهوت وجودشو فرا گرفته بود و مج دست راست طاهره رو گرفت و به کیرش گرفت و با نگاهش از طاهره خواست بهش برسه ..طاهره لبخند شیرینی زد و با چشمک بهش اوکی داد و کارشو شروع کرد و کیرشو با کف دستش به اروومی و بدونه عجله ای می مالوند و درگوشی با سارا حرف میزد
عزیزم سارا جوونم دخترم ...راحتی که ....در کنارم هستی
بله طاهره خانم خیلی راحتم ....میدونی چیه من به چشم مامانم به شما نیگاه می کنم دوستون دارم
اووه قربونت برم ..ساراجوون ..منم دوست دارم ...تو برام خاصی ودلیلشم اونه که با بهرام بزرگ شدی و بزرگ شدنتونو با چشای خودم دیدم ..
اصلا میخام حرف دلمو واستون بزنم ..من خیلی وقته با مامانم راحت نیستم ودرواقع میدونم به بابام بارها خیانت کرده و در اساس هم میدونم مقصر اصلی هم بابام بوده که با هیزی هاش و تمایلات جنسی حرومانه اش به خانما و زن های دیگه و از جمله شما باعث شد که مامانم هم منحرف بشه و بهش خیانت بکنه و حتی میدونم بابام بارها مزاحم شما هم میشد و به خاطر همین کارش چوبشو به حق خورد و مامانم توسط چندین نفر مورد تجاوز قرار گرفت ....از اون موقع بهشون بی تفاوت شدم ..اخه طاهره خانم مامانم مثل شما خیلی خوشکل نیس و شما اگه هم کاری بکنین ..چون قشنگ هستین بهتون میادشاید این جمله من منطقی نباشه وممکنه دلیلی خوبی براتون باشه ولی مامانم چرا باید اینکارو می کرد ...حداقل به خاطر من و برادرام جنده مخفی نمیشد .......و دلیل خوبی نیس که چون بابام قبلا هیز و خائن بوده ..اونم عین همون کارو از لج و لجبازی و بیخودی با خودش و خونواده اش بکنه در صورتیکه خیلی وقته بابام رفتاراش خوب شده...ولی مامانم نشده و هنوز روابط غیر مشروع داره ..من عذاب می کشم ....
اه سارا جوون ..درکت می کنم ....درسته مامانت کار اشتباهی کرده و میکنه ولی اون مامانته و کسیه که تو رو به دنیا اورده و باید بهش احترام بزاری و حتی بابات هم قابل احترام باید باشه خیلی خودتو عذاب نده و سعی کن دختر شادی باشی و از لحظه لحظه جوونیت به نحو سالم و مفید استفاده بهینه رو ببر ی ... فهمیدی قربونت برم

اه طاهره خانم شما چقدر خوب و مهربون هستین باهاتون ارامش خوبی حس می کنم میتونم خودمونی تر درد دل کنم
ارره عزیزم هر چی دوس داری به من بگو ...خیالت راحت باشه پیشم مثل یک راز میمونه
نمی دونم چرا به نظر حودم خیلی دختر خجالتی و به قول بعضیا سوپر پاستوریزه هستم ...با وجود اینکه محدودیتی از لحاظ خونه بابام ندارم و ازادانه می گردم ولی اینجوریم چرا ؟ طاهره خانم .....مثلا یه مثال بیارم
با وجود اینکه 17 سالمه شرمنده که اینو میگم روم نمیشه به دوستام در مدرسه اسم شرم گاه و سوراخ پشتمو بگم بهشون اونجام میگم
عزیزم چون درگوشی باهم حرف میزنیم باید خلاصه وار بهت بگم با همه مسایل و کلا دور وبر خودت راحت برخورد کن و زندگی رو به خودت خیلی سخت نگیر ...واگه اینو رعایت کنی قطعا دختری خواهی شد که دلت میخاد و اونی که بهش اونجاهام میگی هم باید قبول کنی که مثل همه اسم واقعیشو بیاری و این یک واقعیته که تو یک دختری و باید یک روز ازدواج کنی و با شوهرت نزدیکی و سکس کنی و اونجاهات که باید منبعد ازش بنام کوس و سوراخ کون اسم ببری رو در اختیار شوهرت قرار بدی ...فهمیدی عزیزم

بله کاملا فهمیدم ویک سوال فنی و سکسی هم ازتون دارم ..ولی قبلش ازتون عذر میخام چون جوابش برام مهمه..ازتون میخام اولا بهم بگین رابطه جنسی از پشت ایا برای یک دختر خوبه و یا کلا ایا مناسبه و بعدشم ...خب حالا این جواب رو دادین سوال بعدیو می پرسم

عزیزم بخای نخای در زندگی زناشویی سکس از پشت و یا همون انال اتفاقیه که خواهد افتاد مگه اینکه طرفین هیچ کدوم نخان و خوب و یا بدیش رو به نظر من باید به عقل و شعور خودت رجوعش بدی خداوند به بنده های خودش اختبار کامل داده و اینکه واژن و رحم یک دختر و همون کوس خودمون راهیه برای ارتباط جنسی و زاد و ولد و تنها راه سالم و مطمئن و شرعی و کاریه که خدا وند براش تعیین کرده و سوراخ عقب هم جائیه که مواد زائد و بد رو از هر ادمی دفع می کنه ...خب بااین تفاسیر براحتی میتونی به جوابت برسی و کاملا معلومه که رابطه از پشت خوب و مناسب نیس..ولی طبیعت و زاد انسان و با توجه به وسوسه های شیطانی واحساسات خیلی قوی جنسی و عشقی ...خیلی سخته که از عقل و شعور درستت استفاده کنی ..کلا بگم سکس انال در دین اسلام جایز نیس و من ترجیح میدم اسمی از کلمه حرام نبرم ...چون واقعا الان سکس انال خیلی عادی شده وبه زعم خیلیا لذتش از کوس هم زیادتره و در هر خونه ای و اتاق خوابی براحتی اتفاق میفته ....

پس بااین اوصاف شما هم موافق کون دادن نیستین و از اول انجامش ندادین .....؟

اوووه سارا جوون اونجوریام هم نیس .....تجربه سکس انال رو متاسفانه و یا از بابت لذتش خوشبختانه داشتم ولی اگه دست خودم میبود چه بسا راضی به این عمل نمی شدم و بیشتر شم با اعمال زور و بر خلاف تمایلم صورت گرفته و خلاصه اش کنم من خیلی سختی کشیدم تا به این روزا و خوشبختیم و مرد ارزوهام رسیدم ....
لطفا بگین اولین بار کون دادین چه حسی داشتین
اه سارا ..حس ترس و پاره گی و اینکه هیجان خاصی که دراون لحظات داری که چه حسی از کون دادن بهت دست میده و اگه بگم خیلی درد کشیدم شاید باور نکنی ....
میدونم شوهرتون نبود پس چه کسی افتخار کردن کون شمارو برای اولین بار داشت ....
اووه سارا جوون ترجیح میدم این سوالت بدونه جواب بمونه ..

در این لحظات دست چپ سیامک روی کوس طاهره رفته بود و حال روز شو کم کم با اه گفتنای گاه و بیگاه تغییر و به معرض چشمای تشنه و جستجو گر سارا میرسوند و دیگه نمی تونست خودشو عادی جلوه بده طاهره و سیامک در زیر لحاف و در حالیکه ساراهوسی شده در کنارشون دراز کشیده بود کیر و کوس همدیگه رو با حرارت خوبی می مالوندند....در این دقایق داغ و حساس و نفس گیردر خونه طاهره چه بخور بخور و بمال بمال شدنی شده بود...انگار که نمایشگاه ساک زنی و دست مالی و بوسه بازی براه افتاده بود و سارا با کلی ارزو و امید و احساس زیبا ی دخترونه اش و در حالیکه انگشتاشو روی کوسش گرفته بود در کنار طاهره شهوتی شده به خواب شیرینی فرو رفت .و سحر عصبی وبی قرار از اینکه دزدکی دست مالی شده بود خواب به چشاش نمی رفت ودر این فکر بود که ایا مهران این کارو باهاش کرده و یا بهرام ...بیشتر به مهران مشکوک بود و نزدیکای نیمه شب تسلیم خواب شد ...و این درحالی بود که صحرا نتونست شب رو در خونه طاهره به صبح برسونه چون شوهرش دنبالش اومده بود و با تهدید و اعمال زور با خودش برده بود وگرنه سومین نفری میشد که در معرض اتهام سحر قرار می گرفت
فردای روز بعد روزی بود که شبش دختران طاهره ازشون خواستگاری میشد و این روز و شبش در زمره بهترین روزهای طاهره و دختراش قرار داشت و خونه اش کماکان از مهموناش شلوق بود و تازه به جمعشون اضافه شده بود جمال و پرستو با هدیه هم اومده بودند و در این میون با اومدن کمال و زنش و هما و مهسا و بچه ای که به اسم پروین توسط رعنا و همزمان با طاهره به دنیا اومده بود حسابی منزل طاهره به یک جشن حسابی تبدیل شده بود و کل فامیل با اومدن فاطی و راحله و اهل بیتشون کاملا تکمیل شد ...و بیشترین چیزی که مایه تعجب و بهت همگان در اون شب خاطره انگیز شد شباهت باور نکردنی و عجیب پروین و هدیه بود که فقط طاهره و رعنا دلیل اصلشو می دونستند و چه بسا تا حدودی هم کمال کم و بیش دونسته بود ولی شک داشت چون اطلاعی از حاملگی طاهره نداشت و اگه میدونست قطعا مایه دردسر هایی برای طاهره می گشت ولی باز هم از دیدگاه کمال در ردیابی اصل و نسب هدیه به خودش ختم میشد چون نوه اش محسوب میشد در صورتیکه در حقیقت هدیه دختر حروومی طاهره و کمال بود و بس و فقط طاهره و سیامک اینو میدونستندو نگاه های تیز و از روی کینه رعنا در این شب طلایی به طاهره تموم شدنی نبود و تنها کسی که در این شب شیرین و رویایی از ته دل ناراحت و حرص میخورد رعنا بود و کمال هم با نگاه های الوده و تشنه اش به طاهره و گاها به سحر به یاد روزی میفتاد که در خونه باغ و معازه اش طاهره رو با لذت وصف ناشدنی می کرد و ارزومی کرد که قبل از مرگش عشق بازیش با طاهره سه تا بشه و بعدش تسلیم عزرائیل بشه ..چه ارزوی عبس و دوری و چه بسا شدنی ..اینو فقط اینده میدونه ....
با ورود شاهرخ وپدر و مادرش و شاه دخت و دخترش شیرین و سپس با اومدن شهریار و پدر و مادرش مجلس خواستگاری کاملا رسمیت پیدا کرد ....خوش تیپی و قیافه شیک و ورزشکاری شهریار در قیاس با شاهرخ که پسری با مشخصات معمولی ولی شیک پوش به چشم میومد اصلا قابل قیاس نبود و سحر و اکرم هرکدومشون به شکل و خاصی از خودشون واکنش و کنش بخصوصی نشون می دادند ....داستانو با این وضعیت بیشتر از این کش ندم و فقط لازمه بدونین که اون شب مراسم بخوبی و طبق خواسته طرفین برگزار شد و قرار براین گردید که عروسیشون هم مشترک و باهم برگزار بشه و این خواسته طاهره بود که مورد موافقت قرار گرفت
شاهرخ بخوبی درک کرد که در رقابت خوش تیپی و ظرافت و ظاهر مردونه گی و کلا از هر لحاظ با شهریار کم اورده و باید این حقیقتو قبول می کرد ولی ناامید نشده بود و هنوز اهداف خودشو درزیر نظر داشت ..اهدافی که ابتدابا رسیدن به عکسای سحر باید شروع میشد و سپس نقشه ها داشت که در نهایت علاوه بر مالکیت بر همسر قانونیش یعنی اکرم.....طاهره و سحر رو تحت تسلط شهوت الودش بدست بیاره و
همون شب بعد از نوشیدن چند پیک شراب قرمز سراغ خواهرش شاه دخت رفت و ازش خواست عکسای سحر رو ببینه .....
اوا شاهرخ این چه خواسته غیر منطقی که از من می کنی اولاعکسای سحر ربطی به تو نداره و دوما شیرین دخترم تو عکساس و من راضی نیستم و سوما این همه اصرار واسه چیه ....نکنه بهش نظر داری

نمیدونم خواهر ..امشب هوس کردم عکس خواهر اکرم رو ببینم عکس نامزدمو که نداری خودمم از اکرم ندارم پس عکس خواهرشو بهم بده تا ببینمشون
شاهرخ میدونی که خیلی دوست دارم و واقعا خوشبختیت نهایت ارزومه وبرای این کار هر کاری بتونم و از دستم بیاد برات انجام میدم ولی تو الان خوب نیستی هم شراب خوردی و هم در چشات شهوت زیادی می بینم ...ونرمال نمیزنی ....برو یه دوش اب سرد بگیر و بخواب ....
هیچ راهی نداره خواهر
نه برادر جوون .....خودت منو می شناسی و نمی تونم این کارو بکنم ...کافیه فقط نشونت بدم مطمئنم اگه پسش هم بدی بار دوم و سوم ووووبازم سراغم میای و تا ازم نگیری ول کنم نمیشی ...
اه خواهر هی میگی برو حموم دوش بگیر ...اخه یه چیزی و عکسی و تصویری ازاکرم و یا خواهر و مامانش بهم بده تا خودمو زیر دوش ارووم کنم..من حالم خوب نیس ...یه چیزی گفتن که شراب هوس ادمو بیشتر می کنه دروغ نگفتن .....
واه واه شاهرخ تو دیگه حسابی طاق زدی جلو خواهرت که من باشم این چرندیاتو بیرون میدی اصلا میخای
خودم بیام نقش عکس و تصویر رو برات بازی کنم ..لخت بشم ؟......واقعا که ...تو اینجوری نبودی ..خجالت هم خوب چیزیه ....
خخخخخخخ.....ادم مست دهنش و دست و پاهاش ترمز نداره ..مگه نمی دونی خواهر.....ازم خورده نگیر
یا عکس سحررو بهم بده ببرم حموم و یا خودت بیا تموم.......خخخخخخخخخ
ای واییییییییی..بخدا اخر زمون شده ...شاهرخ تو چشام خوب نیگاه کن ببین داری از چه کسی دعوت می کنی که باهات به حموم بیاد ......نیگاه کن ....نیگاه کن .....تو چشام ذل بزن ..کیو می بینی .....ها

من دارم به شاه دخت خواهر خودم پیشنهاد میدم که لخت بشه و باهام بیاد زیر دوش ..ای وای ..ای وای خواهر ..بزن توسرم ...بهم سیلی بزن ....منو لگد مال کن ..یالله زودیاش .....خدا اون روزو نیاره .....خدا مرگم بده ... بخدا شرمنده ام ..روم سیاه
در این لحظه شاه دخت زد زیر گریه و و گوشه اتاق اشک از چشای ریمل شده اش سرازیر گردید ....و زیر لب و گریه کنان از خدا طلب مرگ می کرد برای شاهدخت خیلی سخت شده بود و تا بحال شاهرخ رو در این وضعیت ندیده بود و تا اون حد به برادرش اعتماد داشت که حتی تنها دختر عزیز دردونه اش شیرین رو بارها تنهایی با شاهرخ به خیابون می فرستاد ....شاهدخت لباس تمیز و مد روز و بدن نمای زیبایی پوشیده بود و هنوز لباسشو هم عوض نکرده بود و شاهرخ تا حدودی در این دقایق تحت تاثیر اندام گوشتی و تپلی و هوس انگیز و ارایش غلیظ خواهرش قرار گرفته بود ولی در اصل تاثیرات خوشکلی و جذابیت طاهره و سحرحسابی شهوتیش کرده بود و به قول شاه دخت امشب رو ...... طاق بالا میزد و شاهرخ با مقاومت و مخالفت شدیدی که از خواهرش دید مستی از سرش پرید وبه این نتیجه رسید که فعلا به صلاحه بحث و موضوع رو ختم بخیر کنه و با اظهار پشیمونی و اشک های تمساحش و نمایش شرم سار گونه اش کماکان بتونه اعتماد شاه دخت رو نگه داره و چه بسا بیشترش هم کنه که به یک طریق و راه و نقشه ای به عکسای سحر برسه .....و با رسیدن به عکسای سحر نقشه هاش شروع میشد و حتی به سواستفاده از شیرین خواهر زاده اش هم اندیشید و میتونست راهکار خوب و عاملی موثر ی برای رسیدن به اهداف شوم و شیطانی شاهرخ داشته باشه ......
     
  
مرد

 
دمت گرم حال کردم خلاصه مفید
لطفا تمام تلاشتو بکن شهره خانم یه روز در میون بزاری
ایوالله داری ممنون از گزاشتن داستانت
     
  
مرد

 
عالییییییییییییییییی
     
  
مرد

 
سلام شهره خانم
امروز پنجشنبه منتظر ادامه داستان هستیم
لطفا امروز پنجشنبه هم ما ادامه داستان رو داشته
باشیم چشم انتظارمون نزارید
     
  
صفحه  صفحه 86 از 107:  « پیشین  1  ...  85  86  87  ...  106  107  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

خاطرات بهرام و مامانش


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA